نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
اگه همون دو سال پیش خلع لباسش می کردن کار به جائی نمی رسید که هر روز بیانیه جدید صادر کنه!
بدبخت میرحسین اسمش بد در رفته بود به زیاد بیانیه دادن. خاتمی رو دست میرحسین بلند شده. جملات تکراری و مزخرف که هر روز تکرارش میکنه.
حسین قدیانی: اینقدر دوست دارم این کثافت رو یه جا پیدا کنم، یه چک بخوابونم توی گوشش! آخ آخ آخ! آرزو به دلم نمونه کاش!
شانزده/نظام شرایطی را برای من فراهم کندتابرای تبلیغات انتخاباتی سفرهای اروپایی داشته باشم وحتما بدین منظوربه ایتالیا نیز سری بزنم !!!
حسین قدیانی: اگه مثل بچه آدم ادامه بدهید، نوشته های شما به متن اضافه می شود؛ ممنون!
“وزارت کشور باید تمهیداتی بیاندیشد که مرفهین بی درد، رای شان ۳بار خوانده شود. اهل فسق و فجور ۵بار. شیرین عبادی ۱۲بار. خاندان اشراف، خیلی!!”
“هرگونه تمرکز روی دیگران، منجر به عدم شرکت بنده در انتخابات خواهد شد.”
شاید این مطلب طنز به نظر برسد ولی باور کنید سخنرانی ها و بیانیه ها و نامه های خاتمی ملعون، در این چند وقت گذشته، دقیقا چیزی شبیه به همین است که شما گفتید.
فکر می کردم از رو می رود ولی میبینم هر روز در حال اراجیف بافی است!
ممنون داداش حسین؛
خسته نباشید.
آخ آخ آخ…
بدبختی اینجاست که محافظین مسئولین ما تا آخرین لحظه ممکن اجازه تیراندازی ندارند، اما محافظان فتنه گران، بی تعارف زود دست به اسلحه می شوند!
خاتمی خیلی ترسوست، خیلی!
کروبی از خاتمی شجاع تر بود!!! 🙂
نظام باید شرایطی را فراهم کند که ایزی لایف های بوگندو هفته ای یک بار با مجوز میتینگ نیمه سیاسی برگزار کرده و سه شنبه اول و آخر هر ماه تظاهرات خداجویانه راه بیندازند.
هفده/شرط دیگر اینکه وام بلاعوض به جهت تأمین یکصد عبا باطیفهای رنگ شکلاتی برای بهتر انجام شدن دیدارهای انتخاباتی ، میتینگ آمدنهایم ! (داشته باشیدسریال وضعیت سفیدرو)و ایضاًملاقاتهای حین سفرهای در پیش روکه برای تأثیرگذاری بیشتر در قلوب و چشمهای مشتاق از اوجب واجبات است ، در اختیاراینجانب به عنوان مظهر تمدن کشور قرار گیرد.
می گم شما نمی خواید یه روزنامه بزنید ما رو استخدام کنید؟
والا.
حسین قدیانی: در قطعه ۲۶ من استخدام شمام!
البته روزنامه ای که ما بخوایم بزنیم دو روزه توقیف می شه کل یوم می ریم آب خنک می خوریم.
حرفم رو پس می گیرم. روزنامه نزنید. من هنوز جوونم.
شرط بعدی:
“نظام باید یک گل زیبا و کوچک باشد نه یک درخت، تا نشست و برخاست یک گنجشک (زشت) را هم احساس کند.”
کنایه بود دیگه
یاعلی
نظام باید کلا نظام دفع حداقلی را برچیند و جذب صد و ده، بیست درصدی داشته باشد، آن ده، بیست درصد را هم خودم با هیلاری و جرج و جین و باقی برو بچ موساد و کاخ سفید همآهنگ میکنم، نگران نباشید!
چه افتخاری ازین بالاتر که درسومین نظر این متن آقای حسین آقاروی ما اسم گذاشت.(بچه آدم)من از پاییز ۸۹ بصورت پراکنده کامنت میگذاشتم اولینش با اسم (به خاک افتاده ماه ) بود و بقیه همش با عنوان ناشناس البته زیاد هم نمی شد چندین ماهی هم کلا ارتباطم با اینترنت قطع بود تا اینکه بعد از مدتها وفقط خواندن متنها،در نوشتاراحمدی رفسنجانی نظرم را گذاشتم و از فونت درشت آقای حسین آقاهم بهره مندگشتم.تاامشب که نظراتم با دو عنوان (ناشناس وبچه آدم )مورد لطف صاحب قلم قطعه دبش! بیست وشش قرار گرفته و در متن اصلی ایشان جای داده شد.شاکرم خدارا!
نظام باید برای رو کم کردن ساندیس خورهایی که در ۹ دی حماسه افریدند, به تمام طرفداران ما ساندویج دهد, تا پر انرژی تر از ۹ دیی ها حماسه افرینی کنند!
نظام باید اجازه دهد من خاک بر سر برای یک بار هم که شده در خاک ایران و علنی با جرج سوروس ملاقات کنم و مشق هایم را بهش نشان بدهم. بابا عقده ای شدم اینقدر زیر زیرکی کار کردم. اح.
اینم اگه خوب بود اضافه بنما
نظام باید باید ملت را گوش دراز و پشت گوش مخملی فرض کند تا دادگاه عوامل ۹ دی برگزار شود و مسئول کمیته صیانت از آرا رو هم آقای کروبی جیگر طلابر عهده داشته باشه که کسی از چهار نفر پنجم نشه تا ما به یاد تیر ۷۸ و خرداد ۸۸ یه سری با بروبکس به بیت رهبری بزنیم و بعدش یه سر به کنفرانس برلین با اکبر کوتول(گنجی) بزنیم
بیست و یک:
از الان تا پایان انتخاب نشدنم هیچکس, تاکید جدی میکنم هیچکس حق ندارد معنی حرفهایی که در سخنرانی های پر شورم میزنم را بپرسد چون آنقدر عجیب است که خودمم نمیفهمم چه میگویم چه برسد به مفسرین. البته کف و سوت و جیغ و فریاد شادی هنگام سخنرانی, بخصوص در شبهای شهادت معصومین مانعی ندارد چون نماد مردم سالاری دخترا و پسران خداجوست.
امیدوارم که به آرزوتون برسین و از طرف همه مون جانانه بزنیدش!!!
چقدر شرط دارد این ملعون برای حضور در انتخابات!
انشالله که آرزوی حضور مجدد در عرصه سیاسی کشور را به گور خواهد برد.
حسین قدیانی: اینقدر دوست دارم این کثافت رو یه جا پیدا کنم، یه چک بخوابونم توی گوشش! آخ آخ آخ! آرزو به دلم نمونه کاش!
الهی آمــــــــــــــــــــــــــــین.من به شخصه دعامیکنم.
ایول داداش.تورو خدا یکی از طرف منم بزن.دلم از دستش خیلی پرِ.فلان فلان شده ی بوووووووووووووووووووووق.همون دوره ای که رییس جمهورمون بود ازش خوشم نمیومد.اونموقع فقط به احترام سیدبودنش بهش فحش نمیدادم.
انقدر گفت آزادی ازادی،حساسیت و الرژی پیداکردم نسبت به این کلمه.
خلاصه کلام ، اصل کلام : نظام بذاره من کاندیداشم، نظام یه کاری کنه من برم مجلس ، مجلس هم یه کاری کنه من بشم رییس مجلس .تا دوسال بعدشم خدابزرگه باز طرح میچینیم عزم راسخ جزم میکنیم برای رییس جمهوری ایرانی تا چه مقبول دوستان اونوآبی افتد و چه در نظر خداجویان این ور خاکی آید!
“اینقدر دوست دارم این کثافت رو یه جا پیدا کنم، یه چک بخوابونم توی گوشش! آخ آخ آخ! آرزو به دلم نمونه کاش!”
آرزوی مشترکی است
آرزو به دل نمونی صلوات
حسین قدیانی باید مرد و مردانه قول بدهد که از این به بعد این قدر به ما گیر سه پیچ ندهد و این شیخ بی سواد را مدام بر فرق سر ما نکوبد. وگرنه من نیستم
حسین قدیانی: زیرزیرکی دارم یه کارآیی توی کامنتاتون می کنم؛ راضی باشین!
می گم کامنت هایی که فحش داره خصوصی بذاریدها.
خیلی زیباتر شد
تشکر داداش
برای برآورده شدن آرزوت داداش: اَللّهمُ صَلِ عَلی مُحَمَد وَ آلِ مُحَمَد وَ عَجِل فَرَجَهُم
آخه آدم واسه این همه واله و شیفته که ایستادن تا بهش رای بدهند؛ شرط میگذاره! اونهم، اینهمه! ما یک ضرب المثل داریم میگه:جناب! ملت،” پشت چشاش واسه شما بازه”
شرط:
اگر اینبار کاندید شوم و نظام تقلب کند دیگر هرگز حاضر نیستم به نظام برگردم. حتی به خاطر آزادی و شما!
داداش حسین؛
شروط خاتمی برای حضور در انتخابات را اگر به صورت سریالی در کیهان می نوشتید، تا چند روز به کمک دوستان می شد این سریال را ادامه داد!
چقققققققققققدر من بدم میاد از این ملعون که نقاشی کردن یه ریش پروفسوری رو صورتش، یکی از مهمترین دغدغه های زندگیش بود!
“حسین قدیانی: زیرزیرکی دارم یه کارآیی توی کامنتاتون می کنم؛ راضی باشین!”
من به خودم می گفتم؛ چقدر بچه ها خوب می نویسن!!!!!!! البته سبک شما کاملا مشهود است و تقریبا نوشته های شما حتی بدون نام نویسنده نیز قابل تشخیص است. یعنی گه گاه بعضی از کامنتها خیلی به نوشته های شما می زند. نمی دانیم بگذاریم به حساب این که بچه ها از شما رنگ گرفته اند یا شما اندکی دست کاری فرموده اید.
یه رفیق دارم می گفت بچه که بوده یه بار توی مهد خیال کرده گوشت کوبه. راه می رفته و به ملت می گفته من گوشت کوبم. باید تو رو بکوبم.
یه صبح تا ظهر کل مهد رو به گریه انداخته بوده.
داشتم فکر می کردم یه ملاقات با خاتمی براش ترتیب بدیم شاید این مسخ شدنش به یه دردی بخوره. البته الان دیگه از گوشت کوبی در اومده بیشتر به چکش شباهت داره.
…
حسین قدیانی: حیف که اینجا را نامحرم هم می بیند، و الا تایید می کردم مسعودخان!
نظام باید از گوگولی مگولی های لس آنجلسی دعوت کند بیایند توی بغل شجریان عکس بیندازند تا من برای تبلیغات به عنوان نماد نئو گفتگوی تمدن ها از آن استفاده کنم. اگه این کارها را بکنید دیگه از خوشحالی جفتک می زنم و قول می دم تا زمانی که نظام سرنگون بشه هی کاندید بشم.
اوباما و سارکوزی باید حواسشان به میکروفون های کنار دستشان باشد؛ که مبادا خدای ناکرده رابطه ی ارباب و رعیتی ما لو برود.
{فکر کنم قشنگ نشد؟}
حسین قدیانی: این «فکر کنم قشنگ نشد» فی حد ذاته(!!) خودش قشنگ بود!!
این همه کامنتی که گذاشتم واسه رو کم کنی بود ها.
خواستم ثابت کنم همه کامنت های من عمومی و در راستای متن های شماست. یاه یاه یاه.
مزاح بود. گفتم دور همیم خوابمون نبره!
خدا خاتمی رو لعنت کنه. یکی نیست بهش بگه بابا تو دیگه…!در ضمن یک نکته بهداشتی:
میکروب ها موجودات خطرناکی هستند که در اماکن کثیف زندگی می کنند و البته اگر از نوع سیاسی باشند, دارای افکار کثیفی هستند که نزدیک شدن به انها باعث بیماری می شود!
الان اسلامی ایرانی میاد، میگه چرا گفتی “فی حد ذاته”؟
این جواب هایی که هی فرت و فرت می ره زیر کامنت های مسعود ساس عواقب داره ها. گفته باشم.
کامنت قبلی “والا”ش جا موند.
والا.
فردا یهو میبینی شیخ بی سواد، همه این مفاد شرط نامه رو به اسم خودش داده بیرون
طفلک سواد درست حسابی که نداره
سر به تنت نباشه که اینقدر شرط بذاری!!
کارگزاران ۲ باید نسبت به تأسیس اصلاح طلبان ۲ سریع تر اقدام نموده، تا ماهم از امکانات پشت پرده ی جریان انحرافی در تبلیغات انتخاباتی به نحو احسن سوء استفاده نماییم!
ملت شهید پرور علی الخصوص همشهری های عزیز باید قول بدند هرجامیرم برای اظهار وجود با دسته گل ازم استقبال کنند نه با لنگه کفش وگرنه ما نیستیم
نظام نباید هیچ گونه عکس و فیلم هنگام شادی بعد از پیروزی در انتخابات از من و تیم انتخاباتیم نشون بده!
ای کاش به روز قضا هم اعتقادی داشتیم
شما چماق بدستها هم عالمی دارین واسه خودتون. جالب بود کلی خندیدیم مخصوصا اون آرزوی سیلی زدن.
کاری نداره واسه شما امروز حکمش رو سفارش بدین کیهان بنویسه و فردا اجراش کنید!
چه خبر شرط و شروط….
حالا خوب کسی بهش محل نمیذاره ….
اگه نظام می رفت خواستگاریش چقدر شرط می ذاشت؟!!
والا….
همین جوری بگذره ، لابد می گه من به جز “رهبری ” به هیچ سمت دیگه ای راضی نمی شم ….
مردم هم دیگه لطفاً ۹ دی خلق نکنند و اگر همچین کردند؛ حسین قدیانی نباید “نه ده ”
خلق کنه….
داداش حسین خوشم اومد خوب دهان طرف را آسفالت کردی.
مرد نیست و الا یه روز تنها و بی بادیگارد می اومد بیرون تا بهش حالی کنیم یه من ماست چقدر کره داره.
به قلی پور:ماچماق به دست ، شما چماق به دل!!!
نظام باید قول بده، احمد جنتی و احمد خاتمی و هر چی احمده، حق برگزاری
نماز جمعه رو ندارند و بجاش من و شیخ بیسواد هرجمعه و بلکه بیشتر! بریم پشت تریبون نماز جمعه!
…
حسین قدیانی: ولش کن!
کشته ی اون ولش کنِتم داداش!
نزدیک ایام مرگ یه … هست. بچه قمی ها یادشونه. آخ آخ آخ
____________________________________
دارم میرم ختم یه ملعونی. بابام میگه میری از اغتشاش جلوگیری کنی؟
پـ نـ پـ میرم ازشون بپرسم چه طوری مردم خداجو شدن !!!
نظام باید قول بده که من و شیخ بی سواد وقتی خواستیم شادی بدی از انتخابات کنیم به سبک نصرتی و رضایی ما رو آزاد بگذاره تا جورج و مهدی .ه و عربای شیخ نشین حوزه خلیج فارس و یوگی دوستان و ….. با ما در شادی بعد از انتخابات شریک باشند
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/80022/%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D8%B3%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF-
ظاهرا خیلیها تو نت هنوز نمیدونن آرملیا کیه!!
با سلام به شما انگار من دیر رسیدم و گویا شرط و شروط تموم شد. من می خواستم شرطی را اضافه کنم ماجرایی که خودم شخصا در اینجا شاهدش بودم شرط سی و سوم:
نظام باید قول بدهد آراء خارج نشینانی را که در صبح انتخابات در جلوی درب سفارت خانه ها ی ایران تظاهرات کردند و فحش و سنگ نثار مردم رای دهنده می کردند و فردای همونروز باز همونها جلوی سفارت اومده و می گفتند “رای ما رو پس بده” به تعداد رای نداده آنها و حتی فحشها و سنگهایی که حواله مردم می کردند به نفع ما رای حساب کنند.چرا که ما و طرفداران ما همه طرفدار آزادی بوده و برای تحقق یافتن ” گفتگوی تمدنها” از پاره آجر و سنگ حتی در اروپا استفاده می کنیم.
از شوخی های شما بچه های خوب جزیره ی مجنون که بگذریم بیچاره نظام که باید ،بایدهای این جماعت را بشنود … پیر شد نظام…
“نظام باید تائید کند ادعای ما را مبنی بر اینکه ما سکولاریست هایی خداجو و اومانیست هایی خدامحور و دین پژوه و روشنفکرانی غیوریم”
…
دیگه شرط جدیدی تازگی نذاشتن؟ بهشون بگین تو رو خدا تعارف نکنن، نمی گفتنم ما می رفتیم دست بوس!!!