قتیل العبرات، ما را قتیل العرفات خود کرده است

همه مطالبی که تا به حال درباره سفر حج نوشته ام بعلاوه متنی که جمعه شب اینجا خواهم گذاشت روز شنبه در صفحات ۸ و ۹ روزنامه وطن امروز کار خواهد شد. الان بریده دیگری از سفرنامه “کسی در میعاد” را پایین همین سطور گذاشته ام و مابقی را دیگر بهتر است در همان کتاب ملاحظه کنید. تا اینجای کار ۲۵۰ صفحه ای شده این سفرنامه که به گمانم مرز صفحات کتاب بین همین ۲۵۰ و ۳۰۰ صفحه باشد. این از این و اما رمان “سمفونی مورچه ها” فعلا دارد خاک می خورد و قول می دهم همین که از “کسی در میعاد” خلاص شدم بدون فوت وقت بپردازم به مورچه هایی که همیشه خدا مهمان مزار بابا اکبر هستند. حج نوشت من فکر کنم تا یک ماه دیگر آماده شود. این بار خدا اگر کمک کند قول می دهم بد قول نباشم.

اول بار که خواستم در مدینه غسل کنم دیدم آب شیر سرد از آب شیر گرم، گرم تر است و این را وقتی فهمیدم که دستم زیر آب سرد که چه عرض کنم؛ آب جوش سوخت. به هر حال شبه جزیره عربستان کشوری گرم و داغ است؛ مدینه گرمایش خشک و مکه گرمایش خیس و جده گرمایش شرجی است. اینکه نوشتم گرمای مکه خیس است اشاره دارم به عرق گیر مبارک که خیلی زود می چسبد به تن آدم و شر شر عرقی که از آدمی ریخته می شود. خوانده ام در تاریخ چه در مکه و مدینه و چه در کوفه و کربلا عده ای از اصحاب گرما و سرما را بهانه می کردند تا از جنگ با کفار و مشرکین جیم بزنند که عده ای شان داد علی را در آوردند. الغرض روزی در مکه که هوا بس ناجوانمردانه گرم بود به سرم زد نماز ظهر را در حیاط مسجد الحرام بخوانم؛ دقیقا زیر تابش مستقیم آفتاب. بالاخره ما بیرون تاریخ و ۱۴۰۰ سال این طرف تر نشسته ایم و مدام به مردم زمان محمد و علی گیر می دهیم و از بیرون گود می گوییم لنگش کن! از این رو این را گفتم که در خانه خدا می بینی بساط شب نشینی گرم تر است و تو گویی نماز ظهر در همان هتل زیر کولر بیشتر سیم آدمی را به زمهریر بهشت وصل می کند. این کولرهای عربستان هم همین جا یک اشاره ای بهشان داشته باشم بد نیست. جان می دهد برای زکام. یعنی بعد از گرمای وحشتناک بیرون، همین که وارد هتل می شوی و کولر را روشن می کنی و از سرما و برودت هوا حال می کنی فوری چرتت می گیرد و قبل از خواب می روی سراغ آب معدنی یخچال و بعد هم خواب ۷ پادشاه و بعد که از خواب بلند می شوی می بینی سرما خورده ای اساسی و صدایت از دل چاه دارد در می آید و بینی ات گرفته و گلویت خشک شده و این همه کافی است که زار کند حال تو را و آنوقت تا بیایی خوب شوی می بینی ۲ هفته از برگشتن حضرتعالی به میهن خودت گذشته و زکام، کام تو را در زیارت مسجد النبی و مسجد الحرام تلخ کرده است. به هر حال بخشی از حج هم همین نکات است که اگر رعایت نکنیم تاثیر منفی می گذارد در شور و حال ما. مثلا بهتر است در طول سفر برای پرهیز از یبوست از خوردن موز خودداری کنیم و اجازه دهیم موز را لااقل در مکه همان میمون های محترم نوش جان کنند. بعد از یبوست بیماری معمول در سفر حج بیماری ریاست است. اینکه احساس کنی همه دارند به تو خدمت می کنند؛ از خدمه هتل بگیر تا روحانی کاروان. اصلش را بخواهی حج روی به مکه با کج روی به دیزین و اوین درکه فرق می کند. تو اینجا می آیی برای بندگی و چه خوب که گاهی همه چیز بر وفق مرادت نباشد و نماز ظهر را در شرایطی بخوانی که از شدت گرما خر تب می کند و سگ سینه پهلو. این خر و سگ که نوشتم اصلا کاری با شان قلم من ندارد. بی خود گیر ندهید. ما خدایی داریم که نام بزرگترین سوره کتابش “گاو” است و لفی خسر را به ما یعنی به “انسان” نسبت داده نه به گاو و خر و سگ و راستش در این قرآن می بینم که خدا را عده ای مجبور کرده اند که آدمی را با حمار و کلب مقایسه کند. قرآن حتی سوره ای دارد بدون بسم الله و تو ببین خدا از دست عده ای از ما بنی آدم چه ها که نکشیده. تصور کنید حال خدا را لحظه ای که به صورت زهرا سیلی زدند. اصلا بزرگترین عذاب خدا در حق ما بنی آدم این است که مزار زهرا را از دیدگان ما مخفی کرده. فاطمه را خدا آنقدر دوست دارد که وجود نازنین زهرا را نه به محمد که اول به خودش ربط می دهد و به نبی آخرین می گوید: “انا اعطیناک الکوثر”، یعنی که ای محمد! به یقین ما به تو کوثر عطا کردیم و ادامه می دهد: “پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن و بدان دشمن تو به یقین ابتر و بریده نسل است”. کوثری که خدا به محمد عطا کرد فاطمه بود؛ آیا جای فاطمه میان در و دیوار بود؟ و اینگونه است که می بینم منکران علی انکار کنندگان هدیه خدا به محمدند و باز فکر کنم دست کشیدن بر در و دیوار خانه فاطمه مقابل باب جبرائبل مسجد النبی، نه فقط شرک نیست که لمس کردن عطیه خدا به رسول خویش است و عین توحید و از باب جبرائیل یک بار نگاه کردم آنسو که ببینم آخر این نگاه به کجا ختم می شود که دیوار بقیع را رد کردم و درست رسیدم به مزار بانویی دیگر که دست بر قضا نام او هم فاطمه است و یقین کردم اگر چند گام از باب جبرائیل به جلو بیایم در بین الحرمینم؛ همان بین الحرمین کربلا که حرمی خانه مادر حسین است و دیگر حرم خانه مادر عباس و دیدم که اگر ام الائمه فاطمه مرضیه است به یقین ام المومنین فقط و فقط ام البنین است و البته این بار خوش به حال خانمها شده که اگر چه به داخل بقیع راهی ندارند اما از پشت دیوار بقیع به راحتی می توانند مزار ام البنین را زیارت کنند و باز می بینم وهابی ها با همه خریت خود این یکی را درست فهمیده اند که داخل بقیع دورترین مزاری که می توان مشاهده کرد و جلوتر راه نمی دهند همین مزار ام البنین است که حتی مزار چهار امام دوم و چهارم و پنجم و ششم را از فاصله ای نزدیک تر می توان زیارت کرد. یک مشت خاک مزار ام البنین اگر به دست شیعه برسد دوا می کند هر دردی را که ام البنین کوثری است که خدا به علی داده. فاطمه ثانی به امام اول و اینگونه است که می بینی فرزندان هر دو فاطمه همدیگر را برادر و خواهر می دانند؛ گیرم که عباس فقط یک بار و در آخرین لحظه مولای خود را برادر خطاب کرده باشد؛ “یا اخی ادرک اخاک” و مگر می توان از حج نوشت و از حج عمره نوشت و به کربلا گریز نزد؟ این حج عمره هم یک حج حسینی است و می بینی سید الشهدا هشتمین روز ماه دوازده سال ۶۰ قمری در “یوم الترویه” نیت حج خود را از تمتمع به عمره بر می گرداند و عزم کربلا می کند. کمثل الحمار و کمثل الکلب آن عالمی است که به حسین خرده گرفت که مگر می توان حج را نیمه تمام رها کرد و مگر می توان در ایام حج واجب، عمره به جا آورد؟ و باز می بینم که این تغییر منزل از حج به کربلا نه تخفیف حج که اتفاقا بیان عظمت این مناسک الهی است اما ببین در کربلا قصه از چه قرار است که حسین حتی مناسک حج را می تواند رها کند و راهی کربلا شود و نکته ظریف اینکه روز عرفه حسین به جای عرفات راهی کربلا شده بود و این بار نبود تا در کنار جبل الرحمه با خدای خود سخن بگوید و با معبود خویش راز و نیاز کند. این بار نوبت دعا نبود؛ حسین می خواست ادعا کند که پای همه آن حرفهایی که در عرفه های سال های پیش با خدا زده است در مقام عمل ایستاده است و اینگونه شد که می بینی قتیل العبرات ما را و قبل از ما آدم و حوا را قتیل العرفات خود کرد که در صحرای عرفه جز با زبان حسین نمی توان با خدا سخن گفت و در صحرای نینوا جز با خون حسین نمی توان به شهادت رسید و هر شهید اگر نیک بنگری خونش جوششی از خون حسین است و اینطورها بود که در عرفات به روحانی کاروان گفتم؛ حسین کجای این جبل الرحمه کجای این صحرا کجای این دشت کجای این آبادی کجای این خراب آباد عرفه می خواند؟ می خواهم آنجا را بو کنم و روحانی کاروان گفت: آنجا تقریبا همین جایی است که ایستاده ای و من دیدم جای یک “السلام علیک یا ابا عبدالله” در این سرزمین حسابی خالی است. پس سلام بر حسین.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. طهورا می‌گوید:

    سلام بر حسین
    یا علی

  2. دیوونه داداشی می‌گوید:

    ا ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی و ل

  3. فاطمه می‌گوید:

    سلام
    اول شدم!!!!!!!!!!!!!
    آرزو به دل میمونما!!!!!!!!

  4. رضا می‌گوید:

    سلام
    بازم عالی
    فقط حیف که دیگه ما رو تحویل نمیگیری. البته میدونم سرت شلوغه این رو هم از باب مزاح گفتم. ما که بد جور هوایی شدیم.

  5. برادرحسین می‌گوید:

    سلام .
    انشاالله اوّل . . . . . . . .

  6. شریفی می‌گوید:

    سلام .همیشه مطلباتونو میخونم ولدت میبرم.اما این اولین تظرم توی سایتتون هست.
    زیارتتون قبول .امیدوارم ما راهم از دعا فراموش نکرده باشید.
    خدابخواهد چند وقت دیگربه همراه پسر عشق فوتبالمان عازم زیارت ارباب خوبیها وساقی عشق هستیم حتما دعاکویتان عستم.

  7. محمد می‌گوید:

    سلام
    دادش حسین ، حجکم مقبول سعیکم مشکور
    فقط یه داداش داشتم بنام رسول ، تو عملیات مسلم شهید شد ، گاهی میرم سر قبر خالی از پیکرش یادش می کنم.
    بجز یکی دوتا دلخوشی تو این دنیا چند ماهیه تو” قطعه مطهر۲۶ “صفا میکنم ،عشق منی .

  8. پیام فضلی می‌گوید:

    »» برای شهید فهمیده سیستان و بلوچستان
    #شهید محمد گلدوی که در مسجدجامع به دنیا آمده و در همان مسجدجامع نیز شهید شد، در شب حادثه بمب گذاری انتحاری در مسجد جامع زاهدان با درآغوش گرفتن عامل ِبمب‌گذاری انتحاری و بیرون آوردن وی از مسجد، جان ۱۵۰ نفر را نجات داد.#
    عوامل بمب‌گذاری انتحاری در مسجد جامع زاهدان با مشاهده وضعیت حفاظت مسجد تصمیم می‌گیرند که از گیت خواهران به داخل مسجد ورود پیدا کنند، خواهران بسیجی وقتی می‌بینند که فردی اصرار دارد بدون بازرسی وارد مسجد شود این موضوع را به شهید «محمد گلدوی» نیروی بسیجی مستقر در آن مکان در میان می‌گذارند. شهید گلدوی سریعا” عامل انفجاری را بغل می‌کند و مانع ورود این تروریست به محوطه مسجد می‌شود که عامل تروریست با مشاهده این وضع مجبور می‌شود ضامن انفجاری را بکشد که متاسفانه شهید محمد گلدوی و چهار تن دیگر از نیروهای بسیجی مستقر در محوطه گیت، به شهادت می‌رسند اما با رشادت شهید گلدوی، حداقل از کشته شدن ۱۵۰ نفر از مردم جلوگیری شد.

    السلام علی الحسین
    و علی اصحاب الحسین علیه السلام

  9. پیام فضلی می‌گوید:

    »» برای شهید فهمیده سیستان و بلوچستان
    آن وقت که ما داشتیم در جشن یل‌ام‌البنین دست می‌زدیم و شادی می‌کردیم، تو داشتی پر می‌زدی و می‌رفتی پیش خود عباس، کنار علقمه، ما می‌خندیدیم و شادی می‌کردیم و تو خنده به لب عباس نشاندی که مثل خودش، پاسدار حریم دختران و زنانی بودی که آمده بودند به مادرش تبریک بگویند، تو رفتی پیش عباس و ما ماندیم .تو رفتی و تبریک را به خود مولا دادی برای چنین پسری در عرش اعلی. از قاب تلویزیون، پسرت داشت نگاهمان می‌کرد و چه نگاهی !خجالت کشیدم، تاب این نگاه را نداشتم، سرم را پایین انداختم و فقط اشک ریختم نه برای تو که برای خودم. پسرت با نگاهش داشت سراغ تو را از ما می‌گرفت و نمی‌دانست که دیگر، تو را نمی‌بیند، محمدجان! تو او را دیگر نمی‌بوسی، اما او دارد عکس تو را می‌بوسد و باز هم نمی‌داند که دیگر خبری از بابا نیست و هر وقت دلش برای بابا تنگ می‌شود باید همین عکس‌ات را در آغوش بگیرد و ما چه می‌دانیم درد یتیمی چیست! محمد جان، تو را به جان عباس، به دخترت سر بزن، او را در آغوش بگیر، او را یکبار دیگر ببوس، می‌ترسم مثل رقیه حسین از غصه دق کند بی‌بابا! دختر است دیگر!
    به نقل از وطن امروز/ حسین طرشتی

  10. سلااااااام
    داداش داری میکشی ما رو هاااا
    اینجوری بد عادت میشیم خوو
    بنویس داداش بنویس که هیچ چیزی به اندازه نوشته هات نمیتونه ما رو اینجور از خود بی خود کنه .
    فقط باید گفت خوشبحال “وطن امروز” که همچین گنچ نابی رو شکار کرده .
    حقا که قلم تو دستت به وجد میاد
    برازنده ترین صفت برا تو فقط یه چیزه
    **************
    سالار قلم
    **************

  11. آنتی بی بی سی می‌گوید:

    مصاحبه اختصاصی آنتی بی بی سی با حسین قیانی پس از سفر حج

    برخلاف لافی که عده ای علاف می زنند خانواده های شهدا اغلب برای شمع، پروانه اند و خامنه ای را اگر ماه بدانیم که بر منکرش لعنت، برایش ستاره. از خیل این خانواده بی شمار، چند تایی شان با ما در سفر حج همراه بودند…

    http://antibbc.blogsky.com

  12. حاجی جون یعنی دیگه از “کسی در میعاد” اینجا مطلب نمیذاری .
    داداش معذرت میخام هاا
    اما اینجور نمیشه که ، اینهمه ما رو تشنه کردی یهو آب رو ببندی بگی بذار تا تو کتاب بخونین !
    داداش تو رو خدا یه تیکه تیکه های ازش بذار اینجا بخونیم تا ایشا الله اصل کتاب بیاد .
    قبوله؟

  13. شهیدزاده می‌گوید:

    سلام
    عالی بود.واقعا در تمامی جبل الرحمه بوی حسین علیه السلام ودعای عرفه اش پر بود.منم ده روز قبل اونجا بودم.
    در یمنی چو با منی پیش منی پیش منی چو بی منی در یمنی.
    فکر کنم ( یا اخا ادرک اخاک) درست تر باشه.
    التماس دعا.

  14. داداش میدونم خیلی زحمت می کشی و به سرعت داری سر کتاب “کسی در میعاد” کار میکنی
    اما تو رو خدا وقتی تموم شد سریع بده برا چاپ و یه تشر بهشون بزن که فوری برسه دست بازار
    چون دوست دارم تا عمر مادر شهیدی “که پسرش تو مکه به دست سعودی ها به شهادت رسیده” ، به دنیاست
    این کتاب رو برسونم دستش تا بدونه که راه پسرش ادامه داره . . .
    فوق العاده خوشحال میشه با خوندن این سفرنامه … خیلی .
    خدا توان مضاعف به تو بده حاجی جون.

  15. مردم…
    فقط من میمونم از چی به چی میرسین …آب گرم و شبه جزیره ی عربستانم گرم….
    کاش منم ی ذره فقط انقد(.) ذوق نوشتن شما رو داشتم….

    خوش قولین انشاالله…ماکه دعامیکنیم تا ۱ ماه دیگه دستمون باشه…بلکه زودتر… 🙂

  16. عباس از نوع بی وفا می‌گوید:

    سلام داداش
    هوایی شدم
    نوشته هات منو به فکر فروبرد
    مدتی بود دیگه قلم نمی زدم(نه که نویسنده باشم، نه!)
    اما میخواهم «نویسنده» که نه، بلکه «بنده» باشم!
    ولی تازه فهمیدم که قلم ما، علم ماست
    علم عباس هیچ وقت نباید زمین بیافته
    قلمم را برداشته ام اما در کربلای سایبر
    حالا من عباسم هرجند از نوع بی وفا
    ولی اینجا کربلاست و ماهم اهالی کربلا
    حسین جان! عباست را دریاب!
    موقعیت من در کنارعلقمه نیست
    در وسط علقمه است
    «آفتاب مهتاب» علقمه من است
    می نویسم از کج فهمی متدین نماهایی که هنوز نور را نفهمیده اند
    آنانی که دست مولایم علی بن ابیطالب علیه السلام بجای قلم، بیل دادند
    و به جای آنکه برفراز منبرش بنشانند،او را به قعر چاه فرستاند
    اما ندانستند که خورشید حتی در قعر چاه هم خورشید است
    آفتاب من بتاب که از پرتو جمالت
    در این سحر تاریک غیبت
    به پرتو مهتاب دلخوشیم
    الیس صبح بقریب

  17. وجدانی می‌گوید:

    منزلگه عشاق دل آگاه حسین است

    بیراهه نرو سادهترین راه حسین است

    از مردم گمراه جهان راه مجویید

    نزدیکترین راه به الله حسین است

  18. پیام فضلی می‌گوید:

    داداش حسین ممنون که منبع ش رو هم قید کردید.

  19. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام امام حسن علیه السلام می فرمود :اهل مسجد زائران خدایند وبر خداست که به زوارش هدیه دهد .
    داداش حسین نیت پاک باشد دل هم حرم امن الهی است وقطعه ۲۶هم با نیت پاک شما ونوشته های برگرفته از خون شهداست پس یک حرم پاک است با دل نوشته های عشاق گل نرگس فرزند زهراسلام الله علیه

  20. شهید زاده می‌گوید:

    سلام
    عالی بود
    واقعا جبل الرحمه پرشده از بوی حسین علیه السلام و دعای عرفه اش. منم ده روز پیش اون جا بودم.
    در یمنی چو با منی پیش منی پیش منی چو بی منی در یمنی
    فکر کنم (یا اخا ادرک اخاک) درست تر باشه.
    التماس دعا

  21. عباس از نوع بی وفا می‌گوید:

    سنگر جدید من:
    http://sayehgraph.blogfa.com

  22. عارفه می‌گوید:

    ســــــــــــــــــــــــــــــــــلام
    آخـــــــــــــــــــــــــــــر شدم 🙁
    داداش عالی بود.

  23. عارفه می‌گوید:

    شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند…!!!
    ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند…

  24. ف.ق می‌گوید:

    پست ها را همین طور یکی یکی می خواندم نفهمیدم چطور اشک و لبخندم در هم آمیخت.

    کی به انداختن سنگ پیاپی در آب

    ماه را می شود از حافظه آب گرفت

  25. عارفه می‌گوید:

    کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشد .
    شهید علی چیت سازیان

  26. دیوونه داداشی می‌گوید:

    ” السلام علیک یا ابا عبد الله ”
    سلام بر حسین*

    واااااااای داداشی چقدر معرکه بود این یکی ،
    چی بگم ؟!
    کم آوردم اساسی !

  27. عارفه می‌گوید:

    هیچ کس بی آنکه سعی کند به زیارتآفتاب نخواهد رفت.

    شهید محمد ابراهیم همت

  28. عارفه می‌گوید:

    خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنهکاریم.

    شهید سعید جانبزرگی

  29. عارفه می‌گوید:

    ای عزیزان بدانید ماندنمان در گرو رفتنمان است.
    شهید مهدی باکری

  30. عارفه می‌گوید:

    شهید را به خاک نسپارید ، بلکه بر یادها بسپارید.
    شهید محمد کریمی

  31. عارفه می‌گوید:

    پدر و مادر عزیزم!
    آنگاهی که مرا به خاک می سپارید ، چشمانم را باز بگذارید تا دشمن بداند که من با چشم باز این راه را انتخاب نمودم و دستانم را همچنان گره کرده بگذارید تا دشمن بداند که من با مشت گره کرده از این میهن دفاع کردم
    شهید حسن صنوبری ،‌ حدیث ماندگار ،‌ ص ۲۶۹ .

  32. یه هم کاروانی می‌گوید:

    سلام!!!خوبین؟
    خانومتون خوبن؟؟
    شما کلا ته مکه رو درآوردید نه؟
    حاج آقا مدرسی اینا که ماهارو فقط تا دم کوه احد بردن!پشت کار که میگن شما دارید!!!

  33. http://1ghabr.blogfa.com/ می‌گوید:

    به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

    گمان مبر که مرا درد این جــــهان باشد

    برای من مگریی و مگو دریغ دریغ

    به دوغ دیو درافــــتی دریغ آن باشد

    جنازه‌ام چو ببینی مــگو فراق فراق

    مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

    مرا به گور سپاری مگو وداع وداع

    که گور پرده جمعیت جــــــنان باشد

  34. شهاب سنگ می‌گوید:

    دل من غصه نخور یه روز آقاتا می بینی
    می ری تا کربلا کنار ارباب می شینی
    می دونم عاشق یل ام البنینی

    دل من دل من چرا شدی دیوونه
    دل من دل من بی خیال زمونه

    چی میشه یه شبی بریم آقا کربلا
    برا سینه زدن جای ما تنگه اینجا
    نصیب ما شده طعنه اهل دنیا
    آقا جون آقا جون عمری چشم به راتم
    آقاجون عاشق خاک کرب وبلاتم

    ارباب جوونیمو نذر چشات می کنم
    جونم را بخوای آره، فدات می کنم
    ارباب می دونی چقدر تو رو من می خوامت
    من رو سیهم و اما بازم دوست دارمت

  35. یاس می‌گوید:

    سلام
    زیارت قبول
    موفق باشی
    آفرین به این همت مضاعفت ولی فکری به حال ما هم بکنین!!!!!!!!!
    از خواندن همه نوشته ها بازمیمونیمااااااااااااا

    یازهرا

  36. آنتی بی بی سی می‌گوید:

    گزارشی از جدیدترین خدمات “نستله” به رژیم صهیونیستی
    محل اصلی استقرار شرکت نستله در شهر “سدورات” رژیم صهیونیستی می باشد شهرکی صهیونیستی که درسال ۱۹۵۱ در یک کیلومتری نوار غزه بر ویرانه شهر فلسطینی “النجد” که در سال ۱۹۴۸ از سوی صهیونیست ها برای اسکان یهودیان پاک سازی نژادی شد ساخته شده است.

    ……………………………………………………………………
    http://antibbc.blogsky.com

    همگام با آنتی بی بی سی

  37. سید می‌گوید:

    فیلم حضور استاد عباسی در دیروز امروز فردا با موضوع سینمای استراتژیک
    آدرس :
    http://www.asr-entezar.ir/archives/2610
    حتما ببینید

  38. عاطفه می‌گوید:

    خیلی تعزیف شما و سایتتون رو شنیده بودم اما تا حالا از نزدیک ندیده بودم !!
    افتخار می کنم که دارم برای شما این دو خط رو می نویسم .
    الان دارم سعی می کنم سوتی ندم … چیزی رو اشتباه ننویسم .
    منم دلم میخواد بتونم مفید باشم تو روشن کردن ذهن ادمای دور و برم ، هموطنام . اما نمی دونم میشه یا نه ؟ اصلا مگه کی هستم من که بتونم ؟ دلم می خواد نقشی هرچند خیلی خیلی خیلی کوچیک تو هموار شدن راه اسلام و مسلمین داشته باشم . امیدوارم بتونم . اما اگه نتونستیم لالقل تلاش کرده ام .نه خیلی خودخواهانه شد . امیدوارم همه مون بتونیم . خدایا خودت کمکمون کن.
    به امید ظهور
    و به امید اینکه یکی از یارانش باشیم (خدایا چه آرزوی بزرگی ! خیلی گنده تر از دهنم حرف زدم )
    در پناه حق .. . . . . . . . . . .. . .. . . . .

  39. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام داداش حسین این چه وضعش است دیگه ؟ یکی با افتخار میگه اول !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یکی با دلخوری میگه آخر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا برای اینکه دعوا تمام شه بیاییم به قران کریم سوره حدید مراجعه کنیم که می فرماید: هوالاول والاخروالظهروالباطن وهوبکل شیئ علیم
    وپیامبر(ص) این آیه را به امام علی علیه السلام اینچنین نسبت داده است که امام علی اولین نفری بود که ایمان آورد وآخرین فرد همراه با پیامبر (برای غسل وکفن کردن وداخل قبر گذاشتن ایشان ) است .وتمام علم پیامبر برعلی ظاهر شده است وهمه اسرار ایشان را در باطن خویش نگه داشته است واوست عالم به حلال و حرام وواجبات وسنت ها (مستحبات )وآنچه مانند اینهاست .
    ناخدای باخدا،،،،،،،،،،،،،،،،،این حدیث را شیخ حسین بن عبد الوهاب معاصر سید رضی وسید مرتضی در کتاب عیون المعجزات در باب رد الشمس وکلتمها للامام علی ع نقل کرده است

  40. عارفه می‌گوید:

    ســـــــلام
    گوگل هم درست کرد ترجمه الله رو
    http://rajanews.com/detail.asp?id=55665

  41. تازه وارد می‌گوید:

    مثل همیشه عالی بود
    بی صبرانه منتظر کتاب هستیم
    نفستون حق،قلمتون پرشور
    یاعلی

  42. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام. شب به خیر.
    یه وقتایی که ورد پرس قاطی می کنه، اوّلین کامنت رو که می ذارم، دومیشو که می خوام بذارم، جیغش درمیاد که یواش تر، چقد تند تند کامنت می ذارید و این حرفا. حتماً همه تون حدّاقل یک بار به این پیغام برخوردید.
    حالا این وردپرس فقط زورش به ما رسیده. نمیاد به این حاجی که تازه از مکّه برگشته و حسابی شارژ شارژه بگه یه مقدار یواش تر.
    حاج حسین قدیانی، خواهش می کنم آروم. خونسردی خودتونو حفظ کنید. الّلهمّ بیر بیر… یکی یکی. چه خبره برادر من؟ شما رفتی مکّه و مدینه و حالت جا اومده، ما(یا من) چی بگم که چند وقتیه حسرت به دلم مونده تا همین بهشت زهرا برم، چه برسه …! مثل شما هم شارژ و قبراق و تازه نفس نیستم که… مخصوصاً یک هفتۀ اخیر که هر چی اتّفاق عجیب بود یهو هوار شد سرم و دوستان عزیز و گرانقدر چنان خنجری از پشت بهم زدن که …! مثل اینکه همه دارن از دست دوستان می نالند، نه؟ شاعر می گه:
    من از بیگانگان هرگز ننالم، که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
    و یه سری از این شر و ورها.
    قسمت اوّل صحبتام تقریباً مزاح بود. امیدوارم همیشه و همیشه و همیشه همینطور پر انرژی باشید. یه اسفند دود کنید که چشم نخورید!
    تق تق تق(صدای تخته بود!)
    موفّق باشید

  43. ترنم می‌گوید:

    زیبا بود….مو به تنم سیخ شد وقتی میخوندم.هوایی کردیمون برادر.
    هـیــــــــــــــــــی

  44. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلامی دوباره راستی داداش اینم بگم :شهیدمظلوم بهشتی :آن کسی که اول است بهتر نیست ان کسی که بهتر است اول است .مثل حسین قدیانی که اول نفر نبود که به مکه رفت اما با توضیحاتی که دا د و نوشت از مکه معظمه نرفته ها را مشتاق ورفته ها را هوس دیدار دوباره وهزار باره کرد ……………………………………ب ب خ ش ی د ا گ ر و ق ت ت ر ا زی ا د گ رف ت م التماس دعا

  45. دیوونه داداشی می‌گوید:

    کاش امشب سمفونی داشتیم !!
    مگه نه داداشی؟

    داداش حسین : ………….. !

  46. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام حاجی.
    داداش حالا ما یه چیزی گفتیم شما جدی نگیر.
    داداش ما رو زخمی کردی حالا میخوای دیگه از کسی در میعاد پست نذاری؟
    بابا مرامت رو ایول.فکر ما رو نکردی؟

  47. آیه می‌گوید:

    آخ جوووووووووووووووووووووووووووون
    ۲۵۰-۳۰۰ صفحه
    “نه ده”
    “کسی در میقات”
    “سمفونی مورچه ها”
    بعدیشم ایشاالله سفرنامه کربلا
    که ایشاالله اگه بشه، چی مییییییییییییییییییییییییییییییشه(مطمئنم داداش حسین تقدیمش میکنه به “بابا اکبر”)
    (هنوز اون دوتا چاپ نشده من دارم حرص سومی رو میزنم(کاش عجله کار انسان بود!))

    *حسین آقای قدیانی “این قطعه ۲۶ شما هم خیلی خاطرخواه داره‌ها”*

  48. محمد اسلامی ایرانی می‌گوید:

    جان من اینقدر تند تند ننویس. از ۷ صب تا ۸ شب سر کارم. برم باشگاه بیام میشه ۹٫۳۰
    شام و سریال میکنه ۱۲٫ جنازم میاد پای کامپیوتر ولی وقتی میبینم یدفه ۶ تا مطلب نوشتی
    خستگی به تنم میمونه. یکی یکی بنویس که ما مرفهین با درد هم بتونیم بخونیم

  49. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام حاجی داداش

    ایشالا که خوبی…….که نمیشه خوب نباشی تو این روزها
    خوش به حالت

    حاجی جون…یواش تر بنویس……ما چشم و چارمون نمیبینه درست حسابی…..

    قلمت روان داداش

    بی زحمت ما رو یادت نره دعا کنی

    یا مهدی

  50. سحرامید می‌گوید:

    بین من و تو فاصله تنگاتنگ است

    در قاب دلم عکس تو رنگارنگ است

    در هر نفسی حسین حسین می گویم

    بی عشق حسین نفس کشیدن ننگ است
    .

    چه لذتی بردم با کلمه کلمه اش
    چه حس خوبی داد
    الهی زودی کربلایی بشین اونوقت طعم حج براتون معلوم میشه
    السلام و علیک یا اباعبدالله

  51. طاهره فتاحی می‌گوید:

    حاجی نماز ظهر زیر آفتاب سوزان چی شد پس؟

  52. میلاد پ س 3 می‌گوید:

    خیلی تمیز کار کردی از بقیه کارها بهتره داداش حسین
    یه مقدار سمفونی مورچه ها گیج کننده است بنظرم ولی فضای کسی در میعاد رو کاملا میشه حس کرد
    ان شاء الله قسمت همه خواهران و برادران قطعه ۲۶ بشه دست جمع مشرف شیم حالشو ببریم
    خداییش چی میشه نه؟

  53. طاهره فتاحی می‌گوید:

    چه زود تایید شد؟ 😀

  54. Neda می‌گوید:

    Bazam salam
    Chera nazaraye man tayid nemishan akhe
    Shoma ro be khune pake baba akbar Mano bebakhshin
    Hamin

  55. گمشده می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    میشه امروز که رفتی زیارت بابا اکبر به نیابت از من براش یاسین بخونی .
    یه جور بهم بفهمون که پیغامم بهت رسید (اگر زحمتی نیست)
    دعا یادت نره

  56. سید احمد می‌گوید:

    چقدر چسبید.
    خدا خیرت بده داداش حسین.
    خدا خیرت بده به امین و امیر علی که منو بیچاره کردین…..

  57. amir می‌گوید:

    اصلا بزرگترین عذاب خدا در حق ما بنی آدم این است که مزار زهرا را از دیدگان ما مخفی است
    سوزناک بود
    التماس دعا

  58. ورودی 84 می‌گوید:

    سلام حاج داداش حسین!
    سفر بخیر…
    کاش هوس می کردید یک نماز ظهر را در بین الحرمین مدینه بخوانید! آن وقت معنای گرما را با ذره ذره وجودتان درک می کردید…
    فرقش این است که در مدینه زیر پایت هم آتش است. زیاد یاد مولایمان افتادم که به سلمان و ابوذر گفت روی سنگ بایستید… گفتم خدای من طاقتش را ندارم …
    عجیب سرزمینی است … و فقط شکایت کردم…اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا…اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

  59. فاطمه می‌گوید:

    السلام علیک یا ابا عبدالله

  60. فاطمه1 می‌گوید:

    سلام داداشی
    حجتون قبول
    هر چی بیشتر سر میزنم بیشتر خاک بابا اکبر زمین گیر که نه اسمونیم میکنه.
    دلم برای حج پر میزنه اما نمیخوام برم.
    چراش یه عالمه دلیل داره کهنمیتونم بنویسم.
    برام دعا کنید…
    بدجور درگیرم.
    دعا کنید بپرم…
    اسمم به خاطر این عوض کردم که وبرای اولین بار خطای تکراری بودن داد.اما من میگم تکرار لذت بخشیه اسم فاطمه/۱اوردم چون تو دنیا تکه

  61. HAMID می‌گوید:

    ما گرفتاران صحرای عادات را چه به جنگ پای رکاب آقا
    اگر یه کم همت تو وجود ما بود الان آقا اومده بود
    اللهم عجل لولیک الفرج
    از خدا بخواهیم که همتی شایسته ی نوکری آقا بهمون بده

  62. محب مولا علی می‌گوید:

    سلام داداش حسین!
    حجکم مقبول سعیکم مشکور….
    مثل همیشه عالی بود!
    … گیرم که عباس فقط یک بار و در آخرین لحظه مولای خود را برادر خطاب کرده باشد؛ “یا اخی ادرک اخی”…
    فکر کنم آخرش اشتباه تایپ شده :“یا اخی ادرک اخاک” جمله ابالفضل بوده

  63. shiner می‌گوید:

    سلام به روی روشن همه ستاره ها مخصوصا داداش حسینم که نورانی تر از همیشه شده.
    تقریبا دو هفته ای بود که نتونستم به قطعه ۲۶ سر بزنم، حالا که اومدم یه عالمه مطلب قشنگ به چشم خورد که همشو خوندم. مثل همیشه عالی بود داداش ، دست گلت درد نکنه ، خیلی حال کردم.
    انشاالله زیارتت قبول باشه داداش حسین، خدا کنه ما رو هم یاد کرده باشی.
    انشاالله زیر سایه نورانی حضرت ماه (روحی له الفداه) و با عنایت خاص حضرت خورشید (روحی لتراب مقدمه الفداه) موفق باشی و قلمت برقرار.

  64. فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام داداش من منتظر مطلبت در مورد مشایی و تاثیراتش بر رئیس جمهور هستم
    امیدوارم به گفته آیت الله علم الهدی که فرمودند مشایی مانند پشه دور سر احمدی نژاد ویز ویز میکند
    اورا خفه نکند
    منتظر مطلبت هستم

  65. صبا می‌گوید:

    این حج عمره هم یک حج حسینی است و می بینی سید الشهدا هشتمین روز ماه دوازده سال ۶۰ قمری در “یوم الترویه” نیت حج خود را از تمتمع به عمره بر می گرداند و عزم کربلا می کند. کمثل الحمار و کمثل الکلب آن عالمی است که به حسین خرده گرفت که مگر می توان حج را نیمه تمام رها کرد و مگر می توان در ایام حج واجب، عمره به جا آورد؟
    الله اکبر…
    این قسمت رو برای اهالی میلیونی ! منزل بلند خوندم.

  66. گمشده می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    راستی یعنی بابا اکبرت به تو پیش بقیه شهدا افتخار میکنه؟
    خیلی خوش بحالته که فرزند شهید هستی؟میشه همیشه برام دعا کنی؟آخه شما یه پارتی کلفت داری؟دعام کن زیاد
    برای بابا اکبر چله یاسین گرفتم تا آخر ماه شعبان تموم میشه
    دعا کن به حق همه خوبیهایی که تو سفر حج دیدی حاجت روا بشم.

  67. مهمون می‌گوید:

    یا حبیبی نور عینی انت سفینه نجات
    یا امیری ریح قلبی انت قتیل العبرات
    یا اباعبدالله

  68. .... می‌گوید:

    عالی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.