گذشته از فلسفه بافی…

جامعه/ اخلاق یا وجدان؟!

به نظر شما کار خیلی سختی است که مثلا یک فوتبالیست، قانون سقف قرارداد را رعایت نکند؟! آیا نمی توان به جز قراردادهای رسمی، توافق مخفیانه با مدیران باشگاه داشت؟! دور زدن قانون، فقط کار یقه سفیدها و دانه درشت ها نیست. بخش مهمی از ما مردم، یا مالک هستیم، یا مستاجر، و اگر بتوانیم، بدمان نمی آید دور بزنیم قانون را. اینجاست که خیلی از قراردادها در بنگاه معاملات املاک بسته نمی شود، و تازه، مگر در بنگاه، گاه و بی گاه قانون را دور نمی زنند؟! این روزها گم شده اصل کاری ما “اخلاق” و “وجدان” است، نه “قانون” و “قرارداد”. به خصوص که بعضا بد تنظیم می کنیم مقررات را. فوتبالیستی که پارسال در ازای یک فصل، به جز پاداش و فقط به عنوان دست مزد، رقمی نزدیک به یک میلیارد گیرش آمده، آیا می تواند تن به قانونی بدهد که به موجب آن در فصل جدید، تنها باید به رقمی دور و بر ۳۰۰ میلیون قناعت کند؟! بدیهی است نمی تواند و دنبال مفری از این مقر و قرارداد و مقرارت می گردد. لازم باشد دروغ هم می گوید. مجبور شود که دروغ خود را توجیه کند، دروغ بعدی. من اگر به دروغش حق ندهم، به این نکته حتما حق می دهم که قانون را باید درست نوشت. به هر حال بازیکن ملی پوش، احساس می کند، از بازیکن غیر ملی پوش، گران تر است و این احساس، البته طبیعی است. این احساس، یعنی اعتراض به بی عدالتی، اما سال گذشته که فلان بازیکن ملی پوش از تیم باشگاهی اش یک میلیارد گرفت، در همین کشور چند معلم و کارمند و کارگر و مغازه دار و استاد و شاگرد و دانشجو صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتند؟! باور نمی کنم که مشکل بی عدالتی، فقط با وضع قانون حل شود. همچنان که وقتی فلان فوتبالیست، فرهنگ زندگی حرفه ای ندارد، تو نمی توانی به جای اخلاق که به او یاد نداده ای، قانون برایش وضع کنی. اخلاق بر قانون، و وجدان بر قرارداد مقدم است. فوتبالیستی که رشد گلدکوئیستی داشته و ملزومات شهرت و ثروت را برایش تعریف نکرده ایم و یادش نداده ایم، سخت است با قانون، دست و پایش بسته شود. قصور خود در ترویج اخلاق و فضیلت و وجدان و معرفت را نمی توان بر گردن نحیف قوانین و مقررات انداخت. این روزها می بینم که ما مشغول فاتحه خواندن بر قبری هستیم که مرده ندارد! ضعف اصل کاری جای دیگری است، که قانون را راحت می توان دور زد، به خصوص که تند و عجولانه نوشته شده باشد. مهم تر از داشتن شهرت و ثروت، فرهنگ آن است. کی و کجا این فرهنگ را به فوتبالیست تازه به دوران رسیده یاد داده ایم؟! اگر آب از سرچشمه گل آلود باشد، اگر شهرت و ثروت باشد و فرهنگش نباشد، اگر اخلاق و وجدان نباشد، قانون به تنهایی قادر نیست ابروی نازک فلان فوتبالیست را برگرداند به همان حالت مردانه. قانونی که دیدیم و واضح دیدیم که در همین فصل گذشته لیگ برترمان جواب نداد. تا فرهنگ زندگی حرفه ای و فرهنگ پول کلان را برای فوتبالیست مشهور جا نینداخته ایم، زیاد نباید از قانون سقف قرارداد توقع داشت. قانونی که دیر یا زود باید نوشته می شد، اما گمانم درست نوشته نشد. قانونی که هر چه هست، اما قانون است و لازم الاجرا، اما همین قانون، در نبود خیلی چیزهای مهم و حیاتی دیگر، به شدت احساس تنهایی می کند، و سر همین دور زدنش کار بسیار راحتی است. قانون، بدون اخلاق، و مقررات، بدون وجدان، همین می شود که امروز وقتی پای سخن محرمانه فلان فوتبالیست و بهمان مربی و آن مدیر باشگاه و آن مدیر برنامه می نشینی، حرف هایی می شنوی و اعترافاتی می بینی، که دلت را می سوزاند برای مظلومیت قانون. برای اینکه بی اخلاق، کاری از قانون ساخته نیست. قانون را بشر می سازد، اخلاق از دریچه وحی است؛ کدام مهم تر است؟! فلسفه بافی را بگذاریم کنار. در زندگی روزمره من و تو و آن دیگری، اخلاق، حیاتی تر است یا قانون؟! اخلاق که نباشد، باید قبول کرد، اولین قانون، بی قانونی است. هفته گذشته در چند بنگاه معاملات املاک دیدم این بی قانونی را که خود یک قانون شده بود برای خود!! هم الان آنقدر که به سبب ایام ماضی و دوره جوانی، با چند فوتبالیست ارتباط دارم، می شنوم که برای دور زدن قانون سقف قرارداد، خودشان در پستو برای خودشان قانون وضع کرده اند، که چقدر و چگونه و در چند قسط و کی و کجا پول را بگیرند!! من ۲ تا علامت تعجب گذاشتم، شما اما بیش از این باید تعجب کنی. خیلی بیش از این.

حادثه/ تاملی باید کرد

اینکه این روزها در گوشه و کنار کشور شاهد برخی حوادث زشت و زننده هستیم، زنگ خطری است که از مدتها قبل شنیده می شد صدایش. در به وجود آمدن چنین حوادث تلخی هیچ کس و هیچ نهاد و ارگانی بی تقصیر نیست، اما نحوه تعامل جریان انحرافی با این حوادث، یعنی که نان این جریان در تنور داغ همچین حوادثی پخته می شود. انگار که این جریان برای “تیتر یک” خود در به در دنبال سوژه هایی از این دست است. فی المثل روزنامه ای که هیچ نسبتی با این جریان ندارد، یک روز در صفحه نخست خود خبر می دهد که اوباش به فلان استخر حمله کرده اند، فردایش خبر را تکذیب می کند، پس فردا در خبر تشکیک می کند و…! و اما نحوه تعامل جریان انحرافی با حوادثی از این دست، و از طرفی، تکرار زنجیره وار این حوادث، یکی پشت هم، کمی عجیب و در عین حال مشکوک نیست؟!

سرمقاله/ به زبان طنز

این روزها سرمقاله های روزنامه “ایران” گمانم به زبان طنز نوشته می شود. ما که می خوانیم و می خندیم و لذت می بریم و البته بیش از همین چند کلمه ارزش پرداختن ندارند بعضی ها!

روزنامه جوان/ ۱۸ تیر ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    “اخلاق که نباشد، باید قبول کرد، اولین قانون، بی قانونی است.”

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “حادثه”

    مشکوک نیست؟ نه مشکوک نیست! اتفاقا مدتیست این شک برای بنده به یقین تبدیل شده!
    شک نکنید پای این جریان انحرافی اساسی در این تیپ ماجراهای اخیر گیر است.
    یک ماجرائی در فلان منطقه دور افتاده اتفاق می افتد، قبل از اینکه خبر به گوش بچه های نیروی انتظامی و قوه قضائیه برسد، می بینیم که حلقه انحرافی ماجرا را تیتر سایت ها و روزنامه هایش کرده! حالا یا دو روز بعد خبر کلا تکذیب می شود یا در بعضی موارد هم تائید.

  3. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    اگر اخلاق و وجدان نباشد، قانون به تنهایی قادر نیست ابروی نازک فلان فوتبالیست را برگرداند به همان حالت مردانه

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین:
    در چند سال اخیر به این طرف و به ویژه، از قبل انتخابات ریاست جمهوری تاکنون، اصولا” قانون نویسان، قانون گذاران و مجریان قانون، بیشتر قوانینی را نوشته، تصویب و اجرامی کنند، که ابتدا جمیع منافعشان لحاظ شده بعد به مسائل دیگران می پردازند. ترسم اینجاست که در آینده ای نه چندان دور، هوس کنند کل قانون اساسی را بازنویسی کنند. حال باید از نگهبان محترم قانون اساسی خواست لطفا” وظیفه ی تاریخی خود را همان گونه که تاکنون، انجام داده اید من بعد و البته بادقت نظر بیشتر به انجام رسانید.

  5. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    پدرم همیشه میگن فوتبال رو صهیونیست‌ها برای مشغول کردن بقیه بزرگ کردن و…
    به قول حضرت ماه این یک خبر نیست اما فکر می‌کنم تحلیل قابل تأملی باشه…

    “…من ۲ تا علامت تعجب گذاشتم، شما اما بیش از این باید تعجب کنی. خیلی بیش از این.”
    این استفاده‌تون از علائم و اولا دوما و… خیلی زیباست و البته اختصاصی خودتان!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    متاسفانه کسی که “بی زحمت و تلاش” یک بار طعم یک میلیارد را بچشد دیگر چیزی به اسم “اخلاق” برایش معنائی ندارد!
    متاسفانه می توان به جرات گفت که این پول های کلان نان حلالی برای فوتبالیست ها نیست چون بعضی هاشان حتی به اندازه ۱۰ درصد از پولی که میگیرند هم زحمت نمیکشند!

  7. قاصدک منتظر می‌گوید:

    فرهنگ/
    اخلاق و وجدان ریشه ی درخت قانونند و قوانین میوه ی ان. درنتیجه اگر ریشه سالم نباشه مطمئن باشید میوه کرم خورده و نامرغوب می دهد, و میوه ی ناسالم راحت دور ریخته میشود یعنی دور زده می شود.
    حادثه/
    بر باعث و بانیش لعنت! بشمار
    سر مقاله/
    غیر خنده کار دیگه هم می شه کرد!

  8. احساس می‌گوید:

    فرهنگ/
    “اخلاق بر قانون، و وجدان بر قرارداد مقدم است.”
    “مهم تر از داشتن شهرت و ثروت، فرهنگ آن است”
    “اگر اخلاق و وجدان نباشد، قانون به تنهایی قادر نیست ابروی نازک فلان فوتبالیست را برگرداند به همان حالت مردانه”
    آخ که آدم چقد دلش میشکنه و تاسف میخوره که بعضی از همین فوتبالیست ها میشن الگو واسه جوونا!
    حادثه
    شک ندارم دست چه جریانی تو این کاره!!کاش همه به یقین برسند و آگاه باشن

  9. احساس می‌گوید:

    خیلی غصه میخورم وقتی این تیتر” یک میلیارد برای یک فوتبالیست رو می بینم “اونوقت خاطرات اردو جهادی و اون خانواده فقیر ساکن یکی از روستاهای خوزستان تو ذهنم میاد…
    نه!واقعا این دو مورد تو ذهنم کنار هم جا نمیشه
    غصه داره؛درد داره؛درد؛درد،…
    کاش این فوتبالیست ها رو میشدیه دوره با خودمون ببریم اردو جهادی!

  10. صبا می‌گوید:

    “قصور خود در ترویج اخلاق و فضیلت و وجدان و معرفت را نمی توان بر گردن نحیف قوانین و مقررات انداخت.”
    در زمان صلح و دوستی باید با اخلاق زندگی کرد، قانون منظور زمان اختلاف است. مخصوصا بین ما شیعیان که دستورات پیشوایان مان سرشار از معارف و مضامین اخلاقی مانند صبر و گذشت و ایثار و … است.

  11. قلیدون می‌گوید:

    حکومت نظامی در وبلاگ قلیدون…
    http://gholeidoon.blogfa.com

  12. تن تن می‌گوید:

    دانلود کل کتابهای تن تن در وبلاگ ما…
    دانلود کتاب تن تن در تهران در وبلاگ ما….
    http://tintin1.blogfa.com

  13. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!
    لطفا غلط املایی نداشته باشید و اصول ویرایشی را در کامنت ها رعایت کنید؛ به خصوص اهالی ثابت قطعه که توقع بیشتری از ایشان می رود. اگر هم می بینید در کامنتی، جمله ای اصلاح می شود، در کامنت بعدی لطف کنید و با مد نظر قرار دادن اصلاحات کامنت بگذارید. ممنون.

  14. منتظر آدینه می‌گوید:

    بسم الله
    این ها همه دست و پا زدن های یک جریان محتضر است. خودشان فهمیده اند که زیادی تند رفته اند، می خواهند تا می توانند ضربه های آخر را بزنند. برایشان همین بس که هنوز نیامده میان اکثریت ملت شناخته شدند. از دیگر توفیقاتشان آنکه اصلاح طلبان به حمایتشان برخاسته اند.
    یا علی

  15. هوشنگ می‌گوید:

    در سالهای ماضی که ایران کشوری بی صاحب بود بین قدرتهای دنیائی
    دست بدست میشد. این روزها هم ایران بین افکار دنیائی مثل همان روزها
    دست بدست میشود.
    ایکاش اسم این روزنامه، ایران نبود تا دلمون کمتر میسوخت.

    دوستان این تحولات و اختلاف سلیقه ها و سیاست ها که من آن را چیزی
    بجز کینه ورزی نمی بینم و … هر چه که هست، این حسن را داشته
    که مردم را دارای فهم و درکی کرده که فرق بین شعار و حقیقت
    جریان ها را بسرعت میفهمند و افراد و چهره ها و حزب های
    ملون برای مردم خیلی زود رنگ می بازند.

  16. قلیدون می‌گوید:

    گویند در سالیان دور قلیدون فن چاقیدن بالش را از استاد خود سای آقا آموختی و آنرا به کار همی بستی.چرا که بالش چاقیده موجب شادی روح و روان و سلامت جان باشد…
    http://gholeidoon.blogfa.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.