نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
می شود مثل سیدمصطفی چمران : دکتر بود ، تحصیل کرده درمهداستکبار بود ، وزیر و وکیل بود ، غم خوارمردم مظلوم لبنان بود ، عمار هم بود ، صاحب بصیرت هم بود شهید هم بود … می شودهمه چیز بود.
قابل توجه بعضی خواص بی صیرت ، که هم خاصیت علمی ندارند ، هم خاصیت وکالت و هم بقیه خواص مورد نیازبرای یک فرد …
دلربا می نویسی داداش جان : عینهو اینکه الان ازپله های نمادِزیبای دهلاویه درحال بالارفتنی ، یااینکه درمیان گلزارمعطرشاهدان طریق قدسی طی طریق می کنی وبه حال خود غصه می خوری و به حال شهیدان ، غبطه …. السلام علیک ایها الشهداء والصدیقین .
کاش این مسولین بنیاد فقط سنگ قبر عوض می کردند….
قبر پدرم و هم ردیفاش همه جا به جا شده یعنی قبلا توی ردیف بوده الان یکی جلو و یکی عقبه!!! همه خانواده ها ناراحتند ولی کسی جوابگو نیست.
من تا به حال این شکلی اش را ندیده بودم اما مسولین استان ما اینگار نه اینگار ….
این یعنی مسولین حتی یک سنگ قبر درست و حسابی هم از پدرهای ما دریغ کردند…
خصوصی خصوصی
شاعراین شعرنمی دونم کیه . اگه صلاح دونستین که یه جاقراربدین اگه هم صلاح ندونستین که جهت مطالعه ی خودتون.
بنده دارم به رسم آقایی
صحبتی با جناب مشایی
این که گویم نه حرف امروز است
حرف صد ها هزار دلسوز است
ای که با احمدی نژادی تو
راست گو ! خورد او چه دادی تو
این چه سحریست کرده ای او را
این چنین بهر تو کشد هورا
تا تو را نزد خود کند ابقا
پشت حتی نموده بر آقا
سخت در او نفوذ داری تو
نیتی خانه سوز داری تو
گرچه از میز شخصی اش دوری
تو به واقع رییس جمهوری
آنچنان کرده ای در او تو نفوذ
شب بگویی که روز ، گوید روز
میشوی گاه با دو صد تعجیل
دوست با مردمان اسراییل
روز دیگر به کرسی افتا
میزنی تکیه می دهی فتوا
موسیقی را حلال می دانی
تحفه اهل حال می دانی
چون بگویند حرام باشد این
به مراجع تو میکنی توهین
بار دیگر با همین منوال
میبری انبیا به زیر سوال
بهر اهداف شوم خود فی الحال
زدی آتش بجان بیت المال
میکنی تو هزینه میلیاردی
از اداره گرفته تا پارتی
جهت جذب چند روحانی
پول ها داده ای که میدانی
عده ای را به حج کنی راهی
که به آثار آن تو آگاهی
بهر پست رییس جمهوری
در پی چهره های مشهوری
هم به مهناز و هدیه و نیکی
داده ای وعده ها به تاریکی
چون کسی با توشد کمی کنتاک
پوز او را تو میزنی بر خاک
ناگهان بشنوند غریبانه
حکم اخراج خود ز بیگانه
یا چنان میکنی که بی دعوا
بنویسند بزور استعفا
فکر کردی که صاحب حالی
یا که جادوگری و رمالی
یا که هستی تو اندرین خانه
مهره ای از نفوذ بیگانه
از منافق گرفته تا ناتو
چشم امید بسته اندر تو
گرچه اکنون بدستت افسار است
آخر کار تو بدان زار است
دست از کارهای خود بردار
جانب حق نما تو استغفار
پیشتر زانکه بی حیا گردی
خوار و سرگشته و رها گردی
از تو خواهیم خالق دادار
احمدی را ز خواب کن بیدار
هم دوباره نما تو امدادش
هم نما از غرور تو آزادش
داداش حسین!
دیدی لبخند ملیح رضایت رو درچهره ی نورانی آقا دربازدیدازدستاوردهای تحقیقاتی نیروهای مسلح ؟ چقدرآرامش بخش بود .
شهید چمران یه عارف عاشق بود که هر کی فقط یه بار مناجاتاشو بخونه عاشق میشه
اینو به شدت تجربه کردم
در مورد قبور شهدا هم این آقایون شکل شهر رو تا تونستن از اون فطرت آدم دور کردن آدم تو تهران که راه می ره تنها حسی که بهش دست میده حس دوری از خوده فقط همین گلزار شها مونده که آدم توش احساس آرامش می کنه خواهشا اینو از ما دریغ نکنید
گاهی مسافر بود و نماز را مثل دلش، “شکسته” می خواند و گاه مجروح بود و نماز را مثل مادران شهدای جبل عامل، “نشسته” می خواند.
“از او جز “عشق” چیزی به یادگار نماند برای جنوب. جنوبی که ذره ذره داشت آب می شد، و اگر مصطفی به دادش نرسیده بود، از این شمع، جز قطره ای اشک، هیچ باقی نمی ماند. مصطفی در جنوب یاد داد که با سلاح ایمان، اسلحه اخلاص می شود عارفانه جنگید.”
“باید منظم باشی در دیوانگی…”
من گشتمُ دیوانه توکلتُ علی الله…
واقعا این بخش راجع به شهید چمران خیلی زیبا بود، حیف که کوتاه بود!
عالی بود داداش.
راجع به قبور شهدا کاملا حق با شماست.
اگر پولتان زیادی آمده به آن مادر شهید برسید که دیگر توان اثاث کشی ندارد ولی متاسفانه هر سال باید…..
…بهتر است مادر شهید را دریابند، نه سنگ قبر شهید را.
کو گوش شنوا؟؟؟؟!!!!
چه گوآرا هم دکترا را ول کرد چسبید به جنگ ولی او به کجا رسید و ما با چمران که یکی از ۲۰ دانشمند برتر دنیا در زمان خودش بود ولی آمد برای ما جنگید چه کرده ایم… ان شاءالله زودتر مجوز این فیلم جدید حاتمی کیا را بدهند.
سلام.واقعا اون قطعه ای که درباره گلزار شهدا نوشتین خیلی زیبا بود.تموم حال معنوی گلزار شهدا از بین رفت.تازه چی تو گلزار شهدا شهرمون دور تا دور شو صندلی کاری کردن انگاری که مردم میان صفاسیتی.التماس دعا.یازهرا
واقعا نمی فهمم اینکه همه ی قبور را یک شکل کنند ویکسان ومثل هم،چه زیبایی خاصی دارد که به بهانه ی زیباسازی این کار را انجام می دهند. به نظرم قشنگی گلزار شهدا به همین بی نظمی است. اینکه هرخانواده ی شهیدی یک جور قبرشهیدش را آراسته وتنوع در سنگ نوشته ها که هر مزاری رامنحصربه فرد کرده .هر بار که می روم بهشت زهرا،سر قبر هرشهیدی اول می ایستم وبه داخل حجله و ویترین بالای سرمزارها نگاه می کنم که ببینم هرخانواده ای ازشهیدش چه چیزی به یادگارگذاشته آنجا.
مزار عموی شهیدم در تهران نیست.عیدی که رفته بودم آن جا، دیدم که این طرح را آن جا اجرا کرده اند؛همه یک دست و یک شکل شده بود.روی هرسنگ قبری،نام شهید ونام پدر وزمان و مکان تولد وشهادت را نوشته بودند همین؛خیلی خشک.معنویت سابق رانداشت.
بهترین چیزی که می شود گفت همین است که
{استدعا داریم گلزار شهدا را همین طور که هست، بگذارند بماند و به مشکلات دیگر کشور رسیدگی کنند!}
سلام.اگه شعرو صحیح بنویسی ممنون میشم. جاهایی غلط تایپ شده
۱٫بار دیگر تو با همین منوال-تو تایپ نشده-
۲٫ناگهان بشنود غریبانه- اشتباهی بشنوند تایپ شده-
۳٫بنویسد بزور استعفا- بنویسند بزور استعفاتایپ شده-
۴٫مصراع آخر -تو- اضافه تایپ شده . تو نداره
قطعه قطعه مهره
موافقم ک باید منظم باشیم در دیوانگی…
ممنون که نوشتید درباره گلزار شهدا
من نمی دانم باید چه کار کرد؟
ملتمسانه از حضرات می خواهم کاری به قبور شهدا نداشته باشید!
خدایا! خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد.هیچ کس از غصه و دردهایم آگاهی نداشته باشد.هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند.هیچ کس به من توجه ننماید وجز “خدا” کسی را نداشته باشم وجز خدا به کسی پناه نبرم.(شهید چمران)
ممنون که همیشه حرف دلمون رو میزنید.وقتی حرمت شهدا به این راحتی تو کوچه وخیابون تخریب میشه،یه روزی هم باید به قبور متبرکشان میرسیدند دیگه. نکنید تورو خدا، نکنید…
ببخشید… درباره خانواده شهدا… شاید بعضی ها باشند که مثل عباس آژانس شیشه ای وقتی جنگ شروع شد سر مزرعه شان بودند با تراکتور و رفتند جبهه و بعد از جنگ هم برگشتند سر مزرعه شان بی تراکتور… اما هستند کسانی که به اندازه تمام خانواده های نگرفته، گرفتند و بدنام کردند نام خانواده شهید را… انکار نکنید که هست… هست کسی که آنقدر از برادر شهیدش ارتزاق کرد که ۱۸ بار حاجی و ۳۶ بار کربلایی بود و ماشین روز های زوج و فردش متفاوت بود و اصلاً اعتراض امثال او که معتقد بودند حالا که کاخ نشین شده اند، اُفت دارد سنگ قبر ولی نعمتشان حقیر باشد، باعث این کارهای بنیاد شد… چند وقت پیش کاشف به عمل آمد برادر به اصطلاح شهید ایشان در حین ماموریت نبوده و ماشین را برداشته رفته صفاسیتی که مرده… این را یکی از بازماندگان آن سانحه که تازگی از کما خارج شده بود گفت و بنیاد هم تمام امتیازاتشان را پس گرفت و ۷۰۰ میلیون تومان بدهکارشان کرد… حق بدهید وقتی خانواده شهیدی اینگونه در چشم هست ولی امثال آن مادر شهید را در کوچه و خیابان نمی بینی، نتوانی غم و غصه ی واقعی خانواده های واقعی شهدای واقعی را درک کنی.
اینها از سر درد دل بود، نه از زبان یک ضد انقلاب که از زبان موافق متن بالا… اما بدانیم همه چیز درهمش خوب است… سوا که کردی ریا می شود و نفاق حتی اگر غیر عمد باشد… همین
حسین قدیانی: با تو موافقم اما… ولش کن! آنچه باید در این باب بنویسم جایش اینجا نیست از بس طولانی است!
“ملت ما به رهبری مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی قیام کرد، سالها مبارزه کرد، دهها هزار کشته داد تا بالاخره طاغوت را به زیر کشید و دست قدرتهای خارجی را قطع نمود … اما استعمارگران به هیچ وجه حاضر نبودند از این کشور زرخیز بگذرند … توطئهها شروع شد، گنبد قابوس و کردستان و خوزستان را به آتش کشیدند، سنندج، مهاباد و نقده را میدان تاخت و تاز قرار دادند … چه تهمتها، چه دروغها، چه شعبدهبازیها، چه جنایتها و چه خیانتها که از این بیوطنان بیدین، علیه ایران و اسلام به وقوع پیوست. این نوکران اجنبی، این وطنفروشان بیمایه، این جانیان کافر و بیدین با پول و اسلحه استعمارگران خارجی و به دستیاری صهیونیستها، علنا علیه انقلاب مقدس ایران قیام کردند، علنا رهبر انقلاب ایران را زیر طوفان تهمت و ناسزا گرفتند، با کمال بیوجدانی و بیشرمی مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدند و روی سیاستبازان کثیف معاویهای را سفید کردند …
اینان سنگ ستمدیدگان و محرومین را به سینه میزنند، علیه استثمار و استعمار شعار میدهند و خواستار جنگ مسلحانه برای انقلاب میشوند، ولی به جای آن که با رهبر انقلاب همآهنگ شوند و قوای خود را علیه ابرقدرتها به کار اندازند و از انقلاب معجزهآسای خود دفاع کنند، در عوض تیشه برداشته، ریشه انقلاب خود را میزنند …
مگر ضدانقلاب شاخ و دم دارد؟ خیانت و جنایت چیزی جز این نیست … و چقدر پررو و بیانصاف و مغرضاند آن احزابی که دولت را قاتل و دیکتاتور و فاشیست میگویند و به ارتش نسبت خیانت و جنایت میدهند! و روزنامهها و شبنامههای خود را از این اراجیف پر میکنند! بیآبرویی و کینهتوزی و غرضورزی را بنگرید که خود خیانت و جنایت میکنند، آنگاه دیگران را به خیانت و جنایت متهم مینمایند! … زهی بیشرمی! زهی خیانت!”
گزیده ای از دست نوشته های شهید چمران درباره غائله کردستان
“در تاریخ ۱۴/۸/۵۸؛ یعنی یک هفته قبل از شروع انفجار پاوه، حزب دموکرات نامه سرگشادهای به حضرت امام خمینی نوشت و در آن به شدت به ارتش حمله کرد:” حضرت آیت الله! با صراحت و مسئولیت تمام اعلام میکنیم که کردستان در آستانه فاجعه بزرگی قرار دارد و توطئه گستردهای علیه مردم ستمدیده کردستان در شرف تکوین است … قرائن و شواهد نشان میدهد که فاجعه نزدیک است … ما نمیخواهیم این حقیقت تلخ از نظر رهبر عالیقدر انقلاب پنهان بماند، اگر نیروهای ضدانقلابی که اکنون دارند از هر طرف به سوی کردستان ارتش گسیل میدارند به دستاوردهای انقلابی ما حمله کنند، اگر به روی خلق ما اسلحه بکشند، یقین داشته باشید که خلق ما و زحمتکشان کردستان یکپارچه و متحد از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع خواهند کرد. حضرت آیت الله! شخص آن حضرت به مردم ایران یاد دادهاید که برای دفاع از حق مسلم خود از هیچ ارتشی نهراسند. مطمئن باشید مردم کردستان این درس رهبر انقلاب را فراموش نکردهاند …” آری درست است که فاجعهای علیه کردستان و علیه مردم ستمدیده در شرف تکوین بود، اما نه به دست ارتش، بلکه به دست حزب دموکرات!”
گزیده ای از دست نوشته های شهید چمران درباره غائله کردستان
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ «۵۴»
طبق این ایه(زخرف ۵۴) مستکبرین باتضعیف وتحقیر مردم بر انها تسلط پیدا میکنند مثل فرعون که مردان بنی اسائیل را میکشت و زنهایشان را اسیر میکرد
الان ما میبینیم قدرتهای بزرک همین کار را در ممالک مسلمان میکنند. با کشتن بی خانمان کردن وایجاد ترس و وحشت به زعم خود قصد ذلیل کردن مسلمین را دارند. اینجاست که میبینیم حضرت امام حسین(ع) دست روی چه موضوعی گذاشتند وچه درسی به پیروانشان دادند(هیهات من الذله) وپایداری حتی در صورت عدم توازن قوا . از اینجا به اهمیت بزرگانی مثل شهید چمران پی میبریم. این علما وبزرگان دین شریف اسلام همچون امام حسین (ع) مسئولیت بزرگی برای تفهیم ارزشهای والای دین اسلام به مردم دارند. تا در مسلمانان اعتماد بنفس ایجاد شود و اماده ظهور حضرت امام(عج)بشویم انشالله
“شاید بعضی ها باشند که مثل عباس آژانس شیشه ای …”
این شاید + بعضی ها یعنی خیلی کم
چشم از آن کسانی که گفتید و صد در صد درست هم می گویید بردارید تا شمار “شاید بعضی ها” را هم ببینید
………
چه درد بدیه دیر رسیدن!
البته بدتر از اون نرسیدنه!
خدا خیر بده به «سلاله ۹ دی» جهت کامنتشون در متن «جمهوری مصطفیها»!
قلم هم که مشخصا تعریف نمیخواد و بر همگان واضح و مبرهن است! 🙂