نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
داداش حسین در قطعه ۲۶!!!
http://upload20.ir/upload/1323356061824310403.jpg
خوب از من عکس داریدها!
و این!!!
http://upload20.ir/upload/13233568471742420088.jpg
پدر شهید محسن شادفر، که چه مرد شریفی است…
این مصاحبه هم مربوط است به همان مجله یاد ماندگار؟! آیا؟
همیشه آی کیوی خوبی داری، اما مقدمه اش، مال همین الانه که دارم می نویسمش… دستی بردم در کامنتت میلاد!!
البته من که از اولش هم همین “یاد ماندگار” را نوشته بودم!!
راستی… پرسپولیسی شدی داداش؟
اولا شیطون نشو! ثانیا مطلب رو باید بخونی…
همیشه متن فوتبالیات بیشتر به دل میشینه تا بقیه ی خزعبلاتت
فوتبالیاتم بخشی از خزعبلاتمه!
۶ تایی ها
سندش کو؟! فیلمش کو؟! گل هاش کو؟! ۶ تایی ها هولوکاست ورزشی است!! البته از کری خوانی که بگذریم، ۶ تایی ها واقعیت بود؛ بدبختی، بابام رفته بود!
سلام!
عزاداری هاتون قبول باشه….
کم هستن تو فوتبال ما با همچین این عقایدی….
و آدم هایی مثل حمید استیلی ستاره اند…..
ولی کاش مسولین باشگاه پرسپولیس، هیچوقت به عنوان مربی انتخابش نمی کردند.
حقش نیست این همه توهین….
از این چند جمله معلوم شد مصاحبه متفاوت و قشنگی ترتیب دادید….
ممنون… دارم آپش می کنم!
از طرفی استقلالیم از طرفی دلم برای این استیلیه مظلوم می سوزه
درضمن (فوتبالیاتمم)درسته جناب
اون طوری ام درسته!
اگه گفتید چند نفر آنلاین داریم؟!
بوسه رهبر را با هیچ چیز عوض نمی کنم
احساس میکنم متن خیلی توپی باشه…..
درود بر استقلال ایران…
آمار من غیب شده. مال شما چطور؟
این هم دو عکس از مراسم ظهر عاشورا!
http://www.faupload.com/upload/90/Azar/10-20/20111206023-mp40041.bmp
http://www.faupload.com/upload/90/Azar/10-20/20111206023-mp40031.bmp
ری بن اصله!!
دوستان؛
وبگذر یا همان آمار سایت از دیشب دچار مشکل شد و امروز کلا ناپدید شد!
مشکل از سایت نیست، مشکل از خودِ وبگذر است!
سلام… خسته نباشید!
مثل اینکه فکه امسال خیلی شلوغ بوده… تا به حال نزدیک به بیست نفر عکسهایشان از آن مراسم را گذاشته اند… تازه خیلی ها را من ندیده ام، خیلی ها هم هنوز آپ نشده اند
زیاد شلوغ بشود حسش از بین می رود… مثل راهیان نور می شود.
مبصر؛ شما این عکسها را از کجا آورده ای؟
خیلی ممنون که اول مقدمه را گذاشتی تا دق مرگ نشویم!! زیبا هم بود… البته از آنجایی که استقلال صدر جدول لیگ است و نیازی به حذفی ندارد و بحران سردار در پیروزی و اینکه کاشانی می خواهد به دایی ثابت کند که حذفی همچین چیزی هم نیست که پزش را می دهی و می گویی “حالا که سهمیه آسیایی کم شده، قهرمانی حذفی که ما آوردیم، ببخشید ارزشش اینجا معلوم میشه”!
اصولاً جام حذفی را آن قدر دیر شروع می کنند تا رده بندی های لیگ برتر تثبیت بشود و بعد بتوانند درباره قهرمان جام حذفی تصمیم بگیرند!! آقا از الآن بگویم فینال حذفی را داماش و پرسپولیس برگزار می کنند… رفتش رشت است و برگشت در تهران پرسپولیس قهرمان می شود! یه حرفیه داریم می زنیم دیگه…سنگ مفت، گنجشک مفت!
البته استقلال، بازی را می برد؛ شک نکن! من و تو داریم واسه خودمون یه چیزی می نویسیم حالا!! حکایت شکسته نفسی زیادی!!!
من آقای استیلی رو دوست داشتم ، براش احترام زیادی قائل بودم، تا اینکه توی بازی چندسال پیش در دی ماه مشت کاری تو دربی اش جلوی دوربین ها تمام ذهن منو نسبت بهش خراب کرد، کلا فوتبال رو به چشم استثمار ورزش های دیگه می بینم، آخه این همه پول وبیت المال خرجشون کنی بد این همه گند وبی اخلاقی ببینی! درد و بلای هرچی والیبالیست های ایران بخوره ….. فوتبال مون!!!!
هرکی یه نظری البته داره، ما که قلم شمارو دوست داریم می خونیم نوشته هاتون رو، ولی سعی کنید از فوتبالی ها بی خودی اسطوره نسازید،( اسطوره فقط عابدزاده بوده وهست)
با نظرتون تقریبا موافقم!
” آنقدر از غم و درد و داغ کربلا دور نشده ایم که بخواهم «قطعه ۲۶» را با یک متن فوتبالی به روز کنم، اما عاشورا، بیش از آنکه درس مرگ باشد، درس زندگی است… ”
.
.
بادیدن اسیر کجا میرود دلت
بادیدن فقیر کجا میرود دلت…
سلام بر حسین*
آدم باید کاریزما داشته باشد و عابدزاده داشت… فوت کوزه گری در فوتبال، زمان شناسی است.
اولین پزشکی که پای عابدزاده را درمان کرد، دکتر مددی بود. یک بار دکتر مددی به من گفت: «همیشه به بیمارانم روحیه می دهم، اما زانوی عابدزاده جوری درب و داغان شده بود که توان روحیه دهی را نداشتم. آنجا اما این مریض بود که به من داشت روحیه می داد!!»
یعنی صدا و سیما قراره هر سال همین گزارش های تکراری رو درباره ۹ دی ۸۸ نشون بده و این رو هم مثل بقیه چیزها سخیف کنه؟
یه تصویر جالب بود از میدان فردوسی که چفیه انداخته بودن گردنش و پرچم اباعبدالله به دستش… کاش اونو نشون بدن دوباره!
همین که پخش شد، خوب بود؛ ما به کم هم راضی ایم!!
تکرار مکررات همان قدر بد است که اصلاً نگفتن.
از ما گفتن!
آرمان گرایی من و تو هم خوب است و لازم!
فوتبال بخشی از زندگی است؟ بخشی از زندگی من که نیست. بخونم ببینم چیزی سردر میارم.
این جمله واقعا قابل توجه بود!
“کسانی که اگر فوتبال را ازشان بگیری، خودشان و شخصیت شان، یک چیزی دارند برای آوردن روی صحنه. خیلی ها دقیقا هم قیمت توپی هستند که می زنند!”
راستی چرا فوتبالیا انقدر گند میزنن؟! میگفتن ایرانیا فقط تو بازی های انفرادی خوبن. اما والیبال و فوتسال هم تیمی هستن. انقدر دلم خنک میشه اگه در فوتبالو تخته کنن!
اِ ! آمار!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۲۱:۳۸
تعداد افراد آنلاین: ۲۲ نفر
ماشالله…
داداش حسین عزیز فــــــــــدائی داری…
سلام. وقت به خیر.
اصلا انتظار نداشتم با متن فوتبالی مواجه بشم!! حتی اگه خیلی هم فوتبالی نباشه ولی بازم فوتبالیه.
پیشــــانى شمـــــا را مىبوســــم /یـــک پرسش و پاسخ فوتبالی از رهبـــر انقـــلاب
http://offsside.blogfa.com/post-23.aspx
الان دیگه مطمئنم بابای استقلالی منم دقیقا مثل شما فکر می کنه که امشب گفت: فردا ایشالا پرسپولیس می بره. حتما می بره.
جالبه. امیدوارم حق به حق دار برسه.
به دلایلی که برای خودم محترم است از استیلی خوشم نمیاد. اما فکر می کنم بعد از خوندن این متن مثل خوندن متن های علی پروین و مارادونا و … نظرم عوض بشه!
چه خوب!
میلاد؛
عکس هائی که از فکه گذاشتم، هدیۀ جناب “چشم انتظار” بود به بنده!
من با تک تک بندهایی که نوشتید موافقم….
منم دوست دارم این دفعه پرسپولیس ببره ! البته نه به بخاطر این که طرفدارشم بلکه این دفعه فقط بخاطر استیلی ….
انقدر حرص می خورم بهش می گن حیا کن ، رها کن……
واسم جالب تو هر بازی پرسپولیس بعضی ها که به خون علی دایی تشنه بودن حالا اونو تشویق می کنند…..
من فکر می کنم استیلی شاید از نظر بعضی ها نباید اسطوره بشه ولی در برابر امثال علی دایی یه ستاره درخشان ….
شاید بضاعت فوتبال ما هم همینه که امثال عابدزاده و استیلی باید اسطوره باشند !!آخه از قشر مرفه و البته بی درد مگه چند تا اسطوره در میاد ؟!
ما هم نخوایم بگیم ، حداقل واسه نسلی که عاشق فوتبالند و از این قشر الگو می گیرند ؛چند تا نمونه خوب و ارزشی حکم اسطوره رو داره….
نمی دونم شاید هم من دارم اشتباه می کنم……
داری درست می گی!
چه خوب الان متلک بود؟
راستی چرا دیگه حسین قدیانی: نمی نویسید اول جواب ها؟
حوصله ندارید؟ یا یه جور اعتراضه؟
یه چیز دیگه هم خواستم بگم یادم رفت.
اگه هم یادم اومد نمی گم که نگید داری شیطونی می کنی حاشیه می ری!
والا
دیدم داره از اسمم خوشم میاد؛ یه جور مبارزه با نفس… و الان هم یه جور ریا البته!!
من که دیگه قید این پرسپولیس رو زدم. عشق است “بارسا”
من از فوتبال زیاد سر در نمیارم و به خاطر حواشی زیاد خوشم نمیاد و معتقدم حق خیلی از جوونهای مستعد در رشتههای دیگه بهخاطر فوتبال ضایع شده و میشه! اما کلا طرفدار پرسپولیس بودیم و از استقلال خوشمون نمیاومده، همینجوری شاید!
در جریان حوادث اخیر و جابجاییهای صورت گرفته هم نیستم، اما همین برام قشنگ بود که یه آدم ارزشی یه میدون ورزشی رو دست گرفته، از طرفی اما دوست ندارم وجههشون خراب بشه …
راستی فردا معلوم میشه پرسپولیس سرور استقلاله!
سرورش البته!!!
عجب!
استیلی با غیرت
آقا از وقتی قطعه ۲۶ اومده، هر چی دربی بوده ما باختیم.
آخر نامردیه. مثل اینکه برای فردا باید با بچه های ق.ق! یه هماهنگی بکنم!
هی!!
هیچ وقت نتونستم یه بازی فوتبال ایرانی رو کامل تماشا کنم!
یه بار با یه بنده خدائی (که زیادی فوتبالی بود) داشتم فوتبال می دیدم، وسطش دید من خسته شدم، بهم گفت:
میدونی چرا کلافه شدی؟
گفتم نه!
گفت چون ساکتی! اگر جائی که اعصابت خراب شد، یه چیزی نثار بازیکنا کن، خوب میشی! میگفت فوتبال بی ناسزا نمیشه!
حرفاش باعث شد بیشتر از فوتبال زده شدم!
الان فقط به خاطر گل به آمریکا، حس خوبی به استیلی دارم.
البته امیدوارم پیش بینی و آرزوی شما راجع به بازی فردا محقق بشه.
تموم شد؟ کم بود.
جالب بود و تامل برانگیز. نمی دونستم استیلی همچین آدمیه. خدا حفظش کنه.
ئه قبول نیست. من کل متن رو بهم چسبیده خوندم. الان جداش کردید!
ببین آذرخش! من این مطالب رو نمی نویسم که بگم الان مثلا استیلی آدم خوبیه!! دارم بخشی از حرفای آدما رو و بخشی از نظرم رو درباره شون می نویسم فقط.
سلام. زیارتتون قبول. کاش از فکه هم برایمان بنویسید. و ممنون که با حمید استیلی مصاحبه کردید. انشالله فردا یاد و خاطره ۶ تا گل را زنده خواهیم کرد!
ممنون. توی مطالب بعدی ام حتما به فکه و حواشی اش اشاره می کنم.
پس سید استادیوم آزادی نرفتی، که احیانا از زندگی زده میشی!!
ممنون داداش؛
کوتاه بود ولی خیلی خواندنی بود.
حس خوبی که به استیلی داشتم، بیشتر شد!
جوابش به سوال آخر شما را باید خیلی ها بخوانند، خیلی ها!
یه بار توی همین مایه ها یه چیزی از علی پروین نوشتم، فرداش یکی برام یه عکس … رو کامنت خصوصی کرد، که تو از همچین آدمی داری دفاع می کنی!! آی که چقدر کج فهمن یه عده!
داداش حسین
تیپ شادامادی زده بودین سر مزار شهدا.
البته که برای زیارت شهیدان باید بهترین لباس ها را پوشید. چون در مجلس جشن آنان شرکت کرده اید.
مگه نه؟
هم نه و هم آره!
اسلامی ایرانی؛
من؟ استادیوم؟ هرگز!
سلام به همه دوستان .
سوگواری ها قبول باشه انشاء الله.
چه حال و هوای قطعه قشنگه مثل همیشه. حال و هوای محرم ، شعرهای دوستان، حالا هم که فوتبال. حیف که محرمه وگرنه فردا که پرسپولیس می برد همتونو شیرینی مهمون می کردم. حیف کاشکی بازی را می انداختند ۹ دی.
راستی فکر کنم تا ۹ دی آمار بازدید قطعه ۲ میلیونی شود.
با وجود کوتاهی باعث شد استیلی هم به پروین و مارادونا و الکس و (بازم بود؟) بپیونده.
پیش بینی خودم درباره خودم درست از آب دراومد.
ممنون
اون یه عده هم موافقم؛ واقعا کج فهمن! واقعا که!
داداش حسین من نه پرسپولیسیم و نه استقلالی-فقط چون شما دوست دارید تیم حمید استیلی برنده شه من هم دعا میکنم که این اتفاق بیفته ان شا الله-در ضمن داداش حسین سری به لینک زیر بزنید سخنرانی شب دهم حاج آقا پناهیان عزیزه-خیلی شنیدنیه-البته نمی دونم شب ششم یا هفتم محرم بود که شما رو به اتفاق برادران محمد حسنی در هیئت دانشگاه هنر دیدم و کلی ذوق کرده بودم-خدا شما رو برای رهبرمون حفظ کنه -ان شالله پدر بزرگوارتون الساعه مهمان سفره آقا ابا عبدالله باشن
http://ps17r3.parsaspace.com/files/6034834884/v337314D4D753757706B2B49375545724F4A4432714570433959714F366F33592F526A35764363507872366B3D/?c=753
این که بعضی بازیکن ها رو هر دو طیف دوست دارند، بی دلیل نیست و غالبا” در این آشفته بازار فوتبال دلایلش معنوی یا اخلاقیه. و این که از بعضی بازیکن ها، هر دو طیف بدشون میاد هم همینطور.
مثال اول رو که شما فرمودید به اضافه ی چند تای دیگه مثل عابد زاده و کمی تا قسمتی کریم باقری و .. اما طیف دوم رو نگیم بهتره!
ضمنا” استقلال می ب ؟؟؟؟؟ ه ایشالا.
کری خوندنتون هم مودبانه و در شان ستاره هاست.
شاید خیلی از قدیمی های قطعه این مصاحبه رو خونده باشند …..
ولی واسه بنده که این مصاحبه تازگی داره ، خیلی چسبید….
همون بهتر که استیلی تو این وضعیت مصاحبه نکرد…..
شاید با این مسائل و مشکلات فوتبالی یه ذره مصاحبه تلخ می شد…..
الان این مصاحبه حس خوبی به آدم میده …..
حس غرور….
التماس دعای ظهور……
سلام
بچه بودین پز میدادین!(همون متنه!)
حالا هم پز میدین!
از اون شکلک ها ک از خنده روده بر میشه!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی،عزاداری هاتون قبول باشه.
ببخشید سفر بودم به اینترنت دسترسی نداشتم.دلم برای حال و هوای قطعه و دلنوشته هاتون تنگ شده بود،
قدیم ترا فوتبال ایرانو دوست داشتم.الان نه
بااینحال خسته نباشی داداش.
بیا ساقی
تا به دست طلب
گیرم از کف تو
جام پی در پی
به دادِ دل
ای قرارِ دلم
نو بهارِ دلم
میرسی پس کِی؟
تعجیل در فرج امام زمان صلوات”اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم”
ضمنا” استقلال می ب ؟؟؟؟؟ ه ایشالا.
یکی به نعل، یکی به میخ. زرنگین مثل داداش! ما که فوتبالی نیستیم. اما کل کل قطعه ای ها باحاله.
راستی منم یه دونه عکس کوچولوی عابدزاده که قبلا قبلنا از روزنامه درآورده بودم تو جلد ماشین حسابم دارم هنوز!
به حی علی الجهاد :” استقلال سرور پرسپولیسه” .حیف استقلال که ژنرال رو از دست داد بدون اون صفای قبل رو نداره امیدوارم حق به حق دار (یعنی تیمی که بهتر بازی می کنه) برسه .آقای قدیانی ی متن هم راجع به ژنرال امیر قلعه نوعی کار کنید.
سلام خوب هستین؟
فکر کنم خسته بودین موقع نوشتن!!!چون چند تا غلط املایی و دستوری داشتین!البته ببخشید که گفتم
فردا هم مهم نیست کی میبره!برام ارزشی نداره خیلی!استقلالی بودم ولی الان فوتبال ایران فقط علافی داره
اللهم عجل لولیک الفرج
غلطها رو بگین خب
“ضمنا” استقلال می ب ؟؟؟؟؟ ه ایشالا…”
ضمنا” استقلال می بره ایشالا…
ضمنا” استقلال می بازه که نه ایشالا…
ضمنا” استقلال می بخشید سروره ایشالا…
آیا؟!!
به سایه؛
زیارت میکنیم شما را حالا؛ به همین دلیل الان جواب نمیدهم! هرچند همه میدانند کی سرور کیست!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
کاش امروز آنگونه باشیم که او بیاید…
سلام علیکم.
ایام تسلیت…
بالاخره پس از سالهاااا انتظار کتاب قطعه ۲۶ و ۹دی را خریدیم..
یه بنده خدایی امده بود میگفت حالا خداییش فروش هم کرده بعد غرفه داره میگفت والا ۵۰ تا بوده چقدر مونده؟(۲ تا مونده بود در طول ۴روز)
میگفت ۱۰۰% از خودشونیا بودن اومدن خریدن…(حسابی کنف شده بود)
پاینده باشید
التماس دعا
یاعلی
من که دقیقا ملتفت نشدم چی شد!
اقا اجازه! دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته در این ازدحام شهر
یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید
درس غریب غیبت کبری به سر رسید
اقا اجازه! بغض گرفته گلویمان
انقدر رد شدیم که رفت ابرویمان
استاد عشق,صاحب عالم, گل بهشت
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت
یک روز می رسد که بگویند ز اسمان
ان مرد امده ست کجایید عاشقان
ان مرد امده ست که باران عطا کند
تا این کویر غمزده را کربلا کند
اقا اجازه! مادر پهلو شکسته ات
ایا شود که گوشه ی چشمی به ما کند
اللهم عجل لولیک الفرج
۱-بند ششم-خط آخر”اگه راستش درومد که پزم را خواهم داد”!درومد از لحاظ دستوری اشتباهه!
راستش بار اول که خوندم دو تا غلط دیدم;یکیش همینیه که نوشتم یکیشو ولی پیدا نکردم!
شاید خطای دیدی چیزی بوده.
اگه خطای دید بوده معذرت میخوام که تو نظر قبلی جمع زده بودم که”چند تا غلط املایی و دستوری دارین”!
حلال کنین
اللهم عجل لولیک الفرج
دو ماهی میشه اومدیم قم;برای زندگی;ایشالا برای همیشه!
تو محرم توفیق نشد برای عزاداری برم حرم;فقط شب عاشورا اواخر شب یه بار رفتیم حرم و همه سناره های حضرت ماه بالاخص داداش حسین رو دعا کردیم
دیشب یکی گفت که سخنران حرم یکی دو شب پیش به عموم مردم گفته که چند روز پیش اسراییل و آمریکا تصمیم قطعی گرفته بودند که به ایران حمله کنند!
من به راست بودن اصل خبر و پخش اون بین مردم کاری ندارم
ولی یادمه دو سال پیش که این خبر رو شنیدم خیلی ترسیدم ولی دیشب اصلا انگار نه انگار!
نمیدونم این نترسیدن به خاطر زیاد شندین این خبر بوده یا اینکه واقعا من از جانم نمیترسم و حاضرم دو دستی هدیه کنمش به رهبرم
اگه به خاطر تکرار زیاد خبر بوده که هیچی!ولی اگه به خاطر فزونی عشق من به رهبر بوده مطمئنا بزرگترین عامل قطعه ۲۶ و در پی اون آشنایی بیشتر من با شهدا و آرمان های امام و انقلاب و رهبرم بوده
صمیمانه و از ته قلب از شما تشکر میکنم داداش حسین
خیلی دوستون دارین
اللهم عجل لولیک الفرج
این جمله اقای استیلی که:
(وقتی این مچ بند رو کنار نبضم می بندم, با ارامش بیشتری قلبم می زند.)
باعث تداعی این مطلب در ذهن من شد که:
وقتی می گوییم “حسین”, بی قرار می شویم; ولی وقتی پشت سرش می گوییم “ارام جانم” تسکینی می دهیم بر بی قراری قلبمان!
*حسین ارام جانم حسین روح و روانم*
مصاحبه ی خوبی بود
خسته نباشید
واقعا گل زیبایی زد به ایالات متحده خدا اجرش را بدهد
چاکر همه بچه های خوب قطعه
یکی گل خداداد به استرالیا و دیگری گل استیلی به آمریکا و آخری گل قلیچ خانی به اسرائیل و شادی های عجیب و غریب هرکدامشان، هربار که پخش می شود انگار تازه رخ داده… آدم یک جوری می شود… خوب جوری می شود… چه رازی هست نمی دانم!!
واقعا!!
نمیدونم والا…
یاعلی
سلام و رحمت
با این مدیریت و فرهنگی که اخیرا بر این فوتبال حاکم شده، بعید می دانم دیگر استیلی و استیلی های دیگری را رونمایی شوند. هر وقت خواستیم که بعد از گند کاری ها، این فوتبال را تطهیر کنیم دست به دامن قدیمی های فوتبالمان شده ایم. البته تطهیر که نکردیم، فقط افکار را منحرف کردیم.
یا علی
بسم الله
سلام علیکم،جمیعاٌ
با برکت بود سفر فکه
چند تا از دوستان رو دیدم
غیر از حاجی، یکی از بچه های پای کار قطعه رو هم دیدم و آشنا شدیم با هم،شعری هم برایمان سرود!!!!
چند روزی هست که مرتبا به قطعه سر می زنم
یک مقداری غریبی ام می شد، نمی تونستم کامنت بذارم!
خواستم خدا قوتی گفته باشم به همه دوستان عزیز
بالاخص حاجی و سید
حالا ساعت این دربی کی هست که بشینیم تماشا کنیم؟!
الان می دونم ساعت چنده، اما دربی رو نمی دونم؛ می خوای اینو بگم!!!
اگر اشتباه نکنم ساعت ۱۶:۳۰!
بازم سید خودمان
سیدجان، این گرایی که دادی چقدر دقت داره؟
۳۰+ تا ۳۰- دقیقه ؟
گرای سیداحمد ۹۰ درصد اوقات، کمترین خطای ممکن را دارد!
شاهد دارم ها!
اما از آنجائی که من فوتبالی نیستم؛
شما احتمال بده ۱۵ دقیقه این ور و اونور بشه!
سلام داداش
من نه سررشته ای در فوتبال دارم نه علاقه ای به آن فلذا نخواندمش
ولی قطعا نوشته های شما عالیه و من شما را تحسین می کنم
غرض از مزاحمت این بود که
بنده می خواستم به نمایندگی از انجمن اسلامی دانشگاه شیراز از داداش عزیزم حسین فاضل و بزرگوار دعوت کنم برای یوم الله ۹ دی یک مراسم و برنامه داریم در دانشگاه و می خواستیم که خود داداش قدم رنجه کند و منت بگذارد و قدم بر دیدگان ما و به ما همسایگان رند فرزانه شیراز افتخار دهد و بیاید برای ما سخنرانی کند البته خود ۹ دی جمعه هس ولی شاید یک دو روز قبل یا بعدش برنامه را بگیریم. ما بی صبرانه منتظر پاسخ مثبت داداش عزیز هستیم
والسلام علیک یا اخی العزیز و رحمه الله
فعلا فقط ممنون از لطف تان! ما لایق این حرفها نیستیم. بگردید؛ بهتر از من خیلی هستند…
**اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم**
سلام حاج حسین
یه عکس ازت دارم تو فکه روز عاشورا
خواستی برات می فرستم عزیز
خیلی با حاله
بنده خدا پسره داشت داد میزد این (یعنی شما) داره کجا میره تو میدون مین!
هر چند که همه می دونن کی سروره!!
اما به خاطر یک لحظه خوش حالی پدرم، همیشه دوست داشتم پرسپولیس ببره.
فوتبالی نیستم اما دوست دارم استیلی ببره، خیلی محجوب و باحیاست.
آخ… زدن!
کلا فقط بسکتبالو عشقه!
پرسپولیس حیا کن! لیگ برتر رو رها کن!
آخه بگو؛ تو که مطمئن بودی اس اس می بره، مرض داشتی همچین متنی بنویسی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بابا این پرسپولیس ما نیست. اصلا این پرسپولیس نیست.
اینا کین دیگه؟ حقیقی یا آبکش؟ بادامکی یا جومونگ؟!
غلامرضا رضائی، اشتباه اومده تو این رشته. باید بره دو میدانی.
فشنگچی! کی هست؟ نوری؟ کی اینو آورده؟
یه تار موی فرفری جباری می ارزه به کل این …!!
آخ… زدیم!!
آخه داداش حسین…
اون پرسپولیسیه که گریه می کرد کی بود؟
خیلی دلم براش سوخت!
آخه استیلی رو چه به مربیگری پرسپولیس؟! خیلی داغونه وضع تیم!
اون معمارزاده بود. دروازبان ذخیره. اگه اونم بود همینقدر گل میخوردیم.
حسرت به دلم مونده یبار این تیم ببره، بیام اینجا گرد و خاک کنم.
هی ضایع میشیم جلو حسین قدیانی. هی ضایع میشیم!
حالا هی بگید مملکت گل و بلبل! کو؟؟؟
آقای قدیانی
مطلبی که نوشتید و فضائی که ایجاد شد، موجب شد افرادی که به فوتبال علاقه ای ندارند هم با هیجان بازی را بیبنند!!
مجبور شدیم ۲ لیوان گل گاوزبان برای آقای همسر ببریم در طول بازی!!
بلاخره باختن!!
شنیدم استیلی می خواد کناره گیری کنه…..
عقل کرد و رها کرد…..
ببخشید فکر کنم کامنتم رو باید در این پست بگذارم:
بیش از این که از برد استقلال خوشحال باشم، از یک چیز ناراحت و از چیزی دیگر خوشحال شدم.
از رفتن استیلی با این شرایط ناراحت و از گزارش نکردن جواد خیابانی بسیار خرسندم!
اشکال نداره بزار داداش پُز بده تیم محبوبش بُرده !همین ک اون خوشحال وا۳ ما کُلیه!
پرسپولیس زلزله بازم محبوب هر چی دله!!!
به یمن این برد، از داداش می خوایم اگه یه وقت عکس فوتبالی پا به توپی چیزی، دارند و صلاح می دانند لطف کنند!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱۹:۲۲
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر
ماشالله…
داداش حسین عزیز فـــــــــــدائی داری…
بازی که تموم شد. لطفا دیگه کل کل فوتبالی نکنید.
دو متنی که در ستون های کناری قرار گرفته جدا خوندنی هستن.
راجع به اون متن ها کامنت بذاریم بهتره.
با سلام بر شما و دوستان مدافع انقلاب
با مطلب مهم و قابل تأمل:
“افراد با ظاهری مقدس ولی مرتبط با دست های پشت پرده را شناسایی نمایید (قسمت دوم)”
به روز می باشم. مطلب مهم و قابل تأمل می باشد دلسوزان انقلاب حتما” مطالعه بفرمایند.
http://noore14a.blogsky.com
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/5623
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
پرسپولیسی ها همیشه به پرسپولیسی بودن خودشان افتخار می کنند ، میثاق ما را دیدی؟ غیرت پرسپولیسی دارد ، تو هم اینقدر برای ما کری نخوان ، اینقدر پرسپولیسی ها را اذیت نکن ، دل هیچکس هم نمی خواهد برای حمید ما بسوزد ما خودمان دل داریم برای حمیدمان بسوزانیم، حالا ولش کن خودت خوبی داداش؟
اصلاً دلمان خواست ببازیم، شما هم که از برد تیم محبوبتان مسرورید(از اون شکلک خنده دارا)زشته!با استیلی مصاحبه می کنی ، با احمدرضای ما مصاحبه می کنی بعد هم از اون شکلک خنده دارا؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
می گم چه جالب؛
امروز بعد از «سه تایی» شدن پرسپولیسی ها،… “قطعه”هم با «سه» تا متن جدید آپ شد، تو «سه» سوت!
و جالب تر؛ آمارِ “بازدید امروز”…
اصلا از پیش بینی(!) گذشته،… امروز یه جورایی انگار همه چی «سه» شد!!
بهتر شدی که؟!
حسین آقا ببخشید که اینو دارم می گم:
متون ذیل مربوط به فوتبال می باشد و ما همچنان از غم و داغ کربلا عزاداریم……….
حالا، حالا که حلقه شادی بازیکنان دل میلیونها استقلالی را شاد کرده، حالا که شیرینی عاشقانهترین لحظهها را حس میکنی، حالا که بردی اینچنین شیرین را جشن گرفتهای، حالا که در این لحظات رویایی و جادویی بهترین ثانیهها را سپری میکنی، بهترین فرصت برای این است که این برد را، این لحظه را به او تقدیم کنیم هوادار.با تو که دلت دریاست… به تو که در سختی و آسودگی در شیرینی و تلخی و در خوشی و غم، تیمت را تنها نگذاشتهای.این برد باتمام حلاوت و شادیاش تقدیم به تو، تقدیم به تو که هیچوقت تنهایمان نگذاشتی. هیچوقت از تیمت، از رنگ و از افتخارت دست نکشیدی.حالا، این برد تقدیم به تو. چهارمین برد پیدرپی در مسابقات دربی تقدیم به تو. برایت سربلندی و سعادت را آرزو میکنیم و امیدواریم تیم محبوبت همواره و همواره، سربلند نگهت دارد.
لبخند بزن استقلالی… این برد را به تو تقدیم میکنیم.
بوسهای بر انگشتر و دویدنی نرم به سمت تماشاگران این صحنه آشنای برای
طرفداران استقلال است که به درخشش مجتبی جباری عادت دارند.ما که دربی رو بردیم و اینم واسه خوش یه فاکتوره حریف ما بارسلوناست و حریف شما تراکتوره!!
جباری امروز بعد از دو هفته سخت و پردردسر که به هر حال فشار خاص خود را
برای وی داشت، در یک نمایش خیرهکننده در فاصله ۵دقیقه دوباره دروازه
پرسپولیس را گشود تا همچنان بیرقیب مرد سرنوشتساز استقلال باشد.
جالب اینکه میثاق معمارزاده دروازهبان پرسپولیس بعد از گل دوم جباری به شدت روی نیمکت پرسپولیس اشک میریخت.
قشنگ نوشته ای…
سلام
متن رو هنوز نخوندم
فقط اومدم بگم: استقلال زلزله هو هو هو هو
همینجور پیش بره به ده تا هم می رسیم
تسلیت به عزاداران پرسپولیسی
خدا رو شکر… خیلی!
ممنون!
تیراندازی (گفت و شنود)
گفت: نامزدهای حزب جمهوری خواه برای ریاست جمهوری آمریکا، حملات شدیدی به اوباما کرده و او را در برخورد با ایران بی عرضه نامیده اند.
گفتم: مگر از روسای جمهور قبلی آمریکا مثل کارتر و ریگان و بوش پدر و کلینتون و بوش پسر هیچ غلطی علیه ایران ساخته بود که حالا به اوباما گیر داده اند؟!
گفت: اتفاقا اوباما هم در پاسخ آنها به همین موضوع اشاره کرده و گفته است مشکل اصلی، اقتدار ایران است وگرنه من همه گزینه ها را روی میز دارم.
گفتم: سرگروهبان به یکی از سربازان که در میدان مشق همه تیرهایش به خطا رفته بود گفت بی عرضه! تفنگ را بده تا تیراندازی را یادت بدهم و بعد چند تیر شلیک کرد ولی هیچکدام به هدف نخورد ولی برای اینکه خیلی ضایع نشود رو به سرباز کرد و گفت؛ حالا دیدی؟ تو اینطوری تیر می انداختی!
راستی برادر؛خدا واقعا لطف بزرگی به جمهوری اسلامی ایران کرد و اینگونه نتیجه عزاداری ملت ایران رو در ماه محرم داد….کی فکرش رو می کرد که جوانان انقلابی ما بتوانند هواپیما بدون سر نشین آمریکا را بدون هیچ ضایحه ای کنترل کنند؛این همان الطاف الهی است که بر سر مردم ایران است؛تا دیروز چین و روسیه دست به دامان آمریکا بودند که از نزدیک این هواپیما را دیدن کنند ولی امروز همین دو کشور مذکور از کشور اسلامی ما خواهش و تمنا دارند که برای مشاهده به ایران بیایند؛خدا را شاکریم که پوزه استعمارگر این روباه پیر را به خاک مالیده شد…
همین فرزندان پدرانمان بودند که در مقابل جنگ الکترونیکی به پیروزی رسیده اند و توانسته اند به جهانیان این شعار را نمایان کنند بر روی همان هواپیمایی که خود دشمن طراحی کرده بودند:«آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»خداوند متعال در این روز پر برکت شعار امام راحل رحمت الله علیه را به حقیقت رسانید وسر انجام می گوییم که ما به شیعه بودن خود مفتخریم و مغروریم که رهبری همچون سیدعلی داریم و بسیجیانی همچون فهمیده ها….در پناه حق.
نصفه شبی داداش پا شدم تا اینجا آمدم بگم دوستت دارم! این خانه ام بیت رهبری است خیلی زیباست و به دل می نشیند داداش راستی هولوکاست ورزشی را خوب آمدی ها،…
**یا رب العالمین**
صفحه من خرابه یا قطعه!!! چرا بعضی کامنتام رو تایید نمی کنید ؟! خدارو شکر که استقلال برد و شما به آرزوتون یعنی استعفای استیلی رسیدید.پرسپولیسی هام یادشون میره این روزهای تیم محبوبشون رو به خصوص بعضی ها …
حجب و حیای استیلی همیشه خاص بوده.کاش بعضی ها هم کمی اخلاق را از ایشان می آموختن!
چون استیلی اگر مربی خوبی برای فوتبال نیست در عوض مربی خوبی برای اخلاق است
سلام
عالی بود…
سلام دلاور خداقوت
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفتند اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند (سید مرتضی)
خوش حال شدم!!!
من بعد از افتضاح نا پسند استقلالی شدم
به ما سری بزن
موفق باشی
یاعلی
سلام داداش حسین به جان خودم منم از اون استقلالی هاییم که دوست داشتم پرسپولیس نه ببخشید استیلی با غیرت ببره منتها چه کنیم که راه رسیدن به پیروزی استقلاله یاعلی
احسنت.
آفرین.
با اینکه زیاد از سیاست و مطالب شما چیزی دستگیرم نمیشه ولی از نوشتههای بعضا فوتبالی شما استقبال میکنم.
دلپیرو را هم خواندم خوب بود.
موفق باشید.
یاعلی(ع)
کارتان را برای خدا نکنید،
برای خدا کار کنید.
تفاوتش فقط همین است که ممکن است حسین(علیه السلام) در کربلا باشد
و من در حال کسب علم برای رضای خدا….
سید شهیدان اهل قلم
اجازه؟!!راست کیه؟چپ کیه؟همه چپها بد هستن؟همه راستها خوبن؟تشبیهتون می لنگه!بیشتر دقت کنید!
ممنون از مطلب زیباتون
فوتبال اصلا برام جذاب نست. ولی متن ظاهرا فوتبالیتون جذبم کرد. البته شاید بیشتر واسه شناختیه که از قلمتون دارم جذبم کرد.
همین که شیش تائی نشدیم جای شکر داره…فعلا این شیش تایی ها ذخیره روز مباداست تا باز هم روبه راه بشه قرزمته!!!!!
داداش حسین چند بدیم تراکتوری میشی
چرا عکس ها باز نمیشن؟؟