نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
“ریش و قیچی دست کیست؟!”
اتفاقا خیلی اشاره خوبی بود، اشاره ای که به ظاهر مجرمین مرد داشتید.
گاهی اوقات تعجب میکنم از اینکه واقعا مسئولین، واضح ترین موضوعات را چرا درک نمی کنند. تا دیروز مجرم زن خارجی را هم که می آوردند در دادگاه چادر سرش بود!
حالا ظاهرا مسئله چادر حل شد، ولی بحث اهانت به محاسن آقایان همچنان وجود دارد.
فلانی مفسد فی الارض است، ولی با ریشی بلند در دادگاه حاضر می شود. با چهره ای مظلوم، که هر کسی ببیندش عمرا فکرش را هم نمی کند که این شخص جنایتکار باشد.
خاطرات تلخ و خصوصا عکس العمل خاصِ بچه ها در این مورد فراوان است… فراوان!
“اصولا کارگردان «آژانس شیشه ای»، اگر هم بخواهد، نمی تواند حسود باشد، چرا که کارگردان «آژانس شیشه ای» است.”
“ابراهیم، کرخه را به راین، و فکه را به ایفل، نمی فروشد، و دقیقا به همین جرم دارد با ناسزا محاکمه می شود.”
این جماعت مثلا روشنفکر کلا همه چیزشان بر دروغ استوار است؛
از کارگردان و فیلمی حمایت می کنند که حتی نام فیلمش هم دروغ است.
ننگ بر دروغ و دروغگو!
ممنون داداش حسین؛
خسته نباشید.
به مسئله خیلی مهمی اشاره کردید
” آیا همان ظلمی که دیروز در شعب دادگاه به پوشش برتر خانم ها وارد می شد، عینا به محاسن صورت آقایان وارد نمی شود؟”
دقیقاً همین طور است
ولی کو گوش شنوا؟
کاش مایه عبرت شود
اجتماع
این دغدغه شما، ذهن همه ما را هم درگیر کرده است. دیدن چهره آقایان خلافکار، در رسانه ها، سوهان روح همه ماست.
کاش برای حل این مسئله هم اندیشه ای کنند. راه حلش بسیار ساده است!!
فرهنگ
از جماعتی بی فرهنگ و هوچی گر، بیش از این انتظاری نیست.
لیاقت این جماعت، آزادی حاکم در فرانسه است!!
طنز
جدا تعجب آور بود!!
“اهالی صدا و سیما و نیز سینماچی ها اما مدتی است که از آن سوی بام افتاده اند، و به بهانه باکلاس نشان دادن خانم های چادری، کلاه گشادی بر سر مخاطب می گذارند. آیا بنا بر این است که زننده بودن رفتار و خارج از عرف و خلاف شرع بودن گفتار فلان بازیگر و بهمان مجری، فقط و فقط به این بهانه که چادر بر سرش است، توجیه شود؟!”
بازیگر نقش اول زن فیلم را با پوشش مقدس چادر نشان می دهند و البته با ۷ قلم آرایش و دقیقا با همان نوع برخورد و رفتار و عشوه گری بازیگر غیر چادری؛ یعنی این که فقط چادر به سر دارند و این چادر حامل هیچ پیامی و نوع خاصی از برخورد با وقار و با متانت نیست.
مجری های محترم خانم هم که بگو و بخندشان با مهمانان آقای برنامه به راه است و فقط چادری اند.
نمی گویم با منظور اما خیلی چیزهای خلاف شرع و عرف را عادی سازی می کنند.
“اعتباری به هیچ ادعای این جماعت نیست. بعضا شعارهای قشنگی می دهند، اما اغلب قرون وسطایی برخورد می کنند با آدم ها.”
الحق که درست نوشتید. شعارهای آرمانی و لوکس می دهند و همراهی می کنند تا زمانی که مطابق میل آنان باشی و عمل کنی، از خواسته آنان فاصله بگیری، متهم می شوی به خیلی چیزها و همه جوره تخریب می کنند.
مروت جایی در قاموس شان ندارد.
سختی صریح با داداش حسین
سلام علیکم داداش حسین در نهایت ……. و با …….. خوش …… هرجا……. ولی……..همه ی ……به …… دنبال ……
و……. باشیم. لکن از آنجا که ستاره ها در …….. شدیدا”……. این روش …….. در……… و ……… انتظار………. علیه…… نجات بخش و امیدوار کننده …….. طاقتمان طاق شده و ……،……..،………، در این رابطه بوده است! آیا این……… با وجود ……. در کمال ….. ندیدیم اما با …….. به ویژه سید احمد……. با اتفاق……. فونت درشت……… بخدا دلمان……. می دانیم سرتان…….ولی …..در پایان بازهم ……. درشت ……و……… یاحق.
“ریش و قیچی دست کیست؟!”
در این مسئله خاص، قیچی فقط و فقط دست دستگاه قضاست، که شکر خدا قدرت کافی را هم دارند.
سالها طول کشید تا مسئله چادر مورد توجه قرار گرفت، چند سال صبر کنیم، انشاء الله به محاسن آقایان هم می پردازند!!
بسیار عالی بود …
اصولا کارگردان «آژانس شیشه ای»، اگر هم بخواهد، نمی تواند حسود باشد، چرا که کارگردان «آژانس شیشه ای» است. نقد، با دشنام فرق دارد. حاتمی کیا نقد کرد، اما منتقدینش فحش دادند. کاش فحش از هنر جدا بود!! ما دعا می کنیم «جدایی اخلاق از هنر» را اکران نکنند برای وجدان خود، کسانی که زیاد حرف های قلمبه سلمبه می زنند. اعتباری به هیچ ادعای این جماعت نیست.
گل گفتین داداش حسین چقدر این نکته ظریف و این کار ضد فرهنگی تأثیر گذاره. شاید به خاط همین یاد آوری شما، اغلب قاچاقچیان، سارقین مسلح، حضرات خرده دزد، حاملین مواد مخدر و چه و چه، هنگام حضور در دادگاه، ریش نداشته باشند؟! امیدواریم.
خوب حق این جماعت بوقلمونصفت را کف دستشان گذاشتید …
ما هم با اندک بضاعت خود مطلبی نوشتهایم:
ابراهیم میراثدار سیدمرتضی
http://rishehayeostovar.blogfa.com/post-45.aspx
احتمالا” باید منتظر کنایه های شومن برنامه ی نود هم باشیم با وجود اینکه هیچ ربطی بهش نداره یه ربطی براش پیدا می کنه مثلا” سئوال پیامک کوتاه برنامه ی نود این باشه؛
به نظر شما چه چیزی باعث برد تیم پیروزی برابر داماش گیلان شد؟
۱ – حضور تخیلی فرهادی در ورزشگاه و تشویق بی امان تماشاگران ۲ – نمایش قسمت هایی از فیلم مستند جدایی کاشانی از دایی ۳ – گزینه های ۱ و ۲ . لطفا پاسخ خود را به شماره ی پیامک دو نادر سه سیمین نود ارسال فرمایید.
توضیحتون در بخش “فرهنگ” کامل بود. دست این منور الفکرها خیلی وقته رو شده برامون.
خدا قوت آقای قدیانی.
البته ناگفته نماند، با تمام حرمتی که برای آقا ابراهیم قائل هستیم و در حال حاضر باید همانند علیرضا افتخاری از او جانانه دفاع کنیم، به همان دلیل که ایشان فرمودند؛ با این مضمون، اگر هم گلایه ای داشته باشم داخل زیرزمین می روم ولی پیش بیگانه نمی روم، در فرصتی شاید لازم باشه کمی با کارگردان آژانس شیشه ای درد دلهایی از نوع سید مرتضی آوینی با ایشان داشته باشیم.
داداش حسین؛
شاید منظورش از آن آگهی این بوده، در عین حالی که فروشنده خانم هست ولی خیلی با کمالات و با شخصیت و آقا باشه! یا مثلا” به طنازی بانوان ولی با جبروت آقایان!
یاد عبدالمالک ریگی افتادم که اگه خباثتش رو نشون نمی دادن، واسش گریه هم می کردم، بس که شبیه توابین شده بود!
آره راست میگی، پارسال رفته بودیم دادگاه یه متهمی، وقتی آقای قاضی وارد دادگاه شد همگی قیام کردیم، سربازه گفت بشینید بشینید، این قاضی نیست، متهمه! کت و شلوار تنش کرده بودن به چه شیکی، نیم کیلو ریشم داشت، قیافش به قاضی و دادستان و مدعی العموم و هیئت منصفه و همه چی میخورد الا متهم!
این آگهی طنزم با اجازتون چند ماه پیش تو برنامه نیمروز دیدیم.
خداییش ریش خیلی قیافه را معصوم می کند. بعضی از جنایت کارها را که می بینی اصلا باور نمی کنی. اما یعنی چکار کنند؟! وقتی حتی ساعت مچی و هر وسیله ی فلزی را از مجرم می گیرند نمی شود که تیغ به آن ها بدهند. یا اینکه بگویند که تراشیدن ریش حرام است و از آن سو، خودشان ریش زندانیان را بتراشند!
براستی بیشتر دغدغه ی، بازتاب عکس مجرمین در رسانه هاست یا نه اصلا بحث حرمت ریش و چادر است و استفاده ی مجرمین؟
حاج حسین! حالا که فونت درشت نمیذارید؛ وقتی با نظراتمان حرص تان را در میاوریم در دل به ما بد و بیراه می گویید؟!
فکر کردم قسمت اول نوشتی که به ابراهیم حاتمی کیا گیر بدی چرا ریشش داره هر روز کوتاه میشه پسر خوب اقا حسین یه نگاهی به نوشته ها و تحلیل های دوستانتو همفکرانت بعد از اکران فیلم به رنگ ارغوان بکنی دیگه از شباهتش به مخبلباف و کوتاه شدن ریششو امواج فحشو ناسزا که روانه میشد خودت خیلی چیزا رو متوجه میشی اما از اونجایی که شک دارم متوجه شی خودم میگم نه حاجی نه خوابشم ببینی حاتمیکیا فیلم بسازه برای تجلیل از موتور سوارایی که دود موتورشون امثال حاج کاظم و عباس خفه میکرد یادت که هست بسیجی سوز داره نه دود …حاج حسین یاذم نرفته اون زمان که مینوشتی باتوم خوب و قشنگی داشتیم یادم نرفته جمله با “باتوم مقدس” خود بر فرق “اهل نفاق” کوبیدند…یادم نرفته باند سرتو .میگی افتخارتته من میگم نه ننگته…حاج حسین شب دراز است و قلندر بیدار
ببخشید، یه سوال برام پیش اومد. این آقای آرمان که کامنتش بالاست، دقیقا چی گفته؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دغدغه هایت را دوست دارم، چون دغدغه خودم است.
فدات داداش
طنزش هم خدائی از اون حرفها بود!!
اگه آقای حاتمی کیا مثل بعضی ها دنبال خرس نقره ای بود.الان محبوب همه می شد!!
با این متن جدید به روزم؛
Death of ethics
ممنون که برای ابراهیم حاتمی کیا مطلب نوشتی این عزیز امروز بیش از هر زمان دیگه ای به حمایت خودی های خودی (نه خودی نماهای غیر خودی امثال مسئولین ارشاد و صدا و سیمای مثلا اسلامی) احتیاج دارند .ابراهیم عزیز دلش با شهداست خود شهدا هم هواشو دارند .به قول ی بنده خدایی اگه حاج ابراهیم می خواست باب طبع اونوریا فیلم بسازه الان باید به فکر ی باغ وحش برا خرسا و ببر و پلنگش بود .این همه دشمنی فقط برای اینه که نتونستند این عزیز رو سمت خودشون بکشند .این ملت هیچ وقت حاتمی کیای متعهد و با غیرت رو با ی مشت روشنفکرنمای بی غیرت و بی ریشه امثال فرهادی و…عوض نمی کنند
امیدوارم اربابای فرهادی داغ اسکارو به دلش نذارند که در غیر این صورت حسابی خنده بازار میشه !!! ممنون حاج حسین آقا
خدا قوت
چرا نسخه چاپی نمیذارید؟؟؟؟؟؟
حاتمی حاتمی حماییت می کنیم …
این جمله را قبول دارم که هر چه حاتمی کیا به تعهد و باورهای ارزشی نزدیک تر میشود بیشتر فحش میخورد زیرا برداشت منطقی و خوبی است اما همانطور که پاک کن هر اشتباهی جبران آن است و استمرار موضع گیریهای مثبت پس نمیتوان با چند عملکرد و جمله مثبت آغوش برای کسی باز کرد خصوصا که بعضی زیاد تاکید دارند که بگذارید همه ی صداها شنیده شود و غیره / من نمیفهمم در جامعه ای که هر کس هر کار دلش خواست در ۲ الی ۳ سال اخیر کرد و هر جمله ای خواست گفت این چه بیانی است که افرادی مثل امیر خانی وقتی ابراز علاقه فوق العاده خود را روی آنتن به محبوب خود آقای حاتمی کیا نشان میدهد باز بر زبان میرانند که بگذارید همه ی صداها شنیده شود ، من اصلا کاری به فیلم گزارش یک جشن هم ندارم من فقط منتظر جبران هستم جبران ! آن هم فقط از نوع کرخه تا راین نه دعوت به جشن و این جور چیزها/
من دیدگاهم نسبت به حاتمی کیا کمی تا حدی خاکستری مانده است من فقط منتظر جبران هستم جبران! آن هم فقط از نوع کرخه تا راین نه دعوت به جشن و این جور چیزها/
سلام آقای قدیانی
به نکته خوبی پرداختید که این ریش های بی ریشه چه صدماتی به جامعه واردنمی کنندمن هم هنوزهرآدم ریش داری رامی بینم ناخودآگاه اوراخوب می بینم سعی می کنم که اینطورنباشم اما چه کنم این تداعی معانی اصلاجالب نیست که من ِ نوعی
به ان عادت کرده ایم چه کنیم ما هنوزخوبان رادریادداریم وآنهارافراموش نکرده ایم
مامقصرنیستیم بایدکم کم یادبگیریم که ریش بی ریشه راچگونه سریع تشخیص دهیم.
وا عجباه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
“به اونایی هم که اون بیرونن بگو امنیت ملی برای من عباسه، اگه امنیت ملی اونا رو بی بی سی تامین میکنه،..هر کی قبله خودشو بچسبه”
آیا همین کارگردان آژانس نبود که کارگردان گزارش و به رنگ ارغوان شد؟؟
به نظرت تو این فیلمها سرزمین همیشه آفتابی مان را ابری نشان نداد؟ به نظرت این فیلمها کم از جدایی داره؟
فراز ما گزارش و ارغوان رو تایید نمی کنیم اما نکته اینجاست که میدانیم کسی که پشت دوربین ایستاده خودی است اگر درد هم دارد ان را پیش غریبه نمی برد.
سلام آقا مرتضی عرض کنم خدمتتون که غریبه ها توی کشور ما شاید خیلی نباشن و قطعا که ستاره ها بیشترن ولی فتنه ۸۸ باعث شد خیلی از دشمنهای حضرت ماه و حکومت را رو در روی خودمون ببینیم پس ما در همین جمهوری اسلامی غریبه کم نداریم که از دیدن چنین فیلمهایی خوششون بیاد تازه بگذریم از اکران خارجی چنین فیلمهایی که تحسین غرب را به دنبال داره اصلا توی جهان امروز حرف از دهانت در بیاد ممکن است فردا روزی از زبان بیگانه اون حرف را بشنوی دیگه چه رسد به اینکه فیلم بسازی فکرش را بکن فیلم بسازی و فکر کنی داری با خودی درد دل میکنی ! این اصلا امکان پذیر نیست !!!
یادم رفت ایمیلم را بنویسم در نتیجه نظرم که رفت برای بررسی بدون عکس حضرت ماه بود یک لحظه دلم گرفت آخه وقتی کامنت میذارم همه ی عشقش به اینه که بعد از ثبت شدن عکس لبخند زیبای آقا رو ببینم
آخش چشمم روشن شد /برای سلامتی آقا صلوات
آقا مرتضی تازه از اکران خارجی فیلمها که بگذریم که به دنبالش تحسین غرب رادارد در فتنه ۸۸ خوب غریبه ها را شناختیم در جهان امروز که حرف از دهانت در بیاد ممکنه فردا از دشمنت بشنوی نباید فیلمهای دشمن شاد کن ساخت / یادم هست شریعتمداری در نقد اکران ارغوان خوب به رئیس جمهور تاخته بود فیلمی که در دور خاتمی اجازه اکران نگرفت ولی از آنجا که ۲۴ میلیون رای گرفته بودند و یک قلپ آب روش با خیال راحت اجازه اکران دادند و قضیه همچنان ادامه دارد/ خدایا ما را عاقبت به خیر بفرما
اگر به تقویم سینمای حماسی ایران نگاه گذرایی بیاندازیم و فیلمهای صرفا تجاری جنگی را با شاهکارهای جناب حاتمی کیا مقایسه کنیم متوجه میشویم ایشان همیشه در مسیر مستقیم هستند. اگر چه هیچ بشری بدون نقص نیست. چشم خیلی از یادگاران جنگ به یک فیلم که در سال توسط ایشان ساخته میشود نگران است خدایا این دلخوشی آنها را مگیر.
یک خواننده غریبه مال این سرزمین نیست اسمش روشه غریبه ولی میدونم هموطنهایی داریم که اهل خوش رقصی برای غریبه ها هستند مهم اینه که کسی که حرف از دهنش درمیاد اونو به چه نیتی گفته برا خوش خدمتی به غریبه یا بیان درد برای درمان درد این دو خیلی فرق میکنه الحمدالله ملت ما هم دوست و دشمن و خودی وغیر خودی رو خوب تشخیص میدن.
…
مرتضی قطعا غریبه نیست اسمش روشه لقب ابوتراب روی هر کی باشه یعنی عاشق ولایته و عاشق این سرزمین/ نیت خوب مساوی عمل خوب ، نیت که دیدنی نیست! پس چه طوری میشه نیت کسی را فهمید ؟ اینکه از حرف و اظهار نظر کسی نیت فهمیده بشه راستش کمی سخته / حرف آخر اینکه هنرمندان عرصه هنر هفتم درجه بندی دارن ما بعضی را اصلا تایید نمیکنیم، بعضی را تا حدی و بعضی دیگر امثال حاتمی کیا دست ما را توی تایید بیشتر بازگذاشتن اما نکته این جاست که ما درد دل از نظام اگر داریم نباید جار بزنیم فقط همین !
راستی شما چون آشنا بودی درد دل کردم . من میدونم که حرمت فیلم ساز دفاع مقدس را نباید شکست
یادش بخیر! آوینی را میگم بد عادتمون کرده دیگه دست خودمون نیست
چقدر جای سید مرتضی خالیه ….