نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
سلامتی نائب المهدی صلوات
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ﴿۲۵۵﴾ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴿۲۵۶﴾ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۵۷)
“اصلا آقای مصباح یزدی و آقای محمد یزدی و آقای راشد یزدی در مقایسه با شما، به آن معنی و تا آن اندازه، دامت برکاته نیستند، اما یک عده از خدا بی خبر، نقش شما دامت برکاته را در تحولات صدر اسلام به این طرف، نادیده گرفته اند، که قوه قضائیه باید به این نقشه شوم رسیدگی کند.”
“عمق شعارهای ۹ دی شما بودید و سطحش هم شما بودید و کلا همه کاره این انقلاب از نظر من یکی، شما هستید. بقیه رو ولشون کن، نمی فهمن!! واسه خودشون یه چیزی می گن!!”
“اون طیاره بودش که امام رو آورد تهران؟! اون هم کار شما بود! نگید که نمی دونستین!”
آی خدا مردم از خنده!!!
🙂
کامنت قبلی برای حفظ سلامتی شما و این قطعه ی مقدس از بلایا بود.
آیا دست کسی از استین بیرون بیاید کنایه از مار در استین پرورش دادن نیست ?!
و این هم دقیقا همان نامه مذبور بود که شما قبلا نوشته بودید و ما هم اصلا نفهمیدیم که تغییر کرده!
حسین قدیانی: دیگه دارین دبه درمیارین ها!! هی گفتین نامه نامه، این هم نامه!
چه فایده! نه دی که محافظین جلیقه شون رو از رو نپوشیده بودن!
“قابلیت از این بهتر شدن را ندارید، چرا که از این دیگه، بهتر نمی شه که یکی بشه!”
عمرا قابلیت خوب تر شدن و آدم بودن را داشته باشد، چرا که فرشته است.
خلبان دل ملت 🙂 !!!…
دیگه کی تا صبح خوابش می بره!
حالا باید مواظب باشیم یهو سقوط نکنیم!
بفرما!
هی می خوایم خودمون رو بزنیم به اون راه هی نمی ذارن.
حالا بگید تقصیر آذرخش بود.
جناب حی علی الجهاد حالا بی خیال…
منو باش که اینقدر نگران شدم!!!
و منو باش که مطمئن بودم شما حواسجمعتر از این حرفهایید!!!
حالا پیدا کنید پرتقالفروش را!
داداش حسین؛
خیلی عالی بود؛
خیلی نصفه شبی چسبید!
سالاری که در عرض ۱۰ دقیقه همچین طنز کولاکی نوشتی!
بچه ها! شاهد بودید که ۱۰ دقیقه ای و آن لاین نوشت داداش حسین این متن را.
شما خودت شروع کردی خانم آذرخش! حالا میگی بیخیال!
اقا عجب عکسی گذاشتید!
جناب هاشمی همین حالت چهره تون رو که توش هزار تا حرف نهفته, ببینه براش کافیه!
خداییش چه لحن قشنگی داشت این نامه.
مخصوصا این جمله:
“اون طیاره بودش که امام رو آورد تهران؟!”
جناب حی علی الجهاد حالا ما یه چیزی گفتیم از بیخ گوشمون گذشت به خیر هم گذشت. دیگه شخصا مسئولیت هیچ سخنی را بر عهده نمی گیرم. 😀
ولی خدایی ده دقیقه ای ترکوندید داداش حسین. ایول.
“اون قسمتی که میاد پایین، همون طرفی هست که شما توش نشسته اید”
چه قشنگ کلی اسم را کنار هم ردیف می کنید.
مرا بگویید که سریع برای حفظ قطعه از خطرات، آیت الکرسی گذاشتم. پس اش نمی گیرم و خدایا نیت ام را تغییر می دهم و برای سلامتی بچه های خوب قطعه خرجش می کنم.
من بودم باز ایمیلمو یادم رفت!
“نامه حسین قدیانی بدون دامت برکاته به آقای هاشمی دامت برکاته در آستانه ۹ دی”
🙂
اما خدا وکیلی با زبان طنز، خیلی راحت تر می شود، خیلی حرف ها را بیان کرد و خبری هم از تماس دادستانی و … نباشد. شاید نامه پارسالی را هم باید به زبان طنز می نوشتید. شاید درک می کردند روح و پیام نامه تان را و مدتی بی خانمان مان نمی کردند.
سلاله؛
الان داشتم به همین حُسنِ طنز فکر می کردم.
ولی کسی که جمله “قانون اساسی من، وصیت نامه شهداست” را درک نکرد؛ طنز را هم جدی می گرفت! ما که شانس نداریم!
اگر بگویم قانون اساسی ما را شهدا با خون خود نوشتند، این بار به چه کسی توهین کردهام؟
اگر بگویم قانون نمیفهمد زبان عشق را براساس کدام تبصره مجرمم میخوانند؟ من «حقوق» نمیدانم، به «تکلیف» فکر میکنم؛ این کمترین سهم مرا به من بدهید. اشک، حق چشم ماست و عشق حق سینه ما. ما تجربه کردهایم درد را. عمق درد تجربه کردنی است، نه ترجمه کردنی و اگر بگویم دوکوهه پایتخت جبههها بود، به کدامین شهر ظلم کردهام؟ ظالمم بخوانید اگر ظلم این است. ظلم. ظلم. ظلم. من ظالمم یا قانوندانی که زبان عشق نمیفهمد؟
من دوست ندارم «آقا» بگوید «این عمار»؛ گناهم چیست؟ من «خواص بیبصیرت» را میشناسم؛ گناهم چیست؟
***خدا را شکر رهبرم میفهمد زبان مرا***
کتاب قطعه ۲۶/ ص ۲۲۵
آقای فلانی! لعنت خدا بر تو، ببخشید شما و خاندانتان
آقای فلانی آن روز که خبر مرگ شما، ببخشید رحلت جانسوز و جانگداز شما! در شهر بپیچد بنده تمام بچه های قطعه ۲۶ را یک غذای توپول در ساندویچی خیابون انقلاب مهمان میکنم.
-۲۰-
سلام.
بسیار عالی
موفق باشید
سلام واعظ شهر که مردم ملکش میخوانند ،حرف مانیز همین است که او ادم نیست
سلام
“عمق شعارهای ۹ دی شما بودید”
—————————
ایران که باغ پسته ی بابات نیست……….مملکت حسینی بی صاحاب نیست
تاجر ورشکسته……….برگرد به باغ پسته
منافق بی ریشه……….ایران، کوفه نمی شه
—————————
عکستون هم خیلی خواستنیه
adidas mizari saret haji!!
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/6410
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
در نهایت یوم الله ۹ دی را اگر می گویید که به شما تبریک باید عرض کنیم، تبریک! اگر می گویید روز خوبی نبود، ملاک برای ما همان مواضعی است که شما در نمازجمعه گرفتین و اون نمازجمعه، بهترین نمازجمعه تاریخ بود و آقای علم الهدی که توی ۹ دی سخنرانی می کرد، منظورشون یکی دیگه بود!! این حمید رسایی رو هم ولش کن!!
(( عالی بود))
و خداوند بقیه مغز انیشتین را (که نتوسنت ازش استفاده کنه) به حسین قدیانی عطا فرمود…!؟
—–
و علیکم السلام ؛ این اولین باری است که در قطعه ۲۶ به درج کامنت می پردازم و از این نوشته بالا بسی دلشاد شدیم..
انشالله شهید شی!
یا علی
دامتت برکاته بود اما دگر زهر مار است
همان زهری که در جام به امام عزیزمان خوراندی
دامتت برکاته بود اما دگر خون است
همان خونی که در شیشه کردی
…
سلام
فکر میکنم جناب دامت برکاته خودشم با این متنای که براش نثار میکنی صفا میکنه
سلام
از حال و روز نوشته تان پیداست
حال و روزتان خوب است
با نوشته بالایی (همان که اول صفحه ها ظاهر می شود ) که بریده کتاب هم هست
اشک ریختم
اصلا می دانی ادم فاطمه که باشد دلش نازک می شود و در عین دلنازکی مثل کوه هم می ماند و نمی دانم این جمع اضداد چه طور اتفاق می افتد
الان که این خطوط را می نویسم و ]شمانم خیس حکایت فاطمه است همکاری که از بچه های کتک خورده آشوب هاست و همان روز ها نامرد های فتنه گر بلایی سر کمش اوردند که نگو پشت تلفن گفت که بیمارستان است
گفت : فاطمه اش دارد به دنیا می آید
اصلا فاطمه
فاطمه ای که از نسل ماست
همین طور هر روز و هر ساعت باید به دنیا بیاید
و اما بعد
با این نوشته تان
امدم لبخند بزنم
لبخندم نیامد. باز دوباره بغضم آمد
نمی دانم چرا احساس کردم دوباره یک سر این ماجرا هم باید فاطمه باشد
این نامه را یوقت ندید به خودشان ها!!
بدید به مشاوراعظمشان!
آخه می ترسم گردی بر جبین انورشان(دامت برکاته)بنشیند…خدای ناکرده!!
عالی بود.مستدام باشید.
میراث دار قطعه ۲۶ سلام:
یک چند وقتی هست قلمتان را می خوانم یک طور خاصی ضربه میزند، عجیب.همین عید غدیر یک وبلاگ(mosalmanefarsi.blogfa.com) ساخته ام.جوهر قلمم که بپای هنر شما نمیرسد ولی به گمانم روح نوشته هام همرنگ قلم شماست.خوشحال میشوم نظربدهید.
سپاس.
حسین قدیانی: گذری در وب تان انداختم. خوب بود. من و شما بیش از آنکه می نویسیم، باید بخوانیم. هم برای تقویت علم و هم قلم.
بسی دلشاد شدیم در این روز مبارک. هم ولادت امام محمد باقر(ع) و هم هشت دی و استانه نه دی و شادی دل امام زمان (عج) از ستاره های حضرت ماه انشاءالله……
صلواااااات
اما یک عده از خدا بی خبر، نقش شما دامت برکاته را در تحولات صدر اسلام به این طرف، نادیده گرفته اند، که قوه قضائیه باید به این نقشه شوم رسیدگی کند و همه باید هوشیار باشند!!
این نقشه شوم رو خوب اومدید……
خدا همه ما رو از شر این نقشه شوم مصون بدارد انشاءالله!!!!
خوشم میاد خوب بچه ها رو میندازید توی هول و ولا(درست نوشتمش؟هول و ولا رو میگم!)
اینکه توی ده دقیقه نوشتینش عالی بود
حسین آقا
شما که قطعا متوجه شدم در افکار عمومی و مخصوصا ً بسیج تاثیر گذار هستی
ازت ممنونم که به زبان طنز نوشتی کلا چند وقتی است که زدی تو کار طنز
جون هر کسی دوست داری همینجوری طنز بنویس و فضا رو تلطیف کن
من از روزی میترسم که بمبی تو این تهران فرود بیاد یا زلزله ای بشه
اون وقت دیگه درگیری و نا امنی دزدی تجاوز دامن این جامعه رو میگیره
لطفا کامنتم رو چاپ نکن
حسین لیبرال
حسین قدیانی: قشنگه!
سلام بی نظیر بود…
گاهی هم به وبلاگ ما سری بزنین…و از نظرای خودتون مارم بی نصیب نذارین…
حسین قدیانی: کاش درباره ۸ دی تبریز قهرمان بیشتر می نوشتید… خلاصه نویسی افراطی شاید خیلی هم خوب نباشد…
سلام. خدا قوت.
جدا نصفه شب اینو نوشتید؟
خیلی عالی شده. اصلا حرف نداره.
البته من اعتراض دارم که چرا نصفه شب آپ می کنید که ما اینقدر جا بمونیم از متن.
فوق العاده بود آقای قدیانی.
**یا حی و یا قیوم**
“آقای هاشمی! شما امیرکبیر ثانی، قائم مقام سوم، عمار پنجم، مالک اشتر هشتم و سردار سازندگی و علمدار ایثار و در یک کلام، بهترین آدمی هستید که من می شناسم و خیلی هم با امام عکس دارید و اون طیاره بودش که امام رو آورد تهران؟! اون هم کار شما بود! نگید که نمی دونستین!”
الان این آقا از اونجایی که دوست داره این حرف هارو باور کنه، پس باور می کنه!
فکر نکنم تا حالا کسی انقدر تحویلش گرفته باشه……
با اجازه مسئول مربوطه!!
افراد آنلاین: ۲۱ نفر
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
من تو فکر اینم که کشور رو چه زمانی آقای هاشمی اداره نمی کردن؟!!!!!؟!!!!
و مسئله بعدی این که عکس چه ارتباطی داره به متن؟
خیلی حالم رو این که دامت برکاته رو برای ایشون به کار نبردید
حال سوال من اینکه باید با ایشون چیکار کرد؟ با این اوصافی که بیان فرمودید
ایشون لیاقت اداره …… رو به شدت دارن!
با سلام
با شعارنویسی در خصوص ۹ دی بروزم
***آرشیوی از شعار نویسی***
اون یارو پیرمرده بود؛ «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی»… 🙂
اینجور متنا مثل فاتحه میمونه؛ وقتی میخونیم روحمون شاد میشه!
سپاس بیکران جناب قدیانی (دامت افاضاته)
سلام بر آن شما که باد، برکاته دامتت!
ز هر مفاسدی مدام، مبرا باد دامنت!!
به خانواده، خصوصا (ف.ه) یِ ساده زیستش!
با اموالی که میدونن همه، به نامش نیستش!!
به عمار و به مالک و ابوذر و به سلمان
به حمید رسایی و به مقداد و مسلمان!
به لاجوردیِ زمین،… مطهریِ زمان،…
منصورِ امت؟!! دِ نَ دِ به بهشتیِ دوران!
بدونِ نامِ دامتت، جنبشِ وال استریت،
حتی شناخته شده در کراتِ دیگر هم نیست!
بیداریِ اسلامی نیست شناخته جز نامِ تو
حتی اگر داشته باشد دامتش؛ برکاته…
ما «۹ دی»، دیدیم دستِ شما رو از تو آستین!
اون طیاره!… امام،… تهران،… نگید نمی دونستین!!
ملاک برای ما مواضعی ست که می گرفتین!
شما، خلبانِ دلِ قالیباف، نه!… ملتین!!…
.
.
.
“در نهایت یوم الله ۹ دی را اگر می گویید که به شما تبریک باید عرض کنیم، تبریک!”
حسین قدیانی: دارم می خندم!! بامزه بود…
ممنون “دیوونه داداشی” خیلی جالب بود
مردیم از خنده!
شما خیلی خوب هستید!
عمار و مالک و یا منصور امت …
“عمق شعارهای ۹ دی شما بودید و سطحش هم شما بودید” ظاهرا طنز بود. اما درستش هم همین بود. البته از اون ور!
از شدت عصبانیت و تعجب نمی دونم چی بگم!!
نماینده های مجلس ما، امروز چند هزار صفحه سند و مدرک آوردن تو مجلس و میگن ما اطمینان کامل داریم که موسوی و خاتمی و مهدی هاشمی خیانتکار هستن و عامل برپائی فتنه هستن و از این حرفها.
آخه این حرفها رو برای چی می زنن؟ برای اینکه ما رو حرص بدن؟
با این همه سند مدرک چرا خاتمی رو محاکمه نمی کنن؟ چرا موسوی رو به جرم محاربه اعدام نمی کنن؟ چرا پسر خائن هاشمی رو بر نمیگردونن؟
جواب خدا رو چی می خوان بدن؟ اونائی رو که از بچه های هاشمی پول گرفتن تا اغتشاش کنن رو گرفتن و محاکمه کردن ولی بچه های هاشمی رو ول کردن.
جدا ناراحتم از این همه تبعیض…
ببخشید آقای قدیانی.
هرچند این روزها خبری از “عمار” نیست ؛
اما “علی” دیگر تنها نخواهد ماند …
۹ دی زباترین انقلاب بعد از انقلاب …
دیوونه داداشی! این بیتش خیلی قشنگ بود
ما «۹ دی»، دیدیم دستِ شما رو از تو آستین!
اون طیاره!… امام،… تهران،… نگید نمی دونستین!!
عالی بود آقای قدیانی عالی
کلا همه یه طرف، شما را اگر بگذاریم اون طرف، اون قسمتی که میاد پایین، همون طرفی هست که شما توش نشسته اید….
عمق شعارهای ۹ دی شما بودید و سطحش هم شما بودید و کلا همه کاره این انقلاب از نظر من یکی، شما هستید. بقیه رو ولشون کن، نمی فهمن!! واسه خودشون یه چیزی دارن می گن!!
سلام..
واقعااااااااااا زیبا بود ..خیلی باحال بود..
…دی:
یاعلی
واقعا مطلب جذابی شده؛
“اون یارو پیرمرده بود؛ «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی»…”
جملاتی با این سبک، طنزتان را شیرین تر می کند!
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بیشتر از همیشه لذت بردم
آرزو دارم همواره قلمتان و قدمتان مستدام و پرشکوه باشد
انشاالله با پدر والا مقامتون محشور شوید
و من الله توفیق
زیبا بود.
ولی من متن (آقای هاشمی آدم خوبی هست) رو بهتر می پسندم چون به سواد ایشون بیشتر بر می گرده! و عامیانه تر گفته شده که خودش هم اگه خوند منظور نویسنده رو بفهمه!!!
سلام علیکم
اللهم اجعل اعواقب امورنا خیرا
انشاء الله موفق و موید باشد
اخه اگه سایشون دامت برکاته نباشه که ما اینقد نمیخندیم…
به این می گن بداهه گویی. ماشاءالله حزب الله.
بابا اکبر دربهشت، شاهد خط بطلان کشیدن حسین قدیانی بر سران کفر است:
http://up6.iranblog.com/images/q6gzvyjk1dgk8rez5c.jpg
حسین قدیانی: بابت طرح تان بسیار ممنون. به زودی یک جا می گذارمش…
“… و همه باید هوشیار باشند”
این را خیلی جالب اشاره کردید. وقتی بعضی مواقع در حرفهایش این جمله را تکرار می کند، دلم می خواهد خودش و خاندانش را
مهم نیست و برمی گردد به جهالت من و یکی نیست که به من بگوید:
“آخه بگو؛ تو کجا بودی، وقتی که آقای هاشمی، همان قبل انقلاب، دامت برکاته بود؟!”
ممنون از راهنماییتان…
به امید دوباره این نظرات سازنده…
حسین قدیانی: وظیفه ام بود؛ فقط ببخشید هم شما و هم دیگر دوستان که وقتم کفاف بیش از این را نمی دهد.
“خدا بگویم این حمید رسایی را چه کار نکند که در هفته نامه ۹ دی، باز برمی داره، یه چیزایی واسه خودش می نویسه!!”
.
.
“این حمید رسایی رو هم ولش کن!!”
در این نامه جناب رسائی حضور پررنگی داشتند ها!
اینی که آقا سید گفتن رو الان من می خواستم بگم.
این همه حضور آقای رسائی تو این نامه، ناشی از علاقه شدید ایشون به آقای دامت برکاته نیست؟!!
عشق مولوی به شمس رو شنیدی؟؟؟؟یعنی من الان اون طوری مریدتم…
ببین چقدر خودمو خودتو تحویل گرفتما!
تا دقایقی دیگر، به داستان «چادر روز دهم» چند جمله ای اضافه می شود.
حجت الاسلام جواد محمدزمانی به مناسبت حماسه نهم دی شعری در قالب مثنوی سروده است:
بال پرواز گشایید که پرها باقی است
بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است
گفت فرزانهای، امروز شما عاشوراست
جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقی است
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرطها باقی است، اما و اگرها باقی است
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»
«در ره منزل لیلی که خطرها» باقی است ۱
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خون جگرها باقی است
سخن از فتنه شد و چرت غزل شد پاره
واژهها دربه در و قافیهها آواره
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصه ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
**
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا میداند
آنقدر دل نگران شد که خدا میداند
قصه آن بود که یک طائفه که فتنه ازوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طائفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید این بار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنیصدر شده
خویش را قدر ندانسته و بیقدر شده
گرچه یاران علی بودند سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش وبش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طائفه انگار بدهکار نبود
آری آن طائفه میگفت: نصیحت کافی است
خستهایم از سخن مفت! نصیحت کافی است
کم به تطبیق بخوانید ز تاریخ اینجا
خیمه را نیست نیاز این همه بر میخ اینجا
**
نیست در حافظه دهر، زهیر و طلحه
کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست
«این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست۲
داشت آن طائفه هر چند صدایی دیگر
آب میخورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان عافیت اندیش شدند
گاه از این سوی سخن گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
افتد این کار به تدبیر ابوموسیها
پیش پای شرر عاطفه کُش خوابیدند
پشت دیوار کج حادثه خوش خوابیدند
دوستان! حادثه نزدیک شده خوش باشید
جاده لغزنده و تاریک شده خوش باشید
خوش بخوابید در این ابر، هوا دم کرده است
سامری لشکری از حیله فراهم کرده است
سر این طایفه انگار که در آخور بود
گوششان ظاهراً از حرف و نصیحت پُر بود
**
الغرض روی سگ فاجعه بالا آمد
خصمِ پنهان شده این مرتبه پیدا آمد
شادمان بود و بسی معرکهداری میکرد
دشمن این حادثه را روز شماری میکرد
چشم مادر پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقه با اجنبی خود نشناس
گونه گون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مهر بر لب زده بودند و تماشا کردند
از پس حادثهها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
مگر این نغمه ز نای شهدا جاری نیست؟
مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست؟
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
کوفه کوفه است ولی ترک سفر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
**
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهه غفلت بود
ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست
«نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد» ۳
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مدزدید اگر فتنه گری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحد از یاد برند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد برند
وای اگر مزرعهها سوخته با رعد شود
ملک ری آفت عُمر عمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداری صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد
ای جوانان عرب امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه است
که نماد شرف و عاطفه و اندیشه است
**
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها جیش ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیا بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرت آموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی است
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است
_________________
۱٫ در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. حافظ
۲٫ این همان قصه اسلام ابوسفیاناست.محمد کاظم کاظمی
۳٫ اقبال لاهوری
این نمودار مطالب چه قدر جالب است. نمی دانم چرا خجالت کشیدم. همه مان اگر برای سالگرد یوم الله ۹ دی، به طرق مختلف، اینگونه کار می کردیم، واقعا چه محشری می شد. ممنون آقای قدیانی.
بعد از مدتی سلام
متن های طنز شما همیشه عالی هستند و البته همه نوشته های شما
مخصوصا اینکه در نظرات خواندم که در مدت کوتاهی متن را نوشته اید
خدا قوت و انشاء الله همیشه موید باشید و ولایی
بسیار التماس دعا
“شما اگر نبودید، یوم الله ۹ دی در ۱۰ دی، ….”
عمرا…اگر چهره ایشان دامت برکاته در خدمت به نظام و انقلاب زودتر شناخته می شد ۹ دی در ۱ دی وچه بسا زودتر شکل می گرفت! افسوس که در نمایاندن این چهره های ۹ دی ساز داره کوتاهی می شه…
می خواستم یه چیزی راجع به نمودار کارای ۹ دی شما بگم؛
خدائی مطالبو ببینید، یکی از یکی عالی تر. هر کدومش در نوع خودش بی نظیره.
با این نویسنده ای که قطعه ۲۶ داره، با این سطح بالای کار، ما حق داریم به قطعه ۲۶ی بودنمون افتخار کنیم.
برای ما اصلا قطعه ۲۶ یک وبلاگ نیست و در این حوزه ها نیست، سایت و روزنامه و خبرنامه نیست؛ بلکه اینجا قطعه ای از بهشت است…
آرام آرام… عجلوا بالصلاة…
آیا بهتر از این متن، می توان به صورت خبیث … سیلی زد؟! عمرا!
فکر کنید واکنش مردک، بعد از خواندن این متن را!!
قول می دم این عکس رو از جناب هاشمی دامت برکاته ندیده باشید.ایشون همین دیشب اومد به خوابمو گفت تا زمانی که من زنده ام این عکس رو منتشر نکن-بس که ایشون خلوص دارن-ولی من طاقت ندارم…باید دینمو ادا کنم…خدایا خودت از نیتم آگاهی…بسم الله:
http://1.iped.netne.net/images/8ff8b2090632.jpg
حسین قدیانی: طرح شما را گذاشتم اما شک دارم که باشه! تنده!! دارم مشورت می کنم که باشه یا برش دارم…
…فی الحال، یکی از بچه های همین جا و یکی از دوستان بیرون، مشورت دادند که صلاح نیست و دیگه نباید شور یه چیز دربیاد! در هر صورت ممنون! همین جا بچه ها ببینند کفایت می کند.
سلام
دستت درد نکنه
خیلی لذت بردیم
یا علی
هر طور صلاح می دونید. راستش خودمم به این نتیجه رسیدم. ولی کی؟ وقتی فرستادم!
پیامکی به مناسبت فرا رسیدن سالگرد حماسه ۹دی
روز شکوه و غیرت و ایمان نه دی است روز خروش و جوشش و طوفان نه دی است
بعد از غدیر و نیمه ی شعبان و عید فطر عید بزرگ ملت ایران نه دی است
سلام نمیدونم چرا دیگه نوشته هات مثل سابق نیست.
شاید واسه اینکه حس میکنم دیگه دلی نمینویسی
بیشتر منتظر تشویق و تمجیدی
سلام
…
سلام! ممنون جالب بود، کشتی ما رو با این بچه هاش و یادمون نمیره خواب همیشگی قوه قضائیه رو…
همینطور مطلب تلفن تو کیهان پریروز
سربلند باشین
مطلب خوبی بود. خیلی بهتر بود که طنزآلود نوشتید. و بی احترامی هم توش نبود. سخنان حقی بود که تلخی اش گرفته شده بود. این انتخابات شاید آخرین فرصت هاشمی باشه برای اجرای پروژه هاش. باید کمی صبر کرد.
خوب بود، اما نه مثل همیشه…
عالی بود، مثل عکست
قابل توجه. سخنان امروز آقا.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901007001075
رهبر انقلاب در تشریح عوامل بروز آسیب های احتمالی، مراقبت معنوی از خانواده و هوشیاری در مقابل رخنه های به ظاهر کوچک را مورد توجه قرار دادند و در مصداقی تاریخی خاطرنشان کردند: به فرموده امیرمؤمنان، زبیر در مجاهدتها و سختی ها نیز همراه ایشان بود اما وقتی پسرش بزرگ شد، این صحابه بزرگ تحت تأثیر خواستها و حرفهای پسر، به تدریج در مقابل حق ایستاد و برروی امیرمؤمنان شمشیر کشید و این واقعیت نشان می دهد که رخنه های کوچک، گاه به انحرافات بزرگ می انجامد.
نامه!؟
سلام اخوی
خدا خیرت بده
…
ترسیدم اول
با اینکه اون نبود ولی خوب بود
جناب ……
خدا رحم کرد نصفه شب نوشتید اگر روز می نوشتید و وقت زیادی داشتید چیکار می کردید خیلی باحال بود
سلامتی سید علی صلوات
مسائل خانوادگی ! (گفت و شنود)
گفت: جرج سوروس، سرمایه دار صهیونیست از جنبش وال استریت به عنوان یک حرکت انحرافی که قصد نابودی آمریکا را دارد یاد کرده است!
گفتم: ولی جنبش وال استریت معتقد است که نظام سرمایه داری از جان و زندگی ۹۹ درصد مردم آمریکا برای پر کردن جیب کلان سرمایه داران که فقط یک درصد هستند استفاده کرده و آمریکا را به شرایط شکننده امروز کشانده اند.
گفت: جرج سوروس گفته است؛ بر فرض که سرمایه داران فقط یک درصد مردم آمریکا باشند ولی به هر حال جدا از مردم آمریکا نیستند و نباید بیرون از خانواده چندصد میلیونی آمریکا تلقی شوند.
گفتم: کشیش در یک کلیسا برای بچه ها داستان حضرت آدم(ع) را تعریف کرده و می گفت که همه ما از نسل حضرت آدم(ع) هستیم. یکی از بچه ها که پدرش طرفدار نظریه داروین بود گفت؛ اما، پدر مقدس، پدرم می گوید که ما از نسل میمون هستیم و کشیش گفت؛ ببین پسرم! ما در اینجا به مسائل خانوادگی شما کاری نداریم!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۲۳:۱۲
تعداد افراد آنلاین: ۳۴ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین هنرمند بسیجیها فــــــــــدائی داری…
چرا این قسمت پاسخ دهید نظر خصوصی به نویسنده نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
از کتاب های درسی آن سالها عکس اول آنها یادم هست!!
پیرمرد امیدش به ما دبستانی ها بود!
حالا بزرگ شده ایم آقا!
حال امیدتان چطور است؟!
به این فکر میکنم..واقعا ما توی فضای مجازی باید چکار کنیم که بهترین عکس العمل باشه؟باید چکار کرد که پیروز جنگ بود؟فقط نوشتن یه متن و گذاشتن یه عکس کافیه؟البته اینها هم باید باشه و جزو لاینفکه اما کار اصلی چی باید باشه..خیلی فکر کردم که برای ۹دی چه کارکنم؟شاید گروهی کار کردن نتیجه بهتری بده.چندین مدیر وبلاگ باهم..شاید!نمیدونم
خیلی فکرم رو مشغول کرده کمکم کنید..البته موضوع فقط ۹دی نیست..همه موضوعات کوچیک و بزرگی که..
دوستان عزیزی که نوشته من رو میخونید خواهشمندم اگه دوست داشتید تشریف بیارید وبلاگ ماو جواب بدید..
باید چکار کرد؟!
(اگه خواستید جواب دوستان دیگر رو هم بدونید به این وب سری بزنید
http://www.basirate70.parsiblog.com/)
ممنون
یامهدی
ب س ی؛
بالای کامنتتان کلمه “خصوصی” را ذکر کنید؛
کامنتتان عمومی نمی شود!
روابط عمومی ستاد نماز جمعه تهران اعلام کرد: نماز عبادی سیاسی جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله سیداحمد خاتمی اقامه خواهد شد.
در این مراسم که از ساعت ۵۰/۱۰ با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید در دانشگاه تهران آغاز می گردد، محمدحسین صفارهرندی، به مناسبت «۹ دی، روز بصیرت و روز تجدید میثاق امت با ولایت» پیش از خطبه ها سخنرانی می کند.
همچنین سعید حدادیان به مناسبت ایام ماه صفر و رحلت جانسوز حضرت رقیه(س) به نوحه خوانی می پردازد.
تا دقایقی دیگر، به داستان «چادر روز دهم» چند جمله ای اضافه می شود!
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
باسلام واحترام
خدا قوت داداش دامة برکاته!
چرا مطلب سوم دی یهو امشب ظاهر شد؟ تا دیشب که نبودش؟
اخبار امشب مجلس را شنیدید؟ بعد از دوسال؟بالاخره بعضی ها دامة برکاته شدند! شدند.
داداش وقت کردید این لینک رو بخونید سعی کردم متفاوت قلم بزنم برای ۹ دی
http://sarafrazan2.blogfa.com/post-69.aspx
حسین قدیانی: شروعش شیرین تر و بهتر از پایان تلخش بود که کمی شعاری بود؛ اینکه بگیم چی کار کردیم درباره ۹ دی جز شعار و… خودش شعاری شده!!
سلام سلامی که برای تو و خانواده ات سلامتی بیاره .
وقتی که از قلم محمد قوچانی تعریف کردی افسوس خوردم که چرا او هم فکر ما نیست …!
امروز که تو فدایی رهبری خوشحالم که رهبر خیلی تنها نیست …!
.
.
.
یه پیشنهاد : دوستان اگه میخوان کل کل کنند بهتر نیست چت کنند تا با کامنت از خجالت هم درآن …؟
آقا ما میخواهیم کامنت بخونیم نه کل کل … لطفا جواب ندهید …. کمی فکر کنید
واقعأ که من نمیدونم اصلا نه به من باشه اوباما هم نمیدونه که چرا یه دفه ای ۹دی پیش اومد آخه میدونین من و اوباما با آقای هاشمی و خانواده سلام الله ایشان مواضعمون متفاوته من واوباما از موسوی حمایت کردیم ولی آقای دامت برکاته موضعش انقلاب بود و بس من هم که این پسر به دنیا نیومدم گیجم کردو پای موسوی وایسادیم راستی هزینه ساندیس و ساندویچهای ۹دی را مهدی هاشمی از هیأت امنای دانشگاه آزاد به حساب بابای دامت برکاته وام گرفته بود خدا حفظشون کنه و این پسر دنیا طلب ما رو به دنیا نیاره ….!!!!!!!!!
یه یک سالی کامپیوتر به رحمت خدا پیوسته بود تا بالاخره مجددا احیا شد الان داشتم از ته لیست متن های قدیم رو می خوندم رسیدم به این (مال قبل از این رسوایی بانکیه نه ؟)
پنج/ در خبرها این هم آمده بود که بدحسابان بانکی ستاره دار می شوند. یعنی اخبار طوری است که همین طور سئوال به ذهن آدم می رسد: آیا صاحبان هتل های چند ستاره به بانک ها بدهی دارند؟! آیا فلان هتل ۵ ستاره خیلی به بانک ملی بدهکار است؟! اگر یک بدحساب بانکی، ستاره دار شود، دقیقا چه اتفاقی می افتد؟! اگر ستاره دار نشود، چی می شود؟! در ادامه این خبر آمده بود: “اگر بدهی شما به بانک ها بیش از ۵۰ میلیون تومان باشد و ۳ ماه از سررسید بدهی تان بگذرد، یکی از ستاره دارها می شوید”. خب! از قرار من نمی توانم ستاره دار باشم، چرا که کلا برای یک وام ۲ میلیون تومانی، نمی شود آدم ۵۰ میلیون بدهکار باشد؛ فقط شانسی که آورده ام و سوسوی ستاره شدن را در عمق وجودم هنوز روشن نگه می دارد، این است که از سررسید بدهی ام به بانک بیشتر از ۳ ماه می گذرد!! این به آن در!
۴ مرداد ۹۰ شکایت مهدی از مهرداد
فکرشو بکن بد حساب ستاره دار میشه دزد چی میشه اونم رییس بانک ستاره دار که نه، ماه دار، نه، خورشیددار ……
عجب افتضاحی
مردم این مملکت اکثریت ساده و پاکن جرمای بزرگ مال آدماییه که موقع گرفتن پست نیتشون خدمت به اسلام، جامعه اسلامی، امت اسلامی…..همینطور برو جلو
ولی موقع تحویل پست یا خودشون یا خانوادشون دسته گل که چه عرض کنم باغ گل به آب میدن فقط باعث شرمندگین پیش دوست و دشمن
برای این متن تا این لحظه ۶۴ نفر، ۱۰۶ کامنت گذاشته اند!
آقا سید! شد ۶۵ نفر
سلام حاجی ، الحق که انتشار این مطلبت توی خبرگزاری ها عالی بود.
از ماجرای دیروز مجلس خبر دارید!
سند اصل نود. افشاگری علیه ” م.ه”
اطلاع رسانی کنید لطفا…..
البته اگه مشکلی نداره……
سلام
یاد زبیر افتادم بدبخت اون موقع دوربین نبود که با پیغمبر و امیرالمومنین عکس بگیره
حیف شد اگر عکس داشت ابن زبیر بیشتر باهاش حال میکرد
خیلی عالی بود دست مریزاد
………………..
salam hamsangar
bara 9 day bacheha ye poster zadan ke say darim to eshele jahani montasheresh konim.age yarimon koni khoda kheiret bede.faghat hartor ke mitonid.bezarid mesle ye moj ta internet becharkhe
http://uploadtak.com/images/chgdidkrdaxx4pgpwsnf.jpg
ya hagh
حسین قدیانی: ایده جالبی داشت طرحتون و قشنگ بود…
سلام
اصلا ما نمی دونیم آقای هاشمی چی کارکرده ؟ ما که نمی دونیم ! شما می دونید ؟
هیچ کس نمی دونه که آقای دامت برکاته چه خیانت های به ایران کرده . نه واقعا می دونه ؟
…
ما می گوییم لبیک یا خامنه ای .
آیا او تا به حال گفته ؟
آیا او هم می گوید . یادتان هست نامه بدون سلام هاشی به آقا را . یادتان هست چگونه تند حرف زد . یادتان هست چرا موضع هایش ضد فتنه گران نبوده و نیست ؟
حسین قدیانی: شما دارید یادآوری می کنید دیگه!!
سلام من از خواننده های پرو پاقرص قطعه ام اما تا به حال موفق نشدم واستون پیامی بذارم اما امروز میخوام یه خبر بهتون بدم که بی ربط به ۹دی نیست.
دومین جشنواره مردمی فیلم عمار ( ۷تا۱۳ دیماه ۹۰) تهران سینما فلسطین همزمان در ۳۰ نقطه کشور.من دیروز افتتاحیه بودم حیفه از دستش بدین. به همه بچه های قطعه پیشنهاد میکنم یه سر به این جشنواره بزنین. یاعلی
خسته نباشی…
پوستری یا مضمون حرف دل تبریزی ها در روز هشت دی کار کردم. و متنش را هم بزودی در وبلاگ می کذارم.منتظر نظر شما
” بیز ئولماغا حاضروخ خامنه ای سربازیوخ “
**لا اله الا الله الملک الحق المبین**
من مسجد ارک را دوست دارم؛ با فلافل های کوچه کثیف، بیشتر و بیشتر وقتی با صدای حاجی عشق می کنم که از زبان رقیه سخن می گوید؛ “من که تا آخرین دم/ آه و نوا دارم/ به دل خسته/ داغ کرببلا دارم/ ماه عالمین ام/ زاده حسین ام/ نور چشم زهرا/ عشق زینبین ام/ گرچه ۷۲ بار/ داغ و بلا دیده ام/ بدترین غصه را/ در شام بلا دیده ام/ چه غم ها کشیدم/ تهمت ها شنیدم/ ۱۸ سر بریده روی نیزه دیدم/ ای سالار زینب/ مظلوم حسین جان/ عمه را دیده ام/ در سلسله ها/ وای وای/ گریه ها کرده ام/ در هلهله ها/ وای وای/ هر نامی که بردم/ سنگ کینه خوردم/ بردند آبرویم/ آخر جان سپرده ام”.
“قطعه مقدس ۲۶”
http://up98.org/upload/server1/01/z/9d99p6ngs7enahk39c0.jpg
http://up98.org/upload/server1/01/z/w4beworq9z4m2518ph97.jpg
سلام
حرکت حماسی ۹ دی ازآنجا برخاسته از غیرت بود که، سریع و به موقع انجام شد؛ از آنجا برخاسته از غیرت بود که، هم اشک داشت هم شجاعت ،هم صبر داشت هم بصیرت..
“۹دی روز غیرت”مطلب جدید تنوری تشریف بیارید
حسین قدیانی: چند خط اول متن تان که راحت باز شد، خواندم و الحق قشنگ بود…
سلام بر حسین آقای قدیانی بچه بسیجی ها
ممنون از قلم فرسایی تون
دل منو شاد کردید و منو یاد نفر بعد از آخر انتخابات انداختید
(یک کروب = ۵۰ هزار تومان)
چقدر این متن فوق العاده شده داداش حسین؛
هر با که خواندم جذابیتش بیشتر شد!
کارتان را خوب بلدید… خیلی خوب…
بهترین روش را در بیان حرف دل استفاده کردید!
طرف اگر کمی فقط کمی شرف داشته باشد، با این سیلی دیگر نباید از جایش بلند شود!
سلام داداش حسین! خطت بسیار زیباست
بابا کولاک…
…
با متن ” هشت دی ، یک روز قبل تر از نه دی ” منتظر شما آقای قدیانی هستم.
متنی که با تشویق و توصیه شما نگاشتم که در آخر متن نیز به آن اشاره نموده ام.
حسین قدیانی: شروعش و اون رنگها و اتحادشون، عالی بود… مجید تراختور!!
باید به آقای هاشمی گفت: شما هم متاسفانه عاقبت بخیر نشدید چراکه قرآن می فرماید: «والعاقبة للمتقین» و شما از جرگه ی متقین خارج شده اید؛ اگر بگوییم خوارج، گزاف نیست!
سلام دوست عزیز
مطلبی نگاشته ام با عنوان ۹دی،نابود کننده دجال انقلاب
درصورت تمایل به مطالعه به وبلاگ من مراجعه کنید.
در امان خدا
دوستت دارم
سنگ را بسته اند و سگ را گذاشته اند…..
سلام
متن رو دوباره خوندم. بازم بغض داشت برام
راستی اون فاطمه که گفتم به دنیا اومد
به کوری چشم فتنه
….
“سلام همسنگر”
خیلی وقت بود این اصطلاح رو نشنیده بودم. شاید اوجش زمان فتنه ۸۸ بود. این روزا انگار دیگه همسنگر معنی نداره. هر کسی سعی می کنه به نحوی اون یکی رو بکوبه تا شاید خودش بره بالا.
ممنون از دوستی که در کامنتش از این عبارت استفاده کرد تا یادآوری بشه به روزهای اتحاد…
به روزم با «۹ دی افسانه نبود…».
حسین قدیانی: اونجاهایی از متنت که اسم آدمها رو برده بودی و یه خلاصه کوتاهی ازشون نوشته بودی، مثل «بچه مهتاب» قشنگ بود. کاش طولانی تر بود…
ممنون از نظرتون. خودم هم دوست داشتم بیشتر بنویسم. یه چیزهایی هم تو ذهنم بود. اما گفتم شاید مسئله لوث بشه.
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۲۱:۵۴
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین عزیز بسیجیها فــــــــــــــــدائی داری….
دیگه وقتشه یه خسته نباشید به صاحب قطعه و دیگر ستارگان حضرت ماه بگم و همچنین یادی بکنم از شهدای فتنه هشتاد و اشک و سلامی به دستان عباس که نگذاشت علم از دست علمدار انقلاب به زمین بخورد و جا داره بگم:
اگر آن روز حسین فاطمه تنها بود نگذاریم که آن واقعه تکرار شود
اگر آن روز عقیق یمنش یغما رفت نگذاریم که شرف شمس سلاله اش به یغما برود
و یه التماس دعای خیر مشتی از همه مسئلت بنمایم
…
طنز بود این مطلب؟!…
کامنت ها را می خواندم دیدم دارین راجع به وبلاگ ها نظر می ذارین!
(راستش را بخواهید مدتی ست مشغول به کار شده ام! امیدوارم خدا ببخشدم اگر کم کاری کرده ام بابت ۹ دی! همین! )
راستی اگر نظرتان را راجع به مطالب کلبه ما هم بدین ممنون میشم!…
یا علی…
جسورانه دل رهبر شکستند
خیال کردند که در کوفه نشستند
علی هفتاد میلیون یار دارد
هزاران مالک وعمار دارد
چه سلمان ها به دورش در طوافند
چه شمشیرها به اذنش در قلافند
فقط کافیست تا با یک اشاره
جهان کفر گردد پاره پاره
سلامتی رهبر عزیزمون آقا سیدعلی خامنه ای صلوات
* * اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بقائمهم…* *
سلام
ممنون از سایتتون
ولی با عرض پوزش یه انتقاد
خیلی شلوغه ممکنه دیگران از خوندن خسته شن
التماس دعای فرج
سلام هم سنگر
با طرحی با نام لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است ویژه حماسه ۹ دی به روزم.
تشریف بیاورید.
التماس دعا
http://up98.org/upload/server1/01/z/s0samdpchmq1p50i13g.jpg
قابل توجه همه ساندیس خورهای عزیز..
آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند:
هر وقت روبرو با مشکل بزرگی می شوم و یا گرفتاری سختی به من رو می آورد، مدت چهل روز پیوسته متوسل به زیارت عاشورا می شوم؛ هنوز مدت به آخر نرسیده، به طور آشکار، اثرات جالب و دلنشین آن بر من معلوم می شود و آن مشکل برطرف می گردد.
گر دین طلبد بی سر و بی دست شویم
از بهر ولی خادم دربست شویم
عید ۹ دی آمده، ای حق طلبان
ساندیس بیاورید تا مست شویم
…
۱۱۲* امام صادق علیه السلام:
پروردگارا؛ رحم فرما بر چشم هایی که در مصائب ما اشک می ریزند و آن دل هایی که به خاطر ما آتش می گیرند و آن ناله هایی که برای ما، به آسمان بر می خیزند.
(کامل الزیارات، ص۲۲۹)
” صلی الله علی الباکین علی الحسین “
سلام عکستون کلی حرف داره چندسال پیش یادتونه صداوسیما گیر داد به هاشمی اونم عده ای رو فرستاد جلو جام جم به نشانه اعتراض البته چیزی هم گیرش نیومد … نمی دونم اینقدر می تونه جلوی خودشو بگیره که … اخه خیلی خودشو دامت برکاته میبینه … ببینم میتونی دوباره فیلتر بشی یا نه ….خداعاقبتمون رو ختم به خیر کنه آمین.
سایت جناب دامت برکاته فیلتر شده یا نمایش مظلومیته؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نمایش مظلومیته؛ اونم شب ۹ دی!!!
خودشون مغزشون فسیل شده، فکر می کنند ملت هم نمی فهمن!
هرکس ز ولایت و ولی دور شود
همسایه ی دشمن است و منفور شود
پروانه صفت گرد علی می گردیم
تا دیده ی هر فتنه گری کور شود
دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست
شمشیر دوستان علی در غلاف نیست
در این قبیله نخل تناورهمیشه هست
مقداد هست, مالک اشتر همیشه هست
این جا که کوفه نیست خوارج علم شوند
سلمان نمرده است اباذر همیشه هست
صف بسته اند این همه سردارها به شوق
یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست
روشن ترین روایت عمار می شویم
در عشق سید علی همه تمار می شویم
سلامتی امام خامنه ای صلوات
سلام…
…
……………
گفتن بریم آقاپناهیان یا دکتر عباسی؟ گفتم من میرم سخنرانی دکتر عباسی دلم باسش تنگ شده همگی رفتیم برنامه ایشون رو
بعد یک ساعت و نیم اعصابم خرد شد دیگه
حس میکردم ظرفیتم تموم شده دارم از عصبانیت منفجر میشم
خدا رحم کرد اومدم خونه عروسمون گفت: دکتر عباسی چی گفت، تعریف کن
تعریف کردم یه ذره آروم شدم، این اثر درمانی حرف زدنه دیگه
شب همینطور شبکه هارو بالا پایین میکردم گفتم چرا هیچی ندارن احساس عطش میکردم
یه دفعه یاد شبکه دو افتادم ما کلا اخبار شبکه دو رو نگاه نمی کنیم
زدم دو نفسم تو سینه حبس شد اصلا یاد آقای شریعتمداری نبودم تندی رفتم فلشم رو آوردم وصل کردم به آنتن و صحبتاشونو ضبط کردم به دو دلیل یکی اینکه من خیلی فراموشکارم دومین دلیلشم اینکه تمام این صحبتها شاید مال نصف سال یا بیشتر بوده اگه بخوام از تو روزنامه بخونم خیلی زیاد و پراکنده میشه ولی اینطوری فشرده و اهم مطالبه که باسه یادآوری اون دوران خیلی خوبه
خیلی آروم شدم خیلی مصاحبه عالی بود خدا ایشون رو حفظ کنه
چه خبره تو سایت؟ این نظرای نقطه چین چیه؟
حسین قدیانی: کامنت های جریان انحرافیه! به سیداحمد گفتم؛ اصلا تایید نکنه و نقطه چین کنه… اینجا محل جولان اینها نیست…
* دست اشاره الهی
هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی(علیه السلام) را می بیند. این کارها کارهایی نیست که با اراده امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهی است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسی – که من بارها این را نقل کرده ام – به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهی را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذ با بصیرت، آن مرد خدا.
در شرایط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام می کند؛ هیچ وقت نمی گذارد مردم از خدای متعال طلبکار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره الهی همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز می خواهد.
نایب بر حق امام زمان (عج) امام خامنه ای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز مجاهدت
مهم این است که انسان این مجاهدت را بکند. این مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خدای متعال هم در این مجاهدت به او کمک می کند. نوزده دی مردم قم در سال ۵۶ از این قبیل بود، نهم دی امسال (سال ۸۸) آحاد مردم کشور – که حقیقتاً این حرکت میلیونی فوق العاده مردم حرکت عظیمی بود – از همین قبیل است و قضایای گوناگونی که ما در طول انقلاب از این چیزها کم نداشتیم. این مجاهدت، راه را به ما نشان می دهد.
نایب بر حق امام زمان (عج) امام خامنه ای
سلم لمن سالمکم خامنه ای
حرب لمن حاربکم خامنه ای
اینجا قطعه ای از بهشت است؛ محل جولان اینها نیست…
* سجده شکر
… همان کسانی که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند. سه روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوی بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان می آیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار می دهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادی طلب بود، پشت سرشان همه دستگاه های ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند!
امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است و مهم این است که ملت این شاخصها را می فهمد؛ این چیزی است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را بجا نیاورده است؛ سجده شکر کنیم.
نایب بر حق امام زمان عج (امام خامنه ای)
* راز ماندگاری
این ملت عظیم از قشرهای مختلف در سراسر کشور نگاه می کنند به صحنه، می شناسند صحنه را؛ خیلی چیز بزرگ و مهمی است. اینی که من عرض می کنم روز نه دی در تاریخ ماندگار است، به خاطر این است. مردم بیدارند؛ همین است که کشور شما را نگه داشته است عزیزان من! همین است که انقلابتان را حفظ کرده است؛ همین است که جرأت سران استکبار را از آنها گرفته است که بخواهند به ملت ایران حمله کنند؛ می ترسند. حالا در تبلیغات، زید و عمرو و بکر را می کشند جلو، بمباران تبلیغاتی می کنند؛ اما حقیقت قضیه چیز دیگری است.
نایب بر حق امام زمان عج (امام خامنه ای)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیروزی ملت
البته سال گذشته، سال مهمی برای کشور ما بود. به نظر من … سال ۸۸، سال ملت ایران بود؛ سال پیروزی ملت ایران بود؛ سال حضور نمایان ملت ایران در عرصه های عظیم زندگی در نظام اسلام و در کشورمان بود. یک جا در بیست و دوم خرداد چهل میلیون نفر پای صندوقهای رأی آمدند؛ … این چیز بسیار مهمی است.
نایب بر حق امام زمان عج (امام خامنه ای)
“نوزده دی مردم قم در سال ۵۶ از این قبیل بود،” روزشماری می کنیم واسه اومدنش. این دل پر می کشه واسه دیدن آقا.
برای مولای ما هر کس با هر عنوان و مقامی رجز بخواند، باید مثل سلمان رشدی در هراس دایم زندگی کند.
ما ملت سلمان فارسی هستیم و فرزند پدران شهیدمان
منبع: نه ده
دست جورج سوروس در دست شماست و دست خدا در دست مجروح مولای ماست.
خامنه ای رهبر است یعنی این “ره” را از “بر” است که چگونه طی کند
در عجبم از روی شما سران فتنه که اداره ی بچه های تان از دست تان در رفته است ولی می خواستید به مولای ما طریقه اداره کردن نظام و جمع و جور کردن فتنه را بیاموزید!
منبع: نه ده
“عمق شعارهای ۹ دی شما بودید و سطحش هم شما بودید” : )
این یکی دیگه واقعاً راسته!
با سلام ،
بسیار اتفاقی با ین نوشته روبرو شدم اهل سیاست نیستم چون از این راه پول در نمی آورم . اما برایم چند سوال هست .
۱ چرا در کل بحث های سیاسی ما ایرانی ها توهین و تخریب طرف مقابل همیشه پای ثابت قضایا هست ؟
این به خاطر عدم آشنایی با مسائل و احیانا جهالت ماها نیست ؟
۲ چرا در هنگام بحث هر کسی خودش را بهترین فرد و عاری از هر گناه میدونه و طرف مقابل را ام الفساد تلقی می کنه ؟
بسیلر خود خواهانه نیست این حرکت ؟
سعی کنید در تحلیل های سیاسی همه صدا ها را بشنویم پای سعادت یک ملت در میان است باز فوتبال نیست ک با هوووو کردن رقیب و تشویق خودی بگذرد
و در نهایت در بین کامنت ها من صدای مخالفی ندیدم یعنی همه ملت موافق نوشته های شما هستند ؟
خدا به همه ما بینای و فهم عطا کند
عالی بود خسته نباشید
سلام
پیام گذاشتن برای آقای قدیانی یه حسنی که داره اینه که آدم رو تربیت میکنه
متن رو ویرایش میکنه تا ما بفهمیم چی باید بگیم چی نباید بگیم
داداش حسین سالاری
داداش ساندویچ فروشی (علیه السلام )رو تو خیابون انقلاب جا گذاشتی..
نمی دانم . شاید آن شبی که در مجلس داشتند بررسی اتفاقات نه دی را می کردند چرا حرفی از قله ی فتنه یعنی بعضی ها حرف نزدند. نمی دانم؛ شاید نوکران شان نگذاشته بودند؟!!!!!!!
عــــــــــــــالی بود
دامت برکاته
سلام اگه اون adidas نبود بهتر بود
احـــــــســـــــــنـــــــتـــــــــــــ
بسی لذت ادبی هنری فرهنگی سیاسی بردیم
یا علی
کف کردم به مقدار زیاد
قلمت درست
داداش حسین به رفیق تازه کارتون راهنمایی کنین
حسین قدیانی: خوب بود اون متن شهاب حسینی و لازمه این نگاه از طرف امثال ما.
نخندید آدم ها نخندید
بر این جامعه پیر من
حکایت ها در آن دارم تازمان مردنم
اما حکایت خواهم گفت
در این دفتر
قلم خواهد لرزید
و نگاهم در غم و ماتم
زمستان بلندی است
حکایت ها هنوز باقی است
چه اندوهناک شبی در راه دارم
چراغم را نزدید
این بیابان بس تاریک است و پلنگان در کمین من
شبی سرد است
لباسم را ندزدید ای آدم ها
تن رنجور من خواهد لرزید
در این شب های طوفانی
هوا سرد است و گرگان و شغالان در کمین من
چرا فانوس عشقم را شکستید
مگر مردانگی نیست
چرا مرهم زخم مرا بردید
چه طوفانی است امشب
چقدر سرد است
همه می دزدند ز هم دیگر لباس مهربانی را
لبانم را می دوزند
نگاهم را کور
در این تاریک شب سرد
بدنبال تو می گردم
زبس نامهربانی ها دیدم
حکایت های نامردان شنیدم
تنم می لرزد و دستان ظعیف ام
خدا یا این زمستان را پس چرا از من نمی گیری
برای درمندان احتیاج این است
تو را گفتن تو را دیدن تو را خواندن
شب است و ماه هم گریان
همه نیلوفران نالان
بهاران را می خوانند آدم های خسته نالان
حاجی آقا
یکی بود یکی نبود غیر از هاشمی هیچ کس نبود
انگلیس بود و نفت من هم بودم برادر شهید
جبهه هم بود مجروحیت هم بود
اخلاص بود و انگلیس هم بود
رنگ سبز بود موسوی شد
همه بودند
وحشتناک خنده دار بود! واقعا قلمتون زیباست. خدا حفظتون کنه…
دوست عزیز سلام
مطلب شما در پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی حریم یاس منتشر شد.
حسین جون سلام. یزدانی ام. ببین انقدر بلند تو اداره خندیدم که همه اومدن ازم گرفتن متنت رو خوندند
خییییییییلی باحالی به مولا
حسین قدیانی: سلام همسفر حج خودم… به به!
خیلی زیبا و بجا بود
خدا قوت
التماس دعا…..
چقدر عالیست که میلاد امام موسی کاظم (ع) با تولد قطعه مقدسمان مصادف شده است!
عرض تبریک به داداش حسین عزیز و دوستان.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
سلام، زیبا بود، یک پیشنهاد:
اگر ترتیبی بدهید که بتوان مطالب اینچنینی را از طریق “ارسال این مطلب به دوستان” سایت خودتان ،برای دوستانمان ارسال کنیم خوب می شد.
ترسم که به کعبه نرسی قدیانی.
حاجی یه تیر و چند نشون زدی. هم هاشمی رو تخریب کردی و هم رسایی رو تبلیغ.
🙂
خدایا کل بیماران را شفا بده از جمله قدیانی را
آخه شما چرا به هاشمی گیردادی؟ چرا روحانیت ستیزی می کنی؟ چرا بنی صدر بازی در می آوری؟ شما می خواهی “ستون پنجم نظام” را زیر سوال ببری؟
عالیه!!!
در نهایت یوم الله ۹ دی را اگر می گویید که به شما تبریک باید عرض کنیم، تبریک! اگر می گویید روز خوبی نبود، ملاک برای ما همان مواضعی است که شما در نمازجمعه گرفتین و اون نمازجمعه، بهترین نمازجمعه تاریخ بود و آقای علم الهدی که توی ۹ دی سخنرانی می کرد، منظورشون یکی دیگه بود!! این حمید رسایی رو هم ولش کن!!
سلام!
البته اگر با بیگانگان و خارجی ها رابطه نداشته باشند و بخواهند سازندگی کنند ایرادی ندارد مترجم جاسوس چشم بادامی و خاتمی گیتار زن و رقاصی و برای شما در ایران زندگی نیست از کانادا آنقدر بدی دیدم که بدی های شمارا فراموش کردم بروید ویدئوهای من را از یوتوپ نگاه کنید و صدا سیما هم برود پخش کند کار فرهنگی نمائید مسئولان سست و پول پرست را مردم خود می شناسند
باسلام و خسته نباشید مطلبتان خیلی عالی بود و لذّت بردم امّا…
عالی بود.آدم لذت میبره از این نگارش.
سلام حسین آقا
منم بچه یکی از تیکه پاره های همون ۸ سال تحمیل شده ام
توی دومین همایش حزب الله سایبری-میدون هفت تیر- وقتی دیدمت به خودم گفتم بیام پیشت و ازت بخوام تا یه جوری باهات همکاری کنم
بابای جانبازم دستی توی قلم داره
شعر مینویسه واسه دل خسته خودش
بعضی موقع ها هم اهل بیت یه عنایتی بهش میکنن و چشمه دلش واسه اهل بیت میجوشه و برای اونا مینویسه
قسمتی از یکی از اون مثنوی هاش که همیشه توی ذهنمه رو برات مینویسم
باز دل یاد صحاری کرده است
یاد شبهای بهاری کرده است
یاد سنگر های کوچک تنگ تنگ
مثل ماهی در ته تنگ قشنگ
بوی باروت و زمین سوخته
غیرت پروانه ای افروخته
روز و شب را این چنین طی کرده ایم
فکر فردا را دگر کی کرده ایم ؟
یاد آمد زان یکی از مردها
پرجنون و آشنا با دردها
دردها را بهر عاشق ساختند
بر دل زیبای او پرداختند
در شبی در حمله ای پر ولوله
شد کنار یار خود آن یکدله
سر به زانویش گرفت و بوسه زد
زان درخت خون فشان یک خوشه زد
….
….
abdehagh.blogfa.com
واسش یه وبلاگ زدم که شعراشو اون تو وارد کنه
اما حالی واسش نمونده
…
حس کردم حرفامو میفهمی
خواستم باهات یه خورده درددل کرده باشم
ممنون اگه تا آخر خوندیش…
حسین قدیانی: ممنون بایت این کامنت بارانی. حیف که عددی نیستم و الا باید می گفتم؛ برسان سلام مرا به بابا… با این همه، روز را با بوسیدن دست و پای پدرت شروع کن. حتما حتما حتما… دیگر اینکه حتما اشعار و نوشته های پدر، مثل آخرین متن وبلاگش را برای اینجا بفرست و کامنت کن. موفق باشی…
بنازم به هاشمی
ناطقش و ساکتش و حاضرش و غایبش اثرگذاره و هیچی هم که نگه شما نمی تونی بی خیالش بشی. هاشمی زنده است تا نهضت زنده است. این کلام بزرگ را در چند ماه اخیر و اتفاقاتی که پیرامون دولت افتاد خوب درک کردیم و عمق بصیرت هاشمی را به چشم دیدیم.
ای کاش کسی هم بود به جای اینکه به این مسائل بی اهمیت اهمیت بده – کسی بود که می رفت به خانم وزیر می گفت مردم پول ندارند برای بیمارانشان دارو بخرند – مردم عزیزانشان را دوست دارند و نمی خواهند آنها را در صفهای طولانی بیمه تامین احتماعی و بیمارستانهای دولتی دولتی دولتی از دست بدهند – بله دوست عزیز وقت برای این مطالب شما بسیار است
هی دل غافل ! “ذخیره انقلاب” اینهمه دامت برکاته بود و نمیدانستیم….!!!
سلام خداقوت آقای قدیانی.
فکر میکنید عکس شما با این آرمی که روی کلاهتون هست بیشتر تاثیرگذار باشه یا قلمتون؟؟؟!!!!!!
امیدوارم همیشه موفق باشید.
سلام
کمترین ها را هم در جمع خود پذیرا باشید
فتنه همیشه رنگ عوض میکند والا فتنه نبود گاه به رنگ سبز گاه به رنگ قرمز خدایا باز از تو یاری می جوییم رنگ تو بهترین رنگهاست .
صبغـۀ الله و من أحسن من الله صبغۀ (سوره ی بقره آیه ی ۱۳۸ )
حماسه سوم خرداد
باعرض سلام خدمت تمام هم رزمان عزیز و جان بر کف
انگار همین دیروز بود
بوی باروت و زمین سوخته همه جای خونین شهر رو برداشته بود
علی غریب با ما غریبه بود با ملائک و آسمونی ها آشنا بود
محمد جهان آرا واقعا جهان رو با حرکت خودش آراست
اون روزها مردم نفس میکشیدن با شعار همدلی
اون روزها برای ما بسیجی ها نون میفرستادن
کمک ای مردمی همون چیزایی بود که سر سفره خودشون بود
اما امروز چی ؟
امروز نون توی دستمون ببینن بهمون فحش میدن
امروز اگه به خاطر ناتوانی در راه رفتن با پای مصنوعی سوار بر اتومبیل شخصی باشیم میگن …
نمی خوام تکرار کنم
خودتون بهتر از من این چیزا رو شنیدید
نویسنده نیستم … شاعرم … دلسوخته ام … سوخته دلم … سوزوندن دلم رو …
کیه که بدونه اون روزا چی به سر بچه ها میومد تا یه وجب از خاکشون رو به دشمن بیشرف ندن …
تا حالا دستتون رو بریدید ؟
تا حالا استخون بدنتون شکسته ؟
تا حالا تیر و ترکش خوردید ؟
اون تیر و ترکش ها از زخم زبون مردم این دوره و زمونه بهتر و شیرین تر بود
ما هنوزم مانده ایم و دردها بین این دنیا و این نامردها
ما در این ایام غربت مانده ایم بی زبان و یار و صحبت مانده ایم
….
این ها که خوندید درد دل بابای جانبازم بود
حسین آقا وقتی دیدم کامنتم رو خوندی و مهم تر از اون جواب هم دادی نیمدونی چقدر خوشحال شدم
امرتون رو اطاعت کردم
…
حق باعلی است که علی حق است
وای مردم از خنده
به جان خودم اگه هاشمی رفسنجانی بهرمانی این نوشته رو
بخونه عمرا اگه متنبه نشه….
قربون سید علی برم،اما…
خدا توی نامه ش برامون نوشته که حتی خدای مشرکین رو هم مسخره نکنیم!!!
چرا حضرت رسول منافقین را رسوا نکرد؟
چرا امیر ۲۵ سال به خاطر وحدت سکوت کرد؟
به قول قزوه چرا کاسه داغ تر از آش؟؟؟چرا یک عده صدایشان را بالاتر از ولی…؟؟؟
ولایت نیاز به چماق ندارد
ای بابا جناب ؟! چرا قصه تکراری تعریف میکنی؟؟این ماجراها و این چراها به خدا تکراریه یه جای دیگه هم شنیدم اگه گفتی کجا؟
هزار و اندی سال پیش………..تو کوفه…..
پس بی خیال برو سراغ سوال بعد
سلام
ما تعدادی بچه خوابگاهی افسرده بودیم
بعد از خوندن این مطلب عده ای بچه خوابگاهی پهن شده کف زمین هستیم
سلام
برادر! بگذارید اجنبیان نظر بگذارند و شما آن راتائید کنید تا جوابشان را ما بدهیم…
واقعا نمیدونم چی بگم
آه از این آدم
خیلی وقت بود که به قطعه ۲۶ نیامده بودم. نسبت به قبل خوب و سنجیده تر می نویسی. موفق باشی. یادم نرفته بگم هر چه بیشتر مراعات ادب را می کنی، نوشته هات بیشتر به دل می نشیند. یا علی
من نگران اصل اصولگرایی ام، عالی بود.
دوست داریم آقا حسین! دو تا نوشته لیزری بنویس حال کنیم.
….
…………
واقعا براتون متاسفم… خودتو مسخره کردی!
یاد آوری قشنگی بود!
یا حق
سلام؛
من به جای این جناب بی دامت برکاته بودم، با این همه قربان صدقه باغ پسته رفسنجانم رو به آقای قدیانی می دادم!!!
آدم ها مثل کتاب اند، بر گرفته از مطالب جالب!
از روی بعضی ها باید مشق نوشت…
از روی بعضی ها باید جریمه نوشت…
بعضی ها را باید چند بار خواند تا معنی شان را بفهمی…
بعضی ها را باید نخوانده کنار گذاشت…
آدم ها به لبخندی که بر لب ها می نشانند و به احساس خوبی که بر جا می نهند، ماندگار اند.
بی شک یکی از ماندگارانی.
{تقدیم به داش حسین}
هاشمی ذخیره ای اسب برای انقلاب