به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
احسنت بر شما بازماندگان حقیقی یاران پیر جماران
خدا به ما توفیق خدمت به یاران ولایت را عطا فرماید
ما با ولایت زنده ایم
تا زنده ایم رزمنده ایم
سلام بر داداش حسین ِعزیز-
»» شهید امیرحسام ذوالعلی
قطعه۲۷/ ردیف۸۴/ شماره۱۴
سلام بر شهیدان ۸ماه دفاع از امام و انقلاب
» به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها!
سلام
نطفه از باکری !! لقمه از یونسی !!
چه میکند مال مفت بیت المال .
.
روزی شخصی به من گفت این یونسی را می بینی در محافل و مجالس فقط سکوت میکند اما تا میتواند میخورد .بچه های اطلاعات میگویند یه دانه میوه روی میز نمی ماند بس که میخورد ..
مال مفتو دل بی رحم که میگویند همین است .
می گفت : بچه های اطلاعات از وی ناراضی هستن و میگویند پدر سوخته ایست که دومی ندارد.بر طبق مصالح نظام حرکت نمی کند .
.
کمی به عقب برگردیم و به دوران اصلاحات فکر کنیم . وجه بچه های اطلاعات نزد مردم تخریب شده بود . اما حالا چه ؟؟؟ شکر خدا که از آنان با نام سربازان گمنام امام زمان یاد میشود . الحق که برازنده شان است .اگر آنان نبودن که شما زنجیر پاره میکردید …
آن روزها معنای سکوت یونسی را نمی فهمیدم اما حالا خوب می فهمم . در حال پرورش افعی بود که در چنین روزهایی سر از آستینش بیرون بیاورد ..
اما این افعی اگر ۷ سر داشته باشد گردنش را عاشقان حضرت ماه خواهند زد .
در باشگاه افسران جنگ نرم عضو شوید
http://bbcac.blogfa.com
یک بوسه بدهکاری وجانی توطلبکار بستان وبده حرف حسابی دو کلامم
سلام
خدا قوت حاجی به هم سنگری ها هم سر بزن
یا علی
سلام بر سر چشمه ی حیات
بابا پس خون اینا تو رگهای کی جوشیده؟! حنجره هاشون رو به کی وام دادن؟! قلم هاشون؟ دستهاشون؟ چشمهای همیشه قرمز از بی خوابیشون؟! دلهای بیدارشون…
کجا گم کردم آخر ،عطرسیب سربه زیر آسمانی کلامش را؟!…
خیلی عالی پاسخ دادی ، لذت بردم .
راستی امام (ره) پنجشنبه میاد جمعه میره …
عمری پس از اسیری اندر ظلمات –
با نور خود ، آفتابمان داد نجات –
بفرست به شکرانه این نعمت و فیض ؛
بر روح “خمینی” و “شهیدان” صلوات …
بسم رب شهدا وصدیقین برای پیوند خورشید و ماه تلاش می کنیم و آماده ایم
سلام بر ابر مردان خط شکن تهاجم ولاگی
http://www.soor.ir
سلام
در نیمه پنهان ماه از قول همسر باکری میخواندم که به دخترش می گوید
تو اگر یک روز حمید پیدا کردی…
قبل از آن هم به او میگویم برو یک حمید پیدا کن
آخ که چه قدر درد دارد که امروز همان حمید را هم گم کرده است او
حمید پیدا کردنت پیش
برو همان حمید خودت را دوباره پیدا کن
واقعا خوب گفت باکری که خدا شهات را نصیب کند که بعد از جنگ آدم ها سه دسته می شوند
و امروز چه قدر سخت از جزء دسته سوم شد
چرا که نون در دسته اول است
چه قدر سخت است اضافه کاری های بی جیره و مواجب در آستان خورشید
چه قدر کیف دارد تذکرات آیین نامه ای دریافت کردن از آن ها که …
و چه قدر کیف دارد
دست به دامان بابایی شدن برای حل مشکل بچه اش
چه قدر کیف دارد که آدم بداند
در آسمان همیشه کسی به گوش هست
سلام خدا بر شهیدان راه حق.
سلام
خدا لطف کنه که ما بچه هامون رو درست تربیت کنیم
سلام داداش حسین
هر روز صبح تا اشکمونو در نیاری دست بردار نیستی
.
متاسفانه یک سری افراد سودجو هستند که پشت این چهره ها به مقاصد شومشون می رسند و امثال دختر یونسی رو شستشوی مغزی داده و طعمه قرار می دهند
بصیرت بصیرت بصیرت
اللهم الحفظ قاعدنا خامنه ای
آهِ اصلی را ماه می کشد در فراق خورشید و دلتنگِ واقعی…..
این جمله مرا یاد این دو بیت از استاد شهریار انداخت:
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی/آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی/کاهش جان تو من دانم و من میدانم/که تو از دوری خورشید چها میبینی.
گفتم شاید به دردتان بخورد و بتوانید از آن در نوشته های ارزشمندتان استفاده کنید.خدا قلم شورانگیزتان را شیواتر کند.موفق باشید.
با پسر شهید همت هم قرار بود مصاحبه ای بکنید.
چه شد؟
خدا قوت
دوستان خود آقای خامنه ای گفتند که مرا امام نخوانید.
چرا بعضی از دوستان برخلاف نظر ایشان از لفظ امام استفاده می کنند.
برادر حسین شما در این رابطه نظری دارید؟
سلام و دردو خدا بر شما حافظان خون شهیدان. موفق و سربلند باشید
راز دل با آب گفتـم تا نگویــــد با کســی عاقبــت ورد زبــان مـاهـی دریا شــــــــــدم
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
http://www.shayeeh.blogfa.com
سلام ، تبارکه ا… دلمونو شاد کردید . داداش حسین.
سلام حاج حسین
ما هال کوفه نیستسم / خامنه ای . دات . آی . آر تنها بماند
سلام حاج حسین
ما اهل کوفه نیستسم / خامنه ای . دات . آی . آر تنها بماند
سلام
نامه را خودم ندیده بودم
با این دلنوشته ترغیب شدم برم بخونمش
بسم الله سلام داداش حسین یکی از دوستان که فرزنده شهید هست ولی دوست نداشت که این رو بگوید به دیگری و من که متعجب بودم از این رفتار او یک روز از او پرسیدم دلیل این کار را جواب داد: ۳۰ سال هیچ وقت نخواستم بگویم که من هم فرزند شهید هستم تا خدای نکرده اشتباهات من حقیر به پای بابا حسن نوشته شود تا خلق الله از همه جا بی خبر نگوید اون رو میگی اون فرزنده شهید دیدی چه کار کرد.
ولی بعضی هامان بد جواب خون پدرانمان را داده ایم دوست داریم داداش .
از اطاعت وعبادت چه می دانیم
سلام
و سلام بر سرداران خیبر
و سلام به دلاورانی که چون عمار سربدار رفتند
پس
نگذاریم که یاد شهدا محو شود ورنه اینجا چو سرا پرده مردار شود
سلام من چند سوال از این خواهر محترم خانم باکری دارم :
۱٫ خواهرم برای چه تلاش می کنی ؟ دقیقا مشخص کن نامه نگاری شما می خواهد کدام هدفتان را برآورده کند . شاید شما به اقتضای سنتان می خواهید به شهرت و محبوبیت برسید اما به چه قیمتی ؟
منظورم این است که هدف شما چیه ؟ می خواهید کشور رو غیر اسلامی کنید ؟ می خواهید به جمهوری ایرانی برسید ؟ آخه پدرتاون که برای همین اسلام شما و خانواده و جانش را فدا کرد . می خواهید بگویید که از رئیس جمهور خوشتان نمی اید . خوب ما هم که ۸ سال رئیس جمهور چندش آور شما خاتمی را دیدیم و جگرمان آتش گرفت و خون به دل رهبری کرد اما تحمل کردیم شما هم باید و مجبورید دندان روی جگر بذارید و تحمل کنید . نکنه می خواهید رهبر را تعیین کنید . چه کسی رهبر باشد ؟ کروبی جوووونتون خوبه ؟ خاتمی جونتون چه طور ؟ فکر می کنید شما در حدی هستید که راجع به مسائل این چنینی اظهار نظر کنید ؟ ببینم کل ایران فقط شما دلسوز مملکتید ؟ راستی غیر از فرزند شهید بودن که واقعا افتخار دارد اما شما دارید با این کارها خون پدرتان را پایمال می کنید چه مزیت دیگری دارید به فرزندان اقشار مستضعف یا حتی فرزندان سایر شهدای گم نام و بی نام و نشان . راستی خانم باکری چند بار مزه ی فقر را چشیده اید . چند بار وقتی دست در جیبتان می کنید کرایه ماشین هم نداشته اید و مجبور شده اید با اتوبوس و مترو و هزار دردسر به خانه بروید . چند بار سر گرسنه روی بالش گذاشته اید . چند بار پول دارو نداشته اید . چند بار حس کردید که در دنیا تنها و بی پناه مانده اید . چند بار با دیدن اقازاده ها آه از دلتان بلند شده . مزه ی فقر را چشیده اید . اگر نچشیده اید بدانید خیلی تلخ و گس است . خیلی …..
دارید خودتون رو فدای موسوی می کنید ؟ موسوی جووونتون مدتهاست مرده و با این کارها زنده نمی شود . مطمئن باشید . حالا شما هی با تنفس مصنوعی بخواهید احیاش کنید . فایده ای ندارد . فاتحه ………..
سلام
روی سخنم تنها بایادگارمحترم شهیدباکری نیست
بیاییدازخون شهداهزینه نکنیم واگرهم مبنابرهزینه کردن است بینی وبین ا…درراهی هزینه کنیم که آن بزرگواران راضی به آن امرباشندوقضاوت آن باخودما.
سرکارخانم باکری آیافکرمی کنیداگرپدربزرگوارتان زنده بودند(که البته شهداءزنده اند)موضع شمارابرمی تافتند؟!
خانم باکری مطمئن باشیدباتمام مواضعی که تاکنون گرفته ایدودل مارابه دردآورده ایداحترامتان درنزدمابیشترازگروه مقابل است.
ابتداخودوسپس شماودیگران رابه تفکروتدبربیشتر(سفارش قرآن کریم)فرامی خوانم.
جناب آقای قدیانی دوستتان دارم به خاطرقلم درخدمت تعهدتان!
هر وقت مطالبت را می خونم واقعا روحیه می گیرم عالی بود خدا قوت
ای کاش بودم کربلا /همراهت ای خون خدا
میشد سرم از تن جدا/ می رفت به روی نیزه ها
یا لیتنا کنا معک
این نامه دختر یونسی بود نه دختر شهید باکری…
بچه های شهید باکری که اومدند باید حرفشون رو گوش کرد ببینیم چی میگند…
باکری با ولایت زنده بود و هنگامی که شهید شد برای ولایت بود و نه هیچ چیز دیگه ای…
چه زیبا گفته اید، هنگامی که دشمنان پیروز شوند اولین کاری که خواهند کرد پایین کشیدن نام پدر شما خواهد بود…
احسنت آقا حسین
من فرزند شهید نیستم اما بهترین روزهای عمرم رو کناربچه های شهدا توی مدرسه شاهد گذروندم.اسمش دبیرستان فروغ شهادت بود.به قول بچه های اونجا فارغ الفروغم. یعنی اگه نخوردم نون گندم دیدم دست مردم.اما نه من هم نان گندم شهدا را خورده ام.
سال اول و روزهای نخست ورودمون به جمع بچه های شهدا بود.یک جمله ای از زبون یکی از مربیان خیلی جون اون موقمون هنوز تو ذهنم هست.میگفت تمام تلاش و همت مسئولین مدرسه چه امسال و چه تا آخر عمر کاریشون اگه هیچ نتیجه ای نداشته باشه غیر از اینکه باعث بشه فقط یک نفر مثل شهید باکریتربیت کنیم برای ما کافیه.
.
.
نمیدونم توی تاریکی ناشی از فتنه چرا بعضی از خانواده های شهدای بزرگ ما نتونستن راه و از بیراه پیدا کنن. نور به این پر رنگی ماه رو که هر کوری رو هم میتونه هدایت کنه نمیبینن؟
.
.
شاید خیلی بی ربط باشه ولی الان که این چیزا رو تایپ میکنم توی ذهنم اون شعر سهراب میپیچه
که من الاغی دیدم یونجه را میفهمید….
الهی و ربی اهدنا صراط المستقیم
سلام
خدا قوت انشاالله…
بسیارزیبا دلنشین بود ..بغض چندماهه ام ترکید ….عالی بود…
ما چون شما شهیدفروشی نمی کنیم
فریادرا اسیرخموشی نمی کنیم
با محتسب که ساغرما راشکسته است
همجوشی ومذاکره نوشی نمی کنیم
ازروانشاد دکترغلامرضا رحمدل شاعردفاع مقدس
دلم برای دل شهید همت و شهید باکری می سوزد و از آنها بیشتر برای دل حضرت ماه
خداوند عاقبت مارا هم ختم بخیر کند این فتنه عجب غربال گری را شروع کرده وانشالله پس از پایان جامعه اسلامی ما شفاف زلال خواهد شد و چه پاکیزه به استقبال حضرت خورشید خواهد رفت . انشا الله موید باشید.
سلام
چهاردهم که نمیشه، سیزدهم چطوره؟! (خبر ویژه)
به تاریخ نگاه بیاندازید…
همه در آنتی بی بی سی
سلام حسین جان
پنجشنبه، سر مزار بابا اکبرت، مطمئنا امین رو فراموش نکردی
خیلی التماس دعا
ما تا آخر ایستاده ایم و سوم خردادی هستیم
اعصابم خرده
داداش دعام کن
سلام و درود به روان پاک شهیدان از صدر اسلام تا ۸ ماه دفاع مقدس
مطلب بسیار عالی بود
دست خوش
خطاب به همه شهدا میگویم:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هرنافه که در دست نسیم سحر افتاد
سلام… وای که چقدر دوست دارم این قلم تند و تیزتان را! جواب دندان شکنی بود به آن نامه کذایی. موفق باشی
به نام خدا
برادرم همفکرم .همراهم
میدانم دلتنگی را حس کردی وقتی حرمت اعتقاد شکست
میدانم که روز ی هزار بار شکستی وقتی حرمت ولی شکست
اما چه باک که ما میدانیم انها نمیدانند
که هنوز خون هزاران شهید در ما جاری است وتنها با اشاره ابروی از مقتدامان
اسمانشان ابری است
بگذار تا بدانند ما هر روز غیرت را از سر مشق عباس (ع) هزار بار تکرار میکنیم
یا علی
علیرضا امینی
اعلام موجودیت!
سلام بسیجی
از دو چیز خیلی خوشحالم.یک این که یه بسیجی مثل شما هست که ما بهش افتخار کنیم،دو این که عجب صفایی داره بسیجی بودن.وقتی تو دانشگاه می پرسن آخه چرا بسیجی هستی بسیجی ها بدن ،کثیفن،املن ،هیچی حالیشون نیست ،خشونت طلبن و تو سرتو بندازی پایین و جوابی ندی ،واقعا خیلی حال می ده.نشونه پیشرفته.
اولش فکر می کردم یه کمی خود خواهی .یه بارم تو جمع بچه های جامعه اسلامی همین حرفو زدم که نمی دونم غیبتتون شد یا نه.به هر حال عفو کنید.با شجاعت می گم اشتباه کردم.من خودخواه بودم.
راستی یه ندا بده بچه بسیجی ها با چفیه و انگشتر حدید بیان بیرون که بریم تو چشم منافقا…
ایشالا… شهید شی
یا علی
سلام . من فرزند شهید نیستم . حتی یک شهید هم در کل فک و فامیلم ندارم . تعجب می کنید . می خوام بگم که نمی تونم سرم رو بالا بگیرم و به شهدای عزیز خانواده افتخار کنم . پدرم کسی نیست که صبح تا شب ذکر بگوید . صبح تا شب به فکر دادن قرض و درآوردن خرج ماهاست . نقاط ضعفش خیلی زیاده . بعضی وقتا دروغ می گه . بعضی وقتا عصبانی می شه و دعوا را می اندازه . اهل نماز شب نیست . نماز واجبش رو هم با عجله می خونه . خلاصه پدرم اون قدر معمولیه که حرف نداره . اما هیچ وقت به رهبر و به اسلام به دین به مملکت بد نمی گه . همیشه می گه هر چی آقا بگه اون درسته . بچه هاش هم طوری تربیت کرده که هیچ وقت چشممون به دست یکی نباشه و سختی رو تحمل کنیم ولی دست طرف کسی دراز نکنیم . به نظرتون خانم باکری شما خونتون از من رنگین تره . خانم باکری من رهبرم رو دوست دارم . من دینم رو دوست دارم . من رئیس جمهورم را دوست دارم . شما کی هستی که می خواهی برای ما تعیین تکلیف کنی . شما که تو پر قو بزرگ شدی از وضعیت موجود خسته شدی اما من با تمام سختی ها هم دینم هم وضعیت موجود رو دوست دارم و آرزومه که با ظهور امام زمان جمهوری اسلامی از این هم اسلامی تر بشه . جالبه نه ؟
من هم تربیت یافته فاطمه امیرانی همسر شهید باکری ام.
همانگونه که او خواست شدم اما ناگاه دیدم معلم عزیزم مقابل من است.
هیچ گاه نفهمیدم این الگوی سالهای دور در مدرسه شاهد صابرین که بسیجیان زیادی تربیت کرده بود چرا مقابل شاگردان تربیت یافته اش قرار گرفت؟؟؟!!!!
یا حق
مال مفت شما خوردی که یاوه میگویی
برام جای سواله که چرا بعضی ها از آزاد گذاشتن قسمت نظرات به شدت می ترسند!!
به هر حال آدمای دروغگو همیشه ترسو هستند کاریش نمیشه کرد
عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى»(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشوراى حسینى درخشانترین نمونه معروفگرایى و منکرستیزى در پهنه زمان و زمین است. عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانى و قله عشق و عرفان انسان نسبتبه مقام اقدس ربوبى است. در این دانشگاه انسان مىآموزد که چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربتحماسه آزادى بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مکتبى است; ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و تردید و توقف در اجراى قوانین قرآنى.
خوش به حال شما که شدی فرزند شهید و بد به حال اون خانم که شد فرزند شهید .
پیامبر(ص):
ای علی!
اگرتوبعدازمن نبودی مومنان از منافقان بازشناخته نمیشدند!
(دعای ندبه)
وبراستی اگر سیدعلی هم بعداز امام راحل نمی آمد
مومنان از منافقان شناخته نمیشدند!!
داداش حسین دستت درد نکنه؛خیلی دلم میسوزه ماها که باکری و همت و ندیدیم دلمون براشون پر میکشه و دائم وصیتشون رو میخونیم که پا رو خونشون نزاریم ولی اونا که با این شهیدا زندگی کردن…..
خدا هممون رو عاقبت به خیر کنه تا فردا شرمنده ی روی شهدا نباشیم.
داداش حسین ای کاش همه ی فرزندان شهدا مثل شما بودن
افسوس بعضی از خانواده شهدا به یاد شهدا وقت ندارند
التماس دعا
دختر باکری همونی نیست که چند وقت پیش ها مستندشون رو نشون داد از شبکه ۴…………..چه غلطا چند سال پیش مثل موش بودند……………حالا زبون در کردند…………….
سلام
با شهدا بودن با ولایت بودن است و با ولایت بودن با شهدا بودن
همواره باشی با ولایت تا لحظه ی نشستن بر کشتی شهادت بعداز صد سال
چون انقلاب به مردان غیور و شجاع و قلم دار قدم شناس نیازمند است
همواره قدم و قلمت در راه شهدا باشد
این دختر چطوری می خواد اون دنیا تو روی باباش نگاه کنه؟
ولی دست خودشم نیستا. اینا راستی راستی فکر می کنن طرف حقن. یعنی نه مثل موسوی و ارباباش که خوب می دونن واسه مردم چه خوابی دیدن. اینا فکر کردن موسوی هنوز طرف امامه و بقیه چغندرن.
چند نمونه اش رو دیدم که از ته دل دلشون می خواست امام زنده بود و چشم احمدی نژاد رو در می آورد و اسلام رو از دست این دولت نجات می داد. =))
خدا عقلشون بده.
فقط میتوان گفت : احسنت
درود
التماس دعا
به من هم سری بزنید
دوست دارم که حضرت ماه
یک شب به خوابم بیاید
و من دست مجروحش را ببوسم
و او را ببویم
و بغضم را خالی کنم
آه
خیلی التماس دعا
رهسپاریم با ولایت تا شهادت…
پسر نوح که هیچ دختر نوح هم اگر با بدان می نشست خاندان نبوتش گم می شد دختر باکری که جای خود دارد
گرچه من فرزند شهید نیستم ولی به تو یعنی داداش حسینم افتخار می کنم و از دختر باکری متنفرم.
جزاءکم الله خیرا
حرف دل مارم میزنی حاجی!
الهی که قلمت درآره چشم اون سران فتنه رو.
حقه جدیدی است…………..اصلاحات آمریکایی در این ۲۰ سال میخواست خدا را در ایران بمیراند…………ولی وقتی دید زورش به خدا نمیرسه…………………حالا میخواد………………..با این کارش ….شهدا را بمیراند…………………..کور خوانده اند………………….. …………………فکر کردن با این نامه های جلبکانه……………شهید را میمیرانند…… ومردم را به شهدا بدبین میکنند………. //// جلبکیان نا محترم بدانید … …. ………………..تا ابد در ایران شهید زنده است……………………….پس لطفا خفه……………چون بوی گند لجن پراکنیتان بدجوری هاله سرتان شده……………. . برایتان متاسفم که در خیابان انقلاب چپ کردید و تابلو سبقت در لجنزار ممنوع را ندیدید و دورش زدید…………………////////////////آهای دختر یونسی…………..این نامه تو عقده گشایی نبود…………بلکه غزل خداحافظیت بود با بصیرت………….پس لطفا پز نده که ….شجاع شدی و حال بعضی ها رو گرفتی……………..اگه حالیت باشه حال خودتو گرفتی…………نفهم……….بفهم………….
داداش حسین سلام
داداشی دارم ازت یاد میگیرم با نی ساندیس کور کنم چشم دشمنو
برام دعا کن
اخه می خوام توی این جنگ نابرابر مثل بابا اکبر رزمنده بشم
راستشو بخوای آقا میگه شما افسرید ؟
یه خرده سخته ولی توکل به خدا ان شاالله شهدا دستامو میگیرند
من میخوام تخریب چی بشم
جون داداشی کمک کن
به یاد بابا اکبر ها رمز همه ی عملیاتا یه کلمه است
یا زهرا
به کوری چشم بی بصیرتها عباس نگهدار است خامنه ای. سرور و سالار است خامنه ای. فرزند زهراست خامنه ای. نائب خورشید است خامنه ای. مثل ماه زیباست خامنه ای. لیلای ماست خامنه ای. بابای ماست خامنه ای. خامنه ای نبود دلتنگی غروب آدینه می کشت ما را. پس لعن علی عدوک یا علی، موسوی و کروبی و خاتمی”.
ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول ایول
داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین داش حسین
فقط می تونم بگم حرف دل ما ها را می زنی داداش حسین
با سلام واقعا” از قلم زیبا و تأثیر گذارتان لذت می برم. در پناه خدا مؤید باشید.
اما من دلم به حال دختر دیروز باکری و امروز یونسی می سوزد…
بچه ها برایش دعا کنید…
برای همه ی بچه های شهیدی که البته کم هستند اما هستندکه راه را گم کرده اند و بیراهه می روند…
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا…
لازمه انسان بودن انسان این بود که آن به آن اوج مى گرفت, زمینى نمى ماند, در لاک خود فرو نمى رفت, افق دیدش گسترش مى یافت, همه آن چشم اندازهاى گسترده ا ى فرا روى خود مى داشت, به سوى کرانه هاى روشن در حرکت مى بود, دل سیاهى ها را مى شکافت و به پیش مى رفت. سیرش از آخور به مزبله نمى بود. میان آخور و مزبله سرگردان نمى ماند.
فکر نمی کردم یک روز شاهد این باشم که ببینم دختر شهید باکری به این درجه از سقوط رسیده است که ظلمت خودخواهی و خودپرستی و لجاجت و جهل گرداگرد ایشان را گرفته باشد .
میخواستم بگویم ( خواهرم ) به کجا چنین شتابان ؟؟ اما نمی دانم چرا نمی توانم بگویم ( خواهرم ) ؟؟ شاید برای این است که از ما فاصله گرفته ای . و یا شاید هم خود نمی دانی که بین ما و شما فاصله ایجاد کرده اند .
احساس قرابت و نزدیکی فوق العاده با خود شیهد باکری دارم اما با دخترش نه !! نگویید که ما را غیر خودی می نامند نه !! که این شمایید ما را خودی نمی دانید .
شهید باکری در کارگاه روح خویش ، زنگارها و سیاهی ها از چهر ها می زود و اما در گارگاه جناب یونسی شما رنگ شدید و فکر میکنید قناری خوش الحانی هستید که همگان با دهان باز منتظرند ببیند شما چه میگوئید تا برایتان کف بزنند .
بترسید از این کف زدنها که شما را به ورطه نابودی میکشاند و باعث شرمساری پدر بزرگوارتان میشود .
گول کسانی که در سایت کلمه و دیگر سایتها از شما تعریف و تمجید کرده اند را نخورید که اگر موقعیت به دستشان آید شما اولین کسی هستید که کرکره تان را پایین خواهند کشید .
امروز از خون شهید همت و باکری نردبانی ساخته اند برای عبور و رسیدن به مقاصدشان که اگر محقق شود مقصد ، شعار دیگری می سازند و همه گناهان را از همت و باکری می بینند . آنوقت چهره شما دیدنی خواهد شد . آنوقت شمایید که انگشت به دهان آنها را نظاره میکنید چون دیگر کف زننده ای وجود ندارد . چون اصلا شما برایشان وجود خارجی ندارید . ( چون فقط شما برایشان ابزاری بیش نبودید ).
به قول آن پدر شهید این ماییم که مردانه پای خون شهیدانمان ایستاده ایم . من نیز چون آن پدر شهید به عنوان برادر شهید می گویم ما به شما و خانواده شهید همت نمایندگی نداده ایم پس از قول ما هیچ نگویید که آه مان دامنتان را میگیرد .
و کلام آخر :
بیش از این باعث شرمساری ما خانواده شهدا نباشید .
یاعلی
قاصدک امروز خبر آورد برایم که نشسته ای بر بال ذوالجناح. گفت: دیده دستت ذوالفقار را. آنطور که قاصدک برایم خبر آورد تو قرار است با بیرق علمدار بیایی. می دانی کجا دیدم قاصدک را؟ روی مزار شهید گمنام.
ماهی را می شناسم که در بیداری نائب توست
———————————
سلام داداش .خدا قوت . این همه فیلم از سخنرانی های شهدا مونده یه نگاه بندازن بعضی ها بهش بد نیست حالا که حاضر نیستن وصیت نامه بخونن . همه شهدا تا اخرین لحظه هم حرفشون .ولایت بود . اصلا از امام که بالاتر نداریم . اونم گفت پشتیبان ولایت باشید نه اکبر و میر حسین و کروبی و سید حسن . بصریت هم خوب چیزیه والله . و خدا حفظت کنه که همیشه ثابت کردی خون بابا اکبر در قلمت موج می زنه و دشمن ستیزی رو ازش به ارث بردی . داداش پس اون عکس تمام قدی که قولشو دادی چی شد . هوس کردیم یه عکس تمام قد با یه کت و شلوار توپ ازت بالای وبت ببینیم . مشکلی هست .
————————————————————————————
الهم احفظ امامنا و قائدنا و مرجعنا و مولانا امام خامنه ای
سلام داداشی ترسیدم باز نظر بدم تایید نکنی برای همین اومدم خوندم حال کردم دست مریزاد.جون علی نروها
داداش حسین: سلام برادر. اگر اجازه بدهی می خواهم از نظر شما سوءاستفاده کنم و بگویم به همه دوستان:
اولا: سلام.
ثانیا: ممنون بابت این همه لطف. دعا کنید برادرم امین عارفی را.
ثالثا: خواهش می کنم در نظرات خود با حفظ حق نقد برای شما، از مسیر ادب درباره خانواده محترم شهید حمید باکری خارج نشوید. چند نظری را تایید نکردم و اگر از دستم در می رفت معلوم نبود بعدا چه علم شنگه ای درست می شد.
رابعا: محتاج دعای همه شما خواهران خوب و برادران صمیمی هستم. گاهی به عینه می بینم تاثیر دعای شما را. چو بید بر سر ایمان خویش لرزیده بودم در برابر این همه تعریف و البته این همه حرف و حدیث و فحش و تخریب، اما دعای شما در حق داداش حسین خود همیشه نجاتم داده است.
این یکی واقعا خوب بود
خطاب به امیر
.
قصد نداشتم شما رو آتیش بزنم .
سلام داداش شرمنده بازم مزاحم شدم . حالا که همه نامه دختر شهید رو واست می گذارند و روش مانور میدن من وصیت نامه خود شهید رو می گذارم . ببینم حرفی هست . کسی مشکلی داره . اهای کسایی که نامه رو مثل قران های روی نیزه عمر و عاص علم کردید و بیاین این وصیت خود شهید رو بخونین شاید متحول شدید .
وصیت نامه شهید حمید باکری
——————————————————————————
بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بندة خطاکار را ببخشند .
وصیت به احسان و آسیه عزیز
۱ ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
۲ ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
۳ ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
۴ ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزتبخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
۵ ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
۶ ) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
۷ ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
۸ ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
۹ ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
۱۰ ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
۱۱ ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
۱۲ ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
۱۳ ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
۱۴ ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
وصیّت به فاطمه :
۱ ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
۲ ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودهام به عهده شماست .
۳ ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
۴ )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
۵ ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا… که حلال خواهید کرد .
۶ ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
۷ ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت میخواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکری
منبع:سایت ساجد
/س
داداش خطاب به اون کسی که بهت گفته بود استادی در بازی کردن با احساسات چند تا جون
می خوام بگم
اولاً غاــــــــــــــــــــــــط کردید بیــــــــــــــــــــــــشمارید
ثانیاً ما جونها اصلاً میایم اینجا که داداش حسین با احساساتمون بازی کنه. حرفی هست؟؟؟
ضمناً به اطلاع میرســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
داداش ما PHD بازی با احساسات رو از دانشگاه حزب الله دریافت کرده
شما هم عرضه داری برو بگیرش
غــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــط
کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاریــــــــــــــــــد
http://WWW.24TIR.BLOGFA.COM
به شما چه ما به آقامون چی میگیم چرا حسودی می کنید…….
اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خامنه ایییییییییییییییییییییییییییییییی
راستی داداش از اقا عباس چه خبر؟همون جانبازی که در موردشون نوشته بودی.
سلام داداش شرمنده بازم مزاحم شدم . حالا که همه نامه دختر شهید رو واست می گذارند و روش مانور میدن من وصیت نامه خود شهید رو می گذارم . ببینم حرفی هست . کسی مشکلی داره . اهای کسایی که نامه رو مثل قران های روی نیزه عمر و عاص علم کردید و بیاین این وصیت خود شهید رو بخونین شاید متحول شدید .
وصیت نامه شهید حمید باکری
بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بندة خطاکار را ببخشند .
وصیت به احسان و آسیه عزیز
۱ ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
۲ ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
۳ ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
۴ ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزتبخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
۵ ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
۶ ) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
۷ ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
۸ ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
۹ ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
۱۰ ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
۱۱ ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
۱۲ ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
۱۳ ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
۱۴ ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
وصیّت به فاطمه :
۱ ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
۲ ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودهام به عهده شماست .
۳ ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
۴ )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
۵ ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا… که حلال خواهید کرد .
۶ ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
۷ ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت میخواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکری
منبع:سایت ساجد
/س
————————————————————————————
الهم احفظ امامنا و قائدنا و مرجعنا و مولانا امام خامنه ای
افــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرین پیمان به هیچ کس مربوط نیست.
سلام داداش برادر.
باز هم بی بصیرتان خون به دل مولا کردند.واقعا متاسفم که از همچون پدری اینچنین فرزندی باقی مانده والبته تو راست میگویی این دختر دختر باکری نیست دختر یونسی است اما مهم نیست؛ هرچقدر که بخواهی خون همت و باکری در رگ های ما بسیجیان حضرت مولا هست و این ما هستیم که روی بسیجیان حضرت روح را سفید کرده ایم.
داداش حسین: برادر! راضی باش. یک جمله کوتاهش را حذف کردم. می دانی که …
کاش شهید باکری پدر من بود . به والله قسم با خوندن هر کلمه از وصیت نامه ایشون مو روی تنم سیخ شد .
به والله قسم اگر به بند بند این وصیتنامه عمل میشد امروز شاهد نامه نگاری دختر این شهید بزرگوار نبودیم .
و حال یک سوال از دختر شهید باکری :
اگر امکانی بوجود می آمد و پدر بزرگوارتان در پاسخ نامه شما می نوشتند که دخترم شما اشتباه میکنید و از مسیر ولایت خارج شدید چه جوابی داشتید بدهید ؟؟؟
آیا این شهامت در شما یافت میشود که از ۷۴ میلیون ایرانی به خاطر این فضا سازی مسموم عذر تقصیر بخواهید ؟؟؟
وقتی خودم را جای شما میگذارم می بینم حتی توان نگاه کردن به عکس پدر را ندارم چه رسد به اینکه فردای قیامت در مقابل ایشان و چشم در چشم ایشان بشوم .
سلام داداش حسین
چرا در مورد طلبه سیرجانی نمی نویسی؟
دیگه نمیخوام بگم منتظرتم چون میدونم خیلی سرت شلوغه !!
خدابه همه ما توفیق انجام وظایف ستاره بودن بدهد.
من از خون شهیدان شرم دارم
که خلقی را به خود سرگرم دارم…
خدایا دیگه وقتشه امام زمانمون بیاد…همه قاطی کردن…
البته کسی قاطی می کنه که ریسمان ولایت رو رها کنه…
واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا…توی همه ی تفسیرها اومده که این حبل الله ولایته…
کاش دختر باکری ریسمان رو ول نمی کرد…
خدا قوت
اصل حرف را زدی!
یک نکته گویم آنکه ولایت پذیر نیست
حتی به نفس سرکش خود هم امیر نیست
خدا شفاش بده. البته بعید می دونم قابل شفا یافتن باشه…
سلام
روایت جنگ با سخنان سردار علی فضلی درجنگ(زمستان۱۳۶۴-خوزستان-منطقه عملیاتی والفجر۸)
http://www.modafeiran.blogfa.com
با سلام خدمت همه دوستان. نظر به اینکه ستون نظرات “قطعه ۲۶” که محتوایی جز بیان دیدگاه های شما ندارد، همان اندازه متن نوشته های من و بلکه بیشتر خواننده دارد، خوب است مثل دوست عزیزمان “مرصاد” گاهی وصیتنامه ها و یا زندگینامه و خاطراتی از شهدا و یا دیگر بزرگان را اینجا بیاورید که فضای قطعه ۲۶ را قطعا آسمانی تر می کند. با سپاس؛ خادم کوچک شما در این خانه.
سلام علی آل یاسین
فقط می تونم بگم ان شاءالله با سقا محشور شی برادر.
به امید حق روز به روز بر توفیقات حضرت ماه و بسیجیان مخلص افزوده شود.
یه سوت بزنی یه قرار گاه عاشقان می زنیم تمام بچه های دل به تنگ آمده بیان بترکونیم.رو این آخری فکر کن.یکی از ضعفای ما نداشتن یه پاتوق ارزشی که حق باشه.وبلاگ تو هم داداشی برای همین انقدر ترکونده.
سر خم به می سلامت….
نامه ی دختر یونسی رو خوندم. عجیبه… تا جایی که من اطلاع دارم و وصیت نامه هایی رو که من از شهدا خوندم هیچ کدومشون نگفتن ما برای دفاع از ایران می جنگیم.اکثرا میشه گفت تمام شهدا توی وصیت نامه هاشون به یک طریقی اعلام کردن که برای دفاع از اسلام و ولایت فقیه شهید شدن…آخه چرا وصیت نامه ی پدر خودش رو هم نمی خونه . شاید گمش کرده…!!!!!
سلام بسیار عالی
چشم اول داداش شما فردا هم من وصتنامه ی عمو علی رو می نویسم پس شما اول شروع کن یاعلی
سلام حسین جان
تصمیم گرفتم وقت هایی نکات زییا و کلیدی کتاب نه ده را با اجازه ی شما در وبلاگم درج کنم
حرفهایی که به غیر خودت کسی جرات بیان ان را ندارد
نشر نوشته ای تو برای ما افتخار است و همه جوره کمک خواهیم کرد که افراد بیشتری نوشته هایت را با نام خودت بخوانند
امیدوارم اشکال نداشته باشه
یا علی
من با پیرو ابوذر موافقم داداشی . داداش طلبه ی سیرجانی فردی هست که از جانش داره مایه می زاره در مقابله با مال مردم خورها . راستی شنیدی به ایشون از حجره های حوزه ی علمیه شهر ری ندادن و بیرون توی پارک خوابیدن . واقعا خاک بر سر اون کسی که این کار رو کرده و ایشون رو از حجره که متعلق به طلبه های مهمون هست و حقشونه بیرون کرده . حداقل به خاطر شان روحانیت هم که شده … . راستی داداش یعنی در شهر تهران یک نفر هم نبود که ایشون رو مهمان کنه ! عجب جایی !
دل دریا دل بابا دل طوفانی ابرا // چششون به چشم ماهه کنار تربت زهرا
“طلبه ی سیرجانی بعد از ماهها پیگیری مطالبات مردم سیرجان از طریق قانونی و تحمل نزدیک به ۸ ماه زندان و دوبار پیاده روی اعتراضی، در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) اقامت دارد و جالب اینکه برای اسکان حتی یک اتاق هم از او مضایقه شده بشکلی که شبها را در محوطه باز اطراف حرم میگذراند.”
تهرانی ها مهمان نوازترین مردم ایران !!!!!!!!!!!
“زمانی که دلم شکست
طلبه سیرجانی با بیان اینکه هیچگاه در طول این مدت دلم نشکسته بود گفت: یکبار که از فرودگاه در حال اعزام به زندان اوین بودم دو مامور برای انتقال من آمده بودند.
وی افزود: این دو مامور جلوی ماشین نشستند و بنده را عقب ماشین نشاندند و دست راستم را به دستگیره راست و دست چپم را به دستگیره چپ درب اتومبیل با دستبند بستند در صورتیکه به این کار احتیاجی نبود.
جهانشاهی ادامه داد: از این برخورد خیلی دلم شسکست چراکه من دزد یا قاتل و یا فراری نبودم که اینطور با من برخورد شود ولی به هرحال برای خود اینطور توجیه کردم که آن مامور هم در حال انجام وظیفه خود است.
جهانشاهی با بیان اینکه پس از تحمل زندان در شیراز ۶ ماه را نیز در زندان اوین گذراندم، تاکید کرد: پس از گذراندن ۶ ماه حبس با دستور یکی از مسئولان نظام آزاد شدم.
“
سلام
ما اگر فوتبال نخواهیم باید چه کسی را ببینیم؟!
سلام
نامه ی دخترشهید باکری روکجامیتونم بخونم؟
سلام
قشنگ می نویسی خیلی خداقوت
حرف که نمیتونیم بزنیم قاتی می کنی زود.اما اینو باید بگم نمیشه.اون سنگ لوگو که روش نوشته قطعه ۲۶ کاش شبیه سنگ شهدای خودمون می شد.به نظرم بیشتر شبیه سنگ قبرمسیحیاست!
انشاالله مسجد شهرک امید که اسیر ضدانقلاب هاست رو فتح کنیم وبه زودی بیای دست نوشته هات رو اونجا بخونی برای تودهنی خوردن بازمانده های گارد شاه
ملتمس دعا
داداش حسین: این نقد را قبول دارم و به میثم حسنی می گویم درستش کند.
سلام
اولین باری که با زندگی شهدا آشنا شدم از شهید باکری خیلی خوشم اومد طبیعی است همه ما با یک شهید بیشتر از همه راز و رمز داریم
میدونید چرا؟
چون دیگه فرزندی نداشت که …
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
البته من منظورم شهید مهدی باکری بود
یا رئوف
سلام
جالب بود
دستت طلا حسین جان انشاالله بری کربلا همراه همون شهدا.
حرف دلمون رو زدی عزیز!
هوالعزیز
الهم عجل لولیک الفرج
سلام بر حضرت ماه
سلام بر ستارگان
اصلا سلام بر کل کهکشان…
و سلام بر “داداش حسین”
حسین جان یک روز فرزند جوان همت، روز دیگر فرزند جوان باکری و فردا کسان دیگر!
من روی صحبتم با تمام عزیزانی است که اینها را فرزندان شهدا میدانند!
عزیزان من شما یقین بدانید که اگر اینها خود را فرزند شهید میدانند خود شهدا دیگر اینها را فرزند خود نمیدانند
همانطور که حضرت امام (ره) حسین مصطفوی را فرزند خود ندانست و امروز هم حسن مصطفوی را فرزند خود نمیداند!
همانطور که حضرت آیت الله خزعلی (دامه برکاته) مهدی را فرزند خود ندانست!
من از شما سوال میکنم مگر حرمت نطفه باکری و همت از خمینی و خزعلی و شیخ فضل الله نوری بالاتر است؟
اینها در زمان زندگیشان فرزندانشان را طرد کردند !
همین حسین خمینی و مهدی خزعلی چقدر خواستند از آبروی پدران استفاده نموده و آبروی انقلاب را ببرند؟!
مگر پدرانشان اجازه دادند؟!
مگر حسین خمینی هم فرزند شهید نبود؟!
مگر حاج مصطفی خمینی هم فرزند امام نبود و هم شهید؟
وقتی پسرش حسین از راه انقلاب خارج شد حضرت امام چه فرمود؟
گفت باشد چون فرزند شهیدی ایراد ندارد؟!
خیر عزیزان با شدیدترین حالت جوابش را داد!
حضرت امام آن روز آن کار را با فرزند فرزند شهید خود کرد تا امرزو حجت بر ما تمام باشد در مقابل کسانی که از آبروی شهدا خرج میکنند برای بی آبرویی انقلاب!
پیرو خط واقعی امام خمینی کسی است که آن راه امام و آن برخورد امام را با آن فرزند شهید ادامه دهد!
امام آن روز برای امروز ما درس بصیرت به یادگار گذاشت…
پس بصیرتمان را در برخورد با این به اصطلاح فرزندان شهدا زیاد کنیم تا هم روح امام شاد شود و هم روح همین شهدا و هم دل ولی امرمان…
یا علی
http://colourrevolt.blogfa.com
یکی از دوستام امسال رفته بود راهیان نور………………………به همه یه تیکه کوچکی ازوصیت نامه یه شهید رسیده بود………..به دوستم….فرازی از وصیت شهید مرتضی خانجانی فرمانده گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله رسید…………………خوندمش خیلی خوشم اومد انگار اون حرف وتوصیه را برای همچین روزایی زده بود …هرچند……خیلی کوتاه بود ولی پر بود از نگفته های طولانی………. توصیه کرده بود:…….اما شما ای عزیزان هوشیار باشید وصحنه های سوختن به دور شمع ولایت را تکرار کنید……………………..
هوالعزیز
الهم عجل لولیک الفرج
مجددا سلام
حضرت امیرالمومنین (ع) سخنی با این مضمون را فرموده اند که البته الان دقیقش را خاطرم نیست:
“تاریخ درس عبرتی است برای اهل بصیرت”
همانطور که در بالا اشاره کردم شیخ فضل الله نوری از پسر خویش اعلام برائت کرد
حضرت امام خمینی (ره) از نوه خویش که اتفاقا فرزند شهید هم بود اعلام برائت نمودند
حضرت آیت الله خزعلی هم در سال فتنه از یکی از پسران خویش اعلام برائت نمودند!
جالب است که مهدی خزعلی (پسر حضرت آیت الله خزعلی) نیز دقیقا همین راه فرزندان شهید همت و شهید حمید باکری را پیش گرفته بود!
اما پدرش با بصیرت ولایی خود ضمن اعلام برائت بصورت عمومی حجت را بر همه افراد ولایی تمام کرد!
حضرت آیت الله خزعلی از یاران دیرین حضرت امام و جزو تدوین گران قانون اساسی و از دوستان و یاوران نزدیک حضرت آقا هستند اما هرگز هنگام خطای اولاد خود عکسشان با امام را وسط نکشیدند یا مثل آقای حسنعلی منتظری نظام را تهدید نکردند بلکه با شهامت تمام ایراد فرزند خود را اعلام کرده و همچون یک شیعه واقعی حضرت امیر(ع) در بین افراد جامعه فریاد هیهات منه الذله سردادند.
ایشان با بصیرت بالای خود به ما درس بصیرت دادند!
عزیزان کسانی که امروز از باکری و همت هزینه میکنند فکرشان این است که باکری و همت نیستند که حرف حق را بزنند و فقط با نسبت خونی میتوانند حرف خود را از حلقوم باکری و همت بزنند اما غافل اند از فرزندان واقعی باکری و همت، از شاگردان همت و مریدان باکری!
ما افشا مینماییم اگر باکری و همت هم بودند همچون استاد خود حضرت آیت الله خزعلی و همچون امام خود حضرت روح الله از این نوع فرزندانشان اعلام برائت میکردند!
در ذیل متن عمومی اعلام برائت حضرت آیت الله خزعلی را که در تاریخ ۲۸/۰۳/۱۳۸۸ در خبرگزاری فارس درج گردیده بود میگذارم تا انشاالله دوستان متوجه راه راست و بصیرت واقعی در قبال این فرزند نماها بشوند:
—————————————————————-
اعلام برائت آیتالله خزعلی از فرزندش
به گزارش خبرگزاری فارس، متن بیانیه آیتالله خزعلی در برائت از فرزند خود به این شرح است:
خداوند متعال میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم» و نیز تذکر میدهد «لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم.
در این دو آیه ارجمند خداوند سبحان به ما تنبه میدهد اگر اولادتان با خدا و رسول کنار نیامدند از آنها احتراز کنید و آنها را دوست نداشته باشید.
مدت مدیدی است پسرم مهدی خزعلی از راه مستقیم منحرف شده درست در خط مقابل قرار گرفته هر چه نصحیت میکنم و برای هدایتش متوسل به اولیای خدا میشوم اثر نمیکند.
با بعضی از علمای بزرگ صحبت کردم، فرمود دست نگه دار شاید به راه بیاید. دیگر کاسه صبرم لبریز شده، دیگر با او صحبت نمیکنم و حرفهای نامناسب او را بر نمیتابم.
ملت انقلابی عزیز همیشه در صحنه ما بدانند او از ما جدا هست و هر چه از من نقل کند، نپذیرند. با من ارتباطی ندارد ولی الان هم دعا میکنم خداوند به او توفیق دهد که از راه انحرافی که پیش گرفته است برگردد و گرنه خداوند مقتدر، اسلام و انقلاب و امام و رهبر و رئیس جمهور و مسلمین عزیز را از شر او مصون و محفوظ بفرماید.
آدرس منبع :
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8803280260
————————————————————————
سلام داداش حسین
خطاب به اون کسی که گفته بود استاد بازی با احساسات جون هایی
میخوام بگم
اولاً غلط کردید بیشمارید
ثانیاً اصلاً ما جونها میاییم اینجا تا پسر بابا اکبر با احساساتمون بازی کنه . حرفی هست؟؟؟؟
غـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــط
کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدید
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمارید
http://WWW.24TIR.BLOGFA.COM
سلام آقای قدیانی ..نمی دونم کتاب ( حرمان هور ) نوشته شهید احمد رضا احدی رو خوندید یا نه ؟ اگه نه هم به شما و هم به سایر دوستان توصیه میکنم این کتاب رو بخونید..این کتاب یادداشتها و خاطرات یک شهید دانشجوی پزشکی ست که در سطح کشور رتبه نخست رو کسب کرده ولی بعد، عشق به اسلام و ولایت باعث میشه ۱۲ مرتبه بره جبهه و چندین بار مجروح بشه بدون اینکه به خانواده اش یا دوستانش اطلاع بده ….این شهید بزرگوار در یادداشتهاش نوشته که قصد نداره کتاب بنویسه فقط خاطراتش رو می نویسه که یه روزی بتونه گذشته رو – ورق بزنه . و دوستانش یادداشتهاش رو در سه دفتر جمع آوری شده بود به صورت کتاب در آوردند …
وقتی صحنه ای از جبهه را به تصویر می کشه انگار که لحظه به لحظه باهاش تو جبهه بودی .
بعضی جاها وقتی توی کردستان قرار بود پاس بده انقدر تاریکی دلهره آور شبهای کردستان رو به اضافه شرارتهای کومله ها زیبا به تصویر کشیده که تشویش به جون آدم می افته … حقا که شیر مردی کمترین لقبی هست که میشه به این شهدا داد … این همه گفتم که به اینجا برسم . وقتی کتاب رو چند روز پیش ورق میزدم تقریبا در انتهای کتاب وصیتنامه شهید احمد رضا احدی رو دیدم .
کل وصیتنامه این بود :
وصیت نامه شهد احمد رضا احدی دانشجوی پزشکی
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط
نگذارید حرف امام به زمین بماند
همین
برایم از همه حلالی بخواهید … والسلام
کوچکترین سرباز امام زمان (عج) احمد رضا احدی
سلام از حرف سید محسن خندم گرفته.میبینی همه ازت میترسن.بسکه بد برخورد میکنی با آدم.عب نداره داداش .با همین اخلاق بدت دوست داریم.حالا که میخوای به میثم بگی لوگو رو درست کنه بگو part 26 رو هم حذف کنه.مگه فیلم سینماییه.نخواستی هم نکنا.اصلا چیز مهمی نیست.حرف ما اصلا به این معنا نیست که همه مشکل جهان بشریت قالب بالای سایت تو هست!
یا علی
داداش حسین: مشتی من که کلی انتقاد پذیرم!
ترسیدم تو کامنت قبلی جا کم بیاد ادامه رو اینجا مینویسم
حرف امام به گفته ی شهید احمد رضا احدی چیه که نباید رو زمین بمونه ؟
.
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد .
.
یاعلی
اگر شما افتخارتان این است که پدرتان شهید شده است . ما افتخارمان این است که خودمان آماده ی شهادتیم و دوستانمان و هم سن و سالهایمان در مبارزه با فرقه ی ضاله ی سبز که به شدت مورد علاقه ی شماست به شهادت رسیدند . ما افتخارمان این است که به جای دوستت داریم به هم می گوییم انشا الله شهید بشی . اگر شما به وصیت نامه ی پدرتان عمل نمی کنید ما خودمان وصیت نامه می نویسیم و در آن از رهبری و ولایت فقیه حمایت می کنیم .راستی ما انقدر سنمان کم است که هنوز دارای فرزندی نیستیم ولی برای ایندگان که همه در حکم فرزندانمان هستند خواهیم نوشت کارهای شما و دوستانتان را . چه بسا همانند ما که بیشتر پیرو رفتار پدرتان هستیم تا شما ، در آینده هم افرادی بیشتر از فرزندانمان به خواسته ها و وصایای ما عمل کنند.
حسبنا الله و نعم الوکیل
متن قبلیم خطاب به دختر شهید باکری بود .
ببخشید ولی دوستان این نامه را بخوانید . می دانم خونتان به جوش می آید ولی باید بخوانید تا با طرز فکر خانم باکری آشنا شوید . واقعا دردناکه . متن نامه ی دختر باکری به پدر شهیدشون :
پدر جان سلام!
اگر از احوال ما جویا باشی ملالی نیست جز دوری شما … نمی دانم خبرها را شنیده ای یا نه ؟ اینجا همه چیز فرق کرده از روزی که تو رفتی . پیش بینی هایت هم درست از آب درآمده . اینجا همه چیز قاطی شده مردم را به دو دسته تقسیم کرده اند خودی و غیر خودی اما معیار تقسم بندی شان چیست؟!
خدا می داند …. خبر خوب ما جز دسته غیر خودی ها شده ایم ، تعجب کردی نه ؟من خودم هم تا یک سال پیش فکر می کردم خیلی خودی باشم ، فکر می کردم خون دادن برای این آب و خاک تضمینی است تا تو را در دسته خودی ها قرار دهند. اما بگویم که خوشحالم زیرا در دسته ما انسانهایی پاک قرار دارند ، تو هم دسته ما را باید بشناسی ، مهندس موسوی را که به یاد داری؟ آقای خاتمی که در آلمان به مسجدش می رفتی را چطور؟ اینان سرشناسان دسته ما هستند همینطور که بیای پایین نامهایی آشنا را خواهی دید چند تن از همرزمانت هم با ما هستند تا به پایین که برسی ما هستیم راستی خانواده شهید همت هم جز دسته ما هستند….
از وقتی که رفتی خیلی چیزها عوض شده ، تعاریف ، مفاهیم … مثلا بسیجی ها ظاهرشان فقط بسیجی است وگرنه در خیابان به گوش دختران سیلی می زنند ، بعضی ها چشم چرانی می کنند و بعضی هاشان خیلی بد دهن شده اند . دیگر بسیجی ، بسیجی زمانی که تو رفتی نیست. احترام ، راستگویی ، درستکاری ، مهربانی ، آرامش ، امنیت مفاهیمی نا آشنا شده اند در جامعه ….
دیگر دختران جرات نمی کنند اگر در جامعه به مشکلی برخوردند به یک نیروی امنیتی مراجعه کنند چون همان نیروی امنیتی اولین مشکل آنهاست … از گرانی ، تورم ، فساد و اعتیاد در جامعه که بگذریم اخلاق و مفاهیم اخلاقی دیگر در جامعه یافت نمی شوند …راستی این روزها باج دادن به بیگانگان مد شده … دریای خزر را تقریباً از دست داده ایم و نام خلیج فارس را دارند عوض می کنند و هیچ کس عین خیالش هم نیست مولانا را از ما گرفتند و هیچ کس صدایش در نیامد فکر کنم چند صباحی که بگذرد نام ایران را هم از ما بگیرند کجایید مردانی که برای یک وجب از این خاک جان خود را فدا کردید…
کشور اسلامی هستیم ومردم هیچ یک از کشورهای اسلامی ما را به مسلمانی قبول ندارند … دریغ از نشانی از اسلام و مسلمانی … نشان اسلام این روزها فقط حجاب شده که خود آن هم وسیله ای شده برای … . خلاصه این که جایت اصلاً خالی نیست در این آشفته بازار …که اگر بودی در گروه خودمان بودی البته تو خود پیشتر از همه ما قبل شهادت غیرخودی شده بودی توسط خودی های امروز…جای تو اینجا خالی نیست اما جایی برای من خالی کن نزد خودت که سخت دلتنگ دیدارتم……
داداش اگه خواستی نظر قبلی رو تایید نکن .
داداش کلمه به کلمه ی این نامه به این خانم دیکته شده لابد معلومشون هم موسوی و خاتمی بوده .
خانم باکری چرا برای قضیه ی عاشورا این چنین شیون و زاری و واسلاما و واایرانا سر ندادید . موسوی اجازه نداد ؟
چه خوب شد نامه این خانم اینجا درج شد … در جواب این بخش ( از گرانی ، تورم ، فساد و اعتیاد در جامعه که بگذریم ) … انگار که زمان ( دکتر قلابی ) خاتمی ، این مشکلات نبود و پدید آورنده این مشکلات دولت نهم و دهم هست … نه عزیزم اگر الان جوانی رو به جرم خرید و فروش و حمل کراک اعدام می کنند . یا اگر شغل یه جوان تحصیل کرده شده فروش تی شرت کنار خیابون باید از هاشمی و خاتمی پرسید که چرا جوانان به این روز افتادن ؟ مگر این جوانان از مهدی هاشمی رفسنجانی چه کم داشتند که مستحق خوب زیستن نبودن؟؟؟ چرا گناه دولتهای قبلی به پای دولتی نوشته میشود که ولایتمدار است . به جای فکر کردن به آتیه جوانان ، اموال بیت المال رو جهت زندگی اشرافی گری دسته میکردن و روانه بانکهای سوئیس ..
کاش این خانم می فرمودند کدام کشور ما را به مسلمانی قبول ندارد و پاسخی مستدل میدادند که اگر چنین است ورود این همه اروپایی به مذهب تشیع و انتخاب کشور ایران برای سکونت چه معنایی دارد …
لابد از نظر ایشان دست دادن با زنان نامحرم و عکس گرفتن در کنار کسانی که با دیدن چهرهای کریه شان انسان مجبور به کفاره دادن میشود مسلمانیت ناب است . نمی دانم چرا از دست دادن مولانا برایتان غصه ای عظیم است اما هتک حرمت به روز عاشورا حق خواهی مردم خداجوی نام میگیرد ؟ امیدوارم اگر نامه های شما به پدر بزرگوارتان سریالی ست محبت فرموده و پاسخ سوالات مانده بر زمین را نیز مرقوم نمایید .
داداش حسین: از نظر من خزر از دست نرفته، بصیرت دختر یونسی از دست رفته. من هم از حمید باکری می خواهم اینجا نیاید. اینجا جای یونسیهاست نه باکریها. البته دختر یونسی می تواند به حرف یونسی گوش دهد و لجن پراکنی کند اما ما اگر یونسیها بخواهند نقش خوارج را بازی کنند همان کاری را با ایشان میکنیم که علی با مارقین کرد.
“دیگر دختران جرات نمی کنند اگر در جامعه به مشکلی برخوردند به یک نیروی امنیتی مراجعه کنند چون همان نیروی امنیتی اولین مشکل آنهاست ”
خدایا این دیگر کیست ؟ خانم باکری شما ایران زندگی می کنی یا کره ی مریخ ؟ اگر این برادران بسیجی و انتظامی نبودند که خدا می داند اخوی های سبزتان چه به روز مردم می آوردند . لابد دختران به سبزک ها مراجعه می کنند و با آنها مشکلاتشان را در میان می گذارند !!!!!!!!!
“اگر بودی در گروه خودمان بودی”
جل الخالق ؟
salam
khoda hefzeton kone
الهی
ثبت قلوبنا علی دینک
ثبت اقدامنا علی دینک
الهم عجل لولیک الفرج
سلام داداش حسین، خدا بهت سلامتی بده خدا بهت عمر طولانی بده تا با قلمت چشم یک عده را کور کنی، از این جور افراد مثل دختر باکری زیادند از ابتدای اسلام،براش دعا کنید ولی بیچاره چیزی جز این نباید ازش توقع داشت آخه نون دولت اصلاحات را خورده نون حرام اندر حرام اصلاحات چیزی بهتر از این بار نمی یاره، دختر یک کاری داری میکنی که روت نشه تو صورت بابات نگاه کنی، دختر اینو مطمئن باش که اگه بابات هم الان بود تو همچین زمانی ،مطمئن باش شک نکن اونم روز عاشورا دست رو دست نمی ذاشت، اونم باتومش را بر می داشت میومد تو صحنه، چون دیگه به امام حسین بی حرمتی کردند، دختر تو اگه اون صحنه ها را از نزدیک می دیدی اشکت مثل بقیه بچه بسیجیا درمیومد(بسیجیا اگه چماق به دست هستند اینو از قیام عاشورا اینو از بابات الگو گرفتن)، آی دختر تو داری به بابات هم بی احترامی میکنی،
برو برو خجالت بکش چون دلت از نون باکری پر نشده ، دلت از حرام خواری های یونسی و اصلاحات پرشده
سلام داداش
خودمونیم ادم شدن محاله و هر کی راه خودشو میره اخه میگن برای رسیدن به او هزاران راه نرفته و میان بر و نمیدونم چی چی دیگه هم هست اهان اینو شنبدی کهمعاون پارلمانی رئیسجمهور اعلام کرد که هر یک از اعضای هیات دولت به ازای هر دقیقه دیرکرد برای حضور در جلسات قوه مجریه، هزار تومان جریمه میشوند. روزنامه تهران امروز
در ادامه جانفشانی مسئولین در راه خدمت و بعد از سیلی خوردن جناب رحیمی در راه مبارزه با مفاسد اقتصادی، این بار جناب معاون پارلمانی دولت ما را شرمنده کرده و این جریمه سنگین را اعلام کرد که واقعا من که راضی نیستم! آخر چرا هزار تومان؟ بنده های خدا آدم که نکشته اند، دقیقه ای ۱ ریال بهتر نیست؟
هر چقدر هم پول جمع شد، بدهند به رئیس جمهور تا برای خانه اش مبل بخرد تا وقتی اگر یکهو مهمانی آمد، شرمنده نشود! (ر.ک به مطلب وضعیت مالی رئیس جمهور)
اصلا چرا جریمه؟ وقتی وزیری نیامده، خانه که نخوابیده! یا دارد مسافرکشی می کند، یا جایی نگهبان است و شیفتش بوده و یا دارد دیوار خانه ای را تمیز می کند تا چند هزار تومانی دربیاورد تا خرج زن و بچه را بدهد. بنده های خدا گناه دارند. در دولتی که به قول خودشان پاک ترین دولت تاریخ هستند و (البته از نظر سازمان بازرسی فاسد ترین دولت) این حرف ها اصلا زننده است. یکهو به وزرای محترم بر می خورد. نزنید این حرف ها را آقا، نزنید!!!
+ ان شا الله که این حرکت باعث شود وزرا زودتر بیایند و بیشتر مصوبه تصویب کنند که مملکت لحظه ای از پیشرفت باز نایستد!
حالا خدا وجود امثال حاج حسین ماست مالی ها رو زیادشون کنه که دولت خیلی بهش بدهکاره برای این ماست بندی زدنش هر چند مالیات نمیده اما …… تا وقتی دیگه یا علی
این هم مصاحبه تدبیر با همسر شهید حمید باکری:
تدبیر: برای شروع، با توجه به اینکه دست اندرکاران این سایت و شاید اکثر مخاطبان آن را جوانان یا همان نسل سومیهای انقلاب تشکیل میدهند، کمی برای ما از امام، انقلاب، جنگ و در کل از آن دورانی بگویید که دورة جوانی و اوج فعالیتهای شما بود ولی ما آن را ندیدیم و میخواهیم از زبان امثال شما بشنویم.
فاطمه امیرانی: “یک عکاسی از روی عکس مائو یک عکس میگیرد و دوباره از روی عکس جدید عکس میگیرد و این کار را چندین بار تکرار میکند، در نهایت میبیند که این عکس آخری هیچ شباهتی به آن عکس اولی مائو ندارد.” این مطلب را که آقای موسوی در مراسم سالگرد شهید حمید باکری گفتند، این یک پیام فلسفی دارد، یک موضوعی که ما هی از روی آن برداشت کنیم، برداشت آخری هیچ شباهتی به برداشت اولی ندارد. خیلی از چیزها از آن زمان جانیفتاد، اول که در حد شعار بود بعد تا آمد انجام بشه، جنگ شد. خیلی چیزها درمورد امام و انقلاب ناشناخته ماند. برای شناخت امام هم به نظر من شما باید بروید سراغ سید حسن، آنها در یک خانوادهاند. مثلا شما اگه الآن به من بگید حمید باکری نظرش راجع به فلان موضوع چی بود تا حدود خوبی میتوانم جواب درست بدهم. مسئلة دیگری هم که باعث درست شناخته نشدن امام شده است این است که در این مملکت اطلاعات را به همه نمیدهند، اگر بدهند خودمان میفهمیم باید چه بکنیم.
….
تدبیر: حتما در جریان اخیر تدفین شهدا در دانشگاهها و وقایع پیرامون آن بودید. دوست داشتیم نظر شما را به عنوان خانوادة شهید در این رابطه بدانیم.
فاطمه امیرانی: بعضی از دانشجویان میخواستند در مورد تدفین شهدا در دانشگاهها با من مصاحبه کنند. هیچوقت برای من هدف وسیله را توجیه نکرده. به نظرم دروغ دروغ است، من هرگز دروغ مصلحتی نمیگویم. چند سال است من را دعوت میکنند دانشگاهها نمیروم، میگویند چرا حرف نمیزنی؟ میگویم اگر بیایم و راست بگویم هم خودم و هم شما را به دردسر میاندازم. دروغ هم که نمیگویم.
مثلا در مورد دفن شهدا در دانشگاهها، من میگویم خب منظورتان از این کار چیست؟ میخواهید یاد شهدا بیفتید یعنی یاد ارزشها بیفتید یعنی یاد یک انسان کامل بیفتید. خب این یک مسیر است، درست هم است ولی اگر اینگونه باشد باید همهمان مجسمة حضرت علی را درست میکردیم و همه جا وسط همة میادین میگذاشتیم که یاد ارزشهای علی بیفتیم. چرا اینکار را نکردیم؟ خب نماد است دیگر. من فکر میکنم اینها بجای آن مجسمهها نشستهاند. چون ما عرضه نداریم این شهدا را درست به جوانها بشناسانیم.
برای من جالب است، بچهها میگفتند بعضی وقتها بیاحترامی میشود. اگر میگویند جنازة شهید تأثیر دارد، خب شهدای باکری که اصلا جنازه هم ندارند، آیا اثرگذار نیستند؟! چرا مهدی و حمید را همه میشناسند، چون هم دولتمردان خواستند و هم اینکه خانوادة معتقدی داشتند و خواستند اینها همیشه زنده بمانند.
شاگردانم در امیرکبیر آن روز زنگ زدند گفتند خانم امیرانی چه کار کنیم؟ گفتم هیچی، میخواهید به جنازة شهید توهین شود؟! ببینید، یک موقع یک نادان کاری میکند که اگر تو بروی اعتراض کنی بدتر میشود. الآن شاید علت سکوت میرحسین و خانوادة شهدا و افرادی از این دست را بهتر متوجه شوید. آیا این قرآن سر نیزه نیست؟
این قضیة دفن شهدا از نظر من قرآن سر نیزه است و هیچ چیز هم نمیتوانی بگویی که اگر بگویی داری به قرآن توهین میکنی! یعنی یک کجفهمی را باید با سکوتت جبران کنی! همان کجفهمیهایی که از اول انقلاب برای اینکه به اسلام و انقلاب خدشهای وارد نشود، برایش سکوت کردیم و کوتاه آمدیم….
منبع: http://www.hamid-man.blogfa.com/post-279.aspx
من عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم دادااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش حسین!
این برادرت رو هم وقتی داری با قلمت می جنگی دعا کن!
به خدا قسم تو مصداق آیه مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا هستی
راستش وقتی چند روز پیش نامه دختر باکری رو خوندم دلم گرفت
دیدم من که جزء خانواده شهدا نبودم ولی از کوچیکی یادمه مامانم خیلی به شهدا اعتقاد داشت و اینکه کاری نکنیم که شرمندشون بشیم و در واقع پا جای پای آنها بزاریم. همیشه احترام خانواده شهدا براش جزو واجبات بود. آنقدر شهدا یراش ارزشمند بودن و از آرزوهاش بود داشتن یه شهید که خدا هم در عالم خواب تولیت یه شهید رو بهش سپرد و …
وقتی متن دادش حسین رو خوندم بغض گلوم رو گرفت . دیدم این هم فرزند شهیده…
متن مصاحبه همسر حمید باکری رو با تدبیر خوندم تازه فهمیدم آب از کجا گله…
این شهید بزرگوار تو وصیت نامش اجرای وصایایش رو در مورد بچه هاش به همسرش واگذار کرده بود .
وحالا از آن مادر همچین دختری دور از ذهن نیست…
سلام
واقعا باورم نمیشه.
چقدر در صراط مستقیم موندن سخته.
شاید این حرفم خیلی درست نباشه اما همیشه با خودم فکر می کنم اینا که در متن جنگ بودن و با مردان خدا زندگی کردن اینجوری راهشونو گم میکنن وای به حال من!!!
من خیلی دلم از خونه واده شهدایی که پشت به (به قول شما)” حضرت ماه “کردند دلم گرفت اما وقتی نوشته شما درباره پسر نوح و پسر همت رو خوندم یه کم آروم شدم. تنها کاری که میتونم بکنم اینه که به احترام شهدا واسه همه فرزنداشون دعا کنم. اونایی که مثل شما ثابت قدمند ان شاا الله روز به روز به موفقیت هاشون اضافه کنه و اونهایی که دست کثیف منافقین اونها رو از راه حق دور کرده هرچه سریع تر به دامان انقلاب(واقعی) برگردونه.
آمین
نامه را دختر یونسی نوشته نه فرزند باکری…..
همین یه جمله کارو تموم کرده.
البته متن هم عالی بود ولی این جمله کولاک کرده.
خدایا به حق حضرت زهرا شر دنیا و آخرت رو از حسین آقای عزیز دور گردان.
درود بر شما و قلم زیبایتان
سلام. بسیار زیبا وخوب بود خدا خیرتون بده انشاالله.
سلام داش حسین
خوب حالا که اینجوری شد اینا هی میگن فرزن شهید باکری این را گفت منم میگم این دست پرورده یونسی است.اگر باکری بود پوست از تن تمام دشمنان ولایت می کند..
حرف بقیه فرزندان شهدا هم بنویسید :من فرزند جهادگر شهید هوشنگ طهماسب پور هم می گویم هزار بار جانمان فدای حضرت ماه،تا کور شود هر آنکه نمی تواند ببیند،پدران ما گوش به فرمان ولایت فقیه بودن من هم دنباله رو پدرم هستم و جانم را فدای حضرت ماه می کنم،گوش کنید دارم داد می زنم جانم فدای حضرت ماه
شهید یعنی کسی که شهید شد در دفاع از دین به فرمان رهبری الهی وچه کسی نمی داند رهبر ما سید علی خامنه ای
خمینی زمان است و شهادت در ولایش سعادت….
باقی اینها استفاده از القاب همسرو فرزند… شهید ملعبه شدن سیاسیون و بازی با خون شهداست
بایعناک یا خامنه ای
دمت گرم قدیانی
۹-۱۰ را خریدم
سرباز امام زمان باشی ایشالا
آقای بهلول خل و چل اینی که تو پراتز نوشتید رو از کجا ( با عرض شرمندگی ) دراوردید ، البته از نظر سازمان بازرسی، همین با یه البته و از نظر سازمان تونستی اثبات کنی که دولت خیلی فاسده . برو عمووو کشکتتو بساب آمووووووو. ما اگه قرار بود با این فک زنی ها از راهمون برگردیم که الان قربون صدقه ی داداش حسین نمی رفتیم .
برو آموووووووووو . برو تورت رو یه جای دیگه پهن کن . تو برو افتضاحات رئیسهات رو ماستمالی کن . بدبخت هر روز که دارید یه سوتی می دید . بهلول نیستی تو . تو یه سبزک نامردی که اومدی توسایت ما . سبزک برو گم شو .
سبزک برو گم شو .
دداش حسین خیلی دمت گرم.
ضمناً تصاویر این مطلب خیلی حجیم هستند.لطفا ریسایزشون کن.
یاعلی مدد.
قلمت را می بوسم!
داداش حسین: به به اینطرفا؟!
سلام داداش حسین … اولا ممنون از پاسخ بسیار مودبانه و منطقی شما به آسیه خانم! با این دید هم نامه را خواندم هیچ خللی در آن نمیبینم و در ثانی بسیار بسیار ممنون از عکسها! عالی بود.
سلام
عالی بود
نمی دونم چرا توی سایت کلمه فقط از همسر شهید همت و باکری صحبت میشه
جداً آدم تاسف میخوره از این همه بی بصیرتی که بعد از نزدیک به یکسال از این فتنه هنوز عده ای آب به آسیاب دشمن میریزند و اگر این کار توسط دختر شهید باکری باشد که صد افسوس خدای من دختر شهید باکری و دفاع از ضد ولایت فقیه
خوشا بحال آنانکه با شهادت رفتند
خدایا ماراهم به آنان برسان
تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) صلوات
اما محترم ترین خانواده برای من خود “جمهوری اسلامی” است.
عالی بود.
فرزند شهید وقتی فرزند شهیده که واقعا فرزند اون شهید باشه
فرزند اون شهید بودن یعنی مرام و مسلک اون شهید رو داشتن
یعنی نگرانی های اون شهید رو داشتن
یعنی عمل به توصیه ها و وصیت اون شهید
من پدرم شهید نشده اما سعی میکنم فرزند شهید باشم
باکری فقط پدر فرزندان خودش نبود
باز هم بگو حسین جان/یادشون رفته
غلط کردن بیشمارن
عالی بود
دختر یونسی روخیلی خوب اومدین
سلام حاج حسین
مطلب حرف نداشت…خداقوت
این عکسهای مطلب به طور واضح وشفاف نیست و کاملا ناقص دیده می شود.
عکس هدر سایت هم دوتایی شده است!!
امیدوارم که هیچ هکر خداجویی !به سایت داداش حسین بچه بسیجی ها حمله نکرده باشد!
التماس دعا
یاعلی مدد
خدایا چه میبینم باورم نیست چقد ظلم چقد جفا چقد حماقت چقد بی بصیرتی خسته شدم اما برادر قدیانی شما نباید خسته بشی شما فریاد بی صدای مایی کاش این دختر ،دختر باکری نبود (حتی در شناسنامه) بعد از خواندن متن شما رفتم ببینم که چه نوشته گرچه انتظارش بود اما به بسیجی ها می گوید چشم چران !! وتازه به خاطر اراجیفش چند دیدگاه را خواندم که سوختم سوختم جای شما خوب بود که خالی بود راجع رهبرمان چیزی نوشته بودند که مجبور شدم با دست لرزان و اعصاب خراب متنی یک صفحه ایی در جوابشان بنویسم یکی افتخارش با نان حلال پدرش بودو….. و دیگری در لباس دوست ظاهر شده بود ودر جوابش می گفت بین بد وبدتر باید حضرت ماه مارا پذیرفت ومن هم برایشان نوشتم. چند روز پیش از خواستگاری خانواده بزرگوار ایت الله خامنه ایی از دختر بنده خدمت مقام معظم رهبری رسیدم …..آقا فرمودند :شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با ما متفاوت است .تمام زندگی ما غیر از کتاب هایم یک وانت لوازم کهنه است . خانه ما هم دو تا اتاق اندرونی داردو یک اتاق بیرونی که مسئولان می ایند و با من دیدار می کنند من پولی برای خرید خانه ندارم خانه ایی اجاره کردم که در یک طبقه آن اقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند….(غلامعلی حداد عادل)
وظیفه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگوییم که من از وضع منزل حضرت آیت الله خامنه ایی مطلع هستم در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا برسر سفره نیست خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند روزی یه منزل ایشان رفتم یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی ان فرش-که ظاهرا جهیزیه همسر ایشان بود-اذیت شدم و از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم.(مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی)
نوعا پذیرایی آقا دیگر همه جا معروف است یک رقم غذا یک رقم خورش آقا زاده های ایشانمراسم عروسی که داشتند ما هم دعوت بودیم در همین دفتر چند نفر ی را دعوت کردند بستگانشان و چند نفر هم همین دفتری ها مراسم ایشان،هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است…..میوه همان میوه فصل ان هم دو رقم مثلا سیب و خیار .ان هم نه اینکه در دیس بچینند بلکه توی بشقاب یک خیار و یک دانه سیب( حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری)
یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم فرزند ایشان ،آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد آیت الله خامنه ایی به وی نگاهی کرد و فرمود :شما به منزل بروید من خدمت ایشان عرض کردم :اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند من از وی درخواست کرده ام که با هم باشیم آقا فرمودند که این غذا از بیت المال است،شما هم مهمان بیت المال هستید برای بچه ها جایز نیست که بر سراین سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند . من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.(آیت الله جوادی املی)
aliramخطاب به
کاوه راست می گویدعقل سلیم میگه بین بدو بدتر باید خوب رو انتخاب کن و ما به خدا سوگند که خامنه ایی خوب را انتخاب کردیم و خطاب به کاوه که افتخارش به پدری است که پولش حلال است ما افتخارمان به رهبری است که تا این حد مسائل بیت المال را رعایت می کند
و خطاب به خودم :خدایا ایمان و خردی به من بده تا حق را از باطل تشخیص دهم. آمینم
آقای قدیانی ،تورا به خدا قسمت می دهم به خون پاک پدر شهیدت نگذار نام فرزند شهید را آلوده به گناه غفلت خویش کنند.
از وقتی که رفتی خیلی چیزها عوض شده ، تعاریف ، مفاهیم … مثلا بسیجی ها ظاهرشان فقط بسیجی است وگرنه در خیابان به گوش دختران سیلی می زنند ، بعضی ها چشم چرانی می کنند و بعضی هاشان خیلی بد دهن شده اند . دیگر بسیجی ، بسیجی زمانی که تو رفتی نیست. احترام ، راستگویی ، درستکاری ، مهربانی ، آرامش ، امنیت مفاهیمی نا آشنا شده اند در جامعه ….
منم از میان شما سبزهای طرفدار آزادی و برابری زن اشخاصی میشناسم که اصلا من و تو رو به رسمیت نمیشناسن و آأم حساب نمیکنن حتی کلفت(ببخشید)که اگه بخوای خونه رو تمیز کنی جلوی اون حق نداری.وقتی اون توخونه س حق تکون خوردن نداری.از سرشناسا هم هست.سروش متفکر
ابراهیم نبوی تون عینهو سگه.جرئت نداری بهش نزدیک بشی.موسوی هم یک دروغگو که از من و تو داشت پلکان میساخت.خاتمی هم نمیتونم بگم دروغگو یا پست فقط میگم راهی رو که اشتباه داره رو داشت با قشنگیاش ما رو میبرد ته چاه(خیلی دوست دارم بدونم چرا خاتمی بده؟و داداش حسین ازش بد میگه.هنوز به اون بصیرت نرسیدم.)
داداش این قسمت خصوصیه
تنهام.بعضی وقتا فکر میکنم کاش همچنان مثل اونا بودم.داداش اگه دختر باکریتو اون خط هستش مادرش هم هست و خیلیا تو جمعشن.داداش.تک و تنها افتادم بین یک عالمه که منگل و دیوونه بیشتر حساب نمیشی.داداش برام دعا کن تا بیشتر بتونم.
یه پیشنهاد همه فرزندان وهمسران شهیدانی که بانامه دختر باکری و گفته های همسر باکری موافق نیستید یک نامه سرگشاده ایی – البته برعکس برخی از خواص آغازش با نام خداو با سلام و صلوات بر روح پاک امام و شهیدانش و آیت الله خامنه ایی باشد- بنویسید و با خون پدرانتان پایش را امضا کنید و چاپش کنید تا مردم خیال نکنند همه خانواده شهدا همین ها هستند.
سلام
تشکر میکنم بابت جوابتون به این افرادی که در بیراهه سیر میکنند و روح پدران خود را هم آزار میدهند
سلام علیکم
خسته نباشی دلاور
نفست حقه
دختر باکری ،پسر همت ،رئیس جنگ ،برادر محسن،آقای دریا دار،همه حقیقت جنگ وشهدا رو نمیفهمند .سید ما آوینی فرمود:قدرت درایمان بسیجیان است.
یاعلی
با سلا م به خدمت دختر محترم شهید بزرگوار باکری
خواهر گرامی و فرزند شهید نامه ات را خواندم ما هم مثل شما از بسیجی های بددهن و چشم ناپاک و … که اگر به صف پاک بسیج رخنه کردند متنفر هستیم و هیچوقت آنها را تایید نمیکنیم ولی این را بدان که این قسمت داستان در زمان حیات پاک پدر شما هم اتفاق افتاده بود و پدر پاک شما کل بسیج را زیر سوال نبرد و اگر میخواهی منکر بشوی که نه در زمان پدر بزرگوارتان همه بسیجیها و دولمتردان و ارگانها و روحانیت پاک بودند جهت اطلاع به استحضار میرساند که به شما اطلاعات غلط دادند زیرا همانطور که گفتم در هر زمان و مکانی و صنف و طبقه ای افراد سودجو به داخل آن نفوذ میکنند حتی در پیامبر زادگان و امام زادگان و انقلابیون و اعوان و انصار پیامبران که احتیاج به نام بردن آنان نیست و شما خود مطلعید( بقول امام راحل دزد آمد آخوند شد نه اینکه آخوند دزد شود ) اما خواهر گرامی انسان با دیدن چند انسان بد در صف پیامبرزادگان و امامزادگان کل پیامبران و امامان را انکار نمیکند …. و اینرا هم بدان که ما و حتی این داداش حسین بسیجی ها کل افراد بسیج را تایید نمیکنیم همچنان که رهبر بزرگوار نظام ، کل عملکرد نظام را مورد تایید قرار نمیدهد اما منکر همه چیز این انقلاب و نظام نمی شود و اما در پایان ما آنقدر جرات داریم که عملکرد نیروی خودی ها را تایید نکنیم آیا شما هم جرات داری بقول خودت در صف غیر خودی ها که به آن افتخار کردی ، از منافقین و سلطنت طلبها و بهاییها و ضد انقلابها که در زمان حیات پدر بزرگوارتان تشنه خون اوبودند و هستند اعلام انزجار نمایی یا همچنان مفتخر به همراهی با آنان و بعضی سابقون در انقلاب و همراه فعلی با این گروها هستی؟ در پایان شبی با پدرت مشورت کن ببین راهت درست است یا نه ؟ انقلاب و نام ایران با خون پدرت ریشه دار شده با دست خودت تیشه به ریشه اش نزن حتی با تمام بدی هایش . والسلام
سلام برادر.دلم خیلی گرفته
کاش من هم مثل …
داداش حسین! دلت گرفته از نامه دختر یونسی، اما داری ندونسته از حضرت ماه انتقاد می کنی!
کیه که ندونه وزرای اطلاعات رو روسای جمهور خودشون انتخاب نمی کنند.
مراقب کلامت باش….
یه دونه ای حاج حسین. خدا پدرت را در مقام “فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر” با شهدای والامقام عاشورا محشور فرماید.
راستی حاجی متن وبلاگت از کادر بیرون زده فکر کنم تو ویرایش مجدد باید سایز سمت راست و چپ را میزون کنی. ساعلی
خدا شهدا رو دوست داره خوب شد رفتی شهید باکری خوب شد رفتی وندیدی دخترت وامسال دخترت چه طوری خون به دل ولایت می کن
بسم رب شهدا و صدیقین
برادر اجرت با امام زمان,ان شاالله شهید شی
خوش باد که از بهار خوش تر باشیم
سرسبزتر از سرو و صنوبر باشیم
آن روز مباد تا در این بقع وجود
شرمنده لاله های پرپر باشیم.
هرچند که نیستی تو ذاتا معصوم
اما همگی برایمان شد معلوم
تو هدیه ای از چهارده معصومی
یا حیدر منثور و حسینی منظوم
———————————–
آقا دل این خیل خروشان دریاست
اعجاز نگاه تو عصای موسی است
از بس چفیه گردنت انداخته ای
سربند به سر بسته دلم مدتهاست
من طرفدار موسوی بودم اما دیگه چند وقتیه نیستم ولی هیچ وقتم طرفدار احمدی نژاد نمی شم. توی این نامه هم که توی کامنت های این وبلاگ خوندم جز یه درد دل ساده چیزی نبود. شماهام که داغ کردید افراطی هستید. ازون افراطی هایی که ولایت ولایت می کنن اما وقت اما قایم میشن.
آقای قدیانی منظورتان از این جمله چیست؟
همان کسانی که باکری را خشونت طلب نام نهادند و او را سرباز وحشی قوم آتیلا خواندند، حالا مبلغ نامه دخترش شده اند.
یعنی چه کسانی؟
احمدی نژاد و محصولی را می گویید؟
فکر نمی کنم شخصیتی باشید که به خاطر هدف وسیله را توجیه کنید
منتظر پاسختان در وبلاگ خویش هستم http://aztobikhabar.blogfa.com/
واقعا من از وقتی رفتم جنوب ومطالبی از شهیدان باکری خواندم شیفته اش شدم وحالا با خواندن این مطالب برای این دختر متاسفم که باعث ناراحتی پدر بزرگوارشان میشوند