دنبال اعیاد زندگی ام می گردم…

فاطمه، وبلاگ کاشف اقلیم خویش/ بهاریه ۵۴: زندگی شهد گل است، زنبور زمان می مکدش، آنچه می ماند عسل خاطره هاست… و سالهاست که خاطرم پر شده از خاطره ها، درست از زمانی که خودم را شناختم، هر کدام یادآور وقایعی تلخ یا شیرین است که باید از آن عبرت گرفت.
و اما عید، سنت و آیین باستانی ایران زمین! سنتی زیبا و شیرین که پیامبر اسلام آن را تأیید کرده اند.
عید تکرار است و تکرار بخشی از زندگی ماست و خاطراتش محدود می شود به خرید لباس عید، پر کردن جیب لباس کودکانه با آجیل و شکلات، گرفتن عیدی هایی هرچند کوچک اما پر از عشق و ارزش و روز طبیعت که همه آن روز را در کنار طبیعت سپری می کنند تا مبادا نحسی عدد این روز دامن گیر زندگی پر مهرشان گردد و البته یک سنت خانوادگی زیبا که دقایقی قبل از لحظه تحویل سال و بعد آن، کنار سفره هفت سین مشغول خواندن قرآن می شویم تا آخرین سخن مان در سال قبل و اولین حرفمان در سال جدید کلام الله باشد و نوشیدن شربت زعفرانی هفت سین قرآنی که واقعا خاطره انگیز است.
با شنیدن نام عید دوران کودکی به یادم می آید، آن زمان که عاری از دغدغه های زندگی بود و زندگی خلاصه می شد در خاله بازی و عروس بازی و لی لی بازی کنار کوچه ها و پر بود از پاکی و معصومیت!
یادم می آید آن زمان که غرق شادی بودم از آمدن بهار، و سرشار بودم از احساس زیبای قبل از عید، با خواهر بزرگترم از نوروز سخن می گفتم، از او پرسیدم: «چرا در کل سال فقط همین چند روز را جشن می گیریم و فقط همین ۱۳ روز عید است؟» خواهرم با نفس پاک و نافذ خود به من گفت: «چه کسی گفته که عید فقط همین ۱۳ روز است؟»… هر روزی که در آن مرتکب گناه نشوی، آن روز برای تو حکم عید را دارد و این سخن را امام علی علیه السلام است.
و این کلام دلنشین امیرالمومنین(ع) همچنان در گوشم می پیچد و هشدار می دهد به من در لحظه های غفلتم! و مدتی است مضطرب و پریشان، خاطراتم را ورق می زنم تا ردی بگیرم از عید واقعی در روزهای زندگی ام! به راستی چند روز از آن عید بوده است؟!…

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  2. شافی می‌گوید:

    چه زیبا عید حقیقی و عید ساختگی رو کنار هم ترسیم کردید

  3. صبا می‌گوید:

    “به راستی چند روز از آن عید بوده است؟!…”
    هرروزتان عید

  4. باران می‌گوید:

    سلام
    آقا سید لطفا نظرات وبلاگتون رو چک کنید

  5. محمد می‌گوید:

    سلام داداش حسین

    سری به این بنده خدا بزنید، جوانی است با ناتوانی جسمی.
    شما که توسط قلمتان جهاد زیادی کردین، لطفی کنید و این بنده خدا را دریابید.
    من خودم نتونستم از طریق سایت ریاست جمهوری و … راه به جایی ببرم.

    شما لطف کن تلاشی بکن، باشد تا مورد رحمت الهی قرار بگیریم.

    یا حق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.