چند خط یادگاری روی دیوار دهه ۶۰

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ طرح: محمد حسینی

۲ تصویر از پدرم در سال های محبوب، قشنگ و پر از جنگ دهه ۶۰

نه سنم به خاکریز جنگ، قد می دهد که از جبهه، خاطرات قشنگ بگویم و نه آنقدر دانش آموزم، که خود را بگذارم مخاطب «پرسش مهر». اول مهر، برای نسل من، زنگ جنگ و زنگ مدرسه با هم نواخته شد. ما با صدای زنگ «خمسه خمسه» رفتیم و چند نفری روی یک نیمکت نشستیم. همین که به دنیا آمدیم، باید «توجه، توجه» می کردیم به «علامتی که هم اکنون» داشتیم می شنیدیم. اصلا محل کار ما در پناهگاه بود و «موج FM» شده بود صمیمی ترین دوست ما. بگذار از این دوست خوب برای شما خاطره ای بگویم و بگویم: «شنوندگان عزیز! توجه فرمایید! خرمشهر، شهر خون و قیام آزاد شد». هنوز هم بعد از این خاطره، برای شهدا یک دست مرتب می زنم. دهه ۶۰ نسل مرا بزرگ بار آورد. مرد نبرد. تازه داشت دهان مان به «بابا» می چرخید که بابا رفت با یک دست لباس خاکی و ساکی کوچک که داخلش پر از آرزوهای قشنگ من بود. بابا رفت و محزون شد لالایی مادر. از گهواره خالی «علی اصغر» می خواند و «سلام بر حسین» می گفت. پیش ما گاهی گریه می کرد، اما دشمن ندید اشک هایش را. ما دشمن داشتیم. دشمن باید غرور ما را می دید. اسلحه ما را. فتح ما را. ما با جنگ به دنیا آمدیم. ما زاده جنگیم. ما در جنگ، بچگی های مان، مثل آدم بزرگ ها گذشت. ما در جنگ، زندگی کردیم. خبری از پر قو نبود. جنگ، ما را مرد بار آورد. ما از همان اول هم «نو گل بهار» نبودیم. گفته بودیم این را به خمینی، اما مرتیکه تکریتی، می خواست ۳ روزه فتح کند تهران را که ما هم مجبور شدیم حکایت «موشک جواب موشک»، روی دیوار مدرسه مان بنویسیم: «صدام خره، گاوه منه. سوارش می شم راه می بره. تا خود بغداد می بره». صدام هم اگر به ما حمله نمی کرد، ما گریبان آمریکا را رها نمی کردیم. صدام خر کیست؟! ما با آمریکا دعوا داشتیم. هنوز هم گریبان آمریکا در منطقه «بیداری اسلامی» دست ماست. امروز رهبر انقلاب بحرین، یکی از همین نوجوانان شهید است که بدون نارنجک، دارد می جنگد با تانک آل سعود. ما تازه داریم می فهمیم که چرا خمینی گفت؛ «اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت». «فهمیده ها» اما باز هم زودتر از سن تکلیف، به سن شهادت رسیدند. این روزها «تا انقلاب مهدی» ما داریم می بینیم زنده بودن خمینی را. این خدای نازنین، کجا روی ملت ما را زمین انداخته است؟! ما «الله اکبر» گفتیم؛ دنیای اسلام تکرار کرد. ما تسخیر کردیم سفارت ابلیس را؛ دنیای اسلام تکرار کرد. گمانم اگر به تقلید از انقلاب اسلامی، قرار باشد «الی بیت المقدس» تکرار شود، ان شاء الله، قدس شریف آزاد خواهد شد و آن روز «امام خامنه ای» امت اسلامی، خواهد گفت: «قدس را خدا آزاد کرد». مو نمی زند این مرد با امام. جمله از من، تکبیر با شما؛ «بیداری اسلامی، بی نام امام خامنه ای، در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست». ولی امر مسلمین جهان، پز می دهیم که «آقا»ی ماست. او به ما جرئت طوفان داده و ما به لطف خدا، در روز رویایی «فتح قدس»، روی دیوار «قبه الصخره» خواهیم نوشت: «قدس، جمعیت: به تعداد آزادگان جهان». چه زیبا جهانی شده این دهه ۶۰ محبوب ملت ایران. ما از قبل گفته بودیم که «جنگ جنگ تا پیروزی». ما بچه های جنگیم. کودکان دهه ۶۰ که آرزو داشتیم خلبان شویم. ما خودمان «موضوع انشا» بودیم. انشای عشق. دنیای اسلام، امروز دارد از دفتر مشق اول مهر ما در دهه ۶۰ الگو می گیرد. پناه ما خدا بود و پناهگاه مان روح خدا. مقتدر مظلوم بودیم؛ چیزی از جنس کربلا. ما هم مثل امام، معتقد بودیم که صدام، دیوانه است. یک دیوانه سبیلو! آمریکا اگر مترسک پیر صدام را گرفت، ما اما با جوانی او جنگیدیم. با جوانی شیطان بزرگ. با جوانی بمب های ساخت فرانسه. ما، هم دشمن داشتیم، و هم دشمنی داشتیم با دشمنان مان. انقلاب اسلامی اعلان جنگ ما بود به سران استکبار. اگر چه صدام، متجاوز بود، اما جنگ با آمریکا را ما شروع کردیم و ما یاد دادیم به دنیای اسلامی، اعم از شیعه و سنی که چگونه بجنگد. ما تعصب داریم به انقلاب مان. غیرت داریم. دهه ۶۰ پدران ما غیرتی شدند. آنها که رفتند، ما زود باید مرد می شدیم. سن مان به جنگ نمی خورد، اما پول توجیبی های ما کفاف قلک را می داد. اگر پا می داد، دست می بردیم در شناسنامه، تا هر جور شده راهی منطقه شویم. خوش مان نمی آمد از بچه بودن. سبیل می گذاشتیم برای خود و با همان مداد مشکی که مشق شب می نوشتیم، ریش می گذاشتیم. کلفت می کردیم صدای مان را و سر صبحگاه مدرسه، سرود ملی کشورمان را می خواندیم که چقدر هم طولانی بود؛ «شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد، هم دنیا به ما». خودمان در صبحگاه مدرسه بودیم و دل مان در صبحگاه دوکوهه. پدر آنجا بود. داشت محکم می کرد بند پوتینش را. شاید هم دلش در صبحگاه مدرسه بود. پیش من. پیش ما. پیش نسل ما. همین که نوشتن یاد گرفتیم، شروع کردیم نامه نوشتن. نسل من «بابا» را می نوشت. وقت نکرد «بابا» بگوید؛ بابای خوبی که مرا، ما را، دوست داشت، اما چه می کرد که مسافر کربلا بود. نوحه خوان امام حسین… از مادرم شنیده ام که بابا می گفت: «حرف خمینی، یعنی حرف حسین. زمین بماند، ما جواب حسین را نمی توانیم بدهیم». حسین، حسین، حسین، حسین. بیا تو هم با من، کمی گریه کنیم دور از چشم دشمن. به خدا گریه هایی هست که سبک می کند آدم را. زلال می کند دل را. به خدا ظلم کرده ایم به چشم، اگر جز برای «حسین» گریه کنیم. باب بهشت است ارباب، اما مگر جز این است که هر دری، با کلیدی باز می شود؟ آری! می خواهم از عباس تشنه لب بگویم. دهه ۶۰ دهه علقمه بود. یادش به خیر! «عباس دوران دادیم» با قمقمه های خالی از آب. شهدای تشنه لب. شهدایی که بابای ما بودند و ما نامه می نوشتیم به مقصد خط مقدم، که گاهی بعد از شهادت، می رسید به دست پدر. خوشحال می شدیم که دست خط ما به بهشت رسیده است. می نشستیم در بهشت زهرا روی تانکی که هنوز هم هست و عکس یادگاری می انداختیم. خنده ام گرفته از شیطنت های دهه ۶۰ و یکی هم اینکه هر بچه شهیدی معتقد بود این تانک را بابای او آورده بهشت زهرا!! بهشت، دهه ۶۰ مسافر زیاد داشت. بهشت زهرا هم. خیلی زود قطعه ها پر می شد از ردیف شهدا. این عاشقانه ترین غزلی است که دیده ام. «اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم، که با خون باید نوشت». این جمله را «خانم قوتی» به ما یاد داده بود. معلم سال اول ابتدایی. آن روز که مدرسه، ما را آورده بود بهشت زهرا. صحبت از بهشت شد، اما بهشت اصل کاری، کربلا بود. کربلای ۵ و آن همه پرستو که داشتند پر می کشیدند. الحق قشنگ خوانده این را حاج صادق؛ «هر که دارد هوس کرببلا بسم الله». دهه ۶۰ هر شب با «بچه های آباده»، «خواب بابا» را می دیدم، اما این روزها، جوشش خون بابا را در «بیداری اسلامی» می بینیم. خواب دیروز ما، امروز در منطقه دارد تفسیر می شود. الحق که دهه کنونی از دهه ۶۰ هم رویایی تر است. با این همه خاطره، اما یکی اگر به من بگوید؛ مرد کدام نسلی؟! بی درنگ می گویم «۹ دی». یوم الله ما حال و هوای دهه ۶۰ داشت. انگار، آن چهارشنبه خدایی، شهدا هم آمده بودند راهپیمایی. گذشته های ما زیباست، اما امروز ما از دیروز ما زیباتر است. فرانسه که هیچ! تمام ۵ + ۱ هم زورشان به انرژی هسته ای ما نمی رسد. ما پیش رفته ایم، اما دشمن از فرات تا نیل، متاثر از انقلاب اسلامی است. گمانم آمریکا این صدام های مخملی را روی اسب تراوا نشانده، که در فتنه ۸۸ هم قرار بود یکی از همین هفته های بعد، جمهوری اسلامی سقوط کند!! صدام هم قرار بود ۳ روزه فتح کند تهران را!! شاهان پهلوی و قاجار، بدعادت بار آورده بودند دشمن این مرز و بوم را. دهه ۶۰ حساب کار دشمن دستش آمد. الان اما صحبت سر سقوط غرب است. الان ملک عبدالله باید به داد آمریکا برسد که پای خودش لب گور است! شیطان بزرگ هم پیر شده و هم خرفت. حالا رسانه روباه پیر، به زعم خود، از جانشین خمینی، مستند می سازد. به غلط کردم، افتاده اند. آخرش هم نتوانستند بایکوت کنند یا سانسور کنند «سیدعلی» را. وقتی که اخوان المسلمین می گوید «امام خامنه ای»، و وقتی که سیدحسن نصرالله، باید درک کرد بی بی سی بیچاره را. خامنه ای، سند مستند پیروزی اسلام بر استکبار است و تجلی انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی. از قبل گفته بودیم که «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند». بی خود نیست؛ سال ها بعد از دهه ۶۰ هنوز هم چفیه از دوش رهبر ما نیافتاده. برای ما این چفیه، همان بیرق علمدار است. اگر دهه ۶۰ پدران ما به رهبری خمینی نشان دادند که انقلاب اسلامی شکست ناپذیر است، اما دهه ۸۰ ملت ما به رهبری خامنه ای نشان داد که دشمن، شکست پذیر است. باش تا دهه های بعدی! ما از دهه ۶۰ جلوتر آمده ایم، اما هر چه داریم از آن شهداست. هم خمینی و هم خامنه ای، این را به ما گفته اند. راستی! کجایند مردان بی ادعا؟! باور کنیم هنوز هم هست، مادری که چشم به راه است. هنوز هم هست مادری که صدای زنگ خانه اش، همچنان دهه ۶۰ ی است. مادری که جگرگوشه اش را در دهه ۶۰ جا گذاشته. مادری که بعد از جنگ، عمرش را مدام از این تابوت به آن تابوت، دنبال پلاکی، نشانی، چند تکه استخوانی گذاشته. مادری که دهه ۶۰ جوان بود و حالا پیر شده است. مادری که امروز، فردا از پیش ما خواهد رفت، اما جای اشک هایش روی قاب دیوار دهه ۶۰ هنوز باقی است. میراث فرهنگی ما به شدت بارانی است. بنده خدا هنوز هم حال و هوایش بهاری است و هنوز هم همان شعر معروف دهه ۶۰ را می خواند و می گوید: «گلی گم کرده ام، می جویم او را، به هر گل می رسم، می بویم او را».     

روزنامه جوان/ ۶ مهر ۱۳۹۰ و روزنامه کیهان/ ۷ مهر ۱۳۹۰

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ طرح: سایه روشن

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    “نه سنم به خاکریز جنگ، قد می دهد که از جبهه، خاطرات قشنگ بگویم و نه آنقدر دانش آموزم، که خود را بگذارم مخاطب «پرسش مهر».”

    عجب آغازی!

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “همین که به دنیا آمدیم، باید «توجه، توجه» می کردیم به «علامتی که هم اکنون» داشتیم می شنیدیم. اصلا محل کار ما در پناهگاه بود و «موج FM» شده بود صمیمی ترین دوست ما.”

    به به…

  3. ف. طباطبائی می‌گوید:

    بابا رفت و محزون شد لالایی مادر.

    دلنوشت شما دل ما رو می سوزونه…

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “این روزها «تا انقلاب مهدی» ما داریم می بینیم زنده بودن خمینی را. این خدای نازنین، کجا روی ملت ما را زمین انداخته است؟! ما «الله اکبر» گفتیم؛ دنیای اسلام تکرار کرد. ما تسخیر کردیم سفارت ابلیس را؛ دنیای اسلام تکرار کرد. گمانم اگر به تقلید از انقلاب اسلامی، قرار باشد «الی بیت المقدس» تکرار شود، ان شاء الله، قدس شریف آزاد خواهد شد و آن روز «امام خامنه ای» امت اسلامی، خواهد گفت: «قدس را خدا آزاد کرد».”

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “«بیداری اسلامی، بی نام امام خامنه ای، در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست»”

    الله اکبر…

    “آمریکا اگر مترسک پیر صدام را گرفت، ما اما با جوانی او جنگیدیم. با جوانی شیطان بزرگ. با جوانی بمب های ساخت فرانسه.”

    “خامنه ای، سند مستند پیروزی اسلام بر استکبار است و تجلی انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی.”

    عالی بود، عالی!
    چقدر جملات جذابی داشت این متن.
    ممنون داداش حسین.

  6. شاهد می‌گوید:

    سلام

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “نسل من «بابا» را می نوشت. وقت نکرد «بابا» بگوید؛ بابای خوبی که مرا، ما را، دوست داشت، اما چه می کرد که مسافر کربلا بود. نوحه خوان امام حسین… ”

    این جملات تان با دل آدم بدتا می کند. اجرتان با سیدالشهدا(ع)

  8. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الفاطمه(س)

    ۵۳* پیامبر صلی ا‏لله‏ علیه ‏و ‏آله :

    به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله على علیه ‏السلام هدایت می یابید و به وسیله حسن احسان می ‏شوید و به وسیله حسین خوشبخت می گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسین درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام می کند.
    (مأة منقبة، ص ۲۲)

    “باب بهشت است ارباب، اما مگر جز این است که هر دری، با کلیدی باز می شود؟”

  9. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “تازه داشت دهان مان به «بابا» می چرخید که بابا رفت با یک دست لباس خاکی و ساکی کوچک که داخلش پر از آرزوهای قشنگ من بود. بابا رفت و محزون شد لالایی مادر. از گهواره خالی «علی اصغر» می خواند و «سلام بر حسین» می گفت…”

    حسینـــــــحسینـــــــحسینـــــــحسینـــــــحسینـــــــحسینـــــــحسیـنــــــــ….
    “بیا تو هم با من، کمی گریه کنیم دور از چشم دشمن…”
    سلام بر حسین*…

  10. شاهد می‌گوید:

    ((صدام خره، گاوه منه. سوارش می شم راه می بره. تا خود بغداد می بره))
    ولی اینو ما برای شاه میگفتیم
    ((شاه خره گاو نره سوارش میشیم بار میبره))

  11. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ” میراث فرهنگی ما به شدت بارانی است… ”
    ………………………………………………………..

    شش روز بعد، همهمه پایان گرفته بود

    در خاک، حسّ شعله وری جان گرفته بود

    باغ و بهار، آب روان، سایه ی بهشت…

    اما هنوز هم دل انسان گرفته بود

    آدم گناه داشت که بیرون شد از بهشت

    عشق تو بود؛ حالت عصیان گرفته بود

    پرسید نام کیست خدایا؟… که اینچنین…

    این سرزمین کجاست؟… وَ باران گرفته بود

    باران گرفته بود و سواری که غرقِ اشک

    چیزی شبیه مشک به دندان گرفته بود

    رعدی و بعد… وَ جُمِعَ الشّمسُ و القَمَر

    کشتی شکسته بود… وَ توفان گرفته بود…

    دارم به عهد روز ازل فکر می کنم

    انسان چه این “بلَی” را آسان گرفته بود

    حالا رسیده بود به گودال قتلگاه

    خورشید، زیر پای سواران گرفته بود

    بار جهان به روی زمین مانده بود و عشق

    از کودکان قافله پیمان گرفته بود

    خون موج می زد از دل گودال و ساربان

    در مشت خود، نگین سلیمان گرفته بود

    آهی کشید آدم، در روضة الحسین

    عالم شمیم روضه ی رضوان گرفته بود

    ….

    باران…

    سه شنبه…

    مسجد سهله…

    دم غروب…

    دارم به بوی پیرهنت فکر می کنم…

    “حسن بیاتانی”

  12. ناشناس می‌گوید:

  13. سایه/روشن می‌گوید:

    ما با جنگ به دنیا آمدیم.
    ما در جنگ، بچگی های مان، مثل آدم بزرگ ها گذشت.
    ما در جنگ، زندگی کردیم.
    خبری از پر قو نبود.
    جنگ، ما را مرد بار آورد.
    ما از همان اول هم «نو گل بهار» نبودیم
    دهه ۶۰ دهه علقمه بود.
    ما تعصب داریم به انقلاب مان.
    دهه ۶۰ پدران ما غیرتی شدند.
    آنها که رفتند، ما زود باید مرد می شدیم.
    سال ها بعد از دهه ۶۰ هنوز هم چفیه از دوش رهبر ما نیافتاده.
    برای ما این چفیه، همان بیرق علمدار است.
    ما از دهه ۶۰ جلوتر آمده ایم، اما هر چه داریم از آن شهداست.
    هم خمینی و هم خامنه ای، این را به ما گفته اند.
    راستی!
    .
    .
    .
    کجایند مردان بی ادعا؟!

  14. عطشان می‌گوید:

    سلام علیکم
    مردم تا پیداش کردم . اولین کامنتمو میگم .

    عطشان می‌گوید:
    ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ در ۱۵:۱۳

    سلام
    حال ما خوب است , ملالی نیست جز دوری شیخ بی سواد . آخه آقای قدیانی این کار بود شما کردید برادر! آخه این شیخ چکار کرده بود جز اینکه یه بیانیه ای می داد , دل مردم شاد می شد با جمله ها و غلط املایی هاش !
    خوب شد سابقه دارشد ! دیگه نمی تونه تو انتخابات دور بعد شرکت کنه . حیف نبود ؟ میومد صحبت می کرد , مناظره می کرد , بابا دل مردم شاد می شد . آخه نگاه کنید تو این صدا و سیما چند تا بازیگر طنز خوب داریم این یکیم ازمون دریغ کردید . نکن برادر! با شادی مردم این کارو نکن . آخه کی بیانیه های اونو جدی می گرفت ؟ اون بیچاره فقط اومده بود میدونو شلوغ کنه . بیاید یه کاری کنیم همگی به اتفاق آرای باطله جمع میشیم جلوی قوه محترم قضاییه اعتراض میکنیم که بابا شیخ مارو پس بدید یا لااقل اینترنتی , چیزی بهش بدید یکم عربی بیانیه بده خوبه ها جواب میده ها فکراتونو بکنید جواب بدید بقیش با من !!!!

    کامنت ارسالی برای متن :
    ۲ ساعت گفت و گوی اختصاصی قطعه ۲۶ با کامران نجف زاده
    ارسال شده در ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ توسط حسین قدیانی

    دیر که نشده ؟

  15. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    خیلی عالی بود خیلی از این سبک نوشته ها لذت میبرم.بسیار عالی بود
    انشاا…اجر این متنو به زودی از شهدا بگیرید به خصوص بابا اکبر

  16. عطشان می‌گوید:

    این متن رو با اشک و با غرور خواندم .
    هر چه سعی کردم جملاتی را جدا کنم نشد همه اش عالی بود .

  17. یک خواننده می‌گوید:

    تقدیم به قطعه ۲۶
    قدم گاه قلم گاه به چپ میرود گاه به راست،گاهی عقب گاهی جلو،گاهی هم به سمت قبله مستقیم میرود. به چپ و راست با اراده میرود به عقب و جلو هم با اختیار حرکت میکنداما به سمت قبله او را می کشانند.هر وقت به چپ و راست بر پهنای سپیدی کاغذ رنگ می نگارد اول دلش می لرزدبعد هم انتظار می کشد ،انتظار اینکه آیا سیاه کردن کاغذ سفید ارزشی داشته است؟! و همیشه به همین فکر میکند اما وقتی که او را مستقیم به سمت قبله می کشانند به محراب هل می دهند و به سجده گاه قدم می گذاردبا اطمینان جوهر را بر روی سپ
    یدی کاغذ می پاشد،آنقدر می پاشد که ذره ذره ی سپیدی کاغذ میشودجوهره ی نورانی وجود او، او می درخشد و سعی در نمایش درخشش خورشید دارد،او دوست دارد خورشید را بر روی کاغذ نقش بندداما همین جا،همین جاست که مرکب قلم تمام می شود و آرزوی نگارش خورشید بر دلش می ماند…..

  18. مرتضی می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین عزیز و آقا سید

    ای ولله به قلم و هنر حسین قدیانی، چه کردی حاجی جان/
    غرور آفرین بود این پست.

  19. بهنام می‌گوید:

    شهید قدیانی در دهه ۶۰: خدایا خدایا،تاانقلاب مهدی،ازنهضت خمینی،محافظت بفرما
    حسین قدیانی در دهه ۸۰:تا انقلاب مهدی ما داریم می بینیم زنده بودن خمینی را . . .
    باش تا دهه های بعدی! ما از دهه ۶۰ جلوتر آمده ایم
    مثل همیشه،عالی بود

  20. یک خواننده می‌گوید:

    از وقتی عکس دار شدم دوست دارم بیشتر کامنت بگذارم،نورانیت چهره ی ماه است دگر!!

  21. مرتضی می‌گوید:

    سید جان شما که معمولا اولین کامنتو میذاری،چه خوبه که همون بسم الله باشه.
    وقتی چشممون به بسم الله می افته، ما هم نام خدا رو تکرار می کنیم و نام الله موجب اعتبار قطعه ماست.

  22. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    سلام و عرض ادب.
    جز تشکر و تقدیر، در برابر این جملات زیبا حرفی حرف دیگری هم می توان گفت؟
    متنی حماسی و پر شور و دلنواز.

  23. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    خیلی عالی نوشتید
    همه چیز داشت
    ممنون ک هستین (:

  24. جواد می‌گوید:

    دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره….

    http://s2.picofile.com/file/7147594080/1360.mp3.html

    تنها کاری که از دستم بر آمد
    El2a

  25. به جای امیر می‌گوید:

    شانس (گفت و شنود)

    گفت: در خبرها آمده بود برخی از متهمان پرونده همکاری پنهان با بی بی سی فاش ساخته اند که مبالغ فراوانی از سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس دریافت کرده اند.
    گفتم: پس بگو که چرا «خانه سینما» با دستپاچگی و اضطراب در حمایت از آنها بیانیه صادر کرد.
    گفت: شاید نمی دانست که بازداشت شدگان چه اتهاماتی دارند؟
    گفتم: شاید هم خانه سینما نمی دانست که به جرایم خود اعتراف می کنند!
    گفت: چرا رسما و علنا ارتباط خود با این ماجرا را انکار نمی کنند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می گفت؛ این همسایه های ما هر چیزی را که گم می کنند در خانه ما دنبالش می گردند. به او گفتند؛ خب! وقتی یک بار گشتند و پیدا نکردند دیگر تو را متهم نمی کنند و یارو جواب داد؛ آخه از شانس بد من هر وقت هم که خانه ما را می گردند، چیزی را که گم کرده اند پیدا می کنند!

  26. سیداحمد می‌گوید:

    “به خدا ظلم کرده ایم به چشم، اگر جز برای «حسین» گریه کنیم. باب بهشت است ارباب، اما مگر جز این است که هر دری، با کلیدی باز می شود؟ آری! می خواهم از عباس تشنه لب بگویم. دهه ۶۰ دهه علقمه بود. یادش به خیر! «عباس دوران دادیم» با قمقمه های خالی از آب. شهدای تشنه لب.”

    السلام علیک یا ساقی العطاشا…

    جملاتی که در توصیف دهه شصتی ها بیان کردید واقعا دلنشین بود؛
    سالاری!

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    جور بی عرضگی دستگاه های فرهنگی از جمله صدا و سیما را خوب بدوش می کشید، خوب…

    اگر به تقلید از انقلاب اسلامی، قرار باشد «الی بیت المقدس» تکرار شود، ان شاء الله، قدس شریف آزاد خواهد شد و آن روز «امام خامنه ای» امت اسلامی، خواهد گفت: «قدس را خدا آزاد کرد». مو نمی زند این مرد با امام. جمله از من، تکبیر با شما؛
    .
    .
    الله اکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبر الله اکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبر خامنه ای رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان، مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر منافقین مزدور، مرگ بر اسرائیل.
    البته متأسفانه به هر دلیل این قسمت از تکبیر در پایتخت حذف شده ولی مردم مشهد و شاید جاهای دیگر می گویند: درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان.

  28. ابوالفضل می‌گوید:

    …………
    نقطه چین گذاشتم برای این دلنوشتت، اگر توانستی اشک را در قلمت بنویسی ، این نقطه چین را هم خودت پر کن!

  29. سیداحمد می‌گوید:

    مهربان و هنرمندانه می نویسید!
    وقتی این بخش “به خدا گریه هایی هست که سبک می کند آدم را…..” را شروع کردید می دانستید که مخاطب اشک خواهد ریخت؛
    اما بعدش سریع گفتید “خنده ام گرفته از شیطنت های دهه ۶۰ و…” که لبخندی بر لب خواننده بنشیند!

  30. چشم انتظار می‌گوید:

    و چه پایانی…
    بنده خدا هنوز هم حال و هوایش بهاری است و هنوز هم همان شعر معروف دهه ۶۰ را می خواند و می گوید: «گلی گم کرده ام، می جویم او را، به هر گل می رسم، می بویم او را».

  31. جلال معترف می‌گوید:

    آقای قدیانی قلمت طلاست، فکرت طلاست.
    حرفی غیر از تشکر ندارم، دست شما بوسیدنیه. کیف کردم از این نوشته زیبا.

  32. چوک دیریا می‌گوید:

    بسم الله
    سلام
    من متوجه نشدم این مادر می گفت سلام بر حسین یا دیوونه داداشی؟
    البت من بابا داشتم ولی داغون بود لیاقت جانبازی سید روح الله نصیبش شد و بعد شهادت تو رهبری سید علی ولی خدایی چه حلی کرد پدرم جانبازی تو رهبری امام خمینی ، شهادت ت رفبری امام خامنه ای ولی من چی؟ خاک بر سر ……..
    حالا شما به روی بی بی سی نیار گناه داره یه خبطی کرد البت اگه خواستی بزنیش من پایم بگم رفیقا هم بیان؟ راستی ساندیسم میدین؟ یا فقط ۹ دی ساندیس میدین؟
    ولی خدایی حالی کردم با قدس را خدا آزاد کرد
    یعنی آرمانگرای آرمانگرا هستی
    انصافا مادر شهیدم آخر متن یه فازی عجیبی داد برقکارم هستی؟

  33. ف. طباطبائی می‌گوید:

    باید چند بار خوند و لذت برد. خیلی زیبا نوشتین.
    “ما زاده جنگیم. ما در جنگ، بچگی های مان، مثل آدم بزرگ ها گذشت. ما در جنگ، زندگی کردیم. خبری از پر قو نبود. جنگ، ما را مرد بار آورد. ما از همان اول هم «نو گل بهار» نبودیم.”

  34. جماران می‌گوید:

    ابروی تو قبله نمازم باشد… یادِ تو گره گشای رازم باشد
    از هر دو جهان، برفکنم روی نیاز… گر گوشه چشمت به نیازم باشد

    “امام روح الله”

  35. سایه/روشن می‌گوید:

    …:::قسمتی از دغدغه های یک شهید بزرگوار
    که حاضر نشد با خون مطهرش در این دنیا معامله کند:::…

    “بدهکاری های من به شرح زیر می باشد:

    ۱٫ هفتصد تومان نذر مادر سید مهدی کردم که مادر شفا پیدا کنند آن را بپردازید.
    ۲٫ هزار و دویست تومان پول، بیت المال از من می خواهد آن را بپردازید.
    ۳٫ یک عدد اسلحه کلاشینکف و یک عدد اسلحه کمری دارم در صورت شهادت تحویل برادر آقای حاج قاسم سلیمانی بدهید.
    ۴٫ اگر پول یا بودجه ای پیدا کردید به اندازه ۳ ماه نماز قضا به اندازه ۱۵ روز روزه قضا برایم بخرید.
    دیگر بدهکاری ها را که خودتان بهتر می شناسید.
    والسلام برادر شما،
    شب عملیات ساعت ۹ شب
    .
    .
    .
    …:::شهیــــد یونس زنگـــــــــی آبادی:::…

  36. سلاله 9 دی می‌گوید:

    «باید درک کرد بی بی سی بیچاره را. خامنه ای، سند مستند پیروزی اسلام بر استکبار است و تجلی انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی. از قبل گفته بودیم که «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند». بی خود نیست؛ سال ها بعد از دهه ۶۰ هنوز هم چفیه از دوش رهبر ما نیافتاده. برای ما این چفیه، همان بیرق علمدار است.»
    ***
    قمر من نگهدارش قمر بنی هاشم است. قمر من ماه بنی انقلاب است.

    آری، ما اهل کوفه نیستیم، اهل مدینه هستیم. ما ساکنین کوچه بنی هاشمیم. از نظر ما بیت رهبری دیوار به دیوار خانه علی است. از نظر ما بیت رهبری همان خیمه حسین در شب عاشورا است. از نظر ما بیت رهبری، مصراع قبلی اش حسینیه جماران است. از نظر ما جانشین شایسته خمینی است خامنه ای. از نظر ما همان خمینی است خامنه ای. از نظر ما مولای ما حضرت ماه است و نور چشمانش بر گرفته از تابش مستقیم خورشید بر پنجره بیت رهبری است. ما یک لشکر هستیم حائل میان در و دیوار تا اگر کسی خواست دوباره سیلی بزند با علم عباس بکوبانیم بر فرق سرش.

    در آن صورت ما با علم عباس می آییم، با دو دست بریده. کرسی و لوح و قلم و ورق ما بیرق علمدار است. پرچم انقلاب اسلامی روی تابوت شهدا بیرق علمدار است. پلاک بیت رهبری بیرق علمدار است. غیرت حیدری ما بیرق علمدار است. دست ما بیرق علمدار است. عشق ما بیرق علمدار است. از همه مهمتر عبای رهبر ما بیرق علمدار است. حریف علمدار می شوید؛ بسم الله.
    کتاب قطعه ۲۶/ ص ۳۵

  37. سلاله 9 دی می‌گوید:

    …حریف علمدار می شوید؛ بسم الله. ولله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقینی، نجل النبی الطاهر الامینی. یا نفس لا تخشی من الکفاری و ابشری برحمه الجباری. مع النبی السید المختاری، قد قطعوا ببغیهم یساری. یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت ان تکونی. هذا الحسین شارب المنونی و تشربین بارد المعینی. هیهات ما هذا فعال دینی و لا فعال صادق الیقینی. ولله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی.
    “کتاب قطعه ۲۶”

  38. امین 2060 می‌گوید:

    سلام
    لحظه لحظه دهه ۶۰ ما با دهه ۶۰ هجری و کربلا گره خورده
    شاید دلیل اینکه حرف زدن درباره دهه ۶۰ به روضه ختم می شه همین باشه

  39. مقداد می‌گوید:

    سلام
    زیبا روان، مثل همیشه، رفتیم به دوران کودکی
    با اجازتون می خواستم یه اطلاع رسانی انجام بدهم:
    موسسه کوثرنور علوی برگزار می کند:
    دانشکده مهدوی سمات
    این دانشکده موازی ویژه دانشجویان دانشگاههای استان تهران می باشد که به صورت ماهانه برگزار می شود ، دوروز درماه می باشد.
    برخی از کلاسها: دکترین ظهور، مدیریت زمان، جریان شناسی سیاسی اقتصادی وفرهنگی، اخلاق مهدوی ، شناخت عرفانهای کاذب،امام شناسی، اردوهای جهادی و…
    ثبت نام از تاریخ ۹ لغایت۱۷ مهرماه ۹۰ می باشد با مراجعه به سایت:www.kosarenoor.ir
    باتشکر

  40. شاهد می‌گوید:

    سلام
    این ۴۴—-۶۳—۲۶ که روی عکس زیر قطعه نوشتید یعتی چی

  41. ف. طباطبائی می‌گوید:

    چند کامنت بالاتر، سایه/روشن مطلبی به نقل از شهید “یونس زنگی آبادی” (قائم مقام فرماندهی تیپ امام حسین(ع)لشگر۴۱ ثارالله) گذاشته.
    شاید همه این شهید عزیز رو بشناسید. اما به کسائی که این شهیدو نمیشناسن پیشنهاد میکنم این دو تا فیلمو دانلود کنن و ببینن.
    چقدر نادانند افرادی که در “زنده” بودن “شهید” شک دارن.

    http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=32546
    http://www.tebyan.net/GodlyPeople/SongsHymnsEtc/Picture/Documentary/2007/2/12/32615.html

  42. چراغی می‌گوید:

    موضع دلسردکننده

    دیگر موضع دلسردکننده رئیس جمهور سخنانی بود که خبرگزاری آسوشیتد پرس در مورد بهبود رابطه با آمریکا به نقل از او منتشر کرد که گفته بود “معتقد نیستم که این شانس( بهبود رابطه با آمریکا) به طور کامل از دست رفته است . احمدی نژاد همچنین گفت که هرگز پاسخی در خصوص نامه‌ای که شخصا به اوباما ارسال کرده دریافت نکرده است و در ضمن پاسخی به دعوت وی برای دیدار در حاشیه اجلاس مجمع عمومی و صحبت در خصوص موضوع هسته‌ای ایران به وی نداده است.

    این سخنان رئیس جمهور نوعی اشتیاق نشان دادن برای بهبود روابط و دیدار با اوباما ارزیابی شد و این درحالی بود که موج بیداری اسلامی علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا منطقه را در بر گرفته و ایران اسلامی هم عزتی روزن افزون یافته است و مهمتر از همه سران کاخ سفید هرگز حاضر به کوتاه آمدن از خوی استکباری خود نشده اند.

  43. چراغی می‌گوید:

    موضع عجولانه

    دیگر اقدامی که به اعتقاد منتقدان در صدر لیست مواضع نادرست رئیس جمهور قرار دارد سخنانی بود که درباره آزادی دو جاسوس آمریکایی بیان کرد. خبری که او از آزادی این دو آمریکایی حتی پیش از صدور حکم قضایی داد نوعی بی تدبیری و کوتاه آمدن بی مورد در مقابل ایالات متحده بدون کسب هیچ گونه امتیازی برآورد شد.

    منتقدان بر این باور بودند که سرانجام این رافت بی جا که همانند سال گذشته در آستانه سفر به نیویورک جوشش کرده است،‌ به سود ایران اسلامی نیست و البته پیش بینی آنان هم درست بود چنانچه این دو جاسوس پس از آزادی در کنفرانسی ضدایرانی انواع اتهامات را به جمهوری اسلامی منتسب و زمینه یک فضاسازی گسترده علیه ایران را فراهم کردند.

  44. سیداحمد می‌گوید:

    جناب شاهد؛

    قطعه ۲۶
    ردیف ۶۳
    شماره ۴۴

    مزار مطهر شهید قدیانی.

  45. سایه/روشن می‌گوید:

    گلزار شهدای بهشت زهرا /قطعه ۲۶/ ردیف۶۳ /شماره۴۴/
    .
    .
    .
    …:::مزار شهیــــــــــــــد بزرگوار اکبـــــــــــــــــــــــر قدیانی:::…

  46. آذرخش می‌گوید:

    به شاهد

    این عددها یعنی قطعه ۲۶، ردیف ۶۳، شماره ۴۴٫
    آدرس مزار بابااکبر در قطعه ای از بهشت.

  47. لجمن می‌گوید:

    و یک دعای دهه ۶۰ تقدیم شما :
    «خدا قوت برادر»

  48. مجنون می‌گوید:

    واسه تجدید خاطره:
    “مرگ بر ضد ولایت فقیه” را باید شنید. ما کشتی نشین انقلاب ایم. ناخدای ما باخداست. کشتی بان، بی نیاز از حمایت های صوری، بیعت های زوری است. لیاقت داشته باشید شما را هم در کشتی انقلاب جایی هست؛ و الا ما منتظر شما نمی مانیم. ما عجله داریم. ما باید کشتی انقلاب را برسانیم به ساحل ظهور. دزدان دریایی می خواهند با فتنه آفرینی، تابش نور خورشید به کشتی انقلاب را به تعویق بیاندازند. حریف ناوشکن جماران، صدها ناو هواپیما بر است. ما آنقدر وقت نداریم که دو روز در میان کشتی انقلاب را نگه داریم و از حضرات دعوت کنیم که تو را به خدا سوار کشتی انقلاب شوید! ما با کشتی انقلاب “مسافر کشی” می کنیم ولی “منت کشی” نمی کنیم؛ ما مثل این مسافرکش ها آنقدر در ایستگاه نمی ایستیم که کشتی پر شود. کشتی انقلاب، کلی مسافر بین راهی دارد؛ حزب الله و حماس و … آری، ما می رویم؛ بی شما سبک بار تر می رویم. جای مان هم باز تر است.

  49. پاییز می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ما «الله اکبر» گفتیم؛ دنیای اسلام تکرار کرد. ما تسخیر کردیم سفارت ابلیس را؛ دنیای اسلام تکرار کرد. گمانم اگر به تقلید از انقلاب اسلامی، قرار باشد «الی بیت المقدس» تکرار شود، ان شاء الله، قدس شریف آزاد خواهد شد و آن روز «امام خامنه ای» امت اسلامی، خواهد گفت: «قدس را خدا آزاد کرد». مو نمی زند این مرد با امام. جمله از من، تکبیر با شما؛

    تکبیر…
    تکبیر…

    به امید آن روز که صد البته نزدیک است.
    اللهم عجل لولیک الفرج

  50. شاهد می‌گوید:

    سلام

  51. دلاوار می‌گوید:

    قابل وصف نیست آنچه در بین لبهای ماه و روی ماه ستارگان اتفاق افتاد.

    هزار بار آرزو کردم که ای کاش تمام اعضای بدنم قطعه قطعه میشد تا یک لحظه روی ماهت را ببینم.

    شهدا چه حالی دارند؟ که اربابشان رویشان را بوسه میزند…

    ای ماه؛ صد بار فدای آن لحظه ای شوم که دست بر محاسن ستاره ای کشیدی و گفتی عجب ریش قشنگی!

    تعداد بوسه هایت را میشمردم…

    مثل ستارگانت بیشمار بود.

    ای ماه؛

    زبانم لال که نمیتوانم آنچه دیدم را بنویسم.

    مگر می شود عشق را و تری لبهایت را با کلمات وصف کرد؟

    مگر میتوان گرمای آغوشت را نوشت؟

    چه میکردی ماه با ستارگانت؟چه میدیدی و چه می گفتند آنان که می گفتند با تو حرف دلشان را با دهان

    باز و فقط با دو حرف از حروف عشق،آه.

    پیش خود گفتم میخواهند لبهایت را ببوسند…

    آنقدر ماه و ستارگانش جمع بودند که گویا یکی شده بودند.

    زبان که هیچ؛ درک انسان عاجز است از درک این عشق و عشق بازی.

    سرت که بالا و پایین می رفت زندگی می بخشید

    و لبخند که میزدی بهشت را می دیدم

    و چون می بوسیدی دیگر …

    ای ماه؛ تو خواندی برای ستارگانت که:

    هر بلایی کز تو آید رحمتی است

    هر که را رنجی دهی خود راحتی است

    زان به تاریکی گذاری بنده را

    تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند

    تاکه با عشق تو پیوندم زنند

    من میخوانم:

    ماهی است همه نور خدا خامنه ای

    خورشید علی را تو علی آینه ای

    گقتم که تویی آیه ای از سوره حق

    حقی همه، ای ماه تو یک آیه نه ای

  52. mobin1414 می‌گوید:

    بعونک یا بصیر
    خواسته یا ناخواسته تا حدی به پرسش چند شب پیش من جواب دادید
    ممنونم
    دوستم می گوید از جانب ما از پدرتان و همه پدران آسمانی حلالیت بطلبید از اینکه نتوانستیم آنطور که باید تا امروز پیش برویم. بگویید دعایمان کنند
    یا علی

  53. ف. طباطبائی می‌گوید:

    با اجازه مسئول مربوطه!!

    آنلاین: ۲۰ نفر

    اللهم صل علی محمد و آل محمد.
    عید همگی مبارک.

  54. سیاست خارجی می‌گوید:

    بسم رب شهدا
    سلام ..
    حسین آقای قدیانی
    حالتون خوبه.
    یه وبلاگ راه انداختیم برای تحلیل مسائل سیاسی.
    اگه سر بزنی و نظرتون رو بگید ممنون می شیم.
    یا علی.

  55. بسم رب شهدا
    سلام ..
    حسین آقای قدیانی
    حالتون خوبه.
    یه وبلاگ راه انداختیم برای تحلیل مسائل سیاسی.
    اگه سر بزنی و نظرتون رو بگید ممنون می شیم.
    http://foreign-policy.blogfa.com/

    یا علی.

  56. دلاوار می‌گوید:

    یکی گفت با این جسم نهیف جلوی همه دنیا ایستاده ام؛ مرا در آغوش گیر…آغوشش گرفتی سینه به سینه.

    یکی میگفت میخواهم پیشانیت را ببوسم؛ سرت را خم کردی و او بوسید.گفت لبت را.سرت را خم کردی و او بوسید. گفت صورتت را؛ سرت را خم کردی و او بوسید. گفت آنطرفش را؛ باز سرت را خم کردی و او بوسید…

    یاد این شعر از حافظ افتادم:

    هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه!

    کنون که مست و خرابم صلاح بی ادبیست

  57. احساس می‌گوید:

    به نام الله
    انقلاب اسلامی ، بی نام امام خمینی، در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست
    «بیداری اسلامی، بی نام امام خامنه ای، در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست».
    الله اکبر الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر
    مرگ بر ضد ولایت فقیه/درود بر رزمندگان اسلام/سلام بر شهیدان/مرگ بر آمریکا/مرگ بر انگلیس/مرگ بر منافقین مزدور/مرگ بر اسرائیل

  58. محمد حسینی می‌گوید:

    سلام حسین آقای قدیانی عزیز
    خیلی ارادتمندم
    ما که سخت دلتنگ شماییم

    اقا من این طرح رو جدید زدم
    تقدیم میکنم به شما و قطعه عزیز ۲۶
    http://myup.ir/images/18060954436473600574.jpg

    فقط اگر صلاح دونستید که استفاده کنید لطفا بدون نام باشه
    همین که “سرباز حضرت ماه ” باشم کافیه ( اگر باشم)

    التماس دعا

  59. به جای امیر می‌گوید:

    غرق (گفت و شنود)

    گفت: یکی از مقامات عربستان از جنگ قدرت شدید میان شاهزادگان دربار آل سعود خبر داده است.
    گفتم: در پی موج بیداری اسلامی، حکومت جنایتکار و دست نشانده آل سعود تا چند ماه دیگر به طور کامل ریشه کن می شود. شاهزاده های مفت خور و آدمکش بر سر کدام قدرت با هم دعوا می کنند؟!
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: کشتی در حال غرق شدن بود و یکی از مسافران با ولع زیاد غذا می خورد، به او گفتند؛ مگر نمی بینی که داریم غرق می شویم و بیشتر از چند دقیقه دیگر زنده نیستیم؟ و یارو در حالی که لقمه ها را پشت سر هم فرو می داد گفت؛ کور که نیستم! می بینم داریم غرق می شویم ولی اطباء گفته اند با شکم خالی نباید آب خورد!

  60. سادات می‌گوید:

    سلام
    آن روزها دروازه شهادت داشتیم و حالا معبری تنگ ، برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست ، دل را باید صاف کرد.
    حضرت امام خامنه ای

  61. محسن می‌گوید:

    شاید اصلا نباید می گفتم اما …

    غریب است …

    http://mahdiyar.tv/archives/122

  62. نکته سنج می‌گوید:

    از چی ناراحتی؟ خوشحال باش اگه بابات نمرده بود تو هم ی جون علاف بودی و از پول خون بابات ارتزاق نمیکردی.

  63. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الفاطمه(س)

    ۵۴* امام صادق علیه السلام :

    ما را حرمى است و آن «قم» است ، و به زودى بانویى از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد . هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب شود .

    (بحار الأنوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶)

  64. سعید رضایی می‌گوید:

    منتظر یک دلنوشته در مورد به اصطلاح مستند بی بی سی در مورد آقای خامنه ای هستیم.

  65. مامان محمدین می‌گوید:

    لذتی بردم نگفتنی. متشکرم.

  66. سایه/روشن می‌گوید:

    به فدای

    ***
    جــــــام
    بوسه های عاشقانه ی

    تو

    که مستان ولایــــــــــت را

    سیراب
    کرد.

    *******

  67. میلاد پسندیده می‌گوید:

    چقدر امشب مستند روایت فتح دیدنی بود… روحش شاد سید مرتضی آوینی و جایش خالی که بزند تو دهن مستند زپرتی بیبیسی.

  68. جلال معترف می‌گوید:

    آقای قدیانی/ آقا سید کجائید شما؟ چرا بی خبر گذاشتید ما رو؟
    امیدوارم در پناه امام زمان هر جا هستید سلامت باشید.

  69. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    با سلام و احترام
    خوش به حال شما که پدرتان با بعضی ها عکس دارند!
    اگر توانتخابات بعدی شرکت کنید حتماً موفق می شوید!

  70. خط و نشان می‌گوید:

    یکسری کامنتهای تکراری مدیحه گونه ای برای صاحب اینجا که با نه با قلم و خون که با روح وقیح چاپلوسی و دروغ گویی مینویسد مدام درج میشود.پستهای تکراری که به همیشه کلمات تکراری سران فتنه و… در آن وجود دارد آنهم بصورت دیگ آش غل غل میکند .جدا که نشریات زردی چون وطن امروز و لجن نامه هایی چون کیهان برازنده این طور ملغمه های بیخودی هستند.کامنتها هم با اسامی خاصی که انگار از همینجا وام گرفته می آید مثل فدایی … ! و سلاله ۹دی( البته منظورش همان ساندیس خوران مسخره است دیگه) .

  71. علی می‌گوید:

    سلام داداش حسین تندرو….

    قبول کن که مفاسد اقتصادی دولت آقای احمدی نژاد خیلی زیاد شدن………. هرچند در دوره آقایان خاتمی و هاشمی همچنین بوده اما واقعا از کسی که بخاطرش هم در سال ۸۴ و هم سال ۸۸ علی رغم شرایط حاکم به بعضی کاندیدا -بنابدلایل مختلف- رأی ندادم و بدلیل حمایت آقا، اون -احمدی نژاد- رو انتخاب کردم متأسفم……….

    اون زمانی که ما فریاد می زدیم این رحیم مشایی توله سگ شغال داره از فرمان رهبری سرپیچی میکنه ، نامه از حراست اومد و توی فضای اینترنت هم که برادران بسیجی فحش زیر و بالا مون رو دادن که آره.. تو رفسنجانی هستی و با اون…………

    هرچند… هرچند…. معتقدم که نباید رئیس جمهور رو خراب کرد ، بلکه باید پاستوریزه اش کرد. پاستوریزه….

    برادر حسین تندرو……. امیدوارم هرجا که هستی شاد شاد شاد باشی
    روز ولادت آقا امام رضا هم خواسیت بیای مشهد ، قبلش یه ندایی به ما بده.. از طریق ایمیل….. در خدمتت هستیم. هرچند میدونم که احتمالا روزنامه کیهان و آقای شریعتمداری شخصا” برات هتل قصر رو رزرو کردن 😉

    شما که تهرانی ، هوای رهبر مشهدی مون رو داشته باش…. هرچی نباشه ما بچه محله امام رضا و آقا بودیم و هستیم.

    یاعلی

  72. مامان میثم می‌گوید:

    همیشه دهه ۶۰ ها ساندویچ دوسر پیچیده بودن ! همیشه از بدبختی دهه شصتی ها میگفتن اما الان

    افتخار میکنم که دهه شصتی ام و دوشنبه ها قرارمون معراج شهدا بوود و وداع با گلها !!!

  73. دکتر یونس می‌گوید:

    سلام.الحمدلله شما که هم نوشتید بابا هم گفتید بابا.پس ما چی بگیم؟ ما با بابا “عکس “داریم!از لجمون دیگه نه گفتیم بابا و نه نوشتیمش! هروقت میخوام لج بچه ها رو دربیارم میگم:بیچاره ! بابات رفته بهشت چون تو رو خیلی دوست داشته اسم تو رو رو بچه بهشتیش گذاشته!اونم که میدونی بهشتیه و از تو خیلی بهتره!هر بار صداش میکنه مریم! مریم! یاد تو میفته…اینارو تو کربلا به دکتر مریم میگفتم انقد گریه کرد خودمم گریه ام گرفت!
    داداش ما بیصبرانه منتظر کتابهای شما هستیم.چی شد رمان مورچه ها و ۷۲ دقیقه و سفرنامه حج؟

  74. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    یا صاحب الزمان

    کی می شود که صدای گامهای آمدنت، در گوش هستی طنین انداز شود…

  75. م.طاهری می‌گوید:

    بعضی از متن های قطعه غزلی است که شاه بیت ندارد.
    هر جمله اش شاه بیت غزل است.

  76. م.طاهری می‌گوید:

    دوست دارم متن هایی را که آخرش باید چند ثانیه صبر کنی، اشک هاتو پاک کنی و بعد از آن یک بار دیگر از اول بخوانی

  77. م.طاهری می‌گوید:

    آن هایی که رفتند بیش تر عاشق بودند. عاشق عزیزان و فرزندانشان

  78. در وبلاگ fajrenoor.blogfa.com درج شد:

    امت حزب الله از مادران شهدای فتنه به خاطر درج این عنوان عذرخواهی میکند.

    امان از دل امام زمان

  79. شاهد می‌گوید:

    آقا کجایی

  80. بهنام می‌گوید:

    چرا نیستین چند روزه
    ۳کتاب شما تو نمایشگاه بین المللی تبریز عرضه شده بود،تو چند تا غرفه
    ای کاش میشد با قیمت پایین تر تعداد زیادی خرید و پخش کرد
    یا علی

  81. سایه/روشن می‌گوید:

    **************************
    عشق یعنی یک خمینـی سادگی
    عشق یعنی با علـــــــی دلدادگی
    عشق یعنی دســـــت تو پرپرشده
    عشق یعنی یک علــی رهبر شده
    عشق یعنی لافتــی الا علــــــــی
    عشق یعنی رهبرم سیدعلـــــــی

    **************************

  82. کوپه می‌گوید:

    حسین جون عکس بالای وبو چیکار کردی…

  83. مرتضی می‌گوید:

    یه دل سیر کلی مطلب قدیمی رو خوندم،اما اینکه مطالب قدیمی شما حالا حالاها جذابه دلیل بر این نمیشه که بی خبر بذاری بری.
    آقا سید شما کجا رفتی؟تو وبلاگ خودت هم که تائید نمی کنی؟من تقاضامندم شما شیفتی برین مرخصی.کاش لااقل آقا سید بود.

  84. یه بیست و ششی می‌گوید:

    بازدید امروز: ۳
    بازدید دیروز: ۸۸۸
    افراد آنلاین: ۳

  85. به جای امیر می‌گوید:

    چرت و پرت !(گفت و شنود)

    گفت: بالاخره مدیرعامل بانک ملی فرار کرده یا بعضی ها او را فراری داده اند؟!
    گفتم: کدام بعضی ها؟!
    گفت: مثلا، همان ها که به فلان وزیر نامه می نوشتند و به او دستور می دادند هوای فلان مفسد اقتصادی را داشته باشد!
    گفتم: روابط عمومی بانک ملی اعلام کرده بود که وی برای یک ماموریت به انگلیس رفته و پنج شنبه برمی گردد و البته، هنوز برنگشته است.
    گفت: کسی که به خاطر پرونده ۳هزار میلیارد تومانی چند بار احضار شده و مورد بازپرسی قرار گرفته است، چگونه اجازه یافته که به ماموریت خارج از کشور برود؟!
    گفتم: ولی هنوز اتهام وی ثابت نشده و معلوم نیست مقصر است یا قاصر . شاید هم بازگشت وی به خاطر سرکشی به خانواده اش که ساکن کانادا هستند به تاخیر افتاده است.
    گفت: این که عذر بدتر از گناه است! براساس کدام منطق به کسی که خانواده اش ساکن خارج کشور است پست به این مهمی می دهند؟!
    گفتم: ای عوام!! بعضی ها در کیش به «پانته آ فیوضی» که خودش هم ساکن آمریکاست یک پروژه ۴۵۰ میلیارد تومانی داده بودند.
    گفت: چه عرض کنم؟! یعنی سرانجام این پرونده به کجا می رسد؟!
    گفتم: یارو می گفت؛ از قلبم پرسیدم فرق عشق و دوستی چیه؟! جواب داد؛ کار من رساندن خون به رگ هاست، از من سؤالات چرت و پرت نکن!

  86. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    یادم میاد بمبارون اولی سال شصت و چهار هیچ جا نرفته بودیم همینجا تو خونمون می خوابیدیم.
    هفت سالم بیشتر نبود. تا صبح چند بار بلند میی شدم از مامانم می پرسیدم : چندتا زدن و مامان هر بار جوابی می داد ، یک ، سه ، پنج، شش!!!
    و قتی داشتم دوباره می خوابیدم با خودم میگفتم چی میشه یکیشم سهم ما بشه!!
    شهادت آرزویی بود که معلوم نیست ……….
    نسل دهه شصت مرگ را به بازی گرفته بود!!

  87. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سه روز گذشت!!
    و همچنان کسی نیست تکانی به این کامنتهای بیچاره که در انتظار تائید خشکیده اند بدهد. و چشمان ما همچنان منتظر است…

  88. ناشناس می‌گوید:

  89. ناشناس می‌گوید:

  90. جلال معترف می‌گوید:

    آقای مدیر و مبصر
    ما دلتنگ و شدیدا نگرانیم
    آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

  91. عمار می‌گوید:

    سلام
    جناب قدیانی از طریق کتاب ۹دی باهاتون آشنا شدم ؛ از قلمتون واقعا خوشم میاد، سبک خاصی داره ، منم گاهی دست به قلم می برم و می نویسم اما نه حرفه ای می خوام رو سبک شما کار کنم اگه امکانش هست براتون یه سری نوشته هامو بفرستم نظرتون رو بدید.

    برام ایمیل بذارید تا مطالبو از طریق ایمیل بفرستم براتون ؛ گرچه میدونم علاقه ای به کیبورد و کامپیوتر ندارید .

  92. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الفاطمه(س)

    ۵۵* امیرالمومنین على علیه ‏السلام :

    در راه خدا با دست هاى خود جهاد کنید، اگر نتوانستید با زبان هاى خود و اگر باز هم نتوانستید با قلب خود جهاد کنید.

    (بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۴۹)

  93. عطشان می‌گوید:

    سلاااااااااااااااام
    اومدید؟
    خدارو شکر نگران بودیم ها!

  94. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین سلام
    دلمون براتون تنگ شده. همیشه با خودم فکر می کنم وقتی چند روز، به ظاهر در قطعه نیستید، حتما” جایی دیگه دارین فعالیت فرهنگی می کنین. برای همین دلم همیشه گرمه که داداشمون سایش رو سر قطعه هست. ولی به هر حال این دل نگرانی ها وجود داره همیشه برقرار باشین. همچنین آقا سید عزیزمون.

  95. سیداحمد می‌گوید:

    جناب عمار؛

    مطالبتان را کامنت کنید، آقای قدیانی می خواند.

  96. ابوالفضل می‌گوید:

    شاید باید تسلیت بگویم شاید!…

  97. بهبود فکرآزاد می‌گوید:

    مراقب باشید گمراه نشوید!
    http://behzistan.persianblog.ir/post/207

  98. ر.ر می‌گوید:

    سلام داداش حسین و سید احمد بزرگوار:
    اجازه دارم ازتون التماس دعا بخوام؟
    می گن یکی از بزرگترین نعمت ها اینه که کسی یا کسانی را داشته باشی که از صمیم قلب برات دعا کنند، نمی دونم کسی هست که از صمیم قلب برای عزیز من دعا کنه؟؟؟

    از شما و بچه های قطعه میخوام که اول برای دیگران بعد برا عزیزترین فرد تو زندگی من که قرار اتفاقی براش بیافته دعا کنید.
    شما بنده های خوب خدا دعا کنید بلکه تاثیر داشته باشه…

  99. در وبلاگ fajrenoor.blogfa.com درج گردید
    محمد به یادتم به یادم باش

  100. لجمن می‌گوید:

    داداش لینکی که … گذاشته را یکبار مطالعه کن…

  101. ایلخانی می‌گوید:

    سلام
    بوی سیب سرخ مشام به خویش می خواند!!!!!!!!!!!
    به روزیم[گل]

  102. سیداحمد می‌گوید:

    ۵۵ نفر برای این پست کامنت گذاشته اند!

  103. امیر می‌گوید:

    خدا شما رو حفظ کنه .عالی بود مثل همیشه به نوشته ما و سایت ما هم سری بزنید دعا گوییم ان شاالله.
    http://www.ladestan.com/vdcakine149na.5k4.html

  104. بازتاب: شیاطین به غلط کردن،افتاده اند | مصاف با شیطان

  105. سکوت می‌گوید:

    شهیدان را به نوری ناب شوییم

    درون چشمه مهتاب شوییم

    شهیدان مچو آب چشمه پاکند

    دریغا آب را با آب شوییم

  106. گمنام می‌گوید:

    سلام؛
    من از سال گذشته با مطالعه کتاب نه ده با وبلاگتان آشنا شدم و از مطالب ارزنده تان بسیار بهره مند می شوم. یعنی هر وقت این مطالبو می خونم دلم تسکین پیدا می کنه به خاطر زخمهایی که از زبان یک عده خودی می شنویم!!! تازگیها اینقدر پررو شدن که دارن به شخص آقا ایراد میگیرن این دوستان سابق و منافقان امروز! خیلی دوست دارم من هم وارد یک جنگ تمام عیار بشم با این نامردا تو فضای سایبر خوشحال می شم اگه راهنماییم کنید.

  107. دلخون می‌گوید:

    دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد.
    دانشگاه که قبول شد همه گفتند: سهمیه داشته!
    ولی هیچ کس نمی دانست که سال اول دبستان وقتی می خواستند به او یاد دهند که بنویسد «بابا» یک هفته در تب سوخت…

    http://ups.night-skin.com/up-91-02/shahid.jpg

  108. رضا تدین می‌گوید:

    واقعا جالب بود؛ دست مریزاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.