گزارش مراسم ازدواج سلطنتی

مراسم سیاسی-سلطنتی ازدواج زوج و زوجه دیروز با حضور عده ای از علاف های انگلیسی در کاخ باکینگهام و خیابان های اطراف بدون وسیله ایاب و ذهاب برگزار شد.
در این مراسم که حضور استقبال کنندگان بسیار چشمگیر، بلکه هم گوشگیر بود، شام فقط به از ما بهتران رسید، اما همه حضار توانستند لحظه به یادماندنی بوسه سلطنتی را از نزدیک -خیلی هم نزدیک، نه!- تماشا کنند. در هنگام بوسه سلطنتی، شوهر ملکه که خود در بالکن سلطنتی حضور داشت، به شدت چشم و گوشش می جنبید که این کار غیر اخلاقی با بی اعتنایی قابل تامل ملکه سلطنتی روبرو شد.
این گزارش می افزاید؛ زوجه که از یک خانواده معمولی بود، -آره ارواح عمه اش!- ابتدا با درشکه سلطنتی به محل کاخ آمد و سپس حضار که داشتند برای این “عروس عمومی” دست تکان می دادند، با خواندن این شعر که “عروس ما هل داره، نمک و فلفل داره؛ ماشاء الله به چشم و ابروش، دوماد نشسته پهلوش” برای لحظاتی فضای خاصی به مراسم بخشیدند. این در حالی بود که داماد سلطنتی در این لحظه سلطنتی اصلا کنار “عروس بعد از این سلطنتی” نبود، بلکه مادر شوهر داشت به پسرش نکاتی را در باب “زناشویی سلطنتی” تذکر می داد و داماد را به خواندن کتاب “مردان مریخی و زنان ونوسی” توصیه می کرد.
بعد از حضور عروس در محوطه بیرون کاخ، وی به داخل کاخ سلطنتی رفت و داماد حلقه سلطنتی را در یکی از انگشتهای عروس کرد تا از این پس به صورت رسمی دوشیزه را مبدل به یک دوشیزه سلطنتی کرده باشد. هر چند که… ولش کن!
آنگاه عروس بی آنکه ناز کند “بله” را داد و در این حین جمعیت استقبال کننده که در بیرون کاخ بودند، ضمن انتقاد از عدم نصب یک دوربین مدار بسته در محوطه بیرون کاخ، برای لحظاتی خودشان را جای عروس و داماد گذاشتند. فشردگی جمعیت به حدی بود که بیا و ببین!
بعد از مراسم حلقه اندازی سلطنتی، تنی چند از کله گنده های خاندان سلطنتی ضمن مشایعت عروس و داماد به بالکن کاخ باکینگهام، شاهد عبور طیاره های جنگ جهانی دوم بودند که از روی سرشان قیژی رد شدند. این صحنه به یادماندنی حضار را یاد جنایات روباه پیر بر ملل مستعمره انداخت، اما همین که بوسه سلطنتی، فضای بیرونی و اندرونی کاخ را معطر کرد، استقبال کنندگان خواهان تکرار این صحنه سلطتی شدند، که ابتدا مقداری عروس و داماد برای جمعیت خودشان را لوس کردند، اما بعد به خواسته حضار احترام گذاشتند.
در حین دومین بوسه سلطنتی، شوهر ملکه که معلوم نبود چشمش دنبال چیست، ضمن انجام یک “دورکاری سلطنتی”(!) از عروس و داماد خواست بالکن را ترک کنند، که این وداع آخر با اشک شوق جمعیت علافی همراه بود که برای این زوج آرزوی خوشبختی سلطنتی می کردند. مراسم به اینجا که رسید، جمعیت مثل گله گوسفند در فضا پخش شدند و تعدادی از خواص سلطنتی برای خوردن عصرانه به “عصرانه خوری سلطنتی” رفتند.
آنگاه اخص خواص سلطنتی که نورچشمی های ملکه و شوهرش بودند برای مراسم رقص و آواز و همچنین صرف شام به جای دیگری از کاخ رفتند که این ویژه خواری، با اعتراض جاماندگان از قافله همراه شد. به طوری که یکی شان به خبرنگار سلطنتی “قطعه ۲۶” گفت: من دخترعمه ملکه هستم، اما از روزی که رتق و فتق این قبیل مراسم افتاد دست شوهر ملکه، مرتیکه هیز فقط از خودراضی هایی مثل “جسی” را سوا می کند.
دخترعمه ملکه که به شدت داشت اشک می ریخت، ضمن اشاره به خدمات خود در مراسم مرگ پسردایی خاندان سلطنتی افزود: آن موقع شوهر هیز ملکه به من گفت که ان شاء الله در شادی های تان جبران می کنیم، اما وقت عروسی من که مصادف شده بود با عروسی دخترخاله ملکه؛ “جسی”، این آشغال، عروسی اون رفت، ولی عروسی من نیامد و الان هم که دارد همچین می کند.
وی در بخش دیگری از سخنانش، خرحمالی های خاندان سلطنتی را برای خود، و در عین حال عشق و حالش را برای امثال “جسی” توصیف و تصریح کرد: وقتی که من داشتم حنجره ام را پاره می کردم و برای داماد، “گل درومد از حموم، سنبل درومد از حموم” می خواندم، “جسی” و مادرش الهی جز و جگر بزنند، داشتند سرخاب سفید می کردند و به روح اون گوربه گوری قسم، که نور به قبر سلطنتی اش ببارد، بگو اگر مادر و دختر دست به سیاه و سفید زده باشند!
دخترعمه ملکه در فراز دیگری از سخنان مهم خود گفت: اگر بدانی چه لباسی پوشیده بودند؛ مادر از دختر جلف تر، دختر از مادر جلف تر! هر کسی که می دید، بهشان می گفت: وا! چه جلافتا! این چه لباسیه که پوشیدین؟! وی در پایان سخنان خود بیان داشت: مردم آخه چی میگن پشت سر آدم؟! خاندان سلطنتی ۲ تا دوست دارد، اما ۲ تا دشمن هم دارد؛ این “جسی” و مادرش حیا را خورده اند، چیز را قورت داده اند، حالا دو قورت و نیمشان هم باقی است. اصلا می خواهم ببینم اگر به این همه علاف که برای استقبال از عروسی سلطنتی آمده بودند، کوکاکولا نمی دادند، آیا باز هم می آمدند؟! مردم انگلیس یک مشت گرسنه اند که برای یک جرعه کوکاکولا حاضرند ۴ ساعت علاف بنشینند که عروس ایکبیری را با اون قیافه اش ببینند… خیلی هاشان هم که اصلا محل به این ازدواج نگذاشتند.
خاطر نشان می شود؛ این مراسم تا پاسی از شب زفاف به صورت سلطنتی ادامه داشت. تعدادی از دعوت شدگان به دلیل بعد مسافت، ضمن عذرخواهی از عروس و داماد، اعمال اختصاصی این مراسم را با “دورکاری” و از همان منزل انجام دادند! لازم به ذکر است این مراسم مردمی ۶ میلیارد دلار، یعنی ۴ میلیون پوند، معادل ۶ تریلیارد تومان،  روی دست بیکاران، فقرا، دانشجویان معترض به گران شدن شهریه ها، محرومین، ذوی الحقوق، بدوارث و بی وارث انگلیسی خرج گذاشت.
گفتنی است مشروح سلطنتی این مراسم را با آب و تاب بیشتر فردا نه پس فردا از همین ستون به آن ستون فرج است!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. میلاد پسندیده می‌گوید:

    “هر چند که… ولش کن!” !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  2. میلاد پسندیده می‌گوید:

    تریلیارد، ۱۵ تا صفر دارد یعنی ۱۶ رقمی است: ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان معادل ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال البته بعد از برداشتن چهار صفر از پول ملی می شود ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال جدید و اگر هم سه صفر حذف شود خواهیم داشت ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال جدید اگر هم صفری حذف نشود همان ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال خواهد بود.

  3. سیداحمد می‌گوید:

    جالب بود!
    با این جمله بیشتر خندیدم:

    “گفتنی است مشروح سلطنتی این مراسم را با آب و تاب بیشتر فردا نه پس فردا از همین ستون به آن ستون فرج است!” 🙂

    مخلصیم داداش.

  4. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  5. سجاد می‌گوید:

    سلام
    آخرش بود, دمت گرم داداش!!
    ” شوهر ملکه که معلوم نبود چشمش دنبال چیست، ضمن انجام یک “دورکاری سلطنتی”(!) ”

    خدا قوت. این روزها با اینکه خیلی سرت شلوغه, واقعا خوب به قطعه میرسی.

    یا علی مدد.

  6. سربازةٌ می‌گوید:

    یک چیزی می خواستم بگم.
    ولش کن…!
    .
    جالب نوشتید

  7. دانیال می‌گوید:

    ممنون حاجی، دمت گرم. لذت بردیم.
    خسته هم نباشید.

  8. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این متن چه قدر سلطنتی بود.
    حین خواندن بعضی قسمت هایش آن قدر بلند می خندیدم که مادرم از آشپزخانه پرسیدند:تو قطعه ای؟
    جالب بود و البته باید تاسف سلطنتی خورد به حال علاف های انگلیسی و ایضا خاندان سلطنتی شان.
    البته شاید اگر خبرنگار سلطنتی ”قطعه ۲۶″کمی سربسته تر گزارش می دادند،بهتر بود.

  9. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (فردا نه پس فردا از همین ستون به ان ستون فرج است!)

  10. اصلا می خواهم ببینم اگر به این همه علاف که برای استقبال از عروسی سلطنتی آمده بودند، کوکاکولا نمی دادند، آیا باز هم می آمدند؟!

    نگو یه سبز موجی(موج سبزی)،تو کلاس با آب وتاب از یه جشن پر شکوه!! تعریف می کرد.نگو این بوده…

  11. هوشنگ می‌گوید:

    با وجود اینکه اینجا همه چیز برای دیدن پخش زنده این مراسم مهیا بود اما ترسیدم حال تهوع بهم دست بده .
    خدا میداند دروغ نمیگم . وقتی که از پشت پرده زندگی این آدمها کمی بدانی از این کارهای عوام فریبانه و توهین آمیزشان باید هم بالا بیاری .

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    خدادلتو شادکنه داداش که بعدازچندروزغصه خوردن لبخند روبهمون هدیه کردی هرچندکه پشت این خنده به حال این بدبخت هابایدگریست .
    ضمنا :
    کلک مثل اینکه مراسم روبطورکامل وبصورت زنده آنالیزکردی به تومی گویند یک مربی کارآمد.

  13. حامد می‌گوید:

    سلام علیکم
    میتونم از این مطلبتون تو وبلاگ خودم استفاده کنم؟

  14. علیرضا ح می‌گوید:

    حسابی خندیدم
    دمت گرم

  15. سیداحمد می‌گوید:

    جناب حامد!

    با ذکر درست و کامل منبع، استفاده کنید!

  16. یلدا می‌گوید:

    خدا وکیلی خیلی باغرض نوشته بودین…اینکه دختره از خانواده عادیه رو شما نمیخوای قبول کنی ؟دلیلی بر ردش داری؟یا عادت کردین همه چیزو همون طور که میخواین ببینین؟!
    اصلا خوشم نیومد….واقع گرا باشیم

    بعد تفصیل این خبرو از کجا اوردین؟من نمیدونم ماهوراه رو برای کی ممنوع کردن وقتی همه دارن!!!

  17. یلدا می‌گوید:

    و متاسفم از اینکه خواهرا و برادرهام این مسائل براشون “مفرح”هست…

  18. سلاله 9 دی می‌گوید:

    یلدا می‌گوید:
    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ در t ۰۰:۴۲
    بعد تفصیل این خبرو از کجا اوردین؟من نمیدونم ماهوراه رو برای کی ممنوع کردن وقتی همه دارن!!!

    یلدا خانم عزیز
    این متن را نویسنده در ذهنشان پردازش کرده اند و تفصیل و شرحش داده اند و مثلا حضار در مراسم طبیعتا نخوانده اند:عروس ما هل داره و…
    آدم یک سرچ هم که در اینترنت کند،از این مراسم وحواشی اش اطلاعات زیادی به دست می آوردو لازم نیست که حتما از ماهواره این مراسم را دیده باشد تا بتواند در موردش مطلب بنویسد.

  19. یه بیست و ششی می‌گوید:

    خدا خیرتون بده. خندیدیم ، یه خورده هم لبمون رو گزیدیم!

  20. یه بیست و ششی می‌گوید:

    به “یلدا”
    حساس نشو ! حساس نشو!

  21. ناشناس می‌گوید:

    بعد این عروسی که آدمو یاد کارتونای والت دیزنی مینداخت و عهد شاه و پریون تو ناف ممالک آزادیخواه و دموکراسی و حقوق بشر و فلان و بمان
    که یک ماه شبکه های مستقل خبری و تلویزیونی به لباس عروس و کلاه ملکه و کفش شاه پرداختند

    حالا دیگه باید بن لادن رو که معلوم نیست از کدوم گورستونی پیداش کردن ببینیم
    و حالا حالا ها به قولی داستان داریم با جنازه این عنصر بی خاصیت شده

    این وسط فرهان پسر شش ساله بحرینی که توسط هم مسلکهای بن لادن با گاز اشک آور خفه میشه و شاه بحرین هم دعوتنامه برای جشن عروسی سلطنتی دریافت میکنه کجای این رسانه های مستقل و بیطرفه خدا میدونه

  22. امیر می‌گوید:

    حاجی خیلی خیلی خیلیییی دمت گرم.

  23. ف. طباطبائی می‌گوید:

    بچه ها کاری به یلدا نداشته باشید. ظاهرا یلدا خانم یه چیزی تو
    مایه های “دخترعمه ملکه” هستش و دلش از عروسی پره و اومده داره اینجا غر میزنه!

  24. یلدا می‌گوید:

    به “ف.طباطبایی”:
    منم نظرمو مانند بقیه دوستان مطرح کردم، در نسبت دادن اصطلاحات به افراد بیشتر دقت کنید !

    —-
    به “سلاله ۹ دی”:
    بله دوست گرامی متوجه هستم که متن ایشون حالت طنز داره
    اما ایشون “کاستی ها و ضعفها”را به نقد نکشیدند ..متن ایشون بیشتر حالت”تمسخر”داشت تا”طنز”!

  25. ___ باتومی ها ___ می‌گوید:

    انگار نظر های ما تایید نمی شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟

  26. فاطمه می‌گوید:

    من نمی دونم آدم مگه بعد ده سال زندگی ! عروسی می گیر ه یکی نیست به این خانواده ی سلطنتی بگه تو روت می شه ؟

  27. ناشناس می‌گوید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.