نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
سلام…
سران فتنه۸۸ روی هر انحراف جریان انحرافی دست بگذارند خود به بدتر از اون گرفتار بوده و هستند. به قول شما:
رطب خورده نمی تواند منع رطب کند.
یه پیام بی زرگانی
ساعت ۱۲:۲
افراد آنلاین: ۳۰ نفر
داداش فــــــــــــــــدائی داری
سلام داداش حسین
خوبی داداش حسین؟
چه خبر داداش حسین؟
خیلی مخلصیم داداش حسین
حسین قدیانی: چقدر داداش حسین؟!
دزدی (گفت و شنود)
گفت: رمال های دستگیر شده که ادعای سحر و جادو و پیشگویی دارند چرا از بازداشت خود بی خبر بودند و چرا با سحر و جادو مانع از دستگیری خود نشدند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! خب! معلوم است که شارلاتان بازی درآورده بودند.
گفت: ولی بعضی ها ادعا می کنند که برخی از پیشگویی های این رمال ها درست از آب درآمده است!
گفتم: یارو از یک رمال پرسید فردا چه اتفاقی می افتد؟! و رمال در پاسخ گفت؛ فردا خانه فلانی را دزد می زند. یارو گفت؛ این را که می دانم ولی بگو ببینم دستگیر هم می شوی یا نه؟!
شعری از حاج مهدی سلحشور
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این باز سفر، بازسفرها باقیست
شاعران گفتند جز حادثه ی دوری یار
خبری نیست،ولی باز خبرها باقیست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقیست
گفت فرزانه ای:هر روز شما عاشوراست
جبهه ها باقیست،شمشیر و سپرها باقیست
جنگ، پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقیست
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرط ها باقیست،اما و اگرها باقیست
نشود باز فراموش حسینی باشیم
بهتر آن است که در راه خمینی باشیم
گفت در پیروی از اوست که پرچم داریم
هر چه داریم من و تو، ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه است
که نماد شرف و عاطفه و اندیشه است
آن که آموخت به موسی جگران، نیل شدن
برسر ابرهه ها، جیش ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل تشت زر حادثه ، یحیی بودن
آن که آموخت سوی رزم شتاب آوردن
هفت سر عائله را پا به رکاب آوردن
او خبر داشت در آن واقعه از پنهان ها
پرده برداشت ز اسلام ابو سفیان ها
گفت و خوش گفت که هر فتنه فریبی دارد
زیر خاکستر خود، خصم، لهیبی دارد
وای اگر در ره حق، ترک خود از یاد بری
یا که در بوته ی عبرت، اُحد از یاد بری
جز علی وای اگر در پی غیری باشی
از پی وسوسه ی طلحه ، زبیری باشی
گفت سالار شهیدان که هدف گم نشود
صوت قرآن ز پی نغمه دف گم نشود
نصر الله لکم راه سعادت باز است
ایها الناس در باغ شهادت باز است
چند روز نبودید حالت انفجاری پیدا کرد…
مخلصم با صاد درشت
سلامتی سربازان گمنام امام زمان و همه مسئولین و سربازان و مدافعان امنیت کشور عزیزمون صلوات میفرستید؟
“باورم هست” حسین قدیانی تا ابد داداش حسین باقی میماند و هیچ وقت دل ما برای داداش حسین دههی فتنه تنگ نمیشود…
قوه قضائیه اگر میخواهد که دامن رذالت بار و آفت خیز حریان انحرافی را برچیند باید بر سران فتنه ۸۸ سخت گیری کند . ریشه این حریان انحرافی در همان خاکی است که فتنه ۸۸ از آنجا سر برداشت . در حالی که حیلی ها مثلا برای دفع فتنه جدید رهنمود میدهند اما آقا هنوز هم از فتنه ۸۸ میگوید و این یعنی که ایندو از هم جدای نیستند .
قطعه ۲۶ هرگز دست از سر سران فتنه ۸۸ برندارد که بر نمیدارد . انشاالله
حسین قدیانی: یعنی گریبان تاجر ورشکسته را رها نباید کرد!
**همین که الان فتنه گر منافقی مثل خاتمی دارد نفس می کشد، و آزادانه برای خود اظهار فضل می کند، یعنی که ایشان بیش از استحقاق مشمول الطاف کریمانه نظام مقدس جمهوری اسلامی شده. آیا سران فتنه ۸۸ دیگر کدام کار را باید می کردند که همان مجازات مهدی هاشمی معدوم سزای اعمال شان نباشد؟! آیا سزای خروج کننده علیه جانشین معصوم که با خشنودی سران رژیم اشغالگر قدس همراه شده بود، چیزی جز سزای محاربین و مفسدین فی الارض است؟!**
“اعتبار آدمها به حضورشان نیست ، به دلهره ای است که در نبودنشان درست می کنند …”
این جمله رو توی سایت وائل خوندم. اومدم براتون بذارم که دیدم به روز شدید! البته با قسمت اولش موافق نیستم اما از قسمت دوم …شاید شاکی!
حلال کنید این چندروزه غیبت تون رو کردیم ولی تهمت نبود…یعنی بود؟؟!
آیت الله مکارم شیرازی: ما در ظهور صغری امام زمان(عج) قرار داریم همانطور که برای حضرت مهدی علیه السلام یک غیبت صغری و یک غیبت کبرا است یعنی درست مانند آفتاب وقتی می خواهد پنهان شود ابتدا قرص خورشید پشت افق پنهان می شود ولی هوا نیمه روشن است و کم کم این روشنایی برچیده می شود و تاریک می شود برای ظهورش هم یک ظهور کبرا و یک ظهور صغرا است مانند موقعی که آفتاب می خواهد طلوع کند قرص خورشید هنوز پیدا نشده اما هوا نیمه روشن است و بعد خورشید دیده میشود مرحله غیبت ایشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ایشان هم ظهور صغرا و هم ظهور کبرا دارد در ظهور صغری توجه مردم به امام زمان علیه السلام زیاد می شود و همه جا صحبت از امام زمان علیه السلام است و جلسات امام زمان علیه اسلام پرشور می شود و بحث های امام زمان علیه السلام همه جا را می گیرد وضع طوری می شود که مردم تشنه می شود و آماده می شوند ما تصور می کنیم که در این عصر و زمان ما ان شاءالله در بین الطلوعین ظهور حضرت مهدی علیه السلام قرار داریم .
از بس که پررو اند
هیچ غلطی نمی تونند بکنند ها ولی هی تلاش می کنند گمانهای غلطی کنند
غلط می کنند اگر گمان برند که می توانند از کنار نقد ما به جریان انحرافی زیرآبی بروند
غلط می کنند اگه خیال می کنند ما خیانت های اونا رو فراموش می کنیم
غلط می کنند اگه فکر می کنند می تونند غلطی بکنند
داداش حسین سلام
الا ای اهل عالم
این فتنه ها و انحرافها از استین هاشمی است شک نکنید!
…
دادش جان :
من فکرمی منم این ها ازمهدی هاشمی معدوم هم بدترند. به عبارتی اگراین منافقین درآن دوران به چنین کارهایی دست می زدند کمترین حکم آنان اعدام بود .
…
سلام داداش حسین
اینبار بی وفایی ما بی دلیل نبود.
شنبه از بیمارستان مرخص شدم.
امان از درد پهلو. اما این درد که چند پهلوست.
یکی همین “پهلودرد” خودمان است که چندروزی ما را از کار و زندگی انداخته و بستری مان کرده
یکی هم “دردپهلو”یی است که هر از گاهی ما را مدینه می برد و چشمانمان را خیس روضه می کند
و آن دیگری، دردی است که از پهلو به آدم وارد می شود، درست از همان بغل دستی هایی که باورت نمی شود روزی علیه تو خنجر بکشند و ای کاش درست می ایستادند مقابلت و از روبرو می زدند و از پهلو نمی زدند.
دردم نهفته به …
پر واضخه که پدر خوانده ی این جریان انحرافی هم صاحب نامه ی بدون سلامه!
…
سلام به داداش حسین بچه بسیجی ها و تمام ستاره های حضرت ماه
دانشجویان دانشگاههای استان فارس برای جلوگیری از تسلط مجدد جریان انحرافی در این استان از دقایقی پیش در مقابل استانداری فارس دست به تحصن زدند.
http://www.seratnews.ir/fa/news/22681
…
دقیق بود… من هم با شماره شش و هفت و کامنت هوشنگ موافقم
خدا ما را به افراط و تفریط دچار نکند
این جناب “دیدید گفتم”اخیرا اظهار فضل نمودند که حالا کاری به آن بخش از صحبت هایش در مورد اعتماد و نظام ندارم که همگی می دانیم چرا این حرف ها را می زند.
اما در مورد جنگ حرف هایش قابل تامل است. در بخشی از صحبت هایش برگشته گفته:{البته ما در آن دوران توانستیم امام(ره) را برای متوقف کردن جنگ قانع کنیم، بطوری که در یک جلسه با حضور پنج نفر از سران خدمت امام(ره) رفتیم و وضع را تشریح کردیم. امام(ره) نیز خیلی سریع فهمیدند و آن نامه عجیب و تاریخی را نوشتند و خودشان مسئله را حل کردند}
ممنون آقای هاشمی که امام عزیزمان را قانع کردید که جام زهر را بنوشند.رفتید پیش امام و غرغر کردید که نمی توانیم و نمی شود و …افتخار دارد؟
جایی دیگر از صحبت هایش هم گفته که:{شنیده میشود که از تعداد شهدا ارقام نجومی بیان میشود که این موضوع صحت ندارد. مجموع شهدا از ابتدای قیام در سال ۴۰ به بعد تا دوران جنگ و بعد از آن و بمباران و همه حواشی آن به ۲۰۰ هزار نفر شهید نمیرسد که بیشتر آنها در بمباران و قبل از انقلاب شهید شدند. بنابراین صحبت از میلیونها شهید در این دوران درست نیست.}
جالبه که در همین صحبتش گفته :{ من به عنوان مسوول جنگ تشکر بسیار جدیای را به شما پزشکان بدهکارم}
جناب مسئول جنگ ! کی گفته که بیشتر شهدا در بمباران ها به شهادت رسیده اند؟جهت اطلاع عرض می کنم که بیشتر شهدای دفاع مقدس در درگیری مستقیم با دشمن شهید شده اند.درود می فرستیم بر شهدایی که با رشادت از خاک و وطن شان دفاع کردند.
مجموعه طرحهای خون
طرحهای ساده و دلنشین
http://www.warpic.ir
سلام داش حسین… خداقوت-
سلام به همگی
احسنت و دیگر هیچ.
داداش! یه متن اختصاصی راجع به صحبت های آقا در دیدار نماینده ها بنویس که خیلی حرف داشت, از سخن گفتن راجع به فتنه۸۸ بعد از مدتها گرفته تا درس اخلاق و پیچاندن گوش مجلس درباره طرح نظارت و فراموش نکردن دشمن اصلی و غیره و غیره. منتظریم.
پاینده باشی در صراط مستقیم ولایت.
و پاینده باشیم اگر در راه ولایت هستیم.
سلام علیکم
درخواست دارم برای ترویج فرهنگ ناب محمدی آدرس وبلاگ واحد نوجوانان مسجد باقرآباد را در سایت خود لینک فرمایید ممنون.التماس دعا
یادم هست ۲ -۳ سال پیش حاج حسین شریعتمداری مرتبا به کروبی هشدار میداد که مراقب گفته ها و نوشته ها و اطرفیانش باشه و همیشه میگفت انشاءلله سهوا مرتکب این خطا شده و … دقیقا دیروز همین هشدار رو به هاشمی هم داد. و قطعا طولی نخواهد کشید که هاشمی هم اندک احترامی که از صدقه سر آقا براش باقی مونده رو به حراج بذاره و آواره این خونه و اون خونه بشه. این روزا تاریخ چقدر سریع تکرار میشه.
“از مسئولان ایرانسلی تا ولایتمداران حقیقی”
جوان امروز تو را می خواند….
رسانه وهابیون با برجستهسازی موضعگیری عجیب هاشمی رفسنجانی درباره مثبتبودن تحرکات عوامل رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در کشور سوریه، این اظهارات را بطور ویژه بازتاب داد.
http://jahannews.com/vdcaaan6u49nia1.k5k4.html
هاشمی حکومت ری را به همه خواص انحرافی وعده داده است
http://jahannews.com/vdcevv8z7jh8pei.b9bj.html
هاشمی:مردم این پولها را میگیرند ولی لعنتتان میکنند
فریبکاریها موقت است آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بیخودی مصرف کردن که مردم میفهمند یک بازی است و بیتالمال را به غارت بردن برای خرید چند رای و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمیدهد حتی اگر مردم نیاز داشته باشند این پول را میگیرند ولی لعنتشان هم میکنند •امید صدام برای موفقیت حمله به ایران به اختلاف افکنی های گسترده رئیس جمهور وقت بود •بعد از عزل بنیصدر وحدتی در جامعه بوجود آمد بطوری که مردم با اعتماد و عشق به نظام و با دست خالی و امکانات کم در صحنه حضور داشتند •همه باید تلاش کنیم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بین رفته و به تردید افتادهاند اعتماد آنها را برگردانیم چون مردم آگاه آسانتر برمیگردند و لجبازی نمیکنند بشرط آنکه واقعیت را ببینند …
نکته دیگه اینکه
این طرح میلاد پسندیده
به خدا بی نظیره
نمیدونم چجوری به ذهنش رسیده
ولی دمش خیلی گرم
خیلی تاثیر گذار و کاملا متناسب با عنوان کتاب
مرسی میلاد
آقا تقصیر قوه قضاییه است
اگر با مهدی و فائزه هاشمی و خاتمی و ود اکبر هاشمی برخورد قضایی کرده بود الان براحتی میتونست مشایی را نیز محاکمه کند
ولی هزاران بار افسوس..
هاشمی رفسنجانی و خاندانش محاکمه نشدن الان مشایی را هم نمیشه محاکمه کرد؟؟..!!!
آرزوی یک قوه قضاییه قوی که مو لای درزش نره را به دلمون گذاشتن
سلام به بچه های قطعه
سلام به اونایی که چند روز منتظر بودند
سلام به اونایی که گریبان تاجر ورشکسته را رها نمی کنند
—————————————
http://www.y-m.ir
خنده دارتر و مضحک تر از این نمی شود که به بهانه موضع گیری علیه جریان انحرافی این روزها، فتنه گران سال ۸۸ و به خصوص آقایان هاشمی، موسوی، موسوی خوئینی ها، خاتمی و کروبی بخواهند برای خود حاشیه امنیت درست کنند. ما این روزها مشغول نقد جریانی هستیم که الفبای فتنه را از سران فتنه سال ۸۸ یاد گرفته اند.
عالی بود مثل همیشه . پایدار باشید
سلام و خدا قوت
دعوت می شود به مدد قلم توانای خود در وبلاگتان، پستی با نام “زن غربی را آزاد کنید” نوشته و به موج وبلاگی “زن غربی را آزاد کنید” که در پاسخ به دعوت امام خامنه ای در هجمه به نگاه ظالمانه غرب به زن ایجاد شده، بپیوندید.
http://www.mojecyber.parsiblog.com/post/08
محورهای پیشنهادی در وبلاگ http://www.mojecyber.parsiblog.com/post/08 آمده است.
پس از پیوستن به موج، لینک مطلب خود را در وبلاگ موج وبلاگی کامنت دهید تا وبلاگتان لینک شود.
از دوستان خود برای پیوستن به موچ دعوت نمایید.
امیدواریم با این حرکت کوچک بتوانیم قدمی در راه براوردن رهنمودهای رهبرمان در جهت معرفی چهره غرب برداریم.
موفق باشید
سلام.
این هم از حاضری امروزم.
التماس دعا
لعن علی عدوک یا حسین خاتمی و کروبی و میرحسین
سلام داداش حسین!
متن عالی بود خیلی خوب بود
حرف دل خیلی ها بود
من منتظر روزی هستم که بی آبروییه همه ی خیانتکاران رو به خون شهدا ببینیم
قطعه قطعه مهره
سلام. وقت بخیر
مثل همیشه کلی اما موشکافانه بود !
ما دیگر هرگز اجازه نمی دهیم اول آشوب عاشورا صورت بگیرد و بعد ۹ دی خلق شود….
پاینده باشید
ممنون ک هستین (:
آقای هاشمی! غارت بیتالمال از سوی پسرتان را فراموش نکنید
اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی درباره غارت بیت المال برای خرید چند رأی، با توجه به سوابق عملکرد مهدی هاشمی جای تأمل و تعجب دارد.
به گزارش رجانیوز به نقل از کیهان، هاشمی رفسنجانی چند روز پیش با بیان اینکه فریبکاری ها موقتی است، گفته بود: ادعای دروغ کردن، پول بی خودی مصرف کردن که مردم می فهمند یک بازی است و بیت المال را به غارت بردن برای خرید چند رای و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد. حتی اگر مردم نیاز داشته باشند این پول را می گیرند، ولی لعنت شان هم می کنند.»
وی همچنین گفته بود: «اگر بخواهیم امروز یک حرف درستی بزنیم و نصیحتی انجام بدهیم آن است که نظام و به طور کلی همه باید تلاش کنیم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بین رفته و به تردید افتاده اند، اعتماد آنها را برگردانیم.
نکته شگفتی آور این اظهارات، بی اعتنایی آقای هاشمی رفسنجانی به عملکرد برخی اطرافیان خود و شماری از دست اندرکاران حزب کارگزاران است. صرفاً یک نمونه کوچک از تخلفات عدیده، عملکرد مهدی هاشمی در انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ است. حمزه کرمی دستیار مهدی هاشمی در سایت تعطیل شده جمهوریت (مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهور از سال ۷۴ تا ۷۸ در دولت سازندگی و اصلاحات) مدتی را هم زیر نظر مهدی هاشمی در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت فعالیت کرده است. او در اعترافات خود در دادگاه که مستند به اسناد نیز هست، فاش کرد: «مهدی هاشمی اعتقادی به هزینه شخصی برای انتخابات نداشت و با وجود گوشزد کردن من نپذیرفت که استفاده از پول بیت المال برای این منظور جرم است… گرداننده واقعی سایت جمهوریت مهدی هاشمی بود و من تنها مدیر اسمی آن بودم. پرسنل سایت با چاپ شب نامه در ستادهای میرحسین موسوی و توزیع آنها، به تضعیف نظام می پرداختند. سازمان بهینه سازی مصرف سوخت باید در جهت کاهش و بهینه سازی مصرف سوخت کار می کرد. البته شرکتهای مختلفی هم با این سازمان قرارداد داشتند که از جمله این شرکتها شرکتی با مدیریت امیر-الف بود که کار این شرکت نیز ساخت تیزرهای تبلیغاتی و در کل تبلیغ بود. همه روسای این شرکتهایی که با سازمان بهینه سازی قرارداد داشتند از دوستان مهدی هاشمی بودند و آمادگی گرفتن پول تحت عنوان بهینه سازی و تبلیغات انتخاباتی برای کاندیدای مدنظر مهدی هاشمی را داشتند. یک شرکت ۵۰۰ میلیون تومان برای چاپ یک میلیون جلد کتاب پول دریافت کرده بود در حالی که تنها ۲۵هزار جلد کتاب چاپ شد و مابقی پول صرف تبلیغات مورد نظر مهدی هاشمی شد. او معتقد به پولشویی بود. وی پولها را از سازمان بهینه سازی دریافت می کرد و آنها را مکررا به دلار و ریال تبدیل می کرد. وقتی که دلیل این کار را از وی پرسیدیم، گفت که با این کار کسی نمی تواند منشأ پولها را کشف کند. با فشار مهدی هاشمی از سازمان بهینه سازی مصرف سوخت به منظور تبلیغات در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری [سال۸۴] پول برداشت می شد. این پولها معادل ۲ میلیارد تومان بود.»
وی گفته بود «سایت جمهوریت ابتدا قرار بود از کاندیدایی در انتخابات حمایت و نسبت به دولت نهم نیز نقدهایی داشته باشد ولی با فشارهای مهدی هاشمی، این سایت تبدیل به سایت تضعیف کننده سازمانهای نظامی از جمله بسیج، سپاه و سازمانهای دولتی شد. کار به جایی کشید که این سایت برخلاف واقعیت، شبهه تقلب در انتخابات را تلقین کرد. مهدی هاشمی حتی مطالب تندتری را برای انتشار به ما می داد که البته ما این گزارش ها را هرگز منتشر نکردیم. او به خود من ۳۲۰ میلیون تومان پول داد که البته حاضرم بخشی از آنها را که در اختیارم هست بازگردانم ولی بخش دیگر را بین پرسنل توزیع کردم».
اکنون پرسش این است که متهم اختلاس و پولشویی و «غارت بیت المال برای خرید چند رأی» چرا برای پاسخگویی به اتهاماتش به کشور بازنمی گردد و از یک سال و نیم پیش در لندن و دوبی سیر می کند و تازه در حال تبادل مدرک تحصیلی هم هست؟! آیا به تعبیر آقای هاشمی مردم خرج کنندگان این پول ها را لعنت نمی کنند؟
“الفبای فتنه را چه کسانی به جریان انحرافی آموختند؟!”
چقدر حرف و نکته در این تیتر نهفته!
این روزها که کلا بعضی ها بدجوری قصد دارن از آب گل آلودِ جریان انحرافی! به نفع خودشان ماهی بگیرند، حالا ماهی هم نشد، یک خرچنگی، قورباغه ای چیزی!
این متن داداش حسین عزیز جواب خوبی بود برای آن بعضی ها؛
البته اگر مرد باشند و جرات خواندن این متن را داشته باشند.
عالی بود داداش جان.
عرض سلام و ادب و ارادت خدمت داداش حسین عزیز و همه دوستان.
داداش حسین بی همتا خسته نباشی؛
دوستان!
هر پیغام و مطلبی که برای آقای قدیانی دارید همینجا به صورت کامنت ارسال کنید،
اگر خصوصی است بالای مطلب ذکر کنید خصوصی.
سلام
این کامنت صرفا جهت اطلاع نوشته شده و خواهشمندم آن را تا آخر بخوانید . در ضمن اسناد این گزارش هم در لینک هایی آورده شده است .
مطالعه روند واگذاری یک پروژه صدها میلیاردتومانی، پرده از موارد تکان دهنده ای برمی دارد.
بررسی جزییات یک قرارداد ۴۵۰ میلیاردتومانی نشان می دهد، آقای حمید بقایی علاقه و تلاش خاصی برای واگذاری این پروژه به یک شرکت خصوصی داشته است.
بنابراین گزارش، درپی انتشار مواردی در ارتباط با واگذاری پروژه «تالارهای بین المللی ایران» در کیش در سایت های خبری (از جمله سایت خبری تابناک)، الف جزییات این پروژه را روایت می کند.
بنابراسناد ، شرکت فیاک کیش با مدیریت خانواده فیضوی یوسفی (یحیی، رییس هیات مدیره، پانته آ، نایب رییس هیات مدیره) در تاریخ اول تیر ۱۳۸۹ به ثبت می رسد. دو روز بعد از ثبت شرکت در تاریخ ۳ تیر ۸۹، قرار داد ۴۵۰ میلیارد تومانی به این شرکت واگذار می شود و دو روز بعد از آن در تاریخ ۵ تیرماه ۸۹، مبلغ ۵ میلیارتومان به حساب این شرکت واریز می شود.
در نامه یکی از مدیران سازمان منطقه آزاد کیش به بقایی گفته شده که با توجه به «دستور بقایی» مبلغ ۵ میلیارد تومان در وجه شرکت فیاک کیش واریز شده است. در ادامه این نامه آمده که این مبلغ در حالی واریز شده که «هنوز این پروژه مراحل قانونی از طریق ترک تشریفات را طی نکرده است». دلیل عجله بقایی و دستور وی برای واریز این مبلغ به حساب شرکت مذکور بدون طی شدن مراحل قانونی مشخص نیست.
بنابر یکی از نامه هایی که بقایی امضا کرده است، رییس جمهور با تقاضای بقایی برای ترک تشریفات مناقصه پروژه مذکور موافقت کرده است، اما به نوشته رسانه ها، به دلیل مخالفت یکی دیگر از معاونان رییس جمهور، ترک تشریفات تاکنون به سرانجام نرسیده است. دلیل اصرار بر ترک مناقصه هم مشخص نیست.
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/bagaz.jpg
نامه بقایی به عزیزی
بقایی در نامه ای دیگر، از حسینی وزیر اقتصاد می خواهد که «با عنایت به موافقت مقام محترم ریاست جمهوری با احداث مجمتع تالارهای بین المللی ایران – کیش خواهشمند است ضمن موافقت دستور فرمایید تامین مالی پروژه تا سقف ۴۵۰ میلیون یورو در فهرست فاینانس قرار گیرد».
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/baghos.jpg
نامه بقایی به حسینی
بنابر بند «و» ماده ۲۸ قانون برگزاری مناقصات، آقای احمدی نژاد به تنهایی حق صدور دستور ترک تشریفات مناقصه را ندارد. در این بند می خوانیم:
ترک تشریفات مناقصه «منوط به به تایید شورای اقتصاد و پس از آن منوط به تایید هیاتی مرکب از رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور ( دبیر هیات ) ، وزیر امور اقتصادی و دارائی و بالاترین مقام مذکور در بند ( ه ) خواهد بود».
گذشته از این مورد، بنابر نامه شماره ۱۶۷/۱۲۸۵۸۹ دبیر هیات دولت به اعضای هیات دولت، بنابر دستور رییس جمهور، دستگاه های اجرایی موظف می شوند که در انعقاد قراردادها و انجام معاملات و واگذاری و پروژه ها تشریفات قانونی مناقصات را دقیقا رعایت نموده و از انجام ترک تشریفات مناقصه خودداری نمایند:
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/tark1%281%29.jpg
البته در نامه ای دیگر به تاریخ ۸۸٫۹٫۲۲، و با شماره ۶۳۱/۱۸۷۲۱۶ به هیات دولت گفته می شود که در ابلاغیه قبلی، عبارت به “استثنای موارد ضروری و براساس موازین قانونی” ذکر نشده بوده است.
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/tark2.jpg
به این ترتیب، گذشته از آنکه رییس جمهور به تنهایی نمی تواند دستور ترک تشریفات مناقصه را بدهد، از سوی دیگر، خود رییس جمهور بر رعایت تشریفات قانون تاکید داشته است. از سوی دیگر، اصرار و ضرورت ترک تشریفات در پروژه ساخت ساختمان های مذکور مشخص نیست.
از سوی دیگر، آقای جعفر آهنگران، به عنوان دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری – صنعتی که بقایی دبیر آن است، طی نامه ای به مدیر عامل سازمان منطقه آزاد کیش، خواستار تسریع در ترک تشریفات مناقصه پروژه می شود.
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/ahang.jpg
در یکی از اسناد ، می خوانیم که شرکت فیاک در نامه ای به آقای اسفندیار رحیم مشایی، رقم قرارداد منعقده را ۴۵۰۰ میلیارد ریال ذکر می کند. ارقام مشابه بارها در مصاحبه های مدیران سازمان منطقه آزاد کیش تکرار شده است.
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/fiak2.jpg
در سندی دیگر که سازمان منطقه آزاد کیش آن را به صورت «خیلی محرمانه» به شرکت خصوصی فیاک ارسال کرده! تاکید شده که واگذاری پروژه تا آن حد سریع و بی مقدمه و صرفا براساس تاکیدات دبیرخانه (رییس دبیرخانه، آقای بقایی) بوده که حتی فرصت تهیه مهر و سربرگ شرکت هم نبوده است! باید از سازمان محترم منطقه آزاد کیش پرسیده شود که دلیل طبقه بندی نامه مذکور چیست؟
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/fiak1.jpg
پروژه چهارصد میلیارد تومانی مجتمع تالارهای بینالملی ایران ـ کیش بنا بر توافقی با حضور اسفندیار رحیممشایی و حمید بقایی در تاریخ سوم تیر ماه سال ۸۹ به صورت ترک تشریفات به شرکت فیاک کیش با مدیریت یحیی فیوضی واگذار شد که بنا بر قانون ترک تشریفات این اقدام روال قانونی را نگذرانده است.
بنا بر بند «و» ماده ۲۸ قانون برگزاری مناقصات، رئیس جمهور نیز به تنهایی حق صدور دستور ترک تشریفات مناقصه را ندارد و ترک تشریفات مناقصه «منوط به تأیید شورای اقتصاد و پس از آن منوط به تأیید هیأتی مرکب از رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور (دبیر هیأت)، وزیر امور اقتصادی و دارایی و بالاترین مقام مذکور در بند (ه) خواهد بود».
در این موافقتنامه اصولی تصریح شده است که همزمان با مبادله این موافقتنامه، مبلغ پنج میلیارد تومان به شرکت طرف قرارداد پرداخت شود. این در حالی است که در این زمان، هنوز پروژه مراحل قانونی از راه ترک تشریفات را پشت سر نگذاشته است.
شرکت فیاک کیش با مدیریت خانواده فیوضی یوسفی (یحیی رییس هیأت مدیره و پانته آ دختر یحیی، نایب رییس هیأت مدیره) در تاریخ اول تیر ۱۳۸۹ به ثبت می رسد و موافقت اصولی مذکور دقیقاً دو روز بعد به ارزش چهارصد میلیارد تومان به این شرکت امضا می شود.
در متن موافقتنامه اصولی واگذاری این پروژه آمده است: با توجه به تصمیم نمایندگان ویژه رئیس جمهور آقایان اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی در خصوص اجرای پروژههای مجتمع تالارهای بینالملی ایران ـ کیش و جزیره کیش و با عنایت به صورتجلسهها و توافقات انجام شده در تاریخهای ۱۳۸۹/۲/۱۸ تا ۱۳۸۹/۳/۹ با حضور افراد یاد شده به صورت ترک تشریفات مطابق قانون برگزاری مناقصات و واگذاری مسئولیت اجرای پروژه مذکور به سازمان منطقه آزاد کیش، موافقتنامه حاضر در محل مرکز امور مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی و ویژه اقتصادی میان سازمان منطقه آزاد کیش و نمایندگی آقایان محمدعلی محبی، فریدون انتظاری و حسین فاضلی به نشانی کیش سازمان منطقه آزاد به عنوان کارفرما و شرکت FIAC کیش به شماره ثبت ۸۳۸۵ به نمایندگی آقای یحیی فیوضی یوسفی رئیس هیأت مدیره و به نشانی: کیش ـ برج صدف، طبقه سوم، واحد ۳۰۱ صندوق پستی شماره ۳، به عنوان پیمانکار EPC منعقد گردیده است.
بندهای این موافقتنامه اصولی به شرح زیر است:
۱٫ توافق گردید فضاهای مورد نیاز پروژه اجلاس به شرح جدول پیوست از سوی FIAC به صورت طراحی، مهندسی، مدیریت، تأمین تجهیزات، مازومات و مصالح و ساخت به صورت (EPC) اجرا گردد. (پیوست شماره یک)
تبصره ۱: برنامه فیزیکی پروژه، فضاها و احجام و سایت پلان کلی پروژه بر اساس جدول کلا به تأیید کارفرما رسیده و به عنوان مصوبه این توافقنامه تلقی میگردد (پیوست دو)
تبصره ۲: کلیه قیمت های مندرج در جدول پیوست شماره ۳ پایه انعقاد قرارداد به صورت کلید در دست (turn key) بوده و پیمانکار EPC متعهد میگردد، پیشنویس قرارداد کامل و پیوستهای آن را طبق استانداردهای بینالمللی ظرف مدت سی روز برای مبادله ارایه نماید. مفاد قرارداد با توافق طرفین نهایی خواهد شد. (پیوست سه)
تبصره ۳: نظر به اینکه اسناد اجرایی این پروژه در حال تکمیل میباشد، مشخصات و نقشهای تفصیلی و اجرایی و برآورد آن در انطباق با کاربریها به موازات عملیات اجرایی تهیه و ارایه خواهد شد.
۲٫ مدت زمان اجرای پروژه ۲۵ ماه از زمان پرداخت پیش پرداخت موضوع بند ۵ تعیین شده و پیمانکاران EPC با علم به شرایط جغرافیایی و محیطی کیش متعهد میگردد، پروژه را ظرف مدت مقرر قابل تحویل نماید. در صورت تأخیر، تأخیرات حاصله موجب پرداخت خسارت به ازای هر روز معادل ۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ریال از سوی پیمانکار EPC به کارفرما خواهد بود و متقابلا کارفرما متعهد میگردد به ازای هر روز تسریع در تحویل پروژه مبلغ ۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال به عنوان پاداش به پیمانکار EPC پرداخت نماید.
۳٫ پیمانکار EPC مکلف به تسلیم تضمینهای مورد نظر کارفرما میباشد. نوع و میزان این تضمینها در قرارداد اصلی تعیین خواهد شد.
تبصره: کلیه پرداختهای پروژه بر اساس پیشرفت فیزیکی خواهد بود و تأخیرات پیش آمده در پرداخت از طرف کارفرما به پیمانکار EPC عینا موجب افزایش در مدت زمان تحویل پروژه خواهد بود.
۴٫ کنترل پیشرفت برنامه فیزیکی جهت پرداخت ها به پیمانکار EPC و نظارت بر عملیات موضوع موافقتنامه به عهده مدیر پروژه تأیید شده از سوی کارفرما خواهد بود که مکلف به تصمیمگیری است.
۵٫ مقرر شد به منظور راهاندازی پروژه و سفارش ساخت کمپ استقرار کارگران و پرسنل پروژه و نیز استقرار قسمتی از تجهیزات در کارگاه و تسطیح سایت یکصد هکتاری، مبلغ پنج میلیارد تومان همزمان با مبادله موافقتنامه حاضر در مقابل اخذ تضمین معتبر پرداخت گردد. تضمین مذکور پس از اجرای کامل تعهدات و تأیید اسناد هزینه تا سقف مبلغ مذکور مسترد میگردد. در صورتی که به هر علتی قرارداد اصلی منعقد نگردد، هزینههای انجام گرفته توسط پیمانکار تسویه و نامبرده مکلف به استرداد وجوه باقی مانده میباشد.
۶٫ مقرر شد کارفرما در چهارچوب قوانین و مقررات منطقه آزاد کیش اقدامات لازم برای اخذ روادید و مجوزهای کار برای کارکنان خارجی و نیز تسهیلات برای ترخیص از گمرک و سایر مواردی که پیمانکار به کارفرما اعلام مینماید را فراهم نماید.
۷٫ در صورت بروز اختلاف در تفسیر یا اجرای این موافقتنامه، با رعایت اصل ۱۳۹ قانون اساسی نظر داور منتخب دبیر شورای هماهنگی آزاد تجاری – صنعتی ویژه اقتصادی به عنوان داور مرضیالطرفین مورد قبول طرفین خواهد بود.
۸٫ نشانیهای مندرج در صدر قرارداد اقامتگاه قانونی طرفین تلقی و ارسال هر گونه اوراق از طریق پست یا مرجع قضایی یا فاکس و یا ایمیل به منزله ابلاغ به طرفین تلقی میگردد. تاریخ ابلاغ از طریق پست یا مرجع قضایی تاریخ تایید شده توسط مراجع مذکور و تاریخ ابلاغ از طریق فاکس یا ایمیل اولین روز غیر تعطیل بعد از تاریخ ارسال فاکس یا ایمیل خواهد بود.
۹٫ جزییات اجرای پروژه و تعهدات و اختیارات طرفین و سایر روابط قراردادی متعاقبا و در قرارداد EPC تعیین خواهد گردید. ضمنا هر گونه قرارداد قبلی تنظیم شده بین پیمانکار و وزارت مسکن یا سایر دستگاههای ذیربط تعهدی برای کارفرمای حاضر ایجاد نمیکند.
حاتم بخشی میلیاردی مشایی
رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی در سال ۸۶ بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان از محل یک مصوبه باطل شده در ۳۰ محل هزینه غیرقانونی کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، اسفندیار رحیم مشائی رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی در سال ۸۶ با ارسال نامهای به ذیحساب و مدیرکل امور مالی و درآمد این سازمان فهرستی را ارائه می کند و به استناد تصویب نامه شماره ۱۳۲۱۱۲ – ت ۳۷۳۳۲ هـ مورخ ۸۶٫۳٫۱۹ دستور می دهد مبلغ ۱۲ میلیارد و ۵۸۷ میلیون ریال از محل مانده مصرف نشده و سنواتی سازمان به برخی شرکتها و افراد که نام آنها در فهرست یاد شده آمده است، پرداخت کند.
در حالی مشائی دستور هزینه از محل مانده مصرف نشده و سنواتی سالهای ۸۴ و ۸۵ سازمان میراث فرهنگی را می دهد که مصرف اعتبارات هزینهای هر دستگاهی در هر سال تا پایان فروردین ماه سال بعد و اعتبارات طرح تملک داراییها تا پایان خردادماه سال بعد قانوناً قابل مصرف است و الباقی وجوه مصرف نشده اعتبار مالی باید به خزانه برگشت شود.
به این ترتیب هزینه کردن مانده مصرف نشده و سنواتی سالهای ۸۴ و ۸۵ این سازمان در سال ۸۶ غیر قانونی است.
ولی ظاهراً رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی برای اینکه جنبه قانونی به این کار بدهد، اجاره این کار را شخصاً از دولت می گیرد و هیات وزیران در تاریخ اول خرداد سال ۸۶ به وی اجاره می دهد، کلیه مانده وجوه مصرف نشده اعتبارات هزینهای و طرح تملک داراییهای سرمایهای سنواتی انتقالی در تراز نهایی سالهای مالی ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در حسابهای بانکی سازمان یاد شده تابع مقررات مالی و معاملاتی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی بوده و حسب تشخیص رئیس سازمان یاد شده هزینه شود.
این در حالی است که این مصوبه هیئت وزیران است به دلیل مغایرت با مواد ۶۳ و ۶۴ قانون محاسبات عمومی توسط دیوان عدالت اداری لغو شده است.
به گزارش فارس، در ماده ۶۳ قانون محاسبات عمومی تصریح شده است، کلیه اعتبارات جاری و عمرانی (سرمایه گذاری ثابت) منظور در قانون بودجه کل کشور تا آخر سال مالی قابل تعهد و پرداخت است و مانده وجوه اعتبارات مصرف نشده هر سال باید حداکثر تا پایان فروردین ماه سال بعد به خزانه برگشت داده شود.
بررسی جزئیات ۳۰ فرد یا شرکت و سازمانی که از این محل منابعی دریافت کردند حاکی است، پاداش ۶۷ میلیون ریالی به خانمی به نام صدر ثقهالاسلامی اعطا شده است. همچنین برداشت ارزی ۴ میلیاردی ردیف ۲۰ معلوم نیست در مورد کدام پرونده حقوقی بینالمللی است و مربوط به کدام سال است و چرا از محل اعتبار مربوطه هزینه نشده تا مجبور نباشند از محل مانده اعتبار مصرف نشده، هزینه بگیرند.
ضمن اینکه کل این هزینهها اگر تعهد قانونی هستند میبایستی از محل اعتبار مصوب و طبق موافقتنامه بودجه سازمان به هزینه گرفته می شدند. اگر تعهدی مازاد بر اعتبار هستند که اصلا از هیچ محلی قابل هزینه کردن نیستند. صرف وجود اعتبار دلیل خرج نیست و هر هزینهای بایستی از محل خود به هزینه گرفته شود آن هم در سال مربوط به خود نه به هزینه سنوات بعد.
شنیده ها حاکی است، مانده اعتبار مصرف نشدهای که این ۱۲ میلیارد از محل آنها هزینه شده فقط در ۲ سال ۸۴ و ۸۵ بیش از ۳۰۰ میلیارد ریال است که به جای واریز به حساب خزانه نزد سازمان باقی مانده است.
به گزارش فارس، جزئیات پرداخت مبلغ ۱۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی به دستور اسفندیار رحیم مشایی به شرح زیر است:
ارقام به ریال است
۱- قرارداد سازمان نقشه برداری – ۱۵٫۲۹۰٫۳۸۵ ریال
۲- قرارداد سازمان نقشه برداری – ۵۲٫۲۶۰٫۶۲۲
۳- قرارداد سازمان نقشه برداری – ۵۱٫۴۹۲٫۰۰۸
۴- قرارداد موسسه موج خیز نصر – ۱۹۵٫۰۰۰٫۰۰۰
۵- قرارداد میراث آریا – ۱۶٫۹۸۲٫۶۰۰
۶- قرارداد میراث آریا – ۱۹۴٫۰۴۰٫۰۰۰
۷- قرارداد آقای محمد علی روستایی – ۲۷٫۵۴۰٫۰۰۰
۸- قرارداد خانم مهدی شریعتی مقدم – ۱۷٫۰۰۰٫۰۰۰
۹- قرارداد مهندسین مشاور ماد مهر – ۹۹٫۰۰۰٫۰۰۰
۱۰- قرارداد مهندسین مشاور نقشه برداری – ۹۹٫۲۷۲٫۷۹۴
۱۱- قرارداد مهندسین مشاور نقشهبرداری – ۶۱٫۲۲۹٫۴۰۲
۱۲- قرارداد محمد حسین ارسطو زاده – ۵۲٫۷۱۱٫۸۰۶
۱۳- قرارداد امیرپیروز وقوثی – ۹٫۶۰۰٫۰۰۰
۱۴- قراردادهای معاونت فرهنگی و ارتباطات – ۳٫۵۶۲٫۶۴۰٫۰۰۰
جمع قراردادها- ۴٫۵۴۰٫۰۷۰٫۶۷۰
۱۵- (تاکسی سرویس تک ) هتل لاله – ۵۸٫۶۰۰٫۰۰۰
۱۶- آژاسن تذرو – ۱۴٫۹۶۸٫۰۰۰
۱۷- آژانس تذرو – ۴۸٫۳۵۶٫۰۰۰
۱۸- شرکت هوایی آپادانا – ۳٫۴۶۳٫۰۰۰
۱۹- هتل بزرگ تهران – ۲۸٫۸۴۶٫۲۲۶
۲۰- برداشت ارزی پروندههای حقوقی بینالمللی – ۴٫۱۱۵٫۱۰۰٫۰۰۰
۲۱- کمک هزینه ازدواج فرزند آقای تاتار – ۱٫۸۴۰٫۰۰۰
۲۲- حق لباس کارکنان در ۶ ماهه دوم- ۲۱۴٫۷۰۷٫۸۰۰
۲۳- حق شیر عدهای از کارکنان در ۶ ماهه دوم – ۹۶٫۲۲۶٫۰۰۰
۲۴- قراردادهای آموزش سازمان پیشاهنگی ایران – ۷۲٫۰۰۰٫۰۰۰
۲۵- نگهداری و تعمیر ساختمان حج و زیارت – ۴۶۴٫۸۹۰٫۴۶۲
۲۶- پاداش خانم صدر ثقهالاسلامی – ۶۷٫۰۰۰٫۰۰۰
۲۷- حقوق و مزایا کارکنان – ۷۱۱٫۲۹۸٫۵۹۲
۲۸- کارکنان پروژه نجات بخش ارک بم – ۴۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰
۲۹- مرکز آموزش عالی – ۵۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
۳۰- قرارداد پژواک میراث آریا – ۱٫۲۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰
جمع متفرقه ۸٫۰۴۷٫۱۰۵٫۹۹۲
جمع کل اسناد سنواتی رسیدگی شده ۱۲٫۵۸۷٫۱۷۶٫۶۶۲
لینک اسناد : http://media.farsnews.com/Media/9003/ImageNews/900304/22_900304_L600.jpg
http://media.farsnews.com/Media/9003/ImageNews/900304/21_900304_L600.jpg
http://media.farsnews.com/Media/9003/ImageNews/900304/20_900304_L600.jpg
رد پای ملک زاده در فسادی دیگر
بررسی اسناد جدید نشان دهنده حضور مستقیم محمد شریف ملک زاده قائم مقام مشایی در شورای ایرانیان خارج از کشور در پیگیری های صورت گرفته برای حل مشکلات سرمایه دار بدنام و متهم قاچاق سیگار که در حال حاضر از کشور متواری است دارد.
به گزارش الف محمد سعید العقیلی که افتخار خود را نداشتن شناسنامه ایرانی می داند و در کشور امارات زندگی می کند در سالهای دوره اصلاحات به عنوان بزرگترین وارد کننده سیگار به ایران درآمده و صاحب ثروتی افسانه ای گردید.
پس از ریاست جمهوری احمدی نژاد و با پیگیری های وزارت اطلاعات، شبکه قاچاق وی کشف و تنها در یک مورد شرکت پخش عظیم به عنوان یکی از دهها شرکت وابسته به العقیلی، به دلیل عرضه خارج از شبکه ۶۳۰۵ کارتن سیگار به پرداخت ۹۳۵۷۸۴۴۰۰۰۰ ریال جریمه نقدی محکوم شد.
پس از افشاگری احمدی نژاد در زمینه مفاسد مالی العقیلی و جلوگیری دفتر وی برای نهایی شدن معامله خرید بانک پارسیان توسط العقیلی، وی ناچار به فرار از کشور شد هر چند مجموعه شرکتهای وی به قعالیتهای مالی خود در ایران ادامه دادند و حتی شرکت دخانیات قشم متعلق به مافیای العقیلی بدون پرداخت کامل جریمه به فعالیت خود ادامه می دهد.
اسناد منتشر شده روزهای اخیر نشان دهنده تلاش جریان انحرافی دولت برای تطهیر العقیلی و حل مشکلات وی در کشور داشت اما اسناد جدید نشان دهنده نقش کلیدی محمد شریف ملک زاده در این ماجرا است.
ملک زاده که با تغییر موضع تاکتیکی در سالهای اخیر از حمایت افراطی جاسبی و هاشمی به یکی از پست های کلیدی دولت احمدی نژاد دست پیدا کرده است در این جریان به عنوان رابط العقیلی اقدام و به پیگیری نامه های وی برای حل مشکلات این قاچاقچی سیگار دست زده است.
از جمله نکات جالی توجه این نامه ها دستور مشایی به محرابیان وزیر وقت صنایع برای برگرداندن نمایندگی سیگار به العقیلی است که با دستور صریح احمدی نژاد در سال ۸۵ لغو شده بود.
شرکت دخانیات ایران از زیرمجموعه های وزارت صنایع و معادن محسوب می گردد.
این نامه در حالی که اصولاً از لحاظ اداری فاقد هیچگونه ارتباط با حوزه کاری ملک زاده بوده برای “پیگیری” و “گزارش اقدامات انجام شده” برای نامبرده ارسال شده است.
لینک سند : http://alef.ir/1388/images/malek1.jpg
جلسات مخفیانه پارسه :
یک ـ این جلسات تاکنون هر هفته، پنجشنبه ها بعد از ظهر برگزار شده و محل تشکیل آن عموما در محل سازمان میراث فرهنگی و یا مرکز مناطق آزاد بوده است.
دو ـ افراد شرکت کننده که دارای مناصب مهم دولتی هستند، موظفند از هر کجای کشور خود را به این جلسات برسانند. این جلسات در حال حاضر با محوریت بقایی اداره می شود، ولی در گذشته، مشایی شخصا این جلسات را اداره می کرده که به دلیل برخی حساسیت ها کمرنگ تر شده است.
سه ـ افراد مختلف که دارای سمت های گوناگون دولتی هستند در این جلسات شرکت می کنند، که از جمله آنان می توان به افراد زیر اشاره کرد:
ـــ «محمد حسین برزین»، مدیر گروه هتل های هما. این فرد از دوستان نزدیک و صمیمی مشایی است که اتفاقا همشهری وی نیز هست. وی نقش موثری در برگزاری این جلسات داشته و همزمان مسئول برگزاری نمایشگاه های خارج از کشور سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بوده است.
ـــ «رمضانعلی علیزاده شیروانی»، معاون حج و عمره سازمان حج و زیارت. علیزاده شیروانی هم همشهری مشایی است که تا پیش از این، مدیر کل دفتر هماهنگی امور استانهای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور بود و با حمایت مشایی به سازمان حج و زیارت عزیمت کرد. علیزاده شیروانی از زمان حضور در سازمان حج و زیارت، اقدامات سوال برانگیز زیادی انجام داده است که تصمیمات آن در این جلسات گرفته شده است؛ از آن جمله، می توان به اعزام خارج از نوبت بسیاری از مسئولین و هنرپیشگان به حج عمره جهت تلطیف روابط آنان با مشایی اشاره کرد. همچنین اخیرا به واسطه وی بخشی از ساختمان سازمان حج و زیارت در خیابان آزادی به میراث فرهنگی واگذار شده که این اقدامات بخشی از برنامه جریان انحرافی به منظور در دست گرفتن سازمان حج و زیارت قلمداد می شود.
ـــ آزاده اردکانی، مدیر موزه ملی ایران و مهمترین موزه کشور. این فرد که در جریانات اخیر شایعه بازداشت وی مطرح بود، معلم خصوصی زبان آقایان بقایی و مشایی است. وی چنانکه پیش از این نیز در «تابناک» اشاره شده بود، دارای لیسانس میکروبیولوژی بوده و اخیرا با دستور، دانشجوی کارشناسی ارشد «ام بی ای» دانشگاه چابهار شده است.
وی همچنین دارای پست های متعدی است از جمله ریاست هیأت مدیره کانون اتومبیلرانی و جهانگردی، عضو هیأت مدیره موسسه علوم و فنون کیش که به زودی به ریاست در هیأت مدیره آن خواهد رسید و…
از جمله خدمات رسانه ای آزاده اردکانی که با حمایت بقایی انجام شده، راه اندازی خبرگزاری میراث آریا، وابسته به سازمان میراث فرهنگی و گردشگی ـ با وجود منع قانونی دستگاه های دولتی، مبنی بر داشتن خبرگزاری ـ مجله پارسه برای سازمان میراث فرهنگی و راه اندازی خبرگزاری بنا و مجله آغاز برای مناطق آزاد بوده که رقم های دریافتی برای تولید این مجلات، عموما خارج از عرف بوده است.
ـــ فریبرز انصافی، مدیر عامل کانون اتومبیلرانی و جهانگردی. این کانون که به عنوان نهادی خصوصی قلمداد می شود، از جمله حیاط خلوت های جریان انحرافی به منظور اقدامات خلاف قانون آنها به شمار می رود. کانون اتومبیلرانی برای بقایی آن قدر مهم است که پس از عزیمت وی به معاونت اجرایی و نهاد ریاست جمهوری، آن را به این مجموعه منتقل کرده است.
بقایی تاکنون درآمدزایی های قابل توجهی برای کانون فراهم کرده است. از جمله این اقدامات، می توان به قراردادهای کانون با مناطق آزاد کشور اشاره کرد. این قرارداد برای مدت شش ماه منعقد شده و کانون در ازای دریافت ۱۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال ـ یک میلیارد و دویست میلیون تومان، از هر منطقه ۲۰۰ میلیون تومان خدمات اقامتی ـ دقت کنید، تنها خدمات اقامتی ـ برای کارکنان این شش منطقه، جهت سفر به مشهد مقدس فراهم می کند.
با بررسی هتل هایی که کانون با آنها طرف قرارداد شده و همچنین تعداد پرسنل کل مناطق آزاد کشور، می توان به خیلی مسایل رسید. از جمله دیگر اقدامات درآمدزای بقایی برای کانون، واگذاری بهره برداری به صورت کامل از تمام مجموعه های فرهنگی و تفریحی میراث فرهنگی به کانون بوده است؛ گذشته از اینکه این فعالیت ها اساسا به کانون اتومبیلرانی چه ارتباطی دارد؟!
سوال اساسی تر اینجاست که کانون اتومبیلرانی چه ربطی به نهاد ریاست جمهوری دارد که به آنجا منتقل شود؟!
ـــ از جمله دیگر شرکت کنندگان در جلسات پارسه ،مدیران عامل مناطق آزاد کشور هستند؛ از جمله علی اصغر پرهیزگار، مدیرعامل منطقه آزاد اروند. وی از دوستان قدیمی بقایی است که از زمان رادیو تهران با او بوده است (البته بنا بر شنیده ها در آن زمان راننده بوده). پرهیزگار قبل از مدیرعاملی اروند، مدیر عامل کانون اتومبیلرانی بود. ایشان فاقد مدرک تحصیلی معتبر و حتی دیپلم است، که پیرو همین موضوع، پس از انتصاب به عنوان مدیرعاملی اروند، برخی نهادهای نظارتی موضوع را به بقایی متذکر می شوند و پس از آن پرهیزگار به فکر گرفتن مدرک دیپلم فنی و حرفه ای افتاده است.
ـــ علیرضا مقیمی، مدیر عامل منطقه آزاد ارس. مدرک تحصیلی وی نیز ظاهرا در حد دیپلم عنوان شده است. وی قبل از ارس مدیر کاخ موزه سعد آباد بود که برخی گزارش ها در خصوص سوء مدیریت وی در آنجا وجود دارد. وی در جلسات متعدد، خود را سرباز وفادار بقایی به شمار برده و در جلسه معارفه از او به عنوان صحابه خاص بقایی نامبرده شده است. اخیرا یکی از سایت های خبری، اسناد تخلفات مالی جدیدی از وی در منطقه آزاد ارس را منتشر ساخته است.
ـــ علیرضا بهمنی، مدیر عامل منطقه آزاد انزلی و مدیر عامل سابق شرکت توسعه گردشگری و ایرانگردی از دیگر شرکت کنندگان در جلسات پارسه است. عدم آشنایی بهمنی با فعالیت های اقتصادی، باعث شده است در چند ماه اخیر سرمایه گذاری و توسعه در این منطقه مختل شود.
نکته اینکه از جمله اولین اقدامات جالب توجه برخی مدیران عامل جدید مناطق، خرید اتومبیل های خارجی و گرانقیمت در اولین فرصت ممکن بوده است. این موضوع در مورد بیشتر مدیران عامل صدق می کند، به گونه ای که در آخرین اقدام، مدیرعامل ۳۳ ساله کیش که دو ماهی از انتصاب وی می گذرد، دو دستگاه لندکروز مشکی لوکس خریداری کرده است. در حالی که مدیران دولتی، اغلب از خودروهای ساخت داخل استفاده می کنند، علاقه وافر همگی مدیران عامل مناطق آزاد به خودروهای گرانقیمت و لوکس خارجی جای تعجب دارد.
ـــ حسین فاضلی، معاون سرمایه گذاری میراث فرهنگی و گردشگری از دیگر شرکت کنندگان جلسات پارسه است. کلیه وام ها و اعتبارات مربوط به حوزه گردشگری در کشور اعم از هتل ها و مراکز اقامتی بین راهی و… در اختیار این معاون است که…
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می رسد، همه دلسوزان مردم، نظام و انقلاب باید با چشمانی باز و هر یک در هر جایگاهی که هستند، این مسائل را جدی گرفته و از پایمال شدن زحمات و خون های ریخته شده برای به ثمر نشستن این انقلاب و نظام، جلوگیری نمایند.
تلاش برای القای دوگانگی میان رئیس جمهور و تیم مشایی ، که از مدت ها پیش توسط سیاسیون اصولگرا کلید خورده بود ، از سوی نمایندگان اصولگرای مجلس پیگیری شد و در سطح رسانه های این جریان و در رأس آنها ” کیهان” ادامه پیدا کرد و در نهایت به درون خانواده خود احمدی نژاد کشیده شد به گونه ای که داماد احمدی نژاد – که دبیر شورای مشاورین ریاست جمهوری هم هست – با صدور بیانیه ای ، بر مکتبی و ولایی و مخلص و پاک بودن احمدی نژاد تاکید کرد و در همان حال ، حساب جریان انحرافی و بقایی و مشایی را از وی جدا دانست و اعلام کرد” اجازه نخواهم داد ذرهای از حیثیث و آبروی آقای احمدینژاد به واسطه این افراد کاسته شود.”
با این حال و در شرایطی که اصولگرایان ، ضمن جدا دانستن حساب احمدی نژاد از “بقایی و مشایی و …” ، بر روی برخی پرونده های مالی این افراد متمرکز و از جمله خواستار شفاف سازی در پروژه صدها میلیارد تومانی “تالارهای کیش” شده بودند ، احمدی نژاد وارد گود شد و به دفاع تمام قد از شخص بقایی و اقدامات او پرداخت و منتقدان را “عقب مانده” توصیف کرد. رئیس جمهور همچنین آب پاکی را بر دست منتقدان ریخت و صراحتاً اعلام کرد که تا روزی که هست مدافع مستحکم، محکم و قاطع خدمات این افراد خواهد بود.
دفاعی که احمدی نژاد از معاون اجرایی اش “حمید بقایی” کرد ، یادآور دفاع تمام قد و همیشگی او از اسفندیار رحیم مشایی بود.
با این اوصاف ، احمدی نژاد تمام آنچه اصولگرایان برای تفکیک او و جریان پیرامونی اش رشته بودند را پنبه کرد و بطلان تئوری دوگانگی میان احمدی نژاد و این جریان را تثبیت کرد.
البته این اولین بار نبود که احمدی نژاد بر همگرایی خود با این جریان و مشخصاً مشایی تأکید کرده است؛ او پیش از این به صراحت گفته بود هر آنچه مشایی می گوید ، حرف دولت است.
با این حال ، سخنان اخیر احمدی نژاد در تأکید بر این همبستگی و هم پیمانی با این جریان ، از چند بابت مهم تر از دفعات قبل بود:
اول آن که این اعلام همبستگی و حمایت ، درست در شرایطی رخ داده است که بیشترین تقاضاها و انتظارها و فشارها بر احمدی نژاد برای جدا کردن خط خود از این جریان وجود دارد و حتی خبرهای متعددی وجود دارد مبنی بر این که برخی مسوولان ، با اسناد و مدارک فراوانی نزد احمدی نژاد رفته و به طور مستند از برخی اقدامات غیرقانونی این افراد پرده برداشته و از رئیس جمهور خواسته اند از این جریان اعلام برائت کند.
با این حال احمدی نژاد با تصریح بسیار پررنگ خود بر حمایت از این افراد ، نه تنها حمایت خود را تحکیم کرده ، بلکه پاسخ منفی بزرگ و معنی داری هم به منتقدان خودش داده است.
دوم این که احمدی نژاد ،بر خلاف دفعات قبل که در جلسات خصوصی به منتقدان می تاخته ، این بار در ملأ عام ، منتقدان را ” عقب مانده ” توصیف و با این توهین ، به نوعی اعلام جنگ از موضع بالا کرده است. جالب اینجاست که احمدی نژاد در حالی منتقدان را عقب مانده نامیده که تیم مشایی ، نام ” اصولگرایان پیشرو” را برای خود برگزیده است.
و سومین نکته این است که این بار احمدی نژاد نه از مشایی که یک پله پایین از او یعنی بقایی حمایت و موضوع را مصداقی تر کرده است.
با این اوصاف و در حالی که احمدی نژاد با صراحت تمام بر یگانگی خود و جریان مشایی و بقایی تأکید کرده است ، باید منتظر ماند و دید ، اصولگرایانی که مدام بر طبل این جدایی می زدند ، چه تغییری در این روند ایجاد خواهند کرد؟ آیا مستنداً به مواضع و عملکردهای احمدی نژاد ، او را نیز بخشی از این جریان خواهند دانست یا آن که همچنان خواهند گفت حتی اگر احمدی نژاد هم بگوید من با این ها هستم ، ما می گوییم نیست!
مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی
واقعا چه جمله به جائی نوشتی بالای سایت داداش،
“اینجا قطعه ای از بهشت است….”
اینجا واقعا قطعه ای از بهشته؛
چقدر زیباست.
واقعا بودن اینجا آرامش بخشه؛
دعا می کنیم به حق مادرم زهرا خدا پشت و پناه داداش حسین باشه…
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
وای کجا بودید ؟نبودید. چه کم بودید. دل تنگ بودیم. چقدر خوب هستید .
درس عبرتی که ما از خون “دیالمه” و “آیت” گرفته ایم این است: خفه کردن فتنه در نطفه. ما دیگر هرگز اجازه نمی دهیم اول آشوب عاشورا صورت بگیرد و بعد ۹ دی خلق شود. دلیل نقد مدام و مکرر ما به جریان انحرافی امروز این است. ما به این جریان اجازه نمی دهیم حد و اندازه انحراف خود را مثل فتنه گران سال ۸۸ بکشاند به کف خیابان و احیانا روز عاشورا. با این همه چون جریان منحرف فتنه ۸۸ را نمونه کامل تر، گستاخ تر و عملیاتی تر جریان انحرافی امروز می دانیم، ذره ای از مطالبات قبلی خود درباره اجرای عدالت در حق سران فتنه ۸۸ کوتاه نیامده و نخواهیم آمد
سلام
همان طور که می دانید داریم به روزهای پرواز پیر جماران نزدیک می شویم تازگی ها دیوان اشعار آقا روح الله (به قول سردار قاسمی )دستم اومده دوست دارم شما دوستان هم این اشعار را بخونید تا همگی متوجه شویم این مرد بزرگ یه عاشق بزرگ هم بوده
در حلقه ی درویش ندیدیم صفایی
در صومعه از او نشنیدیم ندایی
در مدرسه از دوست نخواندیم کتابی
در مآذنه از یار ندیدیم صدای
در جمع کتب هیچ حجابی ندریدیم
در درس صحف راه نبردیم به جایی
در بت کده عمری به بطالت گذراندیم
در جمع حریفان نه دوایی و نه داءی
در جرگه ی عشاق روم بلکه بیابم
از گلشن دلدار نسیمی رد پایی
این ما و منی جمله ز عقل است وعقال است
در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۲۳:۴۳
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر
ماشالله…
داداش حسین بسیجیها فـــــــــدائی داری…
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است،
پیشانی ات از سپیده مشهور تر است
چشم تو به آفتاب پهلو زده است…
“سلمان هراتی”
سلام به همه ی دوستان قطعه ۲۶
تو کانال کمیل قصد داریم خاطراتی که شما از دیدار با مولا و مقتدامون امام خامنه ای دارین جمع آوری کنیم
دفتر خاطرات دلتون و ورق بزنید و ما رو مهمون خاطرات قشنگتون کنید
یا علی
درس عبرتی که ما از خون “دیالمه” و “آیت” گرفته ایم این است: خفه کردن فتنه در نطفه.
سلام.عالی بود.
التماس دعا
یاعلی
ان حزب الله هم الغالبون
عالی بود داداش حسین.
هاشمی از قاموس نظام حذف شد همان طور که بنی صدر حذف شد. امروز جایگاه هاشمی در میان مردم از بین رفته است و در قدرت و حاکمیت نیز حضوری تشریفاتی دارد. به این علت است که او در تلاش است دل فتنه گران و اغتشاش گران را به دست آورد. او به جای اینکه از بحرین و عربستان بد بگوید همانند بی بی سی از سوریه می گوید. زیرا او دوست شاهان است. زیرا او به قول خودش بی بی سی می بیند اما نمی خواهد ببیند. و به قول خودش امروز دیگر زمان پنهان کردن اخبار نیست و مردم از یکی جایی خبرها را به دست می آورند. و مردم از یک جایی اخبار خاندان هاشمی را بدست می آورند که کجاها را چاپیدند و در لندن چگونه توطئه می کنند. امروز هاشمی مدافع فقرا شدهاست در حالی که در روزهای گرسنگی فقرا و زمان تورم های ۴۹ درصدی اش، می گفت تحمل کنند، یا می گفت مسئولان مانور تجمل بدهند، یا می گفت انسان باید از نعمت های الهی استفاده کند یا می گفت گدا پروری نکنید.
adihamed.blogfa.com
سلام علیکم خدمت داداش و اهالی قطعه
ولی این جریان خیلی با هوش تر از جریان ۸۸ عمل می کنه. فتنه ای به مراتب پیچیده تر از فتنه ۸۸ به پا می کنند. اینها به راحتی خود را تصفیه نخواهند کرد و به کند ذهنی میرحسین نیستند که به این زودی ها خود را خراب کنند.
یا علی
واقعاً چرا اینا مجازات نمی شن ؟همه ملت می دونن اینا چی کار کردن اون وقت مجریان قانون خودشونو زدن به اوه راه انگار نه انگار… حالا شما چه طوری میخواین فتنه بعدی رو که حتما هم تو راهه در نطفه خفه کنید؟
با مطلب”کمی بصیرت” آماده پذیرایی هستیم…
اگر مایل به تبادل لینک نیز هستید در خدمتیم…
شهادت نصیبتون…
سلام
طرحی که براتان زدم اشتباهی به جای -قبل از- ؛-تا-،نوشته شده که اصلاحش کردم:
http://www.img.upnload.com/images/29cydq6nqus7505kx56.jpg
توضیح طرح:
عدد۷ به شکل کبوتری است که تیر خورده(جای تیر میانه ساعت نشان داده شده) و بال آن نیز به شکل عقربه است
عقربه سرخ ساعت زمانی تا رسیدن به کلمه شهادت زمان دارد برای نشان دادن (۷۲دقیقه قبل از شهادت)
کلمه شهادت هم به شکل متعالی نمایش داده شده برای نشان عروج ونیز تکه ای از آن در طرح نیز بیرون زده برای نشان از وصل .
یاحق
http://sahifehemam.persianblog.ir
“آیا از خانم عفت مرعشی که از منافقین دعوت کردند به آشوب می توان گذشت؟! آیا از بذل و بخشش مهدی هاشمی در حق آشوبگران عاشورا می توان گذشت؟! آیا از خریدهای مسبوق به سابقه فائزه هاشمی می توان گذشت؟!”
چقدر درد و داغ این جملات فراوان است؛
چقدر تنفر آمیزند این خاندان!
لعنت بر شیطان….
سلام داداش
می دونم سرت شلوغه
ولی ما منتظر کتابهای دیگه ایم ها
…
جناب راس فتنه برای “سحابی” پیام تسلیت نفرسته باید تعجب کنیم، نه؟
بوق آزاد (گفت و شنود)
گفت: سایت ضد انقلابی «ایران گلوبال» که حسابی از بی عرضگی اپوزیسیون عصبانی شده خطاب به آنها نوشته است؛ وقتی در خارج از کشور نمی توانیم ده نفر را برای تظاهرات جمع کنیم چرا بیخودی علیه رژیم «قمپز» در می کنیم.
گفتم: حیوون زبون بسته حرف حسابی زده.
گفت: به طعنه خطاب به گروه های اپوزیسیون که در خارج نشسته و برای داخل کشور دستور صادر می کنند نوشته؛ نکنه خیال می کنید خرمشهر را هم ما از طریق متروهای پاریس آزاد کرده ایم؟!
گفتم: عقده «خودکم همدیگر را مسخره کردن بینی» گرفته اند!
گفت: همین سایت نوشته است «هیچ معلوم هست که ما در خارج کشور از کدام آزادی دم می زنیم»؟!
گفتم: چرا معلوم نیست! یارو به جای قرص، سکه دوزاری قورت داده بود، تا چند هفته «بوق آزاد» می زد!
…
راسته؟؟
…
سلام داداش حسین عزیز و سید بزرگوار
تشکر بابت مطالب روشنگرانه تون داداش، یه گلایه هم از آقا سید دارم.
سید جان میدونم شما هم سرت شلوغه و کار و زندگی داری ولی وقتی سر داداش شلوغه شما یه کمی بیشتر به قطعه جان ما برس.
نگران میشیم به جدت.
…
…
حسین جان ،دمت گرم و مستدام از استدلال هایت در رد فتنه گران،خیلی حال کردم مخصوصا پاراگراف آخر را. ممنون
سلام
فکر کردم که برای شناخت بهتر مسائل و رخدادهای جاری کشور (بخصوص در قضیه جریان انحرافی) نیاز داریم تا «خودی و غیرخودی» را از منظر آقا تبیین کنیم. بخاطر همین «منشور خودی و غیرخودی» را آماده کردم که در سایت «برهان» منتشر شده.
منشور خودی و غیرخودی/ بخش اول http://safaeinejad.ir/?p=647
منشور خودی و غیرخودی/ بخش دوم http://safaeinejad.ir/?p=659
کامنتهای من را دیگه نمیذارید ! جای گذاشتن نقطه چین هم انگار برای نظرم نداشتید از اینکه یک خواننده طلبه از شهر قم دارید ناراحت که نیستید انشاالله ! / اهل تهرانم ساکن قم از بچه های هییت محبین اهل بیت ( برادران پناهیان ) / میخوانم نوشته هاتون را چون فاصله خاصی با خط بچه های هییت پناهیان نداره / خودم هم مینویسم اما بدلیل مشغله زیاد نشد وبلاگ راه اندازی کنم ایمیل هم ندارم چون نیازی ندارم ( شما دیگر لفظ عقب افتاده را بکار نبرید ، اون که باید میگفت گفت ، اصولا ما بچه هییتی ها با ناسزا شنیدن و بی مهلی کردن دمسازیم) / اگر جمعه شبی برای زیارت قم امدید و اگر دوست داشتی بیایید هییت ۱۱۸ محل برگزاری را اطلاع میده ، این هفته برنامه مفصلی به مناسبت رحلت امام مسجد امیرالمومنین هست / اگر قرار گاه عمار بتواند فعالیت خودش را گسترش بده خیلی از این مشکلات پیش پا افتاده حل میشه و انشاالله همدیگر را یک روز زیر خیمه عماریون قرار گاه عمار ببینیم به خدا می سپارمتان
ای حسرت جان و تنم
تنها دلیل بودنم
آه ای شهادت العجل آه ای شهادت العجل
چشم من و امر ولی
جان من و سید علی
ای مقتدایم چشمان تو
مومن شدم بر ایمان
در دست مهدی دستان تو
جانم فدای سید علی
جانم فدای سید علی
🙂