صفار هرندی: اقتدار جمهوری اسلامی در مظلومیت انقلاب اسلامی ریشه دارد!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ ۲ طرح زیبا از عباس اسلامی

عکس: شهاب واجدی، وبلاگ عکاس مسلمان/ طرح: عباس اسلامی، وبلاگ آفتاب مهتاب

صفار و اویس قرنی و روزنامه نگاری و عمار و لیلی و مجنون

اول بار که صفار را دیدم، در “مهدیه تهران” بود. آن شب نمی دانستم “علی خمینی” هم در مهدیه هست یا نه. آن شب فکر نمی کردم روزی حضور نوه امام در کنار سران فتنه نیاز به تکذیب نداشته باشد اما حضور نوه امام در “۹ دی ۸۸” و در “مهدیه ۸۹” از یک سو اینقدر ما را مسرور کند و از دیگر سو اینقدر دیگران را ناراحت کند. از جمله پایگاه های سنتی انقلاب در کنار پایگاه مدرنی چون حسینیه ارشاد، همین مهدیه تهران بود و امروز عجبا که حضور نوه رهبر همان انقلاب در مهدیه تهران بحث برانگیز می شود؛ ما را خوشحال و عده ای را ناراحت می کند! آیا اصولا نوه آن خمینی که ما می شناختیم، جز مسجد و مهدیه و ۹ دی و ۲۲ بهمن و بهشت زهرا و حسینیه امام خمینی و بیت رهبری و پایین شهر و میان پابرهنه های محبوب امام می تواند جایی داشته باشد؟!… از آن شب بگویم؛ از آن شب سرد پاییزی عصر دوم خرداد که نمی دانم برای کدام مراسم رفته بودم مهدیه. هرندی اما سخنران نبود گمانم. خوب یادم نیست. یکی ۲ صف این طرف تر از هرندی نشستم و چشم از “استاد بعد از این” برنمی داشتم. یکی ۲ بار هم فکر کنم چشم در چشم شدیم! مراسم که تمام شد به بهانه طرح سئوالی رفتم جلو. زمان دوم خرداد اصولا جوانکی مثل من با یک دنیا شبهه و دغدغه، وقتی یکی مثل هرندی و شریعتمداری را می دید، به همین راحتی ول کن نبود! اما صفار، سئوالم را جدی تر از آنی گرفت که در ذهن خودم بود! و فکر کنم ۱۰ دقیقه ای هر چه شبهه در ذهنم بود حل شد!
***
بعدها به سرم زد روزنامه نگار شوم. اعتراف می کنم اگر آقای خاتمی نبود و اگر “فتنه گران بعد از این” آن همه در عصر دولتمردی شان خباثت نمی کردند، پای من به گلیم نوشتن و اقلیم روزنامه نگاری باز نمی شد. آن زمان روزی هزار تومان روزنامه می خریدم؛ هنوز آرشیوم هست؛ از “صبح امروز” بگیر تا “عصر آزادگان” و از “ایران” تا “کیهان”. جز کیهان اما دیگر امید ما “سیمای لاریجانی” بود. آن زمان علی لاریجانی برای ما یکی بود مثل همین حاج حسینین! بعدا قرار شد که خواص، بی بصیرتی بکنند! اول قرار نبود که عاشقان انقلاب را بکشند! اگر بخواهم در فتنه ۱۸ تیر بهترین نمره ها را به خواص بدهم، علی لاریجانی چون بیشتر از دشمن و بازیچه هایش فحش شنید، حائز بهترین نمرات است.
***
برای روزنامه نگاری از همه جا شروع کردم و به هر دری سر زدم. از “رسالت” بگیر تا “یالثارات” و از “جام جم” بگیر تا “کیهان” و خیلی زود با پیشنهاد “احسان حسنی” عزیز سردبیر مجله “یاد ماندگار” شدم؛ در ۲۱ سالگی. جگر کرد آن مجله را بسپرد به من یک لاقبا. در آن مجله، هم از مادر سردار شهید غلامحسین افشردی گفت و گو گرفتم و هم با امیر قلعه نوعی و علی پروین و حمید استیلی مصاحبه کردم. در آن مجله که مثل همین “قطعه ای از بهشت” دوستش می داشتم و الان هم هنوز برایم عزیز و پرخاطره است، بگذار بگویم که ۸۰ درصد مطالب را خودم با دهها اسم مستعار می نوشتم، چرا که بزرگان حوزه ادبیات جنگ، به من به عنوان سردبیر مجله یاد ماندگار، محل نمی گذاشتند. به احسان خرده می گرفتند که مگر آدم قحط است؟!… و شان شان هم البته بالاتر از این بود که به مجله ای مطلب بدهند، که یک الف بچه، سردبیرش است. بعد از ۲ شماره، اما مجله را که دیدند، عده ای از همین عزیزان، جلوی چشم احسان، مجله را از چنگم درآوردند و “یاد ماندگار” به از ما بهتران رسید و دلم شکست؛ حتی از دست احسان، که بی نظمی مرا عامل این کار می دانست! ۲ شماره مجله ای درآوردم، که یک خط تلفن نداشت، ویراستارش خودم بودم، دفتر کار نداشت، حتی یک صندلی نداشت و دفتر سردبیری، کیف کهنه ام بود! اما صفحه دوم و سوم مجله نمی دانم چرا آن همه عوامل داشت؟! مدیر روابط عمومی داشت! کوفت و زهرمار داشت! حتی آبدارچی داشت! الان اما به شکرانه نداشتن هیچ مجله ای، بهترین رفیق و غمخوارم همین احسان است که برایم عین برادر می ماند و وقتی بعثی ها…، نه! بعضی ها در جنگ تحمیلی…، نه! در همین جنگ تحلیلی، اذیتم می کنند، دست مرا می گیرد و با خود به “فکه” می برد تا ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداشته باشیم! خدا به این وبلاگ برکت دهد! تا وقتی اینجا را دوست و دشمن از من نگیرند، چه حاجت است به مجله درآوردن؟!
***
در یالثارات مقطعی مسئول صفحه بودم و به سردبیری هم رسیدم. در رسالت، ستون ثابت “شبیه طنز” داشتم که با سعه صدر محمدکاظم انبارلویی، خزعبلاتم “ستون ثابت” گرفت. “ایران” هم که اوایل استقرار این دولت خبرنگار سرویس سیاسی شدم اما با همین کاوه اشتهاردی آبم در یک جوی نرفت و آخرش هم قبول نکرد که من بیشتر به درد نوشتن می خورم تا تنظیم خبر. اگر مرا نزنید، در “همشهری” چاپ عصر هم ستون ثابت “عصرانه” داشتم که آن هم طنز بود. گاهی هم به دست و پای نقاط ضعف همین دولت مستقر می پیچیدم. آنجا از “محمد مهاجری” بدی ندیدم. باز هم اگر قول بدهید دعوایم نکنید، حتی مقطعی در روزنامه “شرق” و “هم میهن” صفحاتی درباره جبهه و جنگ و امام راحل درآوردم که می شد همان صفحات را به یالثارات هم داد! نفوذی بودم یا خودفروخته، مهم هست اما مهم تر، این قلمی است که جز “غلام قمر” نیست؛ خودتان حالش را دارید، بروید ببینید در شرق و هم میهن چه در می آوردم! الان هم که در “وطن امروز” گاهی آنقدر مطول می نویسم که قبل از خوانندگان، چشم خودم درد می گیرد! وطن امروز دوباره مرا احیا کرد و این کار “محمدرضا شکیبایی” بود؛ سردبیر وطن. در وطن امروز، صاحب یک صفحه و یک ستونم؛ صفحه دل نوشت و ستون روزخند. گاهی نوشته هایم تیتر یک روزنامه می شود مثل “غدیر قم”.
***
اما کیهان. اول بار که هرندی را در کیهان دیدم، هنوز به صفحه “اصحاب صفه” کیهان، به صفحه مدرسه راهی پیدا نکره بودم. نوشته های من اول در صفحه ۱۴ و صفحه ۳ کار شد و بعد که دیدم سنم به صفحه مدرسه هم می خورد، یک حال اساسی هم به این صفحه روزنامه دادم. هرندی در مقدمه زیبای کتاب “نه ده” راست گفته. در نوشتن هم مثل فوتبال، خوره ام! هنوز یادم هست که وقتی ۲ نوشته از من در یک شماره صفحه مدرسه کار می شد، دیگر بچه های صفحه با چه غیظی نگاهم می کردند و گاهی حتی جواب سلامم را نمی دادند. این غیظ وقتی بیشتر می شد که می دیدند در یک شماره روزنامه در ۴ صفحه مطلب دارم! یکی به امضای اکبر شهیدی، یکی به امضای علی اکبر بهشتی، یکی به امضای خودم و یکی هم به امضای آقای چیز! بگذریم که گاهی هم به اسامی غیر مشهور مستعارم به کیهان مطلب می دادم. یک بار در یک نسخه کیهان ۶ مطلب داشتم! ۴ تایش را اغلب می دانستند و ۲ تایش را نه! در همین نسخه خاص، یکی از امضاهایم “اویس قرنی” بود، که خیلی زود لو رفت! روزی با اسم مستعار “عمار یاسر” در روزنامه ای مطلب دیدید، شک نکنید کار خودم است!
***
در این قلم اگر خیری هست، بی شک مدیون ۲ استادم؛ شریعتمداری از راه دور و صفار از راه نزدیک! آخرین مطلبی از من که هرندی، بعد از سال ها، قبول کرد ببیند و ویراستاری اش کند، همین گفت و گوی مطول است. خطی را که لازم دید، حذف کرد و جمله ای را که مناسب دید، به گفت و گو اضافه کرد. با همان وسواس زمان کیهان. در کیهان اما تلخ ترین روزم، روزی بود که هرندی گفت: “دیگر دغدغه کار نمی شود”. زیاد به هرندی مطلب دادم که هرگز در روزنامه کار نشد. از اینها ناراحت نمی شدم اما روزی که ستون ثابت دغدغه برای همیشه از من گرفته شد، راستش از هرندی بدم آمد -اصلاح می کنم؛ دلخور شدم!- و تا مدتی به کیهان مطلب ندادم تا اینکه نمی دانم چه شد؛ هرندی گفت: این طنز که داری در ستون “تلخند” و با امضای “آقای چیز” می نویسی، هر روز بنویسی، “ستون ثابت” می شود. آقای شریعتمداری هم خوشش آمده.
***
الان اما آن ستون به “خبرگزاری چیزنا” تغییر نام داده و دیگر هرندی در کیهان نیست. مفتخرم نوشته هایم از زیر دست متعهد، متخصص و مخلص حاج حسین آقای شریعتمداری رد می شود و در کیهان چاپ می شود. افتخار می کنم که نوشته ام با عنوان “عشق است ابالفضل” در کیهان کار شد و هنوز هم اگر مطلبی به کیهان می دهم و در این روزنامه کار می شود، همان قدر خوشحال می شوم که این اتفاق برای بار اول افتاد. هنوز مجنون لیلای روزنامه نگاری ام. مجنون به معنای مصطلح، متعارف، غیر متعارف، درست و درشت کلمه؛ به معنای دیوانه!  این جنون و دیوانگی، این “نون و القلم” را بیش از همه مدیون صفار هستم و خدا را شکر می کنم که استادم دقیقا بر وزن “عمار” است. از این “در” عده ای زیاد بیرونم کردند ولی آن کس که راه “پنجره” نشانم می داد، هرندی بود. هنوز هم برایم وقت می گذارد که جواب این کامنت را تند دادی. اینکه نثار خاتمی کردی، درست نبود. گاهی کوتاه نویسی هایت قشنگ است. کامنت مخالفان را هم تایید کن. گاهی می گوید؛ به هر حال باید به دادستانی بروی، تو را خواسته اند! برو و حرفت را بزن و حرف شان را بشنو! گاهی می گوید؛ نامه ات به قوه قضاییه را “آقا” هم با این شدت که تو نوشتی، می دانم قبول ندارند. گاهی خبری به تایید می آورند که “آقا” از فلان متن وبلاگت خوشش آمده. گاهی پیامک می دهد که؛ خوب بود اما سفارش ها فراموش نشود!… یعنی که “پاک یادت نره”!
***
هرندی برای من از “زاویه تعهد” زیاد وقت گذاشته، اما چرا معتقدم از “حیث تخصص” هم استاد خوبی دارم؟ ۲ نوشته من بیش از همه سر و صدا کرد ایام فتنه. یکی متن ایجابی “من مستاجر نیستم؛ خانه ام بیت رهبری است” و دیگری متن سلبی “غلط کردید بیشمارید”. اولین شخص محترمی که بعد از این ۲ دل نوشت به من زنگ زد و “دمت گرم” گفت، هرندی بود و هنوز خیلی ها این ۲ متن را نخوانده بودند.
***
تمام کنم این اشاره را با خاطره ای، ذکر مخاطره ای. آن اوایل و هنوز هم، وقتی به کیهان مطلبی می دهم، وقتی از دکه روزنامه فروشی، روزنامه را می خرم که ببینم آیا نوشته ام در کیهان کار شده یا نه، وقتی همه صفحات را یک بار با دقت مرور می کنم و می بینم که نوشته ام کار نشده، وقتی همین کار را برای بار دوم و سوم و چندم تکرار می کنم…، می روم دکه ای دیگر و نسخه ای دیگر از کیهان را می خرم(!) و باز روز از نو و روزی از نو! عاشق باشی، زیاد دیوانگی می کنی… خیلی زیاد.

*** *** ***

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس تقدیمی مصطفی، مدیر وبلاگ چفیه

ساده و صمیمی و باشکوه و تنها و… تنهاتر از تنها و یک لشکر ستاره و ماه و آه از دست روزگار آزگار

۳ ساعت مصاحبه اختصاصی قطعه ۲۶ با محمدحسین صفارهرندی درباره فرهنگ و سیاست

* طبق قولی که به بچه های “قطعه ۲۶” داده ام، ابتدا سئوالات این دوستان را از جنابعالی می پرسم؛ بفرمایید سران فتنه را دقیقا چند نفر می دانید؟
– نشمردم!
* به عملکردتان در دوره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه نمره ای می دهید؟
– نمره را باید معلم بدهد که در اینجا معلمی که باید نمره بدهد و قضاوت کند، علاوه بر مقامات بالادست من به عنوان وزیر، مردم اند. همه مردم و نه گروه خاصی از مردم.
* بله اما نمره ای که خودتان به عملکردتان می دهید را نگفتید!
– گفتم که!
* نگفتید!
– آنچه خودم در این باره می توانم بگویم این است؛ نسبت به گذشته وزارت، نه فقط نمره خوبی گرفتیم که به نوعی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آبروداری کردیم اما در قیاس با یک وزارت خانه آرمانی برای فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمهوری اسلامی، قطعا نمره ما با نمره ایده آل فاصله زیادی دارد.
* قبول دارید در دولتی مثل دولت آقای احمدی نژاد، که بیشتر دغدغه های اقتصادی دارد، شما مسئولیت سخت ترین وزارت خانه را عهده دار شدید؟
– به این معنی مقایسه نکرده ام اما صرف نظر از اینکه سکان دار دولت چه کسی باشد، بر خلاف وزیر فرهنگ، دیگر وزرا موضوعاتی را که با آن دست به گریبان اند، مثلا ۳ یا ۴ موضوع بیشتر نیست. البته همین موضوعات محدود در وسعت کشوری مثل ایران، شاخ و برگ زیادی پیدا می کند اما سرفصل موضوعاتی که فلان وزارت خانه باید پاسخگو باشد، از وزارت خانه ای مثل فرهنگ، بسیار کمتر است و این در حالی است که وزیر فرهنگ از سرفصل “نماز” تا سرشاخه “ساز” باید جوابگوی میلیون ها آدمی باشد که اغلب، دست شان یک ترازو برای سنجش کارهای فرهنگی شما دارند. شما مثلا نگاه کنید؛ ما یک برق که بیشتر نداریم. برق رسانی به سراسر کشور البته کار سختی است اما شما وقتی می گویی تئاتر، اولین سئوالی که باید جواب بدهی، این است؛ کدام تئاتر؟! و اینجا به طرفه العینی هزار و یک ترازو پیدا می شود؛ چرا شما سقاخانه درست کرده اید؟! چرا شما به نام تئاتر، تعزیه گرفته اید؟! چرا شما به فلان تئاتر مجوز داده اید؟! چرا مجوز نداده اید؟! چرا بساط سوت و کف راه انداخته اید؟! چرا به بچه حزب اللهی ها آزادی نمی دهید؟! چرا فقط به ایشان آزادی می دهید؟!… و چرا و چرا؟؟
* چرا؟!
– در این حوزه “صاحب نظر” زیاد است؛ “نظر صائب” کم است!
* با این حساب از پذیرفتن این مسئولیت پشیمان نیستید؟
–  اولا خطر کردن برای انسان خودش یکی از موجبات کمال است. گفت: “مهتری گر به کام شیر در است؛ شو خطر کن، ز کام شیر بجو”. سختی یک کار، دلیلی برای عقب نشینی از آن کار نمی شود. به هر شکل، یکی باید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد دیگر! دلسوزی برای انقلاب اسلامی، با شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت های ولو سنگین، همخوانی ندارد.
* دوستان قطعه ۲۶ همین سئوال را به نحو دیگری هم از شما پرسیده اند؛ آیا اگر الان باز هم آقای احمدی نژاد به شما پیشنهاد وزارت فرهنگ را بدهد، قبول می کنید؟! بگذریم که اگر الان احمدی نژاد هم بخواهد چنین پیشنهادی بدهد، عده ای دیگر آن را وتو می کنند!
–  من جدای از اداره وزارت خانه فرهنگ، تجربیات دیگری هم کسب کرده ام که آنها مرا راهبری می کند که چنین پیشنهاد فرضی ای را بپذیرم یا نه. این را در حاشیه، با ادبیاتی متفاوت و شاید بی ارتباط با سئوال بچه های قطعه ۲۶ می خواهم بگویم: “گاهی پذیرفتن سنگین ترین مسئولیت، مترادف است با شانه خالی نکردن از زیر بار “نه” گفتن!” منتهی آن اول که در عالم واقع و نه فرض و خیال، به چنین پیشنهادی “آری” گفتم، تجربیات جدید خود را نداشتم اما الان با داشته های تازه خود، می بینم که بهترین جایی که می توانم در آن پایگاه به جایگاه رفیع جمهوری اسلامی کمک کنم، قطعا وزارت فرهنگ و ارشاد نیست. الان بهترین کار برای من…
* همینی است که دارید الان انجام می دهید!
– این است که گره های ذهنی جوانانی را باز کنم که بعضا می توانند بهترین ها برای رشد این کشور باشند اما اسیر برخی توهمات و پاره ای مشغولیات غلط فکری و سیاسی شده اند.
* من خودم جزء همان کسانی هستم که معتقدم “محمدحسین صفار” با این کاری که هم اکنون به آن مشغول است، مفیدتر از “دکتر هرندی” وزیر فرهنگ است. یکی هم به این دلیل که الان “حاج آقای خودمان” را بیشتر از “وزیر این و آن” در آن زمان زیارت می کنم! به هر حال “استاد” کمتر از “وزیر” جلسه دارد! صدای شما رسانه ای است که الان از دوره وزارت، رساتر به گوش من می رسد. این البته حرف خیلی هاست!
– این قضاوت ها حتما با محاسبه یک سری شاخص ها صورت می پذیرد ولی وزارت خانه ای که من مسئولش بودم، علاوه بر کارهای اداری که وزیر بهتر است خودش را هزینه این کارها نکند، کارهایی هم داشت که دقیقا و عینا از جنس “رسانه” بود. رسانه ای به نام مسجد، رسانه ای به نام سینما، رسانه ای به نام هنرهای تجسمی، انواع و اقسام رسانه های مکتوب، رسانه ای مطبوع به نام کتاب. اینها همه رسانه است. من در زمان وزارت هم، صدایم اغلب از جنس همین رسانه ای بود که شما البته با لطف مضاعف گفتی.
* قطعه ۲۶ ای ها از شما پرسیده اند؛ عملکرد آقای حسینی را چگونه ارزیابی می کنید؟
– آقای حسینی از دوستان قدیمی بنده است. لااقل از سال ۵۹ به این سو با ایشان کم و بیش آشنا بوده ام. در اینکه در وجود ایشان انگیزه های خیر، شعله می کشد، تردیدی ندارم و همیشه ایشان را دعا می کنم که در کارشان، با وجود فشارهایی که مزید بر کارهای جاری این وزارت خانه برای شخص وزیر، مسائل حاشیه ای درست می کند، موفق باشند… ببین؛ این کلمات را با دقت گفتم ها!
* جناب استاد! من هم با “دقت” می خواهم سئوال بعدی را که البته سئوال خودم و نه بچه های قطعه از شماست، بپرسم؛ آیا این “فشارهای مزید” باعث نشد آقای حسینی به عنوان وزیر جدید با شما به عنوان وزیر قبلی مشورت کند؟ ببینید؛ این سئوال را با دقت پرسیدم ها!
– بله خب، ایشان مشورت کرد و من ایشان را در درجه اول تشویق کردم به پذیرش این مسئولیت و البته در درجه مهم دوم به ایشان گفتم که بزنگاه های خطر کجاست. حتی قبل از آنکه وزیر بعد از خودم معلوم باشد، جمله ای گفتم که در مطبوعات زیاد نقل شد. من گفتم: خدا به داد وزیر بعدی فرهنگ و ارشاد اسلامی برسد که با این تقاضاهای معارض و متضاد با هم، اگر نتواند میان فرهنگ فرنگ و افراط در ارشاد، میان تفریط و تندروی، صراط مستقیم خود را پیدا کند. وزیر فرهنگ و ارشاد، جدای از آنکه چه کسی باشد باید دعا کند که میان تلقی های ناصحیح از “فرهنگ” و “ارشاد” منگنه نشود. من اما الان حرف دیگری هم می خواهم بزنم که البته این حرف را با برادر خوبم آقای حسینی در میان گذاشتم و آن این بود؛ از همان اول باید بدانی که با چه معیار و ملاک و محکی می خواهی این وزارت خانه را اداره کنی؟ یعنی در میان این همه صاحب نظر، لاجرم نظر یکی باید برایت صائب باشد، تا هم کارت را انجام دهی و هم سرانجام کارت خوب باشد. عیبی ندارد تاکتیک آدم عوض شود اما معیار نباید دستخوش تغییر شود. این نکته به خصوص برای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نکته بسیار مهمی است. معیار اگر مدام عوض شود، من وزیر یک روز خواهان حذف یک سکانس کوتاه از فلان فیلم از زاویه دغدغه های انقلابی می شوم و روز دیگر همان فیلم را با ریز و درشت محتوایش حمایت می کنم! این را شما از یک فیلم سینمایی، به کل مقوله فرهنگ تسری بدهید، ببینید چه ملغمه ای می شود.
* از شما پرسیده اند؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رئیس جمهور بودید یا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رهبر؟
– ان شاء الله رابطه سران قوا با رهبر انقلاب به گونه ای باشد که هیچ کدامش آنچنان فرقی با هم نداشته باشد، که اغلب همین طور است اما خود رئیس جمهور هم، جدای از آنکه کدام بزرگوار باشد، رئیس آن جمهوری است که آحادش، قبل از رای به ریاست ایشان، رای به ولایت عمود خیمه نظام داده اند. هر رای در هر صندوق و در هر انتخابات این نظام الهی، قبل از تایید “الف” و “ب”، رای “آری” به اصل نظام جمهوری اسلامی است و اصل این نظام، یعنی رهبر حکیم انقلاب. یعنی ولایت فقیه و مصداق آن حضرت “آقا”. بر همین اساس، من که وزیر “آقا” بودم، بماند، خود دکتر احمدی نژاد هم در اصل وزیر ایشان هستند. هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود.
* “وزیر رهبر”، انگار تعبیر تازه ای است!
– سران قوا جملگی وزای رهبر هستند. “وزیر” البته نه به معنای متعارف کلمه، بلکه به معنای درست کلمه. این حرف من کاملا منطبق بر قانون اساسی است. اگر طبق این قانون، مسئولیت بزرگ و اداره کلان جامعه با رهبر است، پس کابینه دولت و صحن مجلس و دفتر فلان نهاد و مکان بهمان ارگان، قبل از هر جایی “بیت رهبری” است و ستون و پی و اساس این ملک و مملکت، رهبری است. این سخن اما تکمله ای واجب دارد و آن اینکه ضعف و قصوری اگر هست، اتفاقا به خاطر فاصله گرفتن از نسخه ای است که رهبر برای راه پیش رو می پیچد. هر جا کردار مسئولین با گفتار رهبر موانست بیشتری داشته، ما دیده ایم و به کرات در این سالیان تجربه کرده ایم که آنجا، فتح و پیروزی بیشتر بوده و به هر مقدار که ما با نسخه اصلی و اصیل علاج خود، زاویه پیدا کرده ایم، مختصر امراضی که داریم، کاری تر شده است. هر وزیری در درجه اول، مسئول به ثمر رساندن بخشی کوچک از کار بزرگی است، که مسئولیت کل آن کار با رهبر انقلاب است. پس آن تفکیک که در سئوال شما به آن اشاره شد، هرگز درست نیست. مشروعیت هر جایگاهی که با رای مردم، مقبول می شود، منوط به تنفیذ رهبر است؛ هر جایگاهی. بنابراین اگر روزی، وزیری، وکیلی، مدیری، مسئولی، کاری را با علم بر اینکه عدم رضایت نائب امام زمان در انجام آن است، مرتکب شود، ادامه مسئولیتش در آن جایگاه، شرعا حرام است.
* از اهالی قطعه ۲۶ خواهری گفته بودند؛ همان طور که شما دل تان برای هاشمی دهه ۶۰ تنگ شده، ما هم دل مان برای هرندی کیهان تنگ شده. در امتداد این جمله، سئوال مشخص من از شما این است؛ آیا قصد برگشتن به عالم مطبوعات را ندارید؟
–  نمی دانم این خواهر محترم با چه انگیزه ای این جمله را گفته اند، چون من از این جمله ۲ برداشت دارم که متاسفانه در سئوال مشخص شما فقط به یک برداشت اشاره شده بود. لذا اگر منظور ایشان این است که من هم مثل برخی بزرگان، با گذشته خود “فاصله” پیدا کرده ام، خودم حداقل چنین باوری ندارم. من همان هرندی کیهان ام.

۲ عکس فوق العاده زیبا از عباس حاجی پور آرانی/ هدیه قطعه به محمدحسین صفارهرندی

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی:

– نظام از “کیهان” همان کاری را می خواهد، که این روزنامه به خوبی دارد انجام می دهد.

– رفتنم از “کیهان” راضیه مرضیه بود.

– “هنر را نباید به سیاست آلوده کرد”، خودش یک شعار سیاسی است.

* اما فکر کنم منظور ایشان، همان سئوال من از شما بود!

– حالا من این را صرف نظر از جمله ای که اشاره شد، می خواهم بگویم؛ دلیلی نمی بینم که بخواهم از گذشته خود فاصله بگیرم اما همیشه میان آنچه آدمی در مقام نظر بدان معتقد است، با آنچه که بر اساس همان نظر، به آن عمل می کند، اندکی فاصله هست. طبیعتا فاصله هست. یعنی گاهی شما تنازل می کنی، از نظر ۱۰۰ درصدی خودت نسبت به یک موضوع، و به ۹۰ درصد آن نظر، عمل می کنی. این تنازل اگر از روی شرایط و مقتضیات و مصالح باشد، نه فقط اشکالی ندارد، بلکه عقلانی هم هست اما تو یک وقت بدون هیچ دلیل موجهی از ۱۰۰ نه به ۹۰ و ۸۰ که به ۱۰ تنازل می کنی، این می شود همان فاصله گرفتن از گذشته خود که البته معامله ای ۱۰۰ درصد ضرر است. میان عمل برخی ها در امروز با نظرشان در دیروز اگر فاصله ای وجود دارد، اینجا باید دنبال رد پای مفسده ها گشت؛ مفسده های ریز و مفسده های درشت. قربانی کردن نظر حق دیروز، پای عمل باطل امروز، کاری است که بیشتر، عمل گراها انجام می دهند اما من خوشبختانه “پراگماتیست” نیستم. این از این و اما شما در نماز فرادای خود می توانی سجده ات را ۵ ساعت هم طول بدهی ولی وقتی که پیشنماز می شوی، باید مراعات حال اضعف مردم را بکنی. اینجا مختصر کردن سجده شما، فاصله گرفتن از عبادت کهکشانی ات با خدا نیست و من به لطف خدا “طالبانیست” هم نیستم. اما وجه دوم برداشت من از جمله آن عضو وبلاگ قطعه ۲۶ این است؛ اولا از لطف همراهان به این قلم در زمان کار روزنامه نگاری ممنونم و ثانیا دلم برای آن دوران، همیشه تنگ می شود و ثالثا قصد برگشتن به کار رسانه ای به معنای حرفه ای آن را اصلا ندارم. جمع کردن این ۳ نکته، با خودتان!

* از شما دوست محترمی سئوال سخت، مطول و شاید در یک نگاه، بی رحمانه ای پرسیده. ایشان پرسیده؛ شمایی که قبل از انقلاب در خانه، مثل اغلب جامعه متدین آن روزها حتی تلویزیون هم نداشتید، و در روزنامه ای هم به عنوان سردبیر، کار کرده اید که از کنار اخبار هنرهایی از قبیل موسیقی، معمولا بی تفاوت می گذرد، اصولا این فرد چگونه می تواند وزیر وزارت خانه ای باشد که “فرهنگ” را لااقل در اسم، مقدم بر “ارشاد” در پیشانی خود دارد؟! این البته سئوال من نبودها!

– ما در خانه مثل خیلی ها رادیو هم نداشتیم، چه رسد به تلویزیون! اما ببینید؛ هم دامنه فعالیت هایی که در وزارت ارشاد می شود، خیلی گسترده است و هم دامنه خاصیت های وجودی یک آدم. یعنی شما نمی توانی بگویی که چون فلانی کمتر موسیقی گوش می دهد، پس نمی تواند مدیر جایی باشد که بخشی از کارهای حوزه مدیریتش، همین موسیقی است. به قول آقای قرائتی؛ یک کفاش در سال، هزار جفت کفش می دوزد اما ممکن است خودش یک جفتش را هم به پا نکند!

* “خوزه مورینیو” سرمربی رئال مادرید جمله جالبی دارد؛ “برای آنکه تو سوار کار ماهری باشی، لزومی ندارد قبلا اسب بوده باشی” اما در کیهان، زمانی که شما سردبیر بودید، اخبار برخی هنرها کار نمی شد. این بنده خدا نگفته که شما موزیسین نبودید، گفته اخبار موسیقی مشروع را هم کار نمی کردید. من البته کتمان نمی کنم که خودم جواب این پرسش را می دانم و اعتراف می کنم با این سئوال، به این تند و تیزی مخالفم و افتخار می کنم که “خبرنگار بودن من هم حکومتی است” اما به کوری چشم فرانس ۲۴ در این کشور آزادی آنقدر هست که شاگردی مثل من هنگام مصاحبه با استادی چون شما، پرسش های دل خودش را به نفع سئوالات بعضا مخالفان، سانسور کند!

– اینها همه درست اما اصلا اینگونه نبود که در کیهان، موسیقی به تمامه تحریم باشد. آن زمان هم من این نگاه را نداشتم که موسیقی را بالکل می شود حذفش کرد. در این مقوله برای من خواه سردبیر کیهان باشم و خواه وزیر فرهنگ و خواه شخصیت حقیقی ام غیر از سمتی که دارم، معیار، نظر دقیق و نافذ رهبر درباره موسیقی است. “آقا” از یک سو با هر موسیقی ای قطعا موافق نیست و از سویی دیگر برای ورود بی قید و بند افراد عادی و مبتدی به حوزه تخصصی موسیقی، ملاحظات عمیق فقهی و البته کارشناسانه دارند که بعضا با تحسین کارشناسان حرفه ای این هنر همراه بوده. اینکه موسیقی نه یک هنر، که یک وسیله برای تفریحات سوء و لذات هواپرستانه باشد، مورد تایید دلسوزان واقعی این هنر هم نیست. همچنان که همه نمی توانند یک تیغ جراحی، دست شان بگیرند و ادای پزشکان را در بیاورند، پس این هم درست نیست که هر کس و ناکسی به این مقوله ورود کند؛ برای خودش ساز بزند و بدتر، ساز نظر غیر حرفه ای و از آن مهمتر، غیر فقهی خودش را برای جامعه بنوازد! موسیقی فقط  “بشرطها و شروطها” حلال است و طبعا موسیقی حرام هم وجود دارد.

* با این حساب قطعا آن سازی که در دستگاه مسئله سازی برای دولت نواخته می شود، لابد حرام است!

– سخن ما بر سر این است که حد و حدود این قصه باید شناخته شود و پای یک هنر، با لطائف الحیل، باز نشود به گلیم هوا و هوس. موسیقی هنر است و نه هوس. کیهان هم بر اساس همین نگاه که شان جمهوری اسلامی قطعا ترویج بی حساب و کتاب موسیقی نیست، عمل کرده و می کند. ما در کیهان وظیفه ای برای ترویج موسیقی نداشتیم و الان هم کیهان چنین وظیفه ای روی دوش خود احساس نمی کند اما اینکه عده ای باید به صورت علمی، تخصصی، حرفه ای و منطبق با حد و حدودی که فقها و نه این و آن تعیین می کنند، دنبال این هنر بروند و بخشی از نیاز جامعه به این هنر را تامین کنند، این البته حرف درستی است. من تحریم موسیقی و البته ترویج موسیقی، هر ۲ را، در کیهان تکذیب می کنم! کیهان بر اساس معیار حرکت می کرد و حرکت می کند.

* عده ای اما معتقدند میان شما و آقای شریعتمداری بر سر موضوعاتی از این جنس، اختلافاتی بود و نگاه شما از ایشان بازتر بود. جدایی شما از کیهان چه دلیلی داشت؟ این سئوال متاسفانه، به شکل عجیبی بی پاسخ مانده است و به شبهاتی دامن زده.

– بر فرض که من نگاه بازتری داشتم، که این را به این معنی هم قبول ندارم اما در آن صورت هم چیزی عوض نمی شد، چون برای من و مدیر مسئول کیهان، فقط یک معیار وجود داشت. اینجا سخن بر سر بازتر و بسته تر عمل کردن ما نیست، سخن بر سر معیار است و نیز بر سر فلسفه وجودی کیهان. باید دید که جمهوری اسلامی از کیهان چه می خواهد. کیهان سنگر رزمندگانی است که می خواهند تا آخرین نفس از نظام دفاع کنند و نیز دیده بانی است که به خوبی، از جبهه دشمن به جناح دوست، اطلاعات می دهد. با این تعریف به نظر من الان هم کیهان دارد کار خود را درست انجام می دهد و با این “نظر”، قطعا هر شبهه ای در ذهن هر فردی مبنی بر وجود “اختلاف در عقیده” میان من و برادر خوب و عزیزم حاج حسین آقای شریعتمداری، در مقطع جدایی من از کیهان، بی اساس است اما “اختلاف در سلیقه” را هر برادری با برادر دیگر خود دارد که دست بر قضا، دلیل جدایی ام از کیهان بیش از آنکه به اختلاف سلیقه فرضی من با دوستانم در این روزنامه برگردد، به این برمی گشت که دوست داشتم کاری جدید بر عهده بگیرم، دقیقا از جنس همین کاری که الان دارم می کنم. من دوست داشتم چهره به چهره، رو به رو و حتی بدون واسطه کاغذ روزنامه وزینی چون کیهان، با مخاطب خود سخن بگویم. من در شرایط خوبی از کیهان خداحافظی کردم که راضیه مرضیه بود. هم من و هم دوستان مان راضی بودند. آن زمان هم هنوز بحث وزارت من در ارشاد مطرح نبود. من فکر می کردم که ظرفیتم در روزنامه پر شده اما امروز با کار حرفه ای در مطبوعات به نوعی دوری و دوستی دارم. گاهی مقاله ای می نویسم و عمدتا به همین کیهان می دهم. گاهی حتی تک و توک، خبر هم تنظیم می کنم و برای روزنامه می فرستم.

* این “راضیه مرضیه” یک مقدار بودار بود! یعنی هر ۲ طرف، آنقدر از همدیگر خسته شده بودید، که به جدایی راضی شدید؟ ببینم می توانم بین تان دعوا بیاندازم؟!

– البته مسئولین کیهان، دل شان نمی خواست که من جدا بشوم و من هم به خاطر علاقه ای که به دوستان داشتم، لااقل به این اعتبار نمی خواستم از کیهان جدا شوم. آن که گفتم “راضیه مرضیه” برای این بود که هر ۲ طرف از یکدیگر راضی بودیم. یعنی دلیل جدایی، دل خوری نبود.

عکس پایین از آنِ روزی است که در آن رسما “مرد زندگی” شدم…

صفار هرندی:

– خوب است عده ای، شکنجه های ساواک را به یاد آورند؛ بعد ما را به دیکتاتوری متهم کنند.

– کسانی که در فتنه ۸۸ خواستند کاریکاتور نظام را بکشند، سیاست مدار بودند، نه هنرمند.

– جذب حداکثری شامل حال دانشجوی معترض می شود و دفع حداقلی، سران فتنه را.

– رژیم شاه حتی به اذان دانشگاه تهران هم کار داشت.

– زمان طاغوت، جواب فریاد اعتراض دانشجویان با گلوله آمریکایی ها داده می شد.

* این تعریفی که شما از کیهان کردید، باعث نمی شود جنبه سلبی این روزنامه که همه خاطرات نوستالژیک امثال من است، بر جنبه ایجابی آن غلبه کند؟ جذابیت کیهان برای سیلی زدن به دشمن بیشتر است، یا جذب دوست؟ البته جواب این سئوال را هم شاید بدانم. الان فکر می کنم میان ۲ استاد عزیز خودم شما و حاج حسین آقا منگنه شده ام! به هر حال کیهان، نه فقط سنگر، که افتخار ماست. من الان دارم از زبان نسلی سخن می گویم، -نسل ۹ دی- که “گفت و شنود” شریعتمداری را نخواند، خوابش نمی برد. می دانید که؛ در قطعه ۲۶ بر سر اینکه چه کسی، نفر اول، طنز فاخر گفت و شنود را کامنت کند، گاهی میان دوستان دعوا می شود! هنوز هم یاد گفت و شنودی که تیترش “گاو” بود می افتم، دقایقی می خندم!

– من هم هنوز می خندم و مثل من و شما زیادند. خدا حفظ کند حاج حسین را اما اگر منظور تو را از سئوالی که طرح کردی، خوب گرفته باشم، باید بگویم؛ کیهان بر اساس همان وظیفه ای که برای خود متصور است، این گونه به نظر می رسد که به صفحه ۲ و ۱۴ خود بیش از دیگر صفحات اهمیت می دهد و به صفحات رویی، بیش از صفحات لایی، اما این گونه نیست. چون من و شما نسبت به بعضی دیگر از افراد جامعه، سیاسی تریم، اول می رویم سراغ صفحات رویی کیهان و بعد که این صفحات را “یادداشت روز” را “گفت و شنود” را “اخبار” را و “مقاله ها” را خواندیم، دیگر برای مطالعه صفحات لایی کیهان، کمی تا قسمتی بی رمق می شویم و این بی رمقی خود را به حساب سلبی عمل کردن، و نه ایجابی عمل کردن کیهان می گذاریم و الا خود تو از دل “صفحه مدرسه” ای بیرون آمدی، که لایی کیهان است. کدام روزنامه اندازه کیهان، توانسته در دیروز خود روی جوانان سرمایه گذاری کند و این همه چهره موثر برای امروز فتنه ۸۸ بیرون بدهد؟ “مهدی محمدی” پایش را برای شروع در پله همین صفحه مدرسه گذاشت. “کامران نجف زاده” همین طور. “صادق مهدی غفرانی” همین طور. خیلی های دیگر بودند که شاید من الان ندانم در این جنگ نرم، کدام بار بر زمین مانده را از روی دوش نظام برداشته اند… بله، عده ای به امثال کیهان که می رسد، شعارهای قشنگ می دهند؛ هنر را نباید به سیاست آلوده کرد. ظاهر این شعار خیلی قشنگ است اما در باطن این شعار، یک دروغ بزرگ نهفته است، چرا که این خودش یک شعار سیاسی است! “هنر را نباید به سیاست آلوده کرد”، خود آلوده کردن این جمله به ظاهر هنری، به سیاست مذموم “جدایی دین از سیاست” است. مگر هنری هم هست که به سیاست طعنه نزند؟ بزرگترین دروغ این است که هنرمندی ادعا کند من اهل سیاست نیستم. اهل سیاست نباشی، اصلا یکی از مهمترین انگیزه های تولید هنر را از دست داده ای.

* هنرمندی که اهل سیاست نیست، اهل سیاست شاید باشد اما قطعا اهل هنر نیست!

– شعار “هنر را نباید آلوده به سیاست کرد”، من در عجبم که چرا عمدتا گریبان هنرمندانی را می گیرد که به سیاست های نظام جمهوری اسلامی اعتقاد راسخ دارند؟ آنجایی که نوبت به لشکرکشی علیه نظام می شود، سردمداران این شعار، دقیقا می روند و کار سیاسی می کنند، تن و وطن خود را به دشمن می فروشند و یار را به دلار اغیار، ولی اسم این همه سیاسی کاری را می گذارند هنر! و کسی هم نیست به اینها بگوید که چرا شما هنر خود را آلوده، نه به دوست، که به دشمنی در ردیف آمریکای گوآنتانامو و اسرائیل قاتل بچه های غزه کرده اید؟! در همین فتنه ۸۸ سیاسی ترین بیانیه ها را همین گروه مثلا هنرمند صادر کردند؛ این عیب نیست، اما فلان افسر جنگ نرم که در وبلاگش از هیلاری کلینتون کاریکاتور بکشد، می شود عیب! می شود آلوده کردن هنر به سیاست!

* از شما پرسیده اند…

– کی پس به سئوالات خودت می رسی؟

* من به دوستان قطعه ۲۶ قول داده ام که همه سئوالات شان را از شما بپرسم. به خاطر کمی وقت، حاضرم سئوالات خودم فدای سئوالات دوستان شود. بگذریم که اغلب این پرسش ها، همان سئوالاتی است که اگر با من هم بود، عینا از شما همان ها را می پرسیدم. ماشاء الله خیلی حرفه ای و خوب و در قامت یک خبرنگار زبردست، از شما سئوال پرسیده اند.

–  این را قبول دارم.

من و هرندی؛ نشسته، نه از چپ و راست، که ایستاده در صراط مستقیم ولایت مقدس فقیه

طنز: رد پای شیخ بیسواد در گفت و گوی اختصاصی قطعه مقدس ۲۶ با صفار هرندی!

جدی: این بخش مصاحبه را با دقت مضاعف بخوانید تا قدر بالای حضرت ماه را بدانیم!

* گفته اند؛ با توجه به حضور مستمر شما در مجامع آکادمیک، برآورد شما از فضای سیاسی امروز دانشگاه ها در مقایسه با روزهای نخست فتنه ۸۸ چیست؟

– دانشگاه، بخش مهمی از همین جامعه است. جزیره ای مجزا که نیست. شما جامعه را مردم کوچه و بازار را مردم ۹ دی را نگاه کن، دانشگاه را ببین. همان فضای حیرت، توهم، التهاب که به آن آتش البته دامن هم زده می شد، اوایل فتنه ۸۸ در کل جامعه وجود داشت؛ در دانشگاه هم بود. منتهی چون دانشگاه، به نوعی مرجع و پیشتاز است، قضایا به گونه دیگری جلوه می کرد و برجسته تر بود. جوان دانشجو جویای حق و عدالت و آزادی است و وقتی احساس می کند یا این احساس را در او به درست یا غلط به وجود می آورند که حقی از کسی، حقی از رایی، حقی از معترضی، حقی از اقلیتی، حقی از اکثریتی و حقی از هر نامزدی در انتخابات، ضایع شده، در جهت گرفتن آن حق، تلاش می کند و چون بر اساس ۲ عنصر زیبای جوانی و علم آموزی، ۲ خصلت نیکوی هویت و حریت را دارد، بیشتر از سایر اقشار جامعه در راه دفاع از حق پایمال شده تلاش می کند. آن اوایل فتنه دانشجویان عزیز عمدتا تقسیم بر ۲ شده بودند. عده ای طرف یک سوی ماجرا را گرفته بودند و طرف دیگر، حامی آن سوی میدان بود اما هر ۲ گروه دانشجو عمدتا نزاع شان روی ۲ نامزد انتخابات بود و رایی که یک گروه شان تصور داشت درست خوانده نشده. در دانشگاه عمده دعوا درون خانوادگی بود. عده ای در بیرون دانشگاه و در برخی از خیابان های تهران، البته توانستند دعوا را به بودن یا نبودن جمهوری اسلامی و یا بودن کاریکاتوری از جمهوری اسلامی، یعنی مدل قلابی انقلاب، بکشانند اما در دانشگاه، حریم منازعه، مگر در مواردی نادر، رعایت شد. در دانشگاه حتی آن اوایل فتنه، دستی اگر بود، کار با یقه مثلا شورای نگهبان و فلان و بهمان ارگان داشت و نه با گریبان اصل نظام. آن دست دیگر هم با مدعیان دروغین تقلب که بعدها سران فتنه نام گرفتند، دست به گریبان بود. حنجره ای با توجه به ادعاهای برخی نامزدها و بعضی سیاسیون که بعدا خواص بی بصیرت نام گرفتند، فریاد می زد که رای ما را درست بشمارید و گلویی، ندا سر می داد که ایران فقط شمیران نیست و میزان به قول امام، رای مردم است، نه فقط مردم مرفه. همه مردم. آن روستایی، آن جنوب شهری، آن پیرمرد بوشهری و آن خانم بروجردی، اگر رسانه ندارد که از رای اکثریت خود دفاع کند، این شاید دلیل بر نوعی بی عدالتی باشد اما حتما مستندی برای تقلب نیست. محتوای درگیری در دانشگاه های سراسر کشور، اغلب در همین حد بود. دانشجویی بر اساس آنچه از “سران فتنه بعد از این” از “خواص بی بصیرت بعد از این” شنیده بود، می گفت؛ چرا آرای ما نادیده گرفته شده و آن دیگر دانشجو می گفت؛ مدعیان تقلب به جای حرف، سند ارائه بدهند اما وقتی بعضی ها با اینکه با درایت حکیمانه رهبر حکیم، حاضر نشدند نتیجه بازشماری آرای همه صندوق ها، و نه فقط صندوق محلات ویلانشین را به روی مبارک بیاورند، و به جای سندی مستند برای ادعای تقلب، رفتند و با “بی. بی. سی” بستند، اولین قشری از جامعه که بیدار شد، همین قشر فرهیخته دانشجو بود.

(( ….. تنفسی برای این مصاحبه مطول و البته خواندنی ….. ))

ولایت فقیه، روحانیت، وزیر احمدی نژاد و زندگی کتاب در دولت احمدی نژاد

جز فتنه گران سال هشتاد و اشک، جز جناب راس فتنه جریانی در این کشور،”ضد روحانیت” نیست

از “وحید بیت” تا “بیت وحید”…آری؛ همه می دانند، هیچ دولتی اندازه این دولت، عاشق روحانیت نبوده

این رئیس جمهور خادم و ساده زیست ماست که محبوب قلوب ولایت، روحانیت و ملت است

پیدا کنید جریان شوم ضد روحانیت را… ضد ولایت را… ضد دین را… ضد “حجاب” را… مسئله سازان را…

“سربلندی ایران” با جریان ضد روحانیت که به طریق اولی ضد ولایت فقیه هم هست، حاصل نمی شود

ما از جریان ضد روحانیت، بیزاریم؛ ما عاشق ولایت و روحانیت و مراجع و حوزه ها و طلاب هستیم

با اجازه یک سئوال؛ چرا وقتی عده ای تقلید از مراجع را کار میامین(!) خواندند، بعضی ها ساکت بودند؟!

وزیر رهبر: آزادی زیادی در جمهوری اسلامی، گاهی دل متهمان فراری را می زند!

سابقه “آیت الله مصباح” ریشه در “مصباح هدایت” دارد و اندیشه مطهرش “سفینه نجات” ماست

سران قوا وزرای رهبرند؛ ایشان، جریان حامی روحانیت اصیل اند. ما قدردان بازوان پرتوان رهبریم

ما عاشق آن “مصلحت” هستیم که قاضی القضات محترم با تاسی از حکمت شناسی رهبر فرزانه

“تعیین” می کند تا سران فتنه حتی لیاقت زندان جمهوری اسلامی را هم نداشته باشند

ما اما اتفاقا از روی ولایت پذیری، از قوه محترم قضاییه، محاکمه سران فتنه را مطالبه داریم

ما گاهی، دل مان برای همدلی بزرگان تنگ می شود اما قدر زحمات همه شان را جدا جدا(!) می دانیم

ما در “۹ دی ۸۸” و در “مهدیه ۸۹” بسی زودتر از “علی کوچولو”ی امام، “روح خدا” را دیدیم که آمده بود

ما گاهی دل مان برای روزهای با هم بودن تنگ می شود؛ دل مان قشنگ می شود…

روزی دل ما برای “بهشتی بهشتی با خون خود نوشتی” تنگ شد؛ علی با خون دلش “این عمار” نوشت

روزی صفارهرندی در اوج فتنه ۸۸ گفت: دل ما برای هاشمی دهه ۶۰ تنگ شده؛ کجایی آقای هاشمی؟!

اما دل ما بیشتر برای ارزش ها تنگ شده… گاهی تبلیغ، روی تابوت شهید نشود بهتر است

گاهی دل ما برای وصیت نامه شهید گمنام تنگ می شود؛ غریبانه، “قانون اساسی” می خوانیم

ما هرگز دل مان برای خامنه ای دهه جنگ، تنگ نمی شود؛ خامنه ای تا ابد همان خامنه ای است

ما گاهی باید از خواص بابصیرت فتنه های پیچیده تشکر کنیم؛ من جمله از جواد لاریجانی

ما گاهی دل مان برای علی لاریجانی زمان اصلاحات، عصر صدا و سیما تنگ می شود  

اما از زحمات رئیس مجلس که ایشان هم به سبب پستی که دارند، وزیر رهبرند، تشکر می کنیم

همکاری مجلس محترم با دولت در طرح عظیم هدفمندی یارانه ها ستودنی است

اگر ایشان نسبتی با جریانات ضد روحانیت ندارد، چفیه به علی لاریجانی باز هم می تواند خوش بیاید

کدام جریانات؟… چه فلانی که نامه سرگشاده می نویسد و چه بهمانی که مسئله درست می کند

ما در فتنه های پیچیده بعدی، علی لاریجانی را همان می خواهیم که در فتنه ۱۸ تیر بود

ما گاهی دل مان برای “آقا محسن” خیبر و بدر زیاد تنگ می شود

در امتحانات بعدی اما “دکتر محسن رضایی” می تواند، همان سرباز خوب خط مقدم جبهه ها باشد

ما گاهی هم دل مان برای بچه بسیجی مشهدی جبهه ها تنگ می شود

با این همه تلاش قالیباف در شهرداری تهران و مدیریت خوب شان در این باره ستودنی است

در ابتلائات آینده بی شک قالیباف، مثل همان سال های جنگ، تار بصیرت در پود غیرت خواهد زد

ایشان هم وزیر و هم همشهری رهبر است و یک تار موی ولایت را، نه به دوست می دهد و نه به دشمن

ما را دعوایی نیست با کسی که ولایت فقیه را فصل الخطاب می داند؛ الا به اختلاف سلیقه

ما گاهی دل مان برای صراحت و شجاعت در زدن سران فتنه تنگ می شود

“الف” اما در کوران فتنه هشتاد و اشک در جدال با بازیچه های دشمن نمره عالی گرفت

کاش هم الان هم جهت گیری اصلی همه ما سران کفر و فتنه و نفاق باشد

مهمترین عبرت ما از فتنه ۸۸ این است:

انتخابات در جمهوری اسلامی باید اختلاف نامزدهای درون نظام باشد، نه دعوای انقلاب و ضد انقلاب

…و ما گاه که دل مان برای امام تنگ می شود؛ خامنه ای را نگاه می کنیم

این عکس فقط در قاب نیست؛ بلکه ایستادگی پای تمامی آرمان های انقلاب است

(( ….. ادامه گفت و گو ….. ))

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی:

در جامعه سالم، به جای دروغ و درگیری، پرسش و پاسخ مطرح می شود

* می شود برای این موارد، مشخصا  مصداق بیاورید. دوست دارم فضای دانشگاه در ایام فتنه را با نگاه جزئی تری باز کنید.
– من آن اوایل فتنه ۸۸ زیاد به دانشگاه ها می رفتم. به دانشجوی معترض اما وقتی حرف حساب بزنی، به خاطر همان حریت و هویتی که دارد، حرف تو را می پذیرد. به خاطر همین حریت و هویت اعتراض می کند و از روی همین ۲ عنصر، وقتی می بیند اعتراضش، نه به تقلب، که دارد به صورت رای اکثریت سیلی می زند، پا پس می کشد و به سران فتنه و البته به دشمن اصل کاری که بیرون مرزها نشسته می گوید؛ ما دیگر نیستیم. تا اینجا بودیم اما از اینجا به بعد نیستیم. ما به گمان تقلب آمده بودیم؛ دیگر نیستیم. ما ولو اینکه نسبت به خیلی چیزها موضع داشته باشیم، اما با شما نیستیم. ما با مردم هستیم و به هر کسی که رای دادند، خواه نامزد مورد حمایت ما باشد یا نباشد، ما هم می گوییم؛ “رئیس جمهور”. من خودم روزگاری دانشجو بودم و فضایی، اگر نه پیچیده تر، که لااقل، بسیار ملتهب تر از فضای فتنه ۸۸ را در کوران انقلاب تجربه کرده ام. برایم آشنا بود حرف هر ۲ گروه این دانشجویان. انگیزه شان. شور و شعورشان برای من چیز جدیدی نبود. این راه را من یک بار با همین پای خودم و با همین انگیزه و شور جوانی که دیروز داشتم و الان ندارم، تا آخر طی کرده بودم. من به دانشجوی امروز، جدای از اینکه کدام صف این جنگ نرم ایستاده بود، در درجه اول تصویری از آن اختناق رژیم ستمشاهی ارائه دادم که به نفع آمریکا، دانشجو و دانش آموز خودش را می کشت. می کشت و توی دانشجو اگر “مرگ بر دیکتاتور” می گفتی، باز هم می کشت. در دانشگاه گیرت نمی آورد، تو را و برادر و خواهرت را با گلوله آمریکا در میدان “ژاله” می کشت و پر می کرد این میدان را از “شهدا”. خوب یادم هست و این یادها را در ایام فتنه ۸۸ برای دانشجوی امروز به تصویر می کشیدم که ساواک حتی اذان مسجد دانشگاه تهران را مدیریت و کنترل و به عبارت بهتر اذان را هم سانسور می کرد که این اذان با این لحن، دیگر نباید از بلندگو پخش شود، چرا که روحیه دانشجو را تحریک به مبارزه می کند! این اذان پخش نشود و فلان اذان پخش شود و اصلا چرا باید اذان پخش شود؟! حد آزادی، یعنی عمق آزادی ما دانشجویان دیروز در رژیم پهلوی این چیزها بود! فریاد که بماند، حرف زدن ما در آن دانشگاه، اغلب به پچ پچ، در گوش هم شاگردی های مان می گذشت! فریاد را سال های سال درون سینه خود می کشیدیم و می کشتیم! ۲ سال ۵۶ و ۵۷ که فضا از دست رژیم در رفت، ورق اختناق به نفع آزادی ما برگشت و توانستیم کمی راحت نفس بکشیم و کمی راحت، اما باز هم به هزینه شهادت، فریاد بکشیم. هزینه الله اکبر توده های ملت در رژیم پهلوی، بر خلاف الله اکبر فلان بخش شمال شهر تهران در فتنه ۸۸ زمان جمهوری اسلامی، صدای هوندا ۱۲۵ جوانان جنوب شهری نبود، تانک بود. مسلسل بود. گلوله بود. حکومت نظامی بود. موتور بچه حزب اللهی های جمهوری اسلامی نبود، تیرباران رژیم دیکتاتور پهلوی بود. تا آخر عمرمان هر شعار “مرگ بر دیکتاتور”ی که ما امروز هم البته خطاب به دیکتاتورهای مخملی، سر می دهیم، در وهله اول، منظورمان رژیم دیکتاتور پهلوی است. عمده حرف های من به بچه های دانشجو همین حرف ها بود. ما آن زمان قبل از هر فریادمان در سال های ۵۶ و ۵۷ اول وصیت نامه می نوشتیم. این جور بود فضا. انقلاب اسلامی قبل از به ثمر رسیدنش زیاد خون داد اما خونی که انقلاب مخملی داد، آن ۷۲ پروژه شهیدسازی بود و یکی هم ندا آقاسلطان، با آن وضع! گیرم چند نفری هم حالا نه به دست نظام که به دست فتنه ای که در آن خشک و تر متاسفانه با هم می سوزد، به ناحق کشته شدند، این ۲ قابل مقایسه با هم است؟! الان مطالبه ملت از دستگاه قضایی، محاکمه فتنه گران فتنه ۸۸ است اما در رژیم طاغوت، مطالبه ما از آن حکومت نظامی، این بود که… نمی دانم چه شد یاد این شعر افتادم؛ “فریادمان بلند است، نهضت ادامه دارد، حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد”. الان هم “بهمن” نزدیک است؛ یادش به خیر!… خلاصه، من بیش از سخن گفتن درباره اینکه تقلب، اسم رمز آشوب باشد، این چیزها را به جوان دانشجو می گفتم. الان در نظام ما فلان جوان دانشجو بلند می شود و علیه رئیس جمهور در حضور رئیس جمهور، نه فقط سخن می گوید، که بعضا اهانت می کند. حتی به طرف منتخب اکثریت ملت، شی ای را پرتاب می کند و در جلوی نفر دوم کشور به لحاظ قانونی، نه فقط سیاست ورزی، که کارهای دیگر هم می کند و همین دانشجو مادام که مرزهای خطرناک را نشکسته، در حریم امن و امان نظام مظلوم جمهوری اسلامی به راحتی زندگی اش را می کند و اگر کسی به او بی جهت، شاید هم با جهت، اعتراضی کند، دستگاه قضایی ما سمفونی عدالت را علی وار می نوازد و از این فرد معترض، علیه هوادار نظام، دفاع می کند و بعضا حکم به نفع همین شخص صادر می کند. ما دانشجویان زمان شاه، چه دیدیم از حکومت پهلوی و دانشجوی امروز از نظامی که با خون ۳۰۰ هزار شهید آبیاری شده، چه دارد می بیند؟ ما از قعر دیکتاتوری به آن سوی دموکراسی رسیده ایم و می بینیم که آزادی در جمهوری اسلامی تا آنجا هست که فلان متهم به براندازی، علیه بهمان عمار جنگ نرم، اقامه دعوا می کند! که البته آزادی اینقدرش هم خوب نیست دیگر! عده ای زیادی شان می شود! زمان اصلاحات، فتنه ۸۸ را نمی گویم؛ چقدر علیه مقدسات، شعار داده شد؟ چقدر مطالب موهن نوشته شد؟ چقدر کاریکاتور کشیده شد؟ رژیم پهلوی روزنامه نمی بست که پس فردایش زنجیره وار، روزنامه دیگری بر همان مرام، اما نه با همان نام، درآید، زبان ها را می بست. تو را چند روز و چند هفته و چند ماه به هتل و یا زندان اوین نمی فرستاد، که از همانجا وبلاگت را آپ کنی، تو را برای همیشه تبعید به آن دنیا می کرد و رهسپار دریاچه نمک می کرد. خوب است برخی از سران فتنه، هنوز خاطرات شکنجه های قرون وسطایی زندان شاه را به یاد دارند و نظام مظلوم ما را متهم به دیکتاتوری می کنند. بعضا فتنه سرایان، آنها که عمرشان به شکنجه های ساواک قد می دهد، آنقدر که علیه جمهوری اسلامی بیانیه دادند، علیه رژیم شاه نامه ننوشتند؛ آن زمان با معترض چگونه برخورد می شد و الان با محاربی که از آمریکا خط می گیرد، دلار هم می گیرد، چگونه معامله می شود؟! خوب است فتنه گران اگر دین ندارند و اگر آزادگی هم ندارند، لااقل وجدان خودشان را قاضی کنند. بعد از جمهوری اسلامی، همچنان که قبل از جمهوری اسلامی، معلوم نیست، “حکومت نظامی” باشد و یا “نظام حکومتی” که بر اساس حکمت، مصلحت، عدالت و عزت با همه حتی با فتنه گران برخورد می کند و آنقدر هم هوای مخالف خود را به ضرر مدافع خود دارد که سید شهیدان اهل قلم بردارند و این جمله را بنویسند که؛ در جمهوری اسلامی، آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها. این کجا و آن ناکجا آباد اختناق کجا که تو برای مطالعه یک کتاب، برای حمل یک جزوه از امام، یابد ۵ سال زندان می رفتی، البته اگر همان شب اول زیر شکنجه ساواک، به شهادت نمی رسیدی! من اینها را به دانشجویان می گفتم. البته شنیدن کی بود مانند دیدن. حسین آقا! شما برای یک لحظه هم نمی توانید آن شرایط را درک کنید. می خوانید و می شنوید و آگاهی پیدا می کنید و بصیرت تان را بالا می برید اما هرگز نمی توانید درک کنید. خود شما نامه می نویسی خطاب به رئیس قوه قضاییه این نظام، و تقریبا هر چه در دلت است و تشخیص داده ای که درست است، با نهایت تند و تیزی به ایشان می نویسی و بعد دوستانت در فضای سایبر از جنابعالی درست یا نادرست قهرمان می تراشند و بعد ۲ هفته وبلاگت بسته می شود و باز می شود و همین الان هم داری آزادانه می نویسی. من اینجا کاری با خاستگاه مطالبه تو ندارم ها! اما در رژیم پهلوی نامه ای مثل نامه تو به یکی از ۳ نفر اول مملکت، جدای از اینکه از چه زاویه ای نوشته شده باشد، من نمی توانم تصور کنم با چه حکمی روبرو می شد! مخلص کلام، باید قدر این نظام را بدانیم؛ چه عاشقانه دوستش داشته باشیم و چه کینه توزانه مخالفش باشیم. فرقی نمی کند؛ در هر صورت باید قدر نظام را بدانیم و به خاطر نعمت جمهوری اسلامی، سجده شکر هر روزه، اوجب واجبات است، البته بعد از اول فریضه حفظ نظام. اینکه تو به راحتی، علیه نفر اول مجری عدالت در این کشور نامه می نویسی و اینکه من به راحتی به دانشگاه می روم و اینکه فلان دانشجو در روزهای اول فتنه، متاثر از بیانیه های موسوی که ایشان هم به راحتی بیانیه می نویسد، به طرف من کفش پرتاب می کند و اینکه من به راحتی می گویم؛ صاحب این کفش بیاید و بعد از جلسه کفش خود را بگیرد، این به خدا سجده شکر دارد. گیرم فلان قاضی هم در گوشه ای از قوه عریض و طویل قضاییه، حکمی به غلط دهد و بر تن فلان عمار، شلاق تجویز کند؛ باز هم آنقدر آزادی هست که تو برداری و مطلب “لطفا به کاوه شلاق نزنید” را بنویسی و آن دیگری به خاطر یک حکم غلط، کل قیصریه را به آتش متن گرم خود بسوزاند. کجا زمان شاه چنین بود؟ در کدام کشور که ادعای دموکراسی دارد، چنین است؟ در غرب، کاریکاتور آزادی هست، خود آزادی نیست. تو می توانی علیه چشم چرانی های بیل کلینتون، داستان های منفی ۱۸ بنویسی اما آیا می توانی به کارتل های صهیونیستی که دولت آمریکا را اداره می کند، از گل نازک تر بگویی؟ حکومت جمهوری اسلامی را نهضت امام حسین اداره می کند. فتنه ۸۸ را نمی گویم؛ در عصر اصلاحات همین آقای خاتمی، چند بار علیه قیام عاشورا مطلب نوشته شد؟ چند بار؟ الان وزیر ارشاد دولت خاتمی کجاست؟ آمریکا هم آیا اجازه می داد که چنین فردی اصلا به رئیس جمهوری برسد، که حالا بخواهد چنان فردی را وزیر ارشاد خود کند، که بعد طرف بیاید مثلا در همین ایران و علیه نبود آزادی در آمریکا با صدا و سیما گفت و گو کند؟! بصیرت را بصیرت را بصیرت را… که این همه رهبر تذکر بصیرت می دهد، تدبر در همین امور است. من در دانشگاه همین حرف ها را می زدم و از قول رهبر می گفتم؛ دل جوان دانشجو، مستعدترین جا برای قبول حق است. یعنی همان جوان دانشجویی که در بیت رهبری، جلوی رهبر بلند می شود و به اعتراض سخن می گوید، از نظر “آقا” همین دوست عزیز، مستعدترین فرد برای پذیرفتن حقیقت است، چون جوان است و دانشجو. چون دل زلال دارد. بنابراین او را هم درست مثل یکی چون شما، نباید آزرده خاطرش کرد. باید تحملش کرد. باید حرفش را شنید و جوابش را مستند و مستدل داد. لذا گاهی که آن اوایل به کرات، و امروز به ندرت، فلان دانشجو بلند می شود و حرف هنجارشکن، نه علیه من، که علیه مقدسات می زند، من همان جا یاد آن جمله “آقا” می افتم و بر اساس همان جمله، نه با حرف هنجارشکن آن دانشجو، که با یک دل مستعد قبول حق، سخن می گویم. با فطرت او سخن می گویم. نتیجه هم گرفتم. نتیجه این کار را با همین چشمان خودم دیدم. معروف بود مثلا که فلان دانشگاه، بعضا دانشجویان شر و شوری دارد و خیلی اوضاعش ملتهب است، اما جلسات ما در این دانشگاه ها بعضا از دیگر دانشگاه ها آرام تر برگزار شد و اگر در چنین دانشگاهی، یک بار اوایل فتنه رفتم و یک بار مثلا همین ۳ ماه پیش، این جلسه دوم بسیار آرام تر از جلسه اول برگزار شد… ببینم؛ تو نمی خواهی سئوال بپرسی؟ اینکه شد سخنرانی پسر!
* اما سخنرانی جالبی بود! گاهی بهترین سئوال مصاحبه کننده از مصاحبه شونده، سکوت است؛ وقتی که می بینی حضرت استاد، گرم حرف زدن شده. اما آقای هرندی! من هم بی ارتباط با فضای دانشگاه نیستم و نسبت به عمده این جو آرام که شما گفتی، همین احساس شما را دارم ولی حس دیگری به من می گوید؛ بخشی، ولو بخش کوچکی از این فضای آرام، نه حالا صرفا در دانشگاه، کلا عرض می کنم…
– این که شد همان “کلا به شما که عرض می کنم”…؟!
* بله دیگر!… از بس گفتیم و نوشتیم؛ بدجوری ورد زبان مان شده این جمله قصار! بگذریم؛ من فکر می کنم همه متوهمین، آنطور که مورد پسند ماست، اصلاح نشده اند. البته این بحث من خارج از فضای دانشگاه است. فکر می کنم بخشی از این جو آرام، آرامش قبل از طوفان است و یا آتشی که زیر خاکستر بی عرضه بودن سران فتنه و اقتدار نظام، خوابیده است. من فکر می کنم سکوت عده ای، بعضا ناشی از تاکتیک خودشان است و نه اصلاح شدن شان توسط افردای چون شما. برخی ها فکر می کنم، در این مقطع، برای شان ناآرام کردن فضا، صرف سیاسی ندارد، بلکه می خواهند در فتنه پیچیده بعدی با انرژی مضاعف، فتنه مضاعف کنند. چاره ما بصیرت مضاعف است. عدالت مضاعف است. چاره ما چیست؟ همت مضاعف یا مصلحت مضاعف؟!
– بله، من هم این را به نوعی قبول دارم اما این فضایی که شما گفتی، بیشتر مال بیرون دانشگاه است. در دانشگاه هم هست، اما نه به اندازه بیرون. حرف من این است که جذب حداکثری حتما شامل حال دل های مستعد برای قبول حرف حق می شود. لابد می شود که نتیجه می دهد. گفتم که؛ در دانشگاه، طرف حساب من سینه های پر از کینه نیست، دل های پر سکینه ای است که برای قبول حق از همه مستعدترند. برای من خیلی ارزش دارد، حریت و هویت جوان دانشجویی که اول قبول نمی کرد که در جنوب و حاشیه تهران، رای احمدی نژاد از موسوی بیشتر است، به هیچ وجه قبول نمی کرد اما وقتی دید که من و امثال من به جای سفسطه، داریم مستند و مستدل حرف می زنیم، قبول کرد برای اینکه حقیقت برایش روشن شود، به جای جنوب تهران، مسافرت کند به روستاهای کرمان و خودش با چشم خودش ببیند که من اشتباه می گفتم؛ احمدی نژاد در مناطق محروم و میان توده های مظلوم و جنوب شهر و اسلام پابرهنه ها، نه ۹۰ درصد که ۱۰۰ درصد آرا مال اوست. لذا مسافرت این ۳ دانشجو به کویر نبود؛ به مدینه فاضله بود. به کشف حقیقت بود. به بصیرت بود. سفر به جایگاه مستعد برای پذیرش حرف حق بود. آن ۳ عزیز و بسیاری از دانشجویان به فطرت خودشان، سرکی کشیدند و بصیرتی تازه کردند. البته واقعیت را بگویم؛ بودند عزیزانی که بعد از این مشاهدات هم معتقد بودند ما برای رای ندادن به احمدی نژاد دلایل دیگری داشتیم که هنوز هم برخی از آن دلایل را داریم اما تقلب، الحق که دروغی بیش نبوده و نیست. این ۳ دانشجو یکی شان همان شب با اینکه هنوز بخشی از مواضع سیاسی خودش را داشت، اما زنگ زد و گفت: من از شما تشکر می کنم. به حقیقتی پی بردم که تا الان نمی دانستم؛ احمدی نژاد با رای اکثریت و در انتخاباتی سالم به ریاست جمهوری رسیده. این اذعان به حقیقت و کوتاه آمدن از موضعی که خیال می کردی درست است، خیلی ارزش دارد. گاهی امثال ما باید دمی با خودمان خلوت کنیم، که چند نفر را تا الان توانسته ایم با بهره از عنصر بصیرت افزایی و به کمک و عنایت خدا، رهنمون به حقیقتی کنیم، که طرف حسابش، فکر می کرد آن حق، باطل بوده و آن رای راست و درست، تقلب؟ ما از آنان که مشمول جذب حداکثری می شوند، چند نفر را جذب کرده ایم؟ به این مسائل هم بد نیست گاهی فکر کنیم. فرق جوان دانشجوی ما، با برخی از سیاستمداران در همین جاست که مشخص می شود. عده ای از سیاستمداران ما با علم بر رای اکثریت، بر طبل تقلب کوفتند و به مردم و به دانشجویان دروغ گفتند. کسی که در روز روشن، به این بزرگی دروغ بگوید، البته مستوجب دفع حداقلی است. مهمترین نقطه مقابل شارلاتانیسم فتنه گران اصل کاری، شهامت دانشجویان با وجدانی است که در جهت طلب حق، تلاش می کنند و حق را از باطل، با آنکه به هم آمیخته باشد، تمییز می دهند. من الان البته با برخی از اساتید هم نشست هایی دارم. آنها هم به مدد سعی خود برای کشف حقیقت، بعضا آن حرف های زمان فتنه ۸۸ را تکرار نمی کنند، حالا شاید سئوال شان این باشد؛ اگر فلان جا، به گونه دیگری عمل می شد، بهتر نبود؟ این سئوال خوبی است اتفاقا. این یعنی جامعه سالم که در آن به جای دروغ، سئوال و جواب، پرسش و پاسخ مطرح می شود. در چنین محیطی، میکروب سیاسی نمی تواند بهداشت فرهنگی و فکری مردم را مخدوش کند. در چنین فضایی، عنصر بصیرت، پیکر جامعه را از میکروب دروغ، از نیرنگ رنگ ها و از سم دیکتاتوری واکسینه می کند. جوانی ما که صرف شعار مرگ بر دیکتاتور شد اما این شعار، شعار همه عمر ماست. تا روزی که کسی فکر کند ۱۳ از ۲۴ بزرگتر است، ما می گوییم مرگ بر دیکتاتور! مرگ بر دیکتاتور شعار انقلاب اسلامی بود و شعار جمهوری اسلامی علیه مدل کاریکاتوری از خودش هم هست! مدل کاریکاتوری جمهوری اسلامی، همان نظام طاغوت است و بازیچه های دست آمریکا، امروز هم باید مرگ بر دیکتاتور ملت را تحمل کنند و قبول کنند که نپذیرفتن رای اکثریت، و شاخ و شانه کشیدن علیه ملت و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر دادن، همه اینها دیکتاتوری است. جمهوری اسلامی به دیکتاتورها چه کوچک و چه بزرگ، چه داخلی و چه خارجی باج نمی دهد.
* اما من یک چیزی می خواهم بگویم؛ در همین فتنه ۸۸ من و شما، مگر با استدلال و دلایل منطبق بر حقیقت و با اشاره به رای اکثریت، ادعا نمی کردیم و نمی کنیم که تقلب حرف مفت بود؟… جواب بدهید!
– بله خب!
* یعنی حرف فرقه سبز، دروغ و حرف جنبش پابرهنه ها، راست بود.
– این هم بله!

۲ طرح جلد از “میثم” برای آن روز که “نه ده” قرار بود “قطعه ۲۶” نامش باشد؛ یادتان هست؟

قسمتی دیگر از گفت و گوی اختصاصی قطعه ۲۶ با محمدحسین صفارهرندی

قطعه ۲۶: چرا رسانه های جریان خودی عدد ۲۴ را فدای ۱۳ و  عدد ۴۰ را قربانی ۲۴ می کنند؟!

 وزیر سابق ارشاد: این را قبول دارم اما مقصر رسانه های ما نیستند؛ خود انقلاب اسلامی است!؟

وزیر رهبر:

۱- انقلاب اسلامی نشان داد دنیا بسیار بزرگ تر از دهکده جهانی مک لوهان است.

۲- انقلاب اسلامی کاری کرد، ساعت جهان به نفع ملت ها و درست، وقت را نشان دهد.

۳- انقلاب اسلامی ۳۰ سال عقبه رسانه ای دارد اما پیامش به گوش دنیا رسیده است.

۴- انقلاب اسلامی هیچ گونه اشرافیتی را برنمی تابد و ملت ها از همین خوش شان آمده.

۵- انقلاب اسلامی تا وقتی هست، فتنه دشمن علیه نظام هست و تمامی ندارد.

۶- انقلاب اسلامی قطاری است که در ریل دشمن اما به میل الهی خودش حرکت می کند.

(( ….. تکمله ای بر سوتیترهای گفت و گو ….. ))

این هم قطار انقلاب اسلامی. روی ریل. در حرکت. ساده تر از کوه، جاری تر از رود، زیباتر از شقایق…

انگار “قایق عاشورا” در هور… جایی همین نزدیکی، اما خیلی دور

و این هم مولا و سرور و سالار ما؛ خامنه ای

من از آنهایی که از نظام بریده اند، یک سئوال خیلی روشن دارم… موضوع انشای شان

وقتی از سیما، صدای “ماه” را می شنوید، فکر جواب “خورشید” را هم کرده اید؟!

لطفا چیزی ننویسید؛ من به همه تان پیش پیش “صفر” می دهم؛ “منفی معرفت” گرفتید بی معرفت ها

* من از شما به عنوان کسی که در حوزه رسانه در مقام عمل کار کرده اید و در باب نظر هم نظرتان بالطبع، صائب است، سئوال می کنم که در رسانه های جریان خودی، در همین رسانه ملی، در کیهان و جوان و وطن امروز و ایران، در همین سایت هایی که علیه فتنه گران بودند، در همین وبلاگ من و خیل کثیری از همسنگران، سرچ کنید؛ چند بار کلمه باطل “جنبش سبز” -نه حالا فرقه سبز!- آمده، چند بار کلمه حق “گروه پابرهنه ها”؟! –نمی گویم جنبش پابرهنه ها!- شما جست و جو کنید چند بار در رسانه های خودمان، کلمه ۱۳ میلیون آمده، چند بار ۲۴ میلیون؟! من باور دارم که در عرصه رسانه های خودمان هم احمدی نژاد از موسوی مظلوم تر بود و اصل نظام از احمدی نژاد! من خودم این یکی را بررسی کرده ام؛ در رسانه های جریان خودی کثرت آرای “آری” ۴۰ میلیونی به اصل نظام، تقریبا خمس عدد اقلیت ۱۳ میلیون و ثلث عدد اکثریت ۲۴ میلیون بود. آیا این دردآور نیست؟! ما انگار خودمان هم قبول نداریم که ۲۴ از ۱۳ و ۴۰ از هر ۲ی این اعداد و اصل نظام از جمع رای اقلیت و اکثریت، بزرگ تر است و انگار خودمان هم داریم به نفع فتنه گران با ۲۵۰۰ ماهواره جاسوسی، و آن همه بوق دروغ پر زرق و برق، همدردی می کنیم و مخالفی که لااقل تا مقطع انتخابات، اختلاف مان با او درون خانوادگی بود اما در انتخابات شکستش دادیم، در مقام عمل رسانه ای خود، داریم به داور می گوییم که بی زحمت، دست ما را بالا نبر، بگذار تقیه کنیم! جناب استاد! ما ۴۰ میلیون برگه رای داشتیم که نتوانستیم از آن استفاده کنیم و به صورت دشمن سیلی بزنیم. جالب اینجاست؛ درباره آن ۲۴ و ۱۳ دشمن ادعای تقلب داشت و درباره اصل این ۴۰ میلیون رای “آری” که ۳۰ سال پس از استقرارش، پای نظام ریخته شد، تقریبا هیچ کدام از دشمنان و سران فتنه و نفاق و چه و چه، احدی حرف از تقلب نزد! اینجا را احتمالا رسانه های خودمان در حق فتح عظمای خودمان، تقلب کردند!! آن دانشجویان محترم هم در کرمان، پی به این بردند که ۲۴ از ۱۳ بزرگ تر است اما به کجا باید سفر کنند تا بفهمند که ۴۰ میلیون رای، بعد از ۳۰ سال از پیروزی یک انقلاب، یعنی چه؟! آقای هرندی! نیمه شبی که متن “من مستاجر نیستم؛ خانه ام بیت رهبری است” را نوشتم، ساعت ها قبلش در همین افکار غوطه ور بودم و وقتی مخم دیگر داشت سوت می کشید، نمی دانم چه شد که چشمم به تصویر “بابااکبر” روی دیوار افتاد و باز هم نمی دانم چه شد که ۲ رکعتی نماز خواندم و بعد دیدم که نوشته، خودش دارد می آید… “چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه”… این را تا به حال جایی نگفته بودم ها! ببینید؛ ما چرا باید در راه دفاع از حقانیت این نظام مظلوم جمهوری مقتدر اسلامی، این همه با خودمان تعارف داشته باشیم؟! چرا وقتی که از دشمن، سیلی آشوب عاشورا می خوریم، باید تا بناگوش صورت مان سرخ شود اما وقتی در ۹ دی به دشمن سیلی حیدری می زنیم، پس فردا تیتر یک روزنامه های جریان خودمان این است: “ملت و مسئولین ۲ نقطه: به قرآن ساندیس نخورده بودیم!” حرف من این است؛ دعوای فتنه ۸۸ سر ساندیس بود یا اصل جمهوری اسلامی؟! من دارم به جای شما حرف می زنم!
– من همه حرف هایی که الان زدی قبول دارم اما برای این قبول داشتن، دلیل خودم را دارم، نه دلیل تو را.
* یعنی این همه که گفتم، قبول دارید اما خب دیگر، طبیعی است! کاری اش نمی شود کرد؟! یعنی بسوزیم و بسازیم؟!
– با یک سری مقدمات، بخش مهمی از چیزهایی که گفتی، همین گونه است و من هم به این حرف ها اعتقاد دارم اما بخش مهمی از این مسائل، دست من و شما نیست. یعنی دنیایی که پول و رسانه و ابرقدرتی و چه و چه دارد، نمی خواهد دست من و شما باشد. به این هم ربطی ندارد که حالا ما در عرصه رسانه، حرفه ای و زیرک هستیم یا نه.
* اما اگر حرفه ای و زیرک باشیم، در بازی ای که ۶ بر هیچ از دشمن جلو هستیم و بازی هم تمام شده، بعد از مسابقه، عذاب وجدان نمی گیریم که چرا گلرمان قدش ۴ سانت از دروازه بان تیم حریف، بلندتر بود! و این نامردی بود! ما از بس بچه های خوبی هستیم، دوپینگ کردن بازیکن تیم حریف به دیکته زهرماری جرج سوروس را نمی بینیم و در عوض، در این اندیشه ایم که ساندیسی که البته به ما هم نرسید، نکند سیبش قرمز بود و این بر خلاف اصول بازی جوانمردانه است!
– این حرف ها را هم قبول دارم!
* این قبول داشتن فایده ندارد! البته می بخشیدها!
– پس اگر اجازه بدهی، آن مقدماتی را که گفتم، بگویم؛ شاید متقاعد شدی. ببین حسین! جمهوری اسلامی در نظام جهانی با این مختصات و مشخصات، یک بدعت است. جمهوری اسلامی، دنباله طبیعی برای اتفاقات ۲۰۰ سال پیش جهان به این سو نیست. بر اساس منطق بشری، انقلاب اسلامی اصلا نباید به پیروزی می رسید. حواست با من هست؟… فلش نمودار تحولات دنیا تا قبل از انقلاب اسلامی، به همان جهاتی می گشت که باب میل جهان گشایانی بود که نمرود و چنگیز و اسکندر پیش شان هیچ بودند. جمهوری اسلامی زد زیر میز بازی و جهت این فلش را با همان تخسی گری که خودت گاهی می نویسی، به سلیقه خودش که در امتداد همان سلیقه اولیای الهی بود، تغییر داد. دهکده دنیا، ساعت خوشگلی بود که روی مچ کدخدا بسته شده بود و داشت وقت را به نفع شرق و غرب نشان می داد؛ انقلاب اسلامی با این ساعت، کاری کرد که زمان را درست نشان دهد؛ هر چه هست، نه به نفع جهان خواران. این از صد تا ناسزا برای ابرقدرت ها بدتر بود. انقلاب با دهکده جهانی جناب مک لوهان بدکاری کرد و به کدخدای این دنیا فهماند، این جهان، آنقدرها هم که تو فکر می کنی، کوچک نیست، که بشود مثل یک روستا اداره اش کرد. انقلاب اسلامی، سازی مخالف نظریه پردازانی کوک کرد که تا مقطع انقلاب، یعنی ۲۰۰ سال را درست پیش بینی کرده بودند اما انقلاب اسلامی را هنوز هم دقیقا نفهمیده اند که چه بود و چه کرد و اصلا چه شد! این همه را گفتم اما این را هم اضافه کنم که انقلاب اسلامی به یک معنا تنهاست و اینها که تو گفتی، همه شرح همین تنهایی است. یک ۲۲ بهمن ۵۷ است و یک روز ۹ دی ۸۸ در برابر این ۲ روز اما ۲۰۰ سال نقشه خوابیده. عقبه خوابیده. فکر و برنامه ریزی خوابیده. اینجاست که خیلی هم به این ربطی ندارد که تو به درست بگویی؛ ۹ دی، ساندیس که خوردم، هیچ، ۲۲ بهمن نوشابه و ساندویچ هم می دهند و یا آن دیگری به نادرست بعد از حماسه ۹ دی و در عرصه رسانه، در زمین دشمن بازی کند. بخشی از قصه مظلومیت ما، اولا دست خود ما نیست، ثانیا، این خودش بخشی از حقانیت ماست. قسمی از مشروعیت ماست. جمهوری اسلامی اگر این همه تنها نبود، شعار “مرگ بر آمریکا” هرگز جهانی نمی شد. اقتدار ما ریشه در مظلومیت ما دارد. دارم روی جملات دقت می کنم ها! گاهی تو مظلوم هستی، برای اینکه به ظالم رو داده ای؛ اینجا مقصری. اما گاهی مظلومیت تو از جنس مظلومیت “حسین” است و از بس که زیباست، طعنه به اقتدارت می زند. انقلاب اسلامی علی القاعده در این جهان آلوده به ظلم، نباید به ثمر می نشست، اما حالا که به ثمر نشسته و ۳۰ سال است که هر روز محکم تر و مقاوم تر از روز قبل شده، و دشمنانش ذلیل تر و زبون تر از گذشته، جرم بزرگی مرتکب شده که تاوانش، محرومیت از بسیاری مواهب مادی و رسانه ای است. مواهبی که دست ابرقدرت هاست. از جمله مهترین این مواهب همین رسانه است. این رسانه تجمع ۵۰ نفری در فلان کشور اروپایی علیه نظام را به خوبی برای دنیا انعکاس می دهد، آنقدر خوب و قشنگ که توی بیننده بی. بی. سی گمان می بری با یک تجمع ۵۰۰ هزار نفری طرفی! اما همین ارباب رسانه ها ۹ دی ملت ما را که به وسعت مساحت تمام خیابان های انقلاب اسلامی سراسر کشور بود، تقلیل می دهند به اجتماع ۱۰۰ هزار نفری که همه را هم با اتوبوس و از فلان شهر به بهمان شهر آوره بودند. این یعنی تو بابت ۲۲ بهمن ۵۷ هنوز باید تقاص پس بدهی و حتی ۹ دی ۸۸ هم اگر می بینی که در رسانه های دنیا تحریم می شود یا نیش و کنایه می شنود، در اصل دارد جور همان ۲۲ بهمن ۵۷ را می کشد که چرا و به چه حقی باید مثلا… مثلا… “دیو چو بیرون رود، فرشته در آید؟!” مثلا همین! ما با دنیا همچین قراری نداشتیم که شاه آمریکایی ها را فراری دهیم و به جای آن خمینی خودمان رهبرمان باشد. این است که می بینی دیوهای عالم با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری دارند. انقلاب اسلامی با ۲۰۰ سال جهانی که داشت عین ساعت کار می کرد، اما فقط به نفع ابرقدرتها، وقت را نشان می داد، خیلی بد تا کرد! جمهوری اسلامی، حرف تازه ای در جهان بود که مع الاسف نمی توانست از جهان پیرامون خود، که زمامش قرن ها بود دست ابرقدرتها بود، برای خودش شاهد و گواه بیاورد. با شعار “استقلال، آزادی؛ جمهوری اسلامی” خود به خود دست تو از حمایت شرق و غرب و شمال و جنوب، خالی می شود. با شعار “نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی”، تو تمام قدرتهای کوچک و ابرقدرتهای بزرگ را از خودت رنجانده ای. اینجا تنها شاهد تو و تنها کسی که می تواند به انقلاب اسلامی کمک کند، ذکر “توکلت علی الله” است و لاغیر، که این دنیا به تو حتما “شر” می رساند اما “خیر”، خیر! تو به عنوان توی انقلاب اسلامی، تویی که بر خلاف جهت آب داری شنا می کنی، اول انقلاب ناچاری یک حوزه هنری راه بیاندازی و برای فرهنگ و هنر، از صفر تا صد تعریف نو بنویسی، چرا که فرهنگ و هنر این جهان ماشین زده، تعریفی دارد که با ماهیت انقلاب اسلامی در تعارض کامل است. هنر انقلاب اسلامی کجا و فرهنگی که بر اساس شهوت و خشونت، اثر هنری ارائه می دهد، کجا؟! کدام هنر این انقلاب با کدام فیلم هالیوود، فقط یک خط، یک کلمه موانست دارد؟! در عرصه رسانه هم وضع مظلومیت انقلاب اسلامی همین است. شما یک روزنامه را قبل از انقلاب به من نشان بده که بر اساس همین حرف هایی که الان ما داریم با هم می زنیم، در آمده باشد؛ نیست! شما با کدام پشتوانه رسانه ای، با کدام عقبه می خواهی به جنگ بنگاه های شایعه پراکنی غرب بروی؟! کدام دروغ را جواب بدهی، کدام شایعه بماند؟! اول انقلاب، عده ای از سیاسیون ما که دستی هم بر هنر به خصوص هنر نویسندگی داشتند، جمع شدند و با مدیریت رهبر انقلاب، روزنامه جمهوری اسلامی را راه اندازی کردند. عقبه رسانه ای نظام جمهوری اسلامی، فقط ۳۰ سال است. عقبه مطبوعاتی نظام جمهوری اسلامی، هم سن خود انقلاب است. عقبه رسانه ای و مطبوعاتی دشمنان این انقلاب چیست؟ و چند سال است؟ قطار انقلاب اسلامی، روی ریلی دارد به میل خود و نه به ساز دشمن، حرکت می کند که دشمنانش این ریل را درست کرده اند. این هم اوج اقتدار و هم اوج غربت ما را می رساند. ریل ساخت دشمن است، قطار ساخت دشمن است، سوزن بان هم هر زمان که عشق آمریکا و اسرائیل بکشد، کار می کند، مابقی ساعات شبانه روز یا خراب است و یا به لج قطار انقلاب اسلامی، باز و بسته می شود! با این دست تهی، اما تو با انقلاب اسلامی، داری به آن سمتی حرکت می کنی، که دقیقا مخالف جهت حرکت دشمن است. دشمن تو به انسان محوری فکر می کند و تو به خدا محوری. دشمن تو به انسان منهای خدا می اندیشد و تو به خدا منهای ابلیس و به کدخدا و به جناب آمریکا هم لقب “شیطان بزرگ” می دهی و به این هم قانع نیستی! می گویی؛ “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!” آمریکا تا قبل از انقلاب، حتی اگر جایی هم مقاومتی دیده بود، اما دشمنی چنین استوار به عمرش تجربه نکرده بود. ابرقدرت ها همچین چیزهایی ندیده و نشنیده بودند. تو وقتی علیه این همه ابرقدرتی و این همه زور و این همه رسانه و این همه عقبه، خروج می کنی، باید فکر بضاعت خودت هم باشی. باید تاوانش را هم پس بدهی. نق هم نزنی. امام فکر بضاعت کم انقلاب اسلامی در مواجهه با این همه دشمن که برای کل تاریخ، خواب های خطرناک دیده بودند و حتی پایان تاریخ را هم با سکانسی خنده دار به نفع لیبرالیسم، از قبل نوشته بودند، کرده بود. امام دید “که مهتری گر به کام شیر در است”، باید خطر کند و با همان دست خالی، برود و ز کام شیر بجوید. اینجاست که امام از یک سو می گوید؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد و آزادی خرمشهر مافوق دست انسان است و از دیگر سو خروش برمی آورد که جنگ ما جنگ فقر و غنا بود و جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از عالم. رفع فتنه از کل عالم، شعاری است که برای ابوسفیان های روزگار ما خیلی گران است و تو را در شعب تحریم رسانه ای، تهدید سیاسی، ۸ سال جنگ تحمیلی و ۸ ماه جنگ به قول تو؛ تحلیلی، به همین مظلومیتی می کشاند که شما در سئوال خود بخشی از این مظلومیت را بیان کردی اما من با اینکه این مظلومیت را قبول دارم ولی بیان نمی کنم چرا که “مهتری” ممکن نیست الا به همین “مظلومیت”. لذا جمهوری اسلامی لازمه اقتدارش، همین مظلومیت زیباست که یک جهان پشت دشمن توست و گاهی آه از نهادت بلند می کند اما در عوض، کاری هم نمی تواند بکند. بنابراین با اینکه توی انقلاب اسلامی مظلوم هستی اما حق نداری به خاطر این مظلومیت بترسی. جنس این مظلومیت، طوری است که به غرور مثبت و به شجاعت ختم می شود، نه به ترس. توی انقلاب اسلامی می بینی با اینکه مظلوم هستی اما موسس یک راه جدید در جهانی و حرف تو آرام آرام مشتری های خودش را دارد پیدا می کند و کار را به جایی می رساند که در مرکز تمدن غرب، وقتی صدایی به نشانه اعتراض علیه باطل بلند می شود، تمثال امام خمینی و حضرت “آقا” دست معترضین است. آیا آن مظلومیتی که منتج به این نتیجه غرورآفرین می شود، لازمه بدیهی اقتدار ما نیست؟ روزی کسی صدای انقلاب اسلامی را آنقدرها که باید جدی نگرفت اما از صدقه سر همین مظلومیت، امروز ملت ها و دولت هایی که اسوه شان در ایستادگی علیه ابرقدرت ها، جمهوری اسلامی است، یکی ۲ تا نیستند. لذا ما با این عقبه اندک رسانه ای و یا به قول تو با این همه غیر حرفه ای بودن در رسانه، می بینیم که در این نبرد نابرابر رسانه ای، اوضاع مان به نسبت روزهای اول و سال های اول انقلاب خیلی بهتر است و اصلا قابل مقایسه نیست. الان گاهی فلان سایت که رسما توسط سیا اداره می شود، علیه جمهوری اسلامی ادعایی را با صدای بلند و در سطحی وسیع پخش می کند و در عوض، ما وقتی جواب این دروغ را با پیام حق خود می دهیم، کامنت های همان مطلب را که می خوانی، می بینی ۵۰ درصدش به نفع ما و ۳۰ درصدش بی طرف و فقط ۲۰ درصد جانب موضع آن سایت را گرفته. ما اگر پیام مان رسانه ندارد اما قدرت نفوذ پیدا کرده و از این مهمتر گاهی شما مثلا در همین فتنه ۸۸ می بینی که رسانه دشمن دقیقا دارد در زمین جمهوری اسلامی بازی می کند و دروغی علیه ما می گوید که در اثبات آن دروغ در افکار عمومی دنیا می ماند و کار دشمن را به جایی می رساند که الان دیگر آمریکا هرگز آن قدرت زمان اول انقلاب را ندارد. می آید در همسایگی ما شر صدام را برای همیشه از سر منطقه کم می کند اما قادر نیست، دولتی باب میل خود در عراق مستقر کند و برعکس، دولتی باب میل جمهوری اسلامی در عراق مستقر می شود. این است که می گویم دشمن عمدتا از سر جهل خود، عمدتا دارد در زمین ما بازی می کند. البته اقتدار جمهوری اسلامی تازه شروع شده. باش تا صبح دولتش بدمد. آن مقدماتی که می خواستم بگویم، اینها بود!
* ترجمه همین تحلیل در عرصه داخلی، لابد این می شود؛ با اینکه رسانه های مخالف ما و بعضا خود ما زیاد از فرقه سبز به عنوان جنبش سبز یاد کردیم و کم از جنبش پابرهنگان سخن گفتیم اما در عالم واقع، چیز دندان گیری از جنبش و یا فرقه سبز الا اینکه خانم رهنورد مدعی رهبری جریان بازیچه دشمن شده، باقی نمانده!
– قطعا همین است. ادبیات رایج ۲۰۰ سال قبل ما، این ۲۰۰ سال که می گویم منظورم بعد از تشکیل شدن دولت-ملتهای مدرن است که جملگی مروج ارزش های اشرافی اند؛ چه حالا از جنس اشرافیت سوسیالیستی، چه اشرافیت لیبرالی. انقلاب اسلامی خروج از این ارزش های اشرافی است. دل توده ملت ها به ضدیت با اشرافی گری مدرن، جواب مثبت می دهد، چرا که از این ارزش های دروغین، صدمات فراوان دیده. الان دنیا استعداد یک کار سازماندهی شده علیه اندیشه های مبتنی بر اشرافیت ابرقدرتها را کاملا دارد. عَلَم این حرکت دست جمهوری اسلامی است. آمریکا از ترس همین علمداری نظام  جمهوری اسلامی است که با چنین وسعتی به منطقه ما آمده تا بلکه حتی المقدور جلوی نفوذ بیشتر پیام حق ما را بگیرد. آن اشرافیت هم که گفتم، اگر تا قبل از فتنه ۸۸ زیرشاخه های اقتصادی داشت اما در گرماگرم این فتنه معلوم شد که ما یک جور اشرافیت علمی-معنوی هم داریم که طرف، از موضع جایگاه بالاتر فکری-معنوی، به دیگران فخر می فروشد و تبختر می ورزد که آیا رای من درس خوانده با سواد و معلومات با رای فلان عوام حاشیه نشین، یکی است؟
* البته در فتنه ۸۸ “اشرافیت سابقه” هم خودی نشان داد.
– نام دیگر این اشرافیت، “اشرافیت ما آن زمان که بودیم، شما کجا بودید” است. به نوعی “اشرافیت گذشته”. اینکه دیروز بودید، خیلی خوب! اما امروز چرا نیستید؟ و امروز چرا گذشته خوب تان را بر فرق خوبان امروز می کوبید؟ اتفاقا آن کسی که امروز آمده پای اعتلای کلمه حق و بر فرض هم که دیروز یعنی در زمان انقلاب نبوده، باز هم، به تویی که از دیروز حق خودت به نفع خنده دشمن عقب نشینی کرده ای، شرف دارد. این به تو شرف دارد. تو باید شاگردی این را بکنی، چرا که خوشت بیاید یا نه، اینجا “شاگرد از استاد سر آمده است”… این توی فیلم “بوعلی سینا” بودها… “شاگرد از استاد سر آمده است”!
* و اما سئوالات خودم: آیا به نظر شما فتنه تمام شده؟
– فتنه اصلا تمام شدنی نیست. نه اینکه حالا فتنه ۸۸ مشخصا تمام شده یا نشده. فتنه آزمایشگاه دائمی برای محک آدمی است. اینکه بگویی فتنه تمام شده، مثل این می ماند که بگویی باطل و یا حق تمام شده! حرف مسخره ای به نظر می رسد. فتنه از صدر خلقت تا الان بوده و تا قیام قیامت هم هست. همچنان که بصیرت هم از دیروز تا به امروز بوده. بصیرت به عبارتی پادزهر فتنه است اما نه بصیرت، محدود به دوره ای خاص است و نه فتنه. حتی در زمان حکومت حضرت صاحب (عج) هم فتنه لابد ادامه دارد که امام معصوم به دست اهل فتنه، به شهادت می رسد. آنهایی که معتقد به تمام شدن فتنه هستند، از این ادعا دنبال یک امتیاز سیاسی از نظام برای بازگشت به نظام هستند. پس فتنه هست ولی وجود فتنه، تلاش برای کم کردن فتنه را می طلبد و نه دمیدن بر تنور فتنه. متاسفانه جریانی خاص خوشش می آید تا نظام مشغول فتنه هایی از جنس فتنه ۸۸ باشد، تا خود به راحتی بتواند برای کشور حاشیه های پیچیده ای از جنس همان فتنه درست کند.

(( ….. آغاز تنفس دوم ….. ))

این روزها عده ای استاد مرا، صفار را باخود و باجهت و ناجوانرندانه (!) تخریب می کنند

چون فلانی را می زنی، حتما با بهمانی بسته ای! مبارک باشد!

و در این روزهای تهمت باران که برف صداقت، آب شده…

مدینه دیگر شهر پیغمبر نیست؛ گمانم بیشتر شرح مظلومیت زهرا و علی شده است

آری، عده ای بر خلاف صفار دوست ندارند “مدینه” در اح “مدینه” ژاد باشد و در این جنگ…

گوشت قربانی، حتی “صفار” نیست که دقیقا بر وزن “عمار” است؛ خود دکتر است

دکتر! سخنانت در دارالعباده نشان داد که تو با جریان ضد روحانیت نسبتی نداری

صفار تو را برای ولایت فقیه می خواهد و عده ای تو را برای ولایت خالی! ولایت خودشان!

ما روی نامت در آسمان دل مان زیاد قسم خورده ایم؛ در یزد هم فداییان رهبر، حلقه ات کرده بودند

ایرانی تر از آنی که پرواز بر فراز “مکتب بقیع” حق تو نباشد…

صفار هرندی: در کربلای ۵ بودم اما اعتراف می کنم؛ نه به اندازه شهید خرازی

دست هایم تا به آهنج رفت؛ تا غروب کربلای ۵ رفت

جز بسیجی ها که عاشق پیشه اند؛ دیگران این روزها بی ریشه اند

زمستان ۶۵/ شلمچه/ کربلای ۵/ شهیدان “علی شاه آبادی” و “عباس حصیری”

روزی از تو پرسیدم؛ برادر، سردار! آن دست دیگرت را در کدام کف العباس جا گذاشتی؟ کو؟

و تو مرا جواب دادی با نگاه آخرینت که عین “ماه” تبسم داشت و زیبا بود

آن دست دیگرم اینجاست؛ نگاه کن ماه را. دست من روی شانه های “عزیز” این ملت شهیدپرور است

و باز گفتی مرا؛ آن دست من، “شهادت” می دهم، همین دست است که بر سر شماست

و من فهمیدم؛ “دست خدا بر سر ماست؛ خامنه ای رهبر ماست” و تو در این راه به شهادت رسیدی

و رهبرم نوشت

“بسم رب الشهداء و الصدیقین”

منشور معنوی انقلاب، وصیت نامه شهداست

پس مولایم خامنه ای، به شدت “مضاعف”، قسم به خون “همت”، قبول دارد این حرف مرا

“قانون اساسی ما وصیت نامه شهداست”

برادر! پس از تو “آقا” بر خلاف بعضی ها، به یاد خانواده ات بود و به ایشان سرزده سر زد

از وقتی پیرجوان زخم چشیده بود

و از وقتی رئیس جمهور بود

و همین رئیس جمهور که الان سرباز جمهور، سرباز رهبر است، خادم ملت است

و با تو در برابر دشمن جنگید و بعد از شهادتت تابوت تو را بوسید

و در بهشت زهرا، زیاد زیارتگه عشاق اهل یقین می شود؛ خیلی زیاد

باران که بماند؛ آن مرد در برف هم معرفتش حرف ندارد. آن مرد در برف آمد؛ با یک سینه سخن

گاه دست نوازشی به سر ما می کشد؛ دست می اندازد دور گردن ما. با ما می خندد

و کافی است از نزدیک، از دور، از هر جا ستاره ای، ماه خود را زیارت کند…

راستی، چه رازی است در این گریه ها، خواهرم؟!

و چه رازی است در این گریه ها؟!… تو می دانی برادر، سردار، با تو هستم؛ شهید حسین خرازی؟!

و در این غم، در این نگاه؟!

به کدام مسئول، شهیدی وصیت کرد؛ ما که رفتیم اما ولایت فقیه را تنها نگذارید؟!

و این گونه است که نمی شود “بیت رهبری” خانه ما نباشد؛ ما همه مان حکومتی هستیم

آری، با آن “خودکار آبی“، “سرخ نوشتن”، یعنی همان کار حسین، ابتکار ثار حسین

خون سرخ را بپاشی بر سینه آسمان آبی که؛ خدایا! تو شاهد باش… این همه را

و تو شاهد باش که از “کعبه” به “کربلا” آمدم… تو شاهد بودی آن لحظه وداع را

و آن طواف مستانه ام را تو دیدی… ۷ بار… ۷۲ بار… و باری روی نیزه در برابر زینب

و تو ای خدای من! بارلها! ای دوست! ای محبوب! شنیدی عرفه ام را در صحرای مناجات

و دیدی، ناله های مادرم را در فتنه هشتاد و اشک مدینه…

که زهرا! یا صبح گریه کن، یا شام

خدایا! در کربلا، برادرم، همه پشت و پناهم که رفت،کمرم شکست

ماه و خورشید من ابالفضل، ای خدای عاشورا، ای خون من! برادرم، سالار لشکرم بود

یا کاشف الکرب، عن وجه الحسین… رفع الله رایت العباس

ای که در کربلا دستت افتاد، دستگیر مسئولین خوب ما باش

(( ….. پایان تنفس دوم ….. ))

قسمت آخر گفت و گوی اختصاصی قطعه ۲۶ با محمدحسین صفارهرندی

مسئول دفتر سیاسی سپاه در سال های جنگ و جبهه:

* سران فتنه برای بازگشت به نظام و پذیرفتن مسئولیت، فاقد صلاحیت های لازم هستند

* مهم تر از خود غفلت، نتیجه غفلت است که به فرموده “آقا” گاهی از خیانت بدتر است

* غفلت سران فتنه منتج به خیانت شد؛ سران فتنه به ملت بدهکارند

* مثل “حاج احمد متوسلیان” دیگر روزگار به خودش نخواهید دید

* به جز همین کاری که الان به آن مشغولم، نامزد هیچ کار دیگری نیستم

* زمان جنگ به سبب مسئولیتم در سپاه، بیشتر در جبهه ناظر بودم تا حاضر

* فکر می کردم بچه های “صفحه مدرسه” پیشرفت کنند؛ نه اینقدر

* حالا اگر حوادث تلخ مربوط به سال ۸۸ را صرف نظر از عنوان فتنه بخواهم بپرسم، به نظر شما آن حوادث تمام شده یا نه؟

– آن آتش زیر خاکستر که شما گفتی، جایش همین جاست. در سال ۸۸ اصحاب فتنه هر کار لازم بود انجام داد، الان دیگر بی رمق شده اما انگیزه فتنه در وجودش همچنان هست. از طرفی دشمن بیرونی ما همچنان دنبال هیزمی می گردد تا تنور حوادث سال ۸۸ را دوباره گرم کند. در این باب شاید مهره های دیگری را استخدام کند و به کمک سران کنونی فتنه گسیل دارد.

* امروز با گذشت یک سال از فتنه ۸۸ چه زوایای دیگری برای شما از خیانت سران فتنه روشن شده است؟

– مخلوطی از غفلت و نادانی و فریب خوردگی و بی خردی و ضعف ایمان به خدا و به خاطر همین مسائل این افراد صلاحیت لازم برای ورود به عرصه هایی که نیازمند دانش و خرد و بصیرت و ایمان و صلابت و حکمت است، ندارند. الان اما چهره سران فتنه را که تو نگاه می کنی، قابل ترحم تر از قبل به نظر می رسند، چرا که فقط فروارده های دشمن بیرونی را در اظهار نظر گاه و بی گاه خود مصرف می کنند. قبلا خیال می کردی با افرادی صاحب درایت و بینش طرفی که حالا با تو سر برخی مسائل اختلاف نظر دارند، اما الان من یکی گمانم این است سران فتنه آن زمان هم میان خوبان، بُر خورده بودند! کسی که از خودش اراده ای نداشته باشد و دیگران و بدتر، دشمنان برایش خط مشی تعیین کنند، این آدم به درد هیچ کاری نمی خورد الا اینکه در زندان مطالبات افکار عمومی، زندانی باشد. این زندان باور کن از زندان اوین، زجرش برای سران فتنه بیشتر است. شما به بیانیه های سران فتنه در این چند ماه گذشته نگاه کن. هیچ چیز جدیدی از خود ندارند.

* چرا شما در اوصاف تان از سران فتنه به “خیانت” اشاره نکردید؟

– چون از نظر رهبر انقلاب؛ “گاهی نتیجه غفلت از خیانت بدتر است”. من دوست ندارم حرف بی مدرک بزنم. مستند باید حرف زد اما اینجا مهمتر از خود غفلت، نتیجه غفلت است که به فرموده دقیق “آقا” حتی از خیانتی که شما می خواهی از زبان من بیرون بکشی، نتیجه بدتری دارد. مهم این نیست که فلانی کی و کجا برای اینکه بازیچه دشمن شود با چه عنصر پستی دیدار داشته یا تماس تلفنی داشته. مهم این است که بسترسازی برای اجرای اهداف دشمن، جدای از اینکه با کدام انگیزه صورت گرفته باشد، منتج به همان نتیجه خیانت می شود و در هر صورت چیزی از بار گناه سران فتنه کم نمی کند. سران فتنه در سال ۸۸ آبرویی از نظام بردند که ملت در یوم الله ۹ دی و با رهبری حکیمانه، واقعا حکیمانه “آقا” آن آبرو را به شکل مضاعف به کشور برگرداند. سران فتنه اینجا را به شدت به ملت بدهکارند. خوب است از بدهی شان اول حرف بزنند و اگر تصفیه کردند، برای برگشتن شان به نظام شرط بگذارند.

* شما رزمنده ۸ ماه دفاع مقدس بودید و هیچ شکی در این نیست اما آن ۸ سال دفاع مقدس کجا بودید؟

–  شخصیت امثال من در دوره جنگ، نشو و نما پیدا کرد. بماند که من پاسدار هم بودم. پاسداری من اقتضا می کرد که در صحنه های لازم، حاضر باشم برای پاسداری. البته حضور در جنگ، یک وقت مثل عزیزانی است که عناصر حرفه ای تر جنگ بودند و مسئولیت هدایت و فرماندهی عملیات روی دوش شان بود اما تعریف حضور من در سپاه و مسئولیت مشخصم برای پاسداری، به گونه ای بود که جبهه رفتن من به شکل حرفه ای نبود. سنگر اصلی من جای دیگری از سپاه بود، با این همه اگر چه خیلی از عملیات ها را مثل والفجر ۸ به جبهه می رفتم اما مثلا وقتی در “۵ ضلعی کربلای ۵” عده ای بر اساس مسئولیت خود در خط مقدم نبرد، جهاد می کردند، وظیفه من آنجا چیزی از جنس سرکشی بود؛ همان زمان برخی دوستان می گفتند؛ تو که قرار نیست با دشمن رودررو بجنگی، اصلا برای چه به شلمچه آمده ای؟ تو که در قرارگاه، مسئولیتی نداری؟… راست هم می گفتند؛ من آن زمان در قرارگاه مسئولیتی نداشتم و مسئولیت من در دفتر سیاسی سپاه بود و برای روشنگری نیروهای رزمنده از شرایط حساس آن زمان کشور باید کار می کردم، ولی خب، مگر می شد به وسعت کربلای ۵ عملیاتی انجام شود و توی پاسدار که وظیفه خطیر و رسالت اصلی ات هم چیز دیگری است، با این حال مگر می شد کربلای ۵ باشد و کسی پاسدار باشد و به شلمچه نرود؟! مگر می شد که در والفجر ۸ منِ پاسدار به فاو که تازه گرفته شده بود، ولو برای سرکشی و دیدن بچه ها نروم. مگر می شد که در عملیات کربلای ۱۰ پاسدار باشی و به منطقه ماووت نروی؟ مگر می شد عملیاتی به عظمت بیت المقدس، پاسداری چون من در خرمشهر نباشد؟ اما اعتراف می کنم که بودن من در جبهه با بودن شهدایی چون حاج همت و سردار کاظمی و آن بچه بسیجی اهل بابلسر که لحظه ای قبل از شهادت می گفت: “ولایت فقیه را تنها نگذارید” فرق می کرد. من در جبهه بیشتر ناظر بودم تا حاضر. حضور را حاج احمد متوسلیان داشت. از این جوانمرد، روزگار فقط یکی به خودش دیده و آن هم خودش بود.

* از کاندیداهای شهادت که نمی توان گذشت اما راست است که برای انتخابات مجلس آینده قرار است نامزد شوید؟

– من حتما… حتما…

* حتما نامزد می شوید!

– حتما به اعتبار خودم نامزد هیچ کاری نیستم؛ الا همین کاری که الان خودم به خوبی آن را انتخاب کردم که نوعی معلمی کردن آزاد است. من این ارتباط برقرار کردن با افکار و دل ها را خیلی دوست دارم. من فقط نامزد همین کارم. انتخاب قطعی من همین کار است و نسبتی با کاری که بخواهد به این کار من خلل وارد کند، ندارم.

* اما من از جواب سیاستمدارانه شما این برداشت را کردم که شما هم اگر قصد ورود به مجلس نداشته باشید، برخی ها این قصد را در شما به وجود می آورند. می بخشیدها!

– خودم قصدی ندارم. یعنی اصلا قصدی ندارم.

* با شما در این زمینه، آنان که باید صحبت کرده اند؟

– نه!

* اما معمولا در این موارد آنان که نباید(!) صحبت می کنند و کسی را که دوست داشته باشند نامزد می کنند. من حالا چه گیری به این موضوع داده ام؟!

– ورود به مباحث مربوط به هر انتخاباتی، زودتر از وقت قانونی، از نظر من اقدامی انحرافی و مضر است.

* همان زمان که شمس الواعظین در روزنامه های زنجیره ای مشغول تربیت برخی عناصر فتنه ۱۸ تیر و فتنه ۸۸ بود، شما هم در کیهان “صفحه مدرسه” را راه انداختید که خیلی هاشان افسر همین جنگ نرم شدند، علیه فتنه گران. این صفحه مدرسه برای ما خاطراتی دارد! راستی، چه احساسی دارید وقتی “فیلسوف کوچک” صفحه مدرسه دیروز و دبیر سرویس سیاسی امروز روزنامه کیهان را در برنامه گفت و گوی ویژه خبری می بینید که عین بلبل، درباره خروج از “ان. پی. تی” حرف می زند؟ یا مثلا وقتی می بینید که “صادق مهدی” مدیر “برنا” شد و “کامران” از پاریس گزارش می دهد؟ یا آن دیگری که مسئول فلان سایت رسمی کشور شده؟ یا آن یکی که من هم مثل “سجاد” نمی دانم کجاست اما معلوم است که هر کجاست، از نسل ۹ دی است؟ این همه را بگذارید در برابر فتنه گرانی که از زیر دست شمس الواعظین بیرون آمدند و با آن همه ادعاهای مستقل بودن از همه جا، حتی از شیر مادر، سر از سر و گردن گوسفندی به نام سارکوزی درآوردند؛ زنان شان کشف حجاب کردند و مردان شان کشف غیرت!

– “صفحه مدرسه” را کیهان راه انداخت که مدیر مسئولش حسین شریعتمداری بود و دبیر سرویس داشت، مسئول صفحه داشت، خیلی ها بودند، من هم خب، سردبیر بودم. صفحه مدرسه، صحیفه ای نیکو بود محصول همکاری همه دوستان کیهان. این موفقیتی که شما چند تایی شان را نام بردی و حتما بیش از اینها هستند، یکی هم محصول زحمت اولین گردانندگان صفحه مدرسه بود. تحمل بچه هایی که از کار حرفه ای خبرنگاری چیزی نمی دانستند، خودش کار سخت و مهمی بود که کننده می خواست. کار هر کسی نبود. بعدها هم که کسان دیگری مسئول صفحه شدند، خیلی زحمت کشیدند. روی هم رفته فهم خوبی در مورد صفحه مدرسه وجود داشت و کیهان به خوبی فهمیده بود که برای آینده خودش و نیز برای آینده نظام در عرصه رسانه، چه کاری را باید انجام دهد. آن چند نفری هم که اسم بردی، و خودت را البته نگفتی(!) من گاهی که کارهای شان را در حوزه های مختلف می بینم، یاد آن زمانی می افتم که با این بچه های ۱۵ و یا ۱۶ ساله سر و کله می زدیم و فکر می کردیم حالا پیشرفت کنند، اما نه دیگر تا اینقدر! مثلا گاهی که نوشته های خودت را می خوانم، و موفقیت بچه های دیگر را می بینم، متوجه می شوم که “آینده نگری” بذری است که در زمین مزرعه فردا، آنچنان جواب می دهد و بر می دهد که تو خودت هم فکرش را نمی کردی. آن دیگرانی هم که از جبهه رقیب، اسم بردی… بگذار این طور بگویم؛ خدا همه ما را عاقبت به خیر کند.

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ طرحی از دوست خوبم میلاد پسندیده

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. amir می‌گوید:

    شرط (گفت و شنود)

    گفت: سایت گویانیوز وابسته به سازمان «سیا» شرط گذاری خاتمی را بدجوری به تمسخر و استهزاء گرفته است.
    گفتم: این گروه های ضد انقلاب که به شدت از خاتمی و موسوی و کروبی حمایت می کردند، حالا چی شده که خاتمی را مسخره می کنند؟!
    گفت: هنوز هم از سران فتنه حمایت می کنند ولی معتقدند، خاتمی با شرط گذاری خود آبروی آنها را برده و باعث خنده و تمسخر این و آن شده است.
    گفتم: اگر سران فتنه، همین یک خاصیت را هم داشته باشند که خیلی خوب است.
    گفت: خطاب به خاتمی نوشته چرا گفته ای؛ اگر رژیم جمهوری اسلامی شرط های تو را نپذیرد، تصمیم بعدی را خواهی گرفت و حالا که نپذیرفته، چه تصمیمی می توانی بگیری و چه کاری از دستت ساخته است؟!
    گفتم: خب! راست میگه!
    گفت: خطاب به خاتمی نوشته است؛ تو که هنوز خودت پا در هوا هستی و قرار است محاکمه بشوی چرا رجز می خوانی که باعث آبروریزی جنبش سبز(!) بشود؟!
    گفتم: افسر راهنمایی، راننده متخلفی را متوقف کرده بود. یارو با تحکم به افسر گفت؛ اصلا تو میدونی من کی هستم که میخوای جریمه ام کنی؟ افسر گفت؛ هرکی می خواهی باش، و یارو که قمپز در کردن را بی نتیجه دید گفت؛ بالاخره متوجه نشدی من کی هستم؟ و افسر گفت نه، یارو گفت؛ چطور متوجه نشدی جناب سروان! من نوکرتم! چاکرتم!…
    حسین قدیانی: در همین مصاحبه به این کامنت شما دوست خوب اشاره شده است.

  2. سیداحمد می‌گوید:

    به به؛
    بی صبرانه منتظر میمانیم….
    حسین قدیانی: طبق وعده بیشتر گفت و گو سئوالات شما خوبان از ایشان است.

  3. سحر می‌گوید:

    آخ جون…یعنی میشه این مصاحبه رو بخونیم بالاخره!؟
    منتظریم…زیاد.

  4. سیداحمد می‌گوید:

    ممنونم از این همه لطف و محبت شما داداش جانم.
    ممنونم که با مشغله فراوانی که دارید بخشی از وقت با ارزشتان را به ما اختصاص میدهید.
    این نشان دهنده نهایت معرفت شماست.

    سلامتی داداش حسین بسیجیها
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…..

  5. محمد می‌گوید:

    امیدوارم بسیاری از این شیرین قلمی ها که میشه از رو اعتقاذ بشه نه از روی تملق مثل آقایون رسایی یا حسینیان نباید هرکی به هر قیمتی که از خودشو ولایت مدارو مخالف فتنه میدونه بزرگش کنیم اون ها هم ضربه خودشون رو به نظام میزنن به شخصیت نظام.متاسفانه یکی از بدترین آفت هایی که در نظام ما وجود داره تملق و ریاکاریست خیلی زیاده خودتون هم میدونید از آقای حسین قدیانی می خوام که با این قلم شیواشون حتما یه مقاله در این رابطه بنویسن یا حداقل جواب بنده رو بدن که من بعدا ببینم

  6. امیر علی می‌گوید:

    از آقای صفار این سوال رو دارم که چرا این همه تو دانشگاه بر علیهشون شعار داده شد باز تشریف بردن دانشگاه این برای نظام خوب نبود وقتی یک سری سو استفاده میکردن

  7. آذرخش می‌گوید:

    آخ جون. ایول.
    منتظریم.
    🙂

  8. mostafa می‌گوید:

    راستی هدر سایت هم مبارک.زیباست

  9. روشنگر می‌گوید:

    جان ما به فدایت ای رهبر عزیز. سلامتی آقا امام زمان(عج) و نائب بر حق ایشان آیت الله العظمی امام خامنه ای صلواتی بفرستید.

  10. آذرخش می‌گوید:

    یادم رفت
    ا ز آقای سیدشهاب و آقا میثم بزرگوار هم بابت زحمتی که کشیدن تشکر می کنم.
    دست مریزاد

  11. هم سنگر می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    چه خوش می نگاری از حضرت ماه .کلماتت بوی انتظاری سخت میدهد و عشقی پرشور و صادقانه.دست مریزاد.

  12. آذرخش می‌گوید:

    خدا حفظشون کنه.

  13. وارث می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    به شدن منتظریم که مصاحبه رو بخونیم
    راستی من ندیدم یا هنوز مصاحبه با حاج صادق آهنگران رو نذاشتید تو قطعه؟
    حسین قدیانی: هنوز نگذاشته ام.

  14. وارث می‌گوید:

    داداش حسین میشه از ایشون بپرسید که در مورد برخورد با بی حجابی که وزارت فرهنگ هم جزء اون چندین ارگان درگیر بوده در زمان ایشون چه کارهایی انجام شده؟
    و اینکه داستان جداشدنشون رو از کابینه و در موضوع مشایی بیان کنن؟
    ولی بهشون بگید با تمام مسائل ما خیلی دوستشون داریم مخصوصا حاج حسین صفار هرندی بودنشون رو بیش از پیش دوست داریم.
    یادش بخیر امسال روز دانشجو تو دانشگاه تهران

  15. محمد شیرازی می‌گوید:

    سلام
    شیراز برای نمایشگاه کتاب بسیج که اومدید قرار شد در دوستان ادم کنید

    با مطلبی جنجالی به روزم
    ولو کره الرفقا
    یاعلی

  16. روشنگر می‌گوید:

    جناب استاد صفار هر کجا که باشند خادم این ملت و مطیع رهبر و پایبند به اصول هستند و خواهند بود انشاءالله.

  17. سرباز کوی عترت می‌گوید:

    سلام
    خدا هم به بچه های قطعه ۲۶ خیر بده و هم به حاج آقا
    منتظر ادامه ایم
    __________________
    اللهم عجل لولیک الفرج

  18. آذرخش می‌گوید:

    به نظر من میاد که منظور اون خواهر محترم این نبوده که جناب هرندی هم مثل برخی بزرگان، با گذشته خود “فاصله” پیدا کرده اند.
    اما مقایسه، مقایسه درستی نبوده!!

  19. سلاله 9 دی می‌گوید:

    من معتقدم آقای هرندی از آن دست آدم هاست که سخت ترین موضوعات و مسائلی را که صحبت کردن در موردش برای آدم سخت است را خیلی قشنگ و هنرمندانه توضیح می دهند و بیان می کنند.
    انشاءالله همیشه ستاره ی پرنور حضرت ماه باقی بمانند.

  20. سلام می‌گوید:

    عکس شما با آقای جلیلی در نمایشگاه مطبوعات http://h-sn7.persiangig.com/image/Jalili%20%26%20Ghadiany.jpg

  21. انتظار زیباست می‌گوید:

    سلام خدا قوت…

  22. حامد حسینی می‌گوید:

    درباره توقیف فیلمهایی که پس از شما بدون هیچ مشکلی به نمایش در آمد چه صحبتی دارید ؟

    آیا بررسی یک کتاب باید ۴ سال طول بکشد ؟ در دوران شما کتابهای فراوانی در ممیزی ماندند که بعضی از آنها پس از شما مجوز گرفتند .

    آقای محسن پرویز جوایز خصوصی ادبیات را مورد حمله قرار دادند و تلویحا برندگان و داوران آن جوایز را آلت دست بیگانگان دانستند .آیا برخورد ایشان موضع شما هم هست ؟

    و سر انجام فیلم اخراجیها که به نظر خیلی از رزمندگان جنگ و منتقدان سینما فیلم مبتذلی است و شما در پشت صحنه آن حاضر شدید . هنوز هم آن فیلم را شایسته آن چنان تکریمی میدانید ؟

    آقای قدیانی در صورت امکان همه سوالات و در صورت عدم امکان هر کدام از سوالات را به انتخاب خود بپرسد .
    حسین قدیانی: اگر این سئوالات را در زمان مقرر مطرح می کردید، حتما از صفار می پرسیدم، با این همه، در همین گفت و گو به نوعی پاسخ برخی سئوالات شما هست.

  23. شاهرخ می‌گوید:

    سلام حسین عزیزم
    دغدغه هایمان مشترک است و درددلمان مساوی. همیشه وقتی به قطعه ۲۶ می آیم داغم تازه تر می شود که : افسوس که سید اهل قلم نیست تا چشمه جوشان قلمش همه را مات کند و چقدر از او دوریم. جامعه چقدر باید تحمل کند نبود یک آوینی راااااااااااا
    اما دلم به شما خوش است که ادامه دهنده راهش هستید.
    حسین قدیانی: من کجا و راه شهدا کجا؟ راهنمای این راه، حضرت ماه است.

  24. شاهرخ می‌گوید:

    از میثم عزیزم هم تشکر و قدردانی میکنم بخاطر صفحه جدیدی که درست کردند. خدا حفظش نماید.

  25. takay313 می‌گوید:

    سلام داداش دیشب تو پست شهید نواب هم نوشتم ولی گفتم شاید ندیدید
    به هر حال باز هن میگویم عکس نمایشگاه کتاب خوزستان و غرفه جنگ نرم خودمان گذاشته ام که نه ده شما پادشاهی میکرد.
    یکی عکس ها رو لینکش رو براتون میفرستم مابقیش تو وبلاگم قرار دادم.التماس دعا
    لینک عکس:http://img4up.com/up2/18555437066079194411.jpg

    وبلاگ:http://takay.mihanblog.com/post/79
    حسین قدیانی: لطف شما جبهه نشینان جاده بهشتی “اهواز – خرمشهر” به کتاب خودتان “نه ده” برایم عزیز است. ممنون از زحمات شما بچه های خوب خوزستان.

  26. سلمان می‌گوید:

    بسمه تعالی

    درود خداوند بر نایب امام زمان که دلیرانه و مدبرانه و حکیمانه این نظام را راهبری می‌فرمایند و درود خداوند بر عماریون بالاخص داداش حسین و استاد صفار هرندی
    .
    .
    بنفسی انت یا امام خامنه ای
    .
    یاعلی

  27. آرزو سادات می‌گوید:

    سلام یه انتقاد:چرا همه مطالبت انقد طولانیه امتحان دارم خب یه جایی تو این سرزمین بنا کنید چکیده مطالبو بذارین توش بچه درسخونا!!!!!!!هم بتونن فیض ببرن !!!
    راستی منم آپم با “سربازان گمنام خداقوت”
    ….واسه یه دانشجوی فیزیک هسته ای هیچی دردناکتر از ترور استاداش نیست . وقتی گفتن استاد مسعود علیمحمدی شهید شده هم خوشحال شدم هم ناراحت ……
    اگه بهم سرنزنی یا سربزنی و نظر ندی یا نظر بدی و انتقاد نکنی اونوقت کلامون میره توهم گفته باشم!!!

  28. ستاره خرازی می‌گوید:

    (۶)
    نگاهش می کردم. یک ترکه دستش بود، روی خاک، نقشه منطقه را توجیه می کرد. به م برخورده بود فرمانده گردان نشسته،یکی دیگر دارد توجیه می کند.
    فکرمی کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع.
    بلند شدیم. می خواست برود، دستش را گرفتم. گفتم ” شما فرمانده گروهانی؟ ”
    خندید. گفت ” نه. یه کم بالاتر.” دستم را فشار داد و رفت.
    حاج حسن گفت ” تو اینو نمی شناسی؟ ”
    گفتم ” نه. کیه؟ ”
    گفت ” یه ساله جبهه ای، هنوز فرمانده تیپت رو نمی شناسی؟ ”
    شهید حاج حسین خرازی
    فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)

  29. کتاب بخوانیم می‌گوید:

    هر کجا هستید قرار ما هر روز ساعت ۸ صبح ، یک لقمه کتاب

    مقام معظم رهبری: امروز کتابخوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی، که یک واجب دینی است.

    ” کتاب بخوانیم ”
    http://ketabbekhanim.bloghaa.com/

  30. سید رضا می‌گوید:

    سلام،
    خیلی خوبه
    منتظریم
    از محتوای کتاب قطعه ۲۶ چیزی نگفته بودید؟
    حسین قدیانی: مجموعه مطالبم بعد از کتاب “نه ده” است.

  31. دانشجو می‌گوید:

    از رابطه آقای صفار با برخی خواص مردود نظیر قالیباف هم بپرسید
    حسین قدیانی: گاهی عده ای با طرح چنین سئوالاتی قصد دارند، مردودی جریان مسئله ساز را ماله کشی کنند. امیدوارم شما از این دست نباشید.

  32. محسن می‌گوید:

    راستی کتاب باتوم حوب و قشنگی داشتیم چی شد؟
    حسین قدیانی: صبر کنید، در می آید.

  33. سربازی بی نام می‌گوید:

    موفق باشین!!!

    وبلاگ من:
    خوش به حالت همیشه اینجایی . همه چی رو میبینی . می تونی صدای آقا رو هم بشنوی . وقتی فکر می کنم می بینم شاهد چه چیزایی بودی! یه قول به من می دی؟!…

    ادامه در وبلاگ
    http://www.afsare-binam.blogfa.com

  34. در جستجو ی حقیقت می‌گوید:

    آقا جانم فدات داداش قلمت با برکت دعامکن که خیلی محتاجم ما برای شما و برکت سایتتون دعا میکنیم

  35. مهدی می‌گوید:

    عکس آقا دلربایی می کند

  36. حضرت ماه می‌گوید:

    باد صبا گذر کنی اندر سرای دوست

    بر گو که دوست سر ننهد جز به پای دوست

    من سر نمیدهم مگر اندر قدوم یار

    من جان نمیدهم مگر اندر هوای دوست

    کردی دل مرا از فراق رخت کباب

    انصاف بده که این بود سزای دوست؟

    مجنون اسیر عشق شد اما چو من نشد

    ای کاش کسی چو من نشود مبتلای دوست

    الهم عجل لولیک الفرج..

  37. م.طاهری می‌گوید:

    منتظریم

    تا حالا نگفته بودم. حالا می گم: قالب جدید خیلی خوبه.

  38. حضرت ماه می‌گوید:

    داداش خوشحالم که این عکس هم به تصاویر خاطره انگیز من اضافه شد.
    حتما ببین:
    http://up.iranblog.com/images/t5bmys9oywad2svjjec.jpg
    حسین قدیانی: چه عکس زیبایی و در چه جایی! عکس شما با قطعه ۲۶ را ذخیره کردم. ممنون.

  39. سیب می‌گوید:

    سلام…سلامی به طعم دلنشین یک سیب… سلام به شما برادر بی بصیرت افسر جنگ نرم و برادر تعطیل…!!! (تعجب نکنید در آخر متوجه می شوید!!!)
    چند وقته که تنهایی و غربت لشکر حسین زمان را بیشتر درک می کنم. یادم میاد حرفای حاج آقا پناهیان درجمع اختصاصی دانشجویان دانشگاه شیراز رو که بعد از فتنه عاشورا بیان کردند:امسال جبهه حق و باطل و فتنه آشکار بود اما سال های بعد منتظر بمانید که اهل فتنه در کنار خودتان زیر پرچم حسین سینه می زنند و فقط اهل بصیرتند که درک می کنند… (زمونه خیلی دلگیر شده برادر حسین)
    مدتی است کسانی که در جبهه حق می نویسند علاوه بر نخودی ها مورد آزار خودی ها و لعن و نفرینشان نیز قرار می گیرند… تادیروز برخی ها می گفتند فلانی و فلانی را به دانشگاهتان دعوت کنید ولی امروز آن هارا هو می کشند… برخی دوستان بابصیرت سابق و بی بصیرت فعلی(فکر کنم ناآشنا نیستند) در جواب نامه شما به سر ِ سر ِ قوه قضائیه اینگونه پاسخ دادند و مشکل جبهه حزب ا… را این بیان کردند:{مشکل جبهه حزب الله این است که «تعطیلهایی مثل قدیانی» شدن افسر جنگ نرمش!!. این بی بصیرت خیلی بچس و لجباز}… قضیه صحت داره برادر؟ شماحقیقتاً چقدر تعطیلید؟!!! یه سؤال: اگه از شما بپرسن ویژگی های افسر جنگ نرم چیست؟ چه می گویید؟؟؟؟!!!

    منتظرم… یاعلی
    حسین قدیانی: کسی که از یک آدم تعطیل، ویژگی های افسر جنگ نرم را می پرسد، بین التعطیلین است!

  40. حسین یعقوبیان می‌گوید:

    سلام حسین جان. چندوقتیه زیر خیمه مولا سرم خیلی شلوغه و کمتر میرسم سری به این وبگاه مقدس بزنم. ولی از اونجا که از میزان علاقه تو به حضرت ماه خبر داشتم با خودم گفتم حالا که بعد از مدتی اومدم یه تحفه ای هم با خودم بیارم که برای لحظاتی نفست با آرامش تو سینت رفت و آمد کنه… البته خالقش من نیستما، کار (م. م) که یکی از نوکرای همین خیمه اس که همیشه به منم منت میزاره و تحویلم میگیره.اسمشو به سبک جدید خودت گفتم چون میدونم راضی به بردن اسمش نیست. تقدیم به تو و مخاطبین عرشیه این وبگاه مقدس و همه ستاره های حضرت ماه در گوشه گوشه آسمون بی انتهای عاشقی. مدد.

    بسم الله …
    قسم به ساحت پاکیزه ی مسلمانی
    قسم به لحظه ی برخورد مُهر و پیشانی
    قسم به حرمت دلسجده های طولانی
    قسم به مجلس روضه ، به چشم بارانی
    قسم به سوز شب سینه های طوفانی
    قسم به راز و نیاز و نماز عرفانی
    قسم به وقت ظهور امام پنهانی
    قسم به روح بلند مه جمارانی
    قسم به آنچه که گفتیم و آنچه می دانی
    نظام ما و نظام حسین ، هر دو یکی ست
    امام عاطفه ، سید علی خامنه ای ست.
    حسین قدیانی: برای همه مداحان اهل بیت عصمت و طهارت آرزوی بهترین ها را دارم. از این شعر پر از شور و شعور هم ممنون. همیشه اخلاص شما را تحسین کرده ام. به “عبدالرضا” سلام برسان.

  41. گمشده می‌گوید:

    سلام علیکم
    خسته نباشید.
    مصاحبه ی جالبی بود.
    منتظر ادامه اش هستیم.

  42. سید مهدی می‌گوید:

    سلام
    حضرت امام میفرمایند: -میزان حال فعلی افراد است- لذا فعلا خودمو با کلمات ولایت مدارانه ایشان قانع میکنم. اما: اصلا به ایشان اعتماد ندارم. برنامه -دیروز،امروز،فردا- چند هفته پیش را بخاطر آوریم که با چه احتیاط محافظه کارانه ای از سران فتنه صحبت میکردند. یک سیاست یک بام و دو هوا! برای بدست آوردن دل هر دو جناح سیاسی. در آن برنامه به صراحت گفتند: -من آدم خوش بینی هستم- (موضوع سبقه فعالیت سران فتنه بود). اقل قضیه اینه که عقاید آقای هرندی با عقاید آقای شریعتمداری راجع به شروع فتنه و کودتا از دهه ۷۰ (که تو همون برنامه شب قبلش) مطرح فرمودند متفاوته و من بشدت با آقای شریعتمداری موافقم.
    جانم فدای رهبرم
    حسین قدیانی: اما آقای شریعتمداری به شدت با این نظر شما مخالف است و این قضاوت شما به شدت غیر منصفانه! گاهی خوب است درایت را محافظه کاری معنی نکنیم.

  43. سلام
    وظیفه ی همه ی ما در عصر غیبت روشنگریست و از شما متشکرم که این رسالت را بخوبی انجام می دهید
    ما شما را لینک کردیم و منتظر حضور شما خواهیم ماند.
    یا علی

  44. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام داداش حسین

    ممنون از مصاحبه
    و بازم ممنون از اینکه ادامه داره
    به شدت منتظر ادامه اش هستیم

    منتظر مصاحبه با حاج صادق هم که تو حج داشتید هم هستیم

    در ضمن
    خیلی خوشحالم که میبینم به کامنت بعضی از بچه ها پاسخ میدید
    این به ما روحیه میده

    آرزوی سلامتی براتون دارم
    هرجای این دنیا که هستید

    یاعلی مدد

  45. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ناگفته احمدی‌نژاد از تماس “خرابکار لندن‌نشین ” برای اخلال در “هدفمندی یارانه‌ها ”
    احمدی‌نژاد در دیدار خصوصی اعضای اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ناگفته‌ای را از تماس فرد لندن نشین برای اخلال در طرح هدفمندی یارانه‌ها عنوان کرد.
    رئیس جمهور درباره اینکه دشمنان داخلی و خارجی برای کارشکنی و توطئه در هنگام آغاز طرح هدفمندی یارانه‌ها برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای کرده بودند، گفت: زمان اجرای طرح به گونه‌ای انتخاب شد که به هیچ عنوان آمادگی تحرکات خرابکارانه را نداشته باشند. حتی فردی که چندی است در لندن ساکن شده در تماس با ایران نسبت به عدم اطلاع از زمان دقیق اجرای طرح گلایه کرده بود چرا که برنامه ریزی‌هایش را از دست رفته می‌دانست.
    احمدی‌نژاد در این جلسه از دقت اعمال شده بر طرح هدفمندی یارانه‌ها گفت و تصریح کرد: شخصاً آنقدر از گوشه و کنار کشور مطلع هستم که حتی از نرسیدن گاز مایع خانگی به برخی روستاهای لرستان نیز باخبرم و گاهی شخصاً پیگیر این امور هستم؛ مثلا خبر دادند کیفیت نان در برخی نقاط تهران افت محسوسی داشته است که در این مسأله وزیر و معاونش را مأمور بررسی کردیم.
    خبرگزاری فارس

  46. فطرس ملک می‌گوید:

    این بین التعطیلین رو خوب اومدین داداش 🙂

  47. خان باجی می‌گوید:

    سلام علیکم و رحمه الله
    به به چه قالب زیبایی . مبارک باشه . بریزید لعنت .
    ما که نیستیم اینجا اتفاقات جالبی می افته .
    هنوز مطلب رو نخوندم . انشالله خواهم خواند .
    فعلا غرض عرض ادب خدمت شما و سایر خواهران و برادرانم بود .
    یاحق

  48. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!
    قرار بود همه آن نامه را از روی وبلاگها تان برداریدها!

    تک تک بیام در خونه هاتونو بزنم بگم نامه رو بردارید؟!!!
    لطفا…

  49. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت۱۵:۵
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر.

    ماشالله…
    داداش حسینم فـــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  50. فطرس ملک می‌گوید:

    ممنون که نظرات منو حذف کردید

  51. لجمن می‌گوید:

    بالاخره یادگار امام کیست ؟ http://lajman.blogsky.com/1389/10/26/post-37/

  52. طاهره فتاحی می‌گوید:

    هر وقت پدرم “صفار” را می بیند, می گوید: ” “صفار” وقتی که در کیهان بود یک تنه جلوی تهاجم فرهنگی ایستاده بود. آن موقع ها مثل حالا نبود حزب اللهی ها خیــــــــــــــــــــــلی غریب بودند. تنها رسانه شان کیهان بود…”
    حسین قدیانی: امثال هرندی و حاج حسین آقای شریعتمداری امتحان پس داده اند. “کیهان” و کلا جریان اصولگرا در پیروزی دکتر احمدی نژاد در انتخابات، خیلی سهم داشتند.

  53. سید مهدی می‌گوید:

    سلام
    اول اینکه خوشحالم لایق دونستی زیر کامنت قبلی منو جواب دادی.
    دوم: محور اصلی در جنگ نرم ولایت فقیه است و من شمارو در این جنگ افسر میدونم و خودمو سرباز و پرواضح است رمز پیروزی در این عصر مه آلود جان به امر ولایت سپردن است و حفظ انسجام، وحدت رویه و مثل هر جنگی مطیع مافوق بودن. لذا تا زمانی که ریشه اعتقادات ما همگی در خاک پاک ولایت آبیاری میشود و هدف همه ما حرکت رو به جلو (بجای پرسه زدن) برای برون رفت از مه است، من هم به حرف شما گوش میکنم. و نظر شمارا راجع به نظر آقای شریعتمداری نسبت به کامنت من میپذیرم(به سبب قرابت و آشنایی بیشتری که شما با ایشان دارید).
    (اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ)

    جانم فدای رهبرم
    حسین قدیانی: از حسن نظرتان تشکر. خواندن ادامه مصاحبه یعنی پی بردن شما به رابطه هرندی و شریعتمداری، و اینکه آیا میان این ۲ عزیز اختلافی هست؟!

  54. عرفان می‌گوید:

    با سلام خدمت دوستان
    بلاگ رگبار نرم با موضوع عروسکهای خیمه شب بازی سبز بروز شد…
    بازدید شما باعث افتخار و قوت قلب ماست…
    موفق و پیروز باشید…

  55. ترگل می‌گوید:

    سلام سلام
    رفقا جواب های آقای صفار خیلی باحاله
    تجربشون رو نشون میده
    باید کلی تفکر کنی در مورد تک تکشون
    در مورد آقای حسینی وزیر کنونی برخوردی که توی دانشگاه که رییس بودن با ایشون داشتم نشون دهنده ی صبوری و خلق خوبشونه اونقدر بهش غر زدم خودم خسته شدم اما با حوصله همه رو جواب میداد
    به به عکس جدید

    فردا امتحان دارم

  56. ستاره خرازی می‌گوید:

    به به واقعا کیف کردم خیلی عالی بود
    ******
    {نشمردم!}
    اینو خیلی خوب اومدید
    * بله اما نمره ای که خودتان به عملکردتان می دهید را نگفتید!
    – گفتم که!
    * نگفتید!
    عجب گزارشگر سمجی
    یاد مصاحبه آقا یامین پور افتادم
    {به نوعی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آبروداری کردیم}
    وقتی رفتید واقعا دلم سوخت یکی از زیباترین انتخابها بودید برای بهترین مکانها الان یاد وزیر بهداشت قبلی افتادم ایشون هم همینطور آقای باقری لنکرانی
    {وزیر فرهنگ از سرفصل “نماز” تا سرشاخه “ساز” باید جوابگوی میلیون ها آدمی باشد که اغلب، دست شان یک ترازو برای سنجش کارهای فرهنگی شما دارند.}
    این باسه اینه که ما کلا فرهنگی غنی و مردمی فرهنگی، همه چیزدان و شکر خدا علامه داریم
    البته آقای صفار شما اگه وزیر امور خارجه، بازرگانی، دفاع، کشاورزی، خلاصه وزیر هر وزارت خونه ای که داریم می شدید متوجه می شدید که این ترازو مختص سنجش کارهای فرهنگی نیست. (ترازوشم علامه س)
    فکر می کنم باسه نسل جوون کارهای وزارت فرهنگ خیلی تو چشم باشه به خصوص موسیقی و فیلم. اینکه یه فیلم ببینی که تمام ارزشهای دفاع مقدس رو برده زیر سوال و به تمسخر گرفته یا آهنگی که اگه کسی ندونه فکر میکنه غیر مجازه و باور مجاز بودنش سخته خوب از خیلی از کارهای دیگه که تو کشور انجام میشه پرسر و صدا تره (از مادر عروس)
    {خطر کردن برای انسان خودش یکی از موجبات کمال است. گفت: “مهتری گر به کام شیر در است؛ شو خطر کن، ز کام شیر بجو”. سختی یک کار، دلیلی برای عقب نشینی از آن کار نمی شود.}
    خیلی درس خوبی بود استاد ممنون
    {“گاهی پذیرفتن سنگین ترین مسئولیت، مترادف است با شانه خالی نکردن از زیر بار “نه” گفتن!”}
    {وزیر فرهنگ و ارشاد، جدای از آنکه چه کسی باشد باید دعا کند که میان تلقی های ناصحیح از “فرهنگ” و “ارشاد” منگنه نشود}
    {اینکه ضعف و قصوری اگر هست، اتفاقا به خاطر فاصله گرفتن از نسخه ای است که رهبر برای راه پیش رو می پیچد. هر جا کردار مسئولین با گفتار رهبر موانست بیشتری داشته، ما دیده ایم و به کرات در این سالیان تجربه کرده ایم که آنجا، فتح و پیروزی بیشتر بوده و به هر مقدار که ما با نسخه اصلی و اصیل علاج خود، زاویه پیدا کرده ایم، مختصر امراضی که داریم، کاری تر شده است.}
    {اگر روزی، وزیری، وکیلی، مدیری، مسئولی، کاری را با علم بر اینکه عدم رضایت نائب امام زمان در انجام آن است، مرتکب شود، ادامه مسئولیتش در آن جایگاه، شرعا حرام است.}
    حسین قدیانی: از خواندن کامنت شما و دیدن این همه باریک بینی و دقت تان در محتوای مصاحبه ممنون.

  57. کیمیا می‌گوید:

    سلام

    شما که فیلتر بودید

    خیلی عوض شده اینجا

    موفق باشید
    یاعلی

  58. امیرعلی صفا می‌گوید:

    به نام خدای زهرا

    سلام و عرض ادب

    بسیار متشکرم از شما داداش عزیز که بزرگواری فرموده و وقت مقدس خود را برای ما می گذارید.

    بی صبرانه منتظر ادامه‌ی این مصاحبه‌ی بصیرت بخش هستم.
    حسین قدیانی: درباره سئوالات من و پاسخ های هرندی، نظرتان را بنویسید. بی شک مشتاقم بدانم و بسیاری از بزرگان نظام نظرات شما خوبان در این باره را مطالعه و در تصمیمات سیاسی و فرهنگی خود قطعا لحاظ خواهند کرد.

  59. گمشده می‌گوید:

    سلام علیکم.
    سوال از آقای صفار هرندی بد بود یاسوالم راجع به نام نویس که مجبور به اصلاح شدید؟؟؟؟؟؟
    به امید ظهور دولت یار
    التماس دعا
    یا حق

  60. وارث می‌گوید:

    سلام به داداش حسین و سید احمد
    اگه هنوز هم فرصت طرح سوال هست میخواستم در مورد بعضی فیلم ها که با مشکل پروانه نمایش برخورد میکردن سوال کنم. میخواستم بدونم که این ممیزی بر چه اساسی بوده. مثلا فیلم هایی مثل به رنگ ارغوان و تسویه حساب و سفر به هیدالو و سنتوری چه سنخیتی با هم داشتن که همشون دچار یه مشکل بودن؟
    حسین قدیانی: قطعا فرصتی برای طرح سئوالات شما نیست اما خواندن با دقت این گفت و گو جواب خیلی از پرسش های شما را در دل خود دارد. با این حال اگر کسی سئوال جدیدی دارد می تواند بپرسد؛ خدا را چه دیدی، شاید جناب هرندی قبول کرد، منطبق با سئوالات شما، یادداشتی برای قطعه ۲۶ بنویسد.

  61. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام و عرض ادب

    بابت تا اینجای مصاحبه واقعا ممنونم
    به شدت منتظر بقیه ش هستم

    التماس دعا

  62. مصطفی آجرلو می‌گوید:

    برادر حسین
    این روزها سالروز عملیات کربلای ۵ است.

    به عنوان یک سرباز می پرسم قصد عملیات ندارید؟ بچه ها را به خط کنید گروهان گردان و لشگر تشکیل دهیم و بزنیم به خط .
    راستی توی وبلاگ ها خبری از ۸ هزار شهید کربلای ۴ و کربلای ۵ نبود نکنه فراموش شدند؟

  63. نفیر می‌گوید:

    به به سلام ! جشن تولد گرفته ای

    عیشی برای دور و بر خود گرفته ای

    فصلی گذشت ، سینه مردم کباب شد

    بازی بچه های وطنم هم خراب شد

    فصلی گذشت ، خون به دل عشق کرده ای

    با خون ریخته …بله .. عشق کرده ای

    حالا برای شادی خود کیک را بخور

    چاقو بکش به سینه من ،حنجرم ببر

    یک تکه از جگرم را به لب بکش

    خورشید شهر مرا رنگ شب بکش

    فصلی گذشت ، فصل دگر را خراب کن

    این قلب پاک وطن را کباب کن

    چاقو به خاک وطن می کشی ،بکش

    آتش به دشت و دمن می کشی ،بکش

    در کار فتنه چون شتر مست رفته ای

    با چشمهای بسته به بن بست رفته ای

    یادت که هست جشن وطن را بهم زدی

    با خون پاک جوانان شکم زدی

    کادو چه لازم است برایت بیاوریم؟

    فصلی پر التهاب و خیانت بیاوریم؟

    حالا برقص فصل دگر را خراب کن

    با خون چند نفر دیگر خضاب کن

    چاقو بکش تکه ی این کیک را بخور

    کافی اگر که نیست گلوی مرا ببر

    این شعر در اوج فتنه برای ختمی گفته شده بود وقتی بعد از ریختن خون جوانان جشن تولد گرفته بود.

  64. نفیر می‌گوید:

    این شعر در اوج فتنه برای رنگ سبز گفته شد رنگی که مقدس و متبرک است به نام سادات، و کرکسها آنرا به یغما برده بودند.
    دادم ز کف چندی تو را با آه و با افسوسها
    رفتی به یغما ناگهان با خدعه ی سالوسها
    ای رنگ خوب و نازنین گشتی چرا چندی عجین
    با جلبک و گلسنگها با حمله ی ویروسها
    کرکس نشد طوطی اگر پرهای خود رنگی کن
    راهی ندارد این دغل در حلقه ی طاووسها
    فردا به رقص و جنبشی بر گنبد مینای دل
    افتاده ای امروز اگر بر چهره ی جاسوسها
    این رنگ احیا می شود ، شیاد رسوا می شود
    می خشکد این مردابها در پیش اقیانوسها
    بنگر نقاب ننگ را ، لبخند پر نیرنگ را
    بر چهره ی شیادها بر روی اختاپوسها
    این روزها آید به سر ، بیرق شوی بار دگر
    گر اجنبی بندد تو را با حیله بر ناقوسها
    ای سبز من قدیس من ، زیباترین تندیس من
    وا می کنم روزی تو را از دست بی ناموسها
    حسین قدیانی: احسنت!… وا می کنم روزی تو را از دست بی ناموس ها.

  65. نفیر می‌گوید:

    سبز سبزم
    بی بخارم
    با وطن کاری ندارم
    با بی بی سی گشته ام هم آب و کاسه
    ریشه ام در انگلیس است و فرانسه
    در پی فحش و شعارم
    فکر مکتب نیستم
    کاری به جمهوری ندارم
    آشنا با حیله و مکر ودروغم
    کله پوکم
    کرده آقای “سورس” اینبار کوکم
    همچو ویروسم وطن را
    بدتر از ویروس خوکم
    پولهای سبز می گیرم ز آقازاده ها تا شعله ها را برفروزم
    شیشه ها را بشنکم
    اموال مردم را بسوزم
    عامل دست سیایم
    اجنبی را می ستایم
    درب این حصن حصین را روی دشمن می گشایم
    می زنم راس کریمان وطن را
    برتنم بنگر کنون سبز لجن را
    قصه ی خر در چمن را
    سبز سبزم چند ماهی ریشه دارم در دروغ وقتل و غارت
    مخملی هستم به فکر آتش افروزی و توهین و جنایت
    گردد ایران همچو افغان خوب به من چه
    می شود ناامن و ویران خوب به من چه
    گر بدست روبهان افتد وطن
    من فکر خویشم
    انزوای ملک ایران خوب به من چه
    بهر آقا زاده ها من جانفشانم
    من بلا گردان این بی غیرتانم
    سنگ برکف
    شعله گردان
    عامل میر جلبک و ممد چاخانم
    سبز سبزم
    جعلی ام من
    مخملینم
    دشمن ایران و دینم
    میهنم را هم به دشمن می فروشم
    دین فروشم
    سبز پوشم

  66. مه شکنان می‌گوید:

    ( کلاس اخلاق حضرت ماه )

    شرح دو حدیث از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و هفتم دی‌ماه ۸۹ (دوازدهم صفر ۱۴۳۲).
    – – – – – – – – – – – – – – – – –

    روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَیَحْفَظُ مَنْ یَحْفَظُ صَدِیقَه»
    روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِیق»
    شافی، صفحه‌ی ۶۵۲

    ***

    خداى متعال حفظ میکند آن کسى را که رفیق خود را حفظ کند. [البته] مراد، حفظ جسمانى نیست فقط – حالا آن هم یکى از مصادیقش ممکن است باشد – یعنى آبروى او را حفظ کند، شخصیت او را حفظ کند، جهات او را حفظ کند [و] مراعات کند. خدا یک چنین کسى را حفظ میکند.

    این پیوندهاى برادرى و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اینقدر اهمیت دارد. شما ملاحظه‌ى رفیقتان را میکنید، او را حفظ میکنید، خداى متعال در پاداش این عمل، شما را حفظ میکند.

    البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطاى او دفاع کند؛ کما اینکه در این کارهاى حزبى و جناحى و خطى و این چیزها معمول است که اگر خطائى هم از کسى سر بزند، چون با آنها هم‌جبهه است، هم‌خط است، هم‌حزب است، هم‌گروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست و خود؛ بلکه مراد، حفظ آبروى مؤمنى است که برادرى ایمانى با انسان دارد. جامع، برادرى ایمانى است. این یک روایت.

    یک روایت دیگر هم باز از کافى است، از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام)؛ میفرماید که: «لا تفتّش النّاس فتبقى بلا صدیق»؛ در کارهاى مردم ریز نشو، تفتیش نکن، جزئیات را دنبال نکن. دنبال پیدا کردن عیوب ریز و درشت افراد نباش.

    اگر اینجور باشد، بدون رفیق خواهى ماند. یعنى هر کسى بالاخره یک عیبى دارد دیگر. اگر بخواهى همین‌طور ریز بشوى، تفتیش کنى، دنبال کنى، کسى برایت باقى نمیماند.

  67. آذرخش می‌گوید:

    سلام علیکم و رحمة الله
    پس بقیه مصاحبه چی شد؟ دیشب تا خود صبح بیدار بودم منتظر.
    به جان خودم!!!
    حسین قدیانی: تا دقایقی دیگر قسمت دوم مصاحبه را همراه با هدیه قطعه به آقای هرندی خواهم گذاشت.

  68. علی می‌گوید:

    شجونی: اصلاح طلبان مطرودین سیاسی کشور هستند

    عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، اصلاح طلبان را مطرودین سیاسی کشور نامید.
    حجت الاسلام والمسلمین جعفر شجونی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به اینکه اصولگرایان یکه تاز میدان سیاست هستند گفت: اصلاح طلبان با اقدامات خود، آن چنان خود رامنفور جامعه ساختند که حضور مجدد آنها در عرصه سیاسی تنها خواست معاندین و ضد انقلابیون است.
    وی افزود: اصولگرایان، محبوبیتی که نزد مردم دارند، نیازی به داشتن رقیب در انتخابات آتی ندارند چرا که قطعا مردم با دل و جان آنها را انتخاب خواهند کرد.
    شجونی تصریح کرد: اصلاح طلبان با عملکرد غلط و تلاش در جهت تامین منافع دشمنان نظام مهر باطل شد زیر پرونده خود زدند و از دایره نظام خارج شدند.
    عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز اذعان داشت: جبهه اصلاحات در واقع سعی داشت از درون حاکمیت تیشه به ریشه نظام بزند اما با هوشیاری مردم از گردونه خارج و به تاریخ سپرده شد.

  69. بصیرت صادق می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین مصاحبه جالب و زیبایی بود منتظر ادامه ملبتون هستم
    امابعد از حدودا یک هفته اومدم واقعا نمیدونم چی شده فقط از همه شما التماس دعا دارم
    ومن الله توفیق سید ۶۵

  70. آذرخش می‌گوید:

    عکس ها عالی هستن
    از برادر خوبم عباس حاجی پور آرانی تشکر می کنم.

  71. سیداحمد می‌گوید:

    جناب “نفیر”
    ممنونم از اشعارتان. زیبا بود.

  72. سحر می‌گوید:

    سلام
    چقدر نازنین…منتظر بقیش می مانیم….
    دستتون هم درد نکنه…خسته نباشید.

  73. منتظر(حرف حساب) می‌گوید:

    سلام به همه
    خدا قوت

  74. مهدی می‌گوید:

    این مطلب را خواندم و خیلی حال کردم، شما هم بخوانید!!!
    http://bachehayemasged.blogfa.com/post-5.aspx
    حسین قدیانی: در این باره متنی به تفصیل خواهم نوشت. این متن را قبول دارم اما به شرط یک “اما”.

  75. شهید آینده می‌گوید:

    چند روزی نبودیم; یعنی اینترنت در دسترس نبود.
    ولی اومدیم.
    بدون قطعه انگار تو جهنمیم.
    خدا خیرت بده داداشی.
    ما که شما و تمام ستاره های حضرت ماه را دعا می کنیم; ان شاء الله آنها هم ما را از دعای خود محروم نمی کنند.
    البته امروز به عینه دعای حضرت ماه را در قبال خودم احساس کردم

  76. صبا می‌گوید:

    “کابینه دولت و صحن مجلس و دفتر فلان نهاد و مکان بهمان ارگان، قبل از هر جایی “بیت رهبری” است”
    در”من مستاجر نیستم خانه ام بیت رهبری ست ” عجب خانه ی بزرگی داریم ها
    البته ما که خودمان مومنیم به این که زمین وآسمان بیت سید علی ست

  77. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسینم فدای خودتو و پدرت،
    کوتاه بنویسی، بلند بنویسی، اینتر بزنی یا نزنی میخونیم مطالب زیباتو.
    اگه از خواب و خوراکمونم بزنیم میخونیم.
    با افتخار هم میخونیم، دستتونو هم میبوسیم.
    تا ابد ممنون و مدیونتیم که برامون مینویسی.
    فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..

    دوستان وقتی یه نعمتی رو دارید قدرشو بدونید، قدر بدونید، قدر بدونید…..
    حسین قدیانی: در “دل نوشت” میانه ای با “اینتر” ندارم. کلا از بچگی دلم با “آث میلان” بود؛ با “پائولو مالدینی”.

  78. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام بر جناب قدیانی بزرگوار
    و اهالی خوب قطعه
    میدونم همه از شما تشکر کردن و دیگه این جمله تکراری شده اما بازم
    خسته نباشید و تشکر از اینکه همیشه روح اهالی قطعه رو جلا میدین.

  79. amir می‌گوید:

    زندانی (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: فرار دیکتاتور تونس بد جوری آمریکا و اسرائیل را به وحشت انداخته.
    گفت: آره، نتانیاهو با عصبانیت گفته است «اسرائیل نگران تشکیل یک حکومت اسلامگرا در تونس است که می تواند قدرت منطقه ای ایران را به شدت افزایش بدهد.»
    گفتم: رسانه ها و چند سناتور آمریکایی هم به اوباما اعتراض کرده و گفته اند در حالی که آمریکا همه توجه خود را صرف حمایت از آشوب های ایران کرده بود، مسلمانان تونس یک فاجعه بزرگ دیگر روی دست آمریکا و متحدانش گذاشته اند.
    گفت: این آمریکا و انگلیس و اسرائیل بد جوری خاک برسر شده اند که هر روز با مصیبت جدیدی روبرو می شوند. شکست سرمایه گذاری روی موسوی و خاتمی و کروبی، سقوط دیکتاتور آمریکایی در تونس و حالا هم گسترش و اوج گیری حرکت های ضد آمریکایی در مصر و اردن و الجزایر.
    گفتم: اوباما از اتحادیه اروپا خواسته است برای جلوگیری از روی کار آمدن اسلامگراها در تونس و مهار جنبش مردم مسلمان در مصر و اردن و الجزایر، به آمریکا کمک کنند.
    گفت: حیوونکی آمریکا، به روی خودش نمی آورد که چه بلایی بر سرش آمده است و هنوز ژست ابرقدرتی می گیرد!
    گفتم: یک مدیرکل به جرم دزدی، زندانی شده بود، یک روز نگهبان در سلول را باز کرد و گفت؛ بیا! ملاقاتی داری! و مدیرکل که هنوز در حال و هوای مدیرکلی بود، گفت؛ بگو فعلا جلسه دارم، بعدا بیاد!
    حسین قدیانی: بله دیگر! “گفت و شنود”! عشق می کنم با لطیفه آخرش! همیشه اول، لطیفه آخر گفت و شنود را می خوانم و بعد، کل متن را! گاهی هم از پایین به بالا می روم!

  80. سیداحمد می‌گوید:

    “در این مقوله برای من خواه سردبیر کیهان باشم و خواه وزیر فرهنگ و خواه شخصیت حقیقی ام غیر از سمتی که دارم، معیار، نظر دقیق و نافذ رهبر درباره موسیقی است. “آقا” از یک سو با هر موسیقی ای قطعا موافق نیست و از سویی دیگر برای ورود بی قید و بند افراد عادی و مبتدی به حوزه تخصصی موسیقی، ملاحظات عمیق فقهی و البته کارشناسانه دارند که بعضا با تحسین کارشناسان حرفه ای این هنر همراه بوده. اینکه موسیقی نه یک هنر، که یک وسیله برای تفریحات سوء و لذات هواپرستانه باشد، مورد تایید دلسوزان واقعی این هنر هم نیست. همچنان که همه نمی توانند یک تیغ جراحی، دست شان بگیرند و ادای پزشکان را در بیاورند، پس این هم درست نیست که هر کس و ناکسی به این مقوله ورود کند؛ برای خودش ساز بزند و بدتر، ساز نظر غیر حرفه ای و از آن مهمتر، غیر فقهی خودش را برای جامعه بنوازد! موسیقی فقط ”بشرطها و شروطها” حلال است و طبعا موسیقی حرام هم وجود دارد.”

    احسنت به شما داداش جان که شرایطی را در مصاحبه فراهم کردید که جناب صفار هرندی به این مسئله اشاره کنند،
    از آقای صفار هم ممنونم بابت این پاسخ دقیقشان.
    بسیار نکته مهمی بود. ممنونم.

  81. سلاله 9 دی می‌گوید:

    میان عمل برخی ها در امروز با نظرشان در دیروز اگر فاصله ای وجود دارد، اینجا باید دنبال رد پای مفسده ها گشت؛ مفسده های ریز و مفسده های درشت.
    کیهان سنگر رزمندگانی است که می خواهند تا آخرین نفس از نظام دفاع کنند و نیز دیده بانی است که به خوبی، از جبهه دشمن به جناح دوست، اطلاعات می دهد
    من دوست داشتم چهره به چهره، رو به رو و حتی بدون واسطه کاغذ روزنامه وزینی چون کیهان، با مخاطب خود سخن بگویم
    واقعا این جملات پایینی حرف ما بچه های نسل ۹ دی است.ممنون که حرفهای ما را به این زیبایی بیان می کنید.
    به هر حال کیهان، نه فقط سنگر، که افتخار ماست. من الان دارم از زبان نسلی سخن می گویم، -نسل ۹ دی -که “گفت و شنود” شریعتمداری را نخواند، خوابش نمی برد

  82. سر به هوا می‌گوید:

    با سلام
    هنوز مصاحبه رو نخوندم ولی از اونجایی که با دیدن عکسای هنری ذوق می کنم …
    عکسایی که گذاشتین تو متن فوق العاده است حرف نداره با آدم حرف می زنه

  83. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسینم فدای خودتو و پدرت،
    کوتاه بنویسی، بلند بنویسی، اینتر بزنی یا نزنی میخونیم مطالب زیباتو.
    اگه از خواب و خوراکمونم بزنیم میخونیم.
    با افتخار هم میخونیم، دستتونو هم میبوسیم.
    تا ابد ممنون و مدیونتیم که برامون مینویسی.
    فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..

    دوستان وقتی یه نعمتی رو دارید قدرشو بدونید، قدر بدونید، قدر بدونید…..
    حسین قدیانی: ممنون اما من وقتی متن طولانی می نویسم، شاید چشم عده ای از دوستان نازنین، خسته شود اما گاهی شعاعی از نور ماه می بینم که:
    – این متن که نوشتی؟
    * کدام؟
    – همان که طولانی بود!
    * خب!
    – خواندند و گفتند عالی بود. گفتند؛ “این نواب” درد دل ما بود.
    حسین قدیانی: جواب من به سیداحمد در ستون نظرات پست کنار این گفت و گو اما درد دل خودم بود!

  84. ف.طباطبائی می‌گوید:

    سلام داداش حسین.
    خوبید انشالله؟
    تشکر بابت همه زحماتتون،
    تشکر بابت ارزش و احترامی که برای مخاطبینتون قائلید،
    تشکر بابت فراهم کردن این فضای پاک و صمیمی.

    در پناه ارباب حسین باشید.

  85. سلاله 9 دی می‌گوید:

    من مطلبی که تیترش گاو بود را یادم نبود ،گشتم پیدا کردم گفتم بگذارم تا بقیه هم بخوانند.
    گاو / گفت و شنود کیهان
    گفت: محسن کدیور بعد از بازگشت از دومین سفر خود به اسرائیل، نامه سرگشاده ای خطاب به هاشمی رفسنجانی و علیه رهبر انقلاب نوشته است
    گفتم: خواسته از خجالت نتانیاهو دربیاد
    گفت: چند گروه ضدانقلاب دیگر هم به وی اعتراض کرده و گفته اند، نوشتن این نامه بعد از سفر به اسرائیل، احمقانه بوده است زیرا جمهوری اسلامی دشمنی اسرائیل با خود را افتخار می داند و از نامه کدیور ناراحت نمی شود
    گفتم: یکی از سایت های وابسته به مارکسیست ها نوشته این اقدام کدیور از روی ناچاری بوده و خودش هم می دانسته که چند هفته بعد از سفر به اسرائیل نباید این نامه را می نوشت
    گفت: پس چرا نوشت؟
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفت دکتر و گفت؛ آقای دکتر، همه به من میگن گاو. دکتر پرسید از کی تا حالا؟ گفت؛ از همون وقت که گوساله بودم
    حسین قدیانی: نخیر! این “گاو” نبود؛ آن گاو، گاوی بود که اگر در مملکتی چون فلان قبرستان، شورای نگهبان نباشد، هر گاوی می تواند وارد مجلس شود! خدا را صدهزار مرتبه شکر که در مملکت ما “شورای نگهبان” هست و “آدم” وارد مجلس می شود اما حیف که این آدم، گاهی “پرسه در مه” می زند!

  86. حمید می‌گوید:

    این همه لشکر آمده! /احسان محمد حسنی
    http://rajanews.com/detail.asp?id=76454

    … قبول دارم که در جریان فتنه ۸۸ و در کنار همه درخشش ها، پیروزی ها و شیرینی های حماسه بی نظیر مردم عاشورایی این سرزمین الهی، از ریزش های هولناک و غمگین کننده اصحاب فرهنگ و هنر انقلاب نیز، تلخ کامی های گزنده ای هم حاصل شد!جای دوری نرویم؛ فاصله گرفتن امثال همین «محمد نوری زاد» و «مجید مجیدی» خودمان از کشتی طوفان دیده و استوار انقلاب، برای هفت پشتمان بس است.کداممان از عاقبت نوری زاد «پروانه ها نمی نویسند»، از فرجام نوری زاد کیهان، از سرنوشت نوری زاد روایت فتح، نوری زاد گروه جهاد، نوری زاد حوزه هنری و… خوشحال است؟!چرا عاقبت کار او به اینجا رسید؟ نوری زاد ما در کنج دیوارهای سرد و خاموش «ندامتگاه»! اوین چه میکند؟! در باب این آدم و اساسا ریزش ها و رویش های دوران فتنه، ناگفته ها دارم که با شما خواهم گفت، کمی صبر کنید… راستی «حسین قدیانی» را می شناسید؟

  87. سیداحمد می‌گوید:

    عجب عکسی و از چه روزی… به به! برای سلامتی “شاداماد”، لعنت بر یزید!

  88. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    شب شما بخیر
    متاسفانه الان فرصت خواندن ندارم/ فقط خواستم بگیم که قدردان زحمات شما هستم

    التماس دعا/ شب خوش

  89. دوازدهمین برکت می‌گوید:

    وب قابل تحسینی داری.
    امیدوارم روز به روز بهتر شود.

    خبر داری

    راز آزاد بودن سران فتنه چیه؟

    فرصت تمام می شود …….. پس اعدام نزدیک است

    منتظر حضور و نظر شما در وبلاگ دوازدهمین برکت هستیم.
    http://www.barkat12.blogfa.com

  90. آذرخش می‌گوید:

    الا فرزند دلبندم
    امید و آرزویم در تو می‌جوشد
    افق سرد است و خون گرم می‌خواهد
    من اکنون راهیِ راه دراز و سرخ آفاقم
    شهادت را در این ره آرزومندم
    الا…ای میوه عمرم شکرخندم
    الا فرزند دلبندم شود آیا تو هم مثل پدر گردی؟
    اگر دل از هوای خانه برکندم
    به سودای حیات جاودانی بود فرزندم
    اگر در اوج سختی‌های جانکاه و توانفرسا
    اگر در آستان مرگ و در میدان
    اگر در سنگر پیکار و زیر بارشی از ترکش و رگبار
    نمی‌گردد جدا از چهره لبخندم
    عجب مشمار فرزندم
    که من همواره در راه مسلمانی
    به آن ایمان محکم‌تر ز کوه خویش پایبندم
    زمین را سرخ از خونم اگر سازند
    از آنجایی که با راه خدا هم عهد و سوگندم
    از آنجایی که با روح خداوند است پیوندم
    محال است کز یادم رود آن عهد و سوگندم
    من ای فرزند، خشنودم
    من ای فرزند، خرسندم
    الا….ای میهنم ای خانه اسلام
    ای ایران
    الا…..هم‌سنگران رزم‌آوران شیران!

    محمد پارسا

  91. حمید می‌گوید:

    {این مطلب را خواندم و خیلی حال کردم، شما هم بخوانید!!!
    http://bachehayemasged.blogfa.com/post-5.aspx
    حسین قدیانی: در این باره متنی به تفصیل خواهم نوشت. این متن را قبول دارم اما به شرط یک “اما”.}
    شدید منتظر این متن تفصیلی تان هستیم.
    سوال های بی پاسخ ِاین شکلی، دارند انبار می شوند.
    انبار با یک جرقه، زود خودش را به نتیجه دلخواهش می رساند.
    حالا چه نتیجه منطقی چه طراحی شده.
    افسران جنگ نرم باید پاسخ شان را بدهند-

  92. سحر می‌گوید:

    آخی…چه عکسی 🙂
    به به….به به
    لعنت بر یزید!

  93. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خوب تقصیر من که نیست که ضدانقلاب ها وعناصر داخلی شان خیلی مواقع مثل گاو عمل می کنند و حاج حسین شریعتمداری برایشان طنز می نویسد.در اینترنت سرچ کردم برای تیتر گاو همین یکی آمد.البته تیترهای دیگری هم مثل خربهتره یا گاو،گربه ای که صدای گاو داد وصدای گاو را هم در گفت وشنودها یافتم.فکرکنم این گفت وشنودی را که شما گفتید باید قدیمی باشد.

  94. آذرخش می‌گوید:

    بی صبرانه دقایقی دیگر هم صبر می کنیم برای خواندن ادامه این مصاحبه جذاب.

  95. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خدا را صدهزار مرتبه شکر که در مملکت ما “شورای نگهبان” هست و “آدم” وارد مجلس می شود اما حیف که این آدم، گاهی “پرسه در مه” می زند
    حیف حیف

  96. محمد می‌گوید:

    آن عکس بالا که از آنِ روزی است که داداش حسین در آن رسما “مرد زندگی” شده، به نظر من قشنگ ترین کادری ست که عکاس از چهره ی حسین بسته است. بدون تعارف گفتم. تصویر را که بزرگ کنی، سرخی چهره، پاکی و جوانی داداش حسین را در کنار استادش باز می گوید.
    یادگاری آن لحظه ی زندگی داداش حسین، یادگاری خوبی ماند برای ما.
    برای خودش یادگاری و خاطره نیست، هنوز همراه است.
    حسین قدیانی: چه نگاه جالبی به عکس داشید!

  97. سیداحمد می‌گوید:

    کیهان:

    صفار هرندی: هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود

    وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود.
    محمدحسین صفار هرندی در گفت وگویی که با وبلاگ قطعه ۲۶ انجام داده، در پاسخ به این سوال که شما وزیر رئیس جمهور بودید یا وزیر رهبر عنوان کرد:رئیس جمهور هم جدای از آنکه کدام بزرگوار باشد، رئیس آن جمهوری است که مردمش قبل از رأی به ریاست ایشان، رای به ولایت، عمود خیمه نظام داده اند. بر همین اساس، من که وزیر«آقا» بودم، بماند؛ خود دکتر احمدی نژاد هم در اصل وزیر ایشان هستند. هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود.
    وی افزود: سران قوا جملگی وزرای رهبر هستند. این حرف من کاملاً منطبق بر قانون اساسی است.
    وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: اگر طبق این قانون، مسئولیت بزرگ و اداره کلان جامعه با رهبر است، پس کابینه دولت و صحن مجلس و دفتر فلان نهاد و مکان بهمان ارگان، قبل از هر جایی« بیت رهبری» است و ستون و پی و اساس این ملک و مملکت، رهبری است.
    وی اضافه کرد: این سخن البته تکمله ای دارد و آن اینکه ضعف و قصوری اگر هست، اتفاقاً به خاطر فاصله گرفتن از نسخه ای است که رهبر برای راه پیش رو می پیچد.

  98. مظاهر می‌گوید:

    با سلام
    حسین آقا با تشکر این گفت گوی زیبا با جناب آقای صفار هرندی ما مشتاق ادامه کفت گوی شما هم هستیم.
    با عرض شرمندگی من یه درخواست هم داشتم که اگر مفید بود استفاده کنید
    اگه امکان داره در داخل سایت قسمتی قرار بدید که درآن قسمت دوستان سئوال خود از افرادی که قرار در آینده با اون ها گفت و گو بشه مطرح کنند تا هم جواب سئوالات شون گرفته باشن و هم شما هم به نسل ۹ دی یه خدمتی بزرگی کرده باشید
    بازهم می گم اگر که مفید و موثر بود انجام بدید ما هم مثل شما از خوندن و نوشتن این هم متن ریز و زیاد گه گاهی خسته می شیم
    در پایان از جناب دکتر صفار هرندی این فرمانده جبهه جنگ نرم که در این روزگار کوفی نصب پشت رهبر و امام خود رو خالی نکرد و در میدان مبارزه با استکبار پوچالی غرب پرچم دار ما نسل ۹ دی ها موند تشکر می کنم
    اللهم عجل له ولیک فرج
    حسین قدیانی: آن ایده که گفتی، جایش در همین صفحه نظرات شماست. گفت و گو با “یامین پور” و مصاحبه شما با من و من با شما، نمونه های تجربه شده این کار بود که جوب داد.

  99. محمد می‌گوید:

    کیهان / صفحه ۱۴؛
    صفار هرندی: هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود
    http://www.kayhannews.ir/891028/14.HTM#other1403

    وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: هر مسئولی در جمهوری اسلامی ذیل ولایت فقیه تعریف می شود. محمدحسین صفار هرندی در گفت وگویی که با وبلاگ قطعه ۲۶ انجام داده، در پاسخ به این سوال که …

  100. سیداحمد می‌گوید:

    ما هرگز دل مان برای خامنه ای دهه جنگ، تنگ نمی شود؛ خامنه ای تا ابد همان خامنه ای است.

    عکسها و جملاتش بسیار عالی بود.
    احسنت به این شعور و ذوق.

  101. رسول می‌گوید:

    و این را اخیرا حضرت اقا در درس خارج فقه فرمودند:
    البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطاى او دفاع کند؛ کما این‌که در این کارهاى حزبى و جناحى و خطى و این چیزها معمول است که اگر خطائى هم از کسى سر بزند، چون با آنها هم‌جبهه است، هم‌خط است، هم‌حزب است، هم‌گروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست
    حسین قدیانی: پس اگر می خواهی حفظ شوی، خوش بخت شوی، خوب به حرف هایم گوش بده!

  102. مظاهر می‌گوید:

    با سلام
    ممنون از توجه تون

    کیهان ۲۷/ ۱۱ /۸۹ مصادف با شهادت شهید نواب صفوی

    زندانی (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: فرار دیکتاتور تونس بد جوری آمریکا و اسرائیل را به وحشت انداخته.
    گفت: آره، نتانیاهو با عصبانیت گفته است «اسرائیل نگران تشکیل یک حکومت اسلامگرا در تونس است که می تواند قدرت منطقه ای ایران را به شدت افزایش بدهد.»
    گفتم: رسانه ها و چند سناتور آمریکایی هم به اوباما اعتراض کرده و گفته اند در حالی که آمریکا همه توجه خود را صرف حمایت از آشوب های ایران کرده بود، مسلمانان تونس یک فاجعه بزرگ دیگر روی دست آمریکا و متحدانش گذاشته اند.
    گفت: این آمریکا و انگلیس و اسرائیل بد جوری خاک برسر شده اند که هر روز با مصیبت جدیدی روبرو می شوند. شکست سرمایه گذاری روی موسوی و خاتمی و کروبی، سقوط دیکتاتور آمریکایی در تونس و حالا هم گسترش و اوج گیری حرکت های ضد آمریکایی در مصر و اردن و الجزایر.
    گفتم: اوباما از اتحادیه اروپا خواسته است برای جلوگیری از روی کار آمدن اسلامگراها در تونس و مهار جنبش مردم مسلمان در مصر و اردن و الجزایر، به آمریکا کمک کنند.
    گفت: حیوونکی آمریکا، به روی خودش نمی آورد که چه بلایی بر سرش آمده است و هنوز ژست ابرقدرتی می گیرد!
    گفتم: یک مدیرکل به جرم دزدی، زندانی شده بود، یک روز نگهبان در سلول را باز کرد و گفت؛ بیا! ملاقاتی داری! و مدیرکل که هنوز در حال و هوای مدیرکلی بود، گفت؛ بگو فعلا جلسه دارم، بعدا بیاد!

  103. مظاهر می‌گوید:

    عناصر مخالف خارج نشین می گویند سخنان اخیر خاتمی باعث انسجام بیشتر در جبهه اصولگرایان شد و اکنون اصولگرایان او را نیز همسو با دیگر دست اندرکاران فتنه قلمداد می کنند.

  104. مظاهر می‌گوید:

    ارگان حلقه لندن فاش کرد بسیاری از کسانی که سال گذشته به بهانه تقلب در انتخابات، در تجمع علیه جمهوری اسلامی در خارج کشور شرکت کرده بودند، اساسا در انتخابات حضور نداشتند.

  105. m می‌گوید:

    خطاب به برادر هرندی وداش حسین:
    شما وبرادرهرندی در هر سخنرانی بارها از عبارت دشمن استفاده می کنید. از سال گذشته واژه بصیرت را نیز چاشنی سخنرانی های خود کرده تا به مخاطبان بگویید اگر بصیرت داشته باشند می توانند دشمن را بشناسد. دشمن از نظرشما همه کسانی هستند که با شیوه کنونی اداره حکومت در ایران مخالفند و خواهان اصلاح سیستم سیاسی به نفع تغییرات دموکراتیک هستند.
    شما ناراضیان از وضع موجود را دشمن و دشمنان را فریب خورده و عامل بیگانه و در نهایت مستحق مجازات می دانید. این ترفندی است که معمولا همه نظام های دیکتاتوری برای سرکوب مخالفان به کار می گیرند. تنها تفاوتی که شما در الگوی رایج نظام های دیکتاتوری ایجاد کرده ،زدن رنگ و لعاب اسلامی و دینی به سیاست سرکوب مخالفان است. دستکم از فردای انتخابات سال گذشته تاکنون صدها نفر از کنشگران سیاسی و مدنی با اتهام تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی روانه زندان شده و حبس های طولانی مدت دریافت کرده اند.
    این اتهامی است که در طول مدت وزارت برادر هرندی واعانت شما برای سرکوب مخالفان همواره کاربرد داشته است. منتقدان می گویند شما با در اختیار داشتن رسانه های متنوع از جمله روزی نامه و…. فارغ از هر گونه نظار ت واقدام ازسوی قوه قضاییه و با نقض اصول متعدد قانون اساسی به راحتی با آبرو وحیثییت مردم بازی می کنید .اعاذنالله من شرور انفسنا وسیئات اعمالنا
    حسین قدیانی: اصلاح سیستم سیاسی به نفع تغییرات دموکراتیک، یعنی ۱۳ از ۲۴ بزرگتر است؟! می خواهید نظام ما را به ضرر تغییرات دیکتاتوری بکشانید، معامله مان نمی شود! و اما شما که حرف از تغییر می زنی، لطف کن و تغییر بده، چرا مایه از قانون اساسی ای می گذاری که قرار است تغییرش بدهی؟! این نظام با بچه بازی سقوط نمی کند؛ به بچه بازی فقط می خندد! می بخشیدها! نه فریب خورده خواندمتان و نه عامل بیگانه!

  106. محمدعلی می‌گوید:

    از “وحید بیت” تا “بیت وحید ”رو متوجه نشدم. توضیح نمیدید؟
    حسین قدیانی: چیز خاصی نیست؛ با کلمات بازی کردم!

  107. سیداحمد می‌گوید:

    “به خاطر نعمت جمهوری اسلامی، سجده شکر هر روزه، اوجب واجبات است”

    تکبیر….

  108. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اینکه بخشی از متن را در کامنت بگذاریم به نظرم لوس شده است اما انصافاً هم نمی توان جایی از آن را برید… همه اش روی هم… در هم… با هم… عالی بود

    مخصوصا آن سه دانشجو
    اما این عکسهای زشت زمان انتخابات ۸۴ کمی از قداست متن کاسته بود… البته از این زشت ترش هم بود… اینها خیلی دیگه محافظه کارانه و مقدس شده اش است… در هر صورت اینجا قطعه ای از بهشت است… انصافاً هست و آدم انرژی می گیرد.

    یاد آن مدل احادیث می افتم که امروزی اش می شود: سر زدن به وبلاگ قطعه ۲۶ از افضل عبادات است… حداقل من همچین حسی دارم… بخاطر وجود این حس از شما و از آقای صفار هرندی ممنونم

  109. سحر می‌گوید:

    سلام
    خیلی چسبید این قسمت از مصاحبه با چاشنی عکسها و توضیحاتشون. “زمان اصلاحات، فتنه ۸۸ را نمی گویم…” های هرندی جالب بود برام.
    فقط نگفتن چاره چیست؟…یا در ادامه میگن؟…یا من نفهمیدم؟!

  110. م.رضوی می‌گوید:

    سلام.
    از آن مصاحبه هایی است که باید چندین بار خوانده شود، مثل آن مصاحبه که با دکتر یامین پور داشتید. عکس ها هم مکمل زیبایی است برای مصاحبه.
    مشتاقانه منتظر خواندن ادامه ی مصاحبه هستیم.
    دو طرحی که آقای دوئل برای کتابتان زدند، قشنگ است. به خصوص اولی، هم “قطعه ای از بهشت” و هم “نه با قلم که با خون باید نوشت” را تداعی می کند. (طرح دوم “قطعه ای از بهشت” را ندارد.)

  111. م.رضوی می‌گوید:

    درباره توضیح آقای صفار درباره دانشگاه ها… خوشحال شدم از این دید خوشبینانه ای که به اوضاع دانشگاه ها داشتند، چون نگاه خودم اصلا به این خوبی نیست! بدون اغراق و بدون سیاه نمایی بخواهم بگویم، به نظر من بخش عظیمی از فتنه، از دانشگاه ها شروع شد و باز از همان دانشگاه ها بود که ادامه یافت و با وجود روشنگری هایی که صورت گرفت، ۸ماه ادامه پیدا کرد. اراذل و اوباش سازماندهی شده ای بودند که در خیابان ها اغتشاش می کردند، اما اراذل و اوباش بدون پشتوانه این جریانِ –به خیال خودشان- روشنفکر نمی توانستند این همه در اقشار مختلف مردم نفوذ کنند. در واقع شاید به نوعی بتوان گفت دانشجویان پل بین مخالفان اصلی نظام و مردم شده بودند.
    یادم نمی رود که شعار “جمهوری ایرانی” و “مرگ بر …” را اولین بار نه از خیابان، که در دانشگاه و از دانشجویان شنیدم. کسی که شعار جمهوری ایرانی سر دهد، مشکلش با اصل نظام است و نه تصور تقلب در انتخابات.
    و باز یادم هست تجمع همین دانشجویان را بعد از عاشورا و قبل از نه دی در دانشگاه، درحالی که فکر می کردیم بعد از آشکار شدن چهره ی واقعی جریان سبز در عاشورا، هیچ کدامشان روی سربلند کردن نداشته باشند.
    و هنوز آرشیو نشریاتی را که در آن ۸ ماه منتشر می کردند، دارم که حاوی صریح ترین و وقیحانه ترین تهمت ها و جسارت ها به نظام و شخص آقا بود.
    قبول دارم که شاید از انبوه تجمع کنندگان سبز آن روزها، عده ی کمی سردمدار بودند و بقیه پیرو، اما همان عده ی کم –که حقیقتا خواهان تغییر نظام بودند و از هیچ ترفندی برای رسیدن به این هدف ابا نداشتند- تعدادشان کمتر از بچه هایی که حاضر بودند زندگی شان را برای ولایت بدهند، نبود. و البته آنچه در نهایت فتنه را جمع کرد، همین بچه ها بودند به علاوه ی خیل عظیم مردم.
    این دیدی است که من با مشاهده دانشگاه خودمان و چند دانشگاهی که کمابیش با آنها مرتبط بودیم، داشتم. حتما آقای صفار که با دانشگاه های بیشتری در ارتباطند، بهتر وضعیت را تشخیص می دهند. حقیقتا امیدوارم دید من اشتباه باشد.

  112. مدیون ولایت می‌گوید:

    از “وحید بیت” تا “بیت وحید ”رو متوجه نشدم. توضیح نمیدید؟
    حسین قدیانی: چیز خاصی نیست؛ با کلمات بازی کردم!
    مدیون ولایت: وحید بیت استعاره از نائب الامام خامنه ای…
    ولی جانهای تمام ستاره ها و کهکشانها و منظومه ها و حتی حضرت ماه فدای وحید بی بیت مغلول الیدین امام مهدی(عج)
    البته پله به پله: کسی که فدایی نائب الامام نباشد،فدایی امام(عج) نخواهد بود.
    و من الله توفیق

  113. امیررضا می‌گوید:

    “خلیل کاظمی، جانباز اعصاب و روان دوران هشت سال دفاع مقدس پس از سال ها تحمل رنج و سختی، روز دوشنبه، ششم دی ماه جاری در بیمارستان شریعتی اصفهان دعوت حق را لبیک گفت و به جمع هم رزمان شهیدش پیوست.

    به گزارش روابط عمومی سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان، مراسم تشییع این یادگار دوران هشت سال دفاع مقدس، هشتم دی ماه سال جاری از مسیر فلکه فیض به سمت گلستان شهدای اصفهان برگزار و در قطعه دارخوین به خاک سپرده خواهد شد.”

    فکر نمی کنم سهم تو از اینترنت و مطبوعات بیشتر از همان چند سطری باشد که در بالا آمد، حتی خبر تدفینت هم بر پیشانی هیچ سایت و روزنامه ی ارزشی و غیرارزشی نقش نبست. سهم تو از این بازار مکاره ی کلمات و عرصه ی ازدحام نفوس همان تک خبر عروجت آن هم به نقل از روابط عمومی بنیاد شهید اصفهان بود؛…

    بهتر…

    بگذار خبر یک و آن لاین این عرصه را عطسه ی سگ پشم آلوی فلان هنرپیشه ی زن سینما و دسته گل فوتبالیست های معروف در پارتی های مختلط و لجنکده های آذین بسته ی پایتخت ام القرا تشکیل دهند. خلایق هر چه لایق؛ خیلی که احساس تکلیف کنند و وجدان کپک زده و گندیده شان درد بگیرد چند سطری از ظلمی که بر سران فتنه رفته و مصائبی که بر زندانیان شریف و خداجوی آشوب ها روا شده و آلام خانواده ی کشتگان کهریزک بر آن خواهند افزود؛ این که تو ۲۷ سال در قفس، بله در قفس در آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان اصفهان در قل و زنجیر صبح را شام و شام را صبح کرده خاطر هیچ کسی را مکدر نکرد و چینی احساس نازکتر از گل این جماعت را ترک نداد.

    به چه کسی مربوط که صدای هق هق مادرت در کنار این قفس همنوایی جز صدای زنجیر دست و پای تو و ناله های نامفهومت پیدا نکرد.

    فرمانده ی گردان بوده ای؟ باش.

    در وانفسای خوف و خطر، دردمندانه پای امامت ایستادی، به تکلیفت عمل کرده ای، عزیز دردانه ی فلان بن فلان نیستی که خبر ساندویچ خریدن و خوردنت در خیابان هم دست به دست و زبان به زبان بچرخد و نًقل و نُقل محافل شود.

    مگر پزشک به تو بعد از عملیات خیبر که در آن دچار موج گرفتگی شدی، توصیه نکرد حالا که سر پا هستی و مشکلت در مراحل اولیه است استراحت کن دور جبهه را خط بکش مگر نگفت که سر و صدا و هیجان برای تو خطرناک و زیانبار است و تو دردمندانه و ملتمسانه گفتی فقط و فقط در عملیات بعدی شرکت خواهی کرد. از عملیات والفجر ۴ که برگشتی، یکراست به آسایشگاه رفتی و از آنجا به زنجیر و قفس.

    تو پیش خداوند روسفید خواهی بود چرا که طاقت زمین ماندن حرف امامت را نداشتی، حالا بهای شرکت در آن عملیات، بیست و هفت سال به زنجیر ماندن و قفس نشینی باشد، باشد، سر امامت به سلامت، روسیاهی به آنانی ماند که تا قیام قیامت بهای چهار روز مبارزه، جهاد و خدمت به این ملت را طلبکارانه از حلقوم این مردم مطالبه می کنند و انتظار دارند به پاداش این مجاهدات مشعشع، چشم ها بر همه پلشتی هایشان بسته و زبان ها بر همه ی زشتی های عیال و خاندانشان در کام هیچ احدی نچرخد.

    در روز قیامت، خداوند تو و مادر مظلوم تر از خودت را بر همه ی ما حجت خواهد گرفت و تو در پیش چشم حضرت صدیقه سلام الله علیها به ثانیه ثانیه ی این بیست و هفت سال قفس نشینی مباهات خواهی کرد، نوش جانت …..

    و به تو حق خواهیم داد که لحظه ای از این عمر پربرکت و نورانی را با خروارها خروار عمری نمازشب و تهجد، تعلیم و تعلم عالمان و سالکان و اولیا و …. در صحنه ی محشر معاوضه نکنی.

    حالا تیتر یک روزنامه های و سایت ها نیستی، نباش، عکسی حجله پسند از این بیست و هفت سال قفس نشینی برای قاب دیوارها، جلد مجلات، ویژه نامه های دفاع مقدس روزنامه ها و برنامه های تلویزیونی نداری، نداشته باش، اراده ی حضرت دوست بر این تعلق گرفته که آخرین جاماندگان قافله در میان اهل و طائفه شان هم غریب بار سفر ببندند، غریب غریب!

  114. مهدی می‌گوید:

    تقاضا می کنم با حاج سعید قاسمی و حاج احمد پناهیان هم مصاحبه ای داشته باشی ،
    اگر وقتتان اجازه می دهد .
    حسین قدیانی: با سعید قاسمی گفت و گو کرده ام که یک روز در وبلاگ خواهم گذاشت. با حاج آقا پناهیان هم چشم!

  115. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی

    علی لاریجانی با چفیه!
    تنها چیزی که بهش نمیاد چفیست!
    🙁
    حسین قدیانی: عمومی البته/ این فضولی ها به هیچ کس نیامده، حتی به سیداحمد عزیز. من خوب می دانم که دارم چه کار می کنم. الان باید هر ۲ جریان ضد روحانیت؛ هاشمی و مشایی را تنها گذاشت و اگر هدف این است، جذب حداکثری حتما شامل حال علی لاریجانی می شود. کسی را که نمره ۹ گرفته، با همان چوب نمی زنند که مردود شده را! این کامنت از تو بعید بود برای من!

  116. محمد می‌گوید:

    «داداش حسین بدون آنکارد» دلنشین تر از آنکار شده ست. البته «آنکارد با توجه به مقتضای زمانی» را هم درک می کنیم. به هر حال، تصویر دوم از لحظه ی «رسماً مرد زندگی شدن ِداداش حسین»، باز هم نظر ما درباره تصویر اول از لحظه ی «رسماً مرد زندگی شدن ِداداش حسین» را به شدت تأیید میکند. باز هم البته دوستانی که از نزدیک، حسین را دیده باشند، غرور مدام نهفته در چهره اش را دیده باشند، بیشتر نظر ما را تأیید می کنند.
    چقدر طولانی شد این روانشناسی عکاسی ِما!

  117. سیداحمد می‌گوید:

    کسی را که نمره ۹ گرفته، با همان چوب نمی زنند که مردود شده را!

    کاملا موافقم.

    فـــــــــــــــــــــــــــــدائی داری داداشم.
    حسین قدیانی: غلام بصیرتتم!

  118. 313 می‌گوید:

    سلام علیکم
    دلم میخواد مثل قبل اینجا تو این قطعه ی مقدس کامنت بذارم اما نمیدونم چرا روم نمیشه!!!احساس میکنم اینجا جایی نیست که من بخوام نظر بدم…اما اکثر اوقات و تقریبا همیشه با نظرات شما موافق بودم و همیشه با خوندن متنهاتون واقعا دیدم باز میشه و گاهی می فهمم که چقدر عقبم…
    و به همین خاطر ترجیح میدم که بیام و بخونم و سکوت کنم…
    اما این کامنت رو گذاشتم که بگم هنوز هستم تو این قطعه ی مقدس… ما رو از بین ستاره ها حذف نکنید
    شهادت کنار شش گوشه نصیبتان
    التماس دعا

  119. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آه کتاب قطعه ۲۶٫
    بله. کاملا یادمان هست.
    البته طبق نظر سنجی که از بچه های وبلاگ انجام دادید قرار بود اسمش “خانه ام بیت رهبری ست” باشد ولی به دلیل برخی مسائل اسم “قطعه ۲۶” را انتخاب کردید که آن هم نشد متاسفانه.
    ولی حالا دارد می شود انگار.
    بسی بسیار موفق باشید…

  120. ستاره خرازی می‌گوید:

    (۷)
    راستی راستی فهمیده بود که دفاع از انقلاب اسلامی با آن همه دشمن و هیاهوی جهانی، شوخی بردارنیست. از اول تا آخری که با او بودیم یک خواب راحت نرفت و یک غذای درست و حسابی نخورد و به یاران خود هم یاد داد که زندگی در شرایط سخت را بپذیرند و تحمل سختی ها برای دفاع از اسلام را از نماز شب خواندن هم لذت بخش تر بدانند. فکرش را بکنید در هوای سرد
    نیمه شب که سوز زمستانی بیابان خوزستان و حاشیه ی کارون تا مغز استخوان را می سوزاند عزیزدردانه های مردم را بریزد توی رودخانه و آنقدر در میان آنها بماند تا صدای اذان صبح هم درآید. یادم می آید آن شب که از میان نخل های آخر شهرک دارخوین به طرف سنگر فرماندهی می آمدیم، اشک می ریخت و به درگاه خداوند استغاثه می کرد. حاج حسین بهتر از هر کس
    دیگری قدر بچه های مردم را می دانست و همه ی وجودش آن خوب های از دنیا رمیده و به خدا پیوسته بود.
    بچه های لشگر هم به فرمانده خود افتخار می کردند و فرمانش را به جان می خریدند.
    (۸)
    بله، زندگی در شرایط سخت. بعضی ها فکر نکنند توی جنگ حلوا قسمت می کردند یا اگرکسانی مثل حاج حسین، وقتی صحبت از صلح صدامی می شد، اخم می کردند وگره به پیشانی آنها می آمد ازتیروترکش وتکه تکه شدن بدن ها خوششان می آمد، نه ،البته که اینطوری نبود بلکه برای آنهایی که زندگی خود را وقف جبهه کردند، مهمترین کار، ادای تکلیف بود وبرای رضای خدا سختی ها را تحمل می کردند. حاج حسین به بسیجی ها یاد می داد که در صحنه ی نبرد ننه من غریبم در نیاورند و محکم و استوار باشند، او نیروهای خط شکن خود را قبل از شروع عملیات و برای پذیرفتن شرایط سخت این گونه توجیه می کند:
    ” کمربندها را محکم ببندید. بند پوتین هایتان را محکم کنید. فشنگ اسلحه هایتان آماده باشد. تجهیزات را به بدن هایتان محکم ببندید، خیلی قبراق، آماده ی عملیات باشید. برادران، جنگ بدون تلفات، زخمی، شهید اصلا معنا ندارد. در قاموس جنگ، سختی، خشنی، تشنگی یک واقعیت و جزء لاینفک جنگ است.
    شهید حاج حسین خرازی
    فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)

  121. سیداحمد می‌گوید:

    مهمترین عبرت ما از فتنه ۸۸ این است:

    انتخابات در جمهوری اسلامی باید اختلاف نامزدهای درون نظام باشد، نه دعوای انقلاب و ضد انقلاب.

    احسنت.
    بسیار عالی.

  122. امیرعلی صفا می‌گوید:

    به نام خدای زهرا

    سلام و عرض ادب

    به گمانم مطالعه‌ی سوالات بجا و دقیق شما و پاسخ‌های گره‌گشای استاد صفار، برای هر کسی که بخواهد در عرصه‌ی فرهنگ و ایضاً جنگ نرم تلاشی داشته باشد ضروری است. نکات بسیار ظریفی در آن ذکر شده بود علی الخصوص ترسیمی که از فضای دانشگاه داشتند.
    همین سوال در برنامه‌ی دیروز امروز فردا پرسیده شده بود که متاسفانه فرصت نشد استاد به این گونه آنرا تبین بفرمایند.
    جای بسی بسیار شکرگذاری دارد که استاد صفار با این دقت با فضای دانشگاه و دانشگاهیان آشنایی دارند.

    این تک جمله نوشته های شما نیز که با تصاویر به خوبی مفهوم را می رساند ، عالی بود./ به گمانم اولین مولفه‌ی بصیرت، دشمن شناسی است. همان موضوعی که مولای مطهرمان بر آن تاکید ویژه دارند.
    اگر کسی دشمن را نشناسد و نداند که دشمن از کجا می خواهد ضربه بزند، هر چند نیتش هم خیر باشد اما یا فعالیتش بی اثر می‌شود و یا حتی خدای نکرده دشمن شاد کن.
    این روزها بعد از مرگ جنبشک! سبز، دشمن به هر دری می‌زند تا راهی برای نفوذ پیدا کند.
    احسنت بر شما داداش عزیز که خوب می‌دانید دشمن چه چیزی را در سر می‌پروراند و کدام نقطه را هدف قرار داده و متناسب با آن بصیرت بخشی می‌کنید.
    دشمن شناسی شما نمره‌اش بیست است بیست. و همین موضوع باعث می‌شود همیشه ضربات شما بر پیکره‌ی سالوس صفتان کاری باشد.
    احسنت ابن الشهید
    حسین قدیانی: از اینکه با دقت مطالب را می خوانید، ممنونم. شما از بچه های خوب قطعه هستید.

  123. سلاله 9 دی می‌گوید:

    تا این جای مصاحبه برای خود من درس های زیادی داشته و خیلی مسائل را برایم روشن کرده است (جدی گفتم این را)مخصوصا بحث دانشگاه ها وجذب دل های مستعد.
    توصیف ایشان از فضای خفقان در زمان شاه ومقایسه ی آن با فضای حاکم بر جمهوری اسلامی هم جالب بود.

    آقای قدیانی ابتکارتان در قرار دادن این عکس ها و جملاتی که برای عکس ها نوشته اید ستودنی است.

    مخلص کلام، باید قدر این نظام را بدانیم؛
    َ

  124. ریحانه می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین بزرگوار
    خداقوت
    بسی دلم تنگ شده بود برای قطعه خیلی خیلی خیلی.اومدم دوباره با نیروی مضاعف…
    واقعا قطعه زیبا و بر بارتر شده. ماشالله ماشالله

  125. هشدار به تو... می‌گوید:

    نکنه خودت هم میخوای وزیر رهبر!!! شی!!!!!!!!!خواستی بیا تا بگم حقیقت ها رو واست!!

    محض رضای خدا …جمع کنید بابا….!

    ملت دیگه گول شما رو نمیخوره!

    راستی اینو تایید نمی کنی؟ درسته؟!!
    حسین قدیانی: نه، درست نیست!

  126. رضا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی .

    از فرهنگ گفتی ولی من نظرت را به این نکته جلب میکنم که امیدوارم حوصله کنی و تا آخر بخونی :

    کتاب بایرامی در حالی بدون سروصدا توقیف شده است که برخی با نوعی آسمان ریسمان بافتن و ارتباط دادن این داستان تاریخی مربوط به ۱۰۰سال پیش به وقایع پس از انتخابات، خواستار اصلاحیه و توضیح ناشر و نویسنده شده اند اما کتاب یک ناشر دیگر که سال گذشته منتشر شده و سراسر توهین به دفاع مقدس و رزمندگان با اخلاص کشورمان است، بدون هیچ نظارتی در بازار کتاب موجود است.

    معاون جدید فرهنگی وزارت ارشاد که در بدو ورودش به این سمت، از افق‌های روشن و پیگیری مطالبات صنفی و ساده‌سازی روند اعطای مجوز به کتاب‌ها خبر داده بود، این روزها نه تنها با رسانه‌ها گفت‌وگو نمی‌کند بلکه از روبه‌رو شدن با نمایندگان رسانه‌های گروهی نیز دوری می‌کند و تنها با برخی رسانه‌های همسو با دولت آن هم از موضع بالا و نه پاسخگویی به مطالبات سخن می‌گوید.

    وی در ابتدای ورودش به معاونت با خبر رفع توقیف ۲۸۵ عنوان کتاب همه رسانه‌ها را شوکه کرد در حالی که هرگز لیستی از این عناوین منتشر نشد و بارها به صورت تلویحی و غیر رسمی اساس این خبر، تکذیب شد. او همان روزها گفته بود که روند اعطای مجوز را ده‌روزه می‌کنیم و اگر دیرتر شد، ناشران می‌توانند کتاب را منتشر کنند! نتیجه این شعار غیر کاربردی کاملا مشخص بود و این روزها حتی کتب قرآنی و دینی نیز نزدیک به یک ماه در ارشاد معطل می‌مانند.

    بهمن دری به تازگی نیز در اظهار نظر فوق‌العاده‌ای به ایرنا گفته است: «لایحه کاربری فرهنگی اخیرا در کمیته اصلی دولت تصویب شده که اگر اتفاق بیافتد تحولی در این بخش صورت می گیرد. هم اینک دو هزار کتابفروشی در کشور وجود دارد که با اجرای این لایحه به ۴۰۰هزار کتابفروشی می‌رسند و در این لایحه همه مجامع مسکونی مجتمع‌ها به کتابفروشی و عرضه و توزیع تبدیل می شود.»

    بد نیست ایشان سازوکار این اتفاق مبارک را هم برای مخاطبان و اهل فرهنگ تشریح کنند، که چگونه ظرف دو سال تعداد ۲ هزار کتاب فروشی به ۴۰۰ هزار واحد می‌رسد؟! آیا اعلام این گونه آمار مانند همان مجوز یک هفته‌ای و یا رفع توقیف ۲۸۵ کتاب با یک امضاء جز اینکه باعث بی‌اعتمادی مخاطبان و اهالی فرهنگ به وزارت فرهنگ می‌شود، عایدی دیگری هم دارد؟

    در همین زمینه بد نیست معاونت فرهنگی این نکته را هم پاسخ بگوید که چطور رمان «مردگان باغ سبز» محمدرضا بایرامی که روایتی تاریخی از آذربایجان حدود صدسال قبل است و مربوط به حزب دموکرات آذربایجان، به خاطر خبرسازی یک عده و توهمات یک عده دیگر مبنی بر ارتباط این رمان و اتفاقات بعد از انتخابات سال گذشته زیر تیغ توقیف است و از ناشر و نویسنده تعهد و بازنویسی و اصلاح خواسته شده اما رمانی که سال گذشته یک ناشر شناخته شده در تهران منتشر کرده و سراسر توهین به انقلاب و ۸سال دفاع مقدس است، بدون هیچ تذکری، در بازار کتاب وجود دارد؟ رمانی که در آن واژه هایی همچون «جان‌برکف، مقدس، مخلص، جانباز، شیمیایی، روحانی و…» علنا مسخره شده است و اصول اولیه اسلام و نه شبهات و برخی موضوعات مورد بحث، زیر سوال رفته و به راحتی به آنها تاخته شده است. مفهوم شهادت در این کتاب با کشته شدن برای هیچ و پوچ یکسان دیده شده و دفاع مقدس ۸ساله محملی برای ایجاد نفرت از انقلاب بیان شده است.

    «تابناک» با عذرخواهی از خوانندگان تنها چند مورد کوچک (بخش‌های قابل انتشار) از حدود ۱۰۰مورد موجود در این رمان را تقدیم مسئولان فرهنگی کشور می‌کند. نام ناشر و کتاب نزد «تابناک» محفوظ است نه برای توقیف رمان، بلکه برای تسلیت به اداره‌ای که در بررسی کتاب، نویسندگان خوش‌قلم و متعهد کشورمان را بیشتر زیر ذره‌بین دارد و بیشتر از آنکه نگاهی ملی و فرهنگی بر بررسی کتاب داشته‌ باشد، نگاهی سیاسی و حزبی دارند.
    …………………………….
    حسین قدیانی: بله خواندم و بر فرض که حق با شما یعنی با جناب بایرامی عزیز باشد، قطعا من بی گناهم! کتاب خود من همه دیدند که با چه شرایطی در آمد. با این همه نه از شما که از برخی نویسندگان متعهد سئوالم این است؛ در فتنه ای که گذشت، کجای جبهه ایستاده بودند؟ و چرا با اینکه با سانسور مخالف اند، بصیرت و تعهد و عرق ملی خود را ممیزی وحشتناک کردند؟! من البته خودم بسیاری از کتب بایرامی عزیز را خوانده ام و لذت برده ام و هرگز فراموش نمی کنم که روزگاری با ایشان در زمین فوتبال کیهان، پایی به توپ می زدیم. به هر حال آقای بایرامی ۲ تا پیرهن از من بیشتر پاره کرده و شاید من هم الان جای ایشان بودم، ناراحت می شدم. با این همه یک حرف دارم؛ اصولا کتاب بایرامی ای که من می شناختم، باید از دریچه “آزادی برای همه هست، الا حزب اللهی ها” دچار محدودیت شود و نه از این ظن که این کتاب هم خواسته در این وانفسای جنگ نرم، یک حالی به نظام بدهد! با این همه کتمان نمی کنم که شاید حق با این نویسنده عزیز باشد.

  127. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۷:۴۴
    تعداد افراد آنلاین ۳۲ نفر.

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..

  128. خودم می‌گوید:

    سلام حاج آقا.

    حاجی دمت گرم خوب حال سید احمدو گرفتی
    دلم خنک شد
    سید احمد حسابی … سوخته ها
    اون کامنت امیر علی صفا هم ناجور زد تو برجکت.

    حاج حسین دمت گرم
    خوب ادبش کردی این پسره مغرورو
    فکر کرده کیه؟
    امیر علی صفا دم تو هم گرم که با کامنتت اساسی زدی تو دهن این پسر.

    سید احمد مییدونم تا داداش حسین نیومده این کامنتو پاک میکنی که داداش نبینه ولی همین که خودت بخونی هم کافیه.

    آخرشی داداش حسین عزیز
    میدونم تائید نمیشه

    اما الان حسابی دلم خنک شده
    حسین قدیانی: خیلی بد خودت را لو دادی! و دقیقا وقتی کامنت گذاشتی که سیداحمد نیست و من دارم نظرات را تایید می کنم. لااقل شماره “آی. پی” خودت را عوض می کردی! بی ادبم که هستی؟ یعنی اینقدر به رابطه من و سیداحمد حسادت می کنی؟! من سیداحمد را دعوا کردم که حساب کار دست امثال تو بیاید. واقعا که! فقط حیف که اینجا مخاطب خواهر دارم. حیف!

  129. سعید توکلی می‌گوید:

    کفم برید داداش حسین بچه بسیجی ها از این همه توان
    خدا قوت

  130. سوسو می‌گوید:

    سلاااااااااااااااام . چشم “دیوونه ی داداشی” روشن که:فونتای درشت زیر کامنتا پر رنگ شده …….
    ممنون از تنفس بین متن .خدا قوت .خدا حفظت کند داداش حسین. و……راستی جواب سلام واجبه داداش حسین!
    حسین قدیانی: سلام به شما و سلام کنندگان بعدی!

  131. سلاله 9 دی می‌گوید:

    آقای قدیانی به خدا شرمنده ام این فردی که با نام رضا کامنت گذاشته بود چی می گفت؟؟واقعا همچین کتابی چاپ شده؟ببخشید اما بهتر نبود مطالب آن کتاب را نمی گذاشتید؟به خدا شوکه شدم.آخر مطالبش خیلی بد بود.به اون بی ادبه گفتید حیف این جا مخاطب خواهر دارم،در تایید این کامنت هم خوب بود این مطلب را لحاظ می کردید.ببخشید این جزء مصادیق افشای گناه نیست؟نمی دانم شاید تاییدش حکمتی داشته است اصلا خاک بر دهان من .شوکه شدم به قرآن
    حسین قدیانی: حق با شماست. آن کامنت را اصلاح کردم.

  132. فرص الخیر می‌گوید:

    سلامم
    خیلی خیلی ممنون از شما
    بسیار لذت بردم از شهد ناب صحبتهای جناب صفار

    البته آن عکس ها و یادداشت ها هم خیلی خیلی به جا و دلچسب بودند

    موید باشید انشالله/ التماس دعا

  133. غریب می‌گوید:

    سلام حاج حسین

    گفت و شنود معروف حاج حسین شریعتمداری:

    “گفت: چه خبر؟
    گفتم: دیروز یک گاو نر که طنابش را پاره کرده بود بعد از کشتن یک نفر و زخمی کردن یک نفر دیگر وارد پارلمان یمن شد.
    گفت: خیلی عجیبه!
    گفتم: کجاش عجیبه!… خب اگر در کشوری نظارت استصوابی نباشه، هر گاوی به خودش اجازه می ده که وارد پارلمان بشه!”

    یا علی مددی…

  134. یک بنده خدا می‌گوید:

    “مهمترین نقطه مقابل شارلاتانیسم فتنه گران اصل کاری، شهامت دانشجویان با وجدانی است که در جهت طلب حق، تلاش می کنند و حق را از باطل، با آنکه به هم آمیخته باشد، تمییز می دهند. ”
    ای جان!..من از لحظه ای که ایشان را در دانشگاه ازاد مشهد دیدم,دانستم که ایشون چقدر باحال اند.
    شما خیلی شبیه ایشون هستید حالا متوجه میشوم که این همه می گفتید:”استاد”.یعنی چه؟
    راستی داداش میشود (تروخدا)یک مصاحبه هم با اقای رحیم پور ازغدی داشته باشید؟ یعنی میشه؟؟!
    اینم بگم تا یادم نرفته:اقای هرندی همانطور که در امفی تئاتر دانشگاه ازاد مشهد هم گفتیم,بازم می گیم:به خدا خیلی مردی.

  135. رسولی می‌گوید:

    سلام داداش حسین

    نمیدانم اینجوری اجازه دارم صدایتان کنم یا نه،،پدرم از شهدای اقلیت مذهبی‌ بود،پس از شهید شدن پدرم .پدر بزرگ مادریم که دل‌ خوشی‌ از او نداشت ما را به زور از ایران به خارج از کشور آورد،،الان ۲۱ ساله هست که اینجیم،،۳ سال پیش من و مادرم مسلمان شدیم و همان پدربزرگ که حالا بسیار پیر شده ما را از خانه‌اش بیرون کرد و،،،

    ببخشید ،،حاشیه رفتم،،میخواستم خواهش کنم کمی‌ از شهدای اقلیت بنویسید،کمی‌ از یاد‌ها رفته اند

    ممنونم

    در پناه حق
    حسین قدیانی: از کامنت شما ممنون و خدا بر درجات پدر شهید شما بیافزاید اما در کتاب “نه ده” چند بار از اقلیت های خوب مذهبی مان یاد کرده ام و در همان متن “چهارشنبه اتوبوسی…” نوشته ام؛ “محرم که بیاید حتی عید ارمنی ها هم عزا می شود، آن وقت…”. به هر حال شما برای من به شکل مضاعفی عزیز هستید.

  136. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام به حضرت ماه و همه ستاره ها و از جمله داداش حسین
    سلام به برادرمون سیداحمد مبصر قطعه
    سلام به قطعه ۲۶ چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود در این یک هفته که امتحان داشتم.
    راستش دلم برای نوشته های طولانی و بدون اینتر داداش هم تنگ شده بود. خدارا شکر که همه چیز روبراه است. بچه ها هم که در قسمت نظرها همه هستند و حال همه خوبه. البته آنهایی هم که نیستند فکر کنم مثل من دانشجو هستند که این خود نشانگر این است که بچه های پای کار قطعه از قشر دانشجو و امیدهای آینده کشورمان هستند
    داداش برای چشمانتان هم جای نگرانی نیست این چشم راستتون که من می بینم ماشاء الله هزار ماشاء الله نه تنها سالم است خیلی هم خوب دارد همه جا را رصد می کند (خدا به داد فتنه گرها و بدخواهان حضرت ماه برسد) و از آنجا که خوب می بینید خوب هم می نویسید. خداحافظ خودتون و قلمتون باشه.

  137. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین سیداحمد را دعوا کند، ابلهان باور کنند!!! 🙂

    خوب یه حدیث هم از جد بزرگوارم براتون میذارم:

    (امام على علیه السلام:

    اَلحَسَدُ یُضنِى الجَسَدَ ؛

    حسد، بدن را فرسوده و علیل مى کند.)

  138. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    ببخشید یک سوال بسیـــــــــــــــــــــــــــار مهم. من جز کدام دسته از بچه های قطعه هستم؟؟؟
    حسین قدیانی: قطعه فقط یک دسته دارد؛ دسته بچه های خوب!

  139. رضا می‌گوید:

    سلام حسین عزیز

    من اگر آن قسمتی را که شما اصلاح کردید را آوردم دلیلش این بود که بگویم در این وزارت فرهنگ چنین کتاب هایی منتشر میشود و همین کتاب که من بخشی از آن را به نقل از تابناک آوردم در بازار کتاب موجود است و حتی من بعد از این خبر آن کتاب را تهیه کردم و به واقعیت تمامی آن بخش پی بردم . اگر لازم باشد آن کتاب را حتما معرفی خواهم کرد تا بر همگان ثابت شود که چنین کتاب هایی در باره شهدای عزیز و جنگ نوشته میشود . من به زشتی آن واقفم ولی زشت تر از آن این نیست که وزارت فرهنگ و ارشاد به این کتاب مجوز میدهد و یکی از انتشارات بزرگ تهران آن را در تیراژی بزرگ چاپ میکند ؟ در مورد بی گناهی شما و کتابتان هم که شکی نیست .امیدوارم مخاطبان عظیم الشان این وبلاگ بر من خرده نگیرند که فضای این وبلاگ را با آن نوشته های کثیف که درست از روی متن کتاب برداشتم آلوده کردم . بلکه هدفم روشن کردن این توهین بزرگ به شهدای عزیز بود . التماس دعا

  140. ریحانه می‌گوید:

    شب نیست که آهم به ثریا نرسد

    از چشم ترم آب به دریا نرسد

    میمیرم از این لحظه که آیا روزی

    دیدار به دیدار رسد یا نرسد

    اللهم عجل لولیک الفرج

  141. ایریت می‌گوید:

    آقای داداش بسیجی ها! ما که قابل نیستیم شما داداش ما باشید. اما به عنوان یک خواننده این پایگاه گمان می کنم باید لطف کنید و برای ما یک چشم پزشک هم ردیف کنید تا چشم خسته از خواندن این مطالب را درمان کند. فکر می کنم نمره عینکم بعد از آشنایی با این پایگاه کلی بالا رفته است. یارانه ها را هم که برداشتند. لااقل شما که این قدر نویسنده اید باید تعریف درستی از پاراگراف که معادل پارسی اش را نمی دانم داشته باشید. خطوط را هی در این پایگاه خوانی گم می کنیم و حالا بیا و باز پیدا کن کجا بودی ؟!
    خوب خان داداش بچه بسیجیا! ی نقطه سر خط هم به خدا بد نیست بدهید وسط این نویندگی. کم نمی شود از آن وجنات پر نور تان بخدا! ورق هم کم نمیاورید مثل آن موقع که سر امتحان ناظم می گفت ورق اضافه نمی دهیم!
    خب پس چرا سر خط را از نوشته های تان حذف کرده اید؟ نکند با چشم پزشکان قرار داد بسته اید؟ آخر ما که به همان چشم پزشکی نمی رویم! ما قرآن می خوانیم تا نور چشم مان زیاد شود و اینجا می آییم تا بصیرت مان نیز!
    کمی با ما مهربان تر باشید بخداوندی خدا برایتان فاتحه دو تا دو تا می خوانیم بعد ۱۲۰ سال!
    ببینیند چقدر قشنگ نقطه سرخط را رعایت کرده ام؟
    اندیشه تان پر توان و اینتر کیبوردتان مستدام!
    حسین قدیانی: از چشم زیبای شما عذر می خواهم؛ حلال بفرمایید!

  142. امیرعلی صفا می‌گوید:

    به نام خدای زهرا
    ………………………………
    حسین قدیانی: ممنون اما نیازی به تایید ندیدم؛ همین که نظر دادید درباره اش، تشکر.

  143. آیدا... می‌گوید:

    یاراحم العبرات
    ۷روزتااربعین مانده…یاحسین

  144. سحر می‌گوید:

    سلام
    اگه شمارو داشتن اونطرفیا چه کارها که نمی کردن…به قول معروف تو چشم دنیا شما رو فرو می کردن!…عکسها و توضیحاتشون تامل برانگیز و ستودنیه…به سید احمد گفتید غلام بصیرتتم..خیلی ها هم باید غلام بصیرت شما باشند. زنده و سلامت باشید.

  145. نیما×2 می‌گوید:

    داداش حسین خیلی آقایی
    خدا امثال شما رو زیاد کنه و واسه ما نگه داره

  146. گمنام می‌گوید:

    بابا خوش تیب..مرد زندگی ..
    وبلاگ!ژورنالیست!
    تو دیگه کی هستی؟

  147. منتظر محبوب می‌گوید:

    سلام حسین آقا. دست مریزاد با این قلم ظریف که تا عمق وجود خواننده نفوذ می کنه. پایدار باشید و انشاءالله خدا شما را برای خدمت به این نظام و حضرت ماه حفظ کنه.

  148. محمد می‌گوید:
  149. somi می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    مطالبتون خیلی معرکه ولی طولانی و نفس گیر بودند
    به خصوص از مطلب سمفونی مورچه ها بسیار لذت بردم
    کلاً هم اشکم همش دراومد
    موفق و ماجور باشید

  150. سربازی بی نام می‌گوید:

    وبلاگ من :
    بسیج یعنی … عشق
    بسیج : ب ا س ربند ی ا زهرا(س) ج هاد کردن…
    بسیج: ب صیرت س لاح ی ک ج وان…
    ”ب“اش بنی هاشمی است…
    ”س“ینش سین سرداری است…
    ”ج“یم اش جانثاری است جانبازی ، جان بازی و بازی با…

    ادامه در وبلاگ
    http://www.afsare-binam.blogfa.com
    در ضمن از کسانی که نظر می دن ممنونم
    روحیه می دن

  151. ناشناس می‌گوید:

    سلام به هیئت قطعه ۲۶ و مداحش حاج حسین قدیانی
    با “”مسیح‌‌ در ‌‌برابرم ‌ایستاده بود!”” به روزم…
    یاعلی
    http://nouri1.ir/

  152. یا منجی(عج) می‌گوید:

    عکس ها و جملاتشان موضع هدف دشمن را برایمان مشخص کرد.بنده شخصا کم کم داشتم از این موضوع مهم غافل می شدم…با تشکر از زحمات شما و امثلاکم.اجرکم عندالله
    حسین قدیانی: همه این را فهمیده اند که اهل معامله کردن نیستم اما
    ۱- احساس می کنم نباید با همان چوبی خواص بعضا بی بصیرت را بزنیم که سران فتنه را. این می شود مصداق همان ظلمی که “آقا” نهی مان کرد از آن. من حتی معتقدم باید ۱۰ خط علیه سران کفر مطلب نوشت و ۵ خط علیه سران فتنه. دشمن اصلی نباید فراموش شود. دشمن ما آمریکا و اسرائیل است.
    ۲- احساس می کنم حرف اصلی رهبر به ما در شرایط فعلی، ایجاد فضایی است که در آن قوای ۳ گانه با همدلی و و حدت بیشتر به کارشان برسند. اگر هم گاهی خود بزرگان به سر و کول هم می پرند، ما باید متنبه شان کنیم به تذکرات رهبر.
    ۳- احساس می کنم بعضی از کسانی که در فتنه ۱۸ تیر نمره عالی گرفتند و در فتنه ۸۸ نمره بد، می توانند باز هم نمرات خوب را در کارنامه شان تکرار کنند. همین آقای علی لاریجانی، در شکست دادن پروژه ننگین دوم خردادی ها در عصر اصلاحات، امید بزرگ ما حزب اللهی ها بود و چقدر که علیه ایشان، اصلاح طلبان دیروز و فتنه گران امروز، ناسزا سر دادند و کاریکاتور کشیدند، خدا عالم است. اینکه ما به همان اندازه توان مان بستری فراهم کنیم که خواص، خوب و بابصیرت علیه دشمن موضع بگیرند، قطعا کاری است درست.
    ۴- احساس می کنم ۲ جریان را در این کشور باید منزوی کرد؛ جریان راس فتنه و جریان مسئله ساز را. فتنه بعدی با اتحاد این ۲ جریان، پیچیده تر می شود. اینجا حالا چه اشکالی دارد که ما از استعداد محسن رضایی و قالیباف و دیگران، در جهت تقویت جبهه خودی استفاده کنیم؟
    ۵- احساس می کنم هر جا که لازم است باید نقد کنم خواص بی بصیرت را، اما این وسط سران فتنه و نفاق، بی کلاه نمانند! گاهی می بینم و می شنوم که سران فتنه و نفاق دوست دارند من و شما به جای فتنه گران، فقط بند کنیم به اخوان لاریجانی، به شهردار، به چی و به چی. اینجا موضع بصیرت است و این موضع به ما حکم می کند مراقب نقشه فتنه گران باشیم. جدایی هر چه بیشتر خواص با سران فتنه، نزدیک کردن بزرگان به عمود خیمه نظام، تنها گذاشتن جریانات انحرافی و حفظ وحدت قوای ۳ گانه، زدن دشمن اصلی و بازیچه هایش اوجب واجبات ماست و حالا جایی هم یک حالی به “پرسه در مه” دادن، مستحب موکد است! واجب نیست! فریضه نیست! خواسته رهبر از ما نیست!
    ۶- احساس می کنم این همه که گفتم، در امتداد هم است.

  153. محمدرضا نوری می‌گوید:

    سلام به هیئت قطعه ۲۶ و مداحش حاج حسین قدیانی
    با “”مسیح‌‌ در ‌‌برابرم ‌ایستاده بود!”” به روزم…
    یاعلی
    http://nouri1.ir/

  154. ناشناس می‌گوید:

    التماس دعا

  155. مددجوی مددکار می‌گوید:

    اقای قدیانی :با سلام
    دانشجوی مددکاری هستم.انشاالله به زودی قراره طرحی رو در دانشگاه اجرا کنیم برای تقویت پایه اعتقادی دانشجویان مددکاری و استخراج راهکارهای قران برای مسائل اجتماعی.بومی و اسلامی کردن مددکاری.
    اما سخت در انتخاب اسم موندیم و از شما کمک می خوایم
    اسمی که هم مفهوم دینی و هم مفهوم مددکاری رو برسونه. جاری شدن قران در عمق رشته مددکاری. پیشاپیش از لطفتون ممنون
    حسین قدیانی: اندکی فکر کردم، چیزی به ذهنم نرسید؛ ببخشید!

  156. حیدری ام می‌گوید:

    سلام
    یک کلیپ صوتی فوق العاده در مورد امام زمان عج می دونم دلتون بارونی میشه ما گنهکارا را بی خیال نشید…

    http://fars.tv/uploads/audio/Eg2qv5RoXDzhk5KvGuIA.mp3

  157. هوشنگ از امریکا می‌گوید:

    خدا وکیلی دست شما دو نفر را بابت این مصاحبه و بخصوص تصاویر و شرح نوشته شده برای آنها باید بوسید .
    استوار و پاینده باشید

  158. فرهودی می‌گوید:

    سلام حسن آقای عزیز کتاب نه ده شما تازه بدستم رسیده و همان روز اول بیش از ۷۰ صفه اش را خواندم . راستش را بخواهید اسمتان به گوشم خورده بود ولی کتابتان به پستم نخورده بود خلاصه که خوشم آمد از این همه پشتکار اگر وقت کردی به ما هم سری بزن چند سطر دل نوشت و مطلب در وبلاگ ما هم پیدا می شود.

  159. کمیل می‌گوید:

    داش حسین سلام
    می دونی بیشتر از همه چی در این پست با چی حال کردم:
    اون عکسها و متنهایی که نوشته بودی
    فکر کنم بسیار بجا و عالی بود.
    درگیرتم داداش

  160. میلاد پسندیده می‌گوید:

    راستی این طرح های استاد دوئل قرار است روی جلد کتاب جدیدتان باشد؟ آیا؟
    حسین قدیانی: طرح های میثم، مال آن زمانی است که “نه ده” قرار بود “قطعه ۲۶” نام بگیرد، نه برای این کتاب، که ادامه “نه ده” است. فعلا درباره طرح جلد کتاب فکر نکرده ام اما شاید همان عکس قطعه ۲۶ که در ستون کنار است، طرح جلد کتاب باشد.

  161. مهدی می‌گوید:

    خیلی خوشحالم
    برای اولین بار داداش به کامنت من جواب داد ، با این وقت ضیقش .

    شدیدا منتظر مصاحبه ها هستم .

  162. کانال کمیل می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    قرار بود چاپ جدید کتاب نه ده هزار صفحه ای باشه
    رفتیم بگیریم گفتن اضافه نشده
    مطالب جدید تو چاپ چندم اضافه میشه؟
    التماس دعا
    حسین قدیانی: از این کار پشیمان شدم به سود جیب خریداران کتاب، که برای آنچه در گذشته هم خوانده اند، پول دوباره ندهند. ادامه دل نوشت های بعد از “نه ده” را در کتاب “قطعه ۲۶” که به طرح ها و اشعار و اسامی شما مزین است، تا یکی دو هفته دیگر خواهید خواند. متاسفانه یا خوشبختانه این کتاب مرز ۱۰۰۰ صفحه را بدجوری درنوردیده!

  163. نا آشنا اما به تازگی آشنا می‌گوید:

    آقای قدیانی خوشم آمد . انگاری کمی از تند روی ها و حرفهی نپخته قبلی فاصله گرفته ای . به خدا همین راه درست است … دیدی میشود جور دیگر هم دید … پرها را دید نه خالی ها … حالا برو به سمت پرتر کردن … تو نویسنده توانایی هستی … اگر این نظر بنده تایید شود باز هم همدیگر را خواهیم دید وگر نه…. !
    حسین قدیانی: ذره ای تغییر نکرده ام؛ خیالت راحت! من همانم که در “نه ده” هم نوشتم؛ “دست شهردار را بابت افتتاح تونل توحید یا نواب می بوسم، البته از ایشان بابت رها کردن تنگه احد گله دارم”. من همانم؛ به شدت!

  164. سید احمد عزیز! فدایی فقط برای سید علی … این را نگو فدایی داداش حسین … داداش حسین عزیزه اما …. فدایی فدایی فقط فدایی سید علی و لا غیر
    حسین قدیانی: فدایی داری سیداحمد!… بله! از تذکر شما ممنون اما اینکه سیداحمد می گوید “فدایی داری داداش حسین”، مورد تایید من است! ما همه برای سربازان رهبرمان فدا می شویم؛ اشکالش چیست؟!

  165. سعید توکلی می‌گوید:

    مشایی خاتمی بدون عمامه است!
    http://saghyemeykade.blogfa.com/post-212.aspx

  166. سلیمان صرد خزائی می‌گوید:

    مطمئنا نه سلیمان و نه من بی ادب نیستیم بلکه خواستم چند کلمه با زبان خودت حرف زده باشم.چگونه به من میگی بی ادب در حالیکه از صبح تا شام فقط کارت توهین وفحشهای زشت به مرد مسلمان وزن مسلمه است.متاسفم که میانداری میدانی را میکنی که فقط با آن داری وجدانت را له میکنی البته اگر وجدانت را به استبداد نفروخته باشی.انصافا در دگماتیسم نمونه ای! خاتمی را منافق میخوانی ومهاجرانی را هم این ادبیات شما ولایتیهاست! البته رهبر جمهوری اسلامی هرگز این ادبیات را بکار نمیبرد بعد به من میگویی بی ادب!
    نمیدانم خودت یا هرکس دیگر که میخواند حتما اگر وجدان دارد این کامنت را درج کند. افتخار نیست فحش ودشنام به کسانی نسبت دهید که از همه چیز محرومند و شما ها از کیهان و سیما و… گرفته تا هر عامل دیگری در اختیارتان باشد.
    آیا دستاورد بقول حضراتتان فتنه ۸۸ بصیرت بود یا صدها کشته وزندانی فرزندان این کشور
    شهیده شبنم سهرابی که توسط یکی از دوستانتان وحشیانه با ماشین له اش کردند!
    شهید سید علی موسوی حبیبی خواهر زاده مهندس موسوی عزیز که در روز عاشورا شهید شد!
    بازم بگم !!……
    ۶ دی حرمت شکنی شد یا آدم کشی شد؟!! که نه ده نه ده میکنی!
    همه این صحبتها بیفایدست چون دگماتیسم عجیبی بر شما حاکم شده !میدانم میخوانی اما درج نمیکنی چون به سودت نیست.
    یا حسین میر حسین…..
    حسین قدیانی: جناب سلیمان! اولا سلام ثانیا خدا لعنت کند کسانی را که بر طبل تقلب کوبیدند تا خشک و تر در فتنه ۸۸ چند باری هم با هم بسوزد اما گیرم جمهوری اسلامی رژیمی دیکتاتور و خون ریز باشد، با طناب میرحسین و رهنورد و شیخ بیسواد به چاه نروی، بهتر نیست؟! چرا سران فتنه، هزینه توهمات خود را روی دوش امثال تو دارند، می اندازند؟! لابد کارشان بی معرفتی است که دیگر کسی برای شان پهن هم بار نمی کند دیگر! شما هم جناب سلیمان! از دل تاریخ بیرون بیا و به فکر زندگی ات باش که؛ خربزه آب است! در ضمن، اینهایی که “شهید” خواندی شان، چرا پس مزارشان زیارتگه عشاق اهل یقین نیست؟! هان؟! در ضمن تر! گفتی؛ رهبر جمهوری اسلامی ادبیات من را به کار نمی برد! خوشحالم که با ادبیات خود کاری کرده ام شما هم بفهمی در این مملکت، الگوی ادب و معرفت، سران فتنه نیستند و همان بزرگ مردی است که ما حضرت ماه می خوانیمش. البته ما و رهبر نازنین مان آنقدرها هم باادب نیستیم که به بهانه مودب بودن، امان نامه دشمن را پاره نکنیم و “این اسرائیلی ها مثل سگ دروغ می گویند”، نگوییم! الگوی ما در ادب، عباس بن علی است و مودب بودن ما ریشه در ولایت پذیری مان دارد!

  167. ناشناس می‌گوید:

    سلام .
    یه نظر بدم ؟؟؟
    یه ختم صلوات برای سلامتی رهبر کبیر جمهوری اسلامی که اینگونه حسودان رو داره بگیرید .
    یه کلیپ صوتی تو سایت لیدر خامنه ای گذاشتن خیلی زیباست میدونم که دیدید ولی گفتم بیشتر ببینید و گوش کنید . التماس دعا
    ان شاا… بچه های قطعه ۲۶ توی بهشت دور هم بشینند و هیچ حرف لغوی نشنوند .
    ما رو هم دعا کنید مومنین
    یا علی

  168. میلاد پسندیده می‌گوید:

    دوره وزارت آقای هرندی هم دارای مشکلاتی بود مانند همه دوره ها؛ اما خوبی اش این بود که نمایش مستهجن “هدا گابلر” روی صحنه نمی رفت!
    http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8910191096

  169. داداش رسول می‌گوید:

    عالمی کلاس درس میرفت
    زن معلوم الحالی را دید و فاصله گرفت
    زن رو به استا کرد و گفت
    شیخ من همانم که می نمایانم
    ایا تو نیز همانی که می نمایانی؟

  170. داداش رسول می‌گوید:

    شما نظرات سیاه و سفید رو تایید می کنی
    و خاکستری ها را حتی تبدیل به … هم نم کنی
    چرا؟
    سفید ها را که میدانم
    سیاه ها را هم احتمالا برای اینکه جهل دشمنانت را بنمایانی
    اما لابد خاکستری ها منفعتی ندارند

  171. اشک آتش می‌گوید:

    سلام به روزم با
    پونس شطح بر انقلاب تونس !![گل]

  172. حمید می‌گوید:

    “حجت الاسلام مهدی طائب” یادآور شد: وقتی آقای صفارهرندی به وزارت ارشاد آمدند به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و ایشان به آقای صفار فرمودند «آقای صفار این وزارت ارشاد را باید پاکش کنید و باید آن را زیر آب ببرید و غسل دهید».

    وی افزود: این وزارت ارشاد ادامه همان وزارت فرهنگ و هنر زمان طاغوت است و مبنای دینی ندارد.

    http://www.nedayeenghelab.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3241:1389-10-29-10-03-07&catid=109:1389-08-20-05-28-07&Itemid=806

  173. سادات می‌گوید:

    با دلمون تنگ شداتون اشکمو درآوردین
    دلم تنگ شد،هوایی شد،چقدر بده آدم دلش برای چیزی تنگ بشه که امید زیادی به دیدن دوباره اش نداره

  174. سلاله 9 دی می‌گوید:

    شهادت محمد بن ابى بکر
    امروز ۱۴ صفراست.در این روز در سال ۳۸ ه‍ محمد بن ابى بکر در سن ۲۸ سالگى به دستور معاویه و عمرو عاص به وسیله زهر به شهادت رسید.
    بعد از شهادت ، او را در شکم الاغ مرده اى گذاشتند و سوزاندند.

  175. علی ن می‌گوید:

    حسین جان سلام
    یه سوال :
    وقتی اسم صفار هرندی میاد ناخداگاه یه خاطره ای توی ذهنم وول می خوره .
    یادم میاد چندماه قبل از انتخابات این جلبکی ها صفارو هو می کردند(با عرض معذرت از ایشان که یادآوری می کنم) چند وقت بعدش و باز هم قبل از انتخابات براش گه گاه کف و سوت می زدن!!!
    پرسیدیم چی شد که این شد گفتن آقا طرفای ستاداین “بی حسین” آفتابی شده و…
    حالا وقتی حرفای ایشونو می شنوم یکم این تناقضه اذیتم می کنه می گی سوالت چیه ؟الان میگم. خدایی شما چه جور این مسئله رو حل کردید ؟
    جان من بگو تا منم همون جوری حلش کنم
    ممنون می شم
    یا علی((ع))
    حسین قدیانی: اولا عوض شدن اشکالی ندارد، عوضی شدن بد است با این همه هرندی بیش از آنکه خود عوض شده باشد، موفق شده نظر عده ای را به سمت موضع حق عوض کند. بگذریم که هرندی در همین گفت و گو تاکید کرده؛ همان هرندی کیهان ام. من اما نفهمیدم شما از کدام تناقض سخن می گویید؟! گاهی تناقض در فکر ماست، نه سخن کسانی که بیش از من و شما در راه انقلاب، پیرهن پاره کرده اند.

  176. مریم نوری می‌گوید:

    سلام و خسته نباشید
    مصاحبه واقعا عالی بود خیلی هم آموزنده
    ممنون از این همه وقتی که می گذارید

    خدا قوت

  177. مریم می‌گوید:

    چند وقتی خیلی گرفته ام
    خیلی زیاد
    با خواندن این مصاحبه با آقای صفار و خاطرات کیهان بیشترم شد
    پدر من خیلی آدم معتقد و به جرئت می تونم بگم محکم و قوی بود
    به قول دوستمون آن موقع که حزب اللهی فقط کیهان داشتند مشتری پر و پا قرص کیهان بود
    پایه دائم برنامه های حاجی و حاج آقا مجتبی
    تو سرما با پتو ما را می برد پای صحبتها می گفت خوبه اتفاقا بچه ها از الان باشن تو این جمعها خو بگیرن
    اما الان
    نمی تونم بگم مخالف مخالف
    اما همیشه بحث بحث
    یه تغیر خیلی زیاد
    ازاین یحثها که نتیجه هم نمی ده با کسی که من و بزرگ کرده من و تربیت کرده خسته شدم
    باسم سخته
    حسین قدیانی: بحث کردن با پدر اشکالی ندارد اما احترام شرط لازم سخن گفتن با والدین است. خیلی ها هم هستند که دوست دارند پدر و مادرشان در سرما و یا گرما دست شان را بگیرند و به مجالس مذهبی ببرند. با این همه موافق افراط نیستم؛ حتی در حزب اللهی بار آوردن بچه ها.

  178. محسن عباسی می‌گوید:

    این گفت و گو باعث شد جواب خیلی از گره های ذهنی خودم را بگیرم. صفار یک حزب اللهی منطقی است و خیلی خوب کارش را بلد است. در فتنه هایی با این همه پیچیدگی به امثال صفار نیاز داریم. کاش این گفت و گو به این زودی ها تمام نشود.

  179. سلام کربلا که راهمان نندادند، نمی دانم قطعه ۲۶ پذیرایمان هست؟
    خیلی حال و هوای قطعه بهتر شده
    دست شما درد نکنه
    مخصوصا این کار با تصاویر که بسیار هم گیراست
    پیداست که به اکثر نظرات هم پاسخ داده اید
    خیلی ممنون که توجه دارید به مخاطبین با شورو شعورتان
    و البته این را هم نمی توانم باور کنم که در پاسخ این سوال نوشته اید:
    از “وحید بیت” تا “بیت وحید ”رو متوجه نشدم. توضیح نمیدید؟
    حسین قدیانی: چیز خاصی نیست؛ با کلمات بازی کردم!
    در کل خدا قوت و اجر بی حسابش را نصیبتان کند، شهادت در رکاب ولایت!
    حسین قدیانی: ان شاء الله! کربلا اما یک افق است. من هم از کاروان مسافران کربلا جا ماندم این روزها. خوب می فهمم تو را. کربلا نه “همت” است و نه “قسمت”، که “دعوت” است. دعوت، نه به یک شهر، که به یک افق… وقت غروب، دمی به خورشید نگاه کنی، به جای کربلا، خود حسین را خواهی دید که هنوز سرخ است… و هنوز، سری به نیزه بلند است در برابر زینب.

  180. سیداحمد می‌گوید:

    کربلا نه “همت” است و نه “قسمت”، که “دعوت” است. دعوت، نه به یک شهر، که به یک افق… وقت غروب، دمی به خورشید نگاه کنی، به جای کربلا، خود حسین را خواهی دید که هنوز سرخ است… و هنوز، سری به نیزه بلند است در برابر زینب….

    اللهم الرزقنا…..

  181. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام و شب خوش

    کربلا نصیب همگی ستاره ها انشالله
    التماس دعا
    حسین قدیانی: تا دقایقی دیگر که ادامه گفت و گو را خواهم گذاشت، دوست دارم نظرات درباره محتوای متن باشد. از لطف همه دوستان ممنون.

  182. مرگ در جانم تلاطم می کند این روزها
    زندگی دارد مرا گم می کند این روزها

    عشق می آید خبر می گیرد از اندوه من
    درد می آید تبسّم می کند این روزها

    گاه تنهایی می آید می نشیند پای حوض
    سنگ هم با من تکلّم می کند این روزها

    مرگ از جسمم نمی پرسد که حتّی کیستی
    مرگ بر روحم ترحّم می کند این روزها

    روح بازیگوش، می خندد به جسم خسته ام
    جسم، روحم را تجسّم می کند این روزها

    دختران کوزه بر سر می رسند از راه دور
    کوزه گر خاک مرا خُم می کند این روزها …

    این روزها دل گرفته‌ای دارم/ احتمالا به همین دلیل این شعر استاد قزوه آنقدر به دل نشست که خواستم برای شما هم بگذارمش/ برای آرامش این روزهای طوفانی دعا کنید.

  183. صبح روز نهم می‌گوید:

    سلام حسین عزیز!
    درود بر سما استاد و شاگرد که خط مقدم نبرد رو خالی نمی کنید.بجنگید که ما هم پشت شما ایستاده ایم.نه اینکه پشت شما پنهان شده باشیم.نه!
    ما اهل نقاب و پرده نشینی نیستیم.ما پشت به پشت هم ایستاده ایم تا تیر سه شعبه حلقوم ما را بدوزد ولی به حضرت ماه نرسد.
    راستی داداش حسین.شنیدم اخراجی های ۳ جلبک های سبز رو اساسی شسته و توی آفتاب پهن کرده. لذا دارند خودشون رو می کشند که اخراجی ها رو تحریم کنند.واقعاً خنده داره.بد نیست یه قریحه ای به خرج بدی و سوزششون رو بیشتر کنی.

  184. سیداحمد می‌گوید:

    داداش جان بی نهایت از شما سپاسگزارم که این گفتگوی ناب را در چند قسمت برایمان قرار دادید که این حرکت موجب شده بسیار دقیق و با آرامش کل مصاحبه را بخوانیم.
    ممنونم از شما.
    شکر به خاطر هوش و درایت شما.

    و نکته ای مهم اینکه
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  185. سیداحمد می‌گوید:

    “جمهوری اسلامی در نظام جهانی با این مختصات و مشخصات، یک بدعت است. جمهوری اسلامی، دنباله طبیعی برای اتفاقات ۲۰۰ سال پیش جهان به این سو نیست. بر اساس منطق بشری، انقلاب اسلامی اصلا نباید به پیروزی می رسید. حواست با من هست؟… فلش نمودار تحولات دنیا تا قبل از انقلاب اسلامی، به همان جهاتی می گشت که باب میل جهان گشایانی بود که نمرود و چنگیز و اسکندر پیش شان هیچ بودند. جمهوری اسلامی زد زیر میز بازی و جهت این فلش را با همان تخسی گری که خودت گاهی می نویسی، به سلیقه خودش که در امتداد همان سلیقه اولیای الهی بود، تغییر داد. دهکده دنیا، ساعت خوشگلی بود که روی مچ کدخدا بسته شده بود و داشت وقت را به نفع شرق و غرب نشان می داد؛ انقلاب اسلامی با این ساعت، کاری کرد که زمان را درست نشان دهد؛ هر چه هست، نه به نفع جهان خواران. این از صد تا ناسزا برای ابرقدرت ها بدتر بود. انقلاب با دهکده جهانی جناب مک لوهان بدکاری کرد و به کدخدای این دنیا فهماند، این جهان، آنقدرها هم که تو فکر می کنی، کوچک نیست، که بشود مثل یک روستا اداره اش کرد…”

    به شدت احسنت.
    واقعا اشاره زیبائیست.
    ممنونم از “سردار صفار”

    داداش این بخش جدید که اضافه کردید عالیه.
    ممنونم ازتون بابت این گفتگوی پر نکته.

  186. سیداحمد می‌گوید:

    گاهی تو مظلوم هستی، برای اینکه به ظالم رو داده ای؛ اینجا مقصری. اما گاهی مظلومیت تو از جنس مظلومیت “حسین” است و از بس که زیباست، طعنه به اقتدارت می زند…..

    احسنت،
    بسیار عالی.

  187. ماورا می‌گوید:

    سلام

    این عکس جاش تو این صفحه خالیه

    http://s1.picofile.com/file/6141502012/n00026352_r_b_017.jpg

    آقای صفار هم بین نوش هست احتمالاً – مال دوره نهم ِ

  188. آذرخش می‌گوید:

    “دهکده دنیا، ساعت خوشگلی بود که روی مچ کدخدا بسته شده بود و داشت وقت را به نفع شرق و غرب نشان می داد؛ انقلاب اسلامی با این ساعت، کاری کرد که زمان را درست نشان دهد؛ هر چه هست، نه به نفع جهان خواران.”

    چه زیبا…
    ممنون.

  189. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۴۵
    تعداد افراد آنلاین: ۲۹ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین با درایت بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  190. سحر می‌گوید:

    سلام
    اول از همه اینکه خسته نباشید و خیلی ممنون به خاطر این مصاحبه فوق العاده که هم آرامش بخش بود هم آگاه کننده هم لذت بخش. هر چی به آخرش نزدیک تر میشد خواندنی تر بود. قسمت آخر نفس گیر بود. راستش همیشه حرفهایی که آقای هرندی گفتن تو ذهنم بود ولی گفتنش رو بلد نبودم.

    ایشون این حس من رو که نمی دونستم درسته یا نادرست به طرز بی نهایت زیبا و شیوا و معصومانه و مظلومانه ای گفتند.

    با تمام این حرفها به نظرم در زمینه رسانه کم کاری داریم و نابلدیم. طلبکار نیستیم. جریان همون حق و باطله که اونا به باطل خودشون اصرار می ورزند و م تو حق خودمون سستی می کنیم. شایدم به خاطر همون مظلومیتمونه….نمی دونم اما فوق العاده حرف زدن. محشر تشریح کردند.

  191. سحر می‌گوید:

    در ضمن از آقای صفار هرندی هم ممنون.

    .

    چه خوب…یعنی دیگه لازم نیست نه ده رو بخریم…چیز جدید اضافه نشده. خوبه یکی پرسید و من بیچاره از این سرگردانی نجات پیدا کردم. کسی که به ما جواب نمی ده.
    بی صبرانه منتظر “قطعه۲۶” هستیم. حالا با اینکه کسی نظر منو نخواست ولی به نظرم طرح جلد همینی که کنار سایت هست باشه خوبه. عالیه.

  192. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام و خدا قوت

    مخصوصا این قسمت هایی که اضافه کردید باعث میشود که معنای واقعی خود باوری را بفهمم
    همان قدرت بی پایانی که انقلاب را سی سال است که رو به جلو حرکت میدهد

    از شما ممنونم
    التماس دعا
    حسین قدیانی: “نقد” فراموش نشود؛ چه سئوالات من و چه پاسخ های هرندی. حتی جدای از محتوای مصاحبه، می توانید از نظر حرفه ای، پرسش و پاسخ ها را به چالش بکشید.

  193. امید می‌گوید:

    کلی چیز میخواستم بنویسم ولی به نوشتن که رسید کلا تصمیم گرفتم خفه شم و بگم دعا کن. فدای حضرت ماه

  194. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    شرمنده من نمی رسم متن رو بخونم . حتی نظرات رو ک بدونم کلا چی ب چیه .
    فقط دیدم پررنگ شده داره کلی شادی اومد خواستم بگم
    ممنون ک هستین . ممنون ک عالی هستین (:

  195. آذرخش می‌گوید:

    بی صبرانه منتظر قسمت آخر گفت و گو و “اشاره مصاحبه” هستیم…
    ممنون از وقت ارزشمندتون.

  196. امیرعلی صفا می‌گوید:

    به نام خدای زهرا

    “اقتدار ما ریشه در مظلومیت ما دارد. دارم روی جملات دقت می کنم ها! گاهی تو مظلوم هستی، برای اینکه به ظالم رو داده ای؛ اینجا مقصری. اما گاهی مظلومیت تو از جنس مظلومیت “حسین” است و از بس که زیباست، طعنه به اقتدارت می زند.”

    از این قسمت به بعد زیباترین تحلیلی بود که می‌شد از مظلوم مقتدر نمود. چیزی فراتر از زیبا.

  197. امیرعلی صفا می‌گوید:

    داداش هنرمندی می خواهد اینگونه زیبا مصاحبه گرفتن.
    ماشالله به شما . احسنت

  198. ماورا می‌گوید:

    حیف

    نمی دونستم با استاد مصاحبه دارید !

    کاش می گفتید از زبان ما که :
    یکی از دلایل شکل گیری فتنه سبز یا بهتر بگم یکی از دلایل
    انحراف مردم به سمت سران مردودی این نظام ، نداشتن آگاهی از تفکرات و عملکردهای این
    آقایان در زمان ریاست شان بوده
    مثلا همین آقای هاشمی که دوره ریاست جمهوری شان، همزمان بود با آقای صفار در کیهان
    در آن دوره که به دوره سازندگی معروف است ، هرازگاهی سازهایی ساخته می شد که کوک نبود، و آنقدر آهسته نواخته می شد که
    اصلا صدایش به گوش من و مردم جامعه نمی رسید، فقط امثالهم می توانستند صدای ناخوش و نامیزان این سازها را بشنوند که صدایش شبیه همان دودهای آتشفشانی بود
    آقای … می دیدند.
    همان سازی که پارسال ملودی ناآرامی ها و اغتشاشات را می نواخت .

    اگر کیهان آن روز، با قدرت و شجاعت شفاف سازی می کرد ، دیگر مردم در انتخابات ۸۸ نمی گفتند
    اِ آقای هاشمی تا پارسال ، یار انقلاب بود ولی
    حالا یک شبه ، بار انقلاب شده !

    فرزندان این آقایان یک شبه ، زمین خور، باج خور، وطن خور نشده اند ، بلکه سازی که الان صدایش در آمده ، در همان عنفوان جوانی این انقلاب ، در حال کوک شدن بوده است.
    در همان زمانی که کیهان خواب بوده ، عمار خواب بوده؛

    و حال مردم بیچاره از پارسال تا به امروز غرق اطلاعات متناقض نما شده اند ، و جوابشان در پاسخ به خبرهای جدید قدیم الایامی که از عمارها می شوند، جز ماتی و مبهوتی هیچ نیست؛

    و وقتی می پرسی از یارانه ها چه خبر ؟ یا از سهمیه بندی ؟ یا اصلا دولت نهم و دهم ؟
    می گویند خبر های موثق اش، ۴ سال بعد در هفته آخر انتخابات ریاست جمهوری به گوشتان خواهد رسید.

    به قول شما : یعنی که یعنی !!!
    حسین قدیانی: اتفاقا همان روز هم کیهان با شجاعت و شفافیت خیلی چیزها را نوشت که برخی اش به سن سیاسی من و شما هم قد نمی دهد اما همان زمان هم کیهان مجبور بود “پسته فروش” را مثل من “نقطه چین” کند!

  199. ماورا می‌گوید:

    یک دزدی نصف شبی داشت با قفل یک مغازه ور می رفته تا بشکندش

    یک عابری رد می شه می گه : آقا داری چیکار می کنی

    آقا دزد می گه : دارم ساز می زنم

    عابر می گه : پس چرا صدا نداره

    دزد می گه : صداش فردا در می آد

    تفسیر:

    اگه جلوی انحرافات آقایان و آقازاده ها همان روز اول گرفته می شد یا حداقل برملا می شد
    و دادگاهی می شد ، دیگر فتنه ۸۸ رخ نمی داد.

  200. مظاهر می‌گوید:

    با سلام
    کتاب زیبای (((((از معراج برگشتگان))))))
    نوشته حمید داود آبادی

    با تحسین مقام معظم رهبری حضرت امام سید علی خامنه ای دامت برکاته
    در این نوشته صفا و صداقت زیادی موج می زند. نویسنده غالبا نقش خود را کمرنگ
    کرده و یا یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه ی بسیجی تقریبا با همه ی
    جوانبش در اینجا منعکس است، و می شود فهمید که چگونه جوانهائی در کوره ی
    گداخته ی جبهه به چه جوهرهای درخشنده ئی تبدیل می شده اند. ذکر خصوصیات
    موقع ها و حادثه ها و آدم ها تصویر باور نکردنی جنگ هشت ساله را تا حد زیادی در
    برابر چشم آیندگان می گذارند.
    سئوال من از خودم این است که آیا این (((از معراج برگشتگان)))چقدر می توانند آن حال و هوا را
    پس از سف من الحق الی الخلق حفظ کنند و حتی درست به یاد بیاورند؟ و برای این
    مقصود عالی از دست ما چه کاری ساخته است ؟ و چه کرده ایم؟ البته قصور یا تقصییر من
    و امثال من ، نمی تواند تکلیف دشوار آنها را که خدا حجت خود را برایشان تمام کرده، از
    دوششان بر دارد.
    این کتاب با روح طنز و مزاحی که در همه جای آن گسترده است و به آن شیرینی و
    جاذبه ی ویژه ئی بخشیده، از بسیاری کتابها ی جبهه جالب تر و گیراتر است.
    آن را در شب و روزهای منتهی به بیستم ماه رمضان ۱۴۱۲(۷۱/۱/۵) خواندم.
    ……………………………………………………………………………………..سید علی خامنه ای
    /////////////////
    پیشنهاد می کنم دوستان آگر وقت و زمان خواندن کتاب را دارند حتما این کتاب را مطالعه کنید
    در نوشته های این کتاب شناخت جدیدی از جنگ و بچه های نسل جنگ به ما نسل ۹ دی ها
    می دهد .
    ((((((((((((((((((((((((((((((((((((((از معراج برگشتگان))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

  201. سلاله 9 دی می‌گوید:

    حرف های آقای صفار را کاملا قبول دارم اما معتقدم بخشی اش از ضعف خودمان است.من خودم را می گویم نمی دانم از کجا آموخته بودم که همیشه باید از موضع ضعف برخورد کنم.نمی دانم این درس را چه کسی به من داده بود؟درست مثل همان شب ۹دی که دوستی تماس گرفت که ماهواره گفته ساندیس دادند وحالا من یک ساعت بیا ثابت کن که به پیر به پیغمبر ساندیسی در کار نبوده است و این جور جواب دادن نتیجه اش این می شود که آن دوست بگوید حتما تو نگرفته ای .بزرگترین ضعف امثال من در این قضیه این است که بحثمان به مسائل فرعی کشیده می شود یعنی همان چیزی که دشمن می خواهد.فراموش کردن موضوع اصلی.اما صادقانه بگویم خواندن نه ده معادلات ذهنی ام را جور دیگری رقم زد.این که می شوداز موضع قدرت برخورد کنیم.این که بلدباشیم بگوییم آن قدر نظاممان را عاشقیم که به عشق ساندیس می آییم حرفی هست؟{این نی ساندیس شما هم خیلی معروف شده ها}این که اصلا قبول جمعیت تهران را از شهرستان ها آوردند پس جمعیت شهرستان ها را از کجا آورده بودند و اصلا آفرین به همچین نظامی که چندمیلیون را در عرض چندساعت جابه جا می کند.یادم هست پارسال نمایشگاه مطبوعات چه قدر ناراحت شدم وقتی که در دفاتر نظر بازدیدکنندگان روزنامه های دوم خردادی می دیدم نوشته بودند ما بیشماریم وعده ی ما ۱۳ابان .اگر الان بود برایشان می نوشتم غلط کردید بیشمارید.شما زمان مولایم علی بیشمار بودید.نمی دانم توانستم منظورم را برسانم یانه،اما حرف اصلی ام این است که در جنگ روانی دشمن باید زیرکی خاصی داشت واز موضع ضعف عمل نکرد.

  202. ماورا می‌گوید:

    برادر گرامی

    آقای سید احمد

    نمی دونم چی باعث شده که در مورد انتشار عکس دوم شما تردید دارید

    نکته جالب این عکس برای من ، همزمان صحبت کردن این دو عزیز
    و همینطور حالت های کاملا متفاوتشان بود.

    اگر این عکس را اینجا فرستادم
    یک : به دلیل فوق ذکر
    دو : به خاطر هنرمندی که این لحظه رو شکار کرده – بچه های این قطعه می شناسنش ؛

    .
    .
    .
    آقا ما راضی نیستیما اااااااااااا – خیلی شده که در حق ما اچحاف کردید !!!

    عکس می زاریم ، چپ برداشت کردید
    سوال کردیم ، چپ برداشت کردید
    تعریف کردیم ، چپ برداشت کردید
    نقد کردیم !!! خداییش اینو یادم نمی آد که همچین جراتی کرده باشم-نه ؛

    ا جون خودت ما گلـــــــــــــیم ، ما سنبلـــــــــــــــــــیم ،
    گل به سریم ؛

  203. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ببخشید بالای عکس مدینه میم ناجوانمردانه افتاده است.عمومی نشود لطفا و خواهشا

  204. لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین(ع) است

  205. سحر می‌گوید:

    “اینجا تنها شاهد تو و تنها کسی که می تواند به انقلاب اسلامی کمک کند، ذکر “توکلت علی الله” است و لاغیر، که این دنیا به تو حتما “شر” می رساند اما “خیر”، خیر! ”

    خط به خط این قسمت آخر با روح و دل آدم بازی می کنه…..تشکر کنید از آقای صفار…مخصوص. به به…به به….سیر نمیشم از خوندنش.

  206. هیچکس می‌گوید:

    خوش به حال همه شما واسه این که در زمان و مکان خوب بدنیا اومدین با ناز و نعمت بزرگ شدین و با نازو نعمت هم میمیرید چیه تعجب کردید می خوای بگی مردن این شکلی هم مگه داریم بهت میگم اره برادر داریم همه شما وقتی پای ادعا که میشه مدعی عمار بودن و بنده مخلص خدا بودن میکنید اما به عمل که میرسه دریغ از دست گیری مستمندی یا نیازمندی فکر میکنید بسیچی بودن به حرفه یا به چفیه یا ریش و بستن یقه یا ظاهری اراسته و موجه نه برادر بسیجی نیت پاک میخواد با عمل خالصانه فقط برای خدا نه موقعیت شغلیت تو خطر بافته یا اینکه حفظ ظاهر کنی یا از روی عادت نه برادر نه استاد اگه اینجوری فکر میکنی سخت در اشتباهی.
    سخن اخر این که :
    ر
    یا حق یا علی مدد
    حسین قدیانی: حالا بفرما تو اول! دم در بده!

  207. هیچکس می‌گوید:

    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان در عجب از کار حسین است
    از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
    زده ام فالی و فریادرسی می آید.

    من از میان قبایل فقر آمده‌ام؛ از متن سرگذشتهای رنج آور.

    من از میان کوچه پسکوچه‌هایی آمده‌ام که زخم محرومیتشان عفونت کرده است.

    من از میان خرابه‌هایی آمده‌ام که آدم را تخریب می‌کنند؛ سقفهایی که غم نان ، آنها را تا مرز ریزش خم کرده است.

    من از میان شبهای قنوت پیرزنان و پیرمردانی آمده‌ام که هنوز چشم در راه عدالتند و نمی‌دانم چقدر تمنا کفاف نیازشان را می‌دهد.

    من از حسرت زندگانی آمده‌ام که زندگی را نزیسته‌اند و از هق هق کودکی تا هی‌هی کهنسالی شبهای بی‌کسی و گرسنگی را گریسته‌اند.

    بیا فقط خزنده نباشیم و چرخی بزنیم دور شهر.

    وقت اذان، پیش از طلوع آفتاب از فراز برجهای «الهیه» برویم سمت غروب «پاکدشت» پشت مخروبه‌ها، کودکان، خسته از خاکبازی بی‌سرانجام، پنهان از چشم هم، آهسته با خورشید بی‌رنگ سخن می‌گویند.

  208. سیداحمد می‌گوید:

    “آری، عده ای بر خلاف صفار دوست ندارند “مدینه” در اح”مدینه” ژاد باشد و در این جنگ…

    گوشت قربانی، حتی “صفار” نیست که دقیقا بر وزن “عمار” است؛ خود دکتر است

    دکتر! سخنانت در دارالعباده نشان داد که تو با جریان ضد روحانیت نسبتی نداری

    صفار تو را برای ولایت فقیه می خواهد و عده ای تو را برای ولایت خالی! ولایت خودشان!

    ما روی سر نامت در آسمان دل مان زیاد قسم خورده ایم؛ در یزد هم فداییان رهبر، حلقه ات کرده بودند
    پرواز بر فراز “مکتب بقیع” حق توست”
    ##################################

    بسیار عالی و دلنشین.
    چقدر سنگین، زیبا، دلنشین، پر درس و پر اشک شده این پست!
    تبارک الله داداش جانم….

  209. به جای amir می‌گوید:

    مقبره (گفت و شنود)

    گفت: علیرضا نوری زاده در مصاحبه با رادیو زمانه-متعلق به سازمان اطلاعاتی هلند- گفته است مردم تونس به اسلام کاری ندارند و به هیچوجه هم علیه آمریکا و اسرائیل شعار نداده اند! آنها دوستدار غرب هستند!
    گفتم: پس چرا «بن علی» را که یک دیکتاتور دست نشانده آمریکا و طرفدار پر و پا قرص اسرائیل بود، با آن فضاحت از تونس بیرون انداختند؟
    گفت: چه عرض کنم؟! درباره فیلم های خبری که شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شعار «اسلام دین من است» را نشان می دهد چه می گوید؟!
    گفتم: ولش کن بابا! حالا چه کسی برای حرفهای این یارو تره خرد می کند؟ نوری زاده در میان ضدانقلابیون فراری هم به «دروغ زاده» معروف است.
    گفت: پس خبر نداری؟ تا حالا تعداد زیادی از گروههای ضدانقلاب به رادیو آمریکا توصیه کرده اند که نوری زاده را بیرون کند چون دروغ های او آبروی اپوزیسیون را برده است.
    گفتم: اتفاقاً نوری زاده انگار برای همان رادیو آمریکا ساخته شده است! می گویند یکی از سلاطین برای خودش سفارش ساخت یک مقبره داده بود ولی روزی که برای بازدید رفت، متوجه شد الاغی در آن فضولات انداخته، خیلی ناراحت شد ولی مباشرش برای دلداری او گفت؛ تازه به نصیحت سعدی عمل شده است که می فرماید؛
    برگ عیشی به گور خویش فرست
    کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

  210. ماورا می‌گوید:

    بیچاره ماورا

    دیدگاهش هنوز در انتظار بررسی است.

    داداش واسه تایید کامنتای ما، جلسه تشکیل دادی ؟

    می خوای دیدگاهمو بفرستی مجمع تشخیص مصلحت ؟

    ساعت ۰۰: ۴۰ فرستادم ولیکن هنوز پشت در مونده

    پشت درای بسته ، عاشق دلشکسته شد دیدگاهم ، آخه چــــــــــــرا؟

    همش زیر سر این سیدِ،

    بعضی چشم دیدن ، ترقی کردن ما رو ندارند

    اولین بار بود سانسور نمی شدیماااااااااااااااا

    اما کاش سانسور می شدم

    این چی بود گفتی داداش ، کـُـشتی ما رو ! نمی گم چرا ، فقط بگو با چی کُــشتی مارو ؟

    : : : در قطعه ۲۶ هم آزادی برای همه هست، حتی جناب ماورا !

    حتی ماورا !
    بیچاره ماورا ،

    فکر کردی من ساواکی ام
    یا نعوذ بالله جلبکی

    واقعاً که !!!!!!!!!!!!

  211. ماورا می‌گوید:

    شما سن منو از کجا می دونی ؟

  212. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    اول.امروز آخرین امتحانم را هم دادم و تمام شد. دو هفته ای بود که کمتر سر می زدم ها. هفته ی پیش که خیلی کم آمدم قطعه جان. از فردا تا خرداد سال آینده روزی سی چهل ساعت مزاحم قطعه هستیم.
    دوم. قسمت دوم مصاحبه را الان خواندم. مثل همیشه شهد و عسل بود صحبت های “صفار”. شما هم بسیار عالی مصاحبه را پیاده کرده بودید. طمانینه ی کلام “صفار” کاملا در سطرهای شما احساس می شد.
    سوم. با دو مورد نمی توانم کنار بیایم. البته با “صفار” هم مخالفت نمی کنم.
    اولین مورد سی سال عقبه ی کار رسانه ای در جمهوری اسلامی است. درست است که سی سال است کار رسانه ای در جمهوری اسلامی انجام می شود ولی اگر سرداران این حرفه را که یقینا “صفار” از مهمترین آنهاست کنار بگذاریم رشد سی ساله ای در این فن نمی بینیم. الان اگر “پابرهنه های دنیا” آرمان های انقلاب اسلامی عزیز ما را فریاد می کنند ثمره ی فعالیت رسانه ای جمهوری اسلامی نیست. من معتقدم انقلاب اسلامی خودش خودش را تکثیر و منتشر کرده. البته نظر شما یه عنوان کسی که پیشه اش رسانه است برای من صائب است.
    دومین مورد فضای امروز دانشگاه است. من با نظر شما موافقم و اینکه جریان فتنه الان آتش زیر خاکستر است.من فکر می کنم اگر جریان سبز الان ساکت شده کینه ی جریان حزب الله را در دل دارد تا با توجه به شرایط مناسب دوباره قیام کند. البته من با توجه به فضای دانشگاه خودمان می گویم که جزء یخ ترین دانشگاه های کشور است ولی من این کینه را در جریان سبز می بینم.
    بخشید اگر طولانی شد…
    حسین قدیانی: نه اتفاقا! از این قبیل نظرات خوشم می آید. از آن ۲ موردی که گفتی، اولی اش به هرندی ربط دارد و من نمی توانم زبان ایشان باشم و جواب نقد شما را بدهم اما مورد دوم؛ ممنونم از حسن ظن تان، ولی یک بار دیگر صحبت های من و صفار را در این مورد بخوانید. در این بخش گفت و گو، ما به نوعی اشتراک نظر رسیدیم.

  213. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    ببخشید یه سوال بی ربط.
    من فکر می کردم اون دو تا مطلبی که بالای سایت لینکش هست یکیش مطلب قبل از مطلب حاضر هست و دیگری مطلبی که در دریف کنار نوشته شده.
    اما الان اون بالا لینک “بازتاب گفت و گو با “صفار” در “کیهان” ” رو نمی بینم!!
    چرا؟
    :-/

  214. ماورا می‌گوید:

    حسین قدیانی : اما همان زمان هم کیهان مجبور بود “پسته فروش” را مثل من “نقطه چین” کند

    چرا مثل شما پسته فروش و ، نقطه چین کردند ؟

    ترس از قضا (به قول خود شریفتان ق.ق) ؟

    قضایی که مانع از گفتن حقایق می شود باید ، طبل رسوایی اش را نواخت

    ترس از قضاست که فضا را به مه می کشاند

    سیاستی که در دوره سازندگی کلید زده شد ، اصلا جای نقطه چین کردن نداشت

    (((این قسمتش را سانسور کنید لطفاٌ – فقط برای خودتان است،

    بایگانی کردن نامه های رهبری ، بی اعتنایی به توصیه ها و اوامر ایشان، پیشنهاد شورایی کردن
    ولایت مطلقه فقیه، تلاش برای مادام العمر کردن ریاست جمهوری اش، تلاش برای تقلیل جایگاه رهبری به یک شخص عرفانی در منظر جهانی و ….. هزاران سیاست التقاطی و آلوده که خود شخص آقای صفارهرندی بدان واقف اند ، آیا جای نقطه چین گذاشتن داشت؟؟؟)))

    آیا نام آقازاده ها یا بستگان این آقایان هم ، آنقدر مطهر بود که باید نقطه چین می شد؟؟؟

    البته برادر گرامی
    ما از شما توقع سر به دار بودن نداریم ،
    از آنجا که می دانیم همین قوه محترمه قضا ، هیچ ارزشی برای کار شما و امثال شما قائل نیست
    و اصلا فضای جامعه را نیازمند حضور عمار، نمی بیند
    لذا می توان حدس زد که در این یک ماهه اخیر بابت نقدهای صادقانه تان چقدر مورد آزار و اذیت شان واقع شده اید
    و شما نیز به خاطر روحیه بسیجی و ستاره بودنتان در عکس العمل به این رفتار ، گفتید:

    چوب دادگاه نظام جمهوری اسلامی ایران را خوردن ، برای ما افتخار است (البته با این مضمون)

    ولیکن حرف اصلی بنده این است که خبر هم تاریخ مصرف دارد ،
    چشم پوشی و مصلحت انگاری هم حدی دارد،

    به ولله که بسیجیان امام خامنه ای خیلی هوشیار تر عمل کردند ، هر چند فرماندهانشان

    به محاظه کاری مفرط دچار شده بودند . (نمونه اش آقای حزب اللهی الله . ک )
    حسین قدیانی: برادر عزیز! هم مرا نقد کردی، هم کیهان را، هم صفار را، هم هاشمی را، هم قوه قضاییه را، اما ۲ کلام هم آمریکا و اسرائیل و سران فتنه را نقد کن! بس است دیگر! چقدر یک موضوع را کش می دهید؟! با این کارها کمک نمی کنید؛ اذیت می کنید!

  215. محسن می‌گوید:

    بسیار عالی بود ممن.ن از حسین عزیز و جناب اقای صفار
    حسین قدیانی: از شما هم به خاطر “ممن.ن”، ممنون! در ۱۵۰۰۰ کلمه یک غلط املایی ندارم، در ۴ کلمه چرا دقت نمی کنید عزیز من؟! بهترین تشکر برای من، نظر بدون غلط املایی شماست! سقف آرزوهایم کوتاه است؛ می بینید؟!… (یک بار دیگر جوابم را بخوانم، غلط نداشته باشد؛ آبروریزی شود!)

  216. سیداحمد می‌گوید:

    آذرخش!

    اون دو تا لینکی که بالا میبینی مطلب “قبل از” این مطلب و مطلب “بعد از” این مطلب هست.
    متن “بازتاب گفتگو با صفار” بعدر از “بمیرم برای…” ثبت شده پس طبیعیه که لینکش بالای این صفحه نباشه.

  217. ماورا می‌گوید:

    شرمنده

    حقیقتا شرمنده

    دیگر تکرار نمی شود

  218. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آن قسمت از مصاحبه را که فرموده بودید دوباره خواندم (درباره ی سرنوشت جریان سبز در دانشگاه).
    بله. حق با شماست. البته من منظورم توافق با نظر شما قبل از تفاهم با “صفار” بود.
    بســـــــــــــــــــــــیار بســــــــــــــــــــــــــــــــــیار ممنونم از وقتی که می گذارید…

  219. هوشنگ از امریکا می‌گوید:

    در تقدیر از انجام این مصاحبه و گذاشتن تصاویر به همراه شرحی که بر آنها رفته فقط میتوانم بگویم که دست شما را باید بوسید . کاری است بسیار تاثیر گذار بر دلهای سالم .
    خدا خودش اجر زحمات شما را در این دنیا و آخرت به نحو احسن بدهد
    حسین قدیانی: این ساعت، کامنت گذاشتی، مطمئن شدم از آمریکایی! آخر الان جز خودم و خدا هیچ کس در قطعه نیست برادر!

  220. من در محل کارم فقط اینترنت دارم. چند وقتی است که مطالب قطعه را چاپ میکنم و به منزل می برم تا با خانواده بنوشیم و بنیوشیم. تا حالا اینجوری اش را تجربه نکرده بودم. اما نوشته هایت را که بلند بلند می خوانم قشنگتر و گیراتر است. همانجا نظراتی به ذهن خودم و همسرم و علی اکبرم می رسد ولی دیگر صفحه نظرات را نمی شود چاپ کنم تا مقایسه کنم.
    به هرحال از شما و همتتان سپاسگذارم.
    از دلداری تان هم که راجع به کربلا بود، همچنین
    خیلی وقت است برای قطعه طرح در نیانداخته ام. دعایم کن.

  221. مهدی می‌گوید:

    به کوری چشم دشمنان ما بیشماریم

  222. سلام حاج حسین
    بعد از یک هفته غیبت دوباره اومدم به قطعه
    داداش بسیار مصاحبه جالبی بود
    قبول باشه

    اینم یک نگاهی بکن

    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg
    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg

    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg
    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg

    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg
    http://www.rajanews.com/Files_Upload/18617.jpg

    یا حق

  223. سلاله 9 دی می‌گوید:

    آقای صفار در جواب یکی از پرسش های شما گفتند:{بخش مهمی از چیزهایی که گفتی، همین گونه است و من هم به این حرف ها اعتقاد دارم اما بخش مهمی از این مسائل، دست من و شما نیست. یعنی دنیایی که پول و رسانه و ابرقدرتی و چه و چه دارد، نمی خواهد دست من و شما باشد}من تمام حرف های ایشان را قبول دارم اما می گویم که ما چرا رسانه های خودمان هم دستمان نیست؟درست است که دنیا با ما بد تا کرده و می کند اما
    خودمان چرا؟من مثل کامنت قبلی ام باز هم معتقدم بخشی اش از ضعف خودمان است.همین صداوسیما را نگاه کنید فیلم می سازند در مورد دفاع مقدس بعضی مواقع آدم دوست دارد سرش را بکوبد به دیوار ازشدت قشنگی این فیلم ها! فقط هم به ضرغامی گیر می دهیم که چرا این طور است؟مگرچند نفر از بچه حزب اللهی ها وارد کار هنری شده اند؟چندنفر بسیجی را می شناسید که بروند و کارگردانی ،فیلم نامه نویسی، سینما و…را به صورت حرفه ای بخوانند؟آن هم در این دنیایی که همه کارش تخصصی شده است.جایی شنیدم که صندوق های رای صداوسیما را که شمارش کرده بودند ۷۰ ۸۰ درصد رای ها مال موسوی بوده است.زیاد هم قبول ندارم که صداوسیما ازپتانسیل بچه بسیجی ها استفاده نمی کند.چون گیریم که بله اصلا این طور باشدازیکی دو تا ده تا استفاده نکنند اما اگر بچه های ارزشی در این رشته ها متخصص باشند بلاخره مجبورند از آنها کمک بگیرند.خیلی از فیلم های ما را کارگردانانی می سازند که اصلا درد دین ندارند آن وقت چه طور ازشان توقع داریم ارزشهای انقلاب را بیان کنند.نگاه کنید کارگردانانی که به اصول فمینیستی پایبندند چندتا فیلم ساخته اند و در آنها به طرق مختلف عقایدشان را بیان کرده اند آن هم در جمهوری اسلامی که دست ماست وما برای بیان اعتقاداتمان چه کرده ایم ؟ سیاه نمایی نکنم کارهای خوبی کرده ایم اما کافی است؟
    آقای صفار در بخشی از مصاحبه فرمودند:بخشی از قصه مظلومیت ما اولا دست خود ما نیست ومن با اجازه بگویم بخش دیگرش اما قطعا دست خودمان است.آن مظلومیتی که آقای صفار ترسیم کردند خیلی زیبا و هنرمندانه بود اما این ظلمی که ما خودمان به خودمان می کنیم گریه دار است.نمی دانم حرفها و استدلال هایم تا چه حد درست باشد اما چون شما گفتید درباره محتوای متن نظر دهیم من هم نظرم را گفتم.خیلی هم حرف زدم ببخشید.

  224. حسن می‌گوید:

    سلام حسین آقا
    خدا قوت
    راستی در باره سکانی آخرآژانس سه بار ازتون پرسیدم جواب ندادین
    خدا حفظ کنتون راستی آیت الکرسی بخونین برای چشاتون هویچ هم بخورین
    تا چند روز دیگه یه هدیه دارم براتون
    یا علی
    حسین قدیانی: جوابش طولانی تر از حوصله اینجاست.

  225. مدافع کلیپ می‌گوید:

    سلام اخوی
    داداش حسین خوبی
    خوشحالم که دوباره سایتت باز شد
    خیلی وقت بود سر نزده بودم
    سایت ما هم باز شد
    دوستان می تونند سر بزنن.
    http://www.modafeclip.com
    http://www.modafeclip.ir
    یا علی

  226. فدایی رهبر می‌گوید:

    سلام داداش حسین.
    کل مصاحبه یه طرف عکس هایی هم که گذاشتی یه طرف.
    یه قسمت درست کن به روایت تصویر.
    موفق باشی و پیروز.
    یا حق

  227. ناهید رسولی می‌گوید:

    داداش حسین

    خداوند عرش و فرش را یکجا به من داد وقتی‌ دعای شما را در حق پدر شهیدم دیدم،،تمام حجت من بر مسلمانی آقا هستند و حالا خوشحالم که از تبار سربازان ایشان برادری دارم که آنچه را که این همه سال جایی‌ را نداشتم که بیاموزم،از او می‌‌آموزم، از دانشگاه اینجا فقط این را یاد گرفتم که جلوی پای دختر مسلمان محجبه تف میاندازند به خاطره دینش و حجابش،

    در پناه حق

  228. من هم یک عکس دارم:
    بجه های امروز، مجاهدان فردا!:
    http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1027/3079252-b.jpg
    تا چشم حسودای جمهوری اسلامی بترکه!
    با چند عکس و مطلب ” سفرهای استانی یک مرجع تقلید” در آفتاب مهتاب منتظرتونم.

  229. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    گفتید”نقد” فراموش نشود
    غیر از این است که نقد یعنی کنار هم قرار دادن نکات مثبت منفی یک مسئله؟
    خب وقتی نوشته ای فقط شامل نکات مثبت می شود ما چه کنیم؟آیا؟

    خیلی خیلی ممنونم بابت این نوشته
    (یک بار دیگر هم خواندم که غلط تایپی نداشته باشم/ بعله)

  230. سلام
    .
    عروسک و خاله سوسکه و نفوذی در سینما…
    .
    /http://golesorkh135.blogfa.com

  231. سید مهدی شاه محمد قاسمی می‌گوید:

    حاج حسین قدیانی لطفا بخوانید!!!!
    متنی از وصیت نامه یک طلبه شهید که قانون اساسی ماست به شر طی که قاضی القضات نگویید غلط کردی!!!!!!!!!!
    ما باید آن ایمان راپیدا کنیم که اگر ولی امر مسلمین-که نایب امام زمان (عج)است-به ما امر کند که در اتش رویم “برویم”وبه قول معروف برای خود توجیه المسائل درست نکنیم

  232. سیداحمد می‌گوید:

    جملات و عکسها واقعا عالیست.
    احسنت به این انتخاب، احسنت به این همه ذوق.

    خیر دنیا و آخرت نصیبتان.
    بی نظیری داداش جانم.

  233. سعید توکلی می‌گوید:

    سلام حاج حسین آقا. نمی نویسم که شما بخونید اما دوست دارم نظر شمارو بدونم. سیگاری شدم بخدا (:
    مراقب خودت باش

    صادرات پسته جدی تر از صدور انقلاب است!
    http://saghyemeykade.blogfa.com/post-213.aspx

  234. علیکمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    آن گفت و شنود «گاو» را برای این به اصطلاح «سلیمان صرد…» نگذاشتی؟
    آخه این بابا خیلی …. که هنوز میگه «یا حسین میرحسین».
    الان دیگه زن خود میریزید هم اینو نمیگه
    عزت زیاد

  235. نازنین عبدلی می‌گوید:

    سلام تشکر از این مصاحبه بسیار خوبی که انجام دادید
    اون بخش از مصاحبه که راجع به رسانه ها بود از نظر من جذاب ترین قسمت مصاحبه بود همه حرفهای جناب صفار درست ولی در این یک مورد خیلی کوتاهی شده از سینما که هیچ انتظاری نیست باید بگیم مارا به خیر شما امید نیست خواهشا شر مرسانید ولی تلویزیون جمهوری اسلامی چرا اینقدر ضعیفه بابا بی بی سی مگه چکار میکنه تو سالگرد شبکه بی بی سی برنامه های زیادی پخش کرد عمدتا تاکیدش روی بیطرفی شبکه بود خیلی زیرکانه از مستندهایی که پخش کرد تا برنامه های دیگه اینا تو این برنامه هاشون حسابی از خودشون انتقاد میکن به قول خودشون فضای آزاد ایجاد میکنن برنامه هارو جوری پیش میبرن که حتی انتقادات و ایراداتیکه بهشون هست در جهت خواسته های خودشون جهت دهی میکنن مثلا سوالی از مدیربی بی سی فارسی آقای صباپرسیده میشه که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره چرا بی بی سی فارسی راه اندازی شد اونم یه سری استدلال میاره که بالاخره یه طیفی از بیننده هاشو راضی میکنه یا سوال میپرسه اگه دیوید کامرون از شما بخواد خبری رو پوشش بدید این کارو میکنید اونم میگه هرگز این خلاف جریان آزاد و فلان وبمان هزارجور آسون ریسمون به هم میبافه در صورتیکه خب وقتی این آقا انتخاب میشه به عنوان مدیر بی بی سی دیگه احتیاجی به دخالت مستقیم کامرون نیست اون خودش تو جهت خواسته های اونا حرکت میکنه حتی جلوتر از اونا و خیلی شعبده بازیهای رسانه ای دیگه در جهت تفرقه افکنی و شبهه پراکنی ولی متاسفانه صدا وسیما ی ما چکار میکنه یه نمونه برنامه دیروز امروز فردا با سیاستهای غلط تبدیل به یه برنامه خنثی میشه که دیگه جذابیتی نداره استدلالهای قوی اینقدر وجود داره در دفاع از آرمانها و اصول نظام جمهوری اسلامی که اگه دو نفرم بیان مثلا مخالف صحبت کنن بشه قانعشون کرد ولی احتیاج به یه سری برنامه ریزیها و تیز هوشی رسانه های داره که متاسفانه رسانه ملی ما نداره و همیشه در ظاهر توجیه خودش براومده و از موضع ضعف بعضی مواقع عمل کرده راجع سریالها برنامه های مذهبی و سایر موارد که دیگه هیچی نگیم بهتره نکات مثبت زیادی هم هست در رسانه ملی ولی توقعات از رسانه ای که باید دانشگاه عمومی باشه خیلی خیلی بیشتر ار اینهاست من مناظره هایی از دکتر بهشتی میدیدم در تلویزیون ایران اوایل انقلاب پخش شده بود نمیدونم ولی کاش اون رویه ادامه پیدا میکرد
    البته سی ساله که داره این حربه ها علیه ما استفاده میشه ولی هرگز موفق نمیشه و نخواهد شد چون حق با ماست ولی بالاخره ماهم باید حرکت کنیم و بی تفاوت نباشیم
    ببخشید طولانی شد من دیگه میخواستم هیچ کامنتی در جهت تعریف و تشکر نذارم ولی نمیشه به هرحال خیلی جالب بود مخصوصا بین المصاحبه ها

  236. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    داداش عجب عکسائی گذاشتی. دلم زیر و رو شد.
    واقعا بعضی از عکسا بیشتر از هر نوشته ای ، پیام دارن.
    بازم از اینکارا بکن. داداش حسین

  237. 313 می‌گوید:

    سلام علیکم
    این تنفسهای بین مصاحبه چه میکند با نفس آدم!!!
    نفسهای آدم به شمارش می افتد با این عکسها و نوشته هایشان!!!
    شهادت نصیبتان
    اشکی به چشمانمان هدیه کردید در این دلنوشته ها…

  238. 12221157 می‌گوید:

    انشاءالله خداوند به هرنفستان برکت مضاغف دهد.
    علاوه بر متن، عکسها و عکس نوشته ها بسیار بسیار زیبا، گزیده و عالی اند.
    خیلی ممنون

  239. احمد می‌گوید:

    سلام.داش حسین با این که خیلی از کاراتون رو قبول دارم اما مواظب باش مواظب باش.
    مغرور نشو
    فتنه بعدی دیگه مقل زمان میر یزید نیست که راحت تشخیض داده بشه
    جناب صفار فتنه بعدی رو از درون دولت و از طرف امثال مشایی میدونن
    فعلا که حاج منصور ارضی و حدادیان و صفار از رهبری جلو زدند هر چی رهبری میگه اینا مسیله اصلی نیست
    اما اینا هی میان دولت دکتر رو تضعیف میکنند.چه توهیناتی که به دکتر نکردند
    تازه اینا که از رهبری جلو افتادند فقط
    اما امثال لاریجانی ها و قالیبافها از خط ولایت زاویه پیدا کرده بودند.اسمشون اصولگراست اما ریشه شون رو بگیری برمیگرده به خونه ی هاشمی .
    حسین قدیانی: رهبر هرگز نگفتند “اینا مسئله ای” (!) نیست؛ بلکه یک بار به دکتر نامه نوشتند؛ بعضی ها را در پستی قرار نده که باعث اختلاف میان اصولگرایان شود و دگر بار گفتند؛ مسائل فرعی را نباید اصلی کرد. اتفاقا در مورد دوم هم جناب مشایی که مسائل فرعی زیادی بار دولت کرده، مقصر هستند، نه صفار و شریعتمداری و… که در همان حد که “آقا” گفت، “بگویید”، دارند می گویند. و شما هم اگر دلت واقعا برای دکتر می سوزد، چرا مثل اغلب اصولگرایان واقعی، به جای دفاع از خدمات دولت، حامی جریانی شده اید که برای دولت مسئله “مکتب ایرانی” درست می کند؟ اتفاقا این روزها خانه هاشمی، محل رفت و آمد نزدیکان مشایی شده است! با این همه مواضع نادرست خواصی چون علی لاریجانی و قالیباف، باید نقد و از خوبی های شان باید تجلیل شود.

  240. ناشناس می‌گوید:

    “چون فلانی را می زنی، حتما با بهمانی بسته ای! مبارک باشد!”

    خدا حفظ کند جناب صفار هرندی را که این روزها عده ای قصد تخریبش را دارند

    “گاهی تو مظلوم هستی، برای اینکه به ظالم رو داده ای؛ اینجا مقصری. اما گاهی مظلومیت تو از جنس مظلومیت “حسین” است و از بس که زیباست، طعنه به اقتدارت می زند.
    لذا جمهوری اسلامی لازمه اقتدارش، همین مظلومیت زیباست که یک جهان پشت دشمن توست و گاهی آه از نهادت بلند می کند اما در عوض، کاری هم نمی تواند بکند”

  241. علی ن می‌گوید:

    دوباره سلام
    پیروهن پاره کردنو قبول دارم به شدت هم براشون احترام قائلم اما:
    این تناقضه ماه حکایت عالم بی عمله به ضمیمه ی یک سوال بزرگ :
    عزیزی که بخشی از دانسته های امروزمو مدیون عوض شدن شما هستم به من بگید شما که این موضوعات رو اینقدر عالی تحلیل می کنید وبصیرت شما زبانزد شده البته این روزها،و به گفته ی خودتون دست آقایان از همان چند ماه قبل از انتخابات روو بود چرا اونطرفی رفتید حتی تو اون مدت کم؟
    پرسشم نه برای تخریب ایشونه نه اعتراض که قد این حرفا نیستم و فقط یه سواله برای درس گرفتن؟
    همین
    یا علی (ع)

  242. زنده باد خامنه ای رهبر
    زنده باد بسیج
    زنده باد عمار

  243. م.طاهری می‌گوید:

    “البته شنیدن کی بود مانند دیدن. حسین آقا! شما برای یک لحظه هم نمی توانید آن شرایط را درک کنید. می خوانید و می شنوید و آگاهی پیدا می کنید و بصیرت تان را بالا می برید اما هرگز نمی توانید درک کنید…”

    یعنی:

    “ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. “ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست”.

    مخلص کلام، باید قدر این نظام را بدانیم؛ چه عاشقانه دوستش داشته باشیم و چه کینه توزانه مخالفش باشیم. فرقی نمی کند؛ در هر صورت باید قدر نظام را بدانیم و به خاطر نعمت جمهوری اسلامی، سجده شکر هر روزه، اوجب واجبات است، البته بعد از اول فریضه حفظ نظام.

  244. جا مانده می‌گوید:

    نمی دانم چرا با گریه آقا گریه ام می گیرید .
    خدا خیرت بدهد برادر حسین که گریه امان را درآوردی .
    بسیجی جا مانده – جا مانده ای بسیجی
    http://ja-mande.persianblog.ir/post/51/

  245. ترگل می‌گوید:

    سلام

    امروز توی ایستگاه بی آرتی به سمت آزادی ۴ راه ولیعصر نوشته بودن مردم تونس تونستن ما هم میتونیم

    برای من این سوال پیش اومد که آیا اون فردی که این جمله هارو نوشته اصلا از مغزش استفاده کرده تا الان یا نه

    حیف این افراد نیست توی جامعه ی ما استعداد هاشون در حال پوسیدنه؟؟

    طرف کارشناس سیاسی آفریده شده

    درسته ما ۱ ماهپاره داریم که جلوی هزارتا ماهواره تنها ایستاده اما حیفه
    ما ایستادیم یه گوشه و نگاه میکنیم که ببینیم چی میشه؟؟؟
    جنگ نرمه و هیچ کدوم از رسانه های ما تواناییه ایستادن جلوی این همه هجومو نداره

    همش رهبر باید وایسه؟؟؟

    آیا این چند تا کانال تلویزیونی می تونه وایسه جلوی اون همه شبکه؟
    نمی تونه
    این رسانه های ما نبودن که حریف اونا شدن رهبر بود
    کاش اونقدر توی این جنگ قوی بودیم که رهبرمون نظاره میکرد جنگ مارو با دشمن جنگ تفکر جنگ تصویر و مامی جنگیدیم
    من فکر می کنم داره دیر میشه

  246. ترگل می‌گوید:

    در مورد عکس ها و جملاتی که درپی اونها نوشته شده باید بگم که خیلی جالب بود
    مثل کلیپی شده بود که به جای دیدن باید بخونیش

  247. ماندانا آسوپار می‌گوید:

    صحبتهای هرندی در بخش مظلومیت و اقتدار انقلاب را ۱۰۰ درصد قبول دارم. در بخش مربوط به دانشگاه، سعه صدر ایشان را بارها به چشم خودم دیدم ولی به نظر شما نزدیکترم تا نظر استادتان. در ایت بخش با ۷۰ درصد حرفهای هرندی موافقم. در بخش وزارت ارشاد، هرندی خوبیها و بدیهایی داشت؛ مهمترین بدی آقای هرندی این بود که این مسئولیت را پذیرفت. ایشان بیشتر به درد همین کار الان می خورند و یا کاری از جنس وکالت در مجلس و از این قبیل. من خودم جزء همان سبزهایی بودم که روشن گریهای هرندی خیلی به من کمک کرد اما اصلا هرندی وزیر ارشاد را دوست ندارم. درباره پرسش های شما هم چیزی نمی توانم بگویم. الحق با اینکه همه حرفهای تان را قبول ندارم اما کارتان را به طرز عجیبی ژورنالیستانه بلدید! اگر موسوی هم خبرنگار و نویسنده ای مثل شما داشت، الان وضع جنبش سبز این نبود. شما پرکار و حرفه ای هستید. آقا آقا گفتن تان هم به دل می نشیند. کسی اینقدر قشنگ می تواند بنویسد که مخلصانه رهبرش را دوست داشته باشد. در نهایت منهم مثل شما فرزند شهید هستم و همین امروز سالگرد شهادت پدرم در شلمچه کربلای ۴ است. میبخشید طولانی شد.
    حسین قدیانی: خداوند بر درجات پدر شما بیافزاید و ایشان را با “حسین” مشهور و محشور کند. از نظرتان دروغ نگفته باشم، لذت بردم.

  248. محسن فاضلی می‌گوید:

    فریاد مظلومانه فرزند حسین که آه از دل سخت شامیان برآورد:
    من پسر آن پیکر آغشته به خونم! منم فرزند ذبیح کربلا، منم فرزند آن کسی که جنیان در دل تاریکی بر او گریستند ! هم او که پرندگان آسمان بر غریبیش نوحه سرایی کردند!

  249. صبح روز نهم می‌گوید:

    سلام دوست عزیز!
    (پست جدید)
    اگر قبله نما نداشته باشیم. یعنی به هر طرفی رو کنی نمازت درست است!!!!مگر خدا نفرمود هر جا رو کنید مرا می بینید؟!!
    فتنه گران چشم بند می گذارند تا ماه را نبینند.دریغ که گمراهی خود را تضمین کرده اند و راهی برای بازگشت ندارند.

    البته چرا! یک راه دارد .و آن راه توبه است.و چون سران فتنه جرمشان سنگین است توبه سنگین تری هم دارند و آن توبه همانی است که برادر عزیزم «حسین قدیانی» در دل نوشته هایش ارائه داد.

    :«غلط کردم»

  250. یک بنده خدا می‌گوید:

    سلام
    معنی عبارات زیر چیست؟
    “رایت العباس” و “کف العباس”
    من فکر نمی کنم که اغلب کسانی که(خصوصا دانشجویان) در فتنه هم صدای سران فتنه بودند حالا کینه به دل دارند بلکه برعکس با درکی که تا به حال از فضای دانشگاه ازاد داشتم فکر می کنم مثل خیلی از اتفاقات شبیه به ان در سالهای گذشته این رو هم فراموش کردند و الان بازم دارند به حیات بی هدف خودشون ادامه می دهند طوری که خاطره ی ندا اقا سلطان در یاد ماها بیشتر هست تا در یاد اونا.البته من دارم راجع به مشاهدات خودم حرف می زنم.یه نکته ای هم که دوست داشتم شما بهش اشاره کنید این هست که رسانه های ضد انقلاب در بین مخاطبان خودشون بعد از هر فتنه ای منزوی تر و منزوی تر می شوند به عنوان مثال من خودم با همین چشمای خودم شاهد بودم که بعد از فتنه ۸۸ خانواده من که تا قبل از اون عاشق نوری زاده بودند دیگه ازش خسته شدند و حتی بهش ناسزا هم می گفتند خب البته عقایدشون تغییر نکرد ولی از کسایی مثل نوری زاده هم بریدند و این یعنی اینکه تو حریفت رو جوری میبری که خودشم نمیفهمه!…از شما برای این مصاحبه ممنون.در ضمن برادرم راست گفت اب هویج بخورید چشماتون ضعیف تر نشه.
    یا علی

  251. یک بنده خدا می‌گوید:

    داداش تروخدا بگو شهید خرازی کیه؟ من باید بدونم!

  252. هیچکس می‌گوید:

    بنده خدا هیچکس و هیچکس ها ۲۵ ساله اومدن تو دم در نه ایستادند اگه هیچکس و هیچکس ها دم در ایستاده بودند و منتظر اجازه جناب عالی بودند که الان باید به جای بله میگفتی نعم و به جای نه میگفتی لا اگه امثال هیچکس ها پشت در ایستاده بودند که الان زبان رسمیمون به جای فارسی عربی بود . مومن اون شبهای با شب بخیر گفتن والدینتون به خواب ناز می رفتید هیچکس ها به خاطر کمبود نیرو مجبور بودند هر ۲۰ دقیقه یک بار از یه سنگر متروکه یه خشاب خالی کنند که دشمن متوجه فاصله زیاد بین نیرو ها نشه .مومن اون موقع که پشت میزت تو خونه داشتی تکالیف مدرسه تو انجام میدادی یه لیوان اب پرتغال هم بغلت بود میز هیچکسها جعبه مهمات خالی بود که داشتن تو شو خاک پر میکردند تا به جای گونی بالای سنگرشون بزارن اب پرتغالشون هم اب گرم قمقمه ای بود که مشترک استفاده میکردند نمی خوام بیشتر از این دوران کودکی تون را یاداور بشم . اگه هیچکسها نبودند یقین داشته باش حسین قدیانی ها هم نبودند که نسنجیده و ندانسته زیر نظرشون بگن ((حالا بفرما تو !دم در بده!)) به نظر هیچکس اگر در دوران دفاع مقدس حضور داشتید او سالهای عمل <و درجنگ تحمیلی حضور فیزیکی داشتید هیچ وقت وقت و انرژی خودتون را صرف کسانی نمیکردید که زمانی در نظام مقدس جمهوری اسلامی مسئو لیتی داشتند و به دلایلی کنار رفتند یا کنار گذاشته شدند نمیکردید هیچکس افتخار میکنه همکلام و هم سنگر شهدایی بوده که یک تار موی اونها به هزاران صفار هرندی ها می ارزه .هیچکس افتخار میکنه شاهد اخرین وصایای شهدای چون علی ضابطی ها -قرشخلو ها-دهقان هایی بوده که هر کدام از این عزیزان به تنهایی به صد ها سیاست مدارنی که فقط بلدند به دور خودشون بچرخند و اطرافیان خودشون را ساپورت بکنند و جیبشان را از اموال بیت المال پر کنند و هر بنده مخلصی هم که در اقسا نقاط کشور در هر لباسی که قصد و نیت خدمت به مردم را بکند با توهین و افترا و با هزار ترفند بخواهند از میدان به در بکنند . سخن پایانی :هیچ کس ها برای دفاع از کشور فرصت حضور در کسب علم و دانش در دانشگا ها و مرکز علمی را نداشتند اما حسین قدیانی ها که داشتند. سوال هیچکس ها از قدیانی ها اینکه پرداختن و مطرح کردند مسائل مربوط به فقرا و نیازمندان واقعی جامعه در دنیای مجازی بهتر است؟ یا پرداختن زندگی نامه بعضی شخصیت های سیاسی که اگر لایق بودند قطعا در پست هایشان ماندگار بودند تا فرصت خدمت کردن را بیشتر به مردم عزیز کشورمون داشته باشند .
    هیچکس ها به لطف خدا انقدر بصیرت دارند که پشت هیچ دری توقف نکنند و اگر احساس کنند جایی میتوانند حقی از حقوق نیازمندان واقعی و قشر کم در امد جامعه را باز پس بگیرند چه در دنیای مجازی و چه در دنیای واقعی بدونه اجازه صاحب خانه قفل هر در را بشکنند و وارد شوند.
    والسلام
    یا علی مدد
    التماس دعا

  253. هیچکس می‌گوید:

    امیدوارم نظر هچکس را تایید کنید تا شاید اساتید دیگری هم خواسته باشند سخن و اندرزی به هیچکس ها بیا موزند
    یا علی مدد

  254. سیداحمد می‌گوید:

    “یک بنده خدا”

    برید به این آدرس متوجه میشید شهید خرازی کیه!
    http://chafieh.parsiblog.com/-89001.htm

    کلا اگه “شهید خرازی” را در گوگل سرچ کنید اطلاعات خوبی به دست می آورید.

  255. Ali P1 می‌گوید:

    سلام.
    مثل همه مصاحبه هاى قبلى عالى بود. تنفس ها هم بسى جالب بود.
    فقط نیازى به آوردن اون چند تا عکس نبود؟ نه؟ آخه اینجا قطعه اى از بهشت است. تازه چیزى که عیان است چه حاجت به بیان است.
    از همه زحمات داداش حسین و سید احمد و بچه هاى فنى تشکر مى کنم.
    ….
    “شاید این جمعه بیاید شاید”

  256. سیداحمد می‌گوید:

    جناب “هیچکس”

    لطفا پیاده شید با هم بریم!

    فکر میکنم “حسین قدیانی” را نمیشناشید که اینگونه بی پروا سخن گفتید!

    حسین قدیانی با شب بخیر گفتن به والدینش به خواب رفت؟ والدین؟؟؟؟
    مطمئنید؟
    تازه از راه رسیدید و یک متن را خواندید و هر چه دلتان خواست نوشتید؟!

    حسین قدیانی؛
    خیلی مردی، خیلی مردی،
    من شرمنده شدم از این کامنتی که “هیچکس” گذاشته.

    دوستان نثار پدر دلاور داداش حسین “شهید اکبر قدیانی” :
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم….

  257. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    به خواهر یا برادر محترم “هیچکس”
    اولین ایراد شما این است که ندانسته و نشناخته به خودتان اجازه می دهید در مورد همه نظرات کارشناسانه بدهید. و همان اول کار آمده و نیامده ژست منتقد می گیرید. کاش به جواب آقای قدیانی کمی بیشتر به دیده تأمل می نگریستید.
    اگر نوشته های داداش حسین ما بسیجی ها را همیشه دنبال می کردید متوجه می شدید که ایشان خودشان فرزند شهید هستند و اتفاقاً‌اگر پدر ایشان و همرزمانشان نبودند و نبود دلاوری های بسیجیان خمینی الان شما هم کامنت وزینتان را به عربی می نوشتید. ایشان همیشه در متنهاشان روشنگری کرده اند که برای دفاع از مملکت و اسلام و ارزشها اجازه رهبر لازم نیست. هموطن عزیز ایشان از جانشان هم برای انقلاب اسلامی مایه گذاشتند و در فتنه هشتاد و اشک تا پای شهادت پیش رفتند. من نمی دانم کجای صحبتهای ایشان به دل شما ننشسته است ولی ایشان و بیشتر ما که اینجا جمع هستیم از قشر متوسط جامعه هستیم . همچنین مسئولی که با ایشان مصاحبه کردند فردی بودند که با وجود نداشتن سمتی خاص در سال هشتاد و اشک بسیار بصیرتر از مسئولین بعضاً‌ بی بصیرت بودند که نمک جمهوری اسلامی را خوردند و نمکدان نظام را شکستند. ایشان در یک متنشان نوشته اند که شمر بی شرف حتی از فتنه گران با شرفتر بود چرا که از امام حسین حقوق دریافت نمی کرد.
    هیچکس عزیز آیا هیچوقت انگشت اتهامت را به سوی مستکبران و فتنه گران نشانه رفتی که مسبب فقر و بدبختی که اشاره کردی آنها هستند و مسبب خون های ریخته شده. آیا هیچوقت انگشت اتهامت را به درستی به سوی اسرائیل وآمریکا که دانشمندان و ثروتهای علمی این مملکت را ترور می کنند نشانه گرفتی، که اینچنین یک بچه حزب اللهی و از قشر متوسط جامعه را نشانه می گیری؟ انگار واقعاً امر به شما مشتبه شده که با بدو بیراه گفتن به ما بسیجی ها و حزب اللهی ها احساس روشنفکری و عقل و علم می کنید ؟
    اتفاقاً ما بسیجی ها یک جان ناقابل داریم که آن راهم هدیه به رهبر کردیم حرفی هست؟ و در فتنه های بعدی هم رهبرمان را تنها نمی گذاریم و ره آورد فتنه سال گذشته برای ما تیزبینی و رصد دشمن است، ما نمی گذاریم آه رهبرمان به چاه تنهایی گره بخورد. حرفی هست؟ ما بسیجیان خامنه ای تمام افتخارمان این است که رهروان همان بسیجیان خمینی هستیم چه بسا با مسئولیتی سنگین تر.

  258. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    “و تو ای خدای من! بارلها! ای دوست! ای محبوب! شنیدی عرفه ام را در صحرای مناجات”
    یا حسین ای عزیز دل زهرا کلام تو را، دعای عرفه تو را نه تنها خدای مهربان و شنواترین شنواها شنید بلکه از معجزات خدای کریم این است که این دعا را در طی قرون و اعصار جاودان کرد و به گوش همه شیعیان رسانید تا ما بدانیم که چگونه خدایمان را بخوانیم در عرفه. و خداوند عرفه را بین خودش و تو ای ثارالله تقسیم کرد. تو بهترین کسانت را در راه خدا دادی وخداوند نیز بهترین روزهایش را با تو قسمت کرد. و ما شیعیان تنها امیدمان شفاعت فرزند زهراست.
    و در آستانه اربعین حسینی هنوز دلمان خون است از مصیبت عظمایی که بر تو گذشت.
    اللهم رزقنا شفاعه الحسین یوم الورود.

  259. یک بنده خدا می‌گوید:

    درود بر سید احمد بزرگوار
    ممنون از جوابها فقط اگه میشه معنی اون عبارتهایی رو هم که پرسیده بدم بگید.
    یا علی

  260. چترباز می‌گوید:

    به مناسبت مظلومیت شیعیان پاراچنار
    تنها جرم شیعیان پاراچنار حب علی بن ابی طالب (ع)
    این عنوانیه که با آن به روزم

    http://www.chatrbaz.ir

  261. مظاهر می‌گوید:

    با سلام
    کتاب زیبای (((((از معراج برگشتگان))))))
    نوشته حمید داود آبادی

    با تحسین مقام معظم رهبری حضرت امام سید علی خامنه ای دامت برکاته
    در این نوشته صفا و صداقت زیادی موج می زند. نویسنده غالبا نقش خود را کمرنگ
    کرده و یا یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیه ی بسیجی تقریبا با همه ی
    جوانبش در اینجا منعکس است، و می شود فهمید که چگونه جوانهائی در کوره ی
    گداخته ی جبهه به چه جوهرهای درخشنده ئی تبدیل می شده اند. ذکر خصوصیات
    موقع ها و حادثه ها و آدم ها تصویر باور نکردنی جنگ هشت ساله را تا حد زیادی در
    برابر چشم آیندگان می گذارند.
    سئوال من از خودم این است که آیا این (((از معراج برگشتگان)))چقدر می توانند آن حال
    و هوا را پس از سف من الحق الی الخلق حفظ کنند و حتی درست به یاد بیاورند؟ و برای
    این مقصود عالی از دست ما چه کاری ساخته است ؟ و چه کرده ایم؟ البته قصور یا تقصییر
    من و امثال من ، نمی تواند تکلیف دشوار آنها را که خدا حجت خود را برایشان تمام کرده، از
    دوششان بر دارد.
    این کتاب با روح طنز و مزاحی که در همه جای آن گسترده است و به آن شیرینی و
    جاذبه ی ویژه ئی بخشیده، از بسیاری کتابها ی جبهه جالب تر و گیراتر است.
    آن را در شب و روزهای منتهی به بیستم ماه رمضان ۱۴۱۲(۷۱/۱/۵) خواندم.
    ……………………………………………………………………………………..سید علی خامنه ای
    /////////////////
    پیشنهاد می کنم دوستان آگر وقت و زمان خواندن کتاب را دارند حتما این کتاب را مطالعه کنید
    در نوشته های این کتاب شناخت جدیدی از جنگ و بچه های نسل جنگ به ما نسل ۹ دی ها
    می دهد .
    ((((((((((((((((((((((((((((((((((((((از معراج برگشتگان))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

    کتاب پر محتوای ((((دایره قرمز))))
    نوشته مهدی محمدی
    با مقدمه حسین صفار هرندی
    بازی بزرگ{{{{{{{آیا سوم تیر ۸۴ تکرار می شود؟…….خبر بد برای اصولگرایان……..روزهای رنج……طالبان شیک پوش}}}}}}}}}}
    کودتای مخملی{{{{{{نوبت ایران……….موسوی از ابتدا در دام بود………….اولین قاعده……..مرگ موج دوم…….}}}}}}}}}}}}}}}

  262. مظاهر می‌گوید:

    با سلام

    این کتاب دیروز غروب گرفتم امروز غروب هم تمام کردم عالی بود بود.

    آقای مهدی محمدی خوب نمی شناسم ولی وقتی کتاب تمام کردم دیدم ارزش داشت وسط امتحان ها وقت براش گذاشت.

    در ضمن بابت نوشته و عکس های که گذاشتید بسیار مچکرم کم کم داره شکل واقعی یک سایت پیدا می کنه چند انتقاد کوچک هم بود که در زمان مناسب ارائه خواهم داد .

    باز هم بابت عکس ها تشکر می کنم .

    یه درخواست هم داشتم اگه امکان داره یه قسمت تو سایت درست کنید که عکس شهدای ۸سال جنگ تحمیلی و ۸ماه جنگ تحلیلی تو اون قسمت باشه برای نسل ۹ دی

    کتاب پر محتوای ((((دایره قرمز))))
    نوشته مهدی محمدی
    با مقدمه حسین صفار هرندی
    بازی بزرگ{{{{{{{آیا سوم تیر ۸۴ تکرار می شود؟…….خبر بد برای اصولگرایان……..روزهای رنج……طالبان شیک پوش}}}}}}}}}}
    کودتای مخملی{{{{{{نوبت ایران……….موسوی از ابتدا در دام بود………….اولین قاعده……..مرگ موج دوم…….}}}}}}}}}}}}}}}

  263. مظاهر می‌گوید:

    کیهان ۸۹/۱۰/۳۰

    مقبره (گفت و شنود)

    گفت: علیرضا نوری زاده در مصاحبه با رادیو زمانه-متعلق به سازمان اطلاعاتی هلند- گفته است مردم تونس به اسلام کاری ندارند و به هیچوجه هم علیه آمریکا و اسرائیل شعار نداده اند! آنها دوستدار غرب هستند!
    گفتم: پس چرا «بن علی» را که یک دیکتاتور دست نشانده آمریکا و طرفدار پر و پا قرص اسرائیل بود، با آن فضاحت از تونس بیرون انداختند؟
    گفت: چه عرض کنم؟! درباره فیلم های خبری که شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شعار «اسلام دین من است» را نشان می دهد چه می گوید؟!
    گفتم: ولش کن بابا! حالا چه کسی برای حرفهای این یارو تره خرد می کند؟ نوری زاده در میان ضدانقلابیون فراری هم به «دروغ زاده» معروف است.
    گفت: پس خبر نداری؟ تا حالا تعداد زیادی از گروههای ضدانقلاب به رادیو آمریکا توصیه کرده اند که نوری زاده را بیرون کند چون دروغ های او آبروی اپوزیسیون را برده است.
    گفتم: اتفاقاً نوری زاده انگار برای همان رادیو آمریکا ساخته شده است! می گویند یکی از سلاطین برای خودش سفارش ساخت یک مقبره داده بود ولی روزی که برای بازدید رفت، متوجه شد الاغی در آن فضولات انداخته، خیلی ناراحت شد ولی مباشرش برای دلداری او گفت؛ تازه به نصیحت سعدی عمل شده است که می فرماید؛
    برگ عیشی به گور خویش فرست
    کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

  264. مظاهر می‌گوید:

    این مطالب زیبا از حضرت ماه شاید اتمام حجی باشد برای دوستان گرامی که می گویند نیاید دولت خدمتگذار را نقد کرد.

    ————————————————————————————————-
    بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
    حضرت آیت الله خامنه ای در این ملاقات به تشریح دلایل اعتماد و اطمینان خویش نسبت به رئیس جمهور و دولت پرداخته و این اطمینان و اعتماد را با عملکرد غیرقابل اعتماد پیشینیانی مقایسه کرده اند که اهتمام به ایجاد حاکمیت دوگانه همسو با توقع آمریکا و اروپا داشتند. معظم له همچنین به همراهی و همسویی رئیس جمهور و دولت اصولگرا با رهبری تاکید کرده و البته به برخی انتقادها نسبت به عملکرد اجزای دولت را قابل تامل توصیف کرده اند.
    —————————————————————————————————

    در کل اگر سازمان یا نهاد یا تشکیلاتی مورد نقد قرار نگیر هیچ وقت رشط نخواهد کرد و در جای خود ثابت خواهد ماند و عدم نقد باعث ایجاد خودخواهی و کب ر هم می گردد.
    ولی درعین حال نقد که صورت می گیرد باید سازنده و با رهکار باشد هم مثل بعضی از دوستان اعتقاد دارم که نقدی همراه با تخریب باشد نه سازنده است نه مشکل گشا ولی نقدی که همراه با راهکار و خروج از بحران باشد بسیار زیبا و پسندیده است.

    اگر دوستان به یاد داشته باشند زمانی که آقای مشایی مکتب ایرانی را مطرح نمود اولین انتقاد ها از همین اصولگریان برخواست و زمانی که اعلام شد مکتب اسلامی مقدم بر هر مکتب دیگر است دیگر این مسئله فراموش شده و با تدابیر مسئولین این راه کج مسیر راست خود را بازیافت.

    در بیانات گوهر بار مقام معظم رهبری مشاهده می گردد که ایشان هم به انتقاد از عملکرد دولت در قسمت های و اجزای از دولت اشاره مسقیم نموده اند که خود بیانگر اهمیت نقد در جامعه اسلامی است.

    خیلی حرف زدم

  265. سلاله 9 دی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  266. ستاره خرازی می‌گوید:

    (۱۱)
    همین طور حسین را نگاه می کرد.
    معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است.
    من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود.
    حسین آمد، نشست روبه رویش. گفت ” آزادت می کنم بری. ”
    به من گفت ” به ش بگو ”
    گفتم ” چی رو بگم؟ همین طوری ولش می کنید بره ؟ ”
    آرام نگاهم می کرد. دوباره گفت ” بگو به ش. ”
    ترجمه کردم. باز هم معلوم بود باورش نشده.
    حسین گفت ” بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیس، تسلیم شن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم.”
    خودش بلند شد دستهای او را باز کرد.
    ***
    افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می دادند.
    شهید حاج حسین خرازی
    فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)

  267. مظاهر می‌گوید:

    با سلام

    راستی حجم صفحه
    ((صفار هرندی: اقتدار جمهوری اسلامی در مظلومیت انقلاب اسلامی ریشه دارد!))
    داره می رسه به ۱mg می دونید یعنی چه

  268. کاری نداشتم فقط خواستم سلامی عرض کنم. موفق باشید. یا علی ع

  269. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام داداش
    با اینکه قرار نبود دیگه اینجا کامنت بگذارم (چون خودتون دوست ندارید!) ولی دلم خواست بیام و یه جوابی به هیچکس بدم !
    هیچکس ! اومدم و وبلاگت رو خوندم ! راه برای معروف شدن پیدا کردی ؟ بیای به حسین قدیانی ۴تا تیکه بندازی و بری! بعد بازدید سایتت میره بالا !!! پسرجون ! اون موقع که داشتی می خوندی که بعضی ها توی جبهه چه کارها کردند، اکبر قدیانی(بابای همین حسین قدیانی) داشت اون مطالب رو مشق میکرد!!! خجالت نکشیدی، اومدی این حرف ها رو زدی؟؟؟ آب پرتقال و صبحونه و حسین قدیانی !!! خدائیش حسین قدیانی شاید یه کم مغرور و … باشه ولی از صدتا بی بصیرت مثل تو بهتره … همین

    حسین جان ، این متن هیچ ربطی به قهر من با کامنت گذاشتن تو قطعه ۲۶ نداره ها ! هنوز هم سر قولم بهت هستم 🙂 یا علی

  270. فرشته می‌گوید:

    اولین بار جناب آقای صفار هرندی را در یک نشست دانشجویی دیدم

    زمان وزارتشان در فرهنگ و ارشاد بود

    از اینکه توی این جمع حاضر شده بودند متعجب شدم

    از اینکه یک وزیر با اینهمه مشغله و دغدغه و گرفتاری بیاید و با حوصله به سوالات و صحبت های دانشجویان گوش دهد و با درایت و متانت پاسخ دهد ، مرا کاملا مبهوت کرده بود.

    با حضورشان در این نشست ، به این نتیجه رسیدم که ایشون حقیقتا یک انقلابی تمام و کمال هستند که دغدغه شان ، رشد و توسعه انقلاب است
    و هدایت نسل جوان این انقلاب؛
    ایشان شرکت کردن در این کرسی ها را نه تنها وظیفه خود می داند بلکه از این بحث ها و پرسش ها لذت هم می برد .

    از آن روز بود که توجه ام به سمت ایشان جلب شد ، همیشه اخبار مربوط به وزارت خانه ایشان را دنبال می کردم
    آقای صفار هرندی با این روحیه ی بسیجی و با این اخلاق خوشی که دارند ، بهترین حرفه برایشان

    همین عمار بودن است.

    شما برادر گرامی سلام گرم ما را به ایشان برسانید

    و بگویید نسل جوان جامعه ، مهتاج صحبت های صادقانه شما و دعاهای پرخیرتان هستند.

    به شما برادر گرامی هم تبریک می گویم از بابت عنایتی که خداوند به جوهره قلمتان کرده،
    تا همچون خون پاک پدرتان ،
    در رشد روزافزون درخت انقلاب ، مثمر ثمر باشد.

    به قول خودتان : انشاء الله همیشه ستاره پرنوری برای حضرت ماه باشید.

  271. سوسو می‌گوید:

    فقط یه نوک پا اومدم مزاحم شدم که بگم داداش حسین دوست دارمم .دورت بگردم .همین.

  272. یا منجی(عج) می‌گوید:

    خصوصی بهتر نبود کنار سوالات به جای ستاره شماره می گذاشتید تا راحت تر نسبت به تک تک سوالات نظر دهیم؟
    سیداحمد: عمومی/ به زودی این کار خواهد شد.

  273. یا منجی(عج) می‌گوید:

    ۱)در قسمت جدید مصاحبه علارقم مفید بودن کل مطالب پاسخ استاد به سوالات زیر برای بنده فایده و روشنگری مضاعف داشت: الف)می شود بری این موارد مشخصا مصداق بیاورد… ب)البته در فتنه ۸۸ “اشرافیت سابقه”… پ)این قبول شدن ها فایده… .
    ۲)متن کامل سوال”چرا رسانه های جریان خودی عدد۲۴ را فدای ۱۳ و عدد۴۰ را قربانی ۲۴ می کنن؟” را می پسندم.
    ۳)به نظر بنده سوال شما”ایا فتنه تمام شده؟”بسیار به جا بود و پاسخ استاد نیز بسیار درست.
    ۴)در پاسخ شما به نظر قبلی ام تامل زیادی کردم ممنون از بصیرت بخشیتان در ان نوشته.

  274. میلاد پسندیده می‌گوید:

    سلام بر قطعه و مهمان ارجمند این روزهایش،
    اینکه آقای صفار در مورد نظم نوین جهانی و دهکده جهانی و زیر میز زدن انقلاب اسلامی گفتند را با عمق وجود پذیرفتم چون دشمن اکنون ما به نظر بسیاری از صاحب نظران همان دجال آخرالزمان است که ۲۹۰۰ سال است تلاش دارد و برنامه ریزی می کند ولی ما تازه ۳۲ سال است که داریم مفاهیم را بازتعریف می کنیم

    آنها ۲۹۰۰ سال است که با رسانه آشنا هستند… پچ پچ کردن دوره سلیمانی، کتاب و کتیبه دوره بابل، مجسمه سازی دوره یونان، استادیوم گلادیاتوری روم، کلیسای بیزانس، رادیوی بریتانیا، سینما و تلویزیون آمریکا و فضای مجازی صهیونی… همه و همه سابقه سیستم دجال را در عرصه رسانه نشان می دهد اما ما از دوره پچ پچ پهلوی با کمک امام رسیدیم به دوره اعلامیه و کاست و حالا یکدفعه مواجهیم با رسانه های نوین و نباید انتظار شق القمر داشت… البته این هم درست نیست که بنشینیم پای بی بی سی و ببینیم چه می گوید و بیاییم در بیست و سی تکذیبش کنیم! کمی کم کاری هم داریم خیلی زیاد! اما وقتی فردوسی پور و میلانی و یامین پور و نجف زاده و… را اخراج و دوئل و قطعه را فیلتر می کنیم! نباید توقع داشته باشیم… باید قبول کنیم مسئولین پیر پاتال ما با رسانه بیگانه اند و از جوانانی که با رسانه بزرگ شده اند کمتر می دانند… واقعیتی است… باید به جوانان میدان داد.

    و اینکه فتنه تمام شده یا نه آخر سوال بود؟ معلوم است جوابش چیست… همینی که فرمودند.

  275. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    قرار بود اسم “نه ده””خانه ام بیت رهبری است” باشد .کلی شب بیدار موندیم تا ببینیم کدام اسم رای میاره .من شب شمارش ارا اینجوری بیدار نموندم ……قشنگ یادمه برادر دوئل قطعه۲۶ را رای داده بود تا مجبور نشود دوباره طرح بزند

  276. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    خواهرا و برادرا که چشمشون اذیت میشه مادر شهید معماریان اب تربت بهشتی داره (در همون جریان مکاشفه معروف)بگیرید برای چشماتون استفاده کنید حالا حالا ها این چشمارو لازم داریم

  277. سلاله 9 دی می‌گوید:

    مثل “حاج احمد متوسلیان” دیگر روزگار به خودش نخواهید دید
    این جمله آتشم زد.ای کاش پارسال حاج احمد بود.واقعا فتنه گران پارسال سیلی حاج احمد رالازم داشتند.هرچند که ۹ دی ،از نسل حاج احمد سیلی خوردند.

    سردار
    نمی دانم چه خطابت کنم ،
    بگویم شهید، مفقودالاثر،اسیر نمی دانم
    اما دوست دارم تو را جاویدالاثر بنامم
    چرا که یادت
    خاطره ی جاودان قلبم خواهدبود.

  278. ریحانه می‌گوید:

    عصرجمعه ست….چه غریبانه گذشتن جمعه های سوت وکور….

    هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور

    زهرکسی که گرفتم سراغ خانه تو
    زمن گرفت نشان ازتو و نشانه تو
    یوسف گم شده فاطمه به هرکی گفتم خونه مولا کجاست
    گفت تو میگویی غلام مهدیم اونوقت آدرس نداری
    یابن الحسن گرفت این دل غرق به خون بهانه تو
    یا بن الحسن….یا بن الحسن….یا بن الحسن….

  279. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام عصر جمعه شما بخیر
    عجب مصاحبه فوق العاده ای شد

    چون خودتان گفتید که راجع به سوالات نظر بدهیم باید بگویم که مصاحبه از آن جاییکه سوالات خود شما شروع شد به نظر جذابتر بود/ شاید چون شما خودتان به خوبی ایشان را میشناسید و البته احساس احترام به استاد هم به خوبی در لحن شما حس میشد

    از جناب صفار هم ممنونم که با حوصله و البته رعایت انصاف به همه سوالها جواب دادند/ من هم مثل بسیاری دیگر در این جنگ نرم و فتنه ای که رخ داد شاگردی بزرگان را میکنم

    مجددا از شما هم ممنونم به خاطر مصاحبه و البته تنفس های بین آنها
    موید باشید انشالله/التماس دعا

  280. یک بنده خدا می‌گوید:

    من هم معتقدم خیانت بوده(صد البته) نه غفلت!
    حسین قدیانی: من هم معتقدم “نقد” از “نکته گیری” بهتر است!

  281. lilipar می‌گوید:

    ۱٫ “ما و رهبر نازنین مان آنقدرها هم باادب نیستیم که به بهانه مودب بودن، امان نامه دشمن را پاره نکنیم و “این اسرائیلی ها مثل سگ دروغ می گویند”، نگوییم! الگوی ما در ادب، عباس بن علی است و مودب بودن ما ریشه در ولایت پذیری مان دارد!” شدیدا حرفی بود که روی دلم مونده بود و شما گفتید.
    ۲٫ جناب هیچ کس میشه بفرمایند از کجا فهمیدن بسیجی ها موقع دستگیری و … کم می آورند و نیت پاک ندارند و غیره؟ شرمنده ایم که با شما درمیان نمی گذاریم!
    ۳٫ این جواب آقا رضا رو کسی داد آخر؟ کتاب نه ده که بارها چاپ شده و مطالبش همون مطالب وبلاگ هست.
    ۴٫اون سکانس آخر آژانس شیشه ای منو هم خیلی درگیر کرده آقای قدیانی اینترنتو هم زیرو رو کردم اما هیچی گفته نشده بود. خوب پس ما که میمیریم از فضولی:(
    ۵٫ اگه زنده باشم قراره ۱ فروردین برم کربلا. خودم باورم نمی شه هی خیال می کنم قبلش میمیرم و پام نمی رسه به کربلا. آخه به امام حسین گفته بودم وقتی لیاقتشو داشتم ببرم. اما الان میخواد ببره که هنوز ندارم! حتی قبلش ۲۹ بهمن که قراره برم دیدار با “آقا” رو هم باورم نمی شه و فکر می کنم قبل از اون میمیرم و اونم نمی تونم برم. کربلا که… آخ اینو گفتم که اینو بگم: اگه زنده بودم و جدی جدی رفتم کربلا برا همه شما خوبهایی که لایق بودید اما به جای شما منه نا لایقو مصلحت دیدن که ببرن کربلا دعا می کنم… اولین بارمه که می رم… خوب شاید نالایقا باید برن تا شاید فرجی بشه و اصلاح بشن و اینم همون مصلحته… چه می دونم خدا برام چه برنامه ای ریخته… خدایا عاقبت همه مونو به خیرکن..

  282. lilipar می‌گوید:

    راستی یکی از برادرا گفته بودن که با حاج احمد پناهیان مصاحبه کنید. می خواستم بگم حاج احمد برادر حاج علیرضا پناهیان هستنا حواسشون بوده یعنی؟

  283. آسید علی ، در زمان رهبری تو ؛ امام زمان ظهور خواهد کرد! + فایل صوتی
    یا علی ع

  284. رضا می‌گوید:

    سلام حاج حسین

    آقا در تحریریه ی روزنامه ها ، حداقل آن جاهایی که شما مینویسی آیا نگاهی هم به باکس ایمیلشان میکنند ؟ چون اگر بکنند روزانه حداقل یک متن را به وطن امروز فرستاده ام . و ایضا کیهان . نمیدانم ولی فکر میکنم باید راه دیگری را برای فرستادن مطلب در پیش بگیرم .
    حسین قدیانی: همین جا کامنت بگذارید، بهتر نیست؟!

  285. سیداحمد می‌گوید:

    خسته نباشید داداش جانم.
    عزیزم بابت این پست پر ارزش ممنونم.

    بیش از ۲۸۰ تا کامنت را تائید کردیم، و شما تک تک کامنتها را با حوصله و دقت خواندید.
    بیش از ۸۰ تا کامنت را خودتان صبورانه و با لطف جواب دادید.
    جوابهائی که بعضی هایش ارزش یک متن خوب را دارد.

    چند روز است از خواب و خوراکتان زدید برای این متن.

    در کنار گفتگوی عالی ای که داشتید، به ما لطف کردید و با ذوق و حوصله زیاد عکسهای زیبا را با جملات ناب برایمان قرار دادید.

    با تمام مشغله های مربوط به کار و زندگیتان واقعا لطف میکنید که چنین انرژی و وقتی را به قطعه مقدس ۲۶ اختصاص میدهید.
    میدانم با توجه به حساسیت و دقت خاصی که شما دارید تنظیم این پست چقدر زحمت داشت.

    دستتان را میبوسم.

    فـــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری سالار.

  286. فگار می‌گوید:

    نا برده رنج گنج میسر نمی شود === مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
    زحمت کشیدید و تلاش کردید و برای خدا نوشتید و چه سعادتی از این بالاتر که “آقا” نوشته هایت را می خوانند؟
    خوش به سعادت شما

  287. مرتضی علوی می‌گوید:

    مصاحبه عالی بود. من بیشتر با جوابهای صفار همراه بودم تا سئوالات شما. صفار از شما عاقل تر است. تصاویر و نوشته های شما بیشتر از گفت و گو خسته کننده و طولانی بود. صفحه هم خیلی بد لود می شود. با این همه زحمات شما کم کاری های ما را جبران می کند. از جواب صفار به سئوال ۲۴ و ۱۳ شما واقعا لذت بردم. خیلی خوب تشریح داد مضلومیت انقلاب اسلامی را.

  288. گروه دیده ور می‌گوید:

    با روح الله(ره)

    تجلیل و قدردانى از جوانان رزمنده

    من باید تشکر کنم از این جوانهایى که، طبقات مختلفى که الآن از همه جاى ایران مدتهاست به طرف جبهه ‏ها مى‏روند. اینها متحول شدند. اینها این دعایى که در روز عید می ‏کنیم، در حق آنها به یک مقدار زیادى مستجاب شده است. آنها وضع روحی‏شان یک وضع روحى دیگرى است، غیر از آنى است که ما داریم. آنها به میدان جنگ میروند، به میدان قتال می ‏روند، به آغوش مرگ مى‏روند با آن روى گشاده، با آن قلب قوى.

    صحیفه امام ج‏۲۰ ۱۷

    موفق موید

  289. م. طاهرزاده می‌گوید:

    سئوالات شما کلاس خبرنگاری بود برای من و جوابای هرندی کلاس سیاستمداری. ممنونم از جفت شمابزرگوراان. این وبلاگ کلا کلاس درس است. کاش کمی متواضع تر بودید. بهتر میشد! گاهی جواب مخالفان و دوتسان را تند و بد می دهید و دل آدم می شکند اما می دانم که در دلتان چیزی نیست.

  290. حسام قربانی می‌گوید:

    این بهترین گفت و گویی بودکه در همه عمرم خوندم. همه چیز توش بود. قدرهرندی رو بدون. خوب استادیه. تو هم که براش سنگ تموم گذاشتی دیگه. به قول خودت دیگه دیگه!!!!

  291. سیداحمد می‌گوید:

    جناب “مرتضی علوی”
    بهتر از این هم میشد نظرتان را بیان کنید، نه؟!

    مسلما اگر مهارت و شعور مصاحبه کننده نبود هیچگاه این مصاحبه چنین دلنشین نمیشد.

    و البته “مظلومیت” انقلاب اسلامی!

  292. مهدی می‌گوید:

    قدیانی ، مصاحبه نمی کند محاکمه می کند ، اما به نفع “آقا” .

  293. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام خدا قوت
    آن قسمت شرح اولیه هم بسیار جذاب بود

    خدا به هردو بخش نون و قلم هم برکت بدهد
    🙂

  294. بالاخره فرصتی شد طرحی جدید دراندازم
    تقدیم به قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس:
    http://eslami1414.persiangig.com/estadehim2.jpg

  295. رضا می‌گوید:

    سلام حسین عزیز

    امروز توانستم کل مصاحبه را بخوانم . قبلا چند قسمتش را خوانده بودم ولی امروز تمام شد . به نظرم واقعا مصاحبه جامع و کامل و حرفه ای بود .و در کنارش آن عکس های فوق العاده بسیار بر مظلومیت انقلاب و حضرت ” آقا ” تاکید میکرد و بسیار زیبا بود . مخصوصا عکسی که آقا در نماز جمعه تاریخی شان از امام زمان حرف زدند و گریه کردند . و ما هم همراه حضرت اشک میریختیم . واقعا لحظات زیبا و روحانی بود که من هیج وقت فراموشش نمیکنم . مصاحبه جوری بود که نوعی روشنگری فتنه سال ۸۸ محسوب میشد . جواب های تامل برانگیزی داده شده بود و اگر این کپی پیست کردن متن لوث نشده بود حتما قسمت هایی از آن را اینجا کپی میکردم . میخواهم بگویم باید بر روی این مصاحبه و حرف هایش فکر کرد و آن وقت نکته های ظریف این مصاحبه و جواب های پنهانی که در لایه های زیرین (!) پنهان بود مشخص میشد . بسیار از شما دوست عزیز سپاس گذارم .
    + اینکه متنی را در کامنت دانی اینحا نمیگذارم یکی از دلایلش این است که شاید در میان این همه کامنت و این متن های عالی و در ضمن طولانی دیگر وقتی برای خواندن متن دیگری از طرف خوانندگان .وبلاگ نداشته باشید ولی چون خودتان فرمودید چشم حتما متن هایم را از طریق اینجا ارسال خواهم کرد . تا شاید حداقل یک نفر روزنامه نگار متعهد آن را بخواند . التماس دعا

  296. این طرح دوم:
    شهیدان زنده اند الله اکبر
    http://eslami1414.persiangig.com/shahidan.jpg
    خون دل می خوریم اما خسته از مبارزه نخواهیم شد.

  297. خیلی سنگین شده این مطلب
    نمی خواهید یک مطلب جدید درج بفرمایید؟

  298. صبا می‌گوید:

    ” هنوز مجنون لیلای روزنامه نگاری ام” با این جمله یاد این بیت که در کتاب “در محضر لاهوتیان خواندم افتادم.”تو پنداری که من لیلا پرستم / من آن لیلای لیلی را پرستم”
    اگر شما را مجنون و نوشتن را لیلی بگیریم برای یافتن لیلای لیلی تان می رسیم به این جمله
    ” این قلمی است که جز “غلام قمر” نیست؛”
    جوابهایی که آقای صفار دادند از نظر بینش و نگرش و عمل همان بود که عمری از اسلام به ما گفتند
    خدا نگهدارد یاران حضرت ماه را تا ظهور خورشید

  299. سحر می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید. خیلی خیلی خیلــــــــــــی ممنون از شما و وقتی که برای این مصاحبه و در کل این پست گذاشتید. از آقای صفار هرندی هم ممنون…از جوابهایی که هیچ کلمه ای رو بدون فکر نگفتند و از اخلاص و آرامشی که تو مصاحبه موج میزد ممنون.
    فقط یه چیزی….اصلا نمیخوام ایراد بگیرم یا انتقاد کنم که حرفهاشون به اندازه کافی سیرابمون کرد و ایشون بهتر از من می دونند باید چی بگن ولی مگه سندی در رابطه با خیانت سران فتنه وجود نداره که ایشون حرف از سندیت می زنند…تا دلتون بخواد مدرک و سند…اصلا کلمه سران فتنه = خیانت.

    اشاره هم زیبا و شیرین بود. گریم گرفت!!
    واقعا خسته نباشید…انشاالله که در قطعه همیشه باز بمونه و شما سالم و سلامت با این قلم جادوییتون برامون و براشون (!) بگید و بنویسید.

  300. یک بنده خدا می‌گوید:

    نمی دانم چرا هیچ نقد به خصوصی درباره ی این نوشته ندارم شاید چون خیلی حرف دل بود اما یک بخش از مصاحبه که خیلی خیلی حرف دل بود بخش مربوط به دانشگاه و فضای قبل و بعد از فتنه بود.که فقط اشاره ای به مقطع زمانی بلافاصله بعد از انتخابات شد و چیزی که خیلی دلم می خواست لای نوشته ها پیدآ کنم این بود که الان (همین الان) اوضاع چطور است؟ ایا نظر یکی مثل من که فقط دانشگاه خودش را می بیند با نظر اقای هرندی یکی است؟ ولی خب چیزی در این مورد ندیدم الا همان اتش زیر خاکستر که به نظرم خیلی درست نیامد.
    هر وقت مصاحبه کار می کنید هوایی می شوم و دلم می خواد یک روزی هم مصاحبه شما با اقای رحیم پور ازغندی را در همین حا ببینم با همین موضوع فتنه و دانشگاه و البته رسانه.
    در ضمن یک سوال اساسی! شما تا به حال انسانی شبیه به خودتان دیده اید؟؟

  301. کاروان می‌گوید:

    سلام
    مجموعه کامل برنامه راز از لینک زیر وارد شوید:
    http://karavan.ir/fa/component/content/article/42-1389-03-11-05-36-12/416-1389-10-20-18-03-54.html
    سایت کاروان(هیات رزمندگان اسلام استان هرمزگان) اقدام به وبلاگ دهی برا بچه های ولایی کرده
    اینم ادرس:www.karavan.ir

  302. ف.طباطبائی می‌گوید:

    سلام داداش حسین بزرگوار.
    بابت این پست از شما بی نهایت ممنونم.
    دعاگوئیم.

  303. کوثر متقی می‌گوید:

    من زمان زیادی نبود با وبلاگتون اشنا شده بودم که از بخت بد به دلایلی فیلتر شد اما امروز دوباره وبعد از مدت نسبتا طولانی که دوباره اودم یکمی تغییر احساس کردم.انگاراین فیلترینگ باعث شد تا از اون صراحت تندی بسیجی وار شما کاسته بشه ودر عوض با سیاست بیشتری بنویسید دیگه از اون قلم تند خبری نیست شاید این جوی از دید اونا بهتر بیاد این جوری هم عالیه. حداقلش اینه که دیگه کمتر گیر داده میشه به نوع ادبیات من الله توفیق

  304. یک بنده خدا می‌گوید:

    باخت تیم ایران را به داداش حسین بچه بسیجی ها و بر و بچه های تخس قطعه عمیقا تسلیت می گویم.باشد که تا چهار سال دیگه هی مربی عوض کنیم!!ههییییییییی!

  305. علی می‌گوید:

    قوطی (گفت و شنود)

    گفت: منوشه امیر هنوز داغدار است که چرا کیهان به سران فتنه گفته است «سرلشگر بی لشگر».
    گفتم: حیوونکی منوشه امیر، حق دارد! چون نتانیاهو در اوج فتنه ۸۸ با افتخار گفته بود «اصلاح طلبان در ایران بزرگترین سرمایه اسرائیل هستند» و حالا این سرمایه دود شده و به هوا رفته.
    گفت: سایت جرس هم که بعد از سفر دوم کدیور به اسرائیل، تحت مدیریت مشورتی منوشه امیر اداره می شود، نوشته است برای اثبات بی پایه بودن ادعای کیهان، طرفداران موسوی و خاتمی و کروبی یک پنجره در فضای مجازی «فیس بوک» باز کرده اند که تاکنون ۱۰هزار نفر در آن حمایت خود را اعلام کرده اند!
    گفتم: فضای مجازی که اعتبار ندارد و یک نفر می تواند به جای صد هزار نفر کلیک کند، تازه از این گذشته ۱۰هزار نفر در مقابل ۷۰ میلیون نفر عددی نیست.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: یارو افتاده بود تو جوی آب برای این که جلو مردم ضایع نشه، صدای قوطی درمی آورد!

  306. آذرخش می‌گوید:

    سلام. بالاخره بعد از ۲۴ ساعت، کامنتا درست شد اما فکر کنم نزدیک ۳۰ یا ۴۰ تا کامن پریده باشه!

  307. طویل می‌گوید:

    این مصاحبه را در بیش از ۳ ساعت دقیق دقیق خواندم. داداش حسین! سئولای شما کلاس درس خبرنگاری بود واقعا. حرفای هرندی هم که مثل همیشه منطقی و آرامش بخش بود.

  308. مرتضی می‌گوید:

    زیاد با افکار امثال تو و هرندی سنخیت ندارم اما از طریق یکی از بچه های دانشگاه هنر با این سایت آشنا شدم. این گفتگو از بعد خبرنگاری و گزارشگری برای من حقا کلاس درس بود. از این نظر تشکر. از تیترزنی هایت هم خوشم اومد. تیتر این نواب جالب بود. کارت را بلدی. مرا یاد قوچانی می اندازی.

  309. آمنه حسن زاده می‌گوید:

    از شهر هرند کامنت می زارم. هرندی یک اصولگرای واقعی است و باعث افتخار ماست. این اولین کامنت من توی این وبلاگه. اشاره ای که بالای گفتگو گذاشتید نمی دونم چرا گریمو دراورد؟!در اج مظل.میت خوب حقتون رو گرفتید. ان شاء الله دوست و دشمن نتونن قطعه ۲۶ رو از شما بگیرن.

  310. رمضانی می‌گوید:

    فردا تیم تحریریه بازی داره. چرا گوشیتو جواب نمی دید؟ میای؟

  311. ن. محمدی می‌گوید:

    خوب بود هرندی یادی از خانمهای صفحه مدرسه هم می کرد؛ چه خانها پوریامین و ناصری که مسئول و به نوعی مادر بچه های صفحه بودن و یا خانمها عرب انصاری و قیامتیون و واعظ تهرانی و خودم و به خصوص گالیا توانگر که هر وقت صفحه بدون صاحب می شد، مسئول صفحه می شدن. الان صفحه مدرسه مفت نمی ارزد. بیشتر به صفحه مهدکودک شبیه شده تا مدرسه! کی درمیاره صفحه را؟!

  312. توکلی زاده می‌گوید:

    گفت و گوی خوبی بود. با سئوال مربوط به کمکاریهای رسانه های خودمون خیلی موافقم. جواب صفار با اینکه حرف حساب بود و کسی منکر مظلومیت زیبای انقلاب اسلامی نیست اما ندونم کاری های رسانه های خودمون به خصوص صداوسیما به قوت خودش باقیه. پشت صحنه متن من مستاجر نیستم هم خوب اومدی. این متن یه متن تاریخی است و کار خون پدر شماس. ممنون بابت بودن تان.

  313. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۵۶
    تعداد افراد آنلاین: ۳۰ نفر

    ماشالله…

    داداش حسین بی همتای بسیجیها
    فـــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….
    حسین قدیانی: در این چند ساعت نزدیک ۴۰ نظر که در حال بررسی بود، به دلیل انتقال سرور پاک شد. از همه دوستانی که نظرشان مشمول این مسئله شد، عذر می خواهم.

  314. آذرخش می‌گوید:

    بچه ها! یه خبر خوب! با خبر شدم داداش حسین کامنت های این متن و متن یامین پور و متن این نواب و دخترک گل فروش را در کتاب قطعه ۲۶ که همینک زیر چاپ است آورده اند. به به!

  315. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ماشاءالله به همتتان. چه قدر پرکار بوده اید.فکر کنم در آن زمان خودسازی کرده اید در نوشتن که این روزها گاهی چند مطلب در یک روز در قطعه می گذارید.
    از ده سالگی ام که کیهان خوان حرفه ای شدم همیشه صفحه ی ۲و ۱۴ را بیشتر از صفحه ی مدرسه دوست داشتم عاشق سیاست بودم.تا آن جایی که به یاد دارم کیهان را همیشه مشترک بودیم و هرروز می آوردند دم در خانه مان.
    نوشته هایتان را بانام علی اکبربهشتی به یاد نمی آورم اما ستون دغدغه را با این که فکر کنم آن زمان ها ۱۴ ۱۵ ساله بودم خیلی دوست داشتم.همیشه اول گفت وشنود می خواندم وبعد دغدغه را.بعضی مواقع متوجه همه ی قسمت هایش نمی شدم اما همان هایی را که می فهمیدم برایم خیلی جالب بود.قبلا هم گفتم یادم می آید بعداز مدتی که ستون دغدغه را دیگر در صفحه ی ۳ ندیدم ،زنگ زدم به کیهان که آقای شهیدی چرا دیگر نمی نویسند؟
    حسین قدیانی: و کیهان معمولا این نظرات را نشان نمی داد اما در ضمیمه کتاب قطعه ۲۶ کل دغدغه ها را آورده ام.

  316. سلاله 9 دی می‌گوید:

    روی سنگ قبر شهیداکبرقدیانی نوشته شده است ولادت:۱۱/۳٫با این حساب امشب شب تولد ایشان است،اما من امشب هم دوست دارم عروج آسمانی اش را تبریک بگویم که همه ی آن آمدن شاید بهانه ای بود برای این گونه رفتن.
    بابااکبرشهادتت مبارک.
    حسین قدیانی: از اینکه یاد سالروز تولد پدرم بودید، بسی خوشحالم. ممنون. بله! امشب، شب تولد بابااکبر است.

  317. الف.را می‌گوید:

    مصاحبه را هنوز وقت نکرده ام بخوانم! فقط این را می دانم که زحمات شما در این مصاحبه فراوان بوده و این تلاش ستودنی است.
    زحمات استادتان هم همینطور/ قاعدتا مصاحبه جذابی است انشاالله فرصت کنم بخوانم.
    نظرات هم قابل توجه بود و زحمات شما و سیداحمد برای تایید و پاسخگویی قابل تقدیر.
    خداقوت
    متن کند نواب با عمار پرواز هم عالی بود و مثل همیشه بغض را ترکاند.
    خدا خیرتان دهاد.

  318. آذرخش می‌گوید:

    تولد قشنگ بابا اکبر مبارک.
    چه شب خوبیست امشب

  319. الف.را می‌گوید:

    تولد بابااکبر شما و شهید قدیانی ما که این روزها زیاد به یادشان بودم، مبارک.

    انشاالله شفاعت شان شامل حال تمام اهالی این قطعه مقدس و این قلم خونین بشود.

    شادی روحشان:
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

  320. سوسو می‌گوید:

    سلام ……………………
    حسین قدیانی: سوسوی محترم! خوب می دانید چرا گرایی که دادید، نقطه چین کردم!

  321. سیداحمد می‌گوید:

    تولد پدر دلاورت مبارک داداشم، وچه تولدی…..

    این بیت هم تقدیم به شهید قدیانی عزیز:

    “در پیش تو عشق, مشق غیرت میکرد/ غیرت به شجاعتت حسادت میکرد…”

  322. سحر می‌گوید:

    چه طلوع فرخنده ای که همچین غروبی داشت.

    “ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. “ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست”.

  323. عبدالله می‌گوید:

    اول: تبریک تولد بابااکبر به معنی لعنت بر یزید
    دوم: ممنونم از این مصاحبه جالب و خواندنی. هر سئوالی که شما طرح کردید و هر جوابی که هرندی داد، بخشی از شبهاتی را که در ذهن داشتم حل کرد.
    سوم: قشنگ ترین جواب هرندی به همان سئوال اول شما بود که سران فتنه را نشمردم!
    چهارم: احساس می کنم پاسخ هرندی به سئوالات آخر شما یعنی که استادتان را از همین الان باید در بهارستان دید.
    پنجم: اگر واقعا این کامنت من هم می خواهد به کتاب قطعه ۲۶ اضافه شود، پس خیلی بی نهایت خوشحالم. از شما که ما را در موفقیتهای تان شریک می کنید، ممنون.
    ششم: خیلی مظلوم اید. خیلی! خیلی ها شما را برای خودشان می خواهند. از اینکه دوستی مثل سیداحمد پشتتان است، خدا را شکر کنید. مبصر قطعه ۲۶ نبود، مظلومیت شما مضاعف می شد. پشت سرتان خیلی حرف مفت هست.

  324. سمیه می‌گوید:

    تولد بابااکبر مبارک. ۵ شنبه رفتم مزارشان. جای ساده و معنوی و خوبی است؛ آرامم می کند! شبیه پدرتان هستید. خیلی زیاد! دیگه دیگه به قول خودتان.

  325. من می‌گوید:

    می خواهم سربه تن توی آشغال و استادت نباشد پاچه خوار! اینقدر که تو …، سجاد خودش در خصوصی نیست، نمی…! اه اه!

  326. سمیه می‌گوید:

    راستی داداش حسین! کتاب قطعه ۲۶ کی درمی آید؟ یعنی نظرات منم توی کتابتان هست؟! همین الان ۱۰ تایش مال من!

  327. من می‌گوید:

    مرد نیستی. عمرن نظرمو بتاییدی! پاچه خاری ازبس!

  328. سوسو می‌گوید:

    بله و ناراحت نمیشوم .اما بی انصافی کرده بود آخر و نامردی .به هر حال مواظب کلمات باشید امثال این انتظار یک کلمه ی خطا دارند .شاید هم زیادی نگرانم.یا شاید زیادی بد جنس است.

  329. من می‌گوید:

    راستی! تولد بابات مبارک پاچه خوار. پدرت رو صدام نکشت، خمینی کشت! ههههه!

  330. خانم دوستت می‌گوید:

    مصاحبه عالی بود. بهترین جواب هرندی درباره دلیل مظلومیت انقلاب اسلامی بود. اون تیکه ساعت دنیا رو خیلی خوب اومدن. شمام خوب ویرایش کردید مصاحبه رو. راستی! چند تا جمله عکس نوشتتون رو پیامک کردم اما یادم رفت منبع رو ذکر کنم. راضی باشید برادر.

  331. پیام فضلی می‌گوید:

    سلام و عرض ادب-
    “ممنون بابت زحمتی که برای مصاحبه کشیده اید”مان اصلاً نمی تواند ظهور ِحقیقت تشکّر ما و عمق هنر و زحمت شما باشد.
    یکی از «یاد گرفتیم»ها: این بود که نگاه کوچک و تک زاویه ای مان را به سمت نگاهی پخته و راه برانه هدایت کنیم. این مورد را در مقدمه ای که جناب صفار در پاسخ به قسمت «* این قبول داشتن فایده ندارد! البته می بخشیدها!» بیان کردند، تحصیل کردیم.
    یکی از «نقد»ها: همین نبودن ِنگاه انتقادی جدی در قسمتی از سوالات مصاحبه بود. بنظرم خواننده ی یک مصاحبه، چه منتقد و چه موافق باید در مواجه با سوالات مصاحبه گر، تا حد ممکن، حس ِنداری یا همان نزدیک بودن به سوالات ذهنی اش را پیدا کند. البته می دانم این شاخص ِجذاب، مشکل است و همیشه از نگاه تیز خواننده حرفه ای، چنته ی مصاحبه گر، تمایل خودش را به یک طرف ترازو لو می دهد اما شاید این ویژگی اوج یک مصاحبه باشد. با این توضیح، این مورد را باید در جای خالی نقد ِجدی و مطالبه گر به دوران وزارت جناب صفار به شما آدرس بدهم که می شد با ذکر نقاط ضعف وزارت و علل آنها از بیان جانب جناب صفار، راه گشایی برای علاقه مندان و مدیران فرهنگی باشد.
    باز هم ممنون-

  332. هیچکس می‌گوید:

    ما همه روزی خاک گل گوزه گران خواهیم شداین اخرین نظری ست که هیچ کس در این جا میذاره/ هیچ کس عضو هیچ گروه یا دسته و حزبی نیست . هیچکس اومده پاسخ ۴ نفر از بندگان خدا را بده که در موردش عجولانه نظر دادند خطاب قرار بده و بعد هم زحمت و کم کنه.

    ۱-پاسخ بنده خدا سیداحمد: من کامنت شما را به حساب چاپلوسی تان نسبت به نویسنده این وبگاه میگذارم توصیه میکنم کتاب ((بله قربان)) را که نویسنده ان از کشور ترکیه هست را یک بار بخوانید البته این پدیده از پدیده های زشتی است که سالهاست گریبان گیر جامعه شده و قصد رهایی هم ان طور که معلوم است حالا حالا ها ندارد .بنده خدا بهتر بود همه کامنت را میخواندید فکر میکردید بعد جواب میدادید ضمنا بهتره در عصبانیت و خشم تصمیم گیری نکنید چون قطعا زیان خواهید دید شاید شما درست بگید ان طور که باید حسین قدیانی را بشناسم نمیشناسم که البته مهم نیست شما به حساب دور بودن از مطالعه و سیاست بگذارید ولی شهید زین الدین نمیگویم خوب ولی مطمعن باش بهتر از شما میشناسم چون فقط دوماه سعادت پادو ئیش را داشتم که ای کاش این سعادت را دو قرن نصیبم میشد جواب شما را نه به تندی خوتان بلکه ملایم تر از شما دادم . التماس دعا

    ۲-پاسخ بنده خدا پرستوی مهاجر: توصیه میکنم یک بار دیگر نظر هیچکس را بخوانید تا به زن و مرد بودن هیچکس پی ببرید شاید هم خانمها در جنگ تحمیلی در خط مقدم مجوز حضور داشتند که فکر کردید هیچکس خانم است تعجب میکنم این همه داوری که در باره هیچکس کردید بر گرفته از چند خط نظر هیچ کس بوده یا از روی مطالبی که در جراید و رسانه ها میخوانید حفظ کرده اید و به زبان می اورید .بنده خدا پرستوی مهاجر شما راست میگویید اگر فداکاری های شهدایی چون اکبر قدیانی ها و پدر هیچکس ها که در عملیات والفجر ۸ روی بازوان هیچکس ها جان به جان افرین تسلیم نمیکردند و پیکر دو برادر هیچکس در کربلای ۵ به بدست خود هیچکس از زیر خروارها خاک بیرون کشیده نمیشدند حق با شماست هیچکس هم الان داشت کامنت را به عربی می نوشت اما کامنت عربی هیچکس هم در چنین شرایطی دفاع از انسانهای مظلوم و دفاع از حق انسانهای کم در امد و مستضعف جامعه بود که به دست عده ای افراد سود جو و متقلب و اقا زاده هایی که صاحب قدرت و ثروت بود نوشته میشد . ضمنا هیچکس را جزء قشر متوسط جامعه قرار ندهید اگر درامد زیر ۵۰۰ هزار تومن بعلاوه خانه استیجاری و تاهل/ با ۲۰ سال سابقه کاری به نظر شما در طبقه بندی شما متوسط به حساب می اید بهتر است کمی در مخارج زندگی در سال ۱۳۸۹ تجدید نظر بفرمایید . بنده خدا پرستو مهاجر در کجای کامنت من جمله ای که نشان دهنده توهین به شما و حزب الهی ها را باشد را میبینید که اینگونه قضاوت میکنید کامنت من هشدار ی بود به ساده زیستن تو صیه ای بود برای نگاهی به فراتر از سیاست بازی های روزمره کشکش های حزبی … هیچکس معتقد است با تمام فشار هایی که غرب و شرق و عوامل خود فروخته داخلی دارن به کشور تحمیل میکنند ایا بهتر نیست در دست هم ریشه فساد اقتصادی و فقر را در جامعه بخشکانیم ان هم با قاطعیت نه با قوانین دست و پا گیر. قصد سخن رانی ندارم ولی ایا با گذشت سه دهه از انقلاب ملتی که طبق دکترین امریکایی ها بدونه رخ دادن هیچ جنگ فیزیکی بین غربی ها و جمهوری اسلامی دین مبین اسلام در سال ۱۹۴۰ کل اروپا را به تسخیر خود در خواهد اورد نتوانیم از پس یک عده ادم سود جو و فرصت طلب که خود را قییم مردم میدانند و از فرصتهایی که در اختیار انها گذاشته شده به نفع خود و اطرافیان خود استفاده میکنند براییم .اگر احتیاج به جان فشانی و ایثار در راه اسلام و رهبر فرهیخته مان باشد /هیچکس مطمعن باش از شما جلوتر است حرف اخر هیچکس به بنده خدا پرستو مهاجر این است که همه فشارهایی که از جانب دشمنان قسم خورده نظام مقدس جمهوری اسلامی به ملت شریف ایران تحمیل میشود یک دلیل بیشتر ندارد ان هم پراکندگی سیاست مداران ما از همدیگر است عدم اتحاد بین انهاست هدفشان یکی است اما راهشان جدا از هم است در روش حکومتی اختلاف دارندهر گروه و دسته ای میخواهد سهم بیشتری در اداره کشور در وزارت خانه ها و ارگانها ..داشته باشند که البته ناگفته نماند که که اکثر اصولگراها هدفشان با نگاه اخروی میخواهند کشور را اداره کنند و راه سعادت مند شدن در دنیا و اخرت را به مردم نشان دهند و اکثراصلاح طلب ها هم با نگاه دنیوی می خواهند کشور را اداره کنند که تز انها هم اکثرا در این روش مبتنی بر سهم ایشان از بیت المال اول منافع خودمون بعد مردم است که نتیجش همان اقا زاده ها هستند که به صورت قارچ رشد کردند. به نطر هیچکس اگر سرکار به جای حضور در چنین فضا های مجازی که حد و مرزی نمیشناسد و از دید اکثر علمای به حق به ان منفی نگاه میشود که نگاه نگاه درستی است که یکی از دلایلش هم به نظر هیچکس هنوز فرهنگ استفاده درست از این تکنولوژی در بین افراد به درستی جا نیفتاده بهتر نیست سر کار در سنگر خانواده مشغول خدمت رسانی باشید به دور از اینگونه فضاهای مجازی که فراخور حال شما نیست باشید .
    یا علی مدد التماس دعا

    ۳- پاسخ بنده خدا گلادیاتور: گفتید رفتم وبلاگتون را خوندم میخواهید با این کارتان امار وبلاگتون بره بالا. اگر یک نظری به تعداد امار بازدید کنندگان میانداختید متوجه می شدید که اگر هیچکس بالا بردن امار وبلاگش برایش مهم بود و قصد معروف شدن داشت یه وبلاگ می ساخت اسمش میزاشت بیا تو همه چی هست بعدش هم از مطالب و عکسهای ان چنانی استفاده میکرد که روسری رنگی ها و ژل به سرها از اون استقبال شایانی بکنند که پر واضح است این گونه مطالب در دنیای مجازی بیشتر مشتری دارد و کلیک خورش بیشتر از وبلاگی ست که جمعا بازدید کنندگانش بیشتر از ۸۰۰ نفر نمیشوند .بنده خدا /گلادیاتور نوشتی : پسرجون ! اون موقع که داشتی می خوندی که بعضی ها توی جبهه چه کارها کردند، اکبر قدیانی(بابای همین حسین قدیانی) داشت اون مطالب رو مشق میکرد!!! خجالت نکشیدی، اومدی این حرف ها رو زدی؟؟؟ در پاسخ شما باید بگم اون موقع هیچکس با شهید بزرگوار (اکبر قدیانی) دوش به دوش هم بدونه اینکه همدیگر را بشناسند با هدفی واحد که همان دفاع از ناموس و کشور عزیمان و اسلام بود جنگ را با هم مشق میکردند نه اینکه از روی کتابها خوانده باشد و این مشق کردند در کنار چنین بزرگوارانی که با گذشتن از جانشان درخت اسلام را ابیاری کردند سعادتی است که نصیب هر کس نمی شود ضمنا گلادیاتور ۵دهه از عمر هیچکس رفته دیگه پسر جایز هیچکس را خطاب کنید در ثانی خجالت را شما باید بکشید /اگر در پیروزی انقلاب و دوران دفاع مقدس/ خود و یا خانوداده خود سهمی نداشتید و فکر کنید بیاد بیاورید در ان برهه از زمان مشغول انجام چه کاری بودید “نه هیچکس که پدر و دو برادرش را فدای نظام کرده و تا کنون هیچ امتیاز مادی هم از نظام بابت از دست دادن انها طلب نکرده و نخواهد کرد چرا که به وظیفه دینی و شرعی خود عمل کرده ” هیچکس بعد از گذشت ۲۲ دوسال از جنگ هنوز اهن پاره های دژخیمانی را در جسم خاکی خود به یدک میکشد که چشم طمع به ناموس و اب و خاک مقدسمان داشتند نفرین به هیچکس باد اگر یک ریال از بابت جانبازیش از نهادی یا ارگانی طلب کده باشد گرفته /هیچکس مثل مانند خیلی اهموطنا نش ۲۰ سال است بعد از خواندن نماز صبح باید سوار سرویس شود تا به محل کارش برودو لباس گارگری به تن کند که مایه افتخارش است تا لقمه روزی به حلال به خانواده اش برساند. ضمنا اگر سطحی کامنت هیچکس را نخوانده باشی متوجه میشوی که هیچکس هیچ توهینی به شخص و اشخاصی نکرده . مگر اینکه در زیستگاه شما این جملات را توهین قلمداد کنند< لازم نبود به خودتون زحمت بدید بایید و جواب هیچکس را بدید اگر همه مطالب هیچکس را در وبلاگ میخواندی سخن متوجه میشدی که هدف هیچکس فقط و فقط مبارزه با کسانی است که حق و حقوق فقرا و نیازمندان جامعه را نمیگذارند به دستشان برسد است. سخن اخرم به شما گلادیاتور اینه که توصیه میکنم معنی کلمه بصیرت را از علمایی که اطرافتان هستند بپرسید تا یاد بگیرید در کجا باید از ان استفاده کنید/ضمنا امیدوارم شجاعتتان هم مثل نامتان مانند گلادیاتورهای یونان باستان باشه که در این صورت در جنگهای احتمالی اینده بیشتر مفید خواهید بود/ به قول خودتان همین "یا علی التماس دعا

    ۴- پاسخ بنده خدا lilipar: شما فرمودید جناب هیچ کس میشه بفرمایند از کجا فهمیدن بسیجی ها موقع دستگیری و … کم می آورند و نیت پاک ندارند و غیره؟ شرمنده ایم که با شما درمیان نمی گذاریم!
    فکر میکنم شما موقع خواندن کامنت هیچکس همزمان چندین قسمت از نظر دهی های وبلاگهای دیگه هم در مرورگرتان باز بوده باشه و اشتباهی صورت گرفته باشه/ چون فکر نمیکنم من از دستگیری بسیجی ها و …حرفی زده باشم در جواب شما باید خدمتتان عرض کنم این روزها عده ای با تظاهر به بسیجی بودن سعی دارند با دست یافتن به موقعیت های شغلی بهتر و بهرمندی بیشتراز منابع بت المال و تصاحب پستهای مهم در لایه های حکومتی کشور و پایگاهای مقاومت هم بهره مادی ببرند و هم در صورت لزوم با ابزار هایی که در اختیار دارند به نظام مقدس ضربه بزنند هیچکس شاهد حضور چنین افرادی در جامعه ست که خطرشان کمتر از یک بمب هسته ای نیست. درزبان ذکر خدا میگویند و در عمل و ازمایش گونه ای دیگر عمل میکنند/ افرادی که در زندگی اجتمایی شان با دیگر افراد جامعه با ظاهری ساده و موجه اما در زندگی فردی و خصوصی تجمل گرایی را پیشه کردند" هیچ کس به lilipar گرامی میگه کشور ما در حال حاضر به همدلی نیاز داره نه قشون کشی شما مختارید در برخورد با مسائل هر گونه که مایل هستید عمل کنید و هیچکس هیچ تمایلی به اجازه دادن یا ندادن شما ندارد. در زندگی اگر شتر بین باشید که همیشه نگاه هتان به دورتر ها باشد موفقیت در تصمیم گیریها مطمعن باشید با شما همراه خواهد بود البته ان یکی خصلت شتر ار مراقب باشید که خوب نیست که همان شتر کینه بودن است. یک توصیه برادرانه هم هیچکس برای شما دارد اگر یک بار در طول عمرتان که تا بحال از خدا گرفتید برای کسب روزی حلال دستتان بر اثر کار کردن برای امرار معاش تاول زده بود و با دستمزدی که بابتش دریافت کرده بودید که در اخر جواب مخارج یک زندگی ساده و فقرانه را نمیداد در ان صورت فکر میکنم وقت و انرژی خود را برای فقرا ومظلومانی صرف میکردی که سر خوردگان واقعی جامعه هستند.
    یا علی مدد التماس دعا

    سخن پایانی: از همه عزیزانی که در این وبگاه کامنت طولانی هیچکس را خوندن ممنون و سپاسگذارم و از این که جواب های طولامی دادم عذر خواهی میکنم هیچکس دیگه به این وبگاه نمیاد تا ببینه در جواب کامنتش اون بزرگواران چی گذاشتن اگه میخواهید بدانید چرا هیچکس ترجیح میدهد تو بلاگهایی بره و فعالیت کنه که مطالبش مبارزه با فقر و تندگ دستی افراد جامعه است اینه که هیچکس با عقل ناقصش به این نتیجه رسیده که این مورد به موارد دیگه اولویت دارد میخواهد تا خاک گل گوزه گران نشده بتواند حتی یک نفر را هم که شده با خود همراه کند.
    اولویت هیچکس همدریدی با افرادی که از داشتن کمترین و ابتدایی ترین امکانات لازمه یک زندگی ابرومندانه بی بهره اند.
    سخن پایانی هیچکس به برادر بزرگوار قدیانی: هیچکس تا قبل از ورود به این وبگاه نام شما را هم نشنیده بود هیچ کدام از جملات هیچکس به سمت و سوی کسی نشانه نرفته و نخواهد رفت نیت هیچکس از اظهار نظر در این محیط فقط و فقط این بوده که میخواسته به نحوی به بندگان خدا بگه غیر از پرداختن به مسائل حزبی و دعوا های سیاسی مسئله ای هم به نام فقر است که میشود با ان هم پرداخت و در این دنیای مجازی وقت گذاشت/ همه حرف دل هیچکس اینها نبودند / زخمهای بسیاری در دل دارد که نگید بهتر است.
    سخن هیچکس به عنوان یک عوام که تحصیلات دانشگاهی یا حوضوی ندارد به شما بنده ای از بندگان خدا اینه که مراقب جوهر قلمتان باشید که از ان نشت میکند چرا که همین قلمها انسانهایی ساخته اند که به کمال رسیدند /شهدایی ساخته اند که زبان انسان از گفتن فداکاریها یشان قاصر است. امیدوارم جوهر ی که از قلم شما میچکد در اینده ای نزدیک انسا نهایی بسازد که به کمال واقعی که همان هدف اصلی خلقت انسان توسط خدای متعال بوده است.والسلام
    ما همه روزی خاک گل گوزه گران خواهیم شد
    یا علی مدد التماس دعا

    یا علی مدد التماس دع
    حسین قدیانی: چون این مخاطب محترم گفته اند که دیگر به قطعه ۲۶ نمی آیند، هر جوابی به کامنت بالا به سطل آشغال منتقل خواهد شد و اما دوست محترم! باز هم که آمدی؟! من در بچگی، با آب میوه والدینم می خوابیدم، شما که از همان بچگی مرد بودی، پای حرفت بایست! من بچه که بودم برای کسی که قول می داد فلان کار را نکند، اما زیر قولش می زد، فحش صدام می گذاشتم!

  333. پیام فضلی می‌گوید:

    یادم رفت تبریک ام را بگویم بخاطر سالروز ولادت ستاره ای از آسمان ولایت که تولد ستارگانی دیگر و راهگشای مردمانی دیگر است. تولد پدر مبارک.

  334. سیداحمد می‌گوید:

    جناب عبدالله؛
    ممنونم از لطف شما.
    هر خدمتی که در این قطعه مقدس انجام میدهم از سر وظیفه است.

    “داداش حسین” بیشتر از اینها به گردن ما حق دارند.

  335. سیداحمد می‌گوید:

    به احترام شما جوابی به “هیچکس” نمیدهم.
    انشالله قرار ما در یوم الحساب…..
    حسین قدیانی: چون دیگر قرار نیست اینجا بیایند، این را پشت سرشان(!) می گویم؛ آدمی که اینقدر دغدغه عدالت و شکم پابرهنه ها دارد، آیا وقت می کند اصولا همچین کامنت بلندبالایی، آنهم در این پست که باز شدن صفحه نظراتش ۲ ساعت طول می کشد، بگذارد؟! ما یقه راس فتنه را گرفته ایم، عده ای گلوی ما را چسبیده اند!… دیگر هم نمی خواهند اینجا بیایند!… گنجشک از درخت پرید، گفت: سفت بنشین که من رفتم! درخت جوابش داد؛ ما آمدنت را نفهمدیدم که حالا ملتفت رفتنت شویم! البته چون می دانم به اینجا می آید، قطعا “غیبت” حساب نمی شود! نمی دانم چه جاذبه ای دارد اینجا که عده ای مدام می خواهند دیگر به قطعه ۲۶ نیایند! جل الخالق!

  336. آذرخش می‌گوید:

    “نمی دانم چه جاذبه ای دارد اینجا که عده ای مدام می خواهند دیگر به قطعه ۲۶ نیایند! جل الخالق!

    :-))
    واقعا جل الخالق…

  337. خانم دوستت می‌گوید:

    داداش حسین!
    اولا بابت حرفهای کامنت “من” من از طرف من از شما معذرت می خواهم.
    ثانیا همه کس هم حریف زبان شما نمی شود، چه برسد به هیچ کس!
    ثالثا خیلی وقا است در مطالبتان اشاره ای به بابااکبر نمیکنید. چرا؟ دل ما برای بابااکبر تنگ شده ها
    رابعا دیوونه داداشی کجاس؟!
    ببخشید امروز دوباره مزاهم شدم. این پست خیلی نظراتش بد باز می شود آدم می گوید حالا که باز شده چندتاچندتا کامنت بزاریم!!!

  338. خود دوستت می‌گوید:

    جوابت به هیچکس نمیدونم چرا اینهمه دل و روده منو به هم ریخت! زخم انداخت زخم انداختی!
    داداش حسین! تولد بابااکبر مبارک. ۵ شنبه خدا بخاد داریم میریم بهشت زهرا. اربعین دعا فراموش نشه! به خانوم سلام برسون. مجتبی رسولی

  339. حسینی می‌گوید:

    مصاحبه عالی بود. الان کلش را یک بار دیگر خوندم. کاش عملکرد ایشون توی وزارت ارشاد را بیشتر نقد کرده بودین. با کامنت پیام فضلی کاملا موافقم. در هر صورت گفتگوی خوبی بود. و پر نکته. اشاره خوبی هم داشت. اصلا فکر نمی کردم شما حتی در همشهری هم روزی بوده باشید، چه برسد به شرق و هم وطن اما خدا را شکر که قلمتان غلام قمر است. همین مهم است.

  340. ناهید منتظرقائم می‌گوید:

    آقای قدیانی! گفت و گوی خوبی بود. کاش جناب هرندی برای دانشگاههای سراسر کشور بیشتر وقت بگذارند. می ترسم از نماینده مجلس شدن ایشان. حیف می شویم ما به خدا!
    اشاره مصاحبه را ندیده بودم. الان فهمیدم که اضافه شده. چندجایی خندیدم و چند جایی گریه کردم. شروع اشاره تان عالی بود. نوه امام را عالی اومدین!

  341. صفری می‌گوید:

    باز سلام:
    این یکس رکورد زد .
    یاد امام شهدا عزیزان صلواتی ختم کنند.
    اینجا آخر خط بود
    یا حق

  342. رضوان می‌گوید:

    نسبت به قبل محافضه کار شدی چرا اینقدر؟! هرندی لابد زیاد پاک یادت نره سفارش می کنه؟! ما همون داداش حسین باتوم به دست کوچه فلافلیا را دوس داریم. تو رو خدا تو دیگه واسه ما دیپلمات نشو!

  343. منتقد می‌گوید:

    چرا متن جدید روی این مصاحبه نمی گذارین؟ صفحه نظرات سخت باز می شه! ۲ تا رمان خودندم تا صفحه لود بشه!

  344. علی. ن می‌گوید:

    سلام داداش حسین. ممنون بابت زحمات و تبریک به خاطر ۳ بهمن سالروز تولد بابااکبر. چند وقتیست از شماسئوالی داشتم؛ چرا برخی طرحهای تقدیمی را در وبلاگ نمی گذارید؟ من خودم طرحی کشیدم که تایید کردید و گفتید طرح خوبی است اما آنرا نمایش ندادید در صفحات وبتون؟ آیا گذاشتن طرحها در قطعه از قنون خاصی پیروی می کند؟
    حسین قدیانی: ممنون از شما اما: ۱- گاهی وقتِ کم، و زمانی سنگینی پست، مثل همین پست به من اجازه نمی دهد که از طرح های تقدیمی دوستان در صفحه اصلی استفاده کنم. ۲- من وقتی متنی به کیهان یا وطن امروز می دهم اول می گذارم در سایت این ۲ روزنامه نمایش داده شود، بعد خودم که نویسنده آن باشم، مطلب را در وبلاگ می گذارم. در این باره البته تعهدی به کسی نداده ام اما احترام امر تقدیم، اقتضای همچین کاری می کند. ۳- گاهی دوستان عزیز، طرحی را به قطعه تقدیم می کنند که قبل از تقدیم به قطعه ۲۶ به وبلاگ خودشان تقدیم کرده اند! بی شک این قبیل طرح ها، تقدیمی به قطعه ۲۶ حساب نمی شود. ۴- عده ای از دوستان، من و قطعه را به شدت و فقط برای خودشان می خواهند. از مطلبی خوش شان نیاید، قهر می کنند؛ خوش شان بیاید، آشتی می کنند؛ جمله ای از متنی را بدشان بیاید، در وبلاگ شان، علیه همسنگرشان مطلب تند می نویسند؛ از جمله ای خوش شان بیاید، مطلب به دفاع می نویسند؛ بیشتر طرف حساب حب و بغض شان من هستم تا شب پرستان اصل کاری و قمر منیر انقلاب اسلامی. چرا؟! ۵- عزیزی را می شناسم، البته از دوستان نویسنده، که بعد از نامه من به قوه قضاییه، در وبلاگش مطلب علیه من نوشت که چرا تا این حد تندروی کردی داداش حسین؟!… همین عزیز بعد از مطلب “عشق است ابالفضل”، باز هم علیه من مطلب نوشت که چرا داداش حسین! تو که مرد مبارزه نیستی، اصلا از اول، چنین نامه ای خطاب به قاضی القضات نوشتی؟!… و بعد از چند روز متن اول خود را از وبلاگش حذف کرد! ۶- دوست دیگری به محض اینکه ۲ هزار کلمه در تعریف خدمات دولت می نویسم، در وبلاگش در مدح من، القاب و عناوینی نثار می کند، که من فقط در مدح حضرت ماه چنین کلماتی را استفاده می کنم!… و همین دوست، به محض اینکه یک انتقاد از فلان نقطه ضعف دولت یا مثلا نقد من به مشایی را می بیند، به اولین منتقد تبدیل می شود و در وبلاگش علیه همسنگرش ادعا می کند که با لاریجانی و قالیباف بسته ام!… نیز دوست عزیزی هست که مرا هنوز هم استاد(!) خطاب می کند، اما بعد از دیدن فلان متن در قطعه ۲۶ که حالا به هر دلیلی خوشش نیامده، تا کنون به خاطر آن مطلب ۴ متن علیه این حقیر نوشته و جالب اینکه در کل ماه گذشته در وبلاگش فقط ۷ مطلب نوشته! ۴ بار مرا زده، یک بار از مشایی انتقاد کرده و ۲ بار هم نقد فیلم نوشته!… من که خودم را استاد و این حرف ها نمی دانم اما وقتی به هرندی یا شریعتمداری، “استاد” می گویم، چون حالا فلان کار اساتیدم برایم سئوال برانگیز بوده، بر نمی دارم علیه شان ۴ تا ۴ تا مطلب بنویسم! از سویی به لوازم ادعایی که مبنی بر شاگردی و استادی می کنم، ارزش قائلم و از سوی دیگر احتمال می دهم که شاید قضییه را من بد فهمیده باشم و شاید حق با اساتیدم باشد! ۷- آنقدرها هم مهم نیستم که برخی عزیزان، این همه وقت در مدح یا سرزنشم صرف می کنند. بریده یا پیوسته من به انقلاب اسلامی، اگر برای خودم خیلی مهم باشد، برای هواداران نظام و مخالفان نظام، پشیزی ارزش ندارد اما این رسم روزگار نیست! این روزها زیاد برای دهه فجر و تجلیل از “نه ده” و چه و چه، دعوتم می کنند مثلا به دانشگاه شیراز یا قزوین یا مشهد یا کجا و کجا! به همه شان گفته ام؛ شاهدند، و همین جا باز می گویم؛ آن پولی را که می خواهید خرج طیاره ما کنید، بدهید به فقرا، که قیمت من از ۸۰ هزار تومان پول هنگفت بلیط هواپیمای این نظام مقدس ۳۰۰ هزار شهید، خیلی کمتر است! ۸- این بی معرفتی را ندارم که همسنگر خود را به خدا واگذار کنم! اما این معرفت را دارم که اجازه ندهم اختلاف میان ستاره ها به یکی دیگر از هزاران غم و اندوه ماه تبدیل شود و الا من هم برای خیلی از حرف ها لابد جواب دارم که به نفع ۲ چیز در صفحه اصلی قطعه ۲۶ سکوت می کنم؛ نخندیدن دشمن به ریش دوست، و اشک نریختن دوست از دیدن دعوای دوست!… نفعی نیز در حاشیه می برم از این کار. از این انکار به جواب دادن. طرف حساب من، روسای محترم قوای ۳ گانه اند که یکی شان ساعت ۵ به صورت مکتوب از این فقیر، “تقدیر”، و آن دیگری نیم ساعت بعد مرا “بنی صدر” می خواند!… وقتی طرف حساب من، منصوب مستقیم رهبر؛ جناب آملی لاریجانی و خادم محبوب ملت؛ دکتر احمدی نژاد است، پس خیلی گران تر از ۸۰ هزار تومانم و فقط لبخند رضایت “آقا” می تواند صاحب این قلم را بخرد!… من غلام قمرم؛ فقط!

  345. خاکی می‌گوید:

    پاراگراف آخر اشاره این گفت و گو مرا یاد جوانی های خودم انداخت؛ من هم مثل تو دیوانه بودم اما روزنامه ای که من مثل دیوانه ها ورقش می زدم تا مطلب خودم را در آن پیدا کنم “اطلاعات” بود. قلم خوب و تند و سرکشی داری. با خیلی از چیزهایی که می نویسی موافق نیستم اما با همه “چگونه نوشتن” ات موافقم!

  346. ستاره ماه می‌گوید:

    جای کسی مثل صفار در مجلسی که اکثریت آن از اصولگرایان هستند، خالیه به شدت!

  347. موسی می‌گوید:

    این همه نظر یعنی که وبلاگ قطعه ۲۶ زنده است و روح دارد. مصاحبه و نظرات را با دقت خواندم. جوابهای شما به نظرات گاهی اندازه یک متن مجزا به دلم نشست. یکی دو تا نظر را غیرمنصفانه جواب دادی. باید کمی صبورتر از این حرفها باشی، ولو آنکه من هم معتقدم زیاد به شما ایراد الکی و از روی حب و بغض و احیانا حسادت گرفته می شود. در تنظیم مصاحبه استادی الحق.

  348. مرتضی می‌گوید:

    شرح تصاویر آنجایی که به اشک آقا و نگاه ایشان رسید تا آخرش گریه مرا هم درآورد. احسنت به این قلم. ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند. جذب حداکثری ات ههم در مورد بعضی ها قابل اعتنا بود. کارت خوب بود داداش حسین و فکر کنم دل رهبر را شاد کند. به هر حال اینها مسئولان نظام اند.

  349. میثم می‌گوید:

    خدوکیلی خودت همه این نظرات را با دقت خوندی؟! من که ۲ تا بخش اول مصاحبه را خوندم کفم برید. صفحه نظراتم که باز نمی شه. کلی لفت داد!

  350. باران می‌گوید:

    دوست داشتم درباره سابقه شما بیشتر بدانم که با مطلب اشاره بالای مصاحبه هرندی حاصل شد. از شما و استادتان تشکر می کنم.

  351. میم می‌گوید:

    بابت گفتگو و اشاره ممنون. شرح تصاویر هم الحق تنفس به جا و زیبایی بود. یک سئوال؛ به جز نه ده چه کتاب دیگری دارید شما؟ من تازه با قطعه ۲۶ آشنا شدم و زیاد مثل بچه های دیگه توی باغ نیستم.

  352. سلام داداش
    این طرح فقط تقدیم به قطعه مقدس ۲۶ است و آنرا قبلا به هیچ کس تقیدم نکرده ام:
    http://eslami1414.persiangig.com/ghadyani%202.jpg

  353. محمدحسن می‌گوید:

    دانشجوی علوم سیاسی هستم و عاشق گزارشگری و خبرنگاری. این مصاحبه و سئوالات ما و آرایش این پست با این همه عکس و شرح، خودش یک دوره آموزش روزنامه نگاری و وبلاگ نویسی بود. ممون. خیلی ممنون داداش حسین.

  354. ترگل می‌گوید:

    سوار طیاره نشینا هواپیما های این مملکت همگی افسردگی دارن دست به خود کشی میزنن یهو

  355. س. ص می‌گوید:

    گفت و گوی خوبی بود. احساس میکنم به دلایلی پایان این گفت و گرا جمع کردید. شاید از ترس طولانی شدن بیش از حد! ابتدای مصاحبه خیلی آرام و با حوصله و انتهایش خیلی زود تمام شد.

  356. چو نیلوفر عاشقانه می‌گوید:

    داشتم عکس نوشتها را می خواندم که به دست شهید خرازی و دست رهبر و شانه آقاعزیز رسیدم؛ تا همین الان چشمم بارانی است؛ خارق العاده ترین پست این صفحه به نظر من همین شرح شما بر این عکسها بود. در ضمن از اینکه به بهانه طرح یک سئوال پشت صحنه متن من مستاجر نیستم را نوشنید ممنون.

  357. منتقد می‌گوید:

    خودم روزنامه نگارم و گاهی گفتگو هم می کنم. هرگز چنین مصاحبه ای را که اینقدر تمیز تنظیم شده باشد به عمرم ندیدم. چه خوب که شما هم حرفه ای و هم حزب اللهی ها هستین.

  358. تنهارسانه ای ولایی می‌گوید:

    رابطه ی آقای صفار باقالیباف راچگونه توجیه می کنی برادر؟ قبلابه ایشان ارادت داشتم اما بعدازهمراهی باشهردارشبهه ای ایجاد شدکه باید پاسخی برایش بیابم لطفا شما بفرمایید.
    حسین قدیانی: نباید به گونه ای سخن بگوییم که انگار رابطه افراد باید بر اساس میزان ارادت ما به ایشان تنظیم گردد! و اما صفار بیش از آنکه با قالیباف رابطه ای داشته باشد، از جمیع جریانات مسئله ساز بیزار است. ان شاء الله ارادت تان برگردد!

  359. سلام می‌گوید:

    خواندن پست یکطرف، خواندن این همه نظر یک طرف! از اینکه با این همه مشغله به برخی نظرات جواب می دهید تشکر. عکسنوشته های تان محشر بود. کلا جملات قصار خوبی می گویید.

  360. فهیم می‌گوید:

    آیا این گفتگو را همان لحظه پیاده کردن تنظیم کردید، یا بعد دوباره پاکنویس کردید؟ برایم خیلی مهم است بدانم. در هر صورت بابت این مصاحبه ممنونیم آقای قدیانی. چرا چند وقتی است که از بابااکبر چیزی ننوشته اید؟ دلمان در ضمن برای دیوونه داداشی هم تنگ شده. کجاست؟!
    حسین قدیانی: من هم نگران دیوونه داداشی هستم و ازش بی خبر!

  361. ناصری می‌گوید:

    گفتگوی طولانی بود. یک نفس تا آخر خوندم. ۲ ساعت طول کشید. ممنون که چشممون رو چال کردید.

  362. سالار می‌گوید:

    از بعضی دوستان که نظر گذاشته اند، انتقادی دارم و آن اینکه چرا به تذکرات داداش حسین درباره رعایت نکات املایی و ویرایشی توجه نمی کنند؟!
    ۱- این سایت را دوست و دشمن نگاه می کند و غلط املایی در نظرات اصلا خوب نیست.
    ۲- داداش حسین برای اصلاح غلط های ما چقدر باید وقت بگذارد؟!

  363. هوای نفس می‌گوید:

    سلام! نمی دانم چرا همه اش به تو مشکوکم و اصلا حس خوبی بهت ندارم!

  364. س. محمدحسنی می‌گوید:

    بابت زحمتی که برای این گفتگو کشیدید ممنونم.

  365. ف.طباطبائی می‌گوید:

    با اجازه داداش حسین؛ در نبود آقا سیداحمد جواب جناب “م” را بدهم.

    جناب “م”
    در حال حاضر فقط کتاب “نه ده” از آقای قدیانی به چاپ رسیده است و البته کتاب “قطعه۲۶” هم به زودی چاپ میشود.

  366. فطرس می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین خودمون

    کور بشه چشم بدخواهات
    اگه به ما هم یه سر بزنید خوشحال میشم.
    راستی این هفته که رفتم پیش بابا اکبر چندتا عکس گرفتم. چه جوری به شما برسونم؟

    mostafagorji.pelakfa.com

  367. عکاس مسلمان می‌گوید:

    بسم الله.
    دمت گرم حسین جون.
    http://akkasemosalman.ir/wp-content/gallery/newspic/hosein-ghadyani01.jpg
    حسین قدیانی: شهاب! یادت هست این عکس مال چه روزی است؟… روز قدس سال هشتاد و اشک! یا شاید هم ۸۹! قاطی کردم!

  368. مهدی می‌گوید:

    احسنت داداش در ذیل کامنت علی آقا خوب آمدی ،
    فضای قطعه داشت کم معنویت می شد .

    در ضمن مصاحبه با أخوان پناهیان فراموش نشود
    لطفا و خواهشا
    با کمی وقتتان باید هوای ما را هم داشته باشید
    که خیلی خوب دارید .

  369. ریحانه می‌گوید:

    شهادت یک کلام بی بدیل است
    شهادت عشق را تنها دلیل است
    سلام درود بر داداش حسین بزرگوار
    خداقوت
    با کمی تاخیر تولد اسمانی بابا اکبر مبارک…

  370. ظافر می‌گوید:

    به این گفتگو ۳ تا ایراد دارم. یکی اینکه چرا شما با هرندی هرگز وارد چالش نمی شدید و زود از موضعتان کوتاه می آمدید؟ (بخش کم کاریهای رسانه های خودی) دوم اینکه به نقاظ ضعف حضور هرندی در ارشاد هیچ اشاره ای نکردید. سوم چرا به هرندی خرده نگرفتید که سران فتنه را غافل خواندند و خائن نخواندند؟
    به جز این ۳ مورد مابقی مباحث خوب و عالی بود. بابت زحمات تان تشکر می کنم.

  371. ماندانا آسوپار می‌گوید:

    خوب است این مصاحبه و مصاحبه یامینپور را هم در کتاب قطعه ۲۶ بیاورید. صفحه خیلی بد لود می شود. زیادی سنگین شده.

  372. شیوا می‌گوید:

    اشاره مصاحبه را الان خواندم. تقربا در همه روزنامه ها بوده اید. مطلب تان در وطن امروز را آرشیو میکنم. هرچند چندوقتی است مرتب نمی نویسید و تقریبا ستون روزخند به حالت نیمه تعطیل درآمده. وطن امروز را که می خرم و نوشته ای از شما نمیبینم، ناراحتم می کند. نگذارید این روزنامه زمین بخورد.

  373. ن. ن می‌گوید:

    اگر ممکن است به همین سبک با حاج آقاپناهیان و حسین شریعتمداری مصاحبه کنید. از چنین گفتگوهایی آدم سیر نمی شود. هر ۲ تنفسی که گذاشتید کاملا به جا بود. یکی ۲ جای اشاره مصاحبه احساس کردم خیلی ها چشن دیدن شما را ندارن! دست علی به همراهتان داداش حسین بسیجیا.

  374. کاوه می‌گوید:

    کاش از هرندی سئوال می کردید که مشخصا فتنه بعدی را با فتنه گری کدام عناصر ارزیابی می کند؟ خوبی هرندی این است که اگر جایی هم از مشایی انتقاد میکند، قبلش به خدمات دولت اشاره می کند. من خودم در دانشگاه مشهد شاهد این کارآقای هرندی بودم. با اینکه برخورد احمدی نژاد با ایشان و چندوزیر دیگرش اصلا خوب نبود. آخریش هم که متکی.

  375. کمیل نقی می‌گوید:

    پس همشهری و شرق و هموطنم که بودی داداش حسین! چشم ما روشن! شوخی بودا! هر کجا هستی باش. آسمان مال تو باد.

  376. نسل 9 دی می‌گوید:

    از هرندی انتقاد دارم که چرا حاضر نیستن به سران فتنه خائن بگویند؟ مگرخائن شاخ و دم داره؟! من می فهمم که ایشان درراستای همون جذب حداکثری که آقاگفت، درباره قالیباف و لاریجانی عمل می کنن اما ایکه هنوز برای ایشان خیانت سران فتنه غفلت نام دارد، اذیتم می کنه.

  377. سید مهدی.ک می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی عزیز.
    بنده متن گفتگو را کامل خواندم و البته بخشهائی از متن هم در این چند روز بارها توسط اطرافیان با صدای بلند خوانده شد و ما لذت مضاعف بردیم.
    بابت سلیقه ای که در انتخاب عکسها و جملات پر مفهمومش به خرج دادید متشکرم.
    تلفیق تفکر ناب بسیج با روحیه لطیف شما بسیار زیباست.

  378. دانیال می‌گوید:

    سلام علیکم حاج حسین عزیز،
    مهارت شما در نویسندگی و مخصوصا گفتگوهای این چنینی برایم واقعا جذاب است.
    دید فوق العاده ای به اتفاقات روزمره دارید،
    سوالات خوبی از آقای صفار پرسیدید و خوشبختانه جوابهایشان به اکثر سوالات شما دقیق و روشن بود.
    از آنجائی که به قول آقا سید احمد شما داداش حسین بی همتای بسیجیها هستید برای سلامتی و سعادتتان همیشه دعا میکنیم.
    یا علی.
    حسین قدیانی: از شما و همه دوستان که لطفی به این قلم دارند، ممنون.

  379. حاجی.طباطبائی می‌گوید:

    سلام حسین آقای عزیز،خوبید انشاءلله پسرم؟
    حسین جان وظیفه داشتیم بعد از خواندن هر متن از شما، فرزند خلف شهید بزرگوار تشکر کنیم،
    عفو بفرمائید.

    متن گفتگو را خواندیم، پر آموزه بود و روشنگر، مخصوصا برای جوانانی که اکثریت مخاطبانتان را تشکیل میدهند و صد البته برای ما هم نکاتی بسیار ارزشمند به همرا داشت.

    شکر میکنم خداوند متعال را بابت آشنائی خانواده ام با شما.
    انشاءالله با عنایت خاص مولا صاحب الزمان هر روز پر توان تر از قبل به تلاش مقدستان ادامه دهید.
    انشالله شهید عزیز همنشین سالار شهیدان باشند.
    ضمنا وقتی میگوئید: من غلام قمرم، بسیار لذت میبریم.
    خداوند حافظ ونگهدار شما و خانواده محترمتان.

  380. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی” برم؟

    ساعت ۲۰:۲۰
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر.

    ماشالله…
    داداش حسین عزیز بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  381. در حسرت شهادت می‌گوید:

    سلام
    اشکمو در آوردید
    با اجازه تون تنفس دوم رو در وبلاگم می ذارم
    به من هم سر بزنید
    اللهم عجل لولیک الفرج

  382. سید مسعود.ی می‌گوید:

    سلام حاج آقا
    عرض ادب و ارادت داریم.
    برادر بی هیچ گونه تعارفی عرض میکنم خدمتتان که شما باعث افتخار مائید.
    این متن و متنهای قبلیتان را با لذت خواندیم.

    بخش اشاره جناب صفار به موسیقی بسیار عالی بود که البته بنده در همین زمینه خاص انتقاداتی را به آقای صفار دارم، البته انتقادم را به خودشان هم در میان گذاشتم و…
    اشاره به مظلومیت خاص جمهوری اسلامی هم عالی بود. لذت بردیم.

    گاهی اوقات از شدت خستگی چشمانم توان خواندن متن را ندارد که همسرم زحمت خواندن متنتان را برایم میکشد.
    گاهی اوقات هم که تنبلی میکنم و متنی را نمیخوانم، عزیزی چند جمله زیبا از میان جملات زیبای بیشماری که در متنهایتان وجود دارد برایم مسج میکند و ما هم با کنجکاوی و شوقی مضاعف به سراغ متن جدیدتان می آئیم.
    راستی مهارت خاصی هم در انتخاب تیتر مطالبتان دارید.
    عالی هستید، قدر خودتان را بدانید.
    در پناه حق.

  383. ashiyaneyesorkhelaleha می‌گوید:

    بسم رب الشهداء والصدیقین.

    السلام علیک با ابا عبدلله.

    اللهم عجل لولیک الفرج.

    اللهم الحفظ والنصر قائدنا الخامنه ای بالقرآن.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سلام.
    اربعین سیدالشهدا رو خدمتتون تسلیت عرض می کنم.
    _______________

    کاش . . . وقتی خدا درحشر بگوید : چه داشتی؟
    سر برکند حسین . . . بگوید : حساب شد.

    التماس دعا.
    یا علی.

  384. ف.طباطبائی می‌گوید:

    داداش حسین ۲ تا از عکسهائی که از آقا گذاشتید (روز برفی که در بهشت زهرا هستند و عکسی که از در بیت بیرون می آیند) واقعا دلنشین و روحیه بخش است.

    و گرم کرد با حضور خود “قطعه۲۶” را….

    من مستاجر نیستم؛ خانه ام بیت رهبریست.

  385. افق می‌گوید:

    سلام
    تولد بابا اکبر! چه حس جالبی… “بابا”اکبر .. تولد.. کادو چی گرفتید حاج آقا از بابا؟

  386. مهدی می‌گوید:

    این روزها از حرکت مردم تونس لذت می برم و مسرورم ،
    شما چه طور ؟

  387. دانشجوی سیاسی می‌گوید:

    سلام
    حرف زیاد داشتم اما الان فقط میتونم بگم خدا برای حضرت ماه حفظتون کنه.
    خدا به پدر شهیدتون اجر مضاعف عطا کنن که چنین عماری برای سال هشتاد و اشک به بعد به یادگار گذاشتن.
    به اینده سیاسی امیدوارمون میکنید.

  388. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    امشب چقدر تنهام تو قطعه.
    هیچکس نیست…
    🙁 🙁 🙁

  389. خاتمی اما نه آن خاتمی می‌گوید:

    گفتگوی شما و هرندی را الان خواندم. صحبتهای هرندی در زمینه بحث موسیقی و شعار هنر را نباید به مسائل سیاسی آلوده کرد حرف حق بود. از شما هم ممنون. این صفحه برای گذاشتن کامنت خیلی بد باز می شود.

  390. ه. از هرند می‌گوید:

    به عنوان یک بچه هرند به صفارهرندی افتخار میکنم. گفت و گوی خوبی بود. مظلومیت انقلاب اسلامی الحق همانطور که آقای هرندی گفت مثل مظلومیت امام حسین زیباست.

  391. مهدی رمضانی می‌گوید:

    بر عکس هرندی من سران فتنه را صددرصد خائن و قاتل و مجرم و محارب فی سبیل الله می دانم هرچند که فکر می کنم هرندی هم همین نظر را دارند اما چرا اعلام نمی کنند مخم دارد سوت می کشد. اینکه نتیجه غفلت فتنه گران از خیانت بدتر است، درست اما دلیل نمی شود که سران فتنه را غافل بدانیم و خائن نخوانیم. شما هم در این بخش مصاحبه با استادتان خوب چالش نکردید. با این همه مصاحبه خوب و نفسگیری بود.

  392. شاهین می‌گوید:

    از مواضع بر حق آقای صفار درباره جریان مسئله ساز تشکر. فکر می کنم فتنه بعدی این جریان با راس فتنه همدست خواهد شد. خدایا! هوای محمود ما را داشته باش.

  393. نادری می‌گوید:

    شرح عکسها به خصوص دست شهیدخرازی محشر بود. خیلی محشر!

  394. ح. قربانی می‌گوید:

    به عملکرد صفار در وزارت ارشاد ۱۲ و فتنه ۸۸ فوق ۲۰ می دهم.

  395. سیداحمد می‌گوید:

    عجب گفتگویی شده این مصاحبه! هر بخش آن پاسخی به چند شبهه این روزهاست. داداش حسینم فدایی داری!
    هر بار که میخوانم سیر نمی شوم.

  396. هاجر می‌گوید:

    از پاسخ صفار به سئوال کمکاری رسانه های خودمان و بحث مظلومیت انقلاب اسلامی خیلی چیزا دستگیرم شد. واقعا دست خدا بالای سر این نظام است. شادی روح شهدا صلوات!

  397. یک بنده خدا می‌گوید:

    پست جدید …پست جدید!

  398. سرباز گمنام می‌گوید:

    آقای قدیانی واقعا این مصاحبه ارزش این را داشت که چند روز مطلب جدیدی نگذارید.
    بخشهائی از این مصاحبه واقعا نیاز به چند بار خواندن داشت.

    ممنونم از زحمات شبانه روزی شما.

  399. اسیر! می‌گوید:

    راستش خوشبینی آقای هرندی برایم جالب نیست اما گفتگو عالی شده.
    ممنونم از شما و استادتان که با صبر و حوصله این گفتگو را انجام دادید.
    موفق باشید آقای قدیانی.

  400. سید می‌گوید:

    آقای قدیانی اشاره مصاحبه بسیار عالی بود، مختصری از سابقه کاریتان را متوجه شدیم.
    رشته تحصیلی بنده اصلا ارتباطی با خبرنگاری و مسائل مربوط به آن ندارد و مصاحبه های شما درس خوبی بود برای ما.

    البته دلم میخواست کمی بیشتر آقای صفار را سوال پیچ کنید!

  401. تک تیر انداز می‌گوید:

    ای کاش همه وزیرانمان خود را وزیر رهبر بدانند و گوش به فرمان آقایمان باشند…

  402. مجنون حسینم می‌گوید:

    ای خون به رگ دویده عشق! حسین
    خورشید به خون تپیده عشق! حسین

    در دشت عطش لبان تفتیده درد
    در تشت، سر بریده عشق! حسین…..

  403. بنده رو سیاه می‌گوید:

    آقای قدیانی متن مصاحبه خیلی عالی بود و همینطور تصاویری که قرار دادید.
    یکی از مخاطبینتان گفته “کپی کردن بخشی از متن در کامنت، لوس شده! ”
    اما بنده دوست دارم بخشهای جذاب متن را در کامنتم بیاورم.

    البته در فتنه ۸۸ “اشرافیت سابقه” هم خودی نشان داد.
    – نام دیگر این اشرافیت، “اشرافیت ما آن زمان که بودیم، شما کجا بودید” است. به نوعی “اشرافیت گذشته”. اینکه دیروز بودید، خیلی خوب! اما امروز چرا نیستید؟ و امروز چرا گذشته خوب تان را بر فرق خوبان امروز می کوبید؟ اتفاقا آن کسی که امروز آمده پای اعتلای کلمه حق و بر فرض هم که دیروز یعنی در زمان انقلاب نبوده، باز هم، به تویی که از دیروز حق خودت به نفع خنده دشمن عقب نشینی کرده ای، شرف دارد. این به تو شرف دارد. تو باید شاگردی این را بکنی، چرا که خوشت بیاید یا نه، اینجا “شاگرد از استاد سر آمده است”… این توی فیلم “بوعلی سینا” بودها… “شاگرد از استاد سر آمده است”!

  404. تک تیر انداز می‌گوید:

    “ورود به مباحث مربوط به هر انتخاباتی، زودتر از وقت قانونی، از نظر من اقدامی انحرافی و مضر است.”

    از آقای صفار بابت این جمله واقعا متشکرم.
    این جمله را باید قاب کرد و به برخی از مسئولین عجول! هدیه داد.

  405. سمخط (سید مهدی) می‌گوید:

    سلام،
    [این کامنت رو برا سطل آشغال داداش حسین نوشتم-ولی دوست دارم داداش حسین قبل از روانه کردنش به سطل آشغال بخونه]
    حسین جان، بخدا دوست دارم، ولی گاهی با عصبانیت جواب کامنت ها رو میدی و خیلی تند.
    میدونم وقتت کمه و گرفتاریت زیاد ولی بنظر من اگه بعضی از کامنت هارو تائید نکنی خیلی بهتر از اینه که تائید کنی و بعد ما که چشم براه افسر جنگ نرم خودمون هستیم تا زیر کامنت یه پاتک خوب بذاره (البته کامنت هایی که خیلی مودبانه میان تو! و شبه ایجاد میکنن)، می ببینیم دو خط جواب میذاری که در واقع هیچکس جوابی دستشو نمیگیره.
    یعنی چقدر خوبه که تمیز میان دوست و دشمن “ولایت فقیه” باشه و آدمی که خودشو فدایی مقام معظم رهبری میدونه و ادعا میکنه پیشگام در جنگ احتمالی است رو دشمن ندونیم و دم در نگهش نداریم و از قهرش خوشحال نباشیم (و اونو با جلبک های لجنی برابر ندونیم) دعوتش کنیم بیاد تو و با سعه صدر ودر خور حداقل یک جانباز جوابشو بسان ادب رفتاریش بدیم، همونظوری که اون تلاش میکنه بگه بچه حزب اللهی ها براش محترمند.(شاید مصداقی از جذب حداکثری باشه)

    جانم فدای رهبرم

  406. همراه همیشگی می‌گوید:

    سلام داداش حسین.
    اربعین سیدالشهدا را خدمت شما و دوستان عزیز تسلیت عرض میکنم.

    این نوحه هم تقدیم به اهالی قطعه مقدس۲۶

    بعد از ۴۰ روز حضرت زینب به کربلا بازگشت…

    http://islamupload.ir/images/lstxx4rqidv759ycw17.mp3
    سلام کربلا
    سلام خیمه گاه
    سلام قتلگاه
    زینبم….
    سلام ای اکبر
    سلام آب آور
    سلام برادر
    زینبم…..

    التماس دعا.

  407. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۵:۵۷
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…..
    داداش حسین با درایت بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  408. سردار شهیدزاده می‌گوید:

    عده ای بر خلاف صفار دوست ندارند “مدینه” در اح “مدینه” ژاد باشد و در این جنگ…

    گوشت قربانی، حتی “صفار” نیست که دقیقا بر وزن “عمار” است؛ خود دکتر است

  409. سردار شهیدزاده می‌گوید:

    دکتر! سخنانت در دارالعباده نشان داد که تو با جریان ضد روحانیت نسبتی نداری….

  410. ناشناس می‌گوید:

    بابا دمت گرم این قدر کامت هات زیاده که کامپیوترم هنگ کرد !

  411. بچه های بالا می‌گوید:

    با سلام به حسین جان گلم
    اولا باید چند نکته رو بهت گوشزد کنم ، چون از قدیما جدیدا گفتن که جنگ اول به از صلح آخره
    ۱ – صفحاتت خیلی سنگینه و من از خونه بسان اینترنت دیال آپ نمی تونم مراجعه کنم و تا صفحاتت به طور کامل بارگذاری شه همچون دندانهای مبارکت صپید مو می گردم ؛ پس هر چه سریع تر یه فکر بکن !
    ۲ – این همه عکس واسه صفحه اول خیلی زیادن ! یه قسمتی رو تو همون مطلب یا تو صفحه اصلی جداگانه بهش اختصاص بده ! در تایید عرایض قبلی ام !
    ۳ – هیچی دیگه سلامتی !
    از همین جا از فرصت استفاده می کنم و به خاطر تولدت بابا اکبرت که همانا پدر آسمانیمان است بهت تبریک می گویم و از طرفی سالروز اربعین حسینی را به شما و همه ی عاشقان آن حضرت تسلیت عرض می کنم !
    خلاصه که جونم برات بگه ، خیلی زیاد معتاد وبت شدم ! راستی تا یادم نرفته اینکه بابا مردیم یه متن جدید بذار دیگه !
    باید به عرضت برسونم که یه وبلاگت جدیدا راه اندازی نموده ام ، می خوام اگه برات ممکنه یه سری بهش بزنی و راهنمایی ام کنی ! می خوام درست مث تو که شاگرد صفار بودی شاگردت باشم !
    دیگه سرت رو درد نمیارم ! راستی نظر یادت نره ها !
    یا علی !
    آدرس سایتم :
    http://www.17salegi.blogfa.com

  412. هادی می‌گوید:

    سلام . خدا قوت بسیجی! خدا را شکر می کنم که از نظر با بصیرت چون شما ،آقایانی که در ایام فتنه خفه شده بودند ، شده اند اهل ولایت و سرباز و وزیر آقا !
    برادر بی بصیرتی نیست خودمان را گول بزنیم ؟خدایی آقا این همه پا در رکاب داشت الان اوضاع اینگونه بود؟!
    راستی حاجی همه را گفتی یادت رفت بنویسی ، هاشمی هم وزیر آقاست در مجمع و بنویسی خاتمی هم روزی وزیر آقا بوده و … !!
    برادر حسین در قاموس ما ولایت پذیری در عمل است نه در شعار ! راستی ماجرای یک شنبه سیاه مجمع تشخیص را شنیده اید ، همان جلسه ای که فرمایش و نظر معلوم آقا روی زمین ماند و به قول شما این وزیران و سربازان حرفشان را جای فرمایش آقا تصویب کردند!
    راستی “این عمار” حاجی!

  413. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    شب شما بخیر
    متاسفانه فرصت خواندن چند باره مصاحبه را ندارم اما این عکس نوشت ها بدجور با دل من بازی می کنند
    باز هم و چند باره ممنونم از شما
    در آستانه اربعین حسینی از همه ستاره های نورانی حضرت ماه التماس دعا دارم

  414. صدرا می‌گوید:

    زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است.

    سلامت تن زیباست اما پرنده ی عشق ، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند.

    و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند؟!

    و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین (سلام الله علیه) را از سر حویش بیشتر دوست داشته باشد ؟!

    اگر قبرستان جایست که مردگان را در آن به خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمرّگی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟!

    اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر.

    پرستو ای که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد.

    و مگر نه آنکه خانه ی تن، راه فرسودگی می پیماید تا خانه ی روح آباد شود؟!

    و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه ی سرگردان آسمانی، که کره زمین باشد برای ماندن در اسطبل خواب و خور آفریده اند؟!

    و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور بر می آید ؟!

    پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف های دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز می شوند نمی توان جُست، بهتر آنکه پرنده روح دل در قفس نبندد.

    پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر.

    پرستو ای که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد .

    اینجا زمزمی از نور پدید آمده است و در اطراف آن قبیله ای مسکن گزیده اند که نور می خورند و نور می آشامند .

    زمزم نور در عمق خویش به اقیانوسی از نور می رسد که از ازل تا ابد را فرا گرفته است و بر جزائر همیشه سبز آن جاودانان حکومت دارند .

    این نام ها که بر زبان ما می گذرند، تنها کلماتی نگاشته بر شناسنامه هایی که بر آن مُهر باطل شد خورده است، نیستند.

    ما جز با صورتی موهوم از عوالم راز آمیز مجردات سر و کار نداریم و از دورن همین اوهام سراب مانند نیز تلاش می کنیم تا روزنی به غیب جهان بگشاییم و توفیق این تلاش جز اندکی نیست.

    پروانه های عاشق نور، بال در نفس گل هایی می گشایند که بر کرانه سبز این چشمه ها رسته اند.

    و نور در این عالم هر چه هست، از آن نور الانوار تابیده است که ظاهر تر و پنهان تر از او نیست.

    و مگر جز پروانگان که پروای سوختن ندارند دیگران را نیز این شایستگی هست که معرفت نور را به جان بیازمایند؟

    و مگر برای آنان که لذت این سوختن را چشیده اند در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی چیزی هست؟

    و این است زمزم نور، و اینانند قبیله ی نور خواران و نور آشامان، و قوام این عالم اگر هست در اینان هست و اگر نه !، باور کنید که خاک ساکنان خویش را به یکباره فرو می بلعد .

    آنان در غربت جنگیده اند و با مظلومیت به شهادت رسیده اند و پیکرهاشان زیر شنیِ تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست؛ اما راز خون آشکار شد.

    راز خون را جز شهدا در نمی یابند.

    گردش خون در رگ های زندگی شیرین است ؛ اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است.

    راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات، و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نیست، پس بیش ترین از آن کسیست که دست به دشوار ترین عمل بزند.

    راز خون در آنجاست که محبوب ، خود را به کسی می بخشد که این راز را دریابد و آن کس که لذت این سوختن را چشیده ؛ در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی یابد.

    آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند.

    این ویرانه ها که به ظاهر زبان در کشیده اند و تن به استحاله ای تدریجی سپرده اند که در زیر تازیانه باد و باران روی می دهد ، شاهدند که عشق چگونه از ترس فراتر نشسته است.

    شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد.

    شایستگان جاودانانند ، حکمرانان جزایر سر سبز اقیانوسِ بی انتهای نورِ نور، که پرتوی از آن همه کهکشان های آسمان دوم را روشنی بخشیده است.

    ای شهید

    ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.

    http://philsoph.parsiblog.com
    حسین قدیانی: ممنون بابت این کامنت زیبا.

  415. امیررضا ال حبیب می‌گوید:

    سلام داش حسین
    ممنون که جوابمو بالاخره تو نظرات دادی

  416. صبا می‌گوید:

    سلام بر زینب (س) خداوند عاطفه و عاطفه خداوند
    بانوی صبر وبردباری گذشت و ایثار هم او که اگر نبود”کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود”
    نام حسین (ع) آتش به جان می زند اما نمی دانم چرا نام زینب (ع) باا آتشی که به سینه می زند غمی سنگین نیز همراه استانگار مرغ جان به در و دیوار قفس تن میزند نه سینه را به سمت بیرون سخت می فشارد.

  417. سید محمد می‌گوید:

    سلام.
    خیلی دلم گرفته…
    چند روزی هستش که واقعا فشارهای زیادی رو تحمل میکنم.
    جایی یا کسی نبود که بشه حرفی بهش زد…
    واقعا خسته هستم…
    خدایا!
    میخواستم با شما درد و دل کنم.
    شما که دستت میرسه…
    شما که نزدیکی به اونایی که نزدیکیشون هیچوقت کمتر از نزدیکی تصویرشون از تلویزیون به ما کمتر نمیشه..
    من اهل رشتم.
    چند روزی هستش که هرچی فکر و خیال بد و بیراه و شایدم خوب و به راه هستش میفته تو سرم…
    بخصوص با این سفر استانی..
    اقای قدیانی نمیخوام که سرتون رو درد بیارم واستون عدله بیارم،خوب شما هم یک بنده خدا…
    اما،شما چه انتظاری داری از من ۱۷ یا ۱۸ ساله…؟
    اگه اومدی رشت ،اومدی شمال،اومدی هرجایی از این استان من یا شایدم استانهای ما…
    با خانواده،با دوستات،با همین اقای صفار،به من ایمیل بزن،باهم بریم چندجا از این استان و شهرمون رو ببینیم.
    ادم اشکش در میاد برادر من.
    بیا بریم من بهت نشون بدم هرچی سالن ورزشی هستش یا نیمه کاره هست!یا تعمیری!یا غیر قابل استفاده..
    دیدم تو پستت در باره فوتسال و فوتبال هم حرف زدی.
    کلانشهر من ۱۰تا سالن ورزشی هم نداره!
    شما حالشو ببر با هرچی که میتونی حالشو ببری…
    من واسه خودم واسه این دوستام و واسه این همشهریام دلم میسوزهه..
    اینجال هرچی سفره خونه و قلیون سرا هستش….
    پر شده لب به لب از جوووووووووووون ایرانی!
    برادر من!
    من اینجا واسه یک ساعت فوتسال باید ۳۰۰۰۰ تومان پول بدم!
    اینجاست که میگم باید بیای بریم باهم چنجا..
    ماشین حساب داری؟جمع بزن
    بریم سالن های ورزشی…
    ۱۰ تا اخرش تو هر سالن ۲۰ تفر میشه ۲۰۰ تا نه ۳۰۰تا.
    بیا بریم این قلیون سراها…
    ۱۰تا؟نه۱۰۰تا تو هر کدوم ۲۰نفر؟نه ۲۰۰ نفر چند تا میشن حالا؟۲۰۰۰۰ نفر نه؟یعنی نیست به نظرت؟>
    هستش برادر من شک نکن که هست…
    خوب حالا که چی؟
    من این یه مورد رو گفتم که شما بدونی بعد به مسئولین ما بگی که اقایییییییییییون
    جایی که کسی راه رفتن بلد نیست دو و میدانی و دوییدن و دو مارا….بدرد نمیخوره…
    استانی که تا۲۰سالن نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بخدا نیاز به رو گذر ۱۲میلیاردی نداره..
    باور کن…
    این وضعیت ماهستش…
    خداحافظ.
    حسین قدیانی: چه بگویم برادرم؟ کاملا به تو حق می دهم و بسیاری از آنچه نوشته ای، از نزدیک دیده و لمس کرده ام.

  418. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
    سلام به همه دوستان عزیز در قطعه ۲۶ و سلام به آقای قدیانی
    آقای قدیانی هم اکنون، وقتی که قطعه ۲۶ می آمد بالا، نیت کردم یک متن گذاشته باشی برای اربعین از آن متنهای ناب نابت که فقط برای آقا اباالفضل و خانم رقیه می نویسی که دل از همه ما می برد. از آن متنها که شبهای ماه مبارک می گذاشتی و همه را میخکوب می کرد پای قطعه.از آن متنهایی که برای شهدا و مادر شهیدان می نوشتی و من در کامپیوتر محل کارم سیو کرده ام و هر وقت خسته می شوم از کار، یکی را می خوانم و چنان پرستویی سبک بال به آسمان نوشته هایت و شهدا پر می کشم و وقتی به زمین خاکی بر می گردم دلم برای پرستوهای کوچ کرده تنگ می شود. داداش در این شب اربعین جای نوشته ای شور انگیز برای سالار شهدا خالی است.
    ولی ما بسان شاگردی سربه راه گوش فرا می دهیم به آنچه استاد صلاح دانسته اند برای تدریس امروزشان. حتی اگر درد دل شما باشد در جواب یک کامنت گذار (علی . ن). ما مظلومیت و خستگی شما از کارهای نسنجیده ما شاگردان را درس امروز می دانیم. انشاء الله در عرصه امتحان بزرگ موفق باشیم که هم باعث عاقبت به خیری خودمان گردد و هم خوشحالی ماه و هم خرسندی استاد و انشاء الله خستگی شما آن روز برطرف گردد از دیدن ماحصل تلاش و کوشش و صبرتان.
    حسین قدیانی: حق با شماست؛ هر چند این روزها کتاب در دست انتشار “قطعه ۲۶” زیاد وقت مرا گرفته اما این، برای هیچ کم کاری ای دلیل نمی شود.

  419. آذرخش می‌گوید:

    وای وای وای! ۱۰ سال بعد… زبانم لال، مردیم و صفحه باز نشد!

  420. آذرخش می‌گوید:

    داداش حسین! من که آذرخش باشم، از بس این صفحه دیر باز می شه، اعصابم خورد می شه، وای به حال بی اعصاب های قطعه!

  421. بی قلم می‌گوید:

    نوحه‌ی آهنگران یادش بخیر
    لشکر صاحب زمان یادش بخیر
    بزم مین، کنسرت بمب و انفجار
    لخته‌های بچه‌ها بر سیم و خار
    حاج کاظم با کتان‌باف و رضا
    بحث ناموس و رفیق و آشنا
    مسجد اهواز، اشعار حبیب
    نوحه‌های بانمک، صوت عجیب
    در هویزه، ظهر عاشورا، دعا
    بچه‌های خاک، مردان خدا
    کو؟ کجا شد لشکر صاحب زمان
    درک حس مرد، لحن الامان
    بی‌محابا قصه بر خود ساختن
    با خدا صد قافیه پرداختن
    شاهدان کلت و مین و طنز و جان
    همسرایی در حواشی اذان
    حاج صادق! این حوالی خانه نیست
    یک خیابان سهم یک افسانه نیست
    شهر بی‌وقفه فراموشی گرفت
    ژست کم‌خوابی و بی‌هوشی گرفت
    تکه تکه استخوان بر باد شد
    نوحه و جنگ و علم از یاد شد
    حاج صادق! راز و سر دلبران
    نیک نامد در حدیث دیگران
    نوحه‌ی آهنگران یادش بخیر
    الامان و الامان یادش بخیر
    هر شب جمعه می‌آیی، خب قبول!
    هم فروعت کامل است و هم اصول
    من، ولی حاجی! دلم لرزیده است
    غیبتت را از خیابان دیده است
    نوحه‌‌ی آهنگران یادش بخیر
    الامان و الامان یادش بخیر
    حاج صادق! در خودم جا مانده‌ام
    از نزول خاطره وا مانده‌ام
    از همین نسل و همین آب و گلند
    چشم‌ها دستور پمپاژ دلند
    تیغ در معرکه، حاجی، به کجا خواهد خفت؟
    کربلا نسل مرا با چه زبان خواهد گفت؟
    خاک در خون خدا می‌شکفد، می‌نالد
    حاج صادق! چه کسی درد مرا می‌نالد؟!
    شعر از اندیشه فولادوند

  422. بی قلم می‌گوید:

    کربلا که می روی گوشه گوشه اش برایت داغی تازه است ولی خیال نمی کنم هیچ کجا جگر سوزیش به پای تل زینبیه برسد …

    امان از دل زینب (س

  423. بی قلم می‌گوید:

    سینه هایتان که سرخ شد … چشم هایتان که تر شد … روضه که شور شد … ما را به دعای خیر یاد کنید .

    یا حسین (ع)

  424. آبجی زهرا می‌گوید:

    سلاااااااااااااااااااااام و عرض تسلیت خدمت آقای قدیانی و همه ی ستاره های عزیز.
    ما فردا نذری داریم.الان سر دیگ بودم.
    اسم همه رو نوشتم روی کاغذ.از روی اون تک تک دعاتون کردم.
    اول از همه برای خوررشید و ماه.بعدش برای صاحب قطعه ای از بهشت و بعدش برای همه ی ستاره ها.
    تو این شب عزیز التماس دعا از همه ی دوستان.

  425. بی قلم می‌گوید:

    دارم بین “خوف” و “رجا” بال بال می زنم!

    به امید رجا…!
    از ترس خوف…!

  426. بی قلم می‌گوید:

    عشق نامه :أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ (آیا خدا (مهربان) برای بنده اش کافی نیست؟ زمر آیه ۳۶)

  427. یه مرد خیکی می‌گوید:

    رسما “مرد زندگی” شدی؟!!!!!!….رسما یعنی چی؟!!….
    خیلی وقته وقت گرانبهامو سر چرت و پرتات دیگه تلف نمیکنم…
    امروز اومدم ببینم هنوز زنده ای یا نه که چشمم به این عبارت مضحک افتاد…
    بعضی ها چقدر بی کارند این جا!
    از جمله این آقای سید احمدکه گویا کار و زندگی ندارند!
    نمیخواد تایید کنی. برا خودت گفتم فقط

  428. آذرخش می‌گوید:

    به یه مرد خیکی:

    آره جون خودت خیلی وقته نیومده بودی.
    تو هر روز خودت رو خفه می کنی از بس صفحه رو رفرش می کنی. واسه کی سیاه بازی در میاری؟

  429. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سلام برقطعه ی مقدس ۲۶
    الهی همگی مان فدای رهبرم جونم فداش جون همه عالم به فداش بشویم که این قدر آقاست .حتما همگی دیدار حضرت ماه با خانواده ی شهیدان علی محمدی و شهریاری را دیدید.خداییش کدام مسئول این قدر به خانواده ی شهدا سر زده ؟
    برخامنه ای رهبرخوبان صلوات

  430. آذرخش می‌گوید:

    خیلی صفحه بد لود می شه! لطفا متن جدید فراموش نشود!

  431. سیداحمد می‌گوید:

    جناب “یه مرد خیکی” الحق که اسمت بیانگر شخصیتته!

    من داشتم تو هیات ارباب نوکری میکردم تو داشتی غیبتمو میکردی!
    نوش جونت!
    گوارای وجودت!

    من هم کار دارم هم زندگی؛ کل عمر شما فدای کارِ مقدسِ من.
    مگه شما نمیدونید من چکاره ام؟
    خوب گوش کن، بنده با یک حکم مقدس، “مبصر قطعه۲۶” هستم.

    اینجا برای من مقدسه و بی وضو و بسم الله وارد قطعه۲۶ نمیشم.

  432. سیداحمد می‌گوید:

    سلام علی قلب زینب الصبور….

  433. محمد می‌گوید:

    دهن کجی مجمع تشخیص مصلحت به نظر رهبرانقلاب
    http://inn.ir/newsdetail.aspx?id=66335

    چرا هیچکس صدایش در نمی آید؟!!

  434. محمد می‌گوید:

    افشای جزئیات شنبه سیاه مجمع تشخیص مصلحت/ از اعلام نظر رهبر انقلاب جلوگیری شد؟
    http://rajanews.com/detail.asp?id=77112

    چرا هیچکس صدایش در نمی آید؟!!

  435. گلادیاتور می‌گوید:

    عده ای از دوستان، من و قطعه را به شدت و فقط برای خودشان می خواهند. از مطلبی خوش شان نیاید، قهر می کنند؛ خوش شان بیاید، آشتی می کنند؛ جمله ای از متنی را بدشان بیاید، در وبلاگ شان، علیه همسنگرشان مطلب تند می نویسند؛ از جمله ای خوش شان بیاید، مطلب به دفاع می نویسند؛ بیشتر طرف حساب حب و بغض شان من هستم تا شب پرستان اصل کاری و قمر منیر انقلاب اسلامی. چرا؟!
    —————
    داداش حسین ، خجالت کشیدم 🙁
    من رو جزو اونها نبینی ها … من توهم توطئه دارم ! ولی اینقدر که تو این جمله گفتی، کله سبز نیستم!! (حلال کن …)
    راستی داداش حسین ! از این “یه مرد خیکی” ها زیاد داری ؟ یا همین چندتا هستن ؟!

  436. رشید می‌گوید:

    بسمه تعالی
    امشب روضه اربعین بودم.از این همه کمال که امشب در من حاصل شده بود! چنان بادی به غبغب انداخته بودم که نگو.در ملازمت این باد غب غب بودم تا به منزل رسیدیم.هنوز هم در حضور باد غب غب بودم که تلفنم زنگ خورد.یکی از عزیزان فامیلمان بود.بعد از بگو بخند صحبت رسید به آنجا که گفت چند وقتی است رفته است دنبال مطالعه درباره ی ولایت فقیه.واقعا تلاش کرده بو د.بعضی کتب را خوانده بود که من حتی اسمش را هم نشنیده بودم.خلاصه مابین صحبت ها نمی دانم چه شد که حرف کشید به مصداق ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای.صحبت های یکی از اساتید دانشگاه شهید چمران را نقل قول می کرد که گویا به ولایت انتصابی و مطلقه محض اعتقاد داشت. ماهم در این بین برای اینکه کم نیاورده باشیم بادی که در غبغبمان بود انداختیم بیرون و شروع کردیم به سخنرانی در باب اینکه ولایت فقیه معصوم نیست و جایز الخطاست و مسلما اشتباه می کند و انتخابی محض است و غیره.خلاصه حسابی رای ایشان و استادش را کوبیدم.بخاطر اینکه تحلیل سیاسی خودم را به رخش کشیده باشم و بگویم با تندروی مخالفم دلم آرام نگرفت و به خیال خود دو تا انتقاد محکم به آیت الله خامنه ای کردم که ایشان قبل از انتخابات فلان موضع را اتخاذ کرد و فلان شد و معصوم نیستند و جایگاهشان مهم است وگرنه خودشان جایزالخطاست و … در همین حال که پشت میز داشتم روزنامه نگاه می کردم و حرف می زدم ناخودآگاه سرم بالا آمد و نگاهم افتاد به عکس آقا که روی دیوار اتاقم نقش بسته بود و یاد این بیت از حافظ افتادم:

    من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

    محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

    از لحن و ادبیاتی که به کار برده بودم واقعا خجالت کشیدم،هرجوری بود تلفن را تمام کردم و نگاه کردم دیدم سینه ام فریاد برآورده است:

    <خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است، خامنه ای عنبر است، خامنه ای ساغر است، دشمن او کافر است، خامنه ای شِکر است، خامنه ای گوهر است، خامنه ای رهبر است،خامنه ای دلبر است، دشمن او منکر است

    خامنه ای امیر است، دشمن او حقیر است، خامنه ای بصیر است، دشمن او صغیر است، خامنه ای منیر است، دشمن او اسیر است خامنه ای یاد آور غدیر است، دشمن او به مرگ ناگزیر است

    خامنه ای صادق است، خامنه ای عاشق است، دشمن او فاسق است

    ولایت خامنه ای مطلق است،بدون او عشق بی رونق است

    خامنه ای قضاوت،همیشه برحق کند، نگون به چاه عدم دشمن احمق کند

    خامنه ای ناخداست،هدایت کشتی او با خداست، مسیر او کربلاست،خامنه ای باصفاست،دشمن او فتنه زاست ، خامنه ای فرزند خیرالنساء، دشمن او بی حیاست

    خامنه ای صبور است,دشمنش بی شعور است،خامنه ای پرشور است,دشمن او به گور است،خامنه ای غیور است، دشمن او منفور است،خامنه ای منصور است،دشمن او شرور است،خامنه ای منتظر ظهور است,دشمن او کور است

    خامنه ای فاضل است دشمن او باصل است،خامنه ای عادل است، دشمن او قاتل است، خامنه ای ساحل است، دشمنش بی حاصل است،خامنه ای عاقل است ، دشمن او غافل است،دشمن او جاهل است

    خامنه ای عظیم است،دشمن او عقیم است،خامنه ای حکیم است دشمن او رجیم است،خامنه ای سراط مستقیم است,دشمن او الیم است

    خامنه ای عالی است،دشمنش پوشالی است،دشمنش دجالی است

    خامنه ای عارف است،دشمن او خائف است

    خامنه ای امام است،همواره در قیام است

    خامنه ای ماه است،سینه اش پر آه است

    خامنه ای فرزند شیر خداست،ناصر دین مولاست،نابودگر اشقیاست

    خامنه ای شجاع است،دشمنش بی اطلاع است

    خامنه ای ولی شد،حسنش منجلی شد،راهرو علی شد

    خامنه بی بدیل است دشمن او علیل است دشمن او قلیل است

    خامنه ای باهوش است دشمن او مخدوش است

    خامنه ای ولی متقین است،رهبر مسلمین است

    چهره ی ماه ما بسان خورشید،از دل او شد دل ما پر امید

    ای ماه من! ای سید خراسانی!از همه اینها که بگذریم تو فرزند فاطمه ی خیرالنسائی،همین برای من کافی است

    ای پسر فاطمه لبخند تو خلاصه خوبی هاست،درنگ کن،برای دل من لختی بخند،پشت خنده ی تو دستان قدر قدرت مولایم ابوفاضل نهان است،مولا جان! چشم بد از روی تو دور، چشمانم کور شوند و گریه ی شما را نبینم. در پس پرده ی گریه ات تا یاد کوچه ی بنی هاشم و پهلوی مادرت فاطمه و غربت مادرت فاطمه و گریه ی مادرت فاطمه می افتم امانم می برد. والله مدتهاست از ترس دیوانگی خویش روضه پهلوی شکسته گوش نمی دهم اما هر لحظه که در چشمان پر اشکت خیره می شوم تمام آن شش ماه غربت فاطمه بعد رفتن رسول الله جلوی چشمانم می آید.مولا جان من از کودکی عاشق و خادم سادات بوده ام.احترامم برای فرزندان فاطمه کم نیست،شما که جای خود.نور سیادت در پیشانی شما چنان برق می زند که دشمن کور شده است.مولا جان خدا کند همیشه یاور تو باشم،میان لشکر تو باشم،علی اکبر تو باشم

  437. ج. د می‌گوید:

    جناب قدیانی
    ما افرادی مانند حشمت الله طبرزدی با آن سیاهنامه ای که با نام پیام دانشجوی بسیجی منتشر می کرد و برای اولین بار در عرصه مطبوعات از لفظ مقدس امام خامنه ای استفاده می کرد را یادمان هست . یکی مثل تو که الان برای مقام معظم رهبری از واژه حضرت ماه و .. استفاده می کنی . من خودم از کسانی بودم که از چندین سال پیش از صفحه مدرسه کیهان نوشته هایت را می خواندم و در یکسال گذشته خواننده پر و پا قرص مطالبت بودم، ولی غرور و کبر سراسر وجودت را فرا گرفت و مانند یه اسب رم کرده به هر کسی می رسی جفتک می اندازی نمونه اش به نویسنده ای مانند رضا گلپور که در جبهه خودی هست می گویی جوانکی جوانی کرده علیه مشایی چیزکی نوشته ، این حرفت از روی شکم بود، چون وقتی با خرج مشایی داری تو مکه عکاسی می کنی باید هم ضمیر ناخوداگاهت بهش فشار بیاید و ….
    به هر حال حسادت را هم کنار بگذار که آن هم برای جوانکی مثل تو بد آفتی است

  438. دانشجوی سیاسی می‌گوید:

    سلام
    دم مبصر قطعه ۲۶ گرم.جواب بچه پرروها رو با حوصله میده.
    خدا حفظش کنه.

  439. یوسف می‌گوید:

    آقا این چه وضعی است
    آدم اصلا نمی تواند یک سزی هم به این وبلاگ شما بزند
    هر وقت می آیم باید ۲ ساعت وقتم گرفته بشود.
    یه کمی مراعات کنید

  440. مهدی می‌گوید:

    فریاد یا محمدا
    زینب رسید به کربلا

  441. عماد می‌گوید:

    سلام, ظهور(نسل شریف) با داستان یک هک به روز است :
    قبل از هر چیز باید بابت تاخیر در به روز شدن این وبلاگ عذرخواهی و از تمام نسل شریف هایی که به وبلاگ خودشون یعنی ظهور محبت داشتند تشکر کنم.

    حقیقتش مقصر اصلی آقای رئیس جمهور بود !!

  442. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خطاب به مرد خیکی :
    ما برای خواندن متن های آقای قدیانی حاضریم همه ی زندگی مان را تعطیل کنیم .اصلا همگی ما بیکار، تو که بیکار نیستی برای چی وقت گرانبهایت!!!! را می گذاری که بیایی این جا و ببینی آقای قدیانی زنده اند یا نه ؟؟خیالت راحت آقای قدیانی تا کوباندن پرچم اسلام در انتهای افق خیلی کارها دارندکه باید انجام دهند.
    من از فردا امتحانات ترمم شروع می شود اما به کوری چشم بعضی ها بیشتر از قبل به قطعه سر می زنم وباز هم به کوری چشم همان بعضی ها بهترین نمره ها را هم می گیرم حرفی هست ؟

  443. سیداحمد می‌گوید:

    صل الله علی الباکین علی الحسین….

  444. احمدعلی می‌گوید:

    داداش حسین به دعوت وزیر فرهنگ آقای حسینی به حج رفته نه مشایی. آیا کسی که چنین تهمتی زده، اون دنیا می تونه پای حرفش وایسه؟! لابد با نظر یه عده چون شمر روزگاری نماز می خواند و سر از بدن سیدالشهدا برید، پس هر کی نماز بخونه، به عاقبت شمر دچار میشه! داداش حسین! پرچمت بالاس.

  445. محسن می‌گوید:

    داداش حسین! لطفا کامنت مخالفا رو تایید نکن یا اگه تایید می کنی، جواشونو با قلم خودت بده! همچنین کانتای کسایی که علیه خودت حرف می زنن، بی جواب نزار. بابت زحماتت و مظلومیتت ممنون.

  446. یه مرد خیکی می‌گوید:

    جناب آذرخش بنده کار و زندگی دارم انقدر بیکار نیستم که عمرمو اینجا تلف کنم. ولی یه زمانی از کارو زندگیم میزدم به خاطر اینجا.
    به حسین آقا هم گفتم تایید نکنند…ولی میدونستم که محض لج بازی هم که شده تایید میکنند!…اخلاقشونه!…
    چیزهایی را که گفتم برای حسین آقا بود و خودشون کاملا ملتفت هستند…گرچه شاید اینجا تکذیب کنند…اما در دل…
    فکر میکنم تا حالا منو شناخته باشند…گرچه شاید اینجا تکذیب کنند!..ولی…

  447. ستاره خرازی می‌گوید:

    {اینکه موسیقی نه یک هنر، که یک وسیله برای تفریحات سوء و لذات هواپرستانه باشد،
    مورد تایید دلسوزان واقعی این هنر هم نیست}
    یاد استادم افتادم سرکلاس حرف این بود که دکترها محرمند ایشون گفتند ببینید من ریش ندارم، کلی از عمرم رو هم اروپا و آمریکا بودم از من بشنوید که هر دکتری محرم نیست.
    {کیهان سنگر رزمندگانی است که می خواهند تا آخرین نفس از نظام دفاع کنند و نیز دیده بانی است که به خوبی، از جبهه دشمن به جناح دوست، اطلاعات می دهد.}
    کیهان به معنای واقعی یکی از بهترین رزمنده های عرصه مطبوعاته و من به شخصه دیدم که دشمن نادان داخلی ورهبران خارجیشون زمان انتخابات چطور به کیهان حمله می کردند و همیشه از این درایت، بصیرت و شجاعت مسئولین کیهان لذت می بردم. حقانیت کیهان وقتی ناجوانمردانه به ش حمله می شد کاملا آشکار بود
    {دلیل جدایی ام از کیهان به این برمی گشت که دوست داشتم کاری جدید بر عهده بگیرم}
    از قدیم نگفتن آقای امیرخانی گفتن ” مومن دریک چهار چوب نمی گنجد ”
    آقای هاشمی چه کار کردی چی گفتی که این دختران خوش تیپ با عکس تو عکس یادگاری می گیرند اگر به این طرفدارانت افتخار می کنی جان خودت حاضری قیامت با همین ها محشور شی؟ (جون مهدی راستشو بگو)
    {خوب است فتنه گران اگر دین ندارند و اگر آزادگی هم ندارند، لااقل وجدان خودشان را قاضی
    کنند.}
    ببخشید آقای صفار فکر کنم این یکی رو هم باید کلا بی خیال شید ” دین، آزادگی، وجدان دیگر اثر ندارد ”
    {یابد ۵ سال زندان می رفتی}، نه : باید ۵ سال زندان می رفتی
    {در رژیم پهلوی نامه ای مثل نامه تو به یکی از ۳ نفر اول مملکت، من نمی توانم تصور کنم با
    چه حکمی روبرو می شد!}
    احتمالا زندان ابو غریبی،گوانتانامویی خیلی بتون رحم میکردن کهریزک
    {مخلص کلام، باید قدر این نظام را بدانیم؛ چه عاشقانه دوستش داشته باشیم و چه کینه توزانه مخالفش باشیم. فرقی نمی کند؛ در هر صورت باید قدر نظام را بدانیم و به خاطر نعمت جمهوری اسلامی، سجده شکر هر روزه، اوجب واجبات است، البته بعد از اول فریضه حفظ نظام.}
    دنبال بهانم که اینو بنویسم آخ جون پیدا شد:یکی از استادای عقده ایمون( امام علی باور کنید این از اون استادا نیست که احترامش اندازه پدر واجبه، بازم شما ببخشید) مجبورمون کرد یه کتابی رو که باسه اینکه تبلیغش نشه اسم نمیارم بخریم بخونیم من که آخرشم درست حسابی نخوندمش ولی یه روز هم میخونم هم یه کتاب در جوابش می نویسم تا ناخن شست پاش بسوزه، حالا چه جوری مجبورمون کرد البته به خیال خام خودش، گفت تو امتحان ازش سوال میدم مثل اینکه یه استاد علوم سیاسی بگه از کتاب نه ده تو پایان ترم سوال میدم البته بلا نسبت “نه ده”
    الان که دارم اینو مینویسم از تنفری که ازش دارم تپش قلب پیدا کردم این تنفر فقط برمی گرده به معاند بودنش با نظام و لاغیر
    خلاصش که نویسنده بعد از اینکه هر اراجیفی که خواسته بود با شکلی ظاهرا منطقی و عقلانی و در باطن باطل به نظام گفت آخرش گفته بود ولی مخالفا قدر بدونن اونم باسه چی؟ باسه اینکه از کجا معلوم که این نظام سقوط کنه یه نظام بهتر بیاد جاش
    وقتی این کتاب چاپ شه، کتاب درسی شه، بستن قطعه بیست و شیش زیادی هم بوده اتفاقا دانشجویی که این کتابو کنفرانس داد می گفت من متعجبم این کتاب چه طور چاپ شده چطور نویسندش راس راس داره راه میره منتها جواب این حرف چیه جمله معروف شهید آوینی
    دلم خنک شد وقتی گفت کیا با نویسنده موافقن؟ به اندازه انگشتای یه دست هم موافق نداشت بد حالش گرفته شد شکایتمونو به کلاس بعدیشم کرده بود بچه ها می خندیدن می گفتن حالشو گرفتیدا. اصلا یادش نه به خیر
    {در غرب، کاریکاتور آزادی هست، خود آزادی نیست.}
    دوران لیسانس یه استاد داشتیم ماهِ ماه، فکر کنم بیشتر عمرشونو فرانسه زندگی کرده بودن بچه ها می گفتن تو چهره های ماندگار از ایشون تجلیل شده. ایشون می گفت اون مجسمه ی آزادی تو آمریکا بی معنی ترین چیزه ( نه چیز معروف، چیز به معنای اصلیش)
    {کارتل های صهیونیستی}
    کارتل یعنی چی؟ این دومین کلمه این مصاحبه س که معنیشو بلد نیستم اولیش صائب بود نظریه صائب این همه کتاب خوندم فکر نکنم هیچ وقت به این کلمه برخورده باشم چرا بلد نیستم؟ با فرض این که کارتل یه کلمه ی سیاسیه زیاد استفاده نمیشه
    {حکومت جمهوری اسلامی را نهضت امام حسین اداره می کند}
    صد تا به به هم بگم حقش ادا نمیشه ما نمک گیر امام حسینیم هر کی تو نظام به جمهوری اسلامی خیانت کنه نمک خورده نمکدون شکسته هر کی هم که خدمت کنه حقوقش با اباعبدالله فکرشم دلو شاد می کنه خداجون، قو علی خدمتک جوارحی
    {اینکه شد سخنرانی پسر!}
    چه سخنرانیه دل نشین و دل چسبی
    {جمهوری اسلامی، دنباله طبیعی برای اتفاقات ۲۰۰ سال پیش جهان به این سو نیست.
    انقلاب با دهکده جهانی جناب مک لوهان بدکاری کرد و به کدخدای این دنیا فهماند، این جهان، آنقدرها هم که تو فکر می کنی، کوچک نیست، که بشود مثل یک روستا اداره اش کرد. انقلاب اسلامی، سازی مخالف نظریه پردازانی کوک کرد که تا مقطع انقلاب، یعنی ۲۰۰ سال را درست پیش بینی کرده بودند}
    مشابه این حرفها رو از آقای رائفی پور هم شنیدم نمی دونم ستاره های حضرت ماه ایشون رو میشناسن یا نه صحبتهاشونو گوش کردن یا نه؟ ولی من که به تازگی برای اولین بار تو جلسه ی سخنرانیشون شرکت کردم مخم از شنیدن حرفهاشون سوت کشید. تا چند روز مات و مبهوت صحبتهاشون بودم
    {با شعار “استقلال، آزادی؛ جمهوری اسلامی” خود به خود دست تو از حمایت شرق و غرب
    و شمال و جنوب، خالی می شود. با شعار “نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی”، تو تمام قدرتهای کوچک و ابرقدرتهای بزرگ را از خودت رنجانده ای.}
    چه تفسیر کوتاه و قشنگی از این شعارها
    {اقتدار جمهوری اسلامی تازه شروع شده. باش تا صبح دولتش بدمد.}
    ان شاالله به زودی با ظهور
    {بصیرت به عبارتی پادزهر فتنه است}
    خوب پس اگه بصیرت پادزهره، باید معرفت پیش گیری باشه یعنی معرفت، بصیرت رو تو خودش داره
    این حرفها تخصصیه نزنم بهتره شاید اشتباه باشه
    {اح “مدینه” ژاد}
    این خیلی جالب بود
    {و چه رازی است در این گریه ها؟}
    آقا شما رو به خدا گریه نکنید من نمی گم غم و غصه ی شما بریزه تو دل دشمناتون نه غم و غصه شما برای ما مقدسه با ارزشه خودمون خریدارشیم خواهانشیم آقا با ما درد دل کن بگذار ما در غم نائب مهدی فاطمه شریک باشیم یعنی لایق این هم نیستیم
    جوونیم به فدات یا حضرت ماه
    {یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ع}
    عمو جان مردم ز سوز عطش
    سلام فرمانده قدیانی
    بابت این مصاحبه زیبا، این عکسهای قشنگ، بابت ویرایش، وقت صرف شده، هر دو نوشته هاو توضیح های عکسها ممنون
    بسیار زیبا و دل نشین بود
    در پناه خدا و شهدا موفق باشید
    تا زنده ایم رزمنده ایم
    یا علی

  448. ستاره خرازی می‌گوید:

    {اینکه موسیقی نه یک هنر، که یک وسیله برای تفریحات سوء و لذات هواپرستانه باشد،
    مورد تایید دلسوزان واقعی این هنر هم نیست}
    یاد استادم افتادم سرکلاس حرف این بود که دکترها محرمند ایشون گفتند ببینید من ریش ندارم، کلی از عمرم رو هم اروپا و آمریکا بودم از من بشنوید که هر دکتری محرم نیست.
    {کیهان سنگر رزمندگانی است که می خواهند تا آخرین نفس از نظام دفاع کنند و نیز دیده
    بانی است که به خوبی، از جبهه دشمن به جناح دوست، اطلاعات می دهد.}
    کیهان به معنای واقعی یکی از بهترین رزمنده های عرصه مطبوعاته و من به شخصه دیدم که دشمن نادان داخلی ورهبران خارجیشون زمان انتخابات چطور به کیهان حمله می کردند و همیشه از این درایت، بصیرت و شجاعت مسئولین کیهان لذت می بردم. حقانیت کیهان وقتی ناجوانمردانه به ش حمله می شد کاملا آشکار بود
    {دلیل جدایی ام از کیهان به این برمی گشت که دوست داشتم کاری جدید بر عهده بگیرم}
    از قدیم نگفتن آقای امیرخانی گفتن ” مومن دریک چهار چوب نمی گنجد ”
    آقای هاشمی چه کار کردی چی گفتی که این دختران خوش تیپ با عکس تو عکس یادگاری می گیرند اگر به این طرفدارانت افتخار می کنی جان خودت حاضری قیامت با همین ها محشور شی؟ (جون مهدی راستشو بگو)
    {خوب است فتنه گران اگر دین ندارند و اگر آزادگی هم ندارند، لااقل وجدان خودشان را قاضی
    کنند.}
    ببخشید آقای صفار فکر کنم این یکی رو هم باید کلا بی خیال شید ” دین، آزادگی، وجدان دیگر اثر ندارد ”
    {یابد ۵ سال زندان می رفتی}، نه : باید ۵ سال زندان می رفتی
    {در رژیم پهلوی نامه ای مثل نامه تو به یکی از ۳ نفر اول مملکت، من نمی توانم تصور کنم با
    چه حکمی روبرو می شد!}
    احتمالا زندان ابو غریبی،گوانتانامویی خیلی بتون رحم میکردن کهریزک
    {مخلص کلام، باید قدر این نظام را بدانیم؛ چه عاشقانه دوستش داشته باشیم و چه کینه
    توزانه مخالفش باشیم. فرقی نمی کند؛ در هر صورت باید قدر نظام را بدانیم و به خاطر نعمت
    جمهوری اسلامی، سجده شکر هر روزه، اوجب واجبات است، البته بعد از اول فریضه حفظ
    نظام.}
    دنبال بهانم که اینو بنویسم آخ جون پیدا شد:یکی از استادای عقده ایمون( امام علی باور کنید این از اون استادا نیست که احترامش اندازه پدر واجبه، بازم شما ببخشید) مجبورمون کرد یه کتابی رو که باسه اینکه تبلیغش نشه اسم نمیارم بخریم بخونیم من که آخرشم درست حسابی نخوندمش ولی یه روز هم میخونم هم یه کتاب در جوابش می نویسم تا ناخن شست پاش بسوزه، حالا چه جوری مجبورمون کرد البته به خیال خام خودش، گفت تو امتحان ازش سوال میدم مثل اینکه یه استاد علوم سیاسی بگه از کتاب نه ده تو پایان ترم سوال میدم البته بلا نسبت “نه ده”
    الان که دارم اینو مینویسم از تنفری که ازش دارم تپش قلب پیدا کردم این تنفر فقط برمی گرده به معاند بودنش با نظام و لاغیر
    خلاصش که نویسنده بعد از اینکه هر اراجیفی که خواسته بود با شکلی ظاهرا منطقی و عقلانی به نظام گفت آخرش گفته بود ولی مخالفا قدر بدونن اونم باسه چی؟ باسه اینکه از کجا معلوم که این نظام سقوط کنه یه نظام بهتر بیاد جاش
    وقتی این کتاب چاپ شه، بستن قطعه بیست و شیش زیادی هم بوده اتفاقا دانشجویی که این کتابو کنفرانس داد می گفت من متعجبم این کتاب چه طور چاپ شده چطور نویسندش راس راس داره راه میره منتها جواب این حرف چیه جمله معروف شهید آوینی
    دلم خنک شد وقتی گفت کیا با نویسنده موافقن؟ به اندازه انگشتای یه دست هم موافق نداشت بد حالش گرفته شد شکایتمونو به کلاس بعدیشم کرده بود بچه ها می خندیدن می گفتن حالشو گرفتیدا. اصلا یادش نه به خیر
    {در غرب، کاریکاتور آزادی هست، خود آزادی نیست.}
    دوران لیسانس یه استاد داشتیم ماهِ ماه، فکر کنم بیشتر عمرشونو فرانسه زندگی کرده بودن بچه ها می گفتن تو چهره های ماندگار از ایشون تجلیل شده. ایشون می گفت اون مجسمه ی آزادی تو آمریکا بی معنی ترین چیزه ( نه چیز معروف، چیز به معنای اصلیش)
    {کارتل های صهیونیستی}
    کارتل یعنی چی؟ این دومین کلمه این مصاحبه س که معنیشو بلد نیستم اولیش صائب بود نظریه صائب این همه کتاب خوندم فکر نکنم هیچ وقت به این کلمه برخورده باشم چرا بلد نیستم؟ با فرض این که کارتل یه کلمه ی سیاسیه زیاد استفاده نمیشه
    {حکومت جمهوری اسلامی را نهضت امام حسین اداره می کند}
    صد تا به به هم بگم حقش ادا نمیشه ما نمک گیر امام حسینیم هر کی تو نظام به جمهوری اسلامی خیانت کنه نمک خورده نمکدون شکسته هر کی هم که خدمت کنه حقوقش با اباعبدالله فکرشم دلو شاد می کنه. خداجون، قو علی خدمتک جوارحی
    {اینکه شد سخنرانی پسر!}
    چه سخنرانیه دل نشین و دل چسبی
    {جمهوری اسلامی، دنباله طبیعی برای اتفاقات ۲۰۰ سال پیش جهان به این سو نیست.
    انقلاب با دهکده جهانی جناب مک لوهان بدکاری کرد و به کدخدای این دنیا فهماند، این جهان، آنقدرها هم که تو فکر می کنی، کوچک نیست، که بشود مثل یک روستا اداره اش کرد. انقلاب اسلامی، سازی مخالف نظریه پردازانی کوک کرد که تا مقطع انقلاب، یعنی ۲۰۰ سال را درست پیش بینی کرده بودند}
    مشابه این حرفها رو از آقای رائفی پور هم شنیدم نمی دونم ستاره های حضرت ماه ایشون رو میشناسن یا نه صحبتهاشونو گوش کردن یا نه؟ ولی من که به تازگی برای اولین بار تو جلسه ی سخنرانیشون شرکت کردم مخم از شنیدن حرفهاشون سوت کشید. تا چند روز مات و مبهوت صحبتهاشون بودم
    {با شعار “استقلال، آزادی؛ جمهوری اسلامی” خود به خود دست تو از حمایت شرق و غرب
    و شمال و جنوب، خالی می شود. با شعار “نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی”، تو تمام قدرتهای کوچک و ابرقدرتهای بزرگ را از خودت رنجانده ای.}
    چه تفسیر کوتاه و قشنگی از این شعارها
    {اقتدار جمهوری اسلامی تازه شروع شده. باش تا صبح دولتش بدمد.}
    ان شاالله به زودی با ظهور
    {بصیرت به عبارتی پادزهر فتنه است}
    خوب پس اگه بصیرت پادزهره، باید معرفت پیش گیری باشه یعنی معرفت، بصیرت رو تو خودش داره
    این حرفها تخصصیه نزنم بهتره شاید اشتباه باشه
    {اح “مدینه” ژاد}
    این خیلی جالب بود
    {و چه رازی است در این گریه ها؟}
    آقا شما رو به خدا گریه نکنید من نمی گم غم و غصه ی شما بریزه تو دل دشمناتون نه غم و غصه شما برای ما مقدسه با ارزشه خودمون خریدارشیم خواهانشیم آقا با ما درد دل کن بگذار ما در غم نائب مهدی فاطمه شریک باشیم یعنی لایق این هم نیستیم
    جوونیم به فدات یا حضرت ماه
    {یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ع}
    عمو جان مردم ز سوز عطش
    سلام فرمانده قدیانی
    بابت این مصاحبه زیبا، این عکسهای قشنگ، بابت ویرایش، وقت صرف شده، هر دو نوشته هاو توضیح های عکسها ممنون
    بسیار زیبا و دل نشین بود
    در پناه خدا و شهدا موفق باشید
    تا زنده ایم رزمنده ایم
    یا علی

  449. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۶:۵۲
    تعداد افراد آنلاین: ۲۴ نفر

    ماشالله حزب الله،
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  450. دختر آسمونی می‌گوید:

    بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

    شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .

    سلام آقای قدیانی
    اجازه می دهید یکی از عکس ها را برای بلاگم بردارم …
    (اجازه)

    یا علی …

  451. سیداحمد می‌گوید:

    جناب ج. د!
    اگر شما آدم خوبی هستید، بترسید از خودتان، چرا که شمر هم روزگاری جانباز امیرالمومنین بود! با این قبیل دلایل که در تخریب داداش حسین به کار می برید، به ما حق بدهید، این همه را به حساب حسادت بگذاریم!

  452. مطهره می‌گوید:

    تو که با یک دست نردبان آسمان را بالا رفتی…
    حاج حسین خرازی…

  453. ستاره خرازی می‌گوید:

    سلام سید احمد خدا قوت
    دیدم دوبار تایید شده شرمنده شدم
    اینترنت مدام قطع می شد. دوبار فرستادم دیدم نرسید دفعه سوم رو صفحه دیدمش
    زحمت شد
    موفق باشید
    یا علی

  454. mt می‌گوید:

    ای کاش این دروغ های شما در باره عشق به اسلام و ایران و… راست می بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.