به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!
***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!
***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
منبع: http://antifitna.parsiblog.com/
قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:
۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)
***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
سلام بر حسین*
گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟
جاااااااااااااااااااانم
عالیییییییییییییییییی
جاااااااااااااااااااانم…..
لبیک یا خامنه ای لبیک یاحسین است
جان ما فدای خاک قدم های تو!
ایها الاقمر!
ارواحنا لک الفدا !
“گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟ ”
وای خدا چه می کند این یک جمله با دل سرشار از غرور عاشقان مولای مطهر
با سلام
با یه پست جدید به روزم یه چیزه جالب برا دانلود دارم اگه دوست داشتید تشریف بیارین نظرتون رو هم راجع به دانلوده بذارید باتشکر
ببخشید!صحیح:القمر بود!
“گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟ ”
بی شک جاری شدن بی اختیار این اشک های پاک و بی ریای برخواسته از دل
بسم الله
بیچاره آنانی که محرومند از این همه عشق.
دم شما گرم با این نی ساندیستان که خیلی معروف شده ها …
۹/۱۰/۸۹
اولین سالگرد یوم الله نه دی
اگر به دنبال راهی برای زنده کردن دوباره حس و حال ۹/۱۰/۸۸ در خودتان هستید بسم الله:
چهارشنبه / اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه/ پلاک اتوبوس / ایران ۱۱ نبود/ نه از آن قدیمیها بود/ نه از این لیزریها / پلاک اتوبوس «AK-S022-91H» بود/ و پلاک پدرم در جبهه«BB-C068028H» / من با همین اتوبوس / رفتم راهی سرزمین نور شدم و / بوسه زدم بر خاک کرخه نور/ امسال عید / باز هم با همین اتوبوس میخواهم بروم جنوب/ من هنوز هم سوار هوندا ۱۲۵ پدرم میشوم / پدرم روی همین موتور/ موتور ضدانقلاب را در همین خیابانهای تهران پایین آورد/ ۲۰۰ کلاهک هستهای اسرائیل/ حریف هوندا ۱۲۵ پدر من نشدهاند!/ پدر من/ روی همین موتور/ به شهادت رسید ولی/ اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود/ و خرمشهر «المحمره»/ زیر لاستیک هوندا ۱۲۵ پدر من/ هنوز هم دارد استخوانهای آمریکا خرد میشود/ امروز هم فتنهگران / از صدای هوندا ۱۲۵ «بابااکبر»/ بیشتر از هیبت ماشینهای ضدشورش نیروی انتظامی میترسند.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ ضدگلوله نبود/ لاستیکش عاج نداشت/ تاج و تخت نداشت / شیشههایش دودی نبود/ دندهاش خوب جا نمیرفت/ فرمانش هیدرولیک نبود/ سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت/ BMW نبود که سقف متحرک داشته باشد/ رانندهاش کت و شلواری نبود/ پیراهن مشکیاش وصله داشت/ کاپشنش را از «تاناکورا» خریده بود/ که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود/ برلوسکنی کت شلوار میپوشد / آنجلا مارکل کت دامن/ سارکوزی یک وقتهایی لخت میگردد/ و من به کوری چشم «Frence 24» / اعتراف میکنم/ و افتخار میکنم که حکومت به ما ساندیس داد/ و من چون روزه بودم / «نی» اش را نگه داشتم/ تا در روضه علیاصغر / در آن بدمم/ بشنو از نی / من نیام را/ درون ساندیس نکردم/ فرو کردم در چشم رئیسجمهور آمریکا / و انتقام حرمله را گرفتم/ ساندیس من آب سیب بود/ دادم به رباب تا طفل۶ماههاش را سیراب کند/ به کوری چشم ضدانقلاب/ رئیسجمهور آمریکا با ما نیست/ او با ما نیست/ با سران فتنه است/ با آن بیسواد/ که مردم گفتند عامل دست موساد/ خانم کلینتون! ساندیسهای جمهوری اسلامی الکل ندارد/ که ۱۰۰ دلار آب بخورد/ از شیر مادر حلالتر است/ ۱۵۰ تومان است که مش رجب/ ۱۰ تایش را میفروشد هزار تومان/ سران فتنه/ کوکاکولا میخورند که گازش/ اشکآور است/ و اشک کودکان فلسطینی را درمیآورد/ نتانیاهو با سران فتنه است/ فتحی شقاقی شهید با ما/ علی عبدالله صالح با سران فتنه است/ حسن نصرالله با ماست/ چشم اسرائیل کور/ حکومت به ما تیتاپ هم داد/ من روزهام را با همین تیتاپ باز کردم/ خاک بر سر شما/ که به جای گوشت «بزغاله گوساله»/ گوشت خوک را میخورید/ دانشمندان میگویند/ گوشت خوک، آدم را خرف میکند/ بنازم انقلاب اسلامی را/ که با ساندیس و تیتاپ و هوندا ۱۲۵ و اتوبوس/ دهنکجی کرده به تمام دنیای غرب/ آمریکا حریف ساندیس ما نمیشود/ برادر کوچک من/ ساندیس خود را که خورد/ آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس نتانیاهو/ و مردک ۲ متری عقب رفت/ من یک ساندیس جمهوری اسلامی را/ با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمیکنم/ من حتی اگر/ به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور»/ شرف دارد که به عشق بی بی سی سر از لندن درآورم/ ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست/ آب زمزم است/ آب زمزم ما/ ساندیسهای جمهوری اسلامیاند/ نه چشمهای که اختیارش دست سعودیهای شیعهکش است.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ تلویزیون نداشت/ نوار آهنگران گذاشته بود/ و من در خیابان انقلاب/ دیدم دختران وطنم/ وقتی پرچم انگلیس را آتش زدند/ دودش رفت در چشم آقازاده معروف/ من دختر بنلادن را در سفارت عربستان ندیدم/ ولی در چهارراه استانبول/ دیدم آقازادهای را که فقیر نبود اما/ کاسه گدایی دراز کرده بود/ جلوی در سفارت روباه پیر/ من ادعا نمیکنم رهبرم «سید خراسانی» است اما/ در دجال بودن شما شک ندارم/ و البته که ظهور نزدیک است/ و امروز صبح/ یکی به من SMS داد که سران فتنه دررفتهاند/ رفتهاند شمال/ ویلای «احسانالله خان»!/ با ماشین ضدگلوله که ترمزش ”ای بی اس” دارد و/ همه چراغ قرمزها را رد میکند!/ به میرزاکوچکخان زنگ زدم/ که حواست به وطنفروشها باشد/ میرزا گفت/ دکتر حشمت/ نبض شیخ را گرفته/ چهارشنبهای، مردم را که دیده/ تبش بالا رفته/ آن یکی هم/ ساندیس بدنش کم شده! / به میرزا گفتم/ این بار مواظب سرت باش/ اینها در سر سودای وطنفروشی دارند/ وطنفروش/ خوانندهای است که حنجرهاش را پنجرهای کرده به سوی غرب/ عالیجناب چهچه! «دود عود»ات بوی زغال سوخته میدهد/ برای این ملت/ قوم طالوت/ حضرت داوود باید نغمه بخواند/ هان ای ابراهیم! / تبر بردار/ دیکتاتورهای مخملین / از دموکراسی بت ساختهاند/ علامت کوچکتر، بزرگتر سرشان نمیشود/ معلم کلاس اول من/ یاد داده بود که ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است و / آرای باطله از رای شیخ! / معلم دینی من میگفت/ ۱۳ عدد نحسی نیست/ نحس / کسانی هستند که به اسم خط امام / رای مردم را دزدیدند/ نحس کسی است که / آشوبگر عاشورا را/ هوادار خود میداند / سال بعد اول ژانویه، دهم محرم است/ محرم که بیاید حتی/ عید ارمنیها هم عزا میشود / آن وقت هواداران آقای نخستوزیر / سوت میزنند در عاشورا/ و به افتخار شمر/ که سر امام را برید/ کف مرتب میزنند/ ای عیسی!/ بابانوئل سرش را در برف کرده و / «مروه شربینی» را نمیبیند/ امسال مجله تایم/ بابانوئل را کرد مرد سال/ و نوبل را دادند به بابانوئل/ حیف که عمر سعد/ هزار و چهارصد سال / زود به دنیا آمد و الا «یونیسف»، یک تقدیری هم از او کرده بود / اینجا هم، کسانی بودند که عکسش را/ ۶ ستونی کار کنند/ ستون دین من/ نماز یزید نیست/ آقازاده معاویه مست بود و / «انالله و اناالیه راجعون» را نوشت «انا الله و اناعلیه الراجعون»(!)/ ستون دین من/ آن نمازی است که سیدالشهدا خواند/ در ظهر عاشورا/ و بهازای هر کلمه نماز/ یک تیر خورد/ و الا ابنملجم هم زیاد نماز میخواند/ اما قبلهاش ولایت نبود/ قطام بود/ در نماز ابیعبدالله/ خم ابروی یار در یاد آمد و / در نماز ابنملجم/ رژلب دختر اغیار!
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ رانندهاش کمربند نبسته بود/ جریمه شد ۲۰ هزار تومان/ ۱۳ هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود/ «وینستون» میکشید/ ریهاش آسیب میبیند ولی در عوض/ محصول آمریکایی را آتش میزند/ چرا کسی آنهایی را که «بهمن» میکشند، جریمه نمیکند؟!/ مگر«۲۲ بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟/ من کاری با قوه قضائیه ندارم/ دلم برای محافظان سران فتنه میسوزد/ که به جای حفاظت از انقلاب/ مجبورند مراقب جان شیخ بیسواد باشند/ سربسته بگویم/ این سختترین کار دنیاست/ شیعه علی بودن و محافظت از عثمان/ تا که این پیرهن/ دوباره شر نشود.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ به رانندهاش مرخصی داده بودند/ به من هم مرخصی دادند/ امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد/ هان ای دشمن!/ از این پس قصه/ همین است/ ساندیس نظاممان را میخوریم/ از مرخصیاش استفاده میکنیم/ سوار اتوبوس میشویم/ و در خیابان/ علیه شما شعار میدهیم و / در برابرتان تمام قد میایستیم/ ما همهمان حکومتی هستیم/ من مستأجر نیستم/ خانهام «بیترهبری» است/ بیت رهبری/ خانه فقط «سیدعلی» نیست/ کاشانه ما هم هست/ ناشیانه حرف نزنید/ ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار میکنیم/ تا وقتی حاکم، «علی» است/ راهپیماییهای ما/ همه حکومتی است.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ رانندهاش میگفت/ ۲۲ بهمن/ نوشابه و ساندویچ هم میدهند/ ما/ ۲۲ بهمن هم میآییم/ برای چنین ملتی/ که جانش بر کف است/ جان باید داد/ جمهوری اسلامی به مردمش میرسد/ حرفی هست؟!/ ما با رهبرمان/ آنقدر «نداریم» که/ هر وقت اراده کنیم/ چفیهاش را میگیریم/ حرفی هست؟!/ آنقدر دوستش داریم که/ با یک اشارهاش/ نشانی خیابان انقلاب را میگیریم و میآییم/ ساندیس هم میخوریم/ حرفی هست؟! /سران غرب/ به فکر مردمان خود باشند/ که اول سال نو/ از سرما یخ نزنند/ ما اینجا/ رابطهمان با رهبرمان گرم گرم است/ خاک بر سرت سارکوزی/ به ما چه که مردم فرانسه/ میخواهند/ سر به تن تو نباشد؟!/ نظام ما با ساندیس و نی و تیتاب و هوندا ۱۲۵/ همه حیثیت «همه ابرقدرتهای دیگر+۱+۵» را به بازی گرفته/ ما تا ساندیس داریم بمب هستهای میخواهیم چه کار؟/ حالا دیدی که ما چرا/ انرژی هستهای را/ برای مصارف صلحآمیز میخواهیم؟!/ شما هر وقت/ نی ساندیس نظام ما را حریف شدید/ آن زمان حرفی نیست/ ما هم میرویم سراغ نیزه.
راستی!/ یادم رفت بگویم/ برای این دلنوشت که تقدیمش میکنم به مولایم خامنهای،/ ۲ تا ساندیس گرفتم/ یک تیتاب/ حرفی هست؟!
گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟
وای خدا..وای خدا.. واقعا..
گیرم بی بی سی برایت دست بزند، این لذتش بیشتر است یا وقتی که با پیراهن مشکی برای حسین سینه می زنی؟ کدام صدای دنج از ضرب سنج زیباتر است؟ بکوب ای عشق که سینه من “طبل المیتن” محرم است. ای نی، می شنوم؛ برایم روضه بخوان و بگو از گلوی بریده.
احسنت به شما که اینقدر زیبا مینویسید.
احسنت.
گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛
این لذتش بیشتر است یا …
وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
یادم رفت بگم:
بنــــــــــــــــــــــــــــــازم قـــــــــــــــــــــــــــدرت این ســـــــــــــــــــــــاندیس را
… هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟ …
… بکوب ای عشق که سینه من “طبل المیتن” محرم است. ای نی، می شنوم؛ برایم روضه بخوان و بگو از گلوی بریده …
ماشالله به این قلم
جهت شادی روح بابا اکبر صلواتی محمدی پسند عنایت بفرمایید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ساعت ۱:۰۰ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۴۶ نفر.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
علمدار کربلا پشت و پناهت داداش جانم…
هان ای دشمن!/ از این پس قصه/ همین است/ ساندیس نظاممان را میخوریم/ از مرخصیاش استفاده میکنیم/ سوار اتوبوس میشویم
++
زیبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عید آمد و عید آمد عید ۹ دی آمد………..نی ها همه پابرجا کان وقت سعید آمد!
گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟
گیرم بی بی سی برایت دست بزند، این لذتش بیشتر است یا وقتی که با پیراهن مشکی برای حسین سینه می زنی؟
سلام
امشب برای اولین بار صحبت کردن و تصویر شریعتمداری رو در برنامه دیروز امروز فردا دیدم. خیلی ماهه….خیلی انسانه…واقعا لذت بردم از حرف زدنش. همینه که شاگرد هم میشه یکی مثل شما…انشاالله که جفت بزرگوار سلامت باشید و سالهای سال روشنگری کنید و دفاع از ولایت فقیه.
نهم دی مبارک
شعری که در همان ایام تنظیم شد
خاشاک های سبز
کوچکترید از آنکه مرا زیر و رو کنید
حتی اگر هر آنچه که دارید رو کنید
کوچکترید ازآن که بدانید من کی ام
از کوهها نام مرا پرس وجو کنید
خاشاکهای سبز مخالف ! منم درخت
باید که ریشه های مرا جستجو کنید
من ریشه در شقایق پرخون ، نشانده ام
گلهای سرخ باغ مرا خوب ، بو کنید
خاشاکهای سبز مخالف ! منم درخت
باید که ریشه های مرا جستجو کنید
خاشاکهای سبز ! من ایستاده ام
این سینه ام که خنجرتان را فرو کنید
برمن مباد ؛ تیغ شما زخمی ام کند
باید به خواب ، مرگ مرا آرزو کنید
کامران رسول زاده
به کمک کبک سیاسی
http://kabkesiasy.blogfa.com/
این طرح رو به عشق حاج حسین زدم
یا علی
http://up.iranblog.com/images/kn5pan4j7nfdqd79tgsn.jpg
هان ای دشمن!/ از این پس قصه/ همین است/ ساندیس نظاممان را میخوریم/ از مرخصیاش استفاده میکنیم/ سوار اتوبوس میشویم/ و در خیابان/ علیه شما شعار میدهیم و / در برابرتان تمام قد میایستیم/ ما همهمان حکومتی هستیم/ من مستأجر نیستم/ خانهام «بیترهبری» است/ بیت رهبری/ خانه فقط «سیدعلی» نیست/ کاشانه ما هم هست/ ناشیانه حرف نزنید/ ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار میکنیم/ تا وقتی حاکم، «علی» است/ راهپیماییهای ما/ همه حکومتی است.
ممنون ممنون ممنون
هزاران بار ممنونم که این متن را گذاشتید.
هیچ وقت تکراری نمیشود این متن.
عالی و پر خاطره و هیجان انگیز و…..
تو همین پست در قالب نظر این دل نوشت شما را گذاشته بودم که بنا به مصلحتی تایید نشد
چقدر خوب که این دل نوشت را قرار دادید
ساعت یک و ربع بامداد
۴۴ نفر آنلاین
ماشاالله حزب الله
در اینکه در تک تک کلمات این نوشته خون بابا اکبر جاری است هیچ شکی نیست….
حسین قدیانی: هیچ شکی نیست به مولا.
آقا اجازه! بهترین جایزه های دنیا رو گرفتید.
چند دقیقهای است غروری شیرین وجودم را فراگرفته است …
این حس زیبا نه تنها دلم را روشن کرده که تمام ابعاد وجودم را تشنه پرواز کرده است …
و این حس را به آدمی نمیچشاند مگر غرور ورود به روز بصیرت، به نه دی …
آمدهام بگویم افتخار میکنم که نسل نه دیام و جدم انقلاب ۵۷ …
سالروز ولادت همه بجه بسیجی های تخس را به شما و همه بزرگ شدگان قطعه ۲۶ تبریک می گویم.
سخنرانی شدید مولا امروز خیلی عجیب بود.
از یک طرف حجت را برای قوه بی قوه تمام کرد و از طرفی سخنانش شدید بوی ظهور می داد.
کلا به شما که عرض می کنم شدید اللحن مخلصیم!
داداش برو ببین نوشته های وبلاگت تا کجاها میره و از کجاها سر در میاره:
http://be-omide-fardahaye-khoshhaltar.com/?p=18070
توی یکی از پست های ایام فیلترینگ در وبلاگم متنی نوشته بودم. نمی دانم خواندید یا نه.
اما بازگو کردنش خالی از لطف نیست:
“یادم نمی رود اولین متنی که از حسین قدیانی خواندم “چهارشنبه اتوبوسی که ما را برد راهپیمایی” بود. خواندم و لذت بردم.
آن را پرینت گرفتم و به خانواده ام نشان دادم. پدرم چندین بار گفت احسنت. احسنت. احسنت.
و بعد پرسید این نوشته مال کیست؟ با اینکه داداش حسین بسیجی ها را تا آن موقع نمی شناختم با افتخار گفتم “حسین قدیانی. فرزند شهید.”
پدرم ماشاالله گفت و از من خواست چند پرینت دیگر هم بگیرم تا آن ها را در محل کارش پخش کند.”
واقعا ماشاالله دارید داداش حسین
آنتی بالاترین
با ویژه نامه نه دی
بروزاست
یا علی
حسین (ع) با دل ها چه کرد؟ محرم بود و یک روز غیر تعطیل و آن همه جمعیت !
چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه …
یادش اساسی بخیر …
یوم الله نه دی مبارک …
تلاشهایتان پرثمر
یاعلی
http://up.iranblog.com/images/kn5pan4j7nfdqd79tgsn.jpg
به عشق قطعه
سلام بر همه
بابا ورژنو ببرید بالا
یه رانی یه چیزی
ساندیس خوبه اما حالا یه رانی بدن چی میشه؟ها؟ها؟ها؟
تازه ما که به کمش هم راضی هستیم ،۲ نفر یه دونه،چطوره؟
شوخی نمودیم،محیط عوض بشود!
ما به این راضی هستیم که خدا توفیق بده بیاییم،حالا ساندیس هم ندادن،ندادن.
ولی خداییش ساندیسو باید بدن دیگه؟!!!!
یاعلی،فدای سید علی
فدایــــــــــــــــــــی داری.
نه دی دنیای مرده را زنده کرد
عاشورای ۸۸،واقعه عاشورای ۶۱ هجری را برای مردم زنده کرد و چه زیبا خداوند دست یزید ویزیدیان را در عاشورایی دیگر به مردمی که حسرت بودن در عاشورای حسین (ع) را می خوردند نشان داد.
شاید تا بحال بارها و بارها با کاروان خیال به هزارو چهارصد سال قبل سفرکرده و خودمان را جایگزین مردان وزنان کوفی به تصویر کشانده باشیم. به کرات ازخود پرسیده ایم که اگر مولود کوچه های بهت انگیز کوفی بودیم در مقابل علی (ع)بودیم یا پشت به پشت علی. اگر در روز غدیر افتخار بیعت با علی (ع)را داشتیم بر سر بیعتمان می ماندیم یا درب خانه اش را به آتش می کشاندیم و جهانی را از وجود محسنش محروم می ساختیم . گاهی سری به قافله خوارج می زدیم و در پیچ و خمهای سوالات ، ابهامات وتوجیهات بی ریشه واساسشان خود را سرگردان و حیران می یافتیم . اگر یکی از آنها بودیم؟! یا نه ،اگر آنزمان بودیم و ناظر ظاهر عابد وپینه های پیشانیهایشان بودیم ، می توانستیم چهره نفاق و عبادات انحرافیشان را تشخیص دهیم یا قرآن ناطق را مجبور می کردیم در مقابل قرآن سر نیزه ها تسلیم شود و برای رهایی از جهنم خیالی و رسیدن به بهشت ساختگی مطیع آنها می شدیم و به جای خدا آنها را می پرستیدیم.
نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.
نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بی بصیرتی در ماجرای سقیفه پاک کرد.
نه دی، درد کوته بینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.
نه دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت ۲۵ ساله جلوگیری کرد.
نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب رفته را به جوی بازگرداند.
نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.
نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.
نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و … داشت.
نه دی، نه دی زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.
نه دی، در ایران بود ولی پایه های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.
نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می کرد.
نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.
نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزت خواهی»
نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.
نه دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است.
نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا.
نه دی، ثمره ی خون شهید آیت ها، مطهری ها، بهشتی ها، باکری ها، همت ها و … بود.
نه دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخ ساز بود.
نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه گران توسط امت بود.
نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.
نه دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران.
نه دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت.
هرچه خواستم بگویم که نه دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می توانم که بگویم نه دی، نه دی بود و بس.
دقیقا….عمرا حرفی باشد.
نه دی ، لبیکی بود به “این عمار”ِ هل من ناصر گونه ی مولا که البته این بار ولی خدا تنها نماند و به جای ۷۲ یار ، ۷۲ میلیون یار داشت.
آخر ، مردم ایران اهل کوفه نیستند که ؛ اهل بصیرتند و ندا غریبانه “این عمار” مولا را جوابی دادند چنان مقتدرانه که کمر عمیق ترین فتنه پس از انقلاب را شکست.
۸ ماه جنگی که حتی از ۸ سال دفاع مقدس هم عمیق تر و برنامه ریزی شده تر بود….
اگر سربازان دشمن در جنگ ۸ ساله آموزش دیده رمادیه بودند و بصره ، سربازان این فتنه ی ۸ ماهه آموزش دیده ی فِیس بوک بودند و در توئیتر سازماندهی شده بودند و از یوتیوب حمله می کردند…
و جنگ ، جنگ اراده ها بود….
و اما خروش عاشورایی ملت چنان بلائی به سر همان سربازان سایبری دشمن آورد که روشن کردن کامپیوتر هم از یادشان رفت!
بدبخت ها بعد از ۹ دی چنان در سوراخ هایشان چپیده اند که نشان شان را فقط می توانی در پشت صحنه ی “قهوه تلخ” ببینی.
و نهم دی ماه پارسال اگرکمر فتنه شکست ، ۹ دی امسال خواهد کشت این فتنه را.
رهبرا!
این گردبادهای به غیرت درآمده
تسلیم رهبرند که طوفان نمی کنند
ای رهبرا به پای دفاع از حریمتان
مردم دریغ ازسر و جان نمی کنند…..
گفت: در سالگرد حماسه ۹ دی ماه ۸۸ بار دیگر گروه های ضد انقلاب حامی فتنه به جان هم افتاده اند.
گفتم: حیوونکی ها داغ دلشان تازه شده.
گفت: سایت بالاترین خطاب به سران فتنه نوشته است؛ چرا خودتان و ما را گول می زنید، روز ۹ دی ۸۸ واقعا ده ها میلیون ایرانی به صحنه آمده بودند.
گفتم: سایت «فیس بوک» هم که از سوی وزارت خارجه آمریکا به حمایت از فتنه گران اختصاص یافته بود، با ناامیدی نوشته است، تنها چیزی که برایمان باقی مانده شعار الله اکبر روی پشت بام ها و شرکت در نماز جمعه هاشمی بود که همه آنها هم به حساب جمهوری اسلامی نوشته شد.
گفت: ولی سایت وابسته به منوشه امیر در دفاع از سران فتنه نوشته است؛ اگر خوب دقت می کردید متوجه می شدید که مخالفان رژیم ایران هم صدای بلندی داشته اند!
گفتم: یارو یک نوار خالی گذاشته بود و زارزار گریه می کرد. پرسیدند واسه چی گریه می کنی؟ گفت؛ خواننده اش خیلی سوزناک می خونه! گفتند؛ ولی این نوار که خالیه و یارو گفت؛ آخه خواننده اش لال بوده! گفتند پس چرا ما هیچ سوز و گدازی احساس نمی کنیم؟ و یارو گفت؛ اگه جای من بودید متوجه می شدید که کجاتون باید بسوزه!
لال (گفت و شنود)
گفت: در سالگرد حماسه ۹ دی ماه ۸۸ بار دیگر گروه های ضد انقلاب حامی فتنه به جان هم افتاده اند.
گفتم: حیوونکی ها داغ دلشان تازه شده.
گفت: سایت بالاترین خطاب به سران فتنه نوشته است؛ چرا خودتان و ما را گول می زنید، روز ۹ دی ۸۸ واقعا ده ها میلیون ایرانی به صحنه آمده بودند.
گفتم: سایت «فیس بوک» هم که از سوی وزارت خارجه آمریکا به حمایت از فتنه گران اختصاص یافته بود، با ناامیدی نوشته است، تنها چیزی که برایمان باقی مانده شعار الله اکبر روی پشت بام ها و شرکت در نماز جمعه هاشمی بود که همه آنها هم به حساب جمهوری اسلامی نوشته شد.
گفت: ولی سایت وابسته به منوشه امیر در دفاع از سران فتنه نوشته است؛ اگر خوب دقت می کردید متوجه می شدید که مخالفان رژیم ایران هم صدای بلندی داشته اند!
گفتم: یارو یک نوار خالی گذاشته بود و زارزار گریه می کرد. پرسیدند واسه چی گریه می کنی؟ گفت؛ خواننده اش خیلی سوزناک می خونه! گفتند؛ ولی این نوار که خالیه و یارو گفت؛ آخه خواننده اش لال بوده! گفتند پس چرا ما هیچ سوز و گدازی احساس نمی کنیم؟ و یارو گفت؛ اگه جای من بودید متوجه می شدید که کجاتون باید بسوزه!
بچه همه تون اهل بخیه هستید نمیخوام گیر بیخودی بدم ولی یه نکته کنکوری:
چون ماه محرم هست بگید: لعنت بر یزید(جدید و قدیم), نه دی گرامی باد. چون ایام تبریک نیست. میگیرید که چی میگم. فدای همه تون
یه پیام “بی زرگانی” نصفه شی برم؟
ساعت ۲:۵ نیمه شب
تعداد افراد آنلاین: ۳۰ نفر.
ماشالله…
تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
داداش حسین بی همتای بسیجیها
فـــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…
حسین قدیانی: یادت هست اولین باری که پیام رفتی کی بود؟! قطعه دارد به اولین سالگرد خود نزدیک می شود. با سختی بزرگش نکردم؛ با سختی بزرگم کرد!
سر برنامه”دیروز امروز فردا” رو بریدند !
به صورت نرم !
اسمش هست اما خودش نیست!
صورتش هست سیرتش نیست!دهن مردم رو هم بستند!
ولی حاجی شریعت مداری امشب فضا رو خیلی عوض کرد! ترکاند این فضای یخی را!
خدا حفظشان کند !ماشاالله لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم!
چقدر شکسته شده اند !خدا حفظشان کند!
چه قدر جالب تقریبا ۲ ساعت از بامداد ۹ دی سپری شده است و در این ۲ ساعت ۱۲۰۰ بازدید از قطعه انجام گرفته است.افراد آنلاین ۲۶ نفر
اولین پیام یادم نیست کی بود ولی قدیمی ترین مخاطبت در این فضا خودم هستم،
و تا همیشه با افتخار نوکرت خواهم بود….
بینهایت دوستت دارم داداش حسینم.
ناقه ی جمل پی شد
صفین,دگرطی شد
گوییدخوارج را
نهروان,۹دی شد
با عرض سلام خدمت سید احمد عزیز!
موفق باشی و سربلند که یکی از ارکان قطعه هستی خدا حفظت کنه
شب یوم الله خیلی التماس دعا دارم حسین جون. به حق زهرای مرضیه برای حاجت دلم دعا کنید…….حاجت یه خانواده شهیده.
اللهم احفظ مولاناخامنه ای
حسین قدیانی: یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام. آخ که چقدر “عباس” باب الحوائج است… تاسوعا وبلاگ قطعه ۲۶ فیلتر بود و نشد روضه علمدار بخوانم. گناه کبیره ای که گردن حضرات است و آن دنیا پاسخ همین را هم باید به ام البنین بدهند. چه برنامه ها داشتم برای تاسوعا برای عباس… الان حاج منصور داره می گه؛ آی پهلو شکسته ها… دل جا مانده سوزان است اینجا. رها نمی کنم برخی یقه ها را. جواب خدای شهدا را باید بدهند آنانی که توهین کردند به وصیت نامه شهدا. هنوز دلم خون است. درد سختی سینه ام را فشار می دهد که جز شهادت تسلا ندارد.
ای فیض عظیم و بی کران خامنه ای
ای بر سر ما چو سایه بان خامنه ای
تدبیر و شجاعت از لبت می بارد
ای خار به چشم دشمنان خامنه ای
ای قلم از قدرتی غالب بگو
از علی بن ابی طالب بگو
از علی مرد سیاست مرد دین
از علی تنها ترین مرد زمین
بیعت ما دوستان عین ولاست
زاده ی زهرا علی روح خداست
عده ای از همرهان جاهل شدند
در حمایت از علی کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سرهایتان
پس چه شد ایمان و باورهایتان
پشت بر مولا زهرا کرده اید
هیچ و شرم از این شهیدان کرده اید
حرفی از اعماق ایمان می زنم
با لب و حلق شهیدان میزنم
سامری ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دین انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببین
رونق کار خوارج را ببین
دین فروشان قلعه در باور زدند
یک به یک پشت قلم اردو زدند
با اساس دین تسامح می کنند
پای ارزش ها تساهل می کنند
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمتر از مطرب نبود
تا که گردد فتنه و آشوب کم
جبهه ای ها باز باهم هم قسم
نائب مهدی ولی داریم و بس
شیعیان سید علی داریم و بس
تبریک میگم باز شدن مجدد وبنوشتتون رو.
عجب فیلتری بود که با فیلترشکن هم باز نمیشد!
ولی جنجالی که راه افتاد بر سر این فیلتر شدن به نظرم اصلاً خوب نبود.
اگر واقعاً همونطور که نوشته بودین قانون جمهوری اسلامی براتون حجته و میپذیرین، پس این همه جنجال و رسانهای شدن این قضیه چرا؟!
من مستأجر نیستم؛ خانهام «بیترهبری» است. بیت رهبری خانه فقط «سیدعلی» نیست. کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید. ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار میکنیم. تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیماییهای ما همه حکومتی است.
گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟
اگر بگویم” ۹ ” دی “راه “پیمایی نبود و ” ماه “پیمایی بود،لرزه بر اندام کدام قــانون انداخته ام ؟! ۹دی ” ماه ” پیمایی بود، که به عشق ِ ” حضرت ماه ” ، ما آمده بودیم ؛ کمی تا قسمتی هم به طمع ساندیس … آری !! چشم اسرائیل کور !حکومت به ما تی تاپ هم داد … !! عجب روزی بود یوم الله ۹ دی هشتاد و اشک !!
———————————————————————-
ساعت ۳:۳۰
بازدید امروز: ۱۳۷۹
بازدید دیروز: ۵۷۵۹
افراد آنلاین: ۹
ما رو که تحویل نمی گیرین … ولی خوشمان آمد !
لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است!
سلام
از سر شب دسترسی به اینترنت نداشتم ما شا ء الله چند تا متن تازه گذاشتید
در اولی نوشتید سر درد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درد را وقتی که می گویی آن هم این درد را ، آن هم در آستانه نه دی
دل آدم را می لرزانی امانت بابا اکبر
پیامبر گفت : مراقب فاطمه ام باشید و با فاطمه آن کردند که………….نمی دانم جواب پدرش را چه خواهند داد
در روز های فیلترینگ عکس سر مجروحت را که دیدم اوین چیزی که به ذهنم رسید این بود که جواب خون پدرش را چه خواهند داد……..دستشان بشکند آن هایی که فرزندان سقیفه اند
این از این
و اما بعد…. متاسفانه چند روزی دسترسی به اینترنت ندارم و در شرایط غیر معمولی هستم که ناگهان پیش آمده.. چند جایی از جمله وبلاگم برای شهدای فتن نوشتم ولی دلم آرام نبود لذا بخشی از متن بالا را همراه با لینگ گذاشتم که ادای دینی کرده باشم
شرمنده قبلش باید اجازه می گرفتم ولی خب حالا آمده ام که ماهی را از آب بگیرم
برای پست طرماح هم دوست دارم بگویم : حر با بقیه یک فرق اساسی داشت: مودب بود.. به مادر حسنین (ع) ادب داشت.. به یادگار پیامبر ادب کرد.. تا ادب کرد مهرش به دل امام حسین (ع) نشست و مگر می شود مهر کسی به دل امام زمانش بنشیند و سعادتمند نشود
آری حر ادب کرد به امانت پیامبر
کاری که نکردد برخی ها با امانت شهدا
و نکردند برخی ها با خون پدرانشان
بسم الله الرحمن الرحیم
« والصبر علی ما یقولون »
خدمت برادر بزرگوارمان حاج حسین قدیانی
داداش حسین سلام ، ناراحت نباش ؛ از وقتی که ما هم اون نامۀ شما به دستگاه قضا ، به آن قوۀ بی قوه ، را در وبلاگ خود منتشر کردیم وبلاگ ما رو هم فیلتر کردند و به تازگی از فیلترینگ خارج شده ؛ اصولا ً در جمهوری اسلامی مذهبی ها و حزب اللهی ها را بیشتر مورد سرزنش و طعنه قرار می دهند و اصولاً برخوردهای قاطع با آنها صورت می گیرد . ما نیز همچون دیگر دوستان در یک اقدامی این حرکت آنها را محکوم کردیم ولی چه کنیم که صدایمان به جایی نمی رسد . ان شاء الله خداوند به شما توفیق روزافزون عنایت کند .
لطفاً ما رو هم دعا کنید . شورای تحریریه صدف سبز آبی http://www.sadafesabzeabe.blogfa.com
سلام بر داداش حسین امروزدیگه روز ماست ساندیس نظام و عشقه که نیشو بزنیم تو چشم آمریکا و اسرائیل و کورشون کنیم
راستی امروز مهدیه تهران هم فراموش نشه
ا نوشتن خاطره پارسال ۹ دی یاد ۹ دی را زنده نگه می داریم
به روزم
سلام
مثل همیشه زیباست…بالاخره منم عزمم رو جزم کردم به طور فعال بیام توو فضای مجازی گووشه ای از فعالیتهای واقعیم رو انجام بدم…خدا قوتت بده برادر
سر بزنید خوشحال میشیم :
“امسال نیز همه در صحنه خواهیم بوود ، صحنه ای که مطالبه ی آن فقط و فقط یک چیز است …
عاملان فکری و اجرایی این فتنه به جزای خود برسند (سران جلوی پرده ، سران درپرده ، سران پشت پرده)…ما به برخورد با سران جلوی پرده رضایت نمی دهیم که بی حرمتی به فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) و به درد آوردن دل بانووی دو عالم در قد و اندازه یک و دو نفر نبوود ، هرچند شیطان عرووسک گردان این نمایش یزیدی بوود اما ما تا محاکمه ی کسانی که شیطان دروونشان را در این فتنه پرورش دادند خامووش نخواهیم شد
سران در پرده که گه گاه پرده را کنار می زدند و چراغ سبزشان را نشان می داند و مخاطبانشان در جای جای کشور بلوا به پا می کردند را بشارت می دهیم به افتادن پرده در رووزگاری نه چندان دوور که باید پاسخ شیطنتهای خودخواهانه که اثری از مصلحت نظام در آنها نبوود را بدهند و به حکم قوه ی عادل قضائیه! تن دهند .
و خطاب آخر به مسئوولین محترم در برخورد با سران پشت پرده !
اگر شما پشت این پرده را از سران فتنه خالی نکنید ما سربازان امام خامنه ای(رووحی فداه) بار دیگر ایران اسلامی را از لانه ی جاسووسی پاک کرده و متصدیان جاسووسیشان را به سزای اعمال شیطانی خود می رسانیم … “
با عرض سلام خدمت داداش حاجی و دیگر یاران
از ته قلب آرزوی توفیق برای شما و مخصوصا” آن عزیزی که این مناجات دلربا را گذاشته میکنم.
به امید ادامه دادن این حرکت فرهنگی زیبا
به نام خدا
داداش مایی قدیانی. به خدا داداش مایی.
سلام به حاج حسین قدیانی و تمام ستاره های حضرت ماه
زیارت همگی قبول .
عید یوم الله ۹ دی بر تمامی شما عزیزان مبارک
برادر جان ! توی این روز عید دیگه از دل خون و سختی درد سینه نگید . بذارید حلاوت وشیرینی زیارت حضرت ماه و این عید بزرگ به دل بچه ها بشینه .
انشاءالله که شهادت در راه ولایت در رکاب آقا صاحب العصر و الزمان (عج) نصیب شما بشه .
التماس دعا
سالها فکر می کردم خدا چقدر جوانمرد های سالهای ۴۲ و ۵۶- ۵۷ و ۸ سال دفاع مقدس را دوست داشت … شرایطی برایشون بوجو د آورد که نشان دهند این سینه ها و زنجیرها که برای سالار شهیدان می زدند . اشک هایی که پای روضه های حضرت رقیه (س) ، علی اصغر (ع) ، علی اکبر (ع) ، عباس بن علی (ع) همو که نافذ بصیرت بود و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) می ریختند. از سر عادت نیست که پاش بیافته به هل من ناصر ینصرنی ابا عبدالله از میان تاریخ پاسخ می دهند و یکباره دیگه شیعه را شرمنده سه سال کربلا نمی کنند که نداند وقتی فغان می کند و باباش را می خواد شیعه نداند چه خاکی سرش کند .
همیشه از بابام می پرسدم ۱۷ شهریور کجا بودی …. روز اومدن امام کجابودی … کربلا ۵ چه می کردی …. فتح المبین کجا بودی ….. و از این دست سئوالها و بابامم می گفت فلان کار رو کردیم فلان جور بودیم خوشحال می شدم و البته رشک و غبطه شایدم حسودی که چرا من نبودم که چنان کنم یا چنین کنم ….
امروز ۹ دی است خوشحالم دیگه نه رشکی و نه غبطه چون هر کی به من بگوید ۸ سال برای اسلام جنگیدم …. من انقلاب کردم …
من رشک نمی بریم که من نبودم که چنان کنم یا چنین کنم … سینه صاف می کنم می پرسم ۹ دی کجا بودی روزی که من ، هم انقلاب کردم و هم جنگیدم با کفار ، با ناکثین ، با قاسطین ، با مارقین و هم با منافقین پای رکاب خمینی کبیر .
فکر کنم تو فیلم شب دهمه ۲ تا جمله داره من هیچ وقت یادم نمی ره: {قریب به مزمون}
۱- همه تو زندگیشون یه ۱۰ محرم دارن که انتخاب زندیگشون را انجام می دن….
۲- از یک رزمنده می پرسه : چرا شما می جنگید مگه :چون نمی دونستم اگر اینجا نبودم چند سال دیگه که بچه ام بپرسه زمان جنگ کجا بودی ؟ چی باید بهش بگم …
حالا من جزء نسلی هستم که افتخار می کنم که اگر چند سال دیگه بچه ام بپرسه ۹ دی کجا بودی؟ ….
سلام.واقعا زیبا نوشتید چیزی جز این نمیتونم بگم…
حس می کنم ساندیس خونم خیلی پایین آمده . منتظر ۲۲ بهمن هستم. دم شما هم گرم آقای قدیانی عالی مینویسید . بسی لذت بردیم
باسمه تعالی
فصل پاسخگویی خواص
بدون مقدمه مطلبی را مورد اشاره قرار می دهم که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است.
در سالروز نهم دی ماه هستیم و این روز یادآور اشک شوق بچه بسیجی ها و هر کسی که در دل عشق به ولایت و مهر وطن دارد می باشد. شور و شوقی که بعد از ۸ماه غم و غصه جانسوز و اینجاست که معنا پیدا می کند انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و حرب ما در این هشت ما نهفتن بغض در سینه و حضور در صحنه بود. اما این بعض چه بود که در سینه پنهان کردیم آیا خشم و غضب ما مربوط بود به یک مشت اراجیفی که از سوی انسانهای زبون و بی مایه و بریده از حقایق بود و یا از بوغ و کرنای استکبار جهانی؟ آیا واقعا امثال موسوی و کروبی اصلا در این جایگاه هستند که قلب یک امت مسلمان و سرتا پا شور وشعور را بلرزانند؟ پس چه بود این درد و چه هست این غصه و غم که نتوانستیم بیان کنیم.
حاشیه نروم بپردازم به اصل حرف و آن این است که: درد ما از اینجا بود که هر روز از انتخاب وآشوب گذشت و چشم و گوش ما به رسانه ها و صدا وسیما و تریبونهای عمومی بود که بشنویم آنچه در دل داریم از زبان خواص و حامیان ولایت. یک روز, دو روز, یکماه , دوماه, هر چه گذشت خبری نشد و پاسخی نشنیدیم به این عمار مولا. آخر ما که عمار نبودیم و ادعایی نداشتیم و عمری را با انتساب به ولایت به سر نبرده بودیم ما که سر سفره ولایت ننشسته بودیم و هر روز صدایمان گوش فلک را پر نکرده بود از حب به ولی زمان و رهروی راه امام. هر چند همه ما جیره خوار خوان عنایات ولایت عظمای معصوم و در مسیر آن بهره بردار از حضور و وجود این نائب بر حق خمینی کبیر هستیم. خلاصه هشت ما با سکوت و صبرمان که منتظر حرکت علمداران لشکر ولایت فقیه بودیم. آخر خود ایشان این علم را آنهم با تلاش و سعی مضاعف به دوش گرفته بودند و ما عوام چشم در راه بودیم . اما باز هم خبری نشد گفتیم شاید منتظر امر مولایند. ولی آنچه از مولا می شنیدیم چیز دیگری بود….
و شد آنچه که باید می شد. و باز هم بسیجیان مکتب خمینی و پابه رکابان لشکر حسینی به میدان آمدند.
و اما آنچه که لازم دیدم بیان کنم:
آیا وقت آن نرسیده که بیایم این سئوال را به صورت جدی و در قامت یک مطالبه عمومی مطرح کنیم که کجا بودند این آقایان؟ چه می کردند ؟
و چرا سنگر دیده بانی و این علم آسمانی را بر زمین نهادند؟
واقعا آیا نباید پاسخگو باشند. نه اینکه پاسخگو نشدند که بعد از ۹ دی همین ها باز سعی کردند خودشان را در چهره قافله سالار مطرح کنند. و شدند مترجمان کلام حقیقت از زبان ولایت. وا عجبا از این دنیا و اهلش و از این جهل و از این بی بصیرتی ها. و اکنون هم مشاهده می نماییم که بیشترین بیان کلمه بصیرت از زبان همین افراد است. بصیرت, بصیرت,…
پس این وسط بی بصیرت کیست؟
آیا منظور رهبر عزیر ما از این بیان فقط امثال موسوی و کروبی هستند؟
یا اصلا اینها دیگر قابلیت نصیحت و تذکر را دارند؟
پس منظور کیست؟
همه دنبال ترجمه و مصداق یابی این بیان هستند؟ و ظاهرا هیچ کسی در این مقام نیست که کمی فکر کند آیا من هم می توانم مورد خطاب باشم؟
بگذریم سخن زیاد است. و اگر باز هم نتوانیم سرنخها و عوامل اصلی این فتنه را خوب ریشه یابی کنیم امکان مبتلا شدن به این بلایا کم نیست. و در یک کلمه دشمن مقابل ما بسیار ضعیف تر از آن است که بتواند ما را زمین گیر کند و از آنچه که باید بهراسیم از خودمان است که چه زیبا فرموده امام معصوم: دشمن ترین دشمنان تو نفست است و این نفس در جامعه و احد اسلامی نیز هست. که اگر از شرش خلاص نشویم به زمین خواهیم افتاد. باید تعارفات را کنار بگذاریم هر چه برما آمد از سوی مدعیان پیروی ولایت و مترجمان کلام حضرت ایشان.
(که البته کسانی هم بودن و اگر اینان نبودند که الان در این مرحله نبودیم)
شروع کنیم به مطالبه از اهل سکوت و کسانی که خیلی دیر به میدان آمدند و کم هم نبودند اینان و الان هم در وسط میدان هستند و تحلیلگران جریان فتنه…
سلام علیکم
یوم الله نه دی رو تبریک میگم…
چه روزهایی بود که گذشت در سال هشتاد و اشک!!!!!!
التماس دعا
شهادت نصیبتان…
فکر میکنم مرهم درد همه ی شیعیان که شنیدند قصه ی پهلوی شکسته و دست بسته و صورت نیلی و جگر پاره پاره و خواهر بی چاره و خورشید بر نیزه … را جز شهادت چیزی نباشد…پمخصوصا برای ستاره هایی که ماهشان آه میکشد این درد صبری فزون میطلبد…
من صبرش را ندارم خدایا
دعایمان کنید
شهادت کنار شش گوشه نصیبتان…
سلام حاجی
اکه راهنمایی کنید ممنون میشم…!!!
نه دی روز حرکت از خود تا خدا:
یک سال از حماسه ی ۹ دی گذشت، نه دیی که مهر سرخی بود بر تاریخ انقلاب اسلامی و خدا کند که سال بعد هم مهر سرخی باشد بر تاریخ «جمهوری اسلامی» و نه «اسلامی» و حداقل اسلامی. شاید اگر به کالبد نه دی بنگریم درخشش پیوند قلوب مردم را با حضرت ماه مشاهده کنیم و اگر قلوب را در پیوند با ماه بیابیم درجه ای به حضرت خورشید (عج) نزدیک شده ایم و از ستاره بودن درآمده ایم و هنگامی که از ستاره بودن درآییم تنها محو خورشید می شویم و آنوقت کمی شبیه آلیین می شویم، و این نشان می دهد که ملت ایران از کثرت گذشته است و در مسیر وحدت است. مسیر وحدت را هم بصیرت طالب است و حداقل عوام نشان دادند که به حد خود که حمایت از حضرت ماه است، به حق حضرت احترام گذاشته و پذیرفتند امرش را. وحال نه دی دیگری که منتظر گرمای وجود ما در خیابان ها است. و مشکل همین است که چرا در خیابان؟ نه دی منتظر حضور ما در خیابان بصیرت است و بس. و این خود به ما می فهماند که باید چه بکنیم و چه خواهیم کرد. اگر نه ده را چیزی کمتر از ۲۲ بهمن بدانیم مشخصا حداقل حضور جسممان را نیز لازم ندا نسته و از پشت تلویزیون نگاه می کنیم جنبش را. و پشت به حقیقت کرده و تکیه به پشتی می دهیم و فریاد می زنیم خواص بی بصیرت نمی خوایم نمی خوایم، دریغ از اینکه خواص خودمانیم و بلا نسبت بی بصیرت هم خودمان و آنوقت با شعارمان خودمان را نمی خواهیم. و هنگامی که خودمان را نخواهیم پشت به ولایت خودمان کرده ایم و آنوقت فکر می کنیم که رو به ولایت مطلقه فقیه کرده ایم و غافل از آنکه ابتدا باید ولایت خودمان بر خودمان را قبول کنیم و بعد ولایتی عظیم تر. نه دی را شاید بتوان با تصویری از حضرت ماه معنی کرد و لی با تصویری از مردم که در خیابان ها راه می روند و گهگاه بینشان جانباز عزیزی دیده می شود نمی توان معنی کرد و شاید بتوان گفت ظاهرش را همین اعمال پوشانده اند و همین هم کم چیزی نیست و مگر ارزش حفظ نظام جمهوری اسلامی کمتر از طواف است، و راهپیمایی را هم می توان طواف دانست با این تفاوت که در اینجا لبیک به حضرت ماه، سید علی خامنه ای می گوییم، و این همان لبیک به حضرت خورشید است و لبیک به حضرت خورشید که امرش امر خداست و حرفش به غیر از حرف حق نیست نیز لبیک به الله است و لبیک به الله بازگشت انسان به اصلیت خود یعنی آدم است و چه زیباست که می توان در این حماسه حرکت انسان را از خود تا خدا را مشاهده کرد. نه ده را می تون نه ده محرم دانست ، یعنی نه روز از ده روز اول محرم. آنوقت نه ده می شود تاسوعا و تا سوعا خود بیانگر همه چیز است؛ آری می مانی یا می روی ، حاضری دشنه به جسمت بزنند و تشنه بمانی، حاضری آه بکشی و بکشی دشنه ی تیزت به سر انقلاب تا ببری آن لکه ی ننگ را و شاید هم مراعات پارچه اش را کنی که زربافت است و غافل از آنی که اسلام ناب بی زر و زیور است و زیورش سرخی خون شهداست، آری حاضری دشنه به خویشت بزنند و دشنه ی دینت نزنند، لذا چراغ ها خاموش اند تا فرصتی است، تو را راه فرار است و بدا ن قدم قدم که پاهایت را به آن سو می کشی حضرت ما که حضرت ماه است آه می کشد و نه برای خود که خود در پرواز است و تنها می خواهد سبک کند تو را به هرحال نه ده را دریاب که خود را درمی بیابی و اگر به جست و جوی خود باشی خدایت را هم می یابی. . ،
حرفی نیست منم پایتم بریم
سلام خدا قوت به ذهن وقلمت .راستی تو ساندیسست چه ریختن که این طوری می نویسی
حاج حسین خیلی عالی بود .
تو وبلاگم گذاشتمش . البته با اجازه شما .
http://blog.hadith.ac.ir/lasarat
سلام
نه دی روز عشق و خوبیهاست
روز میثــاق بــا گــل زهراست
روز تجــدیـد عـهد بــا مـــولا
روز تاسوعای ماه عاشوراست
یا علی
دلی که خون نیست ، دل نیست…
مارو یادت نره داداش.
درگیرتم داداش… همینطور آسید احمد.
ای ول قطعه باز میشه
می شکنند و می آیند ؛ اما چه سود که نمی دانند
انتهای این باغ سبز که نشان شان داده اند
دیواری از بتن سر برافراشته است
زیبا بود.بسیار زیبا.خدا خیرت بده بزرگ مرد.
ددیم هرکس در سالروز ۹دی تصویری چیزی تقدیم می کند من هم تصویری که چند ماه پیش طراحی کرده بودیم را تقدیم شما می کنم :
http://ommat.persiangig.com/image/khaenin
%20%28www.imanzaker.blogfa.com%29.jpg
امروز هم فتنهگران از صدای هوندا ۱۲۵ «بابااکبر» بیشتر از هیبت ماشینهای ضدشورش نیروی انتظامی میترسند.
…………
یادش به خیر –>( از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن ) یا ( از تو قبل از اشاره => از ما به سر دویدن )
کدوم قشنگتره ؟!
سلام
«حضرت آیت الله خامنه ای دستگاه های مسئول را به اعمال کامل و قاطع مُرّ قانون در برخورد با حوادث اخیر موظف کردند »
«حضرت آیت الله خامنه ای حرکت عظیم ملت در نهم دی ماه را، اتمام حجتی برای همه دانستند و افزودند: مسئولان قوای سه گانه دیدند که ملت چه می خواهد بنابراین باید وظایف خود را در مقابل مفسدان و اغتشاشگران به خوبی انجام دهند.»
قانون باید اجرا شود. این خواسته بحق مردمیست که حماسه سازی نمودند و مهر تأییدش را از مقتدای خود دریافت نمودند. تعلل آقایان مرتبط با امر قانون دیگر معنا نمی دهد. این تعلل ها می شود فرصت سوزی، می شود دادن تنفس مصنوعی به سران فتنه، می شود قلم فرسایی در انتشار بیانیه، می شود کَسَک را ملاصدرای قرن دانستن. می شود خرج هزینه بیشتر. حضرت آقا فرمودند مُـــّر قانون اجرا شود. پس چرا معطلند نه در اجرای قانون بلکه در اجرای فرامین رهبری و خواست مردم؟؟
حضرت آقا در آن نشست صمیمانه با افسرانش در جنگ نرم فرمودند (نقل به مضمون)که رهبری حرفی برای مردم و حرفی برای مسئولین ندارد. مواضع دوگانه در کار نیست. همین که اعلام کردیم مواضع ماست و چنین نسبتی که رهبری در جمع فرمایشی دارند که در جمع خصوصی تر خلاف آن مواضع بیان کردند می شود به فتوای ولی الامر گناه کبیره است. پس توجیه دیگر بس است.
آقای نماینده محترم مجلس که فرمودید سران فتنه مرده اند و مرده نیاز به محاکمه ندارد، آقای امام جمعه بسیار دوست داشتنی که فرمودید فتنه گران در زندان مردمی محبوسند، کلامتان قبول ؛ اما مگر مرده را دفن نمی کنند؟؟ ۹ دی قبرها برای آنها حفر نموده ، پس چرا معطلید؟ حکم خدا را حد اقل در مورد دفن میت اجرا کنید. جسد مرده اگر بماند متعفن می شود و بو می دهد و آزار می دهد همه را. آن وقت باید خرج چند برابر برای گند زدایی و از بین بردن این بوی بد و جلو گیری از انتشار میکروب بکنید. پس چه می شود صرفه جویی؟
http://philsoph.parsiblog.com/
چرا من حرف دارم. آخه ما ۲ تا ساندیس می خوریم با یک کیک که سیر نمی شویم. چقدر خسیس بودند، باید ۲ تا ساندیس می دادند و حداقل ۲ تا کیک.
در ارتباط با کامنت دوستمان حسین، این ذکر را که آقای قدیانی برایتان نوشته است را خیلی بخوانید، ما بچه های قطعه همین چند وقت پیش با خواندنش به استجابت دعایمان رسیدیم.
سلام سالار
شیر مادر + ساندیس نظام + تی تاب و کلیه اقلام جمهوری اسلامی حلال حلالت باد داداش جلن
ما با رهبرمان آنقدر «نداریم» که هر وقت اراده کنیم، چفیهاش را میگیریم؛ حرفی هست؟!
خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی! خاک بر سرت سارکوزی!
سسسسسسسلام داداش حسین خودمون نمیدونی وبت فیلتر شده بود بچه ها چه کردن.
راستی قوربون این ساندیسا برم که حال جنبش سبز و بد میگیرن.
عکس: هدیه یه کودک به رهبرانقلاب در ۹دی
http://mashreghnews.ir/Newsroom/Images/News/Editor/image/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87%209%20%D8%AF%DB%8C/%D9%BE%D9%84%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7/16/16%20(9).jpg
به کوفه ایران هم رسیدگی کنید لطفا
گرگان معروف است به کوفه ایران
حزب الله گرگان ۳۰ ساله که استخوان در گلو دارد
فرزند امام جمعه گرگان عضو مرکزی مجمع روحانیون منافقه
امام جمعه گرگان قبل از انتخابات از موسوی در منزل شخصی خویش پذیرایی داشت و به ایشان ابراز علاقه کرد
امام جمعه گرگان بعد از انتخابات تا کنون یک بار هم لفظ فتنه را به کار نبرده است
امام جمعه گرگان راجع به ٩ دی و نیز فرمایشات رهبری عزیز در نماز جمعه ۲۹ تیر یک کلمه هم سخن نراندند
امام جمعه گرگان تابستان امسال از یکی از سران فتنه ( خاتمی ملعون) پذیرایی مفصلی داشته اند
امام جمعه گرگان در نماز جمعه روز قدس سال ۸۸ از ابراز نگرانی نسبت به مواضع سید حسن خمینی در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز نگرانی کرد در حالی که نسبت به شعار ×نه غزه نه لبنان× هیچ موضعی نشان نداد
امام جمعه گرگان در سالگرد نه دی نیز که به کرات مورد تاکید رهبر معظم قرار گرفته حتی یک کلمه نیز بر زبان نرانده است
امام جمعه گرگان نماینده رهبری نیز هست. طاهری اصفهانی نیز نماینده رهبری بودند
فارسی: منتظری هم با سواد بودن خویینیها را قبول نداشت
جلالالدین فارسی در گفتوگو با این روزنامه با اشاره به برخی تحولات دهه ۶۰ گفته است: «خوئینیها اصلا عددی نیست، وی نه عالم است و نه فقیه، دادستان شدن ایشان هم جالب است. مقام معظم رهبری، هاشمی رفسنجانی و بنده دقیقا در جریان ماجرا هستیم.
یکی از نزدیکان امام(ره) به ایشان میگوید: خوئینیها عالم و فقیه است و شاگرد آقای منتظری است، هنگامی که منتظری به محضر امام(ره) میرسد در خیل صحبتهای مختلف، امام(ره) بیمقدمه میپرسند آقای موسوی خوئینیها پیش شما درس خواندهاند اما فکر میکنند بنا به سخنان اطرافیان و تایید آقای منتظری وی فقیه است و حکم را صادر میکند. بعد از صدور حکم وقتی آقایان سراغ آیتالله منتظری رفته و به ایشان میگویند این حکم به تایید و اظهارنظر شما صادر شده وی با رد این سخن میگوید من اصلا نگفتم خوئینیها چقدر درس خوانده است.
وی همچنین در خصوص مواضع شهید آیت و شهید دیالمه نسبت به آقای میرحسین موسوی گفت: «بحث بیشتر بر سر مصدقی بودن ایشان بود. کارهای ایشان آنقدر روشن و علنی است که نیاز به طرح شهادت شهید آیت نیست. وی مقاله را با تیتر بسیار درشتی در حمایت دکتر پیمان با عنوان «دکتر حبیبالله پیمان متفکر بزرگ اسلامی» در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر میکند.
میرحسین این مقاله را در ارگان رسمی حزب منتشر کرده بود لذا شورای ۳۰ نفره میرحسین را محاکمه کردند. در همان جلسه همگان با طرح نقدهای خود قصد اخراج وی از حزب را داشتند. مقام معظم رهبری، هاشمی رفسنجانی، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی هم سرشان را پایین انداخته بودند و یک کلمه هم در تایید او نگفتند.
جلسه به اوج احساسات رسیده بود که من با اخراج یک عضو مخالفت کردم چرا که اخراج یک عضو از شورای مرکزی نشانگر آن بود که ما تحقیقی درباره یک عضو رسمی و شورای مرکزی حزب نکردیم. اصلا اینجا میخواهم بگویم که دست میرحسین را مقام معظم رهبری گرفتند و به حزب آوردند، به هر حال ما میخواستیم این لکه ننگ را پاک کنیم.»
وی با ابراز اینکه مقام معظم رهبری نباید ایشان را وارد مجمع تشخیص مصلحت نظام میکردند، افزود: «رهبری بهطور کلی بسیار به افراد فرصتهای مختلف میدهند لذا ایشان با این حرکت بلوای آنها را به تاخیر انداختند.
اجازه بدهید که صراحتا بگویم که به نظر من میرحسین اصولا به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد چرا که به خوبی وی میداند که اقدامات وی موجب تضعیف قدرتهای حق و نظام برخاسته از خون شهداست، اینها اگر به مرگ معتقد بودند اگر به انقلاب معتقد بودند، لحظهای به این رفتار خود ادامه نمیدادند. من با یقین کامل میگویم که نه کروبی و نه میرحسین اصلا با قرآن و اسلام آشنایی ندارند. حتی با وجود احترام بسیار زیادی که برای شخص آقای خاتمی قائل هستم و تابهحال کوچکترین اظهارنظری درباره ایشان نکردم اما باید به محضر ملت بزرگوار ایران بگویم که حجتالاسلام خاتمی هم با محتوای قرآن آشنا نیستند.
به فتنه گران که جفا میکنند میگویم / اگرچه گفته ام اکنون بلند میگویم / که تا به باغ شهادت هنوز روزنه ایست/ تمام بود و نبودم فدای خامنه ایست.روز بصیرت مبارک.
خ م ی ن ی، در نام خمینی و خامنه ای مشترک است.فقط خامنه ای یک آه بیشتر دارد،که از دست خواص بی بصیرت میکشد.
ایران خاک پای حضرت ماه است پس جانم فدای خاک پاک ایران…
این یه پیام “بی زرگانی” در ۹دی
ساعت ۱۱:۵۳
تعداد افراد آنلاین: ۴۴ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین بی همتای بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..
بسم رب الشهداء والصدیقین.
السلام علیک با ابا عبدلله.
اللهم عجل لولیک الفرج.
اللهم الحفظ والنصر قائدنا الخامنه ای بالقرآن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام.
۹ دی تحقق (فلیبلغ الحاضرالغائب والواد الولد الی یوم الغیامه) است .۹دی لبیک قبیله ی سلمان است به رسول عشق.لبیک فاطیون است به اولین شهیده ی ولایت.علم ما در ۹دی چادر خاکی فاطمه ی زهراست(س).۹دی لبیک علویان است به (هل من ناصرینصرنی). ۹دی فریاد فرزندان خمینی کبیر است در حمایت از ودیعه ی الهی امام روح الله. در ۹دی هرچه فریاد داشتیم بر سر امریکا و ایادی داخلی اش کشیدیم و با امام خوبی ها و فرزندان شهیدش عهد بستیم که نگذاریم انقلابمان به دست نا اهلان و نامردمان بیافتد . ۹ دی افلاکیان از لشکر سید خراسانی سان دیدند. ۹دی آغاز قیام سید خراسانی بود.۹ دی نشان از نابودی دجال و سفیانی دارد. ۹ دی زمینه ساز ظهور است .۹دی آغاز قیام مهدی (عج) ست . تجلی اصلی ۹دی زمانیست که علم انقلاب را امام عشق، علمدار انقلاب ، امام خامنه ای به دستان صاحب الامر برساند. فتح ۹ دی روز وصال ماه و خورشید است . . . و ما ادریک ما ۹ دی.
چه روزی بود !
الحق که یوم الله بود.
التماس دعا.
یا علی.
راه سرخ علمدار ادامه دارد.
یادش به خیر. چه روزی بود. همه با بغض و کینه از اون نامردا شعار می دادیم.
خدا حفظت کنه داداش که یاد اون ۹ دی رو واسمون زنده کردی.
سلام
حاجی خدا خیرت بده. این متن رو هر چی می خونم سیر نمی شم.
یا حق
# لینکـــستان یوم الله ۹ دی
http://sms88sms.persianblog.ir/post/1081/
سلام و خدا قوت
به مناسبت سالگرد حماسه ۹ دی ۸۸ ، بازی فلش « فتنه گر رو بگیر! » توسط مؤسسه هنر ناب اسلامی منتشر می شود.
از این لینک مشاهده کنید:
http://www.honarenab.ir/Mahsoolat/Baziha/Fetnegar_ro_Begir/Fetnegar_Ro_Begir01.aspx
و اگر خواستید در نشر آن بکوشید.
یاعلی
۹ دی
هوا آشفته بود و شهر مجنون
زمین سر در گریبان، چشم پر خون
حماسه میخروشید از گلوشان
ز رگها خون غیرت سخت جوشان
که عاشورا کسی رقصیده؟ او کیست؟
چه کس با شاه دین جنگیده؟ کوفیست؟!
از این غم شهر گویا پر ز شیر است
دی از گرمای این دلها چو تیر است
همه عمارگون، آماده، هوشیار
تمام شهر بیدارند، بیدار
کسی حرمت شکن آشوب کرده
شغالی بیشه را مخروب کرده
الا ای فتنه گر، شیطان، حرامی!
میان بیشهی شیران خرامی؟!
شما، ای جمله عالم گوش دارید
کلام آوازهی بر گوش دارید
به ایران، رهبری فرزانه داریم
اشارت او کند جان میسپاریم
الا ای فتنهگر، ما مرد جنگیم
برای رجمت ای ابلیس، سنگیم
چو شمشیر آخته، در دست اوییم!
بمیرید از حسد، سر مست اوییم
ابابیلیم اگر بر فیلهایید
چو ریگی نرم آخر زیر پایید
۹ دی سیل مردم باز جوشید
تمام سینهها آخر خروشید
خس و خاشاک را از شهر راندند
سران فتنه زیر پای ماندند
ولی حرفیست بی پیرایهای دوست
که این حرف از زبان یار حق گوست
“بصیرت ” یاب، بیدارست دشمن
ز حقد و کینه تبدار است دشمن
صف آراییست! اما در غبار است
میان فتنه ره دشوار و تار است
چراغ راه ما را جز ولیّ نیست
کسی رهبر به جز “سید علی ” نیست
خارج فقه / حکم غیبت با ابزار قلم و رسانههای جدید
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در جلسه درس خارج فقه امروز (۸۹/۱۰/۷) در ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره فرمودند، که نظر به اهمیت بحث، این بخش از بیانات معظمله در اختیار علاقمندان قرار میگیرد:
صدای این بخش از بیانات را از اینجا بشنوید:
اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهى چیزهائى را مىآورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(۱) بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.
منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همهمان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همهى اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راههاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(۲) از تهمت و افتراء و اینها.
بنده یک وقتى به یک مناسبتى در یک صحبت عمومى عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛(۳) یعنی وقتى افک(۴) را شنیدید چرا به همدیگر حسنظن نداشتید؟ یعنى از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفرى تهمت زدند، یک چیزى را گفتند – حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت – چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمهى لولاى تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردى. چراى با تأکید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسنظن ندارید. تا فوراً کسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستىاش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعهى ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادلهى غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعهى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.
بنابراین به نظر من همین ادلهاى که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.
۱) معنی غیبت، تعریف غیبت
۲) تا چه رسد به
۳) سورهی نور، آیه ۱۲
۴) تهمت، افترا، نسبت ناروا
طرحی از نه ده :www.ENFEJAR.pelakfa.com
ممنون جناب قدیانی که نمیذاری آتیشمون سرد بشه.
راستی یاد شعارامون بخیر:
– الله/ الله/ الله/ الله/ الله اکبر/ جانم فدای یک لحظه/ عمر تو رهبر
– لعن علی عدوک یا حسین/خاتمی و کروبی و میرحسین
– خواص بی بصیرت/ مایه ننگ ملت
– آشوبگر عاشورا/ اعدام باید گردد
– سبز فقط سبز حسین/ لعنت فقط بر میرحسین
– قاضی عاشورایی/ اعدام انقلابی
– مرگ بر منافق/ نخست وزیر سابق
– برای دفع فتنه ها/ مهدی بیا/ مهدی بیا/ ایران شده کرب و بلا/ مهدی بیا/ مهدی بیا
– اجر عزای حسین/ رسوایی میرحسین
– تاجر ورشکسته/ برگرد به باغ پسته
– کروبی بیسواد/ عامل دست موساد
دیگه چی بود؟
سلام داداشی.
امتحانمو خوب دادم.
خواستم بگم من عاشق ساندیسم.به کوری چشم همه نامردا.امروز میزم حرم امام رضا دعا میکنم خدا اقامونو و این نظامو حفظ کنه.واقعا خوردن ساندیس نظام عشق داره.البته خیلی وقته نخوردمش اما طعم ساندیسای جلسات بسیج هنوز تو دهنمه.حیف دیگه نی هشا زیاد تیز نیست…
یا وارث
سلام علیکم.
امروز نه دی است و اینجا مجازستان.امروز اتوبوسی نبود؟امروز میدان انقلاب حسرت می خورد.
امروز دستانمان را دراز کردیم و به سمت قطعه آورده ایم تا با بهشتی ترین سنگر تجدید بیعت کنیم.
بسیار خدا قوت و با آرزوی عزت و سلامتی.
یا حق
سلام
نه دی همگی مبارک
امیدوارم همسنگران به وقت نوش جان نمودن ساندیس نظام مقدس اسلامی یادی هم از دوستان کرده باشند
راستی عدد نی هایی که جمع کرده اید تا الان چند تا شده؟
مسابقه بدیم؟
عالی بود
حرفی نیست
“گیرم دنیا را هم به آدمی بدهند؛ این لذتش بیشتر است یا وقتی که هنگام دیدن خامنه ای از صدا و سیما ناخواسته گریه می کنی؟ ”
چقدر قشنگ……انشاالله کربلا داداش
بسم الله الرحمن الرحیم
نـــه دی ؛ حرکت انسان از خود تا خدا
یک سال از حماسه ی ۹ دی گذشت، نه دیی که مهر سرخی بود بر تاریخ انقلاب اسلامی و خدا کند که سال بعد هم مهر سرخی باشد بر تاریخ «جمهوری اسلامی» و نه «اسلامی» و حداقل اسلامی. شاید اگر به کالبد نه دی بنگریم درخشش پیوند قلوب مردم را با حضرت ماه مشاهده کنیم و اگر قلوب را در پیوند با ماه بیابیم درجه ای به حضرت خورشید (عج) نزدیک شده ایم و از ستاره بودن درآمده ایم و هنگامی که از ستاره بودن درآییم تنها محو خورشید می شویم و آنوقت کمی شبیه آلیین می شویم، و این نشان می دهد که ملت ایران از کثرت گذشته است و در مسیر وحدت است. مسیر وحدت را هم بصیرت طالب است و حداقل عوام نشان دادند که به حد خود که حمایت از حضرت ماه است، به حق حضرت احترام گذاشته و پذیرفتند امرش را. وحال نه دی دیگری که منتظر گرمای وجود ما در خیابان ها است. و مشکل همین است که چرا در خیابان؟ نه دی منتظر حضور ما در خیابان بصیرت است و بس. و این خود به ما می فهماند که باید چه بکنیم و چه خواهیم کرد. اگر نه ده را چیزی کمتر از ۲۲ بهمن بدانیم مشخصا حداقل حضور جسممان را نیز لازم ندا نسته و از پشت تلویزیون نگاه می کنیم جنبش را. و پشت به حقیقت کرده و تکیه به پشتی می دهیم و فریاد می زنیم خواص بی بصیرت نمی خوایم نمی خوایم، دریغ از اینکه خواص خودمانیم و بلا نسبت بی بصیرت هم خودمان و آنوقت با شعارمان خودمان را نمی خواهیم. و هنگامی که خودمان را نخواهیم پشت به ولایت خودمان کرده ایم و آنوقت فکر می کنیم که رو به ولایت مطلقه فقیه کرده ایم و غافل از آنکه ابتدا باید ولایت خودمان بر خودمان را قبول کنیم و بعد ولایتی عظیم تر. نه دی را شاید بتوان با تصویری از حضرت ماه معنی کرد و لی با تصویری از مردم که در خیابان ها راه می روند و گهگاه بینشان جانباز عزیزی دیده می شود نمی توان معنی کرد و شاید بتوان گفت ظاهرش را همین اعمال پوشانده اند و همین هم کم چیزی نیست و مگر ارزش حفظ نظام جمهوری اسلامی کمتر از طواف است، و راهپیمایی را هم می توان طواف دانست با این تفاوت که در اینجا لبیک به حضرت ماه، سید علی خامنه ای می گوییم، و این همان لبیک به حضرت خورشید است و لبیک به حضرت خورشید که امرش امر خداست و حرفش به غیر از حرف حق نیست نیز لبیک به الله است و لبیک به الله بازگشت انسان به اصلیت خود یعنی آدم است و چه زیباست که می توان در این حماسه حرکت انسان را از خود تا خدا را مشاهده کرد. نه ده را می تون نه ده محرم دانست ، یعنی نه روز از ده روز اول محرم. آنوقت نه ده می شود تاسوعا و تا سوعا خود بیانگر همه چیز است؛ آری می مانی یا می روی ، حاضری دشنه به جسمت بزنند و تشنه بمانی، حاضری آه بکشی و بکشی دشنه ی تیزت به سر انقلاب تا ببری آن لکه ی ننگ را و شاید هم مراعات پارچه اش را کنی که زربافت است و غافل از آنی که اسلام ناب بی زر و زیور است و زیورش سرخی خون شهداست، آری حاضری دشنه به خویشت بزنند و دشنه ی دینت نزنند، لذا چراغ ها خاموش اند تا فرصتی است، تو را راه فرار است و بدا ن قدم قدم که پاهایت را به آن سو می کشی حضرت ما که حضرت ماه است آه می کشد و نه برای خود که خود در پرواز است و تنها می خواهد سبک کند تو را به هرحال نه ده را دریاب که خود را درمی بیابی و اگر به جست و جوی خود باشی خدایت را هم می یابی. . ،
حاج حسین خدا حفظت کنه-چشم دشمنانت کور باد- این یه بیت شعر رو تقدیم میکنم به شما-“حسین قدیانی تو عشق مایی-تو الگوی بچه بسیجی هایی”
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.
خوش به حال شما که حداقل با اتوبوس حکومتی اومدین.
ما وقتی رسیدیم دم اتوبوس، دیدیم که پر شده و جا نیست.ولی به عشق ساندیس حکومتی خودمون رو یه جوری رسوندیم. 🙂
آخر سر هم بهمون ساندیـــــــــــس ندادن. 🙁
نه دی مبارک
سلام
نظر؟
حرف؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عمرا حرفی باشه.
میخوام بگم ساندیس میخوریم و مثل بچه های تخس و شیطون تمامش رو پف میکنیم تو صورت سارکوزی و بانوکلینتون و او با ما………………
انشاءا… چشمشون کور میشه و………ببخشید کور هست چون نمیبینن اشکایی رو که میریزیم از دیدن آقامون مولامون حضرت ماه مون
نه فقط از دیدنش که از شنیدن اسمش از یادآوری مظلومیتش
میگن تاریخ تکرار میشه
زمان امام (ره) تکرار زمان پیامبر مهر و رحمت بود و زمان حضرت ماه تکرار زمان مولا علی(ع)
مگه ندیدید چطور بعد انتخابات آتیش زدن به مسجد و پایگاه و …
بقول بچه ها روضه بازه بذار ادامه ندم داداش حسین
علی یارت
ناقه ی جمل پی شد صفین دیگری طی شد گویید خوارج را نهروان نه دی شد
حاج منصور ارضی و حجت الاسلام طائب امروز درمهدیه تهران طوفان کردند
درضمن سخنان حاج آقا طائب را تلویزیون داره نشان میدهد
جمهوری اسلامی به مردمش میرسد؛ حرفی هست؟! ما با رهبرمان آنقدر «نداریم» که هر وقت اراده کنیم، چفیهاش را میگیریم؛ حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشارهاش نشانی خیابان انقلاب را میگیریم و میآییم، ساندیس هم میخوریم؛ حرفی هست؟!
سلام به همه ستاره ها از جمله داداش حسین بسیجی ها
داداش یادمه اولین بار که پرینت این متنو خوندم از خوشحالی می خواستم ۱۰۰۰ تا کپی بگیرم و بدهم به آدم هایی که واقعاً هیچ حرفی نداشتند برای زدن و هیچ اسمی برازنده شان نبود بجز خس و خاشاک تا از حسودی بمیرند.
خلاصه داداش به این جمله که رسیدم واقعاً از ته دل می خندیدم و از خودم پرسیدم این نویسنده عاشق کیست که این قدر با رهبرش ندار است؟
سلام!
من طراح سایت و قالبم!!!
البته قالب برای بچه های ولایی!
حاج حسین آقا اگه دوست داشتی و قابل دونستید براتون قالب طراحی کنم!
التماس دعا یا علی
سلام
خداییش دمت گرم
الحق که ستاره ای !
۱٫ توسط سید احمد مورخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۰۲:۰۶
عزیز دلم فدای خودتو احساس پاکت،
نمیدونی چه جائی تو دل ما باز کردی.
حسودا کور بشن و بمیرن از حسادت ما عاشق حسین قدیانی هستیم چون حسین قدیانی خودشو داداش سربازای حضرت آقا میدونه.
یادتونه یه مطلب نوشته بودین راجع به همسر بزرگوار حضرت آقا؟
بعد از خوندن اون مطلب احساس وصف ناشدنی ای نسبت به شما پیدا کردم،چون به نکته خیلی مهمی اشاره کرده بودید.
بعد از اون مطلب متوجه شدم این شخصی که باهاش آشنا شدم(یعنی شما)
شعور بسیار بالائی داره.
من خیلی خاطرتو میخوام داداش حسینم.
________________________________________
من هم شما را متقابلا دوست دارم و واسطه این دوستی دوطرفه میان من و همه شما خوبان حضرت آقاست. این محبت ریشه در ولایت دارد.
۱٫
توسط سیداحمد مورخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۰۲:۲۵
قربون شکلت برم الهی.
میدونم خیلی سرتون شلوغه و دغدغه های زیادی دارین.
هیچ وقت هم انتظار جواب دادن به کامنتامو ندارم،اما وقتائی که جوابمو میدین میخوام از خوشحالی پرواز کنم.
وقتی میبینم همیشه احساس بسیجیها براتون اهمیت داره خیلی کیف میکنم.
داداش یه چیزی میخوام بگم برای همین کامنتو خصوصی میفرستم.
بنده که اینقدر عاشق شمام یه نوجوون احساساتی نیستم،تو یه سازمانی!مشغول به خدمتم و درسم هم تموم شده،میخوام بدونی خیلی زیادن آدمهائی تو
موقعیت های مختلف که عاشق شمان.
من از شما کوچکترم ولی اگه بزرگتر هم بودم کوچیکت بودم
۲٫
توسط سیداحمد مورخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۰۲:۳۸
صد در صد این محبت ریشه در ولایت دارد.
چقدر شما ماهی.
رحمت خدا بر شهید قدیانی.
حق چشم رو رعایت نکردی!
خیلی نامردی!
خب منم ساندیس می خوام!
من ۲۲ بهمن می خوام!
سلام داداش خوبم
کیف میکنم از این همه ذوق
از این همه هنر
از این همه فهم
خدای بزرگ شما رو برای اسلام عزیز حفظ کنه
زنده باشی ان شاءالله
سلام
اتفاقاً ما رو امسال با هواپیما آوردن راهپیمایی ! نه اینکه خیابونا از ازدحام جمعیت کاملاً بسته بودن ،چاره ای نبود ،همشم به خاطر مزه ی این ساندیس ها بود آخه ساندیسهای امسال مزشون فرق می کرد، این دفعه با یه مزه ی جدید بود ساندیس دشنه با مزه محاکمه ، به نظر همه این بهترین مزه ی ساندیسهای حکومتی تا امروز بوده ، حالا که همه اونو چشیدن و با جون و دل می خوانش دیگه نباید به این لبیک جواب رد داد، لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است و لعن علی عدوک یا علی امروز لعن علی کروبی و میرحسین است پس نوش جون و گوارای وجوده همه ی ساندیس خورها (به امید محاکمه هر چه زودتر سران فتنه)
سلام داش حسین
سلام حاج حسین
بر ساندیس نخورده ها لعنت!!!
با سلام لطفا نامه شما به دادستان را برایم ارسال کنید همانکه تعدادی از سایت ها بخاطر انعکاسش فیلتر شدند
غیور مرد ایرانی سلامت میکنم .با قلمت و با اندیشه ات نور را به وادی خفاشان شب شکار برده ای و چه نومیدانه اینسوی و آنسوی میدوند این کوردلان نور گریز …آفتاب علوی همینک تابناک تر از همیشه در پهنه ی آسمان ایران به نور افشانی مشغول است و بر هر ایرانی شیعی واجبست که در زیر بیرق او لبیک گوی داد خواهی او باشند ..امام و پیشوای ما سید علی که خداوند در همه حال از بلا نگهدارش باد ستون خیمه ی دین در عصر حاضر است و صاحب شریعت خود حامی اوست .پرچمدار دیانت نیز محمود عزیز هست که با تیغ تیز عدالتخواهی به جنگ دیوان آمده و سپاه تاریکی از گوشه گوشه ی ظلمات رانت خواری فریادشان به آسمان است.مرا نیز دوست کوچک خود فرض کرده و در اجر عظیم مجاهدتهای رسانه ایتان شریک کنید.در پناه حق موفق باشید و پیروز….
سلام ودرود براونایی که ساندیس رو نوش جون کردند من اگه جای شما بودم اضافه هم برمیداشتم
عالی بود
حرف دل ماهایی رو زدی که شاید با وجود دل های دردمندمون از این همه حماقت؛ زبون گفتنمون اینقدر شیوا نبود!
اجازه دارم نوشته تو جایی نقل کنم؟
سیداحمد: با ذکر منبع ایرادی ندارد.
ما اومدیم ولی بهمون اون ساندیس رو هم ندادن
ما به عشق رهبر اومدیم
هرکی ساندیس هم خورده نوش جونش
ایشالا از کوثر هم نوش جان کنیم
یا علی
سلام دوست دارم
من کتابتو خوندم عالیه. مرسی از اینکه دهنشونو سرویس کردی.