از هر دری، سخنی

علم/ لطفا شب ها بخوابیم!

آن طور که دانشمندان می گویند(نمی دانم چرا خنده ام گرفت؟!) بهترین ساعت خواب و استراحت از ساعت ۲۲ شب است تا ۴ نیمه شب. بین این ۶ ساعت اما طلایی ترین ساعات خواب، بنا به گفته اهل علم از ساعت ۲۴ است تا ۲ نیمه شب. چنین خوابی باعث افزایش کارایی بدن آدمی در طول شبانه روز می شود، به ویژه اگر خواب مختصر و مفید قیلوله را هم فراموش نکنیم. آدم عصر آخرالزمان، مع الاسف دقیقا در این ساعات طلایی خواب، بیدار است و مشغول شب زنده داری، نه به معنای عبادت، بلکه عمدتا به معنای غفلت. با جوامع دیگر کاری نداشته باشیم؛ خودمان چقدر این موضوع را رعایت می کنیم، و برای عدم مراعات این نکته مهم، چقدر بهانه می تراشیم؟! بهانه من به روز کردن وبلاگم است و اینکه در شب بهتر می توانم بنویسم؛ بهانه شما برای گوش ندادن به اوامر دانشمندان چیست؟! دین و مذهب هم گمانم قبل از حضرات اندیشمند بر این نکته تصریح کرده. پس چرا به حرف حساب گوش نمی کنیم؟! خدا را شکر که “رمضان الکریم” نزدیک است. ماه خدا فرصت مغتنمی است که خواب و بیداری بدن را بر اساس فطرت ذاتی اش تنظیم کنیم. تجربه نشان داده آدم هایی که درست و به وقت مناسب نمی خوابند، بیداری شان ملال آور و بی حوصله است. این را هم بگویم و ببندم این بند را که: فرق می کند “شب زنده داری” با “شب مرده داری”! شب های ما عمدتا بی خود دارد به بیداری می گذرد؛ حیف! حیف و صد افسوس و آه که زندگی در عصر آخرالزمان بد عادت بار آورده ما را. 

طنز/ جلبک ستیز!

در اردوی جماعت اهل سایبر در شهر بابلسر، یکی از افسران جنگ نرم که از امثال من کمی مسن تر بود، کلی از شیرین کاری های پسرش تعریف کرد و یکی هم اینکه: معلم ابتدایی از بچه ۸ ساله اش مثل دیگر شاگردان از شغل پدر پرسیده بود، و امیرعباس جواب معلم را این گونه داده بود که پدرم جلبک ستیز است!!!

خاطره/ می دانم روزنامه نگاری…

بر همین سبک و سیاق بد نیست خاطره ای بگویم از یک دوست خبرنگار. این دوست ما می گفت: اولین جایی که رفته بودم خواستگاری، پدر دختر از شغل من پرسید که گفتم خبرنگارم. دوباره پرسید: یعنی روزنامه نگاری؟! گفتم: بله خب! که ایشان درآمد: می دانم روزنامه نگاری، اما کارت چیست؟!!!

جامعه/ عادات روزمرگی

شما تا به حال به چند نفر این جمله را گفته اید که “قربانت شوم” یا “فدایت”؟! و تا به حال چند بار به این حرف خود عمل کرده اید و در مقام عمل قربانی یا فدایی ایشان شده اید؟! اینکه باید مودب باشیم و اینکه باید باکلاس حرف بزنیم، البته نیازی به بیان جملاتی از این دست ندارد. گمانم همین طرز سخن گفتن، نوعی دروغ مصطلح و رایج است که چون عادت شده و زیاد هم شده، قبحش را از دست داده است. می توان خیلی راحت به ابراز علاقه خود به طرف مقابل پرداخت، بی آنکه حرف بی اساس زد. ما که هنوز قربانی و فدایی آنکه خالق ماست نشده ایم، چرا این همه بذل و بخشش می کنیم جان مان را به مخلوق؟! خوب است گاهی به معانی چیزهایی که می گوییم، بیشتر توجه کنیم.

سیاست/ مراقب باید بود

این روزها به بهانه انتقاد از جریان انحرافی، می بینم عده ای از خواص بی بصیرت به صرافت تصفیه حساب با رای سوم تیر برآمده اند. رایی که در ظرف زمانی و مکانی اش، تا ابد قابل دفاع است؛ فارغ از آخر و عاقبت افراد! البته کتمان نمی کنم که نیش برخی زبان ها آزاردهنده تر شده است این روزها. اینجا جای گلایه از جماعت بی صفتی است که حرمت نان و نمک رای ملت را نگه نداشتند و کاری کردند که حتی مرد پستونشین هم برای ما تبلور بصیرت شود! مشکل این جماعت اما هرگز جریان انحرافی نیست، که ایشان با این جریان مثل ۲ تیغه یک قیچی عمل می کنند. هنوز هم جماعت پستو و پسته با ۲ گزینه، یعنی ۲ مفهوم، مشکل دارند: ولایت و عدالت. روزی را می بینم که سران فتنه و جریان انحرافی، بسی واضح تر از این، دست در دست هم گذاشته، مشغول فتنه علیه ولایت و عدالت شده اند. مبادا خیال کنیم پستونشینانی که از اول هم بنا به اعتراف خود، ولایت فقیه را قبول نداشتند، مشکل اصلی شان با فلانی و بهمانی است. مبادا به سبب این طعنه های گزنده، تصور کنیم در سوم تیر رای مان درست نبوده. هر وقت این جماعت، حرف مفت می زند، گمانم بهترین جواب این باشد که خیلی محترمانه و منصفانه و در مقام کمک به دستگاه قضا در راه اجرای عدل، از ایشان تمنا کنیم که سران فتنه را یعنی همه شان را باید محاکمه کنند. به ویژه آن دست از سران فتنه که در فتن ۱۰ ساله ۷۸ و ۸۸ بازیگر نقش اول پشت صحنه، یعنی در پستو بودند، ولی فی الواقع همه کاره فتنه بودند. امیدوارم مسئولین عزیز دستگاه قضایی، بفهمند و متوجه شوند که الان از چه زاویه و منظری می خواهم به ایشان بگویم: دیدید گفتیم که ترحم به این افراد نیامده؟!! دیدید گفتیم جماعت اهل پستو قدردان کرامت و عفو و گذشت و رافت شما نیستند؟!!

روزنامه جوان/ ۲۹ تیر ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

    اینبار بی بر و برگرد ما اولیم…. می رویم متن را بخوانیم!

  3. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

    متن جالبی بود که واقعا به تیترش هم می آمد…. راستی مورد چهارم عادات روزمرگی هم خیلی به جا بود و عینا هم مصداق بارزش را در قطعه داریم… که برای نقطه چین نشدن از خیرش می گذریم.
    و فکر میکنیم //خاستگاری// صحیحش خواستگاری باشدها.
    حسین قدیانی: به جای مصداق یابی، لطفا جوری کامنت نگذارید که مجبور باشم کلمه ها را یکی یکی جدا کنم از هم! چند بار یک نکته را بگویم؟! هان؟!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    علم/ لطفا شب ها بخوابیم!

    واقعا نکته مهمی است، متاسفانه بنده که اصلا رعایت نمی کنم!
    درست است که بیدار ماندن تا نیمه های شب درست نیست ولی برای ما خیلی هم “شب مرده داری” محسوب نمی شود. به انجام کار مفید سپری میشود!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “طنز” و “خاطره” هم جالب بود.

    راجع به “عادات روزمرگی” سخن شما کاملا متین است، عادت بدی است.
    اما به نظر من درست است که قرار نیست واقعا “فدای” طرف مقابل بشویم ولی خوب گاهی اوقات آدم کسی را آنقدر دوست دارد که فکر می کند طرف ارزش این را دارد که جانت برایش بدهی!
    البته بعضی ها واقعا در استفاده از این لغات شورش را در می آورند.
    کلا تذکر به جائی بود؛ ممنون داداش حسین!

  6. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین:
    بهانه ی بیدار بودن شما، به قول خودتان، به روز کردن وبلاگ است و اینکه در شب بهتر می توانید بنویسید؛ طبیعتا” بهانه ی ما هم، به روز کردن اطلاعاتمان و صفا کردن با وبلاگ قطعه ی مقدس ۲۶ است.
    پس احتمالا” یا “شما” به خاطر بیدار ماندن ما مقصرید،! یا بیدار بودن ملت، در آن ساعاتی که، فرمودید تقصیر احمدی نژاد بود در مناظره!
    درضمن؛ اگه ستاره بخواد شب بخوابه که دیگه ستاره نیست.
    جدای از شوخی، حقیقتا” شب هایمان به بهانه های مختلف، یکی یکی می گذرد باید فکری کرد داداش.

  7. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد جان:
    لطفا” از داداش حسین، بخواین یک استثنا برای بعضی کامنت ها قائل بشن. مثل: پیام بی زرگانی و قسمت آخر اون.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار بزرگوار؛

    مسلما داداش حسین منظور سیداحمد را از “فدائی داری” آخر پیام بی زرگانی خوب درک میکنند!

  9. سیداحمد می‌گوید:

    “اینجا جای گلایه از جماعت بی صفتی است که حرمت نان و نمک رای ملت را نگه نداشتند و کاری کردند که حتی مرد پستونشین هم برای ما تبلور بصیرت شود! مشکل این جماعت اما هرگز جریان انحرافی نیست، که ایشان با این جریان مثل ۲ تیغه یک چاقو عمل می کنند. هنوز هم جماعت پستو و پسته با ۲ گزینه، یعنی ۲ مفهوم، مشکل دارند: ولایت و عدالت. روزی را می بینم که سران فتنه و جریان انحرافی، بسی واضح تر از این، دست در دست هم گذاشته، مشغول فتنه علیه ولایت و عدالت شده اند. مبادا خیال کنیم پستونشینانی که از اول هم بنا به اعتراف خود، ولایت فقیه را قبول نداشتند، مشکل اصلی شان با فلانی و بهمانی است. مبادا به سبب این طعنه های گزنده، تصور کنیم در سوم تیر رای مان درست نبوده.”

  10. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

  11. قلیدون می‌گوید:

    The best publicity is good quality
    http://gholeidoon.blogfa.com

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    ممنون سید احمد بزرگوار، کامنتتون، خیلی قشنگ بود، یه جورایی بوی خوش متن های “داداش حسین” می ده. دستت درست.

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    این کلمه ی “فتن” هم جالبه داداش.

  14. صبا می‌گوید:

    علم/”خدا را شکر که “رمضان الکریم” نزدیک است.” ما که کلا رخت خواب مان را در ماه مبارک شب ها جمع می کنیم و روز ها پهن می کنیم! آخه! سحر ها بیدار ماندن واقعا حس دیگری دارد. فقط باید فکری بکنیم برای خواب سر شب که آن هم عمرا بشود! آیا دانشمندان جایگزینی برای خواب نیافته اند؟!
    “بلکه به عمدتا به معنای غفلت.” ببخشید شرمنده! یه “به” اضافه ست.

    خاطره/ یعنی اولین جایی که رفت خواستگاری بهش دختر ندادن! خوب شد اسمش را نبردید. آخه برای خانم ها خیلی مهمه که اولین خواستگاری شوهرشون از اونها باشه.

    جامعه/ عمرا بتوانم از این حرف ها بزنم! متاسفانه از بس رایج شده، بین نامحرم هم قبحش را از دست داده است.

    سیاست/”که ایشان با این جریان مثل ۲ تیغه یک چاقو عمل می کنند.” شرمنده! ولی گمان می کنم مورد نظرتان دو تیغه یک قیچی بوده.

  15. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

    عذرخواهی نقطه چین شدن داشت؟؟؟؟!!!!!

  16. ف. طباطبائی می‌گوید:

    داداش حسین
    ببخشید ها بنده به عنوان مدافع حقوق زنان! می خوام یه نکته ای عرض کنم. 🙂
    فرمودید ماه رمضان زمان مناسبی برای تنظیم خواب است.
    برای آقایون دیگه، نه؟
    آخه خانمها که باید “سحری” رو آماده کنن. حتی مامانامون هم که به طور معمول ساعت ۱۲ شب می خوابن در ماه رمضان ساعات خوابشون تغییر می کنه و تا سحر بیدار می مونن!!
    ضمنا دلتون میاد شبای ماه رمضان بخوابید؟ یکی از لذت های ماه رمضان بیدار موندن تا سحر و خوابیدن بعد از اذان صبح تا اذانه ظهره.
    پس کلا این قضیه خواب منتفی شد. حالا دانشمندا یه چیزی گفتن. شما جدی نگیرید.

  17. میلاد پسندیده می‌گوید:

    من چه بگویم… همه را همه گفتند دیگر… فقط اینکه فدات داداش!!
    جلبک ستیز هم جالب بود

  18. سیداحمد می‌گوید:

    ط نعمت اللهی بزرگوار!

    وقتی داداش حسین راجع به مطلبی تذکر می دهند، دیگر نیاز به عذر خواهی نیست!
    همین که آن مسئله را رعایت کنید عالیست.
    ممنون از شما که از اعضای خوب و ثابت قطعه ۲۶ هستید ولی هنوز برای کامنتتان عکسی انتخاب نکردید!
    http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    کلا” این موضوع ساعت خواب، یه برنامه ریزی فرهنگی طولانی مدت لازم داره. فکر نکنم به این راحتی ها هم بشه موضوع رو، هماهنگ کرد و جا انداخت. تا زمانی که این دستگاه عریض و طویل “آوا و نما” با مدیریت محترم “عزت الله” این جوری باشه، امیدی نیست. مرد و زن هم نداره.

  20. س. نوری می‌گوید:

    سلام. عالی بود. از این که هستید واقعا خوشحالم. ما همه تا تهش باهاتون هستیم . تا مبارزه با همه ی جلبک های سبز سرطانی.

  21. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    در بخش اول به نکته مهمی اشاره کردید، اگر رعایت شود خیلی مفید است.
    متاسفانه چند سال است این تغییر زمان استراحت شبانه در بسیار از خانواده ها رایج شده است.
    طنز جالبی بود. امیرعباس ظاهرا بیشترین فعالیتی که از پدرش دیده بود جلبک ستیزی بوده.
    چقدر خوب که به این مسئله عادات روزمرگی اشاره کردید. راستش جدا از دید شما به این مسئله یعنی همان اغراق و دروغ مصطلح، مشکل دیگر استفاده این است که استفاده از این کلمات عادی شده و بعضی ها فراموش کرده اند حریم و محرم نامحرمی را. ببخشید ولی گاهی اوقات شنیدن این کلمات چندش آور شده.

    در بخش سیاست اشاره تان به تضاد جماعت پستو و پسته با ولایت و عدالت عالی بود.

  22. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار عزیز!

    متن را نخواندی حاجی؟
    کامنت من کپی بخشی از متن بود دیگه!
    🙂
    نمی دانی چقدر خندیدم!

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    سید جان، یه کم حول شدم. شما هم که امانت داری نکردی و سوتی ما رو باهم دستی داداش، تأیید کردی. خوشحالم از اینکه خندیدی. انشاءالله همیشه بخندی.

  24. حی علی الجهاد می‌گوید:

    اندر حکایت این خواب و بیداری باید گفت که فکر نکنم ما آدم شویم و د مثل آدم‌ها بخوابیم تا صبح سر کار این‌قدر خمیازه نکشیم و مصداق شب‌مرده‌داری و بیداری کسل‌کننده نباشیم … حاشا و کلا!!!!

    و اندر حکایت مرد پستونشین باید گفت عجیب مرموز است این مرد خاکستری و عجیب راس‌الفتنه است و یقینا پشت شکستن سکوتش فتنه‌ای خوابیده است!

  25. چشم انتظار می‌گوید:

    یک توصیه به داداش حسین داشتم؛ باتوجه به این که شما غالب وقتتون صرف نوشتن مطلب و کار با سیستم می شه، لازمه کمی هم به فکر سلامتی خودتون باشین. هرچند که سید بزرگوار هر از چند گاهی، آیه ی شریفه ی “آیه الکرسی” و “و ان یکاد” رو می نویسند. تنتون سالم انشاءالله.

  26. صبا می‌گوید:

    “چشم انتظار می‌گوید:
    ۲۸ تیر ۱۳۹۰ در t ۲۳:۲۷

    ممنون سید احمد بزرگوار، کامنتتون، خیلی قشنگ بود، یه جورایی بوی خوش متن های “داداش حسین” می ده. دستت درست.

    سیداحمد می‌گوید:
    ۲۹ تیر ۱۳۹۰ در t ۲۳:۴۸

    چشم انتظار عزیز!

    متن را نخواندی حاجی؟
    کامنت من کپی بخشی از متن بود دیگه!
    🙂
    نمی دانی چقدر خندیدم”

    ببخشید ولی عجب طنز در طنزی شد!

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    با اجازه ی آقا سید:
    ساعت ۲:۱۰ بامداد آن لاین ۵ نفر

  28. چشم انتظار می‌گوید:

    بین رفقا هم میگن تو خیلی طنزی. جمعی از ستاره ها هم که اینجا به این نتیجه رسیدن. یه دفعه باید برم تو مجموعه ی “خنده بازار” نقش “فریدون جیرانی” رو بازی کنم دیگه!(قهقهه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.