نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
“موی سپید را فلکم رایگان نداد………این رشته را به نقد جوانی خریده ام”.
(رهی معیری)
در مورد مطلب اول که کاملا واضح بود و عالی،
ما هم تجربه شنیدن حرفهای پدربزرگتان را از بزرگترهایمان داریم!
و اما “حرفی که فقط مصرف انتخاباتی نداشت!”
اینکه حرف آن دختر احتمال دارد متاثر از حرف دکتر باشد درست است ولی کلا سالهاست تابلوهائی نظیر “رعایت حجاب اسلامی الزامی است” مضحکه خاص و عام شده است!!!
سلام
جالب بود.این دفعه انگار به موقع رسیدم!
ولی عجب شبی بود این شب مناظره.
داداشی خدا قوت.
یا علی مدد.
سلام
یادم نمی ره اون شب انتخابات چقدر نگران بودم البته بعداز صحبتهای دکتر! چون از آینده ای که امام خبرداده بود یه چیزهایی شنیده بودم که فردای آن روز ۱۴ خرداد با صحبتهای حضرت ماه در حرم امام (ره) آرام گرفتم، به قول استادم :
بزرگتریناشتباهاتی که در تبلیغات انتخابات صورت می گیره سیاه نمایی هایی که کاندیدای انتخابات درمورد کاندیداهای قبلی که رئیس جمهوریا نماینده مجلس شده اند میشه ، وجوانان ما با شنیدن این سیاه نمایی ها فکر می کنند در مملکت بعداز انقلاب هیچ اتفاقی نیافتاده وباعث بی اعتمادی جوانان به انقلاب می شود.بی اعتمادکردن جوانان به انقلاب گناه کمی نیست.
همینه که هرکسی باشعارجدید میاد کاندید میشه جوانانمان به او روی میاره ! و میگن این کاندید قراره همه چیز رو درست کنه، یعنی چی احساس خطر کردم!!!و یا….
کاش در تبلیغات ها رعایت انصاف صورت میگرفت ،
سلام داداش
هم محله ایی هستیم ما که. بچه کدوم فاز محلاتی هستی!
حسین قدیانی: قبلا “فاز” بودم؛ الان “نل” شده ام!
خیلی ازسیاست مدارهاباید بیایند وازصداقت و درستی پدربزرگ درس بگیرند .
یه مطلب به داداش جان :
شماشأنتون بالاترازاونه که به خاطرغذای خوب ، برین همچین سفره خونه ای .
البته اصلاح کنم باتوجه به موقعیت کاری ، حضورشما اتفاقا می تونه خیلی کمک کار نوشته هاتون باشه .
حسین قدیانی: بالاخره برم یا نه؟! غذا رو کوفت مون نکن دیگه!
کاری به این سفره خانه ای که شما رفته اید ندارم ولی کلا بعضی از مکان های شهر به دلیل عدم حضور امثالِ ما به این روز افتاده اند!!!
خصوصی/ داداشی حسین! “نُل” را اینطوری بنویس “نول”
حسین قدیانی/ عمومی: جان به جانم کنی دیکته ام ضعیف است!
بروداداش جون .
غذا هم کوفت اون هایی بشه که نون انقلاب اسلامی رو می خورن نمکدون انقلاب رومی شکنند . دیزی گوارای وجودت اگه مشهدتشریف آوردین طرقبه هم سفره خانه های خوبی داره ولی مشابه همون جایی که گفتین .
سلام .ولی خداوکیلی چه شبی بودان شب مناظره چقدربابچه هاسوت وکف زدیم برای دکترچقدرحرفهای دکترقشنگ بودان شب …..اطلاچقدردوست داشتنی شده بوددکتران شب ان قدرکه بیش از۵دقیقه ازمناظره راهم ضبط کردیم همان تکه اش که بعضی هابه چیزچیزافتاده بودند
راستی گفتی “نُل”یاد دختری به نام “نِل”افتادم که ازخیلی دخترهای حالا که نمونه اش هم دراون سفره خونه بودن باحیاتربود.
حسین قدیانی: گفتی “حیا” یاد دختری افتادم به نام “حنا در مزرعه”…
سلام وباعرض شرمندگی یک سوال ازخدمت اقاسیدداشتم ماهرچه برای گذاشتن عکس اقدام میکنیم نمیشودبه نظرم لینک رادرست واردنمیکنیم چون ایام امتحانات بودشخص دیگری رامامورکرده بودم بیایدقطعه ومثل اینکه لینک رادرست برنداشته اقاسیدباعرض معذرت باعرض شرمندگی بسیارمیشودبفرماییدلینک درکدام پست است تااقدام کنیم ….بازهم به خاطراین همه زحمت عذرخواهی میکنم وتشکر
گفتی “حنا” یاد اون هایی افتادم که دیگه حناشون برای نظام ومردم رنگی نداره .
حسین قدیانی: گفتی “نظام و مردم” یاد برنامه “ورزش و مردم” افتادم!
چقدر من از کارتون “نِل” متنفر بودم!!!
خانم نعمت اللهی؛
بفرمائید این هم لینک:
http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm
گفتی “ورزش و مردم” یا قهرمانیِ پرسپولیس افتادم!
تبریک!
حسین قدیانی: گفتی “پرسپولیس” یاد لفت و لیس افتادم…
حق داری برادر! حق داری!
عجلو بالصلاة…عجلو بالصلاة…
بهشت نصیبتان …
چه قدر جالب.شما هم آن شب سر شهرک بودید.خدایی عجب شبی بود.آخرهای مناظره آن قدر همسایه ها “الله اکبر”می گفتند که از یک ربع آخر مناظره هیچ چیز نفهمیدم.یکی از خاطره انگیزترین شب های عمرم هست آن شب.چه قدر” دکتردکتر” کردیم؛البته بعد از مناظره با کروبی و رضایی هم دوباره جمع می شدیم سر شهرک و مناظره با کروبی چه قدر خندیدیم به شیخ بی سواد و وقت باقی مانده اش. یکی از قانونمندترین و بهترین والبته بی خطرترین تجمعات انتخاباتی ،تجمع سر شهرک بود. قطعه ای از بهشت است، شهرک شهید محلاتی.
گاهی وقت ها می ترسم که دکتر کاری کند که خاطره ی آن شب ها…
دو نکته ای هم که پدربزرگ تان فرموده اند،خیلی قابل تامل است،مخصوصا دومی.
با متن اول کاملا موافقم چه بسا مادرم حرفهایی به من می زند، مخصوصا در مورد سیاست که بعد از مدتی، حرفش برایم اثبات می شود.در مورد متن دوم هم، متاسفانه این بحث قلیان کشیدن خیلی ناراحت کننده شده.متاسفانه در بین تمام گروهها هم شیوع پیدا کرده است، چه بچه مذهبی ها چه غیره.
قدر پدربزرگهایی که از نظر سیاسی نخبه (به معنای دقیق و نه عام کلمه!) هستند رو باید بسیار دونست… یا بهتر بگم بدونید!
“گفت: کاش اینطور بود!”
کاش…
داداش گفتید لفت و لیس یاد لاس وگاس افتادم!
سیاست
عجب!ماهم اون شب اون جا بودیم,چه شور و حالی بود.دقیقا حرف های پدربزرگ شما رو, هم پدرم و هم همسرم گفتند.
فرهنگ
اگر از مشکلات یه مملکت اسلامی امثال این افراد نیستندکه هرجا با خانواده پا میذاری چه برای خرید,چه برای خوردن,چه برای تفریح ارامش روانی از ادم گرفته می شه,لابد یا افراد مذهبی مشکل مملکتند یا کلا خود مملکت که اسلامیه مشکل اصلیه!
هرچند که ایام انتخابات از شور حماسی مردم و شادی شان خیلی ذوق می کردم و خوشحال بودم. اما یادمه مناظره دکتر و میر حسین که شروع شد ، وقتی لرزش و حول شدن میرحسین را دیدم حالم بد شد یادمه براش دعا کردم (البته من به انتخاب شدن دکتر ایمان داشتم و قلبا مطمئن بودم).
اگر امر به معروف و نهی از منکر را سهل نمی گرفتیم کارمان امروز به اینجا نمی رسید.
داداش حسین این بیت شعر “موی سپید را فلکم رایگان نداد، این رشته را به نقد جوانی خریده ام” از خانم پروین اعتصامی هست .
همین .
به ” لجمن ”
نخیر بیت مذکور برای ” رهی معیری ” از کتاب ” سایه ی عمر ” است .
سلام
واقعا خوشا به حالتان که پدربزرگی با این شعور و بصیرت بالای سیاسی دارید . اما یادش به خیر عجب شبی بود آن شب . مناظره را در ولیعصر و در بین مردم دیدم . یادش به خیر تا صبح با موتور در خیابان ها بودیم و شادی میکردیم …
می دانید حقیقت این است که دکتر دیگر مدرن شده و از دخترها و پسرهای پست مدرن و شیک!!!!!!!!(جون خودشون) خوشش می آید.
تاریخ مصرف قبلی ها تمام شده…
گفتی لیس یاد لوسی افتادم
من یه بار دکتر رو از نزدیک دیدم.دستش رو بوسیدم و خوب تو چشماش نگاه کردم. خیلی خسته بود چشمانش.
اون روز برام مانند یک رویا بود….
حرفی آماده کرده بودم بهش بزنم که با هجوم جمعیت نشد….
خواستم بهش بگم: دکتر خیلی مردی.خیلی مردی که سرور ما و آقای ما رو داری یاری می کنی….
خواستم بهش بگم: اجرت با خود آقا امام زمان که داری رهبر مظلوم ما رو یاری می کنی…
خواستم بهش بگم: اگه رفتی پیش آقا از طرف من بهش سلام برسون و بگو غمش نباشه که تا پای جان در رکابش هستیم….
خواستم خیلی چیزها بهش بگم اما نشد….
شاید خدا اینطوری خواسته بود، شاید…..