تقدیم به همه سرداران شهید و رشید سپاه/ مادر شهیدان زین الدین شعار نمی داد

۲ برادر، یکی «مهدی» و یکی «مجید» ۲۷ سال پیش، درست در چنین روزی از کرمانشاه که آن روزها باختران خوانده می شد، عازم سردشت بودند تا منطقه عملیاتی جبهه های غرب را شناسایی کنند، اما در همین اثنا و در درگیری با نیروهای ضد انقلاب به شهادت می رسند.

مهدی می گفت: «این سفر، ما را دربست می برد بهشت. خواب دیده ام».

رویای مهدی، صادقه بود. آن روزها اما آبان ۶۳ بود و خیلی از سرداران نسل اول سپاه به شهادت رسیده بودند. تابوت پشت تابوت. گل لاله پشت گل لاله. این ۲ برادر از همین سلسله بودند. برادر بزرگ تر فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب بود و برادر کوچکش، در تیپ ۲ همین لشکر، فرمانده اطلاعات عملیات. خاکی بودند و فروتن. دقت عجیبی داشتند به بیت المال.

مادرشان در وصف مهدی می گوید؛ «وقتی رسیدیم دزفول و وسایل مان را جا به جا کردیم، گفت: می روم سوسنگرد. گفتم: مادر! منو نمی بری، اون جلو رو ببینم؟ گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله».

القصه! آن روزها رسانه های دشمن، شهادت این ۲ برادر را نمادی از این گرفتند که دامن سپاه از نیروی خبره، قوی و دانشمند، متاثر از ۴ سال جنگ، -البته تا آن مقطع- خالی شده و تا می توانستند زدند و رقصیدند.

نشان به آن نشان که یکی از سناتورهای وقت آمریکا، نیم روزی بعد از شهادت برادران شهید ما، سپاه را «نیروی بی سردار» خواند که عن قریب است همه فرماندهان رده بالا و موثرش کشته -بخوانید شهید- شوند. این خوشحالی اما بر ملت شریف ایران گران آمد. اول کسی که پشت میکروفن رفت و در شهر زادگاه این شهیدان، یعی قم، دندان خنده های دشمن را شکست، جز مادر این شهیدان نبود. این شیرزن چنان لسان «زینب» در کام گرفت و چنان خطبه ای خواند، که در همه رسانه های جناح دوست و دشمن منعکس شد.

این مادر مکرمه در جایی از سخنانش، بیش از سینه دوست، کینه دشمن را خطاب قرار داد و گفت: «من بسیار شرمنده ام که جز این ۲ فرزند، چیز دیگری برای قربانی کردن در راه اسلام ندارم، اما همرزمان مهدی و مجید، عن قریب است که انتقام خون شهدا را از دشمن بگیرند. آنچه در سپاه به وفور یافت می شود، سردار عاشورایی است. خون مهدی و مجید، قوی تر خواهد کرد سپاه را».

قصه البته به اینجا ختم نشد. خیلی زود جانشین مهدی در لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب، مشخص شد و سردار اسماعیل صادقی، که خود بعدها به کاروان شهدا پیوست، فرمانده لشکر قم شد.

رئیس جمهور وقت که رئیس شورای عالی دفاع هم بود، در پیامی به سردار اسماعیل صادقی نوشت: «بی شک این خون های پاک، همگان را در پی گیری هدف های بزرگ اسلامی، مصمم تر و بازوی پرتوان رزمندگان را نیرومندتر می سازد».

روزگار گذشت، جنگ تمام شد، اما یک وجب از خاک ما، دست دشمن نیفتاد. سپاه در خلال جنگ، سرداران زیادی از دست داد، اما خیلی بیشتر از تعداد سرداران شهید، موفق شد که سرداران رشید و آماده شهادت تربیت کند که «شهدای غدیر» از جمله ایشان اند.

باز هم القصه! پس از شهادت «حسن تهرانی مقدم» و دیگر همسنگرانش، دشمن دوباره همان راه گذشته را می رود و اینگونه در بوق و کرنا می کند که سپاه، تنها مغز متفکر علمی-نظامی اش را از دست داده است و دیگر کسی نیست که موشک شهاب ۳ بسازد!! خامنه ای اما این بار در لباس مقدس فرماندهی کل قوا به میدان آمد و پیام دیگری صادر کرد و صورت دشمن را با یک سیلی حیدری، سرخ کرد که؛ «خدا را شکر که محصول تلاش های آنان هم اکنون در اختیار مردان جهاد است و تربیت شدگان آن مجموعه، از کفایت لازم برای ادامه آن خط نورانی برخوردارند. عزیزان من! امیدوار به تفضل بی انقطاع حضرت حق، و با استمداد از ارواح شهیدان تان، تلاش و همت را دو چندان کنید تا همه بیش از پیش بدانند که شهادت برای ما توفیقی الهی و مایه برکت و عروج برتر است».

دشمن بدبخت گمان کرده بود بعد از مهدی و مجید، سپاه قادر نیست، حسن تهرانی مقدم پرورش دهد، اما شهدای غدیر، با خون سرخ شان، دگربار پرده از این حقیقت برداشتند که سپاه، قائم به نام نیست، بلکه قائم به مرام است.

در این مرام عاشورایی، ممکن است علمداری به کاروان شهدا بپیوندد، اما عَلَم عِلم و ایمان و خودباوری، هرگز بر زمین نخواهد افتاد. نکته ای که پیش از این، البته سردار شهید لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب قم به آن در وصیت نامه خود اشاره کرده بود؛ «اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین است. هیچ کس نمی تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله الحسین نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه های پیکار می رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلاب مان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین است. من تکلیف می کنم شما رزمندگان را به وظیفه عمل کردن و حسین وار زندگی کردن. در زمان غیبت کبری به کسی منتظر، گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد؛ منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت طلبی می خواهد».

¤¤¤

سلام برادران زین الدین. سلام شهدای غدیر. سلام شهدای عرفه. سلام احمد کاظمی. سلام شهید یزدانی. سلام همت. سلام باکری. سلام قطعه سرداران بهشت زهرا. سلام سپاه. سلام سرداران سپاه. سلام آقا عزیز. سلام قاسم سلیمانی. سلام شهاب ۳ و سلام شاگردان حسن تهرانی مقدم. خیلی از شما به شهادت رسیده اید و خیلی از شما تا مرز شهادت رفته اید و یکی تان که بارها به شهادت رسیده به قول قشنگ «آقا». خون شما فقط در رگ های خودتان نیست، در رگ حیات یک ملت است. شما سرداران سپاه اسلام اید. خون شما شعبه ای از جوشش خون مطهر عاشوراست.

یزیدیان، چه کینه ای از شما پاسداران انقلاب اسلامی به دل گرفته اند. عصبانیت آمریکا و اسرائیل از سپاه، و از سرداران سپاه، نشان می دهد که شریف ترین ستاره های حضرت ماه، کارشان را بلدند؛ گیرم بخشی شان در آسمان و بعضی شان در زمین. برادران زین الدین! ما به یمن خون شما، شهاب ۳ را ساختیم. برادران شهید غدیر! به زودی برداشت می کنیم کاشته های شما را در دل زمین خودکفایی. برادر بزرگ تر شهاب ۳ در راه است. مادر زین الدین ۲۷ سال پیش، شعار نمی داد.

روزهای جنگ، یادش به خیر! نزدیک عملیات بود. می دانستم مهدی دختردار شده. یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم: «این چیه؟» گفت: «عکس دخترمه». گفتم: «بده ببینمش». گفت: «خودم هنوز ندیدمش». گفتم: «چرا؟» گفت: «الان موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی، کار دستم بده. باشه برای بعد».

¤¤¤

می ترسم مهر من و شهید کار دستم بدهد، و الا با اشک می نوشتم این نوشته را. بغض دارد کلمات… بغض دارد!

روزنامه کیهان/ ۲۶ آبان ۱۳۹۰

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ سروده ای از چشم انتظار

«فخر به آن قطعه ای، وصفِ شهادت کند، با قلم ناب تو، عشق، اجابت کند؛ هر که در این بزمِ خون، دل به شهیدان دهد، سمفونیِ لاله ها، رقصِ نجابت کند؛ مَطلعِ مبصر ما، به نام ربّ و شهید، مَخلَص این دل نوشت، حسین کتابت کند؛ مادر زینت دین، مخالف شعار و، با دو شقایق، به دین، عرض ارادت کند؛ زینت دین مهدی و شوکت دین مجید است، نام حسن مقدم، یاد رشادت کند؛ سلسله جنبان تویی، ماهِ سمای حسین(ع)، دست اباالفضلی ات، روح، طبابت کند؛ دشمن رو سیاه و ابله و درمانده ای، قدرت ایمان ما، یکسره آبت کند؛ بغض گلو را به اشک، جاری و ساری نما، اشک تو این قطعه را، نور عبادت کند»

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم رب الشهداء و الصدیقین…

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    شهید نظر می کند به وجه الله.
    این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
    این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست…
    حسین قدیانی: کامنت سیداحمد، وقتی به جای «بسم الله» با «بسم رب الشهدا» آغاز می شود، نخوانده یعنی که متن، شهدایی است…

  3. کامران می‌گوید:

    نمی دونم چرا به شدت باهات موافقم و ازت خوشم میاد؛ یه جورایی، خیلی مردی. یه جورایی یه پارچه آقایی
    حسین قدیانی: چه خوب!

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    دلم تنگ شهیدان است امشب…

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    آره دیگه …
    ارباب شهیدان هم که امام حسینه.

  6. سیداحمد می‌گوید:

    قدم گاه شهیدان است اینجا… محل رشد ایمان است اینجا…

  7. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **ولایت آبرومه… شهادت آرزومه**

  8. جماران می‌گوید:

    اى یاد تو روح‏بخش جان درویش… اى مهــــــــرِ جمالِ تو دواى دلِ ریش
    دلها همه صیدهاى در بند تواند… جوینده توست هر کسى در هر کیش

    “امام روح الله”

  9. کامران می‌گوید:

    بدی کردیم وخوبی یادمان رفت
    زدل ها لایروبی یادمان رفت
    به ویلای شمالی خو گرفتیم
    شهیدان جنوبی یادمان رفت

  10. کامران می‌گوید:

    ما از مرگ نمی هراسیم اما می ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند
    شهید مهدی رجب بیگی مغز متفکر دهه ی ۶۰

  11. سیداحمد می‌گوید:

    شهادت در راه خدا، بزرگترین معامله و سعادتی است که انسان میتواند با خدای خود انجام دهد.
    (شهید امیدعلی اسماعیلی)

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    سپیده دم خونین عشق فرا رسید دوستان. ‌ای برادر! ‌ای خواهر! تو را فقط یک پیام، تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. التماس دعا دارم.
    بخش پایانی وصیت نامه ی شهید اکبر قدیانی ۹/۲/۱۳۶۱

  13. عطشان می‌گوید:

    یک دقیقه دو دقیقه ……….
    یک ساعت دو ساعت ……..
    یک سال دوسال ………….
    یک قرن دو قرن…………….
    ماپیر شدیم اما هم چنان تا دقایقی دیگر………….

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    تا مرز ۵۹ دقیقه می شه دقایقی دیگر، و از اونجایی که اولین کامنت آقا سید ساعت ۲۲:۰۵ نوشته شده یعنی الان ۲۵ دقیقه از دقایق گذشته.
    اما انصاف بدیم که نوشتن این متن های منحصر به فرد و ویراستاریش و …زمان می بره و به نظر من، این انتظار هم زیباست…

  15. سیداحمد می‌گوید:

    متن داداش حسین باید بوی مهدی و مجید بدهد…

  16. سادات می‌گوید:

    سلام
    منکه نمی گیرم چی شد!
    لطفا بگین اهالی قطعه برای کدام متن دارن کامنت میذارن؟!
    موضوع را حدس میزنن و کامنت مینویسن؟!
    یعنی پیشواز رفتن؟!
    حالا اگه مطلب در مورد مصوبه حقوق مادام العمر سیاسیون بود تکلیف چیه؟!

  17. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سادات بزگوار
    سخت نیست!! از کامنت اول مبصر و توضیحی که داداش حسین دادن، متوجه موضوع شدیم.

  18. محمد مشکاتی می‌گوید:

    سه نقطه هم خودش دنیاییه

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    مادر شهیدان زین الدین؛
    خانواده شهدا با شهیدان خود، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری عهد و پیمان بسته‌ا‌ند و همه باید تا آخرین لحظه عمر پای عهد و پیمان خود باشیم.

  20. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
    بر قامت بی سر شهیدان صلوات
    از دامن زن مرد به معراج رود
    بر دامن مادر شهیدان صلوات

  21. عطشان می‌گوید:

    بابا الان برقارو خاموش می کنن ها. ما همچنان منتظریم.
    یالا یالا!!!

    مطمئنا متنی که بوی شهدا بده جون می ده که شب تا صبح بهش فک کنیم. پس منتظریم.

  22. عطشان می‌گوید:

    ببخشید جناب چشم انتظار !جسارتا از ساعت ۲۲:۰۵ تا۲۳:۳۰ بیشتر از ۲۵ دقیقه گذشته ها . من باز هم شرمنده ام !

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    زیبا داداش. زیبا و دشمن شکن همین.

  24. سیداحمد می‌گوید:

    “در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد؛ منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج).”

  25. چشم انتظار می‌گوید:

    عطشان بزرگوار یه بار دیگه با دقت بخونین مشخص میشه منظورم.

  26. سیداحمد می‌گوید:

    سپاهیان… شریف ترین ستاره های حضرت ماه!

    احسنت؛
    بسیار دلنشین بود.
    خدا قوت داداش حسین بی همتا!

  27. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    متن زیبائی بود، سپاسگزارم.
    خصوصا قسمت آخر

    سلام برادران زین الدین. سلام شهدای غدیر. سلام شهدای عرفه. سلام احمد کاظمی. سلام شهید یزدانی. سلام همت. سلام باکری. سلام قطعه سرداران بهشت زهرا…..

  28. عطشان می‌گوید:

    نگفتم جون می ده تا صبح بهش فکر کنیم. هوای دلمون رو مثل هوای آسمون تهران ابری کردید واگر تنها بودم حتما بارونی.

    «الان موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی، کار دستم بده. باشه برای بعد».
    امثال شهید زین الدین می ترسیدن مهر پدر و فرزندی کار دستش بده الان ولی حب پست و مال و مقام بد جور کار دست بعضی ها داده. بی خیال حیف این فضاست که …

  29. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    صفحه ۱۴ کیهان صفا پیدا کرد!!

  30. به جای امیر می‌گوید:

    غریق (گفت و شنود)

    گفت: مقامات رژیم سعودی از سازمان ملل خواسته اند که ایران را به خاطر تلاش برای ترور سفیر عربستان در واشنگتن محکوم کند.
    گفتم: آخه آل سعود خودش چی هست که سفیرش در واشنگتن باشه؟!
    گفت: یک روزنامه آمریکایی خطاب به رژیم سعودی نوشته است؛ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران نمی تواند به حاکمیت رو به زوال آل سعود کمک کند.
    گفتم: چه عرض کنم؟!
    گفت: همین روزنامه نوشته است، سقوط حسنی مبارک و بن علی و قذافی باید برای پادشاه و شاهزادگان سعودی زنگ خطر را به صدا درآورده باشد.
    گفتم: کشتی در حال غرق شدن بود و داد و فریاد مسافران به هوا بلند شده بود ولی در همان حال یکی از مسافران با عجله مشغول خوردن بود. ناخدا با تعجب از او پرسید؛ این چه وقت غذا خوردن است؟ و یارو گفت؛ اطباء گفته اند با شکم خالی نباید آب خورد!

  31. عطشان می‌گوید:

    جناب چشم انتظار من که گفتم شرمنده بعله متوجه شدم آخه شبا بنزینم تموم میشه!!!!!!

  32. محمد مشکاتی می‌گوید:

    زندگی برای من همانند یک فیلم پلیسی بود…شهید مجتبی مشکاتی

    http://up.sibdownload.com/images/ro0c12djfdbmrl4vnmlh.jpg

  33. سایه/روشن می‌گوید:

    یک احساس و حقیقت ناب:

    “لحظه ی عبور از آب هور زیباترین خاطرات من است.
    وقتی رزمندگان اسلام را سوار بر قایق ها می دیدم که به سوی دشمن می رفتند و آن قدر خوش حال و بشاش هستند و آیات قرآن را زمزمه کرده و فریاد الله اکبر بر سر زبان دارند، احساس می کردم که این بسیجی ها در بهشت هستند و به سوی خداوند خویش شتافته اند.”
    .
    .
    .
    ..::::شهید مهــــــــــــــــــدی زین الدین:::….

  34. قاصدک منتظر می‌گوید:

    خوب “ملت شهید پرور” یعنی همین دیگه! اما دشمنان ما چون کلا نفهمند, اصلا معنی این کلمه رو نمی فهمند!
    کاش از این سفرها که ادم رو دربست می بره بهشت, قسمت ما هم بشه!
    السلام ای سربداران السلام
    السلام ای جان نثاران حسین

  35. سیداحمد می‌گوید:

    “شهادت، داستان ماندگاریِ آنانی است که دانستند
    دنیا جای ماندن نیست…”

  36. چشم انتظار می‌گوید:

    ببخشید مثل همیشه نشد ولی به هر صورت تقدیم شما.
    فخر به آن قطعه ای، وصفِ شهادت کند
    با قلم ناب تو، عشق، اجابت کند
    هر که در این بزمِ خون، دل به شهیدان دهد
    سمفونیِ لاله ها، رقصِ نجابت کند
    مَطلعِ مبصر ما، به نام ربّ و شهید
    مَخلَص این دل نوشت، حسین کتابت کند
    مادر زینت دین، مخالف شعار و
    با دو شقایق، به دین، عرض ارادت کند
    زینت دین مهدی و شوکت دین مجید است
    نام حسن مقدم، یاد رشادت کند
    سلسله جنبان تویی، ماهِ سمای حسین(ع)
    دست اباالفضلی ات، روح، طبابت کند
    دشمن رو سیاه و ابله و درمانده ای
    قدرت ایمان ما، یکسره آبت کند
    بغض گلو را به اشک، جاری و ساری نما
    اشک تو این قطعه را، نور عبادت کند
    حسین قدیانی: مثل همیشه ممنون از تو و ذوق تو و سرعت عمل عجیب و غریبت!

  37. سیداحمد می‌گوید:

    داداش “سرعت عمل عجیب و غریب” را خوب آمدی!

  38. احساس به یاد سلاله! می‌گوید:

    حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیثی مفصّل که در باب مقام شهید از قول رسول خدا بیان داشته اند می فرماید :
    خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

  39. احساس می‌گوید:

    کاش “بعضی ها” هم یاد می گرفتن چطوری “مهر پدر و فرزندی” شان را کنترل کنند!!!

  40. ف. طباطبائی می‌گوید:

    چه خوب که تو این روزها از شهیدان زین الدین نوشتید. چقدر هم عالی نوشتید.
    ارتباط جالبی وجود داره بین پیامی که آقا به سردار شهید صادقی دادن و پیامی که برای شهادت سردار تهرانی مقدم فرستادن.
    این بیانگر اهمیت و ارزش سپاهه. بیانگر فرهنگی که در سپاه وجود داره. بیانگر اعتمادی و اعتقادی که آقا به سپاه دارن.

  41. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سپاهیان همه مدیون عشقند… خدا مردان حق مجنون عشقند
    خراسانی ترین سید مخور غم… که پاسدارن حواریون عشـــقند

  42. این چشم انتظار واقعا عجیبه
    جدی به دلم نشست – عجب شعری بود

  43. م.طاهری می‌گوید:

    شتر در خواب بیند پنبه دانه!

  44. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    عالی بود این نوشته…
    آدم غبطه می خورد به این قلم. در چنین مواقعی با خودم می گویم، کلا نوشتن را بگذارم کنار…
    خدا برکت دهد به قلمتان.

  45. بهنام می‌گوید:

    مادر! منو نمی بری، اون جلو رو ببینم؟
    گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله
    .
    .
    ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

  46. سایه/روشن می‌گوید:

    با اجازه مبصر محترم،
    جناب “چشم انتظار” خیلی زیبا بود.
    مخصوصا دو بیت اولش!

    “فخـر به آن قطعه ای، وصـــــفِ شهادت کند
    با قلــــــــم ناب تو، عشـــــــــــق، اجابت کند
    هر که در این بزمِ خـون، دل به شهیدان دهد
    سمفونیِ لالـــــــه ها، رقصِ نجابــــــــت کند”
    .
    .
    .

  47. پری می‌گوید:

    بگم چیِ نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم؟ این که همیشه از اتفاقهای گذشته یه مصداق قشنگ توی اتفاقهای امروز, و یا برعکس مصداق از امروز توی گذشته, خیلی قشنگ پیدا میکنید. یا وقتی مصداق عکس پیدا میکنید.
    در ضمن چرا برای مطالبی که اون بالا مینویسید جای کامنت گذاشتن نذاشتید؟!

  48. سیداحمد می‌گوید:

    پری!

    مطلبی که بالا می گذارند، یعنی کدام مطلب؟
    ستون بالای سایت، همین ۲۰:۶ است که شما کامنت گذاشتید!

  49. پری می‌گوید:

    تو صفحه اصلی جا نداره برا کامنت.

  50. سیداحمد می‌گوید:

    هیچ کدام از متن ها در صفحه اصلی برای کامنت جا ندارند!
    شما در صفحه اصلی فقط متن را می بینید، برای گذاشتن کامنت، باید روی تیترها کلیک کنید تا بخش ارسال کامنت را ببینید!

  51. جلال معترف می‌گوید:

    دادش حسین قدیانی خدا رو شکر که شما هستید و میدونید چی بنویسید.
    مسیری که شما در سایتتون طی می کنید، درست ترین مسیر ممکنه.
    نه کاری به بازی ها و شایعه ها دارید، نه از گفتن حرف حق هراس دارید.
    وقتی وارد قطعه میشم احساس شخصیت و شعور می کنم.
    ضمنا باز هم از اینکه جواب کامنتا رو می دید ممنون.

  52. بی نوا!! می‌گوید:

    خوب می نویسی یعنی خوب با کلمات بازی میکنی.
    میدونی نوشته هات منو یاد کی میندازه؟یاد شعرای آهنگران زمان جنگ.
    البته بی انصافیه اگر هنرتو نادیده بگیرم. سطح سوادت هم بالاست.
    اما همه اینها به چه درد میخوره؟مطمئن باش امروز فرداست که بمباران آمریکا شروع بشه.از جنگ میترسم.از آوارگی و بدبختی می ترسم.از اینکه اینهمه زحمات مردممون برباد بره میترسم.خیلی سختی کشیدیم تا مملکتمون آباد شد.اگر بیان و ویرانش کنن چی؟یعنی دوباره یه عده باید بی پدر بشن؟دوباره باید اسیر و آواره داشته باشیم؟اگر نخوایم جنگ بشه باید چه کار کنیم؟
    حسین قدیانی: مومن به خدا و وعده های خدا، همچین حرف نمی زند. اگر جنگ، نکبتی است، اما ترس، مضراتش از جنگ هم نکبتی تر است. بگذریم که امروز، ما در موضع قوت هستیم، نه ضعف.

  53. چشم انتظار می‌گوید:

    خدایا از این که چنین نعمت بزرگی به نام قطعه ی مقدس ۲۶ به ما دادی از تو سپاس گزاریم.
    بارها عرض کردم اندک ناقابلی که تقدیم می شه، فقط به برکت این پایگاه عزیز و دوست داشتنی و داداش حسین عزیز و سید بزرگوار و ستاره های با صفاست. ممنون از لطفتون. امیدوارم لایق ادامه ی این راه باشیم.

  54. لجمن می‌گوید:

    دیشب میهمان این دو برادر شهید در گلزار شهدای قم بودیم :
    http://s2.picofile.com/file/7186846983/SAM_0620.jpg

  55. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    خون شما فقط در رگ های خودتان نیست، در رگ حیات یک ملت است. شما سرداران سپاه اسلام اید. خون شما شعبه ای از جوشش خون مطهر عاشوراست….
    .
    .
    .
    کی خسته ست ؟ دشــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
    .
    .
    .
    ممنون ک هستین (:

  56. پری می‌گوید:

    زیر همه مطالب غیر از بالایی نوشته مثلا ۳۴ دیدگاه. روی اون که کلیک میکنید نظرات رو نشون میده. اما تو مطالب بالایی نیست. خوب من اولش نمیدونستم باید روی تیترش کلیک کنم. کلی تلاش کردم تا متوجه شدم!!

  57. به جای امیر می‌گوید:

    عقرب (گفت و شنود)

    گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به آمریکا پناهنده شده در وبلاگ خود نوشته «آمریکایی ها که ما را می شناسند با تحقیر به ما نگاه می کنند و گروه های اپوزیسیون ایرانی را مزدوران بی شخصیت می دانند.»
    گفتم: مگه مزدور نیستند؟
    گفت: این مدعی اصلاحات نوشته «آمریکایی ها می گویند ایران مثل ۹۹ درصد مردم آمریکا حامی جنبش وال استریت است و شما گروه های اپوزیسیون باید از مزدوری برای دولت یک درصدی آمریکا شرمنده باشید.»
    گفتم: خب! حرف حساب که جواب نداره.
    گفت: همین یارو نوشته؛ از این که افراد دست چندمی مثل موسوی و خاتمی و کروبی مرا فریب داده و زندگی ام را تباه کرده اند احساس حقارت می کنم.
    گفتم: چاره کار این است که بگوید چنگیز و موسولینی و استالین زندگی مرا به باد داده اند!… یارو را عقرب نیش زده و در حال مرگ بود، به دوستانش گفت؛ روی سنگ قبرم بنویسید؛ پلنگ مرا دریده است!

  58. شهید آینده می‌گوید:

    خیلی عالی بود داداش حسین خیلی خوب بود
    خدا توفیق بده به شما و قلم شما
    اللهم عجل لولیک الفرج

  59. سیداحمد می‌گوید:

    امروز سالگرد عملیات نامنظم “ظفر۴” است که در سال ۶۶، در استان دهوک عراق، با رمز “یا رسول الله (ص)” انجام شد.
    هدف عملیات انهدام تاسیسات نظامی-اقتصادی دشمن بعثی بود.
    این عملیات با موفقیت به پایان رسید.

    نثار ارواح مطهر شهدای این عملیات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  60. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    موشک شهاب ۳ایران خیلی برد دارد
    سردار سلیمانی ایرانی خیلی برد دارد
    دانش علمی سپا ایران خیلی برد دارد
    نیروی اطلاعاتی ایران خیلی برد دارد
    مردم ایران خیلی برد دارند
    رهبر ایران (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم )خیلی برد دارد
    بطور کلی ایران خیلی برد دارد.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  61. رسوا می‌گوید:

    سلام
    چرا صداو سیما درباره ی جریان فتنه و جریان انحرافی برنامه نمی گذارد.

    “”چون قسمت ارتباط با ما رو پیدا نکردم اینجا پیام گذاشتم””
    یاعلی

  62. ابوالفضل می‌گوید:

    بسم الله
    چقدر دوست داشتنی است وفای این سپاهیان به انقلاب؛ همیشه آماده بودنشان؛ مطیع امر بودنشان.
    چقدر دوست داشتنی است آرم الهی و آسمانی شان،‌ چقدر دوست داشتنی است لباس های سبز خوشرنگ شان.
    چقدر دوست داشتنی است “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی”
    افتخارم این است که پدر و مادرم این لباس سبز مقدس را بر تن کرده اند.
    افتخار می کنم…

    یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.