چهره شاخص اصولگرا!!

چند روز پیش با یکی از چهره های جریان اصولگرایی، نیم ساعتی هم کلام شدیم و عمده محور حرف مان به انتخابات مجلس گذشت. بندهای جداگانه زیر را از زبان این شخص محترم بخوانید که البته با قلم نگارنده تنظیم شده. خواندنش خالی از لطف نیست. حتی الامکان سعی کرده ام وفادار باشم به روح سخنان این چهره شاخص اصولگرا.

خاطره/ هفته گذشته در جمع تعدادی از دانشجویان بسیجی، با یکی دو چهره اصولگرای دیگر، شرکت کرده بودم در یک میزگرد دانشجویی با موضوع بحث انتخابات. آنچه برایم مهم جلوه کرد و حتی عبرت آموز بود، بی میلی دانشجویان شرکت کننده در این جلسه بود به حرف و حدیث این روزهای اصولگرایان، که این می گوید حق با من است و آن دیگری هم خودش را محق می داند و اصولگراتر از دیگران. این طور به نظرم رسید که حجم اخباری از این دست مجادلات و منازعات، سبب رنجش دانشجویان بسیجی شده. وانگهی! آنقدر که فکرش را می کردم، آشنا به طوایف گوناگون جریان اصولگرا و تعدد خط کشی ها و دسته ها و آدم ها و مواضع و تشکیلات و… نبودند. البته نه به این معنی که بی تفاوت بوده باشند و جریانات مختلف را نشناخته باشند، بلکه خیلی ورود نداشتند به اینکه چه کسی در کدام گروه اصولگراست و دیگری در کدام. انگار که تفکیکِ تا این حد ریز و جزء به جزء، موضوعیت نداشته باشد برای شان. لحظه ای با خود اندیشیدم که احتمالا و صدالبته به طریق اولی، مردم کوچه و بازار هم، بیکار ننشسته اند که ببینند چه کسی حالا این وسط، از بغل دستی اش اصولگراتر است و چه کسی عمارتر.

دریافت از این خاطره/ جلسه که تمام شد، به چند برداشت رسیدم. مهم ترینش این بود که تعدد دسته بندی ها و گروه ها میان اصولگرایان، بر فرض که بی اشکال باشد یا حتی لازم باشد، بعضا باعث شده که ما تمرین را بیشتر از مسابقه اصل کاری جدی بگیریم. اعضای یک تیم ورزشی اگر قبل از مسابقه با هم تمرین می کنند، اما مربی به ایشان گوشزد می کند که حالا لازم نیست خیلی محکم روی پای همدیگر بروید و همدیگر را بزنید و ناکار کنید! تمرین دارید می کنید که برای مسابقه، آماده تر شوید، نه اینکه هم تیمی های تان را مصدوم کنید! هدف، روز مسابقه است و تمرین، وسیله ای است برای آمادگی بیشتر جهت پیروزی در میدان اصل کاری. طبعا این خطر، بیخ گوش اصولگرایان هم هست. به عنوان نمونه؛ گاهی فلان اصولگرا، آنقدر برای اعلام مرزبندی با بهمان اصولگرا تلاش می کند که آدمی گمان می کند بعضی اصولگرایان محترم فرض را بر این گرفته اند که حتما و بی برو برگرد، پیروز انتخابات مجلس اند و از همین الان سر تعداد صندلی ها دارند علیه هم خط و نشان می کشند! جالب اینجاست که اصلاح طلبان هم روزگاری دقیقا با همین توهم، پا به عرصه انتخابات شوراها گذاشتند که زمینه ساز سقوط پله پله ایشان از قدرت شد. باید گفت که مردم به احدی از گروه های سیاسی، چک سفید نداده اند و خیلی در ریز جزئیات دسته بندی حضرات اصولگرا نیستند که کی بهتر است و کی کمتر بهتر و کی بدتر. لذا فرض است بر اصولگرایان که برای مجادلات گیرم طبیعی شان، حد و مرزی قائل باشند و خط قرمزی بگذارند. واقعیت این است که اگر دانشجوی بسیجی ما، با همه سیاسی بودنش، زیاد چنین منازعاتی را نمی پسندد، وای به حال توده مردم کوچه و بازار. با این همه لابد منِ اصولگرا، به آن یکی اصولگرا که بر سر مواردی با هم اختلاف عقیده و تفاوت سلیقه داریم، نزدیک تریم تا فلان فتنه گر و بهمان منحرف. حال سئوال اساسی اینجاست که ما کی و کجا باید به خاطر مصالح بزرگ تر، عمومی تر و سراسری تر، قید برخی منم منم های درون گروهی و جزئی تر را بزنیم؟! فی المثل، برخی اصولگرایان در فتنه ۸۸ نمره درخشانی نگرفتند و بعضی شان حتی نمره بدی گرفتند؛ به یقین کار کردن با همین اصولگرایان در مجلس، خیلی بهتر و عاقلانه تر از آن است که آنقدر بی حد و مرز با هم دعوا کنیم که مردم، از همه ما زده شوند و ناچار شوند به کسان دیگری رای دهند.

نتیجه از این خاطره/ اما فرض کنیم که جریان اصولگرا، دست آخر صلاح ببیند که با ۲ لیست، متشکل از برخی چهره های مشترک در هر ۲ لیست و بعضی چهره های مخصوص هر لیست، در انتخابات شرکت کند. یا کلا ۲ لیست کاملا جداگانه بدهد. باز هم عاقلانه تر این است که هر ۲ جریان، به جای حرافی و منم و منم و دعوا و منازعه، در مقام تبلیغ، اشاره به خدمات شان کنند و هر کدام بگویند که برای مردم، دقیقا چه خدمتی کرده اند. نکته اینجاست؛ شمار کثیری از نامزدهای اصولگرا، هم الان هم نماینده مجلس اند. آیا بهتر نیست به جای اینکه همدیگر را -آنهم در این مقطع- تخریب کنند، کارنامه نمایندگی شان را ارائه دهند؟! لحظه ای تصور کنید که مردم در مواجهه با تخریب اصولگرایان توسط خود اصولگرایان، به هر ۲ طیف حق دادند!! آن وقت به چه کسی باید رای بدهند؟! به فتنه گران؟! اصلاح طلبان؟! منحرفان؟! منفردان؟!

***

حرف اگر حرف حساب باشد، آدمی باید بپذیرد… نه جانم! این جمله آخری، مال خودمه!! بگذریم که اصلا دیداری در کار نبود!! در ژورنالیسم، اینقدرش را می توان فیلم بازی کرد و درددل های خود را چپاند در دهان یک چهره شاخص اصولگرا که اصلا وجود خارجی ندارد!! آری! کل این نوشته، از آن خودم است و محصول یک گپ دوستانه با تعدادی از دانشجویان بسیجی، در همین هفته ای که گذشت. تو بگذار ما هم خودمان را تحویل بگیریم و خیال کنیم یک «چهره شاخص اصولگرا» هستیم!! از شوخی گذشته اما آنکه خود را واقعا اصولگرا می داند، باید دلش به حال کلیت این جریان بسوزد، نه فقط آن بخش کشتی، که او آنجا نشسته. دیگه چی کار کنیم؛ مجبورمان کرده اند به فیلم بازی کردن! فعلا یک هیچ به نفع من!!  

روزنامه جوان/ ۱۳ دی ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    واقعا اشاره ارزشمندی بود.
    راستش این مشکل همیشه وجود داشته که فلان نماینده برای خوب جلوه دادن خودش، به تخریب رقیبش بپردازد!
    در شرایط کنونی گروه های اصولگرا با تخریب یکدیگر اشتباه بزرگی را مرتکب می شوند!

    گروه هائی که بر ارائه کارنامه خدمات پیشین و برنامه های آینده خودشان تمرکز کنند، قطعا برد می کنند.

  2. پری می‌گوید:

    برعکس همیشه که عالی شروع می کنید، این دفعه عالی تموم شد! خیلی جالب بود!

  3. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    “آنکه خود را واقعا اصولگرا می داند، باید دلش به حال کلیت این جریان بسوزد، نه فقط آن بخش کشتی، که او آنجا نشسته.”

    مسئله مهمی را بیان نمودید که ای کاش گروه های اصولگرا توجه بیشتری به این نکته داشته باشند.
    امیدواریم آقایان فقط به فکر امروزشان و پیروزی در انتخابات نباشند.
    در هر حال با کمی اختلاف سلیقه، همه اینها اصولگرا هستند. با تخریب یکدیگر فقط راه را برای بعضیها باز می کنند. دعا می کنیم در کنار جدل های سیاسی شان به فکر مردم هم باشند.
    سپاسگزارم آقای قدیانی.

  4. میلاد پسندیده می‌گوید:

    نکته زیاد مهمی نبود… یعنی اگر کسی نداند و خود را اصولگرا بنامد، زیاد مهم نیست.
    مهم این پیچاندن لقمه بود که هنرمندانه انجام شد.

  5. سلاله 9 دی می‌گوید:

    از ابتدای متن داشتم فکر می کردم که این ها، حرف های کدام نماینده اصولگرا بوده که بلاخره به این نتیجه رسیده است که این قبیل برخوردها به نفع و مصلحت شان نیست که یکدفعه آخرش…
    اما واقعا حقیقت را بیان کردید. تعدد گروه بندی های شان، کلافه و ناراحت می کند مردم را. کاش کلیات را فدای جزئیات و اختلاف سلیقه ها نکنند. ماه ها پیش در این باره در قطعه، با زبان طنز به این موضوع اشاره کرده بودید و کاش از همان زمان ها که فاصله ی بیش تری با زمان برگزاری انتخابات داشتیم، توجه می کردند به این قبیل نکات.

    “این روزها وقتی می‌خواهی جریان‌های سیاسی را دسته‌بندی کنی، اولا باید گاوگیجه بگیری که اصولگرایان محترم، خودشان بالاخره چند دسته‌اند؟! کمیته‌شان ۳ نفره است؟! ۷ به علاوه ۸ است؟! ۹ منهای ۲ تقسیم بر ۵ است؟! رادیکال ۱۲ به توان پاریکال ۲ زیر کتانژانت ۴ است؟! چی هست پس؟!”
    قطعه ۲۶/ ۱۹ تیر ۹۰

  6. زهرا می‌گوید:

    خصوصی

    خـــــــدا قـــوت
    حسین قدیانی: حالا چرا خصوصی؟!

  7. زهرا می‌گوید:

    اِ پس بقیه اش کو؟
    احتمالا به خاطر مشاهده قبض ۹۳هزار تومانی موبایل خط بعدی پرکشیده.
    ببخشید.

    خداقوت عمومی

  8. سنگربان می‌گوید:

    خدا به سیاسیون ما کمی بصیرت بدهد، به مردم هم صبر……….

    حالا یک عده هستند که می بینند مردم از اصولگرا ها خوششون میاد و دور دور اوناست، خودشونو اصولگرا و پشتیبان رهبری معرفی می کنند….
    در صورتی که موضع گیری های دوره اصلاحات شون هنوز موجود….

    شاید این به جون هم افتادن اصولگرا ها برای بعضی از فرصت طلب ها فضای خوبی ایجاد کنه….

  9. بی نشان می‌گوید:

    سلام
    بالاخره سایت آقای سرگشاده دامت برکاته فیلتر شد…………….
    پس دیگه چه جوری ما از افاضات پر از دامت برکات ایشون مستفیذ بشیم؟؟؟؟؟؟؟
    وا اسلام آمریکاییاااااااااااااااااااااااااااااااااااا……………….

  10. فاطمه می‌گوید:

    بد نبود. حالا کی باید اینها رو به خود شما بگه آقای شاخص! که گاهی واقعا به چیزهای عجیب گیر میدی!

  11. چشم انتظار می‌گوید:

    آخرش خیلی ضد حال بود. البته از این بابت که داشتم امیدوار می شدم که برخی از چهره های اصولگرا، کمی هم به فکر حفظ اصول افتاده اند و به این نتیجه رسیدند که منم منم ها رو کمی تعادل ببخشند، که دیدم زهی خیال باطل. این همون داداش اصولگرای خودمان است که حفظ اصول براش اهمیت داره.
    در مجموع این خاطره ای ژورنالیستی که شما تعریف کردید، فعلا” تنها نسخه ی عملی و کاربردی اتحاد بین آقایان است.
    در ضمن به خودم و دوستان توصیه می کنم این ایام بیش از پیش، جلسات و سخنرانی های حاج محمد حسین صفار هرندی رو پیگیری کنند.

  12. ف. طباطبائی می‌گوید:

    ما دعا می کنیم اصولگراهامون زیرک باشن و میدون رو برای افراد بی خاصیت و پر شَر باز نکنن.
    انشاءالله در این مدت باقی مونده به نتایج خوبی برای وحدت بیشتر برسن.
    آخه جبهه متحدی ها هم دارن بچه بازی در میارن!! طرف هنوزم که هنوزه نتونسته بفهمه فتنه چی بود و چرا بود و کجا بود. حالا این جبهه متحد می خواد همه رو جذب کنه. خب فلانی ممکنه الان خودشو بچسبونه به اصول گراها ولی همین که خرش از پل گذشت دوباره میشه همون عنصر خاک بر سر قبلی!!

    فعلا فقط می تونیم دعا کنیم تا چشم آقایون باز بشه.

  13. داداش؛

    ” فعلا یک هیچ به نفع من!! ”

    طرف مقابل کیه؟
    داداش ۱ – ۰ ؟؟؟؟

    منظور بچه های قطعه اند؟ یا نماینده ها؟ یا دیگری؟ ؟؟؟

  14. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    به تمام توانایی های شما فیلم بازی کردن هم اضافه شد!

    ” کلا بیست هیچ به نفع شما!!”

    طنز: اگه شماهم یک لیست تهیه کنید کلی رای می آورید!
    اسم گروه هم میشه:” داداش حسین و ستاره ها”
    تو مجلس چند تا کرسی بهمون میدن اون وقت؟

  15. عمار می‌گوید:

    سلام.مثل همیشه بی نظیرید.خواهر شهید کاظم راست میگه.فکر کنم لا اقل نصف کرسی ها واسه ما میشد نه؟
    تازه اگه کرسی کم میاوردیم مامان بزرگ من شاید تو انبارش داشته باشه اونا رو امانت ازش میگرفتیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.