به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
آخرین “اول آیا” در سال ۸۹ 🙂
اول شدم!
منتظر متن هستیم.
سلام بر حسین قدیانی و بقیه ی زنده نگاه دارندگان نام شهید اکبر قدیانی…
تعدادی از رزمندگان فضای سایبری وب سایتی راه اندازی کرده اند؛ تا دوستان هم فکر و هم عقیده و هم رزم در آن آرا و نظراتمان را در آن به اشتراک بگذاریم.
خواهران و برادران زیادی در آن عضو شده اند، حضور شما نیز بر شور و شعف این فضا می افزاید.
«بی شمار» نه «بالا ترین» است، نه هر چیز دیگری از این دست.
حتی اعضای بی شمار بر این عقیده اند که بی شمار بودن فضیلت نیست.
عضو کوچک بی شمار
میثم تمار
عضویت بسیار آسان است:
http://www.bishomar.ir
اگر کسی میتونه متن سایت rahil.ir را به زبان های انگلیسی و عربی ترجمه کنه خبر بده
آه. “اما آمدنت فقط مسئله اشعار ماست. بیایی، کاسبی شعر ما بهم می خورد؛ دوری و دوستی!” تو رو خدا نگویید این طوری. خدا وکیلی شیعه کشی بحرین قلب همه را پاره پاره کرده است مطلب شما جگرها پاره پاره می کند…
سلام بر حسین*
«منامه با آن همه مشتری پر و پا قرص “اجوبت الاستفتائات” نام هیچ یک از شهرهای “جمهوری ایرانی” نیست.
همه را جنگ، موجی می کند، ما را صلح! صلح ما را بی غیرت کرده»
اگه بتونیم یه NGO تشکیل بدیم با یه سیستم تبلیغاتی خوب و راهی شیم به سمت جنوب ، خیلیارو میتونیم از خواب بیدار کنیم.
تا کی باید بشینیم تا دوات مردا و سران نظام محکوم کنن و اون حرومزاده های وهابی تک تک بچه شیعه ها رو بکشن.
باید یه حرکتی انجام بدیم.
ضمنا دوستان اینجا یه سایت برای ثبت نام استشهادیون داوطلب اعزام به بحرین هستش.
اگر تونستید تبلیغ کنید تا بچه با عشقا بیان ثبت نام.
http://www.rahil.ir
علی علی
سلام بر قطعه مقدس ۲۶:
چقد خوب بود و چقدر تلخ! منتظر نوشتتون درباره بیداری اسلامی بودم
هی! با تو هستم؛ همه دعوا زیر سر جمهوری اسلامی است ….
ترور اولویت در اخبار شبکه یک سیما: امروز هم مدیر خبر نیمروزی شبکه یک ترجیح داد، ملیگرایی را بر گُرده اسلام گرایی بنشاند، مثل بسیاری از روزها خبر اول جهان اسلام و دغدعه اول امام زمان (عج) و حضرت زهرا سلام الله علیها را ترور کردند و پس از پخش اخبار شادی نوروز و خرید باقلوا و گزارش علمی دلایل “هفت” تا بودن سین ها در مصاحبه با هیات علمی دانشگاهها و مصاحبه با یک متخصص برای حفظ جان ماهی های قرمز، و دعای موکد یک زن، برای سلامت همه ایرانی ها در هر کجای دنیا، نهایتا راس ساعت ۱۴ و بیست و چند دقیقه، نوبت به پوشش اخباری رسید که به قول رجب طییب اردوغان سنی، نوستالوزی کربلاست و امان از دل زینب (س) گرفته است. نفرین و نفرت بر این ترور اولویت و همراهی با آمریکا در کم اهمیت جلوه دادن مسائل بحرین و یمن! پرودرگارا تو شاهد باش که مردم مسلمان ایران، از این ترور خبری نجس، بیزار است! مگر ایرانی بودن حرمت آفرین است؟ اگر آن کشیش احمق، به کاغذ قرآن توهین کرد، برخی افراد در صدا و سیمای ایران اسلامی به فریبنده ترین شکل، مشغول ترور حقایق قرآن هستند: «إن اکرمکم عند الله اتقاکم»
http://baharbia.blogfa.com/post-321.aspx
“نیا مولا. حق داری اگر نیایی. تو ایرانی نیستی و ما با مکان ظهور تو مرز مشترک نداریم؛ تو بیایی، بعد از شهادتت حتما محکوم می کنیم این جنایت پلید را”
سلام
خسته نباشید مثل همیشه عالی بود.
تقدیم به قطعه مقدس ۲۶:
http://www.img4up.com/up2/49732437766995353410.jpg
http://www.img4up.com/up2/39334943517081798064.jpg
یا علی مدد.
آنجاکه پای امتحان درمیان باشدخیلی هامردودمی شونددرحال حاضرسکوت ماوسکوت سران فتنه یک معنی می دهدیعی می شوداینگونه گفت که درقضیه ی بحرین ماوفتنه گران خواسته یاناخواسته دریک جبهه قرارگرفته ایم الان بحرین نیازبه امثال سعیدتاجیک وامثالهم داردماهم آماده ایم وباجوشن برتن جوشن صغیرراهم درمنامه می خوانیم
“صلح ما را بی غیرت کرده.”
“لابد غیبت امام زمان را هم فقط محکوم کرده ایم که قرن هاست قرار است مهدی فاطمه به زودی ظهور کند…”
متن فوق العاده ای بود ولی نمیدانم چه میشود گفت!
نمیدانم
نمیدانم
داداش حسین جان در این شرایط نوشتن این جملات عالی بود؛
شیعیان بحرین…..
تیتر نابی انتخاب کردید داداش جان.
“این همه مسلمان… کو سلمان؟!”
من موندم چرا جدیدا جنگها و این قضایایی که تو مطقه هست نزدیک نوروز اتفاق می افته جنگ عراق این انقلابها جنگ لیبی
بیخیال بابا
سال نو مبارک
انشالله سال نود سال خیلی خوب برای همه باشه
واقعامانده ام چه بگویم ..دیروزتلوزیون نشان میدادخراب شدن میدان لولورا.واین یعنی پایین افتادن وشکسته شدن غیرت این همه مسلمان که روزی چه خوش میدرخشیده ….روزی که به جای این همه مسمان فقط یک مسلمان بوده وان هم سلمان
هیهات
خدا کنه مرد عمل باشیم –
http://ghadr1.blogfa.com
کنار “سلمان” باید نوشت “سلمان فارسی” –
http://ghadr1.blogfa.com
لحظه تحویل سال
که دست مادرت را بوسیدی و خندید و دعایت کرد
تو هم دعا کن . . .
برای برادرت که در کوچه های منامه دنبال سگ صعودی میدود تا چادر مادرش را پس بگیرد . . .
عید مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دل همه ما از این همه جنایات آل سعود و آل خلیفه خونه اما خوب نمی شه که لشکر بکشیم !!!!
سلام بر داداش حسین بیدار.پیرو دلنوشت شما بهاریه ای نوشتم که شاید هم جهت با دلنوشت زیبای شما باشد:
گمنام مشهور ردیف آخر را که سر بزنی؛خسته باشی،فقط می نشینی و به قاب بی عکس بالای مزار زل می زنی،شاید بتوانی چهره اش را تصور کنی؛ نهایت اگر حوصله ات شود،قلمی بر می داری و کنارخیل یادگاریهای نوشته شده بر حاشیه سنگ مزار می نویسی ای شهید تو چنینی وای شهید تو چنان… خسته از راه نباشی؛ ایستاده به سنگ مزار می نگری که سرخ رویش حک شده”شهید گمنام،فرزند روح الله”.با خود فکر می کنی که چه کرده ای و کجا سیر می کنی ؛ همان حال که سعی می کنی سوز دلت را با آه ،خنک کنی؛ چشمانت را بر می گردانی به انتهای ردیف؛سمت قبله… روزی از روزهای آخر زمستان که هنوز بهاری نبود؛ انتهای ردیف ؛کنار آخرین مزار؛جوانِ ایستاده ای،زل زده بود به قابی که از قضا عکس داشت.در دلش چه نجوا می کرد،نمیدانم…زبان که گشود،از تنهایی آن شهید گفت.می گفت،چند ماهی می شود که این شهید ،دیگر در این دنیا مادر ندارد و…حال،راز گلدانهای بی آب مانده سر مزار را می فهمیدم و دلیل گرد غفلت روی قاب آن عکس را.آن شهید که هنگام شهادتش،یک سال از من بزرگتر بوده و اگر حالا می بود هم سن پدر بود، شد برادر بزرگ من ؛شد سنگ صبور من؛شد بهانه ای برای شروع یک جا مانده تا بفهمد در باغ شهادت باز باز است؛وگرنه حضور من چه سودی دارد به حال آن شهید انتهای ردیف ،که بهشت زیر پای او و مادرش است؟
“هی! با تو هستم؛ همه دعوا زیر سر جمهوری اسلامی است؛
کودک آواره قدس دارد به جای ما در کرانه باختری کشته می شود
و دخترک شیعه میدان لولو دارد به جای ما از خون خود می گذرد.
این ۲ علم مبارزه را اگر بر زمین بگذارند، ما با آمریکا و اسرائیل هم مرز می شویم.
این ۲ اگر خوب نجنگند، پیشروی دشمن به سمت ما خواهد بود.”
“دشمن، نه به سنی ما رحم می کند و نه به شیعه و نه به زن و نه به مرد و نه کودک و نه پیر و نه صغیر و نه کبیر”
بیا مولا! هرچند که “حق داری اگر نیایی.”
“اشک و دیگر هیچ…”
سلام ر داداش حسین و برو بچه های قطعه چند وقتی نبودم شرمنده همه شمام
اومدم سال نو را تبریک بگم و برم راستی باز هم مثل همیشه گل کاشتی داداش واقعا ژاپن را اب بر و ما را خواب و کو سلمان
چندتاچیزاست که دلم میخواهدبگویماولا داداش جان وقتی میگوییدداوری بهاریه هابا خودمخاطبان این به ان معنی ست که خودتان هیچ دخالتی نمیکنیددرداوری؟
دومادوستان عزیزهربهاریه ایی که داداش برایش دوخط به خط قرمزنظرکی بگذارندکه داله برخوب بودن ان نیست که بعضی دوستان بادیدن نظرداداش موج نظرات راسرازیرمیکننددران پست لطفابادقت بیشتری همه ی بهاریه هارابخوانیدوبرطبق معیارهایی که داوراصلی فرمودندامتیازبدهیدان هم نه الان بعدازبهاریه ی ۵۵ .مطمئناخیلی ازدوستان میگویندچون میخواهی خودت امتیازبیاوری این رامیگویی …زهی خیال باطل چون هنوزبهاریه نداده ام.وسمااینکه داداش جان بنابرگفته ی خودتان که برای ماحجت است بایدبرای السابقون امتیازمخصوصی درنظرگرفته شودها //این هم برای اثبات بی طرفیم//چهارماهمان سوال اولانم است خودتان داوری نمیکنید؟وپنجمابه نظرمن اشتباه بودتمدیدزمان بهاریه ها.یکی به همان دلیل قضیه ی السابقون ویکی به دلیل همان قضیه ی نظربه وقت محدود…..وبالاخره ششماجواب سوالم راخواهشابدهیدکه مطمئنم سوال بسیاری ازافراداست…
سلام
داغ داغ
http://www.islamupload.ir/images/rsheyu57k2l6zdyge1v4.jpg
سال نود سال جهاد اقتصادی
پوسترشم زدم
یا علی شیخ الشیوخ از وبلاگ گروهی آنتی بالاترین
سلام دوستان،پیشاپیش عید رو به شما تبریک می گم .سالی با ظهور ولی عصر(عج)داشته باشیم.اخرین کلیپ های مدافع کلیپ در اخرین روز سال ۱۳۸۹
سکته ۷
http://modafeclip.ir/?p=3240
آخرین پیام نوروزی امام(ره)-سال ۶۸
http://modafeclip.ir/?p=3250
و
بحرین_بیداری خاورمیانه
http://modafeclip.ir/?p=3245
به نام خدا
سلام
سال نو …مبارک!؟ …تسلیت!؟…اصلا ولش کن
من از مخاطبان دائمی شما هستم
بعضی از نوشته های شما رو هم نقد کردم. حتی نقد تند.
این نوشته ی شما عالی بود. با احساس، منطقی، بدون افراط. این بار اومدم فقط بگم:
آفرین! آفرین!
بهاریه(مرتضی طالبی)
آدم رو سگ بگیره ،جو نگیره
گمانم فردای ۲۵بهمن بود که آخر شب هوس دیدن قطعه ۲۶ زد به سرم
نشستم پشت لپ تاپ(دیگه دیگه)! تو جستجوگر گوگل نوشتم قدیانی و دکمه ی اینتر را فشار دادم.
صفحه قدیانی .دات .کام رو باز کردم .از خاطرات دیروز تهران نوشته بود که شلوغ شده بود.و تعریف کرده بود از رشادت های خودش و میثم محمد حسنی و….. (دیگه دیگه)جدای از تعریف اصل خاطره یک نکته برایم جالب بود باهم بخوانیم:
دوشنبه بعد از انتخابات، جنگ ما را عاشق خود کرده بود. البته از نوع نرمش. تا محمد بخواهد دنبالم بیاید، نیم ساعتی وقت بود. رفتم حمام به قصد غسل شهادت. جو گیر شده بودم. زیر دوش زدم زیر آواز… “گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد”.
– غلط کردی!
مادر در حمام را به قاعده رد شدن مچ دستش باز کرد و به رسم همیشه یک لیوان آب پرتقال به من داد و گفت: غلط کردی.
منظورش را نفهمیدم ولی آب پرتقال در آن بخار حمام عجب چسبید. جگرم حال آمد. تا به حال زیر دوش آب گرم، آب پرتقال خورده ای؟ من زیاد خورده ام. از همان بچگی. ………
گفتم عجب پیشنهادی.جلدی پریدم برم زیر دوش .حین رفتن به عیال گفتم من میرم یه دوش بگیرم بی زحمت زیر دوش یه لیوان آب پرتقال بگیر بده دستم . بین پانزده تا یا سی تا (تردید از من هست )علامت تعجب روی سرش سبز شد.
گفت:آب پرتقال رو چشم اما تو بعد از ظهر حمام بودی ، دوباره چه حمام رفتنیه؟؟!!! پیچوندم که خوب موهام رو نشستم.
آب داغ رو بازکردم .تمام حمام رو بخار گرفت. شامپو صدر صحت رو زده بودم که عیال در زد و گفت: بفرما
با یک دست لیوان آب پرتقال راگرفتم و با دست دیگرم سرم رو زیر آب شستم.
بعد هم چشمام رو بستم وبا کلی گرفتن حس،آب پرتقال رو یک نفس سرکشیدم.
کلی چسبید ،انصافا جگرم حال آمد.
تمام که شد یه نفس راحت کشیدم. نمی دانم چرا نفسم بوی کف میداد. یک لحظه یه چیزی مثل برق از جلوی چشمام رژه رفت که نکند داخل لیوان آب پرتقال کف شامپو ریخته باشد. به لیوانی که هنوز توی دستم بود نگاهی کردم.چشماتون روز بد نبیند دیدم داخل لیوان تمام کف چسبیده است ،نگو موقع شستن سرم کف شامپوداخل لیوان ریخته بود.روم به دیوار،دوبار هرچی خورده بودم بالا آوردم.
حالا می فهمم وقتی میگن آدم رو سگ بگیره ،جو نگیره یعنی چی…..
بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز
بهار زندگیتان بی انتها باد
سال نو مبارک
بهشتی باشید[گل]
سلام داداش ما همچنان هستیم ولی خاموش
نگو ! نگو تو را بخدا نگو آقا نیا ! من که از این جمله شما دلم خون شد
ما ملت در هیچ مورد در این سی و چند سال از نایب امام عقب نماندیم
امروز هم عقب نمی مانیم منتظر یک اشاره رهبریم
اماما ! از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن
سلام
راستی آقای قدیانی روز جمعه متنی برایتان گذاشتم که انشای خواهر زاده ام
بود امروز هم که به قسمت دیدگاه های *این بالا * مراجعه کردم
دیدم ظاهرا هنوز از جانب شما تایید نشده
می خواستم اگر تاییدش نمی کنید لطفا می توانید علتش را بفرمایید
چون امیر حسینم ( نویسنده انشا ) هر روز تلفنی از من می پرسد
که آیا متنش پخش شده یا نه اگر لطف کنید و جواب بدهید ممنون
می شوم اگر نه که باز هم نظر لطف خودتان است و بنده با این چیزها
از این قطعه مقدس نمی روم
سال نو را پیشاپیش به مادر گرامی و همسر محترمتان و خود شما
تبریک می گویم
سیده از فرانسه میگوید:
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
۲۷ اسفند ۱۳۸۹ در t ۱۹:۳۴
………………………………………………..
قطعه قطعه مهره
سلام
الهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
ممنون ک هستین (:
سال ۱۳۹۰ مبارک باد
امسال بحرین سال بعد ایران
یادمان رفت که بحرین خط مقدم ما بود
——
بجنگ برادر بحرینی
تا من اینجا نوروز را جشن بگیرم
بجنگ برار بحرینی
تا من آسوده باشم
اگر کمک خواستی دریغ نکن
حتی حاضرم برایت دعا کنم و گریه کنم
اگر من جای تو بودم متجاوزان را می کشتم
حیف , حیف که آنجا نیستم
من فقط می توانم بگویم کاش آنجا بودم
ولی اگر قرار بر آمدن باشد مگر دیوانه ام بیایم
غلط کردی غزت خواستی
غلط کردی خط مقدم ایستادی
تو فکر کرده ای من از نسل جنگم
مردمان من به سطل آتش زدن انقلاب می گویند
در مقابل ظلم خواهی یک عده حتی یک روز بیرون نیامدم
آنوقت بیایم به تو کمک کنم
………
————————————————
بجنگ برادر بحرینی
تا من از راه برسم
بجنگ برادر بحرینی
تا امام ما و شما امر کند
اگر کمک خواستی دریغ نکن
ما مرد عملیم
آموزش های جنگ را از همین فتنه آموختیم
اگر من جای تو بودم کم می آوردم
خدا را شکر که آنجا نیستم
انقلاب شما درد دلم است
ولی اگر قرار بر آمدن باشد مگر دیوانه ام که نیایم
غلط کرده است آن کسی که مظلومیت شما را ببیند و نیاید
غلط کرده کسی که خط مقدم ایران را فراموش کند
گرچه از نسل جنگ نیستم ولی از نسل فتنه ام
تو می دانی جنگ نرم از جنگ سخت بدتر است؟
مردمان من فتنه شناسند
زخم خورده ی عاشورایند و عمار نه دی
در مقابل ظلم خواهی یک عده ندای حسین را شنیدم
کربلا را دیدم و خواستم از کوفیان نباشم
آنوقت به تو
به تو که به خاطر من شهید می شوی کمک نکنم
———
کدام دسته ایم ؟
خوش آن زمان که بر آید به یک کرشمه دو کار،
یکی ظهور امام و یکی شروع بهار….
داداش حسین جان امیدوارم به حق مادرم زهرا سال پر خیر و برکتی در پیش داشته باشید،
ممنونم از تمام زحمات شما در این یک سال،
تا همیشه داداش حسین بسیجیها بمونید،
شهادت در رکاب مولا صاحب الزمان نصیبت سالار.
دوستان عزیز قطعه ۲۶ انشالله همه سال خوبی در پیش داشته باشید،
دعامون کنید.
کاش کاروان کاروان به ساحل خلیج فارس برویم و فریاد بزنیم تا همه از خواب بیدار شوند . تا مسئولان از تعطیلات برگردند و چاره ای کنند برای امت اسلام . هرچند از سه بزدلی که جام زهر به امام نوشیدند دوتایشان صاحب نظرند و بدجوری تکثیر شده اند در میدان سیاست .
در شیعه گی تمام ما تردید است
مولا ز گناه خلق در تبعید است
نفرین به شعور نقشه ی جغرافی
بحرین عزا گرفته ایران عید است
سال نو مبارک ( نه عید نوروز! هیچ اعتقادی به نوروز ندارم! هر چقدر هم روایت بافته شود! )
بگذریم. یک طرح بسیار ساده ولی دلی زدم اگر دوست داشتید یک نگاه کوچولو بندازید! :
http://s1.picofile.com/file/6450865190/www_AliGof_blogfa_com.jpg
سلام حاجی
اینم کلیپی جدید با اسم:
قاتل واقعی در بحرین کیست؟
http://s1.picofile.com/file/6455214284/clip_bahrain1.wmv.html
سلام به داداش حسین عزیز و همه ستاره ها.
داداش حسین متنتون مثل همیشه عالی بود. خدا لعنت کنه آل خلیفه و آل سعود و آل کوفت و زهرمار را. غم عالم تو دلمه تو این ساعتهای پایانی سال. یه لحظه هم نمیتونم به مردم بحرین فکر نکنم. کمی سعی کردم حس و حال عید داشته باشم اما نشد. خدا لعنت کنه حکام این کشورها رو که اینقدر ظالمند.
ای کاش….
امیدوارم سال پر خیر و برکتی در پیش داشته باشید.
داداش حسین دوستون داریم. خدا شما رو برامون حفظ کنه.
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار
عشق یعنی با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجها
عشق یعنی یک تغزل شعر ناب مثنویهای خدای آفتاب
عشق یعنی سوختن با شعلهها سبز گشتن در شکوه قلهها
عشق یعنی های های اشکها در فرات بیوفا با مشکها
دستافشان رقص سرخی واژگون سعی در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار حسرت دیدار گلها در بهار
یک نماد از قصه جام شراب رویکردی سبز در تفسیر آب
عشق یعنی یک شهود بیکران سینهای با وسعت هفت آسمان
در حضور آن فروغ تابناک سر تاویل شفق در جام تاک
پایکوبی بر فراز دارها یک غزل با میثم تمارها
یا قنوتی هم صدای آبها در نماز صبح با مهتابها
عشق یعنی کهکشان در کهکشان چشم امیدی به سوی بینشان
عشق یعنی در فضای رازها خلسهای جاوید با پروازها
عشق یعنی بیکران نورها با شقایقها میان هورها
طور سینین حیرتی بیانتها شعر شبنم در گلستان خدا
اشک غم در حسرت دیدارها همدلی تا صبح با تبدارها
عشق یعنی یک سرود جاودان رقص گلها حیرت پروانگان
عشق یعنی زینبی تا اوجها ناخدایی بر فراز موجها
یک زبان در کام از سر غدیر کهکشان آسمانهای منیر
چیرگی بر خار و خسهای سراب مخزنالاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها یورشی جاوید بر بیدادها
عشق یعنی رود رود مادران در عزای خیلی از نامآوران
غرق در خون ذوالجناحی اشکبار در غم بشکوه آن تنها سوار
همنوا با عون یا جعفر شدن روی دستان پدر پرپر شدن
داستان خیمههای سوخته کودکانی از عطش افروخته
عشق یعنی اربعین یاسها اشک سرخی در غم عباسها
تا شهادت یک حبیب باوفا پیر برنای کتاب کربلا
عشق گفتی نینوا آمد به یاد عصمت لالهها آمد به یاد
نوروز باستانی مبارک. ولی عید امسال با این کشتار مسلمان ها اصلا حال نمیده
برخیز، بیش از این نتوان بار غم کشید ، ما می رویم بلکه بیاریم یـــار را (شهریار)…
.
.
.
به امید سال ظهور آفتاب …. [گل]
نوروز از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
رهبرمعظم انقلاب در تشریح روایات اسلامی درباره نوروز فرموده اند : نوروز، یعنی روزی نو در تاریخ بشر و حالتی نو در زندگی انسانها، یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثهایی که اتفاق میافتد، آن را نو میکنید.
**مفهوم حقیقی نوروز در روایات اسلامی
در معنای نوروز و اینکه نوروز چیست، در روایات مختلف، تعبیرات مختلفی هست. مثلاً آن روزی که رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین را به خلافت منصوب کرد، آن روز، نوروز بود. یا در روایت دیگر، آن روزی که دجّال در آخرالزمان، بهدست حضرت مهدی(ارواحنافداه) به قتل برسد، آن روز، نوروز است.
یا حتی در بعضی از روایات آمده، آن روزی که آدم هبوط کرد، آن روز، نوروز بود.
نوروز، یعنی روزی نو در تاریخ بشر و حالتی نو در زندگی انسانها. علیالظاهر در این روایات، امام نمیخواهند بفرمایند که آن روزی که این وقایع در آن اتفاق افتاده است، یا خواهد افتاد، با روز اول حمل، مصادف بوده یا خواهد بود. نه، خیلی مستبعد است که مراد این باشد؛ مراد این است که معنای نوروز را بفهمیم.
نوروز، یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثهایی که اتفاق میافتد، آن را نو میکنید. روز بیستودوم بهمن که ملت ایران، حادثه عظیمی را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویی (نوروز) است.
آن روزی که امام امت، قاطعا به دهانِ مستکبر قلدر گردنکلفت دنیا – یعنی امریکا – مشت کوبید، آن روز، روز نو و راه نویی (نوروز) بود؛ حادثهی نویی بود که اتفاق میافتاد و افتاد. ما باید نوروز را، نو روز کنیم. نوروز به حسب طبیعت، نوروز است؛ جنبهی انسانی قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم.
(در دیدار با مسؤولان کشوری و لشکری در نخستین روز از سال نو ۱۳۶۹ و در آستانه ماه مبارک رمضان)
** نوروز ؛ انتخاب شایسته ایرانیان
به نظر من آنچه که ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یکی از زیباترین و شایستهترین کارهایی است که میشود با یک مراسم تاریخی و سنتی انجام داد. اولِ سال شمسی ما ایرانیها، – یعنی اول بهار – عید نوروز است. اولا ملت ایران افتخار دارد که سال شمسی او هم سال هجری است؛ یعنی همچنانکه سال قمری ما – که سال ۱۴۱۸ است – از مبدا هجرت خاتم الانبیاء علیه و علی آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسی ما هم از مبدأ هجرت است. بقیهی ملتهای مسلمان برای سال شمسی خود، از سال میلادی استفاده میکنند؛ ولی ما ایرانیها، هجرت نبی اکرم را، هم مبدأ سال قمری قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسی.
این، مطلب اول که به نظر من نشانگر هنر و عشق و علاقهی ایرانی به تعالیم مقدس اسلام و به آثار مطهر و مقدس نبوی است. در ضمن، اولِ سال را اولِ فصل بهار انتخاب کردهایم، در حالی که مسیحیان، اوّلِ زمستان را اولِ سال قرار میدهند! البته فرق آنها با ما این است که ولادت حضرت مسیح، تاریخ مشخصی ندارد و یک مطلب حدسی است؛ در حالیکه هجرت نبی مکرم اسلام، از نظر تاریخی کاملا دقیق و مشخص است. بههرحال ما اولِ بهار را اولِ سال خودمان قرار دادهایم که این هم یک ذوق و سلیقهی ایرانی است. اولِ بهار، اولِ رویش طبیعت، اولِ بیداری باغ و راغ و بوستان و اولِ بالندگی همهی موجودات زنده است. این بهتر از زمستان است که وقت مردن و انجماد طبیعت و گیاه و نباتات است.
** نوروز ایرانی بهجای نوروز باستانی
در تعالیم اسلام نکتهای وجود دارد که خوب است برادران و خواهران به آن توجه کنند. اسلام با سنتهایی که از قبل از اسلام باقی مانده است، دو نوع رفتار میکند. اولا بعضی سنتهای غلط را بهکلّی از بین میبرد و نابود میکند؛ چون سنتهای درستی نیست. مثل اینکه عربها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمیداشتند، یا بیشتر ملتهای غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت میکردند! اسلام این سنت را بهکلی از بین برد؛ چون بهکلی غلط بود.
ثانیاً اسلام بعضی از سنتها را از بین نبرده است. کالبد سنت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض کرده است؛ مثل بسیاری از اعمال و مراسم حج. این طوافی را که ملاحظه میکنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتوای طواف، محتوای شرک بود! اسلام آمد و این عمل را از محتوای شرک آلود، خالی و از محتوای توحید پُر کرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایی و پنداری بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مرکز عالم وجود – یعنی حضرت حق متعال و وجود مقدس پروردگار – قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض کرد.
اسلام در بسیاری از مواقع، با سنتها این کار را میکند. مردم ما عینِ همین کار را با نوروز کردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتوای آن را عوض کردند. نوروز در ایران، جشنی در خدمت حکومتهای استبدادیِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است که به آن ‘نوروز باستانی’ میگویند! ‘نوروز’اش خوب است، ولی ‘باستانی’ اش بد است! ‘باستانی’ یعنی اینکه همهی این جشنهای دورهی سال – مثل جشن ‘نوروز’، یا جشن ‘مهرگان’، یا جشنهای دیگری نظیر ‘خردادگان’ ، ‘مردادگان’ و جشنهای گوناگونی که قبل از اسلام بوده است – در خدمت حکومتهای استبدادی و سلطنتهای پوسیدهی دوران جاهلیت ایران بود! محتوای نوروز، محتوای مردمی و خدایی نبود؛ توجه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفی و انسانی و مردمی در نوروز نبود! ملت ایران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتوای آن را عوض کردند. این محتوای امروز نوروز ایرانی، غیر از محتوای باستانی است.
** نوروز ؛ روز توجه به خدا و رفع کدورت ها
نوروز برای ملت ما، امروز عبارت است از اولا : توجّه مردم به خدا. اولِ تحویلِ سال که میشود، مردم دعا میخوانند، ‘یا محوّل الحول والاحوال’ میگویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع میکنند، توجّه خود را به خدا زیاد میکنند. این، ارزش است.
ثانیاً نوروز را بهانهای برای دید و بازدید و رفع کدورتها و کینهها و محبّت به یکدیگر قرار میدهند. این همان برادری و عطوفت اسلامی و همان صلهی رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمنا نوروز را بهانهای برای زیارت اعتاب مقدسه قرار میدهند؛ به مشهد مسافرت میکنند – که همیشه یکی از پرجمعیتترین اوقات سال در مشهد مقدس، اوقات عید نوروز بوده است – این بسیار خوب است.
پس میبینید که نوروز را نگه داشتند، محتوای آن را که غلط بود، به محتوای صحیح و درست تبدیل کردند. این هنر ملت ایران و ذوق و سلیقهی ایرانی مسلمان است. ما عید نوروز را از دیدگاه کسانی که با اسلام سر و کار دارند، تأیید میکنیم. عید نوروز، چیز خوبی است. وسیلهای است که با آن دلها شاد میشود، انسانها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، صلهی رحم و صلهی احباب میکنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله کند، باید با دوستان و رفقا هم صله کند؛ یعنی ارتباط برقرار کند. این، ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است.
یک نکتهی اساسی در نوروز هست که در روایات ما به آن توجّه شده است. من مایلم شما عزیزانی که امروز در این صحن و در صحنهای دیگر و مراکز آستان قدس رضوی هستید – اجتماع عظیم مردم – و این سخن را میشنوید، به آن توجه کنید. هر یک از آحاد ملت ایران هم که میشنود، به آن توجه کند.
نوروز، یعنی روز نو. در روایات ما – بخصوص همان روایت معروفِ ‘معلّیبنخنیس’ – به این نکته توجّه شده است. معلّیبنخنیس که یکی از رُوات برجستهی اصحاب است و به نظر ما ‘ثقه’ است، جزو شخصیتهای برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب میشود. او در کنار امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام ) زندگی خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است.
معلّیبنخنیس – با این خصوصیات – خدمت حضرت میرود؛ اتفاقا روز ‘نوروز’ بوده است – در تعبیرات عربی، ‘نوروز’ را تعریب میکنند و ‘نیروز’ میگویند حضرت به او میفرمایند : ‘أتدری ما النیروز؟’ آیا میدانی ** **مفهوم واقعی نوروز
بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیهی نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیهالسّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور میفهمم که حضرت، ‘روز نو’ را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، ‘نوروز’ گذاشتهاند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همهی روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند ‘نو’ باشد؟
**نوروز در درون خود
شرط دارد. روزی که در آن اتفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتفاق بزرگی را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنی آدم و نوع بشر، روز نویی بود. روزی که حضرت نوح – بعد از توفان عالمگیر – کشتی خود را به ساحل نجات رساند، ‘نوروز’ است؛ روز نویی است و داستان تازهای در زندگی بشر آغاز شده است. روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است – حقیقت قضیه همین است؛ روزی که قرآن برای بشر نازل میشود، مقطعی در تاریخ است که برای انسانها روز نو است – روزی هم که امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، ‘نوروز’ است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه ‘حَمَل’ مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ ‘حَمَل’ – روز اوّلِ فروردین – اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزی که این طور خصوصیاتی در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و ‘نوروز’ است؛ چه اول فروردین، چه هر روز دیگری از اوقات سال باشد.
خوب؛ من حالا به شما عرض میکنم. روزی که انقلاب پیروز شد ‘نوروز’ است، روز نویی بود. روزی که امام وارد این کشور شد، برای ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبههی نبرد – علیه نظامیانی که از ‘ناتو’ و ‘ورشو’ و امریکا و شوروی و خیلی از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه میشدند – روز پیروزی جوانان ما – با ایمانشان – بر آنها ‘نوروز’ است؛ روز نو است.
حال اگر شما میخواهید روز اوّلِ فروردین را هم برای خودتان روز’نو’ و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید؛ حادثهای بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! ‘یا مقلّب القلوب و الابصار. یا مدبّر اللیل و النّهار. یا محوّل الحول و الاحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال’.اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً برای شما ‘نوروز’ است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خونهای مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را – که در این راه ریخته شده است – به دل خودتان منتقل کنید، برای شما ‘نوروز’ است.
** اول فروردین را برای خود نوروز کنید
عزیزان من! سعی کنید روز اول فروردین را برای خودتان ‘نوروز’ کنید. بعضی کسان روز اولِ فروردینشان ‘نوروز’ نیست. ممکن است اول فروردین برای آنها از هر روز نحسی هم نحستر باشد! اول فروردین – ‘نوروز’ – برای آنهایی که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا میکنند، آن هایی که خود را از خدا دور میکنند، آنهایی که خود را از هدفهای بلند این ملت و این انقلاب جدا میکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادی نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است.
پس ‘نوروز’ به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجری شمسی است، روز نو، اولِ بهار، اولِ رویش و جوشش طبیعت و اولِ شروع زیباییها در عالم طبیعت است. این را برای خودتان هم اولِ بالندگی و جوشش و اولِ بروز زیباییها قرار دهید و برای خودتان ‘روز نو’ کنید.
(بیانات در صحن مطهّر حضرت ثامن الحُجج، امام رضا (ع) ۱ /۱ / ۱۳۷۷)
**عیدی با برکت
عید نوروز هم جزو اعیاد بابرکت برای ما ایرانیهاست.(در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
(۱/ ۱/۱۳۸۶)
**نوروز نماد طراوت و مهربانی
عید نوروز یک عید شرقی و حامل ارزشهای برجسته و ممتازی است. در واقع عید نوروز یک نماد است؛ نماد نوآوری و طراوت و جوانی و نشاط ، همچنین نماد مهربانی و محبت به یکدیگر، سرکشیِ برادران از یکدیگر، محبت خانوادههای خویشاوند به یکدیگر، محکم کردن روابط دوستی و مهربانی میان دوستان، آشنایان و زدودن کینهها؛ چون بهار مظهر طراوت است، مظهر نشاط است و همهی این معانی در واقع در بهار وجود دارد و این یک امتیاز است برای ملتهای ما که نوروز را آغاز سال نوِ خودشان قرار دادند، مبدأ تاریخ قرار دادند؛ به خاطر اینکه حامل این معانی برجسته است.
** عید نوروز مورد تایید و تجلیل اسلام است
این جشن یک جشن ملی است؛ جزو اعیاد دینی نیست؛ لکن از سوی بزرگان شرع مقدس ما هم، نوروز مورد تأیید قرار گرفته. ما روایات متعددی داریم که در آنها از نوروز تجلیل شده و روز نوروز گرامی داشته شده. این موجب شده است که نوروز وسیلهای بشود برای اظهار عبودیت انسانها در مقابل پروردگار و تواضع ما در مقابل پروردگار. در واقع فرصتی است برای اینکه انسان دل خود را با یاد خدا هم طراوت ببخشد.
** نوروز ؛ دارای برجستگی های ملی ، دینی و بین المللی است
در کشور ما رسم بر این است؛ سالهای متمادی است که روز نوروز و ساعت تحویل، مردم در عبادتگاهها و زیارتگاهها و مراکز معنوی جمع میشوند و از خدای متعال طلب خیر میکنند، طلب برکت می کنند؛ سال خوبی را برای خودشان و برای دیگران از خداوند متعال طلب میکنند و میخواهند. بنابراین نوروز مناسبت خیلی باارزش و برجستهای است؛ هم از لحاظ معنوی، هم از لحاظ ملی، هم از لحاظ بینالمللی میان ملتهائی که نوروز را گرامی میدارند.
** ثبت جهانی جشن نوروز ؛ هدیه ملت ما به ملت های غربی
امسال هم، اینکه نوروز به عنوان یک جشن بینالمللی ثبت شد، این حسن بزرگ را داشت و دارد که این نوعی هدیهی ملتهای ما به ملتهای جهان و به ملتهای غربی و انتقال این فرهنگ به آنهاست. اگرچه متأسفانه عادت بر این شده که همیشه جریان فرهنگی از آن طرف باشد. آنها عادت کردند فرهنگ خودشان را به کشورهای ما و کشورهای شرق صادر کنند؛ لکن مشرق سرشار و لبالب از ارزشهای والای فرهنگی است؛ چه بهتر که بشود اینها را صادر کرد؛ بشود به دنیا اینها را هدیه داد. ملتهای شرقی خیلی ارزشهای برجسته و ممتازی را در طول تاریخ در خودشان داشتهاند و این فرصت باید به وجود بیاید که اینها را هدیه کنند به ملتهای عالم؛ و این یکی از آن مناسبتهاست.
** نوروز؛ عامل همگرایی و هم افزایی ملت های منطقه
امروز متأسفانه بعضی از قدرتهای بزرگ درصدد بحرانآفرینی میان ملتها هستند؛ میان ملتها بحرانآفرینی میکنند؛ ملتهای برادر را در مقابل هم قرار میدهند. اینجور وانمود میکنند که منافع این ملتها در تقابل با یکدیگر هست. واقعیت چیز دیگری است؛ واقعیت این است که منافع ملتهای ما نه فقط در تقابل با یکدیگر نیست، بلکه کمک کننده و همافزائیبخش یکدیگر است. ما میتوانیم در کنار هم باشیم، به هم کمک کنیم و یک مجموعهی باارزشِ والای جهانی و فرهنگی و دارای قدرت بینالمللی تشکیل بدهیم. این اجتماعِ امروز شما و ادامهی این در سالهای آینده، انشاءاللَّه به این هم کمک خواهد کرد.
ما از تقویت ارتباطات بین کشورهای این منطقه، کشورهای همسایه که فرهنگ مشترکی دارند، استقبال میکنیم و به آن با همهی توانمان کمک میکنیم. هر کدام از این کشورهای همسایهی ما در شرق ما، در غرب ما، در شمال و جنوب ما تقویت بشوند، ما احساس میکنیم که این به سود ماست. هر کدام بتوانند در این ماجراهای بزرگ جهانی، در این تضادهائی که هست، از خود هویت برجستهای نشان بدهند، ما سرافراز میشویم؛ ما خوشحال میشویم. ما کمک می کنیم، انشاءاللَّه خدای متعال هم کمک کند به همهی ما.
(بیانات رهبر انقلاب در دیداربا روسای جمهور شرکت کننده در جشن جهانی نوروز ۷ /۱/۱۳۸۹)
سلام دوست عزیز خدا را شاکرم که در زمان امام حسین (ع) نیستم.حال اینگونه است و معلوم نیست کی راست میگه کی دروغ وای به زمان امام شهید مطمئنم که مردود می شدم.خدا به فریادمان برسد.حرف دیگرم اینست مگر شما اعتقاد به عذاب الهی ندارید این هم یک از عذاب های الهیست که عربها دارند میکشند.
آخرین پیام “بی زرگانی” سال ۸۹ را برم؟
ساعت۲۳:۳
تعداد افراد آنلاین: ۲۰ نفر
ماشالله ستاره های خوب حزب الله
داداش حسین عزیـــــــــــــــــــــز بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــدائی داری….
زمین راجاىبس تنگ است / به هرسوبنگرىبینى صفیرناله وجنگ است / دل انسان به یغمارفت وجایش پاره اىسنگ است / سکوت هرقنارىهم خبرازمرگ آهنگ است / نمىدانم خداوندابهارباغ همسایه چراازسبزه بىرنگ است؟
سلام.
ظاهرا این آخرین کامنت من در سال ۸۹ است؛ پس حلول سال ۹۰ بر شما و همسر محترم و عزیزتان مبارک…
یا برگهی تقویم کمی بی حال است
یا میوهی انتظار شیعه کال است
پنجاه و دو جمعه را اگر جمع کنیم
با سیصد و سیزده نفر یک سال است
دوستان ، ستاره های مهربان! هرکجا هستید لحظه تحویل سال مرا هم دعا کنید. من هم می روم حرم خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها و دعا می کنم برای شما.
آقای قدیانی سلام ما را هم به شهدای قطعه۲۶ برسانید.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
کاش امسال بشنویم ندای “انا المهدی ” را
قابل توجه همه دوستانی که در بهاریه شرکت کرده اند؛ همه خاطرات به مرور زمان و در همین ایام نوروز در قطعه ۲۶ نشان داده می شود.
ندای آسمانی از بحرین:
دیروز برادر دوستم غیبش زد. امروز جنازه اش را در بیمارستان پیدا کردند. تیر خورده بود…
سلام دوستان – ممنون از همه کسانی که تو این چند وقت ما رو شرمنده کردند و نگران ما و بحرین بودند . متاسفانه هنوز زنده ایم ! چون اطمینانی به انترنت اینجا نیست پیشاپیش سال خوبی رو برای همه آرزو می کنم و وقتی دعای تحویل سال رو می خونید بیاد مظلومیت بحرین هم باشید که امسال سال نو ما سرخ است …. یا مهدی
مرزی نمانده بیـن عزاها و عیـدها
نابـودی است سهم تمام امیـدها
در عصر رسم نقشه ی از نیل تا فرات
در عصر شوم حرمله ها و یـزیـدها
در فصـل انزوای غم انگیـز سـروها
افتاده باغ سبز جهان دست بیدها
سرها به نیزه رفته و در چرخش اند باز
تسبـیـح های بی ثمر بـوسعیـد ها
در فصـل روزمـرگی شهـر کـوچکـم
گم می شوند کوچه به کوچه شهیدها
خالی مبـاد دفـترتان از خروش و موج
طوفان به پا کنید غزل ها ! سپیدها !
سلام
من همینجا بی غیرتی خودم،خودمان و خودشان را محکوم می کنم و خطاب به مردم بحرین می گویم شرمنده ایم !!!!!!!!!!!
شرمنده ایم که برادران عربتان در عمل دشمنی می کنند و ما دوستان در شعار دوستی !!!!!
شرمنده ایم که یا برادری کردن نمی دانیم و یا نمی خواهیم بدانیم،یا می ترسیم و یا مصلحت می دانیم مدام با پنبه بیانیه و محکومیت مبارزه کنیم!!!!
سلاح هایمان را در انبارها برای کوبیدن و دفن کردن کدام کافر و منافق انبار کرده ایم نمی دانم !!!
برادر و خواهر عرب بحرینی ام تو می دانی؟!!!
من بر خلاف نظر برخی دوستان معتقدم که امسال را باید حتما جشن گرفت .
نوروز بجای خودش محفوظ اما دلیل مهمتر از نوروز برای جشن گرفتن در ابتدای سال ۱۳۹۰ بیداری امت اسلامی در خاور میانه است که نه تنها حای شکر دارد بلکه جشن هم لازم دارد .
سال گذشته در همین روزها شرایط منطقه را به یاد دارید که جمهوری اسلامی یکه و تنها در وسط میدان مبارزه با استکبار ایستاده بود و از هر طرف احتمال حمله وری دشمن میرفت. اما امسال استکبار در چندین جبهه با تمام وجودش فقط در پی حفظ موقعت متزلزل طواغیت دست نشانده اش است و تنها کاری که از دستش بر میآید ریختن آبروی نداشته اش در بین ملل اسلامی و غیر اسلامی دنیا است .
اگر چه نه تنها دل مردم ایران اسلامی بلکه دل تمام آزادیخواهان و آزادمردان مسلمان و غیر مسلمان از ریخته شدن خون ملتهای بی پناه توسط عمال اسرائیل و امریکا خون است اما چه کسی است که نداند این خونها مستحکم کننده هر چه بیشتر پایه های نظام جمهوری اسلامی و تضمین کننده ادامه راه بابا اکبر ها خواهد بود. دشمن بواسطه حماقت خودش نمیداند که با کشتن شیعیان و سنی ها فقط بر تعداد هواداران تضمینی جمهوری اسلامی خواهد افزود .
ما چرا باید عزاداری کنیم در حالی که درخت تازه شکوفا شده اسلام در حال آبیاری است اما اینبار بوسیله خون مسلمانان دیگر کشورها و البته در تبعیت و همراهی با ملت برزگ ایران اسلامی .
رسوائی هر چه بیشتر آل سعود و آل خلیفه و قذافی و مبارک و دیگر سگ های دست آموز اسرائیل و امریکا در منطقه مگر جشن و سرور ندارد ؟
معلومات و آگاهی های خودمان از این ابلیس ها را ملاک نگیریم چرا که نگاه دیگر ملتهای اسلامی به این خبیثها بواسطه تبلیغات مسموم رسانه های وابسته به استکبار الزاما با ما یکی نبوده و لازم بود این بیداری در سراسر بلاد اسلامی نشر یابد .
براستی مگر برای رو شدن دست و هویت اسرائیلی این بی شرفها جز ریختن شدن خون مظلوم راهی بهتر و موثرتر سراغ دارید ؟
پس خون دل میخوریم که چرا زمان و مکان و شرایط و هر چیز دیگری سبب شده که نشود بطور مستقیم به این مظلومان کمک کرد ولی باید اینبار همراه با حلول سال نه شروع سالی دیگر را بلکه آغاز اولین سال از دوره پربرکت بیداری ملت های اسلامی را جشن گرفت .
عید بزرگ اسلامی بیداری امت اسلام از خواب سنگین چندصد ساله بر همه مبارک
ببخشیدا فکر میکردم اون پیام قبلی آخرین پیام سال ۸۹ میشه.
ولی با اجازه داداشم یه پیام “بی زرگانی” دیگه هم میرم!
ساعت ۰۰:۱۹ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۳۲ نفر
ماشالله…
داداش حسین جان فــــــــــــــــــــــدائی داری…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….
سلام داداش .
وضع خیلی بدیه
خدایا چه میشود کرد .
اگه زمان شاه بود میگفتیم حکومت نمیزاره کاری کنیم . داداش حسین الان چی بگیم .
همه مسئولای بی عرضمونم منتظرند که طبق معمول آقا چیزی بگن .
در حکومت شیعه …رهبر شیعه مظلوم …حزب الله مظلوم …
یا صاحب الزمان ادرکنا ….
زندگی سراسر آزمون است و شهادت مُهر قبولی!
اللهم الرزقنا…..
سلام ودرود بر داداش حسین بزرگوار…سلام بر بابا اکبر آسمونی…
با این اوصاف نمیتونم بگم بهارخوب عید خوب چون دلم خوش نیست دلمون آتیش گرفته از این همه ظلم و ستم فقط میتونم بگم دعابرای فرج مولامون فراموش نشه لحظه تحویل…
فقط سلام.
شب عید است و اینجا حوالی من! همه چیز آرام و گل و بلبل کنار هم شادند و همه دست افشان و پای کوبان! پلک نازک کرده و رخت نو پوشیده و با حالتی عرفانی! به شهود در غیب مشغول و ملتمسانه به حافظ متوسل و سفره ها به سین ها مزین !
و چشمان من پر از اشک است که شیعیان و دوستان علی را در بحرین زیر لگد حقارت له می کنند و ای کاش این مرز های دست ساز و این روابط دیپلماتیک مسخره را بر می داشتند تا آنجایی که دوست داریم خونمان بریزد…
سرخوشیم و بی خبر که خواهر و برادرمان را زیر چتر خادمی حرمین شریفین به جرم علی دوستی حد می زنند و با کی نداریم که ماشین های عربی – اسرائیلی هزار بار از روی جسم نیمه جان شیعه در بحرین رد شود…
ای گریه امانم بده شب عید است…
شگون ندارد!
آری شگون ندارد که ما در حالی که خون شیعه را می ریزند جشن بگیریم که عید است…
اصلا عید خودم است می خواهم به اندازه ی تمام کتک ها و گلوله هایی که جان شیعه را آزرد غمگین باشم!
می خواهم با حزن پریشانی در خلوت تاریک خودم آنقدر صدایت کنم که از حال بروم!
مولا پیش تر و بیش تر از یاور نیاز به باور دارد ! باور این که او از همه ما رنجیده خاطر تر است ، او که دریای عاطفه اش را اشک مظلومی خروشان می کند ، او که طناب غیبت و غفلت من ها ، دستش را محکم بسته ، او که هیچ کس به عید دیدنی اش نمی رود ! او که کلی بدهکارِ طلبکار دارد، او که این روز ها حال و روز خوشی ندارد…
…………………………………………
بیا که شیعه غریب است حضرت آقا…
………………………………………….
اللهم إنا نشکو إلیک فقد نبینا صلواتک علیه وآله ، وغیبة ولینا ،
وکثرة عدونا ، وقلّة عددنا ،وشدة الفتن بنا ، وتظاهر الزمان علینا
http://zire-baran.persianblog.ir/
سلام
با اجازه سیداحمد عزیز .
آخرین پیام “بی زرگانی” سال ۸۹ را برم؟
ساعت۱:۳۰ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۳۱ نفر
ماشالله ستاره های خوب حزب الله
داداش حسین عزیـــــــــــــــــــــز بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــدائی داری….
خیلی تا تحویل سال نمونده رفقا،
برای هم دعا کنیم….
ممنون از” گمنام”که شعرش کمک کرد، جواب همه پیامک های تبریک عید را اینطور بدهم :
عید شما هم مبارک؛اما:
در مسلمی تمام ما تردید است
مولا ز گناه خلق در تبعید است
نفرین به شعور نقشه ی جغرافی
بحرین عزا گرفته ایران عید است
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج….
یارب دعای خسته دلان مستجاب کن…
سال ۱۳۹۰؛سال جهاد اقتصادی؛ مبارک
سلام.یه عکس جالب از تخریب میدان لولو:
http://www.shiaupload.ir/images/48313263175929088599.jpg
سلام!سال نو مبارک!
اینایی که گفتی درست !ولی راه حل چیه؟ما جوشن صغیر میخونیم و دعا میکنیم و اگر جز اینها بخواهیم کار دیگه ای بکنیم باید با همان اتوبوسی که ۴ شنبه ما رو برد راهپیمایی بریم بحرین!نه؟
مگه گرفتن همچین تصمیمی بر عهده ی من و شماست؟اگه اینجوریه خب یه اتوبوس جور کنید بریم دیگه!
اگر هم به جز دعا و گریه و محکوم کردن و اعزام به بحرین چاره ی دیگه ای هست خب بگین!منتظریم داداش حسین!
خیلی ها دوست دارند غیر از گوش کردن به اخبار یا دعا کردن کار دیگه ای بکنند یکی پیشنهاد بده واقعا چی کار کنیم ! کار درست رو اونی باید بکنه که ۲۴ میلیون رای داره و تریبون ملت دستش هست اما حیف که این تریبون برای نهادینه کردن نوروز بیشتر صدا داره تا همدردی با مظلومان بحرین / اصلا این انقلاب رو خودمون شروع کردیم چرا باید یادمون بره که این همه دشمنی با مسلمونها و مخصوصا شیعه ها به خاطر انقلابی است که خودمون کردیم به خاطر صدماتی است که استکبار از طرف ما متحمل شده / یک هدیه نوروزی:آقا دیروز در حرم رضوی گفتند که جوانهای امروز ما اگر محکم تر از انقلابیون سالهای انقلاب نباشند دست کمی از انها ندارند / اقا ما اماده ایم لب تر کنی با کوله باری از غیرت عازم بحرینیم
آه از غریبی مسلمانان
یعنی می آید روزی که رهبرم اذن جهاد دهد ؟
http://mahramanenews.com/newsF-4210.html
http://www.netiran.net/asmaolhosna/blog/29735/
سلام
متن زیبا و شور انگیزی نوشته اید. اما راهکار نداده اید! من می خواهم جهاد کنم اما با کدام سلاح؟ با کدام هماهنگی و با کدام مدیریت؟
با تبریک سال نو، شما را به خواندن مطلب “امسال و پار و پیرار” و نقد و نظر دعوت می کنم.
یا علی