“دغدغه”های من چه بلایی سرش آمد؟

یاد باد آن روزگاران یاد باد

هنوز بچه بودم که ستونی راه انداختم در “کیهان” به نام “دغدغه”. صفحه ۳ و چون نه لایی، که رویی روزنامه بود، بال درآوردم. کی؟ هان؟ ۴ دی ۸۰ و یادش به خیر. غروبی بود که “هرندی” در دفتر کارش قبول کرد نام ستون، “دغدغه” باشد و گفت: بهتر است اینجا را با اسم مستعار بنویسی. من هم فکر نکرده گفتم: “اکبر شهیدی”. این اولین متن من در ستون دغدغه روزنامه کیهان با امضای اکبر شهیدی بود: دغدغه/ ای کاش، امروز/ به کسانی که از فقر و فساد و تبعیض و افراط و تفریط، انتقاد کردند و بعد هم رفتند و با عاملین اصلی این ۳ ضلعی انحراف هم کاسه شدند، نمی توان خرده گرفت. چرا که انتقاد آنها ریشه در هیچ بنیان و اساسی نداشت. تنها منافع حزب اقتضا می کرد. فقط همین. و کسانی که رگ اعتقاداتشان به اصول و ارزشها گره خورده است، البته که انتقاداتشان مرگ ندارد. هنوز بریده ها به غریبه ها صندلی و پست و مقام تعارف می کنند و به انگیزه شرافتمندانه شان غبطه می خورند. و شگفتا! تعارفی که معمولا آمد و نیامد دارد، در این مورد تنها و تنها آمد داشته است!… و آن روز که دیدبانان این نظام الهی به خوبی گزارش شاخ و برگ زائد را به نگهبانان انقلاب بدهند و خط اصولگرایی و نفاق ستیزی را پی بگیرند، زجر کشیدن و خون دل خوردن من و شما به نقطه صفر خواهد رسید. و ای کاش آن وقت، همین امروز بود!/ اکبر شهیدی.

***

دومین دغدغه ای که نوشتم این بود: دغدغه/ تیر چراغ برق/ در زمان قدیم در یکی از خیابان های شهر تهران چوبه داری بود که یک روز مجرمین و مفسدین را می بردند بالای آن و روز دیگر که شهر شلوغ می شد، مومنین و مصلحین را. بعدها که شهر ما به جرگه مداین متمدن درآمد، چوبه دار را کردند تیر چراغ برق، تا هم مظاهر خشونت طلبی از چهره شهرمان زدوده شود و هم اینکه در شب تیره، مردم یک وقت از ترس چاله، مهمان چاه نشوند… اما این روزها توهم شلوغی شهر یک بار دیگر دانه درشت ها را هوایی کرده است. یک روز در باغ سبز اروپا را نشان می دهند و روز دیگر عصبانی از نگرفتن یخ تطمیع، نشانی تیر چراغ برق خیابان فردوسی را. بنده خداها نمی کنند به آرشیو مغزشان سری بزنند ببینند تاریخ و زالوصفتان، چه بلایی سر همدیگر آورده اند. دانه درشت ها هر چقدر هم قانونی درشت شوند ولی باز هم به قارون که نخواهند رسید. فقط باید مواظب باشند که هنگام مهیا نمودن چوبه دار، یکوقت برق دستشان را نگیرد، بیفتند پایین، ما بخندیم!! پدربزرگ در وصف این روزها می گوید: آسایش مفسدین تفسیر این ۲ حرف است؛ بخور بخور!!/ اکبر شهیدی./ آن روزها یادش به خیر! جماعتی از مفسدین اقتصادی تهدید کرده بودند حاج حسین شریعتمداری را به خاطر افشاگری های کیهان، که اگر بی خیال ما نشوی، سرت را بالای دار می کنیم در همین تیر چراغ برق خیابان فردوسی. بی شرفها، از همان زمان پررو بودند!

***

دغدغه یک روز در میان بود و ستونی کوتاه اما پر از آه! و بعد از چند ماه هر روز در کیهان کار می شد. آنقدر هم می نوشتم که روزی صفارهرندی صدایم کرد؛ “چه خبر است؟! بگذار قبلی که دادی، چاپ شود، بعد ۱۰ تا دیگر بفرست!”. حالا بیا و نهمین دغدغه ای را که در کیهان نوشتم بخوان. از ازل عاشق خامنه ای بوده ام و از ازل مستاجر نبودم و خانه ام بیت رهبری بود: دغدغه/ آقازاده ای که هم هست و هم نیست!/ او را می شناسمش. خوب خوب. یک آقازاده درست و حسابی است. اصلا سرور همه آقازاده هاست. نام خانوادگی اش را عوض کرد، یک وقت میلیاردی! تحویلش نگیرند به خاطر پول پدرش. سوار اتوبوس که می شود بعضی از مردم و مردم نماها، اولی به خاطر جهل شان، دومی ولی به خاطر جهدشان برای دشمنی، شروع می کنند خرده گرفتن به پدر او. رای را به ایکس!! داده اند و مجهولات را می اندازند گردن آن دیگری؛ در دانشگاه، در حوزه، در میان جوانان، در بین مردم و در شلوغی میدان انقلاب. نه بی خیالی مخصوص عوام را دارد، نه خیالات خاص خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا را در سر. چیزی بین این دو. هم آقازاده هست و هم نیست! پدرش “آقا”ست پس آقازاده است. خودش اما چون مطیع باباست، پس با ماست، با ما که مثل شما لقمه حرام از گلویمان سخت پایین می رود و سرخ نگه داشتن صورتمان با سیلی، حرفه و هنرمان شده است. با ما که در تجریش، مثل جوادیه ایها زندگی می کنیم… و او حالا شاید در کنار تو نشسته باشد یا نه، جایش را به آن پیرمرد داده است. حواست باشد دلش را نشکنی!/ اکبر شهیدی/ از آن زمان تا حالا زیاد به من بند می کنند که فلان و بهمان. از دوست بگیر تا دشمن. اگر دهان مردم را نمی شود بست، گوش آدم گاهی خوب است دروازه باشد. ولش کن. تو که الان آن لاین هستی، با من بگو؛ “بابای ماست خامنه ای”. در ضمن تجریش هم زندگی نمی کنم. آن “ما” که گفتم، “ما”ی نوعی بود. با این ریش مرا راه نمی دهند تجریش!

***

خاتمی آن زمان مدعی بود که؛ “نمی گذارند کار کنم”. خالی می بست. “ممد خالی بند” بود دیگر! از همان زمان منافق بود. کم کاری می کرد تا ما قصور او را پای انقلاب بنویسیم. روزی از دستش کفری شدم. برداشتم و در ۱۱ آبان ۸۱ و در دغدغه شماره ۱۱۲ نوشتم: دغدغه/ زرشک/ من امروز می خواهم از وجاهت قلم مایه بگذارم که؛ “ای عیش! کم کاری تو را به حساب عشق نخواهیم نوشت”. می دانی! در جواب آنها که مدعی می شوند “نمی گذارند کار کنیم”، تنها باید گفت: زرشک!!/ اکبر شهیدی/ آن روز خیلی ها به من خرده گرفتند که؛ “تو چرا تلویحا به فلانی گفتی عیاش”؟! آخر من از همان روز فکرش را می کردم که این ملعون سر از ایتالیا در بیاورد و آن سوتی هایی که داد! البته من چند تایی عیاش می شناسم که هیچ کدام شان منافق نیستند. این ملعون به همین شب عزیز قسم، از مهاجرانی بدتر است. شناگر ماهری است؛ آب پیدا شود!

***

و بعد بچه های خوب من! (مثلا دارم برای تان قصه های عاشورایی می گویم) رسیدیم به رمضان سال ۸۱ شمسی. به هرندی که دیگر لمش دستم آمده بود، پیشنهاد دادم در ماه مبارک به جای دغدغه، ستونی داشته باشم تحت عنوان “روزه ها و روضه ها”. هرندی هم قبول کرد اما وسطای رمضان مرا اینگونه نواخت؛ “خوب داری می نویسی اما روضه اش کمی زیاد شده”! یعنی که یعنی! اولین و دومین “روزه ها و روضه ها”یی که نوشتم ۱۵ و ۱۸ آبان ۸۱ بود: روزه ها و روضه ها/ فصل روزه/ ای نفس! برخیز از این قفس. نفسی تازه کن. می بینی! بوی ماه می آید. بوی آه. بوی نگاه. بوی عدل. بوی علی. بوی سحر. بوی سفر. بوی رستگاری…نه! من چه گناهی کرده ام که عشاق، رایحه عشق را با چشم استشمام می کنند؟! و چه فصلی بهتر از فصل روزه برای وصل به روضه و خودمانی تر شدن با خدا؟!/ اکبر شهیدی/ دومی هم این بود. هستی یا نه؟ کی خسته است؟… روزه ها و روضه ها/ توسل به مهتاب/ ۱- آفتاب مقدم بر مهتاب است و مهتاب مقدمه آفتاب. نه! رسیدن به دریا جز از طریق رود یک رویاست. حالا این یکی اختصاصی عشق است که “ره، وقتی بر می دهد که سر به فرمان رهبر دهد”. ۲- انجام عبادت از روی عادت، سعادت نمی خواهد! عبادت آنهایی هم که با ولایت و عدالت، عداوت دارند، راز و نیاز با شیطان است!! ۳- روز، وقت روزه است و شب هنگام روضه… و شباهنگام چه جانی می دهد تبسم به خورشید از طریق توسل به مهتاب!/ اکبر شهیدی. خودمانیم؛ آن زمان هم مشتی می نوشتم ها! تو نبودی، تقصیر من چیست؟! من آن زمان عشق “علامت تعجب” بودم. الان عاشق “نقطه ویرگول” ام. یک روز صفار به من گفت: “خواهش می کنم کمتر علامت تعجب بگذار! خسته شدم از بس علامت تعجب هایت را خط زدم”! معلوم بود روی مخش بود! همچین یک خورده تند گفت! ترسیدم! جخت بلا الان این اراجیف را بخواند، یادش می آید!

***

گذشت و گذشت تا اینکه ماه مبارک تمام شد و دوباره دغدغه را نوشتم. نزدیکای ماه محرم اما به هرندی پیشنهاد ستون “بامَحرمان مُحرم” را دادم به جای دغدغه. قبول کرد. اولین متن ستون عاشورایی ام ۱۳ اسفند ۸۱ در کیهان کار شد: بامحرمان محرم/ آدمیت را ترازو حسین است/ اکبر شهیدی/ محمد که آمد تنها بود حسابی. در اقلیت بود. علیه کفر خروشید؛ به فرمان خدا بود. خلق اما هر که برای خود کدخدایی و اکثریت یا آن طرفی بودند یا حداکثر بی طرف. پیامبر اما پیروز شد. اکثریت آرام آرام به او پیوستند. چیزهای خوبی می دیدند؛ درستی و راستی. راستی! محمد که رفت، علی آمد تا همچنان محمد بماند. علی ولی مگر نماز هم می خواند؟! این شده بود حرف اکثریت. نه! جاذبه علی ضعف نداشت. حرف هم نداشت. مسئله این بود که “ارزشها” و “لغزشها” را عوضی به خورد مردم داده بودند. ملت شده بود قربانی غفلت خود و عدالت هم قربانی غربت ولایت! دوست، بریده بود؛ لذا غریبه شده بود دوست! عده ای اما زرنگ بودند؛ علی را قبول داشتند اما منهای مالک. تنهای تنها. حالا بین خودمان بماند؛ علی و معاویه و عمروعاص و طلحه و زبیر و ابن ابی و ابن ملجم البته که سر و ته یک کرباس نبودند! چه، علی به آب می مانست و دشمنانش، یکی به حباب (ناکثین) یکی به شراب (قاسطین) و یکی به سراب (مارقین) و علی، بمیرم الهی، چاهی دید، آهی کشید، پر زد و رفت و رستگار شد. حسن صلح کرد، با ننگ ولی هماهنگ نشد. صلح او دشمن را خوار کرد، نه دوست را. صلحش سبز بود، نه زرد… و حسین؛ نمی دانم چه بنویسم. عزیز زهرا. دردانه محمد. فرزند علی. وارث آدم. خون خدا. یکی می گفت: آدمیت را ترازو حسین است… و تو ای نفس! برخیز از این قفس. نفسی تازه کن. آخر بوی ماه می آید. بوی آه. بوی خون. بوی خدا. بوی محرم. بوی صفر. بوی سفر. بوی پرستو. بوی هجرت. بوی کربلا…

***

بچه های خوب! ستاره های حضرت ماه! در کامنتها داداش حسین بسیجی ها را اذیت نکنید، و ننویسید که مغرور شده ام و از این حرفها، و کلا روی مخم راه نروید، باز هم برای تان قصه های عاشورایی دارم. و الا اخلاق گندم دستتان آمده! الکی گیر بدهید که چرا وحید طالب لو را می شناسی، ولی وحید، پسر اقدس خانم را نمی شناسی، معامله مان نمی شود! من کلا کم وحید می شناسم! و اما دوستان مشکی پوش! دومین متن ستون بامحرمان محرم که ۱۴ اسفند ۸۱ در کیهان کار شد، این بود: بامحرمان محرم/ سرخ ترین فصل خدا/ اکبر شهیدی/ بهار احیای دوباره طبیعت است. سبزترین فصل خدا. آدمی دوست دارد بال بگشاید؛ پرواز کند با بهار. برگردد با پرستوهای مهاجر. ترسوها اما “دل پرواز” ندارند. می خواهند ما را هم مثل خودشان زمینی کنند. می خواهند ما را رنگ کنند. با ننگ هماهنگ کنند. غافل از آنند که ما عمری است دل در گرو یار نهاده ایم. ما را با شهادت عهدی است که از وی گسستن نمی توان. این را نه با قلم که با قلبم می نگارم؛ حسین عشق است. عاری از عیش. بهاری بهاری!… و محرم احیای دوباره طینت است؛ سرخ ترین فصل خدا. آدمی دوست دارد بال بگشاید؛ پرواز کند با حسین. سومین متن این ستون هم فردای این روز کار شد. عمدش مال آوینی بود. از “آری” به بعد مال خودم: بامحرمان محرم/ طواف برگرد خدای خانه!/ اکبر شهیدی/ ای تشنگان کوثر ولایت! بیایید من سرچشمه را یافته ام. وا اسفا! باطن قبله را رها کرده اید و بر گرد دیوارهای سنگی می چرخید؟ بیایید… باطن قبله اینجاست. به خدا، اگر نبود که خداوند خود این چنین خواسته، می دیدی کعبه را که به طواف امام آمده است و حجرالاسود را می دیدی که با او بیعت می کند. مگر نه اینکه انسان کامل، غایت تکامل عالم است؟… ای امت آخر! بر شما چه رفته است؟ مگر تا کجا می توان در محاق غفلت و کوری فرو شد و خورشید را نشناخت؟ آری! گاه باید کعبه و طوف بر گرد خانه خدا را رها کرد و… با حسین رهسپار کربلا شد و “خدای خانه” را طواف کرد! و اما متن چهارم این ستون: بامحرمان محرم/ واجب و مستحب/ حتما تو هم حداقل یک بار شنیده ای که حسین برای “نماز” شهید شد. حال چرا برخی از ما نماز را فدای عزاداری او می کنیم، لابد از آن سئوال های بی پاسخ است!… و نگریستن بر حسین بر ما عین گریستن حسین بر ماست؛ اگر در راه یک مستحب، هزار و یک واجب را فراموش کنیم./ اکبر شهیدی. و متن پنجم را متاسفانه گم کردم. فعلا متن ششم: بامحرمان محرم/ زنده تر از همه/ انسانی که حاضر نیست به هر قیمتی زندگی کند؛ به بالاترین قیمت خواهد مرد و انسانی که به بالاترین قیمت بمیرد… نه! بهتر آن است که بنویسم؛ هرگز نخواهد مرد!… و کیست که از “حسین” زنده تر است؟!/ اکبر شهیدی.

***

خب دیگر! بیش از این نمی کشم. باز هم برای تان از “بامحرمان محرم” خواهم نوشت و قصه های عاشورایی خواهم گفت. و از صحابی با وفای حضرت سیدالشهدا؛ “بشیر حضرمی” خواهم نوشت و شاید نوشتم که ستون دغدغه کیهان که عاشقش بودم، به چه سرنوشتی انجامید و همین حضرت استاد چگونه دلم را شکست؛ “ستون دغدغه خیلی ضعیف شده! دیگر کار نمی شود در کیهان”. اما آن پنجمی که گمش کردم، داستانی بود کوتاه از “طرماح” که حسین را به آذوقه زن و بچه اش فروخت! عجبا که شب عاشورا در خیمه ارباب بود! حیف که گمش کردم! آرشیو سایت کیهان هم، راه نمی دهد به آن سالها! فعلا این را داشته باشید؛ این ۲ خط که در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۸۲ در کیهان کار شد، آخرین “دغدغه” من در کیهان بود: دغدغه/ اکبر شهیدی/ چشم و چشمه/ چشم های همدیگر را ببینید اما فقط به آن چشمه هایی نگاه کنید که به چشم های شما نور داده است! هنوز هم مانده ام چرا “دغدغه” نعطیل شد؟ از بس رفتند عده ای به هرندی گفتند؛ دغدغه ضعیف شده! روزی که فهمیدم دغدغه دیگر کار نمی شود، رفتم نمازخانه کیهان. کسی نبود و یک دل سیر اشک ریختم. البته بعد از دغدغه، خیلی زود در کیهان ستون ثابت دیگری گرفتم. این بار طنز سیاسی با عنوان “تلخند” که امضایش “آقای چیز” بود. دوره جدیدی که همین چند ماه پیش برگشتم کیهان، نام این ستون عوض شد و شد “خبرگزاری چیزنا”. در کیهان، ۲ ستون ثابت داشتم هر ۲ با اسم مستعار، که الان یکی اش همچنان باقی است. گاهی در یک شماره کیهان در ۴ صفحه روزنامه مطلب داشتم. صفحه “مدرسه” و صفحه “دانشگاه” و صفحه ۱۴ و همین صفحه ۳ که سخت یادش به خیر. مفتخرم که نوشته هایم را شریعتمداری و صفار، چکش زدند و همچنان هم می زنند. حج، مرا از اوضاع کمی دور کرده. در اولین فرصت باید ستون هایی که در کیهان و وطن امروز دارم، مرتب مطلب بدهم. فعلا اینکه: این جمله از آخرین “دغدغه” های من بود. دغدغه شماره ۲۵۱ به تاریخ ۱۸ تیر ۸۲ و چقدر کوتاه: دغدغه/ زندگی/ اکبر شهیدی/ … بد زمانه ای شده است؛ زندگی را در حرف، تعریف، و در عمل، تحریف می کنیم! چه قصه طولانی ای شد این پست. چشمم دیگر درست نمی بیند؛ دیگه دیگه!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. غریب می‌گوید:

    در دشت بلا تیر و سنان می بارد
    گویی که فلک خون به زمین می کارد
    ای کاش کسی ز حرمله می پرسید
    نوزاد ، گلو ، تیر ، چه نسبت دارد

    یا علی مددی…

  2. سپهر سخنور می‌گوید:

    چشم و دلت گریون ابی عبدالله
    به ما وقت کردی سر بزن
    با گنگ ماندم که چرا طعم “بابی انت و امی” بر زبانم قبل تو بر دردانه ات شیرین گشت…

    با طرح و دل نوشته “برمشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا” به روزم
    ممنون میشم سری به ما بزنید و مارو از نظراتتون بی بهره نذارید
    http://www.arzian.pelakfa.com
    ارضیان پدافند گرافیکی جنگ نرم
    ارائه دهنده خدمات رایگان به وبلاگهای ارزشی

  3. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۲:۲۴
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    سلام و درود خدا بر شهدای آرمیده در قطعه ۲۶

  4. بیچک می‌گوید:

    هیییییییییییی
    جوونی کجایی که یادت بخیر
    ببخشید
    اول سلام

  5. ن. بهادری می‌گوید:

    چه زیبا آنها را نگه داشته اید.درود بر شما.

  6. بی قلم می‌گوید:

    تکیه کردن به مردم کوفه تکیه کردن بر دیوار شکسته است مردم کوفه همان مردمی هستند که علی آنها را اشباح الرجالشان خوانده این مردم شبیه آدمند نه خود آدم . به قیل و قالشان ننازید به وعده هایشان دلخوش نکنید ، به عهد شان دل نبندید

  7. بی قلم می‌گوید:

    شاعر جوانی سروده بود: «نوشتم باران و دفترم خیس شد» این روزها من هم چنین به ذهن‌م آمد: نوشتم «عطش» و چشمان‌م پر «آب» شد

  8. محمد حسینی می‌گوید:

    در ادامه پست قبل همچنان دمت گرم حاج حسین . . . . . . انداره ۱۰۰۰۰ تا هئیت حرف داشت اون چند خط . . . . خیلی تشکر .

    ——————-
    لطفا به پست دیگه هم بذارید که دوباره تشکر کنم هنوز به خورده ش مونده

  9. ای نفس! برخیز از این قفس، نفسی تازه کن، می بینی! بوی ماه می آید،بوی آه،بوی نگاه،بوی عدل،بوی سحر،بوی سفر،بوی رستگاری،…نه! من چه گناهی کرده ام که “عشاق”، رایحه عشق را با چشم استشمام می کنند؟!

    ************
    حتما تو هم حدااقل یکبار شنیده ای که حسین برای “نماز” شهید شد. حال چرا برخی از ما نماز را فدای عزاداری او می کنیم، لابد از آن سوال های بی پاسخ است!
    …و نگریستن حسین بر ما عین گریستن حسین بر ماست، اگر در راه انجام یک مستحب هزار و یک واجب را فراموش کنیم .

    حاج حسین محشری، عجب زیبا نوشته هایی .
    ممنونم از شما که قرار دادی این زیبانوشته ها را

  10. م.طاهری می‌گوید:

    چه حس خوبی دارد مرور خاطرات

  11. سیداحمد می‌گوید:

    حتما تو هم حداقل یک بار شنیده ای که حسین برای “نماز” شهید شد.
    حال چرا برخی از ما نماز را فدای عزاداری او میکنیم؟
    لابد از آن سوال های بی پاسخ است!
    **********************
    …..و نگریستن حسین بر ما عین گریستن حسین بر ماست؛ اگر در راه انجام یک مستحب هزار و یک واجب را فراموش کنیم.

    بسیار عالی و به جا بود داداش جانم.
    کاش همه مان به این مطلب دقت کنیم در این ایام.

  12. آذرخش می‌گوید:

    چقدر کار خوبی کردید که نوشته هایتان را مجموعه کردید.
    انشاالله هر روز و هر سال به حجم این نوشته های مقدس در راه حق اضافه شود.

  13. آذرخش می‌گوید:

    راستی با عرض سلام خدمت برادر سیداحمد
    آواتار جدید مبارک.

  14. میلاد پسندیده می‌گوید:

    از روی عکس هم می توان خواند

  15. رحیل می‌گوید:

    السلام علی الباکین علی الحسین…

  16. رحیل می‌گوید:

    خدا رو شکر محرمت و دیدم دوباره آقا جون * نمردم و دیدم که چشام بارون می باره آقا جون

  17. زلال می‌گوید:

    بارالها اجلم را تو به تاخیر انداز * یک سالیست دلم تنگ محرم شده است…

  18. پلاک شهادت می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین بسیجی ها ، سید احمد بزرگوار و ستاره های حضرت ماه !
    چقدر نوستالژیک ! و چقدر نغز و پر مغز و به بیانی پخته می نوشتید با آن سن و سال ! احسنت

  19. بی قلم می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اللهم عجل لولیک الفرج

    یا علی و الحق مع علی

  20. زلال می‌گوید:

    قسمت شد بعد از چند ماه شب اول محرم بیام اینجا. معلومه اینجا خیلی مقدسه…

  21. بی قلم می‌گوید:

    عمریست که دل دادم ودلدار نیامد
    عمرم زغمش سرشد و غمخوار نیامد
    ای وای که چند روز دگر مانده بگویم
    ای اهل حرم میر علمدار نیامد

  22. حانا می‌گوید:

    کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
    چشم عشاق تو نازم ! که دو زمزم دارد
    هر کجا ملک خدا هست، حسینیه ی توست
    هر که را می نگرم، شور محرم دارد

  23. آذرخش می‌گوید:

    از همان زمان که “هنوز بچه” بودید بصیرت در کلامتون موج می زده.
    مشخصه در بچگی هم بزرگمردی بودید.
    ۴ دی ماه ۸۰

  24. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۳۳
    تعداد افراد آنلاین: ۳۱ نفر.

    داداش حسین با شعور بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری.

  25. گریه می‌گوید:

    نه;واقعا چرا متن من تایید نمی شود؟

  26. ن.خ می‌گوید:

    السلام علیک یا اباعبدالله

  27. زینبی می‌گوید:

    سلام
    محرم عزیز آمد

  28. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    همیشه از این شکل پرتاب شدن به تاریخ های مشخص فراری بودم/ دی ماه ۸۰ ! چه نزدیک و چه دور

  29. گریه می‌گوید:

    نظر آقای هاشمی در مورد ولایت فقیه در زمان امام(ره)
    • این امتیاز شیعه است، ولایت را یک چیز آسمانی می بینیم. حکومت ولایت، صلاحیت شرعی می خواهد… .
    (پیام شاهدان)
    این انقلاب قابل مقایسه با هیچ یک از انقلابات بشری نیست؛ بلکه آن را باید حلقه ای از حلقه های انقلاب های آسمانی دانست. ولایت فقیه برمی گردد به این که سر نخ حکومت از خداست… یک نظریه در دنیای اسلام
    این است که حکومت بالاصاله مال خداست و خداوند این حکومت را برای افراد
    معینی داده، آن افراد اسمشان آن موقع برده شده. دوازده نفر بودند و بعد از
    آن ها هم شرایط خاص لازم دارد و کسی که نیابت می کند از طرف آن-ها که
    همان فقها هستند که ما اسمش را می گذاریم ولایت فقیه. یک نظر هم این-است
    که نه! حکومت انتخابی است و مردم هر کس را، هر فاسق و فاجر را می توانند
    بر خودشان مسلط کنند.
    ( پیام شاهدان، ۱۳/۴/۶۰)
    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
    نظر آقای هاشمی در مورد ولایت فقیه در زمان سید خراسانی
    • ما از همان روز اول، به پدیده قدرت نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم. کسانی که آمدند و نگاه صرفاً متافیزیکی به قدرت را دامن زدند و آن را مرتب مطرح می کنند، قبول نداریم.از همان ابتدا امام
    خمینی[ره] هم همین را می گفت.حرف های ایشان را ببینید که مشروعیت را به
    مردم می دهد …
    (روزنامه اعتماد، سیاستنامه،۲۷/۸/۸۱، ص۸)
    • ولی فقیه را خدا تعیین نکرده. اسلام غیر از زمان پیامبر (ص) و دوازده امام معصوم(ع)، نوع حکومت را تعیین نکرده است. راه تعیین حکومت، عُرفی است. بعضی افراد می-گفتند که ولی فقیه را خدا تعیین کرده و
    اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند… .
    (روزنامه اعتماد، ۱۲/۱۱/۸۳، ص ۱)
    • بارها از ایشان [امام [شنیدم که نباید برای ولی فقیه شخصیتی متافیزیکی متصور شد. هر مقامی فقط با رأی این مردم است که مستقر می شود. من تعابیری که مورد غیر از امام معصوم از مقامات را به جانشینی
    پیامبر یاد می کنند، قبول ندارم…. همه نهادها منبعث از آرای مردم
    هستند… .
    (سالنامه شرق، ۱۳۸۳)
    •مردم سالاری و سپردن سرنوشت سیاسی انسان ها به دست خودشان، نمونه ای از حرکت عظیم خاتمیت در اسلام است.
    (روزنامه جوان، ۱۲/۶/۸۴، ص ۲)

  30. گریه می‌گوید:

    برای دیدن عکس شهید دیالمه وعکس قبل و بعد از انقلاب اون ملعون(چیزوی رو میگم)به اینجا رجوع کنید:
    http://hamdely.ir.mihanblog.com/post/593

  31. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    با شما می گوییم: “بابای ماست خامنه ای”.
    یک چیزی می گویید آدم مجبور می شود سکوتش را خرد و خاکشیر کند!!!

  32. سیداحمد می‌گوید:

    ۹ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسین زهرا……

  33. ط.عبدی پور می‌گوید:

    سلام همین الان از شبکه اول مراسم مسجد ارک دارد پخش می شود همچنین حاج منصور دارند در مورد فتنه صحبت می کنند.

  34. طاهره فتاحی می‌گوید:

    حالا چه شده رفتید سراغ خاطرات؟ خبریه؟؟؟

  35. ن.خ می‌گوید:

    سلام
    بابای ماست خامنه ای
    برای سلامتیش صلوات
    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

  36. طاهره فتاحی می‌گوید:

    “آخر من از همان روز فکرش را می کردم که این ملعون سر از ایتالیا در بیاورد”
    می بینم که شما هم مثل حاج حسین شریعتمداری آینده را پیشگویی که نه, پیش بینی می کردید از زمان بچگی!!!!!!

  37. سیداحمد می‌گوید:

    آن روز خیلی ها به من خرده گرفتند که؛ “تو چرا تلویحا به فلانی گفتی عیاش”؟! آخر من از همان روز فکرش را می کردم که این ملعون سر از ایتالیا در بیاورد و آن سوتی هایی که داد! البته من چند تایی عیاش می شناسم که هیچ کدام شان منافق نیستند. این ملعون به همین شب عزیز قسم، از مهاجرانی بدتر است. شناگر ماهری است؛ آب پیدا شود!

    احسنت؛
    بسیار عالی

    هزار ماشالله؛

  38. گریه می‌گوید:

    از سخنان ملاصدرای شیرازی
    خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
    اما بقدر فهم تو کوچک می شود
    بقدر نیاز تو فرود می آید
    و بقدر آرزوی تو گسترده می شود
    به قدر ایمان تو کار گشا می شود
    و بقدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود
    و به قدر دل امیدواران گرم می شود
    @@@@@@@@@@@@@@@۲۲۲۲
    یتیمان را پدر می شود و مادر
    بی برادران را برادر می شود
    بی همسرمانگان را همسر می شود
    عقیمان را فرزند می شود
    نا امیدان را امید می شود
    گمگشتگان را راه می شود
    رزمندگان را شمشیر می شود
    پیران را عصا می شود
    و محتاجان به عشق را عشق می شود
    @@@@@@@@@@@@@@@@
    خداوند همه چیز می شود همه کس را
    به شرط اعتقاد
    به شرط پاکی دل
    به شرط طهارت روح
    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
    @@@@@@@@@@@@@@@
    بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
    و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
    وزبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
    و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
    @@@@@@@@@@@@@@@
    بپرهیزید
    از ناجوان مردی ها
    ناراستی ها
    نامردی ها
    @@@@@@@@@@@@@@@
    چنین کنید تا ببینید که خداوند
    چگونه بر سفره ی شما
    با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
    و بر بند تاب ، با کودکانتان تاب می خورد
    و در دکان شما کفه ترازویتان را میزان می کند
    و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
    @@@@@@@@@@@@@@@@@
    مگر از ازندگی چه می خواهید
    که در خدایی ” خدا” یافت نمی شود؟
    که به شیطان پناه می برید
    که در عشق یافت نمی شود؟
    که به نفرت پناه می برید
    که در سلامت یافت نمی شود؟
    که با خلاف پناه می برید
    و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
    که انسانیت را پاس نمی دارید!؟
    برگرفته از سایت ZOHOOR.IR

  39. آذرخش می‌گوید:

    “زرشک” عالی بود…

  40. سلاله 9دی می‌گوید:

    چه قدر جالب من الان شوکه شدم که آن اکبر شهیدی شمایید آن زمان ها همیشه اولین مطلبی که در کیهان میرفتم سراغش برای خواندن متن های ستون دغدغه بود .یادم می اید وقتی بعد از مدتی ستون دغدغه تعطیل شدزنگ زدم به کیهان که چرا اقای شهیدی دیگر نمی نویسند؟

  41. سیداحمد می‌گوید:

    داداشم عالیه؛

    “روز، وقت روزه است و شب هنگام روضه… و شباهنگام چه جانی می دهد تبسم به خورشید از طریق توسل به مهتاب!”

    ………………………….

  42. غریب می‌گوید:

    کی خسته است: دشمن
    دشمن کیه:منافق
    منافق کیه خاتمی و موسوی و کروبی و راس فتنه

    یا علی مددی…

  43. ط.عبدی پور می‌گوید:

    گفته بودید که ده سال پیش در کیهان می نوشتید نمی دونید چقدر دلم می خواست مطالبی رو که سالهای قبل د ر کیهان می نوشتید رو گیر بیارم وبخونم واقعا خوشحال شدم این مطالب رو در قطعه گذاشتید.الحق که قلمتون زیباست و تاثیرگذار همینه که به بعضیها هر چی میگید راضی نیستم به اینجا بیایی ومطالب رو بخونی باز هم از رو نمیرن ومیان.معلومه که نمیتونن از همچین قلمی بگذرن.

  44. داداش خیلی جالب بود
    اونوقت ها خیلی بیشتر از بالا شهر و پایین شهر و مفاسد اقتصادی و دانه درشت ها و مستضعفین و عدالت می نوشتی !

  45. مریم می‌گوید:

    …………………………………………………
    ماشاء الله اگر همه بچه های ایران مثل شما از بچگی بصیرت داشتند که الان زمانه متفاوت بود …نان حلال و ایمان تاثیراتش همین است دیگر … الله حافظ شما و خانواده تان باشد … از عیش بعضی ها نگویید که داشت از میمرد از سر ذوقش … البته بعدش گفتند ساختگی بوده هر چه دیدیم و شنیدیم …اما ما را زود باور حساب کردند جواب الله را چه میخواهند بدهند ؟ یادم نمیرود فرستادن بوسه باران کوثری را در یک جشنواره برایش که متنی خوانده بود ای خاتمی برگرد … بقیه اراجیف … فیلمش هست در سایت یوتوب … بروید ببینید ….. آدم میماند به اینها چی بگه ..
    سیداحمد: انشالله وقتی کتاب آماده شد، خدمتتان عرض خواهم کرد.

  46. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱:۶ بامداد
    تعداد افراد آنلاین: ۲۹ نفر

    تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
    خیلی مخلصیم داداش جانم.

  47. غریب می‌گوید:

    بگو داداش حسین که دارم عشق میکنم با این قصه های قشنگت

    یا علی مددی…

  48. سحر می‌گوید:

    همینه دیگه…اون بودید که این شدید دیگه!…خیلی جالبه.خیلی خیلی جالبه.

  49. غریب می‌گوید:

    راستی کسی از دیوونه داداشی خبر نداره؟
    دلم براش تنگ شده.
    خصوصا برای سلام بر حسین گفتن هاش.با اون ستاره معنادار روی کلمه مبارک حسین.

    “سلام برحسین*”

    یا علی مددی…

  50. سحر می‌گوید:

    السلام علیک یا ثارالله

    ۹ روز تا عاشورا
    .

    پروردگارا تو لعنت فرست بر اوّل ظالمى که در حق محمد و آل پاکش صلوات الله علیهم ظلم و ستم کرد. و آخرین ظالمى که از آن ظالم نخستین در ظلم تبعیّت کرد. پروردگارا تو بر جماعتى که بر علیه حضرت حسین بجنگ برخاستند لعنت فرست و بر شیعیانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروى کرد. خدایا بر همه لعنت فرست.

  51. غریب می‌گوید:

    راستی اقا سید احمد، شما هم خسته نباشید.
    حالت که خوبه انشاءالله؟

    یا علی مددی…
    سیداحمد: ممنونم از لطف و محبت شما؛ ارادتمندیم!

  52. طاهره فتاحی می‌گوید:

    ما اون موقع نبودیم الان که هستیم.
    ………………………………………….!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(اینا هم برای یادآوری خاطرات…)

  53. آذرخش می‌گوید:

    خصـــــــــــــوصـــــــــــی

    بند ۶
    از پایین خط دهم ملت شده بود “قربانی” غفلت
    اشتباه تایپی است

  54. طاهره فتاحی می‌گوید:

    اوه اوه اوه.
    فیلتر سایت فعال شده.
    فکر کنم کامنتی که الان فرستادم کلا فیلتر شه…
    🙂

  55. خراباتی می‌گوید:

    بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

    نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
    گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

    گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم

  56. گریه می‌گوید:

    هر متن بهتر از متن قبلی!
    عجب پیشرفتی!
    باریکلا!

  57. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آخریش معرکه بود. غوغا. آخر فلسفه…
    ………….
    بروم یک بار دیگر بخوانمش…

  58. ط.عبدی پور می‌گوید:

    خیلی خیلی عالی بود.

  59. سیداحمد می‌گوید:

    داداش جانم خسته نباشید.
    مطالب این پست واقعا دلنشین بود.
    ممنونیم از معرفت و محبت شما.
    ممنون که وقتتونو برامون میذارید.

  60. طاهره فتاحی می‌گوید:

    واقعا یک خسته نباشید جانانه عرض می کنم خدمتتون.
    ……………………………………………….
    فردا هم که روز دانشجو است.
    یعنی که یعنی…

  61. سحر می‌گوید:

    هر کدومش دنیایی بود. قصه خوبه که طولانی باشه.
    ممنون و خسته نباشید.

  62. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام صبح بخیر
    اتفاقا یک وقتهایی غرور چیز خوبی است و باعث می شود که قدر دستاوردهایمان را بدانیم
    به نظرم غرور حزب اللهی خیلی دوست داشتنی است/ما باید هم به داشته هایمان مغرور باشیم

    بابای ماست خامنه ای
    اللهم احفظ سیدنا و قائدنا و مولانا سید علی الحسینی الخامنه ای

  63. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    روح بابا اکبرمیهمان اباعبدالله …..

  64. فطرس ملک می‌گوید:

    چه جالبه

    دقت کردید

    دیرو و امروز چند تا از مطالبتون رو ۶۱ نظر زیاد توقف داشت

    به یاد سال ۶۱ هجری

    عاشورای حسینی

  65. فطرس ملک می‌گوید:

    *** شکر خدا که در پناه حسینم … عالم از این خوبتر پناه ندارم ***

    روز شمار عاشورا بالاخره تک رقمی شد

    ۹ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسین

    واویلا حسین

  66. عبدالله می‌گوید:

    یا وارث
    السلام علیک یا اباعبدالله(ع)
    سلام بر اهالی بهشت.

    چشم و چشمه/ چشم های همدیگر را ببینید اما فقط به آن چشمه هایی نگاه کنید که به چشم های شما نور داده است!

    ستون ها و دغدغه ها.چه عالم با صفایی است قلم زدن و چه لذتی دارد چکش زدن اساتیدی بزرگوار.
    قصه هایتان مستدام.
    یا حق

  67. فطرس ملک می‌گوید:

    عبادت آنهایی هم که با ولایت و عدالت، عداوت دارند، راز و نیاز با شیطان است!!

    عالی بود

  68. آیه می‌گوید:

    “دغدغه”های من چه بلایی سرش آمد؟

  69. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    صلی الله علی الباکین الحسین (ع)

  70. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ

    وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ

    وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً

    سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ

    عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى

    السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ

    اَهْلَ الْبَیْتِ ولَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها.

    وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ

    وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیائِهِمْ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ

    اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ

    مَرْجانَهَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ

    تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى

    بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

    اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ

    یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَهَ وَ

    اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ وَ بِاْلبَرائَهِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَ جَرى

    فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلى اَشْیاعِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ

    ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاهِ وَلِیِّکُمْ وَ بِالْبَرائَهِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَالنَّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَهِ

    مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ

    عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ اَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَرائَهَ

    مِنْ اَعْدائِکُمْ اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ.

    وَ اَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِىَ الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ

    عِنْدَاللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ وَ اَسْئَلُ اللَّهِ

    بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً

    بِمُصیبَتِه مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ

    . اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَهٌ وَمَغْفِرَهٌ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ

    مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

    اَللَّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّهَ وَ ابْنُ آکِلَهِ الْاَکْبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ

    لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ

    وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَهَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَهَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ اَبَدَ الْآبِدینَ

    وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللَّهُمَّ فَضاعِفْ

    عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ الْاَلیمَ اَللَّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ وَ فى مَوْقِف هذا وَ

    اَیَّامِ حَیاتى بِالْبَرائَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ.

    اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ

    الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.

    اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً

    ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى

    الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

    اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ

    یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ

    اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ.

    سپس به سجده رفته و میگوئیم:

    اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللَّهُمَّ

    ارْزُقْنى شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ

    الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.

  71. امین2060 می‌گوید:

    سلام
    الحق که نویسندگی از همون اول توی خون شما بوده
    ماشاءالله
    یه شعر جدید:
    این چه شوری است که عالم همه درهم شده است
    قامت مــــاه ،هلال و کـمرش خــم شده است
    این صدا چیست که در گوش زمان می پیچد
    بی گمان عرش خـــدا خانـــه ماتم شده است
    بی جهت نیست دل خـلق پر از آشوب است
    کاروان وارد صحرای پر از غــم شده است
    در غـــم آل عبـا بر ســر و بر سینــه زنید
    فصل غـــم آمــده و مـــاه محــرم شده است
    التماس دعا
    یا علی

  72. سلام می‌گوید:

    سلام
    بالاخره روزشمار عاشورا یک رقمی شد
    یا حسین

  73. فطرس ملک می‌گوید:

    باز محرم شد و دلها شکست
    از غم زینب دل زهرا شکست
    باز محرم شد و لب تشنه شد
    از عطش خاک کمرها شکست
    آب در این تشنگی از خود گذشت
    دجله به خون شد دل صحرا شکست
    قاسم و اکبر همه در خون شدند
    این چه غمی بود که دنیا شکست

    دیروز تو هیئت خیلی به یادتون بودم به یاد همه بچه های قطعه ۲۶

    قدرتونو میدونیم

  74. فطرس ملک می‌گوید:

    ببخشید میشه کامنت قبلی رو حذف کنید اینو جایگزین کنید

    سلام بر پرچم و علم
    سلام بر شعر محتشم
    سلام بر محرم
    http://www.4shared.com/audio/vUqE549h/Shab1Moharram138905.html

  75. فروتن می‌گوید:

    عمومی! پاراگراف ۶ خط ۱۳ جاذبه ی علی ضعف نداشت اصلاح شود.

  76. کمیل می‌گوید:

    بسم رب الحسین علیه السلام…

  77. فطرس ملک می‌گوید:

    *** ذکر روز سه شنبه ***

    یا ارحم الراحمین

    ۱۰۰ مرتبه

    التماس دعا

  78. فطرس ملک می‌گوید:

    *** بسم رب الشهدا و الصدیقین ***

    ای خواهران! حجاب خود را حفظ کنید که حجاب پاکدامنی و عفت شماست.
    ( شهید عباس قلعه زمانی )

  79. سلام حاج حسین آقا
    حجکم مقبول و سعیکم مشکور
    انشالله که روزی هرساله تان باشد برادر
    .
    .
    .
    یک ایده برای متن طنز
    از اسناد ویکی لیکس مدارکی بیرون آمده و رابطه نزدیک سران فتنه( مهدی هاشمی و کروبی و موسوی و …..) با رئیس جمهور آمریکا و انگلیس و اسرائیل و … و قولهایی که آنها به هم داده اند جهت آشوب در ایران و ….
    .
    .
    التماس دعا

  80. گریه می‌گوید:

    عکس ضریح ارباب از داخل شش گوشه
    http://yjc.ir/portal/NewsDesc.aspx?newsid=10017216

  81. عرفان دانشمند! می‌گوید:

    ………………………………………
    راستی سلام بر داداش حسین شیرررررررررررررررررر و سید احمد عزیز و سایر ستاره های ماه حضرت ماه. آقا ما رفتیم کل دنیا رو گشتیم کل ایران رو ولی هیشکی نمی تونه خاک پای شماها باشه . تو رو خدا قدر خودتون رو بدونید . انشا الله همیشه “بسیجی بمونید” .
    یا زهرا
    یا حسین

  82. عرفان دانشمند! می‌گوید:

    نمی دونم اگه یه روزی خدای نکرده این جا نباشه تکلیف امثال من چی میشه که زندگیشون بسته به این نوشته هاست !!!!!!
    باور کنید غلو نمی کنم . باور کنید . داداش حسین آخر اعتماد به نفس انشا الله همیشه مغرور باشی . تا کی ما باید تواضع کنیم تا اون پست فطرت ها ما رو مسخره کنن . داداش حسین مغروری؟ نوش جونت .
    بچه ها تو رو خدا قدر خودتون رو بدونید !!!!!!!

  83. عرفان دانشمند! می‌گوید:

    راستی آذرخش انشا الله موفق باشی . آفرین . ببین داداش حسین نمی خوایی نوشته هات رو به ترکی ترجمه کنی ؟. (ایده رو حال کردی؟)
    یاشاسین داداش حسین

  84. مریم می‌گوید:

    داداش حسین …
    ………………
    زرشک رو خوب اومدین
    خسته نباشین

  85. مدیون ولایت می‌گوید:

    خداوندا شهید اکبر را با شهید اکبر تاریخ محشور فرما و اکبر شهیدی را ادامه دهنده راه مولایش قرار بده(آمین)و…سلام بر حسین قدیانی

  86. گریه می‌گوید:

    سخنان پر سوز ارباب در شب دوم:
    “…فهاهنا و الله مناخ رکابنا, و هاهنا و الله سفک دمائنا, و هاهنا والله هتک حریمنا, و هاهنا و الله قتل رجالنا, و هاهنا والله ذبح اطفالنا, و هاهنا و الله تزار قبورنا…”
    ‘…پس به خدا سوگند!اینجا محل هتک حریم ماو کشته شدن مردان و ذبح کودکان ماست. به خدا سوگند!اینجا محل زیارت قبور ماست…”
    السلام علیک یا اباعبدالله.
    اللهم ارزقنا زیاره الحسین(ع).

  87. گریه می‌گوید:

    عکس مرقد یکی از عمارهای امیرالمومنین(ع)
    http://yjc.ir/portal/NewsDesc.aspx?newsid=10017180

  88. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات..

    چه خوب که ازاون روزانوشتین…برای منی که …..اگرحالا نمیخوندم نصفه عمرم برفنابود..ممنون..

    روزگاردرحال تکرار..یادش بخیر

  89. یک بنده خدا می‌گوید:

    می خواستم بعد از مطلب نظر بزارم که اول رفتم نظرات بچه ها رو خوندم و بعد دیدم که همه ی حرفهای دلم رو بچه ها زدند اما یک بار دیگه من بگم که:خیلی زیبا بودند ….عالییییییی!! قصه های عاشورایی حتما ادامه داشته باشه لطفا.دست شما هم بی بلا ایشاالله بری کربلا.

  90. بسم رب الشهداء والصدیقین.

    اللهم عجل لولیک الفرج.

    اللهم الحفظ والنصر قائدنا الخامنه ای بالقرآن.

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سلام.

    السلام ای وادی کرببلا

    السلام ای سرزمین پر بلا

    السلام ای جلوگاه ذوالمنن

    السلام ای کشته های بی کفن

    کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

    از تو و طفلان تو یاری کنیم

    کاش ما هم کربلایی میشدیم

    در رکاب تو فدایی میشدیم.

    التماس دعا.
    تا بعد.
    یا علی.

  91. میلاد پسندیده می‌گوید:

    عالی … و دیگر هیچ

  92. میلاد پسندیده می‌گوید:

    حاج حسین قصه گو، بازم برام قصه بگو
    سوخت دلم
    ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

  93. م.رضوی می‌گوید:

    صلی الله علی الباکین علی الحسین
    یادش به خیر… بچگی هایم با صفحه مدرسه کیهان گذشت. و بعد با صفحه نسل سوم. و بعدتر با صفحه دانشگاه.
    هنوز اسم بچه های مدرسه را یادم هست؛ “زینب قیامتیون” که همیشه از شهدا می نوشت، “ساناز میرزایی” که اول متن هایش می نوشت: “اینجا تهران است، صدای ساناز!”، “مهدی محمدی” که برای فهمیدن حرف هایش باید چند بار متن را می خواندم، “کامران نجف زاده”، “بیژن غفاری ساروی”، …
    این اسم “اکبر شهیدی” هم عجیب آشناست. به گمانم مطالبتان را همان روزها خوانده باشم!

  94. م.رضوی می‌گوید:

    این جنبش دانشجوئى در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شده‏ى خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. اگر کسى مدعى جنبش دانشجوئى باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئى نمی تواند در دست کسانى باشد که در فلسطین قتل عام می کنند، در عراق جنایت می کنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ می گذرانند؛ این جنبش دانشجوئى نیست…
    مقطع شناخته شده‏ى این حرکت، همین ۱۶ آذر است… ۱۶ آذر مال دانشجوى ضد نیکسون است، دانشجوى ضد آمریکاست، دانشجوى ضد سلطه است.
    بیانات آقا در جمع دانشجویان علم و صنعت (۲۴ آذر ۸۷)

  95. زهره سادات می‌گوید:

    سلام
    بوی محرم پیچیده، پیرهن سیاه به تن کنید

    گریه برای پیکر ، شهید بیکفن کنید

    داره میآد یه کاروان، به سوی صحرای بلا

    عزیز فاطمه داره ، میآد بسوی کربلا

    میآد حسین بن علی ، با اهلبیت اطهرش

    با دختران فاطمه با همسر وبا دخترش

  96. ... یه منتظر می‌گوید:

    با سلام
    با مطلب معرکه برپاست… بیا تا برویم
    به روزم حتما بیاین

  97. گریه می‌گوید:

    کجائید; دلمون براتون تنگ شده”سید احمد”!

  98. محسن می‌گوید:

    اقاى قدیانى بعد از حدود یک سال برات اولین بار است که پیام میگذارم
    خیلى دوستت دارم
    تمام نوشته هات را هم خوندم
    و متنى را نیز در مدح سعید جلیلى بنویس

  99. مریم می‌گوید:

    با سلام … امشب دلم عجیب گرفته است … قرار بود بروم هیئت افغانی ها اما نیامدند به دنبالم … اولین بار بود که میخواستم شرکت کنم … نشد … ایراد ندارد …. امروز اخبار نشان میداد که از اینجا ( استرالیا ) قرار هست بسته هایی مواد غذایی و شکلات بفرستند به افغانستان .. به اسم بسته کریسمس برای کودکان افغانی مسلمان … عجب …اینها به هر ترفندی دست میزنند که نفوذ کنند در کشورهای اسلامی و از ریشه خشک کنند اسلام را و ما حتی راه های حلال و مجاز را هم نمیخواهیم امتحان کنیم ..امتحان میکنیما اما کمرنگ است …خیلی کمرنگ …اگر میبینید که اسلام در اروپا و دیگر کشورها پیشرفت میکند عنایت الله است و لاغیر … وگرنه ما چه قدمی برداشته ایم برایش ؟ … چند سال دیگر افغانستان مسیحی نشین میشود .. باور نداری صبر کن ببینی … عجب آدمهای هستند این افغانی ها .. سالها زیر بار ظلم روسیه بودند و حالا درهایشان بروی سربازان آمریکایی و غیره باز است …عشقی میکنند با دویدن پشت سر کامیونهای آمریکایی که سربازی یک دست اسلحه و دست دیگری شیشه اب اشامیدنی یکبار مصرف برایشان پرتاب میکند روی کله اشان… آهای کودک افغانی کریسمست مبارک … محرم از راه رسید ..هیچ خبر داری ؟

  100. سید می‌گوید:

    حاج آقا حسین سلام
    حجتون مقبول و سعیتون مشکور و دمتون تا دم ظهور گرم گرم باد. یه در قفس افتاده دست و پا بسته هستم مخلص شما.سید جواد هستم که تلفنم را تو نمایشاه دیجیتال گرفتی برای جلساتتون خبرم کنی.!

  101. قیامتیون می‌گوید:

    سلام حاجی داماد
    انقدر روزگار خرابه که ادم ها فراموش می کنند روزگاری بر گرد میزی با یه عده می نشستند و توی سرو کله هم می زدند.
    داماد شدی که مبارک باشه ، شیرینی ندادی
    از چیذری شنیدم رفتی مکه حاجی شدی که زیارتت قبول ، خداحافظی نکردی .
    آخه مومن این رسم و از کدام مردان روزگار آموختی ؟
    حسین قدیانی: ما ارادت داریم. حال شما چطور است؟ شماره تان را برای احوال پرسی ندارم. حتما به پدر و مادر سلام برسانید.

  102. فدایی سید علی می‌گوید:

    السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولادالحسین و علی اصحاب الحسین

    آه، طرماح! نکنه ما هم……….؟؟؟؟

    وثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین، یاالله!

  103. تسنیم می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید
    خواستم این فایل ها رو با تمامی خواهران و برادران بسیجی مان قسمت کنم!! ایام محرم است، من که از شنیدن دو فایل اولی واقعا استفاده بردم.

    مرحوم استاد روحانی علی صفایی حائری – محرم ۱۳۷۱
    http://salamonalaaleyasin.persiangig.com/audio/Moharram_71-01.wma
    http://salamonalaaleyasin.persiangig.com/audio/Moharram_71-02.wma

    التماس دعا

  104. احمدقاسمی می‌گوید:

    باسلام خدمت داداش حسین حج قشنگت مقبول اگه لطف کنی متن های طولانی تری درباره محرم بذاری که مثل اکثرنوشته هات بادستمایه ی زیبایی ازجهادوشهادت است خیلی ممنون میشم بچه های حسینیه ما(قرآن وعترت مشهد)شدیدامشتاقند

  105. الهام می‌گوید:

    در دبستان هنوز هم شاید /بچه ها داستان پطروس را/ با صدای بلند می خوانند /من ولی فکر می کنم آیا/ داستان حسین ما را/ بچه های هلند می دانند؟؟
    بچه ها یادتون نره تو این شبها همدیگرو دعا کنیم.
    یا حسین

  106. الهام می‌گوید:

    باز باران با ترانه…میخورد بر بام خانه…یادم آمد کربلا را…دشت پر شورو بلا را …گردش یک ظهر غمگین…گرم و خونین… لرزش طفلان نالان… زیر تیغ و نیزه ها را…با صدای گریه های کودکانه… وندرین صحرای سوزان… میدود طفلی سه ساله… پر ز ناله… دلشکسته…پای خسته… باز باران… قطره قطره… میچکد از چوب محمل… خاکهای چادر زینب… به آرامی شود گل… باز باران با محرم…
    ترو خدا یکی ما رو دعا کنه.

  107. م.طاهری می‌گوید:

    عالی بود این پست
    ذهن آدم از هر کس یه تصویری می سازد. حتی از یک اسم
    من هم وقتی هنوز بچه بودم تعدادی از این “دغدغه” ها را خوانده بودم. تصور نمی توانید بکنید تصویر ذهنی مرا از اکبر شهیدی!
    ولی انصافا از اول مشتی می نوشتید ها

  108. ن. بهادری می‌گوید:

    سلام.آقای قدیانی دیشب که فقط تصاویر مربوط به متنتان را گذاشته بودید،سریع رفتم به مادرم گفتم، که حسین قدیانی نوشته های قبلیش را چه مرتب در دفتری چسبانده و……مادرم هم گفت یاد بگیر!راستش دروغ نگویم خیلی خسته ام ویارای خواندن مطالب را ندارم همین جور سرسری خواندم ولی۲ نکته به نظرم آمد،که با اجازه شما می گویم.به خودم هم اول این نکات را گوشزد می کنم:۱:به شما اول ستونی کوتاه داده بودند و شما با این حال می نوشتید و ادامه دادید تا الان.زمانی که به نظر من، نویسنده بزرگی هستید،پس باید یاد بگیریم که یک شبه نخواهیم ره صد ساله برویم۲: شما همیشه یاد استادان خود را گرامی می داریدو چه زیباست که گذشتگان و معلمان خود را از یاد نبریم.
    ……………………………………………………..

    موفق باشید.

  109. محمدرضا نوری می‌گوید:

    با سلام و خسته نباشید
    مطلبی تحت عنوان “” آرمانگرا باش”” در نقد عملکرد دیروز روزنامه شرق نوشته و در وبلاگ گذاشته ام.
    این شبها خیلی خیلی التماس دعا

  110. سروش می‌گوید:

    امروز فهمیدم
    گناه ایوب چی بود

    http://fanosban.persiangig.com/image/641Hadis%20H362.jpg

  111. هستی می‌گوید:

    سلام
    آفرین بر شما و به ذهن و قلم تان موفق باشید.
    به وبلاگ من هم یه سری بزنید و نظر بدین.
    با اجازه وبلاگ شما رو لینک کردم.
    یا علی(ع)
    منتظرم
    http://sereeshgh85.blogfa.com

  112. مهاجر می‌گوید:

    سلام. وقت بخیر.
    چقدر خوب شد که از نوشته های گذشته گذاشتید برایمان!
    قلم آن وقتهایتان هم شیوا بوده و دشمن کور کن. برخی عبارتهای امروزتان را در آن متنها هم می توان ریشه یابی کرد. مثل” مقدمه بودن مهتاب برای آفتاب”
    موید باشید .
    التماس دعا

  113. ستاره خرازی می‌گوید:

    بهتر است اینجا را با اسم مستعار بنویسی. من هم فکر نکرده گفتم: “اکبر شهیدی”.
    سلام واقعا جا خوردم یادمه که مطالب اکبر شهیدی رو می خوندم بعد خیلی هاش که برام جالب بود رو برای خانوادمم می خوندم عجب!هر چند که زیاد چیزی از مطالب یادم نیست ولی یادمه که اون بخشو خیلی دوست داشتم بعدش کم کم عاشق صفحه نسل سوم شدم هر روزی از دستم در میرفت سه شنبه ها محال بود حتما کیهان و می خریدم کلی با خوندن مطالبش شارژ می شدم. یادش به خیر الان دیگه نمی دونم اصلا این صفحه هنوز هست یا نه کلا روزنامه خوندنم به صفر رسیده فقط تو کار کتابم اونم بیشتر مربوط به رشته خودم.
    و علی، بمیرم الهی، چاهی دید، آهی کشید، پر زد و رفت و رستگار شد.
    خون دل خوردن هنر مردان خداست تا خون دل نخوری مهر شهادت بر پرونده ات ثبت نمی شود.
    متن ششم ماه محرم با عنوان زنده تر از همه خیلی قشنگ بود.
    آدمیت را ترازو حسین است و ادب و فضل را ترازو عباس

  114. زوروو می‌گوید:

    سلام سلام سلاااام براستادمشکی پوش قطعه داداش ماچندروزنبودیم هاکل قطعه رفت روی فازقصه گویی وخاطرات …..ولی جدا چقدر زیبا بایگانی کرده اید دغدغه هایتان را.ما یک بار توی عمرمان یک مطلب فرستادیم برای روزنامه ایی که چاپ شد و از ذوقمان فردای انروز کل مطلبمان خدابیامرز گم شد.

  115. محمودرضا می‌گوید:

    سلام
    دمت گرم اخوی
    زندگی کردم با وبت
    با افتخار توی وب تازه ام لینکتون کردم
    یا حسین(ع)

  116. ستاره خرازی می‌گوید:

    حسین جان شیعه ات همواره آقاست / مقام نوکر از ارباب پیداست
    نشستن در حریم روضه هایت /تمام دلخوشی ما به دنیاست
    اگر روزی بدون تو بیاید / برای ما همان روز مباداست
    کمی از رنگ و بوی تو گرفتن / خدا داند تمام همت ماست
    نشاط ما پس از پایان روضه / نشانی قبول این تولی ست
    بهشتی که خدا وصفش نموده / برای عاشقان تو همین جاست
    تو ذره ذره در جانم نشستی / که اینگونه دلم سوی تو برخاست
    خوشم امروز مهمان تو هستم /زمان میزبانی تو فرداست
    خدا را شکر با تو آشناییم / جدایی از غم تو رنج عظماست
    یا حسین

  117. وارث می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    دغدعه های جالبی داشتید. ما رو یاد جوونی هامون انداختید.
    راستی میخواستم تشکر کنم ازتون بابت امروز که اومدید برامون متنتون رو خوندید. وقتی مجری گفت شما متنی رو میخونید که ما تا حالا جایی نخوندیم، خوشحال شدم و با خودم گفتم که اون متن ۱۵۰۰۰ کلمه ای رو میخواید بخونید. ولی وقتی متن رو میخوندید آشنا بود برام چون بیشترش رو ۲ شب پیش تو سایتتون خوانده بودم. ولی از این که خودتون اون متن رو خواندید بسی مشعوف شدیم.
    موفق و موید باشید زیر سایه آقا امام زمان و در رکاب امام خامنه ای
    التماس دعا تو این شبهای نورانی

  118. عون می‌گوید:

    روایت است که چون تنگ شد بر او میدان

    فتاده از حرکت ذوالجناح وز جــــولان

    نه سیـد الشهدا بر جدال طاقت داشت

    نه ذولجنـاح دگر تاب استقامــت داشت

    کشید پــا ز رکاب آن خلاصه ایجاد

    به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد

    هوا زجورمخالف چون قیرگون گردید

    عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید

    بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد

    اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد

  119. مهدی حسینی می‌گوید:

    برادر! در اوج فقر معدن ثروت باش,نترس…..
    سبکباران آسوده تر پرواز می کنند….
    بگذار خیمه زن بچه ات را بسوزانند. بگذار جسمت را قطعه قطعه کنند;
    مگذار اماجانت جز سپیدی رنگی دگر داشته باشد…
    می دانم, سخت است ولی گذشت کن برادر…
    در این راه می توانی ((حج)) ات را نیمه تمام رها کنی تا حجت را بر همگان
    تمام کنی…
    می توانی خود بمیری تا دیگران زندگی کنند, عیبی ندارد تقاص گناهانی را بده که دیگران کرده اند, راه دوری نمی رود……
    برادر!
    شهدات مرهمی است بر زخم مرگ….
    و دیگر هیچ…!
    فراموش مکن که تنها آنهایی سبز می مانند که سرخ رفته باشند.
    چه باک که ((خوب مردن)) اندکی خون می خواهد و جرعه ای اخلاص.
    فقط کافی است چیزی برای از دست دادن نداشته باشی…
    برادر!
    حسین معلم ((چگونه رفتن)) بود و زینب آموزگار ((چگونه ماندن))…
    بعد از او خون به دل زینب کردند تا چشمانش در برابر زیبایی ها بسته باشد.
    هیهات!
    که جز زیبایی ندید و جز ((پیام)) بر لبانش نقش نبست!
    راستی برادر!
    تو (( خورشید)) را ندیده ای؟!!!
    یادش به خیر …کاش توی وب سایتت هم این دغده ها رو با موضوع و به صورت کوتاه نوشت می نوشتی…یادش به خیر…کیهان میخریدم به عشق خوندن همین کوتاه نوشت ها …به راستی کوتاه نوشت ها تاثیر بیشتری از نوشته های بلند داره…..البته کوتاه ولی پر بار..یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.