اولین سالی که ستاره شدم!

فدایی رهبر، وبلاگ ورود ضعیفه ها ممنوع/ بهاریه ۵۹: تیزر آغازین؛ آدمی بودم که طرفدار موسوی بودم نه اصلاحات و خاتمی.
سکانس اول؛ میدان نازی آباد ساعت ۹ شب. تو جمع طرفدارای موسوی بودیم و داشتیم با طرفدارای احمدی نژاد کل کل می کردیم که بچه ها عکس احمدی نژاد رو آتیش زدن و این کار باعث شد ماموران انتظامی بیان و اون شخص رو دستگیر کنن.
سکانس دوم؛ همونجا، همون لحظه به دنبال شخص دستگیر شده. طرفدارای موسوی که جرات نداشتن حرفی بزنن ولی جالب اینجا بود که طرفدارای عمومحمود شعار “ولش کن ولش کن” سر دادن. با اینکه باعث نشد اون شخص آزاد بشه ولی برام این کار طرفدارهای عمومحمود خیلی ارزش داشت.
سکانس چهارم؛ چند شب بعد، همونجا ولی این بار در جمع طرفداران عمو محمود با شعار”احمدی جونمی رییس جمهورمی”.
سکانس پنجم؛ ۲۲خرداد ساعت ۸ صبح مسجد نازی آباد. یه برگه تو دستم و چون دست خطم اصلا خوب نیست دادم دوستم با دست خط خوبش روش بنویسه “محمود احمدی نژاد”.
پیام بازرگانی؛ تفاوت بین شعارها و تیپ طرفدارها و تعداد طرفدارهای بیشتر عمومحمود نسبت به طرفدارهای موسوی و… باعث شد به عمومحمود رای بدم و یه اصولگرای دو آتیشه بشم.
سکانس ششم؛ ساعت ۶ صبح میدان انقلاب. منی که میگرن دارم و باید بیش از ۹ساعت بخوابم به قدری هول بودم که “آقا” رو از نزدیک ببینم که صبح زود بلند شده بودم و برای دیدار یار به نماز جمعه رفتم. حدود ساعت هفت و نیم بود که اتوبوس هایی که گوشی ها رو تحویل می گرفتن اومدن و سریع گوشی رو تحویل دادم و بعد از بازرسی بدنی طوری به سوی محل برگزاری نماز دویدم که خودم باورم نشد.
سکانس هفتم؛ پشت نرده ها روبه روی جایگاه امام جمعه. تمام سران جمهوری اسلامی اومده بودن و تمام وزیر وزرا رو از نزدیک دیدم. قاری شروع کرد به قرآن خوندن…
سکانس هشتم؛ همونجا، قاری قرآن که رفت بعد از چند لحظه یهو همه بلند شدن و شروع کردم به شعر دادن “ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند”. به قدری شعارها بلند بود که زمین زیرپام می لرزید. این اولین باری بود که حضرت ماه رو از نزدیک می دیدم. نا خواسته آستینم به سمت چشم هام مدام در حرکت بود.
تیزر پایانی؛ همون روز اخبار ساعت ۹ شب، نماز جمعه تاریخی به امامت حضرت آیت الله…(شما بخوانید امام خامنه ای) برگزار شد.

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. میلاد پسندیده می‌گوید:

    بابا فیلم سینمایی

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  3. صبا می‌گوید:

    سکانس سومش پس کو؟!

  4. شافی می‌گوید:

    زیبا بود…..بنده هم یجورایی همین سرگذشتو رو دارم….
    اولین شالی که ستاره شدم….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.