نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
جالب بود!
ممنون داداش، خسته نباشید.
به این سوالات هم باید جواب دهیم؟فکر کنم دیشب نمرات بچه ها خیلی کم شده است و ناامیدتان کرده اند که در این پست خودتان زحمت کشیده اید و جواب ها را با رنگ سبز مشخص کرده اید.
بامطالعه ی عیق تر سئوالات بر خواهیم گشت . اشالا .
“چون برای مسئولین، مقابله با دانه درشت ها موضوعیت دارد، نه ریزگردها!”
صد در صد!
به طور میانگین و در بدترین شکل ممکن/عالی است، متعالی بگردد.
از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به درآید!!
طنز سیاه بود این که نوشتید… آدم می خندد اما ناگهان اشک در چشمش ارباب حلقه هاست!
و سپاس ویژه به خاطر توجه دقیق شما به وبلاگ بنده… اما دست آخر نظرت را درباره مُلک سلیمان نگفتی داداش حسین!
حسین قدیانی: فیلم را در خانه دیدم. در این ژانر خاص، نظر به بی تجربه بودن، بی تعهد بودن و بی تخصص بودن سینمای ما می توان به ملک سلیمان نمره قبولی داد، هر چند که رابطه ها در فیلم خیلی تصنعی بود. سخت می شد باور کرد که سلیمان دارد با حیوانات سخن می گوید. خوب در نیاورده بود این صحنه ها را. اصرار کارگردان بر جلوه های ویژه بیشتر از ویژگی های یک نبی چون سلیمان بود و البته جلوه ها هم بعضا بیش از ویژه بودن، تصنعی بود. با این همه من به این فیلم نمره قبولی می دهم.
…
روز شکرگزاری:
http://miladps3.mihanblog.com/post/60
…
سلام
خدای نکرده باز هوس فیلتر شدن و در بدر کردن مستاجرانتان را کرده اید ؟؟؟؟؟؟؟
حسین قدیانی: اولا با آن بلایی که دیشب بچه های اینجا سر من آوردند، این من هستم که مستاجرم نه این وروجک ها! بعدش هم نفوس بد نخوانید!
“ناگفته های آقای هاشمی از “جنگ حرورا” چه زمانی منتشر می شود؟
ایشان قبلا در نامه سرگشاده به این موارد اشاره کرده بود؛ کو گوش شنوا!”
احسنت
در سوال ششم “سعید مرتضوی” از همه بیشتر نقش داشت جون کروبی…
به تمام وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران و سخنوران فعال در عرصه فرهنگی و ضد فتنه
امروز جناب قاضی القضات در محضر حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) از بر خورد مقتدرانه با سران فتنه و تمام گروه های انحرافی خبر دادند. با توجه به سابقه این دستگاه عریض الطویل در برخورد قاطع و محاکمه حسین شریعتمداری و کاوه اشتهاردی و … پیش بینی می شود به زودی یکی از شخصیت های حوزوی یا علمی و یا فعال در نشریات توسط دستگاه عریض الطویل قضا محاکمه شوند. پس طی چند روز آینده از هر گونه سخنرانی و قلم زنی بی مورد بطور جد خودداری کنید…
جدی بگیرید از ما گفتن بود…….
ممنون به خاطر جواب.
سلام.
”عالی است، متعالی بگردد”
این جا شده مجموعی از خاطرات. پا که می گذارم می آید سراغم. تلخ، شیرین. گرچه تلخی اش بیشتر بود. گذری کردیم تا سلامی برسانیم و برویم.
بدرود.
سلام…
برگه ها رو کی صحیح می کنه؟نکنه دستگاه قضا؟
حسین قدیانی: معلومه که می خوای شیطنت رو شروع کنی ها!
سلام حسین قدیانی
خوبی برادر سلامتی
برادر یک زحمت بکش این متن حق خواهی که برای شهید غریب جانباز شهید احمد فتاحی قلم زده شده رو لینک بده یا در وب خودت قرار بده
وبلاگ اصلی که این متن حق خواهی رو نگاشته است
http://biwatan.blogfa.com/post-5.aspx
سایت الف
http://alef.ir/1388/content/view/108698/
سایت خبری جهان نیوز
http://alef.ir/1388/content/view/108698/
سایت تریبون مستضعفین
http://www.teribon.ir/archives/57818
سایت جانباز نیوز
http://janbazweb.com/main-news/898-1390-04-03-16-07-30
حسین دستت درد نکنه انشالله خود شهید فتاحی شفیع همگی مون بشه
یا علی
سلام، متن جالبی بود…
فقط یه سوال ،این موارد سبز رنگ گزینه درسته؟!
حسین قدیانی: انتخاب من است و لزوما گزینه درست نیست فاطمه خانم!
من تازه امتحانام تمام شده; بمیرم به هیچ سوالی جواب نمی دهم. حالا سبز یا قرمز…
😉
باز این منافق حرف زد.
سید محمد خاتمی در دیدار تعدادی از فعالان سیاسی و فرهنگی با توجه به وضعیت نابسامان اصلاح طلبان اعلام کرد که “اگر میرحسین موسوی معذرت خواهی نماید برای همه بهتر است و این می تواند فتح بابی باشد برای تحقق آرمان های اصلاح طلبان”
به گزارش جهان، این خبر را سایت رسمی میرحسین موسوی روز گذشته منتشر کرد.
رئیس بنیاد باران همچنین تاکید کرد که “این معذرت خواهی هرچند ممکن است برای مهندس موسوی ناخوشایند باشد اما اوضاع فعلی اقتضا می کند که برخی افراد قربانی شوند تا به بدنه اصلی جنبش اصلاحات صدمه وارد نشود.”
سایت کلمه در ادامه این گزارش اضافه کرده است که “در روزهای اخیر شایعه معذرت خواهی مهندس موسوی در بین طرفداران جنبس سبز منتشر شده است.”
این سایت هچنین نوشته است: طی تماسی که با زهرا رهنورد برقرار شد، ایشان تاکید کرده که مهندس موسوی عقب نشینی نخواهد کرد و اگر سید محمد خاتمی به فکر جنبش اصلاحات است، از خود نیز باید بگذرد و خود را باید فدا کند.
کلمه البته توضیح نداده است که “از خود گذشتن” خاتمی به چه معنی است و اینکه واکنش شخص میرحسین موسوی به پیشنهاد آقای خاتمی چه بوده است.
فارغ از این موضوع این سایت تلویحا تایید کرده که تماس با خانم رهنورد که در حبس خانگی قرار دارد امری عادی است و وسایل ارتباطی در اختیار او و همسرش قرار دارد.
…
سلام
دیشب که نفرینم کردید بنزین اینترنتم تموم شد
چرا جواب هارو خودتون دادید استاد ؟
اینقدر امتحانمونو بد دادیم که کلا نا امید شدید از امتحان گرفتن
راستی نمره ها همونیه که دیشب اعلام کردید ؟
امیگم این کسی که این عکسارو برات میفرسته کفتر بازه قهاریه
سلام و وقت بخیر و خداقوت
خیلی خوب بود خیلی خندیدم البته البته آخر هر خنده تلخیش حس میشد و تا به آخرش رسید سرم کم کم گیج رفت آخه فکر نمیکردم دوباره مجبور بشم حس کنکور دادن رو تجربه کنم…:)
دستتون طلا داداش.
ببخشید استاد ما امتحان دیشب نرسیدیم،امشب می توانیم در امتحان شرکت کنیم؟؟یا کلا افتادیم؟؟
سلام استاد
پاسخنامه ها رو بدید من میخوام جواب بدم!
راستی نمره امتحان نصفه شب دیشب! چی شد؟
سلام
عکس زیر تقدیم به همه ی بچه های قطعه ی مقدس ۲۶
http://up.iranblog.com/images/nyya8q9rff7fsdvcgui3.bmp
حسین قدیانی: ممنون!
سپاس از شما و دلسوزی هایتان
ممنون داداش حسین جان
در مورد سؤال پنج؛ دلیلش اینه که روی هیکل من حساب کردن!!
شب قشنگی بود دیشب…
داداش جان یه شوخی بکنم اگه ناراحت نمی شین : انشاءالله که نمی شین .
درعین حالی که این سئوالات و جواب های عجیب و غریبت ، دنیایی از مفهوم ومعنا درش مستتره ، ولی بعضی وقت ها یاد فرازهایی ازکتاب مقدس “نه ده” می افتم ، اونجایی که اشاره ای به ضربه ی سهمگین جلبک ها به مغز مبارک داشتی .
فکرکنم بعضی از تراوشات قشنگ ادبی ، فکاهی که می گی بی ارتباط با اون ضربه نباشه .
آقا اجازه میشه تقلب کرد؟
حسین قدیانی: آره!
السلام علیک یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر؛
آجرک الله بقیه الله،
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
سم الله الرحمن الرحیم
صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
با سلام و احترام حضور داداش حسین بسیجی ها!
خدا قوت!
شب شهادت امام معصوم همسایه مان در کوچه پشتی! عروسی دارد به چه وحشتناکی!
از صدای بلند موسیقی پنجره های خانه مان می لرزد!
شما جای من بودید چه کار می کردید؟
حسین قدیانی: خدا را بابت خلق … شکر می کردم!
آقا اجازه نمره ما اگر کامل شد شما فکر نکنید که من تقلب کردماااا ؟!
پنجره های خانه تان خراب است!
نیاز به تعمیر دارد،
مقداری هم بصیرت داشته باشید…!!!
سلام آقای قدیانی خسته نباشید برادر
می خواستم بگویم آیا ما نیز می توانیم در این نظر سنجی شرکت کنیم؟ سابقه ۱۰ ساله ما به عنوان سرباز کوچک “آقا” در این قوه، تقلب یا تبانی یا طرفداری محسوب نمی شود؟:)
آقا هرچه فکر می کنم می بینم جواب خودتان(خط سبزها) بهترتر… ! (خنده)
السلام علیک یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر؛
آجرک الله بقیه الله،
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
دوستان!
کلا همه تان می توانید در این امتحان شرکت کنید!
تا وقتی هم مراقب بنده هستم، احتمال تقلب صفر است!
(اینجا منزل خودتونه، همه بفرمائید بشینید یه گوشه امتحان بدید! تعارف نکنید.)
جناب علی اکبر بهشتی!
بابت عکسها ممنون، خیلی لطیف است؛
بهشت نصیبتان.
سلام
امتحان کنکور نزدیک شده ها………
کبوترها موجودات دوست داشتنی ای هستند.
چقدرمتن به این شیوه جذاب است ….هم رنگارنگ هم امتحانی کلا فضا فضای کنکوریست دیگر….
نمی دانم! من هم راضی نیستم از عملکرد! ولی همه چیز را به قوه ی قضاییه نباید مربوط کرد!!! البته به شرط اینکه مومن به بیانات حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) باشید.
——–
این تصویر را از وبلاگ “امــــت” کپ زدم ببینید جالب است در رابطه با مردم سوریه و حامیان “بشار اسد” است:
http://s1.picofile.com/file/6862300800/98233_050_E09CD318.jpg
برادرها، خواهرها عاشق شوید .عقل به آدم زندگی نمیده ، زندگی به عشق است…
شهید دکتر بهشتی
سلام
وبلاگ نویسی و فعالیت در فضای سایبری و این جنگ بزرگ که علیه ارزش های ما و انقلاب ما که همان انقلاب اسلام بود بر علیه استکبار جهانی اجر عظیمی داره ان شائ الله که خداوند توفیق جهاد را به ما هم بدهد. من شما رو لینک کردم شما هم به وبلاگ من سری بزنید اگر قابل دونستید من رو هم لینک کنید(با نام دست نوشته های یک انقلابی)
والله الموفق
افشاگری دختر بنی صدر از جنایات رجوی
فرزند ابوالحسن بنی صدر و همسر سابق مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین پرده از جنایات این سازمان برداشت.
به گزارش مشرق به نقل از «جوان آنلاین»، وی در دیداری که با بتول سلطانی یکی از اعضای سابق فرقه رجوی داشته جنایات مسعود رجوی را در یک گفت و شنود مورد بحث و بررسی قرار داده است.
بنابراین گزارش بتول سلطانی در این گفت و شنود با اشاره به اسارت فکری انسان در صورت ها و اشکال در مناسبات تشکیلاتی مجاهدین خلق گفته است:مسعود رجوی بعد از دادن هژمونی به زنان و برکناری مردان در سطح کل شورای رهبری و تصمیم گیری های سازمان به مرور و بعد از طلاق های اجباری در این سازمان اقدام به راه انداختن ” حوض ” و ” رقص رهایی ” که رقص برهنه اعضای زن شورای رهبری در حضور وی می باشد ، کرده است.
وی همچنین تصریح می کند: مسعود رجوی حتی به تجاوز جنسی به زنان در سطوح بالای فرماندهی و لایه اول زنان شورای رهبری بعد از مریم و ادامه دادن این روند با سایر زنان پرداخته است .
فیروزه بنی صدر نیز در این دیدار با اشاره به این که رجوی همچون رهبر یک فرقه عمل کرده و می کند با تائید اظهارات سلطانی تصریح می کند که از نظر او رجوی بخاطر ” قدرت ” همه این کارها را انجام داده است حتی برکناری مردان و دادن هژمونی به زنان و همینطور تجاوز به زنان سطح فرماندهی برای مشروط کردن در ابعاد بسا عمیقتر به خودش و اجرای دستوراتش بوده است.
وی همچنین با بیان اینکه عامل طلاق وی از رجوی تفکرات دگم،هیستریک و روحیه قدرت طلبانه رجوی بوده در عین حال برای توجیه ازدواج خود با رجوی تاکید کرده است که ازدواج وی معمولی بوده و هیچ ربطی به توجیه های ایدئولوژیک نداشته است.
درهمین رابطه سلطانی نیز در این دیدار در پاسخ به پرسش فیرزوه بنی صدر مبنی بر سرنوشت کودکان اعضای این فرقه ا زجمله فرزند رجوی و مریم ابریشم چی(مریم رجوی) گفت که اکثر فرزندان اعضای سازمان از جمله فرزندان خودش قربانی شده اند و فرزندان مریم و مسعود رجوی را نیز شخص رجوی در اشرف نگاه داشته و قربانی کرده است تا برای اینکه در سایرین بیشتر انگیزه ماندن در اشرف ایجاد کند .
حاشیههایی از تدفین ۲ شهید گمنام در دانشگاه علامه؛
گریه عکاس آمریکایی برای “شهدای گمنام ”
زمانی توجهها دو چندان میشود که عکاس زن خبرگزای آمریکایی به پیکر سربازان گمنام و بی ادعای میهن اسلامیمان که با پرچم سه رنگ پوشیده است، خیره و متاثر میشود و اشک در جشمانش حلقه میزند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، مراسم تدوین پیکر پاک و مطهر ۲ شهید گمنام دوران دفاع مقدس صبح امروز از مسجد جامع المهدی منطقه المپیک تهران تشییع و در دانشگاه علامه طباطبایی به خاک سپرده شد که در ذیل بخشی از حاشیههای مراسم از نظرتان میگذرد:
* ساعت ۹ صبح؛ “عشاق الشهدا ” کم کم به “محضر شهدا ” میآیند، زیارت عاشورا میخوانند و ذکر مصائب اهل بیت میکنند.
* ساعت ۱۰؛ پیکر مطهر شهدا از داخل مسجد روی دستان خیل عظیم مردم و دانشجویان به سمت دانشگاه علامه قرار میگیرد؛ مداحان و تشییع کنندگان با ذکر مداحی به سر و سینه خود میزنند.
* از هر تیپ و قیافهای آمدهاند؛ “دختر و پسر “، “پیر و جوان “، “دانشجو و روحانی “، “خوش تیپ و معمولی “؛ البته محور “اینهمانیهای ” عشاق به طور حتم عشق به شهید است.
* “کسانی که به ولایت امام اعتقاد ندارند، بر سر جنازهام حاضر نشوند! ما با خدای خود پیمان میبیندیم که در تمام عاشورا و کربلا حسین زمانمان را تنها نگذاریم. ” این جملات بخشی از وصیتنامه یک شهید است که بر روی سنگری که در محوطه حیات سنگر جهاد علمی (دانشگاه علامه) درست شده، حال و هوایی دیگری به هر فردی میدهد.
* پیش از رسیدن “کاروان شهدا ” به “روضه الشهدا ” (محل تدفین)، هر کس به کاری مشغول است؛ یکی قبور را تمیز میکند و دیگری دعایی میخواند اما بهترین بهره را دانشجویی میبرد که با مغتنم شمردن این فرصت طلایی و البته کوتاه در درون یکی از قبور، در منزل ابدی شهید، تنهایی با معبود خویش خلوت میکند.
* “شهید گمنام، فرزند روحالله ” دیگر برای هر عاشق شهید آشناست؛ جمله زیبایی که بر روی سنگ قبر اکثر شهدای گمنام نقش بسته و البته برای این دو شهید ۱۷ و ۲۳ ساله نیز ایضاً.
* عکاسان خبری هم برای گرفتن بهترین عکس، تکاپوی درخور توجهی دارند اما این همه ماجرا نیست؛ زمانی توجهها دوچندان میشود که عکاس زن خبرگزای آمریکایی به پیکر سربازان گمنام و بیادعای میهن اسلامیمان که با پرچم سه رنگ پوشیده است، خیره شده و متأثر میشود و اشک در جشمانش حلقه میزند؛ شاید غبطه میخورد، شاید یاد حمایتهای آمریکا از صدام و رژیم بعث میافتد، شاید …؛ الله اعلم!
* در بین مراسم هم حتی فرصت مغتنم است برای پاسخگویی به یک شبهه سیاسی. داود دانشجعفری از اساتید دانشگاه علامه که روزی رئیس ستاد انتخابات محسن رضایی را عهدهدار بود، برای تشییع و خاکسپاری به این مراسم آمده است و البته در حین برگزای مراسم مورد سئوال خبرنگار فارس قرار میگیرد. حال اینکه سؤال و جواب چیست، بماند برای بعد!
* سرانجام پس از تشییع جنازه با شکوه مردم و قرائت نماز و تلقین این دو فرزند روحالله در “میدان الشهدا ” دانشگاه علامه طباطبایی برای همیشه در خانه ابدی آرام میگیرند؛ باشد که مورد شفاعتشان قرار بگیرم.
« می گویند شما دیوانه اید،عاقل نیستید! دیوانه چی؟ دیوانه ی خدا دیوانه ی هدف،ایــــران کشور عاشقان است نه کشور عاقلان! این ره عشق است راه عقل نیست … »
مجاهد بصیر حضرت آیت الله شهید بهشتی (ره)
…
نگاهی به تحقق عجیب ۱۲ پیشبینی بزرگ امام(ره)
حضرت امام خمینی(ره) دارای توان خاصی در پیشبینیهای سیاسی بود و برخی از وقایع آینده را را پیش از وقوع گوشزد نموده هشدار میداد. ما در این مقاله به بررسی ۱۲ پیشبینی مطرحشده توسط ایشان پرداخته در ادامه برخی از پیشبینیهای ولی امر مسلمین را نیز مطرح خواهیم نمود.
اشاره:
فرمایشات ولی امر مسلمین در نیمه خرداد امسال حاوی نکات مهم و قابل تاملی بود ، یکی از این نکات مهم ، اشاره معظم له به پیش بینی حضرت امام(ره) در مورد بیداری اسلامی در منطقه و تحقق آن بود معظم له در ادامه صحت پیش بینی سقوط شوروی سابق توسط حضرت امام(ره) را نیز مطرح نمودند ، به نظر می رسد در حال و هوای کنونی که جریانی با ایجاد تردید در صحت فرمایشات و پیش بینی های بزرگانی چون امام راحل(ره) و آیت الله بهجت و ولی امر مسلمین در نظر دارد این پیش بینی ها را کم رنگ و غیرقابل اعتماد نشان دهد ، این اشاره ی پرمعنای ولی امر مسلمین بسیار مهم و قابل تامل باشد.
به بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد امسال دقت کنیم :
امسال سالگرد امام با یک حادثه مهم دیگر نیز همراه و همزمان است و آن بیداری اسلامیست ، حادثه ای و حماسه ای که امام بزرگوار ما انتظار آن را می کشیدند ، آرزوی آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند ، پیش بینی می کرد امام بزرگوار حرکت بیداری ملتهای مسلمان را و خداوند متعال تفضل فرمود این پیش بینی به وقوع پیوست ، همچنانی که سقوط حکومت شوروی را پیش بینی کرد و خدای متعال آن را تحقق بخشید.
همانگونه که می بینیم ، ولی امر مسلمین در این فراز از صحبت ها با برجسته کردن صحت پیش بینی های حضرت امام (ره) در نظر دارند که حقیقت مهمی را برای جامعه برجسته نمایند و آن توجه و اعتماد به پیش بینی ها و بشارتهای بزرگانی چون خمینی کبیر است ، بدین منظور ما در نظر داریم که نگاهی گذرا داشته باشیم بر برخی از پیش بینی های بزرگ بینانگذار انقلاب اسلامی و تحقق عجیب آنها.
حضرت امام خمینی(ره) از معرفت و بینش سیاسی خارق العاده ای برخوردار بود و ذهن و فکر باز و بیدارش همواره عمق رخدادها و وقایع سیاسی را می کاوید و تحلیل های روشن ارائه می داد و راه و روش های کارآمد تجویز می کرد که به نتیجه و ثمر می نشست .
همین شم و ژرف نگری سیاسی موجب می گشت که آن پیشوای الهی دارای توان خاصی در پیش بینی های سیاسی گردد و برخی از وقایع آینده را در سیاست خارجی جهان اسلام پیش از وقوع گوشزد نماید و هشدار دهد ما در این مقاله به بررسی ۱۲ پیش بینی مطرح شده توسط ایشان پرداخته و در ادامه برخی از پیش بینی های ولی امر مسلمین را نیز مطرح خواهیم نمود :
نگاهی به ۱۲ پیش بینی مطرح شده توسط حضرت امام(ره)
۱- امام راحل(ره) در سال ۴۳ ، سربازان من در گهواره ها هستند!
۲ – پیش بینی فرار شاه و عاقبت رژیم پهلوی
۳- پیش بینی در مورد تشکیل حکومت اسلامی در ایران
۴- پیش بینی در مورد عاقبت منتظری
۵- پیش بینی در مورد رهبری امام خامنه ای(مدظله)
۶- پیش بینی نابودی مارکسیسم و سقوط شوروی
۷- پیش بینی حمله عراق به کویت
۸- پیش بینی عاقبت ذلت بار برای سران مزدور
۹- پیش بینی حرکت مردم مصر و عاقبت حسنی مبارک
۱۰- پیش بینی وقوع بیداری اسلامی در منطقه
۱۱- پیش بینی فروپاشی آمریکا از درون
۱۲- پیش بینی فتح قدس و آزادی فلسطین
۱- امام راحل(ره) در سال ۴۳ ، سربازان من در گهواره ها هستند!
—————————————————————————
به گواهی تاریخ خیل عظیم جوانان و نوجوانان نقش بسیار مهمی در به ثمر رسیدن و پیروزی انقلاب اسلامی داشته و چند سال بعد در ۸ سال دفاع مقدس نیز نقشی بی نظیر در حراست و پاسداری از انقلاب اسلامی ایفا نمودند ، در حالی که امام عزیز این مسئله و این نسل انقلابی را از سال ۴۳ پیش بینی کرده و آمدنشان را انتظار می کشیدند و اینگونه بود که ابتدای کار در پاسخ افرادی که می گفتند با کدام یار و یاور می خواهید پیروز شوید ، فرمودند :سربازان من در گهواره ها هستند!
۲ – پیش بینی در مورد عاقبت رژیم پهلوی و فرار شاه
————————————————————-
نیم قرن پیش و در حالی که خوش بین ترین افراد هم نمی توانستند در مخیله خود نابودی و فروپاشی حکومت مستبد و فرعونی شاه را تصور کنند ، امام راحل(ره) با پیش بینی سقوط و نابودی این رژیم شیطانی حرکت بزرگ خویش را آغاز کرد :
ملت عزیز و پیرو حق امام علیه السلام (امام حسین)، با خون خود، سلسله ابلیس پهلوی را در قبرستان تاریخ دفن می نمایند و پرچم اسلام را در پهنه کشور بلکه کشورها، به اهتزاز درمی آورد.
( صحیفة نور، جلد ۴، صفحة ۹)
در حالی که برخی از متدینین و روحانیون هم عصر امام با هشدار به او در مورد نادرست بودن حرکتش ، حکومت شاه را قدرتمند و جاودانی نشان می دادند ، گذشت زمان و ایثار و جهاد امام عزیز و پیروان راستینش که منجر به نابودی حکومت طاغوت شد ، نشان داد که این تحلیل و پیش بینی امام راحل(ره) تا چه اندازه صحیح و قرین به واقعیت بود.
همانگونه که بیان شد در طی حرکت اسلامی امام(ره) شاید هیچ کس حتی تصور نمی کرد که بتوان روزی شاه را سرنگون کرد و این دیو خونخوار روزی مجبور به فرار از کشور شود ، خاطره زیر به خوبی حال و هوای آن روزها و عجیب بودن پیش بینی امام را به خوبی نشان می دهد:
مرحوم حجت الاسلام سید محمد کوثری (ره)( روضه خوان مراسم های امام خمینی) نقل می کند: یک روز من در منزل آقای آیت الله فاضل لنکرانی، از استادان حوزه علمیه قم بودم و یکی از فضلای مشهد آنجا بودند. ایشان به نقل از یکی از دوستانشان نقل کردند که در نجف اشرف در خدمت امام بودیم و صحبت از ایران به میان آمد. من گفتم این چه فرمایشهایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستأجر را نمی شود از خانه بیرون کرد، آن وقت شما می خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند. سخنم را تکرار کردم.
امام فرمودند: فلانی چه می گویی؟ مگر حضرت بقیةالله صلوات الله علیه به من (نستجیربالله) خلاف می فرماید؟! شاه باید برود.(فصلنامه انتظار ، ش۱۴، ص۵)
۳- پیش بینی در مورد تشکیل حکومت اسلامی در ایران
————————————————————–
یکی از پیش بینی های بزرگ امام راحل(ره) ، پیش بینی به ثمر رسیدن حرکت انقلابی ملت ایران و تشکیل حکومت اسلامی در این سرزمین است :
آقای علی محمد بشارتی برای آقای ری شهری نقل کرده اند و ایشان در کتاب خاطراتشان درج نموده اند:
«در تابستان سال ۱۳۵۸ هنگامی که مسئول اطلاعات سپاه بودم، گزارشی داشتیم که آقای [سید کاظم] شریعتمداری در مشهد گفته است: من بالاخره علیه امام [خمینی] اعلام جنگ می کنم. خدمت امام رسیدم و ضمن ارائه گزارشی، خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرش پایین بود و گوش می داد، این جمله را که گفتم، سر بلند کرد و فرمود:
این ها چه می گویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است. ما موفق می شویم، در اینجا حکومت اسلامی تشکیل می دهیم و پرچم را به صاحب پرچم می سپاریم. پرسیدم: خودتان؟ امام سکوت کردند و جواب ندادند.(خاطره ها،آیت الله ری شهری، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، صفحه ۲۴۲)
۴- پیش بینی در مورد عاقبت آیت الله منتظری
—————————————————
امام عزیز در اواخر عمر شریف خود با درایت و تیزبینی بالایی که داشتند خطر انحراف در شخصیت و اطرافیان منتظری را تشخیص داده و با دست زدن به یک جراحی بزرگ ، آینده انقلاب را بیمه کردند ، در آخرین نامه ای که ایشان به منتظری می نویسند با پیش بینی دو خطر ، به وی در مورد آنها هشدار می دهد :
۱- حضرت امام با بیان ساده لوح بودن منتظری وی را از تحریک شدن توسط اطرافیانش برحذر می دارد :
از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید
شاهد بودیم در سال ۷۶ چگونه این مسئله به حقیقت پیوست و با تحریک اطرافیان مبنی بر تغییر فضا و ایجاد فرصت ، منتظری سخنرانی موهنی را ایراد کرد که البته با واکنش امت حزب الله روبرو شد.
۲- امام عزیز پیش بینی می کند که ایشان در آینده مشغول به نوشتن مطالبی می شود که برای آخرت و عاقبت وی مضر است :
شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند. (http://www.irdc.ir/fa/content/7114/default.aspx) و شاهد بودیم که منتظری در اواخر عمر خود با تحریک دستهای پنهان ، کتابهایی را در باب فدک و نقد ولایت فقیه نوشت که بسیاری از زحمات گذشته او را بر باد داد و این همان پیش بینی امام راحل(ره) بود که با بینش الهی خود از سالها قبل چنین واقعیتی را مشاهده کرده و به وی هشدار داده بودند.
۵- پیش بینی در مورد رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله)
——————————————————————–
امام راحل قدس سره در مناسبتهای مختلفی نظر خود را در مورد رهبری مقام معظم رهبری(مدظله) بیان داشته اند و از تحقق این حقیقت در آینده خبر داده اند ، ایشان بعد از حادثه مسجد ابوذر در سال ۶۰ ، که منجر به جراحت شدید مقام معظم رهبری(مدظله) شد ، بیان فرمودند که
خداوند ذخیره انقلاب را حفظ کرد “(http://www.jahannews.com/vdcfcjdyvw6d0ea.igiw.html)
در مناسبتهای متعدد دیگری نیز امام راحل به صراحت این موضوع را بیان می فرمایند.مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل میکند:
وقتی که آیت اللّه خامنهای در سفر کره (شمالی) بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانیها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود. امام بعد از آنکه اینها را مشاهده کردند، فرمودند:
«الحق ایشان (ولی امر مسلمین) لیاقت رهبری را دارند».(http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257&threadID=125783)
و بدینوسیله از آینده ای خبر می دهند که با حضور و درخشش حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله) کشتی انقلاب از طوفانهای سهمگین حوادث به سلامتی عبور می کند.
۶- پیش بینی نابودی کمونیسم و سقوط شوروی
—————————————————–
حضرت امام(ره) مدتی قبل از فروپاشی شوروی سابق و در زمانی که هیچ کس انتظار این واقعه مهم را نداشت ، در نامه ای به گورباچف با پیش بینی سقوط قریب الوقوع این ابرقدرت ، سران شوروی سابق را به راه حق دعوت فرمودند :
“جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد ” – (نامه تاریخی امام راحل به گورباچف)
هنوز مدت زمان کوتاهی از نامه تاریخی امام راحل(ره) نگذشته بود که در میان بهت و حیرت جهانیان ، رژیم شوروی فروپاشید!
۷- پیش بینی حمله عراق به کویت
————————————–
پیشگویی دیگری از حضرت امام که در زمان حیاتشان به حقیقت پیوست , حمله عراق به کویت بود , امام (ره) به سران کویت که حمایت مالی گسترده ای را از رژیم صدام می کردند خطاب فرمودند :
از اینکار بپرهیزید که روزی آتش این فتنه دامن خودتان را می گیرد …… نه تنها صدام از خلق و خوی سبعیت و درندگی ذره ای عدول ننموده است که متاسفانه با حمایت جهانخواران و با سکوت سازمان ها و مراکز بین المللی به گرگ زخم برداشته ای بدل شده است و می رود تا شعله های آتش و جنگ را در کشورهای منطقه و خصوصا خلیج فارس برانگیزد.(صحیفه امام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی جلد۲۰ ص ۳۲۸ و ۳۲۹)
و همانگونه نیز شد .. عراق که از حمله به ایران مایوس شده و خسارت زیادی دیده بود به کویت حمله کرد و این کشور ثروتمند را در ۲۴ ساعت غارت نمود.
و بدین سان در برابر چشم های متحیر جهانیان بار دیگر پیش بینی بزرگ دیگری از امام راحل به وقوع پیوست تا همگان بدانند که این پیر روشن ضمیر با چه دید حکیمانه و روشنی جهان و تحولاتش را می بیند.
۸- پیش بینی عاقبت ذلت بار برای سران مزدور
—————————————————-
زمانی که در دوران ۸ سال دفاع مقدس اکثر سران مزدور کشورهای منطقه به دستور استکبار بر علیه انقلاب متحد شده و خوش خدمتی می کردند ، امام راحل ، این پیر روشن ضمیر با پیش بینی عاقبت ننگین این خودفروختگان ، آنها را از سقوط بیشتر در دام ابرقدرتها برحذر می دارد و عاقبت تاسف بار آنها را گوشزد می کند ، اما افسوس که این دنیاپرستان تشنه قدرت از درک و هشدار این مرد الهی عاجز بوده و به سرنوشتی شوم دچار شدند.
سرنوشت تاسف بار صدام حسین ، حسنی نامبارک ، علی عبدالله صالح ، قذافی و … نمونه ای از این عبرتهاست ، کسانی که بعد از اتمام دوران مصرفشان ، همچون دستمالی بی ارزش توسط اربابان خود به دور انداخته شدند.
« ابرقدرت ها آن لحظه ای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمی ترین وفاداران و دوستان خود را قربانی می کنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد. آنان منافع خود را ملاک قرار داده اند . » (صحیفه امام – جلد۲۰ ص ۳۲۸ و ۳۲۹)
۹- پیش بینی حرکت مردم مصر و عاقبت حسنی مبارک
————————————————————
حضرت امام(ره) با شناخت عمیق از ملت مصر و پیشنیه تاریخی و عمق دلبستگی این ملت نجیب به اسلام و روحیه ضداستکباری و ضد استبدادی این مردم ، پیش بینی می کنند که این مردم غیور با حرکت شجاعانه خود ، مزدوران استکبار را به زباله دان تاریخ خواهند فرستاد.
ملت مصر به خیابان ها بیایند و این تفاله های آمریکا را بیرون بریزند…!
این رئیس جمهور تحمیلی ثانی [حسنی مبارک] که خیال دارد در مصر مثل آن [انور سادات] حکومت کند، دربست خودش را در اختیار آمریکا گذاشته است؛ قبل از اینکه به ریاست برسد اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و آمریکا کرده است. ندیده است که همان طوری که سلف طالحش به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، همین عمل را با او هم خواهند کرد. (صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۲۸۵)
اینک گذشت زمان نشان داد که پیش بینی امام راحل(ره) از تحولات مصر و حرکت مردم انقلابی این کشور تا چه اندازه قرین به واقعیت بوده و آن مرد الهی چگونه از سالها پیش در انتظار حوادث کنونی مصر و حرکت قهرمانانه این ملت بزرگ بودند.
۱۰- پیش بینی وقوع بیداری اسلامی در منطقه
—————————————————
پیش بینی بزرگ دیگری که امام راحل با نگاه ملکوتی خود از ورای دهها سال آن را می دید ، وقوع انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان بود تا جایی که بفرموده ولی امر مسلمین امام راحل علاوه بر پیش بینی ، بی صبرانه در انتظار این تحول مبارک بود و همواره ملتهای مسلمان را به قیام و انقلاب بر علیه حاکمان فاسد ترغیب می نمود.
نمی دانند و نمی بینند که انقلاب اسلامی صادر یا در شرف صدور است و با تاییدات خداوند متعال پرچم اسلام در آتیه های نه چندان دور به دست ملت های اسلامی بلکه مظلومان تشنه عدالت اسلامی در سراسر عالم به اهتزاز در خواهد آمد؟( ۶ مرداد ۱۳۶۶ /۱ ذی الحجه ۱۴۰۷ جماران – بردائت از مشرکین پیام به زائران حج)
ما میخواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند … و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند این در همه ملتها و در همه دولتها بشود، آرزوی ما این است. معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار شوند و همه دولتها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد میرود و خودشان به نحو فقر زندگی میکنند نجات بدهد
جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و ظالمان شروع شده و در حال گسترش است امید بخش آتیه روشن است و وعده ی خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک تر می نماید . . .
امید است که این انقلاب جرقه و بارقه ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده های زیرستم ایجاد نماید….((صحیفة نور، جلد ۱۵، صفحة ۷۵، تاریخ ۱۳۶۰/۵/۱۰)
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم ….
ما باید از مستضعفان جهان پشتیبانی کنیم. ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه انقلابمان را صادر نمی کنیم کنار بگذاریم. زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نمی شود و پشتیبان تمام مستضعفان جهان است.
انقلاب اسلامی ایران با تایید خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است… ۱۳۶۰
۱۱- پیش بینی فروپاشی آمریکا از درون
——————————————–
یکی از عجیب ترین پیش بینی های امام راحل(ره) ، پیش بینی فروپاشی و نابودی امپراطوری آمریکاست آن هم در زمانی که این ابرقدرت در اوج قدرت و همینه خود قرار دارد و با کنار زدن ابرقدرت شرق به قدرتی بلامنازع در جهان تبدیل شده است و بسیاری گمان می کنند که سیطره آمریکا قرنها طول بکشد و برخی تئوریسین ها مانند فوکویاما حکومت آمریکا را مدینه فاضله بشری و اوج تمدنی ذکر می کنند که بشر می تواند بدان دست یابد ، در این فضاست که مرد الهی قرن با بینش عمیق خود نابودی قریب الوقوع این امپراطوری را مژده می دهد و نابودی آن در آینده نزدیک را پیش بینی می کند :
دهها خبرنگار و فیلمبردار را به منطقه گسیل داشته اند تا خبر موفقیت نقشه های آمریکا را مخابره کنند خداوند زمینه رسوایی و زبونی آمریکا را به دست غیب خود فراهم می آورد و اقتدار معنوی پرچم لااله الا الله را بر پرچــم کفر به نمایــش می گذارد و دل بندگان خالص خویــش را شادمان می سازد. (۶مرداد ۱۳۶۶ /۱ ذی الحجه ۱۴۰۷ جماران موضوع: بردائت از مشرکین پیام به زائران حج)
انقلاب اسلامی با تایید خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است و ان شاءا… با گسترش آن قدرتهای شیطانی به انزوا کشیده خواهند شد ….. (۱۲ آبان ۱۳۶۰ /۶ محرم ۱۴۰۲)
انشاءا… مردم سلحشور ایران کینــه و خشم انقلابی و مقدس خویش را در سینه ها نگه داشتـه و شعله های ستم سوز آن را علیه شوروی جنایتکار و آمریکای جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهد گرفت تا به لطف خداوند بزرگ آمریکای جهانخوار و اذناب آنان به کنار خواهند رفت… (۱۱ مهر ۱۳۶۷/ ۲۱ صفر ۱۴۰۹)
اوضاع متلاطم و آشفته سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی آمریکا در طی سالهای گذشته که بسیاری از آگاهان و حتی مسئولان آمریکایی به صراحت به آن اذعان کرده و از آن به نشانه های فروپاشی آمریکا یاد می کنند ، به خوبی نشان می دهد که پیش بینی بزرگ امام راحل در مورد زوال و سقوط آمریکای جنایکار در حال تحقق است.
۱۲- پیش بینی فتح قدس و آزادی فلسطین
————————————————
مسئله رهایی فلسطین و آزادی بیت المقدس از دست اشغالگران از ابتدای حرکت انقلابی امام جایگاه برجسته و ویژه ای داشت ، امام راحل با نامگذاری روز قدس ، طرح ایده نابودی اسرائیل و محو آن از نقشه جهان و طرح آروزی فتح بیت المقدس ، عملاً یکی از بزرگترین پیش بینی های خود مبنی بر نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف را پایه گذاری کرده و آن رو به آرمان درخشان و دست یافتنی ملتهای مسلمان تبدیل کرد و این روزها که اسرائیل لحظه به لحظه بیشتر در مرداب نابودی و فروپاشی فرو می رود ، جهانیان به صحت پیش بینی امام راحل پی برده و به صدق فرمایشات آن پیر روشن ضمیر ایمان می آورند.
ان شاء اللَّه فلسطین آزاد بشود و بیت المقدس، آنکه مسجد همه مسلمین است به حال اول برگردد. و آنهایى که به مسلمین ظلم و ستم مىکنند ان شاء اللَّه خداوند دفع شرّ آنها را بکند .. (صحیفه نور ج ۱۴ )
جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت،… (صحیفه نور ج۲۱ ص ۲۸۳)
آرزوى ما آن است که سرزمین فلسطین و مسجداقصى از صهیونیسم تطهیر شود و مردم فلسطین به سرزمین خویش باز گردند (صحیفه نور جلد ۳ صفحه ۲۵۶)
باید همه بپا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم، و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم .(صحیفه نور جلد۱۲ ص۱۴۸)
اشاره مهم ولی امر مسلمین ، توجه و اعتماد به پیش بینی های امام راحل
———————————————————————————–
همچنانکه دیدیم بنیانگذار مقدس ترین انقلاب تاریخ ، خمینی کبیر که به راستی کاروان بشریت را از پرتگاه ضلالت و گمراهی به شاهراه هدایت و نور هدایت کرد با نگاه الهی و ملکوتی خود بزرگترین حوادث عصر خود و آینده ی پیش رو را به خوبی پیش بینی نموده و با بیانات خود یاران حق را در رسیدن سریعتر به این آینده درخشان ترغیب کرده و بشارت داده اند ، جای تاسف بسیار دارد که برخی با وجود این شواهد درخشان از صحت پیش بینی های این پیر فرزانه ، هنوز که هنوز است به بهانه های مختلف در صحت درخشانترین و مهم ترین پیش بینی امام راحل مبنی بر نزدیک و قریب الوقوع بودن ظهور شک و تردید داشته و آن را تعارف و غیر واقعی دانسته و این برداشت نادرست را به جامعه منتقل می کنند .
آیا برجسته کردن صحت پیش بینی های امام راحل توسط خلف صالح او درست در زمانی که جریانی که به این حقایق سوء ظن دارد تمام تلاش خود را برای کم رنگ کردن این بشارتها و پیش بینی ها در جامعه بکار بسته است ، قابل تامل و پرمعنا نیست؟
آیا می توان به بهانه غیرمعصوم بودن از فرمایشات و پیش بینی ها و بشارتهای بزرگانی چون حضرت روح الله ، ولی امر مسلمین و آیت الله بهجت ، به راحتی گذشت؟
آیا تحقق دهها پیش بینی بزرگ این معادن علم و حکمت اطمینان بخش نیست ؟
آیا شواهد و قرائن حکایت از در پیش بودن بزرگترین ، عظیم ترین و مبارک ترین تحول تاریخ بشریت ندارد ؟ چیزی که اسطوره های عرفان و تقوا صریحاً بسیار نزدیک بودنش را بشارت داده اند
پیش بینی و بشارت بزرگ ولی امر مسلمین :
————————————————-
ولی امر مسلمین در کنار توجه دادن اذهان و قلوب به صحت پیش بینی های حضرت روح الله ، خود نیز پیش بینی های بزرگی دارند که موید درستی پیش بینی های امام عزیز بوده و از آغاز تحقق آنها خبر می دهد:
حرکت ملتهای به خروش آمده منطقه، تحقق بخشی از وعده های الهی به ملت ایران است که ایستادگی و ثابت قدمی در این راه، تحقق کامل نصرت الهی را به همراه خواهد آورد.
واقعیات عرصه سیاسی ایران و منطقه، نشان می دهد که امریکا، امروز خود در مقابل انقلاب اسلامی به زانو درآمده است
شرایط امروز کشور و منطقه تحقق برخی از وعده های الهی به ملت ایران است
انزوای امریکا و احیای نوید بخش اسلام در میان ملتهای منطقه از دیگر نشانه های تحقق وعده های الهی هستند
در همین هفته های اخیر جوانان فلسطینی در کشورهای مختلف منطقه، بعد از گذشت ۶۰ سال، در روز نکبت و در اقدامی بی سابقه، مرزهای رژیم صهیونیستی را شکستند و این حقیقت دلنشین، طلایه تحقق وعده پروردگار مبنی بر پیروزی قطعی اسلام و مسلمانان است
(فرمایشات ولی امر مسلمین در جمع دانش آموختگان سپاه – خرداد ۹۰)
منبع:/leader-khamenei.com
سلام
یا علی مدد.
گه به یاد مادرش زهرا فغان از دل کشید
گاه بر مظلومی شیر خدا حیدر گریست
او که خود مظلوم و در بند ستمگر بود اسیر
بر غریبی شهید کربلا یک سر گریست
دیده ی عشاق از داغ امام عاشقان
در دل صحرای غم یک آسمان اختر گریست
حضرت معصومه زین ماتم فغان از دل کشید
در مدینه از غم مرگ پدر دختر گریست
در عزای ناخدای فلک تسلیم و رضا
پور دلبندش رضا در موج غم گوهر گریست
سلام جناب قدیانی
خدا قوت*
…
…
خیلی قشنگ بود داداش . دستت طلا
ب- ما اندازه دلدل هم نمی فهمیم که همچین سئوالاتی می پرسیم!!!!
…
…
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
آی گفتی برادر
حرف دل ما بود ولی شما زحمت کشیدید…
حاجی مطلبی که تو بهشت زهرا درباره طلبه سیرجانی خوندی چی شد ؟؟؟؟؟
نزدیش که
سپاس