آنچه در زیر می خوانید خلاصه و اندکی اصلاح شده مصاحبه ای است که با شماره ۴۵ مجله “راه” انجام داده ام.
حسین قدیانی متولی قطعه ۲۶ در گفت و گو با مجله راه:
نوشتیم “احمدی نژاد” خواندند “مشایی”!
*اول حسین قدیانی را معرفی کنید و شهید اکبر قدیانی را.
۲۹ ساله هستم. مدیریت صنعتی خوانده ام و فعلا مشغول نویسندگی و روزنامه نگاری ام. پدرم شهید اکبر قدیانی سال ۶۱ در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. کارمند شرکت ایران کاوه آن زمان و سایپا دیزل الان بود و با خیلی از هنرمندان حوزه هنری مثل فرج الله سلحشور، محسن مخملباف، امیرحسین فردی، مرحوم ملاقلی پور و بهزاد بهزادپور و… همکاری می کرد. از جمله در تئاتر “حر” که از مهمترین تئاترهای دوره انقلاب بود و گویا مورد توجه امام هم قرار گرفته بود. در ضمن پدرم در مسجد جوادالائمه تهران مداحی هم می کرد.
*نوشتن را چطور شروع کردید و چطور به این سبک فعلی رسیدید؟
ده سالی هست که در کار روزنامه نگاری هستم. اولین مطلبم حدود ده سال پیش در صفحه ۱۴ روزنامه کیهان چاپ شد که برایم اتفاق بسیار مهمی حساب می شد. یک مطلب پنج خطی بود درباره باخت تیم ملی به بحرین. بعد هم به رسالت و یالثارات و صفحه مدرسه کیهان رفتم. دو سه سال پیش هم مدت کوتاهی در روزنامه ایران بودم. چند وقتی هم سردبیر مجله “یاد مادنگار” بودم که در حوزه دفاع مقدس بود. الان هم مدتی است که در “وطن امروز” و “کیهان” هستم. اما در مورد سبک نوشته های اخیرم؛ من هم چهارشنبه ۹ دی از دیدن جمعیت مردم در خیابان ها به وجد آمدم. آنجا مادر شهیدی که کمرش خمیده بود عکس دو فرزند شهیدش را دستش گرفته بود و راهپیمایی می کرد. من یکی از عکس ها را از پیر زن گرفتم تا راحت تر راه برود. پیر زن به من گفت: چه کاره ای؟ گفتم؛ روزنامه نگار. گفت: پس قلم می زنی؟ گفتم؛ بله. گفت: پس باید با قلمت حق این شهدا و این خون ها را ادا کنی. شب بعد از نماز قلمم را گرفتم رو به قبله و گفتم؛ خدایا! خودت نمکی در این قلم بریز که من بتوانم حق این خون ها را ادا کنم. فکر می کنم بعد از این دعا لطف خدا بیشتر شامل حالم شد و البته در کنار این قضیه همیشه کمک های پدرم را به عینه دیده ام.
*سبک نثرهای قطعه ۲۶ نزدیک به نثر شطحیات احمد عزیزی است. خودت این شباهت را احساس می کنی؟
من خیلی از مکتوباتی که در این کشور در می آید را می خوانم از جمله شطحیات احمد عزیزی. روزی دو سه ساعت فقط برای تقویت قلمم مطالعه دارم. سبک کار من با نثر احمد عزیزی متفاوت است و نمی شود گفت تصمیمی برای تقلید از این شاعر محترم داشته ام. در ثانی من اصلا خودم را در این اندازه نمی بینم که بخواهم از امثال او تقلید کنم. در واقع من با خواندن آثار نویسندگان خوب این کشور شاگردی همه شان را کرده ام اما سبک نوشته هایم خوب یا بد مختص به خودم است.
*پس نامی هم از چند نویسنده یا اثر ادبی محبوب تان ببرید.
چند تا را نمی خواهم نام ببرم. می خواهم فقط از سید مرتضی آوینی بگویم که نوشته هایش بوی وحی می داد و انگار از دل داغ دار آسمان نازل می شد.
*جایی نوشته بودید که قبلا اهل اینترنت نبوده اید. یک مرتبه چطور شد امثال شما وبلاگ نویس شدند و آنها که وبلاگ نویس بودند فعال تر شدند؟ اصلا آن طرفی ها می گویند جوش زدن شما برای چیست؟ حکومت با رسانه هایش که دست شماست؟
اولا من اصلا قبول ندارم که حکومت دست ماست حتی دولت هم دست ما نیست. معتقدم در این کشور هر کسی بیشتر از ولایت دفاع کند کمتر از مواهب حکومت بهره مند خواهد شد. مثال من خود شهید آوینی است و برخوردهایی که مسولان فرهنگی با او داشتند. یا یادگار قلمش در “سوره” که بچه های شما درش بودند و آن برخورد با آنها شد. نویسندگان غیر انقلابی هم بیشتر از ما پول و خانه دارند و هم ماشین و سیگارشان آنچنانی است. به ما اما در ازای دفاع از انقلاب فقط فحش می دهند. شکایتی هم نداریم. در تاریخ هر کسی از حق دفاع کرده مظلوم تر بوده. امثال بنده برای روی کار آمدن احمدی نژاد خیلی تلاش کردیم که ربطی به ستاد ایشان هم نداشت و کاملا خود جوش بود. دولت که به سرکار آمد امثال ما همه به حاشیه رفتند. مساله همان است که یک بار گفتم؛ نوشتیم “احمدی نژاد” اما خوانده شد “مشایی”! همیشه دفاع از حق همراه با سختی و تلخی و سردی و تنهایی است که البته شیرین است. در مورد وبلاگ نویسی هم من احساس کردم بچه های انقلاب در این عرصه کمی ضعیف اند و اگر در این قلم چیزی هست خوب است که در این عرصه هم قدم بگذارد. قبلا زیاد دوستان اصرار می کردند که وبلاگ بزنم ولی زیر بار نمی رفتم تا اینکه به برکت فتنه اخیر قبول کردم و خوشبختانه وبلاگ قطعه ۲۶ خوب گرفته و حسابی سرش شلوغ است که من این را هم مدیون دعای آن مادر شهید و بچه های بسیج هستم. بسیجی در همه جا بی شمار است و اگر اراده کند در کهکشان راه شیری هم بی شمار است.
*نسلی از هنرمندان انقلاب بعد از سی سال به وضعیتی می رسند که حسین قدیانی برای شان “همیشه پای یک ظن در میان است” را می نویسد. حالا نسل جدید ادب و هنر انقلاب چه کند که سی سال دیگر برایش امثال این متون را ننویسند؟
اصلا من هم دوست دارم به مدت یک هفته از انقلاب بریده شوم و با همه آرمان ها خداحافظی کنم تا ببینم مزه اش چیست، چون فکر می کنم کلاس گذاشتن برای انقلاب خیلی خوش مزه است! ظاهرا خیلی خوش مزه است که من نوعی برای رهبری و انقلاب کلاس بگذارم! واقعا نمی دانم قصه این آقایان چیست. البته برای خود من هم گاهی شبیه این حس پیدا می شود. وقتی دوستان می آیند و کامنت می گذارند که می خواهیم دستت را ببوسیم، من اگر روزی صد بار “استغفرالله” نگویم خیال می کنم حالا آدم شده ام و برای خودم کسی شده ام و امر بر من مشتبه می شود که هم طراز خون شهدا و امام و انقلاب شده ام! آن وقت دیگر خودم را بدهکار و حمال انقلاب نمی دانم بلکه هم شان انقلاب می دانم…
*خوشایند ترین و تلخ ترین تجربه شما در این مدت چه بود؟
… من از همه سبزهایی که به من فحش دادند و گناهان مرا پاک کردند ممنونم. تلخ ترین چیز برای من این است که وقتی ابراز علاقه مادر شهیدی را می بینم این فضای مجازی به من اجازه بوسه زدن بر پای آن مادر شهید را نمی دهد…
سلام
انا اول!
مجله راه را هم خواندیم!
خواندیم!
انرژی گرفتیم و امید!
قلمتان مستدام!
سلام
سال خوبی داشته باشید
………….
آوینی جون، چقدر ما بچه بسیجی ها دوستت داریم…………..
………….
اگر منظورت از آوینی “سید مرتضی” است درست است ولی اگر مرا می گویی به خدا این عناوین و این مقایسه ها با من همان کاری می کند که با عده ای از دوستان کرد.
بگذارید خاک پای بسیجی ها بمانم تا ابد.
خدا قوت آقای قدیانی! با گذاشتن پست جدید در روز دوم عید ثابت کردی اهل کار و همت مضاعف هستی. علی (ع) یارت
آمدخ نوروز و ما دف میزنیم
بهر وحدت جملگی صف میزنیم
ما به امر رهبری حالا دم از
همت و کار مضاعف میزنیم
موفق باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
ایول
خاک پای بچه بسیجی ها دوستت داریم.
یادمان باشد خرمشهر را خدا آزاد کرد.
دل خوشی داری به خدا.
سلام بسیجی.
منم ترسیدم بهت بگم آوینی.اخه دوست دارم و نمیخوام به این زودیا از دسست بدمت.
ایشالا تن و روحت همیشه سالم
نوشته هایت به همان یالثارات می خورد!!
حسین جون دفاع از ناموس بسیج یکی از اصول ما است پس چرا ساکتی ؟ندیدی یه پسره به اسم سامان چه اراجیفی گفته؟خوب مال دنیا را به بسیجیها ترجیح دادی؟۷
فدات شم مگر به حرف گربه سیاه بارون می باره؟ اراجیف بافی این جماعت نشانه زوال شان است. من هم تا حد توان و اجازه وقت جواب می دم.
حسین دمت گرم آخه بسیجی باید مرده باشه که توی وبلاگش به ناموس همرزمهاش که ناموس خودشه توهین کنن پس چرا میذاری به عون ووحید و امثالهم توهین بشه ؟هان؟به خدا اگر جوابشون راندی دیگه به وبلاگت سر هم نمیزنم
فدایی سید علی
همین جا از همه دوستان بابت بی توجهی در ارسال نظرات معذرت می خواهم. سبزهای لجنی نشان دادند لیاقت آزادی را ندارند و اگر آزاد باشند کاری جز فحاشی بلد نیستند. ادب سبزهای لجنی، ذغال منقل مهندس است. عون و وحید و تو و من و ما ستاره های ماه هستیم و اینها دارند از درون چاه به ما آسمانی ها حسادت می کنند. سیزده بدر گلوی سبزها را با روبان قرمز گره خواهیم زد و می اندازیم شان به جوی. این هیچ ها بیهوده دارند می پیچند. به جای فحش کاش بگویند جمهوری اسلامی کی سقوط می کند؟ انقلاب کردن کار ما بود. اینها عرضه براندازی ندارند و این عقده را با فحش جبران می کنند. برادرم محمد حسین باز هم از تو و دیگر بچه ها معذرت می خواهم اما این را بدان بر صورت ماه نمی توان خاک پاشید. اینها دارند خاک می ریزند بر سر خود. فحش شان به بلندای ماه به آسمان نمی رسد.
مخلصیم بسیجی
همت مضاعف،کار مضاعف
حسین جون برادرم من را ببخش ما بسیجیان سید علی دردفاع از ناموس تند رو ترین افراد عالمیم به هر حال وقتی تو ودیگر برادرانم رازیر بار فحشهای ناموسی این جماعت جلبک منکوب شده دیدم دیگه نفهمیدم چی شد شوخی کردم مگه مرده باشم که به قطعه ۲۶ سر نزنم تازه اونوقت هم توی قطعه ۲۶ خاک میشم پیش بابا اکبرت انشاالله
جدی هم می گفتی، حق داشتی! قصور از من بود که در دیگ را باز گذاشتم و گربه ها بی حیایی کردند. خیلی ناراحتم که به خاطر این کار من شماها فحش خوردید.
حسین من مثل برادرم دوستت دارم از صبح تاحالا هم سر قضیه سامان ودیگری ناراحتم بگو که تند من را بخشیدی بی انصاف من به خاطر آرمانمون ازکوره در رفتم خلاصه خیلی ببخش
پیشنهاد میکنم در مقاله ای که مینویسی از فحش خورده ها دلجویی کنی از مدافعین ناموس بسیج دفاع کنی و به هتاکان درس ادب بدهی
فدایی سید علی -محمد حسین
بیشترش کن…..مطالعه رو میگم…..
من حسین ناموسم فدای یه تار موی رهبرم سید علی -به ولای علی ازم ناراحت نباش-من حاضرم ناموسم فدا بشه ولی یه تار مو از سر تو وهیچ بچه بسیجی کم نشه والله بی انصافیه اگر فکر کنی من به خاطر خودم عصبانی شدم
خاک بر سر هرچی بسیجیه بازم میگم کامنت محمدحسین که امروز خیلی شلوغش کرد خود تو هستی اینم برای امتحانت محمدحسین خیلی … چیزه میفهمی که اگه خودت نیستی خیالی نیست پس عمومیش کن
درست گفتی؛ من هم “محمد حسین” ام هم “عون” هم “پیام فضلی” هم “اندیشه نورانی” هم “فاطمه” هم “مائده” هم “اسکندری” و هم همه دوستان دیگر. آری من جز این دوستان هویتی ندارم. من اما متاسفم که چرا ثواب “محمد حسین” بودن در نظام مقدس جمهوری اسلامی در پرونده اعمالم نیست. بسیجی کلا از خاک است پس خاک بر سر تو که از آتش جهنمی! ما از ادریس هستیم و تو از ابلیس. ما سامان داریم و تو بی سر و سامانی. بنازم وبلاگ قطعه ۲۶ را که شما را وبگرد که نه ولگرد کرده است! و حتی عید را هم برای شما عزا کرده است! می بینم که به جای پسته داری غصه می خوری! و به جای فندق، دق. بخور!
پیشنهاد تاسیس یک بسیج سایبری باحضور برادرانم عون ووحید و سربازصفر وحسین جون و بقیه بچه بسیجیها برای حفاظت از کیان قطعه ۲۶ را میدم برادران موافق یا علی بگن تا من جزییاتش را بنویسم
خاک بر سرت محمد حسین. تو … نداری که به این راحتی ازشون مایه میزاری بدبخت.
محمد حسین خود از جنس خاک است. خاک بر سر تو که نجسی!
وبلاگت هم رو کن اگه تو هم خود این قدیانی نیستی که برای خودت و آغات نوشابه باز میکنی.
محمد حسین شاید وبلاگ نداشته باشد اما یک جگر دارد که کامیون ۱۸ چرخ نمی تواند حملش کند!
سامان جان ما بی شماریم!
روز ازل ازکلک تو ، یک قطره سیاهی # بر روی مه افتاد که شد حل مسایل @ جانا فلک از بزم تو در رقص و سماع است # دست طرب از دامن این زمزمه مگسل @ دور فلکی یکسره بر منهج عدل است # خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل @
آره سامان جان شک نکن این خود محمد حسین است. پس ما هم که آدرس نمی ذاریم جیگرمون خیلی گنده است.
قربون هرچی بسیجی
سلام به همه بسیجی های دریادل.

نمک قلمت ما رو نمک گیر کرده حسین فدیانی پیروز
به صبا و سالومه
چیزی از این بالا رفت ها به شما نمیماسه. البته اگه دوباره برای خودت در حال نوشابه باز کردن نباشی.
آری بسیجی ها برای هم نوشابه باز می کنند و تشتکش را فرو می کنند در چشم حسودان!
اگه با فحش ما گناه تو پاک میشه پس تو هم گناه میرحسین و کروبی و هاشمی رو پاک کردی رفت! کمتر مواد بکش توهم زدی بچه
سلام حسسین جان دوباره.
عزیزم این فحش ها جوابش اینه که جوابی نبینن.
اخه شان و شخصیت هر طرف این اقتضا رو میکنه
پس بی خیال کار خودت رو بکن
حسین جان عزیز!عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.منو سال ۸۱ انجمن اسلامی دانشکده پرستاری مشهد(اونم طیف علامه)به بسیج پیوند داد تا ابد!البته فعال نیستم ولی قول میدم واسه خاطر دل خودم فعال شم.حسین جان دعا کن ارشد قبول شم تا تو دفتر بسیج هم واسه خودم نوشابه باز کنم.

بله حسین قدیانی پیروز
نگرفتی چی شد. خودت چندتا بسیجی ای. سه تا یا یکی. در هر صورت باز کن برای خودت ما بخیل نیستیم.
با سلام
در مورد مهندس مشایی خیلی تند رفتی
اولا شما باید بفهمی که ایشون چه خدماتی برای این نظام انجام داده که همسنگ خون گرانبهای شهدا بلکه بیشتر هم هست ! چرا در مورد مطلبی که اطلاع نداری این همه هجمه میکنی!
جرم مشایی چیه که هم باید از این طرف بخوره هم از اون طرف؟
مطمئن باش این کارت فقط به ظرر دکتر و ولایت تمام میشه
کمی انصاف داشته باشید
و مطمئن باشید رییس جمهور آینده کسی جز مهندس اسفندیار رحیم مشایی نیست اون هم با رای بالای ۲۷ میلیون !
میتونی این کامنت رو داشته باشی تا اون موقع!
رییس جمهور آینده مشایی پاینده….
نکته بعد اینکه در صورت توهین مجدد شما به مهندس رحیم مشایی به عنوان جمعی از فعالان ستاد دکتر احمدی نژاد شکایت نامه ای علیه شما تنظیم و در محکمه ای بی طرف محاکمه خواهید شد!
چرا که بدون هیچ مدرکی بدترین فحاشی ها و توهین ها را نسبت به یکی از صدیق ترین رهروان ولایت و راه منور امام راحل و یکی از یادگاران ارزنده هشت سال دفاع مقدس که تدبیر سازنده ایشان هم در این هشت ماه گره گشای مسایل بسیار مهمی بود روا میدارید که این به هیچ وجه منطبق بر قانون و عرف روزنامه نگاری و یا وبلاگ نویسی نیست!
والسلام علیکم…
سلام. این یارو “دیگری” رو ولش کنید! کلا دیوونه ست!!!
میاد تو وبلاگ من هم یه سری اراجیف می بافه! جوابشو دادم…
حالا اینجا هم جوابشو میدم!
دیگری جان! که به ما گفتی جیره خور! شما اگه ناراحتید نیاید تو این ویلاگ هایی که یه جایی تون سوختن میگیره!!! برید تو همون بالاترین پیش رفقای لجنی “چیز”خور تون…!
با عرض پوزش از آقای قدیانی
مصاحبه جالبی بود
جالب ترش این است که میبینم بعضی از خارج نشین های بی وطن! و ویلا نشین های لجنی، بودجه های سنای امریکا را هدر میدهند و خودشان را خسته میکنند و در این وبلاگ شروع به نوشتن کامنت هایی میکنند تا نشان دهند که «ادب مرد به زدولت اوست» یعنی چه؟!!
دیدن حقیقت ، چشم دل میخواهد که …
بزرگی واقعاً راست میگفت که:
«سربازی آقاخامنه ای لیاقت میخواهد … »
حسین آقا ، برادرم ، در پناه حق تعالی موفق باشی انشاالله
التماس دعا
یاعلی مدد
اه اه ، باز بوی تعفن این ….های سبز درامد. خواهشا یکی سیفون رو بکشه! باز این مهندس چیز جز جگر زده قرص اکس و مسهل رو یکجا انداخت بالا!!! هم این سبز هارو بیرون داد، هم توهم ما بیشماریمش بهشون سرایت کرد….
هوالفتاح العلیم
دمت گرم و سرت شیدایی و عاقبتت به خیر
به دیگری
آقایی آقای ما” سید علی خامنه ای” رو با ق مینویسن اون آغای شما موسویه چادر به سر که با غ می نویسنش از این به بعد مواظب املای حروفت باش .
حسین جون بسیجی صبرش زیاده ولی فحش خورش ملس نیست میخواستم اجازه بدی جواب این هرزه نویسان را توی وبلاگت بدم
ناموس من براش افتخاره که ازش برای سید علی خامنه ای مایه بذارن ولی ناموس تو معلوم نیست که توی کدوم پارتی شبانه …
قلمتان تا ابد به گرمی خون شهیدان باد . . .
جواب ندادن به کامنتها را از آقاتون یاد گرفتین؟یه جوری ثابت کن که این آدمایی که کامنت میذارن تو نیستی؟
جواب بده سانسورچی/چرا لال شدی /به محمد حسین دستور بده وبلاگش را رو کنه تا بهش بگم بی ناموس کیه ؟چرا آدرسش رانمیده؟بهش بگو اگر مرده آدرسش را رو کنه؟
این بسیجی که میخواد بغل قبر بابات خاک بشه بره توی خلا خاک بشه بهتره لجنهای خاکی رنگ بی ناموس
ماحرمت ناموسمان مهمه که در نت از خودمان مایه میذاریم تویی که میبینی خودت عددی نیستی از ناموست مایه میذاری.
سلام داش حسین
من آدرس وبم رو گذاشتم
میخوام ببینم کدوم یکی ازین قورباغه ها توی صحت وجود ما شک داره
ضمنا اونجا توضیح دادم که چرا اینکارارو می کنن
البته تازه اولشه و در آینده دمار از روزگار این جماعت در میارم
یا علی
حیف این وبلاگ که کسایی مثل سامان و دیگری و… میاند و براش نظر میذارند
!!!!!
؟؟؟؟؟
آقا حسین دستت درد نکنه ، من که با خوندن این مطلبت کلی روحیه گرفتم که راهی چون شما رو در پیش بگیرم
خیلی خوب پیشرفت کردید
فقط یه سوال :
شما خودتان می نویسید یا مثل شهید آوینی فقط قلم رو روی کاغذ میذارید و … ؟
به هر حال قلمتان پاینده و همتتان مضاعف و عملتان همت وار باد
در جواب سامان
من اسکندری هستم و در خارج از ایران زندگی می کنم هیچ ربطی هم به آقای قدیانی ندارم جز یک هدف مشترک و بس، خودم وبلاگ ندارم چون وقت ندارم ولی برادرم که بسیجی هست و در پایگاه بسیج هم عضو هست وبلاگ دارد و نظرات وبلاگش هم تاییدی نیست بنابراین می توانی شخصیت واقعی خودت را بدون هیچ سانسوری انجا نشان دهی من ادرس این وبلاگ را می دهم برو انجا و شخصیت خودت و تمام دوستان لجنی ات را یکجا نشان بده. ادرس وبلاگ در پیوندهای همین وبلاگ به نام سخنی از زبان یک دانش اموز شیعه به لطف آقای قدیانی پیوند شده است .
می دانی فرق ما باشما چیست ؟ما نه دنبال این هستیم که لیدر باشیم و نه دنبال این هستیم که در یک مبارزه در انتها غنائمی که به ما می رسد چیست .ونه هرگز از رهبر خود عبور می کنیم ما همیشه پشت او هستیم و هستی ما در پشت او بودن نمود پیدا می کند اگر از پشتش کنار برویم از هستی ساقط می شویم ولی شما چون از این خاله بازی هایتان می خواهید به مقام و پول برسید نه دهن خودتان نه دهن دوستانتان یک قاعده خاصی ندارد و برای هر چیزی چشمتان را می بندید و دهنتان را باز می کنید و رهبر هم برای شما وسیله است وقتی دلتان را زد دورش می اندازید و یک رهبر جدید برای خودتان دست و پا می کنید و چون رهبرانتان هویتشان از شماست پس واقعا دور ریخته می شوند .
این دفاع زیادی که از آقای قدیانی می شود فقط برای این هست که با ما هم آرمان است ما در یک جبهه می جنگیم این که آقای قدیانی سردار این جنگ باشد یا حتی یک روستایی بی سودا برای ما هیچ فرقی نمی کند هر کسی که بیشتر به خدا نزدیک باشد و برای او بیشتر از مال و جان و ناموس و ابرویش هزینه کند عزیز تر است .
برای همین فرق بزرگ ایدئولوژیکی بین ما و شماست که تو فکر می کنی همه این کامنتها را خود آقای قدیانی می گذارد .نه متوهم جان اینها همه آدمهایی با بدنهای متفاوت از مکانهای متفاوت در دنیا ولی با یک هدف هستند ،که می شود یک روح در چند بدن و این روح هم همان روح شیعی ماست. ما روحمان با روح سید حسن نصر الله لبنانی عرب هم یکی است و ما آرزومندیم که همه مان روح و جانمان در راه آخرین ذخیره خدا در زمین قربانی شود، چیزی که شما اصلا مفهومش را نمی دانید .وقتی پانزده نفر از بسیجی های ما با باتوم به یک جمع ۵۰ الی ۶۰ نفره شما حمله می کنند شما فرار می کنید و انها باقی می مانند در حالیکه شما مطمئن هستید که آنها هیچ سلاحی به همراه ندارند جز ایمان درست مثل پدرانمان که در زمان جنگ با دست خالی و با همین سلاح با عراقی های تا بیخ و دندان مسلح جنگیدند و پیروز شدند . این رعبی که در دل شماست ، این توهمی که دارید و فکر می کنید در اینترنت، ما هم مثل شما با تقلب به اسامی مختلف کامنت می گذاریم با اسلاف شما از صدر اسلام تا اکنون بوده و خواهد بود .
دردفاع از رهبرم سید علی خامنه ای – میشوم میثم تمار به دارم بزنید
خاک پای هر چی بسیجی هستیم . مخصوصا اگه بسیجیش حسین قدیانی باشه . جلبک های سبز هم برن بوق بزنند . آخه من نمی دونم به چیشون می نازند ؟
به روشنفکرترین زن ایران ؟ به موسوی معتاد توهم زده ؟ به شیخ دیوانه ؟ به فاطی خانم ؟ به ممّد خالی بند ؟ به شیخ ساده لوح که به قول امام در قعر جهنمه ؟ به مهاجرانی ( اینو من نگم بهتره ) ؟ به کی آخه ؟ جون من آخه یه چیز ندارند که بخوان پز بدن باهاش . ولی یه چیز دارند که به دلیل رکورد جهانی آن باید تو گینس ثبت بشه :
توهم …
منظورتون از نوشتیم احمدی و خوندن مشایی چیه ؟ ما رو هم روشن کنید
اگر امروز متوجه شده اید، توهین به این ملت مدت هاست که کار حسین قدیانی (فرزند شهید اکبر قدیانی ) دلقک شماره یک رژیم است. قدیانی را تا قبل از انتخابات کسی نمی شناخت، وی یک ذوب شده عادی ماننده همه ذوب شدگان دیگر بود که فاقد هر گونه استعداد در لجن پراکنی های رژیم مشغول به کار بود. کیهان، رجانیوز و هر کارخانه دروغ دیگری که نامش را ببرید حتما آثاری از قدیانی درج کرده اند.
حسین دلقک داستان ما بعد از انتخابات آب را به اندازه کافی گل آلود دید تا از این وضعیت فلاکت بار و بی نام و نشانی خودش در بیاید بنابر این به طرح این دروغ پرداخت که در هنگام شلوغی های بعد از انتخاب یک عدد سنگ از طرف معترضان به کله اش خورده و شروع کرد به ننه من غریبم بازی و طبق معمول آویزون شدن از پیکر پدر شهیدش که یکی از پست ترین و زشت ترین عادت های این مرد بی شعور است.
از آن تاریخ به امروز حسین همواره در حال نوشتن مطالب مزخرف و توهین آمیز به مردم است که معلوم نیست به زبان فارسی نوشته شده اند یا عربی. حسین خیلی توهم دارد که سر زبون دار و با مزه است و جالب اینجاست که با این همه تبلیغ در روز نامه ها و سایت های دولتی اکثر کامنت های زیر مقالاتش را دعوت های وبلاگ نویسان آبگوشتی برای تبادل لینک تشکیل می دهد.
حسین مانند باقی ذوب شدگان عشق قهرمان بازی و شهادت دارد و این شلوغی های بعد از انتخابات را زمان مناسبی برای ایجاد یک صحرای کربلا می بیند تا به جان مردم بیافتد و مانند فیلم های آمریکائی و تصاویری که ازکربلا در مغزش ساخته بجنگد و مظلومانه شهید شود.
واقعا چه انتظاری می توان از افرادی این چنینی داشت که خود اعتراف می کنند خواهر و مادرشان را در اختیار خامنه ای می گذارند، اگر با خانواده خود این چنین می کنند بر سر مردم چه می آورند!
وای اینجا چه خبره !!؟؟
ما دیر رسیدیم .
سلام به همه ی داداشای خوبم
مثل اینکه اینجا جنگ مجازی بوده .
آقا سامان و دوستان دیگه !
آدرس وبلاگ های مارو هم داشته باشید ، آخرش چی ؟
می تونی با این حرفها تفکر بسیج رو هم از ما بگیری ؟
سلام حسین آقا…

با قطعه ۲۶ اون خاک آسمانی علقه ای دیرینه دارم!
امیدوارم امیدوارم هر چه زودتر قدیانی های دیگر رو پیدا کنی تا:
۱٫هم کار گروهی بشه.
۲٫هم ایشالا کار و همت مضاعف بشه.
۳٫هم ثواب فحش های که تنهایی می خوری به بقیه هم برسه…
در دفاع از “ماه” زیبای ولایت “ما” شوید!!
البته دوست داشتم بگم “ما شویم…”.
یاعلی مدد
بی حد و عدد
به سامان : اینقده ناموس ناموس نکن.ما فحش ناموسی نمی دیم.خاتمه : اگر هزار تا فحش ناموسی بدی یکی هم از ما نمی شنوی.خاطرت جمع جمع جمع.مادر ما به ما آموخته است که بد زبان نباشیم.اما در دفاع از دین و گفتن حقیقت بعضی آدمها هیچ ابایی نداریم.به همین راحتی…
برای سامان:
همین قدر که میدونی ما بیشماریم بسه وگرنه دنبال روکردن سند نبودی برای اینهمه کامنت خب وقتی دنبالشی یعنی دهنتن وا مونده وگرنه اگه مطمئن بودی حتی نظر هم نمیذاشتی چه رسد به فحاشی
نوشتیم احمدی ن}اد و خواندند مشایی یعنی چی من متوجه نشدم میشه توضیح بدین.
ممنون از نوشته های جالبتان.
به دیگ دودر :ناموس لجنی بد کار شما ارزش مایه گذاشتن هم نداره شاید به درد چیزم نخوره
در جواب لیلا انگلیسی
این حسین قدیانی از وقتی که شیر پاک مادرش را می خورد وجود داشت درست مثل الان این حسین قدیانی شیر مادری را خورده است که با همسر شهیدش هم هدف بود و از خون همسرش دنبال زن سردار و زن سید شهیدان و دیگر عناوین نبود شیر مادری را خورده که پناه زندگی اش را تقدیم ابا عبدالله کرد بدون هیچ چشم داشتی و چون زینب صبور بود و قافله باقی مانده از همسرش را درست هدایت کرد که کربلا در کربلا نماند این عاشورایی که تو دیدی نتیجه همان حماسه مادر حسین قدیانی است او بود که کربلای همسرش را با پسرش تا امروز ادامه داده که هیچ وقت پسرش از کربلای پدرش جا نماند برای حسین و دوستان حسین دشمن فرقی نمی کند که نسبش به عرب برگردد یا عجم هر کس که با آل علی در می افتد دشمن حسین و دوستانش هست ما دنبال هر آب گل الودی می گردیم که خودمان را به قافله شهدا پیوند بزنیم ما دوست نداریم که بواسطه نفاق خودمان در یک فیلم مردن شرکت کنیم و بعد از پشت رکب بخوریم و به درک واصل شویم ما ارزویمان این هست که همچون فداییان مولایمان از جلو تیر بخوریم و با مولایمان حسین مشهور شویم حالا تو و دوستان متوهم و منافقت هر اسمی که روی ما می گذارید اهمیتی ندارد
شب به خیر عون
سلام
حسین جان از دست این جماعت حیف سبز ناراحت نشو .
این جماعت چیزی توی دلشون نیست . از دار دنیا دوچیز بیشتر ندارند که اون هم دیکته شب bbc هست .
۱ – هر کس یا چیزی که دور ولایت بچرخه اخه و بو میده
۲ – این جماعت حافظ کل فحش نامه سلطنت طلبها و منافقین و خاندان پهلوی هستند
پس بیشتر از این نمی شه از اون ها انتظارداشت.
http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=46941
کابوس یک منافق ملعون ضد ولی –
خواب “بسیجیان خامنه ای ست” دور “سید علی” –
شکی مکن ؛ نسبتشان به عمر ختم میشود ؛
پس “حیدری” بگو : “مددی مرتضی علی” ………..
تمامی همسنگران نخسته –
این حسین آقا که ما رو تحویل نمیگیره –
شما سفارش کنید زودتر آپ کنه –
برای شفای عاجل “leyla” دعا میکنیم.
امن یجیب ……..!
البته بنده خدا حالش خرابتر از این حرفهاست.کار از دعا گذشته،جواب نمیده!!
آقای قدیانی این رفیق شما مجردن ؟! همین آقای پ . ف. ن !!!اونا حروف اول بودن حروف آخرو هم بنویسم : م.ی.د
آقا میشه جواب منو بدین ؟!؟!
( بی غرض بودها !!! )
اگر هم قصد جوابیدن ندارین کلا بی خیال شین تایید نکنین !!!!!(دیگه نامردیه اگه تایید کنین و جواب ندین !!!)
هی قدیانی کامنت من را تایید کن یا جوابش را به ممت حسین که احتمال ۹۰ درسد خودتی برسان(یعنی رویش فکر کن)
سلام حسین آقا … سال نو ات مبارک … این اولین مطلبی بود که در سال جدید از قطعه ۲۶ میخونم. امیدوارم سال۸۹ برای تو برکت روزافزون داشته باشه. هم برای وجود نازنیت و هم برای قلمت … تو مایه سرافرازی و سربلندی شهید والامقام اکبر قدیانی هستی
.
.
بنفسی انت یا امام خامنه ای
.
.
یاعلی
هستمت داش حسین
ببینم از بچه های فروغ شهادت هم کسی رو میشناسی؟
نوشتیم “احمدی نژاد” اما خوانده شد “مشایی”! ؟؟؟
با همه احترامی که برات قائلم ولی این حرفت یعنی چی؟یعنی دکتر باید ما رو چیکار میکرد(ما هم خیلی برای دکتر تلاش کردیم) !!!مگه ما به خاطر کسی اینکار ها رو انجام دادیم که حالا چون دکتر به مشایی اعتماد داره ناراحت بشیم
حالا زیاد ناراحت نباش در دوره بعد می نویسیم مشایی که خوانده میشه احمدی نژاد!
سلام حاج حسین
حاجی قلمت مستدام
دوست دارم به اون قلم بوسه بزنم
حضرت زهرا پشتیبانت
یا علی…!
داداش حسینم سلام؛
با اجازتون من بارها و بارها از ترکیب بندی کلماتت تو بحثهام استفاده کردم (خیلی وقتا نگفتم مال توئه، البته نگفتمم مال خودمه فقط ازشون استفاده کردم چون حرفای من با کلمات مناسب تریه)
راضی ای ایشالله که؟!
مشتی ما هدفمون دزدی نیستا، با تو یکیه، نیای اون دنیا خفتمون کنی.
چی شد داش سامان نیستی؟ (داش که به ترکی می دونی یعنی چی اگه نه بخوای می گم…)
ببین بالا بری پایین بیای . حرف ما یدونست :
جانم فدای رهبر
بقیهاش کو؟!…