حسین منی و انا من حسین

حمزه ای سید الشهدای قبل از حسین ای عموی محمد ای سردار از تو ممنونم که تا آخر پای پیامبر ایستادی اما بعد از تو جنگ همچنان در احد باقی بود؛ دندان پیامبر را شکستند و اگر علی نبود پیامبر را کشته بودند. علی که خود زخمها برداشته بود محمد را هدایت به شکافی از کوه احد کرد تا از تیررس دشمن در امان باشد. همین جا بود که شایعه کردند محمد به شهادت رسیده است و اینجا همان شکاف کوه احد است که چه بوی خوشی دارد. وهابی ها پر کرده اند مسیر این شکاف را با فضولات احشام زبان بسته اما نتوانسته اند ممانعت کنند از این عطر مقدس. شکاف احد جایی است در دل کوه و برای رسیدن به این شکاف، از کوه مجاور مزار حمزه دقایقی باید کوچه پس کوچه های کثیف این حاشیه شهر مدینه را طی کنی. تاکسی هم تو را اگر تا بالا ببرد کلی با ترس و لرز است. وهابی ها متوجه شوند پروانه کار طرف را باطل می کنند. راننده ای که ما را آورد کمی پایین تر از شکاف پیاده مان کرد. مقداری راه را رفتیم تا رسیدیم اول کوه و بعد از ۵ دقیقه بالا رفتن از کوه احد رسیدیم به شکاف. چیزی مثل یک غار است که سنگی بزرگ جور بی سقفی غار را کشیده. تا دم در شکاف راحت می توان رفت و از همان جا بوی خوش عطر محمد کاملا معلوم است اما داخل شکاف اگر بخواهی بروی کمی زحمت دارد. خلاصه کنم که بوی این شکاف در نظرم آشنا می آمد. این عطر را قبلا هم استشمام کرده بودم اما کی و کجا؟ دقایقی به تامل گذراندم و آنگه یادم آمد. یادم آمد. یادم آمد. این عطر شکاف احد همان عطری است که در حرم ابی عبدالله به مشامم رسید. گره زده بودم سالها پیش دستم را به پنجره ضریح امام حسین که دیدم چه خوش عطری دارد. سالها در مشامم هر لحظه آرزوی بوی کربلا بود و دلم برای عطر حرم حسین فقط برای این عطر مخصوص تنگ شده بود تا اینکه در شکاف کوه احد دیدم که محمد و حسین هر دو بوی یک عطر می دهند. مشخصات این عطر، بویی ملایم است که وقتی استشمام می کنی طراوت همه وجودت را پر می کند و چه می گویم؟ این عطر بیش از آنکه بو کردنی باشد دیدنی است. یعنی که در حرم حسین و شکاف احد بیش از بینی باید از چشم کار بکشی تا این بو را نه استشمام کنی که ببینی. این عطر بوی نور می دهد و خدا هم نه عجب که از جنس نور است و دیدم اینکه محمد گفته “حسین منی و انا من حسین” آنقدرها هم دیدنش چشم بصیرت نمی خواهد. با همین چشم صورت هم می شود خانه خدا را دید و من با همین دو چشم خود دیدم که شکاف احد از کربلاست و کربلا از شکاف احد و دیدم مثل حمزه به محمد مثل عباس است به حسین و دیدم که باران وقتی در مدینه نمی بارد یعنی که بغض آسمان بقیع گرفته است اما چه بسیار اشک که باید در دل خود فرو ریخت تا از چشم نامحرم در امان باشد و دیدم وقتی در مکه باران می بارد آدمی را خیس نمی کند بلکه با آدم حرف می زند. مکه جای عجیبی است. کوهستانی است اما جنگل ندارد. باران دارد اما زمین مستعد برای کشاورزی ندارد. خانه خدا دارد اما چه بگویم که باز هم در این سرزمین لات و عزی را علم کرده اند اما بت پرستان زیرکی می کنند و بر خلاف بت پرستان زمان ابراهیم به جای بت، گرد همین کعبه می گردند. این هم از پیچیدگی فتنه عصر ماست که در کشور کفر، پرچم به رنگ سبز است و از یک سو دم از خدا می زنند و از دیگر سو با کدخدای جهان فالوده می خورند و من نمی دانم شیطان هنوز هم می تواند با خدا صحبت کند یا نه اما چه بد بود آدم برای خدا خلیفه ای. زبان شیطان را بنی آدم جلوی خدا باز کرده است که؛ “دیدی؟ آیا من حق نداشتم بر این آدم سجده نکنم”؟

در شکاف احد داشتم به همین کفریات فکر می کردم که دیدم پیرمردی از همین نسل آدم دارد کوه را بالا می آید با عصایی در دست. با هر والذاریاتی بود پیرمرد خود را به شکاف رساند و همین که بوی نور را دید در آمد که؛ اینجا ظاهرا یکی از دندان های حضرت افتاده است و ببینم جوان! تو کربلا رفته ای؟ حرم حسین دقیقا همین بو را می دهد و بعد پیرمرد خودش را به داخل شکاف رساند و گفت: لعنت بر شیطان که جلوی بوی به این خوبی سجده نکرد.

این را که پیرمرد گفت، احساس کردم ما چه خدای خوبی داریم و قدرش را نمی دانیم. حمزه را همین خدا آفریده است. مالک را همین خدا آفریده است. عباس را همین خدا آفریده است و عشق را احساس را بوی یاس را فاطمه را علی را و به علی که رسیدم دیدم ما چه خدای خوبی داریم. خدایی که خالق سید علی است اساسی دوست داشتنی است. خدایی که خامنه ای را آفریده انصافا هم پرستش می خواهد. اینکه من حالا در جای جای این سفرنامه یاد مولای مان را زنده می کنم برای این است که به علی شناختم من به خدا قسم خدا را. بی ولایت خامنه ای، خواه بت پرست باشی خواه خداپرست، نتیجه می شود زندگی همین جماعتی که زیاد نماز می خوانند اما فقط مثل ابن زیاد اما بنازم به نماز نشسته این پیرمرد در داخل شکاف احد که وقتی اذان گفت برای نمازش، بلند گفت: “اشهد ان علی ولی الله” و من چقدر دلم تنگ شده برای علی. اینجا آخر برای نماز از علی اجازه نمی گیرند. کلید نماز اما ولایت علی است. اگر شهریار به خدا قسم خدا را با علی شناخت، بگذار اعتراف کنم که من علی را به علی قسم با سید علی شناخته ام. همین فتنه ای که گذشت خامنه ای نشان داد الگویش در رهبری جامعه اسلامی علی است. نه هراسی دارد از لومه لائم و نه مشتاق است که کسی از کشتی انقلاب خارج شود اما اگر ناکسی خودش خواست بیرون از سفینه نجات باشد ناخدای با خدای ما اهل منت کشی نیست. یک بار نوشتم؛ کشتی انقلاب مسافر کشی می کند اما منت کشی نمی کند و یک آن دیدم پیرمرد زل زده و دارد به عکسی که از جیبش بیرون آورده نگاه می کند. گفتم: تصویر کیست؟ گفت: تصویر پسرم حسین. گفتم: زنده است؟ اول گفت: نه ولی بعد تصحیح کرد: چرا، چرا زنده است. گفتم: غلط نکنم باید پدر شهید باشی؟ گفت: تو در همان کاروان نیستی که آهنگران هم با آنها آمده؟ گفتم: چرا. گفت: پسرم عاشق صدای حاج صادق بود و بعد گفت: حسین در کربلای ۵ به شهادت رسید. شرق ابوالخصیب. خودم هم با حسین بودم اما شب عملیات نگذاشت به خط بیایم. نماز شبش ترک نمی شد. فقط ۲۲ سال داشت وقت شهادت. تازه رفته بودیم برایش زن بگیریم. همین یک پسر را داشتم. ببینم! تو می توانی جور کنی من حاج صادق را ببینم؟

بریده ای از سفرنامه حج با عنوان “کسی در میعاد”

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مدیون شهیدان می‌گوید:

    درسته بی عفت نمی شه زندگی کرد ولی هاشمی بی عفت بهتر می تونه زندگی کنه

  2. مهدی.ه می‌گوید:

    قدیانی بگو که اولین نفرم؟؟؟؟؟؟؟؟

  3. امین تمیزکار می‌گوید:

    سلام خدمت حاج حسین
    امیدوارم که پیغام خصوصی مرا خوانده باشی
    و جهت رضای خدا بهم یه پیغامی بده که خیالم جمع شده باشد.
    التماس دعا

  4. رضا می‌گوید:

    سلام.
    بابا داداش حسین ترکوندی ها؟
    پهلوون یه فرصتی بده که یه بخونیم آخه.
    راستی داداش در مورد انصراف تک تک بچه ها از فضای سایبر یه چیزی بگو دلمون قرص بشه. شنیدم که دوئل هم نمیخواد دیگه بنویسه. چرا آخه؟ تو یه چیزی بگو

  5. مریم می‌گوید:

    حسین حسین …
    منتظر کتاب سفر نامه ام . زیارت حمزه . هر کسی لیاقت نداره . قبول باشه انشاله .
    التماس دعا

  6. سعید می‌گوید:

    فقط ۲۲ سال داشت وقت شهادت. تازه رفته بودیم برایش زن بگیریم. همین یک پسر را داشتم…

  7. alefba می‌گوید:

    چــــــــــه میکنه این حسین قدیانی!!!!!!!

  8. سید احمد می‌گوید:

    “خدایی که خامنه ای را آفریده انصافا هم پرستش می خواهد.”

    وای خداااااااااااااااااا فوق العادست داداش.
    معرکست داداش.
    عالیه داداش.
    کارت حرف نداره.
    چقدر دلنشین نوشتی.
    داداش بهترین سفرنامه حجی میشه که تا حالا همه دیدیم و خوندیم.
    چقدر احساست تمیزو نابه.

  9. سید احمد می‌گوید:

    بنده یه اعتراضی دارم که جز شما به کسی نمیتونم بگم. 🙂
    البته شما که هوای ما رو داشتی و داری؛بی نهایت سپاسگزارم.

    همه میان میگن با اجازه سیداحمد یه پیام بازرگانی برم؟
    مگه من اجازه دادم که شما پیام بازرگانی برید؟! 🙂
    خوب هر وقت من نیستم شما پیام برید؛فعلا که من دربست در خدمت داداش حسینم.
    خودمم میدونم کی پیام بازرگانی برم! 🙂

    اذیتم نکنید دیگه!

  10. سید احمد می‌گوید:

    حاجی متنتون عالیه.
    داداش دستت به پنجره های ضریح ارباب رسیده؟
    خوش به سعادتت داداش.
    دعا کن قسمت منم بشه….

  11. بی نام می‌گوید:

    با این متن حال و هوای مکه را برایم زنده کردید.دلتنگم

  12. ع می‌گوید:

    شب بخیر

  13. خادم الشهدا می‌گوید:

    داداش دوست داری مارو اذیت کنی؟ آخه ما که کم کم داریم آب میشیم از عطش خوندن این کتاب.
    بابا انصافت رو ایول.
    داداش کتاب سمفونی مورچه ها به کجا رسید؟کی به دست ما میرسه؟

  14. سید احمد می‌گوید:

    حاج حسین قدیانی حرف نداری.
    خیلی ماهی.
    متنات آدمو به وجد میاره.

  15. خادم الشهدا می‌گوید:

    حاجی راستی شرمنده که ما هنوز داداش صدات میزنیم .شاید بهتر باشه که دیگه عادت کنیم به حاجی گفتن.
    اما خداییش داداش گفتن خودمونی تره.یه جورایی راحت تریم. اما داداش از حالا سعی بر این میذاریم که همگی حاجی صدات کنیم.

  16. alefba می‌گوید:

    به به آفرین
    گویا همه اینجا دارن متن میخونن
    من که چشام رگ به رگ شده دیگه سوی خوندن نداره

  17. خادم الشهدا می‌گوید:

    حاجی چرا جواب سلاممون رو نمیدی؟بابا میگن جواب سلام واجبه.
    اگه میخوای بگی تو دلم جواب میدم قبول نیست. چطور ما بلند سلام میکنیم که شما میشنوی. پس جواب سلام شما هم باید به ما برسه حاجی.

  18. یازهرا می‌گوید:

    سلام
    وه !!!!
    نه بابا همین الان پیامو با شگفتی براتون فرستادم برادر حسین که یکی دیگه اومد معلومه بر خلاف بعضیا واقعا حج رفتن دگرگونی های عجیبی ایجاد میکنه اینم از اون نشانه های مثبت دیگه
    برادر عزیزم مارو حتما حتما دعا کنید اینکه میگم حتما واقعا نیاز دارم و اگه نکنید دلم نمیاد بگم مدیون میشید اما میشید دیگه !!
    لطفا زهرا رو یادتون نره
    اللهم عجل لولیک الفرج

  19. سید احمد می‌گوید:

    ممنون که لطف میکنید و بخشهائی از سفرنامه رو برامون میذارید.
    کلا آخر معرفتی شما.

  20. ابراهیم" (ابراهیم زگوند) می‌گوید:

    سلام آقا حسین عزیز.

    محشر مینویسی آقا , دمت گرم .
    خدا با پدر شهید محشورت کنه و حضرت سیدالشهدا .

    یا زهرا (س) , یا مهدی (ع)
    یا حق

  21. بی نام می‌گوید:

    هنوز منتظر سمفونی مورچه ها هستم.بدجوری خمارم کرده.خدا قوت،شب خوش.

  22. ابراهیم" (ابراهیم زگوند) می‌گوید:

    سلام

    آقا حسین رو مطلب قبلی نه , روی قبلیٍ قبلی نظر , نظر که نه , درخواست گذاشتم چند تا سایت و کتاب معرفی کنید بهم که برای بینش و بصیرت سیاسی مفید باشه , ولی ظاهرا سرتون شلوغ بود یا شاید اعتنا نکردید خواستم دوباره این درخواست رو بکنم شاید جواب دادید
    هر چند اگه جواب ندید ۳باره و ۴باره و Nباره این درخواست رو میکنم .

    اللهم الرزقنا توفیق الطاعه
    در پناه حق

  23. # # سیم خاردار # # می‌گوید:

    سلام

    عجیب خواندنیست این سفرنامه تان…
    نمیشه سریع تر از آخر مرداد چاپش کنین؟
    رمان مورچه های عزیز چه شد؟

  24. ya zeinab می‌گوید:

    عجبب اسم قشنگی داره این سفرنامه تون! ” خدایی که خالق سید علی است اساسی دوست داشتنی است.” عالی بود.

  25. f.haji می‌گوید:

    کتاب نه ده رو از کجا می تونم تهیه کنم ؟
    شما دل ما رو هی با این تیکه نوشته هات که ان شا الله قراره به چاپ برسه آب کن
    ما هیجا نمی ریم همین جا هستیم چونکه ما منتظر سمفونی مورچه ها هستیم ….
    خدا قوت ……

  26. f.haji می‌گوید:

    سلام زیارت قبول امیدوارم از سوغاتی پر ارزشتون نصیب ما هم بشه…
    کتاب نه ده رو از کجا می تونم تهیه کنم ؟
    شما دل ما رو هی با این تیکه نوشته هات که ان شا الله قراره به چاپ برسه آب کن
    ما هیجا نمی ریم همین جا هستیم چونکه ما منتظر سمفونی مورچه ها هستیم ….
    خدا قوت ……

  27. سیده می‌گوید:

    سلام حاجی!
    میچسبه چقدر این کلمه به تن آدم
    قبول باشه. منتظر چاپ کتاب
    همیشه سر میزنم اما نظر نه هیچوقت
    ولی نتوانستم نگویم سلام حاجی!

  28. سید احمد می‌گوید:

    داداش حسین که نیست ولی من یه پیام بازرگانی برم؟

    ساعت ۲:۳۷ نیمه شب.
    تعداد افراد آنلاین: ۱۶نفر.

  29. ابراهیم" (ابراهیم زگوند) می‌گوید:

    سلام

    آقا حسین رو مطلب قبلی نه , روی قبلیٍ قبلی نظر , نظر که نه , درخواست گذاشتم چند تا سایت و کتاب معرفی کنید بهم که برای بینش و بصیرت سیاسی مفید باشه , ولی ظاهرا سرتون شلوغ بود یا شاید اعتنا نکردید خواستم دوباره این درخواست رو بکنم شاید جواب دادید
    هر چند اگه جواب ندید ۳باره و ۴باره و Nباره این درخواست رو میکنم .

    اللهم الرزقنا توفیق الطاعه
    در پناه حق

  30. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    به اینجای متن که رسیدم (اینجا آخر برای نماز از علی اجازه نمی گیرند) آسمون دلم بارید و بارید و بارید .
    یه حس تنفر ، یه حس شرمندگی از خودم داشتم . خدای علی دستمونو بگیره انشاءالله.
    میگم حاج آقا اون بو – بوی سیب نبود ؟
    میدونید چرا پیامبر فرمودند حسین منی و انا من حسین ؟
    در کتاب جلاءالعیون نوشته علامه مجلسی اومده که :
    قبل از اینکه امام حسن (ع) بدنیا بیان برای پیامبر (ص) سفری پیش آمد به حضر زهرا (س) فرمودند اگر کودک بدنیا آمد و من نیامدم به کودک شیر مده تا من از سفر بازگردم . سه روز از تولد امام حسن(ع) میگذشت . کودک بی تاب شده بود و مهر مادری حضرت زهرا (س) سبب شد تا به کودک شیر دهد .
    اتفاق مشابهی هنگام تولد امام حسین (ع) بوجود آمد . پیامبر (ص) به حضرت زهرا (س) فرمودند اگر کودک بدنیا آمد و سفرم یکماه طول کشید به کودک شیرمده تا من برگردم .
    این بار هم پیامبر با تاخیر بیشتری از سفر بازگشتند .
    کودک را در آغوش پیامبر(ص) نهادند و حضرت انگشت مبارک سبابه خویش را در دهان حسین (ع) گذاشت و وکودک شروع کرد به مکیدن و شیره جان پیامبر رو نوشید .
    آنجا بود که پیامبر فرمودند ( حسین منی و انا من حسین ).
    .
    .
    راستی به علی به این خاطر میگن ابوتراب که ( گل حضرت آدم ) رو علی (ع) ورز داده . و پیامبر همیشه و همیشه علی را ابوتراب خطاب می فرمودند .

  31. فاطمه می‌گوید:

    چشمانمان را بارانی کردید برادر!

  32. سید احمد می‌گوید:

    الهی همیشه برقرار باشید.

  33. amir می‌گوید:

    گفت: تو در همان کاروان نیستی که آهنگران هم با آنها آمده؟ گفتم: چرا.
    حاجی در باره حاج صادق چیزی نگفتی
    ما منتظر بعدیاش هستیم
    التماس دعا

  34. دیوونه داداشی می‌گوید:

    “محمد و حسین هر دو بوی یک عطر می دهند. مشخصات این عطر ، بویی ملایم است که وقتی استشمام می کنی طراوت همه وجودت را پر می کند و چه می گویم ؟….”

    داداشی ، دیوونه می کنی اساسی و چه می گویم؟….

  35. عرفان می‌گوید:

    ببین خاک پاتم
    ببین خاک پاتم
    ببین خاک پاتم
    ببین خاک پاتم

  36. امین می‌گوید:

    سلام حاجی جون
    دلم خیلی برای بوی سیب حرم حسین تنگ شده
    به خدا قسم قطعه ای از بهشته که اونجا هم حسین با خون نوشته اون چیزی رو که باید تمام عالم تا ابد بدونن.
    ان شاالله که به زودی سرگردونی تو بین الحرمین نصیب همه بچه های قطعه ۲۶ بشه.
    یا علی

  37. منتظر خورشید می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من حیر انصاره و اعوانه و مستشهدین بین یدیه

  38. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    این جور که پیش می ره من فکر می کنم ماشاالله ماشاالله ، چشم حسودا کور ، سفرنامه تون رکورد کتاب نه ده رو هم بزنه .
    حج عمره تون رو اول با دعوت و عنایت خدا و بعد هم با پول کتاب نه ده رفتید ، انشاءالله سری بعد بتونید به همراه همسرتون و مادرتون که گفتید تا الان حج نرفتند به حج تمتع برید . صحبت مادرتون شد . واقعاً نمی دونم باید به مادرتون تبریک بگم به خاطر داشتن چنین فرزندی یا به شما به خاطر داشتن چنین مادری که تونستند شما رو به این درجه از افتخار و سربلندی برسونند . دست مادرتون رو می بوسم . سلام من رو به ایشون برسونید .

    خدا نگهدارتون باشه .
    التماس دعا

  39. اگه قبول کنن بسیجی می‌گوید:

    حاجی از حاج صادق بگو برامون

  40. مرتضی می‌گوید:

    سلام حسین جان خسته نباشی … این جمله یک کم همچین سخته! :«اما چه بد بود آدم برای خدا خلیفه ای.» یا من نمی تونم درست بفهمم.

  41. راحیل می‌گوید:

    سلام اخوی
    تا حالا برای همه متنا توی یه روز نظر نذاشته بودم
    اما اومدم بپرسم این بویی که اینجا میاد بوی فکه است یا مکه؟ تنگه احد یا سه راهی شهادت؟
    خودتون بگید!
    وه که چه بوی خوشی!

  42. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    خوش به سعادت شما.من که نه پام به کربلا رسیده نه مکه

  43. حامد آزادی می‌گوید:

    سلام
    دلم نیومد اینو نگنم
    بعضی افراد خیال می کنن قداست عباس به خاطر فرزند علی بوده.
    اما توجه این نکته ضوری است:دلیل قداست عباس بصریت اوست چنانچه حضرت صادق این را در مورد او می فرمایند ودر زیارت نامه آن بزرگوارموجوداست(شهادت بر اینکه اوبر بصیرت بوده است)
    واگر عباس بود امام هم ندای (هل من ناصر ینصرنی )سر نمی دادند.اگر آقانبود امام ندای این عمار را زودتر از اینها سرداده بودند.

  44. فاطمه می‌گوید:

    سلام
    دلم برای خدا تنگ شده نمیدونم چرا اینو اینجا نوشتم؛شاید برای اینکه از اینجا میتونم بوی خدا رو استشمام کنم.
    دلم برای بابا اکبر تنگ شده با اینکه نمیشناسمش.
    دلم هوای اونی رو داره که یه روز میاد و دست اقا رو میگیره و میگه ممنونم از تو ؛ نائب خوبی بودی…
    میدونم حرفام بچگونه است.۲۰ساله ها هنوز برگنیستند ولی…
    دلامون بدجور بزرگه هرچند بدجور دلتنگیم…

  45. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام داداش حسین وقتی به جمله : این عطر شکاف احد همان عطری است که در حرم ابی عبدالله به مشامم رسیدم کتابی راجع به امام رضا را برداشتم ومراجعه کردم به قسمت استعمال عطر وگلاب هرچه باشد همه انبیا از یک نور واحدند نوشته شده بود صولی از مادر بزرگ خود روایت می کند که از او درباره امام رضا زیاد سوال می شد واو میگفت چیزی از او بیاد ندارم مگر اینکه اورا می دیدم با عود هندی روغنی بخور می کرد وپس از آن گلاب ومشک استعمال می کرد

  46. الهام می‌گوید:

    با تمام وجود در محضرش گناه کردیم اما نعمتش را ار ما نگرفت و گناهانمان را فاش نکرد.اطاعتش کنیم چه می کند؟؟
    سلام داداش حسین.معرکه ای به خدا .نمی دونم چی شد که بدون پلک زدن تا صبح نشستم کتاب نه ده رو خوندم.البته ترجیح میدم کتاباتو یه جایی تنها بخونم که راحت بتونم زار بزنم.برا مظلومیت شهیدامون که اقایون از استخوناشون میزو صندلی ساختندبرا خودشون.بگذریم در هر صورت ما نباید بگذاریم کسی شاخ شونه بکشه برامون.
    تا نیاید گره از کار بشر وا نشود….

  47. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام حاجی؟
    بابا چرا جواب سلام ما رو نمیدی آخه؟
    میخوای ما رو عصبانی کنی؟ آخه من خیلی زودرنجم و زود میزنم به سیم آخر.
    اما مطمئن باش تا یه جواب سلام ازت نگرفتم ول کن این قضیه نیستم.یاحق

  48. گمشده می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    روز جوان رابهت تبریک میگم
    سفارشم را انجام دادی
    یعنی سرت اینقدر شلوغه نمی تونی یه نشونی برام بذاری
    دعام کن زیاد

  49. صبا می‌گوید:

    الهی٬اون پیرمرد چقدر صبور بود و شجاع.همون پدر شهید رو میگم که چند خط اخر ازش نوشتین.اللهم ارزقنا توفیق زیارت قبر شش گوشه و شهادت در راهت به حق زینب.آمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.