بال را نگشایی، پرواز نشاید

شهید/ چمران مجنون خدا بود

قهرمان قصه ما، “چمران” دلی داشت به زلالی آسمان. یک دستش اسلحه بود، اما با آن یکی دست داشت ناز می کرد گل آفتابگردان را. از آن مصطفی های خوب روزگار بود. دنیا دیده بود، اما هیچ کجا برایش “جنوب” نمی شد. عاشق این بود که در شبهای جنوب، با خدا “نیایش” کند. سجاده اش را پهن کند در آتش و سیراب کند کام خود را از عطش بندگی. از بس که قشنگ با خدا حرف می زد. گاهی مسافر بود و نماز را مثل دلش، “شکسته” می خواند و گاه مجروح بود و نماز را مثل مادران شهدای جبل عامل، “نشسته” می خواند. همیشه خدا را می خواند، چه وقتی که داشت در آمریکا درس می خواند، چه وقتی که در ناحیه مقدسه “ضاحیه” بود و چه آن دم که در دهلاویه به خدا پیوست. قبل از شهادت، بارها کشته بود نفسش را در قتلگاه اشک. آنجا که شمع بود و می سوخت، پروانه بود و می سوخت، گل بود و می سوخت. از او جز “عشق” چیزی به یادگار نماند برای جنوب. جنوبی که ذره ذره داشت آب می شد، و اگر مصطفی به دادش نرسیده بود، از این شمع، جز قطره ای اشک، هیچ باقی نمی ماند. مصطفی در جنوب یاد داد که با سلاح ایمان، اسلحه اخلاص می شود عارفانه جنگید. گفت: “دل آینه صورت غیب است ولیکن، شرط است که بر آینه زنگار نباشد”. خالی از کینه بود سینه مصطفی. نسبت به دشمن، بغض داشت، اما از دوست، کینه نداشت. حرف پشت سرش زیاد بود، او اما تیر، رویاروی، و فقط به دشمن می زد. در جنوب لبنان کارش گرفته بود، اما به عشق امام به ایران برگشت تا باز هم در جنوب، در جنوبی دیگر، عارفانه بجنگد. عارفانه جنگیدن، یعنی تو در روز با دشمن بجنگی و در شب، با نفس خویش. با همان نفس، که تو را از خدا دور می کند و پیروزی های تو را در صبحگاهان علیه دشمن، بدل به حجاب می کند، تا خود را ببینی و خدا را نبینی. چمران خدا را می خواست و خدا را می خواند و خود را جز برای خدا هزینه نکرد. زمانی که لبنان بود، سیدحسن نصرالله ۲ الگو داشت؛ یکی دکتر مصطفی، یکی هم برادر احمد. دبیر کل حزب الله بارها افتخار کرده که جنگ و زندگی را در عنفوان جوانی و در جنوب مدیون این ۲ بوده. از برادر احمد، دلیری و سر نترس و ایستادگی و مقاومت و جنگ و جنگ و جنگ آموخته و از دکتر مصطفی، همین جنگ را با طعم زندگی. بندگی. خلوص. ایثار. گرامی باد یاد شهید دهلاویه که مقتلش زیارتگه زائران جنوب و مجاوران نور است. گرامی باد یاد شهدای ستاد جنگ های نامنظم. گرامی باد یاد پرستوهایی که شهادت با بال زخمی، هوای نظم نامنظم پروازشان را داشت تا اوج بهشت. چمران مجنون خدا بود و لیلی از مجنون، جنون می خواهد، نه نظم! باید منظم باشی در دیوانگی…

گلزار شهدا/ بازسازی بکنیم یا نکنیم؟!

باز هم بحث بازسازی یا به عبارتی به سازی گلزار شهدای عزیز گل انداخته است. در این باره تعدادی از خانواده شهدای سراسر کشور معترض اند که چرا دست می زنید به مزار شهدای ما. حرف اینجاست که در نیت خیر مسئولین امر شکی نیست، اما در دنیایی که برخی از کشورها، به دلیل نداشتن سنت، دنبال احیای سنن دروغین برای جامعه خود هستند، گمانم زیبنده نباشد که ما به اسم نوسازی، سنت شکنی کنیم و دست ببریم در سنگ قبور شهدا. ما از حضرات مسئولین، همین که همه جا را گل و بلبل کرده اند، متشکریم و استدعا داریم گلزار شهدا را همین طور که هست، بگذارند بماند و به مشکلات دیگر کشور رسیدگی کنند! ما نمی خواهیم زحمت آباد کردن اینجا هم بار دیگری باشد روی دوش حضرات! در این مقام، هم دلیل داریم و هم کلی احساس و خاطره، اما گمانم کار اصح، این باشد که به قبور شهدا و آرایش سنتی آن، کاری نداشته باشیم و در عین حال گلزار شهدا را (منهای قبور شهدا) از اینکه هست زیباتر کنیم. قطعا منظورم از زیباتر کردن، نه دست زدن به سنگ مزار شهداست، و نه الگو گرفتن از قبرستان مسیحی ها برای به سازی قبور شهدا! بگذریم که اینجا هم گمانم جای مطالبه “نظم” نباشد. نظم را اینجا به معنای مقررات دست و پاگیر، مدرنیته بی خود، و ظواهر خشک و اطوکشیده جهان کنونی گرفته ام. گلزار شهدا همین طوری قشنگ است و اگر هم “نامنظم” است، اینجا کوی لیلی است؛ اشکالی ندارد! خیلی اگر حالا عده ای به فکر گلزار شهدا هستند، درختان همین گلزار را به موقع آب بدهند که خشک نشود! اما اگر خیلی پول شان زیادی کرده، بهتر است مادر شهید را دریابند، نه سنگ قبر شهید را.

انشا/ اما اگر!

کنار هم قرار گرفتن اما و اگر، قبول دارم که خیلی زیبا نیست، اما اگر (!) در “پلاک” امروز، قرار بر بی نظمی است، گیر بی خود نده. به این معنی، اهل اطاعت از هیچ قانونی نیستم، حتی قانون اساسی! آدمی باید خدا را هم بی قید، مقید باشد و آزادانه، بندگی کند. اینکه گفتم، قطعا فرق می کند با تعدد قرائت و پلورالیسم و این جور حرفها، که من آخرش هم به “تقید” و “بندگی” اشاره کردم. بال را تا نگشایی، پرواز نشاید…

روزنامه جوان/ ۲ تیر ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    می شود مثل سیدمصطفی چمران : دکتر بود ، تحصیل کرده درمهداستکبار بود ، وزیر و وکیل بود ، غم خوارمردم مظلوم لبنان بود ، عمار هم بود ، صاحب بصیرت هم بود شهید هم بود … می شودهمه چیز بود.
    قابل توجه بعضی خواص بی صیرت ، که هم خاصیت علمی ندارند ، هم خاصیت وکالت و هم بقیه خواص مورد نیازبرای یک فرد …

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    دلربا می نویسی داداش جان : عینهو اینکه الان ازپله های نمادِزیبای دهلاویه درحال بالارفتنی ، یااینکه درمیان گلزارمعطرشاهدان طریق قدسی طی طریق می کنی وبه حال خود غصه می خوری و به حال شهیدان ، غبطه …. السلام علیک ایها الشهداء والصدیقین .

  3. لیلی می‌گوید:

    کاش این مسولین بنیاد فقط سنگ قبر عوض می کردند….
    قبر پدرم و هم ردیفاش همه جا به جا شده یعنی قبلا توی ردیف بوده الان یکی جلو و یکی عقبه!!! همه خانواده ها ناراحتند ولی کسی جوابگو نیست.
    من تا به حال این شکلی اش را ندیده بودم اما مسولین استان ما اینگار نه اینگار ….
    این یعنی مسولین حتی یک سنگ قبر درست و حسابی هم از پدرهای ما دریغ کردند…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    خصوصی خصوصی
    شاعراین شعرنمی دونم کیه . اگه صلاح دونستین که یه جاقراربدین اگه هم صلاح ندونستین که جهت مطالعه ی خودتون.
    بنده دارم به رسم آقایی

    صحبتی با جناب مشایی

    این که گویم نه حرف امروز است

    حرف صد ها هزار دلسوز است

    ای که با احمدی نژادی تو

    راست گو ! خورد او چه دادی تو

    این چه سحریست کرده ای او را

    این چنین بهر تو کشد هورا

    تا تو را نزد خود کند ابقا

    پشت حتی نموده بر آقا

    سخت در او نفوذ داری تو

    نیتی خانه سوز داری تو

    گرچه از میز شخصی اش دوری

    تو به واقع رییس جمهوری

    آنچنان کرده ای در او تو نفوذ

    شب بگویی که روز ، گوید روز

    میشوی گاه با دو صد تعجیل

    دوست با مردمان اسراییل

    روز دیگر به کرسی افتا

    میزنی تکیه می دهی فتوا

    موسیقی را حلال می دانی

    تحفه اهل حال می دانی

    چون بگویند حرام باشد این

    به مراجع تو میکنی توهین

    بار دیگر با همین منوال

    میبری انبیا به زیر سوال

    بهر اهداف شوم خود فی الحال

    زدی آتش بجان بیت المال

    میکنی تو هزینه میلیاردی

    از اداره گرفته تا پارتی

    جهت جذب چند روحانی

    پول ها داده ای که میدانی

    عده ای را به حج کنی راهی

    که به آثار آن تو آگاهی

    بهر پست رییس جمهوری

    در پی چهره های مشهوری

    هم به مهناز و هدیه و نیکی

    داده ای وعده ها به تاریکی

    چون کسی با توشد کمی کنتاک

    پوز او را تو میزنی بر خاک

    ناگهان بشنوند غریبانه

    حکم اخراج خود ز بیگانه

    یا چنان میکنی که بی دعوا

    بنویسند بزور استعفا

    فکر کردی که صاحب حالی

    یا که جادوگری و رمالی

    یا که هستی تو اندرین خانه

    مهره ای از نفوذ بیگانه

    از منافق گرفته تا ناتو

    چشم امید بسته اندر تو

    گرچه اکنون بدستت افسار است

    آخر کار تو بدان زار است

    دست از کارهای خود بردار

    جانب حق نما تو استغفار

    پیشتر زانکه بی حیا گردی

    خوار و سرگشته و رها گردی

    از تو خواهیم خالق دادار

    احمدی را ز خواب کن بیدار

    هم دوباره نما تو امدادش

    هم نما از غرور تو آزادش

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین!
    دیدی لبخند ملیح رضایت رو درچهره ی نورانی آقا دربازدیدازدستاوردهای تحقیقاتی نیروهای مسلح ؟ چقدرآرامش بخش بود .

  6. عطشان می‌گوید:

    شهید چمران یه عارف عاشق بود که هر کی فقط یه بار مناجاتاشو بخونه عاشق میشه
    اینو به شدت تجربه کردم

    در مورد قبور شهدا هم این آقایون شکل شهر رو تا تونستن از اون فطرت آدم دور کردن آدم تو تهران که راه می ره تنها حسی که بهش دست میده حس دوری از خوده فقط همین گلزار شها مونده که آدم توش احساس آرامش می کنه خواهشا اینو از ما دریغ نکنید

  7. سیداحمد می‌گوید:

    گاهی مسافر بود و نماز را مثل دلش، “شکسته” می خواند و گاه مجروح بود و نماز را مثل مادران شهدای جبل عامل، “نشسته” می خواند.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “از او جز “عشق” چیزی به یادگار نماند برای جنوب. جنوبی که ذره ذره داشت آب می شد، و اگر مصطفی به دادش نرسیده بود، از این شمع، جز قطره ای اشک، هیچ باقی نمی ماند. مصطفی در جنوب یاد داد که با سلاح ایمان، اسلحه اخلاص می شود عارفانه جنگید.”

  9. سیداحمد می‌گوید:

    “باید منظم باشی در دیوانگی…”

    من گشتمُ دیوانه توکلتُ علی الله…

    واقعا این بخش راجع به شهید چمران خیلی زیبا بود، حیف که کوتاه بود!
    عالی بود داداش.

  10. سیداحمد می‌گوید:

    راجع به قبور شهدا کاملا حق با شماست.
    اگر پولتان زیادی آمده به آن مادر شهید برسید که دیگر توان اثاث کشی ندارد ولی متاسفانه هر سال باید…..

  11. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    …بهتر است مادر شهید را دریابند، نه سنگ قبر شهید را.
    کو گوش شنوا؟؟؟؟!!!!

  12. میلاد پسندیده می‌گوید:

    چه گوآرا هم دکترا را ول کرد چسبید به جنگ ولی او به کجا رسید و ما با چمران که یکی از ۲۰ دانشمند برتر دنیا در زمان خودش بود ولی آمد برای ما جنگید چه کرده ایم… ان شاءالله زودتر مجوز این فیلم جدید حاتمی کیا را بدهند.

  13. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    سلام.واقعا اون قطعه ای که درباره گلزار شهدا نوشتین خیلی زیبا بود.تموم حال معنوی گلزار شهدا از بین رفت.تازه چی تو گلزار شهدا شهرمون دور تا دور شو صندلی کاری کردن انگاری که مردم میان صفاسیتی.التماس دعا.یازهرا

  14. سلاله 9 دی می‌گوید:

    واقعا نمی فهمم اینکه همه ی قبور را یک شکل کنند ویکسان ومثل هم،چه زیبایی خاصی دارد که به بهانه ی زیباسازی این کار را انجام می دهند. به نظرم قشنگی گلزار شهدا به همین بی نظمی است. اینکه هرخانواده ی شهیدی یک جور قبرشهیدش را آراسته وتنوع در سنگ نوشته ها که هر مزاری رامنحصربه فرد کرده .هر بار که می روم بهشت زهرا،سر قبر هرشهیدی اول می ایستم وبه داخل حجله و ویترین بالای سرمزارها نگاه می کنم که ببینم هرخانواده ای ازشهیدش چه چیزی به یادگارگذاشته آنجا.

  15. سلاله 9 دی می‌گوید:

    مزار عموی شهیدم در تهران نیست.عیدی که رفته بودم آن جا، دیدم که این طرح را آن جا اجرا کرده اند؛همه یک دست و یک شکل شده بود.روی هرسنگ قبری،نام شهید ونام پدر وزمان و مکان تولد وشهادت را نوشته بودند همین؛خیلی خشک.معنویت سابق رانداشت.

    بهترین چیزی که می شود گفت همین است که
    {استدعا داریم گلزار شهدا را همین طور که هست، بگذارند بماند و به مشکلات دیگر کشور رسیدگی کنند!}

  16. فلافل.شاعر شعر مشایی می‌گوید:

    سلام.اگه شعرو صحیح بنویسی ممنون میشم. جاهایی غلط تایپ شده
    ۱٫بار دیگر تو با همین منوال-تو تایپ نشده-
    ۲٫ناگهان بشنود غریبانه- اشتباهی بشنوند تایپ شده-
    ۳٫بنویسد بزور استعفا- بنویسند بزور استعفاتایپ شده-
    ۴٫مصراع آخر -تو- اضافه تایپ شده . تو نداره

  17. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    موافقم ک باید منظم باشیم در دیوانگی…

  18. م.طاهری می‌گوید:

    ممنون که نوشتید درباره گلزار شهدا
    من نمی دانم باید چه کار کرد؟
    ملتمسانه از حضرات می خواهم کاری به قبور شهدا نداشته باشید!

  19. خادم الشهدا می‌گوید:

    خدایا! خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد.هیچ کس از غصه و دردهایم آگاهی نداشته باشد.هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند.هیچ کس به من توجه ننماید وجز “خدا” کسی را نداشته باشم وجز خدا به کسی پناه نبرم.(شهید چمران)

    ممنون که همیشه حرف دلمون رو میزنید.وقتی حرمت شهدا به این راحتی تو کوچه وخیابون تخریب میشه،یه روزی هم باید به قبور متبرکشان میرسیدند دیگه. نکنید تورو خدا، نکنید…

  20. میلاد پسندیده می‌گوید:

    ببخشید… درباره خانواده شهدا… شاید بعضی ها باشند که مثل عباس آژانس شیشه ای وقتی جنگ شروع شد سر مزرعه شان بودند با تراکتور و رفتند جبهه و بعد از جنگ هم برگشتند سر مزرعه شان بی تراکتور… اما هستند کسانی که به اندازه تمام خانواده های نگرفته، گرفتند و بدنام کردند نام خانواده شهید را… انکار نکنید که هست… هست کسی که آنقدر از برادر شهیدش ارتزاق کرد که ۱۸ بار حاجی و ۳۶ بار کربلایی بود و ماشین روز های زوج و فردش متفاوت بود و اصلاً اعتراض امثال او که معتقد بودند حالا که کاخ نشین شده اند، اُفت دارد سنگ قبر ولی نعمتشان حقیر باشد، باعث این کارهای بنیاد شد… چند وقت پیش کاشف به عمل آمد برادر به اصطلاح شهید ایشان در حین ماموریت نبوده و ماشین را برداشته رفته صفاسیتی که مرده… این را یکی از بازماندگان آن سانحه که تازگی از کما خارج شده بود گفت و بنیاد هم تمام امتیازاتشان را پس گرفت و ۷۰۰ میلیون تومان بدهکارشان کرد… حق بدهید وقتی خانواده شهیدی اینگونه در چشم هست ولی امثال آن مادر شهید را در کوچه و خیابان نمی بینی، نتوانی غم و غصه ی واقعی خانواده های واقعی شهدای واقعی را درک کنی.

    اینها از سر درد دل بود، نه از زبان یک ضد انقلاب که از زبان موافق متن بالا… اما بدانیم همه چیز درهمش خوب است… سوا که کردی ریا می شود و نفاق حتی اگر غیر عمد باشد… همین
    حسین قدیانی: با تو موافقم اما… ولش کن! آنچه باید در این باب بنویسم جایش اینجا نیست از بس طولانی است!

  21. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “ملت ما به رهبری مرجع عالی‌قدر حضرت امام خمینی قیام کرد، سال‌ها مبارزه کرد، ده‌ها هزار کشته داد تا بالاخره طاغوت را به زیر کشید و دست قدرت‌های خارجی را قطع نمود … اما استعمارگران به هیچ وجه حاضر نبودند از این کشور زرخیز بگذرند … توطئه‌ها شروع شد، گنبد قابوس و کردستان و خوزستان را به آتش کشیدند، سنندج، مهاباد و نقده را میدان تاخت و تاز قرار دادند … چه تهمت‌ها، چه دروغ‌ها، چه شعبده‌بازی‌ها، چه جنایت‌ها و چه خیانت‌ها که از این بی‌وطنان بی‌دین، علیه ایران و اسلام به وقوع پیوست. این نوکران اجنبی، این وطن‌فروشان بی‌مایه، این جانیان کافر و بی‌دین با پول و اسلحه استعمارگران خارجی و به دست‌یاری صهیونیست‌ها، علنا علیه انقلاب مقدس ایران قیام کردند، علنا رهبر انقلاب ایران را زیر طوفان تهمت و ناسزا گرفتند، با کمال بی‌وجدانی و بی‌شرمی مردم بی‌گناه را به خاک و خون کشیدند و روی سیاست‌بازان کثیف معاویه‌ای را سفید کردند …

    اینان سنگ ستم‌دیدگان و محرومین را به سینه می‌زنند، علیه استثمار و استعمار شعار می‌دهند و خواستار جنگ مسلحانه برای انقلاب می‌شوند، ولی به جای آن که با رهبر انقلاب هم‌آهنگ شوند و قوای خود را علیه ابرقدرت‌ها به کار اندازند و از انقلاب معجزه‌آسای خود دفاع کنند، در عوض تیشه برداشته، ریشه انقلاب خود را می‌زنند …

    مگر ضدانقلاب شاخ و دم دارد؟ خیانت و جنایت چیزی جز این نیست … و چقدر پررو و بی‌انصاف و مغرض‌اند آن احزابی که دولت را قاتل و دیکتاتور و فاشیست می‌گویند و به ارتش نسبت خیانت و جنایت می‌دهند! و روزنامه‌ها و شب‌نامه‌های خود را از این اراجیف پر می‌کنند! بی‌آبرویی و کینه‌توزی و غرض‌ورزی را بنگرید که خود خیانت و جنایت می‌کنند، آن‌گاه دیگران را به خیانت و جنایت متهم می‌نمایند! … زهی بی‌شرمی! زهی خیانت!”

    گزیده ای از دست نوشته های شهید چمران درباره غائله کردستان

  22. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “در تاریخ ۱۴/۸/۵۸؛ یعنی یک هفته قبل از شروع انفجار پاوه، حزب دموکرات نامه سرگشاده‌ای به حضرت امام خمینی نوشت و در آن به شدت به ارتش حمله کرد:” حضرت آیت الله! با صراحت و مسئولیت تمام اعلام می‌کنیم که کردستان در آستانه فاجعه بزرگی قرار دارد و توطئه‌ گسترده‌ای علیه مردم ستم‌دیده کردستان در شرف تکوین است … قرائن و شواهد نشان می‌دهد که فاجعه نزدیک است … ما نمی‌خواهیم این حقیقت تلخ از نظر رهبر عالی‌قدر انقلاب پنهان بماند، اگر نیروهای ضدانقلابی که اکنون دارند از هر طرف به سوی کردستان ارتش گسیل می‌دارند به دستاوردهای انقلابی ما حمله کنند، اگر به روی خلق ما اسلحه بکشند، یقین داشته باشید که خلق ما و زحمت‌کشان کردستان یک‌پارچه و متحد از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع خواهند کرد. حضرت آیت الله! شخص آن حضرت به مردم ایران یاد داده‌اید که برای دفاع از حق مسلم خود از هیچ ارتشی نهراسند. مطمئن باشید مردم کردستان این درس رهبر انقلاب را فراموش نکرده‌اند …” آری درست است که فاجعه‌ای علیه کردستان و علیه مردم ستم‌دیده در شرف تکوین بود، اما نه به دست ارتش، بلکه به دست حزب دموکرات!”

    گزیده ای از دست نوشته های شهید چمران درباره غائله کردستان

  23. mariam می‌گوید:

    فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ «۵۴»

    طبق این ایه(زخرف ۵۴) مستکبرین باتضعیف وتحقیر مردم بر انها تسلط پیدا میکنند مثل فرعون که مردان بنی اسائیل را میکشت و زنهایشان را اسیر میکرد
    الان ما میبینیم قدرتهای بزرک همین کار را در ممالک مسلمان میکنند. با کشتن بی خانمان کردن وایجاد ترس و وحشت به زعم خود قصد ذلیل کردن مسلمین را دارند. اینجاست که میبینیم حضرت امام حسین(ع) دست روی چه موضوعی گذاشتند وچه درسی به پیروانشان دادند(هیهات من الذله) وپایداری حتی در صورت عدم توازن قوا . از اینجا به اهمیت بزرگانی مثل شهید چمران پی میبریم. این علما وبزرگان دین شریف اسلام همچون امام حسین (ع) مسئولیت بزرگی برای تفهیم ارزشهای والای دین اسلام به مردم دارند. تا در مسلمانان اعتماد بنفس ایجاد شود و اماده ظهور حضرت امام(عج)بشویم انشالله

  24. م.طاهری می‌گوید:

    “شاید بعضی ها باشند که مثل عباس آژانس شیشه ای …”

    این شاید + بعضی ها یعنی خیلی کم

    چشم از آن کسانی که گفتید و صد در صد درست هم می گویید بردارید تا شمار “شاید بعضی ها” را هم ببینید

  25. جامانده می‌گوید:

    ………

  26. شیدای چمران می‌گوید:

    چه درد بدیه دیر رسیدن!
    البته بدتر از اون نرسیدنه!
    خدا خیر بده به «سلاله ۹ دی» جهت کامنت‌شون در متن «جمهوری مصطفی‌ها»!

    قلم هم که مشخصا تعریف نمی‌خواد و بر همگان واضح و مبرهن است! 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.