پیشنهادی به قوه محترم قضائیه

در حاشیه فوتبال ۵ شنبه شب ها، یعنی همین امشب، پسر یکی از سرداران رده میانی سپاه، به من گفت: حکم «ف. ه» را دیدی؟ گفتم: بله! گفت: به نظرت عادلانه بود؟ گفتم: من قاضی نیستم، اما گمانم زیادی عادلانه(!) بود. گفت: ما برای چی جمهوری اسلامی را قبول داریم؟! برای چی داریم ازش دفاع می کنیم؟! برای چی باید ازش دفاع کنیم؟! گفتم: چه کسی حالا گفته که ما همه چیز جمهوری اسلامی را با همه اجزا و حواشی اش قبول داریم؟! گفت: من که فکر می کنم سر کاریم. گفتم: هوا خیلی سرده، بیا فوتبال مون رو بازی کنیم! پرسپولیس هم که گند زد امروز! اینم از دنیزلی!!… اینکه حالا بحث فتنه بود و راس فتنه و آقازاده های محترم و محترمه شان، اما چند روز پیش توی تاکسی مسیر سیدخندان به ولیعصر، خانم بدحجابی که جلو نشسته بود، به فراخور بحث، مطلبی را بیان کرد که خلاصه اش این بود؛ گیرم قوه قضائیه به پرونده اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی رسیدگی کرد و آخرش رسید به اینکه، همه چیز زیر سر مشایی است. آیا قوه قضائیه، مر عدالت را در مورد این شخص و دار و دسته اش، اجرا خواهد کرد؟! معلوم است نمی کند، چرا که احمدی نژاد، مثل کوه پشت سر مشایی ایستاده است و خواهد ایستاد و نظام هم حال و حوصله دور جدیدی از دورکاری و احیانا استعفاء و بحران و این قبیل مسائل را ندارد… شما بگو آقای راننده؟!

***

من نه مسئول حرف های این خانمم و نه مسئول حرف های آن فرزند سردار سپاه. قضاوتی هم درباره هیچ کدام شان ندارم. من خبرنگارم و هم الان دقیقا دارم کارم را می کنم و «خبر» می نگارم و به گوش مسئولان می رسانم. خبری از دل نظر همین ملت، درباره دیدگاه شان نسبت به دستگاه قضایی. من اصلا برای همین خبرپراکنی البته مثبت دارم حقوق می گیرم و جز این اگر بکنم، و غیر از این اگر بنویسم، لقمه ام را شبهه ناک کرده ام. جز این اخبار و این گزارش ها -جدای از تلخ یا شیرین بودنش، و جدای از درست یا غلط بودنش- بنویسم، جمهوری اسلامی مرا باید ببرد زندان. واقعا می گویم… و می گویم؛ گمانم اسمم بد در رفته که تا چیزی از قبیل حکم «ف. ه» اعلام می شود، شمار کثیری از دوستان، به خصوص دوستان دانشجو زنگ می زنند که چرا چیزی در این باره نمی نویسی؟! چرا متن یا حداقل لینک بیانیه اعتراضی ما را در وبلاگ «قطعه ۲۶» منعکس نمی کنی؟! نکند محافظه کار شده ای؟! مگر «آقا» نگفت که حرفتان را بزنید، پس چرا… و چرا؟! اولا؛ من هم دقیقا ۲ دست و ۱۰ انگشت دارم. آخرین بار، همین الان شمردم! ثانیا؛ من هم دقیقا در همین جامعه ای دارم زندگی می کنم که برای انجام خیلی از بدیهی ترین کارهای اداری اش باید ساعت ها توی صف بایستی، حتی صف مستراح! که البته خیلی هم کار اداری محسوب نمی شود و به نوعی معطوف به اعمال ارادی و غیر ارادی آدمی زاد است!! ثالثا؛ این توقع که حسین قدیانی باید درباره همه چیز از گودرز گرفته تا شقایق واکنش نشان دهد و چیز بنویسد، توقعی غیر منصفانه و نامعقول است. رابعا؛ مسئله اینجاست که من برخلاف شمار کثیری از دوستان عزیز، واقعا تصورم بر این است که قوه محترم قضائیه درباره «ف. ه» حکمش زیادی عادلانه بود و اگر آن علامت تعجب داخل گیومه را در بند یک همین نوشتار، زیادی جدی نگیری، معتقدم که این بار دستگاه قضایی لااقل به نسبت دفعات قبل، خیلی هم بد عمل نکرد، به ویژه که در همین ایام، ما شاهد مسدود شدن سایت آقای هاشمی از طرف همین قوه قضائیه بودیم. یعنی به دور از آرمان گرایی، اگر بخواهیم واقع بین باشیم و بر اساس داشته ها، آدم ها، امکانات و شرایط، حکم «ف. ه» را سبک سنگین کنیم، من که نمره فوق ۲۰ به دستگاه قضایی می دهم و خداوکیلی، قصد طعنه و سرزنش و نیش هم ندارم. از یاد نبریم که این حکم، فقط برای یکی از کوچک ترین اتهامات «ف. ه» بریده شد و از یاد نبریم که «ف. ه»، «ف. ه» نیست، بلکه دختر آقای هاشمی است. کسی که تلویحا و تصریحا معتقد است انقلاب اسلامی، ملک طلقش است. آری! من واقعا نظرم این است که این بار قوه قضائیه نسبتا حکم خوبی داد. این «نسبتا»، معانی مختلفی می تواند داشته باشد؛ یکی اش این است که به نسبت توقعی که ما از این دستگاه قضایی داریم، این بار کارشان به شاهکار می مانست. بالاخره صرف صدور حکم برای «ف. ه»، کم از شق القمر نیست، به این شرط که البته شما آقای هاشمی، شان ایشان، مقام ایشان، و رتبه و درجه آقازاده های ایشان را خوب شناخته باشید. باورم هست دستگاه قضایی، جوری ما را بار آورده که اگر برای «ف. ه» فقط این حکم را می برید که؛ «نامبرده موظف است روزی یک بار از نیاوران به خیابان انقلاب بیاید و ساندویچ بخورد»، باز هم به نوبه خودش فتح الفتوحی بود. ببینید؛ در این سطور آخر، هیچ علامت تعجبی نگذاشته ام. پس واقعا بدون کنایه، چیزهایی که گفتم، متاثر از اعتقادم است.

***

بعید می دانم شما شخصی به نام «میثم خاشی» و پسرخاله اش که ما او را «علی پسرخاله» صدا می زنیم، بشناسید، اما من، این ۲ عزیز را به خوبی می شناسم. نهادهای قضایی، امنیتی و اطلاعاتی کشور هم، البته به خاطر یک سوء تفاهم، ایشان را می شناسند. میثم خاشی، پسر یکی از سرداران سپاه است. «آقاخاشی» سالهای عصر اصلاحات، از قافله جانبازان جنگ، به کاروان شهیدان جبهه پیوست و حقیقتا راحت شد! و خوب شد که رفت!… و ای کاش بروند و راحت شوند همه آنهایی که روزگار، خیلی زیاد و ناجوانمردانه اذیت شان می کند. میثم و علی پسرخاله، از بچه های فوتبال ۵ شنبه شب های ما هستند. الغرض! ظهر عاشورای ۸۸ از میدان امام حسین به قصد شرکت در مراسم سوگواری دانشگاه تهران، یعنی حاج آقا پناهیان و سعید حدادیان، رهسپار میدان انقلاب بودند، که ناخودآگاه در تجمع آشوبگران عاشورا گیر می کنند و دست بر قضا و متاثر از طبیعت فتنه که خشک و تر را با هم می سوزاند، حدود یک ماهی را در زندان سپری می کنند تا خیلی ها و خیلی ها و خیلی ها سند بگذارند و شهادت بدهند و ریش گرو بگذارند که به پیر به پیغمبر، این ۲ بچه، نه فقط آشوبگر عاشورا نبودند، بلکه برعکس! در راه اقامه عزا برای ارباب بی کفن، راهی دانشگاه تهران بودند. بگذریم که موی فر، بلند، و البته بلوندشان هم در این سوء تفاهم بی تاثیر نبود!! هفته گذشته اما در مغازه برادرم در همین شهرک شهید محلاتی، مادر میثم را دیدم. به من گفت: راست است که می گویند «م. ه» قرار است زیرسبیلی به ایران برگردد و هیچی به هیچی؟! گفتم: ان شاء الله شایعه است. گفت: مگر پول خیلی از این آشوب ها را نمی داده؟! گفتم: چرا! گفت: مگر کارش محاربه نیست؟! گفتم: چرا! گفت: مگر حکمش نباید اعدام باشد؟! گفتم: چرا! گفت: اما آقازاده هاشمی را که اعدام نمی کنند! گفت: نمی شه که! گفت: اصلا مگه می شه؟! گفت: نه بابا! گفت: فکر کنم سر کاریم!! من البته مسئول حرف های این همسر محترمه شهید خاشی هم نیستم و قضاوتی درباره گفته هایش ندارم، بلکه دارم کار خبری و رسالت خبرنگاری ام را انجام می دهم، اما میثم خاشی و علی پسرخاله، امشب در حاشیه فوتبال، به من گفتند: یک ماه بی خود و بی جهت، زندان بودیم؛ فقط به این دلیل که بابای هیچ کدام از ما «آقای هاشمی» نبود. از میثم پرسیدم: حالا انتخابات به کی رای می دهی؟! گفت: به عمه ام!!

*** *** ***

جناب قوه قضائیه! من تمام تلاش خودم را خواهم کرد که میثم خاشی بی گناه و علی پسرخاله بی گناه و یک همسر شهید بی گناه را که یک ماه تمام، نگران سرنوشت جگرگوشه خودش، یعنی یادگار شهیدش، و بچه خواهرش، از این زندان به آن زندان بود، آشتی دهم با نظام، هر چند که نیازی به کار من هم نیست، چرا که فی الحال هم آشتی اند با نظام و نازشان برای ماست و پیش ماست، اما تو هم بیا و یک کاری بکن! به جای آنکه قول بدهی که مو را تا آخر، یعنی بدون وابستگی افراد به اشخاص خاص، از ماست عدالت بیرون می کشی، به جای شعارهای قشنگ، روراست باش با مردم و یک کلام بگو که دستگاه قضایی، مجبور است در راه اجرای عدالت، مصلحت را در نظر بگیرد و کاری با دانه درشت ها نداشته باشد. اصل حکومت داری، صداقت با مردم است. بی خود چرا وعده هایی می دهیم که بعد، صدای اعتراض جنبش دانشجویی به آسمان بلند شود؟! یک کلام بگویید که ما درباره نویسنده نامه سرگشاده، آقازاده هایش، راس فتنه، راس انحراف، «آقازاده های باطنی» و «آقاهای معنوی» رئیس جمهور، مجبوریم مصالح نظام را در نظر بگیریم و مر عدالت را اجرا نکنیم. این را اگر بگویید، باور کنید دانشجویان، این بندگان خدا هم تکلیف شان با شما، با خودشان، با نویسنده ای مثل من و… روشن خواهد شد. حتی پشت بند این صداقت، می توانید از مولای عدالت پیشگان مایه بگذارید که اواخر جمل، رعایت کرد حرمت بزرگان را. من البته نمی دانم که در این مقایسه، اشکالی وارد هست یا خیر، اما این را می دانم که صداقت، بهتر از وعده های دور و دراز است. اگر «صادق» باشید، آن وقت جنبش دانشجویی، برای حکم اخیر «ف. ه» هورا خواهد کشید، نه اینکه کارناوال اعتراض راه بیاندازد. اگر با مردم روراست باشید، آن وقت ملت، همین ملت شهیدپرور، هرگز گمان سر کار بودن، بهشان دست نمی دهد و دیگر گمان نمی کنند که «م. ه» در خارج و «ف. ه» در داخل، دارند به ریش عدالت در نظام مقدس جمهوری اسلامی می خندند و یک لیوان آب هم روش! شما البته در عمل، این صداقت را دارید، اما آنچه بدان محتاج هستید، بیان این صدق و صفاست. پس با مردم، صریح و صمیمی باشید و بی خود و بی جهت، سطح توقع شان را از قوه مظلوم و محترم قضایی بالا نبرید. کاری کنید که درک تان کنند، نه اینکه به شما اعتراض کنند. نگارنده، سالهاست که مشغول نوشتن است، لیکن هرگز چنین خدمتی به جمهوری اسلامی نکرده است. این پیشنهاد را جدی بگیرید تا از شعاع افراد طرفدار انقلاب، حتی اندازه یک میثم خاشی و یک علی پسرخاله کم نشود. به قرآن دل آدم برای جمهوری اسلامی می سوزد، ولو آنکه یک همسر شهید، -نه بی دلیل، که با دلیل- احساس سر کار بودن بهش دست دهد. به قرآن دل آدم می سوزه برای این خون ها و خون دل ها… یه کلام بگین؛ ما باید احترام آقای هاشمی و بچه هاش رو نگه داریم! اون وقت اگه سایت سرگشاده اش را فیلتر کردین، اگه برای فقط یه جرم کوچک بچه اش، حکم مقتضی بریدین، دیگه این همه گرد و خاک به پا نمی شه. تازه! هورا هم براتون می کشن!!

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله… توکلت علی الله

  2. صبا می‌گوید:

    سید! این توکل رو گذاشتید که دلمان لرزید!

  3. صبا می‌گوید:

    یعنی واقعا مردم ( البته مردم که نه، بعضیا) در مورد احمدی نژاد اینجوری فکر می کنن؟!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    ظاهرا حکم قوه قضائیه برای جرم مورد نظر، حکم خوبی بود!
    همانطور که بهتر از بنده می دانید علت ناراحتی دوستان این است که چرا از جرائم دیگر چشم پوشی کرده اند. چرا از آن پرونده قطور و سیاه، فقط به یک جرم کوچک پرداختند!

    در هر حال همین حکم هم جای امیدواری دارد اگر…

    “…شما آقای هاشمی و آقازاده های ایشان را خوب شناخته باشید.”

  5. سایه/روشن می‌گوید:

    منظورتون اینه که به خاطر کم کاری هایی که تا به حال داشتن، الان حکمشون شاهکار به حساب میاد؟
    حسین قدیانی: نخیر! منظورم فراتر از این چیزهاست؛ چیزی در مایه های بوسیدن دست قوه قضائیه.

  6. صبا می‌گوید:

    “بالاخره صرف صدور حکم برای «ف. ه»، کم از شق القمر نیست، به این شرط که البته شما آقای هاشمی و آقازاده های ایشان را خوب شناخته باشید.”
    کسانی را می شناسم که آدم های خوبی اند با زندگی های سالم اما بعضی شان هنوز از هاشمی دفاع می کنند و بعضی سخت شان است که پشت سرش چیزی بشنوند. ولایتی هم هستندها! آقای هاشمی برای خودش کسی بود بابا!

    قصه گودرز و شقایق را من بلد نیستم. استعاره، تلمیح، ایهام از چیه؟

  7. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بالاخره صرف صدور حکم برای «ف. ه»، کم از شق القمر نیست، به این شرط که البته شما آقای هاشمی و آقازاده های ایشان را خوب شناخته باشید.
    .
    باورم هست دستگاه قضایی، جوری ما را بار آورده ……………
    .
    یعنی به دور از آرمان گرایی…
    .
    من که نمره فوق ۲۰ به دستگاه قضایی می دهم.
    .
    این بار کارشان به شاهکار می مانست.

  8. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    به نظرم کار بستن سایت هاشمى از حکم ف.ه، بزرگ تر و مهم تر بود…
    من واقعا تعجب کردم

  9. سلاله 9 دی می‌گوید:

    تقریبا تو این چند روز، هر سایت و وبلاگی که این خبر را منعکس کرده بود، اکثر کامنت های خلق الله، حاکی از این بود که همه ملت، یه جورایی این احساس را دارند که “سرکار اند”
    یکی می گفت: سخت نگذره بهش ۶ ماه. اون یکی می گفت: زنگ بزنن، داداشش هم بیاد، بابا خبری نیست که. یکی دیگه می گفت: شب بخیر قوه قضاییه. اون یکی دیگه می گفت: اگه من این کارا رو کرده بودم که تا الان….

    چه توصیه ی قشنگ و به جایی کردید، به قوه قضاییه.
    “به جای شعارهای قشنگ، روراست باش با مردم”
    “کاری کنید که درک تان کنند، نه اینکه به شما اعتراض کنند.”
    حقیقت را بگویید و خلاص.

  10. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ” و خوب شد که رفت!… و ای کاش بروند و راحت شوند همه آنهایی که روزگار، خیلی زیاد و ناجوانمردانه اذیت شان می کند.”

    «و خوب می شود که بروند!… و ای کاش بروند و راحت کنند ملت را، همه آنهایی که روزگار و مردم اش را، خیلی زیاد و ناجوانمردانه اذیت می کنند.»
    دقیقا منظورم راس فتنه است.
    کار دنیا برعکسه. آن کسی که باید بماند، می رود و آن کسی که…

  11. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    فقط مى تونیم دلمون رو خوش کنیم که این دو تا حرکت قوه قضائیه یه نقطه شروع باشه واسه رسیدن به یه عدالت حداقلى!!
    البته چشماى من تشنشون نیست!!

  12. پری می‌گوید:

    چند روز پیش به آبجی گفتم سایت هاشمی فیلتره. گفت واقعا؟ گفتم نه بابا مظلوم نماییه. کی زورش به اون می رسه!!
    واقعا ق.ق. باید به خاطر این کارها تشویق بشه نه بازخواست!

    قطعه ۲۶ = آب خنک رو آتیش سوزاننده ی خودی ها + آتیش به جون دشمنا!

  13. پری می‌گوید:

    این توقع که حسین قدیانی باید درباره همه ی چیزهای مهم واکنش نشان دهد و چیز بنویسد، توقعی غیر منصفانه و نامعقول نیست. چون از همه چیز سر در میاره و می نویسه و به ما هم یاد می ده. بدعادتمون کرده!!

  14. سیداحمد می‌گوید:

    “به قرآن دل آدم برای جمهوری اسلامی می سوزد، ولو آنکه یک همسر شهید، -نه بی دلیل، که با دلیل- احساس سر کار بودن بهش دست دهد.”

    حرفتان مثل همیشه حق بود؛
    ای کاش دستگاه قضا و کلا همه نهاد ها آنقدر برای ملت ارزش قائل باشند که فکری به حال آرامش خاطر مردم کنند… مردمی که برای حفظ نظام اسلامی مان جان می دهند…

    ممنون داداش حسین…

  15. پری می‌گوید:

    اما تو هم بیا و یک کاری بکن! به جای آنکه قول بدهی که مو را تا آخر، یعنی بدون وابستگی افراد به اشخاص خاص …تا آخر متنو اگه کپی کنم خیلی می شه!!

  16. سنگربان می‌گوید:

    دو سال طول کشید که یک حکم صادر بشه…..
    حالا چقدر باید واسه اجراش منتظر بمونیم خدا می دونه …..
    آخه بعد دو سال فقط یک جرم !! انگار آب یخ ریخته باشند رو ملت…..
    ۶ ماه حبس و ۵ سال محرومیت………
    ایشالا که اجرا بشه!

  17. چشم انتظار می‌گوید:

    در جواب شما احتمالا” ق.ق محترم خواهد گفت: خانواده ی شهید خاشی، از خودمونن. ما باید سعی در جذب حداکثری داشته باشیم. به هر حال فرزندان (دامت برکاته) سرمایه های این انقلاب بودند یا هستند یا خواهند بود. حیفه که از دست برن!!

  18. ستاد روحیه دهی به قوه قضائیه

  19. بی تاب هویزه می‌گوید:

    به خدا حق دارید اجازه نمی دید، از صدا و سیما نوشته هاتون خونده بشه!

    امروز صبحَ، شبکه یک دعای ندبه رو زنده از یادمان شهدای هویزه داشت پخش می کرد تا اینکه حاج آقا ماندگاری تو میان صحبت هاشون زدند به دل سیاست و گفتند
    مردم به ساکتین فتنه رای نمی دن. چون در زمان فتنه درست عمل نکردند. مردم به منحرفین هم رای نمی دن. همین ساکتین در برابر انحراف هم درست عمل نمی کنن، پس فردا که چهره شون مشخص شد تازه یادشون میفته که چه خبر بوده….

    یهو برنامه قطع شد!!! مشکل در ارسال سیگنال پیش اومد! آره جون خودشون!
    مجری برنامه هم اومده، برای امام زمان عج شعر میخونه و …! یکی باید بهشون بکه : شما لازم نکرده از امام زمان دم بزنید، برید خودتون رو درست کنید. دعا واسه امام زمان پیش کشتون!

    دست حاج آقا ماندگاری درد نکنه، همون مقدار از حرفش هم که پخش شد، تأثیر خودش رو خواهد گذاشت. این ها هم که برنامه رو قطع کردند، میشن مصداق، عدو شود سبب خیر!

  20. میلاد پسندیده می‌گوید:

    ببین کارمان به کجاها رسیده! نفس نموده باقی از بس کشیدیم آهی… اوایل انقلاب رئیس قوه قضایی جهت روشن گری درباره ضد انقلاب کلی حرف می زد و دائم در روزنامه و تلویزیون و رادیو حاضر بود اما بعدش دیگر رؤسای ق.ق افتادند به کار کردن تا الآن که جناب آملی رکورد شهید بهشتی را هم زده… البته در کمیت فقط قابل مقایسه هستند وگرنه در کیفیت سخن هایش به درصد هم نمی رسد که بتوان با آن شهید حتی مقایسه کرد!
    کلی می شود دو دست و ده انگشت را خسته کرد و نوشت از داغ دل اما چه کنیم که ارزش ندارد…
    ق.ق* ملت ما را آنقدر پست کرده که باید خم شود و پایش را ببوسد تا کاری کند.
    م.خ** اگر عهده دار یکی از ارکان این نظام بود به این خوبی نمی توانست ما را حقیر کند.

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ** مجاهدین خلق
    * قورباغه قرمز

  21. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    به قرآن دل آدم می سوزه برای این خون ها و خون دل ها…

    انشاالله خدا تمام رده بالایی های مملکت رو مورد هدایتش قرار بده

  22. حنظله می‌گوید:

    هوالعادل
    ای منتقم خون شهیدان برگرد/ از مشرق پر فروغ ایمان برگرد
    با سیصد و سیزده مسیحایی دم/ با همت و باکری و چمران برگرد

    اللهم عجل لویک الفرج

  23. هوشنگ می‌گوید:

    روزنامه نگاری حرفه ای یعنی این که در نهایت ظرافت آنچه که لازم است را در قالب های مختلف و در حاشیه امن به جامعه برسانی .
    حالا دوستان خودشان را با نقد و بررسی متن زیاد خسته و درگیر نکنند به این توجه کنند که نویسنده آنچه که دلش خواست را گفت بدون اینکه ق .ق هم بدش بیاد و بهش گیر سه پیچ بده .

  24. حی علی الجهاد می‌گوید:

    می‌خواهید بگویید قوه قضاییه همه این کارها را کرد و این همه تعلل کرد تا به ملت بفهماند باید به همین تب راضی شوند؟!

    نوشته‌اید این نوشته کنایه و طعنه نیست، درد که هست! آن هم برای مای خواننده‌ای که فریادهای نویسنده را از این خاندان، بارها و بارها در همین قطعه خوانده‌ایم …

    بگذریم …

    اما هر چقدر فکر کردم منظور شما را از به کار بردن کلمه “مصلحت” در این جمله نفهمیدم:

    “روراست باش با مردم و یک کلام بگو که دستگاه قضایی، مجبور است در راه اجرای عدالت، مصلحت را در نظر بگیرد و کاری با دانه درشت ها نداشته باشد.”

    شاید حرف‌های الانم مشمول نقطه‌چین شود، اما هر چقدر به ذهنم فشار می‌آورم، مصلحتی نمی‌بینم و هر چه می‌بینم، منفعت است! منفعت برخی‌ها و بعضی‌ها …

    شاید من بد می‌فهمم، اما شما بگویید منظور امام خامنه‌ای از اجرای عدالت و اجرای مر قانون در باب فتنه ۸۸ چیست؟

    شما بگویید منظور ایشان از این جملات چیست؟ و آیا این حرف‌ها با مصلحت‌اندیشی جور درمی‌آید؟

    ” البته شما آقایانى که مسئول مدیریت این جریان هستید، سعى کنید جنبه‌هاى شعارى را بر این حادثه غلبه ندهید. باز هم من تکرار می‌کنم: کار شوراى هماهنگى تبلیغات، مدیریت است؛ والّا کار را مردم میکنند، و دلها دست خداست. مردم را خداى متعال توى صحنه مى‌آورد … بنابراین سعى کنید حالت شعارى غلبه پیدا نکند. البته شعار لازم است. شعار یک چیز حتمى است، لازم است؛ شور، هیجان، حماسه لازم است؛ منتها بایستى عمق شعارها تبیین شود؛ یعنى همین کارهائى که اشاره کردند، تبیین شود: حرف ملت ایران آن روز چه بود، امروز چیست؟ حرکت ملت ایران و جهت این حرکت چگونه حرکت و جهتى است؟”

    واقعا حرف مردم در ۹ دی چه بود که آقا می‌خواهند عمق آن در رسانه‌ها و برنامه‌های سازمان تبلیغات فاش شود و تبیین شود؟

  25. بی نشان می‌گوید:

    “….و از یاد نبریم که «ف. ه»، «ف. ه» نیست، بلکه دختر آقای هاشمی است…”

    مشکل همین جاست، چرا باید برای محاکمه «ف.ه» به نسبت خانوادگیش توجه شود؟ واقعا افتخارات خاندانش!!!! چه ربطی به او دارد؟ چرا نباید مثل یک انسان عادی، متهم شود و در دادگاه محاکمه شود؟ باور کنید این تبعیض ها و فاصله ها مردم را آزار میدهد…….

  26. شوکران می‌گوید:

    بابای من آدم خیلی خوبیه، هر چی از خوبیاش بگم کم گفتم، تنها ایرادش اینه که طرفدار سرسخت هاشمیه، نمی دونم چکارش کنم!
    البته یه بار بهش گفتم پاش بیفته حاضری جونتو برا رفسنجانی بدی؟ گفت مگه جونمو از سر راه آوردم؛ من تا وقتی طرفدارشم که چیزی ازم نخواد!
    میدونستی بابام ایرانه؟ آره یه ماه پیش اومد، دو هفته دیگه برمیگرده.
    دیشب یکی از نوشته هاتو که درباره هاشمی بود براش خوندم، اولش چیزی نگفت، وسطاش شروع کرد به جلز و ولز و آخراش کم مونده بود از پنجره پرتم کنه پائین! من و مامان تا صبح سر به سرش گذاشتیم نذاشتیم بخوابه!

  27. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    – ۶ ماه حبس و ۵ سال محرومیت…؟!!

    – پـــَ نـــَ پـــَ باید می گفتیم؛ روزی یک بار از نیاوران به خیابان انقلاب بیاید و ساندویچ بخورد؟!! خب، یه کلام بگین؛ ما باید احترام آقای هاشمی و بچه هاش رو نگه داریم، دیگه!!
    .
    .
    .
    .
    .
    – آره خب،… هوا خیلی سرده!!

  28. بسیجی می‌گوید:

    چی شد مثل اینکه درست گفتم بله؟! اینقدر اطمینان نداشتم که حرفام در مورد شما درست بوده باشه اما شما با این کارت به من ثابت کردی که درست گفتم

  29. بسیجی می‌گوید:

    اگه با حرفهای من مشکل دارید با حرفهای حضرت امام مشکل ندارید که ،این جمله از حضرت امام هست که میگن:
    محافظه کاری قتلگاه انقلاب اسلامی هست

  30. بسیجی می‌گوید:

    ولی بذار یه چیز دیگه بهتون بگم البته قبلش عذر میخوام شما با این کارتون و تائید این کارها چه از سر ترس ، مصلحت یا هر چیز دیگه ای دارید پا رو خون شهدا میذارید و بس چرا که اگه قرار بود محافظه کاری باشه خوب امریکا و عیادی کثیفش بودن چه احتیاجی بود این همه شهید بدیم

  31. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛

    طعنه تمیزی داشت این متن؛ حتی بی علامت تعجب هم اثرش را گذاشت!
    و البته متعجبم از بعضی ها که حرف را نگرفتند!!!
    حسین قدیانی: منم!… و اصلا نفهمیدم این نوشته، به این معنی که بعضی از دوستان می گویند، چه ربطی به ۹ دی و عمق و سطح شعارهایش داشت؟! یا چه ربطی داشت به اراجیف کسی که با اسم مقدس بسیجی، این کامنت ها را گذاشته؟! طبعا در این متن دارم می گویم که قوه قضائیه بهتر است به جای شعار دادن، و مردم را الکی امیدوار کردن به اجرای عدل درباره دانه درشت های فتنه گر و منحرف، یک کلام به مردم بگوید که ما یا زورمان به بعضی ها نمی رسد، و یا مجبوریم احترام شان را نگه داریم و درباره شان مر عدل را اجرا نکنیم. حالا یا احترام یا مصلحت یا منفعت یا هر چی!! نمی دانم چرا به جای گرفتن اصل حرف، سر کلمات، بحث بی مبنا باید بکنیم؟!!… خیلی واضح نوشتم!! باز کامنت بگذارند که «آقا» درباره عدالت و ۹ دی و عمق شعارهایش چه گفته! یعنی بعضی از بچه ها واقعا نمی دانند منظور من از «مصلحت» چیست و به عبارت بهتر کیست؟! خوب شد فهمیدیم فرق منفعت و مصلحت و تذکرات «آقا» درباره ۹ دی و… را!! نمی دانستیم!! و اما، فحش از این ژورنالیستی تر و قشنگ تر می شد نثار بی عدالتی کرد؟! گیرم کنایه نزدم که واقعا هم نزدم، اما نقد بی عدالتی از این واضح تر هم می شد؟!

  32. ف. طباطبائی می‌گوید:

    “….یک ماه بی خود و بی جهت، زندان بودیم؛ فقط به این دلیل که بابای هیچ کدام از ما «آقای هاشمی» نبود.”

    این حرف خیلی سنگینه. همه شر رو بچه های هاشمی به پا کردن اونوقت بچه های مردم افتادن زندون و بچه های هاشمی گردنشون کلفت تر شد!!
    آقای قدیانی ممنونم بابت این متن. جدا قوه قضائیه برای این مسئله جوابی داره؟ سالهاست که میگن:
    ما با کسی شوخی نداریم. حکم محاربه اعدام است. با همه مفسدین اقتصادی برخورد شدید خواهیم کرد. می گویند ضعیف کش نیستیم و….

    ولی همه ما شاهدیم پای بچه های هاشمی و خاندانش که میاد وسط یهو با سلام و صلوات همه چی ماست مالی میشه.
    خب جناب دستگاه قضا یک بار بیا رک و راست بگو ما نمی تونیم با آقازاده های خاص برخورد کنیم. تکلیف ما هم روش میشه!!

    “یک کلام بگویید که ما درباره نویسنده نامه سرگشاده، آقازاده هایش، راس فتنه، راس انحراف، «آقازاده های باطنی» و «آقاهای معنوی» رئیس جمهور، مجبوریم مصالح نظام را در نظر بگیریم و مر عدالت را اجرا نکنیم.”

  33. عطشان می‌گوید:

    سلام علیکم
    ببخشید این زندان ف.ه از همون زندونای گل و بلبله دیگه نه ؟

  34. زهرا می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    با اون بخش که قوه قضاییه باید با مردم رو راست باشه موافقم اما از کی تا حالا عدالت مصلحت بردار شده؟
    اگه بنا بود عدالت بخاطر مصلحت قربانی بشه جمل پیش نمی اومد. می اومد؟
    حسین قدیانی: خیلی خوب شد گفتید! من نمی دانستم این را!! گاهی همچین نقد می کنید؛ «چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی»… آقای قدیانی! خدا قوت! اما مگر همه با اتوبوس آمده بودند؟!! حاضرم نه خدا قوت بگویید و نه نقد مسخره کنید. اون جمله آخرتان، آخر چه ربطی به بحث من داشت؟! من که دارم یه چیز دیگه می گم!! وانگهی! عدالت که جای خود، گاهی خود ولایت، خود علی هم ۲۵ سال قربانی مصالح اسلام می شود و خانه نشین می شود. نباید بشود، اما می شود. نباید قوه قضائیه همچین باشد، اما می بینیم که شده!! و ما را مجبور به این پیشنهاد کرده!! الان باز چه کامنتی می خواهید بگذارید؟!!… پیشنهاد بدهم؟!… آهان! الان کامنت بگذارید که اون مصالح اسلام بود و این، منافع آقای هاشمی!! اون وقت من جواب بدم که قصدم قیاس این ۲ نیست قطعا و هدفم نشان دادن مظلومیت عدل و ولی است… و تا صبح با هم بحث کنیم… فقط به خاطر اینکه شما دوست دارید یک انتقادی کرده باشید!! به خدا خسته می کنید آدم را. حیف که نظرتان نسبت به حاج سعید قاسمی برمی گردد، و الا می نوشتم که الان از سر خیرخواهی، چه نصیحتی به من کرد!!!

  35. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    داداش حسین!
    خیلی واضح و زیادی عادلانه(!) نوشته بودید!
    انگار به ۲۶ زبانِ قطعه ای هم، ترجمه شده بود برای ما…!!

    “…اگر با مردم روراست باشید، آن وقت ملت، همین ملت شهیدپرور، هرگز گمان سر کار بودن، بهشان دست نمی دهد و دیگر گمان نمی کنند که «م. ه» در خارج و «ف. ه» در داخل، دارند به ریش عدالت در نظام مقدس جمهوری اسلامی می خندند و یک لیوان آب هم روش!…”
    حسین قدیانی: نمی دونم یه سری خودشون رو زدن به نفهمی یا اینکه از روی بیکاری، دوست دارن بحث کنن، یا واقعا ما رو مثل خودشون فرض کردن؟! واقعا موندم!!

  36. میلاد پسندیده می‌گوید:

    وقتی شما به پای طرف می افتی خب اینطور شایبه هم به وجود می آید دیگر! البته آدم نباید اینقدر کودن باشد که نفهمد چی به چی هست!!
    ق.ق انگار نه تنها ملت را حقیر کرده بلکه یک عده بسیجی نما را هم احمق کرده… نمی شود بعضی ها با یک نام دیگر کامنت بدهند؟!
    حسین قدیانی: وقتی من به پای طرف می افتم؟!… در کجای این متن، و به پای کدام طرف افتاده ام؟!… حق دارم گاهی تایید نکنم کامنت های تان را و شک کنم در اینکه واقعا مطلب را گرفته اید یا نه؟! البته افتادن به پای قوه قضائیه بهتر است تا درافتادن با بعضی از شما. خیلی خیلی می بخشیدها! یک بار دیگر جمله خودت را به رخ خودت می کشم؛ «البته آدم نباید اینقدر کودن باشد که…». به راستی شک می کنم در عقل اون کسی که فکر می کنه من در این متن به پای قوه قضائیه افتاده ام. پس خدایا! کودن مان نکن! این را هم بگویم و خلاص! وقتی زیادی ژست پهلوانی بهتان دست می دهد، لااقل «ق. ق» را قوه قضائیه بگویید و از جملات و کلمات و استعاره های قطعه ۲۶ وام نگیرید که حداقل دلم نسوزد!!!

  37. بسیجی می‌گوید:

  38. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    حرف حقی را بیان کردید.
    متن اگر با دقت خوانده شود، جواب همه دوستان در جملات متن موجود است.
    سال هاست فرزندان جناب رفسنجانی از موقعیت پدرشان سو استفاده کردند و کسی بهشان چپ نگاه نکرد!!
    اینکه حالا بابت آن موضوع خاص و اهانت به مسئولین نظام، این حکم را برایش بریدند خیلی هم خوب است.
    منتظر می مانیم ببینیم با سایر جرمهای این خاندان چگونه برخورد می کنند. اما اگر قصد برخورد ندارند، همانطور که شما اشاره کردید، بهتر آن است که با ملت رو راست باشند.

    خدا قوت آقای قدیانی.
    حسین قدیانی: من البته جور دیگری هم می توانستم در این باب، بنویسم و بنویسم که؛ اگر قوه قضاییه، یک روز و فقط یک روز بتواند «ف. ه» را زندانی کند، من حاضرم همه ریشم را بتراشم. از این قسم، از بس گفته ایم و گفته اند، مو درآورده زبان مان… لذا با این متن، قسم دیگری را تجربه کردیم!

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    کسی اگه منظور شما رو نگرفته باشه، پس اصلا” معنای نقد به زبان کنایه، طعنه و طنز رو نفهمیده.
    این طرف به اصطلاح بسیجی، از اون دسته ی. شایدم مثل اون کسانیه که با اسامی جعلی و دست در دست جریان انحرافی، از سر خیر خواهی شما رو نصیحت می کنند!!

  40. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    پر بیراه نگفتید.

    و دیگر اینکه البته به نظر بنده،
    اگر در جمله زیر به جای “قوه قضاییه” می گفتید “نظام “، به نوشته تان نقد وارد بود اما الان به گمانم، نه!
    “یک کلام بگو که دستگاه قضایی، مجبور است در راه اجرای عدالت، مصلحت را در نظر بگیرد و کاری با دانه درشت ها نداشته باشد.”

  41. چشم انتظار می‌گوید:

    اگه مجری عدالت اینها هستند، آیا کسی پیدا می شه عدالت رو در مورد خود اینها اجرا کنه؟ آیا جایگاه عدالت امیر المومنین علی (ع) در قاموس اینان تعریف شده یا نه؟! واقعا” این خیمه شب بازی یعنی چه؟ اون طلبه ی بسیجی هنوز در انتظار اجرای عدالته. یا فقط همون طلبه ی سیرجانی شاخ دستگاه عدالت بود و بس.

  42. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۱:۳۷
    تعداد افراد آنلاین: ۲۵ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین با درایت فـــــــــــــدائی داری…

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین
    یک دفعه یک چیزهایی یادم میاد هی مجبورم در کامنت دیگه بنویسم و شما رو تو زحمت بندازم که دو تا یکی کنید. ولی خداییش جناب قاضی صلواتی، که فکر کنم قاضی پرونده ی ف.ه بود اگه اشتباه می کنم بگین، موقع انشاء رأی در افکارشون چی سیر می کردند؟ عهد و پیمانی که با خدا بستند؟ حفظ مصالح نظام؟ یا حفظ مصالح مجمع تشخیص؟ بعضی وقت ها با خودم می گم هر چند که اون دو منافق ملعون فتنه گر اعدام شدند و حقشون بود. ولی با این شرایط اونها هم می تونستند زنده بمونند. به هر حال اونها در صف شورش بودند و امثال ف.ه و م.ه و… در ستاد عملیات. کی جرمش سنگین تره؟!

  44. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    یک ضرب المثل “کازرونیه” که می گه:

    رنگ می گیرد حنایِ «لاریجان» هم،…” اگر «صادق» باشید!! ”
    .
    .
    .
    تازه! هورا هم براتون می کشن!!

  45. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آن آخری را خوب آمدی… به روی چشم… البته لازم نیست شما لفظ به پا افتادن را در متن بکار ببرید بلکه من برداشت خودم را گفتم… کلیت مسیر متن نه از سر اقتدار بود و نه از سر نصیحت دوستانه… بیشتر شبیه پیشنهاد و مشاوره یک مستشار بود به شاهنشاه!

    روح متن را گرفته ام اما باید این حق را هم داشته باشم درباره طرز بیانش اظهار نظر کنم.

    غلط کردم اگر ناراحتت کردم داداش… با ما به از این باش.
    حسین قدیانی: این جمله بخشی از متن است؛ «باورم هست دستگاه قضایی، جوری ما را بار آورده که اگر برای «ف. ه» فقط این حکم را می برید که؛ «نامبرده موظف است روزی یک بار از نیاوران به خیابان انقلاب بیاید و ساندویچ بخورد»، باز هم به نوبه خودش فتح الفتوحی بود»… و اما با همه این اوصاف، چون گفتی مستشار و شاهنشاه، من هم یک پله بالاتر می آیم و دقیقا می گویم که «کودن» بودن اصلا خوب نیست… با ما به از این باش سر جدت!! اینکه تو باید برداشت خودت را داشته باشی، دلیل بر سرودن شعر نمی شود!! ای خدا!! بیا منو از دست اینا نجات بده…

  46. سیداحمد می‌گوید:

    “این بار دستگاه قضایی لااقل به نسبت دفعات قبل، خیلی هم بد عمل نکرد،”

    “به نسبت توقعی که ما از این دستگاه قضایی داریم، این بار کارشان به شاهکار می مانست.”

    “باورم هست دستگاه قضایی، جوری ما را بار آورده که اگر برای «ف. ه» فقط این حکم را می برید که؛ «نامبرده موظف است روزی یک بار از نیاوران به خیابان انقلاب بیاید و ساندویچ بخورد»، باز هم به نوبه خودش فتح الفتوحی بود.”

    “یک ماه بی خود و بی جهت، زندان بودیم؛”

    “جناب قوه قضائیه! تو هم بیا و یک کاری بکن! به جای آنکه قول بدهی که مو را تا آخر، یعنی بدون وابستگی افراد به اشخاص خاص، از ماست عدالت بیرون می کشی، به جای شعارهای قشنگ، روراست باش با مردم و یک کلام بگو که دستگاه قضایی، مجبور است در راه اجرای عدالت، مصلحت را در نظر بگیرد و کاری با دانه درشت ها نداشته باشد.”

    “یک کلام بگویید که ما درباره نویسنده نامه سرگشاده، آقازاده هایش، راس فتنه، راس انحراف، «آقازاده های باطنی» و «آقاهای معنوی» رئیس جمهور، مجبوریم مصالح نظام را در نظر بگیریم و مر عدالت را اجرا نکنیم.”

    “شما البته در عمل، این صداقت را دارید، اما آنچه بدان محتاج هستید، بیان این صدق و صفاست. پس با مردم، صریح و صمیمی باشید و بی خود و بی جهت، سطح توقع شان را از قوه مظلوم و محترم قضایی بالا نبرید.”

    هر کدامِ این جملات حکم یک پتک را دارند، از نظر من!

  47. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعا نکنید که خدا شما را از دست ما نجات بدهد!!

  48. سادات می‌گوید:

    سلام
    خجالت میکشم بگم ممنون جلو مانیتور نشستیم و به به از متنتون و استفاده کردیم و…
    نه
    این یه جور سوگواره بود یه جور قطع امید از کسانی که شاید از آنها چشم یاری …
    چقدر بغض فروخورده «بچه شهیدی» در این متن بود,
    و چه پیشنهاد مظلومانه ای
    تعجبم چرا بعضی ها مطلبو نگرفتن
    حسین قدیانی: ظهر، مطلب رو بچه های روزنامه وطن امروز دیدن و می گن؛ عقل کردی که گذاشتی توی ستونهای وبلاگت، و الا اگه جای اصلی بود و فضای سوء تفاهم مثل قبل بود، قوه قضائیه، آنقدر که به این متنت می توانست گیر حقوقی بدهد، به آن نامه ات نمی توانست!!! ازشان می پرسم؛ یعنی تندتر از اون نامه بود؟! می گن؛ رسما عرق گیر «ق. ق» رو اینجا پرچم کردی و هی راه به راه داری می گی؛ نیش نیست و کنایه نیست و… این متنت خیلی تندتره از اون نامه ات. الساعه اما موندم از کامنت های بعضی بچه ها!! از چند طرف ما باید بخوریم آخه؟!

  49. سیداحمد می‌گوید:

    داداش تو رو جدم نصفه شب وقتی متنو میذاشتی نگفتم این خیلی تنده؟!
    حسین قدیانی: اون نصف شب بود؛ حکما امروز، متن یه جوری شده که توش افتادم به پای قوه قضائیه و نمی دونم که عدالت نباید قربونی بشه و از این حرفا!! جالب اینکه نه وطن امروز و نه جوان و نه کیهان، حاضر نشدن این متن رو کار کنن، و همه هم می گفتن؛ این متن تنده برای روزنامه و غیر منصفانه است در حق دستگاه قضایی و قوه قضائیه دیگه اینقدرم که تو نوشتی، بد نیست و…!! یکی بیاد منو نجات بده!!

  50. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ” ببینید؛ در این سطور آخر، هیچ علامت تعجبی نگذاشته ام…”

    یعنی؛ رسما عرق گیر «ق. ق» رو اینجا پرچم کردی!!
    حسین قدیانی: حالا بدبختی اینجاست که طرف به قوه قضائیه هم می خواد بد و بیراه بگه، از نوشته های من وام می گیره!! نه حالا میلادها، خیلی ها و خیلی ها!! حیف که شانم اجازه نمی ده و الا یکی یکی می نوشتمشون!! نقد رو با نامردی و بی معرفتی و عشق الکی به بحث کردن و حرافی اشتباه گرفتن به خدا! یه چیزی هم که بهشون بگی، فوری می شی آدم بده!!

  51. مسعودساس می‌گوید:

    به قول سید احمد طعنه از این تمیزتر ندیده بودم.

  52. چشم انتظار می‌گوید:

    به زعم خودم یقین دارم که قوه ی قضائیه و شخص آقا صادق از اون نامه بهره ها بردند اگر چه که به زبان نیاوردند و خوب نباید هم بیاوردند. من معتقدم هم اون نامه ی شما در زمان خودش بجا بود هم این پیشنهادی که الان گفتید.

  53. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “و اما، فحش از این ژورنالیستی تر و قشنگ تر می شد نثار بی عدالتی کرد؟!”
    .
    “لذا با این متن، قسم دیگری را تجربه کردیم! ”

    ،؛…؛،
    {یک کلام بگویید که ما درباره نویسنده نامه سرگشاده، آقازاده هایش، راس فتنه، راس انحراف، «آقازاده های باطنی» و «آقاهای معنوی» رئیس جمهور، مجبوریم مصالح نظام را در نظر بگیریم و مر عدالت را اجرا نکنیم.}

    ای خدا!!!
    بیا ما را از دست خاندان منحوس استوانه و انحراف نجات بده…
    حسین قدیانی: تا دقایق شاید هم تا ساعاتی دیگر، «ستون یسار» با یک متن درباره حاج بخشی و اهمیت این مرد، به روز می شود. دوستان محترم! نگذارید مطالب ۲ ستون یمین و یسار قطعه ۲۶ قربانی صفحات بالایی و اصلی وبلاگ شود. این متن درباره حاج بخشی، مهمترین و حرف دارترین نوشته من درباره پیر دلاور جبهه هاست… صبر کنید تا به روزش کنم!

  54. ف. طباطبائی می‌گوید:

    خدائی حرف متن خیلی روشنه. اصلا جائی برای بحث کردن نداشت.
    چقدر خوبه که اعصاب نوردی نکنیم!!

  55. سیداحمد می‌گوید:

    بچه ها؛

    نماز برای حاجی بخشی را فراموش نکنیدها؛
    کمترین کاری است که از دستمان بر می آید.

  56. بسیجی می‌گوید:

  57. بی تاب هویزه می‌گوید:

    وووویییی! چه خبره اینجا!

    متن که به نظر من اصلا تند نبود!
    اما چرا بچه هی میگن متن کنایه داشته و طنز! به نظر من که مطلبتون نه کنایه داشت و نه طنز. اشتباه برداشت کردم؟!
    حسین قدیانی: فی الحال از اون شکلک عجیب غریبا!!!! یه بار دیگه با دقت کامنت ها را بخوانید! دعوای ما سر چیز دیگری است…

  58. پری می‌گوید:

    ولی خیلی هنرمندین یه جوری نوشتین هم تنده هم نیست!

  59. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    من همیشه اول متنو کامل و با دقت میخونم، بعد کامنتها رو دونه دونه میخونم تا آخر، بعد اگه حرف به درد بخوری که بقیه نزده باشن، داشته باشم کامنت میذارم. البته گاهی هم که نیاز به حضور حداکثری هست با اینکه حرف تازه ای ندارم ترجیح میدم سلامی عرض کنم. اما این کامنت جزء هیچکدوم نیست. متن های اینجوری که به نظر بعضی ها (بی دقت ها و نه کودن) دوپهلو میاد خوراک منه هی کامنت ها رو میخونم و قیافه ی حق به جانب کامنت گذار و بعد قیافه کلافه شما رو تصور میکنم و با اجازه تون غش غش(البته تو دلم) میخندم. ناراحت نشیدها، دست خودم نیست. ولی خوشم میاد ایندفعه نتونستید تحمل کنید و بالأخره علامت تعجب گذاشتید، اون هم به بزرگی چند سطر. ناراحت نشدید که؟ خواستم شادی خودم را قسمت کنم. ما نوکرتیم.

  60. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “نوشته‌اید این نوشته کنایه و طعنه نیست، درد که هست! آن هم برای مای خواننده‌ای که فریادهای نویسنده را از این خاندان، بارها و بارها در همین قطعه خوانده‌ایم …”

    این جمله که دقیقا تایید حرف شما بود در این متن؛ یعنی خواستم بگویم درد نهفته پشت این متن را احساس کرده‌ام… همین …

    حالا این زدن داشت؟!آن هم این‌قدر محکم!! آن هم زیر کامنت مبصر؟!

    ظاهرا انگار جمله مفهوم آن‌چه در ذهنم بوده را نرسانده! من فقط منظورم این بود که در آن جمله “منفعت” بیشتر در کلام شما می‌نشست تا “مصلحت” … و برای حرف از صحبت‌های آقا دلیل آوردم … و این یعنی ۱۸۰ درجه متفاوت با آن‌چه شما از کامنت من برداشت کرده‌اید …

    همین ….

    حالا چرا این‌قدر کتک می‌زنید آدم را!

    (از اون شکلک‌های گریه‌ی شدید)

  61. حی علی الجهاد می‌گوید:

    کاش زودتر دیده بودم جواب‌تان را …. اینترنتم هر دو دقیقه یک بار قطع می‌شه … الان دیدم این‌ها را … والا نمی‌گذاشتم این سوءتفاهم ایجاد بحث کند ….

  62. امیرحسین می‌گوید:

    مقایسه هر کسی چه مشایی چه هر کس دیگری با خاندان استوانه قیاس مع الفارقه
    به قول دکتر اگر یک مدرک علیه مشایی داشتند تا حالا ۲۰ بار اعدامش کرده بودند،فکر میکنید اگر پای دولت در قضیه ۳ هزار میلیارد وسط بود،چه مشایی بود و چه نبود،رسیدگی به این پرونده ۵،۶ ماه طول میکشید،یا همون دو روز اول حکم مفسد فی الارض صادر میشد-
    بنده خدا یه فحاشی کرد به فائزه سریع محاکمه شد و حکمش صادر شد،(رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) تشخیص داد که نظام باید سرنگون بشه اعوان و انصارش رو به کار گرفت و فتنه گری کرد آب از آب تکون نخورد،دخترش به خاطر ساندویچ خوردن!و لباس خریدن!واقعا عدالته که ۶ ماه که شاید در تجدیدنظر کمتر هم بشه بیفته زندان،درباره مهدی هاشمی هم که اسم نهادی به نام اینترپل تا به حال به گوش قوه قضائیه نخورده…و این داستان همچنان ادامه دارد!
    حسین قدیانی: تو یکی دیگه خفه!! گور بابای اون مشایی هم کرده!! کی هست مردک حالا؟!

  63. سیداحمد می‌گوید:

    امیرحسین؛

    از جلسه هفته قبل مشائی و هاشمی چه خبر؟ اینو بگو!!!

  64. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    چه خبر شده اینجا!
    راستش رو بخوام بگم دیشب من اول قسمت ابتدایى متن رو دیدم گفتم کار به کجا رسیده که داداش حسین مجبوره ملایم تر با قوه درکل محترم! قضائیه صحبت کنه
    ولى بعد که بقیه متن گذاشته شد گفتم این که تندتره!!
    که بعد کامنت گذاشتم من چشمم آب نمى خوره و…
    اما یه چیزى به بسیجى ظاهربین و امیرحسین منحرف بگم اونم این که آب اینجا با چندتا برداشت اشتباه و… گل آلود نمیشه و در این مکان ماهى گیرى مجازات سخت و سنگینى دارد! پس خفه بمیرید!

  65. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    راستش مطالعه متن برای دل من تداعی درد را داشت . شاید بسیاری از بچه های قطعه تا حالا مجبور نشدن فضایی رو تجربه کنن که من کردم. جایی که همه دور و بری هات هر کار غلط و اشتباه هر خرده مسئول و یا رده بالا رو پای نظام و آقا و جمهوری اسلامی بذارن و تو زبونت از دفاع قاصر باشه واسه بعضی کار ها…….
    کنایه و ایجاز و ایهام لازم نداری…..
    از بعضی ها و کارای ….. دردت میاد اونم زیاد. همش می خوای مثل بچه های شهید خاشی فکر نکنی!
    خدا سر هیچ کسی نیاره! بد دردیه…..

  66. امیرحسین می‌گوید:

    آقای قدیانی! در مورد قضیه انحلال خانه سینما چیزی نمی نویسید؟ آقایان کارگردانان تا دیروز تو ستاد موسوی و بقیه فتنه گران بودند، حالا که منحل شدن، به یاد مبارزه با بیگانه و دشمن خارجی افتادند! به قول ویلیام والاس در فیلم شجاع دل، اول باید خودیهای خیانتکار رو حسابشون رو رسید بعد با دشمن مبارزه کرد…
    حسین قدیانی: دوست عزیز! زیاد وارد ریز جزئیات این جریان نیستم و قطعا درست نیست درباره چیزی که علم به آن ندارم، متنی بنویسم.

  67. سایه می‌گوید:

    آقای قدیانی کم کم دارم رکورد دار میشم اگه گفتید تو چی ؟خودم میگم تو تعداد کامنتهای تایید نشده دوستان تاکید میکنم دوستان!!! ما که به این کم لطفی شما عادت کردیم ولی همین که خودتون بخونید برام کافیه.

  68. ناشناس می‌گوید:

    اینا آقازاده نیستن……

  69. سهراب می‌گوید:

    شما ها که شعار آزادترین کشور دنیا و ولایت فقیه نماینده خدا بر زمین هست را میدهید، بد نیست بگید از نظر محترمتان : برای کسی بر علیه نظام شما فعالیت کند به تظاهرات برود و شعار بدهد، چه حکمی باید بدهند تا راضی باشید؟

    در ضمن حالا که بحث عدالت است دوست دارم این را هم بدونم که به نظر شما : چه حکمی برای کسانی که در عاشورا هشت نفر (به قول شما فتنه گر) را کشتند چه است؟
    حسین قدیانی: ۸ نفر نبود، ۸۸۸۸۸ نفر بود!! حق شان بود!!

  70. سهراب می‌گوید:

    ما نفهمیدیم بالاخره در نظام مقدس اسلامی حق مرگ و زندگی آدمها با خداست یا با شما بسیجیا. ولی اینو میدونم اگر روزی خدای نکردن یک حادثه ای یا بیماری برای کسی که دوست دارید اتفاق بیفته اینجوری حکم نمیدی حقشون بود

  71. موری می‌گوید:

  72. روح الله می‌گوید:

    سلام حسین جان! کاش با منتقدین، مهربان تر باشی. منظورم سهراب!
    آدم احساس میکنه بی اطلاعه، نه معاند!
    به نظر من این آدما پتانسیل بالایی دارن اگه حقیقت رو بدونن…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.