بابای ماست خامنه ای

هدیه اختصاصی عباس حاجی پور آرانی به قطعه مقدس ۲۶

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ ۲ عکس بی نظیر از عباس حاجی پور آرانی

 از طرف اهالی قطعه ۲۶ از این هنرمند کشورمان صمیمانه تشکر می کنم و همت آسمانی اش را می ستایم

چقدر دلم برای بهشت زهرا تنگ شده…

من در جوار غار ثور/ عکس: یک بنده خدا یا همان عبدالله که در عکاسی، سخت آماتور بود

غار ثور/ عکس: علی اکبر بهشتی

زنی هندی که کل این مسیر صعب العبور را پابرهنه آمد. می گفت: این وادی به محمد، مقدس است

یادگاری نویسی بر در و دیوار غار ثور از نوع خانوادگی. رسم غلط همه ما مسلمین از شیعه گرفته تا سنی

  مانده بودم این شتر چگونه آمده بود بالای کوه ثور! و از نردبان کنارش خنده ام گرفت…

کوه ثور هر چه به قله به غار نزدیک تر می شدی، طبیعتش عجیب تر می شد. می بینید؛ عجب سنگی

شاید اجداد همین کبوتر، آن تخم را کنار تار عنکبوت و در دهانه غار ثور کار گذاشته بودند. الله اعلم

غار ثور. انگار هنوز تار عنکبوت پاره نشده بود… و هنوز تنیده بود… و هنوز بود…

حسی آشنا به من گفت: از داخل غار به همین عکس، بسنده کن و داخل غار، مکث کن و عکس نگیر 

ما که نفهمیدیم یعنی چی این جمله! فقط خدا کند معنای بدی نداشته باشد

همان روز{۲۹ فروردین ۱۳۴۳} شنبه/ مکه

این سعی میان “صفا” و “مروه” عجب کلافه می کند آدم را. یک سر برت می گرداند به هزار و چهار صد سال پیش. به ده هزار سال پیش. با “هروله”اش (که لی لی کردن نیست، بلکه تنها تند رفتن است) و با زمزمه بلند و بی اختیارش. و با زیر دست و پا رفتن هایش. بی “خود”ی مردم. و نعلین های رها شده. که اگر یک لحظه دنبالش بگردی زیر دست و پا له می شوی. یا چشم های دودو زنان جماعت. که دسته دسته به هم زنجیر شده اند. و در حالتی نه چندان دور از مجذوبی می دوند. و چرخ هایی که پیرها را می برد. و کجاوه هایی که دو نفر از پس و پیش به دوش گرفته اند. و با این گم شدن عظیم فرد در جمع. یعنی آخرین هدف این اجتماع؟ و این سفر…؟ شاید ده هزار نفر، شاید بیست هزار نفر، در یک آن یک عمل را می کردند. و مگر می توانی میان چنان بی خودی عظمایی به سی خودت باشی؟ و فرادا عمل کنی؟ فشار جمع می راندت. شده است که میان جماعتی وحشت زده، و در گریز از یک چیزی، گیر کرده باشی؟ به جای وحشت، “بی خودی” را بگذار. و به جای گریز، سرگردانی را. و پناه جستن را. در میان چنان جمعی اصلا بی اختیار بی اختیاری. و اصلا “نفر” کدام است؟ و فرق دو هزار و ده هزار چیست؟…

همان روز{۹ اردیبهشت ۱۳۴۳} چهارشنبه/ هنوز مکه

امروز عصر رفتم خانه خدا. به عنوان آخرین زیارت. “زیارت”؟ نه. خداحافظی. “خداحافظی”؟ آن هم با خدا؟ یا با خانه اش؟ وقتی کلمات را در جاشان به کار نبری همین است دیگر… به هر صورت خواجه ها داشتند جارو می کردند. خواجه های سیاه پوست سفید پوش و کمر سبز بسته. و به این فکر افتادم که چرا رواق جدید را گرد نساخته اند؟…

“خسی در میقات/ زنده یاد جلال آل احمد”

***

شنبه ۶ آذر هشتاد و نه/ ۲۱ ذی الحجه/ مکه

این قرص “فلوتاب” سرما خوردگی ما را خوب کرد و شربت هم خارش سینه را اما مرضی که هم اکنون به جانم افتاده خواب آلودگی است. و صبح دیر از خواب بلند شدم. و خواب دیشب عجیب چسبید. طرفای ظهر رفتم با ماشین خط ۸ و ایستگاه بهشت زهرای ابوطالب به راننده گفتم نگه دارد. پیاده از پیاده روی کنار دیواره ابوطالب رفتم بالا. محله ای که زیاد نام دارد و یکی از نام هایش “آندلس” است. شیعه نشین مکه. این شیعیان مکه هم عجیب غریب اند. غریب تر از شیعیان مدینه. و ظاهرا کمتر از ایشان. و تقریبا بی هیچ اجتماعی. و تیغ دولت سعودی بیخ گردن شان. و مسجدی که دارند و ندارند. یک روز در میان تعطیل است. و مزاحمت وهابی ها پشت مزاحمت. و ترس شیعیان اینجا از تجمعی در جایی. و تمرکزی بر کاری. سخت غریب تر از شیعیان مدینه. و ما ایرانی ها هم عمدتا اگر دیدی هست و بازدیدی و کمکی، فقط منحصر کرده ایم به شیعیان مدینه. و این هم خودش بی حکمت نیست که محل سکونت شیعیان مکه در حاشیه قبرستان ابوطالب است. یعنی مزار پدر علی. و می بینی و می شنوی که برخی از شیعیان اینجا روحیات درویشی دارند. یعنی یک کلام؛ غلو درباره علی. تا حدودی. و نه حالا که ابوتراب را عینا خدا بدانند. و این درویش مسلکی، البته اشکال و ایرادش در جایی مثل ایران، بیشتر از جایی مثل مکه است. اینجا همچین بغض حکومت نسبت به علی سایه انداخته که تو ناچار مجبوری به برخی از اَشکالِ اِشکال شیعیان اینجا حق بدهی. و همین خود من. با هر اذانی که علی انسانی می گوید و با هر “اشهد ان علی ولی الله” مو به تنم سیخ می شود و می گذارم پشت گریه. و هم دیروز ظهری که نام علی را در اذان علی انسانی شنیدم، حالی به حالی شدم. این نام “علی” غوغا می کند با دل آدم. خدا نگه دارد این پدر و مادر سیداحمد؛ مبصر “قطعه ۲۶” را. عید غدیر برای همه اهالی قطعه و من جمله من، “ناد علی” خواند که “مظهر عجائب” است. و هم الان که دارم این کلمات را با سرعتی بهتر از قبل تایپ می کنم، اشکی است که بر دیده دارم. و گمانم حسین را در کربلا کاری نداشتند اگر که پسر علی نبود. ابوسفیان و سفیانی و دجال و ابلیس و فراعنه و نمرود و قابیل و یزید، بی مهر علی چه جهنمی بوده دل شان. همین که علی را محب نباشی، و ولی الله ندانی اش، دلت می شود جهنم. جهنم است دل این وهابی ها که به شیعیان علی در مکه، یعنی در زادگاه علی، اجازه نفس کشیدن نمی دهند. چرخی زدم در محله بالایی قبرستان ابوطالب. به مشاهده در و دیوار. و خانه هایی متروک. و آشیانه هایی ساده و صمیمی. و چند نفری دیدم که به نظر محلی می آمدند. خواستم هم صحبتی کنم باهاشان که نشد. یعنی ترسیدم. که بروم جلو، چه بگویم؟ بگویم؛ شیعه هستی؟ اگر گفت: نعم، و اگر گفت: لا؟ بسنده کردم به همین دیدن. و نه شنیدن. و سعی کردم فریاد شیعیان زادگاه علی را از لابلای همین سکوت بشنوم. و جز سکوت، مگر حرف دیگری هم دارند؟ و مظلوم تر از سنی های فلسطینی ساکن نوار غزه، همین شیعیان مکه اند. فراموش شدگان تاریخ. که آن اولی را اگر سنگی و تیر کمانی برای زدن هست، اینجا فقط نمادی از ابلیس را رمی می کنند و دریغ از سنگی بر صورت حکام سنگدل این دیار. حج نمادی از جهاد است. و تا شیعیان شهری که علی آنجا زاده شده، چنین غریب و تنهایند، کج روی بیشتر به نام این مناسک می خورد تا حج روی. یک ساعتی چرخی زدم در این محله و بعد، فاتحه ای برای آنان که در بهشت زهرای ابوطالب، مزار دارند. و بعد؟ رفتم مسجدالحرام. پای پیاده. با دلی خسته. و گلویی بغض آلود. و حنجره ای ساکت اما پر از فریاد. و چشمانی که سعی داشت جز زیبایی چیزی نبیند. و این نام مسجدالحرام هم برای خودش جالب است. مقدس ترین مسجد عالم؛ خانه اش را خدا به چیزی نام نهاده که “مظهر نهی” است؛ “حرام”. یعنی که حرام است در این مسجد اگر چنین و چنان کنی. خدا “مسجدالحلال” نام ننهاده خانه اش را، به سبب ده ها کار واجب و احیانا صدها عمل مستحبی که در این مسجد می توانی انجام دهی. مسجدالحرام را نام خانه اش زده تا تو بدانی در این مسجد چه نباید بکنی. و تا این “نکردنی ها” و “انجام ندانی ها” و “افعال حرام” مدام آویزه گوشت باشد. و آیا این خود اهمیت “تبری” نزد خداوند را نمی رساند؟ یعنی که دوست داشتن من کافی نیست، بگو چه بغضی، چه کینه ای از دشمنان من در سینه داری. و یعنی که حلال مرا نوش جانت اما مباد که نزدیک شوی به آنچه و آنکه من حرام کرده ام بر تو. که مگر کوری و نمی بینی که نام خانه ام، نام کعبه، نام این مسجد، مسجدالحرام است؟ من ترسی ندارم اگر نام مسجدی که خانه ام را در دل آن قرار داده ام، مسجدالحرام بگذارم. تو اگر مرا به عنوان خدا قبول داری، حلالم را دوست داشته باش و از حرامم بپرهیز. و اینگونه است که در نظرم آمد مسجدالحرام؛ یعنی که “تولی”، و دوست داشتن خدا به تنهایی، حرام است. لااقل هیچ سودی ندارد تو را. تبری باید داشت. احکام الهی کانه میوه درهم تره بار است؛ سوا نباید کرد. و خدا را باید “نومن ببعض” و “نکفر ببعض” نبود. به حلال خدا “نعم” گفت و به حرامش “لا”. و اما در مسجدالحرام. با پیرمردی ایرانی اهل نیشابور دم خور شدم که شرحش را در ضمیمه “آدم ها”ی همین سفرنامه “ده نه” خواهید خواند. و آنکه الان می خواهم بنویسم: در ولایت عربستان، تو وقتی یک ایرانی می بینی، خوشحال می شوی. انگار که همشهری ات را دیده باشی. وقتی دنیا، سجن مومن باشد، جایی از این گیتی هم لابد هست که تو وقتی عربی از همین عربستان ببینی، آنقدر خوشحال شوی، که انگار همشهری ات را دیده ای. فعلا به آن جای گیتی، به “جهان وطنی” گذرم نیافتاده.

همان روز

شب رفتم طبقه R به قصد شستن لباس در ماشین لباس شویی. اول بار بود که جز خودم کسی را ندیدم. ۳ تا ماشین گذاشته اند برای ۱۳ طبقه که در روزهای قبلی بعضا برای شستن لباس سر صف دعوا هم می شد. الان اما جز ما و یکی ۲ کاروان دیگر همه رفته اند و خبری از صف نیست. آن همه لباس داشتم که ۲ تا تاید حرامش کردم. حرام؟ و یا حلال؟ و طبق دستورات این آدم آهنی که شعورش فقط در حد همین شستن و آب کشیدن و خشک کردن البسه ما آدمیزاد است. و دستورات این ساخته شرکت “جنرال” که “سوپر واش” است ارواح عمه اش: “ایقاف/ موقت الغسیل. عادی/ ثقیل/ خفیف/ عملیه الغسیل. شطف الغسیل/ تصریف الماء/ اختیار الصمام. ایقاف/ موقت تشنیف الغسیل. تشنیف/ غسیل/ دخول الماء. (به چی داری می خندی تو؟) بعد هم البسه را بردم پشت بام. الان چرا چشمانم خطوط را خرچنگ قورباغه می بیند؟ تا خوابم نبرده این را هم داشته باش. امروز در راه برگشتن از مسجدالحرام، یک تک پا رفتم داخل مدرسه عبدالله بن زبیر. به قصد فضولی. بی هیچ مزاحمتی از طرف هیچ فراشی. و مدرسه؟ انگار قهوه خانه مش قنبر! به همان بی در و پیکری. و کلاسی که از قرار زنگ ورزش داشت، همه مشغول فوتبال الا چند تایی که داشتند بیلیارد جیبی بازی می کردند! و به سرم زد با جماعت یک فوتبالی بازی کنم. هنوز هم وقتی توپ می بینم بی خود می شوم. اول قبولم کردند به داوری. و بعد با تیمی که بیرون بود، هم تیم شدم. و یک گل هم با هد زدم که یکی شان به قصد خوشحالی همچین لبی از من گرفت که چندشم شد. اغلب پیراهن “آث میلان” داشتند و یا “بارسلونا”. از این تقلبی ها. یکی شان فقط لباس “الهلال” داشت که جخت بلا داشت با کفش رسمی بازی می کرد. و چه نوک تیز. در حین بازی یک لایی بهش انداختم که تا آخر بازی دنبالم بود برای فرصتی به قصد تکلی خطرناک در زمین آسفالت. نیم ساعتی تیم ما توی زمین بود. و صدای زنگ را که شنیدم خواستم جیم بزنم که به ذهنم رسید؛ تو که تا اینجا آمده ای، برو و کلاس های شان را هم ببین. خواستم داخل ساختمان شوم که یکی جلودارم شد. و اینکه: “ممنوع”! گفتم: المستراح، دبلیوسی؟ گوشه حیاط مدرسه را نشانم داد. رفتم. الکی هم شده باید می رفتم مستراح عبدالله بن زبیر. یعنی شاهزاده جناب زبیر که اجازه نداد به پدر که “آقا” بماند. داخل مستراح به نکته ای رسیدم؛ چرا بعض ما مسلمین از شیعه گرفته تا سنی، عقده های دل مان را روی دیوار مستراح خالی می کنیم؟ آخر مردک! به جای درس خواندن، روی دیوار دست شویی برمی دارند چنین تصاویر مبتذلی نقاشی می کشند؟ و اینقدر هم بدسلیقه!… و جالب بود؛ امضاء هم داشت؛ “جمعه”. همین! عینا جنبش سبز خودمان، تعطیل بود یارو!  

یک شنبه ۷ آذر هشتاد و نه/ ۲۲ ذی الحجه/ مکه

موقع تایپ چشمم سنگین شده بود همچین اما درون تخت، هر چه زور زدم خوابم نیامد. زدم بیرون از اتاق. دقایقی بیشتر از روز یک شنبه نگذشته بود. و در لابی هتل، “سمفونی ساک”ها ناجور داشتند می نواختند. مال کاروانی از قم. و چقدر ساک، خدا عالم است. هر نفر شاید بیشتر از ۳ تا ساک! و ساک ها محکم با طناب بسته شده. چند بار. که انگار توش حالا چی هست؟ و شاید به قصد نترکیدن ساک. از آن همه خرت و پرت که بارش کرده اند. و بعضا سلیقه هم به خرج داده اند برای پیدا کردن راحت ساک شان در فرودگاه وطن. اینجا این طوری است که ساک جماعت، یک روز زودتر به فرودگاه جده منتقل می شود. و یکی شان تکه ای از لنگ به دسته ساکش گره زده. و آن یکی برداشته آب معدنی را سوراخ کرده و با کمک نخی، طنابی، چیزی، آن را بسته به بند ساکش. و از همه جالب تر، ساکی است که روی آن نوشته شده؛ این ساک مال من است؛ رضا بهروزی! و یکی دیگر برداشته ربان آویزان ساکش کرده. و تو حج آمده ای که بارت را سبک تر کنی و یا سنگین تر؟ و نکند پرونده اعمال حاجی و حاجیه، خلاصه در همین ساک و بار و بندیل باشد؟ و از این جور تفکرات که در ذهنم نقش بسته. و یک دلم اما می گوید؛ طرف خب با هزار امید و آرزو آمده حج و بعد از ۱۴ سال که در نوبت بوده. کلی هم چشم به راه دارد. و کلی هم متوقع. و خرید سوغات هم عاقبت، اصلش که یک سنت نیکوست. رها کنم. هتل خیلی خلوت شده. خلوت تر از دیروز. و کاروان ها یا رفته اند یا در شرف رفتن. مثل ما. از ۲ی بامداد، یک ربع کم، با مادر رفتیم مسجدالحرام. و چقدر بد رانندگی می کنند اینجا. یارو اتوبوس به این لندهوری را همان طور می برد که فلان مسافرکش خط آزادی – توپخانه، پرایدش را. و بوق پشت بوق. با چه صدای نکره ای. آن هم این وقت شب. از رانندگی انگار همین بوق زدنش را یاد گرفته اند. و مگر اُمرای شان از مسلمانی چه چیزش را؟ یک گله ریش بی ریشه. و تو می بینی در شهرهای زیارتی و ایضا توریستی، به همین منوال است رانندگی. و راننده ها چه اهل همان دیار باشند و چه مسافر و زائر، و چه حاجی و حاجیست(بر وزن توریست)، و چه عرب و کارگر بنگلاد و شوفر هندی، همه بد می رانند و بی اعصاب. از ایران خودمان مثال از این شهرها نمی آورم، می ترسم روی فروش کتاب اثر منفی داشته باشد! و در مسجدالحرام، رفتیم طبقه هم کف. صحن خانه خدا. و مادر؟ طوافی به نیت پدر و مادرش که هیچ یک در قید حیات نیستند. صد نفری را به نیابت باید چرخیده باشد تا همین الان. و من هم همراه او. این بار به نیابت از هیچ کس. و حتی نه به نیابت از خودم. و فقط همین طوری. بی هیچ نیتی. و فقط برای دیدن طواف کنندگان خانه خدا از نزدیک. و نه حتی دیدن خود خانه خدا. و غرق شدن در این جماعت. و می بینی که کعبه هم خلوت تر شده. و همین هایی هم که هستند، مشغول به ذکری. گاه با صدای بلند و گاه زیر لب. به نجوایی با خدایی که دارند. و بسیاری از طواف کنندگان، مشغول خواندن دعای طواف. و برخی بلند می خوانند و جماعت همراه شان، بعد از خواندن او، همان ذکر را تکرار می کنند. و پیرزنی شانه به شانه من مشغول دعای فرج. و با چه سوزی. و چه اشک چشمی. و جوانی هم که سخت ایرانی است، مشغول زیارت عاشورا. از حفظ. و دقت می کنم و می بینم چه بی غلط. و چه رویایی. با همان آفرین ها و نفرین های این دعا. و زنان برای گم نکردن شوی شان، چه شگردها که به کار نمی برند. و از همه بامزه تر پیرزنی ایرانی است که عصایش را قلاب کرده به کمربند شویش. و بی هیچ تکلفی ۲ تایی دارند گرد کعبه می گردند. و اصلا انگار نه انگار. و سیاهی هم سخت تنومند در این خیل جمعیت نزدیک به دیوار کعبه، هروله کنان. و با کاپشن در این گرمای هوا و حرارت جمع. آمده وزن کم کند گمانم! هم ارزش و هم ورزش. و یکی هم غش کرده روی زمین. زنی جوان است. و دیدمش از نزدیک. باردار. گشتن گرد خانه خدا با آن که در رحم داری، و هنوز به دنیا نیامده، تجربه ای باشکوه و دیدنی ست مختص زنان. یعنی که علی الظاهر یک نفری اما در حقیقت ۲ نفری. و آن نفر دیگر در درون توست. و تو مادر اویی. و خلاصه بعد از طواف، ایستادیم به نماز طواف. و چسبید. گاهی نماز به آدم می چسبد. کانه خدا را نه فقط حس می کنی، که می بینی. و نه فقط ظهور نورش را که حضور خودش را. و چه بسیار که مشغول عکاسی اند. با دوربین موبایلی که دارند. و همین ۲ مثقال مگاپیکسل. و برخی هم با دوربین عکاسی دیجیتال. و بعضا افراط در عکاسی. و از دست دادن حال، برای ضد حال خوردن وقت تماشای عکس. که وقتت را به جای مکث، حرام کرده ای با عکس. که مسجدالحرام بیشتر جای مکاثی(!) است تا عکاسی. اینقدر عکس نگیر و کمی هم مکث کن. حس بگیر اما نه برای عکس که برای خودت. که برای خدا. همه هم الحمدالله عکاس شده اند. و می بینی فلان حاجی دراز کشیده روی زمین و خدا عالم است از چه زاویه ای می خواهد خانه خدا را شکار کند! و می بینی که این خانه خدا بیشتر سوژه چشم تو باید باشد تا لنز دوربین ات. تو نیامده ای به کعبه که با دوربین، از دور خانه خدا را ببینی. از نزدیک نگاه کن. با چشمت. بی حتی واسطه عینک. با همان نمره ای که چشمت دارد خانه خدا را ببین. عقب و جلویش را، آستیگماتش را اینجا بگذار خدا خود تنظیم کند. و باز هم دقیق می شوم در صحن مسجدالحرام. رنگ دیواره های مسجد و ستون ها و رنگ غالب این فضای روحانی آجری است. تلفیقی از سرخ و کرم. که یحتمل مال سلیقه اموی هاست. و از آن زمان. آجرهای خانه خدا، کعبه هم، انشعابی از رنگ قهوه ای به نظر می رسد. عمره که آمدم تیره تر بود. و خطوط طلایی رنگ، حد فاصل میان هر آجر و یا هر سنگ. و هر کدام در اندازه ای. نا منظم. و حسن خانه خدا(مرادم کعبه است و نه مسجدالحرام) و همه قشنگی اش به همین محصور نبودن در نظم خشک معماری های امروز است. و می بینی که کعبه تا حدودی، چه در طول و چه در عرض، دقیقا صاف نیست. یعنی که شاقول دلش را ابراهیم گذاشته اینجا. و زیاد در بند راستی و درستی خطوطی که می چیند نبوده. من که همچین می بینم. و می بینم اضلاع کعبه دقیق و مثل خط کش بر هم منطبق نیست. یک ضلعش را ۳۲ قدم رفتم و آن یکی ضلع را ۳۸ قدم. دست کم و با آن دقتی که من در قدم برداشتن، کردم، یک متری باید اضلاع مکه با هم فرق داشته باشد. یعنی که رها بودن خانه خدا از قید خطوط موازی. و خشک. و در بند خط و خطوط و راست و چپ و فلان و بهمان نبودن. و در عین حال بی نهایت زیبا. که چنین بی نظمی، نیازارد چشمت را. و در وهله اول همه چیز را صاف و مرتب ببینی الا به این دقتی که من دارم. و به این وسواس. و می بینی خانه خدا موسسه ای خشک و بی روح، و بی روح الله برای تنظیم و نشر آثارش نمی خواهد. محمد و علی هر کاری که لازم بود کردند. وهابی ها کلیددار خانه خدا نیستند. و آل سعود هم راستش موسسه تنظیم و نشر آثار شکم گنده خودش است. و اما پرده خانه خدا؟ هم الان به خلاف یوم قربان و روزهای قبل، سفیدی پایینش را ندارد. تا انتهای خانه هم پایین نیامده، بر خلاف عمره که تا پایین آمده بود و تو برای مسح رکن یمانی مجبور بودی دستت را ببری داخل پرده کعبه. ۳ متری پرده از کف زمین بالاتر است. و اصلا چرا پرده؟ پرده را برای پنجره می گذارند و نه برای دیوار. آن هم دیواری که اصلا پنجره ندارد. دری دارد و سقفی که تکیه داده به ۳ ستون. و این را هم حکما اضافه کرده اند به داخل خانه. بعید می دانم کار ابراهیم باشد. که خانه خدا علی القاعده یک ستون بیشتر ندارد و آن هم نام بلند علی است. که ستون کعبه علی است. گفت: “در کعبه شد پدید و به محراب گشت شهید/ نازم به حسن مطلع و حسن ختام او”. که ستون کعبه علی است و هر پیامبری در عرش و فرش به این می نازد که روزگاری، معمار نه، بلکه عمله زادگاه علی بوده. و خدا هم دارد به این فخر می فروشد که خانه اش زادگاه ولی الله الاعظم، جانشین خودش، مولی الموحدین، امام المسلمین، حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام بوده. (صلوات نداشت؟) که آل محمد، علی است و ذریه پاکش. فقط… و باز هم می بینی که طواف بر گرد کعبه، دایره وار است. یعنی تو بر شعاع کعبه می چرخی. و اینگونه آیا بهتر نبود مسجدالحرام را عقل می کردند و دوار و گرد می ساختند؟ یعنی در همان شعاع نمازخوانانش. و طواف کنندگانش. و تو می بینی صف مصلین و صف مسلمین و صف طواف کنندگان، جملگی گرد است الا خطوط دیواره مسجدالحرام که چند ضلعی است. و بی سلیقه توسعه یافته. و نه با توجه به هارمونی این فضای مقدس، که باب میل این خائن الحرمین بی سلیقه. و دیگر نکته که به نظرم آمد؛ مسجدالحرام، گودترین جای مکه است. و کعبه، گودترین جای مسجدالحرام. یعنی که جست و جوی خانه خدا نه در عرش که در فرش. و در پست ترین زمین ها. آن هم در شهری چون مکه. و با این همه پستی و بلندی. یعنی که خدا خانه اش را کنار خانه پابرهنه ها، پابرهنه ترین ها که در هیچ خوشه ای به حساب نمی آیند، بنا نهاده. و یعنی که خدا همسایه پست ترین مردم است از حیث مال و منال. و ایضا از حیث قیل و قال. و خانه خدا، دیوار به دیوار خانه فقرا. این برج ساعت را کج ساخته اند؛ بد جا ساخته اند. با این قد و قامت قناس، گند زده به هارمونی این فضای رویایی. و این بقعه روحانی. و به کعبه که می رسد، می بینی فلان نهاد بین المللی که تف بر ذات صهیونیستی اش(شک نکن که “یونسکو” را می گویم) اصلا به این کاری ندارد که عاقبت، خانه خدا هم یک میراث فرهنگی است و باید لااقل اندازه عالی قاپو و شیخ لطف الله و اهرام ثلاثه و برج کج و معوج پیزا و خانه مش قلی خان در فلان قبرستان هند، حرمتی، احترامی، شانی داشته باشد. به یک سانتی متر برج جهان نمای همین اصفهان خودمان چه گیری دادند؟ اما برج الابراج را می بینی حمایت هم می کنند. و نکته دیگر شکل خاص تمیز کردن صحن مسجدالحرام است؛…

***

چند نکته:

۱- آنچه در توانم بود از این سفر معنوی، شما را هم شریک کردم. این همه سعی ام بود در حد وسعی که داشتم. “ده نه” یا ۱۰ آذر برمی گردیم. از این پس باید دعا کنید که مابقی را در کتاب “ده نه” بخوانید. این چند ساعت باقی مانده از سفر را می خواهم کمی خلوت کنم با خدا.

۲- سفرنامه ای که دارم می نویسم شکل خاصی از سفرنامه نویسی است؛ قضاوت را بگذارید بعد از خواندن کتاب. از این سفر، دیگر در وبلاگ چیزی نخواهم نوشت. نه وقتی مانده و نه مجالی.

۳- این سفر را مهمان دولت احمدی نژاد عزیز بودم که هم الان ساری رفته اند. شاید سفر استانی. چیزکی یکی تلفنی گفت برایم. دقیق ترش را بخواهی بدانی، به حمایت وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد بود. یعنی که در لیست افرادی که وزیر ارشاد اختیار پیشنهادش را دارد. ممنونم از این بزرگواری که در حقم کردند اما با این همه هر جا که لازم شد از همین دولت و حتی از همین وزیر ارشاد انتقاد خواهم کرد! فعلا به حمایتی گذشت؛ به رسم نمکی که خوردم. من آزادم. و من از ۷ دولت، حتی از دولت احمدی نژاد(که این همه دوستش دارم) آزادم. تنها جایی که مرا اسیر خود کرده و تا ابد از این اسارت، آزاد نخواهم شد، قلب نازنین سید و مولا و سرور و رهبرم خامنه ای است. که همه شما را که ستاره می مانید، حضرت ماه است و امام. و دقیق ترش این است که؛ چنین مواهبی را همین حج را در نظام مقدس جمهوری اسلامی، آقایم خامنه ای است که امضاء می کند. و من به جد معتقدم “بابای ماست خامنه ای”. هر کسی از جیبی می خورد و یکی هم از جیب مشایی، اما من فقط از جیب ولایت می خورم. من روزی خور سفره ولایت فقیه هستم که شعبه ای از خوان گسترده خداست. و این را با افتخار هم به دوست و هم به دشمن می گویم. و می گویم که؛ حرفی هست؟

۴- نویسنده ای، پژوهشگری، جوانکی، جوانی کرد دوباره و باز هم به افراط رفت. و این دفعه از قرار چیزکی درباره مشایی نوشته و آمارش هم به گوش من رسید. من فکر کنم بزرگترین خدمت به مشایی همین نامه بود. نقد ما به مشایی این چیزها نیست که این خام، نپخته بیرونش داد. نقد ما به مشایی این است: آیا تو به نظام ولایت فقیه، نه در حرف، که در عمل، پایبند هستی یا نه؟ اگر هستی، که این کارها چیست که می کنی؟ و چیست این سخنان که بر زبان می رانی؟ و راستش نامه همین جوانک خام هم کار دار و دسته خودت بود. به قصد مظلوم نمایی. و از دوباره سری در سرها پیدا کردن. و شهوتی که داری تا مسئله اول کشور باشی. و تیتر یک جراید شوی. و اما اگر نیستی، و اعتقادی به ولایت فقیه( و نه ولایت خالی!) نداری، پس چه از جان احمدی نژاد می خواهی؟ و چرا جلوی کلمه ای که ما در برگه رای مان نوشتیم و با خون دل نوشتیم؛ احمدی نژاد، به این بزرگی “ویرگول” شده ای؟ نه حضرت! تو از هاشمی بزرگتر نیستی برای ما. و فقط حیف و اصلا شاید هم شکر، که عددی نیستی و مسئله دست چندم مایی و الا ما برای آفریدن روزی مثل ۹ دی، چیزی که درد می کند، همین سرمان است. راستش را بخواهی بدانی، نامه این جوانک، یکی دیگر از صدها اشتباه تو بود! و القصه؛ نامه هایی هست که نویسنده آن را به دیکته گفتن این و آن می نویسد. به رضا گلپور، دار و دسته خودت دیکته گفتند. ما خودمان ذغال فروشیم و در همین حج و با همین چشمان خودمان دیدیم کسانی را که تو به حج شان فرستاده بودی، حاجیست بر وزن توریست بودند.    

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس

بنده خدایی که این عکس را گرفت، عکاسی را از آن بالایی بهتر بلد بود. حالا به نسبت. دیگه دیگه

خدایا……………………………………………………………………………………………خدایا

… و خداحافظی قطعه مقدس ۲۶ با این سفرنامه حج که جز “ده نه” نام دیگری برازنده اش نیست

حاجیان که از مکه بروند و محرم که از کربلا بیاید، خانه خدا را کعبه را چنین خلوت و محزون و غمگین می بینی…

“عباس” این عکس را ۶ ماه پیش گرفته اما می گوید؛ محرم از این هم خلوت تر می شود کعبه

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ ۲ تصویر در آستانه محرم/ شاهکاری از عباس حاجی پور آرانی

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ سروده ای از “دیوونه داداشی”/ با تشکر فراوان از ایشان

یه “قطعه”ای از بهشت، شمع و گل و شاپرک
چشم ستاره، مست از می مدام چشمک

رو بام شونه ی عشق، یه آسمون پرنده
زیر پاهاش، فرشی از گل های یاس و میخک

مژده می ده قاصدک، بر می گرده دوباره
پرستوی مهاجر به خونه اش، نم نمک

دمید از دیار یار، به دل، عطر “پلارک”
حاجی داداش حسین جان! *تولدت مبارک*

***

طرحی زیبا از ساندیس خور برای جلد کتاب “ده نه”/ ممنون از ایشان

چند کار زیبا از “فدایی حضرت ماه”/ با سپاس از ایشان

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. گریه می‌گوید:

    اول

  2. فطرس ملک می‌گوید:

    بابای ماست خامنه ای

    جانم فدات

  3. گریه می‌گوید:

    اما بعد; سلام علیکم!
    بالا خره اول شدیم و آرزو به دل از دنیا نرفتیم!!!!
    دیشب کلی مشعوف شدیم از برد ۵ بر صفر بارسا در مقابل رئال!(مچاله شدند!!!و البته سوسک!!)
    البته من همینجوری طرفدار بارسا نیستم;دلیل دارد.
    من که می گویم عشق است بارسا فقط به خاطر این است که در جنگ ۲۲ روزه رژیم غاصب صهیونیستی برابر حماس تنها مربی بزرگی که جنایات صهیونیستها در قبال مردم مظلوم فلسطین را محکوم کرد همین گواردیولا بود;فقط فقط همین.
    ولی این رئالی های نامرد به اسرائیل کمک می کنند. (خدا لعنتشون کنه.)

  4. نازنین عبدلی می‌گوید:

    سلام
    خیلی خوب بود
    ممنون

  5. غریب می‌گوید:

    وصل تو کجا و من مهجور کجا
    دردانه کجا حوصله مور کجا
    هر چند ز سوختن ندارم باکی
    پروانه کجا و آتش طور کجا

    یا علی مددی…

  6. گریه می‌گوید:

    چند تائی غلط املائی داشتید که به همین دلیل توصیه می کنیم وقتی خوابتان می آید, ننویسید, لطفا!
    ولی در کل عالی بود.
    دیشب تلویزیون فیلم آژانس شیشه ای را نشان می داد; دیدیم و بسیار لذت بردیم!(عجب فیلم تپلی بود)
    دم حاتمی کیا (اگر اشتباه نکرده باشم) گرم .

  7. سحر می‌گوید:

    سلام
    ممنون…عالیه …عالیه…این ساک مال من است آخرش بود 😀
    ان شاء الله هر چه زودتر کتابتون بیاد بیرون.
    دعامون کنید.شدید محتاجم. ان شاء الله هر چه زودتر با سلامتی برگردید. بدون تاخیر.

  8. گریه می‌گوید:

    در این ساعات آخر ما را از دعای خیر خود محروم نکنید.
    با التماس می گویم: دعا کنید دانشگاه قبول شوم; جوابش تا یکی دو روز دیگر احتمالا می آید.
    اگر قبول نشوم از چشم شما می بینم و سایت رو تا دو ساعت تحریم می کنم

  9. فطرس ملک می‌گوید:

    حرف نداشت
    عجب زیبا نوشتین
    آخرین مطلب برای وبلاگ چه دلنشین و دوست داشتنی بود
    مثل نمازی که بعد از آن طواف بدون نیت خواندید چسبید به ما این مطلب ناب
    در خلوت های آخرتان با خدا در مسجدالحرام یاد ما هم بکنید
    خیلی محتاج دعایتان هستیم و قدر شما را میدانیم

  10. سحر می‌گوید:

    از قیافه خانمه خوشم اومد.

    سنگها مثل دو تا اسب میمونن!

  11. فطرس ملک می‌گوید:

    تاریخ ها اشتباه نیست
    خواستم آدرس بدم که در کدوم قسمت هست

  12. زین الدین می‌گوید:

    به قول اخراجی ها : این حاجی که از مکه اومده….
    زیارت قبول اخوی ماهم زیارت حضرت ماه بودیم وقت کردی سری به ما بزن و حتما بخون تا غیبت نشه…

  13. فطرس ملک می‌گوید:

    دست بنده خدا درد نکنه به خاطر عکسا
    حالا هیمنم برای ما غنیمته
    دیگه دیگه!

  14. فطرس ملک می‌گوید:

    اون آقاهه سمت راستی شما با چه سرعتی داره میاد پائین
    کم مونده بخوره زمین
    معلومه عکاس حرفه ای بوده…
    دییییییییییی

  15. دانشجو می‌گوید:

    به نام خدا
    بنده ندا رشیدی دبیر انجمن اسلامی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شیراز از شما خواستارم که:
    طی برنامه ای دانشگاه شیراز قرار است داشته باشد در ماه محرم شب شعری داریم و برنامه سخنرانی.چند تن از شاعران که با آن ها هماهنگی می کنیم.
    بدین منوال از شما خواهشمندیم اگر وقت اضافی یا خال دارید در ماه محرم ما را در جریان حتما بگذارید.
    سخنرانی شما همان حول محور کتاب ارزشمندتان (نه ده) است و حوادث عاشورای سال پیش و…..
    از شما خواهشمندیم ما را زودتر در جریان وقتتان بگذارید.و شماره همراهتان را بدهید
    با شماره تان که تماس می گیریم خاموش است.
    سیداحمد: متاسفانه آقای قدیانی ایام محرم گرفتار برنامه های خودشان هستند. از شما ممنون.

  16. ط.عبدی پور می‌گوید:

    سلام اول آیا؟خیلی خیلی عالی بود ولی گفتین خداحافظی قطعه ۲۶ با سفر نامه حج خیلی دلمون گرفت.حجکم مقبول

  17. بیوتن می‌گوید:

    سلام
    هیج جور نمیشه از قطعه دل کند

    خدا قوت
    التماس دعا

  18. پیام فضلی می‌گوید:

    پخش مستند “سفیر انقلاب”؛ ویــژه سـفـــر رئیــس جمهــور به لـبـنـان
    #امشب- شبکه اول
    #ساعت ۲۲:۵۰
    (منبع: خبرگزاری فارس)

  19. قطره می‌گوید:

    سلام
    حجّکم مقبول وسعکیم مشکور إن شاءالله
    من راضیم که شما از سهمیه دولت استفاده کردی. چون می دونستم نظرم براتون مهمّه گفتم ! البتّه خداییش نظر من به نسبت به voaوbbcواینا مهم تره دیگه؟!
    حالا از شوخی گذشته نوش جونتون گوشت بشه به تنتون(یعنی تن معنوی منظورمه!) کوربشه هرکی نمی تونه ببینه
    ما حزب اللهی ها دلمون میخواد هرکس بیشتر و بهتر ازحضرت ماه دفاع می کنه دولت بیشتر حمایتش کنه خودمونم بیشتر حمایتش می کنیم اصلاً رو سرمون میذاریم حلوا حلواش می کنیم حرفی هست؟ مخصوصاً که”آقا”زاده هم باشه همچین آقایی
    آقا زاده به معنای واقعی کلمه.راستی ما باید این لفظ دزدیده شده را به صاحبان اصلیش برگردانیم.مگر بعضی ها مَردند که آقا باشند وبچّه هایشان آقازاده؟ درنامردی ونامسلمانیشان شکّی نیست من به انسان بودنشان شک دارم.لطفاً نام فرزندان شهدای عزیز ما را از توله های این جانوران باز پس گیرید.(حاج آقا مرتضی آقا تهرانی می گفتند:امیرالمومنین(ع) راجع به عبدالله بن زبیر می گویند:ازوقتی این توله به دنیا آمد پدرش را جهنّمی کرد.)
    ولی بدجوری غافلگیری رفتید حجّ ها به قول شاعر:
    اگه یه روز رفتی سفر رفتی زپیشم بی خبر عیبی نداره گل پسر فقط یه سوغاتی بخر!

    راستی شما نمی دونید چرا سایت وحید یامین پور بالا نمیاد؟
    اصلاً ازش خبر دارید؟ زنده است؟ دیشب هم برنامه “سلام” نداشت ولی یامین گفته بود تا آخر ذی حجّه هست

    وازهمه مهمتر:
    امروز۹/۹/۸۹ است دقیقاً یک ماه مانده به ۹ دی.دیروزلعنتی ها ۲استاد دانشگاه دیگرمان را ترور کردند
    در۹دی پاسخشان را خواهیم داد: ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش

  20. سیداحمد می‌گوید:

    بسیار عالی.

    احسنت؛ احسنت به این همه شعور و دقت؛
    انشالله قسمت هر ساله شما باشه این سفر که واقعا برازنده شماست.

    متنها عالی بود.
    به نمایندگی از همه دوستان دستتونو میبوسم که در این سفر ما را هم با خودتون همراه کردید.
    خدا به حق حضرت زهرا شما رو برای ما حفظ کنه.

    سفرنامه ها عالی بود؛
    این متن هم واقعا فوق العاده بود.
    چقدر لذت بخشه خوندن یه متن طولانی از شما.
    خیلی مخلصیم داداش جانم.

  21. و مادر؟ طوافی به نیت پدر

  22. ... یه منتظر می‌گوید:

    سلام الان که دارم این کامنت رو میذارم حالم خیلی بده به همین دلیل نمی تونم متن رو کامل بخونم از شانس بده من ماشا الله چقدر هم هست!! فقط اومدم حاضری بدم و برم
    التماس دعا

  23. بچه مثبت می‌گوید:

    ” پیرهن سیاه، لباس احرام ماست.”
    متن جدید وبگاه جوان امروز. منتظرتان هستم.

  24. فطرس ملک می‌گوید:

    الان دیگه داداش حسین داره کم کم بارو بنه سفر و جمع مى کنه
    انشاالله سبکبار برگردین

  25. مهزیار می‌گوید:

    سلام بر شهداء…
    سلام بر شهدای قطعه ۲۶ بهشت زهرا س
    السلام علیک یا سید احمد پلارک و رحمه الله و برکاته…

  26. چوب خدا می‌گوید:

    سلام
    چقدر این سفرنامه هوایی می کند دل را…

    یک فرقه برآنند که این رحمت بود
    گویند گروهی که تو را قسمت بود
    ای آمده در دیار وحی آگه باش
    نی همت و نی قسمت، این دعوت بود

  27. چوب خدا می‌گوید:

    کن سعی که باصفا چو زمزم باشی
    در قرب به گل، پاک چو شبنم باشی
    ای مُجرم محرم، به حرم حرمت دار
    مُحرم که شدی، بکوش مَحرم باشی

  28. چوب خدا می‌گوید:

    عمر بگذشت، ز تقصیر حذر باید کرد
    به در کعبه اسلام گذر باید کرد
    ناگزیر است در آن بادیه از خشک لبی
    تکیه بر گریه این دیده تر باید کرد
    گرد ریگی که از آن زیر قدم ها ریزد
    سرمه وارش همه در دیده سر باید کرد
    آب و نان و شتر و راحله تشویش دل است
    خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد
    روی چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک
    از خود و هستی خود جلمه سفر باید کرد
    سر تراشیدن و احرام گرفتن سهل است
    از سر این نخوت بیهوده به در باید کرد
    شرح احرام و وقوف و صفت رمی و طواف
    با دل خویش به تقریر دگر باید کرد

  29. محسن می‌گوید:

    حجکم مقبول
    الان وظیفه شما سنگین تر شده
    التماس دعا

    با تبادل لینک چطوری/

  30. محمدعلی می‌گوید:

    سلام . حقیقتش با خودت حال نمی کنم اما نوشته هات منو دیوونه می کنه . انگار دنیای واقعیت با حقیقتت کاملا از هم جداست . واقعا آرزو میکنم نه با خودت که با قلم خداشناست محشور شوی . التماس دعا دارم نه از خودت بلکه از قلمت
    سیداحمد: مشکل شما همین دیوانگی تان است؛ عاقل بودید ملتفت می شدید که قلم و قدم داداش حسین عین هم اند. کاش به جای دیوانه بودن، اندکی عاقل و مودب بودید.

  31. فطرس ملک می‌گوید:

    چند ساعت دیگه باید این شهر زیبا و دوست داشتی
    این مکان عشقبازی و زادگاه رحمه للعالمین
    زادگاه علی و فاطمه
    سرزمین وحی و دو دلداده پیامبر را ترک کنید
    شما هم باید ساکتان را زودتر بفرستید جده
    ولی کوله بار سبکتان را می فرستید نزد جده سادات
    قبول است حجتان
    حکماَ قبول است
    تا تولدی دیگر ساعاتی و دقایقی بیش نمانده
    در آن لحظه فراموشمان نکنید
    قدر شما را میدانیم باور کنید

  32. فطرس ملک می‌گوید:

    به آقایان حاجی آرانی و بهشتی سلام مخصوص برسانید.
    و از طرف بچه های قطه ۲۶ تشکر ویژه بابت عکسهای زیباشون کنبد.
    مخصوصا هدیه اختصاصی و اون عکسی که محرم انداختند
    چقدر خلوت
    به گمانم همه رفته اند کربلا
    لبیک یا حسین
    واویلا حسین

  33. فطرس ملک می‌گوید:

    جناب محمدعلی
    قلم وقتی می لغزد بر روی صفحه آنچه را که در درون است می نگارد.
    نوشته های حسین قدیانی از خودش می تراود از خودی که تو دوست نداری.

    قدرش را میدانیم چه خوشتان بیاید چه نیاید.

  34. چوب خدا می‌گوید:

    فطرس ملک گرامی
    خیلی خوب جواب محمدعلی رو دادید
    جواب من به محمد علی هم همونه

  35. فطرس ملک می‌گوید:

    ٢٢ذی الحجة ۶٠ه.ق
    اینجا ثعلبیه است. بدو ورود به ثعلبیه خبر شهادت مسلم وهانی رابه امام دادند.اشک ازچشمان امام جاری شدوفرمودند: إنالله وإناالیه راجعون…لا خیر فی العیش بعد هولاء
    پس ازاینهازندگی خیری ندارد.امام بنادارند فردا خبررا علنی کنندوجز معدودی کسی ازشهادت آنان باخبرنشود.امام غریبانه باهمه اتمام حجت کردند.با
    اتمام حجت امام برخی بی وفای دنیاپرست ازما جداشدند. آه که مظلومیت و غربت آل علی تمامی ندارد…

  36. سلام حاج حسین عزیز
    و سلام جناب مبصر
    حاجی زیارت قبول
    تولدت هم مبارک
    شما هم آقا سید خوب زدید به برجک آن دیوانه ها
    به قول امیر علی: ما شاءالله حزب الله ایوالله
    راستی آقای قدیانی هزار بار گفتم شما اینقدر ریز مینویسی و زیاد می نویسی و … جواب چشم و چار ما را چگون خواهی داد؟خدا می داند. امروز کور شدم.

  37. گریه می‌گوید:

    باید بروم و اسمم را عوض کنم, آقای محمد علی!
    چون اسم من هم محمد علی است(البته توباید اسمت را عوض کنی ;محمد (ص) وعلی (ع) مودب ترین بندگان خدا بودند;
    وتو با این طرز حرف زدنت آنان را خراب می کنی….

  38. ر.ر می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین وسید احمد بزرگوار

    التماس دعا

    چقدر روزای خوبی بود واقعا حس می کردم مکه ام، خسته نباشی داداش حسین

    چقدر زود تموم شد…
    انشا الله از سفر حج که اومدید قسمتتون شه کربلا

  39. گریه می‌گوید:

    آخرش من پیر می شوم تا بتونم بدون غلط املائی و یا غلط نگارشی و انواع دیگر غلطها یک نظر بگذارم !
    خدایا خودت کمک کن.

  40. اندیشه روشن می‌گوید:

    سلام علیکم
    خداقوتی دیگر به شما که دارید برمی گردید و این همه کار کردید در همان حج که حجتان مقبول انشاالله

    چند نکته تان مثل همیشه خواندنی تر بود …

    ما هم چیزکی نوشته‌ایم راجع به همان نکته چهارم با عنوان” آقای گلپور ولایتمداریتان کو؟!”

    این لحظات آخر دعا یادتان نرود …

  41. سحر می‌گوید:

    چه عکسهایـــــــــــــــــــــــــــــــــی…الهی لنز دوربینشون تا آخر همینطوری عکسهای خوشگل خوشگل و پر معنا ثبت کنه. خدا قوت.

  42. سحر می‌گوید:

    جناب “محمد علی”

    اگر کمی از دیوانگیتان کاسته شد بد نیست به این موضوع فکر کنید که قلم که خودش برای خودش نمی نویسد …عالم رویا نیست که یک بیقیدی بقدی بو بگویی و قلم برای خودش بنویسد. یک فکری پشت این نوشته ها است و آن فکر و احساس هم درون سر و وجود کسی نیست جز همین “حسین قدیانی”. آنوقت چطور می شود که با قلمش حال می کنی ولی با خودش نه؟!…الله اعلم!

  43. آذرخش می‌گوید:

    به محمد علی با اجازه مبصر کلاس

    آخه آدم کله پوک
    مگه می شه یه نفر خودش خداشناس نباشه و برای ریا مطلب بنویسه اونوقت اینقدر تاثیرگذار باشه.
    نمی فهمی دیگه. این یعنی ریا و اگه هم با این شرایط روی تو تاثیر گذاشته پس تو هم خیلی مزخرفی. پس دیگه آخرت به کارت نمیاد که برای داداش حسین دعا می کنی.
    آخ که چه آدمایی پیدا می شن.
    برو بی مغز.

  44. سحر می‌گوید:

    خب…۱۰ آذر شد.

    آقای قدیانی تولدتون مبارک. ان شاء الله سالها با عزت و سلامتی زنده باشید و همینطور زیبا و دلنشین قلم بزنید.

  45. سید رضا می‌گوید:

    این هم یکی از همون کلمات قصار فوق العاده است که خیلی پر معناست،
    بابای ماست خامنه ای
    انشالله که با تاخیر نیایی،
    یک وقت نشی یازده نه!!!
    التماس دعا

  46. سیداحمد می‌گوید:

    داداش جانم تولدت مبارک؛
    انشالله عمری با عزت و با برکت داشته باشی.
    زندگیه سعادتمندی برات آرزو میکنم.

    خیلی عزیزی داداش حسین جانم.

    داداش حسین بی همتا و با شعور بسیجیها
    فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….

  47. آذرخش می‌گوید:

    راستی
    سلام بر داداش حسین
    تولدتون مبارک. از هر دو نوع. بازگشتون رو هم تبریک می گیم.
    ایشالا تولد ۲۰۰ سالگیتون رو در راه حق جشن بگیرید.

  48. سیداحمد می‌گوید:

    ۱۵ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسین زهرا….

  49. گریه می‌گوید:

    …………………………………..
    داداش حسین فدائی داری.

  50. سحر می‌گوید:

    ۱۵ روز تا عاشورا

  51. گریه می‌گوید:

    داداش حسین تولدت مبارک
    به قول شاعر که میگه:
    تولد, تولد, تولدت مبارک….
    بقیه اش را بلد نبودم; شرمنده
    ولی با این حال ان شاء الله هزار سال به این سالها

  52. مریم می‌گوید:

    با سلام … و اما بعد .. تشکر میکنم که بازهم ما را شریک سفر خود کردید ..ان شاء الله خدا قبول کند زیارت شما را …راهنمایی بفرمایید من چطور میتونم داشته باشم کتاب سفرنامه شما را ؟ آیا از سایتی میتونم ارزی خریداری کنم ؟ .. سید احمد …خدا قوت دست شما هم درد نکنه زحمت کشیدید این مدت ( حالا باز هم نذارید این نوشته را در بین نظرات ) ….الله یارتان ..یک صلوات یادتان نرود لطفا

  53. سربازةٌ می‌گوید:

    سلام/
    قبول باشد ان شاءالله، تمنّایتان از پرورگار، برای تولد!
    و حسین قدیانی متولد می شود…
    ——————————–
    من این عکس را بسیار دوست دارم.بسیار هم دیده اید آن را. دوستش دارم، این تصویر را. تقدیم شما هر لبخندش.
    هدیه ی من؛
    http://naebmahdi.ir/wp-content/uploads/2010/05/9460_841.jpg

  54. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    عکس ها فوق العاده هستند.
    فوق العاده…

  55. طاهره فتاحی می‌گوید:

    😀 😀 😀
    وای وای وای وای.
    اینترنت پرسرعت ملک عبدلی رو بگو که تموم شد…
    😀 😀 😀

  56. محمد می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خدا به دست و پنجه و قلمت قوت بده…

    آخرین یادداشت زاویه رو هم حال کردی بخون:
    سابقا بسیجی های انحصارطلب!
    http://zaavieh.mihanblog.com/post/7

  57. amir می‌گوید:

    بدبخت (گفت و شنود)

    گفت: اعتراض برخی از ضد انقلابیون فراری به کسانی که بدون کمترین سابقه مطبوعاتی، خودشان را روزنامه نگار و خبرنگار و فعال سیاسی معرفی کرده و از کشورهای اروپایی پناهندگی می گیرند، ادامه دارد.
    گفتم: اتفاقا قالتاق ها و شارلاتان ها هزاران مرتبه بر ضد انقلابیون فراری برتری دارند. آنها خودشان را فروخته اند ولی ضد انقلابیون وطن فروشی کرده اند.
    گفت: وکیل یک زن متهم به خیانت و قتل شوهرش از جمله همین قالتاق هاست که به بهانه تهیه مسکن ده ها پرونده کلاهبرداری از کارمندان و کارگران دارد و از فرانسه پناهندگی گرفته است.
    گفتم: ولی این وکیل فراری که در یک سخنرانی ادعاهای ضد و نقیضی کرده بود و به همین علت با تمسخر اپوزیسیون روبرو شده بود.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: یارو رفته بود گدایی و برای این که خودش را خیلی بیچاره و بدبخت نشان بدهد می گفت؛ ما خیلی بدبخت بودیم، خیلی فقیر بودیم و چون هزینه بیمارستان را نداشتیم مادرم قادر به زائیدن من نبود و خاله ام مرا زائید!

  58. یک بنده خدا می‌گوید:

    سلام
    سلام
    سلام
    تولد تخس ترین بسیجی دنیا مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک.ما شیرینی می خواهیم!!!

  59. 12221157 می‌گوید:

    سلام
    تولدتان مبارک
    از این سعادتها در زندگی کمتر نصیب هرکسی می شود که تولدش با چنین ایامی مقارن شود
    گوارای وجودتان
    و حج تان مقبول حضرت دوست

  60. گریه می‌گوید:

    حجکم مقبول و سعیکم مشکور
    این متن های زیبائی که در طول سفر نوشتید خیلی عالی بودند
    ولی
    برای ما اینها سوغات نمی شوند; انشائ الله یک متن عالی در حد “داداش حسین” برای زمانی که خستگی از تنتون در بیاد
    در ضمن “کی خسته است ؟”
    بچه بسیجی ها:”دشمن”
    این یعنی:”ما متن می خوایم یالا”

  61. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    *ده نه؟ روز صدور شناسنامه ی عشق*

    سلام بر “ده نه”
    سلام بر “عشق”
    سلام بر حسین*

    یه “قطعه ای” از بهشت، شمع و گل و شاپرک
    چشم ستاره، مست از می مدام چشمک

    رو بام شونه ی عشق، یه آسمون پرنده
    زیر پاهاش، فرشی از گل های یاس و میخک

    مژده می ده قاصدک، بر می گرده دوباره
    پرستوی مهاجر به خونه اش، نم نمک

    دمید از دیار یار، به دل، عطر “پلارک”
    حاجی داداش حسین جان! *تولدت مبارک*

    الهی در زیر سایه حق، عمری بلند، مفید و باعزت داشته باشی…
    “پاره تن منی آنقدر که دوستت دارم” ‏

  62. سیده زهرا می‌گوید:

    حلالت باشه حج با بیت المال برادر

  63. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام حاج آقاى قدیانى
    تولدتون مبارک
    انشاالله هر ساله از این نوع تولدها داشته باشید
    انشاالله هزار ساله بشید و همچنان سرباز ولایت و قلم بزنید در راه ولایت
    بازهم میلادتان مبارک

  64. فطرس ملک می‌گوید:

    وااااااااااااای خداى من
    چه افتخار بزرگى نصیب من شد
    ساعت ٠٢: ٧
    تعداد افراد آنلاین: ١ نفر
    اونم خود خودم

    دنیا بداند قطعه ٢۶ هیچگاه تنها نمى ماند 🙂
    دیگه دیگه!

  65. دعای کمیل می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    حجتون قبول
    تولدتون مبارک

  66. علی موسوی می‌گوید:

    سلام.
    با:”محرم شده، آقا نمی خواهی بیایی؟” به روزم.

  67. سلام /// قبول باشه /// به امید کربلایی شدن

    انشاالله همه قطعه ۲۶ ها با هم دسته جمعی بریم کربلا

    دست من و تو نیست که نوکرش شدیم

    خیلی حسین زحمت ما را کشیده است …

  68. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    با سلام خدمت حاج حسین قدیانی ، سید احمد بزرگوار و تمام ستاره های حضرت ماه
    تبریک می گم روز تولد فرمانده قطعه رو اولاً به خود ایشون . انشاءالله که عمری با عزت و افتخار و زیر سایه امام زمان (ع) زندگی کنند و ختم عمر بابرکت شون ختم به شهادت بشه .
    و ثانیاً : تبریک می گم این روز رو به بابا اکبر و مادر گرامی حاج حسین ، به خاطر داشتن چنین فرزندی .
    و بعد هم ستاره های حضرت ماه و همچنین به خودم به خاطر داشتن چنین برادری .
    ما قدر خوبی ها و زحمات شما را می دانیم .

  69. مریدانی می‌گوید:

    سلام و جانم فدای رهبر
    ممنون که ما را شریک سفر نامه تان قرار دادید.روزیه هر ساله تان باشد انشاالله
    تولدتون هم مبارک باشد چه جسمی و چه روحی

    التماس دعا و یا علی (ع)

  70. رفیق شفیق می‌گوید:

    سلاااااااااااااااااااااااام
    خوب رسیدیم به همون روزی که من سه خط در میون میومدم روزشماری می کردم!١٠/٩
    داداش حاجی تولدت مبارک
    زیارتتون هم قبول
    سایه تون هم مستدام
    دلتون هم خوش
    تنتون هم سلامت
    عمرتون هم بابرکت
    زندگی تون هم با عزت
    قلمتون هم پر جوهر!
    راهتون هم همیییییشه پشت سر ولایت
    سلامتی آقا و همه سربازهاش صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اید قائدنا الخامنه ای

  71. رفیق شفیق می‌گوید:

    میان دل ز عشقت لاله باغیست
    بحمدلله که قلبم مست ساقیست
    بساط گریه را آماده سازید
    که شش شب تا محرم وقت باقیست
    التماس دعای فراوان از همه دوستان

  72. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اولا که سلامت بمانی حسین قدیانی
    و بعد هم مبارک باشد سالروز تولدتان حاج حسین

  73. پیام فضلی می‌گوید:

    #حاجی داداش حسین جان! *تولدت مبارک*
    #ممنون از «دیوونه داداشی» بخاطر این سروده ی بموقع

  74. شیعه علی می‌گوید:

    سلام تولدتون مبارک
    مگه ۱۰ ۹ نیستین؟
    اینطور یادم میومد خلاصه مبارکه داداشی جون

  75. 12221157 می‌گوید:

    شنیدم پیکرت غارت شد ای عشق!

    مادرش فرموده بود

    مَثل امام، مَثل کعبه است

    مردم به سمت او می روند نه او به سمت مردم…

    این کعبه ی عاشق اما

    یک بار به سمت مردم رفت…

    پیراهنش را هم غارت کردند….

    مادرش کنار قتلگاه واحسینا می گفت…

    از ویلاگ حتی بیشترhttp://www.2-7.blogfa.com

  76. آبجی منا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی.

    حجت قبول
    ……………

  77. 12221157 می‌گوید:

    آقا مبصر! نیستید؟نکنه رفتید استقبال؟

  78. زوروو می‌گوید:

    سلام سلام داداش تولدت مبارک اساسی .الهی صدسال زنده باشی میروم بخوانم این وداع نامه های اخری راحیف که داردتمام میشود…..

  79. فطرس ملک می‌گوید:

    ممنون از دیوونه داداشى براى شعر زیباشون

  80. زوروو می‌گوید:

    سلام سلام تولدت مبارک داداشی ایشالله صدسال زنده باشی میروم بخوانم این وداع نامه های اخری راکه چه زودداردتمام میشوداین سفرنامه ی ازچشمهادوربه دلها امانزدیک عشق…………….

  81. گروه دیده ور می‌گوید:

    سلام علیکم

    http://didevar.ir/?p=661:

    کلیپ فتنه تلخ

    کاری از نفوذی
    با پخش دیده ور

    موفق موید

  82. فطرس ملک می‌گوید:

    *** شکر خدا که در پناه حسینم … عالم از این خوبتر پناه ندارم ***

    ١۵ روز مانده تا عاشورا

    لبیک یا حسین

    واویلا حسین

  83. مریم.م می‌گوید:

    بابای ماست خامنه ای
    سلام اقای قدیانی
    حجتون قبول…تولدتون مبارک
    امیدوارم همیشه ستاره ی حضرت ماه بمونید

  84. ساندیس خور می‌گوید:

    سلام داداش چه خبر ؟
    تولدتون مبارک !
    راستی راه افتادین؟ اصلا رسیدین؟
    داداش برای هدیه تولد این طرح کتاب ده نه رو زدم!
    خوبه؟
    http://irupload.ir/images/b997mbv6cmomugp04ymv.jpg

  85. شوری مخلوط می‌گوید:

    سلام
    عالی بود دل نوشته وذهن نوشته ها تان !
    واما……

    معلم دیکته ی دل خون:در متن “یکشنبه ۷آذر”،سطر۱۸نوشته اید :یک گله ریش بی ربشه!به جای بی ریشه!این یک!
    دوما: درسطر۴۵ مرقوم داشته اید:”دارز کشیده “به جای” درازکشیده”!(به چی داری می خندی؟)
    …………………………………………………………….
    راستی دلمون واسه “یعنی که یعنی”تنگ شده!
    “دیگه دیگه “هم قشنگه ولی هرگلی یه بویی داره!دیگه دیگه !
    شوری ای که تند نباشد،،نمی چسبد!
    ماشالله حزب الله.

  86. زوروو می‌گوید:

    وای که چقدردقیق وظریف وزیبابودامروزکه این راخواندم فکرکنم بازگشته ایدبه بهشت زهرای خودمان ووداع کرده باشیدبابهشت زهرای…..
    عالی بودمحشر. فوق العاده ماورای توصیف.

  87. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام علیکم
    الان رسیدید؟ تهرانید؟ دلتنگ خانه خدا؟ یا شاید هم در راهید هنوز

    باور کنید که من هم دلتنگ خانه خدا شدم وقتی گفتید دیگر چیزی در قطعه مقدس ۲۶ نمینویسید از این سفر
    خیلی خیلی خیلی ممنونم که در این مدت وقت استراحت خودتان را به نوشتن برای ما اختصاص دادید

    این شعر هم در جواب محمد علی( هر چند بقیه حسابی جواب دادند)

    ز یزدان دان نه از ارکان، که کوته دیدگی باشد
    که خطی کز خرد خیزد، تو آن را از بنان دانی

    آقای قدیانی
    حجکم مقبول و سعیکم مشکور
    هم چنان التماس دعا

  88. سهراب می‌گوید:

    سلام.
    تولدتون مبارک
    حجتون قبول

  89. فطرس ملک می‌گوید:

    *** ذکر روز چهارشنبه ***

    یا حى یا قیوم

    ١٠٠ مرتبه

    التماس دعا

  90. باران می‌گوید:

    سلام زیارت شما ومادرمحترمتان قبول دراین لحظات پایانی برای همه آرزومندان دعا کنید وپدرومادرمن ممنون که ما را در این سفر با خود همراه کردید شما وهمراهانتان اجرکم عندالله

  91. فطرس ملک می‌گوید:

    سلامی دوباره به حاج آقای قدیانی

    یعنی الان رسیدید؟
    اولین نماز در وطن
    فکر کنم دلتان لک زده برای نمازهای بیت الله الحرام
    ولی حظ می کنید وقتی اشهد ان علی ولی الله را با صدای بلند از مقبره های مسجدهای خودمان می شنوید
    وای که چقدر غریب است علی

    حجتکم مقبول و سعیکم مشکور
    کماکان التماس دعا

    انشاالله که بدون تاخیر رسیده باشید
    در همان روزی که دوست داشتید
    دوباره تولدتون مبارک

  92. یا زهرا (س) می‌گوید:

    سلام من از دیدن وبلاگ شما لذت می برم ، موفق باشیدحسین آقادرضمن درآستانه ماه محرم برای ما هم دعا کنید که این دل پرکینه ونفرت را صفایی بدم و…

  93. فطرس ملک می‌گوید:

    از ساندیس خور به نوبه خودم تشکر می کنم به خاطر طرح زیبا و قشنگش برای کتاب ده نه
    عالیه
    دستمریزاد

  94. فطرس ملک می‌گوید:

    حاج آقا شما الان دارید نظراتو تائید می کنید
    یک کلام بفرمائید رسیدید تهران یا نه؟
    بابا ما نمیایم فرودگاه استقبال, مطمئن باشید
    فقط میخوایم خیالمون راحت بشه که رسیدید یا نه
    همین

  95. پارسا می‌گوید:

    سلام داداش حسین عزیز
    حجکم مقبول و تولدکم مبارک
    ان شاء الله همیشه سلامت باشی و فرزند خلف سید علی و بابا اکبر وخاری در چشم کافران و مشرکان و منافقان و بی بصیرتان
    ان شاء الله همیشه داداش حسین بچه بسیجی ها بمونی
    و ان شاء الله بعد از صد سال سرباز سید علی و امام مهدی بودن مثل بابا اکبر شهید بشی

    همیشه ی همیشه ملتمس دعاییم از شما و دعاگویتان

  96. فراز می‌گوید:

    السلام علیکم یا داداش حاج حسین!
    حجکم مقبول
    ولادتت هم مبارک
    انشاالله بعد از صد سال شهید بشی
    انشاالله هر سال از خدا کادو های تولد خوب بگیری مثل امسال که کادو تولد یه حج انشاالله مقبول گرفتی
    شک ندارم این هدیه تولد رو بخاطر دفاع از ولایت گرفتی از بابا اکبر
    خوش به سعادتت التماس دعا حاجی

  97. محمدرضا نوری می‌گوید:

    سلام
    به مناسبت روز مباهله به روزم…
    یاحق

  98. سید رضا می‌گوید:

    عناد وهابی ها با حضرت فاظمه(س)
    http://iusnews.ir/?pageid=119689

  99. ن. بهادری می‌گوید:

    همین که علی را محب نباشی، و ولی الله ندانی اش، دلت می شود جهنم.ممنون زیبا بود. و از طرف بچه ها از اینکه سفرتان را با ما هم شریک کردید، تشکر می کنم.

  100. Ali P1 می‌گوید:

    تولدت مبارک داداش حسین.
    هم تولد اولیه هم تولد ثانویه(!).

  101. ناشناس می‌گوید:

    سلام حاج آقای قدیانی
    حجکم مقبول و سعیکم مشکور
    تولدتان مبارک صدساله شوید چه بسا بیشتر و درخدمت اسلام و ایران اسلامی و ولایت فقیه قلم بزنید تا جان در بدن دارید.
    خیرمقدم و خوش آمد از بابت ورود به وطن عزیز
    و تسلیت به سران فتنه و دشمنان قلم داداش حسین بسیجیها از بابت تشریف فرمایی ایشان اگر چه شما در زمان سفر داداش حسین هم از نیش قلم ایشان در امان نبودید.

  102. فطرس ملک می‌گوید:

    قدر شما رو میدونیم
    تا بینهایت
    به توان n
    🙂
    دیگه دیگه!

  103. مهجور می‌گوید:

    صلی الله علیک داداشی!
    بعد ۳ ماه بالاخره وقت کردم بیام قطعه
    امروز که یادم اومد تولد شماست …دلم تنگ شد همین!
    حجتتون قبول…برادر صیغه ای منم که تو کما بود پر کشید…فکر کنم به صحن مسجد الحرام …این آخریا ذکر حج گرفته بود انگار…چه خوب برادری بود…شما هوای پرکشیدن نکنیا!……

  104. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات…

    میلادتون مبارک..الهی هرچندسال که دوست داریدباعزت عمرکنید…
    حجتون هم قبول معبود

  105. یار بی یاور می‌گوید:

    ۱۰/۹ تولد داداش حسین بسیحی ها مبارک …. امیدوارم اشتباه نکرده باشم…(۹/۱۰-۱۰/۹)

  106. یار بی یاور می‌گوید:

    داداش حسین بچه بسیجی ها تولدتون مبارک…..

  107. یاور مهدوی می‌گوید:

    سلام.
    ۵ روز تا محرم مونده.
    منادیون با مطالب :
    ۱- بسته فرهنگی عمار ۸ آذر ماه : ترور دو استاد دانشگاه شهید بهشتی
    ۲- چه زود دیر می شود …
    ۳- افشای روایت پنهان و مغرضانه “دموکراسی تو روز روشن”
    ۴-مراسم پخش و نقد فیلم دموکراسی تو روز روشن ( پنجشنبه ۱۱ اذر ساعت۱۹)
    ۵- شمارش معکوس آغاز شد!!!!!
    به روز است.
    http://www.monadion.mihanblog.com

  108. خانه خدا علی القاعده یک ستون بیشتر ندارد و آن هم نام بلند علی است. که ستون کعبه علی است. گفت: “در کعبه شد پدید و به محراب گشت شهید/ نازم به حسن مطلع و حسن ختام او”. که ستون کعبه علی است و هر پیامبری در عرش و فرش به این می نازد که روزگاری، معمار نه، بلکه عمله زادگاه علی بوده. و خدا هم دارد به این فخر می فروشد که خانه اش زادگاه ولی الله الاعظم، جانشین خودش، مولی الموحدین، امام المسلمین، حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام بوده. (صلوات نداشت؟)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احفظ قائدنا

    الله اکبر از این قلم ؛ حجت قبول حاج داداش حسین
    وَفی کُلِّ عامٍ نصیبت انشالله که الحق برآزنده ی شما . گوارای وجودت لذت بندگی

  109. آیدا می‌گوید:

    یاراحم العبرات..

    میخواستم تعریف کنم ازنوشته تون وکیفی که همه ی وجودمو گرفت ازخوندنش..اما چی بگم؟که لیاقت نوشته ی شماروداشته باشه..واﮊه کم آوردم برای گفتن ازاین حس ناب..یه دنیاممنون..سفرخوبی بودباشما..

  110. داش سجاد می‌گوید:

    داش حسین تولدت مبارک !

  111. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.
    تولدهاتون مبارک.
    تنتان به وطن رسیده الان؟؟؟

  112. بی قلم می‌گوید:

    سلام
    چه زیبا گفت حضرت روح الله
    ملتی که شهادت را افتخار بداند هرگز شکست نمیخورد

  113. بی قلم می‌گوید:

    برویم سراغ لباس مشکی هایمان؛ کم کم آماده ی عزای محرم بشویم

  114. ستاره خرازی می‌گوید:

    سلام حاج حسین قدیانی
    زیارتتون قبول
    تولدتون مبارک
    در پناه خدا و شهدا باشید

  115. مریم می‌گوید:

    داداش حسین داداش حسین …
    سلام
    تولدتون مبارک
    رسیدن ب خیر
    انشاله سایه مادر تا همیشه بالا سرتون باشه و سلامت باشن.

  116. سحر می‌گوید:

    ۱۴ روز تا عاشورا
    سیداحمد: لبیک یا حسین زهرا….

  117. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام به داداش حسین بزرگوار

    رسیدن بخیر،انشاالله که سفر هرساله شما باشه

    تولدتون مبارک،انشاالله که در سایه سار ولایت،پیروز باشین و سربلند.

  118. م.طاهری می‌گوید:

    سلام
    زیارت قبول
    حجکم مقبول و سعیکم مشکور
    تولدتان که امسال حقیقتا تولده مبارک
    خوش آمدید. هم به دنیا هم به وطن

  119. گریه می‌گوید:

    مرور خاطرات:یادش به خیر; چه حالی کردم با این متن
    حسین قدیانی در همایش خارجیهای مقیم آنجا با اشاره به زادگاه نیاکان خود گفت: مکتب ما مکتب کلنجین است و از آنجایی که در روستای کلنجین مردم عاشق امام حسین هستند پس مکتب کلنجین همان مکتب حسینی است! وی گفت: چون قرائتها درباره مکتب ایران متفاوت است از این پس ما در قطعه ۲۶ به جای مکتب ایران، مکتب کلنجین را تبلیغ می کنیم. داداش حسین در بخش دیگری از سخنان خود به ارادت اهالی کلنجین به مکتب ایران اشاره کرد و گفت: بعد از مکتب کلنجین نوبتی هم که باشد نوبت مکتب سه راه سلفچگان است. نویسنده کتاب “نه ده” با انتقاد از مدیریت حضرت یونس در شکم ماهی تصریح کرد: یعقوب باید نظرات برادران یوسف را تحمل می کرد و آنها را با یک چشم نگاه می کرد. مدیر وبلاگ قطعه ۲۶ گفت: منظورم از سخن بالا این بود که نهنگی که یونس در شکمش خانه کرده بود، بچه نهنگ بود و این در شان پیروان ادیان الهی نیست. وی البته با تکذیب سخن خود درباره حضرت یعقوب از مطبوعات خواست جملاتش را چپندرقیچی پوشش ندهند. حسین قدیانی در بخش دیگری از سخنان خود انسان را “حیوانی تایید کننده کامنت” خواند و افزود: تایید کردن کامنت، طلوع آفتاب را جلو می اندازد. وی از سید احمد خواست، پیام بازرگانی برود. این نویسنده جوان ضمن اشاره به جذب افراد مخالف، از خارجیهای مقیم آنجا خواست بیایند اینجا کنار خودمان. وی گفت: هنر آن است که ما جذب دشمن شویم، نه اینکه دشمن جذب ما شود و در توضیح این جمله خود خاطر نشان کرد: منظور من همان دفع حداقلی و جذب حداکثری بود، منتها با ادبیاتی متفاوت! اسفندیار حسین قدیانی، یعنی ببخشید؛ داداش حسین بچه بسیجیها در ادامه از منتقدین خواست به جای انتقاد سازنده، به به چه چه کنند. وی بیان داشت: هدف منتقدین از تخریب من سوراخ کردن لایه اوزن است و عده ای به بهانه زدن وردپرس دارند مرا مورد عنایت قرار می دهند. وی در پایان برای شیخ جامع التجاوز آرزوی طول عمر همراه با ایزی لایف کرد و از دکتر حسن عباسی خواست مسئله زنای ذهنی را با ادبیاتی متفاوت در ذهن شیخ، شرطی کند!
    قطعه۲۶

  120. گریه می‌گوید:

    در اوایل رهبری آیت الله خامنه ای، آیت الله شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل سابق حزب الله لبنان)
    برای دیدار با رهبری و عرض تسلیت به پسر امام، مرحوم حجت الاسلام احمدآقا خمینی به ایران می آیند و بعد با آسیداحمد آقا ملاقات میکند و به ایشان تسلیت میگویند و بعد یک روایت به ایشان میگوید که مضمونش این است که پیغمبر اسلام (س) به علی (ع) میفرمایند که در آخرالزمان یکی از فرزندان من که همنام پیامبر بنی اسرائیل است به حق قیام میکند و ظالم از کشورش بیرون میکند و حکومت تشکیل میدهد و بعد از او فرزند دیگر من از اهل خراسان که همنام علی است صاحب حکومت میشود و در دست راستش خللی وارد میشود و پرچم را به صاحب امر میدهد.
    تا سید عباس این روایت را به آسیداحمدآقا گفت. آسیداحمدآقا گفت: حالا شما این را گفتید. منم یک چیز به شما بگویم که وقتی روز ششم تیر آقای خامنه ای ترور شد. به من گفتند که این خبر را به امام بدهید. من ترسیدم که خبر را بگویم بارای قلب امام مشکلی پیش بیاید لذا نگفتم. باز بعد از مدتی با ترس رفتم پیش امام.
    تا امام مرا دید فرمود: فکر میکنید که من خبر ندارم چه اتفاقی افتاده است.
    بعد امام به من فرمود که دست راست آقای خامنه ای چی شد؟
    منم گفتم که دست راست ایشان دیگر کار نمیکند و عصب دستشان از کار افتاده است
    بعد از اینکه این حرف را زدم ناگهان دیدم امام رو به قبله ایستاد و سه بار فرمود: الحمدلله
    من تعجب کردم که چرا امام این را گفت و اظهار ناراحتی یا چیزی نگفتند.
    و من این ماجرا را نمیدانستم تا موقعی که حدیثی که شما گفتید خواندم و فهمیدم که منظور امام چی بود.

    برگرفته از سایت”عصر انتظار به روایت بحارالنوار جلد ۱۳ “

  121. سحر می‌گوید:

    ما دیگه خسته شدیم اینقدر صبر کردیم که شما بیاید و بگید؛ رسیدم تهران.
    به احتمال زیاد اومدید. اگه اینطوره، خوش اومدید به وطن.

  122. گریه می‌گوید:

    با عرض تاسف درگذشت یکی از دوستان وبلاگ نویس عزیزمان (هادی مقنی عباسی) مدیر وبلاگ ” یه بنده خدا ” را که در زمینه مهدویت نیز فعالیت زیادی داشتند را خدمت همه وبلاگ نویسان ارزشی , مخصوصا داداش حاج حسین تسلیت عرض می کنیم
    http://moqanni.blogfa.com/

  123. ر.ر می‌گوید:

    سلام برداداش حسین و سید احمد گرامی

    زیارت قبول

    تولدتونم مبارک …

  124. گریه می‌گوید:

    چقدر خنده داره:
    که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی ۹۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می‌گذره!
    که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می‌ریم کم به چشم میاد!
    که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می‌گذره!
    که وقتی می‌خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می‌کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می‌خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
    که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می‌کشه لذت می‌بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی‌گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی‌تر از حدش می‌شه شکایت می‌کنیم و آزرده خاطر می‌شیم!
    که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
    که سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریمکه برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی‌کنیم اما بقیه برنامه‌ها رو سعی می‌کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
    که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قرآن رو به سختی باور می‌کنیم!
    که همه مردم می‌خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
    که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می‌کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می‌گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می‌شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می‌کنیم!

  125. گریه می‌گوید:

    ببخشید مطالب نظر قبلی حقیر از وبلاگ لطیفه ایرانی بود

  126. مرتضی می‌گوید:

    ♥♥♥♥♥ تولد داداش حسین مبارک ♥♥♥♥♥

  127. مرتضی می‌گوید:

    ببخشید به خبر درگذشت برادر بزرگترمون جناب هادی عباسی توجهی نکردم از همه دوستان عذر میخوام
    من هم به نوبه خودم تسلیت عرض می کنم
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

  128. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام حاج آقا قدیانی
    تولدتان مبارک خیر مقدم ورودتان به کشور و از همه مهمتر حجکم مقبول و سعیکم مشکور انشاء الله بارها و بارها قسمتتان شود این سفر معنوی
    و سلام به همه ستاره های قطعه ۲۶
    امیدوارم دادشمان هرچه زودتر، شده با یک خط نوشته ما را از چشم به راهی درآورد.

  129. ترگل می‌گوید:

    چه عکس هایی

    چهرتون توی این عکس ها خیلی هنریه

    من رو یاد نقاش ها میندازین

  130. ترگل می‌گوید:

    خیلی وقت بود نبودم
    خوشم میاد سید احمد جواب بعضی پر رو هارو میده، شما خیلی صبور هستین، لااقل اون خوب حالشون رو میگیره.

  131. سیداحمد می‌گوید:

    از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟

    یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

    بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

    بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

    اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید

    محشر الله الله است می دانی چرا؟

    یک بغل باران الله الصمد آورده ام

    نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

    راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف

    راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

    از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست

    فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

    از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید

    انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

    از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد

    باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟

    “علی رضا قزوه”

  132. ترگل می‌گوید:

    یه جایی دارم کار میکنم که نصفشون خدا رو قبول ندارن بقیه هم دست کمی از اونا ندارن دعام کنین سکته نکنم بمیرم

    خیلی برام سخت میگذره

  133. آذرخش می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    هنوز برنگشتید؟

  134. منتظر خورشید می‌گوید:

    ……………………
    سیداحمد: الحسود لا یسود!

  135. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام و عرض ادب خدمت آقا سید
    خسته نباشید انشالله

  136. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    حسین سلام ببخشید من خودم نبودم خبر ندارم داداش حسین با مادرشون رفتن مکه ؟چرا پدر شهید را نبردن ؟ انشائ الله هر ساله برن

  137. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    ترگل سلام من شمارو نمیشناسم اما به اسم ترگل از بچه های قطعی شمارو خیلی دعا کردم انشا الله قبول باشه

  138. عرشی قزوینی می‌گوید:

    سلام خدمت داداش حسین و سید احمد عزیز
    تبریک میگم داداش حسین با تاخیر تولدتون رو !
    اگر وقت شد دوستان بخونن
    یا علی

    مصاحبه با آدم خوبه و آدم بده !

    http://arshiha.persianblog.ir/post/75/

  139. سیداحمد دمت گرم؛
    خیلی آقایی
    ماشاالله

  140. کرب و بلاش، دلبره دلبره
    نور چشاش، محشره محشره
    اسمش حسینه؛ ولی تو نبرد
    نگاش کنی، حیدره حیدره
    حضرت جبریل، حرم عباس؛ میکنه عرض ارادتی
    دستو میزاره، رو کف العباس، برا عهد اخوتی

    یا حسین؛ محتاج محرم تو هستیم مولا جان….

  141. آذرخش می‌گوید:

    و سلام بر سیداحمد بزرگوار
    خسته نباشی دلاور

  142. گریه می‌گوید:

    پشت سر این امام جماعت نماز نخوانید! به گزارش باشگاه خبرنگاران روزنامه آرمان نوشت: شنیده شد که چند شب است که یک جوان در هنگام اقامه نماز جماعت در مسجد الهادی، جلوتر از امام جماعت که حجت الاسلام والمسلمین هادی غفاری است می رود و نماز خود را فرادی اقامه می کند.
    در چند شب گذشته این فرد پس از اقامه نماز خود خطاب به نمازگزاران می‌گوید که پشت سر حجت الاسلام غفاری نماز نخوانند.

  143. منتظر خورشید می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و احفظ قائدنا امام خامنه ای و احفظ محمود احمدی نژاد
    گیرم این دنیا با پنهان کاری و تایید نکردن نظراتم این طور نمایش دهید که شما بر حقین و من حسودم
    آن دنیا را چه کار میکنید آنجا دیگه جای پنهان کاری نیست و قطعا” پیش جدت آقا رسول الله از شما شکایت خواهم کرد

  144. چترباز می‌گوید:

    سلام حاجی

    محرم آمد … درس ولایت بگیریم

    با طرح بین الحرمین به روزم

    یا علی

    http://www.chatrbaz.ir

  145. وارث می‌گوید:

    سلام بر حاج حسین و سید احمد
    حجکم مقبول سعیکم مشکور
    حاجی رسیدن به خیر. زیارت قبول. ان شاء الله باز قسمتتون بشه مجدد و همچینین قسمت بچه های قطعه ۲۶٫
    حاجی تولدتون هم مبارک باشه. میدونم دیروز بود ولی نشد که بیایم و تبریک بگیم.

  146. سلام حسین جان
    می خواستم بدانم سیستم مدیریت محتوات چیه ؟؟
    برای سایت جدید بچه ها

    فعلا . . .

  147. لجمن می‌گوید:

    آثار عشق ورزی به خاندان هاشمی :http://lajman.blogsky.com/1389/09/11/post-27/

  148. سلام
    انشاءالله سلامت باشید
    بدلیل فرارسیدن محرم الحرام حسینی مشغول کارهای محرم هستیم و شاید مدتی نباشیم
    این هدایای محرم ماست
    روی صفحه قرار دهید و ما را یاد نمایید در سوگواره عشق:
    ۵ هدیه برای دوستان و دوستداران حضرت سیدالشهداء علیه السلام:
    http://eslami1414.persiangig.com/image/moharam89/mahdi.jpg
    http://eslami1414.persiangig.com/image/moharam89/abbas.jpg
    http://eslami1414.persiangig.com/image/moharam89/karbala.jpg
    http://eslami1414.persiangig.com/image/moharam89/moharram89.jpg
    http://eslami1414.persiangig.com/image/moharam89/alamdar.jpg
    سیداحمد: بسیار زیباست؛ ممنونم از شما.

  149. فاران (نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    از “چتر باز” انتخاب شدهhttp://www.chatrbaz.ir/Posters/4/aza-L.jpg

  150. طاهره فتاحی می‌گوید:

    همچنان منتظر حضور شما با اینترنت زغالیِ وطنی در قطعه هستیم…

  151. عرفان سابق می‌گوید:

    السلام علینا و علی عبادالله الصالحین
    یا زهرااااااااااااااااااااا مدد
    سید احمد اجرت با فاطمه زهرا
    می دونی ماها با چی زنده ایم ؟ یا زهرا یا زهرا یا زهرا

  152. یه دوست می‌گوید:

    نمی دونم این بچه بسیجی ها چرا این قدر دوست داشتنی هستن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خاک پای هر چی بچه بسیجیه . به قول دانیال
    فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون
    تا کور شود هر آنکه نتواند دید .

  153. یه دوست می‌گوید:

    داداش حسین جان سلام . حجکم نوش جانتان و رحمت الله .
    حرفی هست؟

  154. ya zeinab می‌گوید:

    سلام حاج حسین! حجتون قبول باشه و برگشتنتون رو تبریک میگم هر چند دلم گرفت برای اینکه نوشتن آنلاین حال و هوای حج هم تموم شد! تولدتون هم مبارک باشه و یاعلی

  155. غریب می‌گوید:

    تقدیم به حاج حسین:

    “یک قاب شکسته در دل دیوارم

    ابرم که به روی خاک خود می بارم

    من جز دو سه خط شعر ندارم چیزی

    تا روز تولدت به تو بسپارم”

    یا علی مددی…

  156. سحر می‌گوید:

    سلام
    آقا سید شما از رسیدن یا نرسیدن آقای قدیانی خبر ندارید؟
    نکنه تاخیر داشته هواپیما؟!

  157. گروه دیده ور می‌گوید:

    سلام علیکم

    با امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) :

    خودتان نقشتان را در جنگ نرم پیدا کنید :

    حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یک بحث فلسفى بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه این است که ایشان میگویند توى یک جمله بیان کنید. معروف است یک نفرى زمان شیخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس کرد پسرش را طلبه کند. آمد به پیش شیخ انصارى، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میکنم تا فردا که میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه کنید!

    موفق موید-دیده ور

  158. سحر می‌گوید:

    ۱۳ روز تا عاشورا
    سیداحمد: لبیک یا حسین زهرا

  159. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام آقا سید. شما هم رفتید استقبال حاجی…

  160. ... یه منتظر می‌گوید:

    تولد تولد تولدت مبارک
    تازه ۱ روزه شدی

  161. صبا می‌گوید:

    سلام زیارت قبول
    تولدتون که خیر و مبارک بوده. انشاءالله سالروزهای تولدتان هم همه ساله مبارک باشد هم برای خودتان و هم برای ستاره ها.
    گوارای وجودتان باد حس آغازی دوباره و تولدی دیگر (اینبار حج را گفتم حاجی)

  162. ناشناس می‌گوید:

    روز شمار آقا زاده ی فراری . اینم آدرسش:
    http://mobarezclip.ir/?p=4168

  163. بیچک می‌گوید:

    سلام
    زیارت قبول
    تولد دو روز پیشتون هم مبارک
    در پناه حق
    یا علی

  164. سید عتید می‌گوید:

    سلام خدمت حاجیمون و سید بزرگوار و بقیه ستاره‌ها
    حاجی جان حج خودتون و والده گرامی قبول حق.

  165. بصیرت صادق می‌گوید:

    سلام بر حاج حسین وبرو بچه های قطعه خدا قوت
    چند روزی توفیق همراهی شما عزیزان را نداشتم هیچ دلیلی هم نداشت جز مشغله کاری
    ۴ روز تا محرم الحسین ۱۴ روز تا عاشورا
    ۲۷ روز تا ۹ دی

  166. سیداحمد می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین عزیزتر از جان

    زیارتتون قبول حاجی با معرفت.
    داداش جانم فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری.

  167. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    داداش حسین بالاخره برگشتن؟
    اگه برگشتن رسیدن بخیر و زیارت قبول حاجی داداش حسین.
    🙂

  168. سلاله 9دی می‌گوید:

    سلام چرا دوباره هر صفحه ای را که باز میکنیم امار بازدیدها را نشان نمیدهد ؟
    سیداحمد: سلام؛ این مشکل در سایر سایتها هم وجود دارد، انشالله رفع میشود.

  169. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “اشک، فرشته مقرب خداست که ناز می کند چشم شیعه را…”

    #ببین، ای فرشته خوب خدا، ای پیامبر پیام حسین، ای رسول سلام حسین!
    اگر صدای مرا می شنوی،…
    سلام بر حسین*

  170. گریه می‌گوید:

    خدایا متنی برای ما بفرست!
    داداش حسین که کلا ما رو یادش رفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    برا همه سوغات آورده ولی برای ما,نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  171. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    شاید حاج داداش بسیجیا رفته کربلا؟…این کاروان عزم کرب و بلا دارد….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.