نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
بسم الله….
خواستم مطلب را تا آخر بخوانم و بعد کامنتم را راجع به هر سه بخش بگذارم، اما الان باید اول حیرتم را از قسمت آخر متن (ژورنالیسم/ نقل قول!) بیان کنم!
چقدر جالب 🙂
چه کوسه آشنائی!!!
استغفرالله!
این:
۵ شنبه/ ۲۰ مرداد سال جهاد اقتصادی.
را خیلی خوب آمدید!
سلام بر حسین*
راجع به خانه نواب هر چه لازم بود گفتید،
درست که رسانه ها این ماجرای آتش سوزی را درست پوشش ندادند، اما مقصر اصل کاری مفت خور های میراث فرهنگی هستند که خدا بهشان رحم کند با این حقوقی که می گیرند و کارشان را انجام نمی دهند!
ممنون که مثل همیشه دقت نظر دارید!
این قسمت آخر، راجع به کوسه، واقعیه؟
باور نکردنیه!!
آقا سید راست میگه، جدا کوسۀ آشنائیه. جل الخالق!
دید وسیع شما قابل ستایش است آقای قدیانی؛
در ماجرای آتش سوزی خانه نواب صفوی، شما احساس مسئولیت کردید و لازم دانستید که عکس العملی نشان دهید اما آنها که متولی امر هستند به خواب فرو رفته اند.
درست است که نشریات و رسانه ها در این مورد کم کاری کردند ولی دوست دارم بدانم جواب مسئولین میراث فرهنگی چیست؟
پول کلانی که برای حفظ و نگه داری آثار فرهنگی و تاریخی اختصاص می یابد، ای کاش در جای خودش هزینه می شد، ای کاش….
هنوز در حیرت این جملاتم!
“گروهی از زیست شناسان با کشف یک توانایی عجیب در نوعی کوسه دریافتند که این گونه کوسه قادر است خود و فرزندانش را در برابر چشم شکارچی، نامرئی کند……”
کشف یک توانایی عجیب
نوعی کوسه
قادر است
خود و فرزندانش را
در برابر چشم شکارچی
نامرئی کند.
از نژاد کوسه های فانوسیان
هیکلی کوچک و استوانه ای شکل دارد…
چگونه ممکن است یعنی؟ چه توانایی شگفت انگیزی! یاللعجب.
خوانندگان محترم! هرگونه شباهت رویداد نقل شده با آن چیزی که در ذهن شماست کاملا تصادفی است. خواهشا مشابهت سازی ذهنی انجام ندهید.
“سید احمدعزیز” و “ف. طباطبایی بزرگوار”
شیطونی نکنید! یعنی شما می گین این کوسه ی استوانه ای شکل شبیه اوباماست!!!!!!
“داداش بزرگوار”
این کوسه ای که “همشهری” گفته، نایاب نیست، کمیاب است!!!
داداش حسین!
این بخش کوسه را چه طوری در روزنامه پیدا کردید؟ چه با دقت روزنامه می خوانید!
فــــــدات، همتا نداری@
سلاله!
من اصلا نمیتونم مشابه سازی نکنم!
یعنی رسما دارم شاخ در میارم، واعجبا!
درباره خانه نواب واقعا تاسف بار است که قبل از آتش سوزی، تبدیل شده بوده به پاتوق اراذل و اوباش.
میراث فرهنگی هم تازه الان و بعد از آتش سوزی، یاد این مکان افتاده و شکایت کرده از تخریب کنندگان.
{این روزها اگر روح نواب از ما آزرده باشد، حق دارد جناب آزاده مرد. حق دارد.}
کوسه ای دیدم، شــبیه اســتوان
فـارغ از هر اضطراب و هر، فــــغان
محو گردد جملگی، در لـــحظه ای
از خطرها، همچـــو آســان و روان!
یه رفیقی داشتم تو محله مون که شنیدم الان تو روزنامه ی “همشهری” کار می کنه، درعین حالی که جوون با حالی بود، ولی به شدت به لحاظ فکری، سیاسی با هم مشکل داشتیم، الّا در زمینه ی علوم زیست شناسی! فکر کنم این تحقیق رو اون انجام داده!
آقا خیلیییییییییییییییییییی ایول
آخرشو خیلی خوب اومدیدا
اما اون تیکه ژورنالیستی رو از همشهری خیلییییییییییی خوب اومدید..
میگم جناب سلاله ۹ دی ،نیازی به مشابهت سازی نداره ها خودش تا آخرش وصف حاله
من که بعید میدونم این تحقیق رو از کوسهها کرده باشن! فقط مشخصات X رو با یه قرابت معنایی، رو یه کوسه پیاده کردن!!! اینطوری قابلباورتره!
اما از صداقتی که در این عبارت موج میزنه لذت بردم:
“بدون هیچ قصد خاصی، و فقط همین طوری!”
یعنی الان شما میگی پیام من نیاز به ویرایش داشته؟؟!! آقا سید اون “اما” رو هم حداقل پاک میکردی کسی فکر نکنه ما لفظ الکی به کار بردیم!
من فکر میکردم که فقط توی خشکی از این خبرهاست،
نگو زیر اقیانوس اطلس و آرام هم چه فتنه هایی که برپاست!
.
.
.
جالب بود “سایه ی بزرگوار” این نشونه ی عمق فته است. زیر اقیانوس!
نقل خیر این کوسه عجیب صد امتیازی بود!
پناه می بریم به خدا از شر این کوسه و فرزندانش
داداش آخرشی به خدا
مُردم از خنده پای سیستم ، نزدیک بود خانواده بیدار بشن از خواب!!!
عجب نقل قولی بود ها!
آفرین بر داداش حسین تیز بین-به چه نکته خوبی اشاره کردی حاجی جون-عالی عالی!!!
آیه بزرگوار،
خودتون نمی گفتید کسی متوجه نمی شد کامنتتون ویرایش شده ها!
کاش همچون مسائل سیاسی، دل می سوزاندیم برای فرهنگ خودمان، که این چنین نسوزد خانه سیدمجتبی نواب صفوی.
واقعا کاش..
متعجبم که چرا کامنتم در این پست بی عکس ثبت شد!!
ایمیلم را ناقص گذاشتم؟!
جناب “چشم انتظار”!
درین مصرع “از خطرها، همچـــو آســان و روان!” برادر وقتی می گوییم “همچو”یعنی می خواهیم به چیزی مثال بزنیم. نه؟!
چقدر خوب است، آدم اینقدر قدرت داشته باشد که بچه هایش را در برابر خطر ها نامرئی کند! البته دوستان آیه ی “وجعلنا” هم همین کاربرد را دارد.
کسی در قطعه زیست شناس نیست که بداند این خبر راست بود یا دروغ؟ خبر جالبی بود!
البته من تا قسمت”چه کوسه ی آشنایی” آقا سید را ندیدم در ذهنم تداعی معانی نشد. آخه خبر خیلی جالب بود. واقعا حاج حسین استاد هستید.
مبصر هم اینقدر شیطون!
یعنی چی چه کوسه ی آشنایی!؟
راستشو بگین از کجا میشناسینش!
در مرود بخش اول واقعاً اوج فاجعه، همین سکوت است!
از بس ذهن خوانندگان این قطعه هدف دار است که عین یک متن را بدون توضیح اضافه آوردن هم جالب می شود… خاندان کوسه نامرئی استوانه ای اقیانوس آرام!!!
به نام الله
دهنم از تعجب وا مونده!مطمئنید یه تحقیق زیست شناسی هست و تحقیق ….شناسی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
“به یاد سید سجاد”!
از اونجایی که شما جواب ایمیل های منو ندادید پس خیر کماکان جواب سوالامو نگرفتم!
جواب بده برادر!
فکر نمی کنید خود شما هم دیر به یاد خانه این بزرگ مرد افتادید. قبل از سوختن آن
“صبای بزرگوار”
آخه من که شاعر نیستم. همین جوری یک مِعر نوشتم. از قدیم گفتن: (م)شاعر که به … آید، (م)شعرش به ….آید. ولی در مجموع درست است. پس اصلاح می کنم، با این مصرع “از خطر ها جست، آسان و روان”
“گروهی از زیست شناسان با کشف یک توانایی عجیب در نوعی کوسه دریافتند که این گونه کوسه قادر است خود و فرزندانش را در برابر چشم شکارچی، نامرئی کند. این کوسه از نژاد کوسه های فانوسیان است، هیکلی کوچک و استوانه ای شکل دارد و در اعماق اقیانوس اطلس و آرام زندگی می کند…”.
باور نکردنیه!!!
اونقدر به این جمله فکر کردم، بعد از سحر ۲ ساعت خوابیدم فقط خواب کوسه دیدم! 🙂
“چشم انتظار” عزیز! شرمنده یک کم دست بردم تو شعر قشنگت، با اجازه!
کوسه ای دیدم به شکل استوان
قعر اقیانوس،… زان فانوسیان(!)
محو می کرد هیکلِ خود پیش چشم
در دمی! با جفت و “کوسه زادگان”…
*فانوسیان: “نژادی فتنه گر از کوسه ها در اعماق اقیانوس را گویند!”
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ
عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ «۲۵۵»
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ
اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ «۲۵۶»
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ «۲۵۷»
نه بابا!
کی می گه “همشهری” پخته، نمی خنده؟!
در حالی که قرار بود اولین جلسهی رسیدگی به اتهامات فائزه هاشمی صبح امروز برگزار شود با درخواست استمهال انجام شده، برگزاری دادگاه تا یک ماه به تاخیر افتاد.
به گزارش ایسنا غلامعلی ریاحی در این باره اظهارکرد: دادگاه با درخواست استمهال موکل موافقت کرده و براین اساس وقت جلسه رسیدگی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام خانم هاشمی تجدید شده است.
وی گفت: صبح روز یکشنبه ـ ۲۳ مرداد ماه ـ قرار بود اولین جلسه رسیدگی به پرونده موکلم در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شود که به دلیل درخواست استمهال برای تدارکات دفاع و موافقت دادگاه با این درخواست، جلسه دادگاه به تاخیر افتاده و وقت رسیدگی تجدید شد.
“دیوونه داداشی” تغییر جالبی بود. پرمغز شد و جامع. آفرین!
صفا داشت “دیوونه ی داداشی”
“سید احمد جان”
هر زمان خواب کوسه دیدی، سعی کن حد اقل یکی همراهت باشه. چون این نژاد خیلی خطرناکه. اگه افتخار بدی، من حاضرم در خواب های کوسه ای کنارت باشم! تا مبصر دوست داشتنی قطعه به سلامت خواب رو به انتها برسونند.
روزه ی سکوت برادر حسین دیگه اگه نشکنه هم خیلی ناراحت کننده نیست، بس که با برکت بود، به پای مطالب جدید خداییش نمی رسم!
برادر قدیانی سلام.
این رو و کامنت هاش رو دیده اید؟
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/61682/%D8%AA%D9%88%D9%87%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C
ممنون
سلام به همه
اگه یه خورده به تحقیقشون ادامه بدن حتما به این می رسن که نوع خاصی از این کوسه ها توانایی زندگی در خشکی مخصوصا در آسیا و کشور ایران هم دارن…و البته این نوعشون قدرتشون در حفظ فرزندانشون بیشتر از نوع آبزی آن است!!!
داداش. چه قدرتی داری در خندوندن؟ همون قدرتی که به راحتی اشکمونو در می آره
الهی که شهید بشی
التماس دعا
در مورد خونه سید مجتبی هم…
خدایا به هممون درد دین بده و ما رو از این درد بکش
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا