نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
خیلی زیبا بود؛
مخصوصا “دو ونیم” و “سه ونیم”!
خسته نباشی داداش حسین بی نظیر.
“آنقدر نمی پاشید، که خودمان مجبور می شویم به صورت خودسر مالچ را بپاشیم! حالا اگر خودسرانه برداشتیم پاشیدیم، باز دو مرتبه برندارید بگویید کارتان غیر قانونی بودها!”
داداش این “خودسر” را خیلی خوب آمدی!
این را امروز در جهان خواندم:
به دنبال شکست برنامه های دیکته شده اپوزیسیون خارج نشین و پیاده نظام داخلی و بی اعتباری این جریان در نزد مردم، برخی رسانه های ضدانقلاب برای خارج شدن از این وضعیت راهکارهای جالبی را پیشنهاد داده اند.
به گزارش جهان، در این راستا یکی از سایت های اپوزیسیون که توسط کاریکاتوریست فراری جریان اصلاحات مدیریت می شود، پیشنهاد داد که “به جای حمل نمادهای سبز که پر خطر نیز است از بطریهای آب به عنوان نمادی جایگزین نمادهای سبز برای معترضان استفاده شود!”
من ظهری در خیابان تشنه ام شد و آب معدنی خریدم،یعنی جنبش سبزی هستم آیا؟قبلا هم می گفتند:همه ی وسایل برقی را هم زمان روشن کنید تا نیروگاه ها! از کار بیفتد.راهپیمایی سکوت شان کشته منو. خدا شفا شون بده.کجای دنیا مخالفینی به این بامزگی دارد؟
کل مطلب عالی بود ،اما “دو و نیم ” و “سه و نیم” یک چیز دیگرند!!!
ممنون از شما
حالاشده که بگم چهار :
ازمردم بخواهید برای این که نفس این انقلاب رابگیرند ، حتما درطول شبانه روز نفس بکشند . مگراینکه خدا نخواهد .
مالچ؟!
؟
…
این عقب مانده های خارج نشین را بی خیال! بگذارید خوش باشند…
بدبخت آن خرفت هایی که چشمشان به اشاره ی دست آن هاست. این همه به به و چه چه می کنند. آخه اینم شد اپوزیسیون؟!
مالچ را بچسبید که این آلودگی چشممان را هم کثیف کرده!
من که همه جا را کثیف می بینم شما را نمی دانم!
ضد انقلاب مخصوصا از نوع بالاترینی اش واقعا … هستند! (جای خالی را طبق میل خودتان پر کنید!)
خدائی آدم می مونه چی بگه به این دیوانه ها!
میدونید چی گفتن؟
گفتن روز ۲۶ خرداد (پنجشنبه همین هفته) به نشانه اعتراض، بی هیچ نماد و شعاری به گلزار شهدا می رویم!
فکر کن!
این “بی هیچ نماد” و “بی هیچ شعاری” را فکر کنم تازه کشف کردند!
آهای مردم حواستون باشه همه شدین عضو جنبش سبز!
شیطونه میگه یه چیزی بگم ها!
…
همچین میپاشیم که یادشون بره فرق بین شیخو با میر یزید
…
داش حسین آقا خیلی باحالی ….
خدا حفظت کنه…
جدی جدی حال و روز این روزهای بالاترینی ها همینه که شما گفتین.
بطری آب معدنی، پنج شنبه رفتن به گلزار شهدا، تو پیاده رو قدم زدن بی هیچ شعاری.
بیچاره ها کاملا دیوانه شدن.
برادر من امکان نداره تو خیابون باشه و بطری آب معدنی دستش نباشه. یعنی کلا زمستون و تابستون فرقی نداره براش. حالا چند روزه که بهش میگیم نفوذی جنبش سبز!!!!!!!!!!!!!!!
بسیار بسیار عالی بود.
آقا حسین از شما میخوام به وبلاگ ما سری بزنید.
http://www.javanebasigy.blogfa.com
بسیار زیبا بود!
سلام.
دستتون درد نکنه. خیلی زیبا بود.
من فقط میخوام در مورد این ریزگردها یه چیزی بگم. متاسفم که بگم از اینکه بالاخره تهرانی ها هم این پدیده رو شناختن بسیار خوشحالم و دعا میکنم که این پدیده حالا حالا ها تو تهران پایدار بمونه! حداقل یه کم حال ما رو درک خواهند کرد. تازه این ریزگرد تا برسه به تهران کلی از حجمش کم میشه و شدتش میاد پائین و حظ کامل نمیبرید ولی ما به همین هم راضی هستیم.
سال پیش ۵ روز انقدر گرد و خاک شدید بود که از اینور کارون اونطرف دیده نمیشد. یعنی یک سیلوی گندم به اون عظمت لب کارون هست که از طرف دیگه دیده نمیشد مثل اینکه بگی گنبد امام رضا(علیه السلام) ( که قربونش برم) از تو صحن جامع رضوی دیده نشه!!!!
اونقت اهواز تعطیل هم نشد!!!! چرا؟ چون عادی بود همچین گرد و خاکی!!!!
بعد از ۵ روز که هوا صاف شد تهران گردو خاک شد. یعنی نصف اون گردوخاک اهواز رسید تهران. اونوقت کل مملکت تعطیل شد. از جمله اهواز!!!! درحالی که هوا کاملا صاف بود.
حالا شما انصاف بدید من نباید خوشحال باشم. که تهرانی ها با رانت مرکز نشینی اینجا رو نمیتونن در برن. قربون عدالت خدا برم. من که حاضرم هیچ وقت مالچ نپاشن به شرطی که تهران هم گرد وخاک باشه.
تازه گرد و خاک که گاهی هست و گاهی نیست. از آب هم ما باید بنالیم که آب شرب لوله کشی تو خوزستان فقط در دو شهر وجود دارد. بقیه شهرها باید از دستگاه تصفیه استفاده کنند. آب آبادان تو لیوان مثل آبمیوه ای میمونه که یکسال تو آفتاب مونده باشه. بس که بوی بد میده و کثیفه. اونوقت سر این که یه ذره آب یه منطقه از تهران احتمالا آلوده شده مملکت رو به هم میریزن. چقدر شما تهرانی ها بی انصافید. داش حسین همه مطالبت رو دوست دارم ولی این یکی یه جور دیگه به من آرامش داد. تازه دارم یه کم درک میکنم که اجرای عدالت چه لذتی در دل مظلوم داره.
شما که دستتون میرسه به مسئولین به داد مناطق محروم برسن. یادتون بیاد که امام خمینی (ره) فرمود: خوزستان دین خود را به اسلام را ادا کرده است.
هنوز تو روستاهای منطقه آثار جنگ رو زندگی مردم سایه انداخته. شما قطعا دهلاویه رفتید. کنار اون دژی که برای یادمان سردار رشید اسلام شهید دکتر مصطفی چمران ساخته شده، خونه های روستایی رو دیدید؟ حتی زحمت به خودشون ندادن که برای حذف آبرو به این مناطق که در دید میلیون ها زائر سرزمین نور هست برسن.
د رصحرای محشر شما میدانید و علی (ع) -نام پرآوازه عدالت- که برای برقراری عدالت در رسیدن امکانات و رسیدگی به مناطق محروم کشور دستی نجنبانید. حتما میدانید که ایشان در قیامت میزان الاعمال هستند.
خدا قوتتان بدهد که همیشه حرف دل ما را میزنید. یا علی، علی نگهدارتان
سلام حاج حسین.
مثل همیشه خوب و عالی نوشتین.
با این که می دونم خیلی نامردیه ولی خوشحالم که ریزگردها به تهران رسید تا مردم بفهمن خوزستانیای عزیز چی می کشن؟من خودم ۴ سال آبادان بودم اونجا تقریبا نصف ایام سال هوا ریزگرد داشت.تازه هوای الان تهران در مقایسه با هوای اونجا خیلی تمیزه.امیدوارم مسئولان یه فکر اساسی بکنن.
دانلود تریلر و بازی و کلیپ و کتاب و موسیقی بازیها و نرم افزار و … همه با لینک مستقیم…
راهنمای بازیها و داستان بازیها…
نظرسنجی های جالب…
نکات حالب و عجیب درباره ی بازیها…
شعر و داستان و …
مقاله های خواندنی…
اخبار عجیب و غریب…
تفویم سال ۱۳۹۱ شمسی…
و هرچه بخواهید…
همه در وبلاگ پول لازمان…
http://poollazeman.blogfa.com
بزودی این وبلاگ تبدیل به سایت خواهد شد…
برای دریافت رمز دیدن برخی مطالب وبلاگ باید عضو خبرنامه ی آن شوید…
باتشکر از شما…
http://poollazeman.blogfa.com
لطفا سانسور نکن داداش حسین…