مقدمه حسین قدیانی بر کتاب «دیدید گفتیم» به زودی در وبلاگ قطعه ۲۶
هنرمند متعهد، استاد علیرضا قزوه باز هم بزرگوارانه به قطعه ۲۶ افتخار داد؛
دستت درد نکند حسین آقای عزیز. این روزها حسابی دلم هوای آن بازی های فوتبال را کرده و برای دیدن بازی ایران، بحرین یک ساعت خودم را گرم کردم تا بازی را ۶ بر هیچ بردیم. آدم به صفای شما حسودی اش می شود. کاش متن را زودتر دیده بودم و می آمدم وسط متن دست قلمت را زودتر می بوسیدم. قربان صفایت.
قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی
اهالی هنر گاهی گله می کنند که تعهد هنری، دست و پای تخصص هنری شان را می بندد. گاهی می گویند؛ تعهد، مخل تخصص است. به عنوان نمونه بعضی از اصحاب سینما و برخی از کسانی که دستی در فیلم نامه نویسی و رمان دارند، بارها گفته اند که چرا ما نمی توانیم هر صحنه ای را نمایش دهیم یا هر چیزی را بنویسیم؟! البته در این شکی نیست که تعهد، الزاماتی هم به همراه دارد و برای هنرمند متعهد، خطوط قرمزی درست می کند، اما حرف اصلی اینجاست که تعهد، خودش هنرآفرین است و اصولا هنر ناب و الهی از چشمه ایمان و تعهد می جوشد. در این باره می توان نگاه کرد به آثار هنرمندانی که در دامان انقلاب اسلامی رشد کرده اند. این آثار، هر چقدر متعهدتر بوده اند، چشمگیرتر بوده اند، و هر چه از تعهد فاصله گرفته اند، از روزهای اوج شان بیشتر جدا شده اند. آیا دلیل ماندگاری آثار هنری اول انقلاب، چه در زمینه سرودهای حماسی و چه در سایر زمینه ها، جز این بوده که هنرمندان ما آن زمان، این آثار را متعهدانه و در کمال اخلاص آفریده بودند؟ علاوه بر اینکه تعهد، خودش هنرآفرین است، این گمان را نیز دارم که میان دو مقوله تعهد انقلابی و تخصص هنری، رابطه ای از جنس خدمات متقابل برقرار است. یعنی تعهد به تخصص کمک می کند و بالعکس. هنرمندی که نگاه متعهدانه به انقلاب اسلامی دارد، بغض دشمن در سینه دارد، نگاه مسئولانه به ماه و ستاره ها دارد، مراقب اوضاع دوست و دشمن است، یاور ملت ایران و ولی فقیه است و دشمن آمریکا و اسرائیل، و صدالبته از کنار جنبش تسخیر وال استریت که بر پیکر نظام سرمایه داری، زخم نشانده، به راحتی عبور نمی کند، برای جوشش هنری، هزار دلیل دارد و از این بیشتر، انگیزه دارد برای خلق هنر. انصافا دست و پای چنین هنرمندی، در مقایسه با هنرمند بی تفاوت، نه فقط بسته تر نیست، که خیلی هم بازتر است، چرا که تعهد ولایی و روحیه انقلابی به هنرمند، شوق حرکت می دهد و ذوق کار، و این حرکت، مسبب بهترین ابتکارات است. هنرمندی که خودش را به بی تفاوتی زده است و احساس در صحنه بودن ندارد، در درجه اول به خودش ظلم کرده و به تخصص هنری اش. این همه را نوشتم تا از شاعر متعهد و همیشه در صحنه انقلاب اسلامی، استاد علیرضا قزوه و به خصوص، آخرین سروده این عزیز تشکر کنم. فرق قزوه با دیگران این است که خوب می داند کی و کجا تعهد خود را خرج انقلاب اسلامی کند. این طعنه قشنگ به دشمن اصل کاری، که وال استریت هم لابد کار سپاه قدس بود، به دل دوستداران انقلاب اسلامی خوش نشست. قزوه اگر متعهد نبود، نمی توانست چنین حماسه ای خلق کند. در این مقام، آنچه بیش از تخصص شاعرانه، به مدد قزوه آمده است، تعهد انقلابی اوست. تعهدی زیبا و دوست داشتنی که هنوز هم قزوه را مسافر «قطار اندیمشک» نگه داشته است. قزوه فقط یک شاعر نیست، بلکه یک شاهد است. شاهدی که با شعر و کلمه شهادت می دهد به حقانیت انقلاب اسلامی. البته برای جوانانی مثل من، استاد علیرضا قزوه به یک دلیل دیگر نیز محبوب و ستودنی است. آن دلیل این است که استاد، نه فقط از پیشرفت دیگران به ویژه جوانان علاقه مند ناراحت نمی شود و احیانا احساس نمی کند که عرصه بر او دارد تنگ می شود، که حتی این قبیل جوانان را اگر شده با یک کامنت، پای یک متن فلان وبلاگ، حمایت و تحسین می کند. همین روحیه نیز به قزوه کمک بیشتری می کند تا هرگز اسیر حواشی نشود و به متن بپردازد. دشمن را بزند و از دوست حمایت کند. قزوه چه آن زمان که سروده به یادماندنی و همیشه تاریخی «مولا ویلا نداشت» را سرود و چه امروز که بر پیکر نظام سرمایه داری زخم می اندازد، از جمله بهترین مصادیق خدمات متقابل تعهد و تخصص است. با این همه خوب است قدر هنرمندان انقلابی مان را بیش از پیش بدانیم؛ هنرمندانی که حرف دل این ملت شهیدپرور را به بهترین و زیباترین وجه بیان می کنند، هنرمندانی که خودشان را بدهکار این حزب و آن گروه نمی دانند و فقط مدیون خون شهدا می دانند، هنرمندانی که به جای خواص، دل را فقط به اشبه الناس به خمینی یعنی خامنه ای بسته اند، و هنرمندانی که هنوز هم هر چه فریاد دارند بر سر آمریکا می کشند. خوب است قدر این عزیزان را بیشتر بدانیم و قضاوت مان را درباره ایشان گره نزنیم به زلف فلان برخورد و بهمان دیدار. باری دوستی گله کرده بود پیش من از این استاد که از طرف بسیج فلان دانشگاه دعوتش کردیم و نیامد و دل مان را شکست و دیگر مثل قبل دوستش نداریم و چه و چه. گفتم: قزوه هم مثل من و شما آدم است خب! او هم شاید گرفتار بوده. شاید درگیر کارهای شخصی بوده. یکی مثل قزوه با این همه شوریدگی قشنگ و دلدادگی محجوب، گاهی چند شبانه روز قید خواب و خوراک معمول ما را می زند، تا حماسه ای بسراید و حرف دلی بزند و دل این ملت را خنک کند. این قبیل قضاوت کردن های عجولانه و از سر احساس، مصداق بارز کفران نعمت است و حتما دل هنرمندان انقلابی و متعهد ولایی را کمی تا قسمتی می شکند. اتفاقا می خواهم بگویم که از روی شکم سیر، نمی توان هنر متعهد آفرید. هنرمندانی که از راه دیگر می روند و نسبت شان با تعهد یا کاملا قطع است و یا کم رنگ، گاهی به امثال قزوه طعنه می زنند که این سروده ها حاکی از دل سیر شماست. اتفاقا پول و تعهد با هم نسبت عکس دارند. هنرمندانی را می شناسم که روزگار دست تنگی، خوب می نوشتند و خوب می سرودند و خوب فیلم می ساختند و خوب فیلم نامه می نوشتند، اما روزگاری که دست شان به دهان مبارک رسید، شدند اهل نق و برای انقلاب اسلامی کلاس گذاشتند و هنوز هم کلاس می گذارند که از ماه در برابر این همه خفاش شب پرست، دفاعی جانانه کنند. گاهی که بعضی از اصحاب هنر، به جای دفاع از انقلاب اسلامی، فقط و فقط نق می زنند و از زمین گرفته تا آسمان، از همه چیز و همه جا و همه کس گله دارند، نگاه که می کنی، می بینی، اتفاقا اوضاع مالی شان، چه وضع مالی شخصی و چه وضع مالی هنری، اگر بهتر از قزوه نباشد، بدتر هم نیست. پول متاسفانه نشان داده که با تعهد نسبت عکس دارد، لیکن نسبت تعهد و تخصص، نسبتی مستقیم است. قزوه، سندی محکم برای این ادعاست، اما از مخاطرات، برویم سر وقت خاطرات. یادش به خیر! یک خط در میان می آمد فوتبال کیهان بچه ها. اولین بار همان جا بود که از نزدیک دیدمش. معمولا هم لباس گرمکن نمی پوشید و به جای کتانی، با کفش، فوتبال بازی می کرد و گاهی هم که مثل اغلب شعرا، شیطنت می کرد و وسط بازی، توپ را به جای شوت سمت دروازه، سوت می کرد حیاط خلوت گرندهتل، صدای امیرحسین فردی عزیز را در می آورد! بار چندمی که در زمین گل کوچک کیهان بچه ها دیدمش، اما شیطنت خودم گل کرد و یکی دو تا لایی به این استاد مسلم شعر انداختم که چپ چپ نگاهم کرد! بعدها نمی دانم پای کدام متن وبلاگم، آمد و کامنتی به تعریف گذاشت که هوش از سرم برد. به خود بالیدم تا با هزار و یک دلیل، قزوه را دوست داشته باشم. آخرین سروده قزوه درباره اوضاع خرتوخر کاخ سفید را اگر نخوانده اید، حتما چیزی از دست داده اید. کلمات شعر قزوه، در غزوه است، اما دنبال غنیمت نیست. مثل مرد ایستاده این استاد، پای تنگه احد انقلاب اسلامی. قزوه بر وزن غزوه است و مگر جز این است که امروز، پرچم دین رسول خدا، دست سیدعلی حسینی خامنه ای است؟ «آقا»ی ما سیدی از تبار عاشوراست و برای ما البته که «حسینی» بودن رهبرمان موضوعیت دارد. در اوج فتنه بعد از خواندن یکی از سروده های قزوه بود که دو دل نوشت نوشتم. اولی، آنچنان دیده نشد، اما دومی، خیلی صدا کرد؛ «چهارشنبه اتوبوسی که…». بعد از خواندن آخرین سروده قزوه دوباره هوس همان اتوبوس کرده ام… این هم از خوبی های دیگر این هنرمند ولایی است که تعهدش را در وجود جوانانی مثل من تزریق می کند، هر چند که بعد از آن لایی دوم، بدجوری با کفش رفت توی پایم!!
روزنامه جوان/ ۲۸ مهر ۱۳۹۰
قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی
چه ساعاتی است ساعات آینده…
همراه با طراوت
شور
شعف
عشق
و بوی عطر دل انگیز زائر رضا(ع)
دلم داره بال بال میزنه برای حرم آقا ابا عبدالله (ع) دیروز که رفتم و اسمم جزو دانشجوهایی که عتبات اسمشون در نیومده بود دلم بال بال زد. حکماً باید بیشتر از این بال بال بزنه…
دعا کنید
یا علی مددی…
چه عکسهای توپی… مخصوصاً اولیه
این کلیپ “جاذبه مهر” رو هم اگه ندیدید، ببینید حتماً
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=8027
سلام داداش حسین
خوبی خوشی چرا نیستی آهان رفتی مشهد بسه دیگه بابا یه خورده هم به فکر ما باش
به قول معروف پیش ما بیا
سلام. خدا قوت.
“قزوه بر وزن غزوه است” چه کنجکاوی بر انگیز!!
منتظریم
این عکس ها چه ربطی به موضوع دارن الان؟ 😐
آخرین پستم یه خاطره از بی حجاب تذکریانه! 🙂 : http://jalvat.tk/?p=1032
به نام الله
خوب دٍ بذارید این متنو تا از کنجکاوی دربیایم!
راستی زیارت قبول۱
…
آخری شاهکاره دیگه!این پلاک ۲۶ رو از کجا آوردین دیگه؟!!!
تصویر “آرامگاه حکیم حماسه سرا” خیلی زیباست، زاویه زیبائی داره.
این پست با این تیتر! و عکسها! یکی از نشونه های خاص بودنه اینجاست.
این پلاک ۲۶ مال کدوم محله ی داداش؟!
بسم رب الشهدا…
امروز سالگرد عملیات “والفجر ۴” است که در سال۶۲، با رمز -یا الله یا الله یا الله- در منطقه مریوان و پنجوین انجام شد.
در این عملیات که با موفقیت به پایان رسید حدود ۳۰۰ کیلومتر از خاک میهنمان آزاد شد، و بخش گسترده ای از خاک عراق هم تحت کنترل رزمنده های سپاه حق قرار گرفت.
شادی روح شهدای این عملیات، من جمله “دائی” عزیز بنده:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
“قزوه فقط یک شاعر نیست، بلکه یک شاهد است. شاهدی که با شعر و کلمه شهادت می دهد به حقانیت انقلاب اسلامی.”
“از روی شکم سیر، نمی توان هنر متعهد آفرید.”
“کلمات شعر قزوه، در غزوه است، اما دنبال غنیمت نیست.”
(چه جمله فوق العاده ای، خیلی تامل برانگیز است.)
ممنون داداش حسین!
خسته نباشید.
آدم باید در کنار تعهد، تخصص هم داشته باشد دیگر… نباید اینها را از هم جدا کرد… چه بسیار کسانی که در عرصه های هنری تعهد دارند ولی تخصص ندارند و از روی همین ضعف، ضربه های سنگینی هم می زنند به همه… البته شعر آقای قزوه آنقدر گیرا و حرف دل بود که ضعف هنری اش را بپوشاند… خواستم ترجمه کنم به انگلیسی دیدم با مزه میشود ها:
Those who came to the street of Wall
Those who say ninety percent we are
From Quds Force, they are?!
Those who occupied all the ways
Protesting nights and days
were Quds Forces’ rays?!
The Nine Eleven Jam
Was Quds force’s program?!
The budget deficits of you
Obama’s fall in value
Somalia’s hunger too
And all Tsunamis going to flow
Are by Quds as the clue!
The passed out shoe
from Mr. bush’s hue
Was Quds force’s do?!
The documents of Wiki Leaks
The murder of Malcolm X
Were Quds Force’s Peaks?!
xxx
و همینطور تا آخر… در کل دستش درد نکنه
http://akkasemosalman.ir/wp-content/gallery/newspic/ommat-ashouraei-03.jpg
اینم یه عکس جالب از داداش حسین
هنرمند اگر تعهدی نداشته باشد، پوچ می شود. بی هدف و گنگ می شود.
هنرمند بی تعهد عاقبش می شود یکی از همین غرب رفته های مجنون و وطن فروش!
تعهد به هنر سمت و سو می دهد، راهگشاست.
“تعهد، خودش هنرآفرین است و اصولا هنر ناب و الهی از چشمه ایمان و تعهد می جوشد.”
واقعا” جای یک متن اختصاصی برای استاد علیرضا قزوه خالی بود. دستتون درد نکنه داداش حسین.
بویژه از عکس ها که من یک نوستالوژی خاصی نسبت به آنها دارم!
سلام برادر عزیز
داستان منطقه آران یاهمان جمهوری آذربایجان وبزرگان علمی ومعنوی آن قصه ای پرغصه است که باز گویی آن مجالی وسیع می طلبد، قصه ای خونین که دلها را اندوهگین وارواح را آزرده وحنین وسینه را مالامال درد وغمگین می سازد
صفحه ویژه حمایت از بیداری اسلامی در آذربایجان با تیتر : برادرانمان را آزاد کنید . دستگیرشدگان معترض به کشف حجاب در آذربایجان از سربازان اسلام و مدافعان حریم تشیع در آذربایجان هستند که به دستور الهام علیف به زندان افتادند وشکنجه میشوند.
بیایید یاری کننده فریادهای خاموش باشیم .این جنبش اینترنتی حداقل کاری است که از دستمان برمی آید
لطفا اطلاع رسانی کنید.
آدرس صفحه ویژه بیداری اسلامی: http://suldoz.ir/post-2778.aspx
کد لوگوی جنبش را از اینجا بردارید: http://www.pw-arzeshi.com/logo.php
داداش حسین تو این سفر احتمالا” یه جا رو، از دست دادین. اونم جبل النور (کوهسنگی) بود. چون “ویوی”! عکسش محشره. کل مشهد رو می تونستین تو تصویر بندازین. تازه نزدیک خونه ی ما هم بود!
طبیعیه که همه آدرس وبلاگ استاد قزوه رو می دونند ولی به هر حال برای اینکه شعر رو از منبع اصلیش به گوش جان نیوش کنیم آدرس اینه:
http://ghazveh.blogfa.com/
گفتم: چیزی بخوان.
گفت: شرمنده ام.
یک سال است چیزی نگفته ام.
گفتم: برای عاطفه ای که در ما مرده است
رحم الله من یقرء الفاتحة مع الصلواة!
…
راستی یاد شهیدان بیت المقدس به خیر!
«جهانآرا» که بود؟
«حاج همّت»که بود؟
«حاج عباس» از دنیا یک قرآن جیبی داشت
شهید خرازی
شهید نوری
سرداران بیدست
شهیدان گمنام
بییادنامه
بیسنگقبر
«عاصمی»پودر شد
یوسف نوشته بود:
“خدایا، یوسف هم شهید شد،
او را بیامرز! “.
اسماعیل وصیت کرد روی قبرش بنویسند:
“پر کاهی تقدیم به آستان الهی. ”
امسال هیچ شاعری با «حلق اسماعیل»همصدا نشد.
راستی شماره قطعه شهدا چند بود؟!…
خدا کند «روایت فتح» را فراموش نکنیم
…
امسال در خیابان ولی عصر(عج)
هیچکس مثل خود «آقا» غریب نبود!
یکروز یک کراواتی سرمایهدار
با بنز قهوهایاش از جلوی پایم ویراژ داد
و به عبای وصلهدارم وصلههای عوضی چسباند
دیشب جلوی مهمانم، تخممرغ آبپز گذاشتم
دیشب مادرم با چایی و کشمش سر کرد
او قلبش برای انقلاب میتپد
اما وسعش نمیرسد یک نوار قلب بگیرد
و من میدانم که نوار قلب هم
همه منحنیهای دردش را نشان نمیدهد
مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد
و همیشه ابوالفضل به دادش میرسد
او برای شهیدان اشک میریزد
حلوا میپزد
و به ما یاد میدهد که چگونه شبهای جمعه
با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم
او قبر شهیدان را با دست میشوید
وقتی باد، چادر وصلهدارش را تکان میدهد
بوی فقر و غربت
تمام پرچمهای سبز و سرخ را به بوسه میگیرد…
ممنون داداش.خسته نباشید
سلام و عرض ادب، زیارت هم قبول.
مطلب خواندنی ای بود، سپاسگزارم.
شخصیت استاد قزوه را خوب توصیف کردید، اینکه گفتید ایشان از پر و بال دادن به جوانان ترسی ندارند، نکته قابل توجهی بود.
وجود چنین اشخاصی همیشه باعث پیشرفت است، هم خودشان رو به ترقی دارند و هم دست دیگران را می گیرند.
بابت عکس ها هم متشکرم.
هنر از وجود این هنرمندان آبرو می گیرد
خدا حفظشان کند
عالی از تعهد و تخصص در هنر سخن گفتید.
علیرضا قزوه را هم خوب و در شانش توصیف کردید.
خدا قوت.
چه اتوبوسی بود اتوبوسی که «چهارشنبه…».
برای شادی روح شهدا صلوات
الحق و الانصاف هنر هرچه قدر از ارزش ها و اخلاق فاصله بگیرد، از جنبه تخصصی و هنری کار هم کاسته می شود.
هنرمندان انقلابی در هر زمینه ای که فعالیت می کنند، از هنرشان به عنوان سلاحی بُرنده و بیدارگر در دفاع از آرمان و ارزش های شان بهره می گیرند و خیلی شیرین و دلچسب است که از استعداد و هنرت در راه دفاع از اعتقاداتت استفاده کنی.
امام خمینی(ره):
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله وسلم)، اسلام ائمه هدی (علیه السلام) و اسلام فقرای دردمند، اسلام پا برهنگان و تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلامِ رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرو مایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم و معضلات اجتماع، اقتصادی، سیاسی و نظامی است و هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخ کامی گرسنگان مغضوبِ قدرت و پول است.
دوستان!
ستون ۲۰:۶ آپ شد.
سلام!
خداوند بر توفیقات شما هنرمندان متعهد بیافزاید.
اگر امروز یک هنرمند متعهد به سلاح ایمان و تقوا مجهز نباشد مطمنا در مسیر خود تزلزل خواهد یافت….
لازمه تهعد هنرمند به ارزشها و باور های ناب، داشتن تقوا و بصیرت است!
گاهی نوشتن یک خط با خلوص نیت تاثیری در جامعه می گذارد که شاید کتابهای قطور
چنین تاثیری نداشته باشند!!
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/3898
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
خدا به تمام افراد متهد و انقلابی نه افراد مصلحت اندیش و نون به نرخ روز خور چه در عرصه هنر و چه در عرصه سیاست, سلامتی و طول عمر دهد و روز به روز بر تعدادشون بیافزاید و انشالله در رکاب امام زمان به شهادت برسند.
از هستی خویشتن، رها باید شد… از دیو خودیِّ خود، جدا باید شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است… کی راهیِ راهِ انبیا خواهد شد؟
“امام روح الله”
بسم رب الفاطمه(س)
۶۴* امام صادق علیه السلام :
هیچ مؤمنى نیست مگر آن که خداوند، ایمان را همدم و آرامش بخش او قرار می دهد، چنانچه حتى اگر در قله کوهى هم باشد، احساس تنهایى نمی کند.
(عدة الداعى، ص ۲۱۸)
هنرمند متعهد یعنی قزوه/یعنی …
بعضی وقتها که همه دارن تو سر و کله هم میزنن داداش حسین بهترین موضوع رو انتخاب میکنه برای نوشتن.
دوست دارم حسین قدیانی
ضمنا آقا سید شما هم خسته نباشی.
وقتی هر دو شما عزیزان اینجائید من شدید ذوق میکنم.
اینها که ایستادهاند در وال استریت
و داد میزنند ۹۹ درصد ما
اینها هم از سپاه قدساند؟!
یازده سپتامبر هم لابد
کار سپاه قدس بود!
و کسری بودجه امریکا
سقوط ارزش آقای اوباما…
حتّی گرسنگی سومالی
سقوط بورس لندن
کوررنگی سازمان ملل
و سونامیهایی که در راهاند…
تمام شان کار سپاه قدس است!
دمپایی یی که رد شد روزی
از کنار گوش آقای بوش
کار سپاه قدس بود!
و مردمی که میجنگند در لیبی
تمام شان عضو سپاه قدساند!
جوانان میدان التحریر
زنان بحرینی
که خواب شاه عربستان را آشفته کردهاند
یک شعبه از سپاه قدساند
اسناد ویکی لیکس
ترور مالکم ایکس هم لابد کار سپاه قدس بود
با این همه
عالی جناب اوباما!
حکایتیست که میگوید
هیچ شیری
موش مرده نمی گیرد
لااقل م گفتی گاوی،
بوفالویی
پرزیدنت صهیونیستی…
شما که در هالیوودتان
گنجشک را با هواپیما عوض میکنید
آدمها را با روبات
غولهایی میسازید
که هرچه تیر میخورند نمیمیرند
شما که میتوانید از یک موش مرده
یک شیّاد بسازید
و هر لحظه از دوربین هایتان
یک فاحشه بیرون بیاورید
میتوانید از ترکیب کوکائین و کوکاکولا
جاسوس بسازید
اماّ
ما هم بیکار نبودیم
گیرم به طنز در نطنز
یا به جد در نجد
عشق را غنی سازی کردیم با عقل
پیوند زدیم شعر را با فریاد
عالی جناب اوباما!
با همان دماغ پینوکیوییات
از زیر دشداشهی شیخ نفت
بیرون بیا لطفا …
حالا نوبت توست
یا حبیبی…
تکان نخور که منفجر خواهی شد
در زیر کلاه کوچک شیمون پرز!
– انفجار پشت انفجار-
تکان نخور آقای پرز!
که متّصل شده با فیبر نوری
به دمت
بچههای سرراهی بالاترین…
و متصل شدهاند به تو
جرسیها و چرسیها
با تمام تخسهایی
که پستان مادرشان را گاز گرفتهاند
که متصل شدهاند به تو جیرجیرکها و قورباغهها
و متصل شده است به تو خبرگزاری بی بی سی
با تمام نوهها و نتیجههایش
تکان نخورید!
تمامتان در محاصرهی سپاه قدساید!
لبخند بزنید
قطعنامه صادر کنید
و شکلک در بیاورید
شما در مقابل دوربین مخفی مردم قرار دارید…
۲۳ مهرماه ۱۳۹۰
۴۸ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
از راه گوش خوردنِ باده شنیده اید؟… من “یا حسین” می شنوم مست می شوم!
یاراحم العبرات
سلام
دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است!
۴۰ روز تا محرمش مانده
۴۰ سلام تقدیم او
۴۰ لعن بر دشمنان او
بوق تک تک تمام شاعرها، بوق ممتد علی رضا قزوه.
“تعهد، خودش هنرآفرین است”
و
“هنرمرد” ها را همین تعهد جاودان کرد.
مراسم سالگرد
……………..:::شهید مهندس آقاسی زاده:::…
فردا ۲۸ مهرماه
ساعـــــــت ۱۵
حرم مطـــــــهر
صحـــــن آزادی
قطعـــــــه ۱۴۱
………………
با سر آمد علیرضا قزوه
شد سر آمد علیرضا قزوه
همه باید به یک طرف بروند
تا شود رد علیرضا قزوه
شعرهایش در ابتدا بودند
یک مجلد علیرضا قزوه
چاپ آثار او پس از چندی
شد مجدد علیرضا قزوه
نیست جایی و نیست ارگانی
که نباشد علیرضا قزوه
شک ندارم که بیش تر از صد
شغل دارد علیرضا قزوه
بیت رهبر علیرضا قزوه
توی مرقد علیرضا قزوه
هر کجا می روی پی کاری
می رسد عد! علیرضا قزوه
کنگره نیست کنگره ، وقتی
که ندارد علیرضا قزوه
هیچکس مصرعی نخواهد خواند
تا نیاید علیرضا قزوه
نمره ی دیگران اگر شد بیست
شد ولی صد علیرضا قزوه
به یقین رشد کرده از هر حیث
خاصه از قد علیرضا قزوه
شکر ایزد که زن گرفت و نماند
یک مجرد علیرضا قزوه
بوق تک تک تمام شاعر ها
بوق ممتد علیرضا قزوه
یک نفر گفت:مخلصیم آقا
گفت:باشد،علیرضا قزوه
وای بر حال تو اگر با تو
بشود بد علیرضا قزوه !
من که می ترسم از عواقب آن
به محمد،علیرضا قزوه!
قزوه یک شاعر است اما ، کاش…!
هیس! آمد علیرضا قزوه
“شعری که ناصر فیض در محضر حضرت آقا خواند.”
مطلبت قشنگ بود داداش حسین عزیز
سلام…
حسین قدیانی اگر همین گونه “نه دهی” بنویسد گرچه نامش بر وزن غزوه نیست اما قطعا طلایه دار غزوه در نبردهای آینده با دشمنان ماه و خورشید است
گزارش ! (گفت و شنود)
گفت: احمد شهید که از طرف کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل مامور بررسی حقوق بشر در ایران شده بود، گزارش خود را ارائه کرد!
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: در گزارش خود هیچ سندی ارائه نکرده و فقط از قول گروه های ضد انقلاب نظیر سلطنت طلب ها و منافقین و از قول کسانی که می گوید نخواسته اند نامشان فاش شود! و یا عباراتی نظیر گفته می شود! شنیده شده! و… جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده است.
گفتم: برای تکرار ادعاهای گروه های ضد انقلاب که نیازی به تعیین گزارشگر ویژه نبود!
گفت: آش این گزارش به اندازه ای شور شده که رادیو آمریکا هم آن را غیرقابل استناد و کودکانه نامیده و گفته است؛ احمد شهید روش تهیه گزارش را نمی داند و باعث بی اعتباری آمریکا و سازمان ملل شده است.
گفتم: به یارو گفتند؛ ادای بچه ها را دربیار! خودشو خیس کرد!
سلام
حسین عزیز
چون مطالب وبلاگت طولانیه خیلی حوصله خوندم ندارم.
اگه میتونی برای هر مطلبی یه پادکست صوتی با صدای خودت برای پخش بزار. البته توهین به نویسنده بودنت نباشه.
حالا اگه قبول هم نکردی معلوم می شه صدای خوبی نداری D:
وقتی تو سایت استاد این شعر را خوندم به ذهنم رسید چه جایی مناسب تر از قطعه ۲۶ که لینکش را بذارم تا همه استفاده کنن، ولی وقتی اومدم تو قطعه دیدم ای بابا! مثل همیشه جناب حاج مشهدی حسین جلوتر از امثال ما هستند.
امشب به مناسبت ورود آقا به قم در سال گذشته در چنین روزی ،سیب های خوشمزه خوش بویی در خیابون پخش میکردند . جعبه جعبه دست بچه های طلبه سیب بود به من هم دادند من برای سلامتی آقا صلواتم را فرستادم شما هم بفرستید البته این دفعه سیبی در کار نیست!!!
سلام…
زیبا بود مثل همیشه….
ای کاش بیشتر بفهمند معنای خدمات متقابل تعهد و تخصص را بعضی هنرمندان که نه اکثرشان! همانطور که ایرانی جوابگوی خدمت اسلام به این مرز و بوم بوده و خواهد بود! انشا الله….
تا حالا ساندیس میدادن حالا سیب هم اضافه شد….
نوش جان!
سیدالشهدای اهل قلم:
“هنرمندان باید روی به حق بیاورند و چون این چنین شد، هنرشان «ذکر» خواهد شد و مخاطب ذکر، فطرت الهی بشر است. آن گاه آثار هنری ماهیتی کمال جویانه و آسمانی خواهند یافت و مخاطب خویش را به آن میثاق ازلی تذکر خواهند بخشید… ولکن این تحول ممکن نمی شود، مگر آن که نخست هنرمندان متحول شوند.”
سیدالشهدای اهل قلم:
حقیقت هنر عین تعهد است و اصلا معنی ندارد که ما نخست این دو را مستقل از یکدیگر فرض کنیم و بعد بنشینیم و مجادله کنیم که اصلا هنر، تعهد و میثاق می پذیرد یا نه… خلاصه آن که، هنر خواه ناخواه عین تعهد است و از این لحاظ هرگز از حکمت و تفکر و اخلاق و دین و سیاست و… انفکاک و انتزاع نمی پذیرد.
«هنرمند آیینه ای است که اگر صیقلی نباشد، صورت زیبای حقیقت را مشوه و کج و معوج می نماید؛ پس هنرمند از آن حیث که واسط ظهور حق در عالم است باید به تزکیه نفس بپردازد و میزان توفیقش در این امر با میزان هنرمندیش رابطه مستقیم دارد.»
سیدالشهدای اهل قلم
امیر خانی الآن در پارک ملت
من این بار روی سخنم با خواص ادبیات و هنر است که در فتنه اخیر قبول نشدند ولی هنوز با “تعهد “، عهدشان باقی است.
من دلم از خواص ادبیات، خون است. تیراژ خونی که با سکوت تان به دل ما کرده اید، از تیراژ آثارتان هم بیشتر شده. در این “غزوه ” به جز “قزوه “، کدام تان پای “تنگه احد ” ایستاد و از “غزه ” دفاع کرد و خود را به غنیمت نفروخت؟
آقایان! شما اگر به آثار هنری تان حساسید ما هزار برابر شما به مهمترین اثر خمینی کبیر و بالاترین ثمره خون شهدا یعنی “ولایت فقیه ” حساسیم. اول هنرمند این دیار، امام بود و “انقلاب اسلامی ” بهترین کار هنری امام و “ولایت فقیه ” بهترین جلوه ویژه امام بود که دفن فتنه اخیر، تنها یکی از هزار کرشمه اش بود.
الا ای خواص ادبیات و هنر! این عاشورا تمام شد و این بار ما اجازه ندادیم نهر علقمه از روی یتیمان حسین شرمنده باشد. ما نگذاشتیم شب پرستان، خورشید و ماه و ستاره ها را قطعه قطعه کنند. شما البته مختارید که باز هم سکوت کنید یا “مختار ” باشید. ما در غیاب شما، فتنه یزیدیان را که حتی به عاشورا هم رحم نکردند، خواباندیم؛ اگر بنا بر ادامه سکوت است که هیچ و اگر قصد “مختار ” کرده اید، آشوبگری باقی نمانده است؛ بر علیه نفس خود قیام کنید
ما دل مان برای شما تنگ شده، در خیابان انقلاب، تقاطع خون شهدا. با معرفت ها! فکر دل ما را نمی کنید؟
(کتاب حماسی نه ده، همیشه پای یک ظن در میان است.)
سردبیر مطلوب قالیباف و مشایی کیست؟
http://ravabetomumi2.blogfa.com/
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
با سلام و احترام
زیارت قبول .پس غیبت این چند روزتان موجه می شود! به شرط اینکه درس هایتان را جبران کنید. انجمن معلمان دلسوز!
درود بر داداش حسین دلاور و بچه های قطعه ۲۶-
سلام سید دستتون دردنکنه.این شعرونشنیده بودم چقدر قشنگ بود.
…وای بر حال تو اگر با تو
بشود بد علیرضا قزوه !
من که می ترسم از عواقب آن
به محمد،علیرضا قزوه!
قزوه یک شاعر است اما ، کاش…!
هیس! آمد علیرضا قزوه
حسین عزیز سلام!در دسته بندی های تو من بی بصیرتم(البته نه از خواص که از عوامم!)ولی با این حال معمولا هرروز به قطعه سری می زنم.نمی دونم برنامه دیشب پارک ملت رو دیدی یا نه که رضا امیرخانی مهمانش بود.از نظر من صحبت های دلچسبی بود.دوست داشتم نظرت رو به تفصیل یا اگه وقت نداری مختصر بدونم.هم ایمیلم هست اگر نخواستی عمومی کنی وهم اینکه می تونه یکی از مطالب قطعه باشه.(ما بی بصیرت ها همچنان برای سید علی جان می دهیم.شک نکن)التماس دعا یا حق
طرف رفت پیش امام صادق و کلی گریه و زاری و التماس که شما از خدا بخواید نم رو ببخشه ! یعنی خدا منرو میبخشه ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد کلی گریه امام فرمودند : همون اول که دلت لرزید خدا بخشیده !!!
.
.
.
.
.
.
.
حالا مگه چیکار کردی ؟
.
.
.
.
.
.
.
گفت : آقاجان ؛ روم سیاه ؛ شرمنده ام ؛ یه غلطی بود نفهمیدم ؛؛؛ زنا . . . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
امام صادق فرمودند : بنده خدا !!! اونجوری که تو گریه و زاری میکردی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر کـــــــــــــــــــــــــــــردم “غــــــــــــیـــــــــــــــــــــبــــــــــــت” کـــــــــــــــــــــردی ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !
خواجه حافظ شیرازی هم فهمیده که هاشمی دیگه از نظر سیاسی
مرده…
دستت درد نکند حسین آقای عزیز. این روزها حسابی دلم هوای آن بازی های فوتبال را کرده و برای دیدن بازی ایران بحرین یک ساعت خودم را گرم کردم تا بازی را ۶ بر هیچ بردیم. آدم به صفای شما حسودی اش می شود کاش متن را زودتر دیده بودم و می آمدم وسط متن دست قلمت را زودتر می بوسیدم. قربان صفایت
حلالم کنید !
قول می دهم
روبروی ضریح
امام حسین علیه السلام
یادتان کنم
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/10/3/45310_432.jpg
ما هنوز منتظر مقدمه هستیم!
وقتی کامنتِ “استاد قزوه” هم فونت درشت ندارد…
یعنی که یعنی!
امروز قذافی به جهنم رفت
بر همه ی مسلمین این پیروزی بزرگ مبارک باد
سلام سید احمد عزیز
این درسته:
گویند می نمی شود از راه گوش خورد
من “یا حسین “می شنوم مست می شوم
راستی آقای قدیانی بزرگوار زیارت قبول.کم میای قطعه ۲۶٫خیلی وقته نمی بینمت.سایه ت سنگین شده؛یا ما کم سعادت شدیم.
خلاصه ارادت داریم.یادت بمونیم.
۴۷ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
می نویسم عشق… می خوانم حسین…
چقدر زیباست این قطعۀ بهشتی!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم؛
به حق آبروی امام رضا
اللهم عجل لولیک الفرج…
“حسین آقای عزیز. این روزها حسابی دلم هوای آن بازی های فوتبال را کرده ”
مخصوصا این قسمتاش”هر چند که بعد از آن لایی دوم، بدجوری با کفش رفت توی پایم!! “
گرامی باد…
مبارک باد…
احتمالا مرض داشتید که یادآوری کردید برایشان دومین سالمرگ سران فتنه را !!
اگه می دونستی چقدر دلم گرفته…اگه می دونستی…
خوبی قطعه به اینکه کامنتهاش خیلی هم به متن مربوط نیست به دلهای شکسته مربوطه ، به دلهای گرفته مربوطه ، به دل های تنگ مربوطه…
دلم برا پیام بی زرگانی های سید تنگ شده….
دلم برا …
خدا به خاطر شما آدم ها قید فرشته خود را زد اما شما آدم ها، ناراحت نشویدها، تف بر معرفت تان. شما آبروی خدا را بارها و با هر گناهی که می کنید، پیش ابلیس برده اید و می برید.
گر می فروش حاجت رندان دوا کند / ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
آسید حق داری تعریف کنی از قطعه
خداوکیلی تعریف هم داره، مثل یک نگین میدرخشه در نت.
خدا داداش حسین و سید و همه بچه ها رو حفظ کنه، ایشالله تا ظهور آقا صاحب الزمان برقرار باشین و چراغ قطعه هم روشن باشه.
خدا را شکر که نازنین رهبرمان، خامنه ای عزیزتر از جان مان، بازگشتند به تهران.
بر خامنه ای رهبر خوبان صلوات.
“الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم”
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۱۶ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۱۲ نفر
ماشالله…
داداش حسین هنرمند بسیجیها فـــــــــــدائی داری…
جناب یاسر!
برادر گرامی!
همه ی ما قطعه را دوست داریم و فضای کامنت هایش را. خدا به حق شب جمعه دل شما را از گرفتگی باز کند ان شاالله.
ولی جسارتا “خدا به خاطر شما آدم ها قید فرشته خود را زد”. اگر منظورتان از فرشته؛ شیطان است باید بگویم که اولا خدا قید او را نزد، بلکه او قید خدا را زد و دوم این که آن آدمی که، بر فرض صحیح، به قول شما، خدا به خاطر او، قید فرشته اش را زده ما نیستیم برادر. انسان کامل است. زیادی خودمان را تحویل گرفته ایم!
پارسال وقتی حضرت آقا بعد از چند روز، از سفر قم برگشتن، مردم قم خیلی دلشون گرفت. خیلی غصه دار شدن!
حالا امشب هم مردم کرمانشاه…
الهی تا ظهور دولت یار… عزیز ما خامنه ای نگهدار
سلام
آخیش
بعد از عمری تونستیم باز یه سری به قطعه ۲۶ خودمون بزنیم.
گفتم اول کامنت بذارم بعد برم متن رو بخونم و اگه شد باز بیام نظر بدم.
راستی دوشنبه پیش که رفته بودم بهشت زهرا قطعه ۲۶ ،چون دیگه موقع اذان بود نتونستم برم سر مزار بابا اکبر. آخه آدرسش رو فراموش کردم و همیشه چشمی پیداش میکنم. این دفعه هم که تاریک بود دیگه پیداش نکردم. اگه لطف کنید آدرس مزارشون رو لطف کنید ممنون میشم.
موفق و موید باشید زیر سایه آقا امام زمان و در رکاب امام خامنه ای
صبای بزرگوار از دعای شما ممنونم . قسمت آخر کامنت قسمتی از “سمفونی مورچه ها”ست . نمی شود گلایه کرد از این جمله گاهی فضا حکم می کند زوایای دیگری از داستان ابلیس و خدا و آدم را ببینیم . ابلیس سالها سر سجده برای خدا فرود آورد اما حاضر نشد به انسان سجده کند و رانده شد البته زاویه ی دید شما هم زیباست و سمفونی مورچه ها هم حاصل دید متفاوت حسین آقا ست که به راستی قابل تقدیر است.
سلام سید جان ، خوبی الحمدالله؟سلام حسین آقا شما خوبی؟
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای –
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای –
زیباتر از این نام ندیدم به جهان –
سید علی حسینی خامنه ای.
دیدید گفتیم:
http://miladps3.persiangig.com/GH26/dididgoftim.jpg
وارث؛
قطعه ۲۶
ردیف ۶۳
شماره ۴۴
۴۶ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
تو هم بیکاری علیرضا خان قزوه ها!!
تو چرا نان را به نرخ روز نمی خوری؟ یا مثل خیلی از این سیاستمدارها ی انقلابیمان! بادی به هر جهت نیستی. فی المثل مانند بعضی ها هم می توانی قبل از شمارش آراء به موسوی تبریک بگویی هم بعدا مثلا به نفع انقلاب در مجلس راهپیمایی کنی(من اسم از کسی نیاورم ها،دوستان شاهد باشند. منظورم هم از بعضی ها همین آقا مصطفی بقال محله مان بود)
یا اصلا چرا راه دور برویم.می توانستی مثل همین رضا امیر خانی خودمان وسط معرکه با خواهر زاده ات بروی بالای کوه دماوند.دو سال بعد هم در جانستان هندوستان آسمان ریسمان کنی که اغتشاشات بعد از انتخابات تقصیر هر دو طرف بود .
اصلا تو چرا شعر هایت هنوز بوی دهه ی شصت را می دهد؟
چرا هنوز در کانال کمیل گیر کردی؟
کربلای پنج به بعد هنوز خانه نرفته ای؟!!
اصلا چرا کلاش بابا اکبر الان قلم توست؟
گفتم که واقعا بیکاری…….
شاعر دولتی بیکار که می گویند تویی…
حالا خوب شد؟
با مطلبی با موضوع کوسه منتظرم
fajrenoor.blogfa.com
با اجازه مسئول مربوطه!!
افراد آنلاین: ۲۰ نفر
فردا یعنی ۲۵ ذی القعده روز “دحو الارض” است. زمین سراسر در آب بود، به خواست و قدرت خداوند متعال، بخش هائی از زمین شروع به خشک شدن کرد. اولین نقطه ای هم که از زیر آب بیرون آمد مکان فعلی “کعبه” و بیت الله الحرام بود.
اعمال این روز؛
“روزه” یکی از موکد ترین اعمال این روز است، و هچنین خواندن این دعا:
«اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم وبیش چون آیینه خوکرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی عمری پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خند لبش جان نسپردم شرمنده جانان بگرانجانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر افسرده دل ازخویشم وزندانی خویشم
هر چند امین بسته دنیا نیم اما دلبسته یاران خراسانی خویشم
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرویم – نان در آوردیم –
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم *
به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
سعید بیابانکی
حضرت ماه در وبلاگ فجر نور
سلام
تنهایی و امیدواری عصای راهمان را به سوی سایت شما کشاند
آقای قدیانی !
شما مشهور هستید و ما گمنام
شما آشنا با زبانی هستید که ما نمی دانیم
شما را به عنوان بلاگر می شناسند و ما را ………
آیا شما گروهی از بلاگر ها را می شناسید ؟
آیا جلسه ای هم دارید ؟
بسم الله کاری را گفته ایم و سخت نیازمند یارانی یار هستیم
برای امام موسی صدر
اگر دست نیازمان را پاسخگو بودید به جیمیلی که ارسال کرده ام منتظر دیدار نوشتارتان هستم
و من الله توفیق