نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
“من مانده ام؛ پروانه که خودش در هوا پرواز می کند، چرا پس اسم این شنا را گذاشته اند پروانه؟!”
🙂
داداش خوش ذوقم :
این توبه نامه روکه خوندم میدونی یادچی افتادم ؟
یاد اون موضوع آنتی بادی و موضوع رقص شیخ بی سواد درحضور اره ماهی و شکم نهنگ و ازاین جورچیزها . چقدراون موقع این متن رو خوندم فکرکنم ۷ ، ۸ باری شد . ممنون . آخرشبی یه ستاره ی ناچیز رو بالب خندون به رخت خواب اعزام کردی .
سیداحمدجان ، خداقوت .
این نیم بِسمل که بعضی وقت ها کامنت می کنی خیلی احساس خوبی به آدم میده ، انگار یه شروع پربرکت .
سلام آقای قدیانی
خدا قوت*
سلام اخوی مارو لینک کن بنرمونم بزار تو سایتت دستت طلا منم لینکت کردم
با اجازه داداشم؛
چشم انتظار بزرگوار سلام،
وقتی اولین کامنت با “بسم الله” شروع می شود احساس خوبی در کل کامنت ها به وجود می آید،
البته من میتوانم همیشه اولین کامنت را به همین صورت بگذارم ولی خوب مرام به خرج میدهم تا سایر دوستان هم لذت اول شدن را تجربه کنند! 🙂
واااااای اینش خیلی باحال بود
اما آب استخر اینجا خیلی هم خوب است! کولر (!) دارد. ما شنیده بودیم کولر، آب داشته باشد، اما نشنیده بودیم آب، کولر داشته باشد!!!
(((:
سلام اقای قدیانی.خیلی جالب بود.
التماس دعا
یاعلی
{شما هم توبه کنید. من هم توبه می کنم. همه توبه کنند. همه با هم توبه کنیم. من اگر توبه نکنم، شما اگر توبه نکنید، چه کسی توبه کند؟!}
باز جای شکرش باقی است که نپرسیده چه قدر وقت دارم که توبه کنم؟
{الان اگر دیار، دیار باقی باشد، می رویم دیار فانی، اما اگر الساعه دیار فانی باشد، خب ما می رویم دیار باقی.}
شیخنا! دیار فانی یا دیار باقی؟
شیخ اصلاحات که در دادن بیانیه گوی سبقت را از موسوی ربوده، اخیرا نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه مرقوم فرموده که از سیر تا پیازش را روزنامه اعتماد ملی چاپ کرده. کروبی در بخشی از این نامه آورده: «ممکن است که کروبی را هم به دیار فانی بفرستند اما ملت زنده میماند و حق خود را میگیرد».
ما نه که مناظره کروبی و احمدینژاد را دیده بودیم تا به حال خیال میکردیم شیخ اصلاحات، فقط عربیاش ضعیف است، نگو فارسی را هم همچین درست و حسابی بلد نیست. اینکه حالا یکی بعد از یک عمر «ضرب زید» خواندن، نداند که «عربی» به خلیج برمیگردد یا به دول خیلی بد است، از آن بدتر این است که آدم معنای دیار باقی و دیار فانی را نداند.
فرق فانی را با باقی نداند. ببین شیخ! یکی میخواهد بمیرد، میگویند یارو از دیار فانی به دیار باقی رفته. یعنی از این دنیا یک تک پا رفته آن دنیا. یعنی فاتحه! حالا این دنیا میشود دیار فانی، آن دنیا میشود دیار باقی. پس به آخرت میگویند دیار باقی. ما الان در کدام دیاریم؟ در دیار فانی. چرا؟ چون هنوز در این دنیا هستیم، خب! حالا آمدیم و رفتیم آن دنیا. ما در اصل رفتهایم به دیار باقی. با این حساب شما اگر الان قرار باشد به جایی بروید، آن دیار، دیار باقی است، چرا که شما همین الان که دارید زندگی میکنید در دیار فانی هستید. آدم از دیار فانی به دیار فانی که نمیرود. میرود دیار باقی. البته این لامصب حفظ کردنش آنقدرها هم سخت نیست. باید آن را شرطی کرد. بچهها هم این را میدانند که دیار فانی یا دار فانی به همین دنیا میگویند. یعنی اگر شما هر جا از شهرام جزایری پول گرفتید، آنجا دیار فانی است. در دیار باقی از این خبرها نیست. آن دیار فانی بود که میشد ۳۰۰ میلیون از شهرام جزایری پول گرفت. یعنی هر وقت یادتان رفت، فوری یاد شهرام جزایری بیفتید. شهرام میشود دیار فانی، آخرت میشود دیار باقی. حالا میخواهم ببینم به عمادالدین باقی میشود گفت عمادالدین فانی؟ فانی، فانی است، باقی، باقی است.
شمسالواعظین هم شمسالواعظین است. مهاجرانی هم الان در لندن است. البته هیچ بعید نیست جناب کروبی به سایر زبانها به جز عربی و فارسی مسلط باشد. شاید انگلیسی شیخ اصلاحات قوی باشد. شاید اسپانیولی را حرف میزند مثل بلبل. حالا یکی فارسی و عربیاش یک مقدار مشکل دارد، به جایش میبینی ایتالیایی را از مالدینی بهتر حرف میزند. وانگهی! تو به صد زبان زنده دنیا مسلط باشی، نتوانی ۳۰۰ میلیون از شهرام جزایری پول بگیری، به درد جرز لای دیوار هم نمیخوری. اصلا تو دیکشنری متحرک؛ به چه درد میخورد؟ حالا هزاری هم فرق میان دیار باقی با دیار فانی را بدانی. فکر نان کن که خربزه آب است. مردی برو یک دوست ردیف کن که ۳۰۰ میلیون از او به تو بماسد. حالا از دیار باقی میخواهی به دیار فانی بروی، از باقی به فانی میخواهی بروی، نمیدانی اصلا از کدام طرف بروی، فکرش را هم نکن!
روزنامه وطن امروز/ ستون روزخند/ ایام ماضی!
…
“وانگهی! تو به صد زبان زنده دنیا مسلط باشی، نتوانی ۳۰۰ میلیون از شهرام جزایری پول بگیری، به درد جرز لای دیوار هم نمیخوری. اصلا تو دیکشنری متحرک؛ به چه درد میخورد؟ حالا هزاری هم فرق میان دیار باقی با دیار فانی را بدانی. فکر نان کن که خربزه آب است. مردی برو یک دوست ردیف کن که ۳۰۰ میلیون از او به تو بماسد.”
خدائیش هنرمندی داداش،
ممنون سلاله ۹دی!
اما من شک دارم این توبه نامه رو خود شیخ نوشته باشه فقط یه بار گفته کلا به شما که عرض میکنم!!!
فکر کنم مدحی پاش تو وسطه؛ محمدرضا!!
…
سلام زیبا بود…
خیلی جالب بود.میگم شیخ بی سواد وقتی میره استخر دندون مصنوعیشو درمیاره………..
واقعاً انصاف اینه که یادمان نرود شیخ پیشکسوته جریان های انحرافی است
خیلی قشنگ بود
سخت ترین شنا، شنای پروانه ست! من مانده ام؛ پروانه که خودش در هوا پرواز می کند، چرا پس اسم این شنا را گذاشته اند پروانه؟!
آخ اشکمان را در آوردید این متن رو با خانواده خواندیم روحیه مان شاد شد دلمان تنگ شده بود برای این شیخ
حالا یه سوال واقعا ها چرا اسم این شنا پروانست ؟
گنج قارون ! (گفت و شنود)
گفت: سایت «ایران گلوبال» در مقاله ای بلند و طولانی به اپوزیسیون اعتراض کرده و نوشته است نباید به خاطر نفوذ مدحی به درون خودمان به نوری زاده و جهانشاهی و بقیه کسانی که باعث نفوذ وی شده اند، فحاشی کنیم!
گفتم: حیوونکی ها از نفوذ مدحی بدجوری شوکه شده اند.
گفت: همین سایت در ادامه نوشته است «باید اعتراف کنیم که اپوزیسیون به صفات زشتی نظیر حسادت، غرور کاذب، خودخواهی، شهرت طلبی بیمارگونه، خودبزرگ بینی، منفعت طلبی و دروغگویی مبتلا شده است.»
گفتم: داروغه یک شهر فرمان داده بود از هر کس که در بدنش نقصی هست جریمه بگیرند و ماموران داروغه شخصی را دیدند که یک چشمش کور است و از او جریمه خواستند، یارو پرسید چرا و متوجه شدند لکنت زبان هم دارد و جریمه را دو برابر کردند، طرف سرفه شدید کرد، گفتند سل هم داری؟ و یارو از ترس پا به فرار گذاشت که ماموران متوجه شدند یک پای او هم لنگ می زند. فرمانده ماموران داد زد نگذارید فرار کند که گنج قارون است!
راستی اول تخم مرغ درست شد یا مرغ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با توبه موافقم.همه با هم توبه می کنیم.
این شیخ جیگره دل هارو میبره .اذیتش نکنید باورکنید اگه نباشه ما از غم دق میکنیم.بذارید بیاد توانتخابات مجلس من که بهش ۵تا رای میدم.اصلا یه جوری گوگولی مگولیه.جای نظام بودم میذاشتمش توی ویترین هروز میرفتیم باهاش حرف میزدیم.باور کنید الان به غیر از یک مشت دلار بی زبون هیچی تودلش نیست!
داداش حسین حرف حساب بود یانه؟
ظاهرا توهمات تو را به چرت و پرت گویی کشانده واقعا مستحق ترحمی
پریشب می خواستم درباره ی این متن تان مطلبی را بگویم،اماخب…
این طنزتان خیلی قشنگ بود، اما به نظرتان زود تمامش نکردید؟نمی خواهم مثل بعضی ها نظر دهم که متن بلند می نویسید،می گویند چه قدر طولانی،کوتاه می نویسید،می گویند چرا کوتاه؛اما به نظرم ناتمام ماند.متن تان درباره ی توبه ی شیخ بود،اما زیاد به این موضوع نپرداختید؛یعنی به نظرم جای کار بیش تری داشت؛ از خیلی چیزهای دیگرهم می توانست توبه کند، البته نمی دانم شاید به خودم برگردد،شاید چون فرموده بودید “متن کامل توبه نامه شیخ بیسواد”من منتظر یک متن طولانی بودم که شیخ نادم وپشیمان باشد.
همه ی این هایی که گفتم احساس من بود وطبیعتا خیلی احتمال دارد که نادرست و اشتباه باشد.
…
حسین قدیانی: این از طنزهای ضعیف من بود و در حجمی که من کار می کنم، کاملا طبیعی است. به دل خودم هم ننشست اصلا! سوژه طنز خیلی بهتر از نحوه پرداختن من بود. مواردی را آورده ام که لازم به ذکرش نبود و مواردی را از کنارش عبور کرده ام که می توانست به طنز کمک کند.
بهتر بود به جای طنز از هنر و قلمت استفاده می کردی تا کروبی تشویق شه توبه کنه. اون وقت بود که در بازگشت فردی از جهنم تو هم سهمی داشتی.
میدونم اونقدر شرف نداری که کامنت رو درج کنی اما میگم تا فکر نکنی با یه عده … طرف هستی!
واقعا خیلی جرئت و شرف میخواد برای بنده خدایی که در حصر هست جوک و لطیفه ساخت…
راستی چه خیر از جریان انحرافی(!۹) ؟
مگه همین شیخ به قول شما جاهل خبر از رمالی و جن گیری و… نمیداد؟؟؟
اهای تو که اسمت و گذاشتی شیعه علی
امسال تو و مریدت که همان شیخ های بیسواد هستند به اسم شیعه علی دمار از مردم در میارن و مثل تو و امثال تو به اسم علی و دین .،مردم را لگد مال کردند.خواهش میکنم اظهار نظر نکنید به شما و امثال شما نمیخورد چون امتحانتان را پس دادید.ضمنا شرف را کسی دارد که بی شرف نباشد و از شهرام جزایری ها باج نگیرد!!!
جناب شیعه علی!
با یک اسم دیگر نظر می دادی.آخه به شما می خورد شیعه ی هرکسی باشی الا علی.
شیخ بی سواد الان در قصر در حصر است و خیالت راحت آن زمانی هم که در حصر نبود، ما این جا درباره اش طنز می خواندیم.شماخودتو ناراحت نکن .