نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
سلام بر حسین*
بسم الله…
ولی خدائیش اسامی طوفانهاشون با کلاسه!!
انشالا یه زلزله ۱۰ ریشتری به اسم آنجلینا هم بیاد کارو تموم کنه!
بسمک یا الله
وییییییییییییی چه با هم..
بریم بخوانیم
یا ستارالعیوب
بله، الان شاهد بحث پر محتوای روحوضی در برنامه پرمحتوا تر! هفت هستم!!
تاریخچه شوخی و مضحکه رو دارن مرور میکنن. حالا نمیدونم شیخ خر رو هم
اسم میبرن یا نه.
ولی واقعا نقش بسزائی در ارتقاء مضحکه و هجو داشت!
اصلا سطح سلیقه مردم رو برد بالا این شیخ بیسواد. اصلا طوفان آیرین کجا؟
تفهای شیخ کجا؟!!!
این تلویزیون ما هم واقعا یه پا دانشگاهیه برای خودش واقعا.
عین دانشگاهای الان خودمون. هر ۲تاشون هم وقتت رو تلف میکنن
هم آموزش دختر بازی میدن!! احسنت برادر ضرغام. صد رحمت به علی لاری.
درود بر ماهواره!
“تو و آن اسرائیل با ۲۰۰ کلاهک اتمی، به علاوه انگلیس و یک مشت اهل لفت و لیس، اگر راست می گویید به جای کودکان غزه، بیایید با ما جنگ کنید.”
والا!
“ترس شما در طبیعت از توفان آیرین، تمرین هراس شماست در سیاست از جمهوری اسلامی ایران. اگر آیرین، برق شما را می برد، اما ایران، برق ۳ فاز از کله تان می برد. توفان تاریخی، نه جانم! «آیرین» نیست؛ «ایران» است که مهد دلیران است.”
احسنت!
ممنون داداش حسین!
لذت بردیم،
خسته نباشید.
فکر می کنید به جز “داداش حسین” هنرمند ما، این جملات بدیع، در کدام ذهن خلاق غلیان می کند.
“تو به جای آنکه باعث کیفور شدن متحدانت شوی، باعث قمصور شدن زرت شان می شوی.”
اینترنتم قطع شده و نمی دانید با چه مصیبتی با اینترنت موبایل کانکتم و کامنت می گذارم!
پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۹ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۲۰ نفر
ماشالله…
داداش حسین بسیجیها فـــــــــدائی داری….
سلام و عرض ادب.
متن زیبا و جالبی بود، ممنون آقای قدیانی.
بعد از چند روز دور بودن از فضای نت، خواندن متنهای شما انرژی زا بود.
حسین قدیانی: همین جا از شما به خاطر اذکار ربانی و ادعیه روزهای ماه مبارک تشکر می کنم. نیز از همه دوستانی که در رمضان الکریم به قطعه ۲۶ صفایی بخشیدند.
ملاقه (گفت و شنود)
گفت: سازمان ملل متحد گزارش نهایی خود را پیرامون حمله رژیم صهیونیستی به کشتی مره مره که حامل کمک های انسان دوستانه به مردم مظلوم غزه بود، منتشر کرد.
گفتم: حتما صهیونیست ها را به جرم حمله به این کشتی شدیداً محکوم کرده است.
گفت: ای عوام! کجای کاری، اسرائیل را تبرئه کرده است!
گفتم: ولی در این حمله ۹ نفر از سرنشینان کشتی کشته و ده ها نفر دیگر مجروح شدند!
گفت: البته در گزارش سازمان ملل آمده است که «اسرائیل در استفاده از خشونت اندکی زیاده روی کرده است»!
گفتم: چند نفر مشغول خوردن آبگوشت بودند که برق رفت و قرار گذاشتند یکی برود و فانوس بیاورد و در این فاصله بقیه کف بزنند تا معلوم شود مشغول خوردن نیستند. یکی از آنها با یک دست به پیشانی خود می زد و با دست دیگر مشغول خوردن بود. وقتی فانوس آمد کسی که فانوس آورده بود به وی اعتراض کرد و یارو با ملاقه توی ملاج اعتراض کننده زد و هنگامی که متوجه شد طرف مرده است با عصبانیت گفت؛ تو که طاقت شنیدن جواب نداری چرا اعتراض می کنی؟
خوشحالم که سهمی اندک در بهشت زیبای شما داشتم.
این طریقه عکس دار شدن برای عزیزانی است که هنوز عکس انتخاب نکرده اند.
http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm
داداش حسین!
جدیدا زدید تو کار جمع مکسر ها!
“چواپین” را چه طور به دست آوردی سالار؟!
🙂
تشکر و سپاس از عزیز دلمان جناب “علی اکبر بهشتی” بابت عکس های زیبایشان که جذابیت خاصی دارد!
بهشتی باشید…
(من واقعا نمی دانم دولتمردان امریکائی چه غلطی می کنند در ان خراب شده,….)
*عجب دیدی داشت امام خمینی(ره) که فرمود: امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.*
سلام قالَ علی عَلَیْهِ السَّلامُ: [ کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ،
آن حضرت فرمود: در فتنه همچون شتر بچه باش، او را نه پشتى است که سوارش شوند،
وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.
و نه پستانى که شیرش دوشند
مشکل عده ای با سخنان سیاسی حاج منصور نیست، با حاشیه گویی های مداح ما هم نیست، بلکه با این است که اصولا به چه حقی مسجد ارک، چیذر، امام حسن، عشاق و… یعنی محل پاتوق بچه های بسیج و امت حزب الله، از همه جاهای دیگر، شلوغ تر و جذاب تر و حماسی تر و باشکوه تر و بانمک تر است. مشکل از بی رونقی و کم محلی کردن مردم به شبه عبادت و شبح عزاداری در مساجد ضرار است. مشکل از این است که گروه های سیاسی، مسجد مردمی ارک ندارند و نمی توانند داشته باشند. مشکل از این است که مسجد نور در میدان فاطمی، صندلی دارد، اما مسجد ارک واقع در میدان ارک، ویلچری دارد. در و دیوار مسجد نور، گله دارد از کاربری اش. ملت ما آن ملت نیست که ویلچر را به صندلی چپ و میز راست بفروشد. این همه که بابهانه و بی بهانه تخریب می کنند تجمعات امت حزب الله را، پس دلیل و سبب چیست که در لیالی قدر، باز هم توده مردم، حتی کسانی که در ردیف امت حزب الله و در لیست بسیج نمی گنجند، حاج منصور را و حسین سازور را و سعید حدادیان را و محمود کریمی را و حاج قربان را و حتی رضا هلالی را ترجیح می دهند به محافل دیگر؟! مردم ما به خوبی می دانند ریش چه کسانی ریشه در صداقت و مردانگی دارد. در “حسین حسین” گفتن “اهل ولا” نمکی هست که آحاد مردم با شامه تیزشان می فهمند این طعم بی طمع را.
توکلت علی الله کاش نام مسجد را نمی بردید وصبر را پیشه می کردید
وَ سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ الاِْیمانِ فَقال:[ الاْیمانُ عَلى اَرْبَع ِ دَعائِمَ:
از حضرتش امام علی (ع)در رابطه با ایمان سؤال شد، پاسخ داد: ایمان استوار بر چهار پایه است:
عَلَى الصَّبْرِ وَالْیَقینِ وَ الْعَدْلِ وَالْجِهادِ.
شـکیبایى ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد .
وَالصَّبْرُ مِنْها عَلى اَرْبَع ِ شُعَب: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ
شکیبایى را چهار شعبه است: اشتیاق، ترس،
وَ الزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ.
زهد، انتظار.
در نوشته های تان خیلی زیبا تمام ابهت و هیمنه ی پوشالی غرب که با سلطه ی رسانه ای برای خود تراشیده است را فرو می ریزید.
“شیطان سابق بر این بزرگ”
“کاری ندارد که! یک گونی بلد نیستند خاک کنند، بگذارند جلوی آب که مردم آمریکا را نبرد!”
بسم رب الفاطمه(س)
۳۳* امام حسین علیه السلام:
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.
(بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۲۰)
ببخشید چند جایی خوندم که شما مهندسی برق خوندید ولی برادرم میگه شنیده شما مدیریت صنعتی خوندید.بالاخره کدومش برق یا مدیریت؟؟
حسین قدیانی: کاش می شد بگویم هیچ کدام. جایی که به دانسته های من، کمترین و بی خودترین چیزها را اضافه کرد، متاسفانه همین دانشگاه بود.
با اجازه مسئول مربوطه
افراد آنلاین: ۲۱ نفر
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
توفان تاریخی “ایران” است نه “آیرین”
جالب بود. ممنون آقای قدیانی.
تعابیر زیبائی داشت.
ترس شما در طبیعت از توفان آیرین، تمرین هراس شماست در سیاست از
“جمهوری اسلامی ایران”.
اگر آیرین، برق شما را می برد، اما ایران، برق ۳ فاز از کله تان می برد.
زلزله، این چند ریشتری نیست که به جان شما افتاد.
زلزله بزرگ تر”جمهوری اسلامی”ایران است که لرزه هایش ترک انداخته بر اندام کاخ سفید.
هاشمی رفسنجانی: پیروزی انقلابیون لیبی بر قذافی، محصول نامه نگاری های من در دهه ۶۰ است!![نیشخند][نیشخند][نیشخند]
۹۴ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
سلام
در پی نگرانی حضرت ماه در نماز عیدفطر امسال طراحی شد:
http://sayehgraphic.ir/blog/1390/06/%d8%a8%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%85%d8%b8%d9%84%d9%88%d9%85/
البحرین المظلوم
تقدیم به شهید ۱۴ساله روز عیدفطر
حسین قدیانی: از این شهید ۱۴ ساله عکسی هست؟! باید برای خبرگزاری فارس، درباره این شهید، مطلبی بنویسم… و کلا همه ۱۴ ساله ها از انگلیس گرفته تا لیبی. خوشحال می شوم طرح مطلب را بزنی اگر که حالش را داشتی.
سلام
عرض ادب
طاعات قبول…
سلام علیکم !
خداییش دوست دارم قیافه اهالی کاخ سفید رو ببینم وقتی این متن رو می خونن .
اقتدار از این نوشته ها می باره .
واقعا قیافه زنبیل موقع خوندن پیشنهاد شما دیدنیه!
قیافه فلاکت زده ی اوباما و زنبیل رو تجسم کنید وقتی بچه های حزب الله دارن توفان و سیل رو مهار می کنن .
بعضی وقت ها فکر می کنم این اصطلاحات ناب چه طوری به ذهنتون می رسه . جوابش چیزی جز هوش بالای شما نیست . می دونم خیلی از تعریف خوشتون نمی یاد ولی واقعیتی بود باید می گفتم .
حالا بعضی ها می گن حتما ما از شما حقوق می گیریم مثل جناب مبصر که هی می گن چند می گیرن .البته حق دارند چون نمی دونند چه چیزی باعث این همه علاقه ی بچه ها به قطعه شده
یه چیزی بگم ؟
می گم !
این همه لغت که شما اختراع و اکتشاف و ابداع کردید یه کتاب بفروش می شه ها بعد از اون کتاب شیخ بی سواد چاپش کنید جهانی می شه !
“خاطره ای از سردار قاسمی از شهید آوینی ”
پرسیدم آقا سید این متنها را چطور مینویسی؟ از کجا میآید؟ گفت: « اگر دوست داری برای شهدا بنویسی و ضو بگیر دو رکعت نماز بخوان سلام راکه دادی بنشین به نوشتن. میرسانند به آدم .
ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود نشسته ای؛ دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش ..
ما دست به دامان شهیدان هستیم
سرمست و غزلخوان شهیدان هستیم
از سرخی ایثار شهیدان لبریز
شرمنده احسان شهیدان هستیم
سلام !
این هم یک هدیه به داداش حسین به مناسبت عید فطر فقط ببخشید یکم دیر شد .
عید تون هم خیلی خیلی مبارک !
http://up6.iranblog.com/files/0907051990913.jpg
سلام علیکم
سلام و خدا قوت.
با عرض معذرت، میشه درباره “قمصور شدن زرت” کمی توضیح بدید. راستش حتی نتونستم تلفظش کنم! عبارت ناآشنایی بود. ممنون.
تیتر این مطلب تو همین چند ساعت کلی بازتاب داشت… البته شاید هم تصادفی بوده که امروز چند نفر از کامنت گذاران خارجی زبان در سایت های مختلف IRAN را با Irene مقایسه کردند و همین بحث ابرقدرتی!!!… تصادفی بوده.
اما خوب بود این متن ترجمه می شدها.
خسته نباشید
خیلی عالی بود
خدا نابود کند این آمریکا را …
«پسربچه ۱۱ ساله انگلیسی به اتهام سرقت یک سطل زباله در جریان ناآرامی های اخیر لندن به ۱۸ ماه زندان محکوم شد.»
“جراید”
خاک بر سر تمدن بی تمدن غرب. خوب دارند رسوا می شوند به دست خودشان و دروغ بودن ادعاهای شان ثابت.
سلام
خدایا! بی نگاه لطف تو, هیچ کار به سامان نمی رسد.نگاهت را از ما دریغ نکن.
خدایا! انسان هر لحظه در معرض ازمایش و فتنه و بلاست. روسفیدمان کن.
تیتر جالب توجهی داشت این متن ها!
۹۳ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
اینجا قطعه ای از بهشت است…
ای شهید…
“گفتند: شهید شد،
دیدمش…
-کجائی؟ چه خبر؟
گفت:
زنده ایم، شکر…
زنده ایم، شکر…”
امروز ساعتم که همیشه مثل ساعت کار می کرد هی عقب می مونه واسه همین الان ساعت زندگی من حدودا هفت دقیقه به هفت است ، امشب حال عجیبی دارم ، نمی دونم چرا ، اما باز دوباره اومدم اینجا تا اون رفراندوم معنوی رو بخونم شاید یکم به حال خودم گریه کنم ، ناله کنم ، شایدم ضجه بزنم ، نمی دونم حاج … آره اینبار به جای اسم صاحب این خونه اسم یکی از رفیقامو نقطه چین کردم ! اما اومدم اینجا که هرچی بهش می گم یه جایی بنویسم بعد فردا که می یام بخونم و ببینم چی نوشتم ، اصلا می دونی چیه حاجی نمی دونم چرا ماه رمضون امسال اینقدر زود گذشت ، کلی با خودم قرار داشتم که نشد ، نشد ، این قرارهای نشده تو زندگیم خیلی زیاد شده ولی حاجی به روحت قسم امسال این ماه نرفته بود دلتنگش شدم …
سلام حاج حسین آقا ،ببخشید !
حسین قدیانی: قبول دارم؛ زودتر از حد معقول و معمول گذشت ماه رمضان امسال. کلا آخرالزمان زود می گذرد زمان تا زودتر پر شود زمین از عدل…
حالا جدا کدام ؟.البته میدانم فرقی نمیکند.مهم نوشته ها وفکر شماست که درهیچ دانشگاهی تدریس نمیکنند ولی به دلیلی برایم مهم و جالب است
یه عمریه میام سایت، الان که سنگ مزار رو دیدم یادم اومد
روز تولد خودم من هم ۲۶ !!
راستی که حاج حسین قضیه ی این ایران و آیرین و ایرانیوم و اورانیوم هم خیلی پیچیده و وحشت برانگیز است برای عده ای …
راستی ! دلم برای سمفونی مورچه ها تنگ شده … خییییییییییییییییییییلی خوب بود .
یا علی.
إلهی، أنَا الفَقیرُ فی غِنایَ فَکَیفَ لا أکونُ فَقیراً فی فَقری. إلهی، أنَا الجاهِلُ فی عِلمی، فَکَیفَ لا أکونُ جَهولاً فی جَهلی.
خدای من! در وقت غنا و ثروت، فقیرم و به تو نیازمندم تا چه رسد به هنگام فقر و بینوایی.
پروردگار من! در حال دانایی باز نادانم تا چه رسد به وقت نادانی.
(فرازی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام)
جناب اسحاقی؛
آقای قدیانی مدیریت صنعتی خوانده اند!
جناب چای پولکی بزرگوار!
تا آنجایی که می دانم، زرت کسی قمصور شدن یعنی به وضع بد و مضحکی از پا درآمدن و شکست خوردن. عاجز و ناتوان شدن. چیزی شبیه به “زوار در رفته”
بسم رب الفاطمه(س)
۳۴* رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
هر که صادقانه از خدا شهادت مسألت کند، خداوند او را به جایگاه شهیدان می رساند؛ حتی اگر در بستر خود بمیرد.
(بحارالانوار، ج۶۷، ص ۲۰۱)
همیشه اولین چیزی که دستگیرم میشه نکته های سیاسی است اما بار دوم که خداحافظی شما را با رمضان خواندم تنها چیزی که از کلش گرفتم یه حس دلتنگی بود ، دلتنگی برای صدای حاج صادق ، برای شبهای خاکی ، برا سرفه های احمد علی و بیشتر از اون سید مصطفی ، اینقدر از یه صدای آسمونی حرف زدی که دلم برای صدای آهنگران تنگ شد .
برای : سنگر خوب و قشنگی داشتیم – روی دوش خود تفنگی داشتیم…
دلم برا سید مرتضی آوینی هم تنگ شده برای صدای قشنگش برای روایت فتحش برای دوربینش …
اصلا می دونی چیه راستشو بخوای دلم برا خودتم تنگ شده ! اون موقع ها که عکست سردر این قطعه بود ، چند وقت پیشم که شبکه چهار برنامه راز ، نشونت داد کوتاه اما تاثیر گذار : ما اهل کوفه نیستیم – علی تنها بماند…فکر کنم همینو گفتی .
ببخشید امشب زیادی مزاحمتون شدم …
سلام. وبلاگ- آماده برای رفتن – به روز شد. منتظر دیدار . . .
تیتر مطلب : پیران جوان و جوانان پیر . . .
سلام به همه دوستان حزب الله
ملکوت کلیپ با کلیپ های اخلاقی عرفانی پا به عرصه سایبر گذاشت.
برای آنانکه نهال محبت در دلهایشان خشکیده و در انتظار باغبان دلهایند.
گفتم شبی به مهدی کز تو نگاه خواهم/گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
http://malakootclip.blogfa.com
بخشی از وصیت نامه ی “بابا اکبر شهید” که بر روی سنگ مزار مطهرش و انتهای ستون خیمه آورده شده:
ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. “ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست”.
.
.
.
این بار که به مناسبت عکس سنگ مزار “بابا اکبر” دوباره داشتم این وصیت، که چه عرض کنم این “مرام نامه ی ایثار و از خود گذشتگی” رو می خوندم، دیدم قسمت اعظمی از این قلم توانا و الهی “داداش حسین” ارثیه. روح مطهرش شاد.
سلام
به مناسبت چهلم شهدای سپاه قم در درگیری با گروهک پژاک :http://lajman.blogsky.com/1390/06/12/post-80/
تواضع ! (گفت و شنود)
گفت: یکی از اعضای حلقه انحرافی در وبلاگ شخصی خود به گونه ای طنزآمیز مناجات نامه ای نوشته و کوشیده است تمامی اقدامات این جریان را، در مسیر اسلام و انقلاب و نظام معرفی کند!
گفتم: کی باور میکنه؟… حالا چی نوشته؟
گفت: مثلا نوشته «خدایا! ما مدعی جریان انحرافی نیستیم، اما آن را از جمیع بلیات محفوظ بدار»!
گفتم: خب! دیگه چی؟
گفت: نوشته است «خدایا ملت ایران را از برکات وجودی جریان انحرافی برخوردار کن»! و نمونه هایی از این دست.
گفتم: یارو می گفت؛ خدایا مرا نیامرز! خدایا مرا عذاب کن! خدایا عاقبت مرا ختم به شر کن! و… یکی پرسید این چه جور مناجات کردن است؟ و یارو در پاسخ گفت؛ دارم پیش خدا شکسته نفسی می کنم!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چقدر قشنگ نوشتید یه حالی توأم باگریه وخنده!بهم دست داد.
سالهاست خسته شده ام ،خسته شده ایم از این همه ظلم،جهل،فقر،فساد،فساد،فساد…
اون صبحی که باید بیاد ،پس کِی میاد؟
یاد این جمله افتادم از کتاب عشق روی پیاده رو؛«…مادرم چیزهایی میگوید که هرچه سعی میکنم معنای آنهارابفهمم نمیتوانم.میگوید از اینکه در دنیای به این بزرگی کسی به فکر خداوند نیست غمگین است.میگوید آنقدر دلش برای خداوند میسوزد که گاهی شبهای جمعه تاصبح برای او گریه میکند.بعد دستهاشو در موهام فرو میبرد و میگوید:گاهی هوس میکنم بمیرم…»
برای ظهور امام عصر صلوات.اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
توکه خوابت میادچرالالایی بلدنیستی؟اول خودت به این چیزایی که میگی عمل کن بعدبیابقیه رونصیحت کن!فقط بلدی خودستانی کنی.
حسین قدیانی: گمانم بر عکس گفتی ضرب المثل اول کامنتت را!! نمی دانم چه حکمتی است که هر کسی می خواهد در نقد قطعه ۲۶ حرف مفت بزند، گند می زند!!
“ما زخــــــم خوردگان تیره ترین شب های جور بودیم،
اولین شعاع فجــــــــر را که دیدیم خیز گرفتیم،
عاشــــــــقانه به سوی شفق دویدیم،
تا ثابت کنیم که سرخـــــــی بالاترین رنگ است”
.
.
.
………::::شهید اکبـــــــــــــــر قدیانی::::…..
…
آقای قدیانی، توی فضای مجازی هم ازتون می ترسند. بس که هول می کنند نمی دونند چی رو چه جوری بنویسند، به جای “خود ستایی” هم نوشته “خود ستانی”!!
برای اظهار وجود، عددی نیستند.
…
جناب “چشم انتظار” کامنت شما رو الان دیدم، فکر نمی کردم جملاتی که از روی عکس مزار این شهید بزرگوار نوشتم تکراری باشه! و همینطور “موروثی بودن قلم”، که شما باز هم زودتر اشاره فرمودید.
خوب شد بیشتر ادامه ندادم!
ساعت ۲/۴۰
افراد آن لاین ۱ نفر!
پس سلام بر خودم!
خیلی
عالی
بود
یا
علی
با اجازه ی “داداش حسین”
“سایه / روشن بزرگوار”
اتفاقا” این تکرار ها، برای همه ی ما خیلی خوبه. یه نوع صیقل روحه که همیشه مراقب اعمال و رفتار و گفتارمون باشیم، تا خدای نکرده از خط سرخ شهیدان، که امتداد همان خط سرخ شهدای کربلاست، به انحراف نرویم انشاءالله.
وبلاگ نو پای “حرفهای ما” منتظر نظرات شماست.
درسته که رشته ی “داداش حسین” مدیریت صنعتیه، ولی اگه یه کم دقت کنیم می بینیم ماشاءالله “داداش” در همه ی زمینه ها مدیریت رو اونطور که شایسته است دارند انجام می دن. از مدیریت کلمات و جملات پرمغز و محتوا گرفته، تا مدیریت صحیح افکار و مدیریت شایسته ی قطعه ی مقدس ۲۶٫ حتی به نظر من اگه بعضی دستگاه های مسئول، که بعلت ترافیک کار های مهم! توان مدیریت سران فتنه و به سامان رساندن پرونده های قطور آنان رو ندارند، می تونند یه ندا به “داداش حسین قدیانی” تا با کمک مجموعه ای از ستاره ها ی پای کار، کار رو یکسره کنن. امتحانش ضرر نداره.
جناب اسحاقی عزیز!
شما این لینک را که باز کنید یک صفحه ای باز می شود که خط به خط، توضیح می دهد مراحل عکس دار شدن را.
یک بار دیگر دقت کنید.
http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm
الان اداره ام، اگر نتوانستید عکس انتخاب کنید، شب در خدمتتان هستم!
دوستان!
جملات وصیت نامه شهید قدیانی آنقدر زیباست که اگر هر روز ۱۰ نفر هم کامنت کنند لذت بخش است.
البته سمت راست، پائین عکس شهید، این جملات زیبا نوشته شده ها!
جناب “ماهی” یک گند دیگه هم آخر پیامش زده: ظاهرا می خواسته بنویسه خودستایی، نوشته خودستانی!
…
تنوری بودن ،بی پروایی می طلبد.
تشریف بیاورید
تنوری باشید
یاحق
بچه ها سلام
یادتون هست عذای ۱۶۸هزارتومانی برج میلاد؟
حالا این خبر را داشته باشید:
خبرنامه دانشجویان ایران: چهار ماه پیش بود که محمد باقر قالیباف در افتتاحیه جشنواره اوقات فراغت محلات شهر تهران که در برج میلاد برگزار شد، گفت:” در یکی از مناطق تهران که برای بازدید رفته بودیم پشت شیشه نانوایی نوشته شده بود، ” نان نسیه داده نمیشود ” من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد بعد از تحقیقی که انجام دادم دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند.”این گفتار قالیباف خیلی زود در فضای رسانهای کشور بازتاب پیدا کرد، اما شاید در طول این چهار ماه، وضع زندگی مردم، بهبود چشم گیری پیدا کرده باشد که در همان برج میلاد، این بار به جای نگرانی از نان شب، فستیوال میل کردن بستنی با روکش طلا برگزار می شود.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بعد از انتشار خبر سرو غذاهایی با قیمت ۱۶۸ هزار تومان در رستوران گردان برج میلاد، امروز خبری مبنی بر سرو بستنیهایی با روکش طلا با قیمتی حدود ۴۰۰ هزار تومان در این رستوران در رسانهها منتشر شد.
سرو بستنی طلای حدوداً ۴۰۰ هزار تومانی از هفته آینده در رستوارن گردان برج میلاد آغاز میشود، گفت: “باید بخشی از ظروف این بستنی را از خارج کشور وارد کنیم.وی در ادامه میگوید: با توجه به اینکه قیمت طلا بالا رفته است این بستنی نیز گران تر شده است.
به گفته گلرخسار، ۲ گرم ۳۰ سوت طلای خوراکی در این بستنی استفاده میشود. البته این طلای خوراکی فقط در کشور آلمان تولید میشود و باید وارد کشور کنیم.”
با ۴۰۰ هزار تومان که مبلغ یک عدد بستنی با روکش طلاست، می توان چهار هزار نان لواش تهیه کرد، یعنی ۴۰۰۰ گرسنه را برای یک شب از خطر مرگ نجات داد.
استفتاء حکم شرعی خوردن بستی با پودر طلا از دفتر مقام معظم رهبری انجام شد که مسئول پاسخگویی دفتر معظمله اعلام داشت: در صورتی که در ترکیبات این نوع از بستنی از عنصر طلا استفاده شده باشد، خوردن آن حرام است.
شهید فهمیده ی بحرین:
http://miladps3.persiangig.com/GH26/14bahraini02.jpg
بسم رب الفاطمه(س)
۳۵* امیرالمومنین علی علیه السلام:
هر چیز دنیوی شنیدنش بزرگ تر از رسیدن به آن است و هر چیز اُخروی دیدنش بزرگ تر از شنیدنش.
(بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۱)
سلام و صلوات به قطعه و بر و بچس سیریشش
خیلی خیلی (دور تناوب) دلم برای اینجا تنگ شده بود الان که امدم مثل این میمونه که اومدم خونه ی خودم!
داداش حسین این متن خیلی خوب بود و وقتی جواب شما به “ماهی” را خواندم کیف کردم واقعا و یک هو همه ی خاطراتم از اینجا یادم آمد…خلاصه خوش آمدم :دی
سلام به مبصر گرامی قطعه
سلام به دیوونه ی داداشی
و سلام به همه ی بچه های قدیمی که میشناسمشون
دست گرامی شما اگر راست میگویید بروید با آمریکا و انگلیس و اسراییل بجنگید، اونها که دارند میزنند و میکشند و میروند، شما ها اگر بیل زن بودید ۲۰ سال نمیگفتید :
“وای اگر خامنه ای حکم جهادمان دهد؛ انتقام کودکان فلسطینی را از تو و اسرائیل، یک جا می گیریم. رسماً قمصور می کنیم زرتت را. یک زرت قمصور کردنی، به تو نشان دهیم که توفان آیرین باید لنگ بیاندازد پیشش.”
متاسفانه اینجور ادعاهای شما من را یاد لات با مینی ژوپ میندازه
سلام
من مثل همیشه با تعابیر بکرت حال کردم.
یه سر به وبلاگ ما فقیر فقرا بزنی بد نیست.
۹۲ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
سهراب خان؛
اولا اینجا درست حرف بزن!
دوما که “وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد” خیلی خیلی فراتر از درک مغز شماست؛
مغزی که در حد حلزون خشک شده هم نیست!
سلام
خدایا! دنیا پر از کودکانی کهنسال گشته, ما را با مردان و معلمان بزرگ اشنا کن.
خدایا! پیروزمندان جهاد اصغر را در هنگامه جهاد اکبر دست بگیر.
سلام اخوی
خسته نباشی
شرمنده که اینو میگم
زرت بشار اسد رو هم به زودی به لیستت اضافه کن
حق نگهدارت
بازیافت ! (گفت و شنود)
گفت: رستوران برج میلاد اعلام کرده بود از هفته آینده، بستنی هایی با روکش طلا و به قیمت ۴۰۰هزار تومان به مشتریان عرضه خواهد کرد!
گفتم: مرفهین بی دردی که با پول دزدی به سراغ این بستنی ها می روند کوفت بخورند بهتر از بستنی طلای ۴۰۰هزار تومانی است.
گفت: البته بعد از آن که معلوم شد خوردن طلا حرام است و مجوز بهداشتی هم ندارد، شهرداری اعلام کرد این بستنی عرضه نخواهد شد.
گفتم: غلط نکنم! عرضه این بستنی با هدف ایجاد اشتغال برای آمریکایی ها بوده است!
گفت: به حق چیزهای نشنیده! یعنی چطوری؟!
گفتم: مرد حسابی! اگر بستنی طلا در برج میلاد عرضه می شد از فردای آن روز جویندگان طلا که در فیلم های آمریکایی دیده ای، به صورت گله ای پائین برج میلاد صف می کشیدند و با «غربال» و «الک» و «سرند» دنبال کسانی که بستنی طلا خورده بودند راه می افتادند و منتظر خروج و بازیافت طلا می شدند.
مغزی که در حد حلزون خشک شده هم نیست! (خنده ای در حد قهقهه)
خود این جمله ی “سید احمد” می تونه یه موضوع برای یه طنز شش دونگ باشه. با خودم فکر کردم حلزون تازه مغزش چیه که خشک شدش باشه!
سلام حسین جان
ظاهرا میلاد عزیز السابقون شد و انصافا زیباتر از طرحی است که داشتم می زدم.
ارادت
…
سیداحمد: قطعه ۲۶ برای اینگونه تبلیغات ولو اینکه مفید باشد، جای مناسبی نیست.
عباس باوفای اسلامی! داداش گل! ببخش که من فضول تشریف دارم… این مدل کامنت های داداش حسین که عمومی می شود، یک بخشی از من به خارش می افتد و تا طرح نزنم آرام نمی گیرم… شما هم طرحت را بده… به سبک اوایل قطعه که متن، پر عکس می شد.
حسین قدیانی: کلا این حس رقابت به شرط سالم بودن، چه میان دوستان نویسنده و چه میان شعرا و اهل طرح، حس قشنگی است. مهم این است که رقابت ما با هم فرع بر رفاقت ماست.
چرا “بعضی” ها فقط به “بعضی” ها سلام می کنند! مثل اینکه “بعضی” ها هم هستند، مگه اینجا قدیمی و جدیدش با هم فرق می کنه؟!! البته به گمونم برای همه فرق می کنه…. می گم یک چیز هایی حس می کنم…!
یا قاضی الحاجات…
خوب بود /خسته نباشید / ما دیگه راستی راستی معتاد قطعه شدیم
آقای قدیانی با این حسین حسین کردن و شمارش روزها تا محرم که در قطعه راه افتاده خیلی خیلی خیلی موافقم اما قلبم داره کنده میشه / خیلی سخته که روزها قبل عرفه و عاشورا دلت تنگ روضه هایش بشه /
…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روح پاک آن “شهید نــــــــوجوان”، مســــــــرور باد
کشورش از شــــرّ دژخیمان دون، محــــــــــرور باد
راه او، در امتـــــداد مکتــــبِ “فهمیـــــده” اســــت
ملّت مظلـــــوم بحریــــــن، عاقـــبت منصـــــور باد
آرزویِ آل ملعـــــونِ خلیفه، فتــــنه یِ آل ســــعود
همچــو اسلافِ پلیــــد و پستشـــان، در گـــور باد
هر کـــه را حامی بود، ایــــــن ابـــــله زالـــو صفت
در سه سوت اختصاصی، “زرتـــشان قمصور” باد!
بــــاد و کاتـــرینا و آیـــــرین و “توافـــــیـــن” دگـــــــر
از بـــرای محو دشـــمن، جمـــــــلگی مــــأمور باد
لیک، تـــــــوفان حقیقی، آیـــرین و کــاترین مبـــاد
از پی توفانِ “ایران”، چشم شیــــطان کـــــــور باد
ای خـــداونـــدِ کـــــــریـــــم و، ای الــــهِ عالمیـــــن
قلــــب مولامـــــــان، “علیِّ خامنــه” مبــــــرور باد
هم “داداش” و “قطعه” و هم هر “ستاره” در وطن
از بــــلاءُ، از نظــــر هـــــای حســـــــودان، دور بـاد.
آمین.
ایول داداش
بسم له السلام
خدا قوت*
ما اهل ابیات سست نیستیم/ بیت رهبری تنها بماند
.
.
ما اهل ولایت ایم/ کبوتر جلد کربلا
.
.
ما به مرجع تقلیدمان/ قطرات خون مان را/ خمس می دهیم و همه هستی مان را زکات…
“کتاب قطعه ۲۶، این روزها همه برای عمار ذغال فروش شده اند”
سلام..
طرحی از رهیر + مداحی با همان مضمون
قشنگه..
http://tarh18.mihanblog.com/
آقا جدیدا کتک زدن روحانی مد شده، انگار.
همین چند روز پیش بود توی شیراز یه روحانی رو با سنگ زدن.
اون از نیروی انتظامی که فقط بلد برای معتادای مفنگی اظهار وجود کنه.
اینم از ق.ق که هر کسی رو میگیره ۲ روز میفرسته آب خنک و بعدش آزاد.
میترسم چند وقت دیگه روحانیون معظم برای دفاع از خود
به همراه مفاتیح و صحیفه، مجبور بشن پنجه بوکس و زنجیر هم حمل کنند!!
خدا لعنت کنه موسوی و کروبی ملعون رو که روی بعضیهارو باز کردن.
وگرنه اینا قبل از ۸۸ هم تو همین مملکت بودن. ولی اینقدر فراگیر نشده.
ایکاش یکبار دیگه اینا بریزن تو خیابون این ته موندهاشونو شکار کنیم.
تا به اون سهراب زپرتی بگم خامنه ای اخم بکنه ، سیل را میفته
چه برسه به اینکه فتوای جهاد بده…
حسین قدیانی: بله! این هم ادبیاتی است برای خودش!!
بسم اللهـ
سلام
جون داداش! …….حسین آقای قدیانی!
اینقدر تو هم تو هم ننویس! همین!
حسین قدیانی: خیلی وقت بود که از این انتقادات، کسی نکرده بود؛ خنده ام گرفت، اما حتی المقدور چشم!!
۹۱ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
بسم رب الفاطمه(س)
۳۶* امیرالمومنین علی علیه السلام:
در برابر دنیایى که گرفتارى آن، مانند خواب هاى پریشان شب مى گذرد، شکیبا باش.
(بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۴۸)
چشم انتظار؛
شعرت جالب شده ها!
احسنت.
جناب “چشم انتظار” شعرتون بسیار عالی بود.
انشاا… موفق باشید
شک ندارم از خود هیچ ندارم. هر چه داریم به برکت شهدا و قطعه ی مقدس ۲۶ داریم. و ایضا” به خاطر وجود “داداش حسین” همیشه در صحنه و مبصر همیشه با صفاش.
سفرم. جایی در دل کوههای سر به فلک کشیده و جنگل های انبوه البرز. دلم حسابی واسه قطعه تنگ شده.
ستاره ها مرا از دعا فراموش نکنید. نشوم مشمول؛ از دل برود هر آنکه نامش زدیده رود
“ای خـــداونـــــــــــــــــــدِ کـــــــریـــــم و، ای الـــــهِ عالمیـــــن
قلــــــــــــب مولامـــــــان، “علـــــــــیِّ خامنــــــه” مبــــــرور باد”…
.
.
.
…:::جناب “چشــم انتــظار”:::…
زیبا بود!
کدوم طرف ؟! (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: دولت ترکیه میزبان حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه جلاد بحرین بوده است.
گفت: به آمریکا هم که اجازه داده در خاک ترکیه سپر موشکی مستقر کند.
گفتم: به مخالفان سوریه که آشکارا تحت حمایت اسرائیل و آمریکا و اروپا و عربستان سعودی قرار دارند هم کمک می رساند.
گفت: ولی از سوی دیگر سفیر اسرائیل را اخراج کرده است! معلوم نیست ترکیه کدام طرفی است؟!
گفتم: دانش آموزی شلوارش را پشت رو پوشیده بود. مادرش گفت؛ بالاخره من نفهمیدم که تو رفتنی هستی یا اومدنی؟!
چقدر فضای زلالی داره اینجا، آدم کیف میکنه/
تا حالا شده وارد یه خونه بشید و حس کنید تو اون خونه یک نور خاصی وجود داره؟ نوری که از صفای اهالی خونه به وجود اومده
اینجا یه خونه با صفا و پر نوره.
تو این ظلمتکده اینترنت آقای قدیانی یه نعمت الهی برای ما بوده، خیلی وقتها از گمراهی نجاتمون داده.
آقا سید میخوام یه تشکر خالصانه هم از شما کنم چون شما مهمترین نقش رو در نظم و صفای اینجا دارید. برام جالبه با اینکه همه می دونن شما رابطه صمیمانه ای با آقای قدیانی دارید ولی تو کامنتاتون احترام ایشون رو خیلی زیاد نگه می دارید.
خیلی وقته به این نتیجه رسیدم شما آدم خیلی مودب و با هوشی هستید آقا سید.
خداوند متعال حافظ و نگه دار آقای قدیانی و سید و همه قطعه ای ها///
سیداحمد: هم شما و هم دیگر دوستان، لطف دارند. بی شک زلالی فضای قطعه ۲۶ به خاطر وجود شما دوستان خوب است و اینکه آقای قدیانی چنین فضایی را برای من و شما فراهم کرده اند.
به به… آفرین!
و این هم بیت آخرش:
مــاهِ ما پـنهان طلـوع کرده به دل چون “آفــــــــتاب”
دیـده ی “چشم انتظار” از تابـشش پر نــــــــور باد…
سلام
خدایا! انچه خیر است از دنیا و اخرت قسمت ما بگردان.
خدایا! انچه شر است از دنیا و اخرت از سر ما دور بگردان.
میخواهم یه اعتراف بکنم.
سال ۸۸ کمی ترسیده بودم که نکنه خدایی نا کرده علی تنها بمونه.
یعنی حتی فکر اینکه بعد کودتای مخملی چجوری و با کیا یه جریان مبارز راه بندازیم هم به سرم زده بود.
شاید اون موقع اینقدر معتقد نبودم.
معتقد نبودم که چه میکنه خون شهید پای هر نهالی که ریخته بشه مخصوصا نهال حق.
معتقد نبودم به اینکه ملت ایران هنوز هم از همجواری با کشور دوست و همسایه عراق تبدیل به کوفی نشدن.
شاید اون موقع از امروز هم تنهاتر میدیدم خودم رو …
خدا رو شکر که که ترس و خواب و خیال من همه کابوسهای احمقانه یک بچه بود.
خدا رو شکر “نه ده” هست.
خدا رو شکر “قطعه ۲۶” هست.
خدا رو شکر “سید علی” هست.
خدا رو شکر شما “ستاره ها” هستید.
یا علی
.
.
.
“دیـده ی “چشم انتظار” از تابـشش پر نــــــــور باد…”
.
.
.
:::::آمین…
سلام برادر رسانه باش فیلم فتنه ی درویش
لینک دانلود فیلم
http://s2.picofile.com/file/7132197418/fetneye_darvish_01.3gp.html
وبلاگ اطلاع رسانی حوادث کوار
http://antidarvish.blogfa.com/
لطفاً شما هم رسانه باشید و به این وبلاگ لینک دهید
حسین قدیانی: همه جور آنتی شنیده بودیم، حتی آنتی بادی شنیده بودیم، الا آنتی درویش!!
🙂 یاد شیخ بیسفاد بخیر و مصاحبه اش با آنتیبادی منوکلونال ضد مولکولی Her2!!!
احسنت به شُعرای قطعه مقدس ۲۶٫
صلوات خاصه حضرت امام رضا (ع)
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا مرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کأفضل ماصلیت علی احد من اولیائک.
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=77655&musicid=75971
این سنگ بنای زیبا رو “دیونه ی داداشی” گذاشتند و به تبع ایشون ما هم شاگردی می کنیم.
انشاءالله خدا حفظ کنه “حضرت ماه” و همه ی ستاره هاشون رو. بخصوص “داداش حسین”.
سلام ، امروز سه شنبه .
تویی آن غرق به خونی که بزرگ شهدایی – تو عزیز دل زهرا ، تو حسین خون خدایی.
سرت از پیکر پاکت که لب تشنه بریده ؟ – بدنت را که به خاک سیه کوفه کشیده؟
به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده؟ – چه بود جرم و گناهت که مرمل به دمایی؟
تن عریان تو خونی به زمین در بر زینب – نبود بی تو دگر تاب و توان یاور زینب.
شده در لجه ی خون غرقه مه عنبر زینب – چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی؟
به برت خفته به خون قاسم و عبدالله و جعفر – به دم تیغ جفا کشته تو دیدی علی اکبر .
نه سلاح و نه علم مانده ، نه عباس دلاور -همه یاران تو در کرببلا گشته فدایی.
چه بود جرم و گناهت که مرمل به دمایی؟چه بود جرم و گناهت که مرمل به دمایی؟
یا حسین.
سلام سید جان لینک در صفحه ی اصلی قطعه باز نمی شود چه کنیم؟
بارالها هر بلا از “قطعه” و “چشم انتظار”ش دور باد
قلب یاران و دل “دیوونه ی داداشی”اش مسرور باد
معلومه دیگه وقتی دستگاه محترم “ق ق” با فتنه گرا و آشوب طلبهای ۸۸، اینجور مماشات می کنند و دست به عصا راه میرن، چهارتا اوباش درویش مسلک فرقه ی انحرافی …. ناشور، به خودشون جرأت می دن به مردم حمله کنند.
داداش حسین! عکس قبل از شهادت با کیفیت از این شهید بحرینی کمه… جستجوی عکس گوگل هم که دستشون درد نکنه بچه های بالا فیلترش کردند… ایده هم به این گلی پیدا نیست… کی قرار است متن فارس منتشر بشود؟… هنوز وقت هست؟!
حسین قدیانی: آره. فعلا که اصلا قلمم نمی آید.
یاد و خاطره ی شهید بزرگوار “آیة الله علی قدوسی” دادستان کشور رو گرامی می داریم.
وبلاگی تحت عنوان” مرجع دانلود کتب و مقالات فراماسونری و آنتی کابالا”
شروع به کار کرد.ضمن تشریف فرمایی ما را از نظرات خود بهره مند سازید.
http://www.free-masonery.blogfa.com
می خواهم بگویم که:
“مهــــــــــــــــــر” که بیاید “مهــــــــــــــــــر” شما نمی رود از دل.
دلتنگتان شده ام، مدت هاست…
.
.
.
ـــــــــــــــــا ــه/ روـــــــــــــــــن
عبدالرضا شیخالاسلامی در حکمی کاوه اشتهاردی، مدیر مسئول سابق روزنامه ایران را به عنوان معاون امور فرهنگی و اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی منصوب کرد.
جناب اسحاقی؛
دقیق توضیح بده برادر!
چه لینکی در صفحه قطعه! باز نمی شود؟
روی این آدرس کلیلک راست کنید و open link in new window را بزنید.
صفحه ای که باز می شود راهنمای استفاده از گراواتار است!
یعنی این لینک برایتان باز نمی شود؟ چرا؟!
تا الان برای همه باز شده، الان هم به راحتی برای من باز می شود.
http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm
مشکل از کتاب است یا خوانندگان یا …
دیدگاه شما چیست؟
تشریف بیاورید
تنوری باشید
یاحق
بسم الله الرحمن الرحیم
ملکوت کلیپ با مطالب اخلاقی عرفانی و شیوه ای متفاوت و جوان پسند !
صوت + تصویر + نوشته های اخلاقی عرفانی از علمای اخلاق و عرفا :
– امام خمینی
– امام خامنه ای
– آیت الله قاضی ره
– آیت الله بهجت ره
– آیت الله عباس کاشانی ره
– آیت الله حق شناس ره
– آیت الله حسن زاده آملی
– آیت الله جوادی آملی
– آیت الله مصباح یزدی
– آیت الله مجتبی تهرانی
– آیت الله مرتضی تهرانی
– آیت الله مجتهدی تهرانی
– و بزرگان اخلاق و عرفان حفظهم الله تعالی
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. مىگویند که گناهکاران را نمىپذیرند؟ آرى! گناهکاران را در این قافله راهى نیست… اما پشیمانان را مىپذیرند. اگر نبود باب توبهاى که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، حضرت آدم نیز بهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گمگشتگى وا مىماند.
(سید شهیدان اهل قلم)
۹۰ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
خدا قوت “داداش حسین دلاور”. انشاءالله به همین زودی قلمتون بیاد.
سلام
ای نگاهبان هر که نگهبان ندارد! پناه گرفتن جز در پناه تو بی پناهی محض است.دلمان را به حضور مستمر خودت گرم کن.
ای فریادرس هر که فریادرس ندارد! چه بیراهه می روند انان که جز تو فریادرس می جویند و چه بی جواب می مانند انان که غیر از تو را صدا می زنند. فریادرس همه فریادرسان, خودت به فریادمان برس.
بسم الله الرحمن الرحیم
وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ* و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَلَمین.
دوستان محترم!
اگر طرح و یا سروده و عکسی به قطعه ۲۶ تقدیم می کنید، اول اجازه دهید در قطعه ۲۶ کار شود، بعد در وبلاگ تان بگذارید. به هر حال تقدیم و نقد، با هم فرق دارند.
دوستان محترم!
بیایید و بیاییم تا قطعه ۲۶ هست، قدرش را بدانیم. روزهایی که قلم داداش حسین نمی آید، خواندن مطالب قدیمی خالی از لذت و لطف نیست.
دوستان!
به این متن، تا لحظاتی دیگر یک شرح عکس و یک عکس اضافه خواهد شد.
این رو امروز خوندم گفتم شاید برای شما هم جالب باشه، (فوق العاده بودند واقعا):
“نزدیک عملیات بود. تازه دختردار شده بود. یک روز دیدم سر پاکت از جیبش زده بیرون. گفتم: چیه؟ گفت: عکس دخترمه.
گفتم: بده ببینم. گفت: هنوز خودم ندیدمـش! گفتم چـــــــرا؟ گفت: الان موقع عملیاته، می ترسم مهـــر پــدر و فرزندی کار دستم بده، باشه بعـــــــد!!”
.
.
.
…::::شهید مهــــــــــــــدی زین الدین:::…..
ماشالا آیت الله مهدوی کنی. بسیجی واقعی یعنی ایشون.
با این همه بزرگی میفرمایند رهبر فقط سید علی.
بسیجی واقعی یعنی آیت الله نوری همدانی که در عین بزرگی
میفرمایند رهبر فقط سید علی.
………………………….
ماشالا سپاه که به خاک سیاه نشونده پژاک و دار و دسته کومله اش رو.
چه خوش گفت امام عزیز که اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. روحش شاد
………………………….
من فکر کردم برای سایت دیر به دیر مطلب مینویسی، حتما سرت شلوغه و
زدی تو اضافه کاری و …..
الان که خوندم نوشتی برای فارس قلمت نمیاد….
داداش با ما روراست باش. گنجی چیزی پیدا کردی بریز وسط بالاخره
همه با هم از این خان نعمت بهره ببریم!
آقای مبصر، منظورتون رو متوجه نمی شم، چه حس تلخی داره حرفتون…
سیداحمد: به قول حاج کاظم توی آژانس شیشه ای؛ “تفسیرش باشه با اهلش…”.
…
“کمی پیر شدن و اندکی سپیدی مو، به یقین، بهتر از برعکس عکس های دیروز شدن است.”
آنقدر مهارتتان در نوشتن خاص است که در متنی چند جمله ای هم کولاک می کنید.
احسنت به داداش حسین بی همتای ما!
خدا حفظ کنه حاج حسین شریعتمداری رو.
خدا حفظ کنه…
خدا حفظ کنه هرکی خط دوم رو نقطه چین نکنه.
عالی بود. عالی
حاج حسین سالاره. خیلی از نسل سومیهای انقلاب جدا از تربیت مذهبی در خانواده
طرز فکر و بینش انقلابی رو از کیهان و حسین شریعتمداری یاد گرفتن یا به اون
عمق بخشیدن. خدا حفظش کنه که نظیر نداره.
سلام
اینم عکسیه واسه خودش:
http://www.parsine.com/files/fa/news/1388/9/25/12758_522.jpg
قبلا گذاشته بودید؟!
حسین قدیانی: فکر کنم از وبلاگ “سجاد صفار” برداشتم این عکس را که شما لینکش را گذاشتی.
“آهــــــــــــــــــن آب دیده را، زنــــــــگ عوض نمی کند
چهـــــــره انقـــــــــــــــــلاب را جنــــگ عوض نمی کند
بگوی با منافقــــــین، به کوری دو چشـــــــــــــــــم تان
پیرو خــــــــــــــط رهبـــــــــــــری رنگ عوض نمی کند”
.
.
.
:::تقدیم به حاج حسین شریعتمداری و عینا ولایتمداری:::…
:::از مردان نیـــــــــک روزگار:::…
“قطعه ۲۶ باز هم خواهد نوشت از دیگر خوبان روزگار…”
بسیار عالی….
به تبعیت از “سید احمد بزرگوار” و برای یاد آوری نوشته های پیشین “داداش حسین” که واقعا” خالی از لطف نیست و هم برای دلِ تنگ سید احمد.
قطعه ای از متن زیبای (شب قدر مرا می بینی ای شهید گمنام؟)
شب قدر هیچ کجا مزارشهدا نمی شود. اینکه بنشینی کنار قبر یک شهید گمنام و قرآن بر سر بگیری. شهیدی که حتی نمی دانی اسمش چیست. شهیدی که فقط خدا اسمش را می داند. عده ای جاویدالاثرند و برخی شهید گمنام. ما اسم فاطمه را می دانیم اما مزارش را نمی دانیم و برعکس؛ شهدایی هستند که مزارشان را می دانیم اما اسم شان را نمی دانیم. برخی حتی به اندازه یک اسم، یک نام، جایی از این دنیای فانی اشغال نکرده اند. اصلا بنده خدا باشی، چه فرقی می کند اسمت چه باشد؟ آهای شهید گمنام، با تو هستم. می گویند؛ فرشته ها در شب قدر نازل می شوند از آسمان به زمین. فرشته باران است امشب. می شود فرشته ی من تو باشی؟ بارها برایت فاتحه خوانده ام و اصلا نمی دانم تو کیستی. بیا امشب از آسمان به زمین و برایم فاتحه بخوان. ثواب دارد. من مرده ای هستم که مزارم سنگ ندارد. دلم از سنگ است. چه بلایی آورده ام سر این لوح سپید. گناه، مرا بی آبرو کرده. لازم نیست پرده ها کنار رود. تو از آسمان همه گناهان مرا دیده ای. گناهان ریز و درشت.
سلام و عرض ادب.
این مطلب کوتاهی که به همراه عکس آقای شریعتمداری اضافه کردین رو خوندم. جمله اول متنتون خیلی به نظرم مهم بود. این خیلی با ارزشه که بعضی افراد خاص که در مرکز توجه هم هستن در مقابل آقا خودشونو اصلا نبینن. اگه برای همه معیار فقط رضایت آقا باشه خیلی عالی میشه. حاج حسین شریعتمداری که ما می شناسیم سالها در مقابل خیلی تهمتها و ناسزاها ایستاد و سر خم نکرد چون به راهش ایمان داشت.
…
فکر کنم ارزش حاج حسین شریعتمداری بیشتر از این باشد که چند بیتی هر چند شکسته بسته تقدیمش کنیم.
الا ای حسیــــــــــــن شریعتمـــــــــــداری
تو عمار مولا، شریعت، مـــــــــــــــــــداری
نه روز و نه شب می شناسی به کیـهان
ز روشنـــــگری ها، ابایــــــی نــــــــــداری
از این پیش بینی، که در چنــــتـــه داری!
همه حقه بازان، ز دستــــــــت فــــــراری
داداش حسین قدیانی شاگرد همون صفار هرندیه که وقتی درخت شکسته رو دید گفت: “انعطاف نداشت، اگه کمی انعطاف داشت نمی شکست.”
چه سروده قشنگ و مختصر و مفید و سریعی از چشم انتظار!
بابا! قطعه ۲۶ عجب جایی است ها!
بله عکس مربوط به وبلاگ آقای سجاد صفار هست.
بوقلمون (گفت و شنود)
گفت: یکی از خانم های مدعی اصلاحات به برخی دیگر از اصلاح طلبان اعتراض کرده که «چرا به ما می گوئید با نام دیگری در انتخابات شرکت کنیم»؟!
گفتم: خب! برایشان دلسوزی کرده که به جرم وطن فروشی و همکاری با موساد و آتش زدن مسجد و ائتلاف با منافقین و بهایی ها و ده ها جرم دیگر، رد صلاحیت نشوند.
گفت: این خانم اصلاحاتچی گفته؛ «ما بوقلمون صفت نیستیم که هر روز با یک نام وارد صحنه شویم»!
گفتم: راست میگه! اصلا اینها نبودند که یک مدت تابلوی خط امام را بلند کردند، بعد گفتند خط امام(ره) باید به موزه تاریخ برود و تابلوی دوم خرداد را انتخاب کردند و بعد، تابلوی دموکراسی خواهی و بعد تابلوی تغییر و بعد تابلوی اصلاحات و بعد فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ و….!!
گفت: بابا ای ول! صد رحمت به بوقلمون!
گفتم: یارو می گفت؛ ننه ما، پلو پخته بود، شفته شد، کسی نخورد، پلوی شفته رو برای شام، تبدیل به کوفته برنجی کرد، باز هم هیچکس نخورد، با مشت کوبید روی کوفته و اونو تبدیل به کتلت کرد، باز هم کسی نخورد، می خواست تبدیل به کوفته قل قلی کند که چشمش به پنجره افتاد و دید چندتا جوجه بوقلمون همراه مامانشون پشت پنجره دارند نگاه می کنند و مامان بوقلمون ها به بچه هاش میگه؛ خاک تو سرتون! یاد بگیرین!
حسین قدیانی: وقت هایی که قلمم یاری نمی کند، غبطه می خورم به حال حاج آقا که از کجایش درمی آورد این همه سوژه را. خدایی با حال بود این گفت و شنود.
حقیقتا” قطعه ی مقدس ۲۶ عجب جایی است ها!
دلم می سوزه برای اون هایی که همچین فضای مقدس و همچین قطعه ای ندارن.
چقدر عالیست که اکثریت دوستان عکسی برای خود انتخاب کردند!
این اهمیتی که بچه ها برای قطعه مقدس۲۶ قائلند دلیلی جز عشق به “داداش حسین” ندارد.
داداش حسین
سالاری!
و اما
مژده!!!
کتاب “دیدید گفتیم” منتخبی از طنزهای سیاسی حسین قدیانی زیر چاپ رفت. در این باره به زودی بیش از اینها، اطلاع رسانی خواهد شد.
…
“داداش حسین”
یادمه یک زمانی کیهان، یک قسمتی سمت راست بالای روزنامه داشت که شنیدم بعدا” کتاب هم شد. مجموعه ای بود از “بحر طویل” البته نمی دونم نویسندش کی بود. دیگه هم کار نشد. خیلی جالب بود.
همیشه خوش خبر باشی “سید احمد”.
“کتاب “دیدید گفتیم” منتخبی از طنزهای سیاسی حسین قدیانی زیر چاپ رفت. ”
مبارکه ایشالا.
ماشاالله تعداد “کتاویب” داداش حسین داره روز افزون می شه ها.
خدا زیادشون کنه.
غرض عرض سلامی بود. سلام …
نازترین عکس ممکن از نوجوانی های داداش حسین
بابا سانسور دیگه تا کجا؟؟
بگوی با برادر حسین، به سلامتی سرتان، بچه قطعه ۲۶ با نقطه چین،
ناراحت نمیشه!!
“داداش حسین”
چند وقته درگیرم یه چیزکی در مورد عموی بزرگوار! آقازاده ی فراری همون اخوی گرام رأس الفتنه، بنویسم هی می گم این یارو آدمه که در موردش چیزی نوشته بشه. اینها برای خروج از بحران محبوبیت دنبال مطرح شدن هستند. ولی باز هم می بینم هر چی در موردشون گفته بشه کمه. الان سه روزه چهار صفحه مطلب براش در آوردم.
“حسین قدیانی” صاحب “دیدید گفتیم” شد!
دوستان محترم!
سئوالات خود را فقط درباره کتاب “دیدید گفتیم” و چون و چرایش می توانید کامنت کنید. مثل همیشه داداش حسین دوست دارد با خودتان، و نه با جای دیگری، گفت و گو کند.
…
سلام آقای قدیانی. وقت به خیر.
از خواندن این خبر خیلی خوشحال شدم. اینکه کتاب طنزتان آماده شده.
از طنز نویسی های شما خیلی لذت می برم، خوشحالم که الان می توانم مجموعه ای از طنز هایتان را داشته باشم.
کتاب فوق العاده ای خواهد شد.
کتاب “دیدید گفتیم” با مقدمه ای نو، و خوانده نشده از داداش حسین همراه خواهد بود.
اقا نقطه بزن که حال میکنم با نقطه هات!!
سوال اول:
چی رو گفتید؟
سوال دوم:
نفری چند تا سوال می تونیم بپرسیم؟
حسین قدیانی: همیشه جریان انحرافی هستی ها!
“داداش حسین” به عنوان اولین سئوال لطفا”بفر مایید کلا” نظرتان راجع به هدیه ی اولین جلد این کتاب به جناب استوانه با امضا و دست خط خودتان چیست؟
دوستان!
در هر پستی که خواستید، سئوالات خود را مطرح کنید. سئوالات شما همراه با جواب های حسین قدیانی، در پستی مجزا نمایش داده خواهد شد.
سئوال دوم: این کتاب کی روانه ی بازار خواهد شد و ستاره ها از چه طریقی می توانند نسبت به تهیه ی این اثر تاریخی و ماندگار اقدام کنند؟ قیمت آن چقدر می باشد؟
چرا دیدید گفتیم؟؟
چرا دیدید گفتم، نه؟
…
من هم سوال بپرسم؟! 🙂
همه طنز های شما جذاب و شیرین بوده؛
آیا طنزی را هم سانسور کردید؟ یعنی اینکه کلا از گذاشتن یک طنز منصرف شده باشید!
تا جائی که بنده اطلاع دارم شما چند کتاب آماده چاپ دارید؛
چه طور شد که تصمیم گرفتید مجموعه طنزتان را برای چاپ در اولویت قرار دهید؟
آقا! زیر چاپ رفتن کتاب “دیدید گفتیم” مبارک.
سئوال دوم: این کتاب کی روانه ی بازار خواهد شد و ” ستاره ها “از چه طریقی می توانند نسبت به تهیه ی این اثر تاریخی و ماندگار اقدام کنند؟
………………………
خدائیش الان این جمله یعنی چی. ستاره ها یعنی چی آخه.
حالا هی من بگم هی شما نقطه بذار.
لابد فردا تو راهپیمائی هم بگیم این همه ستاره آمده!
اینم نقطشو بزن که من خیالم راحت بشه.
کلا دوست دارم هزار تا حسین قدیانی
بسم رب الفاطمه(س)
تقدیم به حاج حسین شریعتمداری
۳۷* امام صادق علیه السلام :
مؤمن از کوه محکم تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم مى شود، اما با هیچ وسیله اى از دین مؤمن نمى توان کاست.
(التهذیب، ج۶، ص۱۷۹)
تا الان شده در عصبانیت و یا ناراحتی “طنز” بنویسید؟!
ممنون سلاله،
احادیث زیبا و متناسبی انتخاب می کنی.
“مومن از کوه محکم تر است…”
واقعا حدیث زیبائی بود. و چقدر با سلیقه تقدیم کرده بود به حاج حسین.
کاش ماهم به این درجه از ایمان برسیم. انشالا
مهر و تسبیح و یک بغل گل یاس
شعر گوید سریع و با احساس
دوستان!
سئوال جدی بپرسید… زیاد هم سئوال نپرسید… اگر چند سئوال دارید، صبر کنید و یک جا همه را با هم کامنت کنید. فکر داداش حسین را هم بکنید که در جواب دادن، کارشان سخت نباشد.
(شریعتمداری در یک کلام یعنی اموزش ولایتمداری. … حاج حسین اقای شریعتمداری, یل ام البنین نگهدارت. قلمت بیمه عباس.)
یک نظر در ستون خوانندگان کیهان. باور کن نزدیک بود اشکم در بیاد
¤ در فروشگاههای رسانه های تصویری فیلم های ارزشی و با محتوا با قیمت بالا عرضه می شوند. به عنوان مثال فیلم ارزشی را با قیمت ۲۵۰۰ تومان تهیه کردم. با این وضعیت مردم چگونه جذب برنامه های فرهنگی مفید بشوند.
۹۹۱۲—۰۹۱۹
دقت کردی؟ ۲۵۰۰ تومان براش سنگینه.
اخ اخ اموال این دزدای کثیف رو مصادره کنن بدن به همین مردم.
کی بشه اون روز رو ببینم.
ایا تمام طنزهای کتاب “دیدید گفتیم” گذشته از مقدمه کتاب, طنزهای نوشته شده در قطعه۲۶ است ?
عرض سلام و ادب رفقا
خبر جنجالیای بود واقعا!
از آن کتابها میشهها!
بابا “اسلامی ایرانی بزرگوار”
منظور من این بود که هر کی این کتاب رو بخره ستاره است هر کی هم نخره ستاره نیست! حالا بچه که زدن نداره!
آره! همه دنیا دست به دست هم دادن تا آمریکا بترکه و ایران بشه ابرقدرت! دم خدا گرم. هی توفان میفرسته هی یه مشت ملت امریکا رو میکشه تا ما کیفشو ببریم و اونارو واسه خودمون تفسیر کنیم.
مشیت خدا رو خوب تفسیر میکنید. زلزلۀ بمم همینطوری تفسیر کردید دیگه! گفتید حقشونه! فقط تو کل ایران یه بم بود که فساد و فحشا و دزدی توش بود دیگه! تهران که ماشالا همه ولایت مدار و در مسیر حقن! بقیه جاها هم که فسق و فجور اصلا نمیشه!
به نام الله
کلا عاشق صفحه دوم کیهانم!
خدا حفظ کنه آقای شریعتمداری را
سوال:آیا این کتاب هم مانند دیگر کتاب هایتان قرار است در شهر ما پیدا نشود؟!!!
اگر اینطور است باز هم غصه میخورم
تبریک… کتاب “دیدید گفتم” طرح جلد دارد یا بزنیم؟
حسین قدیانی: در متن توضیح داده ام کامل. یعنی اگر مایلی وقت داری برای طرح زدن.
سلام.
در نماز جمعه شهر مقدس مشهد با حضور دادستان کل کشور ورییس قوه قضاییه، آیت الله علم الهدا بعد از سفارش به تقوا .خطبه ای را ایراد کرد که کمتر نظیرش را دیده بودم.
از مجریه گرفته تا قوه قضاییه و نشریه خاتون انتقاد کرد.
آیتالله “سید احمد علمالهدی”، در خطبههای نماز جمعه این هفته مشهد با اشاره به حضور ریاست قوه قضاییه در مشهد و حضور دادستان کل کشور در نماز جمعه امروز مشهد، خطاب به دادستان کشور، گفت: از طرف این مردم نمازگزار به عنوان یک استدعا، عرضه میدارم که انتشار نشریه “خاتون”، محاربه دقیق با امام زمان(عج) و دین، آن هم در شکل نفاق بود و از دادستان محترم کشور خواهش میکنم، با عناصر دستاندرکار به عنوان یک خائن در عرصه قلم برخورد کنند؛ اینها به هیچ وجه صلاحیت و شایستگی حضور در عرصه مطبوعات و نویسندگی، در هیچ زمانی را نخواهند داشت.
وی با گلایه از قوه قضاییه در زمینه برخورد با عوامل نشریه خاتون، اظهار داشت: این مردم وفادار به انقلاب و نظام، این مردم ولایتپذیر جانداده در راه ولیامر و این مردم هستیداده در راه دین، از قوه قضاییه انتظار داشتند تا امروز هرچه زودتر، در مقابل این حرکت عظیم خائنانه یک برخورد قاطع و جدی ببینند، ولی متاسفانه ندیدند. این مردم مطالبه دینیشان این است که در فضای پاک و مقدس نظام جمهوری اسلامی، یک عده فرصتطلبی که میخواهند یک عده اقلیت لائیک را در مملکت برای خودشان بستر ارتقای مقام کنند، نتوانند با هجمه به اسلام، آنهم با ابزار نفاق به مقاصد شومشان برسند و قوه قضائیه بزرگترین نگهبان و پاسدار مبانی ارزشی اسلام است و توقع مردم از قوه قضاییه بیش از این است.
اهم سخنان آیتالله علمالهدی را در ادامه بخوانید:
* قانونی برای صیانت حرمت خواهران در دانشگاهها – که به غلط به قانون تفکیک جنسیتی تعبیر شده است – خوشبختانه با ایمان، تقوا و دلاوری این وزیر غیور، مورد اجرا قرار گرفت و چند روز دیگر که دانشگاهها باز میشوند، انشاءالله شاهد اجرای این قانون در محیطهای مقدس آموزش عالی کشور خواهیم بود.
* جریان فتنه سعی میکند با عوامل و دستاندرکارانش، سیاهنمایی هایی علیه دولت داشته باشد. اتفاقا مشکلی را که این دولت از نظر نفوذ جریان انحرافی دارد، چون این جریان انحرافی با خود جریان فتنه سنخیت دارد، مطرح نمیکنند.
* سیاهنمایی هایی در عرصههای اقتصادی، مساله گرانی و تورم دارند و البته گرانی در کشور، جریان و عارضه طبیعی قضیه هدفمندکردن یارانههاست. این عوامل فتنه، روزی که قرار بود هدفمندکردن یارانهها اجراء شود، گفتند، این برنامه خطرناکی است، تورم و گرانی را تا ۶۰ درصد بالا خواهد برد و بعد معلوم شد دروغ گفتهاند. گرانی شده، اما نه آن چیزی که شما میگفتید، نه تا ۶۰ درصد؛ و دیدید که این دروغ بود.
* الان هم با نشر اکاذیب، آمارهای دروغ و حتی داستانسازی و قصهسازی، به دنبال شروع یک سیاهنمایی دیگر در عرصه اقتصاد هستند.
* البته دولت در مسئله گرانی، نباید بیتفاوت باشد و باید راهکارهای رفع گرانی را هم فراهم کند، از قبیل پیشگیری از ورود کالای قاچاق و کالاهای غیرضروری از خارج کشور، نظارت دقیق بر نرخها از طریق تعزیرات و سایر راهکارهای دیگر؛ و نباید نسبت به این مسئله بیتفاوت باشد، اما این سیاهنمایی که ارباب فتنه میکنند و دولت را از نظر طرحها و برنامههای اقتصادی و سازندگی، آن هم با آمار دروغ و نشر اکاذیب، زیر سئوال میبرند، بسیار ناحقگویی و ناسپاسی است.
* دولت در کنار رهنمودهای حکیمانه مقام معظم رهبری، این نکته را باید توجه کند که این مردم پشت سر رهبر هستند و دنبالهرو ولایتند و مطالبات رهبری که با یک رافت، نرمش و مهربانی خاصی در جلسه با هیئت دولت مطرح شد، مطالبات همه مردم است و همچنان که مقام معظم رهبری فرمودهاند “در مسائل فرهنگی، خود دولت در کشور حاشیهسازی نکند”، این مردم انتظار دارند، این دولت با ادعای مکتبی بودنش، عناصر حاشیهساز در مسائل فرهنگی را، از درون خودش با یک خانهتکانی داخلی، اخراج و تصفیه کند.
/
واقعا اینقدر حرفتون پارادوکس میشه آقای مبصر؟! از “بچه های خوب قطعه” که “اهلش” نیست؟!
اینکه میگم “متوجه نمی شم” یعنی نمی خوام یک واقعیت تلخ دوباره تکرار شه. دوست دارم حرفتون یک معنی دیگه ای که من متوجهش نشدم داشته باشه.
سوال:
تیراژش اونقدر بالا هست که بتونیم به راحتی تهیه کنیم؟
البته اگه انتشارات مرکز اسناد هم معدود داشته باشه، پس به ما که اونجا نیستیم اصلا نمی رسه.
…
بسم الله
سلام
متن قشنگی بود یعنی از ربط دادنت خوشم اومد
یه تشکرم کنم از عکاس محترم آقای بهشتی عکس های قشنگی میگیرن
…
بسم الله
سلام
…
تا حالا از غرض شخصی طنز نوشتی؟و چقد به نظر خودت کارت موفق بوده؟
۸۹ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
سلام ، تبریک ، همیشه موفق باشید حسین آقا انشاء الله ، بنظرم از اون کتابا می شه…
الا ای حسیــــــــــــن شریعتمـــــــــــداری، تو عمار مولا، شریعت، مـــــــــــــــــــداری؛ نه روز و نه شب می شناسی به کیـهان، ز روشنـــــگری ها، ابایــــــی نــــــــــداری؛ از این پیش بینی، که در چنــــتـــه داری! همه حقه بازان، ز دستــــــــت فــــــراری”.
نمی دونم چرا اینو کپی کردم ….
باحاله ، همینجور هی بخونیمش!
ولی خدایی عاشق کارای حاجی شریعت هستم …
سلام و درود بر شما دوست گرامی
با احترام شما را به بازدید از وبلاگ فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ” دکتر علیرضا مخبر دزفولی ” معاون فرهنگی دانشگاه شهید چمران اهواز ، دعوت می نمایم . منتظر حضور پر مهر شما و بیان دیدگاه های سازنده تان در جمع فرهیختگان خوانندۀ این وبلاگ هستیم .
در پناه حق ، مانا باشید .
سلام علیکم
مطلبی بسیار خواندنی بود و مفید فایده…استفاده کردیم
با عنوان «می گویم “رعایت حجاب”/می گوید “نفی آزادی”» بروزم
لطفا بنده رو از نظرات ارزشمند خودتون بی نصیب نگذارید
ارادتمند
این سوالم تو گفتگو جواب بدید ممنون میشم آیا تا به حال به حق یا نا حق تو طنزها تون توهین کردین به افراد؟
حسین قدیانی: حتما بوده. معذرت هم خواسته ام.
قطعه شعری جدید از استاد محمدرضا جعفری که بر اساس رویای صادقه برای مقام معظم رهبری سروده اند
خواب دیدم دوش تا مولا امیرالمومنین
صدر مجلس بود و می گفت از ولایت اینچنین
باب فیض و معرفت راه ولی است
رستگاری در ره فرزند ما سید علی است
عشق او در دل نشان عزت است
بی ولایت هر عمل خود موجبات ذلت است
هر که فرزندم علی را دوست دارد خویش ماست
روز محشر چون شهید کربلا در پیش ماست
آنچه گوید او فقط تفسیر قرآن است و بس
جای او را پیش ما هرگز نگیرد هیچ کس
در کلامش شک و تردیدی نباشد هیچگاه
روشنی بخشد زمین را تابش خورشید و ماه
او سفیر انبیاء و اولیاء گردیده است
گرچه غم ها از خواص امتش هم دیده است
امت ما خوب میداند که او فرزند ماست
قدردانی از ولایت ای مسلمان پند ماست
جعفری جانش فدای رهبر فرزانه است
غیر او در خانه ی دلهای ما بیگانه است
محمدرضا جعفری – روز عید فطر سال ۱۳۹۰ هجری شمسی
«باسمه تعالی»
به: مدیریت وبلاگ قطعه ۲۶
از: مدیریت وبلاگ “عملیات سایبری کربلای ۵”
موضوع: دعوتنامه
سلام علیکم
با صلوات بر محمد و آل محمد احتراما بدینوسیله از جنابعالی دعوت می گردد در تالار گفتمانی که با موضوع “اولویت های جنگ سایبری” توسط این پایگاه برگزار گردیده است شرکت فرمایید. ما در این گفتمان قصد داریم در مورد وظیفه وبلاگ نویسان ارزشی و اینکه در حال حاضر بیشتر به چه موارد و موضوعاتی در فضای مجازی باید پرداخته شود بحث و تبادل نظر داشته باشیم. امید است با حضور موثر خود در این جمع به هر چه پررنگ تر شدن بحث کمک کنید.
زمان: شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ – ساعت ۸ شب
نشانی: به “وبلاگ عملیات سایبری کربلای ۵” به آدرس “www.karbalaye-5.ir” رفته و بر روی دکمه “چت روم اختصاصی” که در قسمت بالای “پست ثابت” وبلاگ قرار دارد کلیک کنید. صفحه ای باز می شود که در قسمت “نام شما” اسم وبلاگ خود را تایپ کرده و دکمه “ورود به چت” را بزنید.
این نامه برای پایگاه های زیر فرستاده شده است:
وحید جلیلی / ده نمکی / قطعه ۲۶ / کیستی ما / وبلاگ نیوز / برای یار / مذهبی ها / جهاد مجازی / طلبه بلاگ / ترویج عفاف و حجاب / مرصاد / روضه / آهستان / تریبون / شناخت رهبری / بچه های قلم / ویدئو کلوب / زلزله کلیپ / تخریبچی مجازی / نارنجک / مازیار بیژنی / تلخندک / دوئل / عکاس مسلمان / دیده ور / برتربین / فانوس / ظهور۱۲ / فتنه نیوز / ردپا کلیپ / رهرو / مدافع کلیپ / کلیپ مبارز / گل نرگس / ماسون تیوب / شهادت طلب
ســایـــه حضـــرت امـــام خـامـنــــه ای مستـدام بــاد
مدیر وبلاگ عملیات سایبری کربلای ۵
…
رفوزه (گفت و شنود)
گفت: یکی از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس گفته است «اصلاحات صاحب دارد»!
گفتم: بر منکرش لعنت! حالا مگر کسی گفته است که اصلاحات صاحب ندارد؟
گفت: دعوا سر این است که بالاخره چه کسی صاحب اصلاحات است؟!
گفتم: نتانیاهو که با صراحت گفته بود «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران هستند» و شیمون پرز هم گفته بود «اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی درگیر هستند».
گفت: اوباما و سارکوزی و نخست وزیر انگلیس هم که برای جبهه اصلاحات سنگ تمام گذاشته اند.
گفتم: راستی! چرا تاکنون هیچیک از اصلاح طلبان، ادعای مالکیت آمریکا و انگلیس و اسرائیل بر جبهه اصلاحات را نفی و تکذیب نکرده اند؟!
گفت: وقتی همه می دانند که سران فتنه جبهه اصلاحات را فروخته و قبضش را هم گرفته اند، دیگر انتظار داری چه بگویند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! بابایی به پسرش گفت؛ حالا که رفوزه شدی به کسی نگو که آبرویت نرود و پسرک گفت؛ چشم بابا! به همه سفارش کرده ام که به کسی نگویند!
بابا سید احمد بابا طراح بابا گرافیست بابا هنرمند. ایولا
مه شکن تو را می خواند ….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی اهالی باصفایِ قطعه
من تازه یه هفته ست باهاتون اشنا شدم،خداییش ادم فکر میکنه وارد یه خونواده شده ،یه خونواده واقعی با بابا و…خواهر و برادر و البته برادراش ماشاء الله خیلی بیشترن …انشاء الله همیشه سلامت باشید
تقدیم به شما:
…مردم بالا دست،چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان،گاوهاشان شیر افشان باد!
من ندیدم دهشان،
بی گمان پای چپرهاشان جاپای خداست.
ماهتاب آنجا،می کند روشن پهنای کلام.
بی گمان در ده بالادست،چینه ها کوتاه است.
مردمش میدانند،که شقایق چه گلی ست.
بی گمان آنجا آبی،آبی ست.
غنچه ای می شکفد،اهل ده باخبراند.
چه دِهی باید باشد!
کوچه باغش پرموسیقی باد!
برای ظهور مهدی فاطمه صلوات.اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
“هر که فرزندم علـــــــــــــــــی را دوســـت دارد خویـش ماست
روز محشــــــــــر چون شهــــــــــــید کربــــلا* در پیـش ماست
.
در کلامش شــــک و تردیــــــــــــــــــــدی نباشد هیــــــــچ گاه
روشنی بخشـــــــد زمیـن را تابش خورشیـــــــــــــد و مـــــــاه”
.
.
.
…….:::جانم فدای سیـــــــــد علـــــــی:::….
شاعــــر بزرگــــــــوار:
.
.
.
..::::استاد محمدرضـــــــــا جعفـــــــــــری:::….
یک سوال که فکر میکنم میتونه خیلی ها را رسوا کنه: چند ماه قبل رییس جمهور صحبت از افزایش جمعیت کردند و سایت افرادی نظیر توکلی قالیباف و … این حرف را خبر اول خودشان قرار دادند و به تحقیر و مسخره کردن رییس جمهور پرداختند و در قسمت مربوط به نظرات هم که چه چیزهایی که گفته نشد. اما از آنجایی که خدا خواست رسوا بشوند در ماه رمضان رهبر انقلاب همان حرفها را تکرار کردند و این افراد به سانسور حرفها پرداختند. چرا کسی از این موضوع حرفی نمیزنه. چرا عذرخواهی نمیکنند؟ چرا حرفهای رهبری را نقد نمیکنند؟ حرف ایشان که همان حرف رییس جمهور بود؟
بسم الله
سلام
آقا با این حرف شما چند شبهه ای برای من ایجاد شد
که گفتین: آ سد احمد مبصرن البته ما چاکرشون هستیم نه به خاطر اینکه مبصرن بلکه یه خاطر سید بودنشون که یکی از توصیه های امام عصر به آیت الله مرعشی تو صیه احترام به سادات بود
و اما شبهات:
۱٫مدیر قطعه کیه؟
۲٫معاون آموزشی کیه؟
۳٫معاون پرورشی کیه؟
۴٫معلمان که هستند؟
۵٫چه درس می دهید؟
۶٫کلاس کجاست؟ که مبصرش سید احمد عزیز است
۷٫ آقای بهشتی چه کاره اند؟
۸٫ شرایط ثبت نام چیه؟ و آیا فرزندان شهدا در اولویت هستند یا نه؟
و حضرتعالی نقش تون چیه؟
کاش با اون سلیقه طنز که منچستر رو نوشتی اینم جواب بدی شاید طنز خوبی بشه
من مخلص همه بچه های قطعه هم هستم.
من و شیعیان بحرین …
http://milhal.blogfa.com/post-266.aspx
ای تیر، خطا کن!… هدفت قـلــــبِ ربـاب است؟
یا حنجره یِ سوخته یِ تشـــــــنه یِ آب است؟
کوتاه بیا تــیـــــرِ سـه شــعـبــــه!… کـمــی آرام
هــوهـو نکن این شـاپــرکِ تبزده خـــواب است
او آب طلــب کرده فـقـــط، چیـز زیـــــادی است؟
گیرم که نـــدادنـــد ولی این چه جــــواب است؟
رنگـش که پریده، دو لبـش مثل دو چــوب است
نه، تـیـر! تو نه،… چاره یِ کارش فقط آب است
این طفل گــناهــی که نکرده کــمـی انـصــــــاف
اینجاست، ببینید که حالش چه خـــــراب است
این مرثـیــه را خـتــم کنید آی جـمــــــــــاعـــت!
یک جرعه نه، یک قطـره دهیدش که ثواب است
“سید محمد بابامیری”
.
.
.
کوتاه بیا تــیـــــرِ سـه شــعـبــــه!… کـــــمــــــــــــــی آرامـــــــــــــــــــــــــــ…
سلام بر حسیـنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
۸۸ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا….
ممنون دیوونه داداشی!
“هــوهـو نکن این شـاپــرکِ تبزده خـــواب است…خواب است…خواب است…”
بسم رب الفاطمه(س)
۳۹* امیرالمومنین علی علیه السلام:
بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.
(بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۰۹)
نــــاســـا تو مریـــخ دنــبال آب می گرده ، نــاجـــا تو پـــارک دنــبـــاله تـــفنـــگ آب پـــاش.
سلام
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلا بیا و فکر کن پسر نداشتی…………….
::::::::::::::::::::::::آخــــرین گل………………………….
بیا گلـــــــــــم که گلستان گــــــــلاب می خواهــــــــــد!
شتـــاب کن که شهـــــــــــادت شتاب می خواهــــــــــد!
برای رفتـــــن میدان درنـــــــــــگ جایـــــــــــــــز نیست
امیـــــــر*، عاشــــــــق پا در رکـــــاب می خواهــــــــــد
تو آخــــرین گــــل باغــــــــــــــی، بیا گل ســــــــــرخم!
که رنگ ســــــــــــــــرخ ز تو انقــــلاب می خواهـــــــــد!
تو را برای چنیـــــــن روز پروریـــــــــــــده، مـــــــــــــــگر
تو را بــــــــــــرای دل خــود ربـــــــــاب می خواهـــــــــد؟
هنـــــــــوز دیــــــــــده ی تردیــــد ســــــــــوی ما دارند
کــــــه گفته است که این غنــچــه آب می خواهــــــــــد؟
نظـــــــــــــر کنند ببیننــــد کز گلـــــــــــــوگاهــــــــــت
فلـــــک برای ابــــــــــد آفتـــــــــــــاب می خواهـــــــــد
در این بهـــــــار شهـــــــــــــــادت در این عطـــــش آباد
خــــدا تو را گـــــــــــل من کامیــــــــاب می خواهـــــــد!
قســــم به سرخــــــــــــی لبخـــــــــند تو، امام غریب*
مگر که ســـــــــرخ تر از این جـــــــــواب می خواهــــــد؟
.
.
.
…::::سید هاشم وفایی::::….
السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان (عج)
در حیرتم چگونه نشد فانی ات شَوَم *** تا مَحرم ضیافت پنهانی ات شَوَم
حیف از شراب وصل شب قدر و عید فطر *** آخر نشد ملازم مهمانی ات شَوَم
رفت از بَرَم رفیق شفیقی که داشتم *** پس کِی رفیق سجده طولانی ات شَوَم
با اینکه چند مرتبه قرآن به سر شدم *** یک شب نشد که مونس قرآنی ات شَوَم
آنسان که تو به معرفتم فکر می کنی *** باید انیس محفل عرفانیت شَوَم
دارم امید در عرفه مَحرَمت کنی *** باشد که در منای تو قربانیت شَوَم
ای کاش مهزیار دگر می شدم تو را *** تا در حجاز زائر ایرانیت شَوَم
وقتی نشد که زانر گنبدطلا شَوَم *** بگذار یارِ یارِ خراسانیت شَوَم
منصور امتی و من ای کاش لااقل *** یکبار همصدای سحر خوانی ات شَوَم
تنها پناه این دل من روضه های توست *** وقت است غرق روضه طوفانی ات شَوَم
یک لحظه با اجازه سادات مجلست *** خواهم شریک ناله و همخوانی ات شَوَم
…
حسین قدیانی: خواندم و تحت تاثیر قرار گرفتم. فعلا بیش از این نمی توانم چیزی بگویم. متن قابل تاملی بود و چون تاکید خودتان بر حذف بود، نقطه چین کردم. نوای وبلاگ تان، نیمه شبی اشکم را درآورد… “اسیر و زخمی و بی دست و پا من…”.
سلام .انشاالله خدا مرگ مارو شهادت درراه ولایت قرار بده
انشالله که همیشه سایه عمارهایی چون شما وحاج حسین شریعتمداری وآیت الله مصباح و… بالای سر ماها باشه چراکه طنین این عمارآقا دل سنگ رو آب می کنه
بااجازه لینکتون کردم
یاحسین
سلام
ای خداوند خوف و رجا! تو بنده ای را که جز سر افکنده و دست افراشته و دل شکسته هیچ ندارد محروم نمی کنی. تو بنده ای را که همه سرمایه اش, امید به توست, از خودت نمی رانی. این را لطف عمیم تو هر صبح و شام گواهی می دهد.
ای خداوند فرج و شدت! کاسه صبر و انتظار لبریز شده است, به دست موعودت عالم و ادم را از این فتنه های اخرالزمان برهان.
اللهم عجل لولیک الفرج
شعر بالایی رو به خاطر اسمش و به قصد یک شعر برای انتظار انتخاب کردم، منتهی زمان تایپ دیدم که یک چیز دیگه ست. البته چون خیلی زیبا بود ترجیح دادم باشه.
و این برای امروز:
.
.
.
بیا که آینـه ی روزگـــــــار زنـــــــــــــگاری ست
بیا که زخـــــم زبـان های دوســـتان کاری ست
به انتـــــظار نشستن در این زمـــــــانه ی یأس
برای منتظـــــــران چاره نیست ناچــــاری است
به ما مخند اگر شعــــــــرهای ســـــــاده ی ما
قبول طبـــــع شما نیست کوچــــه بازاری است
چه قـــــاب ها و چه تندیــــــــــس های زرینی
گرفته ایم به نامـــــت که کنـــــج انباری است !
نیامـــــدی که کپــرهای ما کلنـــگی بــــــــود
کنون بیا که بناهـــــایمان طــــــــلاکاری است
به این خوشیم که یک شب به نامتـان شـادیم
تمام ســــال اگر کـارمان عــــــــــزاداری است
نه این که جمــــعه فقط صبــــــــح زود بیدارند
که کار منتــــظرانت همیشه بیــــــداری است
به قول خواجــــــه ی ما در هـــــوای طره ی تو
“چه جای دم زدن نافه هــــــــای تاتاری است ”
.
.
.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی
هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا”
جمعـــــه ها ســــرزمیـنِ سـیـنــــــهء من
همچــــــــو کـــامِ کـــــویر بی تــاب است
چشـــــــم بر راهِ تـــوست کـــــــــودکِ دل
در خیـــــــــــــالِ رسیــــــــدنِ آب است…
تـشــــــــنـه لـب بر کــــناره دریــــــــــــــــا
بخـــــدا این تـمـــــام احســــــــاس است
پـرچـمِ ســبز و مشــکِ خـــــــــــــاک آلود
جمعـــــه ها ترجـمانِ عبــــــــاس است…
«»«»«»اللهم عجل لولیک الفرج«»«»«»
بسم الله
سلام
متن رو رو وبم منتشر کردم
فقط حسین جان و دیگر دوستان تو رو بیاید عکس گلزار شهدای گمنام اقتصادی ترین شهر ایران رو ببینید
یه طوری شده که این شهدا چون بابا مامانشون مشخص نیس کطلوم واقع شدن یعنی زیادین
شما رو به خدا فقط عکس گلزار شهدا گمنام رو ببینید
راستی یادم رفت لینک بدم
اگه شد لینک رو رو نظر قبلی منتشر کن اخوی
http://sarafrazan2.blogfa.com/post-52.aspx
احسنت بر “دیوونه ی داداشی” احسنت. اجرت با صاحب این روز.
شنبه ها، کـــــه بعدِ جمعه می آیـد
عجّـــــل لویک الفرج، بـــــــاب اسـت
شایـــــد آن جمعه ی دگــــــر، آیــــد
زنده بودن، به عشق “ارباب” است
صبرِ بر انتظار، مشــــــکل نیـــست!
ظرف عمر ما، چــــــو مهتاب است!
.
.
.
آن دل، کــــــه بـــــر “قَـــــــمَــــر”، گـــــــره دارد
در حقیقت، بـــه ســــانِ “المـــــــاس” اســـت
پرچم و مَشک و جمعه هم، نشانه ی ماست
همه ایــــــــّام، ترجـــــمان “عبـــــاس” اســـت
ما شب نشین, ایینه های بی شکیبیم
مژگان به خون اغشته “امن یجیبیم”
شمشیر عریان, انتظار, اواز, ماییم
بر شیهه زخم اسبان اتش تاز ماییم
بگذار تا در سایه, بی دردی بروید
بگذار هرکس هرچه می خواهد بگوید
بگذار تا پرواز را بیگانه باشند
عمری, قفس امال اب و دانه باشند
بگذار تا گل های پرپر را نفهمند
یک زخم, احساس کبوتر را نفهمند
موعود ابرمرد تبار ما می اید
یک روز در خون, تک سوار ما می اید
برای شهید گمنام
تو را خوب می شناسم. تو شاید برای انها که من باب ثواب به زیارت اهل قبور می ایند گمنام باشی, همگی از کنارت بگذرند بی توجه; چرا که سنگ قبرت مدت هاست که با ابی شستشو نگردیده. ولی من تو را خوب می شناسم,خیلی خیلی خوب, تو برای من گمنام نیستی, نامت بسیجی است, شهرتت دریادل, و پدرت خمینی…
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
امروز داشتم بعد از مدتها فیلم اجاره نشینها رو نگاه میکردم
” زرتش قمصور شد” رو از دهن عباس آقا سوپر گوشت شنیدم!
بزرگترین جعل اسناد و اختلاس بانکی به مبلغ ۳۰۰۰ میلیارد تومان!!
مبلغش خیلی زیاده. من که هنگ کردم.
چه طور ممکنه چنین خیانتی چند سال مخفی بمونه؟ چه طوری مسئولای مربوطه متوجه نشدن؟ من که اصلا نمی تونم باور کنم این کار چند تا کارمند ساده بانک بوده!
(از اینکه کامنتی کاملا بی ربط گذاشتم به شدت پوزش می طلبم!!)