منم می خوام برم پیش خدا!

نصرالله و عبدالحمید

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ فدایی رهبر

دست مقدس رهبر انقلاب بر کتاب قطعه ۲۶/ تورق مقدس

برای نصرالله جنیدی که پر کشید

…نه! نمی دانم از کجا باید شروع کنم؛ مدام می نویسم و مدام پاک می کنم. خیس اشکم. لبریز گریه. کتمان نمی کنم که عزادارم. پشت صحنه این نوشته، غم است و درد و حسرت و صد افسوس و آه و این دکمه های لعنتی کیبورد که تار می بینم شان. اصلا نمی توانم فکرم را جمع و جور کنم، پس بگذار همان را بنویسم که رخ داد. القصه؛ عصر پنج شنبه از خانه زدم بیرون به مقصد نمایشگاه تا خیر سرم گشتی بزنم و چند تایی کتاب بخرم، که هنوز به نمایشگاه نرسیده، خانم زنگ زد و بنا کرد به گریه. پرسیدم چی شده؟ گفت: آقانصرالله… و باز گریه کرد. خانم ها وقتی چنین رفتاری از خود نشان می دهند، یعنی که طرف تمام کرده. پس بی آنکه سین جیمش کنم، برگشتم خانه. خانم آماده شده بود برویم پیشوا. هر چند که از قبل هم قرار بود شب پنج شنبه را برویم پیشوا تا در مراسم ولیمه نصرالله و مادربزرگش شرکت کنیم. یک بار گمانم در همین «کیهان» از خانواده شهیدان جنیدی نوشته بودم. یک خانه با ۴ پسر. با ۴ شهید. با پدر روحانی ای که روزگاری امام جمعه رودسر بود و «آقا» از ایشان با عنوان «اولیاءالله» یاد کرده بود. از شهدای این خانواده، فقط و فقط یک یادگار باقی مانده بود؛ نصرالله پسر شهید حمید جنیدی. مابقی شهدای خانواده جنیدی، یا اصلا ازدواج نکرده بودند و یا بچه دار نشده بودند. یعنی که تنها مرد این خانه، در فراق حاج آقا جنیدی و پسران شهیدش، سالهای سال است که نصرالله است… می خواستم بنویسم «بود» که دلم نیامد. هنوز هم باور نمی کنم نصرالله رفته باشد. رفتنش به یک شوخی بی مزه می ماند. تازه ۲ روز بود که از حج برگشته بود. با مادربزرگش رفته بود. مراسم ولیمه را از قرار می خواستند در همان خانه دنج شان در پیشوا بگیرند. ظهر پنج شنبه برای درست کردن کولر، نصرالله می رود پشت بام و برق او را می گیرد و به رحمت خدا می رود. این ظاهر قضیه است، اما در باطن، گمانم نصرالله دوست داشت بعد از زیارت «خانه خدا»، این بار دعوت «خدای خانه» را لبیک بگوید… و گفت و رفت. نصرالله در روزی که می خواست ولیمه حجش را بدهد، غایب بزرگ مراسم بود. چه بسیار که مهمان آمده بود تا به نصرالله «حجکم مقبول» بگوید، ولی «حاجی» این بار رفته بود زیارت خدای خانه، آنهم در شب جمعه… اگر اشک مجال دهد می خواهم به نصرالله بگویم؛ برای این یکی حج هم که به جای آوردی، «سعیکم مشکور».
¤¤¤
به سبب ازدواج، بیشتر از ۲ سال است که از نزدیک نصرالله را می شناختم… می شناسم. خانم من خاله خانمش می شد و نصرالله داماد باجناق بزرگم بود. خیلی زود با هم دوست شدیم. بچه خونگرمی بود. کارش در سپاه بود و بسیج. عاشق پدر شهیدش بود، آنقدر که اسم تنها بچه اش را گذاشته بود «عبدالحمید». نصرالله در فتنه ای که گذشت، ۲ بار تا مرز شهادت رفت. یک بارش گمانم آشوب عاشورا بود که تمام صورتش را زخم برداشته بود. بعدا که نشستم پای حرفهایش، می گفت: هزاران مثل من فدای یک لبخند خامنه ای. خیلی «آقا» را دوست داشت. خیلی زیاد. این جمله که من گاه گاهی در نوشته هایم می نویسم، از اوست. همیشه می گفت: «پدرانمان چقدر خمینی را دوست داشتند؛ ما خامنه ای را همانقدر، بلکه هم بیشتر دوست داریم». یادش به خیر! قبل از اینکه حج برود، چند ساعتی با او نشستیم به بحث. از هر دری، سخنی. می گفت: «این دیگر خیلی بی صفتی است که عده ای دارند نان و نمک ولی فقیه را می خورند و نمکدان می شکنند». راستش را بخواهی گلایه ها داشت از بعضی حضرات که من در این نوشته حتی نمی خواهم اسم شان را بیاورم. می گفت: «وقتی دل رهبر می شکند، دل همه ملت و بیشتر از همه، دل خانواده شهدا می شکند، اما تا ما هستیم ابهت ولایت فقیه نخواهد شکست، دل نازنین ولی فقیه، شاید». خیلی وقتها که تلویزیون «آقا» را نشان می داد، می زد زیر گریه. همه اش به او می گفتم؛ چرا گریه می کنی؟… و همه اش به من می گفت: خامنه ای نایب امام زمان است؛ اختیار چشم ما با «آقا»ست؛ راز این اشک ها را از حضرت عشق باید بپرسی. به «آقا» می گفت؛ «حضرت عشق».
¤¤¤
اصلا باور نمی کنم رفته باشد. ساعت الان ۴ نیمه شب روز جمعه است… یعنی تا چند ساعت دیگر نصرالله را باید به جای «حوله احرام»، در «حله کفن» ببینم؟!… یعنی تا چند ساعت دیگر باید ببینم که پیکر نصرالله را دارند به خاک می سپارند؟!… می دانم مرگ حق است، اما اصلا باورم نمی شود که مراسم ولیمه نصرالله تبدیل شده باشد به مراسم درگذشت او. خنده ام گرفته از بازی روزگار. از این همه اشک که دارم در فراق نصرالله می ریزم، خنده ام گرفته. باور کردنی نیست. لابد باورش سخت است که چند ساعت پیش پیکر نصرالله در سردخانه بود، اما مادربزرگ و مادر و خانم و همه خانواده اش نشسته بودند به دعای توسل و امیدوار که خدا برگرداند تنها یادگاری شهیدان خانواده شان را. دعا می کردند که فردا صبح باز هم نصرالله برود و برای شان نان سنگک داغ بخرد و دور هم صبحانه بخورند، نه اینکه زیر تابوتش را بگیرند. این امید را داشتند، چون می دانستند خدا قادر است زنده را مرده، و مرده را زنده کند. بنده خدا مادربزرگ نصرالله که داغ ۴ اولاد دیده، داغ همسر دیده، همه اش می گفت: باز هم راضی به رضای خداییم. هر چه خدا بخواهد، ما تسلیم هستیم، اما این یکی داغ، انصافا کمرم را شکست. نصرالله عصای دستم بود، بعد از بچه های خدابیامرزم… و بعد گرفت به گریه . های های اشک می ریخت.
¤¤¤
الساعه باز هم مدام دارم می نویسم و پاک می کنم. صدای اذان صبح جمعه می آید، اما صدای اذان مغرب غروب پنج شنبه که در پیشوا پیچیده شده بود، عبدالحمید ۳ ساله را گرفته بودم بغلم. زل زده بود به جایی از آسمان که یواش یواش داشت ستاره باران می شد. به عبدالحمید گفتم: چه لباس خوشگلی پوشیدی، عمو! گفت: بابام مرده، رفته بیمارستان، اما آمپول بزنه خوب می شه، برمی گرده! گفتم: بابات رفته پیش خدا، گفت: منم می خوام برم… و بعد از بغلم پایین آمد و بنا کرد مثل بچه ها به دویدن. گفتم: کجا می ری عبدالحمید؟ گفت: می رم پیش خدا!
¤¤¤
عجلوا بالصلاه… بروم نمازم را بخوانم؛ منم می رم پیش خدا، مثل نصرالله، مثل عبدالحمید…

روزنامه کیهان/ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  2. آذرخش می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون
    خدا رحمت کند ما را….

  3. پوریا می‌گوید:

    بسیار مهم / سلام آقای قدیانی ، امروز یک ایمیل مشکوک و البته محرمانه به من رسید از این آدرس
    From: hossein ghadyani

    می خواستم بدونم این ایمیل متعلق به شماست ؟
    یک فایل پی دی اف ضمیمه داشت که در آن مطلبی تحت عنوان ” بازشناسی یک جریان انحرافی ” درج گردیده بود و نوشته شده بود که در ” دفتر بررسی های فرهنگی ” این جریان شناسی انجام گرفته است اما اشاره نشده بود که متعلق به کدام نهاد است . وقتی در اینترنت در مورد این دفتر سرچ کردم هیچ پاسخی یافت نشد .

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    انالله و انا الیه الراجعون
    هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

  5. گل نرگس می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون
    روحش شاد

  6. ف. طباطبائی می‌گوید:

    آقا پوریا
    ایمیل از طرف آقای قدیانی نیست. و هیچ ارتباطی هم با آقای قدیانی نداره.
    هر کسی میتونه با هر اسمی ایمیل ارسال کنه. داداش حسین بارها و بارها گفتن که در نت جز قطعه۲۶ هیچ فعالیت دیگه ای ندارن.

  7. حی علی الجهاد می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون

  8. صبا می‌گوید:

    مرگ شاید بی مزه باشه، هرچند که برای بعضی تلخه بعضی هم شیرین اما فکر نمی کنم شوخی باشه، نمی دونم! اگه شوخی نیست پس چرا ما آدمها به شوخی می گیریمش و جوری زندگی می کنیم که انگار اصلا مرگی نیست یا حالا حالا ها نیست؟!

  9. هوشنگ می‌گوید:

    خوش بحالش چهار شهید و یک پدر شهید از او شفاعت خواهند کرد .
    اینها بزرگترین برد را در دنیا کردند . بدا به حال ما اگر هیچ چیزی برای آن دنیا پیش نفرستاده باشیم .

  10. سلاله 9 دی می‌گوید:

    نمی دانم حکمتش چیست.دیروز که کتاب قطعه ۲۶ را از نمایشگاه خریدم و نشستم روی پله های روبروی مرکز اسناد و سریع شروع کردم به ورق زدن و خواندنش ،یکی از نوشته هایی را که همان جا خواندم متن ” تاعاشوراعاشوراست،ما ایستاده ایم خامنه ای” بود.درباره شهیدان جنیدی .الان که این پست را دیدم ،خیلی جا خوردم.
    خدا بیامرزدش.فرزند جانباز شهید را…

  11. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۱) الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِینَ (۲) الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۳) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (۵) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (۶) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (۷)

    بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ (۱) الله الصَّمَدُ (۲) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (۳) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    چه سعادتی ازاین بالاترکه زودتر به خاندان مطهروشهیدش بپیوندد و دربزم عاشقانه ی آنان میهمان سفره پربرکت بی بی دوعالم حضرت زهراباشد . هرچندکه عده ای راداغدارکرد . دراین صبح جمعه روحش شاد.

  13. کویر می‌گوید:

    سلام
    نیستی و بی تو باران بوی تشنگی می دهد….
    با :نیا باران
    زمین جای قشنگی نیست…..
    آپم….منتظر حضور گرمتان هستم

  14. طاهره فتاحی می‌گوید:

    خدایش بیامرزاد…

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    ب ه ، ر و ز ، ه س ت م ، ب ا :
    آقای مطهری شما برده تفکرا ت خودتان هستید .
    http://hipnotism.blogfa.com/

  16. فدایی رهبر می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون
    خدا تمام خفتگان در خاک را بیامرزه

  17. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    خدایشان بیامرزاد

    انشاء الله که الان همنشین شهدا هستند

  18. پیام فضلی می‌گوید:

    ##در آغوش ارباب و در جوار شهیدان شان جای گیرند… و ما نیز… إن شاءالله##

  19. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    درد، حرف نیست.
    درد، نامِ دیگرِ من است.
    من چگونه خویش را صدا کنم؟…
    یا حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین!

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    بعدنمازجمعه حال می ده این شعر از :
    علامه حسن زاده آملی ، تقدیم به ستاره ها متلألئ :

    باز دلم آمده در پیچ و تاب
    اِنقلبَ ینقلبُ انقلاب

    همچو گیاهِ لبِ آبِ روان
    اضطرب یضطرب اضطراب

    آتش عشق است ، که در اصل و فرع
    التهب یلتهب التهاب

    نور خدایست ، که در شرق و غرب
    انشعب ینشعب انشعاب

    آب حیاتست ، که در جزء و کل
    انسحب ینسحب انسحاب

    شک ، که دلِ موهبتِ عشق را
    اتّهب یتهب اتهاب

    از سر شوق است ، که اشکِ بصر
    انحلب ینحلب انحلاب

    صُنعْ نگارم ، بنگر بى حجاب
    احتجب یحتجب احتجاب

    سِرِّ قَدَر ، از دلِ بى قدرْ ، دون
    اغترب یغترب اغتراب

    آمُلــیا ، موعدِ پیکِ اجل
    اقترب یقترب اقتراب

  21. انا لله و انا الیه راجعون
    روحش شاد و یادش گرامی باد

  22. رامین می‌گوید:

    تقدیم به امام خامنه ای

    ای حسرت جان و تنم تنها دلیل بودنم
    آه ای شهادت العجل
    چشم منو امر ولی جان منو سید علی
    ای مقتدایم چشمان تو مومن شدم بر ایمان تو
    در دست مهدی دستان تو جانم فدای سید علی

  23. چای پولکی می‌گوید:

    عرض سلام و تسلیت.

  24. کورش می‌گوید:

    خداوند با سالار شهیدان محشورشون نمایند.

  25. لجمن می‌گوید:

    شادی روحش صلواتی می فرستیم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  26. سلام بر شهدا (نظر دهنده ی خارج از کشور) می‌گوید:

    سلام
    به شما داداش حسین و خانواده ی محترم شهید جنیدی ها تسلیت می گویم…

  27. سیداحمد می‌گوید:

    عرض سلام و ادب خدمت داداش حسین و همه دوستان؛

    داداش جانم تسلیت عرض میکنم، خدا بیامرزدشان.
    واقعا خبر تلخی بود….

    دوستان!
    برای آرامش مرحوم جنیدی، امشب هر جا که هستید بیائید همه “نماز وحشت” بخوانیم.
    کیفیت نماز را هم عرض میکنم خدمت دوستانی که شاید در جریان نباشند:

    مستحب است در شب اول قبر “دو رکعت” نماز وحشت برای میت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة‏الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره “انا انزلناه” بخوانند.

    لطفا بعد از نماز “عشا” این نماز را بخوانید؛
    ممنون می شوم اگر کوتاهی نکنید.

  28. عشق فقط یک کلام می‌گوید:

    یک مرتبه ز کوچه دل ما هم عبور کن
    یک خواهش قدیمی
    آقا ظهــور کن …

    اماده تبادل لینک و لوگو

  29. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    تسلیت
    خدا ببخشد و بیامرزد همه مان را
    من را هم در این غم شریک بدانید

  30. فلق.... می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی..۵ شنبه” امدیم نبودید”…نمایشگاه رو میگم.سلاممان را گذاشتیم تا خدمتتان برسانند نمی دونم به دستتون رسید یانه…یادم میماند سال دیگه (انشاالله) کتاب قطعه رامیارم اولش چیزی بنویسید.
    راستی تسلیت میگم….

  31. ن.بهادری می‌گوید:

    تسلیت میگم. واقعا خیلی سخت، خداوند به خانواده اش صبر بدهد.

  32. سیداحمد می‌گوید:

    منم می رم پیش خدا، مثل نصرالله، مثل عبدالحمید…

  33. آذرخش می‌گوید:

    خیلی سخته
    ما رو هم تو غم خودتون شریک بدونید.
    از طرف ما به خانمتون و خانواده مرحوم جنیدی هم تسلیت بگید.

  34. سیداحمد می‌گوید:

    فدائی رهبر!

    ممنونم بابت عکس،
    چه صحنه با شکوهی.

  35. سلاله 9 دی می‌گوید:

    فدای دستان خامنه ای.
    «می گفت: هزاران مثل من فدای یک لبخند خامنه ای.»

  36. ترگل شیعه می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون

  37. فلق.... می‌گوید:

    دیدگاه اولی که گذاشتم مطلب بالا هنوزنخونده بودم….فقط عکس رو دیدم… متاثر شدم.. دلم گرفت از اینکه یکی ستاره های ماه اونم به این با معرفتی زیر خاک رفت… رفتن او اما قطعا به سان ستاره ای است که پس از انفجار هزاران ستاره از دلش به وجود می ایند…

    ببخشید نمیدونستم به خاطر این نیومدیدنمایشگاه
    روحش شاد…..

  38. ترگل شیعه می‌گوید:

  39. ترگل شیعه می‌گوید:

  40. مهره اضافه می‌گوید:

    خدا بهشون صبر بده
    خدا عبدالحمید رو براشون نگه داره
    خدا بیامرزه آقا نصرالله رو
    ):

  41. سیداحمد می‌گوید:

    http://www.upload.iran-forum.ir/uploads/1305397478.mp3

    این نوا رو گوش کنید،
    هیچی نمیگم، فقط گوش کنید!

    (البته جا دارد تشکر کنم از آقا میثم بابت این نوا)

  42. حی علی الجهاد می‌گوید:

    تلخ بود خیلی تلخ … اما قطعا برای نصرالله جنیدی شیرین تر از عسل بوده این رفتنِ بعد از آمدن …

    یقین تاب نیاورده دوری از خدا را

    خوش به حالش …

    حجکم مقبول آقا نصرالله

    سلام ما را هم به خدا برسان

  43. حی علی الجهاد می‌گوید:

    این دو تا عکس که گذاشتید از دستان مبارک آقا دل می برد خیلی!

    دلم خیلی تنگ شده! خیلی!

  44. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سلام بر کتاب قطعه ۲۶،برهردو جلدش ، بر هر ۱۵۰۰ صفحه اش.
    کتاب زیاد خوانده ام اما در تمام عمرم با هیچ کتابی مثل قطعه ۲۶ مانوس نشده بودم.با این که همین دیروز خریدمش اما برایم خاطره انگیز ترین کتاب است.به فهرستش که نگاه می کنم و هر تیتری را که می خوانم ،یاد کامنت های خودم و بچه ها برای آن متن می افتم و مهم تر از همه ی این ها ،تمامش حرف دل است. درد دل است.
    دیروز و امروز در نمایشگاه در غرفه مرکز اسناد فکر کنم کتابی که بیش تر از بقیه به فروش می رسید ،قطعه ۲۶ و نه ده بود.دیدم حتی خانومی را که از یکی از کتاب خانه های شهر رودبار برای خرید کتاب به تهران آمده بود و لیستی در دست داشت از اسامی کتاب هایی که باید برای کتاب خانه شان می خرید و برایم جالب بود که قطعه ۲۶ هم جزء آن کتاب ها بود ،البته بعضی ها نمی دانستند که دو جلدی است.
    بعضی ها هم سراغ ده نه و باتوم را می گرفتند.

  45. گمنام می‌گوید:

    بسم الله
    سلام
    راه رفتنی رو باید رفت.خوش به حالشون که پاک رفتن.خدا بیامرزدشون.

  46. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”
    ساعت ۰۰:۱۵
    تعداد افراد آنلاین: ۲۹ نفر
    ماشالله…
    داداش حسین فــــــــــدائی داری…

  47. چشم انتظار می‌گوید:

    قربون اون اشک هایی که روی صفحه ی کلید کامپیوترت ریختی بشم . توکه صفحه ی دلِ نازک ، اما مملوازعشقت به شهدا وخاندان شهدا وبه خصوص حضرت ماه ، مثل نورچراغ می درخشه داداش حسین عزیزم . بهت تسلیت می گم همچنین به همسرمحترمت .

  48. چشم انتظار می‌گوید:

    حسین جان :
    این دست علمدارانقلاب ، که صفحات کتابتو تورق وتبرک می کنه ، انشاء الله همون دستی باشه که علم انقلاب روبه مولاش صاحب الزمان (عج) می رسونه . این دست بی گمان دست حمایت آقاست برسرتووستاره هاش.

  49. وصال می‌گوید:

    سلام
    سال پیش وقتی از اعتکاف برگشته بودم به قدری احساس سبکی وآرامش میکردم که دلم میخواست عمرم همونجا به آخر برسه
    از برگشتن به دنیا و اسیر شدن در دام وسوسه هاش واهمه داشتم
    دعا میکردم بمیرم ودیگه آلوده ی گناه نشم
    حتما حاج نصرالله در طواف اونقدر پاک شده که دیگه تاب موندن تو این دنیا رو نداشته

  50. محمدم می‌گوید:

    سلام داداش
    تسلیت
    وااااااااااااای باورم نمیشه نصرالله دیگه بینمون نباشه
    امروز صبح یه پیامک دریافت کردم:
    انا لله واناالیه راجعون سلام برای مرحوم نصرالله جنیدی نمازلیله الدفن فراموش نشود.
    وای داداش باورم نمیکردم
    یه لحظه تمام خاطرات دو سالی که شبانه روز با هم بودیم از جلوی چشمهای مبهوتم گذشت
    یا الله
    دو سال با نصرالله در حوزه علمیه مروی همکلاس بودم
    داداش کاش ما هم آماده میشدیم تا خدا ما رو هم ببره پیش خودش
    خط قرمز حاج نصرالله ولایت بود و بس
    انشاالله با اربابش همنشینه
    خدا عاقبت ما رو هم به خیر کنه
    یازهرا

  51. سکوت می‌گوید:

    سلام حسین آقا
    منم به نوبه خودم این حادثه تلخ رو بهتون تسلیت میگم امیدوارم خدا همه ما رو عاقبت به خیر کند و روح این مرحوم رو غریق رحمت بینهایت خودش بگرداند انشاءاله. خداوند به همه بازماندگانش صبر عنایت فرماید.
    اللهم عجل لولیک الفرج

  52. داداش مرتضی اهوازی می‌گوید:

    سلام
    تسلیت می‌گم داداش حسین

    می گفت: «این دیگر خیلی بی صفتی است که عده ای دارند نان و نمک ولی فقیه را می خورند و نمکدان می شکنند».
    خدا ریشه‌ی این بی‌صفتا رو بخشکونه… ان شاء الله

  53. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (گمانم نصرالله دوست داشت بعد از زیارت “خانه خدا “, این بار دعوت “خدای خانه “را لبیک بگوید…وگفت و رفت.
    اگر اشک مجال دهد می خواهم به نصرالله بگویم برای این یکی حج هم که به جا اوردی,”سعیکم مشکور”.)
    به شما و همسر گرامیتون و خانواده محترم جنیدی تسلیت عرض می کنم.

  54. به جای امیر می‌گوید:

    ابر -گفت و شنود

    گفت: سایت ضد انقلابی بالاترین کشف کرده است که چرا در روزهای اعلام شده برای هواداری از فتنه، هیچکس به خیابان نمی آید؟
    گفتم: چرا؟! چی کشف کرده؟!
    گفت: نوشته است، در آن روزها، جمهوری اسلامی، ابرها را باردار می کند تا باران ببارد و هواداران جنبش سبز به خیابان نیایند!!
    گفتم: حیوونکی ها!… یارو که از بیکاری حوصله اش سر رفته بود، محکم می زد پس کله خودش بعد، به همسرش می گفت؛ برو ببین کیه داره در می زنه!

  55. قاصدک منتظر می‌گوید:

    نمی دونم چرا این قدر امشب دلم گرفته,بعد از دیدن این قسمت مختار و بعدهم خوندن متن شما تقریبا دو ساعت یا بیشتره چشمان من هم مشمول قضیه تار دیدن کیبورد شده.
    قربون حکمتت برم ای خدا !

  56. سلام بر شهدا (نظر دهنده ی خارج از کشور) می‌گوید:

    سلام

    من ان مطلبی که از مرحوم حاج دولابی نوشتم عین سخنان ایشان است چون خیلی عامیانه است فکر نکنید از خودم نوشتم اگر کمی پرس و جو کنید عین این عبارات را کامل تر از ارشیو جهان نیوز می توان پیدا کرد چون خیلی ساده مطلب را بیان کرده بر دل می نشیند و انسان را به فکر فرو می برد

    ولی نمی دانم چرا شما اینقدر کا منت های من را سانسور می کنید و چرا اینقدر محتاط عمل می کنید پس حسی که از مطا لب شما به ما دست می دهد باید کجا نوشت ؟؟؟ خدای من پس فقط باید خط کشی شده نوشت نه کمتر و نه زیاد تر دیگه لطفی نداره زمانی بود که کا منت های شما هم مثل مطالبتون زیبا و خوا ندنی بود داداش حسین چرا اینطور شد چرا ؟؟؟ ما فقط باید از عبارت های کوتاه و تکراری استفاده کنیم مثل خوب بود زیبا بود تبریک مگم تسلیت مگم و …..

    پس کو ان فضای ۶ و ۷ ماه پیش که ما حتی از خواندن کامنت های مطالبتون خسته نمی شدیم انگار این کامنت ها یک جوری مطالبتون را کا مل تر می کرد .
    به خدا فقط من بخاطر خودم نمی گم کلی میگم اخه کامنت ها ی دیگر را حذف می کنید بهر حال من هم مثل دیگران می نویسم چرا که کار اقا سید احمد را زیاد می کنم
    همیشه موفق باشید یا علی

  57. صبا می‌گوید:

    تسلیت میگم خدمتتون
    آدم دلش برای دوری دوست می گیره اما برای عبدالحمید سه ساله بیشتر. ولی خوب یه خانمی هم کربلا سه سالش بود.

  58. چشم انتظار می‌گوید:

    برای این روزهای داداش حسین عزیزم وبه یادنصرالله سفرکرده :
    هرکی بغض تودلش گیرکرده بسم الله ، مطمئن باشین لذت خواهیدبرد. البته این اختصاصی داداش گلمونه .

    http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=77655&musicID=76625

  59. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    مفاتیح الجنان:و از حضرت صادق علیه السلام وارد شده که هر که بمیرد مابین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه خدا پناه دهد اورا از فشار قبر…….
    من سالهاست دارم امار میگبرم کمتر کسی جمعه مبمیرد مگر اینکه حسابش خیلی پاک باشه چرا که فشبر قبر زمینه پاک شدن از گناهانه …… برای خودمان !!!باید فاتحه بخوانیم

  60. ه.علی مددی می‌گوید:

    چشمهام پرازاشک شد…
    دروغ چرا! تواینجور مواقع به حال خودم گریه میکنم…

  61. سایه می‌گوید:

    باید مادر یک بچه سه ساله باشید تا عمق این درد رو احساس کنید
    خدایا قربان سه ساله امام حسین علیه السلام
    تسلیت می گویم خدا با ولی مومنین محشورشون کنه

  62. زهرا می‌گوید:

    و رفت …. رفت…
    مسیری را طی میکنیم به درازای (از اویی)و(به سوی اویی)
    رفتم نمایشگاه نه ده رو بخرم ولی ….راستش

  63. ترگل شیعه می‌گوید:

    این جا هم سانسو ر شدیم؟

  64. ترگل شیعه می‌گوید:

    ۲ساله که مداوم به مرگ فکر می کنم

    فقط یه جور مردن هست که اونجوری احساس دلتنگی برا دنیا نمی کنم اونم شهادته

    خوش بحال اونایی که اون جوری رفتن پیش معبود

  65. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خدا رحمتش کنه. تسلیت میگم حاج حسین

  66. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **دعای حضرت زهرا در روز شنبه**

    پروردگارا! گنج های رحمتت را به روی ما بگشا و ما را مشمول رحمتت قرار ده، رحمتی که بعد از آن در دنیا و آخرت عذابمان ننمایی و از فضل وسیع خودت ما را از روزی پاک و حلال بهره مند گردان، و ما را محتاج و نیازمند و فقیر درگاه کسی غیر از خودت قرار مده و شکرگزاری ما را نسبت به خودت، و فقر و نیازمان را به خودت افزون فرما، تا از غیر تو بی نیاز و خویشتن دار باشیم.
    خدایا! گشایش در دنیا را به ما عطا فرما. پروردگارا! به تو پناه می بریم از اینکه ما را از دیدارت منع و مانع گردی که ما در همه حال به تو و دیدار تو رغبت داریم.
    پروردگارا! بر محمد و خاندان محمد درود فرست و از آنچه دوست داری به ما عطا فرما، و آن را برای ما موجب نیرو و قوتی در آنچه که دوست داری قرار ده. ای برترین رحم کنندگان!

  67. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    با اهدا سلام
    خالی شدن جای یکی از یادگاران عزیز شهدای گران قدر ما جای افسوس دارد هرچه زمین از این گوهرها خالی می شود باید به حال خود افسوس بخوریم که این ها برکت سرزمین ما هستند .
    اما خوش به سعادت این برادر بزرگوار ، حتما” یکی از آرزوهاش موقع چشم انداختن کعبه جای گرفتن در کنار پدرش بوده، امیدوارم اگر روح پاکش سری به این قطعه ۲۶ زد برای رفتن من هم دعا کند … روحش همنشین با بی بی دو عالم و یادش گرامی باد .

  68. بشری می‌گوید:

    دلم برای دل نازنین و تسلیم مادربزرگ حاج نصرالله می سوزه که بیش از همه خانواده داغ عزیزانش را تاب آورده و باز هم می گوید راضی هستیم به رضای خدا. ای کاش ندیده بودمشان. اربعین امام حسین مستندی را از این مادربزرگ و شهدای ایشان دیدم که گاهی تا چند وقت بعد از دیدن این مستند به یاد حرفهای مادربزرگ می افتادم. مادربزرگ حقا که کار زینبی می کنی.

  69. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    راستی یادم رفت بگم ، برادر جنیدی اونجا که به دیدار شهدا رفتید ازشون بخواهید که نزد حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها) شفاعتی کنند که شهادت را قسمت خانم ها هم بکنند ،این راه برای برادران خیلی فراهم تر است . تو دعاهای هر روزه که طلب شهادت می کنم ، این فکر خیلی آزارم می ده که چرا این فضیلیت کمتر قسمت خانم ها می شه ؟ نکنه دعای من بی حاصله و دلم را خوش کرده باشم ؟‍

  70. ف. طباطبائی می‌گوید:

    هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند

    خدا رحمتشون کنه. برای شادی روحشون فاتحه میخونیم.
    خدا به همه خونواده مخصوصا خانمشون صبر بده. تصورش هم خیلی سخته، خیلی…

  71. نسیم می‌گوید:

    آزاد شد از این چاردیواری که همه ی دنیا چاردیواریه! فقط یه چیز…آقا هنوز نیومد.کجا رفت؟ خدا صبر به دل بی بی بده .میده بازم میده…خدایش بیامرزاد.

  72. سلام بر شهدا (نظر دهنده ی خارج از کشور) می‌گوید:

    سلام

    خیلی ممنون که کامنت من را کا مل گذاشتید نمی دانید چقدر خوشحال شدم باز هم ممنون و متشکر

    باز هم به شما و خانواده محترم شهید جنیدی ها تسلیت می گویم

  73. سیداحمد می‌گوید:

    امام هادی علیه السلام فرمودند:

    من کان علی بینة من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر.

    هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.

  74. مریم -ط می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    توی تشییع جنازه اش میگفتند:” لبیک، اللهم لبیک ”
    توی این واقعه م یبینم لبخند خدارو که ایستاده وبا نگاه پر از محبتش دارنگاه میکنه به این خانواده هر که دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند…
    مادر آقا نصرالله همسر شهید چهرم این خانواده یعنی جانباز شهید حاج عبدالحمید جنیدی استاد اخلاقمون بود و هست!
    من معنای صبر رو از این خانواده یاد گرفتم …
    ” الهی رضا بقضائک تسلیما لأمرک ”
    آقا نصرالله برای ما بچه های حوزه فاطمیه پیشوا مثل برادر بود، خوش پریدی داداش نصرالله مزد فاطمیه رو خوب گرفتی اخوی….

  75. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    همان اول که عکس رو دیدم( هنوز متن رو نگذاشته بودید) نوشته تسلیتم به نظر عجیب بود. تصور چنین غمی غیر ممکن است

    حالا هم که متن رو خواندم به نظرم بی روح آمد آن چند کلمه

    چیزی نمی شود گفت جز اینکه:
    تسلیت مرا پذیرا باشید

    خوشا به حالشان که این چنین پاک به ملاقات خدا رفتند

  76. ... می‌گوید:

    هرجا بودیم بود هرجا کار داشتیم بود اصلا همه جا بود اما دیروز نبود پنج شنبه هم نبود…

    یکی بود یکی نبود اما اقا نصرالله قصه ما،نقش اول قصه ما،
    نبود
    دیگه هرگزنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
    هر چی که گشتم نبود.

    مهمون دعوت کردی و خودت نبودی بی معرفت
    آقا نصرالله جان تو که بی معرفت نبــــــــــــــــــودی
    حتی سر خاکش هم منتظر بودم یهو سر برسه باور نکردم که رفته
    باور نکردم که مهربونم دیگه نیست
    باور نکردم
    هرجا بودیم بود هرجا کار داشتیم بود اصلا همه جا بود اما دیروز نبود پنج شنبه هم نبود…

    یکی بود یکی نبود اما اقا نصرالله قصه ما،نقش اول قصه ما،
    نبود
    دیگه هرگزنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
    هر چی که گشتم نبود.

    مهمون دعوت کردی و خودت نبودی بی معرفت
    آقا نصرالله جان تو که بی معرفت نبــــــــــــــــــودی
    حتی سر خاکش هم منتظر بودم یهو سر برسه باور نکردم که رفته
    باور نکردم که مهربونم دیگه نیست
    باور نکردم

    وقتی باباش فوت کرد یه نونهال بود که دست مادرش سپرد . خون دل خورد که این نهال و به اینجا رسوند برا خودش درختی شده بود پر از شکوفه،مادرش منتظر میوه دادنش بود
    که دست بی رحم روزگار اتش به دل مادرش و مادربزرگش و هر کی که میشناختش زد

    یعنی دیگه نمیبینمش؟
    یعنی لبخند قشنگش و دیگه نمی بینم؟
    چقدر دیگه صبر کنم ؟شاید بیاد
    شاید بیــــــــــــــــــــــــــــــــاد

    آقا نصرالله؟ تو مجلسی که برا بابات و عموهات رودسر میگیرن کی وایسته به مهمونات خوش امد بگه هااان؟
    چرا رفتی…چرا
    دارم میسوزم.

    رفتی و صبر و قرار مرا بردی
    طاقت این دل زار مرا بردی

    وقتی باباش فوت کرد یه نونهال بود که دست مادرش سپرد . خون دل خورد که این نهال و به اینجا رسوند برا خودش درختی شده بود پر از شکوفه،مادرش منتظر میوه دادنش بود
    که دست بی رحم روزگار اتش به دل مادرش و مادربزرگش و هر کی که میشناختش زد

    یعنی دیگه نمیبینیمش؟
    یعنی لبخند قشنگش و دیگه نمی بینیم؟
    چقدر دیگه صبر کنیم ؟شاید بیاد
    شاید بیــــــــــــــــــــــــــــــــاد

    آقا نصرالله؟ تو مجلسی که برا بابات و عموهات رودسر میگیرن کی وایسته به مهمونات خوش امد بگه هااان؟
    چرا رفتی…چرا
    دارم میسوزم.

    …………..
    خوابیدی رو بال موجا کاش میشد بودم کنارت تو به دریا دل سپردی من تو ساحل چشم براهت
    دنبالت دارم میگردم اما نیست از تو نشونی روزگار ما رو جدا کرد یه غروب توی جوونی
    دل من هوات و کرده کاش میشد تورو ببینم یا تو خواب دوباره دست سردت و بگیرم
    در و دیوار پرشده از عکستون تو گوشم می پیچه صدای خندتون
    وقتی می خوابم ارزومه ببینمتون بی معرفتا می ترسین ببوسمتون
    داد میزنم بلند صدام و بشنوید دلم تنگ شده چرا جواب و نمیدید
    بغض بهم امان خوندن نمیده یروز میام پیشتون اون روز نزدیکه
    پس خداحافظ تا لحظه دیدار خداکنه خواب باشم پس کی میشم بیدار؟؟؟
    تو که رفتی به سلامت وعده ما به قیامت حسرت یه لحظه دیدن…

  77. بدجوری حالمونو گرفتی داداش…فقط میتونم بگم خدا به خانواده اون مرحوم صبر بده…ان شا الله.

  78. اصغر می‌گوید:

    انا لله و انا الیه راجعون

  79. زانیار می‌گوید:

    چشم ما هم پر اشک شد 🙁
    خدا رحمتشون کنه ، اصلاً دلمون بدجور خونه.
    رفتن بعضیا زخم میشه رو دل، یه جورایی دیگه پاک نمیشه.
    بعضیا انقدر خوبن که طول میکشه مثل همون رو دوباره پیدا کنیم.
    رفیق ما هم سال ۸۳ بعد از اینکه برنامه ی تشییع شهدای گمنام رو هماهنگ کرد و مراسم باشکوه برگزار شد، شبش با موتور تصادف کرد رفت پیش اوس کریم. اما هنوزم که هنوزه بعد گذشت ۷سال یادش میوفتم باورم نمیشه واسه همیشه رفته.

    خدا به خانواده ی این مرحوم هم صبر بده.
    حسین داداش، تو هم مرافب خودت باش. ما دوستت داریم زیاد.
    یه دنیای مجازی و یه قطعه ۲۶٫

    علی علی

  80. amin می‌گوید:

    http://www.tebyan.net/GodlyPeople/Martyrs/Martyrs/2011/5/15/165084.html

    قسمت سوم وآخر
    … شهیدی که جنبه ی شهرت داشت

    ان شاالله به دعوت ابراهیم دقایقی مسافریم به انسانیت

    به دور از دنیای امروزی

    لینک قسمت ۱و۲ و۳ در وبلاگ نوباران

  81. آه... می‌گوید:

    آه…باور کردنی نیست… چه مهربون بود… آه…

    دیروز چشمی از جهان خاموش میشد در حسرت روشن ترین فردای عالم…

    آه….

  82. رهگذر می‌گوید:

    هر چند با شما بسیار مخالفم یعنی مرامتان را قبول ندارم
    اما دلم با این نوشته تان شکست و ناراحت شدم

    موفق باشید

  83. مرادی می‌گوید:

    آتش نبودن بابا دامان عبد الحمید کوچک را نیز سوزاند!
    دیری است که از درد فراق پدرمیسوزم و بهترین صبح من زمانی است که شب گذشته عزیزم را به خواب دیده باشم
    شانه های کوچک عبدالحمید چگونه تحمل کند
    خدا رحمتش کند

  84. محسن از مالزی می‌گوید:

    اشک ما رو درآوردی داداشی
    بابام مرده رفته بیمارستان آمپول بزنه خوب بشه برگرده…
    توسل گرفتن تا صبح دوباره نصر الله با نان سنگگ بر گرده دم خونه…
    اشک ما رو درآوردی عزیز
    خدا بیامرزدش
    داداشی منم میخوام برم پیش خدا
    یا علی

  85. محسن از مالزی می‌گوید:

    به قول آیت الله بهجت عزیز که صلوات را اگر بفهمیم چه ارزشی برای ارواح مومنین دارد….
    صلواتی فرستادم و حمد و سه قل هوالله میخوانم به نیت ختم قرآن

  86. ز.ح می‌گوید:

    سلام برقلب زینب صبور
    خدا بعضیارو بدجور امتحان میکنه.خدابه حاج خانم صبربده انشا الله که ازین امتحانم سربلندبیرون میان به حق حضرت زینب

  87. هیچکس می‌گوید:

    وسلام نام خداست
    نصرالله ما هم آسمانی شده
    خدایش بیامرزد
    حاج حسین ، به نقل از وبسایت شما بر روی سایت پیشوانیوز گذاشتم
    یا حق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.