نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
خوش حالیم که این جا کوفه نیست؛
و
“مــــــــاه” مان را تا چاه فاصــــــــله بسیار است.
چی بنویسم بهتر از این جملاتی که شما نوشتید:
“سال های منتهی به انقلاب یا بعد از انقلاب، و جنگ باشد یا نباشد، آنکه در این دیار، تنها نمی ماند، «علی» است. «سیدعلی» عمار زنده را صدا زد. اینجا کوفه نیست که امامش سخن با «چاه» بگوید. او «ماه» است و در آسمان ۹ دی، آنچه کنارش خوش درخشید، «یک لشکر ستاره» بود”.
“در هر نسلی و در هر فصلی، آن تنها علمی که می تواند رهبر راه، انگیزه اتحاد، عامل غیرت و بیرق ایستادگی باشد، «ولایت فقیه» است. جز به عشق این جایگاه، مردم حاضر نیستند برای احدی ۱۹ دی قم خونین و ۱۹ دی قمقمه خالی و ۹ دی قیام متعالی بیافرینند.”
توصیف ۱۹ دی ۵۶ و ۶۵ و ۹ دی ۸۸ در امتداد هم خیلی عالی بود؛
ممنون داداش حسین…
“اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِى السَّماءِ.
تُؤْتِى اُکُلَها کُلَّ حین بِاِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الاْمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ”
ای رسول ما! آیا ندانستی که چگونه خدا کلمه پاکیزه (و روح پاک) را به درخت زیبائی مثل زده که اصل و ساقه آن برقرار و شاخه آن به آسمان (سعادت) است.
و آن درخت زیبا به اذن خدا همه اوقات میوه هیا خوش می دهد. و خدا اینگونه مثل های واضح برای تذکر مردم می آورد.
{سوره ابراهیم آیه ۲۴ و ۲۵}
امام صادق علیهالسلام:
سَیَأتی زَمانٌ تَکونُ بَلدَةُ قُمَّ و أهلُها حُجَّةً عَلَى الخَلائِقِ و ذلِکَ فی زَمانِ غَیبَةِ قائِمِنا إلى ظُهُورِهِ.
روزگارى خواهد آمد که شهر قم و مردمان آن حجّت بر دیگر مردمان باشند؛ آن روزگار در زمان غیبت قائم ما است تا آنگاه که ظهور کند.
اهلبیت در قرآن و حدیث؛ ج۲، ص۷۷۲، ح ۱۲۰۸
” اینجا کوفه نیست که امامش سخن با «چاه» بگوید. او «ماه» است و در آسمان ۹ دی، آنچه کنارش خوش درخشید، «یک لشکر ستاره» بود.”
” آری! ۹ دی روزی است که قبل و بعد دارد. ریشه دارد. میوه دارد.”
خسته نباشید!
خواستم نکته هایی که امروز در سخنان “آقا” توجهم را جلب کرد بگذارم دیدم “چشم انتظار” گذاشتند.
“رقابت غیر از خصومت و تهمتزنی متقابل است،”
“یک عده آدم نادان، ناباب و بعضاً معاند در قضیهى انتخابات بود.” به نظر شما کی جزء کدوم دسته ست؟
۱۹ دی، جزء یوم الله های مظلوم و غریب است. زیاد به حماسه این روز، نپرداخته اند. باز هم به فدای مولای مان خامنه ای که نمی گذارند، این روزهای مهم انقلاب در پیچ و خم تاریخ و روزگار فراموش و گم شود و هر سال به این روز توجه ویژه می کنند و دیداری با مردم قم.
ای کاش همه مسئولین، دقت و توجهی همچون حضرت آقا، به مسائل داشتند.
بیانات امروزشان در باب انتخابات مثل همیشه خیلی ارزشمند و قابل تامل بود.
کاش گوش های کر و ناشنوای بعضی ها، این حرف ها را می شنید!
چقدر ذلیلند دشمنان داخلی و خارجی که فکر می کنند با برهم زدن آرامش جامعه و ایجاد مانع در راه انتخابات، می توانند به انقلابمان آسیب وارد کنند.
در ضلالت و گمراهی دست و پا می زنند و غافلند از اینکه:
الا ان حزب الله هم الغالبون…
و اما دوستان محترم!
الساعه متن ستون بیست و شش به روز می شود…
” قیام ۱۹ دی اگرچه در شهر قم به وجود آمد، اما محدود به قم نشد و اربعین به اربعین، در هر کوی و برزنی می گشت. ”
.
“در قم، از صدقه سر بصیرت ذاتی حوزه و مراجع و طلاب، شتاب انقلاب، چند برابر شد و به «قیام اربعینی» سایر بلاد منتهی شد و دست آخر منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.”
اینکه مردم شهرهای مختلف، چهلم به چهلم شهدا، به پا می خاستند و قیام های خونین رقم می زدند، از نکات خیلی جالب و قابل تامل پیروزی انقلاب است. چهلم شهدای قم، مردم تبریز؛ چهلم شهدای تبریز، مردم یزد و همین طوری فراگیری در کل کشور. “اقدام درست بود در وقت درست.”
امام خامنه ای:
هر مسئولیتی در دست تک تک شما عزیزان، تنگه احدی است
که می بایست از آن پاسداری کنید.
از کمبودها ناله نکنید؛ سرخورده نشوید؛
اول مأموریت، آخر هم مأموریت؛ نه اول امکانات، بعد مأموریت.
“اینجا کوفه نیست که امامش سخن با «چاه» بگوید. او «ماه» است و در آسمان ۹ دی، آنچه کنارش خوش درخشید، «یک لشکر ستاره» بود.”
________________________________________________
انقدری که دیروز تو حسینیه عرشی آقا داشتم یکی یکی اسم بچه ها رو از داداش و سید احمد گرفته تا دیگران می اوردم و دعا می کردم فکر کنم برا خودم دعا نکردم.
پس بچه های قطعه زیارت ها قبول…
“در این مرز و بوم، سیرت هر نسلی و صورت هر فصلی، مملو از «بصیرت» است. در هر نسلی و در هر فصلی، آن تنها علمی که می تواند رهبر راه، انگیزه اتحاد، عامل غیرت و بیرق ایستادگی باشد، «ولایت فقیه» است. جز به عشق این جایگاه، مردم حاضر نیستند برای احدی ۱۹ دی قم خونین و ۱۹ دی قمقمه خالی و ۹ دی قیام متعالی بیافرینند. ”
سلام.خدا قوت.
پست چی در زد! پرواز کردم تا دم در! آخ جون نه دهم اومــــــــــــــــــــــــد! ممنون داداش. یه عالمه ممنون.
سلام و درود
ماشاءالله حزب الله
” ربطی به این ندارد که «روزگار جنگ» باشد یا «جنگ روزگار»…”
.
.
“…آنکه در این دیار، تنها نمی ماند، «علی» است…”
.
.
. تکبیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر!…
“قم، قمقمه، قیام”
چه زیبا!!
متن سنگین و ارزشمندی بود. ممنون آقای قدیانی.
سلام
خداقوت…
خیلی غرور آفرین بود:
۱۹ دی ۵۶ مردم قم، ۲ برادر دارد؛ ۱۹ دی ۶۵ در ۸ سال دفاع مقدس و ۹ دی ۸۸ در ۸ ماه دفاع مقدس. بنازم رفاقت نسل ها و مؤانست فصل ها را، آنجا که کوچه بیگدلی و خیابان چهارمردان و مدرسه خان و قیام ۱۹ دی ۵۶، نه در سه راه شهادت شلمچه تنها ماند و نه در سه راه جمهوری.
سلام به همگی
آنقدر پرشور بود که آخرش فقط باید مشتهای گره کرده را بالا آورد و محکم گفت: تکبیـــــــــــــــــــــــــر
«قم، مرکز انقلاب و اسلام است؛ چون مرکز حوزهى علمیه و علماى بزرگ و پرورشگاه انسانهایى است که مىتواند انقلاب و کشور و ملت را در سطوح مختلف هدایت کند»
((حضرت آقا))
در این مرز و بوم، سیرت هر نسلی و صورت هر فصلی، مملو از «بصیرت» است. در هر نسلی و در هر فصلی، آن تنها علمی که می تواند رهبر راه، انگیزه اتحاد، عامل غیرت و بیرق ایستادگی باشد، «ولایت فقیه» است.
آری! ۹ دی روزی است که قبل و بعد دارد. ریشه دارد. میوه دارد. حوزه فیضیه دارد و فیض شلمچه. هم باب بصیرت، باز است و هم در باغ شهادت.
شما نثر را به شعر، یا شعر را به نثر می نویسید؟
هر چه هست زیباست و بسی مایه ی ازدیاد بصیرت…..
با بچه ها موافقم…….. تکبیییر…………….الله اکبر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
باسلام واحترام – خدا قوت
سال های منتهی به انقلاب یا بعد از انقلاب، و جنگ باشد یا نباشد، آنکه در این دیار، تنها نمی ماند، «علی» است. «سیدعلی» عمار زنده را صدا زد. اینجا کوفه نیست که امامش سخن با «چاه» بگوید. او «ماه» است و در آسمان ۹ دی، آنچه کنارش خوش درخشید، «یک لشکر ستاره» بود.
خمینی حجت حق بر زمین بود
امین دین ختم المرسلین بود
خمینی رفت فرزندش علی هست
خدا را شکر بر امت ولی هست
یا حسین
قم قلب انقلاب
تا دقایقی دیگر عازم قم هستم. قراره برم واسه مصاحبه خادم الشهدا. حتما واسم دعاکنید محتاج دعای شما عزیزان هستم بخصوص حاج حسین آقای دوست داشتنی. منم قول میدم تو حرم و جمکران و گلزار شهدا پیش شهید زین الدین دعاتون کنم.
( در هر نسلی و در هر فصلی, ان تنها علمی که می تواند رهبر راه, انگیزه اتحاد, عامل غیرت و بیرق ایستادگی باشد, “ولایت فقیه” است.)
گفت بر ما کسی از شب زدگان غالب نیست
این زمان اینه شعب ابی طالب نیست
روز پیروزی بدر است خدا را صد شکر
شور نشرح لک صدر است خدا را صد شکر
این همان وعده نصرت ز خدای ازلی است
و در قلعه خیبر به روی دست علی است
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
قاصدک منتظر!
شعرتون قشنگه، اما جسارتا یه انتقادی بکنم.”این زمان اینه شعب ابی طالب نیست ” ” این زمان اینه” یه خورده طنز گونه نیست؟ مثلا به جاش از ملک ایران شعب ابی طالب نیست استفاده می کردید. البته جسارت نباشه! یا “و در قلعه خیبر به روی دست علی است” به جاش می گفتید “و در قلعه خیبر بر دستان علی ست” مثلا دارم میگما.
صبا؛
“این زمان آینه شعب ابی طالب نیست”
طنزه؟!
فکر کنم چون قاصدک “آ” را “ا” نوشت، در خواندن کلمه، دچار سوء تفاهم شدید!
فکر کنم قاصدک با موبایل کامنت میذاره، به همین دلیل نمی تونه “آ” بنویسه.
ضمنا این شعر از قاصدک نیست ها!
ممنون آقا سید!
وای خدا! بله؛ من “آینه” را “اینه” خواندم. من فکر می کردم بعضی اشعار که قاصدک می گذارند از خودشان است.
صبای عزیز
سلام
کلا همون که اقا سید احمد “مبصر بزرگوار قطعه” گفتند!
شرمنده! متاسفانه با موبایل کامنت میذارم و الف با مد ندارم.
حسین قدیانی: لااقل از جمله ها و کلمه هایی استفاده کنین که «آ» نخواد!!
صبا!
بعضی از شعرهایی که می ذارم از خودمه ها!
یه کار دیگه هم می شه کرد, مترادف کلمات رو بذارم!!!
ولی در کل بچه هایی که با موبایل قطعه را پیگیرند؛ یعنی خیلی به قطعه عشق دارند دیگه! تابستان مسافرت بودم یه جایی تو مایه های قله ی قاف( البته از نوع پیشرفته اش) با موبایل اومدم قطعه از آن متن های طولانی… کلا سخت بود دیگه!
آقای قدیانی همواره پاینده باشد در پناه آقا!
دوستان محترم!
تا دقایقی دیگر قطعه ۲۶ از مرز دومیلیون بازدید عبور می کند…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
سلام
خیلی حرفها ت دلم سنگینی میکنه
اگرچه نوشتن رو بلد نیستم و حرف زدن رو هم
دیشب نوشتم تا حرفم بمونه برای ثبت در تاریخ
اگه بهش یک نگاهی بندازی ممنونت میشم
لطفا راهنمائیم کن
متشکرم،ابن الشهید،امین
http://s12.blogfa.com/post-50.aspx