“س. ق” را بکشید؛ پولش با من!

قبل التحریر: سخنی است ملتمسانه خطاب به انقلابیون لیبی. عزیزان! ای شمایان که دارید دربه در دنبال آقازاده های بی تربیت قذافی می گردید؛ شما که دارید می گردید، از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان، ما هم یک آقازاده فراری داریم که بی زحمت دنبال آن هم بگردید. یعنی اگر ۲ تا یکی (!!) کنید، از شما ممنون می شویم. ما یک مقدار گیریم اینجا!

از آنجایی که محافظان “عالی جناب ناگفته ها” در یکی از کشورهای دوست و برادر، ترجیحا افغانستان، یا همین لیبی خودمان، به شکل خیلی تابلویی از ایشان، آن هم نه در میان دشمن، که در بین همین ملت، محافظت می کنند، روزخند امروز کلا به مقوله “جلیقه” اختصاص دارد. نخست ببینیم که این جلیقه از کجا آمده، چرا آمده، آمده که چی بشود، وجه تسمیه اش چیست و چرا جلیقه، و نه چیز دیگری خوانده می شود. بر اساس آخرین کاوش های جلیقه پژوهان، جلیقه، قبل از تاریخ، منجنیق خوانده می شد. منجنیق، در آن زمان، وسیله ای بود برگ مانند، -مثل برگ درخت مو- که با کمک آن می شد مو را به تن ملت، سیخ کرد! با این وسیله محیرالعقول، می شد توپ را شلیک کنی، اما چون آن زمان، ویلاهای اولیه به نام آدمیان نخستین بود، و همچین نبود که برای شان باشد، اما به نام شان نباشد، در ازمنه ماضیه، توپ منجنیق، این توانایی را داشت که زندگی این دست از آدم ها را تکان دهد، منتهای مراتب، به قول گفتنی، بعدا قرار شد که عاشقان را بکشند!! حال سئوال اساسی این است که اولین جلیقه یا همان منجنیق را چه کسی پوشیده؟! برای پی بردن به جواب این سئوال، ابتدا باید دید که اولین نفری که می خواست از یک نفر دیگر محافظت کند، چه کسی بوده. این معلوم شود، آن هم پیدا می شود، هر چند که اخترشناسان، معتقدند ای بسا محافظان اولیه، از وسیله ای غیر از جلیقه برای امر حفاظت استفاده می کرده اند. درباره اینکه هابیل محافظ قابیل بوده، یا آدم با بیل محافظ هابیل و قابیل بوده، یکی از اخترشناسان که نخواست نامش فاش شود، در گفت و گو با ما به چیزهایی اشاره کرد که چون، نخواست نامش فاش شود، ما هم سخنش را درز می گیریم که دیگر برای ما دبه درنیاورد!! و اما از آنجایی که منجنیق، باعث برخی بگومگوها می شد که “چرا من جنیق؟! خودت جنیق!!”، منجنیق به مرور زمان تغییر نام داد و شد “ملجنیق”، و بعدا در نواحی “نوق”، زلزله ای با قدرت بوق ریشتر، رخ داد که از ترکیب منجنیق، ملجنیق و نوق، واژه امروزی “جلیقه” درست شد. جلیقه را اما ۲ جور می پوشند؛ یکی روی پیراهن و یکی هم زیر پیراهن. جلیقه بافتنی را معمولا روی لباس و در فصول سرد سال می پوشند که خود بر چند نوع است؛ جلیقه یقه اسکی، جلیقه با آستین، جلیقه سرگشاده، جلیقه دیدید گفتیم، جلیقه همان مواضع نمازجمعه و سایر جلائق! برای درست کردن این نوع جلیقه، یا باید هنگامی که “ف. ه” برای خرید شب عید، بیرون می رود، از او بخواهی که از کاموافروش خیابان انقلاب، -فقط خیابان انقلاب!- کاموا بخرد و کاموای خریداری شده را بدهی یکی برایت درست کند، یا هم باید “ف. ه” برود خیابان انقلاب -فقط انقلاب!- و آماده اش را بخرد. باید مراقب بود که جنس برخی جلیقه ها طوری است که بعد از شست و شو، به اصطلاح آب می رود، هر چند که ممکن است آبی که می رود، دقیقا به نام ما نباشد، اما به نام ما تمام می شود! ما یک جلیقه هم داریم به نام جلیقه محافظتی. جلیقه محافظتی را زیر لباس می پوشند که خیلی تابلو نباشد. حال آمدیم و “تابلو بودن”، مثل “بحران محبوبیت” برای خودش موضوعیت پیدا کرد. برای نیل به این هدف، می توان جلیقه محافظتی را هم مثل جلیقه بافتنی، روی پیراهن پوشید، یا هم اینکه طوری از زیر لباس بپوشیم که انگاری زیر لباس مان یک بالشتک یا بهارنارنج قائم کرده ایم، به حدی که برجسته بودن مقام محافظت شونده کاملا نمایان شود. در این حالت اگر یکی از راهپیمایان، جلو آمد و به ما گفت: “این چه جور جلیقه پوشیدنیه؟!”، این شخص، بی بصیرتی خودش را رسانده است و دستگاه قضا با وی به شدت برخورد خواهد کرد. خلاصه که در تحقق بهتر این هدف، می توان سرتیم حفاظت و ۲ نفر جلویی را مجهز به کلاه خود کرد، محافظان لایه دوم را مجهز به سپر ضد موشکی، محافظان لایه سوم را به کاوش گر چهار، جوشن کبیر و ابوحمزه ثمالی، و لایه آخر را به تانک و خمپاره و مسلسل و نفربر زرهی! همچین مشتی باید حفاظت کرد که مو لای درزش نرود. گاهی هم هست که شخص محافظت شونده، دو به شک است که فلان راهپیمایی برود یا نه. در اینجا محافظان باید از قبل، جلیقه های خود را آماده کرده باشند، چرا که تجربه نشان داده، پوشیدن هول هولکی جلیقه باعث عمق ماجرا و عدم نیل به چشم انداز می شود. از همین رو توصیه شده که جلیقه ها یا همان جلائق را در یک جایی مثل کمد که دقیقا بدانیم کجاست و بتوانیم زود پیدایش کنیم، نگهداری کنیم. از همه اینها گذشته، عدم دخالت سلائق در اختفای جلائق، اگر چه همیشه دغدغه خلائق بوده، اما علائق را اگر در این باب کنترل کنیم و با موضوع جلائق، اعم از بافتنی و غیره، کارشناسانه برخورد کنیم، ما را در رسیدن به فحوای کلام یاری می رساند. اخیرا محققان باسلیقه یک شرکت تولید کننده جلیقه، ضمن موفقیت در ساخت نوع خاصی از جلیقه، باعث صرفه جویی ارزی در کشور شده اند و کشور را از ورود نمونه های مشابه خارجی بی نیاز کرده اند. این جلیقه که با حفظ همه کارآیی های قبلی خود، قادر است اصوات را هم برای شخص محافظت شونده، هدفمندی کند، این توانایی را دارد که مثلا شعار “فلانی، فلانی! بصیرت، بصیرت” را تبدیل کند به این شعار “توپ، تانک، جلیقه، دیگر اثر ندارد؛ خودت رو عشقه!”. خیلی خوبه ها؟!

بعد التحریر: سخنی است متهورانه با انقلابیون لیبی. عزیزان! از شمایان، هر کسی آقازاده های بی تربیت قذافی به خصوص “س. ق” را کشت، پولش با من. تا رویت هلال ذیقعده وقت دارید.

روزنامه وطن امروز/ ۱۲ شهریور ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. قاصدک منتظر می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و ال محمد

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “و اما از آنجایی که منجنیق، باعث برخی بگومگوها می شد که “چرا من جنیق؟! خودت جنیق!!”، منجنیق به مرور زمان تغییر نام داد و شد “ملجنیق”، و بعدا در نواحی “نوق”، زلزله ای با قدرت بوق ریشتر، رخ داد که از ترکیب منجنیق، ملجنیق و نوق، واژه امروزی “جلیقه” درست شد.”

    🙂

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “حال آمدیم و “تابلو بودن”، مثل “بحران محبوبیت” برای خودش موضوعیت پیدا کرد. برای نیل به این هدف، می توان جلیقه محافظتی را هم مثل جلیقه بافتنی، روی پیراهن پوشید، یا هم اینکه طوری از زیر لباس بپوشیم که انگاری زیر لباس مان یک بالشتک یا بهارنارنج قائم کرده ایم، به حدی که برجسته بودن مقام محافظت شونده کاملا نمایان شود. در این حالت اگر یکی از راهپیمایان، جلو آمد و به ما گفت: “این چه جور جلیقه پوشیدنیه؟!”، این شخص، بی بصیرتی خودش را رسانده است و دستگاه قضا با وی به شدت برخورد خواهد کرد.”

  5. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    بسم الله…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “از همه اینها گذشته، عدم دخالت سلائق در اختفای جلائق، اگر چه همیشه دغدغه خلائق بوده، اما علائق را اگر در این باب کنترل کنیم و با موضوع جلائق، اعم از بافتنی و غیره، کارشناسانه برخورد کنیم، ما را در رسیدن به فحوای کلام یاری می رساند.”

    چقدر جملات فیلسوفانه دارد این متن!!!

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “توپ، تانک، جلیقه، دیگر اثر ندارد؛ خودت رو عشقه!”
    🙂

    چنین جلیقه ای به کار بعضی ها خیلی می آید!
    خیــــــــــلــــــــــــی…

  8. سیداحمد می‌گوید:

    س.ق= م.ه
    آیا؟

    نه!

    م.ه > س.ق

  9. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {می توان سرتیم حفاظت و ۲ نفر جلویی را مجهز به کلاه خود کرد، محافظان لایه دوم را مجهز به سپر ضد موشکی، محافظان لایه سوم را به کاوش گر چهار، جوشن کبیر و ابوحمزه ثمالی، و لایه آخر را به تانک و خمپاره و مسلسل و نفربر زرهی! همچین مشتی باید حفاظت کرد که مو لای درزش نرود.}

    این جا سؤالی که ذهن مرا خیلی درگیر کرده این است که اصولا از یک نفر حفاظت می شود که چه شود؟ که به دست دشمن کشته نشود؟ خب حالا اگر احیانا کسی مواضعش دشمن شادکن باشد و زنده اش بیش تر به درد قوم ظالمین بخورد تا مرده اش، حفاظت و جلیقه و تن پوش ضد گلوله به چه کار می آید؟ خود به خود قضیه منتفی است دیگر.

  10. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش، کلا” این جمع بستن هات رو خیلی دوست دارم. “جلائق!”

  11. چشم انتظار می‌گوید:

    این عیال مربوطه ی ما، عکس محافظ ها رو با جلیقه دیده می گه، شاید این ها “گن لاغریه” شما از کجا می دونین جلیقه ی؟!

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    “سید احمد”
    س ق + م ه = ف ه + ع ق درنتیجه: م ق یعنی همون الف ه!

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    متن سنگینی بود. مخصوصا” درکش!

  14. قاصدک منتظر می‌گوید:

    به نظرم شخص محافظت شونده از این به بعد سوار بر تانک در اینجور مناسبت ها شرکت کنه شیک تره!

  15. قاصدک منتظر می‌گوید:

    در ستون پلاک چند بند در بند “دیدید گفتم” انقلابیون لیبی زحمت اقازاده فراری ما رو هم بکشند!
    در ستون خیمه بنویسیم محافظ, بخوانیم بادی گارد”دیدید گفتم” شاید یهو تصمیم گرفته بیاد, بادی گارداش وقت نکردند جلیقه رو از زیر بپوشند, بعدشم اگه از این به بعد کلاه خود بذارند حماسی تره!
    دیدید امدادهای غیبی قسمتی از متن اقای قدیانی رو به اطلاع من رسونده بود!
    و اما بعد
    پوشیدن جلیقه سرگشاده باعث چاییدن بعضی ها می شه!
    و اما یک سوال
    اگر به طرف بگویند: توپ, تانک, جلیقه دیگر اثر ندارد; خودت رو عشقه! باز هم دست تکان می دهد یا بیخشید! خرکیف شده و پشتک و وارو می زند ?!

  16. احساس می‌گوید:

    به نام الله
    ای شمایان که دارید دربه در دنبال آقازاده های بی تربیت قذافی می گردید؛ شما که دارید می گردید، از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان، ما هم یک آقازاده فراری داریم که بی زحمت دنبال آن هم بگردید. یعنی اگر ۲ تا یکی (!!) کنید، از شما ممنون می شویم. ما یک مقدار گیریم اینجا!
    اما همین یک مقدار خرش خوب میره!!!(معذرت میخوام از دوستان قطعه)خوب برش داره!از مهلت گرفتن از دادگاه برای “ف.ه” تا این شرط و شروط هایی که برای سپاه میذاره که به این شرط و اون شرط “م.ه” برمیگرده!(کاش شرایط سیاسی میذاشت تا یکی از اون شرطهای زور جناب استوانه رو براتون بگم!)

  17. احساس می‌گوید:

    “توپ، تانک، جلیقه، دیگر اثر ندارد؛ خودت رو عشقه!”.
    یا
    “منچستر،منچستر ما داریم می آییم”
    و بقیه شعارها
    این شعارهایی که استفاده می کنید خیلی خوب توی ذهن میمونه
    پس اگه بشتر در متن هاتون استفاده بشه تمام قضایا و مسایل روز که تاریخ رو میسازند با اینطور شعارها در ذهن جا پیدا میکنه و بعدها آدمی یه کتابخانه تاریخی در ذهنش خواهد داشت میتونه اتفاقها رو راحت تر تحلیل کنه

  18. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    “توپ، تانک، جلیقه، دیگر اثر ندارد؛ خودت رو عشقه!”

  19. آذرخش می‌گوید:

    ازامین ماضیه هم جالب می شدها!!! بر وزن همون خواتین و چواپین و سایر دوستان.
    چقدر منم به مقوله جلیقه علاقمندم. ممنون از متنتون.
    حسین قدیانی: جمع مکسر آذرخش، چی می شه؟! ذواریخش؟!

  20. آذرخش می‌گوید:

    نخیر! ذراخیش.
    شما دیگه چرا استاد! البته شما درستون هنوز به اونجا نرسیده.
    یاه یاه یاه
    😀

  21. وبلاگی تحت عنوان” مرجع دانلود کتب و مقالات فراماسونری و آنتی کابالا”
    شروع به کار کرد.ضمن تشریف فرمایی ما را از نظرات خود بهره مند سازید.

    http://www.free-masonery.blogfa.com

  22. مهدی می‌گوید:

    احسنت برادر
    عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.