دهه ۸۰ به سرعت برق و باد، حوادثی در جهان رخ داد که اگر هاتفی از غیب خبر دهد؛ دهه ۹۰ «دهه ظهور» است، اصلا تعجب برانگیز نیست که جهان هرگز به سرعت دهه ۸۰ در «مسیر ظهور» حرکت نکرده است. تعیین وقت برای زمان ظهور، حتما کذب است، اما به نظر می رسد «قطار انتظار» روی «ریل ظهور» افتاده و چندان فاصله ای با «ایستگاه بهار» ندارد. این، مهم ترین چیزی است که من از تحولات این روزهای دنیا می فهمم. امروز گفتمان اصلی بشریت، «گفتمان اعتراض» است و اعتراض، ناشی از لبریز شدن کاسه انتظار است. اعتراض، زبان نجیب و محجوب انتظار است. اعتراض، اسم شب پر رمز و راز انتظار است. اعتراض، لسان سرخ مکتب انتظار است. دنیا دارد به سمت و سویی می رود که مقصدش جز «منجی عالم بشریت» نیست. حوادث دنیا انگار عجله دارد که پر کند «پازل ظهور» را. اگر تا پیش از دهه ۸۰ سخن گفتن از ظهور، به نوعی خلسه معرفتی، بلکه امید واهی برای جهانیان می مانست، اینک اما طبیعی ترین و بدیهی ترین خبر ملموس برای دنیا، اتمام دوران غیبت است. خبری که از «دهه ۹۰» انتظار شنیدنش می رود، و اگر نرود، تعجب برانگیزتر است تا اگر برود. به این معنی که دنیا آماده به نظر می رسد برای ظهور. هم «آماده» و هم البته «مستعد». نه! من اصلا بنا ندارم که بگویم دهه ۹۰ حتما دهه ظهور است، بلکه معتقدم: از دهه ۹۰ به بعد، عمر انتظار، مثل عمر بهار، کوتاه و زودگذر به نظر می رسد. در اینجا مرادم از بهار، «بهار زمین» است که فصلی بیش نیست. زود می آید و زود می رود، اما «بهار زمان» فصل مانای آخرالزمان است. فصلی که در عوض دیر آمدنش، دیر خواهد پایید و دور و دراز خواهد شد. ظهور، همچون قله ای است که بشریت تا دهه ۸۰ برای فتح آن، جانها کند و جانها داد و جام زهرها سر کشید، اما خود قله را هرگز ندید. گویی بی هدف، ناامید می دوید. دهه ۸۰ اما بلندای قله، رخ بالای خود را نشان داد به اهل عالم. این بود که طفل پیر دنیا زبان باز کرد و بی هراس از لکنت، فریاد زد و داد کشید و اعتصاب کرد و اعتراض و اعتراض و اعتراض. دهه ۹۰ اما دهه عبور از آخرین پیچ تاریخ آخرالزمان است. یعنی از ۹۰ به بعد، هر آن سال که تا ظهور طول بکشد، چیزی بیشتر از سختی عبور از آخرین گردنه غیبت نیست. چقدر یعنی این زمان، طول خواهد کشید؟! یک دهه، کمتر، بیشتر؟! قطعا طول این زمان، آنچنان اهمیت ندارد؛ مهم این است که زمین و زمان، «بهار توامان» می خواهند، و دهه ۹۰ اصلا بعید نیست که آخرین برگ سفرنامه غیبت باشد. در این برگ، دنیا به «زبان مشترک» رسیده است، و از حلقوم بشریت، فقط یک شعار شنیده می شود؛ شعار اعتراض به وضع موجود. در این شعار، نه فقط شیعه و سنی، که حتی مسیحی و یهودی هم با هم وجه اشتراک و وحدت دارند. این روزها دنیا مرزهای جغرافیایی خود را از دست داده و فی الواقع دهکده ای کوچک شده است، اما نه آن دهکده ای که رضایت دهد به کدخدایی نظام سلطه. این دهکده مثل کشتی می ماند که ناخدای باخدا می خواهد، اما فاصله اش تا «ساحل قله» هر لحظه از لحظه قبل، کم و کمتر می شود. دهه ۹۰ «چون که صد آید»، نویدبخش فتح «قله بهار» است، لیکن «چون که صد آید، نود هم پیش ماست». از این دهه به بعد، آنکه اولین نفر به «آفتاب» خیر مقدم خواهد گفت، «ماه» است. اگر نقش ماه، آنقدر مهم و حیاتی است که بدون او، کمر خورشید در «کربلای تاریخ» می شکند، پس عن قریب باید بتابد آفتاب تا نشکند کمر روزگار. در عصر غیبت خورشید، ماه هرگز اجازه نداد تاریکی و ظلمت، پهن کند سایه سرد و سنگین خود را بر سفره شب. در این عصر، ماه، ماه خوبی بود برای آفتاب. ماه زخم خورد، اما اجازه نداد سنت نورانگی فراموش، و «آئین روشنایی» خاموش شود. ماه اگر نبود، مرز دنیا را به تباهی، به سیاهی می کشیدند و زبان اعتراض را می بریدند. انقلاب اسلامی، ماهی بود برای آفتاب انقلاب جهانی. انقلاب اسلامی در «مکتب انتظار»، سوتکی در گلوی طفل پیر بشریت است؛ تا انتظار نمیرد و اعتراض، حق آزادی بیان داشته باشد.
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
دهه ۸۰ «بوی پیرهن یوسف» شنیدیم. دیر نیست در جهانی که از «کنعان» بزرگ تر نیست، «چشم یعقوب» به جمال یار گمگشته روشن شود. دهه ۹۰ «عطر مهدی» می دهد. انقلاب اسلامی، پیراهن یوسف زهرا بود، و اینک فصل برداشت محصول انتظار است. این محصول، فقط «عزیز مصر» نیست؛ از نیل تا فرات، و از شرق تا غرب، و از شمال تا جنوب، عزیزش می خوانند. باور کن عزیز، این «نوروز» نوروز دیگری است.
آنقدر نظام جمهوری اسلامی را دوست می داریم که حتی اگر افرادی در مایه های سران فتنه، قدمی ولو کوتاه، برای کاستن از فاصله دور و دراز خود با نظام بردارند، بی نیاز از «نیت خوانی»، سعی می کنیم حمل بر صحت کنیم و این اتفاق را حتی المقدور، رخدادی مبارک بخوانیم. کتمان نمی کنم عصر جمعه یعنی یوم الله ۱۲ اسفند که از رای دادن آقای خاتمی در انتخابات، مطلع و مطمئن شدم، به دوستانم در تحریریه روزنامه «وطن امروز» گفتم: «عن قریب است که اپوزیسیون، خاتمی را به باد فحش بگیرد. شاید بهتر باشد از این پس در نوشته هایم ملاحظه این مسئله را بکنم و خاتمی را همان طور ننوازم که در فتنه ۸۸ نقدش می کردم». این را هم گفتم که به هر حال، ما استقبال می کنیم از هر کار کوچک یا بزرگ و مهم یا غیر مهمی که آتش بر خرمن دشمن بنشاند. بگذریم که از همان فتنه ۸۸ هم معتقد بودم که لااقل من باب حق و عدل و قضا، جرم خاتمی قابل قیاس با جرائم دیگر سران فتنه نیست، هر چند که اصلا جرم کمی نیست. خاتمی جز تذبذب، صفت دیگرش بزمی بودن است. آدم بزمی، در صدر نشستن را دوست می دارد و قدر دیدن، موضوعیت دارد برایش. آدم بزمی دوست می دارد محبوب هر جمعی باشد و بزرگان هر جماعتی دوستش داشته باشند. شاید از همین رو بود که خاتمی در فتنه ۸۸ هرگز مثل موسوی و کروبی، ترمز پاره نکرد، اما این نیز هست که مع الاسف، سکوتش از رضایت بود! فی المثل شاید خاتمی راضی به آشوب عاشورا نبود، اما در برابر آن هتک حرمت تاریخی، هیچ وقت موضع درست، عمومی و شفافی اتخاذ نکرد، چرا که نمی خواست پایگاهش میان فتنه سبز و جایگاهش میان بزرگان نظام، بیش از پیش خراب شود. خودش گاهی به این و آن می گوید: بیش از این نتوانستم مانع تندروی موسوی و کروبی شوم! خاتمی اما به سبب خصلت بزمی بودن، خر فتنه و خرمای نظام را با هم می خواهد. لذا یکی به نعل و یکی به میخ می زند و عجبا که مثل دیگر اصحاب بزم، نام این کردار خود را نفاق، حتی تذبذب، نمی گذارد، بلکه اعتدال می نامد! اعتدال قطعا از اهل حکمت، رواست، و حتما صفت نیکویی است، لیکن آنچه خاتمی بدان اشتغال دارد، اعتدال نیست؛ افراط در بزمی گری است. روزگار گاهی به انسان بزمی، به سان دوم خرداد ۷۶ روی شیرین نشان می دهد، گاهی هم البته آن روی ترش خود را. سال های سال است که روزگار، سر ناسازگاری دارد با خاتمی. حتی قبل از فتنه ۸۸ و دقیقا تا امروز، و اگر اصلاح نکند آقای خاتمی، اصلاحات خود را، بعید به نظر می رسد که شاهد آشتی روزگار با خود باشد. تاملی بر رفتار آقای خاتمی در ۶ ماه گذشته، تردیدی باقی نمی گذارد که وی خواهان تحریم انتخابات بود. خاتمی تردید داشت که در نخستین انتخابات بعد از فتنه ۸۸ با چه میزان مشارکتی، مردم از صندوق آرا استقبال می کنند. متاثر از همین تردید، خاتمی نزدیک ۶ ماه با چراغ خاموش حرکت کرد، تا اگر مشارکت، بالا بود، شکست خورده اصل کاری خوانده نشود، و اگر مشارکت، پایین بود، ژست پیروزی بگیرد. هر چند خاتمی ۶ ماه تمام با چراغ خاموش حرکت کرد و به عبارتی برای نظام، کلاس گذاشت، اما خون «مصطفای شهید» از قبل هم معلوم بود که مثل روز، «روشن» خواهد کرد عرصه انتخابات را. لیکن خاتمی تردید داشت! تردید او روز انتخابات رفع شد؛ آنجا که فهمید چه خبر است! لذا رفت و رای داد و صدالبته جوری رای داد که هم دیده شود و هم دیده نشود! رای خاتمی، پیام او به نظام بود که؛ من عضوی از خانواده بزرگ نظامم، اما این رای، پیام روشن تری هم داشت. این پیام آن بود: «بابت فتنه سال هشتاد و اشک، غلط زیادی کردم. لطفا نظام، ملت، ولایت، همه و همه مرا ببخشند»! نظام و راس نظام البته اعتنایی به این پیام خاتمی نکرد. به عبارت بهتر، نه اعتنا کرد و نه بی اعتنایی. نظام، شان خود را نگه داشت، اما اپوزیسیون، از آنجا که اصولا شانی ندارد، پیام خاتمی را به وضوح دریافت کرد و او را به باد فحش و سزا و ناسزا گرفت. طرفه حکایت این جاست: برای اهل سیاست، قدم بعدی خاتمی، راحت قابل پیش بینی بود. معلوم بود چه خواهد کرد خاتمی… اینکه بیاید و از رای خود دفاع کند، اما پیام رایش را، خود بگوید، نه رایش!! حنای خاتمی مدت هاست که دیگر رنگ ندارد. چه وقتی فتنه می کند، چه وقتی فتنه را با سکوت خود تایید می کند، چه وقتی فلان اقدام را تائید نمی کند، چه وقتی تحریم می کند، چه وقتی رای می دهد، چه وقتی فحش می شنود، چه وقتی روی رای خود، ماله کشی می کند و همچنان از موسوی و کروبی به عنوان عناصر دلسوز نظام یاد می کند! مسئله خیلی روشن است. تو اگر موسوی و کروبی را دلسوز می خوانی، که این ۲ قائل بر تحریم انتخابات باشکوه و کم نظیر یوم الله ۱۲ اسفند بودند، لیکن اگر آمدی و رای دادی، دیگر چه لزومی دارد به گند زدن روی ۳ نقطه خوری ات؟! رای دادی، همه از دوست و دشمن، پیام رایت را گرفتند؛ واکنش بعدی ات دیگر چه صیغه ای است؟! چه چیزی را با کدام سفسطه، می خواهی توضیح دهی و جبران کنی؟! یعنی حد بزمی بودن کجاست، که گفت: «نه در مسجد، دهندم ره که مستی، نه در میخانه، کین خمار، خام است». پخته باید بود، حتی در سیاست ورزی، حتی تر در مواضع ۲ گانه! و الا محبوب همه نمی شوی، بلکه از همه بد و بیراه می شنوی! آیا آقای خاتمی، در ورای بزمی بودن، این محصول را می خواست؟! بعید می دانم!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
ایام فتنه ۸۸ از جمله شعارهای فتنه گران، این بود: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». این شعار، البته آنطور که سبزها فکر می کردند، شعار روی مخی نبود! اصولا ما بدمان نمی آمد که سبزها هم به این صرافت افتاده بودند که مردانگی در شعاع ستاره های شهر ماست. اصلا یکی از اهداف فعالیت های فرهنگی ما در بسیج این بود که همت و باکری را لااقل با زبان جماعت مثلا دگراندیش، آشنا کنیم که انگار موفق بودیم! هر شعاری از همت و باکری، صرف نظر از محتوا، بازی در زمین بسیجی نسل امروز است، و چه چیزی از این بهتر؟! همت و باکری مثل آفتاب اند. تو حتی اگر بخواهی، نور آفتاب را به نفع شب پرستان مصادره کنی، عاقبت نخواهی توانست، چرا که آفتاب، حتی اسمش هم تب و تاب دارد. همت و باکری یعنی اطاعت محض از ولایت فقیه در زمان غیبت. پیام، بیش از آنکه در شعار ساخته شده درباره همت و باکری، مستتر باشد، در اسم این ۲ شهید نهفته است. از همه اینها گذشته، شعار «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» به عبارتی، شعار درستی هم هست! اگر منظور از این شعار، این است که ما حتی خون «مصطفای شهید» را هم در امتداد جوشش خون شهدای دهه ۶۰ بدانیم، قطعا همین طور فکر می کنیم. وانگهی! نظر ما درباره شهدای بسیج، از هر نسلی و از هر فصلی، چیزی فراتر از شعار «بسیجی واقعی…» است. ما خاک پاک سنگ مزار همت و مصطفای شهید را به عنوان «تبرک» استفاده می کنیم و «مقدس» می خوانیم. بسیجی، بسیجی است؛ دیروز و امروز و فردا ندارد، و الا چه باک از طعنه ها، که به «علی» می گفتند، ما «محمد» را قبول داریم و برای «سیدعلی»، از خواب شان با «امام» پرده برداری می کنند!! اصولا حتی اسم «محمد» یعنی «علی» و حتی نام «خمینی» یعنی صحه بر «خامنه ای». ما تشکر می کنیم از هر فتنه گری که با هر نیتی، دم از همت و باکری بزند. ما ۲۰ سال دیگر، از هم الان، استقبال می کنیم از شعار «بسیجی رشید، فقط مصطفای شهید». این شعار، قشنگ ترین بازی ابلهان در زمین بسیجیان فرداست. بگذار بازی کنند!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
این نوشته تمام نمی شود، الا این که بپرسیم؛ منافق واقعی کیست؟! لیبرال واقعی کیست؟! فتنه گر واقعی کیست؟! باورم هست حتی به صفات زشت نیز نباید گند زد که خلاف هم برای خودش اصولی دارد! آقای خاتمی! «منافق صددرصد، رجوی است و بنی صدر»!! شما که از شعار همت و باکری، طرفی علیه ما نبستید، لیکن این لطف ما به شما، عیدی نوروز ۹۱ تان که ما شما را، عمرا «منافق واقعی» بدانیم، که نفاق هم الحق، آداب خودش را دارد!! شما یک بزمی دمدمی مزاج صددرصد هستی و اصولا خیلی سیاسی نیستی. ورود شما در سیاست، محصول یک «سوء تفاهم بزرگ» است.
وطن امروز/ ۲۴ اسفند ۱۳۹۰
برد و باخت، «اخلاق» می خواهد، یا به تعبیر عامیانه، «ظرفیت». هم آنکه می برد و هم آنکه می بازد، باید رعایت کند چیزهایی را، که بازی های دنیا پر است از فراز و نشیب. اگر چه فاتح اصلی حماسه ماندگار ۱۲ اسفند، آحاد ملت اند، لیکن نمی توان منکر برد و باخت نامزدها، لیست ها و گروه های سیاسی شد. قطعا تا یکی دو روز دیگر، همه کاندیداهای محترم این دوره از انتخابات، متوجه رای مردم می شوند. از این ۲ حال، خارج نیست؛ یا راهی «بهارستان» می شوند، یا در جایی دیگر مشغول خدمت، که به لطف خدا، برای خدمت، چیزی که در این کشور زیاد است، صندلی است. البته چه خوب است اگر که به بهانه آرمان گرایی، واقع گرایی را تعطیل نکنیم و به اندازه خود، تشکر کنیم از اصحاب سیاست، که با رقابت گرم شان، یکی از اضلاع موثر حماسه آفرینی ملت بودند. با این همه، شکر حضور ملت، علاوه بر سجده به درگاه خدا، حتما مکلف به ۲ «تکلیف واجب» می کند؛ یکی اصحاب سیاست را، یکی اصحاب قدرت را. بر سیاسی ها فرض است به احترام رای ملت، حتی المقدور به رقابت پایان دهند و فضای عمومی کشور را برای خدمت، «آرام» نگه دارند. جز این کنند، ناسپاسی کرده اند. «آرامش»، پیش فرض رخوت نیست، بلکه اسباب خدمت است. بر اصحاب قدرت نیز فرض است که قدر این ملت را بدانند و جواب محبت بی حد و حصر مردم را فقط و فقط با کار بدهند. مردمی که جمعه، چنین به صحنه آمدند و این چنین حماسه ای آفریدند، مردمی که زن و مرد و پیر و جوان و دختر و پسر و شهری و روستایی و بالاشهری و پایین شهری، همه با هم یک دل و یک صدا شدند، مردمی که سلیقه های مختلف و عقیده های متفاوت، اندک لطمه ای به وحدت شان نزد، مردمی که در صف دور و دراز رای، اعضای یک پیکر شدند و قطره های زلال یک دریا شدند؛ حتما لایق مسئولینی خادم، پرکار و حریص در خدمت رسانی اند. برای این مردم، هر اندازه که کار شود، باز هم کفه لطف مردم، سنگین تر است. پس فرض است بر قوه مجریه که جواب محبت مردم را با کار بدهد. این مردم لایق خبر افتتاح اند، نه احیانا اخبار پروژه های نیمه تمام. ما هیچ وقت، دولت مستقر را با دولت سازندگی و اصلاحات نمی سنجیم، بلکه با خودش قیاس می کنیم. ظرفیت خدمت رسانی در این دولت، بالاست و اگر حواشی بگذارد، دولت فعلی در مقوله خدمت، دولت مستعدی است. تو ببین و خود قضاوت کن که خبر پیشرفت هسته ای، خبر افتتاح بیمارستان، خبر احداث بزرگراه، خبر افزایش حقوق کارمندان و کارگران، خبر بیمه های تکمیلی، خبر کم کردن گرانی، خبر یارانه ها، خبر بالا بردن ارزش پول ملی، خبر کم شدن فاصله ها، خبر توزیع منابع ثروت به عدالت و اخباری از این دست، با دل این ملت خوب و مهربان و صمیمی چه می کند؛ احیانا خبر اختلاس و خبر انحراف و خبر حرافی بی مبنا، با همین دل چه می کند؟! بار خدمت، البته فقط روی دوش دولت نیست. قوای مقننه و قضائیه نیز در شعاع تکالیف خود، کارشان مصداق خدمت است، که در این نوشته، مرادم از «خدمت»، هر آن کاری است که لبخند رضایت بر لب ملت بنشاند. سهل است که توسعه خطوط مترو، افتتاح پل صدر و درست کردن فلان ورزشگاه در پایین ترین نقطه شهر تهران، خوشحال می کند اهالی پایتخت را و بگومگوی شهرداری و دولت بر سر بودجه مترو، روی مخ تهران نشینان راه می رود. آیا مردمی که در حسینیه ارشاد و مسجدالنبی و مسجد لرزاده و کجا و کجا ۳ ساعت صف ایستادند تا بلکه رای خود را درون صندوق بیاندازند، سزاوار چه هستند؟! اینکه از حضرات، کار ببینند، یا اینکه از حضرات، دعوا ببینند؟! سپاس به چیست؟! ناسپاسی به چیست؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
این نوشته را با تذکر در باب «اخلاق برد» و «اخلاق باخت»، شروع کردم. مجلس شورای اسلامی، کمتر از ۳۰۰ نماینده می خواهد و طبعا انتخاباتی از این دست، بیش از برنده، بازنده دارد. آنکه رای نیاورده، حق اعتراض دارد، اما حق اعراض ندارد. حق سرپیچی از قانون ندارد. آنکه رای نیاورده، باید رعایت کند اخلاق باخت را. باید تمکین کند به رای مردم، که آرای مردم را جماعتی از معتمدین همین مردم، می شمارند. راهی شدگان بهارستان هم باید اخلاق برد را رعایت کنند. آفت برد، غرور است و برد و باخت، از پی هم می آیند. مردمی که پای صندوق، «اخلاق رای دادن» را به خوبی نمایش گذاشتند و دنیایی را مات و مبهوت از حضور خود کردند، مردمی که در طول ایام تبلیغات، «اخلاق هواداری» را قشنگ و با طمانینه مراعات کردند، نامزدی را سزاوارند که اخلاقش به ملت رفته باشد؛ خواه انتخابات را باخته باشد، خواه انتخابات را برده باشد، که مهم تر از برد و باخت، اخلاق برد است و اخلاق باخت. در این انتخابات، نه نامزد پیروز و نه قطعا نامزد مغلوب، هیچ کدام نمی توانند ادعای فتح گفتمان سیاسی خود را داشته باشند. «گفتمان ملت» صدر هر گفتمانی نشسته است. دنیا اینک، خمینی و خامنه ای را به ملتی بزرگ، باشکوه، فدایی، وفادار، عاشق، هم رای و هم نظر می شناسد. القصه! وقتی کلاس کار ملت ما اینقدر بالاست، چه خوب اگر که بیاید به این کلاس، مجلس ما، دولت ما، نامزد پیروز ما، نامزد شکست خورده ما. فتنه ۸۸ را یادتان هست؟! گمانم نامزد بازنده، بی کلاسی کرد و الا این نمی شد که الان، رای دادن سیدمحمد خاتمی در شهر دماوند، زلزله بیاندازد در اردوگاه بدخواهان! نامزد مد نظر، اگر کمی کلاسش به ملت ایران رفته بود، اگر کمی عقل داشت، این بلا را بر سر جریان اصلاحات نمی آورد.
آری! ما همه باید بیاییم به ملت ایران! اگر «اخلاق دریا» نداشته باشد، قطره از دریا دور می شود… صادقانه اعتراف می کنم که قلمم قفل کرده است! کلیدش دست کلمات نیست! زبان فارسی مگر چند حرف دارد که با آن بشود مردم کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری را وصف کرد که قریب ۱۰۰ درصدشان در انتخابات شرکت کردند؟!
هی رفیق! من پایه ام… می آیی با هم «اشک شوق» بریزیم؟!
جوان/ ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
سلام
خوبید
اومدم تشکر این روزا که اکثرا به جای کار فرهنگی حرف فرهنگی می زنند و اکثرا به جای سیاست علوی داشتن و دفاع از ولایت حرف سیاسی می زنند و سیاست بازی چقدر (یادش به خیر… “جومونگ ایران زمین، احمدی نازنین”) را آرامم کرد انشاالله همیشه با امام حسین (ع) محشور باشید .
خوش به حال این شهید
سلام بر حسین*
سلام داداش حسین عزیز. خسته نباشید.
(داداش حسین و مبصر بزرگوار عذر خواهی می کنم که کامنتم طولانی میشه. ارزششو داره. ببخشید)
فردا سالگرد شهادت “حاج حسین بصیر” قائم مقام لشکر ۲۵ کربلاست.
http://up.iranblog.com/images/er5gi81mckfpnhyu6z0d.jpg
قبل از شروع عملیات کربلای ۱۰ شبی که با نیمه شعبان مصادف بود، حاج بصیر خطاب به رزمندگان گفت: «انتظار یعنی حرکت و انتظار یعنی ایثار، یعنی خون؛ انتظاریعنی ادامه دادن راه شهیدان، انتظار برای این است که انسان در سکون آب گندیده نباشد، انتظار خیمه خروشان است و دریای مواج.»
در ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶ در شب عملیات کربلای ۱۰ بر فراز ارتفاعات ماووت خمپاره ای بر سنگر او فرود آمد و حاج حسین بصیر در سن چهل و پنج سالگی بعد از هفت سال حضور مستمر در جبهه های نبرد به شهادت رسید.
بخشهائی از وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
….
همسنگرم تذکری دارم و آن این است که چشمت برای خدا ببیند، گوشت برای خدا بشنود، قلبت برای خدا بتپد، پایت برای خدا بدود، دستت برای خدا باشد تا اسلحه را بچکاند. نکند خدای نخواسته دستت بلرزد، پایت بلرزد، قلبت از تپش باز ایستد، تو را به حق همسنگری سوگند…. کاری را که باعث رنجش خاطر امام عزیز باشد انجام مده، سنگر را رها مکن…..
میوههای دلم! فرصت نشد که محبت خود را به شما ابراز کنم، دلم میخواست در کنار شما توقف کنم ولی امروز جای توقف نبود. دلم می خواست پیش شما باشم ولی مسئله انقلاب بود و اسلام. دلم میخواست خندههای دلتان را ببینم ولی نالههای فرزندان پدر از دست داده آرامم نمیگذاشت….
روزگاری است که نفس اسلام یعنی جان اسلام در خطر است و مورد تاخت و تازه لشگریان ابرهه زمان است. آرام گرفتن، خوردن، خوابیدن و گفتن و … کار هیچ انسان مؤمن و عاقلی نمی تواند باشد.
…آدم دیندار، مسلمان، متعهد و باغیرت، با شرف با آدم انسان نما و آدمنما فرق دارد، آدمی که به اسکلت آدم بودن نیست بلکه رفتار، کردار و گفتار او معرف شخصیت، حیثیت، مقام و منزلت اوست. بنابراین جگرگوشگانم همواره در خط امام باشید.
شادی روح همه شهدا، حاج حسین بصیر و شهید قدیانی صلوات.
خوش به سعادتشان،
خوش به حال همه شهدا؛
خوش به حال همه شان؛
بیچاره ما….
« ماجرای وزیر اطلاعات وعبرتی که باید گرفته شود »
۲/۲/۱۳۹۰ – ۱۰:۱۸ ع
در ماجرای وزیر اطلاعات ما چها رکن داشتیم :
۱-امام خامنه ای :که با ارسال دونامه یکی به آقای رییس جمهور برای ابقای آقای مصلحی واینکه رفتن ایشون مصلحت نیست و تشکر از خدمات این بزرگوار و یک نامه به آقای مصلحی برای دقت وکاربیشتر وجبران ضعفها همیشه به بهترین وجه مدیریت میفرمایند جانمان فدای خاک قدمش .
۲-آقای رییس جمهور :که با درخواست آقای مشایی (همه کاره )مبنی برگزارش معاون برنامه ریزی وزارت مبنی برضعف دربرخی بخش ها وزیر اطلاعات را مواخذه فرمودند(عذرایشان راخواستند)
۳- جناب حجت الاسلام مصلحی :که بعداز مواخذه توسط رییس جمهور دستان خویش را بالا برده فرمودند من هرچه میتوانستم انجام دادم واز جلسه خارج شدند که آقای احمدی نژاد میفرمایند یک مشاور به مشاورانمان اضافه شد (یعنی ایشون باید بره تنگ دل آقای متکی و….)
۴-جناب معاون برنامه ریزی (دوست و شاید پاچه خوار جناب مشایی ماکه نمیشناسیمشون ) که سعایت جناب مصلحی فرموده نزد مشایی حالا برای چی خدا میدونه …
نتیجه :حالا ما حزب اللهی ها از آقای احمدی نژادمیپرسیم مشایی چیکاره است این وسط ؟چراباید آقای مشایی یک همچین لابی قویی داشته با شد که هرچه بخواهد میکند ؟چرا شما درمسایل کلان بدون مشورت با رهبری حکم میفرمایید ؟ما به شما به خاطر ولایتمدار بودنتان واخلاص و خدمتگذار بودنتان که انشا لله همچنان باقی است که همین طور هم هست رای دادیم وحمایت کردیم لطفا پای ولایت بایستیدآیا وقت آن نرسیده که با مشایی خداحافظی کنید؟ او باید چه کند تا برای شما ثابت شود راه او از راه نایب امام زمان جداست ؟
خدا روشکرکه به دستور رهبری جامه عمل پوشاندید ( شانس آوردید)عبرتی شد برای آخرین بار انشالله برای آینده وگرنه مجبور میشیم جلوی شما بایستیم شوخیم نداریم حاج محمود جون بچه بسیجیاروکه میشناسی !!!
سلام. روحش شاد.
داداش دوباره این فائزه خودشو انداخته وسط. مصاحبه ی جدیدشو دیده؟؟
به سران مملکت گفته اراذل و اوباش. این حد نداره؟
حسین قدیانی: بروید و از رئیس قوه قضاییه بپرسید!
زندگینامه، فیلم و عکس پهلوان بی مزار شهید شاهرخ ضرغام
حُرّ امام خمینی
…
فدائی رهبر!
بعد از این همه سال هنوز نمیدانید خاندان هاشمی از هفت دولت آزادند؟!
واگذارشان میکنیم به خدا،
خون به دل شوند که خون به دل همه کردند….
…
حسین قدیانی: حق هم با شما هست و هم نیست؛ دامن نزنید به این بحث… و قصه “موسی و شبان” را به یاد آورید…
پفک (گفت و شنود)
گفت: یکی از عوامل مشایی طی مصاحبه ای به کیهان شدیداً حمله کرده که چرا مشایی را منحرف دانسته است و برای اثبات حقانیت! مشایی گفته است او در شبانه روز فقط ۲ ساعت می خوابد!
گفتم: از کی تا به حال، «کم خوابی» نشانه خوب بودن است؟! اگر این آقا راست بگوید، می توان نتیجه گرفت که آقای مشایی به خاطر همین کم خوابی، حرف های نامربوط می زند!
گفت: این عاشق سینه چاک گفته است؛ کسانی که مشایی را قبول ندارند، نمی توانند حامی و طرفدار دولت باشند!
گفتم: یاد آن روزها بخیر که وقتی می خواستی از بقالی محل یک کیلو قند بخری می گفت؛ باید یک بسته پفک هم ببری، قند را بدون پفک نمی فروشیم!
گفت: همین آقا در حالی که آنچه از طرف حلقه مشایی به وی دیکته شده را تکرار می کند، اصرار هم دارد که خودش را خیلی متدین و انقلابی هم نشان بدهد.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود حج ولی نماز نمی خواند و طواف نمی کرد، پرسیدند این دیگه چه نوع حجی است؟! در جواب گفت؛ قبل از حرکت به ما گفته اند همه چیز برعهده کاروان است؟!
سلام
عاقبت دوستان دستش را گرفتند- در باغ شهادت را دیدی نبستند
آه . . .
خدا قوت . با “چرا امام حسین (ع) انقلاب مخملی نکرد؟!” به روزم.
یا علی مدد.
برادر خوبم سید احمد عزیز حرف شما متین ولی تا کی سکوت؟؟؟ بیش از ۲۰ساله که این خانواده ی دیکتاتور هرکاری دلشون خواسته با مردم و سنت و فرهنگ ما کردن دیگه سکوت بسه. البته امر رهبری واجب تره در مورد این خانواده
شهادتش مبارک.
خوش به سعادت این بهشتیان دوست داشتنی.
شهید احمد فتاحی الان باید کنار بابا اکبر باشه. چه محفلی.
شهادت هنر مردان خداست
شهادت این هنرمند خدا مبارک
رفت و عند ربهم یرزقون شد و به قول شما چه فرقی می کند چند نفر زیر تابوتش را گرفته باشند؟!
اصلاحیه
« ماجرای وزیر اطلاعات وعبرتی که باید گرفته شود »
در ماجرای وزیر اطلاعات ما پنج رکن داشتیم :
۱-امام خامنه ای :که با ارسال دونامه یکی به آقای رییس جمهور برای ابقای آقای مصلحی واینکه رفتن ایشون مصلحت نیست و تشکر از خدمات این بزرگوار و یک نامه به آقای مصلحی برای دقت وکاربیشتر وجبران ضعفها همیشه به بهترین وجه مدیریت میفرمایند جانمان فدای خاک قدمش .
۲-آقای رییس جمهور :که با درخواست آقای مشایی (همه کاره )مبنی برگزارش معاون برنامه ریزی وزارت مبنی برضعف دربرخی بخش ها وزیر اطلاعات را مواخذه فرمودند(عذرایشان راخواستند)
۳-اسفندیار رحیم مشایی :ایشون کلا همه جا هست! همه جا آدم داره! هرکی باهاش مشکل داره مثلا استاندار …میشه بخشدار کهریزک !هرچی میخوادمیگه !راحته!با وزیر اطلاعات خورده حساب داشته نداشته دیگه بیخیال !یه زیراب زن تووزارت گیر آورده خودشم که زیراب زن حرفه ای! مصلحی رو میخواست کله کنه!- خدا کلت کنه تو دیگه از کجا زدی بیرون-(باتوجه به صحبتهای برادرحدادیان) !!!!!!!!!!!!
۴- جناب حجت الاسلام مصلحی :که بعداز مواخذه توسط رییس جمهور دستان خویش را بالا برده فرمودند من هرچه میتوانستم انجام دادم واز جلسه خارج شدند که آقای احمدی نژاد میفرمایند یک مشاور به مشاورانمان اضافه شد (یعنی ایشون باید بره تنگ دل آقای متکی و….)
۵-جناب معاون برنامه ریزی (دوست و شاید پاچه خوار جناب مشایی ماکه نمیشناسیمشون ) که سعایت جناب مصلحی فرموده نزد مشایی حالا برای چی خدا میدونه …
نتیجه :حالا ما حزب اللهی ها از آقای احمدی نژادمیپرسیم مشایی چیکاره است این وسط ؟چراباید آقای مشایی یک همچین لابی قویی داشته با شد که هرچه بخواهد میکند ؟چرا شما درمسایل کلان بدون مشورت با رهبری حکم میفرمایید ؟ما به شما به خاطر ولایتمدار بودنتان واخلاص و خدمتگذار بودنتان که انشا لله همچنان باقی است که همین طور هم هست رای دادیم وحمایت کردیم لطفا پای ولایت بایستیدآیا وقت آن نرسیده که با مشایی خداحافظی کنید؟ او باید چه کند تا برای شما ثابت شود راه او از راه نایب امام زمان جداست ؟
خدا روشکرکه به دستور رهبری جامه عمل پوشاندید ( شانس آوردید)عبرتی شد برای آخرین بار انشالله برای آینده وگرنه مجبور میشیم جلوی شما بایستیم ( شوخیم نداریم )حاج محمود جون بچه بسیجیاروکه میشناسی !!!
در جوار حرم امن الهی دعاگوی همه بچه های با صفای قطعه و حاج حسین هستم…
یا علی مدد
سلام دلاور
خداوند رحمت کند جانبازان شهید را که بسوی جانان رفتند و از دردها و رنجها خلاص شدند …
روی سخنم با دوستانیست که اینجا نظر میگذارند ….
نزد چندتا جانباز رفتید و به آنها سر زدید ؟
انشالله آنها را زود از یاد مبرید
از شهید گفتن و اما نزد جانبازان نرفتن فقط ادعایی ریاکارانه می باشد ..
مانند ریاکاران و دنیا طلبانی که از اینجا هزاران کیلومتر میروند شلمچه تا خاک آنرا زیارت کنند….
اما جانبازان را …این شهدای زنده را اصلا نمی شناسند یا هم به عیادتشان نمی روند ….
ولی به محض اینکه شهید شوند در مراسمان حضور می یابند و از خاطرات آنها میگویند ..
خواب دیدی شبی که جلادان، فرش دارالخلافهات کردند
گردنت را زدند با ساتور، به شهیدان اضافهات کردند
میخروشیدی: اینکه میبینید شیمیایی است، مومیایی نیست
نه! ابوالهولها نفهمیدند، متهم به خرافهات کردند
چارده سال میشود … یا نه! چارده قرن، سخت میگذرد
بیقراری مکن، خبر دارم، سرفهها هم کلافهات کردند
زخم و کپسولهای اکسیژن، چه میآید به صورتت مؤمن!
تو بدانی اگر که تاولها چقدر خوشقیافهات کردند
شهرها برج مست میسازند، بُرجها بُتپرست میسازند
شرق ما حیف، غرب وحشی شد، محو در دودِ کافهات کردند
(فکر بال تو را نمیکردند)، روح ترخیص میشد از بدنت
و تو بالای تخت میدیدی، کفنت را ملافهات کردند
جا ندارند در هبوط خزه، سروها ـ جملههای معترضه ـ
زود رفتی به حاشیه ای متن! زود حرف اضافهات کردند
شاعر:عباس احمدی
پفک (گفت و شنود)
گفت: یکی از عوامل مشایی طی مصاحبه ای به کیهان شدیداً حمله کرده که چرا مشایی را منحرف دانسته است و برای اثبات حقانیت! مشایی گفته است او در شبانه روز فقط ۲ ساعت می خوابد!
گفتم: از کی تا به حال، «کم خوابی» نشانه خوب بودن است؟! اگر این آقا راست بگوید، می توان نتیجه گرفت که آقای مشایی به خاطر همین کم خوابی، حرف های نامربوط می زند!
گفت: این عاشق سینه چاک گفته است؛ کسانی که مشایی را قبول ندارند، نمی توانند حامی و طرفدار دولت باشند!
گفتم: یاد آن روزها بخیر که وقتی می خواستی از بقالی محل یک کیلو قند بخری می گفت؛ باید یک بسته پفک هم ببری، قند را بدون پفک نمی فروشیم!
گفت: همین آقا در حالی که آنچه از طرف حلقه مشایی به وی دیکته شده را تکرار می کند، اصرار هم دارد که خودش را خیلی متدین و انقلابی هم نشان بدهد.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود حج ولی نماز نمی خواند و طواف نمی کرد، پرسیدند این دیگه چه نوع حجی است؟! در جواب گفت؛ قبل از حرکت به ما گفته اند همه چیز برعهده کاروان است؟!
(وقتی که حالا “احمد فتاحی”پیش “سیدالشهدا”ودر جوار”فاطمیه بهشت”, “عند ربهم یرزقون “است,چه فرقی می کند چند نفر زیر تابوتش را گرفته باشند !?دوش ماهم نباشد,حتما خدا لابد انقدر “فرشته “دارد که شهید را ببرد بهشت.)
احمد اقا شهادتت مبارک.
عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست ?
صاحب عزای فاطمه ان بی نشان کجاست ?
قربان اشک روز و شب چشم خسته ات
مولا فدای مادر پهلو شکسته ات
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۹ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۲۲ نفر
ماشالله…
داداش حسین عزیز بسیجیها فـــــــــــــدائی داری…
خوش به سعادتش
از کجا به کجا رفت
فائزه دوباره مزخرف گفته انگار نه انگار-دستگاه قضایی هم که واسه همه مادره واسه بچه حزب اللهی ها زن بابا-خدا نکنه یکی به تاجر ورشکسته و اهل بیتش بگه برگرد به باغ پسته پدرش رو در میارند-نمیشه بگی بالای چشمتون ابروست-آملی هم که فقط منتظره دولت و دکتر یه حرفی بزنند و شروع کنه درباره اون حرف نقد و فلسفه بافی،باباجون تو کار خودت رو بکن-ما گفتیم شاهرودی شل و وله این که از اون هم بدتره-این جعفری دولت آبادی هم که هیچی،دم مرتضوی گرم،اصلاح طلبا جن بودند و مرتضوی بسم الله
برادر حسین !
ما از شما چشم یاری داشتیم .
===========================
یک هفته است که علی اصغر سیجانی به جرم عشق به سید خراسانی و تکرار سخنان بزرگانی چون پناهیان و حاجتی در زندان است و شما عین خیالتان نیست ؟
———————————————————
برو آرشیو سایتشون رو نگاه کن و ببین وقتی تو فیلتر شدی چه غوغایی بپا کردند .
===========================
شاید شنیدن عنوان “سید خراسانی” برای مردم عادی تازگی داشته باشد و آنرا از ابداعات مشایی بدانند ، ولی تو که خوب میدانی بسیاری از بزرگان بارها و بارها این عنوان را بر زبان آورده اند ….. .
***************************************************************
خلاصه اینکه مدیونی اگر ببینی همسنگرت در زندان است و تو دم نزنی …. .
وبلاگ سحریار (از نفرات اصلی ساخت مستند) : http://saharyar.blogfa.com/
سلام بر شهدا خدا کند که ما هم جا نمانیم
تعطیلات نوروز امسال یکی از دوستان جانباز ماهم رفت پیش اربابش . راستش ایشان جانباز اعصاب و روان هم بودند .یادمه ما بچه بودیم بعضی وقتها خانواده شان از شدت فشار مجبور میشدند به خانه اطرافیان پناه بیاورند و بالاجبار حضورشان را از جانباز شهید مخفی می کردند.ایشان خیلی رنج تحمل کردند تا شهید شدند ولی در این میان خانواده شان هم ذره ذره شهید شدند، همسر شان خیلی بزرگتر از سن شان نشان می دهند ، پیر شدند.
قصه ازدواجشان هم جالب است مطمئنا اگر صلاح ندانید تایید نمی کنید.
جانباز شهید عزیز در زمان جنگ فرمانده شان را بسیار دوست می داشتند بعد از شهادت ایشان با نامزد فرمانده ازدواج میکنند.درضمن وصیت میکنند که بعد از مرگ در کنار فرمانده به خاک سپرده شوند. امسال که به دیدار فرمانده رفتند در همان شیراز به شهادت رسیدند. از قضا فرمانده نیز وصیت کرده بود که در کنار مادرش به خاک سپرده شود.(که در بین پدر و مادر آرمیده است).
دوستانی که برای تشیع پیکر این شهید رفتند میگفتند در خارج از شهر در قبرستانی ساکت و قدیمی(کسی را آنجا دفن نمی کنند) در کنار امامزاده در فضایی غریب و نورانی در کنار فرمانده اش آرام گرفت شاید هم “راحت شد”.
برای سلامتی خانواده های شهدای گذشته و اینده صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بسم رب الحسین
سلام
با موضوع بحرین وخواهرشهید آیات القرمزی و بی غیرتی ما، یه مطلب داخل وبلاگ
http://fadayi-e-velayat.blogfa.com/
با تیتر
“من نمی خواهم مختار باشم؛ مقصد من کربلاست..”
کار شده
خوشحال میشم سر بزنید
امام به ما آموخت انتظار تنها در مبارزه است
التماس دعای فرج
یاعلی
حمایت آیت الله قائم مقامی از مستند ظهور بسیار نزدیک است
روز گذشته آیت الله قائم مقامی در گفتگوی رادیویی پیرامون سی دی «مستند ظهور» مطالب جدید مطرح و نکات جالبی را بیان کرد.
پس از صحبت های متعدد درمورد مستند ظهور نزدیک است و واکنشهای متفاوت سیاسیون ، علما در قبال یک مستند نو پا،وحتی دستگیری کارگردان این مستند توسط قوه قضاییه ، روز گذشته آیت الله قائم مقامی در رادیو گفتگو، نکاتی نو و جدید را ، راجع به این مستند بیان داشت.متن این سخنان بدین شرح است:مستند ظهور یک اتفاق فرهنگی بزرگ در کشور است، احساس مثبتی از این فیلم دارم و بدنبال این احساس بسیار خوشنودم که قرار است به مباحث مرتبط به مهدویت دامن زده شود. به محض پژواک این خبر در رسانه ها بسیار خوشحال شدم که مسئله غیبت و ظهور و شخصیت ها و حوادث زمانه مورد بررسی بیشتر قرار خواهد گرفت. ما مباحث مهدویت را مهمترین مباحث علمی و معرفتی و عملی می دانیم اما من انتظا ر داشتم صحنه هایی از کنفرانسها و سمینارها و جلسات بسیار مختلف را ببینم که به موضوع مهدویت از زوایای مختلف می پردازد.
متاسفانه دیری نگذشت که این خوشحالی تبدیل به اندوه شد چون بجای اینکه به مباحث مهدویت دامن زده شود شاهد اتفاقات تلخی بودیم. من به شدت ابا دارم که ببینم در بین مومنین چنین اختلاف غیر علمی باشد. از اختلافاتی که بوی برائت و توهین می دهد متنفرم. پس از تولید و پخش این فیلم ما شاهد این بودیم که یکی از مراکز تحقیقاتی مهدویت در قم نقدی علمی انجام داد و تولید کنندگان این فیلم واکنشی تند نشان دادند و به دنبال این واکنش برخوردها ادامه یافت و کار به جایی کشید که از مراجع استمداد شد.این فیلما یکی از اتفاقات عجیب آخر الزمانی است.
این فیلم در استدلال برخی، بسیار تیره و تاریک بود و گفته شد که در این فیلم تطبیق های قطعی صورت گرفته است و به دنبال آن توقیت شده و وقت برای ظهور معین شده و این ممنوع است. ظهور امام زمان نیز نمونه کوچکی از قیامت است و خداوند تاکید می فرماید که زمان قیامت را تنها خدا می داند و تنها خود خدا وقت آن را تعیین می کند. مسلم این است که وقت را نباید تعیین کنند و این همان دعوی است که غربی ها دارند. غربی ها چندین بار است که وقت تعیین کرده اند و آخرین آن را سال ۲۰۱۲ اعلام کرده اند.برادران ما از این فیلم استنباط کردند که توقیت کرده است که یکی از شخصیتهای زمانه بعد از او ۷۲ ماه طول می کشد تا ظهور حضرت مهدی رخ دهد، اعتراض این است که این نوعی تعیین وقت است. علما و صاحبنظران محترم، قبل از اعلام نظر، این فیلم را ببینند و بعد نظر بدهند. در این فیلم اشاره شده است که با تامل در روایات اینگونه بنظر می آید که از آغاز حکومت اسلامی در ایران تا ظهور حضرت حجت بیش از عمر معمولی یک انسان نخواهد گذشت. و از این استنباط تعیین وقت می شود. اما در متن این فیلم با صراحت تاکید می شود که توقیت حرام است و این تصریح نص فیلم است اما آن استنباط توقیت یک استنباط شخصی است. برخی این فیلم را دیده اند و استنباط توقیت نکرده اند که از جمله آنان من هستم. در این فیلم ادعایی به تعیین وقت نشده است و در مورد شخصیتهای مطرح شده در فیلم برای همه افراد مطرح شده قطعیت آن مورد بحث است و تطبیق احتمالی است و به همین دلیل نمی توان توقیت را استنباط کرد .
این اقتضای زمانه ما است و خوب است و حصر اطلاعات را از بین برده تا آگاهی ها همگانی شود. الان توزیع این سی دی میلیونی شده است.انصاف نبود که برخی مرکزی را متهم به هزینه های میلیاردی برای توزیع این سی دی کردند. این اقتضای رسانه است و اقتضای عصر ما است. این بخش خوب مدرنیته است. ما دلیل عقلی و نقلی داریم که ماجرای مهدویت را باید در ارتباط با حوادث زمانه ببینیم و ما ماموریم که نشانه خوانی کنیم و مهدویت زمانه خود را تشخیص دهیم و سفیانی زمانه خود را بشناسیم.نمی توان به راحتی از شناخت قضایای زمانه گذشت. الان ما نیاز داریم که جامعه به مشروعیت نظام یقین پیدا کند و به انتساب این نظام به حضرت حجت یقین یابد. الان در راس حکومت اسلامی نائب امام زمان قرار گرفته است و تولید کنندگان این فیلم با نگاه ذوق مبتنی بر عقل به حوادث زمانه نگاه کرده اند. من عقلا سخن این تولیدکنندگان فیلم را قبول دارم. اینها گفتند که نمی شود بین انقلاب اسلامی که در راس آن نائب امام زمان حکومت می کنند و بین ظهور حضرت مهدی فاصله زیادی باشد.
الان همین برادران سازنده که اینقدر منفی شدند گمراه شدند ، وقات شدن! من با اینام! دستگاه قضا کار خودش را بکند ، اما ما به عنوان کارشناس نظر خود را میدهیم، اگر اینها گمراه هستند بنده هم گمراه هستم،مرحوم مجلسی در بحارالانوار پس از حدیث قیام مردم مشرق زمین این انقلاب را به صفویه ربط داده است و گفته که بعید نیست که این اشاره ای باشد به دولت صفویه. یکی از مورخان در یکی از سایت ها بعنوان مسخره این موضوع را مطرح کرد و من بعنوان یک طلبه این سوال را دارم که آیا واقعه صفویه یک مقدمه برای بروز انقلاب اسلامی نیست؟انقلاب اسلامی اوج قله است چون مردم نمی پذیرند که شاهان باشند و حکومت اسلامی باشد. مملکت علیه این ماجرا بلند شد . امام خمینی نیز نمی پذیرفت کشوری که منسوب به امام زمان است تحت یوغ رضا خان باشد. امام خمینی با زیرکی تاکید کرد که جهان تنها اقتضای حاکمیت ولی فقیه و آنکه نائب امام زمان است را دارد. نائب امام یعنی ناموس دین و چون یک عالم و حاکم مسلمان معمولی نیست. اگر با نگاه عقلی به حکومت امام زمان بنگریم یا باید در تداوم انقلاب شک کنیم و بگوییم به لیبرال دموکراسی برگردیم و یا با تمام وجود بخواهیم این حاکمیت نائب امام زمان را به حاکمیت مهدی متصل کنیم. چرا نخواهیم که مقام معظم رهبری پرچم را به دست امام زمان بسپارد؟
سلام همسنگر
خوشا به سعادت این شهید بزرگوار و بدا به حال ما که وجود ذیقیتش را در کنار خویش تاب نیاوردیم.
ای کاش زودتر میومدم اینجا و خبر مراسم شب هفت این بزرگوار رو میدیدم. ای کاااااااااااااااااااش
فیلم تشییع پیکر غریبانه اش رو که دیدم بدجور دلم سوخت. باعث شد که یه مطلبی بنویسم تا جبران شرمندگی خودم باشه. ولی حیف که میدونم الی الابد شرمنده شهدا هستم.
حاج حسین سلام
قدیانی جان – چطور این فائزه ملعون هرچی از دهن کثیفش در بیاد بگه عیبی نداره
ولی وقتی یه نفر به ملعونی ناسزا بگه زمین و زمان را به هم میدوزند!
آقای قدیانی بنظر شما ما محکوم به سکوتیم؟
تسلیت وتبریک میگم به مدیروبلاگ “بچه شیعه”
سلام همسنگر .
برای کمک به شیعیان بحرین این نامه را امضا کنید
با مراجعه به آدرس اینترنتی
http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html
و رفتن به بخش پایینی صفحه و کلیک کردن کلید cilck here to sing petition ، فرم را پر کرده و با ارسال آن جزو امضا کنندگان این نامه باشند.
لطفا به دیگر همسنگران ارسال کنید
یا علی
با ولایت زنده ایم ، تا زنده ایم ، رزمنده ایم
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
خداوند حضرت ابراهیم را دوست خود انتخاب نکرد مگر برای دو کارش :
۱ – اطعام به مستمندان
۲ – نماز شب ، هنگامی که مردم در خواب بودند.
میزان الحکمه : ج ۵، ص ۴۱۷٫
سلام….
« و گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانی اند، آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند».
سلام بر حسین… سلام بر فداییان راه حسین….
التماس دعا…
نفهمیدم چه چیزی قلب اونو می آزرد.نفهمیدم واسه چی پیرهنشو درآورد.خلاصه توی کانال.اون روز عجب حالی بود.اهای غنیمت خورا جاتون عجب خالی بود!…
سلام
از حسین قدیانی گرامی عذر خواهی می کنم که این کامنت مربوط به متن دلکش و دلشکنش نیست.
از “امیر حسین” هم تشکر می کنم بخاطر این کامنت طولانی اما مفیدشان
من این مستند را چند روز پیش دیدم و چیزی که فهمیدم این بود که بجز دجال و سید خراسانی و عبدالله عربستان، هیچکدام از تطبیق های مستند به افراد مدنظر نمی چسبید و حتی تناقض ها در تطبیق ها وجود داشت مثلاً اینکه صورت سفیانی چه شکل است و مقایسه اش با پادشاه اردن اما همانجا از موی بور سفیانی یاد می کند و موی سیاه عبدالله اردنی را نشان می دهد از طرفی نام سفیانی در تمام احادیثی که من به شخصه خوانده ام عثمان است حتی در صیحه آسمانی دوم نام عثمان برده می شود!
از نظر ساختاری حتی در جاهایی دروغ هم گفته شده مثلاً نشان دادن وادی یابس در نزدیکی اردن که غلط است و نزدیک لبنان است!
یا مثلاً تطبیق شعیب به دکتر احمدی نژاد واقعاً لایتچسبک بود. فقط به صرف لاغری و ریش کم و گندمگونی شعیب، نام محمود را فراموش می کنند و اینکه او از بنی تمیم نیست!
نکته ای که خیلی فکر مرا مشغول کرده اینست که چطور در بخش های مربوط به رئیس جمهور محبوبمان، مشایی ای که همه جا با او هست، حتی یک تصویر از او در این مستند نبود؟!
سلام خدا بر شهیدان
پ ن :
سلام ما را به حسین زهرا برسان
امضاء: یک روسیاه
سلام داداش حسین
خسته نباشید
اگه صلاح دیدید ممنون می شم این کلیپ رو منتشر کنید:
http://naboodgar88.mihanblog.com/post/110
شهدا برای ما فاتحه بخوانید چون شما زنده اید و ما مرده
“سلام بر حسین!”
اولین بار حاج عباس را در صف نماز جماعت دیدم.
فکه بود آن جا که نوشته بودند (( فاخلع نعلیک انک بواد المقدس طوی )) ،اشتباه نوشته بودند،شان فکه بیشتر از این حرف هاست. فکه را اگر هفت بار دور بزنی طواف کعبه را در مکه کرده ای ،مگر فکه با مکه چقدر تفاوت دارد؟ کم؟ نه. زیاد!
در فکه خون شهید زمین را سیراب کرده،و عشق زائران را.
درمکه اما زمزم. خون شهید کجا و زمزم کجا!
بگذریم! حاجی رو پا بود،اما روپا نبود. یعنی پا داشت ولی پاهایش جلوتر از خودش عرش را سیر میکردند. عصایش به زیر شانه هایش تکیه داشت،وشانه هایش به شانه های عباس.
حاج عباس هفتاد درصد از بدنش خورشید بود و سی درصد بقیه، ماه بود که نور از خورشید میگرفت.
حاج عباس دل نداشت،دلش را در فکه بالای کانال جا گذاشته بود،جا که نگذاشته بود،عمدا گذاشته بود. گذاشته بود تا هم رزمانش را ترکش بعثی ها پاره پاره نکند و چه خوب دلی بود، مثل چادر خاکی مادرش پاره پاره.
صدایش آرام بود،آرامش درونش را بر لبانش می آورد،دلم شکست نه به خاطر ظاهرش،که به خاطر غربتش،نشانی حاج عباس را فکه داشت و دیگر کسی از حاجی خبر نداشت.
حاجی جانباز بود، به قول خودش شهید زنده،فرمانده بود آن هم در سن جوانی،زیر بیست سال.
دود و بنزین شهر سینه ی حاج عباس را میسوزاند،حاج عباس شاید طعم سس خردل را در جوانی نچشیده باشد اما طعم گازش هنوز هم زیر زبانش مزه میدهد.
خاک فکه اما نسیم وصل بود برای حاجی. ریه های روحش را پر از عطر دوستانش میکرد و چه خوش هوایی است هوای یار.
حاج عباس را آسمانی ها بیشتر از زمینی ها میشناختند،دوستان حاج عباس در قطعه ی بیست و شش بهشت زهرا به یاد دارند او را، خیلی بیشتر از ما.
دلم برای خودم میسوخت،نعره ی حاجی در سن وسال ما جگر بعثی ها را آب میکرد و خواب به چشم شیطان بزرگ نگذاشته بود و نعره من …
افسوس!
صدای حاج عباس را هنوز میشنوم انجا که گفت،”یه جانباز هر روز زندگیش شهید میشه”،تبریک حاج عباس! امروز هم شهیدت کردند،چند سال است که شهید میشوی؟ده سال؟بیست سال؟بیشتر؟! حاجی چند بار شهید شدی؟
اما حاج عباس نگفت که بعد جنگ چه کسانی او را شهید کرده اند،بعثی ها؟بعضی ها؟
قطعا درد باعث شهادت حاجی نیست، حاجی درد را همان جا که دلش را جا گذاشت ،خاک کرد و فاتحه اش را خواند.
بگذار حساب کنم!
بیست و چند سال گذشته؟
هشت هزار و صد و خورده ای روز ؟
به جای همه هم رزمانت هم شهید شده ای؟
چند هزار و چند صد و چندمین بار شهادتت مبارک حاج عباس!
(( دل نوشته ای از سفر به جنوب ))
حکایتی دارد این خواب ما! از همان بچگی عادتمان دادند تا برایمان لالایی نگویند خوابمان نمی برد… و چه سری ست در این لالایی ها که خواب می کند فیل را! یادم نمی رود تا مادر برایم قصه های ناب و مخصوصش را نمی گفت خوابم نمی برد… عجب قصه هایی بود… حالا که من دارم می نویسم او در اتاقی دیگر با خاطرات کودکی من و آن قصه ها خواب رفته… اما قصه های مادرم حکایتی بود از غصه های مادرم…
بعضی شب ها از ترس خوابم نمی بردکه مادر می آمد و در گوشم می گفت بگو یاامیرالمومنین…
نمی دانم شاید بهترین لالایی را همان شب هایی شنیدم که از ترس خوابم نمی برد…
اما حالا مادر را باید صدا کنم و بگویم که بیا با هم یک نسخه ای بپیچیم برای بچه های بحرین! دیگر داخل ایران گذشت دوره ی این لالایی ها! امروز شادونه یکی یدونه همیشه برات قصه می خونه… لالایی بچه های ماست! بچه های ما شادند! غمی ندارند ! این لالایی ها غم را می برد اما… مادر را باید صدا کنم تا ببیند که کمی آنطرف تر سیلی می خورند بخاطر اینکه لالایی شان یاامیرالمومنین است… کمی آنطرف تر یعنی در بحرین کتک می خورند بخاطر این که شب ها قصه ی غصه های فاطمه را می خوانند… و کشته می شوند پای لالایی های مادرانه!
پسر شجاع
می تونستید با لحن بهتری با کامنت گذاران اینجا! صحبت کنید.
نمی دونم شما کی هستید ولی تا جائی که من بچه های عزیز قطعه مقدس ۲۶ رو میشناسم خیلی از عزیزان فرزند شهید و جانباز هستن.
وقتی جمعی رو نمی شناسید سعی کنید در توصیه کردن انصافو رعایت کنید.
طوری صحبت کردید که انگار این جمع با جانبازا غریبه اند!
امیدوارم موج انفجار اعصاب و روان پدرتون رو نابود نکرده باشه…..
در جمعی که تقریبا همه از خانواده شهدا و جانبازان هستن سعی کنید لحن بهتری برای توصیه های پدرانه تون داشته باشید.
(داداش حسین و آقا سید ببخشید.)
آقایان لاریجانیها نان و نمک هاشمی را خوردند و دل ندارند به فائزه خانم بگن بالای چشمت ابروست ….
قانون لاریجانی شامل حال هتاکان فائزه میشود نه خود فائزه ..
فائزه هر توهینی میکند توهین نیست اما توهین کنند گان به فائزه مجرم و قاتل و ..هستند ..
این مملکت متعلق به خاندان هاشمی است کسی حق ندارد به این خاندان غارتگر چیزی بگوید وگرنه سروکارشان با قوه قضایه و لاریجانی و علی مطهری و …می باشد
زیاد هم حرف بزنی میشی ضد ولایت فقیه
الهی فداتون بشم”آقا”
جمله ای که آدم موقع دیدن سخنرانی امروز هی میگفت.
سلام. با تشکر از زحماتتان.
بحرین فراموش نشود.
“به حول و قوه الهی من نخواهم گذاشت تا من زنده هستم و مسئولیت دارم این حرکت عظیم الهی به سوی… ذره ای منحرف شود”
الهی پیش مرگتان شوم” آقا” ! خداوند شما را برای اسلام تا ظهور مولا بلکه در کنارشان نگه دارد.
“تا زمانیکه من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران بهسوی آرمانها، ذرهای منحرف شود.”
امام خامنه ای روحی فداه
ما نیز تا زنده ایم نخواهیم گذاشت امر شما بر زمین بماند مولا جان
سالروز گرامیداشت شیخ بهایی ست .سخنان زیر از کشکول می باشد.
انکس که آهستگی پیشه کند ، به آنچه خواهد رسید.
خشمناکی به خواری پوزش نیارزد.
بسا عطا که خطا بود و بسا عنایت که جنایت محسوب شود.
هدیه بلاهای دنیوی را میراند و صدقه بلاهای عقبایی را.
روز دادگری بر ظالم سخت تر از روز ستم بر مظلوم است.
آنکس را که بی نیاز از تو در بزرگداشتت می کوشد، جانب دار.
دوست تو آنست که با تو راست گوید نه آنکه دروغت را راست شمارد.
وآخرین جمله شاید به کار خیلی از ما آید، این که
اگر انکس که نمی داند، ساکت ماند،اختلاف بپایان رسد.
بسم رب شهداء
سلام
بگذارید بروم سراصل مطلب پنجشنبه آخر سال ۸۹ خیلی دوست داشتم به گلزار شهدا بروم و عرض ارادتی به آن بزرگواران مخصوصا پدر شما کرده باشم اما نشد بهتر است بگویم شهدا نطلبیدند این آرزو ادامه داشت تا دیروز جای همگی خالی به اتفاق خانواده رفتیم گلزار شهدا راستش یک بار دیگر هم رفته بودم اما شهید خاصی را نمی شناختم ولی دیروز ابتدا مزار پسر استاد قرآن پدرم را زیارت کردیم و بعد هم با جستجوی فراوان پدر معنوی قطعه ۲۶ ( البته اگر اشکالی ندارد اینگونه خطاب کنم ) با اجازه چند عکس از مزار پدر بزرگوارتان گرفتم که برایتان میفرستم وبعد هم مزار سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی
خدارا شکر روز خوبی بود شما که زیاد به گلزار می روید تا به حال دقت کرده اید اکثر شهدا جوانان کم سنی هستند مسلما آنها هم مثل من وشما تعلقات زیادی داشته اند اما چگونه شد که همگی آنها را پشت سر گذاشتند و به جبهه رفتند ؟
تا به حال توجه کرده اید وقتی به یک منظره زیبا نگاه می کنید بعد از چند دقیقه خسته می شوید ولی من دیروز دوست داشتم ساعتها در گلزار راه بروم و به سنگ مزار شهدا بنگرم راستی چه چیز در این سنگهای بی جان هست که آدم از نگاه کردن به آنها خسته نمی شود ؟ آیا چیزی غیر از روح بزرگی است که متعلق به آن جسمی است که زیر آن سنگ آرام گرفته ؟ فکر می کنم آدمی نه باآن سنگ بلکه به آن روحی مینگرد که در آنجا حی و حاضر است واین مصداق همان آیه مبارک است که شهدا زنده اند و نزد پروردگار خود روزی
می خورند.
ببخشید عکسها راچگونه بفرستم
همه به حال احمد شهیدغبطه می خورندومن به حال رضافتاحی عزیز. آقا رضا ! تکلیف بابات که روشن شد ، عاش سعیداً ومات شهیدا. لکن خوش به سعادت توکه تادیروز بچه شیعه بودی وازامروزصفت زیبای دیگری به نام قشنگت اضافه شد : بچه شهید . زهی سعادت .
سلام
یک نفر دیگر هم به جمع ماندنی های جاودان همیشه تاریخ اضافه شد
خوش به سعادتشان که عند ربهم یرزقون را معنا می کنند
سلام
تبزیک وتسلیت میگم به مدیر وبلاگ ” بچه شیعه ”
بخاطر از دست دادن دوست و پدرشون تسلیت و بخاطر سربلندی پیش حضرت زهرا تو این ایام عزا تبریک
التماس دعا
خوشا به سعادت”بچه شیعه”که حالا دیگه باید افتخار کنه فرزند شهیده…
جناب عطشان!
از طریق یکی از سایتهای معتبر عسکهایتان را آپلود کنید و همینجا به صورت کامنت ارسال کنید؛
آقای قدیانی عکسهایتان را میبینند؛
ممنونم از شما.
سلام
آقای پسر شجاع!
“ف.طباطبائی” درست می گوید. زائران این قطعه هیچ کدام با جانباز و یا شهید بیگانه نیستند. و اکثرا یا افتخار فرزند شهید بودن را دارند یا با جانباز عزیزی زیر یه سقف زندگی میکنند.
————-
خدا قوت داداش
یا علی مدد.
سلام
خداقوت
خواستم بگم ۵اردیبهشت سالگرد شهادت مداح اهل بیت شهید محمدرضا تورجی زاده است.
این شهید، عاشق حضرت زهرابود وزهراگونه هم شهید شد.نوحه های شهید در سوز اهل بیت از عمق جان برآمده طوری که سنگ را به گریه می اندازد.
از همین جا به همه ی دوستاداران این شهید اصفهانی کتاب یازهرا را توصیه می کنم وامیدوارم رهرو پایدار شهدا تا شهادت باشیم.
سلام
من نوکر همه فرزندان شهدا و فرزندان جانباز هستم ..من خاک پای شما هستم ..اصلا منظورم شماا نیستید عزیزان من ..
منظورم کانی هستند که با این واژه بیگانه هستند و فرزندان شهدا و جانباز و خود جانباز را از منظر مادیات نگاه میکنند ….
و هیچ رابطه ای با این عزیزان ندارند ..
ار منظورم را نتوانستم خوب بیان کنم از همه شما عزیزان عذر خواهی میکنم
انشالله هر کجا که هستید سایه شماها بر سر ملت عزیز ایران باشد و در پناه خداوند متعال و در خط ولایت مستدام و موفق باشید
(( بسم الله الرحمن الرحیم))
( بسم الرب الشهدا و الصدیقین)
سلام عرض می کنم خدمت برادر و دوست خوبم جناب آقای حسین قدیانی که با مطلب زیباشون در قطعه ای از بهشت و روزنامه کیهان ما را شرمنده کردند و به ایشان زحمت دادیم همچنین عرض ادب و احترام دارم خدمت تمامی کاربران و مخاطبین و خوانندگان و رهروان شهدا و خواهران و برادران خوب خودم
قسمت ما هم این شد که در اوج جوانی بهترین دوستم و رفیقم که بعد از خدا واهل بیت(ع) پدرم بهترین دوستم بود را از دست بدهم و به تعبیر خودم یتیم و به تعبیر شما عزیزان بچه شهید بشوم
عرض تشکر و تقدیر ویژه دارم از برادرم جناب آقای حسین قدیانی که بنده رو خجالت دادن و بنده از هیچ کسی توقعی و انتظاری ندارم و نداشتم خلاصه لطف فرمودند و محبت کردند به این حقیر
همچنین تشکر می کنم از شما عزیزان و مخاطبین و رهروان شهدا که در این مصیبت بزرگ با این حقیر همراه بودید حالا به هر نحوی که توانستید و ابراز همدردی کردید انشالله که لایق باشم و جبران کنم و در شادی های شما سهیم باشم و خدمت کنم و همچنین لایق باشم قدر دان زحمات همگی که در مدت این ۲ هفته با ارسال پیام تسلیت و تبریک و همدردی بنده رو برای تحمل این مصیبت یاری و مساعدت دادن
از همگی شما خصوصا آقای مبارز کلیپ که ارادت خاصی دارم به ایشون و آقای قدیانی عزیز و شما سپاسگزارم
و جا داره که به مسئولین عزیز هم عرض کنم که گلی به جمالتون روتون سفید
واقعا بعضی از مسئولان گربه صفت هستند و مانند گربه چشم بر هم می گذارند و همه چی رو خیلی زود فراموش می کنند
گلی به جمالتون آقایون مسئول بیمارستان که کوتاهی کردید در حق پدرم
گلی به جمالتون آقایون بنیاد جانبازان و بنیاد شهید
گلی به جمالتون آقایون رئیس و مدیریت بیمارستان که برای پدرم یک دستگاه جور نکردید تا بهتر تنفس کنه
الان که به یاد این موضوعات می افتم با خودم می گم همون بهتر که پدرم از دست شما گربه صفتان و شیطان صفتانی که حب ریاست دارید و زرق و برق دنیا چشم و کوشتون رو بسته راحت شد خدایش راحت شد
ولی باید فردای محشر جوابگوی پدرم و امثال پدرم و امثال آوینی ها-همت ها-باکری ها-باقری ها-فهمیده ها-پلارک ها باشید به خدا باید عذاب بکشید
ننگ بر شما مسئولینی باد که با رفتار و کردار و گفتار و اعمال خودتون آبروی نظام و حکومت رو می برید ننگ بر شما دورغگویان باد
توی همچنین شرایطی سگ وهابی هایی که در بحرین خون راه انداختن از شما مسئولینی که در حق کسی که در طی این چند سال هر سه روز یکبار شهید می شد و زنده می شد فقط برای شما که الان پشت میز بنشینید و پا روی پا بی اندازید از شما بهترند به خدا وهابیون از شما مسئولین بهترند
خلاصه از همگی شما خواهران و برادران عزیز کمال تشکر رو دارم که این حقیر رو با پیام های خودتون شرمنده کردید سپاسگزارم از همگی شما باشد وعده ی ما روز ظهور کنار قبرستان بقیع با حضور مهدی فاطمه که انشالله تشریف بیارند و این نانجیب ها رو از قبر بیرون بکشند و بگن نامرد ها مادرم زهرا(س) چه گناهی کرده بود و ما هم اون جا باشیم و تکبیر بگیم تا داغ دلمون خنک بشه
ببخشید اگر پر حرفی کردم
این هم تقدیم به پدرم:
آبی تر از انم که بی رنگ بمیرم
از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
تقصیر کسی نیست که تنها و غریبم
شاید خدا خواست که دلتنگ بمیرم
کشف پیکر شهید برونسی بعد از ۲۷ سال
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس از کشف پیکر شهید برونسی طی عملیات ویژه ای در شرق دجله بعد از گذشت ۲۷ سال خبر داد.
به گزارش دانشجو، سردار سید محمد باقرزاده امروز در نشست خبری در مشهد اظهار داشت: پیکر شهید برونسی طی عملیات ویژه ای در شرق دجله به همراه ۱۲ شهید دیگر پیدا، و به میهن منتقل شد و در روز شهادت حضرت زهرا (س) همزمان با دهه دوم در مشهد تدفین می شود.
وی افزود: از این شهید پلاک هویت، بخشی از صفحات قرآن به همراه جانماز و مهر، سربند لبیک یا خمینی(ره) و لباس بادگیر خاکی منقوش به آرم سپاه پیدا شده است.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس پیدا شدن پیکر بی سر شهید برونسی را به مردم متدین و شهید پرور مشهد بویژه خانواده شهید تبریک گفت و بیان کرد: به همه دولتمردان توصیه می کنم از این شهید بزرگوار درس تبعیت از ولایت فقیه بگیرند.
باقرزاده خاطرنشان کرد: این شهید سر در بدن ندارد، اما بر آرمان های خود استوار است.
سلام و درود
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی عمارنامه منتشر و در بسته فرهنگی عمارنامه به حدود ۱۰ هزار نفر از اعضا ارسال گردید.
http://ammarname.ir/11/11/2615
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه — ammrname.ir —- info@ammarname.ir
انشالله به کاروان رسیده باشد که قطعا اینطور است
التماس دعا
دردنامه ای برای شهید فتاحی که غربتش بی انتهاست
به تو ربطی ندارد…
http://biwatan.blogfa.com/post-5.aspx
پسر شهید فتاحی رو میشناسم… یادمه یه دوره تو سایت بچه شیعه با ایشون همکاری میکردم… ایشون وقتی از تشیع پدرشون صحبت میکرد خیلی بغض میکرد… پدرشون جدا غریبانه تشیع شدن… ایشون از دوستان گله داشتن که تو تشیع پدرشون کسی جز ۳-۴ نفر همراهش نبود… روحش پدر شهیدشون شاد…