گفتگو با فارس

حسین قدیانی با بیان این که محل شهادت غلام‌کبیری‌ها از جاده اهواز ـ خرمشهر که محل شهادت پدرم است برایم عزیزتر است، گفت: معتقدم در این زمان بسیجی خامنه‌ای بودن دشوارتر از بسیجی خمینی (ره) بودن است.

حسین قدیانی فرزند شهید «اکبر قدیانی» است که وبلاگش با عنوان «قطعه ۲۶» در روزهای پس از انتخابات ریاست‌ جمهوری عَلم دفاع از نظام و امام (ره) و انقلاب را به روی دست گرفته بود و در یک شب در برابر هجمه‌های چند هزار نفره جنبش سبز یک تنه در سنگرش ایستاد.

او بر سردر وبلاگش نوشته است «اینجا قطعه‌ای از بهشت است/ نه با قلم که با خون باید نوشت».

قدیانی این روزها سخت مشغول کار است؛ او در صدد انتشار مجله‌ای با نام «نهِ ده» یادمان راهپیمایی عاشواریی ۹ دی ۱۳۸۸ مردم ایران در دفاع و حمایت از آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) است. علاوه بر این، کتاب دست‌نوشته‌های وبلاگ این نویسنده خوش فکر و جوان کشورمان با نام «نهِ ده» در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. به این مناسبت با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

شما سال‌هاست که در مطبوعات قلم‌ می‌زنید اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ شیوه دیگری را برای بیان نظرات خود انتخاب کردید. در میدان جنگ حق و باطل بعد از انتخابات، وبلاگ «قطعه ۲۶» در مدت کوتاهی شد سنگر دفاع از امام و انقلاب که شما فرمانده بودید و سربازانش بچه بسیجی‌ها؛ حالا کتاب دست‌نوشته‌های این وبلاگ با نام «نه ده» منتشر شده است. آقای قدیانی بهانه انتشار کتاب «نهِ ده» چه بود؟

سال‌هاست که دوستان و اساتیدم پیشنهاد چاپ آثار طنز و دست‌نوشته‌هایم را مطرح کردند اما تا به حال زیر بار آن نرفته‌ام اما حدود ۳، ۴ ماه پیش وبلاگی راه‌اندازی کردم به نام «قطعه ۲۶» و ‌دیدم که مردم بسیار به آن علاقه نشان داده و بنده را مورد لطف قرار می‌دهند. حتی با روزنامه «وطن امروز» هم تماس‌ می‌گرفتند و اظهار لطف می‌کردند و دوست داشتند که مکتوب این آثار را در اختیار داشته باشند لذا با وجود اینکه تمایلی به انتشار کتاب نداشتم، تصمیم گرفتم بالاخره دست نوشته‌هایم را منتشر کنم چون این بار دیدم کسانی برای چاپ اثرم از من دعوت می‌کنند که مثلاً یکی از آنها مادر «شهید شیرودی» است. این برای من خیلی افتخار است و بر خودم می‌بالم که توانسته‌ام مطالبی بنویسم که مادرهای شهید به من می‌گویند “وقتی سر مزار پسرمان می‌رویم، تو را دعا می‌کنیم “. این مسئله دلیل اصلی من برای چاپ کتاب بود.

من دوست داشتم که مردم نوشته‌هایم را بخوانند که الحمدالله این اتفاق افتاده و حتی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها آنها را منتشر می‌کنند و به همین دلیل شاید نیاز زیادی به انتشار کتاب نبود اما چون خود مردم از من دعوت کردند، تصمیم گرفتم به درخواست مردم احترام بگذارم و مطالبم را سامان‌یافته‌تر در اختیارشان قرار دهم.

کتاب «قطعه ۲۶» مجموعه‌ای از دلنوشته‌هایی است که بعد از راهپیمایی ۹ دی نوشته‌ام. ابتدا دوست داشتم که در مقدمه این کتاب و در صفحات ابتدایی، بخشی از نوشته‌های ۱۰ سال روزنامه‌نگاری‌ام را بیاورم اما به این نتیجه رسیدم که این کتاب را فقط به دل نوشته‌های ۹ دی اختصاص دهم و با این حساب حجم این کتاب حدود ۲۰۰ صفحه خواهد بود.

برای چاپ کتاب «قطعه ۲۶» به انتشارات‌ زیادی مراجعه کردم اما متأسفانه حدود ۱۰ انتشارات خوب و معروف کشور حاضر نشدند چاپ آن این کتاب را بپذیرند. اغلب این انتشارات‌ها می‌گفتند که “قلم شما خیلی خوب است ولی حاضر نیستیم اینقدر صریح، سران فتنه و خواص دو پهلو را مورد نقد قرار دهیم ” چون آنها برای آینده کار‌ی‌شان فکر حرفه‌ای می‌کردند و شاید انتشار چنین کتابی را با آینده‌نگری حرفه‌ای‌شان خیلی هم‌سو نمی‌دیدند ولی الحمد‌الله یک انتشارات خوب که کتاب‌های زیادی را هم منتشر کرده است، برای چاپ این اثر اعلام آمادگی کرد.

شنیده‌ام که شما سابقاً‌ با اینترنت خیلی میانه‌ای نداشته‌اید اما در ما‌ه‌های اخیر یکی از پر بیننده‌ترین وبلاگ‌ها را مدیریت کردید؛ چطور شد که تصمیم گرفتید وبلاگ راه‌اندازی کنید؟

تا ۳، ۴ ماه پیش، تنها استفاده‌ای که از لب‌تاپم می‌کردم این بود که با آن فیلم نگاه کنم و آدمی بودم که با فضای مجازی و کامپیوتر و اینترنت‌ خیلی ارتباط خوبی نداشتم اما بعد از راهپیمایی ۹ دی خیلی‌ها از من خواستند که حالا که در کیهان و وطن امروز مطلب می‌نویسی خوب است که آنها را در وبلاگ هم قرار دهی و همان موقع هم پیش بینی می‌کردند که وبلاگ پربیننده‌ای باشد.

من هم پیشنهاد دوستان را پذیرفتم و وبلاگ «قطعه ۲۶» را راه‌اندازی کردم و فکر می‌کنم که تا حدودی هم موفق بوده‌ام. این را هم بگویم که اگر وبلاگ من زیاد مطلب دارد برای این است که من روزنامه‌نگار هستم و توی دو تا روزنامه مهم کشور ستون دارم و همان مطالب را در وبلاگم گذاشته‌ام و به طبع وبلاگی که زیاد مطلب دارد و دعای خیر آدم‌های خوب هم پشت سرش است، بیننده زیاد خواهد داشت.

از مجله‌ «نه ده» برایمان بگوئید.

ویژه‌نامه‌های سال نو را که نگاه کردم، متأسفانه دیدم که در هیچ یک اشاره‌ای به ۸ ماه فتنه نشده است؛ انگار که در سال گذشته همه چیز گل و بلبل بوده و کشور در وضعیت عادی به سر می‌برده است و هیچ اتفاقی نیفتاده است. بنابراین تصمیم گرفتم کاری انجام دهم تا اجازه ندهم که تاریخ را کسانی برای ما بنویسند که دستشان در دست پَست جرج سوروس و امثالهم است اما به دلیل تداخل با چاپ کتاب، انتشار ویژه‌نامه قدری با تأخیر انجام می‌شود. چون تصور من از انتشار کتاب این بود که کار راحتی خواهد بود اما دیدم ویراستاری کتاب وقت زیادی از من گرفته است و حقیقتاً کار نفس‌گیری است؛ در عین حال بخش زیادی از کتاب‌ توسط استاد سرشار بازبینی شده است و ایشان در کلیت کتاب نظراتی داده‌اند. از طرف دیگر مدیریت وبلاگ و به روز کردن مطالب وبلاگ را هم باید انجام دهم که اگر دو روز مطلب جدید روی وبلاگم نگذارم، ۳۵۰ تا نظر می‌گذارند و اگر حواس من نباشد ممکن است در یکی از این نظرها به «حضرت ماه» ما بد و بی‌راه گفته باشند و من باید از این حریم دفاع کنم یعنی فقط وبلاگم یک کارمند بیکار می‌خواهد که به آن رسیدگی کند لذا روند انتشار ویژه‌نامه‌ خیلی کند پش میرود

مجله «نه ده» چه محتوایی را در بر می‌گیرد؟

مجله «نه ده» شامل ۳ بخش سیاست، فرهنگ و دفاع مقدس است و بخش دفاع مقدس آن هم شامل ۸ سال جنگ تحمیلی و ۸ ماه دفاع مقدس (مقاومت در فتنه‌‌های بعد از انتخابات) است. این را هم می‌گویم که در جهت پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی از خون شهدا و حتی از خون پدرم در این نشریه استفاده ابزاری می‌کنم؛ چون همه شهدا در وصیت‌نامه‌هایشان نوشته‌اند که «ما شهید راه ولایت فقیه هستیم» بنابراین خون شهدا ابزاری است برای دفاع از ولایت و معتقدم نخستین کسی که از خون شهید استفاده ابزاری کرده است، خود خداست که از خون امام حسین (ع) برای آبیاری دین مبارک اسلام استفاده ابزاری کرد.

در مجله «نه ده»، نزدیک به ۱۵ مصاحبه گنجانده شده است؛ این مصاحبه‌ها با افراد سرشناسی چون حجت‌الاسلام پناهیان، دکتر عباسی، سردار قاسمی، وحید جلیلی و روح‌الله حسینیان و افرادی مانند اینها است تا یک بلیط فروشی که در باجه‌های عرضه بلیط شرکت واحد، بلیط می‌فروشد و رزمنده‌ای است که در جنگ دچار موج‌گرفتگی شده است. اگر این مجله دارد قدری دیر منتشر می‌شود برای آن است که تقریباً یک نفری منتشر می‌شود البته خیلی از دوستان خبرنگار و نویسنده هم به بنده کمک کرده‌اند. از آقای صفار هرندی هم ممنون هستم که افتخار داده‌اند و برای این مجله سرمقاله نوشته‌اند. تا امروز نزدیک به سیصد صفحه مطلب برای مجله «نه ده» آماده شده است و شاید بیش از ۲۰۰ صفحه آن هم آماده صفحه‌بندی باشد اما دوست دارم که فراغ بالی فراهم شود تا خیالم از بابت کتاب راحت شود.

مقام معظم رهبری در پیام سال نو «تشکیل جامعه ایمانی را در سایه تأسی به روحیه ایثارگری دانستند»؛ نظر شما به عنوان یک فرزند شهید که خود سال‌ها از ایثارگری نوشته‌اید و مدال ایثارگری را بر سینه دارید، در این‌باره چیست؟

از مسئولان نظام تقاضا می‌کنم حالا که سران فتنه را بازداشت نمی‌کنند یک همایش مثلاً به نام «آشوب‌گران یا فتنه‌‌گرهای ماندگار» برگزار کنند و از این سران فتنه و آقازاده‌هایشان و خواص دو پهلو و بی‌بصیرت که سرجمع ۵۰ -۶۰ نفر می‌شوند، (در همین سالن همایش سران هم باشد که جای باشکوهی است) تجلیل کنند چون طبق آن ضرب‌المثلی که گفته «عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد» اینها واقعاً موجب شدند که افرادی مانند مادربزرگ من بعد از ۱۰ سال حضور نداشتن در راهپیمایی به این بهانه که همه مردم می‌آیند، نهم دی به راهپیمایی آمدند. به نظر من این اتفاق خیلی مهمی بود؛ شاید انقلاب یک جورهایی داشت از مسیر اصلی خودش منحرف می‌شد اما با این واقعه دقیقاً روی ریل ایثار قرار گرفت و دوباره شرایط کشور مثل بهمن ۵۷ شد. خیلی از بچه‌ها در وبلاگ‌ خودشان طرح زدند بدون اینکه از کسی حق الزحمه بگیرند و از «آقا» و اسلام دفاع کردند بدون اینکه از کسی حقوق بگیرند و به نظر من هر وبلاگی که در این فضا کار کرد، مثل حوزه هنری اول انقلاب بود. به عقیده من این فرمایش آقا و راز «همت و کار مضاعف» این است که ایثار و اخلاص مضاعف داشته باشیم و مهم‌ترین الگوی ما در این میدان، خود مقام معظم رهبری است.

مگر در سال، روزی می‌شود که آقا دیدار نداشته باشند و برای هر دیدار هم وقت نیاز دارد اما اگر ما یک دهم و یک صدم «آقا» همت داشته باشیم و مسئولان ما کارشان را خارج از روال اداری انجام دهند خیلی چیزها درست می‌شود و به آنچه مدنظر رهبر انقلاب است، نزدیک می‌شویم. اگر در کارهایمان قدری عنصر اخلاص را برجسته کنیم و درگیر این نباشیم که ساعت ۹ برویم و ۴ برگردیم و اگر برای خودمان یک رسالت عاشورایی متصور شویم، درگیر سیستم گنگ اداری‌ نمی‌شویم و عاشورایی و با اخلاص بیشتر کار می‌کنیم و قطعاً هم همت ما مضاعف می‌شود و هم کار ما.

آقای قدیانی! «ایثار» در دوران دفاع مقدس جلوه‌های خاص خود را داشت که شاید بارزترین آن بذل جان در راه اعتلای انقلاب و ولایت بود؛ به نظر شما امروز جلوه «ایثار» چگونه است.

معتقدم برخلاف شعاری که عده‌ای از دوستان محترم ما در جناح مخالف و اراذل و اوباش می‌دادند و می‌‌گفتند که «بسیجی واقعی همت بود و باکری» من معتقدم که اتفاقاً بسیجی واقعی همت و باکری نیستند بلکه واقعی‌تر از آن بسیجی‌ها، بسیجی‌های آقای خامنه‌ای هستند. همت و باکری و امثال پدر من با دشمنی می‌جنگیدند که در دشمنی‌اش صداقت داشت و کاملاً آشکار بود. در میان آنها مرزی وجود داشت به اسم مرز ایران و عراق و کسی که آن طرف مرز بود و احتمالاً‌ قدری سیاه بود و شاید اسمش جاسم بود، جزو بعثی‌ها محسوب می‌شد و آنهایی که این طرف بودند و پلاک مقدس گردن‌شان انداخته بودند و عکس امام خمینی (ره) روی پیراهن‌شان بود، بسیجی‌های امام بودند. من خودم فرزند شهید هستم و نمی‌خواهم خدایی‌ناکرده بسیجی‌های دوران جنگ را تضعیف کنم اما می‌خواهم بگویم که شجاعت بسیجی‌های این دوران خیلی بیشتر از بسیجی‌های آن زمان است و در اتفاقاتی که در این هشت ماه افتاد، نسل جوان نشان داد که دقیقاً مثل بسیجی‌های امام خمینی (ره) حرکت می‌کند.

معتقدم نگهداری از پرچم علی (ع) سخت‌تر از نگهداری پرچم محمد (ص) است و در این زمان هم بسیجی خامنه‌ای بودن دشوارتر از بسیجی خمینی (ره) بودن است و به اعتقاد من غلام کبیری‌ها و امثال او از امثال همت و باکری‌ها و حتی امثال پدر من ارزش‌شان بیشتر است. در یکی از مطالبم نوشته‌ام “آن جایی که غلام کبیری شهید شد برای من از جاده اهواز ـ خرمشهر که پدرم محل شهادت پدرم است، ارزش بیشتری دارد ” چون ما با کسانی می‌جنگیدیم که یکی از آنها در پلکان هواپیما با امام بوده است، یکی در پله اول هواپیما، آن یکی در پاریس، یکی دیگر در نجف و یکی در جماران با امام بوده و یکی دیگر عصای امام بوده و آن یکی صندلی امام بوده و در چنین شرایطی، کار ما سخت‌تر است.

«قطعه ۲۶» در حوادث بعد از انتخابات به جبهه دفاع از اسلام تبدیل شده بود.

معتقدم که وبلاگ همه بچه بسیجی‌ها من‌ جمله وبلاگ من یک سنگر است. اصلاً این تصور را ندارم که وبلاگ من یک وبلاگ پربیننده ‌است؛ من زکات پربیننده بودن وبلاگم را همیشه می‌دهم و مطالب برخی از دوستان را در وبلاگم می‌زنم. از سوی دیگر بخشی از پربیننده‌ بودن وبلاگ من به خاطر حماقت سبزهاست که به ما لطف کرده‌اند و در یک شب فحش‌های بدی به من دادند و دوستان بسیجی‌ام، پشت من ایستادند و از من حمایت کردند و من دارم نان حمایت دوستان و حماقت دشمن را می‌خورم. ممکن است من در یک روز ۴۰ نفر آن‌لاین داشته باشم که هیچ‌یک از آنها «آقا» نباشد اما ممکن است یک بچه شهرستانی یا یک بچه جنوب شهری وبلاگش یک نفر آن‌لاین باشد و آن یک نفر «آقا» باشد چون می‌دانم که آقا وبلاگ‌ها را می‌خواند بنابراین بچه‌ها بدانند که وبلاگ‌شان بیننده‌ای در حد «حضرت ماه» دارد و سعی کنند که مطالب خوبی در وبلاگشان ارائه دهند.

شما در یادداشت‌هایتان مقام معظم رهبری را «حضرت ماه» خطاب می‌کنید؛ «حضرت ماه» ابداع خودتان است؟

این واژه ابداع خودم نیست اما شاید درباره «آقا» من باشم که برای نخستین بار از آن استفاده کرده‌ام؛ من در روزنامه کیهان ستونی داشتم به نام «دغدغه» که به اسم «اکبر شهیدی» در آن مطلب می‌نوشتم و آنجا «آقا» را «حضرت ماه» خطاب می‌کردم.

دلیل‌ انتخاب این واژه چیست؟

چون معتقدم ماه وقتی بالا می‌آید که خورشید نباشد و الان هم خورشید حقیقی از دیده‌ها پنهان است؛ شاید نور ماه به اندازه نور خورشید نباشد اما آن قدر نور دارد که در شب تاریک بتوانی شب‌پرستان را شناسایی کنی.

خاطره‌ای از یکی از دیدارهایتان با مقام معظم رهبری برایمان بگویید.

در یکی از دیدارهای خانواده شهدا با مقام معظم رهبری که من هم حضور داشتم یکی از اعضای خانواده شهید برونسی به رهبر گفتند “آقا جان! ما هر وقت شما را می‌بینیم ۳ روز پیش از آن خواب شما را می‌بینیم که شهید ما کنار شما نشسته است و یک پارچه سبز روی دوشتان است. هر موقع این خواب را می‌بینم حتما ۳ روز بعد شما را زیارت می‌کنم ” و مقام معظم رهبری در پاسخ فرمودند: “خانواده شهدا وقتی خواب بنده را با شهدایشان می‌بینند، تصور می‌کنند که این فضیلتی از سوی من است. در صورتی که این فضیلت از سوی شهیدشان است نه بنده ” و این نشان می‌دهد که رهبر ما نمی‌خواهم بگویم تواضع بلکه کرامت دارد و هر فضیلتی از قطره قطره خون شهداست بلاشک مربوط به ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه است و اگر روزگاری امام (ره) بود، مربوط به امام بود و امروز هم متعلق به آقاست.

ویژه دفاع مقدس در خبرگزاری فارس

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. هموطن می‌گوید:

    باسلام و ضمت خسته نباشید

    آرزوی موفقیت وسلامتی برای شما وتمام جوانان خوب ومومن را دارم .

    انشاالله درتمام مراحل زندگی خصوصی واجتماعی موفق باشید .

  2. 255815 می‌گوید:

    تو رو خدا؟!
    یعنی منم برم وبلاگ بزنم؟!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.