نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
(این روزها, به مدد علما و عقلای هر ۲ جبهه متحد و پایداری, اصل بر حفظ وحدت گذاشته شده. امر خجسته ای که ما دیری است انتظارش را می کشیم. انچه در این مقطع, و در استانه این وحدت مبارک, مهم و حیاتی است, نظارت بیشتر چهره های اصولگرا بر رسانه های نزدیک به ایشان, به ویژه رسانه های مجازی است.)
اصولگرائی به معنای واقعی، نیاز به یک غربال دارد؛
شاید بعضی ها اصلا طاقت متحد شدن با بعضی دیگر را ندارند!
شاید بعضی ها اصلا نمی توانند گذشته بعضی دیگر را فراموش کنند.
شاید بعضی ها بیم دارند از اینکه باز هم وقت خطر، بعضی از متحدانشان نامردی کنند.
و در آخر اینکه رسانه های قالیباف و لاریجانی، بعضا دست پیش می گیرند که پس نیافتند!
ممنون داداش حسین؛
خسته نباشید.
به جای جدا شدن و تشکیل دو گروه متحد و پایداری، یک گروه تشکیل می دادند با حضور اصولگراهای واقعی و تابع ولایت!
کسی که بادی به هر جهت است، به درد سربازیِ ولایت و خدمت به مردم نمی خورد!
گاهی این سیاسی بازی ها خیلی تاثیری بدی می گذارد؛
اما رسانه های بعضی ها، هیچ راهی جز تخریب دیگران، برای تطهیر خود ندارند!
حسین قدیانی: آنکه در خط اول کامنتت گفتی، البته به این راحتی نیست، بگذریم که استدلال پایداری ها اتفاقا همین است! شکی در واقعی بودن اصولگراهای جبهه پایداری و تبعیت شان از ولی فقیه نیست، لیکن جدا کردن خرج خود، به این معنی و در این زمان، از دیگر اصولگرایان، به نظر من کار درستی نبود. مردم، بدون این جداسازی و اعلام آن، قطعا قبول داشتند که افرادی نظیر حسینیان و رسایی و آقاتهرانی و زارعی و… در مقایسه با دیگر اصولگرایان، اصولگراترند.
حق با شماست!
همانطور که گفتید این افراد ترجیح دادند اسم بعضیها، کنار اسمشان نباشد.
شاید دوست نداشتند از صدقه سر اسم و اعتبار و خلوصشان، بعضی ها به نان و نوا برسند!
داداش حسین
علیرغم میل باطنی ام و با توجه به صراحتی که شما در حفظ وحدت و رعایت حال اصول گرایان محترم اعلام فرمودید، باید بگم به نظرم این سیاست بعضی از آقایان بخصوص در جبهه ی متحد است که خودشان بیایند و مواضع همچین محتاطانه اتخاذ کنند، اون وقت نشریات تحت امر یا وابسته ی به اون ها چیزهایی رو بگن که ضربه ی مستقیم و به تعبیر درست شما تهمت و افترا به قاطبه ی دیگری از اصولگرایان بخصوص جبهه ی پایداری باشه. و سیاست سکوت هم در دستور کار اون عزیزان!
با سلام و عرض محبت به برادرم حسین آقای قدیانی
حقاً و انصافاً توصیه ات بجا و کاملاً عقلانی بود، شخصاً لذت می برم از مطالبی که بر مدار عقلانیت حرکت می کند.
داداش برام دعا کن!
شاید بشود این جدا شدن پایداری ها را کمی درک کرد ولی فعالیت های ناشایست رسانه هائی که شما هم به آنها اشاره کردید، قابل درک نیست!
آقای قدیانی ممنون بابت چنین مطالب راهگشا.
می خواستم از این متن انتقاد کنم ولی نتوانستم!!
کلا کمی انتقاد دارم.
حسین قدیانی: از کجای متن؟!
راستش دقیق متوجه نشدم بیشتر قصد داشتید عمل رسانه های مورد اشاره رو نقد کنید یا این تشکیل جبهه پایداری رو!!
خب مگه قالیباف و لاریجانی و زاکانی و باهنر و … امتحانشونو بد ندادن؟ چرا همچنان باید بهشون لطف بشه؟ وقتی اینا اسمشون در کنار رسائی و حسینیان و آقا تهرانی و… قرار بگیره، طبیعتا ممکنه منِ جوون بهشون رای بدم. بهتر نیست که اصولگراها هم یه دست بشن؟
فکر کنم متوجه منظورم شدید، درسته؟
حسین قدیانی: بله! اما اینکه خود جبهه پایداری ها دم از وحدت با جبهه متحد می زنند، و البته بالعکس، را چگونه تحلیل می کنید؟!! آیا این نقض غرض نیست؟! و البته ۲ فردای دیگر و با همین فرمول، آیا استبعادی دارد که اعضای اصولگراتر جبهه پایداری، جبهه جدیدی تشکیل بدهند؟! به هر حال، وحدت، بی هزینه نیست. گاهی که وحدت، لازم الاجراست، نباید همه من باشند؛ گاه هست که باید نیم من باشند. فکر کنم متوجه منظورم شدید؛ درسته؟!… خطر هم افزایی فتنه گران و منحرفین، ایجاب می کند که اصولگرایان، حتی المقدور زیر یک سقف جمع شوند. وانگهی! عملکرد غلط عده ای از اصولگرایان در فتنه ۸۸ را نباید تا ابد بر سرشان چماق کنیم. قطعا راه برای اصلاح باز است. حرف من از روی محافظه کاری نیست، از روی تجربه است.
درسته!!
ممنون از “ف. طباطبائی” بابت سوالش؛
و سپاس از داداش حسین عزیز بابت پاسخ منطقی و دقیقشان که باعث شد نظرشان شفاف تر شود!
حسین قدیانی: البته من خدا به سر شاهد است، این متن را برای همان تذکر به رسانه ها نوشتم؛ نمی دانم چرا همه اذهان به این سوی متن، پر کشیده؟!!
شاید اذهان، بیشتر ترجیح میدادند به این سو پرواز کنند!
به هر حال متن مفیدی بود؛
سالاری…
جوابتون به سوالم، باعث شد منظورتون واضح تر بشه.
ممنون که لطف کردید و جواب دادید. ما هیچ وقت شما رو محافظه کار نمی دونستیم. اصلا محافظه کار دونستن شما با هیچ عقل و منطقی جور در نمیاد!!
پر پرواز ما در آسمان تحلیل ها و دل نوشت های حسین قدیانی مانند آن پرنده ی کوچک و سبکبالی است که تازه پرواز آموخته و در عین حالی که از این پرواز لذت می برد باید با راههای منطقی و اصولی که داداش می دهد از خطرات احتمالی در امان باشیم.
پس ما ذهنمون رو به این متن پر نمیدیم که شما به هدفتون برسید!
اوه اوه اوه
با چماق نکردن موافقم البته تا وقتی چماق دست طرف نبینم که بعد از رسیدن به خواسته اش متفاوت تر از قبل ظاهر شده
آقای قدیانی با توجه به اینکه رهبرمون هم تاکید به جذب حداکثری دارن، حرف شما منطقیه. اما گیریم که اینها با هم متحد و در انتخابات پیروز بشن.
اگر باز هم چند نفرشون از اصول گروهی فاصله بگیرن و زیر آبی برن چاره چیه؟ سیاست بازی های سختی داره ولی کاش تعهدی وجود داشت.
اما کلا اگر یک جبهه تشکیل بشه با جوی ولائی، به نفع همه ماست.
قالیباف با خدماتش در شهرداری و لاریجانی با مواضعش در مجلس، انصاف اگر داشته باشیم، این روزها قطعا بر مدار اصولگرایی رفتار و گفتار می کنند.
واقعا که!!!
جناب قدیانی احمدی نژاد کجای این جبهه متحد قرار دارد؟؟؟
یه وقتی با دوستی نشسته بودیم و قرار بود کلیپ بسازیم برا یه یادواره، که دوستم گفت:چی می خوای بسازی؟ گفتم: یه چیز متفاوت
به گمانم گفت: تا یه حس جدید نداشته باشی نمی تونی کار جدید بسازی
گفتم: خب شما یه مصداق رو کن تا من موضوع دستم بیاد گفت: نه، مصداقش با خودت
که منم ناراحت شدم و بعد که خوب فکر کردم به نظرم اومد مصداق زیادی آدم رو از متن دور و به حاشیه می بره
حال شما که میگی :”البته من خدا به سر شاهد است، این متن را برای همان تذکر به رسانه ها نوشتم؛ نمی دانم چرا همه اذهان به این سوی متن، پر کشیده؟!! ” برا اینکه اونا که وارد حواشی شدند شما هم رو همون حواشی بحث کردید و نظراتتون رو همین مصداق بیان کردید
یا به عبارتی مقصر شمایید که اینطوری شده و این دو حالت داره به نظرم:
۱٫ اینکه شما خودتون نگاهتون به متن هایی که زیاد به حاشیه می پردازه طوریه که تو همین حاشیه متن رو هم می بینید و متن رو هم تو هوا می زنید و فک می کنید بقیه هم مثل شما هستند ( اخوی شما شغلت رسانه است و تجربه هم داری پس توقع نداشته باش من و امثال من مثل شما به موضوعات نگاه کنیم)
۲٫ شما خودتون می خواید رو حواشی بحث بشه
با توجه به شناختی که دارم اولی فک کنم درست تر باشه
لذا با توجه به متن اون بحثی که با یه خانوم تو نمایشگاه داشتی، به نظرم بهتر به نقش رسانه پرداخته بودید تا این یکی؛ چون او مصداق کم بود و هدفش مشخص و برای فهم هدف یکی یا دو مصداق آورده بودید که کفایت می کرد
و متاسفانه بعضی از رسانه ها برای اینکه دیده بشن گاه وقتی حتی حق بزرگی رو ضایع می کنن با همون حواشی که روش بحثه
ولی انصافا بچه های قطعه ذائقه شون با مسائل سیاسی و حزبی سازگار تره تا رسانه هاشون که اونم جزئی از سیاستشونه