نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
بسم رب الشهداء و الصدیقین…
شهید نظر می کند به وجه الله.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست…
حسین قدیانی: کامنت سیداحمد، وقتی به جای «بسم الله» با «بسم رب الشهدا» آغاز می شود، نخوانده یعنی که متن، شهدایی است…
نمی دونم چرا به شدت باهات موافقم و ازت خوشم میاد؛ یه جورایی، خیلی مردی. یه جورایی یه پارچه آقایی
حسین قدیانی: چه خوب!
دلم تنگ شهیدان است امشب…
آره دیگه …
ارباب شهیدان هم که امام حسینه.
قدم گاه شهیدان است اینجا… محل رشد ایمان است اینجا…
**ولایت آبرومه… شهادت آرزومه**
اى یاد تو روحبخش جان درویش… اى مهــــــــرِ جمالِ تو دواى دلِ ریش
دلها همه صیدهاى در بند تواند… جوینده توست هر کسى در هر کیش
“امام روح الله”
بدی کردیم وخوبی یادمان رفت
زدل ها لایروبی یادمان رفت
به ویلای شمالی خو گرفتیم
شهیدان جنوبی یادمان رفت
ما از مرگ نمی هراسیم اما می ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند
شهید مهدی رجب بیگی مغز متفکر دهه ی ۶۰
شهادت در راه خدا، بزرگترین معامله و سعادتی است که انسان میتواند با خدای خود انجام دهد.
(شهید امیدعلی اسماعیلی)
سپیده دم خونین عشق فرا رسید دوستان. ای برادر! ای خواهر! تو را فقط یک پیام، تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. التماس دعا دارم.
بخش پایانی وصیت نامه ی شهید اکبر قدیانی ۹/۲/۱۳۶۱
یک دقیقه دو دقیقه ……….
یک ساعت دو ساعت ……..
یک سال دوسال ………….
یک قرن دو قرن…………….
ماپیر شدیم اما هم چنان تا دقایقی دیگر………….
تا مرز ۵۹ دقیقه می شه دقایقی دیگر، و از اونجایی که اولین کامنت آقا سید ساعت ۲۲:۰۵ نوشته شده یعنی الان ۲۵ دقیقه از دقایق گذشته.
اما انصاف بدیم که نوشتن این متن های منحصر به فرد و ویراستاریش و …زمان می بره و به نظر من، این انتظار هم زیباست…
متن داداش حسین باید بوی مهدی و مجید بدهد…
سلام
منکه نمی گیرم چی شد!
لطفا بگین اهالی قطعه برای کدام متن دارن کامنت میذارن؟!
موضوع را حدس میزنن و کامنت مینویسن؟!
یعنی پیشواز رفتن؟!
حالا اگه مطلب در مورد مصوبه حقوق مادام العمر سیاسیون بود تکلیف چیه؟!
سادات بزگوار
سخت نیست!! از کامنت اول مبصر و توضیحی که داداش حسین دادن، متوجه موضوع شدیم.
…
سه نقطه هم خودش دنیاییه
مادر شهیدان زین الدین؛
خانواده شهدا با شهیدان خود، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری عهد و پیمان بستهاند و همه باید تا آخرین لحظه عمر پای عهد و پیمان خود باشیم.
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر شهیدان صلوات
بابا الان برقارو خاموش می کنن ها. ما همچنان منتظریم.
یالا یالا!!!
مطمئنا متنی که بوی شهدا بده جون می ده که شب تا صبح بهش فک کنیم. پس منتظریم.
ببخشید جناب چشم انتظار !جسارتا از ساعت ۲۲:۰۵ تا۲۳:۳۰ بیشتر از ۲۵ دقیقه گذشته ها . من باز هم شرمنده ام !
زیبا داداش. زیبا و دشمن شکن همین.
“در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می شود و کسی می تواند زندگی کند که منتظر باشد؛ منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج).”
عطشان بزرگوار یه بار دیگه با دقت بخونین مشخص میشه منظورم.
سپاهیان… شریف ترین ستاره های حضرت ماه!
احسنت؛
بسیار دلنشین بود.
خدا قوت داداش حسین بی همتا!
متن زیبائی بود، سپاسگزارم.
خصوصا قسمت آخر
سلام برادران زین الدین. سلام شهدای غدیر. سلام شهدای عرفه. سلام احمد کاظمی. سلام شهید یزدانی. سلام همت. سلام باکری. سلام قطعه سرداران بهشت زهرا…..
نگفتم جون می ده تا صبح بهش فکر کنیم. هوای دلمون رو مثل هوای آسمون تهران ابری کردید واگر تنها بودم حتما بارونی.
«الان موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی، کار دستم بده. باشه برای بعد».
امثال شهید زین الدین می ترسیدن مهر پدر و فرزندی کار دستش بده الان ولی حب پست و مال و مقام بد جور کار دست بعضی ها داده. بی خیال حیف این فضاست که …
صفحه ۱۴ کیهان صفا پیدا کرد!!
غریق (گفت و شنود)
گفت: مقامات رژیم سعودی از سازمان ملل خواسته اند که ایران را به خاطر تلاش برای ترور سفیر عربستان در واشنگتن محکوم کند.
گفتم: آخه آل سعود خودش چی هست که سفیرش در واشنگتن باشه؟!
گفت: یک روزنامه آمریکایی خطاب به رژیم سعودی نوشته است؛ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران نمی تواند به حاکمیت رو به زوال آل سعود کمک کند.
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: همین روزنامه نوشته است، سقوط حسنی مبارک و بن علی و قذافی باید برای پادشاه و شاهزادگان سعودی زنگ خطر را به صدا درآورده باشد.
گفتم: کشتی در حال غرق شدن بود و داد و فریاد مسافران به هوا بلند شده بود ولی در همان حال یکی از مسافران با عجله مشغول خوردن بود. ناخدا با تعجب از او پرسید؛ این چه وقت غذا خوردن است؟ و یارو گفت؛ اطباء گفته اند با شکم خالی نباید آب خورد!
جناب چشم انتظار من که گفتم شرمنده بعله متوجه شدم آخه شبا بنزینم تموم میشه!!!!!!
زندگی برای من همانند یک فیلم پلیسی بود…شهید مجتبی مشکاتی
http://up.sibdownload.com/images/ro0c12djfdbmrl4vnmlh.jpg
یک احساس و حقیقت ناب:
“لحظه ی عبور از آب هور زیباترین خاطرات من است.
وقتی رزمندگان اسلام را سوار بر قایق ها می دیدم که به سوی دشمن می رفتند و آن قدر خوش حال و بشاش هستند و آیات قرآن را زمزمه کرده و فریاد الله اکبر بر سر زبان دارند، احساس می کردم که این بسیجی ها در بهشت هستند و به سوی خداوند خویش شتافته اند.”
.
.
.
..::::شهید مهــــــــــــــــــدی زین الدین:::….
خوب “ملت شهید پرور” یعنی همین دیگه! اما دشمنان ما چون کلا نفهمند, اصلا معنی این کلمه رو نمی فهمند!
کاش از این سفرها که ادم رو دربست می بره بهشت, قسمت ما هم بشه!
السلام ای سربداران السلام
السلام ای جان نثاران حسین
“شهادت، داستان ماندگاریِ آنانی است که دانستند
دنیا جای ماندن نیست…”
ببخشید مثل همیشه نشد ولی به هر صورت تقدیم شما.
فخر به آن قطعه ای، وصفِ شهادت کند
با قلم ناب تو، عشق، اجابت کند
هر که در این بزمِ خون، دل به شهیدان دهد
سمفونیِ لاله ها، رقصِ نجابت کند
مَطلعِ مبصر ما، به نام ربّ و شهید
مَخلَص این دل نوشت، حسین کتابت کند
مادر زینت دین، مخالف شعار و
با دو شقایق، به دین، عرض ارادت کند
زینت دین مهدی و شوکت دین مجید است
نام حسن مقدم، یاد رشادت کند
سلسله جنبان تویی، ماهِ سمای حسین(ع)
دست اباالفضلی ات، روح، طبابت کند
دشمن رو سیاه و ابله و درمانده ای
قدرت ایمان ما، یکسره آبت کند
بغض گلو را به اشک، جاری و ساری نما
اشک تو این قطعه را، نور عبادت کند
حسین قدیانی: مثل همیشه ممنون از تو و ذوق تو و سرعت عمل عجیب و غریبت!
داداش “سرعت عمل عجیب و غریب” را خوب آمدی!
حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیثی مفصّل که در باب مقام شهید از قول رسول خدا بیان داشته اند می فرماید :
خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
کاش “بعضی ها” هم یاد می گرفتن چطوری “مهر پدر و فرزندی” شان را کنترل کنند!!!
چه خوب که تو این روزها از شهیدان زین الدین نوشتید. چقدر هم عالی نوشتید.
ارتباط جالبی وجود داره بین پیامی که آقا به سردار شهید صادقی دادن و پیامی که برای شهادت سردار تهرانی مقدم فرستادن.
این بیانگر اهمیت و ارزش سپاهه. بیانگر فرهنگی که در سپاه وجود داره. بیانگر اعتمادی و اعتقادی که آقا به سپاه دارن.
سپاهیان همه مدیون عشقند… خدا مردان حق مجنون عشقند
خراسانی ترین سید مخور غم… که پاسدارن حواریون عشـــقند
این چشم انتظار واقعا عجیبه
جدی به دلم نشست – عجب شعری بود
شتر در خواب بیند پنبه دانه!
سلام
عالی بود این نوشته…
آدم غبطه می خورد به این قلم. در چنین مواقعی با خودم می گویم، کلا نوشتن را بگذارم کنار…
خدا برکت دهد به قلمتان.
مادر! منو نمی بری، اون جلو رو ببینم؟
گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله
.
.
۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
با اجازه مبصر محترم،
جناب “چشم انتظار” خیلی زیبا بود.
مخصوصا دو بیت اولش!
“فخـر به آن قطعه ای، وصـــــفِ شهادت کند
با قلــــــــم ناب تو، عشـــــــــــق، اجابت کند
هر که در این بزمِ خـون، دل به شهیدان دهد
سمفونیِ لالـــــــه ها، رقصِ نجابــــــــت کند”
.
.
.
بگم چیِ نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم؟ این که همیشه از اتفاقهای گذشته یه مصداق قشنگ توی اتفاقهای امروز, و یا برعکس مصداق از امروز توی گذشته, خیلی قشنگ پیدا میکنید. یا وقتی مصداق عکس پیدا میکنید.
در ضمن چرا برای مطالبی که اون بالا مینویسید جای کامنت گذاشتن نذاشتید؟!
پری!
مطلبی که بالا می گذارند، یعنی کدام مطلب؟
ستون بالای سایت، همین ۲۰:۶ است که شما کامنت گذاشتید!
تو صفحه اصلی جا نداره برا کامنت.
هیچ کدام از متن ها در صفحه اصلی برای کامنت جا ندارند!
شما در صفحه اصلی فقط متن را می بینید، برای گذاشتن کامنت، باید روی تیترها کلیک کنید تا بخش ارسال کامنت را ببینید!
دادش حسین قدیانی خدا رو شکر که شما هستید و میدونید چی بنویسید.
مسیری که شما در سایتتون طی می کنید، درست ترین مسیر ممکنه.
نه کاری به بازی ها و شایعه ها دارید، نه از گفتن حرف حق هراس دارید.
وقتی وارد قطعه میشم احساس شخصیت و شعور می کنم.
ضمنا باز هم از اینکه جواب کامنتا رو می دید ممنون.
خوب می نویسی یعنی خوب با کلمات بازی میکنی.
میدونی نوشته هات منو یاد کی میندازه؟یاد شعرای آهنگران زمان جنگ.
البته بی انصافیه اگر هنرتو نادیده بگیرم. سطح سوادت هم بالاست.
اما همه اینها به چه درد میخوره؟مطمئن باش امروز فرداست که بمباران آمریکا شروع بشه.از جنگ میترسم.از آوارگی و بدبختی می ترسم.از اینکه اینهمه زحمات مردممون برباد بره میترسم.خیلی سختی کشیدیم تا مملکتمون آباد شد.اگر بیان و ویرانش کنن چی؟یعنی دوباره یه عده باید بی پدر بشن؟دوباره باید اسیر و آواره داشته باشیم؟اگر نخوایم جنگ بشه باید چه کار کنیم؟
حسین قدیانی: مومن به خدا و وعده های خدا، همچین حرف نمی زند. اگر جنگ، نکبتی است، اما ترس، مضراتش از جنگ هم نکبتی تر است. بگذریم که امروز، ما در موضع قوت هستیم، نه ضعف.
خدایا از این که چنین نعمت بزرگی به نام قطعه ی مقدس ۲۶ به ما دادی از تو سپاس گزاریم.
بارها عرض کردم اندک ناقابلی که تقدیم می شه، فقط به برکت این پایگاه عزیز و دوست داشتنی و داداش حسین عزیز و سید بزرگوار و ستاره های با صفاست. ممنون از لطفتون. امیدوارم لایق ادامه ی این راه باشیم.
دیشب میهمان این دو برادر شهید در گلزار شهدای قم بودیم :
http://s2.picofile.com/file/7186846983/SAM_0620.jpg
قطعه قطعه مهره
سلام
خون شما فقط در رگ های خودتان نیست، در رگ حیات یک ملت است. شما سرداران سپاه اسلام اید. خون شما شعبه ای از جوشش خون مطهر عاشوراست….
.
.
.
کی خسته ست ؟ دشــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
.
.
.
ممنون ک هستین (:
زیر همه مطالب غیر از بالایی نوشته مثلا ۳۴ دیدگاه. روی اون که کلیک میکنید نظرات رو نشون میده. اما تو مطالب بالایی نیست. خوب من اولش نمیدونستم باید روی تیترش کلیک کنم. کلی تلاش کردم تا متوجه شدم!!
عقرب (گفت و شنود)
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به آمریکا پناهنده شده در وبلاگ خود نوشته «آمریکایی ها که ما را می شناسند با تحقیر به ما نگاه می کنند و گروه های اپوزیسیون ایرانی را مزدوران بی شخصیت می دانند.»
گفتم: مگه مزدور نیستند؟
گفت: این مدعی اصلاحات نوشته «آمریکایی ها می گویند ایران مثل ۹۹ درصد مردم آمریکا حامی جنبش وال استریت است و شما گروه های اپوزیسیون باید از مزدوری برای دولت یک درصدی آمریکا شرمنده باشید.»
گفتم: خب! حرف حساب که جواب نداره.
گفت: همین یارو نوشته؛ از این که افراد دست چندمی مثل موسوی و خاتمی و کروبی مرا فریب داده و زندگی ام را تباه کرده اند احساس حقارت می کنم.
گفتم: چاره کار این است که بگوید چنگیز و موسولینی و استالین زندگی مرا به باد داده اند!… یارو را عقرب نیش زده و در حال مرگ بود، به دوستانش گفت؛ روی سنگ قبرم بنویسید؛ پلنگ مرا دریده است!
خیلی عالی بود داداش حسین خیلی خوب بود
خدا توفیق بده به شما و قلم شما
اللهم عجل لولیک الفرج
امروز سالگرد عملیات نامنظم “ظفر۴” است که در سال ۶۶، در استان دهوک عراق، با رمز “یا رسول الله (ص)” انجام شد.
هدف عملیات انهدام تاسیسات نظامی-اقتصادی دشمن بعثی بود.
این عملیات با موفقیت به پایان رسید.
نثار ارواح مطهر شهدای این عملیات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
سلام
موشک شهاب ۳ایران خیلی برد دارد
سردار سلیمانی ایرانی خیلی برد دارد
دانش علمی سپا ایران خیلی برد دارد
نیروی اطلاعاتی ایران خیلی برد دارد
مردم ایران خیلی برد دارند
رهبر ایران (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم )خیلی برد دارد
بطور کلی ایران خیلی برد دارد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام
چرا صداو سیما درباره ی جریان فتنه و جریان انحرافی برنامه نمی گذارد.
“”چون قسمت ارتباط با ما رو پیدا نکردم اینجا پیام گذاشتم””
یاعلی
بسم الله
چقدر دوست داشتنی است وفای این سپاهیان به انقلاب؛ همیشه آماده بودنشان؛ مطیع امر بودنشان.
چقدر دوست داشتنی است آرم الهی و آسمانی شان، چقدر دوست داشتنی است لباس های سبز خوشرنگ شان.
چقدر دوست داشتنی است “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی”
افتخارم این است که پدر و مادرم این لباس سبز مقدس را بر تن کرده اند.
افتخار می کنم…
یا علی