دیروز صبح ماشین را برای تعمیر بردم مکانیکی. دور و بر چهارراه استقلال. شرق تهران. کدام مکانیک؟ چه فرقی می کند حالا برای شما الا اینکه من خیلی کار داشتم و از «آقاعبدالله» پرسیدم؛ چقدر طول می کشد؟ خندید و گفت: این لگنی که من می بینم، تا غروب کار دارد. سوئیچ را گذاشتم پیش شاگرد مکانیک و رفتم به کارم برسم. در ایستگاه اتوبوس «خیابان هنگام» اما هرچه منتظر اتوبوس ماندم، نیامد که نیامد تا اینکه بعد از ۲۰ دقیقه سر و کله یکی از همان درب و داغان هایش که «چهارشنبه» ما را آورد راهپیمایی، پیدا شد. با این همه سوارش نشدم به ۲ دلیل. یکی اینکه در ایستگاه با اینکه به آن معنی صف نبود اما خیلی ها از زن بچه بغل بگیر تا پیرمرد عصا به دست، بودند که از من زودتر آمده بودند و دیگری اینکه اتوبوس جای سوزن انداز نداشت. هنوز هم مخم سوت می کشد که بنده خدا آن زن میان سال با ۲ تا بچه قد و نیم قد، با چه والذاریاتی خودش را سوار اتوبوسی کرد که تا خرخره پر بود. القصه، دیدم اگر برای اتوبوس بعدی هم همین طور بخواهم انتظار بکشم، به کارم نمی رسم. و لابد برای همین بود که مسافر اولین مسافرکشی شدم که بوق زد برایم. خیلی زود رسیدم به میدان رسالت. با اینکه دیرم شده بود اما به رسم عادت سرکی کشیدم به روزنامه ها و مجلات انبوه دکه روزنامه فروشی و از همه بیشتر جرایدی به چشم آمد که از کانال شهرداری تغذیه می شدند. و با چه کیفیت کاغذی و چه تنوع رنگی و چه و چه. از همه جالب تر تیتر روزنامه ای بود بر همین سیاق، که برای بار هزارم گله داشت از «دولت» که چرا به شهرداری برای خرید اتوبوس و ایضا توسعه مترو و از این قبیل، پول لازم را نمی دهد و اینکه؛ مردم روی خیابان ها مانده اند و وسیله ای برای حمل و نقل شان نیست. این وسط نکته ای به ذهنم رسید. گیرم در این مورد میان شهرداری شهر تهران و دولت همه شهرهای ایران، اختلاف نظری وجود داشته باشد؛ صرف نظر از کارشناسانه بودن این اختلاف و یا سیاسی بودنش و جدای از اینکه کدام طرف دعوا حرف حق می زنند، چرا باید دود این دعوا و مرافعه واقعاً خسته کننده، به چشم مردم برود؟! چرا؟! مردم چه گناهی کرده اند؟!… و به این فکر افتادم که گیرم حق با این همه روزنامه و مجله ای که مستقیم و غیرمستقیم، به شهرداری وابسته اند، باشد و اینجا همان طور که مدیران شهری ادعا می کنند، دولت، مقصر باشد؛ آیا مهمترین وظیفه شهرداری چیست؟! درآوردن این همه روزنامه و مجله یا پر کردن چاله چوله های زندگی شهری، و یکی هم اینکه مردم حمل و نقلی متناسب با حقوق شهروندی داشته باشند؟! باورم هست هزینه این همه کار فرهنگی و بعضا شبه فرهنگی که شهرداری انجام می دهد، اگر خرج امور شهری شود، اگر صرف همین معضل حمل و نقل شود، چه بسیار گره که از زندگی ساکنین تهران باز می کند. گیرم زور شهرداری به دولت نمی رسد، (که البته همچنین هم این آش شور نیست!) زور مدیران محترم شهری به نحوه دخل و خرج خودشان که می رسد. وانگهی، مردم از وزارت ارشاد و صدا و سیما و دیگر نهادهای مسئول، توقع کار فرهنگی دارند یا از مدیران شهرداری؟! اینکه سهم بیشتر جراید روی دکه سراسر ایران را شهرداری تهران به خود اختصاص داده، و اینکه صبح تا شب همین جراید به صد زبان مختلف و با هزار و یک ترفند ژورنالیستی، ادعا می کنند که «دولت همه ایران» هوای «شهرداری شهر تهران» را ندارد، آیا این سوال را در افکار عمومی باعث نمی شود که؛ «اگر مدیران شهری واقعاً دل شان برای مشکلات مردم تهران سوخته، چرا یک مقدار کمتر روزنامه و مجله درنمی آورند و کمی کمتر پای خود را وارد گلیم این و آن نمی کنند و این هزینه ها را صرف حل مشکلات شهری شهروندان نمی کنند»؟! این همه که گفتم نافی خدمات شهرداری نیست، نافی نکته ای بس مهم است و آن نکته، فرو رفتن دود دعوای مدیران، در چشم ملت است. نافی این دود است و الا من یکی هم از این مسئله ناراحتم که چرا ارگان مطبوعاتی دولت، خدمات شهرداری را به خوبی پوشش نمی دهد و چرا ارگان مطبوعاتی شهرداری، خدمات دولت را به نحو شایسته منعکس نمی کند؟! ای خوشا روزی که افتتاح فلان پروژه شهری تیتر یک روزنامه «ایران» باشد و ای خوشا که «همشهری» تیتر یک کند خدمات دولت را و ای دریغ که ما بعضاً «جمهوری اسلامی» به این بزرگی را خلاصه در همین دم و دستگاه و قوه و تشکیلاتی می کنیم که مدیریتش با ماست… و ای دریغ که بعضاً به جای کار خدماتی، کار فرهنگی می کنیم و به اسم کار فرهنگی، کار سیاسی می کنیم و به اسم این آخری، «سیاسی کاری» می کنیم … و لابد همین گونه است که آن خانم محترم با یک بچه در بغل و یک بچه در دست، هنگام حرکت اتوبوس از اتوبوس به زمین می افتد و اگر خدا رحم نکرده بود، الان اتفاق دیگری رخ داده بود!
¤¤¤
ادامه این نوشته را دوست دارم مدیران محترم نظام با هر گرایش و سلیقه ای، خوب بخوانند. غروب که نه، شباهنگام که رفتم ماشین را بگیرم، دیدم شاگرد مکانیک نشسته در ماشین من و زار زار دارد گریه می کند. شیشه ها را هم تا آخر داده بود بالا. زدم به شیشه. متوجه نشد. محکم تر زدم، فایده نکرد. داد زدم، نفهمید تا اینکه با دست زدم روی شیشه جلوی ماشین و بنده خدا مثل فنر از جا بلند شد. پرسیدم؛ داشتی چه کار می کردی؟ چرا گریه می کردی؟ گفت: این که در ضبط ماشین گذاشتی، عجب صدایی دارد، صدای کیست؟ گفتم: صدای آوینی. گفت: من تا الان فقط آن طرف آبی گوش می دادم. این که گفتی «آوینی» الان زنده است؟! گفتم: چطور؟ گفت: می خواهم صورتش را گلویش را صدایش را بوس کنم. این صدا، صدای یک آدم عادی نیست. گفتم: آوینی اما پسر خوب شهید شده! گفت: در جنگ؟ گفتم: نه، بعد از جنگ. گفت: مگر بعد از جنگ هم آدم شهید می شود؟!… اصلاً چرا من تا به حال صدای آوینی را در صدا و سیما ندیده و نشنیده ام؟! گفتم: چرا اتفاقاً کم و زیاد پخش کرده! گفت: من روزی دست کم ۵ ساعت تلویزیون نگاه می کنم، من که تا به حال ندیده بودم! گفتم: تا به حال اسم «آوینی» اسمی با این عنوان «سید شهیدان اهل قلم» به گوشت خورده بود، گفت: به قرآن، نه! و بعد ادامه داد؛ هر چی به گوش من خورده، هنرپیشه بوده و بازیگر و فوتبالیست و خواننده و… گفتم: حالا چرا داشتی گریه می کردی؟ گفت: باطری ماشینت را که درست کردم، برای امتحان یکی هم ضبط را روشن کردم، که صدای این مرد آمد. مشغول کار خودم بودم که دیدم این صدا انگار دارد با دل من حرف می زند. گفت: یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟! گفت: خب، نمی شناختمش دیگر! گفت: گاهی مجله می خوانم اما چیزی از آوینی تا به حال نخوانده بودم! گفت: آوینی خواننده بود؟! گفت: یعنی مثل آهنگران بود؟! گفت و گفت و پرسید و پرسید … و من گفتم: همین آوینی جمله ای دارد که: «در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها.» گفت: آوینی بچه حزب اللهی بود؟! گفتم: شدید! گفت: ولی مملکت که دست شماهاست! گفتم: دیر وقت است، با آن بلبرینگ که عوض کردی، چقدر می شود؛ حساب کن برویم! گفت: از آوینی جمله دیگری بلدی؟ گفتم: «زمان بادی است که می وزد؛ هم هست و هم نیست و آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست.» کیهان ۱۶ دی ۱۳۸۹
قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ طرح زیبا و جالب جناب ساندیس خور از وبلاگ آنتی بالاترین
به نکات مهمی اشاره کردید در بخش اول متن.
ای کاش بعضیها کمی به این نکات توجه کنند!
بخش دوم هم بسیار عالی بود.
گفت: یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟! گفت: خب، نمی شناختمش دیگر! گفت: گاهی مجله می خوانم اما چیزی از آوینی تا به حال نخوانده بودم!
اشاره فوق العاده ای بود.
ممنونم داداش جان.
به راستی مقصر کیست که این جوان تا به حال صدای دلنشین “شهید آوینی” را و یا حتی نامش را نشنیده بود؟؟؟
گفت: یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟! گفت: خب، نمی شناختمش دیگر! گفت: گاهی مجله می خوانم اما چیزی از آوینی تا به حال نخوانده بودم! گفت: آوینی خواننده بود؟! گفت: یعنی مثل آهنگران بود؟! گفت و گفت و پرسید و پرسید … و من گفتم: همین آوینی جمله ای دارد که: «در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها.» گفت: آوینی بچه حزب اللهی بود؟! گفتم: شدید! گفت: ولی مملکت که دست شماهاست! گفتم: دیر وقت است، با آن بلبرینگ که عوض کردی، چقدر می شود؛ حساب کن برویم ! گفت: از آوینی جمله دیگری بلدی؟ گفتم: «زمان بادی است که می وزد؛ هم هست و هم نیست و آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست.»
اینجا الان اون شکلکی که زار میزنه لازمه شدید………فوق العاده بود. تشکر فراوان.
برای قسمت اول نمیدونم چی بگم!!!!
از سید شهیدان اهل قلم “اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر”
سلام
پا به پای شاگرد مکانیک من هم گریه کردم و تاسف خوردم. واقعا تقصیر کیه؟!
گل گفتی داداش حسین. ممنون.
سلام
حرفهایتان، نوشته هایتان یک طور دیگر شده اند انگار.
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۱۳ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۲۷ نفر
ماشالله….
داداش حسین بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..
و ببخشید فراموش شد…
سلام خدمت سیداحمد بزرگوار. خدا قوت اخوی.
سلام.چه دل پاکی داشت که گریه می کرد. خوشا به حالش.
چرا عکستان اینقدر کوچولو!!!! شده؟
نه ما عادت داریم نه بالاترینی ها نه فرانس۲۴!!!!!!!!!!!
😀
اول: سلام
دوم :شهرداری که یه موقع زندان نداره؟
سوم: بابا اعتماد به نفس یعنی به نظر شما “مدیران محترم نظام با هر سلیقه ای ” نوشته ها را می خوانند که “خوب بخوانند”
چهارم :ببخشید قصدم مزاح بود حالا نمی دانم لبخند به لبتان نشست یا گره افتاد به ابرویتان.
به آن طفلی می مانم که با انگشت ماه را نشانش می دهند در آسمان اما او نوک انگشت را می نگرد.
سلام
امیدوارم مسئولین به خود ایند
یعنی میشود؟
سلام و عرض خسته نباشید خدمت داداش حسین و مبصر.
طرح جدیدتون خیلی زیباست ولی کمی طول می کشد تا عادت کنیم.
این را هم بخوانید و حالش را ببرید
http://www.yjc.ir/portal/NewsDesc.aspx?newsid=2002990
سلام
این شاگرد مکانیک که خوبه.فرزندان ما وضعشان چگونه خواهد بود؟
بسم رب الشهدا
سلام علیکم
برای استاد قدیانی و اهالی قطعه ۲۶ :
“شهادت تنها مزد خوبان است.” سرور قلمم شهید آقامرتضی آوینی
سلام
قبل از هرچیزی به رسم ادب؛قالب جدید مبارک،قالب قبلی هم جالب بود
ماشین شما هم سبب خیر شده ها.
به امید اینکه این اختلاف سلیقه های سیاسی هرچه زودتر ریشه کن بشه در جمهوری اسلامی.
چقدر خوب کردید ردیف ۶۳ شماره ۴۴ رو گذاشتید. همه سایت با مطالبش یه طرف..این قسمت با نوشتش یه طرف.
سلام داداش
۱- از همه غریب تر هم بچه حزب اللهی ها هستند!
…………………………………..
بودجه مترو سال ۸۰، ۱۵ میلیارد برای عمران بود که ۱۱٫۷ محقق شد و ۳ میلیارد هم بودجه عمومی!
امسال شده ۲۵۰ میلیارد که تا یه ماه پیش ۱۶۷٫۸ میلیاردش رو داده بودند!
این اسمش عقده گشایی سیاسی نیست، اسمش سیاسی کاری هم نیست، این یعنی محسن هاشمی که سر هدفمندی هم دوست داشت شورش بشه، داره پاچه میگیره!!!
سلام
بابت
<زمان بادی است که می وزد؛ هم هست و هم نیست و آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست.>
ممنون
وااااااااای…من چقدر شوطم…الان رفتم سایت مرکز اسناد یکی قسمت نظرات زده بود چاپ ۱۵ هم در اومده!…شما هم که زدی چاپ ۱۴…پس مثل اینکه چاپ ۱۳ هم همون موقع در اومده بود که شما نوشتی سید احمد خریدن و…..عجب!!!…تا چه حد؟؟؟…گیجی رو میگم!!
جناب قدیانی از سمفونی مورچه ها خبری نیست؟
هنوز مشخص نشده کی چاپ میشه؟
سفرنامه ی حج هم بود دیگه.
ما همچنان منتظریم.
سحر حانم بزرگوار
برادر سیداحمد کتاب جدید داداش حسین رو به نام “ده نه” پیش خرید کردن که هنوز منتشر نشده.
این کتابی که شما می فرمایید “نه ده” هست. حدود یک ماه اختلافشونه.
یسمه تعالی
برادر گرامی جناب آقای قدیانی
مدیریت محترم وبلاگ مقدس ” قطعه ۲۶″
با اهداء سلام و عرض ادب
احتراما، اینجانب به نمایندگی از طرف تنی چند از اعضای قطعه مقدس ۲۶، با عنایت به مسایل پیش آمده در ایام عاشورا و تاسوعای حسینی و با توجه به این موضوع که روح ما تشنه ادب و آداب عباس بن علی است و ۱۱۰ روز را ثانیه شماری نموده تا عاشورای حسینی فرا رسد که از قلم متصل به نگاه ابالفضلی علمدار که به ادعای صادق آنجناب جوهرش خون مقدس پدر بزرگوار شماست بهره گرفته و سیراب عشق عباس شویم، لیکن به دلیل تنگ نظری ق. محترم .ق این مهم میسر نگردید، خالصانه و مجدانه استدعا دارد این حقیر و سایر دوستان را از معجزه قلمتان بهره مند گردانید و بار دیگر دل های بینوای طفل معصومهای بشریت را که لاجرم از بد حادثه می روند که یاد بگیرند زنگار گرفتن را، مدهوش و دیوانه معرفت حضرت عباس نمایید.
با تشکر
رونوشت:
بایگانی قطعه مقدس ۲۶
مبصر بزرگوار قطعه جناب آقای سید احمد جهت استحضار
دل بینوای همه ما جهت اطلاع و اقدام لازم
جسارت یک عدد کارمند که از صبح تا عصر فقط نامه اداری تایپ می کند را ببخشید.
حاج آقا قدیانی من تمام روزهای سفر مدینه دیوانه وار تعدادی کاغذ a4 در دستم بود از نوشته های شما درباره حضرت عباس و مدام می خواندم به خصوص در بقیع کنار مزار ام البنین. من خواهش می کنم از شما. تاسوعای قطعه را از ما گرفتند، متن عباس را شما از ما دریغ نکنید.
اگر بپرسی دوکوهه کجاست چه جوابی بدهیم؟
بگوبیم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجیها را در خود جای میداد و بعد سکوت کنیم؟
پس کاش نمیپرسدی که دوکوهه کجاست چرا که جواب گفتن به این سوال بدین سادگیها ممکن نیست.
کاش تو خود در دوکوهه زیسته بودی که دیگر نیازی به این سوال نبود. اگر آنچنان بود، شاید تو هم امروز با ما به دوکوهه میآمدی…
شهید آوینی
اِ…بله…راست میگید…ممنون خانم آذرخش…
اینقدر شوکه شدم دیدم به چاپ ۱۴ رسیده که نتیجش این شد…چون پیگیرش بودم ولی کتاب فروشی هایی که رفتم میگن نیاوردیم.
مرسی.
سلام
درود بر قدیانی و قدیانی ها
درود بر راننده همان اتوبوسی که مرا در چهارشنبه ۹ دی به خیابان آورد
و برای این نظر من یک کیک و ساندیس خوردم چوبش هم در چشم هر انکس که نتواند دید
داداش سلام
دلم بدجوری از صدا و سیما خونه
ضرغامی هم که گوشش به این حرفها بدهکار نیست
آخه پس چی شد رسانه ای که قرار بود دانشگاه باشد
پس دانشش کو ؟؟؟..
سلام آقای قدیانی
سلام بر حسین*
سلام
چند روزی بود که نتونستم بیام تو قطعه مقدس. الآن که اومدم میبینم که جامه نو بر تن قطعه پوشانده اید. مبارک باشه. فرصت ندارم متن رو بخونم ولی همین ۱۰ یا ۱۵ خطی که خوندم کلی ذاغ دلم رو تازه کرد. این مشکلی که مطرح کردید رو ما هر روز با گوشت و پوستمون حس میکنیم. وای از اتوبوسش بگیم که یه درده. از متروش بگیم که یه درده. از هر چیش بگیم دردمون بیشتر میشه پس بهتره کلا از هیچ چیزش نگیم. نزدیک اذانه دعا میکنیم برای هدایت همه مون بالاخص مسئولین گرامی که با این کارهاشون هر روز بیش از پیش به فکر مردم نسبت به نظام اسلامی ضربه میزنند.
به امید ظهور.
سلام داداش حسین خدا قوت
اینکه میگن اگه روزی دشمنان این سرزمین علط زیادی بکنند جوانای این سرزمین تو دهنشون میزنند همینه همین نسل سوم که تشنه شنیدن یک تلنگری مثل صدای آوینی هستند
ومن الله توفیق
سلام بر حسین جان
از مطلب زیبای شما خیلی متاثر شدم
مثل همیشه آفتاب مهتاب ما به قلم شما مزین شد.
ممنون از شما
سلام،
لطفا feed تمام قسمتها رو هم در یک لینک قرار دهید
به راستی که “سید شهیدان اهل قلم” فقط لایق اوست.
” مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لا غیر،صحرای کربلا به وسعت همه ی تاریخ است.ای دل چه می کنی میمانی یا می روی؟ ” سیدشهیدان اهل قلم
شادی روح پرفتوح شهیدان و سید شهیدان و سیدشهیدان اهل قلم صلوات
واقعاً «دود اختلاف مسئولین در چشم شاگرد مکانیک» تیتر زیبایی بود
با سلام خدمت داش حسین خودم
آقا تا الان نیت نداشتم نظری بدم اما میدم و میگم که بدونن بزرگان مملکت که برای هر یک از زمان هایی که این جوانان و اعضای این جامعه وقتشون هدر بره باید پاسخگو باشند.کم کم داره عشق به شهید و شهادت از دلها میره و کسی و خودمون هیچ کاری نمیکنیم.خداییش چند بار به خودمون اومدیم و به خودمون گفتیم که ما برای این انقلاب چه کار کردیم؟…………….زبان تند منو ببخشید ولی هیچ یک از ما برای خدا نه قدمی بر میداریم و نه خدمتی میکنیم.توی زندگی ما فقط پول حرف اول را میزنه.و شاید هستند کسانی که از دنیا بریده اند ولی راهنمای ما نیستند
موفق باشید
یا حق
سلام به همه ستاره ها از جمله داداش حسین
قالب جدید وبلاگ خیلی جالب است فکر نمی کردم بتوانیم با طرح جدید به این زودی کنار بیاییم.
راستش ما هم که قبلاً صدای شهید آوینی را شنیده بودیم هیچ وقت توجهی به حرف دل ایشان نداشتیم. خوشبختانه از وقتی با قطعه مقدس ۲۶ آشنا شدیم با خیلی از عزیزان از جمله ایشان آشنا شدیم و همه اینها را مدیون داداش حسین بسیجیها هستیم.
سلام عرض شد
بی نظیر بود
“بی نظیر بوتو” نه ها , بی نظیر بود
دود اختلاف مسئولین در چشم شاگرد مکانیک
۲۰
۲۰
عالی
امروز روز اول صفر است.صدقه فراموش نشود علی الخصوص برای سلامتی امام زمان (عج) و نائبش حضرت ماه.
گفت: ولی مملکت که دست شماهاست!
گفتم: دیر وقت است، با آن بلبرینگ که عوض کردی، چقدر می شود؛ حساب کن برویم!
خوش گفتی
یا علی مددی…
این آقای شهردار نافرم خیز برداشته واسه ریاست جمهوری بعدی… با کلی سایت و وبلاگ و نشریه و روزنامه، و نه فقط توی تهران، که موجش گاهی وقتها به شمال و جنوب و شرق و غرب کشورم میرسه!
به شدت نیاز داریم به بصیرت… برسونید تو رو خدا!!
قد و قامت قلمت را عشق است قدیانی.ناز شصتت …………………………………
و صدای تیلیک تیلیک صفحه کلیدت صریر و جیغ قلم از نی در آمده نه از جنس نبودن و نیستی که از مسیحای نوای آوینی و تنهاییهای شبانه اش در نوشتن حکایت فتح هاست.
به اعتیاد چند ماهه سری به گلزار قطع از دنیا و وصل به قطعه ی بهشت ۲۶ زدم. به این قطعه ماه سرک می کشد و ماه هر جا درآید آنجا ماه می شود ،ماه ماه…بهشت می شود آنجا…گاهی به شور می آمدم و گاهی شعور فضولی می کرد که خامی می کند یا به اوجی رسیده که گاهی خودش نیست خرده بر عاشق نادرست و از این حرفها…
تا امروز و دیروز و با خود می گفتم نکند دیگر آن متنهای دلسوزانه و حرفهای ناب و سوز گدازهای ولایی رخت بندد از قطع متصل به قطعه ی بهشت ما ……۲۶
سلاااااااااااااااااااااااااااااام به همه ستاره ها.داداشی خدا قوت.مثل همیشه عالی.برای تعجیل در فرج و سلامتی حضرت ماه صلوات.
گفت وگوی تلفنی رئیس جمهور با بانوی گلستانی
به دنبال پیگیری نامه های دور سوم سفر رئیس جمهور به استان گلستان، دکتر احمدی نژاد شخصا طی تماس تلفنی با یکی از خانواده های گلستانی گفت وگو کرد.
براساس اعلام پایگاه اطلاع رسانی استانداری گلستان، «سیده عفت حسینی» ۳۴ ساله متاهل از روستای تراجیق شهر گالیکش در سفر سوم نامه ای با عنوان «درد دل بابا» به رئیس جمهور ارسال کرد و آرزوی پدرش مرحوم «سیدطاهر حسینی» را که ۶ ماه پیش فوت کرده بود برای ایشان بیان نمود.
وی در این نامه خطاب به رئیس جمهور نوشت: می خواستم آرزوی بابایم که مشکلات زیادی را در زندگی اش سپری کرد و الان در بین ما نیست به شما بگویم. وی آرزوی سفر به مکه مکرمه را داشت.
این بانوی گلستانی در پاسخ به سوال رئیس جمهور که هر مشکلی دارید به من بگویید گفت: من مشکل و آرزویی ندارم و هم این که صدای رئیس جمهور را شنیدم که برایم باور کردنی نیست، کفایت می کند.
براساس این گزارش، به دلیل این که وی شماره تلفن خود را در نامه ذکر نکرده بود و شماره تلفن منزل پدرش را نوشته بود رئیس جمهور ابتدا قبل از صحبت با دختر مرحوم حسینی، با مادر و برادر کوچکش گفت وگو کرد و گفت: هر تقاضایی دارید به من بگویید.
«بتول قزلسفلو» همسر مرحوم حسینی که بسیار هیجان زده شده بود گفت: صحبت کردن با رئیس جمهور برایم یک رویا بود.
وی با داشتن ۳ دختر و ۴ پسر، پس از احوالپرسی مشکلات اقتصادی و مالی از جمله نداشتن خانه مسکونی مناسب، قطع مستمری از کمیته امداد، معافیت سربازی پسر کوچکش با توجه به نداشتن سرپرست خانوار و بیکاری فرزندانش را برای رئیس جمهور بازگو کرد. رئیس جمهور در این تماس تلفنی هم قول مساعد داد که به مشکلات تک تک آنان شخصا از طریق استاندار گلستان رسیدگی شود.
استاندار گلستان پس از اطلاع از این موضوع این خانواده را به حضور پذیرفت و مشکلاتشان را از نزدیک شنید و دستور فوری برای پیگیری و رفع آنان داد.
بسم رب حسین….
بخش آوینی نوشته ات بی نظیر بود
واقعا که قطعه ی ۲۶ را خدا آزاد – ببخشید- ……………..
موفق باشید. یاعلی
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای
با این که خیلی اهل شعر و شاعری نیستم امروز صبح این شعر رو سرودم که به نظرم بد نشد:
****************************************************************
چو وقت فتنه و پیکار گردید
شرایط بهر ما دشوار گردید
بسیجی ها به جنگ نرم رفتند
و بعضی ها به لانه گرم خفتند
نه دی آمد و فتنه چو خوابید
دوباره صحبت آن مرد جاوید
همان مرد اورکت پوش سپاه
که بود از مخلصان حضرت ماه
چنان با روح و جان ما عجین شد
که کل عشق در چشمم همین شد
“که در کشور همه باشند آزاد
به جز اهل دلی سرمست و دلشاد”
سلام حسین اقا
در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها.
چیزی دیگر برای گفتن باقی نمی گذارد
به نام خدا
با تشکر از صدا و سیمایی که همیشه روایت فتح را بعد از انتهای شب پخش می کرد. با تشکر از صدا و سیمایی که همیشه برنامه های دفاع مقدسی اش مال ناوقت آباد است….
شش سالم بود که خبر شهادتش را شنیدم. خانه خاله ام بودیم و تلویزیون ناگهان گفت…
از شش سالگی ام فقط غم آن لحظه را به یاد دارم…
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟!
سلام
سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق میدانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟
سلام
من از طریق کتاب نه ده با شما و قلم شما آشنا شدم.مطالبی که منتشر شده بود حرف دل من و خیلی از مثل ماها که پدراشون تو یکی از این قطعه ها تو تهران یا شهرستانها هستند،بود.
حرف امروز هم زیبا بود. اختلاف در هر جایی منشأ خطره. خصوصا که بین خودی ها باشه. اما واقعا انتظار دارید دستگاههایی مثل ارشاد و صدا و سیما با این ضوابط دست و پا گیر دولتی کار فرهنگی کنند؟؟ نافی فعالیتهای فرهنگی شهرداری نشید. تلاش کنید جهت رفع اختلاف.
راستی تا یادم نرفته بگم که من در شهرداری خودمون(در یکی از شهرستانها) یه کار فرهنگی کردم و تعداد زیادی کتاب نه ده خریدم و به دیگران هدیه کردم!!!!
هر که بامش بیش برفش بیشتر.خدا پشت و پناهتون
حسین جان متن هایت را به صورت پارگراف پاراگراف بنویس تا چشم خواننده خسته نشود یعنی هر چند وقت یک بار دکمه اینتر رو بزن بیان خط پایین تر ، دیگه خودت تو کار روزنامه ای باید این چیزا رو بهتر بدونی
با تشکر
با عرض ادب و احترام سلام
آن پسر خداخواسته بود او نسبت به شهداحساس شود.
البته رهبرعزیز گفته بودننداین صدا این نوشته هاآسمانی است.
مگرکه نبایدامام حسین (ع) وامامان دیگررابااین کارهای فرهنگی اشناکرد.
ایاداستان کسانی راشنیده ایدکه ره صدساله رایک شبه رفتند.
پس این روزنامه هاوکارهای فرهنگی خوب است بایدزیادهم بشود
ولی اینکه جاده هاوچاله چوله هادرست شود وسیله نقلیه زیادبشوداین هم درست شایدبشود
باکارفرهنگی درروزنامه و….گفت ونوشت
انشاا…همه مسئولین به فکرباشند.
همه مسئول باشند
همه به فکرباشند
جنگ نرم
جنگ نرم
شبیخون فرهنگی
سلام. بابا تغییر و تحول! مبارکه. بعد اینکه درسته صدا و سیما کم کاری می کند اما نه اینقدر که این جوان بیان می کند. این جا تقصیر خود آدم هاست. کسی که ایران زندگی می کند باید هوش و حواسش سر جایش باشد.
هی روزگار! یادم هست هر شب بعد اخبار ساعت نه شب می داد.
سلام
🙁
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فىِ النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَالِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فىِ الْأَرْضِ کَذَالِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ (سوره رعد/۱۷)
خداوند از آسمان آبى نازل کرد و از هر دره و رودخانه به اندازه هر یک سیلابى جریان یافت، و سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد، بعضى چیزها که براى ساختن زیور یا ابزار در آتش مىگدازند نیز کفى مانند آن دارد، خدا حق و باطل را چنین مثل مىزند، و اما کف به کنار افتاده نابود مىشود، ولى چیزى که به مردم سود مىدهد در زمین مىماند، خدا مثلها را چنین مىزند.
*********************************
باطل همیشه نمود ظاهری و سر و صداش زیاده!
مثل بعضی ها که فقط زبونشون درازه و شلوغ کاریهاشون زیاده، ولی حزب اللهی ها اغلب، صبر و سکوت رو ترجیح می دن.
در جواب “منتظر”:
لطفا متن آقای قدیانی را با دقت بخوانید. نوشته اند: ای دریغ که بعضاً به جای کار خدماتی، کار فرهنگی می کنیم و به اسم کار فرهنگی، کار سیاسی می کنیم و به اسم این آخری، «سیاسی کاری» می کنیم . . .
*********************************
اگر با شبیخون فرهنگی واقعا مبارزه می کردند که خیلی خوب بود. درد اینجاست که به اسم کار فرهنگی، هزارتا کار دیگه من جمله کار سیاسی می کنند.
راستی یه سوال: فکر می کنید اگه کل صدا و سیما جمع شود و بودجه اش صرف بقیه امور شود، چند درصد مردم شاکی می شوند و یا به کجای مملکت آسیب می رسد؟!
سلام
آه
سلام
همان طور که میدونید شهرداری یه سازمان مستقل و خود کفاست . علی الخصوص در تهران که اعانه ی دولت به شهردای معنا نداره و مدیریت مالی و تامین بودجه به عهده خود شهرداری است !!! مگر جاهایی که دولت به صلاحدید خوش و توافق با شورا به این نتیجه برسن .
من باب وظایف شهرداری هم بحث زیاده … البته که مهمترینش خدمات رفاهی و حمل و نقل است … شهرداری ما هم که بخاهد کار فرهنگی کند پشت شیشه های اتوبوسها “مینویسد” که : تذکر لسانی وظیفه همگانی !
چقدرجای تامل وتدبرداره این متن……
یعنی تقصیرمن است که تابه حال این شهیدرانمیشناختم؟…راستی عجب تیترجالبی هم دارددوداختلاف مسئولین درچشم شاگردمکانیک………….
قطعه قطعه مهره
سلام ب همه . نه خسته همه .
الهی الهی الهی ب حق سید و سالار شهیدان تمام جوانان عالم رو با معنا و مفهوم شهادت و شهدا آشنا کن. آمین آمین آمین
کاش سی دی یا نوار رو برای شگرد مکانیک جا می ذاشتین…
ممنون ک هستین (:
آوینی چون فقط برای خدا کار کرد و فقط برای خدا، لذا هر ازگاهی مث عصای موسی معجزه میکنه اثارش
بابای ماست خامنه ای
خیلی عجیب که تایید نکردید نظر قبلی بنده رو !!!!!
نظرات حضرات آیات مشکینی،فاضل لنکرانی،جوادی آملی، یزدی و مؤمن در خصوص اجتهاد مطلق مقام معظم رهبری در سال ۱۳۶۹ + نظر شیخ یوسف صانعی
http://salehat.ir/
بخوانید
http://antisemitism.blogfa.com/post-7.aspx
هو
باعرض سلام
سخنی دارم که شاید زیاد بامطلب حضرتعالی مطابقت نداشته باشد ولی خالی ازلطف نیست که آن را در اینجا بیان نمایم.
من اهل ایلام هستم شهری که جنگ درآن شروع شد وجنگ درآن پایان یافت شهر فکه وبازی دراز که حنابعالی نیک ازآن یاد میکنید شهری که حتا قبل از انقلاب ارادت خالصانه ی خود را به اسلام و انقلاب داشته ومردم آن سیلی به گوش بنی صدر زدند.اما امروز شرمساریم،شرمسار ازرهبرمان ورهبر دوستان و ولایت مداران بدان سبب که نماینده ای از این خطه ی خونین رنگ به مجلس فرستاده ایم که خود فتنه گری است که سنگ فتنه گران را به سینه می زند ،او کسی است که با تزویر ودروغ به صندلی مجلس رسید او خود برای رسیدن به این منصب فتنه ای برانگیخت که به ریخته شدن خون چند کودک دبستانی منتهی شد .هنوز صدای وعده های که می داد در گوش مردم مانده وچشمان نیز در حسرت دیدن عمل به آنان .اما امروز می بینیم که زبان او تنها برای حمایت از فتنه گران می چرخد البته جای تعجب نیست چون چیزی از آن ها کم ندارد
لیکن ان روز قلبمان شکست که شنیدیم به دیدار موسوی (لعنت ا… علیه) رفته است.حال نیز که زبان به حمد وثنای خاتمی وامثالهم باز کرده است وبه دیدار آنان می شتابد .او سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس جمهوری اسلامی است اما افسوس که بویی از اسلام نبرده است.حال مگر کسی خود اورا قبول دارد که او از خاتمی دعوت به شرکت در انتخابات می کند؟؟ من و امثال من از این فتنه گروحامی فتنه برائت می جوییم.
سلام داداشی اول تبریک به خاطر این قطعه ، قطعه کردن قطعه . دوم بخاطر سبک نوشتارت که داره به کشتن می ده مارا . سوم به خاطر … یادم رفت ولش کن . خودت خوبی ؟
سلام حاجی
باگزارشی تکان دهنده از جزئیات فعالیت مافیای ثروت و قدرت ……….در خدمتیم…
منتظر نظرات سازندتون هستم..
سلام علیکم و رحمت الله
عجب پست متفاوتی بود.حال کردیم.
یا علی
سلام داداش حسین.
قالب جدید مبارک.
اینم یه طرح برای قطعه ۲۶ امیدوارم خوشت بیاد.
http://www.mypictures.ir/images/e6alhehifg4v913u297.jpg
داداش حسین گاهی یه ندایی یه سری به وب منم بزن خوشحال میشم
سلام به همه ستاره ها از جمله داداش حسین
سلام به همه شهیدان
امشب در خبرها وقتی با خانم استاد شهید شهریاری صحبت می شد خیلی منقلب شدم احساس می کنم صحبت های این خانم دکتر مشت محکمی بود بر دهان دشمنان ایران اسلامی و عزیزمان.این که این خانم اینقدر قشنگ از شهادت یاد می کرد خون شهیدش به پای انقلاب و کشور اسلامی مان را باعث افتخار خود می دانست انشاء الله خدا ما را با این عزیزان محشور کند.
داداش کاش با توجه به چهلم استاد شهریاری و سالگرد شهادت دکتر علی محمدی یک متنی هم در خصوص شهادت این عزیزان در قطعه می گذاشتید.
خدا یار و یاور همه ستاره ها و سربازان امام زمان (عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
واقعا گریه می کرد؟؟ خاک بر سر من که انقدر پوستم کلفت شده!!
هفتاد سال عبادت کردید،خدا قبول کند، یک بار هم وصیت نامه ی شهدا را بخوانید!
حضرت امام خمینی (ره)
من به توصیه ی امام عمل کرده ام؛
اغلب وصیت نامه های شهدا که به دستم رسید را خوانده ام.
ما واقعاً از این وصیت نامه ها درس می گیریم…
حضرت امام خامنه ای روحی فداه
هر شب جمعه وصیت نامه و خلاصه ای از زندگی نامه ی یک شهید را در ماه غریبستان بخوانید.
سلام خدمت فرمانده قدیانی و مبصر قطعه ای از بهشت
چیزی شبیه این ماجرا چند سال پیش برای من اتفاق افتاد یکی از دوستام که شبیه همین شاگرد مکانیک بود رو با کلی تعریف از سفرجنوب که: همش گریه که نیست خندش از گریه ش بیشتره قول دادیم بش غذاهای خوب بدن و کلی بمون خوش میگذره،بالاخره برداشتیم بردیمش جنوب الان یادم افتاد اولین غذای گرمی که تو یکی از پادگانها خوردیم نصف بیشتر برنجاش زنده بود. از طلائیه که اومدیم بیرون گفت دیگه نزدیک بود گریه کنم ولی از تو تهران عهد کردم گریه نکنم پناه بر خدا این دیگه چه عهدیه چه مقاومتی می کرد بعضیا اینطورین دیگه عاشق الکی خوش بودنن حالا اینو میخوام بگم تو شلمچه صدای شهید آوینی پخش می شد به من گفت این آقاهه چقد صداش قشنگه اون روز تا شب این شده بود سوژه خنده ما اصلا تو مخیله ما نمی گنجید که ۴-۲۳ سال از عمرت بگذره شهید آوینی رو نشناسی مهترین دلیلش هم این بود که اون موقع تمام دوستام هم فکرم بودن ایشون هم، هم تیپم بود ولی هم فکر نه هم عقیده نه. کم کم دیدم میشه مومن ظاهری بود یا علائم ظاهری دین رو داشت ولی دل از خیلی از اصول رها، بی قید و گاهی معاند باشه
خدایا ما رو یک لحظه هم به حال خودمون رها نکن
یا علی
داداش حسین بسیجیها حرفت درست قلمت استوار یادش بخیر روزایی برای اذناب فتنه هم مینوشتی یا حتی اونایی که اشتباهی راهو گم کرده بودن …… داداش دیگه از اون متنا نمینویسی ؟عمارگری کن …..راستی داداش برای منتظری تاحالا متن نوشتی ؟……………
اللهم عجل لولیک الفرج…..
سلام داداش حسین
واقعا موضوع شاگرد مکانیک واقعی بود یا داستان بود؟
اگه واقعی بود باید به نمایندگی از تمام بچه بسیجی ها، از تمام مردم ایران، رسما عذر خواهی کنیم! آخه نمیشه که فقط بزنیم تو سر منافق! یه جاهایی هم باید بزنیم تو سر بی بصیرت و بی عرضه … خدا ما رو حلال کنه. کاش بشه کاری کنیم از این به بعد …
مطلب عالی و قشنگ و تاثیرگذار بود
واقعا کی مقصره؟؟
یه سوال بی ربط
این آیتم عضویت جدیه
یا سرکاریه
من دو سه باری امتحان کردم ، گفت برو ایمیلتو چک کن رمزشو فرستادم
ولیکن رفتم هیچ رمزی فرستاده نشده بود
فکر کنم فرستاد منو دنبال نخود سیاه
اینکه اسم بعضی ها – نه اون بعضی ها
همین برو بچ اینجا رو می گم قرمز رنگ و با کلیک روشون وبشون باز می شه
چه طوری این طوری اند ؟
قبلا کمال تشکر را از پاسخ به سوال بنده حقیر دارد.
می دانم سرت شلوغ است و حوصله این سوال و جواب ها را نداری
ولی من یکسال است که کنجکاو این مسئله ام
جناب “ماورا”
مشکل ثبت نام انشالله حل می شود.
در مورد آنهائی هم که رنگ اسمشان قرمز! است باید عرض کنم این دوستان آدرس وب شان را هم هنگام گذاشتن کامنت در بخش مربوطه می نویسند و بدین سان رنگ اسمشان قرمز میشود! و وقتی روی اسمشان کلیک میکنید وارد وبلاگشان میشوید!!!!!
سلام.
مشکلی که ماورا گفت تقریبا برای من هم وجود دارد.
بعد از رفع فیلترینگ پسوردم را گم کردم. هرچه آدرس ایمل را میگذارم چیزی برایم ارسال نمیشود
تشکر از جواب سریعتان
امتحان می شود
۱ ۲ …
بله ممنون جواب داد
چقدر زیبا بود
من شناختم نسبت به این شهید عزیز یک درجه از شاگرد مکانیک بالاتره
اولین بار با مقالات ایشان و فلسفه ی لطیفشان و ادبیات شیرینشان
در یالثارات آشنا شدم
و از آن موقع مثل این شاگرد مکانیک
کنجکاو شناخت بیشتر از او
خدا خواست عاشورای امسال را برای اولین بار به فکه بروم
خاک مقتلشان نیز همچون کلماتشان لطیف و خاص و حیرت آور است
نماز ظهرعاشورا را رو به مقتل ایشان که به مکه می رسید به جا آوردیم
جای همگی تان خالی بود
علت این عدم شناخت ها
به خاطر سرگرم شدن به دجاله هاست
هیچکس جزء خودمان مقصر نیستیم
خصوصی
لطفا کلمه خودشان را اصلاح بفرمایید(زور مدیران محترم شهری به نحوه دخل و خرج خوشان )
سلام. عرضی نیست جز تذکری اندک من باب نگارش های محاوره ای که بنده نیز دیشب لختی از آن را در کلام خویش به کار بردم. لذا از همین جایگاه به خودم و دیگران نهیب می زنم که حواسمان به روح ادبیاتی جناب قدیانی باشد که مبادا سوهان محاوره ای نوشت هایمان روح ایشان را آزرده گرداند.
تذکر: اگر این نوشته حذف گردد مهندسی شده است و من تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد و به خیابان ها قطعه ی ۲۶ هجوم می آورم!
السلام علی الحسین
نه خسته سید احمد
راستش ما هم هنوز شهدا رو نشناختیم
یا علی مددی
سلام به سید احمد و داداش حسین بچه بسیجی ها
من این متن رو اول در سایت روزنامه ی کیهان خوندم و اول
که تیترشو خوندم متوجه منظور نویسنده نشدم
چون تیتر این بود :”دود اختلاف مسئولین در چشم سالگرد مکانیک”.
تعجبم از این بود که سالگرد مکانیک از کی برگزار میشده که ما نمیدونستیم؟
وقتی دیدم متن رو داداش حسین نوشته یه سری به قطعه زدم و
دیدم که بله اشتباه تایپی از روزنامه بوده و اون سالگرد نبوده و شاگرد بوده
“خیلی متن تأمل برانگیزی بود داداش،مارو هم به فکر واداشتی”
خدا حفظت کنه برادر
¸کاوه، اتفاقا پدر دارد! ɾ
بسمه تعالی
نگویید کاش کاوه پدر داشت تا از او دفاع می کرد!
کاوه، اتفاقاً پدر دارد! و کاوه چون پدر دارد دشمنی خوار و در به در دارد! کاوه، اتفاقاً پدر دارد! و کاوه چون پدر دارد، جریمه اش ۱۰ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس دارد!، آری چون پدر دارد.
کاوه، اتفاقاً پدر دارد! کاوه چون پدر دارد، تن به شلاق دارد و سر به لندن هرگز! کاوه چون پدر دارد، دست در بیت المال ندارد، با دزد بزرگ عناد دارد، دست در دست خائنین ندارد، حکایت “”ندزد و نترس دارد!””” کاوه چون پدر دارد! کاوه اگر پدر نداشت قطعا تا به حال سر به لندن داشت! کاوه آنقدر جنم دارد! که نه چشم امید به یاری پدر بلکه داعیه ی یاری پدر دارد! و کاوه چون پدر دارد، جریمه اش ۱۰ ضربه شلاق و ۶ ماه حبس دارد!
آری …! و چون پدر دارد!
http://lashkar61.parsiblog.com/
سلام داداش حسین و سید احمد عزیز
میدونم که شما همه این سایت رو خوردید و کاملا باهاش آشنا هستید، ولی دوست داشتم بچه هایی که میان اینجا و وقت گشتن دنبال نواهای آوینی رو ندارن، بتونن راحت و در یک جا منتخبی از صدای این شهید دوست داشتنی و زنده رو بشنوند.
اگه صلاح بود این لیک را عمومی کنید تا بازدیدکنندگان قطعه ازش استفاده کنند.
راستی، سایت فوق مطالب جالبتری هم داره، توش رو بگردید :
http://www.aviny.com/multimedia/aviny/index_01.aspx
سلام علیکم خداقوت
به ماهم سربزنید
سلام
شادی روح شهید آوینی و پدر حسین قدیانی و سایر شهداء صلوات.
“الهی و ربی من لی غیرک”
سلام
خوشحالم که تو کوچه پس کوچه ها گشتم و یه وبی رو پیدا کردم که همه ی حرفهاش حرفهای دل خودم بود.
متاسفم برای دیدگاه خودم.
قلمتون پایدار و استوار.
داشتن بصیرت کار سختیه که شما این کار رو پشت سر گذاشتین.
“دست مولا یارت”
عالی بود…
وبلاگ شهید علم الهدی با عنوان”ما هم شدیم معاند!” به روز شد.
موفق باشید.
[وبلاگ شهید علم الهدی]
سلام علیکم حاج حسین
شبا با نه دهت حال می کنم!!!وقت کردی یه سرم به ما بزن.پشیمون نمیشی
خدا قوت
یا علی
سلام علیکم حاج حسین
خدا قوت
با نه دهت حال کردم
وقت کردی به ما هم سر بزن
پشیمون نمیشی
یا علی
و باز هم غروب شد نیامدی
دل نوشت یک مهره اضافه را بخوانید
http://pessblog.blogfa.com/
خدا نگهت بداره حسین جان
خدا قوت حاج حسین
دست نوشته های آوینی معجزه میکند در افکار آدم
***
چترباز به روز است
http://www.chatrbaz.ir
یا علی
عجب متنی بود داداش
این آخرش دیگه کشت مارو
عالی بود آقا…
اشک مان را در آورد.. (خدا قوت)
من شاکیم!!!! شاکی!!!
خدا قوت.ان شاالله قلمتون پر بار تر بشه.
ی کاش مرد بودی واین حرفهای مفت را زمانی که احمدی ن شهردار بود میزدی .همون وقت که او و همکارانش برادی دزدی رای مردم وعام فریبی بی حساب وکتاب پول بیتالمال را حیفومیل مکردند آقای امارررررررررررر
زیبابود
قلمتون استوار.
موفق وپیروز باشید
در پناه حق.
یاعلی