به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
چه سخت است؛ بعد از ۲ ماه، حالا باید خداحافظی کنیم با لباس مشکی. الوداع. الوداع. الوداع. اول محرم، اجازه گرفتیم از فاطمه زهرا(س) که برای عزای عزیزش، مشکی پوش شویم و حالا گیرم که در آستانه عیدالزهرا سفید بپوشیم؛ چه کنیم با این دل که هنوز عزادار حسین است؟… امشب وقتی می خواهیم لباس عزای ارباب را از تن درآوریم، خوب است نجوایی کنیم با این پیرهن. تمام وجود ما پاره تن این لباس است. هنوز ۲ دست بریده در خاک کربلاست و هنوز زینب جز زیبایی چیزی نمی بیند… و ما امشب درمی آوریم این پیرهن را اما مهر حسین، از دل ما بیرون نمی رود. خداحافظ محرم و صفر سال همت مضاعف. آیا زنده می مانیم که باز هم برای سیدالشهداء سینه بزنیم؟…
چقدر دلنشین بود این جملات؛
چقدر در این لحظات نیاز داشتم به این جملات…
ممنون داداش حسین.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار آمین یا رب العالمین،
امروز ساعت ده ونیم رفتم اما از اون موقع همه دنبال جا می گشتن، کاش می شد یه کم بیشتر
برای عاشقان رهبری جا بذارن حضورشون رونشون بدن،
ترجمه عربی خطبه خامنه ای به زبان انقلاب اسلامی خمینی، بیش از آنکه “فارسی” باشد، به زبان “اسلامی” است و زبان اسلام، بنا به تجربه “هیهات من الذله” است؛ چه زمان “نه” گفتن و چه آن زمان که می خواهی “آری” بگویی.
احسنت.
تبارک الله داداش حسین.
سلام
خدا قوت
ترجمه عربی خطبه خامنه ای به زبان انقلاب اسلامی خمینی، بیش از آنکه “فارسی” باشد، به زبان “اسلامی” است و زبان اسلام، بنا به تجربه “هیهات من الذله” است؛
ماشاالله..ماشاالله
سلام
محبوبیت سید حسن را باید تجربه کرد نه ترجمه
حرف حساب جواب ندارد
سلام
آقای قدیانی! لطفا یک متن بنویسید خطاب به شهردار تهران آقای قالیباف به این مضمون که لطفا زودتر نمای مناطقی که تهرانیها بارها در آنجاها افتخار و حماسه آفریدهاند و میآفرینند و خواهند آفرید را درست و تمام کند.
آن از ضایع کاری میدان انقلابش در ۹ دی و این هم از خرابکاری وسط میدان فلسطین امروز و … .
با تشکر
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة
.
این دل تا ابد عزادار حسین است. ان شاءالله.
چه محرم باشد و چه نباشد؛ با روضه ی ارباب دمِ واویلا می گیریم.
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا.
.
چه زیبا خطبه می خوانی آسید علی.چقدر بادقت چینش وقایع را در سخنانت بر زبان می آوری و مرتبط می کنی تجارب پیشین را. رهبرم! من که جانم فدای توست، من که خونِ در رگم تقدیم راه انقلابی توست، من که اشک شوق می ریزم از حضور گرمت.رهبرم! چرا کسب اجازه می کنی از برای خطبه خوانیِ عربی؟! صدایت را دوست دارم وچه شیوا بود خطبه هایت، امروز.پر از امید.
خدایا…
عمرم را آنقدری قرار ده،تا ببینم جمال مهدی زهرا را، آنگاه که ظهور می کند…
اللهم عجل لولیک الفرج.
ترجمه ی خطبه ی بلیغ وفصیح عربی حضرت آقا در نماز جمعه ی امروز
http://www.jahannews.com/vdciywazvt1aww2.cbct.html
سلام بر همگی خوشا به حالتان که نماز عشق رابه نایب خورشید اقتدا کردید ستاره های تهرانی …ماکه اینجا توی اصفهان فقط تصویر داشتیم ان هم به علت داشتن امتحان فیزیک به دستور ابوی گرام از دیدن هم محروم بودیم و بسنده کردیم به شنیدن که به راستی چه زیبا خطبه ایی خواند ماه عزیزمان الهی قربانش بروم
بروم بخوانم تا ابوی نیامده
فعلایاعلی….
ولی عجب بافتنی قشنگی پوشیده بود آقا.
سلام امروز خاطره انگیزترین روز زندگیم بود چون برای اولین بار در نماز جمعه به امامت مولایمان شرکت کردم ان شاالله روزی تمام محبان اهل بیت بشود روزی…
همیشه وقتی نهج البلاغه می خوندم دوست داشتم صدای مولادر گوشم بپیچد اما نمی شد ولی امروز از صمیم قلبم احساس کردم میشود …اوصیکم عبادالله ونفسی بتقوی الله…
از عطوف ومتواضع بودن مولایمان دیدم اجازه میگیرند دوست داشتم بگویم اجازه ی ما دست شماست اقا جوانی ما فدای شما وراه شما …
اما می فرمودند دراخر خطبه که بعضی ها می گویند ما قصد گسترش تشیع و ولایت فقیه و..راداریم ومی خواهند ما متحد نباشیم و…چقدر مولای ما عزیزند ومعتقد به این اصل که سرنوشت ملت ها باید در دست خودشان باشد چقدر الهی ست رهبرمان
همه باهم می گوییم اباالفضل علمدار خامنه ای نگهدار
علمدار ولایت بسیجیان فدایت
تو نامردانه قشنگ می نویسی
به روزم
سلام
یه کار زدم که عکسش از سایت آقاس که یکی از ستاره کوچیک با یه قلب بزرگ رو نشون می ده که روی پوستری که دستشه نوشته: من حاجتم شکفتن لبخند رهبر است. گل هاش هم از یکی از طرح های سایت دوئله و نوشته ش هم از طرح های سایت آقا. اگه خوبه که بذارید اگه نه هم…
http://www.islamupload.ir/images/pxp3kk3hfr6k0075853w.jpg
یا علی بن موسی الرضا
بسیار زیبا بوداحسنت/ ح غلیظ تلفظ شود تا چشم حسودان کورشود// همین یک خط گویای همه چیزبود.
محبوبیت سیدحسن در جهان عرب را باید تجربه کرد نه ترجمه……
اوباما این محبوبیت را تجربه کرده که اینطور سوخته دیگر!
چه سخت است؛ بعد از ۲ ماه، حالا باید خداحافظی کنیم با لباس مشکی. الوداع. الوداع. الوداع. چه کنیم با این دل که هنوز عزادار حسین است؟…
برنامه ریزی برای تخریب و انصراف آیت الله مهدوی کنی از ریاست آتی مجلس خبرگان
خبرگزاری فارس: گمانه زنی ها برای ریاست آیت الله مهدوی کنی بر مجلس خبرگان در حالی شدت گرفته که جریان مخالف ، برنامه ریزی های گسترده ای برای تخریب و انصراف آیت الله مهدوی کنی انجام داده است.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، پایگاه اطلاع رسانی جهان از تشکیل تیم ویژه علیه کاندیداتوری آیت الله مهدوی کنی در مجلس خبرگان خبر داد.
گمانه زنی ها برای ریاست آیت الله مهدوی کنی بر مجلس خبرگان در حالی شدت گرفته که جریان مخالف ، برنامه ریزی های گسترده ای برای تخریب و انصراف آیت الله مهدوی کنی انجام داده است.
به گزارش جهان، اطرافیان هاشمی رفسنجانی در تازه ترین برنامه های خود اقدام به تشکیل یک تیم سیاسی رسانه ای کرده اند که تمام هدف این گروه عدم موفقیت آیت الله مهدوی کنی در انتخابات آتی هیئت رییس مجلس خبرگان است.
گروهی از مسئولان روزنامه ها، برخی اعضای مجلس خبرگان، خانواده هاشمی رفسنجانی و مسئولان ارشد دانشگاه آزاد جزء اعضای این تیم به شمار می روند.
جریان سیاسی رسانه ای ویژه ای نیز در استانها فعالیت خود را آغاز کرده است.
عمده ترین محورها برای تخریب و انصراف آیت الله مهدوی کنی در چند حوزه خلاصه شده است.
این تیم طی روزهای آینده سعی زیادی خواهد داشت تا القا کند مقامات ارشد کشور با ریاست آیت الله مهدوی کنی بر مجلس خبرگان مخالف هستند.
بیماری و کهولت سن آیت الله مهدوی کنی از دیگر محورها خواهد بود.
در این میان ماموریت ویژه ای برای مهدی خزعلی در نظر گرفته شده است.وی مامور است تا مطالبی را علیه آیت الله مهدوی کنی و برخی اعضای خانواده وی در وبلاگش مطرح کند.
این تیم فعالیت ویژه ای برای لابی با آیت الله مهدوی کنی جهت انصراف وی پیش بینی کرده است تا جایی که قرار است شدت فشارها بر مهدوی کنی به گونه ای باشد تا ایشان در معذوریت اخلاقی گرفتار شده و وارد عرصه انتخابات هیئت رییسه مجلس خبرگان نشوند.
تاکید بر مقبولیت و مصلحت ریاست هاشمی بر مجلس خبرگان، و جذب افراد میانه که در بین گزینه هاشمی-مهدوی کنی تردید دارند؛ از دیگر راهبردهای این تیم مطرح شده است.
ترس از حضور آیت الله مهدوی کنی و بسیج تمام امکانات و اشخاص برای تخریب و انصراف آیت الله مهدوی کنی در حالی صورت می گیرد که چندی پیش منابع خبری تاکید کردند “آیت الله علم الهدی در رایزنی هایی که با جمعی از اعضای مجلس خبرگان رهبری داشته ، این موضوع را مطرح کرده که از آیت الله مهدوی کنی بصورت جمعی درخواست کنیم برای ریاست مجلس خبرگان کاندید شود.
گفته می شود در رایزنی های انجام شده بیش از ۵۰ تن از اعضای خبرگان موافق کاندیداتوری آیت الله مهدوی کنی هستند. “
حرم فقط حرم حسین -اللهم الرزقنا کربلا-السلام علیک یا اباعبدالله – داداش حسین اجرت با سید الشهدا
یه پیام “بی زرگانی” برم؟
ساعت ۲۳:۴۰
تعداد افراد آنلاین: ۳۷ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین عزیز بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….
یاراحم العبرات
شیعیانت را ببین!
در دست هایشان همگی خبر پایان صفر،
دنبال تو می گردند
دنبال برات بهشتشان از تو
دنبال تو
که خود خود بهشتی
از رسول الله -صلی الله علیه و آله- نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می دهم
چرا تو ای شکسته دل خداخدا نمیکنی؟ خدای بی نیاز را چرا صدا نمیکنی؟
تو محرم دل مایی خدا کند که بیایی
صفا و مروه کجایی خدا کند که بیایی
خدایا دوست دارم منم خطری باشم واسه دشمنات، پس از فضل و کرمت لایقم کن.
آمین یا رب العالمین
مبارک ! (گفت و شنود)
گفت: دهه فجر امسال حال و هوای دیگری دارد.
گفتم: فجر خاورمیانه هم در سالروز فجر انقلاب اسلامی ما دمیده است.
گفت: آمریکا و متحدانش باور نمی کردند که ۳۲ سال پس از انقلاب اسلامی در ایران، و بعد از آنهمه کینه توزی علیه انقلاب و صرف هزینه های هنگفت برای جلوگیری از گسترش آن، امروزه شاهد انقلاب های دیگری در خاورمیانه باشند.
گفتم: انقلاب اسلامی مردم مصر، تونس، الجزایر، اردن، یمن و جرقه های اولیه آن در عربستان و…
گفت: حیوونکی ها، آمریکا و متحدانش چی فکر می کردند، چی شد! دهه فجر امسال هزاران بار بیشتر از سال های پیش جای تبریک دارد.
گفتم: ولی من آرزو می کنم که دهه فجر امسال «مبارک» نباشد!
رهبر از این ره بر تر ؟مگه میشه
اللهم احفظ لنا قائدنا.
اللهم آمین.
به فرموده آقا:
کسی در این جنگ پیروز است که با اراده تر باشد و در جنگ اراده کم نیاورد…
به راستی تمام ماجرا هم همین است.
دوستان به مطلب مهمی که هم اکنون در ستون کنار قرار گرفته توجه کنید؛ لطفا.
سلام علیکم و رحمه الله
بدا به حال من و امثال من که از این دو ماه بهره نبردیم . انقدر که ظواهر دنیا مشغولمون کرده .
یاعلی
سلام علیکم
افتخار است سربازی چنین رهبر اندیشمندی؛ ای فرزندان کنعان..!
احسنت بر این همه تیزهوشی، نکته سنجی، فصاحت و بلاغت!
لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
“این صداهایی که در مصر شنیده میشد امروز برای من آشناست”
“این حوادث بسیار مهم است یک زلزله واقعی ست اگر ملت مصر به کمک و توفیق الهی بتواند این کار را پیش ببرد آنچه برای سیاستهای آمریکا در منطقه پیش خواهد آمد یک شکست غیر قابل جبران برای آنهاست.”
محرم را دوست میدارم ،اوج عشقبازی امام حسین با خدا ست اما صفر را نه …امان از دل زینب
“اول محرم، اجازه گرفتیم از فاطمه زهرا(س) که برای عزای عزیزش، مشکی پوش شویم و حالا گیرم که در آستانه عیدالزهرا سفید بپوشیم؛ چه کنیم با این دل که هنوز عزادار حسین است؟…”
کاش … وقتی خدا در حشر بگوید : چه داشتی؟
سر برکند حسین … بگوید : حساب شد
عید الزهرا(سلام الله علیها)!
جای تامل است، چرا که نقطه عطف و آغاز مصائب اهل بیت(علیهم السلام)، آخرین روز ماه صفر است.
سلام بر بانوی مظلومه…
بولهب شد زنده و در کوچه راهش را گرفت
ضربت دستان او نور نگاهش را گرفت
…
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
یا علی
http://media.farsnews.com/Media/8911/ImageReports/8911150666/31_8911150666_L600.jpg
با سلام خدمت اقای قدیانی و با تشکر از نوشته های زیباتون که حرف دل ما هم هست.فقط در بعضی از نوشته هاتون مطلبی هست که مرا بسیار ناراحت میکند اینکه شما عاشقان اقا و حامیان رئیس جمهور عزیزمون را از جنوب شهر میدونید بدون توجه به اینکه من و خانواده ام و خیلی های دیگه که بالا شهر زندگی می کنند فدایی اقا هستیم و گوش به فرمان ایشون.اجر شما با سیدالشهدا
حسین قدیانی: خودمونیما! خواستین به این بهونه بگین بالاشهری هستین!
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام حضور حاج داداش حسین بسیجی ها!
آری لباس سیاه را درآوردیم اما دلمان هنوز سیاه است و هنوز گرفته ! که در واقع با ماجرای ۲۸ صفر و رحلت پیامبر و ماجرای سقیفه و انتخاب اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد ! مگر می شود دلشاد بود با انحراف مسیر حکومت از امامت به خلافت اسلام و مسلمین و شیعه چه ها که نکشید! آه گرد و خاک سقیفه دارد خفه ام می کند و چشمانم منتظرو در دل می گویم خدا کند که بیاید مسافری که نیامد و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد!
میلاد پسندیده خیلی طرحت قشنگ و دل نشینه ممنون
به خدا که همینه و غیر این نیست
سلم لمن سالمکم خامنه ای حرب لمن حاربکم خامنه ای
ترجمه متن خطبه عربی امام خامنه ای روحی فداه
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر آحاد امت اسلامی هر جا که باشند. اکنون در دنیای اسلام حادثهئی بزرگ و باشکوه و سرنوشتساز در حال وقوع است. حادثهئی که میتواند همهی معادلات استکبار را در این منطقه بسود اسلام و بسود ملتها دگرگون سازد. حادثهئی که میتواند عزت و کرامت را به ملتهای عرب و امت اسلامی برگرداند و غبار دهها سال رفتار ظالمانه و تحقیر و تذلیلی را که از سوی آمریکا و غرب بر این ملتهای کهن و ریشهدار وارد آمد، از سر و روی آنها پاک کند.
این حادثهی معجزآسا بهوسیلهی ملت تونس آغاز شد و بهوسیلهی ملت بزرگ و رشید مصر به اوج رسیده است. نَفَس در سینهی دنیای غرب و نیز دنیای اسلام –هر یک به دلیلی- حبس شده است که ببینند مصر بزرگ؛ مصر نوابغ قرن اخیر؛ مصر محمد عبده و سیدجمال؛ مصر سعد زغلول و احمد شوقی؛ مصر جمال عبدالناصر و الشیخ حسن البنا؛ مصر ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، اکنون چه خواهد کرد؟ و پرچم همت خود را تا کجا بلند نگه خواهد داشت. اگر این پرچم معاذالله سقوط کند دوران تیره و تاری به دنبال خواهد داشت و اگر به قله برسد و نصب شود سر بر آسمان خواهد کشید.
ملت تونس توانستند حاکم خائن و سرسپردهی آمریکا و دینستیز را برانند، ولی خطا است اگر گمان شود که این، آن نتیجه مطلوب است. یک نظام وابسته باخروج مهرههای آشکارش، ساقط نمیشود. اگر بجای آن مهرهها، همپالگیهای آنها جایگزین شوند چیزی عوض نشده و دام فریب در برابر ملت گسترده شده است. در انقلاب اسلامی ایران بارها خواستند ملت ما را در این دام بیفکنند ولی هوشیاری ملت و رهبر عظیم و الهیاش، ترفند دشمن را دانستند و خنثی کردند و راه را تا آخر ادامه دادند.
و اما مصر، مسالهی مصر یک نمونه بینظیر است، زیرا مصر در دنیای عرب یک کشور بینظیر است. مصر اولین کشور دنیای اسلام است که با فرهنگ اروپائی آشنا شد، و اولین کشور دنیای اسلام است که خطر تهاجم این فرهنگ را شناخت و در برابر آن موضع گرفت. اولین کشور عربی است که پس از جنگ جهانی دوم یک دولت مستقل تشکیل داد و از منافع ملی خود در ملی کردن کانال سوئز دفاع کرد، اولین کشوری است که با همهی توان به کمک فلسطین رفت و در دنیای اسلام ملجأ فلسطینیان شناخته شد. سیدجمالالدین، مصری نبود ولی جز در مصر هم نمیتوانست امیدی به فهم دغدغهی بزرگ خود از سوی یک ملت مسلمان داشته باشد. ملت مصر، در صحنهی مبارزات دینی و سیاسی، لیاقت خود را به اثبات رسانید و در تاریخ ثبت کرد. محمد عبده و شاگردانش و سعد زغلول و هوادارانش مردمی مرتجع و دنیانشناس نبودند. آنها نوابغ بزرگ و شجاع و بیداری بودند که هر ملتی با پرورش یک نفر مانند آنان میتواند به لیاقت خود فخر بفروشد. مصر با این عمق فرهنگی و دینی و سیاسی، به حق، در جایگاه رهبری دنیای عربقرار گرفت.
بزرگترین جرم نظام کنونی مصر این است که این کشور را از آن جایگاه رفیع به رتبهی یک مهرهی بیاختیار در بازیهای سیاسیاش در منطقه، تنزل داد. انفجار امروز ملت بزرگ مصر، پاسخی به این خیانت بزرگ است که دیکتاتور وابسته، نسبت به ملت خود مرتکب شد.
امروز در همه دنیا بازار تحلیلهای گوناگون دربارهی قیام ملت مصر، داغ است و هرکس چیزی میگوید، ولی هرکس مصر را بشناسد به روشنی خواهد دانست که مصر در حال دفاع از کرامت و عزت خویش است. ملت مصر گریبان خیانتکارانی را گرفته است که کرامت او را بر باد داده و ملتی را که در اوج عزت بود، پایمال غرور و تکبر دشمنانش کردهاند. یک نمونهی بارز، جایگاه مصر در قضیه فلسطین است. فلسطین از دهها سال پیش، محوریترین مساله این منطقه است و درهمتنیدگی مسائل این منطقه چنان است که هیچ کشوری و هیچ ملتی در آن، نمیتواند سرنوشت خود را جدا از مساله فلسطین تصور کند. دو جبهه بیشتر هم وجود ندارد: یا حمایت از فلسطین و از مبارزات عادلانه آن، و یا قرار گرفتن در جبهه مقابل.
ملتهای منطقه از ابتدا موضع خود را روشن کردهاند، لذا وقتی دولتی به حمایت از فلسطین میپردازد از حمایت ملت خود و ملتهای عرب و مسلمان برخوردار میشود. این را مصر در سالهائی از دهه ۶۰ و ۷۰ آزموده است اما وقتی خود را در جبهه دیگری تعریف کند، ملت از او روی برمیگرداند. در مصر از پیمان ننگین کمپ دیوید این شکاف میان دولت و ملت مصر پدیدار شد. ملت مصر که در ۶۷ و ۷۳ با جان و مال خود به کمک فلسطین رفته بود، بتدریج دید که حاکمان چنان در سرسپردگی و اطاعت از آمریکا افراط کردهاند که مصر به همپیمان وفادار دشمن صهیونیستی و غاصب تبدیل شده است. سیطرهی آمریکا بر حاکمان مصر همهی زحمات گذشتهی آنان در حمایت از فلسطین را بر باد داد و مصر به بزرگترین دشمن فلسطین و بزرگترین حامی صهیونیستها تبدیل شد.
و این در حالی بود که سوریه شریک مصر در جنگ ۶۷ و ۷۳ با وجود فشارهای شدید آمریکا توانست مواضع مستقل خود را حفظ کند. کار نظام سرسپردهی مصر به جائی رسید که مردم مصر برای نخستین بار در تاریخ دیدند که در جنگ اسرائیل علیه برادرانشان در غزه دولتشان در جبههی اسرائیل قرار گرفته است و نه تنها کمک نمیکند بلکه در جبههی دشمن بشدت فعال است. تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد که حسنیمبارک همان کسی است که در محاصرهی وحشتناک مردم غزه و در ۲۲ روز کشتار زن و مرد و کودک غزه، همکار و امین و شریک اسرائیل و آمریکا بود. مردم مصر در آن روزها چه کشیدند؟ تلویزیون صحنههائی از احساسات شدید مردم مصر را نشان داد که با گریه از وضعیت خود و از این که اجازه نمییابند به برادران فلسطینی خود یاری برسانند، سخن میگفتند. ملت مسلمان مصر دیگر چقدر میتوانست تحمل کند؟ آنچه امروز در قاهره و دیگر شهرهای مصر مشاهده میشود، انفجار خشم مقدس و فوران عقدههائی است که در طول سالیان متمادی رژیم نامسلمان و خائن و دستنشانده با رفتار خود در دل مردان و زنان آزادهی مصری متراکم ساخته است.
قیام ملت مسلمان مصر، یک حرکت اسلامی و آزادیخواهانه است. من بنام ملت و دولت انقلابی ایران به شما ملت مصر و ملت تونس درود میفرستم و پیروزی کامل شما را از خداوند عزیز مسألت میکنم. من به شما و قیامتان افتخار میکنم. شک نیست که قیام ملتها، بسته به اقتضائات جغرافیائی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی،در هر کشوری دارای مختصات منحصربهفرداست و نمیتوان چیزی را که در انقلاب کبیر اسلامی در ۳۰ سال پیش در ایران واقع شد، عیناً در مصر یا تونس یا هر کشور دیگر اسلامی انتظار داشت، لیکن مشترکاتی هم وجود دارد که در آنها، تجربیات هر ملتی میتواند برای ملتهای دیگر به کار آید. تجربههائی که امروز میتواند به کار بیاید اینها است:
۱٫ در هر قیام مردمی، جنگ واقعی بین ارادهها است. هر طرفی که مصممتر باشد و سختیها را تحمل کند پیروز قطعی است. قرآن به ما میآموزد که: «إنّ الّذینَ قالُوا رَبُّنُا اللَّه ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَه ألَّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أبشِرُوا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم تُوعَدونَ»(۳) وبه پیامبرش میفرماید: « فَلِذلِکَفَادعُوَاستَقِمکَمااُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع أهواءَهُم»(۴) دشمن میکوشد با زور و فریب، ارادهی شما را تضعیف کند. مراقب باشید ارادهی شما سست نشود.
۲٫ دشمن شما سعی میکند شما را از دست یافتن به هدفهای خود نومید کند. در حالی که وعدهی الهی میگوید: «وَنُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»(۵). به وعدهی مؤکد و بیتردید خداوند اعتماد کنید که میگوید: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ »(۶).
۳٫ دشمن شما با تجهیز مزدوران امنیتی خود آنها را به مقابله با شما گسیل میکند تا با ناامنی و هرج و مرج مردم را به ستوه بیاورند. از آنها نهراسید. شما از مزدوران قویترید. شما اکنون در مرحلهای قرار دارید که خداوند در آن مرحله به پیامبر و یارانش فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ»(۷). شما میتوانید با اتکال به خدا و اعتماد به جوانان پرانگیزهی خود بر هر ناامنی و هرج و مرجی فائق آئید.
۴٫ سلاح مهم ملتها در مواجهه با ابرقدرتها و حکام مزدور، اتحاد و یکپارچگی آنها است. دشمن شما تلاش میکند با انواع ترفندها یکپارچگی شما را از بین ببرد. مطرح کردن نقاط افتراق، مطرح کردن شعارهای انحرافی، مطرح شدن چهرههای بدسابقه و نامطمئن به عنوان جانشین رئیس جمهور خائن، از جملهی انگیزهسازی برای تفرقه است. اتحاد خود را بر محور دین و نجات کشور از شر مزدوران دشمن، حفظ کنید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(۸).
۵٫ به مانورهای سیاسی و مزورانهی آمریکا و غرب، اعتماد نکنید. آنها که تا چند روز پیش از رژیم فاسد پشتیبانی میکردند، اکنون که از نگهداشتن آن ناامید شدهاند دم از حق ملتها میزنند. آنها با این پوشش، تلاش میکنند مهرهها را جابجا کنند و با چهرهسازی، وابستگان خود را بار دیگر بر شما مسلط کنند. این توهین به شعور ملتها است، آن را تحمل نکنید و جز به استقرار یک نظام کاملا مستقل و مردمی و مؤمن به اسلام رضایت ندهید.
۶٫ علمای دین و ازهر شریف که سوابق درخشان آن زبانزد است، نقش خود را کاملا برجسته کنند. مردمی که قیام خود را از مسجد و نمازجمعه آغاز میکنند و شعار الله اکبر میدهند، از علمای دین توقع بیشتری دارند و این توقع بجا است.
۷٫ ارتش مصر که افتخار شرکت در حداقل دو جنگ با دشمن صهیونیست را دارد در این مرحله در معرض آزمونی بزرگ و تاریخی است. دشمن میخواهد از آن برای سرکوب مردم استفاده کند. اگر خدای نخواسته این اتفاق بیفتد ضایعهئی که پیش خواهد آمد برای ارتش قابل جبران نیست آن که از ارتش مصر باید بترسدصهیونیستهایند نه مردم مصر. البته عناصر ارتشی که خود از مردم و فرزندان آنهایند سرانجام به مردم خواهند پیوست و این تجربهی شیرین یک بار دیگر در مصر تکرار خواهد شد.
۸٫ و بالاخره آمریکا که سی سال از حکام مزدور، بر ضد ملت مصر حمایت کرده، اکنون در موضعی نیست که بتواند در قضیهی مصر به عنوان میانجی وارد شود. به هرگونه توصیه و اقدام آمریکایی در این زمینهها به چشم بدبینی بنگرید و به آن اعتماد نکنید.
برادران و خواهران عزیز! اینها تجربیات ما است، من به عنوان برادر مسلمان شما و از سر تعهد دینی، آن را با شما درمیان گذاشتم. بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند کرد که ایران میخواهد دخالت کند، میخواهد مصر را شیعه کند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر کند و میخواهد و میخواهد… این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یکدیگر جدا و از کمک یکدیگر محروم کنند ومزدوران آنها هم آن را تکرار میکنند. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ»(۹). با این ترفندها، هرگز وظائفی را که اسلام بر دوش ما گذاشته است رها نخواهیم کرد. و الله من وراء القصد.
واستغفرالله لی و لکم.
۱) احزاب: ۱
۲) شمس: ۱
۳) فصلت:۳۰
۴)شورا: ۱۵
۵) قصص: ۵
۶) حج:۴۰
۷) انفال:۶۵
۸) آل عمران: ۱۰۳
۹) انعام: ۱۱۲
چه کنیم با این دل که هنوز عزادار حسین است؟
عالی بود عالی
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
التماس دعا
کی میرود این نامبارک؟ خون مصری ها را در شیشه کرد که!
سلام داداش حسین ۱ – نمی دونم چندتاسیداحمدداریم ولی اگه سیداحمدهمونه که شماروخیلی دوست داره وماهم همچنین ، بایدیه کم عدالتواینجارعایت کنی مثلایکی ازرفقاقسمتی ازمتن شمارودرکامنت گذاشته بودکه شماگفتی این کارهاداره لوس می شه البته منم کاملاموافقم امااین سیداحمدعزیزکه ندیده منم خیلی می خوامش همین کارومی کنه ومتنهای شمارودوباره کامنت می کنه ۲ – نمی دونم تاحالاکسی بهت گفته که تن صدات هم دست کمی ازنوشته هات نداره وبه دل می نشینه فقط فرقش اینه که اگه بتونی متنهایی که قالب طنزداره بدی خودسران محترم فتنه بخونن باحال تره ۳ -نمی دونم چراآقاپای نازنینشونوموقع تشهد نمازستون کرده بودندانشاءالله خداازعمرناقابل ماکم کند وبه عمرپربرکت آقامون بیافزاید.آمین
السلام علی الحسین و اصحابه
سلام حسین جان
خدا گواه است که در چند جای کربلا یادتان کردم
و از حضرت ارباب طلب عاقبت به خیری نمودم
.
.
.
گنبد، حرم، ضریح، علم، راه کربلا
باور نمی کنم که تمامش تمام شد…
امید که ای خیل عزادار حسینی
زهرا به شما “خسته نباشید” بگوید
عزاداری ها قبول
در اوج دلشکستگی و دلتنگی که از قافله کربلا جا مانده بودم
و دقیقا همان ساعتی که داشتم روی طرح “آلبوم دوستان” کار می کردم، خبر رسید که ویزا آماده شده و سریع خودت را به اتوبوس برسان. طرح را تمام کردم و تقدیم کردم و …
سلام
یاد ندارم نظر داده باشم ولی همیشه خواننده مطالبتان هستم ،خیلی ها واقعا به دل می نشینند،بعضی ها واقعا فوق العاده اند .خدا خیرتون بده.با اتفاقی که دیروز افتاد به خودم گفتم یه چیزی بنویسم و بگم بله ما هم هستیم .دیروز همش احساس می کردم تو مسیر
یکی رو خواهم دید ،حسم درست بود موقع برگشت نا خودآگاه شما رو دیدم که کم مونده بود داد
بزنم دادش حسین بچه بسیجی ها (البته ببخشید ها،این جمله تو ذهنم هک شده)بعد تند تند با خودم گفتم نه ایشون آقای قدیانی هستند.خودمو کشتم که از شما یه عکس بندازم ولی نشد که نشد شاید هم راضی نبودید و شما به سمت بالای میدون ولی عصر داخل یه کوچه شدید
و دور شدید .خلاصه می خواستم بگم که حاجی خیلی خوشحال شدم شما رو دیدم .خدایش لباسهای قشنگی می پوشید و خیلی خوش تیپ تشریف دارید دیگه ببخشید دیگه دیگه
یا علی
سلام
الوداع پیراهن مشکی. ندرت تورو بی وضو به تن کردم. برام دوست داشتنی هستی نه برای ذات ماتمت که برای مجالس عشق بازی که باهم رفتیم. دوستت دارم چون “خونه آیت ا… ….” پای دیگ شُله(مشهدی) آقا ابوالفضل روت شُله ریخت، تو هیئت “نوکران زائران امام رضا” سوپ. چون هروقت به سینه زدم تو هم سیلی خوردی……
جانم فدای رهبر
جدیدترین اظهارنظرعلی فریمانی : من مطمئنم اگر مطهری بود داستان شکل دیگری پیدا میکرد و حتی تسخیر لانه جاسوسی هم اتفاق نمیافتاد و ایشان سریعا بازرگان را برکنار میکرد یا روش و کار او را تصحیح میکرد.
پیامبر اسلام :هر که مژده اتمام صفر را به من بدهد من مژده بهشت را به او میدهم
(نقل به مضمون)
ای پیامبر خدا بشارت باد بر تو اتمام ماه صفر.
ماه اسیری خاندانت.
ماه غصب حق پسر عمو وبرادر وجانشین برحقت علی بن ابیطالب (ع).
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه .
به امید بشارت روز ظهور امام زمان …………….
حلول ماه ربیع الاول مبارک.
ایشالله یه روزی خبره اعدام اون ۳ ملعونو میدن…