دلایلی که نشان می دهد فعالیت های هسته ای ایران، نظامی است!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: یوکیا آمانو 

چند وقت پیش، یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس شیشه ای… یعنی ببخشید! دبیرکل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، ادعا کرد که فعالیت های هسته ای ایران، «احتمالاً نظامی» است. نامبرده یا همان ذلیل مرده، البته برای این ادعای خود، حکایت «یا سند من لا سند له» شیخ اصلاحات، دلیلی ارائه نکرد. آنچه در زیر می خوانید، کمک ماست به آمانوی چشم بادامی در زمینه ارائه دلیل. هر چند که استفاده بمب آمیز از انرژی هسته ای توسط جمهوری اسلامی، از آن مقولاتی است که از فرط وضوح، به دلیل، نیاز ندارد. با این همه، مطلب زیر به خوبی نشان می دهد که فعالیت های هسته ای ایران، احتمالاً نظامی نیست، بلکه صددرصد، نظامی است و باید جلوی آن گرفته شود.

یک: همان طور که می دانید؛ جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی، متخلص به «نظامی» (زاده ۵۳۵ در گنجه، در گذشته ۶۱۲-۶۰۷) شاعر و داستان سرای ایرانی، ایرانی تبار، و پارسی گوی قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) بوده که به عنوان پیشوای داستان سرایی در ادب فارسی شناخته می شود. هر چند که عده ای مانند «شیخ بهایی»، نظامی را با استناد به اشعار خودش، زاده روستایی نزدیکی تفرش می دانند، لیکن آنچه مسلم است، عمده زندگانی وی در شهر گنجه گذشته است. در این باره به چند نکته می توان اشاره کرد؛

یک/ ۱: اسم اصلی نظامی، جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف زکی است. آیا این اسم، خودش مشکوک نیست؟! آیا نظامی، در باطن، چند نفر نبوده؟! آیا می توان پذیرفت که فعالیت های ادبی نظامی، با وجود این همه آدم، نظیر جمال و محمد و الیاس و یوسف، بشردوستانه بوده باشد؟! کشوری که فقط یک شاعرش، این همه لشکر در پس نام خود دارد، وای به حال انرژی هسته ای اش!!

یک/ ۲: کشوری که در زمینه ادبیات و شعر و گل و بلبل، «نظامی» دارد، آیا ممکن است فعالیت های هسته ای اش، غیر نظامی باشد؟!! من حالا بسیج و سپاه و ارتش را کاری ندارم؛ اونا رو بعداً می گم!!

یک/ ۳: می دانیم که مرحوم نظامی، اهل شهر گنجه بوده. طرفه حکایت اینجاست که گنجه یا همان گنج را از آن طرف بخوانیم، می شود جنگ، که خود این مسئله بیانگر روحیات نظامی همه ایرانی هاست.

دو: گذشته از نظامی، به نظر می رسد حکیم ابوالقاسم فردوسی هم نظامی بوده، یا حداقل روحیات نظامی داشته. جان من! خودت این شعر را نگاه کن؛ «اگر سر به سر، تن به کشتن دهیم، از آن به که کشور به دشمن دهیم». یعنی ممکن است دانشمندان هسته ای ایران، به این بیت، ایمان داشته باشند، اما اورانیوم را برای اهداف صلح دوستانه، غنی سازی کنند؟!! آن نظامی که سر به سر تن به کشتن دهد را تجویز می کند، آیا انرژی هسته ای را برای مصارف علمی می خواهد؟!! برو عمو! ما رو فیلم نکن!

سه: نماینده دائم ایران در آژانس بین المللی انرژی هسته ای، آقای سلطانیه است. در این باره باید گفت:

سه/ ۱: سلطانیه از سلطان می آید. سلطان هم لقب شیر است. شیر هم که خودتان می دانید؛ شیر است دیگر! شوخی موخی حالیش نیست؛ سگ زرد و شغال را یک لقمه می کند. آیا صرفاً خود نام خانوادگی جناب سلطانیه، به تنهایی برای نظامی بودن فعالیت های هسته ای ایران، دلیل محکمی نیست؟!

سه/ ۲: گذشته از علی اصغر سلطانیه، یک سلطانیه دیگر، نرسیده به شهر زنجان، وجود دارد که بزرگ ترین گنبد خشتی جهان است که فقط در یک قلم، قطر دهانه گنبد آن بالغ بر ۲۶ متر می باشد. بی شک این گنبد یک اثر منحصر به فرد و شاهکار هنر معماری است و در مقایسه با آثار مشابه، نقطه اوج موفقیت معماری را نشان می دهد. به گفته آندره گدار: «اینک برمی گردیم به یک مرحله مهم از تاریخ هنر ایران، یعنی موقعی که بزرگ ترین گنبد در این کشور به آسمان برخاست و برای مدتی، پیروزی هنر ساختمان را بر هنر تزئینی، تامین نمود». این بنا که به دستور اولجایتو یا همان سلطان محمد خدابنده ساخته شده، گنبدش بی شباهت به کلاهک هسته ای نیست و نشان دهنده دیرینه بودن روحیات نظامی گری ایرانی ها، و حاکی از این است که علاوه بر انرژی هسته ای، حتی در زمینه انرژی اسب بخار هم، ایرانی ها دنبال بمب هسته ای و کلاهک اتمی بوده اند!!

سه/ ۳: آن طور که در تاریخ آمده، جناب اولجایتو، بعد از سفری به عتبات عالیات، به مذهب شیعه درمی آید و دستور ساخت این گنبد را می دهد. البته شیعه شدن ایشان، حکما به خاطر آمپولی است که جمهوری اسلامی، توسط دانشمندان خود اختراع کرده، تا با تزریق در بدن مخالفان، آنان را مجبور به توبه نماید!! اینکه حالا در زمان اولجایتو، هنوز نظام مقدس جمهوری اسلامی نبوده، این به یوکیا آمانو ربطی ندارد!!

چهار: بعد از یوم الله ۹ دی، معلوم شد که جمهوری اسلامی، حتی در زمینه تولید و ساخت ساندیس هم، در پی اهداف نظامی بوده، به طوری که جوانان ایرانی، خود ساندیس را نوش جان، اما نی ساندیس را وارد چشم آمریکا و اسرائیل کردند. نظامی که به ساندیس هم رحم نمی کند، آیا قادر است به انرژی هسته ای، فقط و فقط نگاه پزشکی و اقتصادی و دارویی داشته باشد؟!

پنج: رژیم جعلی اسرائیل، بیش از ۲۰۰ کلاهک هسته ای در اختیار دارد، اما همان طور که کله گنده های سگ صفتی نظیر نتانیاهو اعتراف کرده اند، خاورمیانه دارد روی انگشت سپاه قدس می چرخد. اونکه خاورمیانه روی انگشتش نمی چرخه، بیشتر از ۲۰۰ کلاهک هسته ای داره، وای به حال اینکه خاورمیانه داره روی انگشتش می چرخه! ببین این دیگه چقدر سلاح اتمی داره!!

«آقای چیز»

روزنامه کیهان/ ۱ آذر ۱۳۹۰

بچگی ها/ ۱: «اسلامی ایرانی» طناز غیرتی قطعه ۲۶

بچگی ها/ ۲: وقتی «میلاد پسندیده» طراح نبود، کوچک بود

 بچگی ها/ ۳: «چوک دیریا» در زمان کودکی و کوچکی و سیاه سفیدی

بچگی ها/ ۴: «چشم انتظار» و چشم هایش

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “آیا این اسم، خودش مشکوک نیست؟! آیا نظامی، در باطن، چند نفر نبوده؟!”
    🙂

    “کشوری که فقط یک شاعرش، این همه لشکر در پس نام خود دارد، وای به حال انرژی هسته ای اش!!”
    “برو عمو! ما رو فیلم نکن!”

    وای خدا!

  3. محمد علی می‌گوید:

    اللهم الحفظ قائدنا الامام الخامنئی
    کمترین برکت جنگ با اسرائیل برای ما (اگه جرات داشته باشن به ما چپ نگاه کنن) اینه که دیگه کسی اسم اسرائیل رو تو دنیا نمیشنوه

  4. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    هنوز رو طنازی کسی رو دستت بلند نشده داداش.
    عالی

  5. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    البته شیعه شدن ایشان، حکما به خاطر آمپولی است که جمهوری اسلامی،
    توسط دانشمندان خود اختراع کرده، تا با تزریق در بدن مخالفان،
    آنان را مجبور به توبه نماید!!

  6. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    وقتی رو فرمی، کولاک میکنی. چقدر خندیدم
    حسین قدیانی: آره! رو فرمم اساسی…

  7. سیداحمد می‌گوید:

    داداش خیلی چسبید؛
    سالاری!

    البته دلایلی که شما مطرح کردید، از دلایلی که آمانو و اسرائیل و آمریکا به آن استناد می کنند بسیار قابل قبول تر است ها!

  8. پری می‌گوید:

    خیلی بامزه بود! عکسش هم مثل متنش بامزه بود!

  9. روزبه می‌گوید:

  10. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    آقای قدیانی خیلی عالی و هنرمندانه بود.
    گر چه دلنوشت های شما نظیر ندارد ولی در طنز هم جدا استادید.
    چه طور این ها به ذهنتان می رسد؟!!

    “آیا می توان پذیرفت که فعالیت های ادبی نظامی، با وجود این همه آدم، نظیر جمال و محمد و الیاس و یوسف، بشردوستانه بوده باشد؟!”

  11. سنگربان می‌گوید:

    اگه شما دبیر آژانس بودید که ما بدبخت می شدیم!!!
    بازم دلایل شما…….
    خاک بر سر آمانو….
    مردک به خودش زحمت نداند که جملات اون گزارش کذایی تغییر بده…

  12. سیداحمد می‌گوید:

    ماشالله عکس!

  13. روزبه می‌گوید:

    پ ن پم خیلی با حال بود چرا حذفش کردی سید؟
    حسین قدیانی: سیداحمد گفت که عکست تکراری است؛ حذفش کردم! پ ن پ شما هم باید حذف می شد دیگر!

  14. ***** می‌گوید:

    جیگرتو حسین قدیانی، خیلی طنازی حاجی

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    یکی دیگه از دلایلی که ثابت می کنه ایران به شدت دنبال استفاده از انرژی هسته ای با کار برد نظامیه، مصرف بیش از حد خرما در ماه رمضانه! در نگاه اول شاید کمی مسخره به نظر بیاد ولی با کمی دقت می شه فهمید اگه هر خانواده ی ایرانی در طول این ماه دو جعبه خرما مصرف داشته باشه و میانگین هر خانواده ۳ نفر باشه، حدودا” ۵۰ میلیون جعبه ی خرما در این یک ماه تمام می شه. حال سئوال اینجاست؛ با توجه به قُوَّتی که خرما داره فکر می کنید که هسته های این خرما، که تشکیل دهنده ی هسته ی اصلی بمب اتمه!، کجا می ره؟! خوب معلومه دیگه یک مقداری از اون به مراکز هسته ای ایران جهت ساخت بمب های هسته ای و مقدار متنابهی مستقیما” به زندان های بزرگ کشور مثل؛ اوین در تهران، وکیل آباد در مشهد و… ارسال میشه. و زندانی های مظلوم و نگون بختی که در سختی و بی گناه، روز رو به شب می رسونند مخصوصا” سیاسی هاشون! که از کمترین امکانات مثل اینترنت، اونترنت، vip ، سونا، استخر و جکوزی و.. برخوردارند، این هسته ها رو پس از کمی نمناک کردن تبدیل به “تسبیح هسته ای” که یکی از خطرناک ترین بمب های موجوده کرده، و برای استفاده به پادگان های نظامی، انتقال می یابد.
    پس جناب آمانو چندان هم زر زیادی نزده!

  16. پری می‌گوید:

    اِ اِ اِ اِ چرا عکسو برداشتین! قشنگ بود. بر خورد بهتون گفتیم بامزه اس؟ این پسر بچه شمایین؟

  17. مبارز می‌گوید:

    با سلام
    محرم امسال ولایت فقیه را تبلیغ کنیم
    با ویژه نامه های “یک ورق روضه”
    از وبگاه ویژه نامه ها به نشانی vijenameha.ir
    لطفا با لینک این وبگاه در وبلاگتان و ارسال این کامنت برای دوستانتان به کمک جنبش”ولایتمداری، پیام عشورا” بیایید…
    اجرکم عند الحسین(ع)

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    توی این عکس، آیا جریان انحرافی هم وجود داره یا آقا بهزاد هر دو نقش رو با هم ایفا کرده؟!
    حسین قدیانی: جریان انحرافی، همون عکاسه دیگه!! یعنی آمانو!!

  19. ***** می‌گوید:

    حسین قدیانی و سید احمد
    شما کی می خوابین؟ کی غذا می خورین؟ زن و بچه هم دارین؟
    همیشه چراغ قطعه روشنه. این خیلی خوبه،خصوصا اینکه قطعه یکی از ارکان زندگی ما شده.
    خدا حفظتون کنه رفقا. قطعه ای ها سلامتی این دو عزیز بلند صلوات بفرستین!!!!

  20. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین بی زحمت یه نسخه از فرمتون بدین ما هم برای خودمون درست کنیم.

  21. پری می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم!

  22. مسعودساس می‌گوید:

    زیر و رو شدم از خنده
    عکس: یوکیا آمانو
    —————-
    یا بهتر بگیم پینوکیو آمانو

  23. به جای امیر می‌گوید:

    اهانت (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» خطاب به یهودیان آمریکا نوشت؛ «به اوباما رأی ندهید، او دوست اسرائیل نیست»!
    گفتم: چرا؟ اوباما که در دفاع از اسرائیل یقه خود را تکه پاره کرده است.
    گفت: «یدیعوت آحارونوت» به حرف های در گوشی اوباما و سارکوزی استناد کرده که بی خبر از باز بودن میکروفون، سارکوزی گفته بود؛ از دروغ های نتانیاهو خسته شده ام و اوباما در پاسخ گفته بود «پس من چه بگویم که همه روزه باید او را تحمل کنم.»
    گفتم: حرف حساب که جواب نداره!
    گفت: این روزنامه صهیونیستی نوشته؛ اظهارات درگوشی سارکوزی به اوباما اهانت به نخست وزیر اسرائیل است و پاسخ اوباما به او برای اسرائیل اهانت آمیزتر است.
    گفتم: یارو توی پارک داد و بیداد می کرد. یکی پرسید؛ چی شده؟ و یارو گفت؛ اون مردک به بچه من گفت احمق بی شعور. عابر گفت؛ خب! برو به پلیس شکایت کن! یارو گفت؛ آخه این بچه رو به کی بسپارم و عابر گفت؛ نگران این کره خر نباش، من مواظبش هستم!

  24. چشم انتظار می‌گوید:

    سئوال کنکور کارشناسی ارشد ۹۰ دانشگاه آزاد؛
    به نظر شما کدامیک از انرژی های زیر کاربرد نظامی دارد؟
    الف): اُستوانیوم کوسوی
    ب): مانتوئینیوم فُئزوی
    ج): آقازادیوم مهدوی
    د):هر سه مورد

  25. میلاد پسندیده می‌گوید:

    عالی بود… در حد حسین قدیانی بود… فوق العاده… داداش غش.

  26. میلاد پسندیده می‌گوید:

    جناب چند ستاره!
    آدم نصف شبی از خوانندگان اینجا صلوات نمی گیره، اونم بلند… شاید ملت خواب باشند… مراعات کنید.

  27. مسعودساس می‌گوید:

    داداش منم یه لباسی مثل لباس شما داشتم
    یادش به خیر

  28. سیداحمد می‌گوید:

    “اونکه خاورمیانه روی انگشتش نمی چرخه، بیشتر از ۲۰۰ کلاهک هسته ای داره، وای به حال اینکه خاورمیانه داره روی انگشتش می چرخه! ببین این دیگه چقدر سلاح اتمی داره!!”

    خیلی تمیز شده داداش؛
    یه وقت نیان بخونن، جدی بگیرن، بهمون حمله کنن!
    🙂

  29. میلاد پسندیده می‌گوید:

    وای که چقدر امشب این وضعیت سفید زیبا بود… سی سال فیلم ضد جنگ و طنز جنگ ساختیم و حالا تازه برای اولین بار آمدیم و گفتیم جنگ تحمیلی یعنی چه؟!… عالی بود

    حالا معلوم نیست کی می خواهیم دفاع مقدس را نشان دهیم… به خدا اینها همه از هم جداست.

  30. ف. طباطبائی می‌گوید:

    خدا قوت. خیلی خوندنی بود.
    عجب دلایل معتبری بود.
    آقای قدیانی پیشنهاد می کنم با بازرسان آژانس همکاری کنید!!
    حسین قدیانی: چشم!

  31. سیداحمد می‌گوید:

    میلاد درست میگه؛
    کلا “وضعیت سفید” سریالیِ که ارزش دیدن داره!

  32. چشم انتظار می‌گوید:

    لباستون که شبیه لباس مسعوده، ولی من هم یه عکس از بچگیم دارم خیلی شبیه شماست. برای همین خودمو خیلی دوست دارم!!
    حسین قدیانی: چقدر خوب! حیف که توی عکس، جورابم معلوم نیست و الا سیداحمد می گفت: لنگه جورابتو داشتم؛ فدایی داری!!!

  33. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ.
    و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَلَمین.

  34. آمانو: این هم مدارک نظامی بودن انرژی هسته ای ایران.
    یکی: باز هم همونا است که! کپی کردی کلک؟
    آمانو: پــ نــ پــ نشستم همه اش رو با دست از رو نوشتم، بابا علم پیشرفت کرده ها، سه سوته با دستگاه کپی دخلش رو اوردم !!!
    حسین قدیانی: می بینم که زدی تو کار پ ن پ!!

  35. سیداحمد می‌گوید:

    جوراب که نه؛
    ولی بنده هم پلیوری شبیه به اینکه شما داشتید، داشتم!
    فکر کنم یک دورانی چنین تیپ لباسی را خیلی ها داشتند.
    حسین قدیانی: آخ آخ، گفتی!

  36. چشم انتظار می‌گوید:

    حسین قدیانی: چقدر خوب! حیف که توی عکس، جورابم معلوم نیست و الا سیداحمد می گفت: لنگه جورابتو داشتم؛ فدایی داری!!!
    داداش حسین به این پاسخ کامنتتون خانوادگی خندیدیم با صدای بلند. فکر کنم همسایه ها بیدار شدند!!

  37. ***** می‌گوید:

    یه مشکل بزرگی دارم اونم حسادته.
    به خیلی چیزها حسودیم میشه.مثلا الان شدیدا به رابطه آقای قدیانی و سید حسودیم میشه.خواهش میکنم از این کامنتم برداشت بد نکنید.
    چاره ای برای حل مشکل من دارید؟من برادرانه ازتون راهنمائی میخوام.
    حسین قدیانی: اما یه حسن بزرگی که داری، اقرار به گناهه!! عزیز دل انگیز! بیا با هم بریم توبه کنیم!!!

  38. سیداحمد می‌گوید:

    ۵ ستاره عزیز؛

    اگر بخوای میشه ترکش کنی… میشه!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    امام على علیه السلام:

    لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛
    آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد.

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    این ارسال عکس های دوران طفولیت به قطعه هم می تونه یه ایده باشه!!!!!!!!!!!
    حسین قدیانی: آره! بفرستین خب!

  40. قاصدک منتظر می‌گوید:

    یکی نیست به این امانوی خنگ بگه, تازه ما فقط یه نظامی مون رو از گنجه دراوردیم و رو کردیم, هنوز مابقی تو گنجه اند! وای به حالتون روزی که بقیه از گنجه بیاند بیرون!

  41. حی علی الجهاد می‌گوید:

    خصوصی

    ببخشید فکر کنم “اغرار” این‌جوری باشه “اقرار”
    حسین قدیانی/ عمومی: ممنون! درستش کردم.

  42. *****: شدیدا به رابطه آقای قدیانی و سید حسودیم میشه.خواهش میکنم از این کامنتم برداشت بد نکنید.
    _ پــ نــ پــ چون برداشت آخره میگم خوب بازی کنن که دیگه کات ندی !!!

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    ایشالا فردا اسکن کنم تقدیم میشه. با اجازه ی شما اگه صلاح دونستین هر کدوم از بچه ها از دوران کودکی دوست داشتن عکس با یک جمله مثلا” بفرستند. میشه یه بیت شعر هم براش چاشنی کرد!

  44. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    ای ولله داداش حسین قدیانی
    صفا کردیم.

  45. حی علی الجهاد می‌گوید:

    خوبه زده بودم خصوصی‌ها! حالا که عمومی کردید، مطلب جدید ما را هم بخوانید:

    “اسلام با شعب ابی‌طالب می‌ماند، نه با استفساریه مجلس …”

  46. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    سید چند تا مداحی درست و حسابی نمیذاری؟
    این شهر بی در و پیکر ما یه محصولات فرهنگی درست و حسابی نداره بخدا.
    امید من شمائی. محرم رسید سید.
    منتظر باشیم؟میذاری؟

  47. سیداحمد می‌گوید:

    یه بیست و شیشی؛

    امیدت به خدا باشه!
    چشم، میذارم. همین روزها لینک چند تا مداحی خوب براتون میذارم.
    مادرم میگه زود به استقبال محرم نرید!!!
    پس دو روز دیگه هم تحمل کنیم!

  48. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
    باسلام واحترام
    جالب بود .موفق باشید.

  49. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سید، چه سایتی برای آپلود عکس خوبه؟

  50. آذرخش می‌گوید:

    :-))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
    :-))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
    :-))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
    یعنی در این حد!

  51. سایه/روشن می‌گوید:

    به به! اولین روز هفته ی بسیج چشممون با دیدن این سند روشن شد!
    ببینیم تا آخر هفته چند تاش رو میشه!!
    حالا واقعا سند همکاریه یا از همون اول معاملتون نشد؟!

  52. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    من از این سایتها استفاده می کنم:

    http://upload20.ir/

    http://faupload.com/

  53. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    http://www.faupload.com/upload/90/Aban/20-26/6-4.jpg
    وقتی اسلامی ایرانی کوچک بود!!
    حسین قدیانی: لپشو!!

  54. آذرخش می‌گوید:

    راستی ماهتون مبارک.
    محرم که بیاد دیگه تولد مبارک جایی نداره.
    حسین قدیانی: ممنون آذرخش!

  55. سیداحمد می‌گوید:

    آذرخش؛

    خیلی عجله کردیها!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    اسلامی ایرانی؛

    ماشالله…

  56. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ببین، خودت سر شوخی رو باز کردی!
    این عکس در تابستان سال ۶۵ گرفته شده. رانندگی با یه دست!
    بدون آیینه!

  57. آذرخش می‌گوید:

    آذر و آذرخش، فقط یه «خش» با هم فاصله داره!! مثل سی دی که خش می گیره!!

  58. آذرخش می‌گوید:

    سیداحمد آخه گفتم ماه محرم شروع می شه دیگه ضایع اس بگیم تولدتون مبارک.

    اسلامی ایرانی! هیچی! به حاشیه می ریم. 😀

  59. آذرخش می‌گوید:

    آخیییییی
    خیلی وقت بود کامنت هام به این سرنوشت دچار نشده بودن.
    ایول.

  60. آذرخش می‌گوید:

    در لغتنامه من “خش” یعنی تولد، آذرخش یعنی متولد آذر…

  61. سایه/روشن می‌گوید:

    منم از این ساعتا قرمزشو داشتم.
    یادش بخیر!
    حسین قدیانی: من از این ماشینا، سبزشو!!

  62. دکتر یونس می‌گوید:

    سلام.خوبین؟کامنت دونی اینجا خودش یه شبکه دیگه است ها!آخه چقد چشتون شوره شماها!!؟فردا قسمت آخر وضعیت سفیده!!بترکین…
    اصلا یادم رفت واسه چی میخاستم کامنت بذارم! شوما نمیخای راجب تصویب حقوق مادام العمر نماینده های مجلس چیزی بنویسی؟حتما آمانو باید بنویسه؟میشه به آمانو بگین به جای نیروگاه هسته ای بیان از مجلسمون دیدن کنن و تحقیق به عمل بیارن؟ از هر نماینده ی مشکوکی هم که خوششون اومد وردارن برا تحقیقات بیشتر ببرنش.برای ما البته دوریشون سخت هست اما سخت تر از هجرا مهدی هاشمی که نیست!مام خدایی داریم.تحمل میکنیم.بلکم تحقیق کردن فهمیدن میزان حیا در خون آقایون نماینده چقدر هست که تا در دیگ رو باز دیدن حمله نکنن!
    حالا شانس که نداریم عدل دست میذارن رو حداد عادل و آقا مرتضی تهرانی و دکتر زاکانی…

  63. مسعودساس می‌گوید:

    اسلامی ایرانی:
    خوش به حالت از همون بچگی ماشین داشتی
    ما یه دونه چوب می ذاشتیم، می نشستیم روش به عنوان ماشین استفاده می کردیم
    هــــی.

  64. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اینو بابام گرفته بود که وقتی ۴ ماه ۴ ماه میره جبهه، بهونشو نگیرم!
    ای چه دورانی بود.
    حسین قدیانی: خب! اینجا کجاس؟ خاطراتشو بگو. چه ژستی گرفتی ها!

  65. سیداحمد می‌گوید:

    مسعود؛

    از کامنتت هنوز دارم می خندم!
    “ما یه دونه چوب می ذاشتیم،…”

    🙂

  66. آذرخش می‌گوید:

    پس چرا بابای من از این چیزا برام نمی خرید؟
    🙁
    حسین قدیانی: ما که اصلا بابا نداشتیم چی؟!!

  67. با سلامی دوباره به شما بسیار خوشحالم که در سایتی وقتی دنبال کد نوحه می گشتم به کد صحبت شما برخوردم. و جالب بود برام که صدای شما را شنیدم. همیشه موفق و پیروز باشید. این لینک بود
    http://fars.tv/audio/969/حسین-قدیانی-اردوس-فعالین-سایبری
    حسین قدیانی: چقدر گریه دار… ممنون! خیلی دنبالش گشتم؛ اگر از خود تعریف کردن نباشه، عالیه، عالی!

  68. آذرخش می‌گوید:

    الهی بمیرم. اینجوری نگید داداش حسین.
    می دونید جیگر ما رو آتیش می زنید.

  69. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خاطراتی که از اون سالها بیشتر تو ذهنم بوده، یکی خالی کردن یه قوطی
    ویکس توی صورت داداش نوزادم بوده! آتیش زدن زمینهای اطراف خونمون بود
    که آتش نشانی اومد خاموشش کرد!! فرار همیشگی از مهد کودک. بازی با
    چاقو. اینجا هم خونمون توی استان گلستانه
    اونموقع چون بابام تند تند! جبهه میرفت نزدیک خونه مادر بزرگم ساکن شدیم.
    که بعد طرفای ۶۷ اومدیم تهران.

  70. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حسین قدیانی: ما که اصلا بابا نداشتیم چی؟!!
    **********************
    آقا من پشیمون شدم از این عکس. اگه از این حرفا بزنی کسی عکس نمیذاره ها.
    حسین قدیانی: استاد کباب کردن دلم!!

  71. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    آقای قدیانی…
    در برابر جمله ای که نوشتید ماها هیچی نداریم که بگیم… هیچی…

  72. سیداحمد می‌گوید:

    استاد کباب کردن دلم!

    استادی استاد…
    حسین قدیانی: متن این سخنرانی رو بچه های همایش دیدن که در عرض یه ربع نوشتمش!

  73. سایه/روشن می‌گوید:

    “استاد کباب کردن دلم!!”
    واقعا!
    احتمالا واسه همینم صدای شما رو توی کد نوحه هام گذاشتن.

  74. سیداحمد می‌گوید:

    دنبال این لینک گشتید؟!
    این لینک را قبلا براتون فرستاده بودم ها!

  75. مسعودساس می‌گوید:

    شادی روح بابااکبر
    اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  76. سیداحمد می‌گوید:

    عاشق اینم که وسط خوندن میگید “یه صلوات بفرستید”!

  77. حی علی الجهاد می‌گوید:

    فایل صوتی اردو رو گوش دادم … یادش بخیر …

    چه خاطراتی به جا مونده برام از اون اردو …

    جدا یادش بخیر …

  78. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقا از این اردوها میذارین یه ندائی تو قطعه بدین.
    شاید ۴ طلبه پیدا بشه بیاد.

  79. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    معمولا اردوهای سایبری خبرش در نت می پیچد!
    مثلا هر از گاهی سری به سایت “حزب الله سایبر” بزنید، خبری باشد حتما متوجه می شوید!

  80. رویا می‌گوید:

    سلام
    مثله همیشه عااالی پر محتوی جذاب و ….

    تمام احساس های زخم خورده ، در کلام تو به آرامش می رسند .

  81. بچه مثبت می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    منو که می شناسین؟!!
    عشق می کنم وقتی مطالبتونو می خونم…
    انشاله امام زمان و امام خامنه ای ازتون راضی باشن…
    حسین قدیانی: آره! می شناسمت…

  82. هر کی بخواد یه عکس بزاره و خاطره بگه و همه هم روش مانور بدن و آخرش هم داداش کبابی باز کنه که نمی شه.

  83. بین الطلوعین است و من در قطعه تنهام

    افراد آنلاین ۱ نفر

    ________________________________
    من یه بسیجی تنهای قطعه ام
    با همه کس هم قهر قهرم

    _______________________________
    هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوی
    ـــــــــوی
    ــــــــــوی
    انقدر اینجا خلوته صدام اکو داره
    حسین قدیانی: زرشک! بیدارم و دارم حماسه می آفرینم!! الان باید پ ن پ درست کنی ها!!

  84. آخی
    از تنهایی در اومدم ها
    ایــــــــــــــول داداش

  85. Kayvan می‌گوید:

  86. Kayvan می‌گوید:

  87. پاییز می‌گوید:

    چهار:خوشم میاد همه چی رو ربطش میدید به ساندیس.قشنگ بود،وجالب خسته نباشید.
    ……………………………………..
    آمانو: این هم مدارک نظامی بودن انرژی هسته ای ایران.
    یکی: باز هم همونا است که! کپی کردی کلک؟
    آمانو: پــ نــ پــ نشستم همه اش رو با دست از رو نوشتم، بابا علم پیشرفت کرده ها، سه سوته با دستگاه کپی دخلش رو اوردم !!!…اینم قشنگ بود.

  88. پاییز می‌گوید:

    اشک ترجمه عشق است بر گونه صورت…به دلم افتاده سکوت جمکران به زودی میشکند…

    شهید عباس بابایی:”وقتی اذان صبح میشود،پس از اینکه وضو گرفتی،به طرف قبله بایست وبگو ای خدا،این دستت را روی سر من بگذار وتاصبح فردا برندار”

    از ته دل میخوام دست خدا همیشه روی سرتون باشه و حسّش کنید.
    در پناه حق

  89. پاییز می‌گوید:

    یه چیز میگم ناراحت نشید دلم سمفونی مورچه ها میخواد!!!!!!!!!!!
    .پس کی کتابش چاپ میشه؟

  90. میلاد پسندیده می‌گوید:

    به به… چه جالب… همیشه یک ایده تازه هست در این قطعه که آن را منحصر به فردش کند. البته سن و سال ما که به شماها قد نمیدهد ولی فکر کنم وقتی شما اون قدی بودید، منم این قدی بودم!:
    http://s1.picofile.com/file/7190659351/miladbaby1.jpg
    حسین قدیانی: تپل!!

  91. سایه/روشن می‌گوید:

    من رفتمو اومدم، شما هنوز نخوابیدین؟!
    ایول بیداری اسلامی!

  92. احساس می‌گوید:

    این سند همکاری خیلی جالب بود
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    عکس بچه ها خیلی نمک دارد!
    چشم نخورند انشاالله

  93. احساس می‌گوید:

    معذرت میخوام جناب پسندیده!
    ولی چرا پیراهن شما شبیه پیراهن زندانی هاست!مد بوده لابد!

  94. چه عکس باحالی داره میلاد پسندیده

  95. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    وای چقدر ناز بودن بچه ها.
    آقا سید شما چرا نمیذاری عکس بچگی هاتو؟

  96. نفیسه بهادری می‌گوید:

    عکس بچگی هر ۳ خیلی باحال! ولی مال اسلامی ایرانی از همه با کلاس تر.
    حسین قدیانی: الان من و میلاد، ناراحت می شیم!

  97. احساس می‌گوید:

    من عکسی از دوران کودکی ام ندارم اما عکس دوران کودکی دوستانم را که در اوج بزرگی انداخته اند،دارم!!ببین چقدر مزارشان کوچک است!اندازه قد من و شما در دوران کودکی!
    http://up98.org/upload/server1/01/y/qsx4sds8h03iflan5zg.jpg
    شرمنده همه تان

  98. ف. طباطبائی می‌گوید:

    فضای خیلی جالبیه. عکس ها خیلی زیباست.
    ممنون آقای قدیانی.

  99. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ارحم الراحمین**

  100. احساس می‌گوید:

    خداییش شما پیش نبوی چیکار می کردید؟!
    حسین قدیانی: ۲ تایی داشتیم جرقه فتنه را می زدیم!

  101. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سلام بر قطعه مقدس و معزز ۲۶

    دیروز برگشتم و صادقانه بگویم هر جا که می رفتم خیلی به یاد قطعه و اهالی اش بودم.
    دو جا اما خیلی یادتان کردم، یکی شب جمعه در بهشت بین الحرمین که تک تک بچه های قطعه را از روی لیستی که همراهم برده بودم، با اسم یاد کردم و دعا کردم که انشاءالله همین امسال زیارت شش گوشه ارباب روزی همه تان شود و دیگری در کاظمین؛ تا چشمم به دو گنبد طلایی حرم امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) افتاد، به خاطر عکس آواتار کنار اسمم در قطعه، دلم هوای اینجا را کرد. چیزکی هم انشاءالله درباره این سفر خواهم نوشت. از احساس بزرگوار هم به خاطر ادامه دادن احادیث در این مدت ممنون.
    درباره این متن هم بعد از مدتی دوری، خواندن یک متن کیهانی خیلی شیرین بود. در این مدت ۱۴تا متن جدید در قطعه گذاشته شده که آن ها را هم باید بخوانم.
    حسین قدیانی: سلام بر تو و سفر آرمانی ات. ان شاء الله عطر کربلا بدهی همیشه. گمانم بچه ها چیزکی که می خواهی بنویسی، دوست داشته باشند بخوانند.

  102. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام سلاله.
    رسیدن به خیر. زیارت قبول.

  103. مسعودساس می‌گوید:

    مسعودساس وقتی خارجی بود!

    http://bitormozz.persiangig.com/image/16.jpg
    حسین قدیانی: خودتی؟! یا از این کارت پستالی هاست؟!

  104. مسعودساس می‌گوید:

    سلام بر سلاله
    زیارت قبول کربلایی
    ایشاالله مکرراً قسمت شه و همیشه کربلایی بمونید

  105. مسعودساس می‌گوید:

    خودمم دیگه، ولی اون موقع اسمم پیتر بود. پیترساس.
    ——————–
    نه داداش قصد مزاح بود. به قول شما کارت پستالیه

  106. آذرخش می‌گوید:

    حسین قدیانی: سلام بر تو و سفر آرمانی ات.

    اینو با هدف خاصی گفتید؟

    زیارت قبول سلاله.

  107. شوخی با قطعه:

    برادرم اومده کنارم نشسته میگه قطعه بیست و شیشه؟
    پــ نــ پــ بی بی سی فارسیه (لعنتی) رفع فیلتر شده!!!
    _________________________________________
    سید! سه نقطه اش هم کنی بد نیست!

  108. احساس می‌گوید:

    سلام بر کربلایی سلاله!
    امیدوارم تونسته باشم یه خدمتی به زائر حسین ع کرده باشم!
    خیلی دلم میخواست التماس دعا بگویم اما نشد!
    امیدوارم مرا هم فراموش نکرده باشی
    زیارت قبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    پس انصافتون کجا رفت جناب قدیانی!
    “دوتایی”جرقه فتنه رو زدید اما سکه ها رو که “تنهایی”به جیب زدید!!!

  109. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    مسعود، چقدر خندیدم. “پیتر ساس”!!
    ماشالا میلاد هم چقدر تپلی بوده!
    ولی طرح خوبیه. همه شرکت کنن. سید احمد عقب نمونی از بچه ها.
    بفرست عکستو.

  110. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سلام سلاله ۹دی. زیارت قبول. خوش به حالت. آماده شدی واسه محرم.

  111. میلاد پسندیده می‌گوید:

    هی کجایی جوانی که یادت بخیر… کو اون تپلی؟ کو اون موی طلایی؟ کو چشای قشنگ؟ کو دندونای شیری؟ اوعه اوعه کردن ها کجا رفت؟ هـــــــی

  112. شاهد می‌گوید:

    ***** می‌گوید:
    ۳۰ آبان ۱۳۹۰ در t ۲۳:۳۵

    یه مشکل بزرگی دارم اونم حسادته.
    به خیلی چیزها حسودیم میشه.مثلا الان شدیدا به رابطه آقای قدیانی و سید حسودیم میشه.خواهش میکنم از این کامنتم برداشت بد نکنید.
    چاره ای برای حل مشکل من دارید؟من برادرانه ازتون راهنمائی میخوام.
    حسین قدیانی: اما یه حسن بزرگی که داری، اقرار به گناهه!! عزیز دل انگیز! بیا با هم بریم توبه کنیم!!!

    منم میگم: میشه منم بیام

  113. سایه/روشن می‌گوید:

    دلم هوایی شد،
    و خاطراتم زنده.
    از وادی السلام بگو.
    از مسجد کوفه.
    یک مدت که بگذره فکر می کنی همشو توی رویا دیدی.

  114. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    تقدیم به سلاله عزیز به خاطر عطر کربلاش و به داداش حسین به خاطر بابای کربلاییش و به همه بچه های قطعه به خاطر دلای کربلاییشون:
    ای دل بیا که همسفر کربلا شویم
    ازهای و هوی رنگی دنیا جدا شویم
    ای دل بیا که کمی عاشقی کنیم
    گرمِ دم و نوحه و رخت عزا شویم
    از هرچه پوچ و تهی شد گذر کنیم
    بر هر چه رنگ غیر گرفته فَ..لا شویم
    با کس مگو ز دل خون و چشم تر
    از بس غریبه اند ملامتشان را سزا شویم
    ای خسته از هوای گلو گیر شهر ها
    با دل بیا و بمان، تا رها شویم
    این خاکِ گرمِ بلا خیز، آنِ ماست
    یعنی شود که مست زجام بلا شویم؟
    این دست و این دل و این چشم، آنِ اوست
    بی چشم و بی دل و بی دست و پا شویم
    مویی ز طرۀ غم او هم اگر دهند
    در بند کاروان غمش مبتلا شویم
    این روزها که می گذرد..باز می رسد
    روزی که در کنار مزارش فنا شویم
    ای دل بیا که همسفر کربلا شویم
    از های و هوی رنگی دنیا جدا شویم
    و داستان این شعر:
    سال گذشته طلیعه محرم آشنایی اومد وگفت: راهی کربلا میشید؟
    دلم می خواست اما به خاطر پسرم که کلاس اول بود فکر کردم شاید نشه!
    به حافظ تفعل زدم این شعر اومد که: بکی عشق منه بی دلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد از سر دلتنگی و حال خراب روزا که پسرم رو می بردم مدرسه و می آوردم تو راه تکیه ها و هیئت ها رو میدیدم و خون دل میخوردم. تو همین مسیر این شعر سروده شد و من سه روز پس از عاشورا راهی کربلا شدم.
    جای همتون خالی حال و هوای عجیبی داره عراق تو روزهای محرم.
    طولانی شد ببخشید!!!!!

  115. سیداحمد می‌گوید:

    سلاله؛

    سلام و زیارتت قبول.
    ممنونم که به یاد اهالی قطعه مقدس۲۶ بودید.
    انشالله که سفر پر باری بوده براتون.

  116. سیده از فرانسه می‌گوید:

    سلام
    خیییییییییلی زیبا بود
    اینهم شعری از مرحوم علامه جعفری از خوابی که دیده بودند البته برای شماها
    که در ایران تشریف دارید شاید قبلا شنیده و خوانده باشید ولی من امروز
    آن را شنیدم
    خواب دیدم دوش تا مولا امیرالمومنین
    صدر مجلس بود و می گفت از ولایت اینچنین
    باب فیض و معرفت راه ولی ست
    رستگاری در ره فرزند ما سید علی ست
    عشق او در دل نشان عزت است
    بی ولایت هر عمل خود موجبات ذلت است
    هر که فرزندم علی را دوست دارد خویش ماست
    روز محشر چون شهید کربلا در پیش ماست
    آنجه گوید او فقط تفسیر قرآن است و بس
    جای او را پیش ما هرگز نگیرد هیچکس

  117. سایه/روشن می‌گوید:

    “ای خسته از هوای گلو گیر شهـرها
    با دل بیا و بمان، تا رهـــــــــــا شویم”
    .
    .
    .
    …:::خواهر شهید کاظم:::…

  118. سیده از فرانسه می‌گوید:

    ……… نگاه کن در چشمان خامنه ای برق ظهور افتاده است …….

  119. خدایا
    از من نخــواه بیشــتر از این زندگی کنــم
    وقتــی برات کرب و بلایـی نــمی رســـــد

  120. سیداحمد می‌گوید:

    آرام آرام… عجلوا بالصلاة…

  121. آمدم ای شاه پناهم بده!

    از داخل حرم مطهر امام رئوف علیه السلام برایتان پیام می گذارم.

  122. بهنام می‌گوید:

    آیینه های آدینه را مه گرفته . . .
    قرن هاست که بی تو خیلی هم به ما بد نگذشته است
    عصر جمعه دلمان از روز کاری فردا می گیرد و خیال می کنیم دلتنگ تو ایم
    اشک ترجمه عشق است روی گونه صورت،آخرین بار،کی از دست منتظرانت خون گریه کرده ای . . .
    خبری در راه نیست . . . مردی در راه است
    آمدیم قم تا در فضای سایبر گم نشویم

    خیلی چسبید،حرف های دل بود

  123. بهنام می‌گوید:

    یکی صداش از کربلا میاد
    یکی صداش از حرم امام رئوف میاد
    عجب بهشتی شده این قطعه

    خاطره اولین بار
    نگاه به سمت علمدار
    دلم رو کرده گرفتار
    مدیونتم ای یار

  124. چوک دیریا می‌گوید:

    سلام
    اینم عکس بچگی اینجانب اگه صلاح دیدید بگذارید
    http://20uploads.com/images/1390/azar/13219746371.jpg
    حسین قدیانی: صداقت دارد عکس های کودکی. به خصوص آنها که سیاه سفیدند.

  125. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان؛

    عکس های جدید که ارسال شود دقایقی دیگر به عکس های بالای صفحه اضافه می شود.

  126. سیداحمد می‌گوید:

    این هم عکسی از کودکی های ما!

    http://upload20.ir/upload/132197528357018014.jpg

  127. آذرخش می‌گوید:

    راستی آقا میلاد!
    چی باعث شده تو این عکس اینقدر حیرت کنید؟!!!

  128. چوک دیریا می‌گوید:

    سلاله ۹ دی زیارت قبول و رسیدن به خیر
    سرافرازباشی در پناه ارباب

  129. چوک دیریا می‌گوید:

    سید جون عجب تپلی بودی

  130. چشم انتظار می‌گوید:

    این پست الان شده مثل برنامه ی بچه های دیروز.

  131. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آذرخش! آخه آدم تو اون سن چیزی یادش هست؟! شاید داشتم دقت می کردم که عکاسی رو یاد بگیرم… هنرمند بودیم دیگه

  132. پژواک می‌گوید:

    مطلب شما در پایگاه اطلاع رسانی پژواک منتشر شد:
    http://www.pejvaknews.ir/fa/pages/?cid=10737
    یا علی

  133. چشم انتظار می‌گوید:

    شهید…
    علی…
    شهید علی…
    شهید علی بافنده…
    داداش حسین امروز یه جایی بودم که جای شما خالی بود!
    از این باب گفتم که حدودا” یه ماه پیش همین جاها بودید. هرچند حضورتون رو احساس می کردم.
    آری یکی از بچه های با صفای شهر گلمکان، دیروز در درگیری با قاچاقچی های مواد مخدر در مرز تایباد، به اون چیزی که لایقش بود رسید. خوب می شناختمش اما نه به اون اندازه که آخرش اینقدر قشنگ تموم بشه…
    هنوز شش ماه بود عروسی کرده بود.
    شادی روح همه ی شهیدان والا مقام مخصوصا” شهید علی بافنده صلوات.
    انشاءالله عکسش رو میذارم اگه لایق باشم هم متنی برایش…

  134. چشم انتظار می‌گوید:

    دو شعر برای دوعکس
    بی جهت نیست که دائم به لبت خنده بود
    خودرو و غیرت و طنزت همه ارزنده بود!
    و
    از چه حیرت کرده ای در کودکی، میلاد من؟!
    خود بگو این قصه را، شاید که بودی یاد من!

  135. چشم انتظار می‌گوید:

    الان نمایشگاه کتاب بودم.
    ماحصل سه ساعت چرخش…
    خرید چند باره ی سه گوهر بود
    نه دی، قطعه ی ۲۶ جلد اول، قطعه ی ۲۶ جلد دوم!

  136. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ماشالا سید، چه مو طلائی! مردم با دار و درخت عکس میگیرن، سید با مرغ!
    احتمالا اون دکمه وسط لباستو فشار میدادی، وصل میشدی قطعه ۲۶!!
    دقت کردین بچه های قطعه توی کوچیکی همه مو بور بودن!

  137. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    آقا ما قشر آسیب پذیر بودیم، ماشین نداشتیم!
    🙂

  138. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سالاری سید

  139. میلاد پسندیده می‌گوید:

    خیلی گوگولی بودی سید احمد… البته عکس الآنت را که ندیدیم که مقایسه کنیم… به به… چقدر جالب می شد اگر بقیه هم عکسشان را می گذاشتند.

  140. عمار می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/5102
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  141. چشم انتظار می‌گوید:

    با اجازه ی داداش
    آقا میلاد!
    من فقط یه عکس از دوران کودکی دارم. که پس از تحقیق و تفحص فراوان از دیشب متوجه شدم عکس در آلبوم خانوادگی عمه ی مادرمه! و مقرر شد همسر مکرمه با همکاری مادر عزیز، در یک عملیات ایذایی عکس رو کش رفته و تا ساعاتی دیگر به دستم برسانند.
    فکر کنم از همه ی عکس ها ی موجود، قدیمی تر والبته… این البتش نکته ای داره که بعدا” مشخص میشه!!

  142. چشم انتظار می‌گوید:

    سید سر به زیر ما، مبصر بی بدیل ما
    مرغ تو و وزانتش، چرب کند سبیل ما!
    رنگ طلا زموی تو، عطر دلم ز بوی تو
    تکمه ی روی سینه ات، ستاره ی جمیل ما
    می خواستم دو بیت رو با توجه به جمله ی داداش بگم، که خبری از جمله ی داداش نیست. شما بیش از این ها به گردن ما حق داری به مولا.

  143. چشم انتظار می‌گوید:

    چوک، چوکِ دیریایه، جنوبی با صفایه
    اون خورشید و میوه ها، الان بگو کجایه؟!

  144. سیداحمد می‌گوید:

    “سید سر به زیر ما”
    🙂

    ممنون چشم انتظار!

  145. چوک دیریا می‌گوید:

    چشم انتظار عزیز!
    از خورشید نگو که هنوز که هنوزه داره داغونمون می کنه
    ظهر بیای بیرون خیس عرق می شی میری خونه
    در ضمن دستت درد نکنه

  146. ابوالفضل می‌گوید:

    الحق که به این نوشته میگن طنز… نه نطنز!…
    راستی از بچگی های آقا میلاد معلوم بوده طراح میشن!!!

  147. نفیسه بهادری می‌گوید:

    سید احمد! لینک عکستون باز نمی شه. اگه می شه، بذارید بالای صفحه.

  148. ابوالفضل می‌گوید:

    ماشاالله داداش حسین…
    در جنگ نرم هر وبلاگ یک سنگر است…
    ما اهل گوگل نیستیم خامنه ای دات آی آر تنها بماند…..

  149. سیداحمد می‌گوید:

    لینک سالم است، برای همه باز می شود.
    با مرورگر های مختلف امتحانش کنید.

    بفرمائید، در یک سایت دیگر آپلودش کردم:
    http://www.islamupload.ir/user_uploads/iuseydahmadd225/6.jpg

  150. صبا می‌گوید:

    سلام خسته نباشید
    درگیر نمایشگاهم و در این این گیر و دار شار‍ژ اینتر نتم تمام شده و وقتی نیست برای شارژ. اومدم فقط سری بزنم، آخه قطعه ی خونم اومده بود پایین!، که به کامنت “شهید سید علی اکبر بی بی شهربانویی” برخوردم. از این نمیشد گذشت. یادمه خیلی با آن مطلب گریه کردم. چطور دنبالش می گشتید.
    غیبت شان می شود، قرار بود فیلم های اردو را برای شرکت کنند گان بفرستند.
    راستی ما هم می توانیم عکس بچه گی های مان را بفرستیم؟ (شیطنت)

  151. نفیسه بهادری می‌گوید:

    دیدم سید احمد…ممنون. خیلی خیلی بامزه است.

  152. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    بزنم به تخته بچه ها همه تپلی بودن.
    آقای قدیانی فقط شما رو فرم بودید، بقیه نیاز به رژیم دارن.

    شما ابتکاراتتون همیشه خاصه. ممنون.

  153. آذرخش می‌گوید:

    یه بیست و شیشی!
    “بزنم به تخته” رو خوب اومدی.

  154. چشم انتظار می‌گوید:

    نکته اش همین جا بود.
    داداش حسین و چشم انتظار!!
    امان از دست این فتو شاپ!!!
    http://casebook.parsiblog.com/Files/13.jpg

  155. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار؛

    ممنون،
    کلا جالب بود این فرستادن عکس های کودکی!

  156. سایه/روشن می‌گوید:

    وای مبصرمونو!!!
    آخی چه سنگین و رنگین!

  157. احساس می‌گوید:

    آقا مبصر واقعا از همه شکیل تر و جذاب تر لباس پوشیدن!
    فدایی داری ســـــــــــــــــــــــــــــــــــید!

  158. مجنون می‌گوید:

    سلام
    البته ناگفته نمونه مابمب هسته ای داریم ولی صلح آمیزش
    یا علی
    اجرکم عند الله

  159. سید جان
    به عکست می خوره که کودکی پر مخاطره ای داشته باشی!

  160. ف. طباطبائی می‌گوید:

    عکس های کودکی جدا زیباست.
    تشکر از آقای قدیانی و همه دوستان.

  161. چشم انتظار می‌گوید:

    چشم و چِش انتظاری، شر و بلا و کاری
    از اون قدیم قدیما، داداش فدایی داری!

  162. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    سلام

    یه پیشنهاد توپ دارم اگه مسوول و مبصر قطعه موافق باشن می خوام پیشنهاد بدم این چند نفری که عکسای بچگی هاشونو گذاشتن عکس الانشونو هم بذارن! فک کنم خیلی بامزه بشه!

    موافقید؟

  163. چشم انتظار می‌گوید:

    مرتضی حاجیانی
    سید جان
    به عکست می خوره که کودکی پر مخاطره ای داشته باشی!

    ————————————————
    برادر من اینقدر ما گفتیم سید سر به زیر اونوقت می گی پر مخاطره!
    البته فکر کنم چندان منافاتی نداشته باشه. می تونه آدم هم سر به زیر و دوست داشتنی باشه هم زنگیش پر مخاطره! مهم اینه که تو قلب ها باشه که خوب طبیعتا” هست.

  164. سیداحمد می‌گوید:

    این پر مخاطره که میگید دقیقا به چه معناست؟!
    🙂
    ما کلا از همون بچگیمون سر به زیر بودیم!

  165. صبا می‌گوید:

    آقایون!
    چقدر بچه گی های هم را تحویل می گیرید؟!! حیف که خانم های قطعه، خیلی شایسته نیست عکس بچه گی هایشان را بگذارند! هرچی باشه پسر بچه ها اصلا قابل مقایسه با دختر بچه ها نیستند.

  166. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    این پست هم در خاطرات شیرین قطعه۲۶ ثبت شد.
    خیلی پررنگ هم ثبت شد!!

  167. چشم انتظار می‌گوید:

    آقا سید احمد
    به گمانم منظور مرتضی حاجیانی، حضور آن دو مرغ با وفا، در مجاورت شماست که احتمال وجود خطراتی از جمله نوک زدن، می باشد! ولی با آرامشی که من در آنان دیدم یقینا” با معرفت تر از آنند که آسیبی به صاحب مهربانشان بزنند!!

  168. یاسر می‌گوید:

    حالا که خوب به فکر می روم فرو می بینم کل شاعر های ما تروریست بودن ، مثلاً خود چشم انتظار و دیوونه ی داداشی هم احتمالا ، دیگه دیگه…

  169. پرستو می‌گوید:

    عالییییییییییییییییییییی بود ! خندیدیم زیاد ! تیکه یا سند من لا سند له خیلی توپه !

  170. بهاءالدینی می‌گوید:

    سلام
    یک وقت دیدی آمانو اومد به همین ها هم استناد کرد!
    از بعید نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.