نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
خوش به سعادت صاحبان این دست ها .
خداوند متعال همواره نشانه ها و معجزاتی برای بشر در این عالم فانی قرار داده است تا بشر به واسطه ی آن ها بتواند به عظمت و بزرگی ذات اقدس الهی پی برد و راه درست را از نادرست باز شناسد. اما شیطان و اصحاب وی همواره کوشیده اند تا این نشانه ها و معجزات را از دیده ها پنهان نمایند و بر گمراهی و ضلالت بشر بیفزایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
تلاش وهابیون برای مخفی نمودن اعجازی بزرگ!
بقیه مطلب در لینک زیر
http://www.alvadossadegh.com/fa/best-article/7473-1389-10-21-11-00-37.html
سلام ! خوش به حالتون خیلی التماس دعا……..
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم:
برای عبور از هرجایی،جوازی لازم است و جواز گذشتن از صراط، محبت و عشق به علی بن ابیطالب علیه السلام است.
بحارالانوار جلد۳۹
اللهم ارزقنا…
میلاد حضرت امیر برتمامی شیعیان مبارک
انشالله به حق مادرم حضرت زهرا زیارت این بهشتی که در عکسها می بینید قسمت تک تک شما دوستان بشود.
چقدر خوب که “حیدر کرار” مولای ماست، خدایا شکر….
“خداوند یک علی داشت، آن هم امام ما شد.”
(مرحوم آیت الله کوهستانی)
چند ساعت دیگر= فردا بعد از ساعت کاری حدود ساعت ۲ -۳ آپ میشه
شب ۲۵ خرداد چند جمله ی فوق العاده تقدیم کنیم به ضد انقلاب ها .
“تا باتوم هست زندگی باید کرد. زندگی یعنی کوبیدن باتوم بسیج بر فرق منافقین گیج. مثل منافق گیج با باتوم بسیج، مثل علاقه خرگوش است به خوردن هویج“!
از آن کسی که قلم تان را متحول کرد،خبر دارید؟یعنی شناسایی و دستگیر شد یا نه؟
فدائی رهبر!
نه، خیلی زودتر از اون که شما گفتی آپ میشه!
…
عید بر داداش حسین و آقا سید و همه ستاره ها مبارک.
منتظریم…
زیبا ترین و دلچسب ترین جمله برای شب ۲۵ خرداد:
“غلط کردید بیشمارید، یه چیزی هم روش!”
وبگذر چرا اینطوری شده؟
به آمار روز ۳شنبه همه سایتهاش حدود ۱۴۰۰۰ تا بازدید اضافه کرده؛
ما ۳شنبه حدود ۲۸۰۰ تا بازدید داشتیم، زده ۱۷۲۰۰ !
با این عدد رکوردمون شکسته شد!
هدیه روز مرد داده؟! 🙂
مآ ا ا ا … (گفت و شنود)
گفت: گروه های اپوزیسیون و سران و عوامل داخلی فتنه ۸۸ به خاطر نفوذ وزارت اطلاعات و لو رفتن پشت صحنه خود بد جوری جوش آورده اند.
گفتم: حیوونکی ها!!
گفت: برخی از این گروه ها اعلام کرده اند که باید نسبت به همه کسانی که در ایران زندانی بوده و با گرفتن مرخصی به آمریکا و اروپا پناهنده شده اند مشکوک بود.
گفتم: مگر بقیه کسانی که از قبل در رأس گروه های اپوزیسیون بوده اند، قابل خریداری نیستند! از کجا معلوم که سرکردگان همین گروه های معترض نفوذی نباشند؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: درون یک مزرعه چند تا گاو مشغول چریدن بودند، یکی از آنها با دیدن علف های تازه سرش را بالا آورد و با صدای بلند گفت؛ مآااا… گاوهای دیگر جواب دادند؛ ما بیشتر!!
جالب بود!
ممنون داداش،
ماشالله به این همه فعالیت،
توانائی هاتان ستودنیست.
خسته نباشی سالار.
دلم تنگ شده بود برای آقای چیز
تشکرالات فراوان داداش حسین
قابل توجه جنی های اتاق بیضی، از اجدادتان (جن های اسیر حضرت سلیمان) پند بپذیرید :
اگر از غیب آگاهی داشتیم در عذاب خوار کننده گرفتار نمی ماندیم سوره سبا آیه ی۱۴
……………………………….
قابل توجه کسانی که جن تسخیر می کنند:
“جن ها هم از این تسخیرها که به دست جادوگران می شود ناراحتند،… لذا جنیان تسخیر شده اگر در فرصتی توانستند به خود جادوگران ضربه بزنند حتما می زنند.
جن ، شیطان و جادوگر در عالم استاد طاهرزاده
………………………………
قابل توجه خودم و دوستان:
آنها هرگز نمی توانند ضرر بزنند مگر این که خدا بخواهد. بقره آیه۱۰۲
پس اشکال در ماست که با عدم بندگی خدا زمینه تاثیر شیطان را در خود فراهم می کنیم.
دوستان اعتکاف! دعا یادتان نرود…
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لا یمکن الفرار از عشق …
زخمی ام التیام میخواهم
التیام از امام می خواهم
السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
مستی ام را بیا دو چندان کن
جام می پشت جام میخواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام میخواهم
تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت الحرام می خواهم
لحظه ی مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام میخواهم
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت: لایمکن الفرار از عشق
“سیدحمیدرضا برقعی”
کم کم داشت آقای “چیز” و ” خبرگزاری چیزنا” یادمان می رفت.
ممنون
پیشاپیش عید میلاد مولود کعبه بر شما و دیگر دوستان مبارک
اینم از اون طنزای قشنگ بود که باعث انبساط خاطر شد خصوصا جریان ضدانقلابش!
دوستانی که توفیق اعتکاف دارند خیلی دعامون کنند
چه خوب. دست شما درد نکنه سید احمد…
التماس دعای ویژه و سفارشی دارم از همه دوستان.
“بخشی از خریدمان ماند برای اغتشاشات بعدی!”
تیکه های شما هم سنگین است ها!
خسته نباشید.
و یک خسته نباشید هم به مبصر قطعه وتشکر از زحماتشان…
اما امان از آن گهواره خالی، قنداق خونی…
http://zakerin.info//e4329b034301303a7d0d1222a636354d/Maddahi/Karimi/Sarbaze6Mahe/Karimi-Sarbaze6Mahe%5B192%5D.mp3
من هم مثل خیلی از دوستان از فردا شب نیستم، پیشاپیش عید میلاد “فاتح خیبر” را به شما تبریک میگم،
البته روز پدر هم بر همه پدرهای مهربان مبارک.
نثار روح مطهر شهدا
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم…
خوب شاید واقعاً آمار اصلی همین باشه…
مستحضر هستید که راه پای اجنه ی بو داده هم باز شده!
جریان انحرافی/«بیداری بشری»!!!
جالب و رندانه بود.
آقازاده ها غلط می کنند که دوباره بروند خرید. ساندویچ فروشی دم خانه شان باز شد یا هنوز می روند خیابان آزادی برای خرید ساندویچ؟
در جواب سلاله:
موقعیت یاب ایشان زمان و مکان نمی شناسد. بسته به شلوغی و اوضاع و احوالات آن چنینی است که در کدام حوالی باشد! خوب چه عیبی دارد؟… تریپ بازرسی می روند!
سلام-محتاج دعای همگی تون هستم!!
لایق نبودیم امسال معتکف باشیم..
یاعلی
بعد از متن “کعبه گهواره علی است” خیلی خودم را کنترل کردم که روضه علی اصغر نگذارم!
البته داداش با آن متن کولاک کردند، همان جملات داداش کافی بود…
من این مداحیِ قدیمی را خیلی دوست دارم، برای این ایام مبارک تقدیم به شما:
http://www.islamupload.ir/user_uploads/iuseydahmadd225/3.mp3
یک خواهش!
همه یکدیگر را دعا کنیم که دعا در حق یکدیگر زودتر به استجابت می رسد.این روزها و این شبها حتما حتما مسلمانان عزیز کشورهای انقلابی را فراموش نکنید.سلامتی رهبر عزیز. در رأس همه ی خواسته ها سلامتی وفرج امام زمان(عج)..
خصوصا دوستانی که به جمع معتکفین می پیوندند… التماس دعا
ساقیانه بزرگوار!
ممنون به خاطر نوا.
من مردِ مَردم،حیدریم بابا!
مَرد نبردم…
ای خدا…
دوستان!
پیام “بی زرگانی” را فراموش نکنید!
داداش را اذیت نکنید!
کلا بچه های خوبی باشید!
مدد حیدر …مدد حیدر…
ببخشید که نتونستم خودم رو کنترل کنم و روضه علی اصغر گذاشتم.
حال همه عاشقا خرابه…
ممنون مبصر !
حلقه های چاه را گریانده چشمان علی
آب مدیون دو حلقه چشم گریان علی
نخل ها تنها برای اوست بار آورده اند
جز نمک اما ندیده سال ها نان علی
کوثر و ناس و فلق ؛ بانو و فرزندان او
عالمی مانده است در تفسیر قرآن علی
درد می خواهد که راضی باشد از او خالق اش
نیست دردی که بسنجد حد ایمان علی
عشق هرکس غیر او را از دلم کم کرده اند
شیعه ا م ، با غربت مولا بزرگم کرده اند…
گوگل یه نظرسنجی گذاشته که ۲ تاگزینه داره:
خلیج عربی
خلیج فارس
به این آدرس برو و با عشق تمام گزینه ی خلیج فارس رو تیک بزن.
http://www.persianorarabiangulf.com/index.php
غیرتت اجازه میده که به جای خلیج فارس!خلیج عربی رو تو اطلسها ببینی؟ فقط یه هفته مونده.لطفا به هرکسی که میتونی اطلاع بده حالا هرجوری که میشه.
نگی نگفتی…
روزپدر رو به همه ی پدرهای عزیزتبریک میگم.
شادی روح همه ی پدرهایی که عشق به علی(ع)واهل بیت رویادمون دادن وفقط خاطره هاشون مونده صلوات.
ضمناماکه لیاقت نداشتیم امسال توجمع خوبها باشیم
خوب ها..التماس دعا
یا علی!
این لینک با کیفیتش هست با حجم تقریبا ۱۰ مگابایت
http://s1.picofile.com/file/6807431586/ghadiany_com.mpg.html
اینهم لینک فیلا۳gp هستش با حجم ۲ مگابایت
http://s1.picofile.com/file/6807438628/ghadiany_com.3gp.html
بسم الله
سلام
علی یارت داش حسین
علی پشت و پناهت
علی علی یا علی
سلام
پیشاپیش روزتون مبارک
یاعلی
سلام. لینک سایت شما رو خواستم تو وبلاگم قرار بدم ولی با کمال تعجب بلاگفا هر دفعه که می خوام ثبت کنم این پیام رو میده :” استفاده از بعضی کدها ممنوع است”، یعنی واقعا بلاگفا اینقدر حقیر شده که حاضر به لینک شدن شما هم نیست؟!!
شما هم چه خوب حرفاتونو به بعضی ها میزنید.
فکر کنم با این متنهای شما بعضی ها خواب خوش ندارن.
به قول آقا سید واقعا متعجب می مونیم از این توانائی های شما.
جدی جدی خدا قوت.
چرا باید هفته نامه ۹دی توقیف کنن؟ این دولت هم شد عین دولت اصلاحات.
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام
درپایین متنی را برایتان فرستادم که حکایت زندگی و مقاومت سرسختانه مردم پاراچنار در پاکستان است دشمنان حضرت علی (ع) در هر کجای جهان که نام و اثری از شیعه باشد مردم را به راحتی به قتل می رسانند
«پاراچنار»، غزهای در همین نزدیکی
به گزارش جهان به نقل از پنجره، در گوشهای از این دنیا و در منطقهای به نام پاراچنار ممکن است هرلحظه جلوی درِ خانهتان یک مین سبز شود و پایتان روی آن برود. خارجشدن از شهر و سفر به شهری دیگر، هزینهای بَس گزاف به قیمت جان دارد؛ آنهم از نوع ازدستدادن سر و مُثله شدن. حفظ جان با خودتان است. در پاراچنار گویی جمهوری اسلامی کوچکی شکل گرفته است. مردم این منطقه خود را فرزندان انقلاب اسلامی میدانند و هروقت نام رهبری میآید، چنان منقلب میشوند که قابل وصف نیست. اما گویا در پاراچنار دست همه دشمنان شیعیان در یک کاسه است تا مقاومت شیعیان را بشکنند؛ از آمریکا و اسرائیل گرفته تا عربستان و سرویسهای اطلاعاتی بسیاری از کشورهای دیگر.
پاراچنار کجاست؟
«پاراچنار» نام منطقهای است در پاکستان که در محاصره طالبان است و اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود، سرنوشتی همچون غزه در انتظار آنجاست. در پاراچنار حکم مرگ شیعه را امضا کردهاند؛ غافل از آنکه شیعه پیوندی ناگسستنی با خون دارد. مردم ایران شاید ندانند در نقطهای از جهان، مردمی با سربند «یاحسین» به جهاد میروند و دیوارهای مساجد را با عکسهای امام (رحمتاللهعلیه)، شهید بهشتی، شهید همت، شهید آوینی، شهید مطهری و… تزیین میکنند. و مردم ایران شاید ندانند این منطقه در پاکستان به «ایران کوچک» معروف است.
ادامه ی این متن بسیار طولانی است که حکایت از اوضاع بسیار نابه سامان شیعیان در این منطقه دارد در چهار سال محاصره این شهر توسط طالبان صدها نفر از شیعیان این شهر به شهادت رسیده اند
در شب میلاد مولا برای این مردم مظلوم و گمنام دعاکنیم .
یا علی(ع)
فرشته از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو برای فریفتن انسانها چیست؟
شیطان گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».
شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانها چیست؟
فرشته گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست»
میلاد مولود کعبه به داداش حسین و همه برادران قطعه مبارک .
مثل همیشه شاهکار وزیبا بود!طیب لله انفاسکم.
ماجرای امینه عارف هم جالب بود ؛چند خطی در وبلاگم در این باره نوشته ام.
سلام و نور
تبریک و عرض ارادت…
دیشب خاب مےدیدم کـ باز اومدے حرم ِ کریمه
سلام. با یک متن به مناسبت بهانه خلقت عالم،حضرت علی (علیه السلام) به روزم.
نظر یادتون نره.
یا علی
ولادت با سعادت اسدالله، شیر خدا حضرت علی (ع) امام اول شیعیان بر همه گان مبارک باد.
تقدیم به قطعه
http://uploadfa.net/1390/x0f3anrg3006o4wswfl1.gif
امان از گهواره ی خالی،قنداق خونی…
چرا و چگونه باید نماز آیات بخوانیم؟
شامگاه چهارشنبه ۲۵خرداد ۱۳۹۰برابر با ۱۲رجب ۱۴۳۲، ماه در ایران و بیشتر مناطق جهان می گیرد.
مقصود از آیات خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، زلزله و سایر حوادث هولناک آسمانی مانند رعد و برق بسیار شدید و بادهای سیاه و سرخ است، آنچنانکه بیشتر مردم بترسند.
در ایران ساعت ۲۲:۵۴دقیقه زمان شروع گرفت ماه یا خسوف است. ساعت ۲۳:۵۴دقیقه گرفت ماه کامل می شود. ساعت ۱:۳۱دقیقه ماه شروع به باز شدن میکند و در ساعت ۲:۳۱دقیقه ماه کاملا از سایه زمین خارج و اصطلاحا خسوف و ماه گرفتگی به پایان میرسد.
لازم به ذکر است این پدیده به دلیل عبور ماه از میان سایه زمین رخ میدهد . این پدیده زمانیاتفاق می افتد که ماه در حالت بدر بوده و اصطلاحا در مقابله (زاویه ۱۸۰درجه با خورشید نسبت به زمین ) قرار دارد.
ماه گرفتگی بعدی در ایران ۱۹آذر ۱۳۹۰رخ خواهد داد.
نماز آیات را فراموش نکنیم
تمام افرادی که از ماهگرفتگی اطلاع پیدا کنند اگر در منطقهای باشند که آن ماهگرفتگی قابل رؤیت است، نماز آیات بر آنها واجب میشود.
وقت خواندن این نماز را از زمان شروع ماهگرفتگی تا نقطه بازشدن ماهگرفتگی دانست و افزود: از زمانی که ماهگرفتگی شروع میشود تا زمانی که به نهایت میرسد، این نماز باید با نیت ادا خوانده شود؛ اما از هنگامی که ماه گرفتگی شروع به بازشدن میکند تا پایانماه گرفتگی نماز آیات باید با نیت مافیالذمه خوانده شود و پس از ماه گرفتگی باید با نیت قضا خوانده شود.
عوامل وجوب خواندن نماز آیات
نماز آیات به واسطه چهارچیز بر مسلمان واجب می شود:
۱- کسوف، خورشید گرفتگی (اگرچه به مقدار کمی باشد)
۲- خسوف، ماه گرفتگی(اگرچه به مقدار کمی باشد)
۳- زلزله
۴- رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها در صورتی که بیشتر مردم بترسند
خواندن نماز آیات در صورت وقوع زلزله، هیچ وقت قضا ندارد ولی چنانچه انسان نماز آیات به دلیل خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی را از زمان وقوع تا باز شدن ماه یا خورشید به تاخیر اندازد، باید قضای آن را بخواند.
طبق نظر مقام معظم رهبری، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» برای رفتن به رکوع کفایت نمیکند؛ بنابراین باید برای اولین رکوع و یا ششمین رکوع، بخشی از سوره نیز قرائت شودچگونگی نماز آیات
نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد و قبل از هر رکوع، حمد و سوره خوانده می شود و یا سوره ای را پنج قسمت کرده و قسمت اول را قبل از رکوع اول، بعد از حمد می خوانیم وبه رکوع می رویم، سپس از رکوع برخاسته و بدون خواندن حمد قسمت دوم آن سوره را می خوانیم و به رکوع می رویم، پس از رکوع قسمت سوم آن را می خوانیم و باز به رکوع می رویم، سپس میایستیم و همچنین تا رکوع پنجم و سپس به سجده می رویم و رکعت دوم را هم به همین ترتیب بجا می آوریم.
نکات نماز آیات
– سوره هایی که بعد از حمد خوانده می شود ، نباید جزء سوره های سجده دار باشد .
– طبق نظر مقام معظم رهبری، گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» برای رفتن به رکوع کفایت نمیکند؛ بنابراین باید برای اولین رکوع و یا ششمین رکوع، بخشی از سوره نیز قرائت شود.
مستحبات نماز آیات
– این نماز اذان و اقامه ندارد؛ اما پیش از رکوع دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم؛ خواندن قنوت مستحب است؛ همچنین مستحب است انسان این نماز را طولانی اقامه کند و تا پایان ماهگرفتگی نیز به ذکر و دعا مشغول شود.
– مستحب است این نماز به جماعت خوانده شود که مأمومین باید غیر از حمد و سوره بقیه اذکار را قرائت کنند.
چرا نماز آیات بخوانیم؟
مقصود از آیات خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، زلزله و سایر حوادث هولناک آسمانی مانند رعد و برق بسیار شدید و بادهای سیاه و سرخ است، آنچنانکه بیشتر مردم بترسند. (۱)
قبل ار اسلام بسیاری از اقوام به هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی، طبل و دهل می کوبیدند، تا اژدهای غول پیکری که به گمان آنان درصدد بلعیدن ماه یا خورشید هستند، بترسانند. یهودیان به هنگام خسوف بر طبل می کوبیدند به تصور اینکه، ماه این صدا را می شنود و می ترسد و آشکار می گردد. ظهور اسلام این سنتهای جاهلی را دگرگون ساخت. (۲)
در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز وفات فرزندش ابراهیم، کسوف روی داد. مردم تصور کردند که گرفتگی خورشید در اثر وفات فرزند پیامبر است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای از بین بردن این افکار موهوم و خرافی بلافاصله جنازه فرزند خویش را رها کردند و در برابر مردم قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای خداوند فرمودند:
“ای مردم!ماه و خورشید دو آیت از آیات الهی هستند (نشانه ای از نشانه های قدرت و عظمت پروردگارند) بفرمان او جریان دارند و ا ز او اطاعت می کنند و برای مرگ یا حیات کسی کسوف روی نمی دهد. هرگاه خسوف و کسوف پدید می آید نماز بگذارید.” آنگاه پیامبر به همراه مردم نماز آیات خواندند. (۳)
امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید: ” اقامه نماز توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است …” (۷)
قدر مسلم آن است که فلسفه نماز همان یاد خداست که بفرموده قرآن یاد خدا مایه اطمینان قلب هاست. (۴)
امام علی (علیه السلام) می فرماید: “نماز وسیله تقرب هر پرهیزگاری است به سوی خدا. ” (۵)
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید: “هنگامی که مشکل مهمی برای علی (ع) پیش می آمد، حضرت به نماز برمی خواست و آنگاه این آیه را تلاوت می فرمود: و استعینوا بالصبر و الصلوة.” (۶)
امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید: ” اقامه نماز توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است …” (۷)
این روایات همه به این حقیقت اشاره دارند که نماز انسان را به قدرت لایزالی پیوند می دهد که همه مشکلات و سختیها برای او سهل و آسان است. چنین احساسی موجب می شو دکه انسان در برابر حوادث و امور سهمناک، ترس و شکست و زبونی را از خود دور گرداند و با اتصال به قدرت لایزال الهی و اقرار به ربوبیت پروردگار، شکیبا و نیرومند گردد.
آنهایی که به اعتکاف نمی روند، چه کنند؟
از منظر آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(سلام الله علیهم)، بسیاری از عبادات و از جمله اعتکاف، بدل و جایگزین دارد. بعضی از مردم به سبب گرفتاری و مشغله فراوان، توفیق شرکت در اعتکاف را پیدا نمیکنند؛ خداوند متعال برای اینگونه افراد، بدل اعتکاف را مقرّر فرموده و چندین برابر ثواب اعتکاف نیز برای بدل اعتکاف وضع نموده است و این در حالی است که معتکف شدن ثواب بسیار والایی دارد.
اعتکاف در سیره زندگانی ائمه اطهار(س) بسیار مشاهده میشود، ولی بدل اعتکاف نیز در تاریخ زندگانی آن ذوات مقدس، جایگاه ویژهای دارد و در موارد متعددی بر آن تأکید فرمودهاند.
راوی میگوید من مشکلی داشتم که به دست امام دوّم یا امام سوّم(س) حل میشد. امام حسین(س) معتکف بودند، از این جهت به نزد امام حسن مجتبی(س) رفتم و از ایشان درخواست کمک کردم. آن حضرت به دنبال من به راه افتادند تا مشکلم را حل کنند. در راه از کنار مسجدی که امام حسین(س) در آن معتکف بودند عبور کردیم؛ امام مجتبی(س) فرمودند: چرا مشکل خود را به برادرم نگفتی؟ گفتم یابن رسول الله! ایشان معتکف بودند و من نخواستم مزاحم اعتکاف آن حضرت شوم. در این هنگام امام حسن مجتبی(س) فرمودند: همانا اگر او تو را یارى میکرد، از اعتکاف یک ماهش بهتر بود.
بنابر فرمایش امام دوّم(س)، ثواب برآوردن حاجت یک مؤمن و شاد کردن دل دیگران، از ثواب یک ماه اعتکاف بالاتر است.
اگر مسلمانان این روایت را سرمشق زندگی خود قرار دهند، سعادت دنیا و آخرت را به دست خواهند آورد. خدمت به خلق خدا و بازکردن گره از زندگی دیگران، بسیار ارزشمند است بر اساس این روایت و روایات مشابهی که از سایر حضرات معصومین(سلام الله علیهم) صادر شده است، رسیدگی به دیگران و دستگیری از همنوعان، افضل از یک ماه ماندن در مسجد و شبانه روز عبادت کردن و روزه گرفتن و نماز خواندن است.
اهل سیر و سلوک به این گونه روایات بسیار اهمیّت میدهند و سعی میکنند با خدمت به مخلوقات و به دست آوردن دل دیگران، را ه پرفراز و نشیب حرکت به سوی خدا را برای خود هموار سازند.
کارمند ادارهای که به واسطه شغل خود نمیتواند معتکف شود، اگر کمکاری، بدکاری و بیکاری نداشته باشد، اگر گره در کار مراجعه کنندگان نیندازد و با صداقت تمام، تلاش کند که حاجت آن مراجعه کننده برآورده شود و درخواست وی را به درستی و در کمترین زمان اجابت نماید، قطعاً ثواب هر روز او بیش از ثواب یک ماه اعتکاف خواهد بود.
بنابراین کسانی که موفّق به شرکت در اعتکاف نمیشوند، نباید نگران باشند، بلکه باید خدمت به خلق خدا را نصب العین اعمال خویش قرار دهند و به هر اندازه که میتوانند در امر رسیدگی به همنوعان کوشا باشند.
منبع: “اعتکاف ، سلوک عارفان” نوشته آیت الله مظاهری
این چند روز از همه التماس دعا…
التماس دعا
سلام…
مثل همیشه زیبا بود…
میلاد برهمه بیست و ششی ها مبارک….
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
با سلام و احترام
ضمن تبریک میلاد با سعادت مولود کعبه ، مولی الموحدین ، وجه الله ، عین البله ، اولین ولی آخرین نبی ، همچنین روز پدر -: که پیامبر خود فرموده اند :من و علی پدران این امت هستیم.- بر راست قامتان جبهۀ نبرد حق علیه ظلمت شب باطل تا راه برای حکومت آن یار نازنین باز کنند و صبح دولتش بدمد!
با مقالۀ « نور علی (ع) » به روزم و منتظر حضور نورانی و نظرات سازندۀ شما سرور گرامی
سلام
تبریک میگم عید آقائی را.
…
دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت
جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت
هنگام نهادن قدم بر سر خاک
دیوار حرم به احترام تو شکافت
……
ولادت امیر المومنین (ع) و روز مرد بر شما مبارک
بهشتی باشید
التماس دعا
سلام
شما هم رفتید اعتکاف؟
یعنی تو این سه روز مطلب نمی زارید؟
آخه منی که نتونستم برم اعتکاف چه گناهی کردم ؟
هم برای این فرصت از دست رفته غبطه بخورم هم دل تنگ قطعه باشم ؟
از صبح تا حالا چند بار اومدم نبودید برای همین یه سری به آرشیوتون زدم از مطالب قدیمیتون لذت بردم شما از همون اول هم نترس بودیدها عجب مطالب با حالی بودند
آخییییییییییییییییییییییییی دل تنگ مطالب شما و کامنتهای بچه هستم
یه جا مونده ی دل تنگ
التماس دعا
یا علی (ع)
علی.. مردی که هیچ گاه او را نشناختیم
مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت ؟
باید به سکوت گوش فرا داد .. تا از او چه ها می گوید ؟
او با علی آشنا تر است . . . دکتر شریعتی
خدا قوت*
خوش به حالتون معتکفین تاشماباچهره های نورانی برگردین امثال من بی لیاقت ملتمس دعایتان هستیم .
یه پیام بی زرگانی بااجازه ی سیداحمدعزیز که الان …
افرادآن لاین ۱۵ نفرماشاءالله داداش حسین … فدایی داری … البته ، بیشترشون الان آفلاین هستند وخطشون فقط “لاین” خدارو گرفته . خوش به حالشون .
چرا دوئل فیلتره؟
و چه خوب گفتی حاج حسین که ::
بابای ماست خامنه ای….
پدرم روزت مبارک…
http://www.hojb.ir/wp-content/uploads/2011/06/leader3.jpg
http://www.duelfa.com/
وای این عکسی که گذاشتید محشره یک آن گلومو بغض گرفت همیشه یه چیزی برای غافل گیر کردن دارید
جناب مصطفی(مدیر وبلاگ چفیه)دستتون درد نکنه
…
راستی گفته بودید در مورد تخریب مزار شهدا مطلب می زارید چی شد منتظر یه مطلب طوفانی هستیم
اگر شما هم جزو هوادارام تن تن و میلو هستید.به وبلاگ ما سری بزنید.
همچنین میتوانید کل کتابهای تن تن و میلو را از وبلاگ ما با لینک مستقیم دانلود کنید…
http://tintin1.blogfa.com
…
خوش به حال بچه هائی که رفتن اعتکاف. چه کیفی می کنن الان.
هرچه قدر که سعی کردم,ایام اعتکاف آدم باشم وبه قطعه سر نزنم,نشد.گفتم بیایم و با گوشی این کامنت را بگذارم که این جا خیلی به یاد قطعه وستاره هایش هستم خیلی.تک تک تان را با اسم تا آن جا که ذهنم یاری می کند, یاد می کنم.امروز جزء ٢۶ قرآن را به نیت بروبچه های قطعه خواندم.می خواهم در خانه ی خدا شلوغ بازی در بیاورم که یک نگاه درست و حسابی به ستاره ها کند.فدای خامنه ای و ستاره هایش.
چرا دوئل فیلتر شده ، باز !!!
سلام،
با “فریاد ابراهیم” به روزم. حتما بخونین و نظر بدبد.
sabteasrar.loxblog.com
adeldarbandi.blogfa.com
به امید ظهور