۴۰ سال بعد

سیده از فرانسه/ بهاریه ۴۴: شاید بهاریه٬ شاید هم بهانه ای برای عصر جمعه ای دیگر.
این انشای خواهر زاده دوازده ساله ام است.
موضوع انشا: چهل سال بعد
“الا یا اهل العالم انا بقیه الله”
این کلام زیبایی بود که سالها قبل از زبان بهترین بنده خدا از کنار خانه کعبه معظمه شنیده شد! صدایی که سالها منتظرانش برای
شنیدنش لحظه شماری می کردند! این ندا٬ ندای کسی جز امام دوازدهم٬ امام مهدی(عج) نبود که خود را به دیگران معرفی می کرد و همه با شنیدن این ندای زیبا و با دیدن حق در چهره او و ایمان آوردن به او می شتافتند و با یکدیگر مسابقه می گذاشتند. حال که سالیان درازی ست آمده ما در آرامش، صلح و صفا زندگی می کنیم٬ در زندگی ای بدون دزد! بدون بدی٬ بدون حرفهای نابجا٬ با امنیت زندگی می کنیم.(حسین قدیانی: تا اینجا که محشر بود و چه “۴۰ سال بعد” قشنگی!)
یادم می آید که در چهل سال پیش در مرکز راهنمایی استعدادهای درخشان درس می خواندم و زمانی که از مدرسه تعطیل شده بودیم و سرویس به دنبالمان می آمد، این ندای مبهم که همه از شنیدن آن متعجب شده بودیم را شنیدیم٬ بعد از چند ثانیه ناگهان آسمان غرید و صدا را مانند بلندگو برای تمام دنیا پخش کرد!
دوباره بعد از چند ثانیه آسمان مانند آیینه شد و جمال دلربا٬ بلند قامت و
رعنای امام را نشان داد!
صحنه ای بود که دیده بودیم!
در آنجا همه سر به سجده فرود آوردیم و با او بیعت کردیم.
دشمنان دین اسلام هم از روی ناچاری و ترس سر خم کردند و جهان یکدفعه دگرگون شد!
همه مسلمان شده بودند٬ واقعا عجیب بود!
از این حرفها بگذریم تا همین چند سال اخیر دشمنان اسلام درست شدنی به هیچ وجه نبودند و قصد حمله به امام را داشتند٬ بعد با خبر شدیم که دشمنان با هم متحد شده و قصد حمله به ایران را داشتند٬ من که
سالها آرزو داشتم سرباز امام مهدی باشم به این آرزوی دلنشین خود رسیدم.
با امام و عده بسیاری از مردم سپاهی عظیم تشکیل دادیم و آماده حمله
دشمن بودیم تا آنها را شکست دهیم.
نکته ای جالب است که می گویم!
دشمنان مانند کلک عمروعاص که مردی پست و حقیر بود عمل کردند٬ یعنی قرآنها را بر روی نیزه ها زدند و گفتند پیرو این کتابیم!
آنها می خواستند به ما نزدیک شوند از این راه تا بتوانند به راحتی ما را از پا در آورند ولی ما که تاریخ را بلد بودیم گول آنها را نخوردیم و به آنها حمله بردیم.
عده ای از سپاه ما که تعداد اندکی بودند مانند سربازان امام علی(ع) گول خوردند و گفتند ما با این کتاب نمی جنگیم.(بین خودمان باشد؛ ولی فکر می کنم آنها تاریخ نخوانده بودند)
بعد از چند ساعت سپاه عظیم امام برنده شد٬ با اینکه عده اندکی را از دست دادیم، ولی پیروز شدیم. حالا هم که سالها از این ماجرا می گذرد و ما خاک پای او هستیم.

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  2. منتظر خورشید می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
    و جعلنا من خیر انصاره و اعوانهو المستشهدین بین یدیه
    و احفظ قائدنا امام الخامنه ای
    و احفظ محمود احمدی نژاد
    و اهلک اعدائهم اجمعین
    میخواستم از خانم سپیده از فرانسه
    و خواهر زاده شان به خاطر این انشاء زیبا
    تشکر کنم
    بهاریه شما بسیار بسیار زیبا بود اجرتان با آقا امام زمان عج

  3. منتظر خورشید می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
    و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
    و احفظ قائدنا امام الخامنه ای
    و احفظ محمود احمدی نژاد
    و اهلک اعدائهم اجمعین
    میخواستم از خانم سیده از فرانسه
    و خواهر زاده شان به خاطر این انشاء زیبا
    تشکر کنم
    بهاریه شما بسیار بسیار زیبا بود اجرتان با آقا امام زمان عج

  4. صبا می‌گوید:

    ” حال که سالیان درازی ست آمده ” یعنی میشه خدا آنروز ماهم باشیم؟نه ما نمی خواهیم تا آنروز باشیم(آخه پیر میشیم) ما می خواهیم در جوانی در رکاب ایشان به شهادت برسیم.یعنی میشه خدا؟

  5. نسیم می‌گوید:

    انشاءالله همه اهالی ۲۶شاهد آنروز باشند

  6. زینب می‌گوید:

    آنها می خواستند به ما نزدیک شوند از این راه تا بتوانند به راحتی ما را از پا در آورند ولی ما که تاریخ را بلد بودیم گول آنها را نخوردیم و به آنها حمله بردیم
    وای محشر بود!!!!!!!!!!
    چرا من تا به حال نتوانسته بودم همچین خیال پردازی بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خدایا !یعنی ما آن روز را می بینیم؟

  7. دوست می‌گوید:

    خیلییییییییییییی زیبا بود!
    امسال عید خیلی بوی ظهور آقامونو می ده!از این بهتر نمیشه!!!!!!
    و البته که ظهور نزدیک است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  8. خدا خیرتان بدهد. نوشته تان هم زیبا بود، هم ابتکاری و هم از سر دلدادگی و عاشقی
    شاید اگر دوباره خواستید آنرا ویرایش کنید توجه داشته باشید که روایات زیادی داریم که می تواند به تصورات شما در دروان ظهور کمک کند تا نوشته تان رنگ و بوی واقعی تری بگیرد.
    کتاب الملاحم ، مکیال المکارم و العقبری الحسان می تواند به شما کمک زیادی کند.
    .
    .
    .
    اما این را بدانید که تازه بعد از آمدن یار، کار شروع می شود. آنقدر باید مجاهدت کرد، چنان باید زحمت کشید و همت ها را چند برابر نمود که امام تنها نماید. در روایتی آمده سختی هایی که امام زمان علیه السلام در حکومت خود می بیند، بسیار بیشتر از سختی هایی است که پیامبر در بعثت خود متحمل شده است.
    به هر حال باید با عزم راسخ و امید وافر خود را برای یاری امام عزیزمان در آن روزگار آماده کنم.
    ما به انتظار نمی نشینیم. بلکه می ایستیم!

  9. مرضیه می‌گوید:

    خیلی جالب بود و ابتکاری، اینکه شما از زمانی خیلی بعد از ظهور داری صحبت میکنی ایده خیلی جالب و هوشمندانه ای است. راستش بهت حسودیم شد.
    سربلند باشی……..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.