شریعتی، شریعتی است!

۳۱ خرداد ۸۳ در روزنامه “کیهان” متنی نوشتم برای صاحب “کویر” که می خوانیم: “خدا” را مظهر غیرت، “محمد” را پیامبر بیداری، آزادی و قدرت، “علی” را بنیان گذار وحدت، “فاطمه” را فاطمه، “حسین” را وارث آدم، “شهادت” را یک انتخاب، “دعا” را یک مجاهده و “اشک” را زبان عشق می دانست. مامش ولی “زینب” بود. او را “رسول امین برادر” خطاب می کرد. می گفت: “مردانگی در رکاب این زن، جوانمردی آموخته است”. آری! خود را خاک پای اهل بیت می دانست. آرزو داشت سر بر در خانه گلین زهرا بگذارد و غم قرن ها را زار بگرید. چه اینکه زاده فقر بود و شرافت را در طلا نمی دانست. جزء معدود روشنفکرانی بود که هر چه بیشتر از عمرش می گذشت، بیدارتر می شد، نه بیمارتر. خدا را شکر هر چه هم بیشتر می گذرد، روشنفکران بیمار کمتر از ریسمان او آویزان می شوند؛ الحق و الانصاف او را دیگر نشناخته، نمی توان مدح کرد. آخر “ستایش” را تنها بعد از “شناخت” روا می دانست. نمی توانست تحمل کند که امت علی، رسم علی را قربانی اسم علی کرده باشد. به گمانم یاری بود برای دین و تیری بر قلب نفاق. نه! دشمن روحانیت نبود. “حوزه” را آخرین سنگر ایستادگی در برابر اجانب می دانست. حرف دلش را جز به “روحانی راستین” نمی زد؛ مرید افکار مطهر و آگاه بود. استاد هم از این خوشش می آمد که دکتر “وارسته” بود. خوب یا بد، خودش بود. خودش. یک جامعه شناس مسلمان.  به قول “آقا” درد دین داشت. برای دین، ایدئولوژی قائل بود. دین را بدون چارچوب قبول نمی کرد. از انگ نمی ترسید. دین ژله ای را مطلوب روشنفکرانی می دانست که نان را به نرخ روز می خورند. او حتی آزادی را هم در درون دین جست و جو می کرد. هویت داشت. حریت را هرگز به دموکراسی نمی فروخت. با نوک پیکان قلمش ۳ ضلعی زر و زور و تزویر را نشانه می گرفت. جهل دوست را مکمل مکر دشمن می دانست و بی شعوری را مادر کفر. تحجر را بر نمی تافت. تعصب برایش دشوار بود. خوارج را سمبل بلاهت می دانست. آنها را “دیانت مداران ولایت ندار” شناخته بود. افسوس می خورد که چرا آدمی باید در فضای دلخواه دشمن تنفس کند، از او مواجب بگیرد و کلمات او را نشخوار کند. زنده یاد اگر بود خوارج امروز را خردموکرات هایی می دانست که آزادی را به رخ علی می کشند. چه اینکه علی را “آزادی ناطق” خطاب می کرد. دوست متدینین بود و خصم انسان های بی ایمان. ارزش هر کاری را در جامعه، به اندازه ای می دانست که دشمن از آن کار ضربه می بیند. او نمایش را می کوبید، نه نیایش را. ادعا را می کوبید، نه دعا را. خلافت را می کوبید، نه ولایت را. ابن ملجم را می کوبید، نه مالک را. تحجر را می کوبید، نه تهجد را. آئین غلط را می کوبید، نه دین را. خوارج را می کوبید، نه ولی دین را. از اینها گذشته، نقد می کرد به قصد اصلاح، نمی کوبید به نیت تخریب. اگر هم می کوبید “ایالت عیش” را می کوبید، نه “ولایت عشق” را. تازه! دموکراسی را هم متعهد کرده بود به عقل و شرع، و این یعنی در نظر او، علی همیشه مشروع است؛ چه با یک تن مالک، چه با یک وطن مالک. با این همه او بالاخره انسان بود و انسان هم جایزالخطا، و مگر نه اینکه همه ما کم و بیش چنین هستیم؟!… و عاقبت همان گونه مرد که زیست؛ چه اینکه شریعتی، شریعتی است! امروز اما این نوشته با ویرایش جدید، این می شود که شریعتی، علی را “عدالت ناطق” می دانست و معتقد بود خوارج کسانی هستند که عدالت را به رخ ولایت می کشند!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین!
    اگرآن گونه که تو شریعتی رابرایمان معرفی میکنی ، بعضی ازبه اصطلاح روشنفکران یانزدیکان آن مرحوم ، معرف بودند یا استفاده ی ابزاری ازبرخی عقایدش نمی کردند ، چه بسا که اکنون شرایط ونگاه های مخالفان و موافقان طور دیگری بود .

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    کلا”من معتقدم :
    بعضی ازمتفکرین که علامات سئوالی ، درجلو ی آثار و اسامی اوناست . مثل : مرحوم شریعتی و جلال و … اگه چهارتا بچه بسیجی اهل دل و قلم و معرفت و مطالعه و آگاهی اونها رو نقد کنند و بازتعریف ، اون موقع هست که افراد فرصت طلب منورالفکر ، بایددست هاشون رو به نشانه ی تسلیم بالاببرند و بانگاه عاری ازهوی و هوسهای سیاسی و غیرسیاسی به موضوع نگاه کنند.

  3. سیداحمد می‌گوید:

    بی نهایت ممنونم داداش،
    با نوشتن راجع به دکتر شریعتی لطف بزرگی به ما برای شناخت بیشتر ایشان می کنید.

    واقعا این مطلب برای سال ۸۳ بود؟
    قبلا مطالب سالهای گذشته تان را که می خواندم حس میکردم سبک متن هایتان کمی متفاوت بود با این روزها، ولی این متن حس قدیمی ندارد!

  4. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {نمی توانست تحمل کند که امت علی، رسم علی را قربانی اسم علی کرده باشد.}

    متن های قدیمی تان رابیشتردرقطعه بگذارید،خواندن آن ها برای مان جذابیت خاصی دارد.

  5. بنده خدا می‌گوید:

    سلام ببخشید جالبه ولی حرفای آقا راجع به شریعتی با حرف های شما متناقضه!
    می خواین یک بار از آقا راجع به شریعتی بپرسید!!!!
    آقای ولایتمدار!!!!

  6. سلاله 9 دی می‌گوید:

    جناب بنده خدا !
    لازم نیست که ازحضرت آقا نظرشان را راجع به شریعتی پرسید.دیدگاه حضرت ماه در این باره روشن است و مراجعه کنید به صحبت های ایشان. الکی که نمی شود حرف زد.شما می گویی نوشته ی آقای قدیانی با‌ صحبت های حضرت آقا متناقض است،بیا منطقی حرف بزن و بگو آقا فلان جا این حرف را درباره ی شریعتی گفته اند و این سخن شان با این بخش نوشته شما هم خوانی ندارد.همین طوری اظهار نظر نکنید لطفا و بعد، اگربه علامت تعجب گذاشتن باشد، من در مقابل کامنت شما هزارتا علامت ! می گذارم.

  7. م.طاهری می‌گوید:

    خدا رحمتشان کند

  8. مجید حسینی نصر می‌گوید:

    ای بابا کور شدیم ، برای این وسط یه رنگ غیر سفید انتخاب کنید
    شما که هنری هستید دیگه چرا ، خخخخخخخخخخخخخخخیییییییییلی تو مخه
    بقول حاج علیرضا پناهیان(ارواحنا فداه)
    التم دعا

  9. پلاک57 می‌گوید:

    سلام
    کافیه برید اسم شریعتی رو تو گوگل سرچ کنید
    ببینید چه کسایی الان طرفدار دکترند……………
    واقعا ما حزب اللهیا، تو شناسوندن چهره واقعی دکتر چه قدر نقش داشتیم؟
    اگه موفق می شدیم چهره ی جهادی اهل بیت رو اون طور که شریعتی معرفی میکنه معرفی کنیم،الان وضع ما این بود؟
    آقا حسین! دمت گرم خدا بهت توفیق بده همین جوری حقیقتو اون جور که هست نشون بدی!!!!!
    با تعبیر شریعتی یعنی گل خار دار خیلی حال کردم؛ ایول………………….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.