ماهِ خورشید نما

فاطمیه/ وقتی اشک به درون می ریزد
ایران کشور محبت و معرفت توامان نسبت به اهل بیت است. نه فقط محرم و صفر در این دیار رو به سردی نگذاشت، که گل به سبزه هم آراسته شد و امروز می توان در وصف فاطمیه هم سرود؛ “باز این چه شورش است که در خلق عالم است”. با این همه تفاوت است میان عاشورا و فاطمیه. عاشورا بهار اشک است، اما در فاطمیه باید خون گریه کنی. اشک در روضه مادر به درون می ریزد و هر چقدر آسان می توان از “خون” نوشت، سخت است نوشتن از “خون دل” که اصلا دیده نمی شود. گمانم پیش از نماز ظهر عاشورای تاریخ، هنوز هم باید “خطبه فاطمیه” خواند تا مگر در یکی از همین آدینه ها قامت به امامت خورشید ببندیم.
ایام/ ۵ شنبه ها و جمعه ها
کوهنوردان حرفه ای معمولا روز ۵ شنبه به کوه می روند. مثلا همین رشته کوه البرز؛ بارها خودم دیده ام که روز ۵ شنبه به قول معروف پاتوق حرفه ای هاست، اما روز جمعه محل جولان جوانکانی است که پستی بلندی های دامنه کوه را برای ارضای غرایز پست خود، مظلوم گیر آورده اند. این هم اگر نباشد، جمعه ها کوه بیشتر بوی لذت و تفریح و پیک نیک و گردش می دهد تا ورزشی به نام کوهنوردی. تقریبا همین طوری هاست ۵ شنبه، جمعه های نمایشگاه کتاب. با خیلی از ناشران صحبت کرده ام. همه شان متفق القول اند که روز ۵ شنبه نمایشگاه، پاتوق کتابخوان های حرفه ای است و روز جمعه کتاب بازان بر کتاب خوانان چیرگی محسوس دارند. اصحاب صنف نشر زیاد می گویند این جمله را که؛ ما ۵ شنبه ها کتاب می فروشیم و جمعه ها با مشتری سر و کله می زنیم. این تفاوت میان ۲ روز ۵ شنبه و جمعه اما طبیعی است. یعنی طبیعی شده است. ما جمعه را روز تعطیل می نامیم و روز تعطیل، روز خواب و استراحت و تفریح و گردش است. لابد بخشی از اوقات فراغت خود در روز جمعه را با انتظار پر می کنیم که هنوز به عدد ۳۱۳ نرسیده ایم. حالا نمی خواهم بذر یاس بپاشم در دل شما. من هم مثل تویی که داری این ستون را می خوانی، معتقدم؛ “امام زمان همین الان هم زیاد سرباز دارند”، اما می دانی! برای اینکه “آقا” بیایند ۳۱۳ سردار لازم است؛ ۳۱۳ سردار که جمعه، روز تعطیل هیچ کدام شان نباشد.
نکته/ از سر و وضع خودمان تا سر و وضع آنها
هفته گذشته برای انجام کاری چند ساعتی نشستم پای فیلم های مستندی که از راهپیمایی یوم الله ۹ دی و ۲۲ بهمن ۸۸ داشتم. چند تایی هم فیلم راهپیمایی جماعت موسوم به سبز را دیدم. از ۲۵ خرداد ۸۸ گرفته تا ۲۵ بهمن ۸۹ و از آشوب عاشورا بگیر تا روزه خواری در روز قدس، و از شعار جمهوری ایرانی بگیر تا مناسک منحصر به فرد “نماز اولی ها”. بعد از حدود ۳ ساعت، دیدم که زمان اخبار است. زدم “یک” و مثل همه این روزها “حیاتی” داشت اخبار منطقه را به گوش ما می رساند. یکی هم به عنوان مهمان آورده بودند که داشت تحلیل می کرد شرایط را. روی صدای این کارشناس اما تصاویر تظاهرات مردم منطقه را گذاشته بودند. از مصر و لیبی گرفته تا بحرین و اردن و یمن. آن نکته که من با دیدن راهپیمایی مردم خودمان با هر سلیقه و مرامی، و ایضا تظاهرات ملل منطقه به آن رسیدم و برایم جالب بود، تفاوت اساسی پوشش و آرایش ملت ما بود، با دیگر ملل خاور میانه. مردم ما چه سبز و چه سپید و چه سرخ و چه قهوه ای، قیافه ها و سر و وضع را که نگاه می کردم، خود به خدایی یکی از یکی بهتر و باکلاس تر بودند. اغلب هم کفش با روسری ست بود و لباس با شلوار. پوشش هم به لحاظ قیمت معلوم بود و داد می زد که پوشش لایق و درخور و مناسبی از نظر قیمت است. یعنی که واضح بود پول خوبی بابت لباس خود داده اند. برعکس، تظاهرات ملل منطقه را که نگاه می کردم، می دیدم که سر و وضع شان انصافا مناسب نبود. بعضا از چهره های خسته اما امیدوارشان، فقر می بارید و از ظاهرشان پیدا بود که در یک کلام درد نان دارند. یعنی درد نان را باید به سایر تالمات شان اضافه کنی. حالیا! جمهوری اسلامی در عرض ۳۰ سال با این همه تهدید و تحریم و جنگ و ترور و دشمنی های هرروزه، آنقدر به مردمش رسیده که به قول آن نویسنده سایت “بالاترین”؛ “انگار مردم ایران با همان لباس که مهمانی می روند، در راهپیمایی شرکت می کنند!”!… باور کن نوع جمله و نوع تعجب و رعایت اصول ویراستاری و چه و چه، همه را با هم در نظر گرفتم، اما آخرش هم نفهمیدم این “علامت تعجب” را باید داخل گیومه می گذاشتم یا خارج گیومه! به هر حال یکی داخل گذاشتم، یکی بیرون، تا نه سیخ بسوزد، نه کباب!
حافظیه/ ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
این عصر شنبه ای بدجور دلم گرفته. بگذار تفالی بزنم به دیوان خواجه شیراز: ” آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد، باز با دل شدگان ناز و عتابی دارد؛ از سر کشته خود می گذری همچون باد، چه توان کرد که عمرست و شتابی دارد؛ ماهِ خورشید نَمایش ز پس پرده زلف، آفتابی است که در پیش سحابی دارد؛ چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک، تا سهی سرو تو را تازه تر آبی دارد؛ غمزه شوخ تو خونم به خطا می ریزد، فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد؛ آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست، روشن است اینکه خضر بهره سرابی دارد؛ چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر، تُرک مست است مگر میل کبابی دارد؛ جان بیمار مرا نیست ز تو روی سئوال، ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد”.   
روزنامه جوان/ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    کی کند سوی دل خسته “حافظ” نظری
    چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    همه ی فاطمیه ها ، یک طرف ، فاطمیه ی بیت رهبری ، یک طرف ، ازاین بابت به حال تهرانی هاغبطه می خورم اساسی .

    کلاداداش جان ، روزهای جمعه درغربت خاصی قرارگرفته ، ازاون افرادی که گفتی انتظاری نیست ، خیلی ازمامذهبی هاهم جمعه ها کُمپلت تعطیلیم .

    تادرشرایط مردم منطقه قرارنگیریم قدراین نظام الهی ، ولایی رانمی دانیم .

    این تفال راهم به عشق داداش حسین عزیزم ازحافظ رحمه الله زدم که دروصف خوبانی چون اوست :
    چوباد ، عزمِ سرِکوی یارخواهم کرد/نفس ، به بوی خوشش ، مشکبارخواهم کرد/به هرزه ، بی می ومعشوق ، عمرمی گذرد/بطالتم بس ، ازامروز”کار”خواهم کرد/هرآب ، روی که انداختم ، زدانش ودین/نثارخاک ره آن نگار، خواهم کرد/چوشمعِ صبح دمم ، شدزمهرِ او روشن/که عمر ، درسراین کار و بارخواهم کرد/به یادچشم تو ، خودراخراب خواهم ساخت/بنای عهدقدیم ، استوارخواهم کرد/صباکجاست ، که این جانِ خون گرفته چوگل/فدای نکهتِ گیسوی یارخواهم کرد/نفاق وزرق نبخشد صفای دل ، حافظ/طریق رندی وعشق ، اختیارخواهم کرد.

  4. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “عاشورا بهار اشک است، اما در فاطمیه باید خون گریه کنی.”

    “گمانم پیش از نماز ظهر عاشورای تاریخ، هنوز هم باید “خطبه فاطمیه” خواند تا مگر در یکی از همین آدینه ها …”
    .
    .
    .
    “ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد.”

    “هر چقدر آسان می توان از “خون” نوشت، سخت است نوشتن از “خون دل” که اصلا دیده نمی شود…”

    دل ما هم گرفته بود “عجیب!”!… ممنون داداشی!

    ”، اما می دانی! برای اینکه “آقا” بیایند ۳۱۳ سردار لازم است؛ ۳۱۳ سردار که جمعه، روز تعطیل هیچ کدام شان نباشد…”

  5. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    با سلام به همه ستاره ها
    امروز یکی از اعضاء خانواده می گفت: دقت کرده ام امسال بیشتر از سالهای پیش مراسم برای شهادت حضرت زهرا (ص) به چشم می خورد و من در جوابش گفتم که کلاً در این چندسال اخیر بیشتر روی این موضوع کار شده است بعد که فکر کردم متوجه شدم از وقتی این مسئله بیشتر کار شد که رهبر عزیزمان این روز را تعطیل اعلام کردند و فرصتی شد که روی این مسئله بیشتر تأمل و تفکر شود و یکبار دیگر درایت رهبر فرزانه برایم ثابت گردید. خدا سایه ایشان را بر سر ایران و تمام مسلمانان جهان مستدام دارد. ان شاء الله

  6. سلاله 9 دی می‌گوید:

    فاطمیه*باید خون گریه کنی
    عاقبت راز کبودی تو را می فهمم/آن زمانی که کابوس سراغ حسنم می آید.
    ایام*۳۱۳ سردار که جمعه، روز تعطیل هیچ کدام شان نباشد.
    نکته*مناسک منحصر به فرد “نماز اولی ها”.تعبیر زیاد شنیده ام و خوانده ام درباره ی نماز اولی ها،اما این تعبیر خیلی جالب بود و زیبا.
    «قیافه ها و سر و وضع را که نگاه می کردم، خود به خدایی یکی از یکی بهتر و باکلاس تر بودند.»
    البته با اجازه این را هم من اضافه کنم که خود به خدایی بچه بسیجی های ساندیس خور راهپیما، از هر حیثی با کلاس ترند تا جلبک ها.مهم ترینش نوری است که در چهره دارند.

  7. وصال ماه می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    یارب الحسین،بحق الحسین ،اشف صدر الحسین،بظهورالحجة
    هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه
    بسته ست دخیل قلب من با هر آه
    عمری ست تپش های دلم میگوید:
    یا فاطمه اشفعی لنا عند الله . . .
    یا زهرا (س)

  8. حی علی الجهاد می‌گوید:

    چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر
    تُرک مست است مگر میل کبابی دارد
    جان بیمار مرا نیست ز تو روی سئوال
    ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

  9. ن.بهادری می‌گوید:

    همش جالب بود.ممنون

  10. سیداحمد می‌گوید:

    “عاشورا بهار اشک است، اما در فاطمیه باید خون گریه کنی. اشک در روضه مادر به درون می ریزد و هر چقدر آسان می توان از “خون” نوشت، سخت است نوشتن از “خون دل” که اصلا دیده نمی شود.”

    به به
    به به

    عالی بیان کردید؛
    ممنونم داداشم.

  11. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (گمانم پیش از نماز ظهر عاشورای تاریخ, هنوز هم باید”خطبه فاطمیه”خواند.
    برای این که”اقا”بیایند ۳۱۳سردار لازم است ;۳۱۳سردار که جمعه,روز تعطیل هیچ کدامشان نباشد.
    من با دیدن راهپیمایی مردم خودمان با هر سلیقه و مرامی,وایضا تظاهرات ملل منطقه به ان رسیدم و برایم جالب بود ,مردم ما ,خود به خدایی یکی از یکی بهتر و با کلاس تر بودند.بر عکس تظاهرات ملل منطقه را که نگاه می کردم,می دیدم که سر و وضع شان انصافا مناسب نبود.
    ای خوش ان خسته که از دوست جوابی دارد .)

  12. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    ….تا مگر در یکی از همین آدینه ها قامت به امامت خورشید ببندیم.

  13. م.طاهری می‌گوید:

    از برکات انقلاب اسلامی هرچه بگوییم کم است

  14. ه.علی مددی می‌گوید:

    سلام
    داشتم موضوعات مربوط به ایام فاطمیه اعم ازشعرو مقاله و مرثیه را مرور می کردم که به متنی نسبتا کوتاه برخوردم که بر “بصیرت فاطمی” تکیه داشت. آوردنش خالی ازلطف نیست :
    ۱- «پذیرفتن ولایت اهل بیت به گریه و محبت صرف نیست، ولایت اهل بیت؛ یعنی پذیرفتن مدیریت حکم خداوند از طریق فرهنگ معصوم در تمام ابعاد زندگی ، اعم از فردی و اجتماعی»
    ۲- «روی کا رآمدن ابوبکر شروع فرهنگی بود که در آن آدمیان به فکر حاکمیت بر یکدیگر افتادند. حاکمیت خدا بر مردم تبدیل شد به حاکمیت مردم بر مردم. آمدن ابوبکر بر سر کار، یعنی طرح شعار حاکمیت فکر یک انسان بر مردم در مقابل حاکمیت حکم خدا توسط ” ولی الله” بر مردم»
    ۳- و فاطمه (س) ایستاد تا این انحراف در جامعه اسلامی رخ ندهد و فریاد برآورد : « و آنگاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید ، علائم نفاق در شما ظاهر گشت ، و جامه دین کهنه ، و سکوت گمراهان شکسته ، و پست رتبه‏گان با قدر و منزلت گردیده ، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد ، و در خانه‏هایتان بیامد ، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد ، و شما را فراخواند ، مشاهده کرد پاسخگوى دعوت او هستید ، و براى فریب خوردن آماده‏اید ، آنگاه از شما خواست که قیام کنید ، و مشاهده کرد که به آسانى این کار را انجام مى‏دهید ، شما را به غضب واداشت ، و دید غضبناک هستید ، پس بر شتران دیگران نشان زدید ، و بر آبى که سهم شما نبود وارد شدید.
    این در حالى بود که زمانى نگذشته بود ، و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود ، و جراحت التیام نیافته ، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود ، بهانه آوردید که از فتنه مى‏هراسید ، آگاه باشید که در فتنه قرار گرفته‏اید، و براستى جهنم کافران را احاطه نموده است» .[خطبه فدکیه]
    ۴- فاطمه(س) زمانی قیام کرد که علی مجبور به سکوت بود . در فتنه ی سقیفه علی چاره ای جز سکوت نداشت ، ولی فاطمه(س) از رسول الله جواز داشت که فریاد کند ؛ چرا که پدرش فرموده بود « هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است، و هر کس او را خشمگین کند مرا خمشگین ساخته ، هر کس او را مسرور کند مرا مسرور ساخته نموده ، و هر کس او را اندوهگین سازد مرا اندوهگین ساخته است».
    ۵- فاطمه(س) اولین شهید راه ولایت بود تا نگذارد فتنه گران ، دین حق را به انحراف بکشانند و امام زمانش تنها بماند . فاطمه سلام ا… علیها در فتنه ی سقیفه روشنگری کرد با خطبه اش و با گریه هایش ، تا مردمی که خوابند بیدار شوند و فتنه گران رسوا.
    ۶- با خودم فکر می کنم نکند باردیگرتفکرجریان سقیفه پس از
    ۱۴۰۰ سال توسط ما نشخوارشود .

  15. ز.م.م می‌گوید:

    ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

    ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

    امروز اگر سینه و زنجیر می زنیم

    فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

    ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد

    روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

    از ما بترس طایفه ای پر اراده ایم

    ما مثل کوه پشت خامنه ای ایستاده ایم

    الهم عجل لولیک الفرج

  16. ط. زمانی می‌گوید:

    … اما آخرش هم نفهمیدم این “علامت تعجب” را باید داخل گیومه می گذاشتم یا خارج گیومه!…

    محشر بود!

  17. ناشناس می‌گوید:

    سال های سال سروهای انتظار سر به سایه سار سبز سایه ات سپرده اند
    ای تمامتت امام
    ای امامتت تمام
    پس کدام جمعه با امامتت اقامه میشود نماز

  18. زهرا می‌گوید:

    سلام.
    مدتها بود که به وبلاگ شما سر میزدم ولی هیچ وقت نظری ندادم . امروز اسم خانم فاطمه رو که دیدم دلم گرفت . از خودم از امثال خودم . یه غربت بین کلی ادم که ادعای قریبی دارند . امروز یه لحظه وقتی به حضرت زهرا بین در و دیوار فکر کردم از تصور سی ساله خودم نسبت به اون حادثه شرم گین شدم . من امروز زن هجده ساله ای رو پشت در دیدم که از سر ناتوانی اون پشت گیر نکرده بود من دیدم که تمام قامت ایستاده با توان و پر صلابت . نمیدونم علی پشت دروازه خیبر چگونه ایستاده بود ولی شک ندارم که زهرا بین در و دیوار همان گونه بود . یا زهرا

  19. زیتون می‌گوید:

    سلام
    چه تعبیری خدا در نقطه دارد*که تفسیری جدا هر نقطه دارد
    به تعداد بهار عمر زهرا(س)*همین اندازه کوثر نقطه دارد
    وبلاگ بسیار زیبایی وقلم شدیدا به جایی دارید
    به من هم سر بزنید منتظر راهنمایی و نظرات سازنده شما هستم

  20. منتظِر ندای " انا بقیة الله " می‌گوید:

    از طریق یکی از آن انصارالمهدی های آخرالزمانی با این قطعه ای از بهشت آشنا شدم… و چه زیبا است چشم دوختن به قطعه ای از بهشت.
    باشد که هرچه سریعتر از شمیم نرگس در راه تمامی مسلمین سرمست شوند.

  21. همت مضاعف می‌گوید:

    سلام. منم به جمع ستاره های حضرت ماه پیوستم… (لبیک یا خامنه ای…)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.