نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
سیاست؛
چه بساطی داشتیم سرِ فروش ماشین رئیس جمهور!
“کتمان نمی کنیم که برخی انتقادات به دولت و شخص رئیس قوه مجریه، هنوز هم بعضا از روی کینه و حسد و بخل است. متاسفانه این را هم کتمان نمی کنیم که احمدی نژاد، گاهی با رفتار و گفتار خود
اولا؛ زبان جناح معارض را باز می کند.
ثانیا؛ زبان خیرخواهانش را برای دفاع، کوتاه می کند.”
خیلی مهم است این نکته!
“دکتر قرار بود بر مدار «خدمت» بچرخد، نه در قرار «سیاست».”
“دعا کن همه اصحاب انقلاب اسلامی، عاقبت به خیر شوند.”
ممنون داداش حسین!
البته باز هم خیلی ها بی اینکه منطقی باشند و عاقلانه این متن را بخوانند، می آیند و چشم بسته از جریانی که سر و تهش معلوم نیست، حمایت می کنند!
جریان انحرافی و سردمدارنش مگر غیر از “رو” و پول بیت المال که در اختیارشون قرار گرفته، چیز دیگری هم دارند؟
شب و روز نداشتیم برای رای آوردن احمدی نژاد، هر کسی هر چی میگفت می زدیم تو دهنش.
ولی الان دهان خودمون بسته شده برای حمایت از دکتر!!
داداش حسین
دعا برای عاقبت به خیری اصحاب انقلاب، وظیفه ای واجب تر از نان شب است. اما چگونه می توان بی خیال نوشته های شما شد؟ اگر قرار است ادبیات ما ادبیات بصیرت باشد، بی خیال شدن نوشته های داداش حسین، نمره ی ادبیات بصیرت ما را خراب می کند.
حال که ما خرابتیم! نمیشه در این ادبیات خراب کنیم.
پس…
بی خیال رو، بی خیــــــــــــــــــــال!!
پاراگراف آخر رو که خوندم دیگه ترکیدم.
خیلی زیبا بود داداش.
آهان… اولاً سلام
ثانیاً، ثانیاً رو خوب اومدی
ثالثاً اون جمله آخر “جلال معترف” هم جالب بود
رابعاً نمیشود جنابعالی دور این اصولگرایی را هم یک قلم بگیرید؟!
از اختلاس گرها یکی رو گرفتند. بازجو میگه: تو هم با این جریان هم کاری داری؟!
میگه: جریان انحرافی رو میگید؟!
پــ نــ پــ جریان الکتریکی در الکتریسته!!!
این هفته گذشت و خبر از یار نیامد…..بر زخم دل فاطمه غمخوار نیامد
پانزده روز دگر مانده که با ناله بگوییم…..ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پاراگراف آخر فوق العاده
دب اکبر
آی خدا دلم
“چه روئی داره این جریان انحرافی”
مناسب ترین تیتر بود برای بعضی ها!!
همه اتفاقات و توهین ها و خرابکاری های خودشان را با همین پر روئی توجیح کردند.
منطقی و عاقلانه بود مطلبتان. متشکرم.
رئیس جمهور، یعنی یه پارتی کلفت، با کلی پول و امکانات پشتشونه. خوب نباید از پر رو شدنشون تعجب کنید.
احمدی نژاد شاید خبر نداشته باشه که با نامش و به کام بعضی ها، چه اتفاقائی که نمیافته.
البته امیدوارم این متن شما و کامنت های ما نشانه بی بصیرتیمون نباشه، والا!!
“تا آسمان پر از ستاره است، حتی «دب اکبر» هم نمی تواند خودش را برای ماه ناز کند.”
چه جمله شاهکاری!!
البته کاری به “دب اکبر” نداشته باشید، آخه ما خیلی این ستاره رو دوست داریم.
«وقتی حضرت ماه دشمنی به بزرگی آمریکاواسرائیل دارد ،با عرض معذرت از اهل انحراف و اصحاب فتنه ، باید بگوییم؛شما؟!! »
ریـــــــــــــــــــزمیبینمت!
الان دنباله های مشائی یکی یکی میریزن اینجا میگن که :” قدیانی ضد ولایت فقیه است “. اما البته ، به حرف گربه سیاه بارون نمیاد.
چه رویی دارین شما که افکار منحرفتان را نظرات آقا میدانید
انشاالله و به فظل الهی ملت ایران در انتخابات مجلس سیلی به شما بزند که تا چند سال گیج بزنید
هنوز ایستاده ای؟!
تا انتخابات مجلس خیلی مونده، از پا می افتی ها!
از ما گفتن بود، نگی نگفتی!
حتما ملت به دار و دسته مشائی که فوق تخصص رانت خواری دارند، رای خواهند داد.
برو ببین دوستان شما در قوه قضاییه چه جنایتهای در حق بندگان خدا در روزنامه ایران مرتکب شدن اما این را بدان وعده خدا حق است و بزودی مردم مظلوم ایران شاهد شکست شما قدرت طلبان از سردار مظلوم امام خامنه ای خواهند بود
من همیشه دعا میکنم براش. چند وقت پیش یه اس ام اس اومد واسم. نظرسنجی بود. پرسیده بود مهمترین خواسته تون از رئیس جمهور چیه. گفتم اینکه به حرف مشایی گوش نده. اما به گمونم مسئول بخش نظرسنجی خود ناکسشه.
ایشالا خدا عاقبت اصحاب انقلاب ختم به خیر بکنه….
اما اگه بعضی ها با قطار قطار ادعا روزی از این ریل انقلاب خارج بشن باید یادشون باشه؛
قطاری که از ریل خارج شد شاید آزاد باشه ولی راه به جایی نمی بره!!
کامنت هائی که اینجا به مخالفت با متن بلند شدن رو می بینید؟
این کامنتها ارتباط مستقیم داره به تیتر مطلب!! یعنی که یعنی!!
حسین قدیانی: در زمینه «رو» جریان منحرف، روی سران فتنه را سفید کرده!
با سلام-از مسبوق به سابقه بودن مزایده گذاشتن هدایای ریاست جمهوری گفتید،سابقه یکی از آنها را بگید تا ما هم بدونیم!
حسین قدیانی: شما؟!!
“شما؟!!”
وایییییییییییییی خداااااااااااااااااااا…
🙂
“اصولا وقتی حضرت ماه، دشمنی به بزرگی آمریکا و اسرائیل دارد، با عرض معذرت از اهل انحراف و اصحاب فتنه، باید بگوییم؛ شما؟!!”
نوشته اید:سوم: در نقد کنایه فوق الذکر دوستان منحرف، این را می توان گفت که آیا لزومی دارد و اصولا در شان بالای رهبر است که به همه موارد و مصادیق اشاره کنند؟! آیا نباید از سخنان رهبر انقلاب، تحلیل داشت و به برداشت منطقی رسید؟!
این هم تحلیل رهبری:
یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاههاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئلهى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مىآید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفهى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زندهى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال ۸۸ دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیهى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوهى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئلهى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقهاى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همهتان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعى را که توی کشور هست، مىبینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاههاى خارجى چه خوشحالىاى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطهى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلافنظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپیها و مارکسیستهائى که آن وقت مبارزه میکردند، سر همین بود که ما میگفتیم باید تبیین کرد، آنها به تبیین اعتقاد نداشتند؛ یک چیز دیگرى میگفتند، یک تفسیر دیگرى داشتند. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.(بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران ۱۳۹۰/۰۴/۱۳)
آقا امیرحسین؛
یک نمونه اش کامنت دوم من در همین پست است.
شما فهمیدید آن میلیاردر گمنام کی بود؟!
نوشته اید:سوم: در نقد کنایه فوق الذکر دوستان منحرف، این را می توان گفت که آیا لزومی دارد و اصولا در شان بالای رهبر است که به همه موارد و مصادیق اشاره کنند؟! آیا نباید از سخنان رهبر انقلاب، تحلیل داشت و به برداشت منطقی رسید؟!
این هم تحلیل رهبری:
یک بخش هم آگاهىها و بصیرتبخشىهاى نسبت به مسائل زندگى است. البته من با این که در منبرهاى مداحى، هى تعرض به این، بدگوئى به آن بشود، موافق نیستم و اینها را دوست نمیدارم؛ اما بصیرتبخشى خوب است، آگاهى پیدا کنند. امروز ملت ما بر اثر بصیرت است که توانسته است بایستد.(بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع)۱۳۹۰/۰۳/۰۳)
انحراف و منحرف از دیدگاه رهبری:
اگر کسى یا جریانى بخواهد به نام عقلگرائى، از ارزشهاى اسلامى و انقلابى عدول کند، این انحراف است. اگر کسى بخواهد به وسیلهى عقلگرائى، در مقابل دشمن بىتقوائى به خرج بدهد، وابستگى به وجود بیاورد، این انحراف است، این خیانت است-آن کسانى که با تکیهى به دیندارى و با عنوان کردن دیندارى، سعى میکنند جامعه را سیاستزدائى کنند، جوانان را سیاستزدائى کنند، جوانان را از حضور در عرصههاى کشور دور نگه دارند، اشتباه میکنند، راه خطا میروند، دچار انحرافند؛-اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کردهایم؛ از خط امام منحرف شدهایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شدهایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهاى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم.
اگه رئیس قوه مجریه, لیدر جریان انحرافی رو هم که از قرار معلوم احتمالا با ارزشه!!!
به مزایده بذاره, چی می شه!
آقای سید احمد عزیز
اگر اطلاعات شما در مورد میلیاردر گمنام خریدار ماشین همین اخبار و خزعبلات روزانه سایت ها و روزنامه های به اصطلاح اصولگراست که هر روز بر علیه دولت پیراهن عثمان جدیدی میتراشند و هر کاری که به عقل جن هم نمیرسد به جریان انحرافی ربط میدهند(مثل همین مقاله دیروز حاج حسین شریعتمداری و اخبار هر روزه روزنامه جوان درباره جریان انحرافی و …)که فقط کم مانده سیل تایلند و زلزله ترکیه را به لیدر جریان انحرافی ربط بدهند،نه-شما اگر اطلاعات موثق دارید بگوئید
راستی جنگیرها و رمالها چه شدند؟مستند ظهور بسیار نزدیک است چه شد؟جریان انحرافی چه شد؟کسانی از دولت در این موارد دستگیر شدند و انفرادی رفتند و …
پس چرا از اسناد و مدارک و دادگاه خبری نشد؟
همین موارد در مورد فساد اقتصادی اخیر هم صدق میکند!به قول آقای دکتر کوچک زاده وقتی اسناد و مدارک رئیس سازمان بازرسی کل کشور اخبار سایتها باشد…
بنده مثل دکتر مخالف دستگیری دولتیها نیستم،ولی میگویم روند رسیدگی باید عادلانه باشد،پورمحمدی قائم مقام بانک مرکزی را میگیرند ولی جهرمی آزادانه نامه های کارشناسانه هم مینویسد-جوانفکر را به خاطر انتشار یک مجله به یک سال نکشیده محاکمه و حکم صادر میکنند ولی فتنه گران و رأس فتنه و زن رأس و فائزه و مهدی و خاوری…انگار اصلا نام اینترپل به گوش قوه قضائیه نرسیده است
آقا امیر حسین؛
منبع اطلاعاتی من سایت ها و روزنامه هائی که اسم بردید نیست؛ مطمئن باش!
راجع به خریدار ماشین دکتر هم حرف نزنیم بهتر است.
ببین برادر عرض بنده این است، لاریجانی ها بد، قالیباف بد، هاشمی و دار و دسته اش که خیـــــلی بد. به من بگو احمدی نژاد چرا بد شد؟
من اصولا زیاد حوصله حرف زدن ندارم. و الا بلدم مثل شما از این شاخه به آن شاخه بپرم.
احمدی نژاد ساده زیست (دزدگیر ۸۸) در سفر اخیرش به نیویورک چند نفر با خودش برد؟
می دونی هزینه رفت و برگشت و اقامت هر نفر چقدر بود؟
پسر و عروس رئیس جمهور، چه کاره مملکت اند که باید با پول بیت المال به سفر آمریکا بروند؟
حرف زیاد است عزیز جان، حیف که حوصله نیست و فضای نت محل گذر غریبه هاست!
متن کامل سخنان دکتر در مراسم حامیان گفتمان انقلاب اسلامی
http://mfatemi.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=385:ahmadinejad&catid=47&Itemid=13
حرف زیاد است عزیز جان، حیف که حوصله نیست و فضای نت محل گذر غریبه هاست!
وقتی اساس حرف آقای قدیانی حق و انصافه پس بهتر نیست ما هم اگه چیزی هست بدون سانسور بیان کنیم سید عزیز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همون “شما؟” خیلی بهتره
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
جریان انحرافی و به خصوص لیدر آن، بسیار دوست می دارد که با ما در زمین اصول و مقدسات، بازی کند، لیکن، ما گریبان این جریان را در جایی می گیریم که حوزه کار و معیشت و اقتصاد و دولت است.
الهی آمـــــــــــــــــــــین
عالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بود.ممنون.خسته نباشید
اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا….
سلام
نمیدونم چرا هی خنده ام میگیره: مالک اشتر …… احمدی نژاد!!
با توجه به عشق پارسی بودن جریان انحرافی, فکر میکنید مصداق بعدی سلمان فارسیه یا یهو میرن سراغ آلب ارسلان و سورنا و ….؟!!!
تجربه نشان داده که توبه خواص مردود جزو نوادر تاریخ است چرا؟ چون دانسته و از روی تبعیت از هوای نفس و حب جاه و حب مقام و حب قدرت از ولایت زاویه گرفته اند. این فرق داره با اون دانشجو یا جوانی که غفلت کرده یا گول اینارو خورده و فکر کرده که برای حق داره کار میکنه و بعد میبینه که مسیر رو اشتباه رفته. این دسته دوم تا میفهمند توبه میکنند بزرگان منحرف که در شان شان نیست برگردند. ضایع میشن!!!
ندانستن بهتر از نخواستن است.
امیر حسین جان
آقا امیر المومنین فرمودند بهترین جواب برای یک ا….ح…..م….ق سکوته
خودتو خسته نکن برادر
بغض و کینه این افراد با احمدی نژاد برمیگرده به انتخاباته ۸۴ که کاندیدای مورد علاقه آنها در بین ۸ کاندیدا رتبه ای بهتر از ششمی کسب نکرد
احمدی احمدی کردن اینها فقط برای فریب اذهان مردم بود تا مردم فکر کنند اینها عاشقان واقعی مقام معظم رهبری هستند
دوستانی که به دفاع از دکتر احمدی نژاد میان کامنت میزارند به هوش باشند این شگرد آقای قدیانی است که بتواند آمار سایتشو بالا ببره
دوستان توجه داشته باشند با توجه به شناختی که من از قدیانی دارم او فقط و فقط به خودش و سایتش فکر میکنه و لاغیر
من نمی دونم دوستان این همه دکتر دکتر از زبانشان نمی افتد آیا این مسائل رو نمی بینند؟ یا دوست دارند نبینند!
بابا احمدی نژاد فعلا:
“اولا؛ زبان جناح معارض را باز می کند.
ثانیا؛ زبان خیرخواهانش را برای دفاع، کوتاه می کند.”
آقای قدیانی لطف کنید این بیانات احساسی و عجب گرایانه رو کنار بگذارید سال گذشته هم دیدیم یک دست نوشته ای (قطعه ۲۶) رو علیه قوه قضائیه که خود به اشتباه خود اقرار کردید و آن را حذف کردید.
اکثر افرادی که قبلا علیه جریانات مخالف خوب عمل نکرده اند، به مخالفان امروز دولت تبدیل شده اند..
تا آخر ایستاده؛
حرف زدن بلد نیستی،
حرف نزدن هم بلد نیستی؟!
نمی خواستم نظر بدهم کار من در این وبلاگ فقط خواندن است و بعضا بارانی شدن… ولی چند تا پیشنهاد به ذهنم می رسد که میگم و به نظرم اینجا در همین پست بگم بهتره:
به نظرم به جای اینکه با هم مجادله داشته باشیم بیاییم محلی در این وبلاگ در نظر بگیریم برای بحث و تبادل نظر و یا به اصطلاح بصیرت افزایی. فکر نکنم مشکل خاصی به وجود بیاد نهایتش هم اینه که مشخص بشه اونایی که می خوان در بحث شرکت کنند باید مستند و مستدل بیان نظراتشون رو بگن و قضاوت رو بزارن بر عهده خوانندگان.
ما که همه ادعای سرباز ولایت بودن را داریم و خودمان را داخل در دایره نظام و انقلاب و اهدافش تلقی می کنیم نباید اصلا طوری با هم بحث کنیم که دشمنان اصلی به ما بخندن. نمیدانم حالا هر چه حسین آقا و سید احمد عزیز بگن ولی به نظرم این وبلاگ ظرفیت فضاسازی جهت تبیین و بصیرت افزایی را دارد و می تواند در این عرصه خیلی کمک کند. با اینکار خیلی کدورتها رفع میشه و خیلی ها می توانند راحت تر در مورد مسائل تصمیم بگیرند و از همه مهمتر امر رهبر عزیزمان هم اطاعت میشه که ایشان هم چیزی جز بصیرت افزایی و تبیین از ما نمی خوان.
البته این را هم عرض کنم که وقتی میگیم بحث نباید دایره شمول آن را طوری گسترده کنیم که اصحاب جریان فتنه دوباره پر رو بشن ولی به نظرم بین طیف وسیعی از حامیان جناب دکتر و بچه حزب الهی ها فاصله ای احساس میشه که نباید بشه… حالا شاید هم به واقع اینچنین نباشه ولی به نظرم این دو طیف هر چه به همدیگه نزدیک بشن به نفع کشوره… یادمان نرود که دشمن در آستانه انتخابات برنامه ها برای متفرق کردن ما دارد.
یا حق
دانلود بیانات مقام معظم رهبری مربوط به مظلومیت دولت (اشکال تراشی های غیر منطقی علیه دولت)
s2.picofile.com/file/7183199030/dolat_khedmatgozar_www_RAHEDIGAR_ir_.mp3.html
سلام
” به راستی! جریان انحرافی، چه و که فرض کرده ما را؟!”
نمی دانم جریان انحرافی شما را چه فرض کرده اما من شما را “حماری” فرض میکنم که افسارتان در دست چوپانی به نام حسین شریعتمداری است . اگر کمی به مخ کوچیکت فشار بیاری اینو با گوشت و پوستت درک میکنی
به
با سلام.
به عنوان مقدمه:جناب برادر اخوی عزیز ما باید هم رو داشته باشیم.ما احمدی نژاد رو داریم شما کی و دارید که غیر از سردادن شعارهای توخالی و ادعاهای آنچنانی و شلوغ بازی های هرروزه چیزی تو چنته اش داشته باشه؟؟؟؟
۱- جواب بند اول:شما خودت بریدی خودت هم دوختی.هیچکس اقشار محترمی مثل روحانیت و حزب الله و سپاه و بسیج و مجریان عدالت و افسران جنگ نرم را نکوبیده است.قبول کنید که جناب آقای مصباح تندروی کردند و با اتهام ها و موضع گیری های بی اساس، هم عده ای از این اقشار را که به خواطر آقا به ایشان توجه می کردند به شک و تردید انداختند و هم گزک به دست مخالفان دولت در جناحین چپ و راست دادند.جناب اخوی شما به تذکرات رهبری گوش نمی دهید و سکوت مطلق چندماهه آقای مشایی را هم نمی بینید.
۲- جواب بند دوم:اینجا هم خودتان بریدید و خودتان دوختید.هیچکس دکتر را غیر قابل نقد نمی داند ولو مالک اشتر رهبری باشد. مسئله اینست که شما بیشتر فحش می دهید تا اینکه نقد کنید.ایراداتی گرفتید که نیاز به توضیح دارد و جای آن اینجا نیست.اولا مکتب ایران و نه مکتب ایرانی.دوما مسئله طرح داشته های فکری و تمدنی ایران، سیاست صحیح فرهنگی دولت بود که ممکن است در بعضی جاها در طرح آن ایراداتی شکلی وجود داشت که این ایرادات با رهنمایی های رهبری باسواد انقلاب قابل اصلاح است.مثلا شما با گسترش زبان فارسی و طرح بزرگانی چون ابن سینا،سهره وردی و فارابی و ملا صدرا و خواجه نصیر و مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و … مخالفید که از مفاخر ملی بعد از اسلام ما ایرانی ها هستند؟؟؟.اینهارا که دیگر آقا اجازه داده اند. در ضمن خود آقای مشایی توضیح دادند که مکتب ایران یعنی مکتبی که امروز ایران پرچمدار آن است مکتب حسینی است.با این تعریف ،شما چه مشکلی با مکتب ایران دارید؟؟؟در مورد بیداری انسانی،بله می شود هم مالک اشتر علی بود وهم در کنار بیداری اسلامی که آقا استفاده می کنند از لفظ بیداری انسانی برای شامل شدن غیر مسلمان ها در این حرکت جهانی استفاده کرد.شما چرا بیداری انسانی را در مقابل بیداری اسلامی تصور می کنید و آنها را در طول هم و تکمیل کننده هم نمی بینید.در ضمن خود آقا هم وقتی به اروپا و آمریکا می رسند از بیداری اسلامی استفاده نمی کنند.پس با تعریف شما آقا هم کمی تا قسمتی دچار انحراف شده اند!!!در مورد دورکاری دکترهم اولا با اجازه خود آقا بوده و ایشان ظاهرا قصد تصمیم گیری در مورد اینکه می توانند به کار ادامه دهند یا نه داشته اند.در نهایت هم به شکلی به دورکاری پایان دادند که دشمن خارجی و متحجرین داخلی و مخالفان دولت در جناحین را در ضربه زدن به رهبری ناامید کردند.و امروز محکمتر از گذشته در خط رهبری هستند.تا کور شود هرآنکه نتواند دید.در ضمن کاملا می شود هم مالک اشتر علی باشی و هم اگر لازم شد در برابر دشمن یکی به نعل و یکی به میخ بزنی.دشمن داخلی و خارجی تا امروز بسیار ازآقا و دکتر فریب خورده و بسیار در دام ها و بازی های طراحی شده آنها افتاده اند.شما ناراحتید؟؟؟
۳- جواب بند سوم:ما منحرف.شما مدعیان ولایی بودن واقعا در طول ۷،۸ ماه گذشته متوجه زاویه داشتن موضع گیری های استاد اعظمتان جناب آقای مصباح و نماینده های سیاسی تان با موضع رهبری در مورد دولت و حتی همان جریان موهوم انحرافی نشده اید؟؟؟بهتر است یکبار دیگر سخنان رهبری را در جمع فرماندهان سپاه و در مرقد مطهر امام و در جمع جامعه مدرسین و در جمع مداحان بخوانید.
۴- جواب بند چهارم:منظورتان از اصیل ترین اصولگرایان کیست؟وزرایی که توسط شخص احمدی نژاد از دولت کنار گذاشته شدند یا آنهایی که خودشان را لوس کرده و قهر کردند؟مشایی بدبخت که ماههاست در سکوت مطلق به سر می برد.این شمایید که دست از سرش برنمی دارید.که البته دلیل آن معلوم است.
۵- جواب بند پنجم:جناب اخوی شما همین الآن هم در پازل هاشمی نقش بازی می کنید؟؟شما از همین الان مبلغ آقای قالیباف و لاریجانی و جبهه متحد آقای مهدوی کنی شده اید.اگر این آقایان محترم را از مخالفان هاشمی می دانید لطفا به مواضع گذشته شان رجوع کنید.و به زندگی شخصیشان.و به عدالتخواهی شان.و به … .
۶- جواب بند ششم:اخوی.اتفاقا این ما جریان انحرافی هستیم که مغایرت موضع آقا را با موضع آقای مصباح تشخیص دادیم و طرف آقا را گرفتیم و از دولت و دکتر حمایت کردیم و روسپید شدیم.خدا را شکر.امروز هم هیچ تضادی بین آقا و دکتر نمی بینیم.ممکن است اختلافات سلیقه ای مثلا در مورد نوع برخورد با هاشمی بین آقا و دکتر وجود داشته باشد که در چهارچوب رابطه امام و ماموم که رابطه ای پدر و فرزندی است کاملا قابل حل است و دشمن خارجی و متحجرین داخلی و مخالفان دولت در جناحین چپ و راست باید بروند و بوق بزنند.
۷- جواب بند هفتم:اینکه با جریان انحرافی در زمین مقدسات و اصول بازی نکنید فکر خوبی است.که البته این را باید به بعضی از آقایان آیت الله و برخی ازحضرات حزب الله ی بگویید.و دیگر هم نام جریان انحرافی را به کار نبرید و یک انگ دیگر بچسبانید چون جریان انحرافی تداعی گر وجودداشتن مشکل اعتقادی بین شما و آنهاست.البته فکر نکنم سرانتان در مورد تغییر میدان مواجهه با دولت با شما هم عقیده باشند چون اصلا برنامه ای برای اداره کشور ندارند که بخواهند با دولت در میدان کار و تلاش و برنامه ریزی مقابله کنند.
۸- جواب بند هشتم:عزیزم مهم نیست زبان چه کسی دراز و زبان چه کسی بسته می شود.شما جزو همان کسانی باشید که زبانشان بسته است.اینقدر جریان انحرافی جریان انحرافی نکنید.خداشاهد است به ضرر خود شماست.آقای احمدی نژاد واقعا گفت که برای آقای مصباح نگران است.شما هم بیشتر برای آقای مصباح دعا کنید تا دیگران.
۹- جواب بند نهم:با آنکه مکر می زند باید مکر زد.همچنین به قول دکتر نامردی هم جواب دارد.
۱۰- جواب بند دهم:سرنوشت همه دست خداست.ما با حقیر دانستن خود در برابر امام زمان (عج)و نسبت دادن خوبی ها و موفقیت ها به ایشان و نسبت دادن بدیها و شکست ها به خود انشاالله عاقبت به خیر می شویم.شما عده ای از آقایان سوپر حزب الله ی و سپاهی و بسیجی و روحانی و ریشی و چادری هم بهتر است کمی به سرنوشت خود فکر کنید.شاید شما هم در معرض خطر انحراف و بدعاقبتی باشید.
عجیبه یه متنی ام در انتقاد به احمدی نژاد نوشتی حسین آقا…
اینجا که تا چشم کار میکنه علیه همه مطلب هست إلا جریان انحرافی!
هرچند دیر مطلب رو دیدم،اما بازم چشمم روشن شد با دیدن این مطلب،نه از روی بغض به احمدی نژاد،که صرفا” از روی اعتراض به اینکه چرا قدر ملت و رأی ملت رو ندونست…
امیدوارم تو این فرصت باقی مونده جبران کنه…
راستی حسین آقا،شما داستان این جادوگران دفتر ریاست جمهوری رو شنیدی؟!
بسم الله
آیا مالک، مطیع مطلق علی بود یا بعضا به وادی «دورکاری» هم می افتاد؟!
.
.
.
احسنت!
یا علی