نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
سلام بر حسین*
“من تازه اینجا کلی دوست پیدا کرده ام. دوستان خوبی مثل شهاب ۳ که همیشه هوایم را داشته اند! RQ170 تصریح کرد: از اینکه سرود «خلبانان، ملوانان، ای امید فخر ایران»، چندی است که به نوعی، شامل حال من هم می شود، در چیز، یعنی بال خودم نمی گنجم! این پرنده با اشاره به خواستگاری یکی از موشک های شهاب ۳ از وی، گفت: خیلی دوست دارم در همین ایران، تشکیل زندگی دهم و ماه عسل بتوانم تالاب انزلی را از نزدیک ببینم!!”
🙂
خیلی عالیه!
روانِ سرانِ کاخ سفید پریشان است از دست ایرانی جماعت!
سرگیجه گرفته اند از اینکه ایرانی ها چه طور کنترل هواپیما را به دست گرفتند؟!
صحرای طبس و اطرافش برای آمریکائی ها تبدیل به کابوس شده؛
مسلما از درک امداد های الهی عاجزند!
ممنون داداش حسین…
حالا چرا تالاب انزلی؟!!!!!!!!
ممنون آقای قدیانی.
جالب بود.
” «جیمبو» به دلیل تشابه فراوان، می تواند بازیگر نقش اول RQ170 باشد! ”
“… ما تازه داریم با RQ170 رفیق می شیم!!… ”
# و به زودی، فامیل هم!!!
” این پرنده با اشاره به خواستگاری یکی از موشک های شهاب ۳ از وی، گفت: خیلی دوست دارم در همین ایران، تشکیل زندگی دهم و ماه عسل بتوانم تالاب انزلی را از نزدیک ببینم!! ”
ان شاءالله…
جالب بود داداش…
سرگرم مناجاتم و سرمست امشب/
از هرچه جز او، کشیده ام دست امشب/
دیر آمدی ای رفیق دیر آمده ای/
تنهایی من سرش شلوغ است امشب/
بسم الله الرحمن الرحیم
جالب بود،مخصوصا بند مهمان نوازی.خسته نباشید
سید احمد
حقا که مبصری!
برات خیلی دعا می کنم.
شما هم برا ما دعا کن.
نزنید این زخم را بر پیکر مجروح نسل من…
نسل شما که گفته که بد است؟ آقا می فرمایند نسل دو از نسل یک بهتر و سه از دو بهتر است، مگر نه اینکه شهدای نسل شما مظلوم تر از شهدای نسل مایند…
خدا حفظت کند حسین جان ، بابا…
سلام
خواستم مثل همیشه از گفتار بجا و تحلیل عالیتون تشکر کنم.
خیلی خیلی خیلی خوب بود.
جنگ از جبهه هم مظلوم تره.
این آقای چیز نسبت به گذشته مواضع بهتری اتخاذ می کند؛ اما هنوز هم خوی بیگانه پرستی اش را حفظ کرده، برای راه های انتقال، ۴ مورد ذکر کرده است و برای سختی های انتقال، ۳ مورد.
آن موشک شهاب ۳ هم از جانب خودش تصمیم گرفته و خواستگاری کرده، والا ایرانی جماعت را چه به پیوند با اجنبی؟! آن هم با یک جاسوس.
¤ فتوشاپ
آمریکایی ها می توانند با استفاده از فتوشاپ، که در هالیوود، عین مور و ملخ استفاده می شود، فیلمی ساختگی تهیه کنند و در آن فیلم، طیاره جاسوسی را از دست ایران خارج کنند! در این فیلم «جیمبو» به دلیل تشابه فراوان، می تواند بازیگر نقش اول RQ170 باشد!
اصلا” پدر و مادر این پهپاد ایرانی الاصل بودند. از اسمش هم پیداست(پهپاد) آمریکایی ها اسمشو RQ170 گذاشتن برای همین منتظر فرصت بوده که برگرده به کشورش و به ملت خودش خدمت کنه!
میگه: ایرانی جماعت، مال خود را سفت نگه می دارد و همسایه را دزد نمی خواند!
پــــَـ نــــَ پـــــَ مثلِ سران کاخ سفید مغز خر خورده اند، دنبال دردسر می گردند!!
قلاب (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: چند سایت وابسته به اپوزیسیون خطاب به اردشیر امیرارجمند، مشاور فراری موسوی نوشته اند؛ جنابعالی که خودت را نماینده موسوی و خاتمی و کروبی در خارج از کشور معرفی می کنی غیر از این که برای کیهان سوژه تهیه کنی چه کار دیگری انجام داده ای؟!
گفت: عجب آدم هایی هستند؟! چشم دیدن این حیوونکی را ندارند!
گفتم: خطاب به امیرارجمند نوشته اند؛ تو اگر اهل مبارزه با جمهوری اسلامی بودی چرا از ایران فرار کرده ای؟ و از چند هزار کیلومتر دورتر برای رژیم خط و نشان می کشی؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: نوشته اند آقای امیرارجمند! بالاخره شما نماینده سران جنبش در خارج از کشور هستید یا نماینده کیهان؟!
گفت: مشاور موسوی با مظلوم نمایی جواب داده و گفته «نمی دانم چرا بعضی ها در هویت من تردید می کنند؟! و به مسئولیت مهمی که برعهده دارم توجهی ندارند!»
گفتم: حیوونکی راست میگه! یک عده برای ماهی دلشون می سوزه، یک عده برای ماهیگیر دلسوزی می کنند ولی هیچکس به اون کرمی که سر قلاب بسته شده است فکر نمی کند!
…
ما تازه داریم با RQ170 قوم و خویش می شیم!
منتظر فرصت بوده که برگرده به کشورش و به ملت خودش خدمت کنه!؟
نه بابا. مسلمون شد خود کشی نکرد. اصلا ایرانی نبوده، ما ارشادش کردیم شده یه مسلمون امریکایی. باید روی بقیه امریکایی ها هم کار کنیم.
اینم که شما گفتین می تونه یکی از گزینه ها باشه!
نام: پرنده
شهرت: هدایت پذیر
محل تولد: از دور
(پهپاد) مخفف این پنج کلمه است و همان طور که از شرح حال مختصرش پیداست،
ظاهرا پدر و مادرش، ایرانی الاصل بودنند و طبق گفته “چشم انتظار”؛ آمریکایی ها اسمشو RQ170 گذاشتن! برای همین منتظر فرصت بوده که برگرده به کشورش و به ملت خودش خدمت کنه!!
یعنی که یعنی…
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۲۳:۴۶
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر
ماشالله…
داداش حسین بسیجیها فـــــــــــدائی داری…
ماشاءالله
۲۶ تا بسیجی با بصیرت…
RQ را با IQ ایرانی تبدیل به QQ می کنیم و قلب همه بدخواهانمان را نشانه می گیریم!
خیلی بامزه بود! ماجرای “حضرت ابراهیم”ش خیلی قشنگ بود.
از حوالی دریای عمان پیام می ذارم.
التماس دعا
مطلب خوبی بود
مثل همیشه عالی بود.
خدا رو شکر پهپاد دست دولت فخیمه نیست وگرنه در راستای رافت اسلامی پر از سوغاتیش می کرد و با سلام وصلوات راهی کاخ سفیدش می کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
باسلام واحترام
با مقالۀ : «زبان حال مادر باب الحوائج حضرت علی اصغر (ع) » بروزم…
التماس دعا
ــــــــــــــــــــــــــ
جالب بود .جخت بلا امریکا حالا کجایش را دیده این تازه اول ماجرا هست!
گفتم : این هواپیمای جاسوسی است ؟
گفت : پ نه پ ماکت خفاش است!
سلاله؛
اجنبی چیه؟! بنده خدا اسلام آورده!
اگر بچه های ایرانند که یک شهاب چهاری، چیزی… ازش در میاورند که این RQ170 جلویش لنگ بیندازد.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
پرید RQ ای از آشیان برای جاسوسی
به اوج پهنه ی این آسمان به وقت خزان
به بال خود نظری کرد و با غرور بگفت
منم به عالم و ادم بسیط و در امان
ز عجب و کبر چنان گشته بود مدهوش
ندید در کجاست, در بیشه ی شیران
به ناگهان بنشست او بدون آسیبی
بدید دور و برش سپاه را خندان
نگاه مضطربی کرد و زیر لب گفتا
که هرچه آمده از ما رسد به ما و فغان
ولی چو چند صباحی بمانده در ایران
ببسته دل, نرود, خودش شده مهمان
ز دوریش اوباما خواب و خور نمی فهمد
برای رجعت او ملتمس شده, گریان
زهی خیال باطل که برگردد این مرغک
برو بخواب که در خواب بینی اش به عیان
و یا بکوش به انچه رئیس قطعه بگفت
رهش فقط فتو شاپ است که هست بسی آسان
دوستان!
قبلا هم عرض کردم وقتی کامنتتان در انتظار بررسی است، نیاز نیست مجددا ارسالش کنید؛
فقط کمی صبور باشید، تائید می شود!
سلام
منم گدای فاطمه (س)
التماس دعا…
میگه: (پهپاد) اومده بود ایران، واسه جاسوسی!
پـــَ نـــَ پـــَ ، می خواست بعد از ازدواج با شهاب۳ ، ماه عسل بروند تالاب انزلی!!
یه راه دیگه هم برای انتقال هست؛ البته شرط داره! اونم اینه که RQ170 با یه سرنشین به آمریکا بره و اون سرنشین هم کسی نباشه جز: بانو زنبیل! (به افتخارش بزن دست قشنگه رو!!)
حق پخش زنده تلویزیونی هم برای جمهوری اسلامی محفوظ هست!
سلام
داداش زدی تو کار امر خیر و اینا
نظام با نامزد پر شرط و شروط و پهباد با شهاب ۳
خوب بود نه عالی!
مطلب شما در پایگاه اطلاع رسانی پژواک منتشر شد:
http://www.pejvaknews.ir/fa/pages/?cid=12543
یا علی
داداش بعضی وقتا کاملا متفاوت مینوسی حتی در زمینه طنز…. من از این یکی خیلی خوشم اومد لالیگا….
صبا، آخر دست ما نمک ندارد. هر وقت یک جاسوس رو می گیریم، تا وقتی اینجاست خیلی خوبه و تعریف میکنه، اما وقتی با سلام و صلوات آزادش می کنیم و برمیگرده، به محض ورود به کشورش، یه چند تا مصاحبه میکنه و همه چیزو زیر سوال می بره، مگه اینکه این یکی واقعا جز توابین شده باشد و البته فرق این یکی در این هم هست که هیچ جوره قرار نیست برگردانیمش. باهاش اساسی کار داریم.
فقط داداش حسین عشقه
دیروز یا امروز یا فردا همین است/ شیطان همیشه این طرفها در کمین است/ این بار اگرچه در لباس نو ولیکن/ فتنه رفیق کهنه این سرزمین است/ ما هر چه خوردیم از خودی بوده نه از غیر/ این مار سی سال است که در آستین است/ چون صخره باید بود پیش موج سرکش/ سیلی جواب این هجوم سهمگین است» «اینجا نه کوفه نه مدینه نه فلسطین/ این مملکت مُلک امیرالمؤمنین است»./سر دادن و سر را به ذلت خم نکردن/ هر کس حسینی زندگی کرده چنین است.
**لا اله الا الله الملک الحق المبین**
حالا این RQ170 نیومده پسر خاله شده!!
داره خودشو میندازه به شهاب ما…..
مثل همیشه قشنگ نوشتید…….
ممنون…..
کاش یه گروگانی از کانادا می گرفتن یه هواپیمای جاسوسی ای ، ۳ تا کوهنوردی ، یه قاتلی ، چیزی …
بعد با خاوری معاوضه اش میکردیم میومد ایران و از زیر زبونش می کشیدیم بقیه ی مختلسین چه از ما بهترانی بودند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطلب جالبی بود.
کلا وقتی دشمن های داخلی و خارجی رو دست میندازید، لذت می بریم!!
خدا حفظتون کنه.
یاد تابلوی مغازه ها افتادم که نوشته شده:
مشتری محترم!جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود.
با سلام …
با مطلب “دانشگاه ، یا محلّ پَسرَفتِ دینی …” بروزم …
حـــــــرف دل:www.sakha.mihanblog.com
یا زهرا.س.
چه بخواهند چه نخواهند باید قبل از هرکاری آنچه ذکر شد را در نظر بگیرند!
آرام آرام… عجلو بالصلاة…
بطور کلی عرض کنم که کلیک اضافه روی یک لینک کلاه گذاشتن بر سر خود است
اعوذ بالله من شرور انفسنا
دوستان عزیز!
لطفا کامنت های تان مرتبط با متن باشد.
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/5846
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
شب جمعه اگه پای زیارت رفتنی بسم ا…
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام
التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت
الثری الصدیق الشهید صلو ة کثیرة تامة زاکیة متواصلة
متواترة مترادفة کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک…
طرح زیبا بود….
شما نوشتید فدائیان حضرت ماه ، ولی روی طرح نوشته “فدائی داری داداش حسین” !!
کاش گوشه طرح جمله شمارو می نوشتند….
“فدائیان حضرت ماه”
بعد اولش عکس شمارو می ذاشتند…….
من با کامپیوتر نمیتونم وارد قطعه بشم. مشکل از سیستم منه یا قطعه؟ الان با موبایل اومدم.
مشکل نه از سیستم شماست و نه از قطعه۲۶؛
بنده هم الان با همین مشکل مواجه شدم. احتمالا این مشکل برای “بعضی” از کاربران است.
مشکل از سرویس های مخابراتی است!
سلام.به نظرم بر خلاف دیدگاههای همیشگیتون که نسبتا پخته بود این یکی خیلی آبکی بود.من فکر می کنم آمریکایی ها دارن خودشون رو برای یه جنگ تمام عیار آماده می کنن ولی بر خلاف بقیه افتضاحاتی که به بار آوردند این دفعه خیلی با حو صله دارن جلو میرن.به نظرتون مسخره و عجیب نیست که اوباما مستقیما میاد و تقاضای برگردوندنشو می کنه .درخواستی که پاسخش از جانب ایران کاملا مشخصه
سرکار خانم! آمریکایی ها بیش از ۳۰ سال است که دارن خودشون رو برای جنگ تمام عیار با ما آماده می کنن. این دفعه اما حوصله شون بیشتر نیست، بلکه اعصاب شون بیشتر خورده از دست ما.
مریم خانم؛
جنگ تمام عیار کدومه؟! اینها چند سال است که چند وقت یکبار می خواهند به ایران حمله کنند، البته به گفته بعضی از آشنایان پای ماهواره نشین. این ها عرضه داشتند همان موقع که ایران به جز امام و شهدا و مردمش چیزی نداشت پیروز می شدند. لطفا از این تحلیل های آبکی نفرمایید( البته بنده اهل جسارت نیستم ؛ منتها خودتان در کامنتتان از این اصطلاح استفاده کرده بودید.).
تقاضاها و اظهار نظرهای این کاخ سفید نشین ها که چیز جدیدی نیست!
والا با این حمله کردنشون
بزنیم از خاک برشون داریم تموم شه بره ها!
آمریکائی ها از هر جهتی که فکر کنیم دچار بدبختی و فلاکت شده اند؛
آنها از قدرت روز افزون جمهور اسلامی خواب و خوراک ندارند، اما متاسفانه بعضیها…
سلام
آقای حسین قدیانی
دلم انقده براتون تنگ شده بود که نگید
هر جا هستید انشاالله موفق باشید
ای ولله من سوم شدم!
دست داداش مرتضی درد نکنه… منم داشتم یکی از اینها می ساختم
بسم رب الحسین (ع)
۹۸* امام حسین علیه السّلام:
همانا کسی که در زمان غیبت، بر آزار و اذیت و تکذیب کردن ها صبر کند، همانند کسی است که با شمشیر در کنار رسول خدا صلّی الله علیه و آله مبارزه می کند.
(بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳)
شهید بهشتی:
*** آمریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر…***
کی متن جدید میذارین؟ از اونا که طنز نیست
حسین قدیانی: فکر کنم به زودی قطعه ۲۶ به روز شه. الان دارم روی کتاب طنزم، آخرین کارا رو می کنم. بابت این تاخیر فعلا عذر می خوام. مشکل فنی قطعه هم به زودی درست می شه. به ویژه برای دوستان عزیز شهرستانی.
اللهم عجل لولیک الفرج…
آفرین حاجی
بعد یه مدتی دوباره اومدیم قطعه ۲۶ سر زدیم روحمون تازه شد
یا علی
همه تو طرح هستن. حتی ما تازه واردها! چه خوب.
جنگ تمام عیار؟؟ اوباما؟؟ ایران؟ زرررررررررررررشک!
بسم الله
سلام
ایوالله اینه غیرت و اراده ایرانی تا اونا باشن حرفای خنده دار حمله شونو تکرار کنن .همینجا لازم میدونم به مهندسای الکترونیک کشورمون دست مریزاد بگم که باعث خوشنودی اقامون شدن و پوز شیطان بزرگ رو به خاک مالیدن . اجرشون با حضرت زهرا(س)
هر وقت تونستین در هواپیما رو باز کنید بیا باش مبارزه کن.
اووووووووووووووووووووووووووووووووووه چقدر کامنت می ذارین ، اینقدر کامنت می ذارین که داداش بره تو جو مطلب جدید نذاره……
گاو اولی: مااااااااااااااااا
گاو دومی: مااااااااااااااااااا؟!
پــَـ نـــَ پـــَ او با مااااااااااااااااااااااا…
مگه ایران عراق و افغانستانه که بشه باهاش جنگید؟!
ناشناس؛
هواپیما بدون سرنشینه. پس در هم نداره که کسی بخواد بازش کنه و بره تو!!
باقرالعلوم، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: “به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
کامل الزیارات ، ص .۱۲۱
حسین قدیانی: گاهی که قطعه ۲۶ دیر به دیر به روز می شود، بهترین کامنت ها، همین نوع است. دیگر دوستان هم سعی کنند کامنت هایی بگذارند که بر ایمان، سواد، بصیرت و معرفت مان اضافه شود. ممنون!
دلم برای روز شمار عاشورا تنگ شده…
برای لبـــــــیـــــــک یـا حسیـــنِ زهـــرا…
برنامه دهه سوم محرم:
حــاج منصور ارضی
مکان: تهران-خیابان ولیعصر-بالاتر از چهار راه گمرگ-بعد از مهدیه-کوچه مهدیه-حسینیه بیت الزهرا
زمان : از جمعه ۹۰/۹/۲۵ الی یکشنبه۹۰/۱۰/۴- ساعت۱۸
*****
حــاج مـحـمـود کــریـمـی
مکان:تهران- خیابان کارگرشمالی- روبروی پمپ بنزین- مسجد حضرت امیر
زمان :سه شنبه۹۰/۹/۲۹ -ساعت۱۹(شب شهادت امام سجاد)
*****
مهدیه تهران
سخنران : آیت الله حاج سید احمدخاتمی
مداحان : حاج احمد زین العابدین، حاج مرتضی طاهری
زمان : سه شنبه۹۰/۹/۲۹ ساعت ۲۰ (شب شهادت امام سجاد)
*****
سخنران: حجت السلام محمود صفاری
مداح: حاج حسین سازور
مکان: شهر ری- ۳۵ متری امام حسین علیه السلام- مسجد مرتضی علی علیه السلام
زمان: شنبه ۲۶ آذر الی پنج شنبه ۱ دی
*****
سخنران: حجت السلام دکتر رفیعی، حجت السلام مسعود عالی، حجت السلام سید حسین مومنی
مداح: مداحان اهل بیت علیهم السلام
مکان: شهرری- میدان شهر ری- خیابان ۲۴ متری- مسجد امیر المومنین علیه السلام
زمان: جمعه ۲۵ آذر الی جمعه ۲ دی- ساعت ۱۹:۳۰
بنده خیال می کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه السلام بالاتر از نمازشب باشد…بکاء بر مصائب اهل بیت و به خصوص حضرت سیدالشهدا از آن قبیل مستحباتی است که مستحبی افضل از آن نیست.
“آیت الله بهجت”
بسم رب الحسین (ع)
۹۹* امام حسین علیه السّلام:
چون برای عاقل مشکلی پیش آید، غم خود را با هوشیاری و دوراندیشی از میان می برد و عقل را به چاره جویی وا می دارد.
(غررالحکم، ج۲، ص۴۵۱)
سلام علیکم.
در جهت موضوع این متن طنز و میهنی، دوستان برای ادامه ی کار علمی و مهم متخصصین دعا کنیم که قطعاً بی ثمر نخواهد بود. جنگ ما نابرابر بود اما دلهای دلدارانمان، چون شیر. گفته بودند “توکلت علی الله”/.
اسکناس (گفت و شنود)
گفت: محمدرضا تابش، رئیس فراکسیون اقلیت مجلس گفته است «هیچ فردی با عنوان اصلاح طلب در انتخابات نهم شرکت نخواهد کرد».
گفتم: یعنی ایشان در انتخابات مجلس نهم شرکت نمی کند!
گفت: تابش می گوید که خودش و سایرنمایندگان فراکسیون اقلیت در انتخابات شرکت می کنند.
گفتم: پس منظورش این است که ایشان و بقیه نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس اصلاح طلب نیستند.
گفت: نه بابا! می گوید بدون تابلوی اصلاحات در انتخابات مجلس نهم شرکت می کنیم!
گفتم: یعنی به وطن فروشی مدعیان اصلاحات اعتراف کرده و از آنها بیزاری جسته اند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مثل اینکه خودشان هم نمی دانند چه می گویند. بدجوری گیج شده اند!
گفتم: یارو اسکناس ۵۰ تومانی جعل کرده بود دستگیرش کردند. با تعجب از افسرنگهبان پرسید؛ آخه چطوری متوجه شدید که اسکناس ها جعلی است؟ و افسرنگهبان گفت؛ مرد حسابی! به متن روی اسکناس نگاه کن! جلوی دانشگاه تهران بلال فروشی و جیگرکی کجا بود؟!
آسمان خوب می داند که کــــــــــــل ارض کربـــــــــــــــلا؛
تو نیز در حرم سر به زیر باش و نگاه از خاک بر مگیر!
آن سان که آسمان در تمام وسعت خود…
.
.
.
علــی
اکبــــر
بقایی:::…………
۲۴ ساعت بود که قطعه برام باز نمی شدها.
حالا خیالم راحت شد.
—————————
نقد هم به طرح خیلی وارده. می دونم. اما ببخشید دیگه.
این “ققنوس برنای انقلاب” را خوب آمدی سردار… کم کم ققنوس های پیر دیگر باید خودشان را بسوزانند تا راه برای جوانتر ها باز شود… جوانتر ها بسازند و پیرها بروند در سمت مشاوره؛ نه مثل الآن که برعکس است!!
**یا رب العالمین**
دوستانی که از اینترنت پرسرعت استفاده می کنند و برای وصل شدن به قطعه با مشکل روبرو می شوند، با دیال آپ هم امتحان کنند. خودم این چند روز با ADSL قطعه برایم باز نمی شود؛ اما با دیال چرا.
سلام داداش حسین
۱- در راستای نامه قبلی که برای ۹ دی در انجمن اسلامی دانشگاه شیراز قراره برنامه داشته باشیم میخواستیم در کنارش یک نمایشگاهی از کتب و نشریات بصیرت افزا هم داشته باشیم
اول از همه من گفتم یک داداش عزیز و فاضلی دارم دو کتاب نوشته که محشره به نام های نه ده و قطعه ۲۶
حالا از شما تقاضا داریم که این دو کتاب خوبت را به تعداد زیادی برای ما بفرستی که در نمایشگاه داشته باشیم
۲- می خواستم یک نسخه از دو کتاب سه جلدی عالی و پر مفهوم و محتوای خودت رو همراه با دستخط و امضای خودت که مایه افتخار من و همه ما هستی برایم بفرستی تا به عنوان یادبود داشته باشم
خداوند تو را که افسر جوان جنگ نرم بابام خامنه ای هستی تا بعد از ظهور ان شاءالله حفظ و موید بدارد
والسلام علیک و رحمه الله
** استقامت **
سوره مبارکه آل عمران
آیه شریفه ۲۰۰
{ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ}
معنای آیه:
ای کسانی که ایمان آوردید (در برابر مشکلات) استقامت کنید.
و در برابر دشمن پایدار باشید (و دیگران را هم به مقاومت، دعوت کنید) و با یکدیگر پیوند مستحکم برقرار کنید و مرزهای عقیدتی را حفظ کنید و قانون الهی را رعایت کنید، امید است رستگار شوید.
*** پیام آیه:
امام صادق (ع) فرمودند :
” واجبات الهی را انجام دهید (صبر بر واجبات) در برابر مشکلات، مقاومت کنید و از پیشوایان خود دفاع کنید.”
دیشب با دایل آپ اومدم. اما الان اون هم جواب نمیده. کی حال قطعه خوب میشه پس؟
سلام آقای قدیانی
نظرت در مورد تبادل بنر با سایت ما چیه ؟ اگه قبول کنی خوشحال میشم .
التماس دعا
داداش ممنون بابت انعکاس کارِ زیبای آقا میثم!
راست میگه با ADSL نمیاد تو قطعه.
من هم با موبایل باید بیام.
اما ترکت نمی کنم قطعه.
سلام!
ببخشید قرار بود متن سمیه از کتاب ” نه ده “بذارید تو قطعه ، چی شد؟!
اندکی صبر سحر نزدیک است…..
سلام بر حسین و یارانش
طنز طنازی بود حسین جان. دعایم کن نمایشگاهی از کارهایم با موضوع ۹دی در حال آماده شدن است. به کمک و دعای شما احتیاج فراوان دارم.
از آقا مرتضای عزیز هم متشکرم که ما را نیز به حساب آورده اند. البته توقع ردیف اول را نداشتم. به هر حال ایشان لطف دارند.
خدا خیرت بده که لبخند رو به لب آدم میاری!….
راستی مگر بختیار هم منقل داشته؟!
بگذار ساده بگم!
سیر نمیشم از خوندن نوشته هات!!!
هر بار که از همه چی نا امیدم این نوشته هات رو میخونم اصلاً انگار سوخت جامد-مایع موشک قاره پیما تو رگهام جریان پیدا میکنه.
دستت درست خستگی ناپذیر
پرچــــــــــم قطعه ۲۶ بر فراز آسموناست
دم میثم گرم.
به قولی که تو فکه داد عمل کرد.
هتل اوین هم که …
با سلام به همه شما دوستداران قطعه ۲۶٫ این عظمت و افتخار بزرگ را به تمامی شما تبریک می گویم. از شما دعوت می کنم به وبلاگ شوهر خواهر گرامیم شهید علی اصغر مهاجر که یکی از طراحان اصلی هواپیمای پهپاد بودند سری بزنید مطلبی با زبان قاصرم نوشته ام و خوب هست که از این شهید یادی بکنیم کسی که با وجود سن کم تمام عمر خود را در راه پیشرفت ایران اسلامی گذراند و در جزیره مجنون در حالی که بر روی همین هواپیما کار میکرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. یاد تمام ایثارگران زنده باد…..
آدرسhttp://aliasgharmohajer.blogfa.com/
……………..