قوه بی رسانه!

از میان قوای ۳ گانه، صدا و سیما و یا هر نهاد و ارگان دیگری، گمانم آنکه ضروری تر است روزنامه ای به روز، رسانه ای آن لاین، سایتی حرفه ای، و روزنه ای بی واسطه برای ارتباط مستقیم با مردم داشته باشد، قوه قضائیه است، که ندارد، یا اگر هم دارد، به دلیل نارسا بودن، به چشم نمی آید، اما دیگران، الی ماشاء الله! قوه قضائیه، هم لازم است که یک رسانه مستقل، قوی و حرفه ای داشته باشد و صد البته لازم تر و حیاتی تر است که سران دستگاه قضایی، مشاوران حرفه ای از جنس رسانه اختیار کنند تا تعامل بهتری با رسانه ها داشته باشند. گمانم ضعف دارد قوه قضائیه در ارتباط با اهل رسانه، اعم از خودی و غیر خودی، و حزب اللهی و دیگران. در ماجرای نامه ای که به جناب قاضی القضات محترم نوشتم، این درد برایم آشکار و ملموس جلوه کرد که قوه قضائیه ارتباط درست و حرفه ای با رسانه و اصحاب رسانه ندارد و بی جهت، و البته ناخواسته، گاهی گمان می برد که ما به جای سران فتنه، با دستگاه قضایی عداوت داریم! یا مثلا این روزها تعامل این قوه با رسانه ها در ماجرای اختلاس اخیر، گمانم هرگز حرفه ای نبوده است. در اینکه گاهی اصحاب رسانه شیطنت می کنند، حرفی نیست. در اینکه گاهی یک کلاغ را ۴۰ کلاغ جا می زنند، حرفی نیست، اما پروپاگاندا خوب یا بد، جزئی از ذات رسانه است و ای خوشا دستگاه قضا این را باور داشته باشد که لااقل رسانه های انقلابی، اگر درباره فتنه گران و منحرفین و اهل اختلاس، چیزی می نویسند، این «مطالبه عدالت» حتما کمک حال دستگاه قضایی خواهد بود. شرط است البته که هم ما و هم قوه قضایی، کمی اهل مدارا باشیم. ما رسانه ای ها عجول نباشیم و حضرات دستگاه قضا هم، عدالت طلبی ما را، اگر عداوت با فتنه گران و منحرفین و دزدان، تفسیر نمی کنند، لااقل دشمنی با قوه قضائیه هم تاویل نکنند. آنچه در این باب می تواند در جهت حرفه ای، اعتمادزایی کند، گمانم همان بود که در مطلع این نوشتار نوشتم. یکی اینکه قوه قضائیه رسانه مستقل داشته باشد و دیگر اینکه مشاور رسانه ای. هم سطح ارتباط قوه قضائیه با رسانه ها باید بهتر شود و هم عمق این ارتباط باید بیشتر شود. هر چند که اگر تا به امروز، این تعامل میان قوه قضائیه و رسانه ها به درستی شکل گرفته بود، شاید ضرورت داشتن یک رسانه مستقل برای دستگاه قضا کان لم یکن تلقی می شد. همچنان که اساتید خبره روابط عمومی، این توصیه را به نهادها می کنند که از ظرفیت رسانه های موجود برای اطلاع رسانی بهره ببرند، نه اینکه خود دست به کار انتشار روزنامه شوند و درگیر بازی مطبوعات، اما چون این دومی، عملا تا امروز و بنا به هر دلیلی، به وجود نیامده، -و با این وضع به وجود نخواهد آمد!- نگارنده بر این باور است که قوه قضائیه بهتر است یک رسانه مستقل و به روز داشته باشد. از یک منظر حرفه ای، اما قوه قضائیه، آن هنگام، صاحب رسانه مستقل شده است که مثلا مردم برای مشاهده آخرین پیگیری های این قوه درباره همین اختلاس اخیر، قبل از هر جریده و سایت دیگری، مراجعه کنند به این رسانه. رسانه ای که این روزها من روزنامه نگار که سر و کارم با مطبوعات است، نمی دانم هست یا نیست، و وجود خارجی دارد یا نه، وای به حال مردم عادی! یعنی اگر هم قوه قضائیه چنین رسانه ای در اختیار دارد، باید اصلاحش کند و به روزش کند. در آن صورت، جلوی بسیاری از شایعات گرفته خواهد شد و از این مهم تر، مردم می فهمند که ارگان قوه قضائیه کجاست تا بلاتکلیف نشوند در مواجهه با این همه رسانه که هر کدام از ظن خود، یار فلان بخش گفته های سران دستگاه قضا می شوند. این از این، و اما نمی دانم چقدر ضرورت دارد که نهادی خدماتی مثل شهرداری، حتما باید رسانه ای از جنس ارگان مطبوعاتی داشته باشد؛ بگذریم که امروز شهرداری تهران، قبضه کرده کیوسک مطبوعات را. نیز نمی دانم چقدر ضرورت دارد که قوه ای مثل قوه مجریه، رسانه ای از جنس ارگان مطبوعاتی داشته باشد؛ بگذریم که امروز قوه مجریه، گاهی به جای انجام وظایف اصلی، ویژه نامه های خاص درمی آورد و در باب حجاب، نظریه پردازی می کند. اگر شهرداری پایش را در کفش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کرده، دولت هم بیکار ننشسته و بعضا حرافی را به حمالی ترجیح می دهد. قطعا مردم از دولتی که با شعار کار و کارگری روی کار آمد، حرافی نمی خواهند و بسی مسروریم که دولت مستقر، حمالی برای مردم را عار نمی داند و اتفاقا همین حرف ها را زد که توانست از مردم رای بگیرد. آنچه در این باب مذموم است، داشتن نگاه سرمایه محور به روزنامه هایی است که تاسیس، و اداره شان با پول بیت المال همراه بوده اما امروز، رسانه های «ایران» و «همشهری» جزء سرمایه های دولت و شهرداری خوانده می شوند، و نه سرمایه توده های ملت. این ۲ رسانه در کنار بعضی مزایا برای مردم، مع الاسف استاد دعوا با یکدیگرند. یکی در مقام دلسوزی برای مردم، می گوید؛ دولت، پول مترو را نمی دهد، و دیگری، باز هم سنگ مردم را به سینه می زند که باران چند وقت پیش تهران، نمایش ناتوانی مدیریت شهری بوده است. تقریبا روزی نیست که این ۲ ارگان، به سر و کول یکدیگر نپرند و جالب اینکه هر ۲ هم به نام مردم، با هم به مجادله می پردازند؛ دعوایی سخت حال به هم زن که در آن، تنها چیزی که یافت نمی شود، دست بر قضا همین صداقت در بیان درد ملت است. اگر شهرداری واقعا پول ادامه توسعه برخی کارهای خدماتی اش را ندارد، می تواند کمی کمتر پول، خرج این همه جریده کند، تا لااقل بخش کوچکی از هزینه های هنگفتش تامین شود، و اگر دولت واقعا نگران جا به جا شدن مسائل فرعی و اصلی است، آیا بهتر نیست که اندکی کمتر برای کارهای فرهنگی-مطبوعاتی جریان انحرافی هزینه کند؟!

هیچ رسانه ای، به خصوص رسانه های دولتی و یا رسانه های جایی مثل شهرداری، که زیرمجموعه های رسمی جمهوری اسلامی اند، نباید خودشان را بزرگ تر از اصل نظام تعریف کنند، اما در مقام عمل، شهرداری تهران، برای «همشهری»، از کل مملکت بزرگ تر است و قوه مجریه برای «ایران» از تمام نظام. همین نگاه است که باعث می شود در فتنه های ۱۰ ساله نمره بدی بگیرند این ۲ رسانه. آیا رواست از پول بیت المال روزنامه هایی دربیاید که ایام فتنه سال ۷۸ و ایضا سال ۸۸ طرف فتنه گران را بگیرد یا سکوت گوش خراش اختیار کند؟! آیا حق شهرداری و حق دولت، حق است، اما حق حکومت در مواجهه با دشمنی در ردیف آمریکا و اسرائیل، حق نیست؟! آیا رسانه ای که از جیب بیت المال دارد اداره می شود، باید در وقت امتحان، طرف ملت و نظام را بگیرد، یا دشمنان و مثلا سران فتنه؟! بگذریم که اینجا مهمترین حقی که پایمال می شود، حق خبرنگار و روزنامه نگار است. به هر حال یک خبرنگار برای خود، به جز عقاید حرفه ای، افکاری هم دارد. آیا ممکن است روزی دولت، دست هاشمی باشد و دگر روز دست خاتمی و روز دگر از آن احمدی نژاد، اما خبرنگار، فقط مجیزگوی دولت باشد و کاری به دولت مرد نداشته باشد؟! این نکته درباره ارگان شهرداری هم صدق می کند. روزگار شهردار بودن رئیس جمهور فعلی، روزنامه «همشهری» خوب بود و الان بد؟! این خشت را اما از همان اول، اعوان و انصار آقای هاشمی در دولت وقت و شهرداری وقت، کج چیده اند و این دیوار کاغذی تا ثریا هم اگر بالا رود، کج بالا خواهد رفت. تمام کنم این نوشته را با این جمله که؛ «آنجا که لازم الجریده است، بی رسانه است و آنکه باید در قوه مجریه و شهرداری، حمالی کند، مشغول است به حرافی».   

روزنامه وطن امروز/ ۵ مهر ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. چای پولکی می‌گوید:

    “این خشت را اما از همان اول، اعوان و انصار آقای هاشمی کج چیده اند و این دیوار تا ثریا هم اگر بالا رود، کج بالا خواهد رفت. تمام کنم این نوشته را با این جمله که؛ «آنجا که لازم الجریده است، بی رسانه است و آنکه باید در قوه مجریه و شهرداری، حمالی کند، مشغول است به حرافی». ”

    همه حرف، در این چند سطر آخر خلاصه شده بود.

    احسنت.

  3. سیداحمد می‌گوید:

    اشاره هوشمندانه ای داشتید به نیاز دستگاه قضا به مشاوران کاربلد رسانه ای.
    در ماه های اخیر اتفاقات گوناگونی رخ داده که موجب شد بارها و بارها این خلا مشاوران، در سازمان قضائی حس شود.
    هر مدیر و مسئولی آن هم در حد و اندازه های رئیس قوه قضائیه، مسلما نیاز به مشاوران مسلط دارد!

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

  5. میلاد پسندیده می‌گوید:

    دیدید این دو تا آمریکایی که ق.ق آزاد کرد چه ها گفتند؟!!! رفتار های رسانه ای این هیات خیلی ضعیف است واقعاً.

  6. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    شما جامع و کامل نوشتید، سپاسگزارم.
    فقط خواستم عرض کنم قوه قضائیه در شرایط کنونی، به شدت به چند مشاور حرفه ای نیاز دارد. چون گاهی اوقات حرف هائی و برخورد هائی از شخص رئیس دستگاه قضا می شنویم و می بینیم که جدا متاثر کننده است.

  7. ابوالفضل می‌گوید:

    اگر به جای حمالی ، خدامی را به کار می بردید صحیح تر بود حالا شاید مسجع نشود اما به گمانم واژه خدامی از حمالی بهتر باشد!

  8. حامد توکلی می‌گوید:

    ابوالفضل جان دولتی که ما رای دادیم فرقی بین خدامی و حمالی نمیگذاشت و شاید هم حمالی را عزیزتر میدانست.

  9. حامد توکلی می‌گوید:

    شاید خصوصی
    درد دلیست در مورد دولت و جریانش

    پیشتر میگفتیم جناب رحیم مشایی است که میگرداند این خیمه شببازی را و از چشم دکتر دور مانده این موش دوانی ها.
    که میشد رئیس جمهوری خوب که توانایی ادارهاداره اش را ندارد.

    اما کسی چیزی گفت و به فکر انداختم که {نکنه نخ همه اینها دست خود دکتر باشه}
    یعنی یکی باشه دولت و جریانش.
    اون موقع چه خاکی بر سر کنیم؟
    میخواستم نظرت رو بدونم.

  10. در وبلاگ fajrenoor.blogfa.com درج شد:

    امت حزب الله از مادران شهدای فتنه به خاطر درج این عنوان عذرخواهی میکند.

    امان از دل امام زمان

  11. بسمه تعالی ۷/۷/۹۰

    مسئولین محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور و استان آذربایجانشرقی
    سلام علیکم
    با احترام و آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون شما عزیزان اینجانب فرزند جانباز سی درصد متوفی میانه ای بشماره کد جانبازی ۰۳۱۹۰۰۴۹۲۱ و شماره پرونده ج/۴۷۸ هستم
    با توجه به نیاز مبرم ادامه درمان ومعالجه مادرمریضمان که تحت عمل و شیمی درمانی می باشد با معرفی متخصصین به بیمارستان خاتم الانبیا (ص) تهران نزد جناب آقای دکتر دوایی هدایت شده ایم .
    لذا بمنظور بستری و طی مراحل پذیرش و معالجه نیاز به صدور معرفی نامه از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان میانه یا استان آذربایجانشرقی (همسرجانباز ۳۰ در صد متوفی میانه ای) به بیمارستان خاتم الانبیا تهران می باشد (برای تامین هزینه های شیمی درمانی و عمل جراحی این همسر جانباز متوفی) ولی بنیاد شهید و ایثارگران شهرستان میانه می گوید امکان صدور این معرفی نامه درمانی و مساعدت مالی به همسران جانبازان وجود ندارد (چطور این همسر جانباز بیست سال مظلومانه از پدر جانبازمان با تحمل مشقتهای فراوان در منزل پرستاری و نگهداری نمود و از بنیاد کسی حتی مراجعه نمی کرد که این جانباز اعصاب و روان دوران دفاع مقدس در منزل چگونه زندگی می کند ؟) و حالا که بعد از فوت آن جانباز عزیز که در سایه بی کسیمان حتی پرونده جانبازیش نیز برای کمیسیون شهادت ارسال نشد ! تنها برای بستری نمودن این همسر جانباز نیاز به صدور گواهی و معرفینامه از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران به بیمارستان خاتم الانبیا) تهران داریم ولی در بنیاد شهرمان می گویند امکان ندارد .
    از سوی دیگر (برادر کوچکمان نیز که لیسانس حقوق و علوم قضایی و دارای پایان خدمت است بعنوان فرزند یک جانباز سی درصد چندین سال است به هر سازمان و اداره یی که برای اشتغال سر می زند ولی فعلا بیکار مانده است ) آیا این ظلم در حق خانواده یک جانباز و ایثارگر نیست ؟ ما دردمان را به جز شما عزیزان باید به چه کس دیگری بگوییم . ؟
    خواهشمندیم رسیدگی عاجلی مبذول فرمایید تا مادرمان (همسرزجر کشیده جانباز دوران دفاع مقدس ) هر چه زودتر با توجه به وخامت و بحرانی بودن وضعیت جسمانیش در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بستری و تحت ادامه درمان قرار گیرد . و برای این برادر مان نیز که پرستار مادر مریضمان است عزیزان بنیاد برای پیدا نمودن شغلی مساعدت نمایند .

    با تشکر و احترام
    فرزند جانباز متوفی سی درصد دوران دفاع مقدس میانه ای از استان آذربایجانشرقی)
    تلفن تماس ۰۹۱۹۶۴۹۰۶۱۸
    رونوشت : محضر عالیقدر مقام عظمای ولایت مطلقه فقیه مقام معظم رهبری امام خامنه ای (مدظله العالی ) جهت استحضار و بذل عنایت و مساعدت بمنظور صدور دستور رسیدگی عاجل به این مشکلات مطرح شده (درمانی و اشتغال) خانواده زجر کشیده جانباز سی درصد متوفی میانه ای

    حضور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب آقای احمدی نژاد جهت استحضار صدور دستور رسیدگی عاجل به این درخواست و مشکلات مطرح شده (درمانی و اشتغال) خانواده زجر کشیده جانباز سی درصد متوفی میانه ای
    حضور نمایندگان محترم متعهد و ارزشی مجلس شورای اسلامی جهت استحضار صدور دستور رسیدگی عاجل به این درخواست و مشکلات مطرح شده (درمانی و اشتغال) خانواده زجر کشیده جانباز سی درصد متوفی میانه ای
    حضور اعضای محترم مجلس خبرگان جهت استحضار صدور دستور رسیدگی عاجل به این درخواست و مشکلات مطرح شده (درمانی و اشتغال) خانواده زجر کشیده جانباز سی درصد متوفی میانه ای
    حضور جراید و رسانه های متعهد و ارزشی جهت استحضار و رساندن این درد دلمان (در مورد درخواست مشکلات مطرح شده (درمانی و اشتغال) خانواده زجر کشیده جانباز سی درصد متوفی میانه ای) به مسئولان محترم مربوطه کشور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.