اصلاح طلبان یا فتنه گران؟!… کدام یک می خواهند به نظام برگردند؟!

نخستین روزهایی که سنم آرام آرام داشت به سیاست قد می داد، بالا گرفته بود دعوای «راست» و «چپ». آن زمان عده ای خود را «چپ» می خواندند و رقیب خود را «راست» و چنان بر طبل منازعه «چپ» و «راست» می کوفتند که تو گویی این نزاع، همان دعوای موعود «حق» و «باطل» است! کتمان نمی کنم آن زمان، یعنی حدود ۱۵ سال پیش، اشتیاقم به «چپ روی» بیش از «راست روی» بود، چرا که «چپ» را در مختصر مطالعات سیاسی که داشتم، نماد مبارزه با آمریکا و برنتافتن نظام سرمایه داری غرب می دیدم، لیکن متحیر بودم؛ چرا حضراتی که «چپ» خوانده می شدند، اندک التزامی به «آئین چپ» نداشتند؟! حتی احساس می کردم که «جماعت راست» بیشتر به «آئین چپ» شباهت برده اند تا خود «چپ ها»! با این همه دعوای میان این ۲ گروه آنقدر جدی و مکرر و واقعی بود -یا می نمود!- که خیلی ها بر خلاف خیلی واقعیت های آشکار، باور کرده بودند این جار و جنجال را، و خواسته یا ناخواسته، خود را یا «چپی» و یا «راستی» می خواندند!

آن زمان خوب یادم هست به سبب صغر سن، و ایضا کمی هم صداقت خاص مخصوص دوران نوجوانی، -که هنوز هم با افتخار دارمش!- چیزی تا هنگ کردن کامل مخم فاصله نداشتم که گمانم همین «کیهان» و باز هم گمان می کنم همین «حاج حسین آقای شریعتمداری» برداشت یک «یادداشت روز» نوشت با این عنوان که «راست و چپ چیست؟!… داستان دیگری در میان است». آن روز اصلا نیازی ندیدم که به جز «تیتر»، مابقی نوشته را بخوانم؛ فقط با خودم تکرار می کردم که «راست و چپ چیست؟!… داستان دیگری در میان است». راستش این «تیتر» به خیلی شبهات ذهنم پاسخ داد. یعنی هم «مختصر» بود و هم «مفید» و هم اینکه داشت می گفت: دعوای «راست» و «چپ» فاتحه خواندن بر سر قبری است که اصلا مرده ای داخلش نیست و از میت تهی است! یعنی که نشانی غلط دادن است این تقسیم بندی «چپ» و «راست»، و با هیچ چیز من جمله ابتدایی ترین و بدیهی ترین آداب علم سیاست نمی خواند. فردای آن روز اما «یادداشت روز» را تا انتها خواندم و فهمیدم که؛ آری! الحق و الانصاف، داستان دیگری در میان است.

البته برخلاف حدس و گمان بسیاری از شما خوانندگان عزیز، اصلا بنا ندارم که بگویم ۲ گانه امروز «اصلاح طلب-اصولگرا» دقیقا از همان جنس منازعه دیروز «چپ-راست» است. به هرحال اصلاح طلبان و اصولگرایان نشان داده اند که در برخی مسائل، واقعا با هم اختلاف سلیقه و تفاوت مشرب دارند. هر چند که ۲ گانه اصل کاری و مهم تر این روزهای انقلاب اسلامی، به گمانم ۲ گانه «انقلاب اسلامی ها-ضدانقلاب ها» است. با این حساب، پس چیست داستان دیگری که امروز در میان است؟! بی هیچ اطاله کلامی می گویم.

این روزها عده ای پروژه بازگشت اصلاح طلبان به نظام را در بوق کرده اند. این سخن مثل همان دعوای «راست-چپ» می ماند و باید گفت: «داستان دیگری در میان است». سؤال اساسی اینجاست که مگر اصلاح طلبان از نظام بیرون رفته اند که حالا می خواهند به نظام برگردند؟! البته سؤال اساسی تر اینجاست که آیا اصلاح طلبان می خواهند به نظام برگردند یا فتنه گران؟! باز هم در این باب می توان سؤالات اساسی پرسید و مثلا پرسید که آیا در پروژه بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، «اصلاح طلبان» اسم رمز «فتنه گران» است؟! واضح تر این سؤال، این می شود: اصلاح طلبان یا فتنه گران؟! کدام یک می خواهند به نظام برگردند؟! و به راستی! آیا اصلاح طلبان قصد بازگشت به نظام دارند، یا به سیاق همان تیتر رویایی باید گفت: «این حرف ها چیست؟!… داستان دیگری در میان است»؟!

بدیهی است که منش انقلاب اسلامی و روش جمهوری اسلامی، چه در زمان «خمینی» و چه در زمان «خامنه ای» هرگز بر طرد گروههای سیاسی نبوده است. به این «هرگز» البته باید یک «حتی المقدور» هم اضافه کرد! اینکه «گروهک نهضت آزادی» در ۸ سال دفاع مقدس، بدل به ستون پنجم دشمن می شود، البته گناهش تقصیر نظام نیست. ارتباط سران فتنه با جرج سوروس و آمریکا و اسرائیل در ۸ ماه دفاع مقدس هم دخلی به نظام ندارد. آیا شما کسی را که از ملک عبدالله پول می گیرد و باعث تعریف و تمجید نتانیاهو از خودش می شود، «اصلاح طلب» می دانید یا «فتنه گر»؟! آیا اصلاح طلب خواندن چنین اشخاصی، آن هم در مقام چنین خطای بزرگی، فاتحه خواندن برای قبر بی میت نیست؟! آیا نباید گفت که داستان دیگری در میان است؟!

نگارنده اصلا قبول ندارد که اصلاح طلبان از نظام اخراج شده اند. فتنه گران را چرا، لیکن اصلاح طلبان را نه. مگر طرد «جریان انحرافی»، طرد «سوم تیری ها» است که طرد «فتنه گران»، طرد «دوم خردادی ها» خوانده شود؟! و البته دقیق تر بخواهم بگویم، این می شود: نظام مقتدر و مظلوم جمهوری اسلامی، فتنه گران را از خود طرد کرد، یا فتنه گران با اغتشاش و فتنه و فریب و دروغ و دغل و تقلب و چه و چه، خود را از نعمت حضور در جمهوری اسلامی محروم کردند؟! پس سخن گفتن از بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، سخن طنزی است. طنز و شاید هم هجو به ۳ دلیل.

یکی اینکه اگر مردم بنا به هر دلیلی به حضرات اصلاح طلب در انتخابات های مکرر رای نمی دهند، این وسط گناه جمهوری اسلامی چیست، که هم پاسدار رای دوم خرداد است و هم پاسدار رای سوم تیر؟! به جمهوری اسلامی چه ارتباطی دارد که مردم از مجلس ششم به این طرف، احساس کردند جناح موسوم به اصلاحات، لیاقت منصب نشینی ندارد؟! آیا جمهوری اسلامی در جهت پروژه بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، باید تقلب کند و مثلا «دکتر فلانی» را «مهندس بهمانی» بخواند؟! جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ضامن رای توده های ملت، یعنی همه ملت است، و هرگز «دکتر احمدی نژاد» را «مهندس موسوی» نمی خواند، اما کاش توسط یک جای کاملا بی ارتباط با اصل جمهوری اسلامی، ما که نوشتیم «احمدی نژاد»، «مشایی» خوانده نمی شد!! کاش قوه مجریه و نیز قوای مقننه و قضائیه، و همه ما حتی خود ما و من و شما الگوی مان اصل جمهوری اسلامی باشد که ان شاءالله همین طور هم هست.

و اما دلیل دوم. چه کسی گفته که اصلاح طلبان، الان بیرون از نظام اند؟! به عنوان مشتی که نمونه خروار است، به رسم مالوف رهبر انقلاب اسلامی در ۲ روزنامه «کیهان» و «اطلاعات» نماینده دارند و می بینیم که اگر «حسین شریعتمداری» از اصول گرایان است، اما «محمود دعایی» حتما در اردوگاه اصلاح طلبان تعریف می شود. باز هم به عنوان نمونه نگاهی بیاندازید به ترکیب اعضای مجمع تشخیص مصلحت و به خصوص رئیس آن. در این مجمع، گذشته از چهره های فرهنگی که اصولا در دسته بندی های مرسوم سیاسی نمی گنجند، هم اصلاح طلب هست و هم اصول گرا، اما آن «هرگز» و «حتی المقدور» که گفتم، لطفا در این نگاه تان لحاظ کنید که «مساوات کمی» لزوما به معنای «عدالت کیفی» نیست. بگذریم که عدالت را هم باید «حکیمانه» اجرا کرد و دقیقا از همین رو بود که «علی» با بعضی از اصحاب جمل به مدارا برخورد کرد و «سیدعلی» با برخی از انصار فتنه، و البته بگذریم که در «مکتب علوی» آنچه سر جای خود به قوت خود باقی است «مطالبه عدالت» است، و این هر ۲ که گفتم، با هم قابل جمع، و این آخری که گفتم، کمک حال دستگاه قضاست، نه تضعیف قوه قضائیه. هم الان و باز هم به عنوان مثال، آیا ما در قوه مقننه، اصلاح طلب نداریم؟! اما این دیگر گناهی متوجه نظام نمی کند که مردم، جناح موسوم به اصلاح طلب را در اقلیت مجلس قرار دادند، و البته سخن بسیار ظریف اینجاست که چند ماه پیش، یعنی درست بعد از افتضاح ۲۵ بهمن، مگر همین گروه اقلیت مجلس، رساتر از اصول گرایان بهارستان نشین شعار ندادند «مرگ بر فلانی و فلانی و فلانی»؟! آیا آن روز هم جمهوری اسلامی بنا بر طرد سران فتنه داشت، یا اصلاح طلبان، خود به صرافت طرد اصلاح طلبان -حتما بخوانید فتنه گران!- افتاده بودند؟! آیا امروز در بخش های خدماتی، اقتصادی، نیمه دولتی، نیمه خصوصی، خصوصی، بانکداری، و به ویژه در بخش های درآمدزا، اصلاح طلبان دستی بر این خوان گسترده ندارند؟! اگر من بگویم «ندارند»، آیا شما خنده تان نمی گیرد؟! نمی دانم این مقال جای کنایه هم هست یا نه، اما گفت: «کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را »؟! هم الان اصلاح طلبان بیشتر رسانه و سایت و روزنامه و مجله و البته پول دارند، یا اصول گرایان؟! اصلاح طلبان، خوب یا بد، و درست یا نادرست، کی از جمهوری اسلامی رفته اند که حالا شعار بازگشت می دهند؟! و این شعار بازگشت خود را بدل به پروژه، و مصالحه شان را مبدل به پروسه کرده اند؟! آیا نام دیگر این مظلوم نمایی، که متاسفانه برخی اصول گرایان هم ندانسته دارند در این زمین بازی می کنند، فریب افکار عمومی نیست؟!

با این همه، دلیل سوم از همه جالب تر است و به خوبی نشان می دهد که شعار بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، از اساس پوچ و بی محتواست. اصلاح طلبان -در اینجا یعنی فتنه گران!- قبل از شعار بازگشت، منت مصالحه و گذشت و بخشش بر سر نظام و مردم می گذارند. گیرم که قرار بر آشتی باشد، چه کسی باید چه کسی را ببخشد؟! اینکه عده ای با آن همه فتنه گری، هنوز هم دارند راست راست راه می روند، آیا چیزی جز بزرگواری نظام بوده است؟! آیا جمهوری اسلامی نمی توانست و برایش سخت بود که بیشتر از «کرامت» و «حکمت»، مایه از «عدالت» خود بگذارد؟! آیا نظامی که یک الف بچه ریغوی مورد حمایت کاخ سفید را در آسمان شکار می کند، و چند ماه بعد از آن محمدرضا مدحی را برای دشمن تبدیل به «مدحی گیت» می کند، مثلا خیلی سخت است برایش اجرای مر عدل درباره فتنه گران دانه درشت؟! باز بودن در دیگ، شنیده بودیم گربه ها را بی حیا می کند، اما ظاهرا بی حیایی اولین و مهم ترین صفت فتنه گران علیه نظام عزیز و مقدس جمهوری اسلامی است. لابد بعضی ها حیا نداشتند و الا شرم می کردند در برابر خون ۳۰۰ هزار شهید، کاری کنند که دیکتاتور مفلوک یمن، این موجود بدبخت و البته بی تخت و البته تر قابل ترحم، تعریف و تمجیدشان کند. چه کسی قرار است چه کسی را ببخشد؟! عمار و مالک و ابوذر و مقداد باید ناکثین را ببخشند، یا طلحه و زبیر، علی را؟! چه کسی قرار است چه کسی را ببخشد؟!

سران فتنه اول از همه باید از واژه اصلاح طلبی معذرت خواهی کنند که اصلاحات را با فتنه مترادف کرده اند! چرا راستش را نمی گویند که نه اصلاح طلبان، بلکه فتنه گران قصد بازگشت به نظام دارند؟!… و اما فتنه گران مگر نمی گفتند در انتخابات، تقلب شده؟! اولا کی و کجا بابت این تهمت و هزار رفتار و گفتار دیگر، رسما و علنا عذرخواهی کرده اند، ثانیا اگر حرف از بازگشت، نوعی «غلط کردم محترمانه» است، پس چرا تا این حد طلب کارانه؟!

ما در فتنه سال به یاد ماندنی هشتاد و اشک، و حتی ۱۰ سال قبل در فتنه تیر ماه سال ۷۸ چیزی که کم و زیاد داشتیم، «اصلاح طلبان بی گناه» بودند. اصلاح طلبانی که دیر یا زود، عاقبت، مرزبندی کردند با دشمن. اصلاح طلبانی که گفتند: ما اصلاح طلب هستیم، اما از فتنه گران نیستیم. اصلاح طلبانی که فتنه گری و آشوب را نقطه مقابل اصلاحات می دانستند و الان هم می دانند. اصلاح طلبی که گناهی نکرده، هرگز از بازگشت به نظام حرف نمی زند، چرا که همین الان هم در نظام هست و خودش را ذیل نظام تعریف می کند. آنکه حرف از بازگشت می زند، اصلاح طلب نیست، فتنه گری است که پوستین نفاق عوض کرده، و البته عزیزانی که با پرچم اصول گرایی، حرف از بازگشت اصلاح طلبان می زنند، باید بدانند که حتی انکار فتنه گران هم به عبارتی می تواند انکار واقعیت موجود جامعه باشد! همچنان که انکار خواص کم و بیش بی بصیرت نیز انکار واقعیت موجود جامعه است!! نه فرشته و نه دیو و نه دریا و نه غریق را می توان انکار کرد، و نه آب و نه حریق را، اما ما می ترسیم بعضی ها به جای پذیرش اصلاح طلبان به عنوان واقعیت جامعه، فتنه گران را به عنوان یک حقیقت پذیرا باشند، که البته قصدشان حتما این نیست؛ ترس ما این است! و سوال مشخص من این است: خون دل مادر شهید حسین غلام کبیری و خون شهید امیرحسام ذوالعلی در ادبیات مظلوم نواز بعضی ها چه سهمی دارد؟! آیا اینها هم برای این عزیزان، واقعیت مظلوم و البته موجود محسوب می شوند؟! یا چون تریبون ندارند، باید طردشان کرد؟! آیا چون نام هیچ خیابانی به نام شهدای فتنه ۸۸ نیست، باید بگذاریم گرد غریبی مزارشان را بگیرد؟! آیا اصلاح طلبان بی گناه که الان هم در نظام هستند، می خواهند به نظام برگردند، یا گناه کارترین فتنه گران؟!

ما از بعضی ها دیگر توقع نداریم هنگام مواجهه با فتنه گران در مساجد بورس ختم بالاشهری ها، سیلی به صورت اهل نفاق بزنند که می خواستند جمهوری اسلامی باشد، اما «سیدعلی» نباشد؛ ما از ایشان تقاضا داریم منکر واقعیتی به نام خون شهدای فتنه… منکر واقعیت «این عمار» نشوند! ما جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی را اصول گرا می دانیم. ما نظام را اصلاح طلب می دانیم. از نظر ما اصلاح طلب اصولگرا و اصول گرای اصلاح طلب، «سیدعلی خامنه ای» است، و الا تا نام بلند «علی» بر تارک این مرز و بوم می درخشد، باید گفت: «راست و چپ چیست؟!… داستان دیگری در میان است».

روزنامه کیهان/ ۲۸ تیر ۱۳۹۰

۲ متن آخر همین ستون:

۱/ سردار! من به تو رای می دهم؛ با رمز “یا زهرا”

۲/ کلاه قرمزی و پسرخاله

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    تیتر که بسیار کنجکاوی بر انگیز است!

  3. سیده از فرانسه می‌گوید:

    مگر امت بمیرد علی تنها بماند

  4. غریب می‌گوید:

    سلام

    بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست؟ بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست؟

    هر کس نشده فدایی خامنه ای بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست

    یا علی مددی…

  5. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    کدامیک؟ آیا؟

  6. سیداحمد می‌گوید:

    متاسفانه ظاهرا حاج آقای مهندسی به رحمت خدا رفته،
    انا لله و انا الیه الراجعون…
    شادی روحشون فاتحه ای نثار کنیم.

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “آیا در پروژه بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، «اصلاح طلبان» اسم رمز «فتنه گران» است؟!”

    احسنت!

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “باز بودن در دیگ، شنیده بودیم گربه ها را بی حیا می کند، اما ظاهرا بی حیایی اولین و مهم ترین صفت فتنه گران علیه نظام عزیز و مقدس جمهوری اسلامی است. لابد بعضی ها حیا نداشتند و الا شرم می کردند در برابر خون ۳۰۰ هزار شهید، کاری کنند که دیکتاتور مفلوک یمن، این موجود بدبخت و البته بی تخت و البته تر قابل ترحم، تعریف و تمجیدشان کند. چه کسی قرار است چه کسی را ببخشد؟! عمار و مالک و ابوذر و مقداد باید ناکثین را ببخشند، یا طلحه و زبیر، علی را؟!”

  9. سیداحمد می‌گوید:

    بسیار تحلیل دقیق و شفافی بود،
    احسنت داداش حسین!
    بسیار روان و واضح مطلب مهمی که اتفاقا این روزها زیاد نقل محافل است را موشکافی کردید.

    “اصلاح طلبان، خوب یا بد، و درست یا نادرست، کی از جمهوری اسلامی رفته اند که حالا شعار بازگشت می دهند؟! و این شعار بازگشت خود را بدل به پروژه، و مصالحه شان را مبدل به پروسه کرده اند؟! آیا نام دیگر این مظلوم نمایی، که متاسفانه برخی اصول گرایان هم ندانسته دارند در این زمین بازی می کنند، فریب افکار عمومی نیست؟!”

    واقعا وقتی می بینیم برخی اصول گرایان گول این مظلوم نمائیِ فتنه گران را میخورند متاسف می شویم.

  10. به جای امیر می‌گوید:

    علف (گفت و شنود)

    گفت: گروه های اپوزیسیون از این که آمریکا و اروپا از کارآمدی آنها ناامید شده و دیگر مثل گذشته تحویلشان نمی گیرند، بدجوری دمغ و عصبانی شده اند.
    گفتم: حیوونکی ها! چی فکر می کردند، چی شد؟!
    گفت: یکی از گروه های ضد انقلابی در سایت خود نوشته است؛ اگرچه آمریکا از مقابله با ایران احساس ناتوانی می کند ولی ما، تا آخر ایستاده ایم!
    گفتم: جنبش سبز یعنی همین که آنقدر دم در سازمان «سیا» به ایستادن ادامه بدهی تا زیر پایت علف سبز شود.
    گفت: یکی از کاربران سایت بالاترین که مدیریت آن را منوشه امیر اسرائیلی برعهده دارد نوشته است؛ حالا نوبت ماست که به آمریکا دلداری بدهیم!
    گفتم: یک فیل از غرش شیر ترسیده و پا به فرار گذاشته بود. مورچه بهش گفت؛ نترس جانم! خوف نکن! بیا پشت من قایم شو!

  11. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {ظاهرا بی حیایی اولین و مهم ترین صفت فتنه گران علیه نظام عزیز و مقدس جمهوری اسلامی است.}

    تحلیل خیلی زیبا و کارشناسانه ای بود.

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    قربون اون سن و سالی که عجیب به سیاست قد می ده، اونم سیاست ازنوع پدر و مادر دار.
    این جمله ی کوتاه، یعنی اینکه هنوز توفیق خواندن نصیب نشده.

  13. سلاله 9 دی می‌گوید:

    مشکل اینه که این فتنه گرای ما خیلی پررو تشریف دارند، حالا انگار ملت منتظرند این ها بیایند و در انتخابات مشارکت کنند که موسوی خوئینی های ملعون بر می گرده میگه:
    {آیا در زمانی که جمعی از دوستان ما براساس اتهامات واهی و محاکمات غیرعادلانه در زندان بسر می برند و دو شخصیت خدمتگزار جامعه آقای مهندس موسوی و حجت الاسلام والمسلمین کروبی در حصر خانگی قرار دارند و مطبوعاتی که می خواهند مستقل از اراده برتر جامعه به رسالت مطبوعاتی خود عمل کنند، نمی توانند، آیا انصاف و عدالت است که ما در انتخاباتی شرکت کنیم که در این شرایط برگزار می شود؟ مگر ما چه گناهی کرده ایم که باید از رسانه های رسمی و غیررسمی کشور ماه ها و بلکه سالها مورد زشت ترین هتاکی ها و تهمت ها قرار بگیریم و باز هم در انتخاباتی شرکت کنیم که به دست همان کسانی برگزار می شود که این بلاها و مصیبت ها را بر سر ما و دوستانمان آورده اند.
    وی در عین حال در وبلاگ خود نوشت: بدون تردید شرکت در انتخابات حق ما است و اگر ببینیم با شرکت در انتخابات حقی را به صاحبش برمی گردانیم و باطلی را مانع می شویم قطعا شرکت خواهیم کرد. بنابراین گمان می کنم از هم اکنون به تصمیم نهایی نمی شود فکر کرد.}

    مردک تازه میگه مگه چه گناهی کردیم؟

  14. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    قطعه۲۶ کلاس درس مقدسیت برای ما.
    اخیرا از زبان فلان روحانی و فلان نماینده مجلس و فلان مسئول زیاد شنیدیم این جمله را: “شروط بازگشت اصلاح طلبان به نظام و فعالیت های سیاسی”
    خیلی با خودم کلنجار می روم که واقعا منظورشان چیست؟ یک گروه از اصلاح طلبان که در کشور آزادانه مشغول فعالیت های سیاسی هستند. بعضی ها هم که اسمشان به عنوان نامزدهای بازگشت به نظام برده می شود، اساسا خائن به جمهوری اسلامی هستند.
    واقعا قرار است فتنه گران به نظام بازگردند؟! به چه قیمتی؟
    آقای قدیانی ممنون از شما بابت بیان صریح این مسئله.

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین بزرگوار:
    یک سئوال اساسی دارم؛ به نظر شما آیا این ها دوباره می توانند، مردم را گول بزنند؟ یا به عبارت بهتر، آیا مردم، دیگر گول این ظاهر سازی ها و “جنگولک” بازیهای این ها رو می خورند؟

  16. چشم انتظار می‌گوید:

    سلاله ی ۹ دی بزرگوار:
    تازه؛ خبر نداری همین مردک، گفته: به زودی افشاگری هم می کنه. حالا خدا می دونه کثافت کاری های خودشو، می خواد افشا کنه یا گند کاری های اعوان و انصارشو!

  17. سیداحمد می‌گوید:

    سلاله ۹ دی!

    مردک باید هم بگوید “مگر چه گناهی کردیم”!
    مگر به این خبیث تفهیم اتهام شده که بداند چه گناهی کرده؟!
    من هم اگر هر غلطی دلم بخواهد بکنم و کسی به من نگوید بالای چشمت ابروست، از نظام و مردم و همه و همه طلب کار می شوم!
    باید ادب شود که متاسفانه هنوز نشده!

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد جان:
    شما کجا و اون مردک، کجا. شما یک ستاره ای او اون مردک، مردک.

  19. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار!

    ببینید یکی از مسائلی که باید مورد توجه قرار دهیم این است که “شورای نگهبان” باید کارش را به نحو احسنت انجام دهد.
    نمی توان به مردم گفت این مهم نیست که شورای نگهبان فلانی را تائید کرده، شما به او رای ندهید.
    وقتی کسی با سهل انگاری مسئولین مربوطه تائید صلاحیت می شود، باید انتظار هر اتفاقی را داشته باشیم!
    خیلی از مردم این دید را دارند که فلانی وقتی تائید صلاحیت شده پس حتما آدم بدی نیست!

  20. سیداحمد می‌گوید:

    ۱۳ روز مانده تا ماه میهمانی خدای رئوف….

  21. قاصدک منتظر می‌گوید:

    فتنه گران غده ای سرطانی بودند که در دل اصلاح طلبان رشد کردند;غده سرطانی بدخیم و غیر قابل درمان که سلول های مستعد اطرافش را هم بی نصیب نگذاشت. پس, برای سلامت, باید این غده با تمام سلول های درگیر, از پیکر جامعه جدا شوند. عضو الوده شده هم قابل درمان نیست که دوباره به بدنه ی نظام پیوند بخورد; چون ممکن است به بافت های سالم دیگر اسیب وارد کند. (پس سخن گفتن از بازگشت اصلاح طلبان به قدرت, سخن طنزی است.)

  22. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد عزیز:
    آره حرف شما حرف درستیه. البته فکر نکنم “شورای نگهبان” که رسالت سنگین پاسداری از قانون اساسی (که البته به قول داداش حسین عزیز قانون اساسی ما وصیت نامه ی شهداست) کوتاهی کنه و امیدواریم این اتفاق نیفته. البته جسارت می کنم یه چیز دیگه هم می گم، بعضی مواقع، مصالح نظام هم ایجاب می کنه که بعضی افراد تابلو دار مثل: همون فردی که حضرت آقا به شورای نگهبان دستور تایید صلاحیتش رو دادند و دیدیم که هر چی زور زد نتونست سال ۸۴ عددی بشه. این نشون می ده که اگه مردم، چشم و دل شون به دو لب گهر بار”آقا” باشه و از روی بصیرت و اخلاص قدم بردارند، احدالناسی نتونه در مقابل نظام قد علم کنه. حتی اگه از فیلتر “شورای محترم نگهبان” رد بشه.

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    “ستاره” زینت آسمان هاست و ستاره های قطعه ی مقدس ۲۶، زینت آسمان همیشه نورانی “حضرت ماه”

  24. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چشم انتظار بزرگوار!
    افشاگری بخوره تو سرش که استاد فتنه است. خدا ازش نگذرد.

    مبصر محترم!
    اشاره تان به تفهیم اتهام جالب بود. به جرم خیلی ها که محرز است جرم شان، هنوز رسیدگی نشده، این که مرد خاکستری و پشت پرده ی فتنه هاست.

  25. قاصدک منتظر می‌گوید:

    یعنی واقعا ممکنه شورای نگهبان, این به اصطلاح اصلاح طلبان یا به عبارتی فتنه گران را با وجود هر شرطی تایید صلاحیت کند ?! اگر تایید کند,این بار من یکی دیگه به خودم و عقلم و فهم و شعورم شک می کنم!

  26. چشم انتظار می‌گوید:

    در تایید فرمایش “داداش حسین بسیجی ها”
    حضرت علامه مصباح یزدی رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) خاطر نشان ساختند: کسانی که گفتار و رفتار عملی شان با هم نمی سازد، منافق به معنای واقعی هستند، چرا که یکی از وظایف مهم امروزی تبعیت محض از نایب حضرت ولی عصر (عج) می باشد.

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    یک اظهار نظر علمی! علی فریمانی: حاضرم نامم در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان بجز مشارکت و مجاهدین باشد.
    یک پاسخ عملی! با این تشویش افکار که جنابعالی دارید، بعید می دانم مشارکت و مجاهدین (البته اگه تایید صلاحیت بشن) اسم شما رو در لیستشون جا بدن. اصلاح طلبان پیشکش.

  28. سیداحمد می‌گوید:

    انشالله که شورای نگهبان رسالت خود را به درستی انجام می دهد.
    حتما میدانید که دستور حضرت آقا مبنی بر تائید صلاحیت آن شخص در آن برهه خاص دلایل خاص خودش را داشت و موقعیت سنجی و دید حضرت آقا همیشه کارگشاست.

  29. سایه می‌گوید:

    “تا نام بلند «علی» بر تارک این مرز و بوم می درخشد، باید گفت: «راست و چپ چیست؟!…”
    غرور آفرین و زیبا،
    زنده باد سیــــــــد علـی.

  30. سعید می‌گوید:

    من بر هیچ چیز خود غره نیستم الا بر قلمم،آنگاه که بر لوح سپید کاغذ از کوهستان های سخت ذهنم سرچشمه می گیرد و چه چه بلبلان آواز خوان را به خود می کشاند و سبزهای جاوید را طراوت می بخشد و بر بیابان ها و دشتها زندگی را جاری می سازد و همچون پروانه ای آبی آرام روی گلها می نشیند چند باری بالهایش را باز و بسته می کند و به مصدر خویش باز می گردد؛اما گاه نوک های او آن چنان تیز و برنده می شود که دست های خویش را از زیر راء ها و هاءها واز زیر یاء های کشیده اش به بهانه نقطه نونی بیرون می کشم!تا تیزی اش دامنم را نگیرد!

    بر اسب غول پیکر و تیز روی خشم،زین نکرده سوار می شود و از صدای سم نقطه هایش دلهای ناپاک را به لرزه در می آورد وبا گرز امثال و تیغ صفات دل لشکریان کفر را مشوش می سازد و از آنها کوهی می سازد از اندوه و تردید و ذهن شیطانی شان را همچون اجساد بی جان بر زیر خروارها بهت و حیرت فرو می برد ومی گوید تا مرگ غبارها نمی نشیند،همچون گاوی مست وحشیانه پاهای خود را می کوبد و پنجه به سان ببرهای زرد بر کاغذ می چسباند و بر بالای افق نعره شیر می کشد؛گرگ های زوزه کش از اعماق زخم هاشان این را حس می کنند!.

    اما برای من قلم هر چه باشد ،همان است بال پروانه های آبی…
    انشاالله قلم همه دوستان همیشه براشون بال پروانه پروازشون باشه
    به ما سر بزنین تونستین لینک بدین(تازه کاریم)یاحق
    http://parvanehha.persianblog.ir/

  31. هوشنگ می‌گوید:

    هر خطی جدای از خط تبعیت محض از ولایت مطلقه فقیه باطل و به فنا و شیطان
    ختم میشود . این ملاک ملاک روشنی است که خداوند با عنایت مخصوص خودش
    به ما داده که همه ملت های مظلوم دنیا آرزوی داشتن چنین راهبر و ولایتی را
    دارند .
    با وجود این معیار و ملاک از روز روشنتر ، واقعا حرف از چپ و راست و اصولگرا و
    اصلاح طلب و هر کوفت و زهر مار دیگری بی معنی است.

  32. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    سید بزرگوار!
    شورای نگهبان ما که عملا داره مثل یه ربات برنامه‌ریزی‌شده کار می‌کنه! مصوبه تحویل می‌گیره یه چک می‌کنه خدایی نکرده، زبونم لال با “شرع” و “قانون” مغایرتی چیزی نداشته باشه نهایتاً: تأیید!
    نمونه‌ش قضیه لیسانس و فوق لیسانس مجلسی!
    یکی نیست بگه: آقــــا!! مصوبه با “عقل” هم نباید مغایرت داشته باشه!

    هرچند همه‌ی سازمان‌ها و قوه‌ها و شوراها هم قصور یا تقصیر داشته باشن یا رسما گند بزنن؛ دل آدم قرصه که: این خطه علی دارد…

  33. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام دادش حسین. خدا قوت.
    آنچه لازم بود شما به زیبائی هر چه تمام تر بیان کردین. مقاله سیاسی رو اونقدر جذاب می نویسید که مخاطب لذت می بره از خواندنش.

    و اما یک سوال. جدا چرا فتنه گرا حتی به ذهنشون خطور می کنه که به عرصه فعالیت های سیاسی در چهار چوب نظام برگردن؟ قوانین کشور مشکلی داره؟ جدا برای من این سواله. برای استخدام در یک سازمان و اداره و شرکت حتما از آدم گواهی عدم سوء سابقه می خوان. اگر یک جرم سیاسی کوچک در پرونده داشته باشی هیچ جا استخدامت نمی کنن. جدا جائی مثل مجلس اینقدر هردم بیله که سر دسته فتنه گرا به راحتی به این فکر میکنه که می تونه تو انتخاباتش شرکت کنه؟

  34. عطشان می‌گوید:

    سلام
    فکر کنم چند روزی که کامنت نمی گذاشتم از دستم راحت بودید !
    اگر نمی گویید دوباره این مزاحم با سوالاتش آمد یه سوال داشتم اگه جواب بدهید ممنون می شوم !
    الان دارم کتاب گنجینه آسمانی شهید آوینی را می خوانم در قسمتی از این کتاب سید مرتضی از حاج بخشی نام برده که پدر شهید است مردی شوخ طبع که حتی بعد از شهادت پسرش حاضر به ترک جبهه نبود و با اینکه داغ دار پسرش بوده باز هم به رزمنده ها روحیه می دهد می خواستم بپرسم ایشان همان حاج بخشی هست که شما در نوشته هاتان چند باری ازایشان نام بردید ؟

  35. صبا می‌گوید:

    برایم قابل فهم است چرا سران فتنه می خواهند با این ادا و اصول، باز هم به دنیای سیاست بر گردند زیرا به نظرم کسی که شهوت قدرت دارد، تمام زور خودش را برای به قدرت رسیدن می زند چرا که فراموش کردن او مساوی با مرگش می باشد. اما نمی دانم چرا سایر اصلاح طلبان و بعضی اصول گرایان خودشان را قاطی بازی اینها می کنند ؟ آیا چه نفعی از این بازی می برند؟ آیا وجهه عمومی شان خراب نمی شود با حمایت از این فتنه گران؟ نکند واقعا این ها را مرتکب گناهی نمی دانند؟

  36. سیداحمد می‌گوید:

    جناب عطشان!

    نگران نباش، مراحمی!
    بله این حاجی بخشی، همان است که داداش حسین در نوشته هایشان به اون اشاره می کنند.
    http://www.islamupload.ir/user_uploads/iuseydahmadd225/2.jpg

  37. عطشان می‌گوید:

    “اما ما می ترسیم بعضی ها به جای پذیرش اصلاح طلبان به عنوان واقعیت جامعه، فتنه گران را به عنوان یک حقیقت پذیرا باشند، که البته قصدشان حتما این نیست؛ ”
    ببخشید ولی فکر کنم بعضی ها اتفاقا فتنه گران را به عنوان یک حقیقت پذیرا هستند که هیچ اتفاقا قصدشان از اول هم همین بوده ! دلیل این ادعا همون عکس هایی که همه دیده ایم !!

    این اصلاح طلبان که می خواهند برگردند حتما همین خاتمی و کروبی و موسوی و … هستند
    بله معلومه که همچین ادعایی می کنند وقتی بعد از گذشت دو سال هنوز کسی جرات نکرده بهشون بگه بالای چشمتون ابروست خب حق دارند برای برگشت به نظام شرط بگذارند همین طوری پیش بره طلب پست و مقام ومنصب هم می کنند !!!

  38. چشم انتظار می‌گوید:

    صد درصد موافقم سیدجان.

  39. روزبه جعفری می‌گوید:

    – اصلاح طلبان در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی -که زمستان امسال برگزار می شود- چه خواهند کرد؟
    این سوالی است که بیش از آن که ذهن فعالان سیاسی اصلاح طلب را به خود مشغول کند ، اصولگرایان را به اندیشه واداشته است چه آن که اولاً از منظر رقابتی به موضوع می نگرند و ثانیاً آمدن یا نیامدن رقیب سنتی و همیشگی شان به عرصه انتخابات می تواند در میزان مشارکت مردم در انتخابات تأثیر گذار باشد.

    با این حال و برغم آن که در سال انتخابات هستیم ، هنوز اصلاح طلبان به طور مشخص موضع خود را اعلام نکرده اند ، هر چند که تا به امروز ، سه صدای مختلف از درون این اردوگاه متکثر در باب انتخابات مجلس نهم شنیده شده است:

    ۱ – اولین گروه ، اصلاح طلبانی هستند که بخش بزرگی از آنان ، به نحوی از حاکمیت خارج شده اند ، منزوی گشته اند ، به خارج رفته اند یا در زندان به سر می برند. اینان ، نه می خواهند و نه می توانند در انتخابات شرکت کنند و لذا موضع صریح شان عدم حضور در انتخابات است.

    ۲ – گروه دوم ، اما اصلاح طلبان میانه رو به رهبری سید محمد خاتمی اند. آنها نه براندازند و نه با اصل جمهوری اسلامی مشکل دارند. این گروه ، مطالباتی دارد که تحقق آنها را شرط مشارکت در انتخابات می داند. خاتمی پیشتر تصریح کرده است که قرار نیست اصلاح طلبان ، هیزم تنوری باشند که برای دیگران نان می پزد.
    اصلاح قانون انتخابات ، فضای باز سیاسی و آزادی زندانیان حوادث بعد از انتخابات ، مطالبات اصلی اعلامی آنهاست ، مطالباتی که البته طرح آنان با واکنش های شدید جریان های قدرت در اردوگاه اصولگرایان مواجه شده و حتی بعضاً مورد تمسخر نیز قرار گرفته است.

    بدیهی است که در شرایط کنونی و با توجه به فضای حاکم ، این گروه از اصلاح طلبان شانس اندکی برای تحقق مطالباتشان دارند و لذا اگر به آنچه گفته اند پایبند باشند ، احتمال معرفی کاندیدا از سوی این طیف بسیار پایین است.

    ۳ – اما سومین دسته از اصلاح طلبان ، کسانی هستند که ولو به طور کمرنگ در حاکمیت حضور دارند. محور این طیف ، فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی است. به علاوه برخی مدیران تکنوکرات دولت های هاشمی و خاتمی در این عرصه میدانداری می کنند و حتی گفته می شود ممکن است محمدرضا عارف سرلیست فهرست اصلاح طلبان تهران باشد.

    برخی از افراد این طیف ، معتقدند برای گذر از شرایط کنونی ، حتی امکان دارد با اصولگرایان معتدل نیز همکاری و ائتلاف کنند. به عنوان مثال خباز ، عضو فراکسیون اقیلت مجلس گفته است: «ما می​توانیم با اصولگرایانی که در این مدت در مجلس برای دفاع از حقوق مردم به آب و آتش زده​اند و برای آنها مهم نبوده است که دیگران درباره آنها چگونه فکر می کنند، همکاری کنیم.»

    این گروه معتقد است که در فضای سیاسی کنونی ، مجلس تنها راه حضور اصلاح طلبان در ساختار قدرت است و آنها نباید کرسی های پارلمان را به سود رقیب اصولگرای خود خالی کنند و با دست خود میدان را به آنها تقدیم کنند.
    عزم طیف سوم ، حضور قطعی در انتخابات مجلس است مگر آن که اتفاق خاصی آنها را از این تصمیم بازدارد.

    با توجه به اوصاف فوق ، در صورت استمرار فضای کنونی سیاسی – که دورنمایی هم برای تغییرش وجود ندارد – پیش بینی می شود انتخابات مجلس نهم ، یا بدون حضور اصلاح طلبان برگزار شود و یا با حضور حداقلی آنها شکل بگیرد که این رویداد ، هرگز با سیاست حکیمانه ” جذب حداکثری و دفع حداقلی” سازگار نیست.

  40. مجنون می‌گوید:

    احسنت! بقول سید احمد جون بسیار موشکافانه و دقیق بود……فکر می کنم بیشترین نکته ای که تو این متن هویدا بود الزام حاج حسین به بند شش۳ متن “سردار! من به تو رای می دهم؛ “بود که :این روزها وقتی می خواهی سران فتنه را بکوبی، اولا باید مراقب باشی که ……..! ثانیا باید مواظب باشی که ……..! ثالثا این را هم باید دقت کنی که ……! رابعا باید بدانی که قوه قضائیه کارش را بلد است، بدون ایراد است و به شدت دارد برخورد می کند! و این فضولی ها هم به تو نیامده!

  41. عماد می‌گوید:

    بسمه تعالی
    ۱-داداش انگار کسانی هستند که قائلند به اینکه اصلا جریان انحرافی و فتنه گری وجود ندارده و گرنه که مطلبت درست درسته
    ۲-اگه واقعا اصلاح طلبی وجود داره مدیون این جملته داداش “سران فتنه اول از همه باید از واژه اصلاح طلبی معذرت خواهی کنند که اصلاحات را با فتنه مترادف کرده اند”

  42. عطشان می‌گوید:

    سید احمد بزرگوار !

    ممنون از شما !
    ولی عجب شخصیتی دارند حاج بخشی به گمانم سید مرتضی هم عاشق این مرد خدا بودند .

  43. حی علی الجهاد می‌گوید:

    آنکه حرف از بازگشت می زند، اصلاح طلب نیست، فتنه گری است که پوستین نفاق عوض کرده …

  44. سید امیر می‌گوید:

    حسین جان،سلام!

  45. م.طاهری می‌گوید:

    بسیار عالی
    همه حرف هایی که باید زده می شد
    همه حرف مردم
    توده میلیونی مردم

    خدا حفظ کند حاج حسین شریعتمداری را
    راست و چپ چیست؟!… داستان دیگری در میان است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.