مسئولین همه خوب هستند؛ بهتر هم می شوند!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

امروز می خواستم مستقلا یک طنز درباره قوه قضائیه بنویسم که دیدم، یعنی به دلم افتاد که انتقاد از دستگاه قضایی به این ماهی، مصداق اتم و اکمل بی بصیرتی، جهل، دنائت، خباثت، بدذاتی، نفهمی، خوارج صفتی، کودن منشی، لاابالی گری، بی انصافی، بی تقوایی، نالوطی بودن، بی بند و باری، بدحجابی، گشتن با آستین کوتاه، آشنا نبودن نسبت به فهم درست شرایط، خروج علیه ولایت، شوت بودن، بی تربیتی، آب ریختن به چیز، یعنی آسیاب دشمن و از همه اینها بدتر تضعیف اسلام و نامردی و نادیده گرفتن زحمات جمیع مسئولین از صدر اسلام به این طرف است. شما لحظه ای فکر کنید؛ انصافا اگر آقایان فلانی و بهمانی و همین چند نفر نبودند، آیا الان جمهوری اسلامی باز هم می توانست در منطقه کانه “لولو” بدرخشد؟! این پس کار کیست؟! کار ما که نیست، پس کار کیست، اگر کار اینها نیست؟! به خصوص که الان قوه قضائیه اتفاقا خیلی هم خوب دارد عمل می کند و من با این حرف جناب قاضی القضات که قبلا فرمودند “ما در قوه قضائیه ادعا نداریم که همه چیز درست است و همه قضات بر اساس عدالت عمل می کنند”، صد در صد مخالف بوده، دلیل دارم برایش، نه که قصد تملق و این حرفها باشد. دلیلم هم این است که اصولا “شکسته نفسی” و داشتن روحیه ملامتیه، کار آدمهای بزرگ است و الا سر تا پای قوه قضائیه، بلکه قوای مقننه و مجریه را بگردی، یک آدم بد پیدا نمی شود. من گشته ام، چند بار هم گشته ام؛ نگرد، نیست! آن هم که بد است، به چشم من و شما بد آمده، شاید خوب باشد! از کجا معلوم؟! شاید ریزگرد رفته در چشم ما و بد می بینیم خوبان را. اینجا باید مالچ را پاشید، نه اینکه سیاه نمایی کرد! اصلا شاید ما بد باشیم. شاید او که به گمان ما بد است، می خواهد شکسته نفسی کند و یک جوری عمل کند که همه خیال کنند بد است، اما فی الواقع خوب باشد. از کجا معلوم؟!

این، آن چیزی است که مدتها می خواستم با شما در میان بگذارم، اما رویم نمی شد. چند سال بود که می خواستم به شما بگویم، اما زبانم نمی چرخید. مثلا همین دیروز نه یک روز قبلش، آقایی از آقایان قوه قضائیه که خدا ایشان را برای ما حفظ کند، گفته بود: “به پرونده های امنیت اخلاقی و اجتماعی خارج از نوبت رسیدگی می شود”. جمله را داشتید؟! این “خارج از نوبت” خیلی حرف داشت توش ها! القصه! من و بوعلی سینا و ملاصدرا و شیخ رشیدالدین وطواط، حالا عرض مان چیست؟ در تکمیل فرمایش متین و حکیمانه این مقام محترم، من به نمایندگی از همه تاریخ، گذشتگان، ذوی الاضافه حقوق و مزایا، می خواهم بگویم که قضات کشور ما همگی و بدون استثنا خوب هستند؛ خواه خارج از نوبت، خواه نوبتی، خواه آخر صف، خواه بی صف، خواه صف مردانه، خواه صف زنانه، و خواه یکی بی صف، چند تایی صفی. مثلا الان از خانم “ف. ه” تقریبا همه قضات ما چند تایی پرونده دارند که در نوبت، یا “خارج از نوبت” رسیدگی است. حال اینکه چرا “خارج از نوبت” به پرونده “ف. ه” رسیدگی نمی شود، اولا این “خارج از نوبت” در این باب (منظور از “باب”، “در” است، نه “باب” به معنای ترویج “بابی گری و “بهایی گری” و از این گری گوری ها!)  خودش مصداق تبعیض است و ثانیا کارهای “ف. ه” هر چقدر هم که بد بوده، اما نه امنیتی بوده، نه اجتماعی و نه اخلاقی و ثالثاندش گیرم هم که بوده، الان قوه قضائیه ما دارد “خارج از نوبت” بلکه یک چیز هم آن ورتر به پرونده “ف. ه” رسیدگی می کند. نمی کند؟! الساعه چند پرونده “ف. ه” در جریان است؟! کل بایگانی قوه قضائیه ما پر شده از انواع و اقسام پرونده “ف. ه”، باز عده ای زبان نفهم که عامل دست جریان انحرافی هستند و ضد روحانیت محسوب می شوند، برمی دارند و برای خودشان اعتراض می کنند! اینکه حالا “ف. ه” خودش “خارج از نوبت” آزاد است، اما به پرونده هایش دارد نوبتی رسیدگی می شود، فی نفسه چیز بدی نیست که! خیلی هم خوب است. از خوب هم یک چیزی آن ورتر است! حتی در قیامت هم پروردگار عالمیان به پرونده آدم رسیدگی می کند، نه خود آدم که! حالا البته من هنوز نمرده ام که ببینم خودم به جهنم می روم، یا پرونده ام “خارج از نوبت” وارد دوزخ می شود. وانگهی! آمدیم و پرونده ما رفت بهشت. خب ما هم پشت بندش می رویم بهشت دیگر. نمی شود که آدم خودش یک جا باشد، پرونده اش یک جای دیگر که قربونت برم! علی ایحال من واقعا متاسفم برای بعضی دوستان بی بصیرت زبان نفهم بی تربیت که از قوه قضائیه به این خوبی، به این گلی، انتقاد می کنند. مگر چه اش است؟! خیلی هم خوب است. اصلا از این بهتر آیا ممکن است؟! تصورش هم غیر ممکن است. حالا این فقط حکایت قوه قضائیه نیست ها! قوه مجریه هم خوب است. بلکه می خواهم بگویم قوه مقننه از قوای قضائیه و مجریه بهتر هم هست. یعنی قضائیه را اگر شما در مجریه ادغام کنی و مثل چای شیرین، چند بار هم بزنی؛ چند بار از چپ، چند بار از راست، باز به نظر من کفه مقننه چربش دارد به مخلوط قضائیه و مجریه. این مقننه، حفظ حرمت آن اوجب واجبات و از گشت ارشاد هم مهمتر است. مقننه الکی نیست که! مقننه است؛ یعنی مقننه! و تو چه می دانی که چیست مقننه؟! حالا مقدمه، یعنی ببخشید؛ مقننه را بی خیال شویم و برویم سر قوای دیگر، مثل همین قوه مجریه. مثلا همین رئیس قوه مجریه. خیلی هم خوب است ایشان. از قبل بهتر هم شده اند. از این هم بهتر می شوند. بهترتر شدن که سقف ندارد! اصلا من این حرفها را قبول ندارم که این روزها عده ای می زنند. خودم هم اگر چیزی گفته ام و باز می خواهم ادامه دهم، این ناشی از جهل مرکب من است! من جاهلم! دلیل هم دارم. مثلا درباره دورکاری. از کجا معلوم دلیل دورکاری رئیس قوه مجریه این نبوده باشد که کارشناسان محیط زیست بارها تذکر داده اند که مردم به خاطر آلودگی هوا حتی المقدور از خانه خارج نشوند؟! چرا این احتمال را در محاسبات مان منظور نمی کنیم؟! آیا رئیس قوه مجریه به حرف کارشناسان محیط زیست گوش کند، این می شود بی بصیرتی؟! این می شود جریان انحرافی؟! آیا این آقاهه که برای ما هر شب آخرای اخبار ساعت ۲۱ “به گزارش سازمان هواشناسی” خرابی همیشگی آب و هوا را پیش بینی می کند، این پیش بینی کردن دارد؟!… منظورم این بود که این آقاهه یا اون خانومه جریان انحرافی هستند مگر، که رئیس قوه مجریه به حرف کارشناسانه شان گوش می کند، ما پای جریان انحرافی را پیش می کشیم؟! قباحت دارد جان من! این مصداق بارز تهمت است! به حرف کارشناسان محیط زیست، رئیس قوه مجریه گوش کند، می گویند با جریان مرتبط با اجنه ارتباط داشته، گوش نکند، می گویند رئیس قوه مجریه به حرف کارشناسان بی توجه است! یک بار گوش کند، یک بار گوش نکند، می گویند دولت در حرکت خود ثبات ندارد. یک بار گوش نکند، یک بار گوش کند، باز یک چیز دیگر می گویند! یعنی هر کاری این رئیس قوه مجریه می کند، یک حرفی برایش درمی آورند. این درست است؟! یا مثلا گیر می دهند به رئیس قوه مجریه که چرا دست راست جاسبی را دستور داده که برود اداری مالی وزارت خارجه. خب اینجا نرود، کجا برود؟! کجا را دارد که برود؟! بماند در همان خانه، دورکاری کند؟! من می خواهم ببینم در کجای دین آمده که دست راست جاسبی، از دانشگاه آزاد نمی تواند برود وزارت خارجه؟! آیا در منع این جا به جایی که اساس آفرینش جخت بلا بر همین حرکت و جا به جایی استوار است، آیه ای، روایتی، حدیثی، نقل قولی، کلام قصاری، خطبه ای، وردی، سنجاق قفلی ای، سوزن ته گردی، متنی، برگه ای، چیزی آمده که این طور بی محابا دولت را مورد حمله قرار می دهند؟! از کجا معلوم که هدف رئیس قوه مجریه در این جا به جایی، عمل بر اساس سیاست “جذب حداکثری” نبوده باشد؟! به هر حال علامه مجاهد مصباح یزدی که خودشان جذب هستند، مهم این است که تو ملک زاده و ملک زاده ها را جذب کنی! این مهم است و الا من هم می توانم حمید رسایی را جذب کنم. جذب کردن حمید که مهم نیست، آنچه اهمیت دارد جذب جریان انحرافی است که الان رئیس قوه مجریه همچین خوب این جریان انحرافی را جذب کرده که آدم نمی تواند ملتفت شود که جریان منحرف، جذب دولت شده یا دولت، جذب جریان انحرافی شده! به این می گویند آن جذبی که تو اصلا نفهمی اولا کی به کی و چی به چی جذب شده، خامسا (!) تو نتوانی این ۲ را از شدت جذب، از هم جدا کنی! یعنی حکایت “این همانی”! “جذب” باید درجه آخر منتهی شود به “چسب” و الا هر آن احتمال پاره شدنش هست! آنکه درباره مقننه گفتم؛ حیف که دیگر حال ندارم و نشد که بیش از آن چند خط از قوه مقننه دفاع کنم و الا از ایشان هم هر کسی انتقاد می کند، حرف مفت است. من هم اگر انتقاد می کنم، حرف مفت است. تو هم اگر انتقاد می کنی، داری حرف مفت می زنی. همه داریم حرف مفت و بی منطق می زنیم؛ همه! بغل دستی تو هم اگر دارد انتقاد می کند، این خیلی می بخشیدها! نفهمی خودش را دارد می رساند. همه ما داریم حرف مفت می زنیم. من هم دارم حرف مفت می زنم. من از تو بدتر، تو از من بدتر! خدا که گفته “اکثرهم لایعقلون”، همین ما را گفته دیگر! پس چه کسی را گفته؟! قوای ۳ گانه را که نگفته. همین من و شما را گفته، خواص را که نگفته. وانگهی اگر شما در یک جای دین، چیزی آوردید که مشخصا از روسای قوا انتقاد شده باشد، من از همه حرفهایی که تا به حال زده و در آینده می خواهم بزنم، “خارج از نوبت” همه را پس می گیرم. من یک همچین اخلاقی دارم؛ شما را نمی دانم! من به شما و همه آیندگان و کلا به همه، از آدم ابوالبشر گرفته تا جن بو داده، چه آنهایی که دارند این مطلب را می خوانند و چه آنهایی که دارند این مطلب را نمی خوانند، وصیت می کنم که اگر از مسئولان نظام انتقاد کردید، بروید حلالیت بطلبید و الا آن دنیا سر پل صراط می آیم و “خارج از نوبت” چنان حالی ازتان می گیرم که پشت سری ها اعتراض کنند. این دولت چه اشکالی دارد؟ این مجلس؟ این قضا؟ این قدر؟ این قضا و قدر؟

گیر می دهند به رئیس قوه مجریه که چرا طیاره چند میلیاردی خریده اند برای ریاست جمهوری. اولا طیاره مگر پراید است که قسطی هم بشود خرید؟ ثانیا طیاره هوای همین تهران را آلوده کرده، یا دود موتور سیکلت؟! ثالثا هیچ کدام از ناکثین و قاسطین و مارقین، طیاره نداشته اند و این خودش نشان می دهد که صدر اسلام خبری از تورهای مسافرتی و این جور چیزها نبوده، رابعا مگر سلیمان نبی که طی الارض می کرده، صدر اسلام بوده؟! این مال قبل از اسلام بوده. خامسا آیا جذب حداکثری فقط شامل حال جاسبی و ملک زاده و مشایی می شود و شامل حال طیاره های میلیاردی نمی شود؟! سادسا رئیس قوه مجریه می آید به شما گیر بدهد که چی دارید، چی ندارید که شما همین طور بی محابا از وی انتقاد می کنید؟!… حیف که “هفتما” ۲ به شکم که به عربی چی می شود و الا من هنوز در این باب، حرفهایم تمام نشده و هنوز خیلی حرف دارم در حمایت از قوای ۳ گانه. این هم که گاهی قوا خودشان از هم انتقاد می کنند و به سر و کله هم می زنند، این به من و شما ربطی ندارد. مگر ما مردم که سر نرخ تاکسی و صف نان بربری و “خارج از نوبت” و داخل نوبت و کوفت و زهرمار با هم دعوا می کنیم، قوای ۳ گانه می آیند وسط دعوای ما؟! چطور آنها خویشتنداری می کنند، ما نکنیم؟! این آیا بی بصیرتی نیست؟! مصداقش نیست؟! پس کار خلاف بصیرت را یکی برای من معنی کند، ما هم شیرفهم شویم. الان مسئولان گفته اند که تاکسی ها باید تاکسی متر نصب کنند. خب چرا نصب نمی کنند؟! آیا شما یک تاکسی که واقعا با تاکسی متر کار کند، دیده اید؟! روسای قوا باید بیایند و برای تاکسی ها، تاکسی متر نصب کنند؟! خب نصب کنید دیگر! نصاب که نمی خواهد؛ یک چیز است مثل ضبط ماشین، نصب می شود سر جایش و قال قضیه کنده می شود! خیلی هم راحت است. اینکه دیگر سختی های پاشیدن مالچ را ندارد که عزیز من! اینکه دیگر تقصیر قوه قضائیه نیست که! مثلا می گویند چرا گوشت گران است؟! اولا گوشت در همه جای دنیا گران شده است. ثانیا خوردن گوشت کلا به شما که عرض می کنم؛ کراهت دارد. ثالثا آیا گوشت نخوری، می میری؟! رابعا اگر گوشت گران است، این به این خاطر است که کلا گاو در همه جای دنیا گران شده. آیا گوشت، گوشت گاو است یا گوشت خر؟! گاو گران می شود، گوشتش هم گران می شود دیگر! گاو را عده ای با خر اشتباه گرفته اند. گاو می فهمد این چیزها را. گاو همین که فهمید یارانه ها هدفمندی شده، دیگر به راحتی قبل شیر نمی دهد. بازی دارد درمی آورد! قبلا شیر می داد، چیزی هم نمی گفت، اما الان این زبان بسته هم فهمیده که یک من ماست، چقدر کره دارد. شیر می دهد، نه که ندهد، اما با دک و پز شیر می دهد! یک چیزی که تقصیر گاو است، ما از مسئولین گله داریم که چرا گران شده. به آنها چه مربوط است. حالا گیرم که گوشت گران شده باشد، آیا “قارچ” بیشتر از گوشت خاصیت ندارد؟! آیا دانشمندان الکی برای خودشان تحقیق می کنند؟! البته بدبختی اینجاست که دیروز صبح ملتفت شدم “قارچ” هم گران شده، خب گران شده که شده. به قول گفتنی: “اندرون از طعام خالی دار، تا در آن نور معرفت بینی”.

نور معرفت می خواهی، قارچ نخور، گوشت نخور، هوا بخور، غصه بخور، اصلا کوفت بخور! این نمی شود که هم نور معرفت را بخواهی، هم گوشت قرمز را. یکی اش را انتخاب کن! اصلا هوا بخور! هوا که خوردنش مجانی است دیگر! حالا اگر تو ادعا می کنی هوا هم آلوده است و خوردنش باعث بیماری می شود، مگر قوای ۳ گانه جنابعالی را مجبور کرده اند که از خانه بیرون بیایی؟! خب بمان در همان خانه، از طریق دورکاری کارت را بکن. به تو گفتند بی بصیرت، سکوت کن به خاطر حفظ وحدت! آن هم چی؟ در این برهه حساس کنونی که نپاشیدن مالچ، کنونی اش را حساس تر از قبل کرده. بمان در خانه و در کارهای خانه کمک کن به عیال. اسیر که نیاوردی! این که تو دست به سیاه و سفید نمی زنی، آیا این هم تقصیر مسئولین نظام است؟! می گویی هوا پر از ریزگرد شده، خب برو مالچ بخر، مالچ بپاش! خودت بپاش، یاد می گیری! اول هر کاری، مثل رانندگی می ماند؛ هیچ کسی بلد نیست، اما به مرور یاد می گیرد، بعد گواهی نامه می گیرد! من می خواهم بدانم آیا مالچ را هم باید سران قوا برای ما بپاشند؟! چه کسی ما مردم را اینقدر تنبل بار آورده؟! زمان قدیم هر کسی مالچ خودش را خودش می پاشید! کسی چشمش در مالچ بغل دستی اش نبود که قربونت برم من آخه! یک مقدار هم خودمان مقصر هستیم؛ قبول کنیم این را! مالچ را برو از مالچ فروشی بخر، بپاش! روزنامه فروشی ها هم دارند! می گویی قبض برق برایت زیاد آمده؟! اولا آن موقع که جلوی کولر لم داده می دهی، باید به فکر قبض برق باشی، ثانیا برو یقه ادیسون را بگیر که چرا برق را اختراع کرد! اگر ادیسون برق را اختراع نمی کرد، آیا باز هم پول برق گران می آمد؟! اصلا برق بود، که بخواهد قبض برقی هم در کار باشد؟! ثالثا وقتی برق می تواند آدم را بگیرد، چرا قبض برق نتواند؟! قبض برق مثل آب می ماند؛ رساناست و گاهی آدم را می گیرد! یعنی اولش را بخواهی بدانی، این ما هستیم که قبض برق را می گیریم، بعد که ما قبض برق را گرفتیم و فهمیدیم که چقدر باید پول برق بدهیم، این قبض برق است که ما را می گیرد و چیزی هم که عوض دارد، گله ندارد! ماهی ۴۵ هزار تومان می گیری، این را باید مدیریت کنی در زندگی. یک بخشی اش را باید بگذاری برای قبض آب و قبض گاز و قبض روح و قبض ارواح فامیل و قبض برق و قبض تلفن خانه و قبض موبایل و قبض آن یکی خطت و شارژ آپارتمان، یک بخشی اش را باید بگذاری برای اقساطی که به بانک بدهکاری، یک بخشی اش را باید بگذاری برای بدهی هایی که داری، یک بخشی اش را باید کنار بگذاری برای مهمان که وقتی به خانه ات می آید، یک چیز داشته باشی که در دهانش بگذاری، یک بخشی اش را باید بگذاری برای دخل و خرج جاری منزل، یک بخشی اش را هم باید پس انداز کنی برای روز مبادا، با مابقی اش برو سفر! برو لذت ببر از زندگی! برو در دامن طبیعت، پولش را نداری، برو در شلوار طبیعت! برو! اینجا جلوی چشم من واینسا، برو! این را هم بدان که به هر حال زندگی خرج دارد. بالا پایین دارد. شما یک سیب را که می اندازی بالا، بعدش می آید پایین دیگر! همان بالا که نمی ماند! زندگی هم نخواهی بکنی، باز خود همین هم خرج دارد. الان بخواهی بمیری، خرجش بیشتر از آن است که بخواهی به زندگی ات ادامه بدهی. یعنی هدفمندی شامل اموات هم شده! از همین الان تا زنده ای، بیا و نحوه کفن و دفن خودت را مدیریت کن! الان تو اگر بخواهی یک قبر برای خودت بخری، باید ببینی کجای قبرستان راحت تری. بالاشهر قبرستان، یا اینکه کجای قبرستان! بعدش هم ما الان قبر داریم ۲ طبقه که خیلی هم جا باز است؛ نورگیر دارد، سنگ لحدش اوپن است، نوساز هم هست، لوله کشی تو کار، مقاوم در برابر زلزله تا ۸ ریشتر! مبحث ۱۹ بود، چند بود، اون هم توش رعایت شده! یعنی اگر مردی، دیگر دغدغه این را نداری که اگر زلزله آمد، چه بلایی سر قبرت می آید! یا می توانی یک قبر بخری که صدا از بیرون نیاید توی قبر! آمدیم و کار است دیگر؛ ذوی الحقوق و بدوارث، سر دفن و کفن تو با بی وارث و خویشان دعوای شان شد؛ آیا می خواهی وسیله ایاب و ذهاب، روی مخ تو راه برود؟! کم توی این دنیا پشت ترافیک و دود و دم و ریزگرد مانده بودی؟! همین ریزگرد که گفتم، خیلی موضوع مهمی است ها! از وقتی سر و کله این ریزگردها پیدا شده، دیگر هیچ کس یادی از منوکسید کربن نمی کند. یعنی این ریزگرد، گند زده به همه آلاینده های دیگر! مالچ هم که نمی پاشند، خب تو ۲ راه پیش پایت هست: یکی اینکه از خانه بیرون نیایی و مثل رئیس قوه مجریه متهم به بی بصیرتی شوی، اما یک راه عاقلانه تر این است که تو بمیری و از خانه آخرت بیرون نیایی! البته راه سومی هم هست و آن اینکه جنابعالی خودت زحمت پاشیدن مالچ را به دوش بکشی! می روی از مالچ فروشی، مالچ می خری و آن را می پاشی هر کجای ریزگرد که دلت خواست. البته مواظب باش که مالچ چینی فرو نکنند در پاچه ات. مالچ خوب بخر که پاششش(!) خوب باشد. اصلا قیافه مالچ برایت مهم نباشد. ببین از مالچ چه می خواهی، این را لحاظ کن برای خرید. یک مالچ برنداری بخری که بعد پشیمان شوی ها! پس نمی گیرند! بعدش هم به گفته مسئولان یا مسئولین، آلودگی هوا تا تابستان، همین حکایت است. یک مالچ مدت دار بخر، چند زمانه! یعنی وضع هوا بدتر می شود که بهتر نمی شود. ما که آخرش هم نفهمیدیم مسئولان درست است یا مسئولین، اما هر جور که نوشته می شوند، خدا خیر کثیر به ایشان عنایت کند. یعنی این نپاشیدن مالچ را که فاکتور بگیری، در مابقی چیزها به فکر مردم هستند. مالچ را هم اگر نمی پاشند، به خاطر این است که دوست دارند من و شما به جای ماهی خوردن، ماهی گیری یاد بگیریم و الا تو خیال می کنی برای آقایان کاری دارد پاشیدن مالچ؟! چقدر مگر هزینه دارد؟! با شهریه یک ترم دانشگاه آزاد می شود مالچ را پاشید، اما بپاشند که چه بشود؟! مالچ را هم که بپاشند، باز من و تو از یک چیز دیگر انتقاد می کنیم. فقط که ریزگردها نیست. اصلا گیرم مالچ را پاشیدند و ریزگردها از هوای ایران رفت بیرون، آیا دیگر آلاینده های هوا را تو می خواهی چه کار کنی؟! آیا وقتی داری با سی جی ۱۲۵ گاز می دهی و ۴ تا ۸ برابر سایر آلاینده ها، هوای کشور را آلوده می کنی، این هم به خاطر مالچ نپاشیدن مسئولین است؟! دود موتور تو که با مالچ از بین نمی رود. این من و تو هستیم که باید وسیله نقلیه خود را ببریم معاینه فنی. ما باید خودروی صفر هم که می خریم، قبلش ببریم معاینه فنی، مثل اینکه نوزاد آدم که به دنیا می آید، راه به راه باید ببریم بیمارستان تا دکتر چکاپ کند بچه را تا اینقدر ونگ نزند! ماشین نو هم مثل بچه صفرکیلومتر. الان ماشین نو می خری، می بینی فرمانش ریپ می زند، لاستیکش عیب دارد، موتور صدا می دهد، ترمز خوب کار نمی کند، روغن ریزی دارد، کلاج تا آخر نمی گیرد، خوب گاز نمی خورد، در سمت شاگرد بد باز می شود، سپر عقب ماشین شل است؛ خب این ماشین حتما علاوه بر مکانیک و نقاش و صافکار و بنا و تکنسین و دکتر و مهندس، معاینه فنی هم لازم دارد دیگر! اینکه دیگر تقصیر مسئولین نیست. از این همه ماشین مگر چند تا ماشین حالا همچین می شود؟! در ثانی چرا ماشین صفر بگیری که همین که روشنش کنی، کلی بخورد توی سرش و افت قیمت پیدا کند؟! شم اقتصادی نداری! نمی فهمی! بی بصیرتی می کنی! خب کارکرده بخر. تو می خواهی ماشین نو سوار شوی، این گناهش آیا گردن روسای قواست؟! آیا مجبورت کرده اند که ماشین صفر بخری؟! آیا نیاکان ما همه شان ماشین داشتند؟! آیا کوروش ماشین داشت؟! کوروش کاخ داشت به آن عظمت، و اگر می خواست، پولش را داشت که “پرادو” داشته باشد، اما حتی “پراید” هم برای خودش نخرید! مگر پراید زمان هخامنشیان چقدر بود؟! هاچ بک چقدر بود؟! ۲۰۶ صندوق دار، دنده اتومات، چقدر بود؟! کوروش را نمی دانم، اما شنیده ام کمبوجیه الاغش هاچ بک بود و کیسه هوا هم نداشت، اما ترمز زبان بسته را همچین که می کشید، یارو یا یابو می نشست سر جایش و حساب کار دستش می آمد! جریان انحرافی که چیز بدی نمی گوید. خواص بی بصیرت هم ذات شان خوب است. سران فتنه هم از همان اول که سران فتنه به دنیا نیامده بودند؛ بعدا سران فتنه شدند. همین مثلا خاتمی! اول می گفت من در خط امام هستم، بعدا رفت از ملک عبدالله پول گرفت. از همان اول که نگرفت. بعدش هم گرفت که گرفت! مهم این است که الان همین خاتمی برای برگشتن به نظام شرط دارد. یعنی همین طور مفت کالذی، جذب حداکثری نمی خواهد شاملش شود!! اتفاقا خوب است نظام هم برای برگشتن خاتمی، این شرط را بگذارد که بخشی از مالچ را این منافق ملعون بپاشد! یعنی اگر می خواهی به نظام برگردی، عیبی ندارد؛ برگرد، اما مالچ بپاش تا بگذاریم برگردی! هر چقدر بیشتر مالچ بپاشی، بیشتر می توانی برگردی. مثلا ۱۰۰ متر مربع مالچ بپاشی، می توانی برگردی شورای شهر، یا اگر ۵۰۰۰ متر مربع مالچ بپاشی، می توانی برگردی به همان نقطه اول! اصلا خوب است دستگاه قضا برای مجازات صاحبان پرونده های “خارج از نوبت” مجازات پاشیدن مالچ را تعیین کند! هر کسی بی بصیرتی کند، مجبورش کنیم مالچ بپاشد! بالاخره یک کسی باید این مالچ خراب شده را بپاشد یا نه! من اگر نپاشم، تو اگر نپاشی، چه کسی پس این مالچ را بپاشد؟! مهم از بین رفتن ریزگردهاست، نه اینکه مالچ را چه کسی بپاشد! ریزگردها از آسمان ایران بروند؛ هر که می خواهد بپاشد، بپاشد! هر متر مربع که می خواهد بپاشد، بپاشد! مالچ مهم نیست، مهم این چشم و ریه ملت است که دارد از بین می رود.

اصلا یک چیزی! جریان انحرافی مگر ادعا نمی کند که با جن و این چیزها سر و سری دارد؛ اگر راست می گوید مالچ را بدهد اجنه بپاشند! این چگونه اجنه ای هستند که بعضی ها را بلدند سحر و جادو کنند، اما از پاشیدن یک مالچ ساده عاجزند؟! این هم که من اینقدر مالچ مالچ می کنم، به خاطر این است که ریزگردها پدر چشم ملت را درآورده. آدم نمی داند گرمای هوا را تحمل کند، بدحجابی تابستانی را تحمل کند، آلودگی صوتی را تحمل کند، گرانی را تحمل کند، قبض برق را تحمل کند، ترافیک را تحمل کند، سایر آلاینده ها را تحمل کند، یا این ریزگردها را؟! البته خیلی هم این ریزگردها ریز نیستند؛ من امروز ظهر یکی شان را دیدم که درست رفت توی چشمم! خواستم درش بیاورم که یک ریزگرد دیگر رفت توی اون یکی چشمم! چشم آدم کور شود، چگونه می تواند این بی بصیرتی ها را ببیند؟! من باید ببینم تا بتوانم از مسئولان قوه قضائیه دفاع کنم یا نه؟! همین طور چشم بسته که نمی شود دفاع کرد. دارد کورمان می کند این ریزگردها. چشم آدم که هیچ، نمی دانم چه صیغه ای است که گلوی آدم را هم می سوزانند این ریزگردهای فلان فلان شده! من نمی دانم مسئولان این چیزها را می بینند یا نه، اما در هر صورت برای من مهم بینایی و سلامت نفس مسئولان است. حالا اگر مالچ هم بپاشند که خب چه بهتر و الا ما که توقعی نداریم؛ آقا جان! ما جنگ نرم شد، یک لب تاب داشتیم با یک تراکتور، فتنه ۸۸ هم که تمام شد، برگشتیم سر همان لب تاب، بی تراکتور… حالا خیلی زور داره برای ما این حرفها. هی خانم! با شمایُم! شما که فکر کردی کولر و یخچال و دانشگاه و هزار جور کوفت و زهرمار دیگه گرفتیم؛ حالا خوشی زده زیر دل مان! شما سهم تان را دادید. سهم شما همین نیش هایی بود که زدید. حالا تا قلب تان از کار نیافتاده، می توانید بروید بیرون… ولش کن اصغر! بزار بره!… شما کجا؟ شما حالاحالاها مهمون مایی!

… آری! شما باید باشی که نیش بزنی به ما! شما باید باشی که برای ما از “ناگفته ها” بگویی. شما اخیرا گفتید که “جمله امام درباره پایان جنگ را فاش نمی کنم“. از همه مسئولان نظام و مسئولین این کشور دفاع کنم، از شما به هیچ زبانی، نه شوخی و نه جدی دفاع نمی کنم. این شما بودی که شکستی دل “حاج کاظم” و “عباس” را. “آژانس” شما از جنس “شیشه” بود! این “پیر جوان زخم چشیده” بود که هوای “اصحاب کهف” و پیش کسوتان جبهه و جنگ را داشت! برای شما هنوز هم “امنیت ملی را بی بی سی تعیین می کند”، اما امنیت ملی برای “آقا” یعنی خس خس سینه جانباز ۷۰ در صد که تا چند روز دیگر مثل عباس در اوج آسمان به شهادت می رسد. اتفاقا امام درباره شما به ما جمله ای گفت که من دوست دارم آن را فاش کنم. آن جمله امام، این بود که “ملاک حال فعلی افراد است”. کاش یک مالچی هم بود که می شد آن را “خارج از نوبت” بپاشی روی پیکر زمخت اشرافیت، و بیرون کنی ریزگرد این آقازاده های اهل خرید را از خیابان انقلاب اسلامی. کاش برای ریزگردی به نام “خاندان فتنه” هم یک مالچی پیدا می شد. آن مالچ را که نمی پاشند، کاش این مالچ را بپاشند. من مانده ام این جناب استوانه، که این همه نان امام را می خورد، چرا پس این همه خود و خاندان اشرافی اش علیه امام، و علیه جانشین امام ریزگرد سرگشاده می نویسند؟! امام درباره پایان جنگ، هیچ سخنی نگفتند الا “جام زهر” که فاش بر همگان معلوم شد چه کسی آن را به امام داد. شما برای آنچه نمی خواهید بگویید هم، از امام مایه می گذارید؟! این همه به امام علاقه دارید، آخرین بار کی علیه آمریکا و اسرائیل سخنی گفته اید؟! این همه به امام علاقه دارید، چرا جریان انحرافی و ضد روحانیت داریوش همایون از هواداران شما و خاندان شما و خود شما تا لب گور حمایت کرد؟! جمله امام برای همیشه جنگ و همیشه زندگی ما این بود: “جنگ جنگ تا پیروزی”. این بود: “ما برای لحظه ای از جنگ پشیمان نمی شویم”. این بود: “این جنگ اگر ۲۰ سال هم طول بکشد، ما ایستاده ایم”. این بود: “اسلام پابرهنه ها”. این بود: “ولی نعمتان”. این بود: “خامنه ای لیاقت رهبری دارد”. فقط خامنه ای. فقط و فقط خامنه ای که به هیچ نامه سرگشاده ای جواب نداد، اما امروز “امام خامنه ای” شده برای احرار جهان اسلام.

همان خامنه ای که “سیدحسن نصرالله” گفت: “با عرض معذرت از برادران یوسف”. جناب سرگشاده! گمانم به رسم عادت، شما باز هم خواب امام را دیده اید! امام اما امام “بیداری اسلامی” است، نه امام خواب شما. امامی که در منطقه دارد می درخشد و تجلی این درخشش در “امام خامنه ای” گفتن مبارزین منطقه است، هرگز به خواب کسانی که حال فعلی شان خوش آیند بی بی سی است، نمی آید. امام به “بیداری اسلامی” می آید؛ اصلا وقت نمی کند به خواب شما بیاید. امام نه به این زندگی شما می آید، نه به این آقازاده های شما و نه به خواب شما. جریان منحرف اما دارد خواب شما را می بیند؛ می خواهد بشود مثل شما! می خواهد برسد به شما!… و من مانده ام که چه می خواهد خاندان شما از جان خرداد محبوب امام. خرداد سوم خرداد امام. خرداد نیمه خرداد امام. خرداد سال چهل و دوی امام. خرداد بیعت ما با جانشین امام. چه می خواهد خاندان شما و خود شما از جان خرداد خمینی. خرداد خامنه ای. جناب سرگشاده! همچین که خرداد از راه می رسد “ناگفته”های حضرتعالی شروع می شود و همچین که قرار بر آخر خرداد می رسد منت می گذارید سر ملت که فاش نمی کنم ناگفته ها را! مدتهاست که دیگر این حنا برای ما رنگی ندارد! باید شیوه عوض کنید، اگر می خواهید “بحران محبوبیت” را علاج کنید. گمانم “فاش” بگویید یا “ناگفته”ها را همچنان نگویید، مشکل “بحران محبوبیت” شما همچنان لاینحل باقی می ماند! نزد ملتی که عاشق خمینی و خامنه ای است، شما بحران محبوبیت دارید و این بحران آزار می دهد شما را. “ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند” آزار می دهد شما را. گمانم “۹ دی” هم آزار می دهد شما را. بحران محبوبیت ریزگردی نیست که با پاشش “مالچ ناگفته ها” از بین برود! سالهاست که شما دارید این مالچ را می پاشید، اما بی اثر است. مالچ اصل کاری را ما پاشیدیدم روی ریزگرد فتنه در یوم الله ۹ دی که البته هرگز توقیف شدنی نیست. شما با “دی” و “بهمن” مشکل دارید که به جان “خرداد” افتاده اید، اما گفت: “با دردکشان هر که در افتاد، ورافتاد”. خدا یک مالچی دارد که آن را قشنگ می پاشد روی صورت ریزگرد انسان های مغرور، البته “خارج از نوبت”! هم خدا کارش را خوب بلد است و هم روح خدا و هم خلف صالح روح الله. برای امام، جنگ ادامه داشت و هنوز هم ادامه دارد تا “دفع کل فتنه از عالم”، امام و “پایان جنگ”؟!… هیهات من الذله! امام “جنگ جنگ تا پیروزی” برایش “پایان جنگ” اصلا معنایی نداشت؛ غلط نکرده باشم باز هم به رسم عادت خواب امامعلی رحمانف را دیده اید! خواب دیدن با شکم پر از “خرید”، کلا از مصادیق خرافه گرایی است الا که رویا، رویای صادقه باشد. اتفاقا من هم زیاد خواب می بینم. من دیشب در عالم رویا دیدم که مسئولان محیط زیست دارند مالچ می پاشند تا بلکه ریزگرد اشرافیت و زر و زور و تزویر و سابقه و پول و پول و پول و آقازاده ها این همه آزار ندهد چشم ما را، اما با وجود ریزگرد هم می توان ولو به سختی نفس کشید، آنچه نفس تنگی می آورد برای یک ملت، این است که آقازاده بعضی ها علی الدوام پرونده شان “خارج از نوبت” رسیدگی شود، اما خودش و خودشان راست راست راه بروند و بچرخند و خرید کنند و ساندویچ بخورند و امام را به جای بیداری، به جای “بیداری جهانشمول اسلامی” در خواب ببینند. لابد همین جوری هاست که من هر شب خواب قشنگ ۹ دی را می بینم و می بینم که یک ملت روشن تر از ستاره، خطاب به بعضی ها می گویند… ولش کن! همه می دانند چه می گویند. همه گفتند. همه ملت گفتند. همه بودند. “لعن علی عدوک یا علی” را همه گفتند. “حزب فقط حزب علی” را همه گفتند. راستی جناب سرگشاده! مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی روز مالچ پاشیدن یک ملت بود و به خوبی زدود دود و گرد و غبار و ریزگرد را از آسمان انقلاب اسلامی. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی ناموس ماست و انگار یک کابوس بود برای کسانی که دل شان تنگ شده بود برای برگرداندن تخت طاووس. مگر می توان ۹ دی را که استمرار ۲۳ تیر بود، فراموش کرد؛ ۹ دی این بار “امیرمختار” به موقع به کربلا رسید. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی فاش شد، همه آنچه باید فاش می شد، و گفته شد همه ناگفتنی های یک ملت. از این پس ما فقط شعارهای ۹ دی عزیز را تکرار می کنیم. همه آنچه باید گفته می شد و فاش می شد، در یوم الله محبوب و محجوب ۹ دی سال ۸۸ گفته شد. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی ۹ دی ۹ دی… ۹ دی روز تبرای ما بود از همه کسانی که بعد از امام، خواستند به این یکی امام هم جام زهر بدهند. مگر می توان یوم الله ۹ دی، این “عزیزترین روز” نزد حضرت ماه را فراموش کرد؛ ۹ دی یعنی تا پیروزی، جنگ جنگ، نه حرف زدن از پایان جنگ. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی… آری! ۹ دی، “چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه”… و من اعتراف می کنم و افتخار می کنم که ۹ دی مالچ پاشیدیم بر مربع زر و زور و تزویر و سابقه. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی سرالاسرار انقلاب اسلامی است که لاجرم یک روز باید از پرده برون می افتاد راز که ۹ دی بیرون افتاد و باد برد ریزگرد اشرافیت کسانی را که امام پابرهنه ها را می خواستند بگیرند از پابرهنه ها. مگر می توان ۹ دی را فراموش کرد؛ ۹ دی ۹ دی ۹ دی… ۹ دی نبود، یوم الله ۲۲ بهمن نمی توانست الگوی ملل منطقه باشد. اگر دشمن دارد چوب این روز را می خورد، پس ای آمریکا! از یوم الله ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر! حالا نمردی هم نمردی، مراقب باش “خارج از نوبت” یک “مدحی دیگر” نرود در پاچه ات، که این از صد تا مرگ و عدم پاشیدن مالچ هم بدتر است! همین مانده بود که موبایل هیلاری کلینتون را از “مدحی” بگیرم!! دارد می کشد “بحران محبوبیت” آمریکا را در منطقه. مانده ام “نی ساندیس” جمهوری اسلامی تا عمق اتاق بیضی چه جوری نفوذ کرده، که دقیقا سر از چشم اوباما درآورده؟! مانده ام چه کسی با چه قدرتی پاشید این مالچ مقدس را؟! چه ماشه ای چکاند؛ دمش گرم!

  روزنامه جوان/ ۲ تیر ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مسعود می‌گوید:

    فیلترت نکنن که من حوصله ی استفاده از فیلتر شکن رو ندارم.

  2. عطشان می‌گوید:

    برای شادی روح شهید چمران صلوات

    یا علی

  3. AAA می‌گوید:

    حاجی دمت گرم شادمون کردی!
    این طوری:
    :)))))))))))))))))))))))))))))))))

  4. فدایی رهبر می‌گوید:

    شما در حال خواندن کتاب مسئولین همه خوب هستند؛ بهتر هم می شوند! هستید

    این متن یه کتابه انقد طولانیه

  5. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این متن را به مناسبت هفته ی قوه قضاییه نوشته اید دیگر؟
    در خبرها خواندم ستاد برگزاری هفته قوه قضاییه!!! اسامی روزهای این هفته را اعلام کرده.اسم روزاش خیلی قشنگه.
    فرصت کردید یک متن تحلیلی!مثل همین متن تان بنویسید و ما را متوجه کنید که چرا در کشور برای هرچیزی یک ستاد برگزاری داریم.

  6. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    خداروشکر میکنم ک ما داداش حسین داریم (:
    سلامتی شما و خانواده تون و دوستان تون
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    این خیلی باحال بود : پس ای آمریکا! از یوم الله ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر! حالا نمردی هم نمردی، مراقب باش “خارج از نوبت” یک “مدحی دیگر” نرود در پاچه ات، که این از صد تا مرگ و عدم پاشیدن مالچ هم بدتر است! (((((((:
    ممنون ک هستین (:

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {کل بایگانی قوه قضائیه ما پر شده از انواع و اقسام پرونده “ف. ه”باز عده ای زبان نفهم که عامل دست جریان انحرافی هستند و ضد روحانیت محسوب می شوند، برمی دارند و برای خودشان اعتراض می کنند!}

    به نظرم گذاشتند،داداششم بیاد وبعد به پرونده هاشون با هم و یک جا رسیدگی کنند.

    به سلامتی و خیرو خوشی شیخ بی سواد هم که می خواد توبه نامه بنویسه.دیگه چی از این بهتر.همه چیزخوب و عالی است.

  8. سلاله 9 دی می‌گوید:

    {از همه مسئولان نظام و مسئولین این کشور دفاع کنم، از شما به هیچ زبانی، نه شوخی و نه جدی دفاع نمی کنم. }

    کل زیبایی های این متن را بگذارم کنار،به خاطر این عبارت بالا هزاران بار از شما تشکر می کنم.
    این جناب با گفته هاش و ناگفته هاش و کارهاش و نامه هاش و بچه هاش و… کشته مارا.
    خب یا بگو یا نگو که نمیگم.

  9. یکی از بچه های دوره قم می‌گوید:

    واقعا شما چرا انتقاد نمی پذیری
    بعد این همه ادعاتونم میاد

  10. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولاک بود داداش!
    “جناب سرگشاده!”
    آخر خطاب کردن بود.

    متنی که بخش اولش یه حالتی داره و بعد عوض میشه؛ عجب متنی بود این متن!
    ممنون داداش حسین!

  11. ذوالعهد می‌گوید:

    جمع آوری امضا برای حمایت از طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها

    http://www.zolahd.mihanblog.com

    …………………………………………………………………..

    به نام خدا

    ان اکرمکم عند الله اتقاکم

    ما دانشجویان دانشگاه های جمهوری اسلامی ایران با ادای احترام به مقام شامخ امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و روح شهدای گلگون کفن ایران اسلامی و تجدید پیمان با آرمان های انقلاب و رهبر عزیز انقلاب حضرت امام خامنه ای، حمایت خود را از طرح تفکیک جنسیتی در کلاس های درس دانشگاه ها اعلام می داریم و ضمن تأکید بر لزوم اجرای این طرح اعلام می داریم که در مقابل شبهه افکنان و یاوه گویان می ایستیم و بر اساس آیه قرآن ( و جادلهم بالتی هی احسن ) با دلایل محکم (انشاءالله) توانایی اثبات لزوم اجرای این طرح را داریم. همچنین این طرح را موجب تقویت کیفیت کلاس های درس برای برادران و خواهران و ارتقای سطح علمی کشور در سالهای آتی می دانیم.

    در پایان هرگونه دخالت خارج نشینان را در امور داخلی کشور، از هم اکنون محکوم می کنیم و بر روی خواسته انقلابی خود پافشاری خواهیم داشت.

    دانشجویان دانشگاه های جمهوری اسلامی ایران

    ۳۰/خرداد/۱۳۹۰
    شما هم به ما بپیووندید
    و امضا کنید

  12. یا خامنه ای می‌گوید:

    هفته نامه ۹دی رو توقیف کردن، خود ۹دی رو هم می تونن توقیف کنن؟

  13. سیداحمد می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین عزیز،
    خسته نباشی سالار،
    برم بخوانم که تا الان هم دیر شده!

    بسم الله…

  14. سلام بر داداش حسین بیدار…
    موندم چطور این جمله ها رو اینطور هنرمندانه سر هم می کنید…خدا حفظتون کنه.
    .

  15. یوسف می‌گوید:

    وقتی دیدیم دیگر نماینده دور رئیس جمهور جمع نمی شوند تا مشکلات حوزه انتخابیشان را مطرح و برای حلش از رئیس جمهور امضا بگیرند دلمان سوخت، وقتی دیدیم صحبتهای رئیس جمهور در دفاع از وزیر پیشنهادی دیگر مثل سابق اثری بر روی رای نمایندگان ملت نمی گذارد دلمان سوخت، وقتی دیدیم حکم مفسد اقتصادی توسط رئیس جمهور خیلی راحت امضا شد دلمان سوخت، وقتی می بینیم سوت و کور و بی سر و صدا و بدون حضور مردم پروژه ها با سفر رئیس جمهور افتتاح می شود دلمان می سوزد، وقتی دیدیم احمدی بت شکن بت بزرگ رو بشکن، خودش شکست دلمان برای خودمان سوخت، مشایی به سزای اعمالت خواهی رسید، امت حزب الله بزرگ تر از تو رو به خاک مذلت نشونده، خدایا تو شاهد باش که ما تا آخر پای برگشت دکتر ایستادیم.

  16. جناب نویسنده کتاب”هفتاد و دو دقیقه…” شانه هم چیز خوبیه ها!

  17. سیداحمد می‌گوید:

    “من می خواهم ببینم در کجای دین آمده که دست راست جاسبی، از دانشگاه آزاد نمی تواند برود وزارت خارجه؟! آیا در منع این جا به جایی که اساس آفرینش جخت بلا بر همین حرکت و جا به جایی استوار است، آیه ای، روایتی، حدیثی، نقل قولی، کلام قصاری، خطبه ای، وردی، سنجاق قفلی ای، سوزن ته گردی، متنی، برگه ای، چیزی آمده که این طور بی محابا دولت را مورد حمله قرار می دهند؟! از کجا معلوم که هدف رئیس قوه مجریه در این جا به جایی، عمل بر اساس سیاست “جذب حداکثری” نبوده باشد؟! به هر حال علامه مجاهد مصباح یزدی که خودشان جذب هستند، مهم این است که تو ملک زاده و ملک زاده ها را جذب کنی! این مهم است و الا من هم می توانم حمید رسایی را جذب کنم. جذب کردن حمید که مهم نیست، آنچه اهمیت دارد جذب جریان انحرافی است که الان رئیس قوه مجریه همچین خوب این جریان انحرافی را جذب کرده که آدم نمی تواند ملتفت شود که جریان منحرف، جذب دولت شده یا دولت، جذب جریان انحرافی شده!”

    بسیار عالی!

  18. سیداحمد می‌گوید:

    “آن هم چی؟ در این برهه حساس کنونی که نپاشیدن مالچ، کنونی اش را حساس تر از قبل کرده.”
    🙂

  19. سیداحمد می‌گوید:

    “مالچ را برو از مالچ فروشی بخر، بپاش!”

    🙂

  20. سوسو می‌گوید:

    داداش جانم سلام……………هواشناسی هوای دلت را چطور گزارش می دهد از احمدی نژاد عزیز که حالا با افسوس شده رئیس قوه مجریه؟هوای دل من که بارانی است…..دل من به جای اشک خون می بارد…

  21. قاصدک منتظر می‌گوید:

    خیلی خیلی خیلی زیبا نوشتید.
    این”اقای سرگشاده”که دیگه اخرش بود.
    شاید ما بی بصیرتیم ,ما نمی فهمیم,یا نباید این قدر بفهمیم ,اصلا چرا می فهمیم,نفهم باشیم بهتر نیست,کلا تو باغ نباشیم بهتر نیست,هیچ کس بدتر از ما نیست,اصلا کسی به کسی نیست,کی به کیه ,روسای قوای سه گانه خیلی هم خوب هستند,ریزگردها هم درهوا خوب هستند, برای ریه ها مفید هستند,برای جلوگیری از بصارت بیش از حد چشم ها لازم هستند,مسئولین فکر ماهستند ,اما از این ها بگذریم ; فقط نی ساندیس جمهوری اسلامی رو بچسب که سر از چشم اوباما دراورد!

  22. سیداحمد می‌گوید:

    تبارک الله،
    واقعا عالی بود، کیف کردم.
    طوری شروع کردید که مخاطب خیلی کنجکاو می شد برای خواندن ادامه متن!
    خسته نباشید،
    خدا شما را برای ما حفظ بفرماید که بی همتائید.

    این تغییر موضوع که در متن رخ می داد خیلی جداب بود!
    دو بخشی که با رنگ قرمز و آبی مشخص کردید هم فوق العاده بود.
    مخصوصا این جملات ابتدائی:

    “آری! شما باید باشی که نیش بزنی به ما! شما باید باشی که برای ما از “ناگفته ها” بگویی. شما اخیرا گفتید که “جمله امام درباره پایان جنگ را فاش نمی کنم“. از همه مسئولان نظام و مسئولین این کشور دفاع کنم، از شما به هیچ زبانی، نه شوخی و نه جدی دفاع نمی کنم.”

  23. سیداحمد می‌گوید:

    استفاده از آن چند دیالوگ “آژانس شیشه ای” خیلی عالی بود،
    حس خوبی داشت!

  24. به جای امیر می‌گوید:

    کوپه (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: دعوای اپوزیسیون با گروه ناشناخته موسوم به «شورای هماهنگی راه سبز»! از فحاشی گذشته و به چاقوکشی رسیده است!
    گفت: دعوا سر چیست؟! یک لقمه نان موساد را با هم بخورند چرا یکدیگر را تکه پاره می کنند؟!
    گفتم: این گروه خود را شورای رهبری اپوزیسیون می داند ولی حاضر نیست نام و نشان اعضای گروه را اعلام کند و اپوزیسیون هم می گوید آقای مدحی که آشکار بود نفوذی وزارت اطلاعات از کار درآمد وای به حال «شورای هماهنگی راه سبز» که هیچ چیزش معلوم نیست.
    گفت: خب! حیوونکی ها راست می گویند! ولی اردشیر امیر ارجمند، مشاور فراری موسوی گفته است که این شورا زیر نظر وی اداره می شود!
    گفتم: همین باعث شک بیشتر اپوزیسیون شده است چون امیر ارجمند به «مدحی شماره ۲» معروف است.
    گفت: حالا راه چاره چیست؟!
    گفتم: چه عرض کنم؛ در کوپه قطار یکی می گفت اگر پنجره باز باشه من از سرما می میرم و دیگری می گفت اگر بسته باشه من از گرما تلف می شوم. رئیس قطار گفت؛ راه چاره آن است که پنجره نیمه باز باشه تا یکی از سرما و دیگری از گرما بمیرد و بعد…

  25. mariam می‌گوید:

    سلام
    وقتی نوشته های شیرین شما را میخوانم گاه با صدای بلند میخندم ولی ته دلم غمگین است.هرشب قبل از خواب حضرت امام وهمه انهایی که صادقانه به انقلاب کمک میکنند را دعا میکنم انشالله خداوند به انها شرح صدر عطا فرماید و انها را به بهترین راه هدایت و همایت فرماید امین

  26. mariam می‌گوید:

    سلام
    ایکاش برای هر مشکلی یکنوع مالچ وجود داشت ومیشد برای هر درد بی درمانی مالچ مخصوصی بکار برد ومالچ درمانی کرد. مثلا مالچ ضد فتنه.مالچ ضد نفاق مالچ ضد بی بصیرتی و غیرو

  27. mariam می‌گوید:

    بنظرم همایت را اشتباه نوشتم اصلا من از اول دیکته ام خوب نبود باوجود اینکه معلم خیلی مداد لای انگشتانم گذاشت ولی درست نشد که نشد.

  28. صدوقی می‌گوید:

    به رخ حضرت حجت مهدی ال محمد به شکیبایی دل های محبان ولایت صلوات.

  29. محمد می‌گوید:

    از نفس افتادم تا تمومش خوندم ولی بالاخره تموم شد!
    دمت گرم!
    پرچمت بالاست!
    قلمت طلاست!

  30. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

  31. میثم می‌گوید:

    سلام واقعاً از سایتتون لذت می بریم. فقط یک پیشنهاد به شما آقای قدیانی (داداش حسین) که شما که این قدر خوب می نویسید پس باید به همان اندازه به ظاهر خود که نمادی از اسلام است برسید. موهای بلند و ژولیده نماد یک انسان بسیار ولایت مدار نیست. ممنون امیدوارم که ناراحت نشید.

  32. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش جان :
    همش باخودم می گم این ابلیس ، که یکی ازفرشته های مقرب الهی بود و به آدم سجده نکرد ، چون مدعی بود جنسش ازآتش است وآتش ازخاک بالاتر ، به خاطرغرور نابجایش ونافرمانی مدنی اش ازدستورپروردگارعالمیان بود.
    پس می توان نتیجه گرفت :
    هرانسان مغرور و خودخواهی که دربرابرامرپروردگارورسولان وامامان معصوم و ایضا” جانشین آنان ، سرکشی کند و پزسابقه و اتکا به زر و زور وتزویر بدهد ، اگرانسان هم باشدطبیعتاازآن شیطان چیزی کم نداردکه بعضی وقت هاچندقدمی هم جلوتراست .

  33. چشم انتظار می‌گوید:

    مشمول ذمه ای اگه این کامنت رونقطه چین کنی :
    باافتخار و باشجاعت می بوسم آن دست و قلم و کیبوردی که این چنین عمارگونه بصیرت افزاست .

  34. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا یوسف :
    کامنتت قشنگ بود ، به دل نشست ، به دل مجروح . ممنون .

  35. فدایی رهبر می‌گوید:

    آری! شما باید باشی که نیش بزنی به ما! شما باید باشی که برای ما از “ناگفته ها” بگویی.

    قیامت بود این متن. ایولا

  36. چشم انتظار می‌گوید:

    آقاسیداحمدجان عزیز ، بااجازه ی حضرتعالی :
    پیامی بی زرگانی
    ساعت ۱۱:۳۰ افراد آنلاین ۲ نفر .
    داداش جان … حتماخودت بهترمی دونی که فدایی داری .

  37. چشم انتظار می‌گوید:

    بدنیست ستاره ها هرازچندگاهی صحبت های (دکترسیدحمیدروحانی) رو که بعدازفتنه ۸۸ درخصوص جمیع سران اصلی فتنه ورأس الفتن ایراد کرد ، یه نگاهی بندازیم وببینیم عمق جنایت و فاجعه ای که ازگذشته توسط این آقایان وبانوان درکمین انقلاب بوده .

  38. میلاد پسندیده می‌گوید:

    در کنار تعریف و تمجید های معمول از متن همیشه شاهکار و اعصاب خورد کن داداش حسین، این درخت چقدر شبیه آنی است که در قدمگاه امام رضا قرار دارد!

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    طنزبرگزیده ی سال ۹۰ !
    هاشم رفسنجانی :
    در فعالیت‌های سیاسی خود همواره منافع نظام را بر منفعت شخصی ترجیح داده‌ام و هر عملی که بخواهد به این نظام آسیب وارد کند از سوی هر کسی که روی دهد باعث رنج و نگرانی است.

  40. سوخته می‌گوید:

    مجموعه طرحهای خون
    سایت اختصاصی طراحی شهدا
    http://www.warpic.ir

  41. تن تن می‌گوید:

    دانلود کل کتابها و مطالب مرتبط با تن تن در وبلاگ ما…
    شما هم به جمع هواداران تن تن بپیوندید…
    http://tintin1.blogfa.com

  42. چشم انتظار می‌گوید:

    فکرکنم این خبرهم بی ارتباط باموضوع نباشه :
    سرویس جامعه جهان- این بخش از صحبت های آقای مطهر نژاد، مدیرعامل برج میلاد که روز گذشته در گفت و گو با یکی از خبرگزاری ها بیان شد را بخوانید: “همه اقشار نمی توانند از این رستوران (رستوران گردان برج میلاد) استفاده کنند. اقشار کم درآمدتر می توانند از رستوران هایی که در پایین برج قرار دارد، استفاده کنند.وی با ذکر این سوال که در تهران چند درصد بنز و بی ام و سوار هستند، گفت: تعداد این افراد هم کم است. این رستوران نیز برای افرادی است که بتوانند از پس هزینه های آن بربیایند.
    مدیرعامل برج میلاد با بیان اینکه بزرگترین رستوران گردان دنیا در برج میلاد است، گفت: باید غذاها با کیفیت و در شأن و منزلت افراد ایجاد شود.”
    از حق نگذریم، با خواندن این صحبت ها نخستین چیزی که در ذهن هر مخاطبی رنگ می گیرد، رایحه ناخوش تفکرات کارگزارانی ها است.همان ها که میخواستند کشور را با الگوهای غربی و بانک جهانی، مثلاً بسازند و در این میان قشر مستضعف را زیر پایشان له کنند و عین خیالشان هم نباشد.

  43. شکیب می‌گوید:

    نمی دونستم باید چی بنویسم.

  44. یک خواننده می‌گوید:

    سابعا یعنی همون هفتما شما / این بغل دستی من که داره انتقاد میکنه و خیلی ببخشید نفهمی خودش را میرسونه اتفاقا همون جن مرتبط با جریان انحرافی هستش که برای خود شیرینی و تغییر موضع هم که شده هی به اسی پاتر تیکه میپرونه، حالا از این بی خبره که اوج بصیرت به ما اجازه نمیده که در راستای برداشت غلط از جذب حداکثری اون را هم به قطعه ۲۶ راه بدیم / خواندن اون قسمتهای متنتون که علت و معلول را در هم پیچیدید و حاکی از چراهای بی جواب داره ، راستش را بگم تو حال و حوای این چند وقت که بدجوری ذهنمان را بهم ریخته کمی خنده البته با طعم قهوه تلخ روی لبامون میاره /

  45. یک خواننده می‌گوید:

    ضمنا خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که” جناب سرگشاده” برای همیشه تاریخ نامه ای از خود به جای گذاشت و خود را نمایاند تا احیانا راهی به جز توبه نصوح آن هم در جلوی چشم عموم راه دیگری برای بازگشت نداشته باشد چرا که با ریزش افرادی که در ذهنمان خطور نمیکرد ممکن بود راه برایش هموار گردد / البته خدا دوست دارد بندگانش به درگه او بازگردند ما که باشیم که بخواهیم اظهار نظر کنیم مشکلمان این است که دلمان گرفته برای دلتنگی های “حضرت ماه”

  46. مقداد می‌گوید:

    فیلم سینمایی پایان نامه با موضوع فتنه سبز ،فیلم قوی و روشن کننده حقایق است، این فیلم ارزشی از طرف ضدانقلاب داخلی وخارجی تحریم شده! آیا درست است حالاکه ازمیان سینماگران کارگردان جوانی پیداشده که باجرأت فیلم بسازد، سالنهای نمایش فیلم خالی بماند وبر تو هم جماعت ضدانقلاب اضافه شودکه ما انقدربیشماریم که بابیانیه ای فروش یک فیلم رافلج کنیم؟ بعضی از سالنها آنقدر خالی بوده که از حداقل فروش پایین آمده وممکن است از نمایش برداشته شود!امت حزب الله بارفتن ودیدن این فیلم باتشویق این فیلمساز ان بازهم جواب محکمی به ضدانقلاب وبدخواهان بدهید، ارسال به سایرین فراموش نشود

  47. سیداحمد می‌گوید:

    رفقا!
    با عرض پوزش از همه!
    لطفا کمی در متن کامنت ها دقت کنید،
    جدیدا بعضی از دوستان کمی جوگیر! شده اند؛
    لطفا شخص خاصی به خودش نگیرد! به طور کلی سعی کنید کمی بیشتر احترام قطعه را نگاه دارید.

  48. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۴:۴۲
    تعداد افراد آنلاین: ۲۱ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین عزیز بسیجیها فـــــــــدائی داری…

  49. سیداحمد می‌گوید:

    خدائی متن دلنشینی بود؛ در لابه لای متن درد دل ما به زیبائی بیان شده ولی با این حال آدم غصه دار نمی شود ار خواندش!
    جملات کوتاه و طنازانه!!!

    ضمنا تیتر هم خیلی جالب است. “مسئولین همه خوب هستند؛ بهتر هم می شوند!”

  50. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام
    متن رو که بیخیال،مثل همیشه داغون کرد.خدا قوت برادر.
    حالا که بحث برجه،من برج میلاد رفتم،البته وسعمان نرسید برای بازدید از رستوران گردونشووون!ولی کلا به دل من یکی که ننشست.مثل یه سری هم که میرن اون بالا میگن:
    احساس غرور بهمون دست میده،هیچم احساس غرور بهم دست نداد.تازه دلمم گرفت.این سازه که متعلق به یک کشور اسلامیه ومعماران ومسئولین محترم سنگ معماری ایرانی-“اسلامی”این بنا رو به سینه میزنن،پس چرا هیچ ردی از اسلام تو درو دیوار این برج دیده نمیشه؟ چرا خبری از مهمترین وموندگارترین رویدادهای این ملت ومملکت نیست؟چرا هیچ اثری از سربازای بی ادعای راه خمینی نیست؟اصلا اینارو بیخیال،آداب ورسوم وسنتی که افتخارقدمتشو میکنند کجاست؟و…
    جایی که از روزای خون و داغ وحماسه خبری نیست،دلم میگیره.دلم میگیره از در ودیوار مدرن این برج!
    من نه روی این برج شمال شهر،که روی خاک خون آلود جنوب کشورم احساس غرور میکنم…

  51. لجمن می‌گوید:

    به بهانه ی امتحانات پایان ترم کمتر اینجا می آم . اینجا را بخوانید “بهشت” .

  52. از نسل 9 دی می‌گوید:

    بنی صدر / موسوی / کروبی / خاتمی
    باید بری مشایی

  53. بنده خدا {شاید آلا} می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی
    متنتان عالی بود.
    در جوار امام رضا علیه السلام نمی دانم چرا ولی یادتان کردم.
    بابت نوشته ی زیباتان درباره دکتر شریعتی هم سپاس گزارم.جواب سؤالم را هم گرفتم.
    ان شاءالله در فرصت های بعدی درباره استاد شهید مطهری.
    التماس دعا

  54. حسین علوی می‌گوید:

    مانده ام چه کسی با چه قدرتی پاشید این مالچ مقدس را؟! چه ماشه ای چکاند؛ دمش گرم!
    یعنی نمیدونی چه کسی ماشه را چکاند؟

  55. ناشناس می‌گوید:

    روئسای قوای ۳گانه نگو،بگو امامزاده

  56. azadi__azadie.ir می‌گوید:

    طولانی بود؛اما خواندم و استفاده بردم.جزاک لله خیرا!

  57. Arash می‌گوید:

    فقط 🙁

  58. حی علی الجهاد می‌گوید:

    کلا هرچی بدبختی داشتیم از اول زندگی با خواندن این متن یادمون اومد!!!

    البته آخرش یاد ۹ دی شیرین کاممون کرد … وقتی آقا از ۹ دی یاد میکنه آدم میخواد جون بده واسه ارادت آقا به ۹ دی …

    راستی هفتما به عربی میشه سابعا!
    حسین قدیانی: روزهای اول قطعه ۲۶ یادش به خیر!

  59. حی علی الجهاد می‌گوید:

    ما هم خیلی یادش می کنیم … روزهای غرورانگیزی بود که هیچ وقت فراموش نمی‌شود … دلتنگم و تشنه تب حوادث روزگاری ام که تشعشع آفتاب، صورت ماه رو نورانی تر میکنه و ستاره ها قوی تر و پرنورتر ظاهر می شن … یاد روزهای اوج ستاره ها بخیر …

  60. محمد می‌گوید:

    خیلی عالی بود

    خامنه ای فقط خامنه ای نیست او ولی امر مسلمین و علمدار سپاه صاحب الزمان است و او مهدی (عج )را می بیند.وپرچم را به او میسپارد و برای سپاه مهدی(عج) سرفرازی میکند.

  61. دوست می‌گوید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.