مهندس در جدیدترین بیانیه خود ضمن حمله شدید به مخملباف از وی خواست جایزه فیلم سکس و فلسفه را به ناموس سارکوزی بدهد و به زهره کوهنورد کاری نداشته باشد. وی گفت: همسر من بیشتر به کتاب فنون جدید آشپزی احتیاج دارد تا چیز! مهندس در این بیانیه نوشت: زهره کوهنورد به جای رسیدگی به کارهای خانه، ادعای رهبری جنبش دارد و من خدا می داند که از دست این زن چه ها که نمی کشم؛ کوبیسم می کشم، فوتوریسم می کشم، رئال می کشم، کوفت می کشم، زهرمار می کشم. از بختیار بیشتر من می کشم! مهندس که این بیانیه را خطاب به دانشجویان نوشته بود، از ایشان خواست به جای تولید علم، به چیزآوری بپردازند و در عین حال گفت: امید من به شما پیرپاتال های نهضت آزادی است. آنچه در زیر می خوانید مشروح بیانیه جدید موسوی است:
در آستانه ماه آذر یعنی همان برج ۹ من باب چیز یعنی خالی نبودن عریضه دو کلام با شما حرف دارم. در این ۲ سال گذشته هر وقت شما مرا دیدید به من گفتید؛ “چرا باید هزینه جنبش سبز را ما بدهیم؟ چرا باید تو ادعای تقلب کنی و آن وقت ما راهی زندان شویم”؟ که این اوج بی مرامی شما ذلیل مرده ها را می رساند که البته جز این از شما انتظاری نیست. شما ۲ روز آمدید در خیابان و بعد هیچی به هیچی. اصلا تقصیر من بود که خواستم از انقلاب اسلامی کاریکاتور بکشم. و مگر نه این است که چیز؟ یعنی ۱۶ آذر هر سال یادآور حرکت دانشجویان علیه آمریکاست و جخت بلا الان آمریکا دارد از جنبش چیز حمایت می کند! من که دانشجو نیستم؛ شما که دانشجو هستید باید مراقب باشید. آن روز رژیم شاه پشتش به آمریکا گرم بود و الان هم پشت ما به هیلاری کلینتون است و این اصلا هم بد نیست چرا که گل پشت و رو ندارد! این از شما دانشجویان، آن هم از آن گوربه گوری مخملباف! من از چند جا باید بکشم؟ مگر من چقدر جان دارم که این همه باید بکشم؟ جخت بلا همین مخملباف وقتی که برای جمهوری اسلامی کار می کرد فیلم بایسیکل ران را می ساخت، حالا که به ما رسیده، ارواح عمه اش فیلم ساخته! آخر سکس و فلسفه هم شد فیلم؟ بعد هم برداشته جایزه این فیلم لختی پختی را داده به این عیالات متحده ما زهره کوهنورد! خب مرد حسابی! می دادی این جایزه را به کارلا برونی. اصلا جایزه نخواستیم! و از طرفی خود شما! شما جنبشی ها! به اینجام رسوندید! یک خورده هم بالاتر. الهی جز جگر بزنید! چی بود اون کار که پارسال جنبش مردان زن نما را راه انداختید؟ مگر شما خودتان سبیل ندارید؟ آیا یک سبیلو باید خودش را عین زن کند؟ من سبیل شما را باور کنم یا ماتیک تان را؟ آیا شما دختر هستید، مرد هستید، چی هستید؟ من باید چه چیزی توی سرم بریزم؟ الان آمریکا از حقوق من به خاطر بی عرضه بودن شما کم کرده! شیخ بی سواد هم که کلا ول معطل است! آبروی ما را برده! گفته؛ من اگر بروم حج، احمدی نژاد انگشت به دهان می شود! پس من چی؟ آیا رهبر جنبش منم یا شیخ بی سواد یا زهره کوهنورد؟ شما خجالت نمی کشید؟ هی شیخ! با تو هستم ها! تو اگر پاسدار مشروطیت هستی، پس من چی کاره ام؟ نگهبان نهضت جنگلم نکنه؟ من اسیر این صحنه آرایی خطرناک نشدم یا تو؟ داماد فلان قبرستان، من بودم یا تو؟ چه کسی قبل از انقلاب ۲ سال با زنش آمریکا بود؟ من یا تو؟ چه کسی از همان زمان جاسوس آمریکا شد؟ چه کسی هم خودش و هم زنش منافق بودند؟ چه کسی اسم مستعار داشت؟ الان من دارم بیشتر می کشم یا تو؟ و خدا بگویم این خاتمی را چه کار نکند! گفته؛ با مهندس نمی توان به نظام برگشت! حالا همه خوب، ما شدیم بد! لابد من بودم که با جرج سوروس مذاکره کردم؟ من بودم که دست دادم به زنان ایتالیایی؟ جخت بلا الان دارم روز به روز تنهاتر می شوم. “میرباقری” باید سه ریال مرا بسازد. زهره هم باید تیتراژ پایانی هی “وی” بگوید! وی. وی. وی. وی. از دست این حکومت جمهوری اسلامی! حکومتی که آمریکا از آن حمایت نکند، دیکتاتوری است. اصلا فایده ندارد. الان خود من! ۲ سال است هر چیزی می گویم که مرا بازداشت کنند، هیچ کس مرا آدم حساب نمی کند. بیانیه که هیچی، جفتک هم بیاندازیم، ما را بازداشت نمی کنند. آیا ما آدم نیستیم؟ آیا من جزوه زیست مسلمانی را ننوشتم؟ آیا درست است که به یک مشت بزغاله، می گویند خس و خاشاک؟ آیا تقسیم بندی گوساله ها به گوساله سامری و گاوزاده مش حسن، مخالف آزادی بیان نیست؟ فرعون هم همچین نمی کرد که جمهوری اسلامی کرده! اصلا حالا که اینطوری شد؛ “انا ربکم الاعلی” یا لااقل موسی! من “موسوی” هستم؛ دومین “و” موسوی را از من برداری، می شوم “موسی”. پس من موسی هستم و اما هارون کیست؟ حکما هارون باید کروبی باشد که گنج قارون دارد! در همین ایام حج. این همه حاجی برای چی در “منی” گوسفند قربانی کردند؟ آیا گوسفند به صرف ببعی بودن، آدم نیست؟ اصلا وقتی مجسمه آزادی هست، چرا مسلمین باید دور خانه خدا بچرخند؟ خانه خدا رنگ پرده اش مشکی است، برای روحیه آدم خوب نیست. یا شما دانشجویان. چرا از جنبش حمایت نمی کنید؟ انرژی هسته ای مهمتر است یا الاغ تراوا؟ من اعلام خطر می کنم؛ الان در زندان های جمهوری اسلامی، عده ای نمی توانند وبلاگ خود را به روزرسانی کنند و از آن طرف، نظام سر یک عده را کرده در چاه مستراح. البته سر آدم چه جوری در چاه مستراح جا می شود، این از آن معجزات انقلاب اسلامی است! البته جنبش سبز هم معجزه داشته. اعضای جنبش از یک سو مجلس ختم شان است و ۲ سال از درگذشت شان گذشته و از یک سو، دارند زندگی خودشان را می کنند. این از دستاوردهای جنبش است. الان من البته این همه حرف می زنم اما انگار نه انگار. ببین! در پیت، سوت نمی زنم ها! الان بزرگترین سرمایه جنبش سبز، شما دانشجویان هستید. البته غلط کردید! سرمایه جنبش سبز، دلارهای آمریکاست. یکی هم جیب مهدی هاشمی! و امید من به شماست و بعد از شما به مهدهای کودک و بعد به نهضت سوادآموزی و بعد به پیرپاتال های نهضت آزادی.
سلام بر حسین*
سلام.
مبارکه.
کی یک میلیونوم شد؟؟؟
خدا رو شکر که حالتون بهتر شده…
نام: عبدالحمید دیالمه
سال تولد: ۱۳۳۳
تحصیلات: دکترای داروسازی
محل خدمت: جوان ترین نماینده دوره اول مجلس و عضو حزب جمهوری اسلامی
تاریخ و محل شهادت: ۷/۴/۱۳۶۰ در انفجار تالار اجتماعات حزب جمهوری
دیالمه دارای مدرک دکترای داروسازی بود اما در عین حال، تحصیلات حوزوی نیز داشت و سابقه شاگردی شهید آیت الله مطهری، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی نیز از افتخاراتش بود.
او چنان مورد علاقه شهید مطهری بود که برای او دروس خاصی در نظر گرفته بوده و به نقل از پدر شهید دیالمه، شخص شهید مطهری در بعضی از شبها، جهت برقراری کلاس خصوصی، به دنبال این شهید تیزبین میرفته است.
تیزبینی سیاسی این شهید باعث شد، وی به همراه دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، شهید حسن آیت، در مورد بنی صدر از همان ابتدای انقلاب مسائلی را مطرح سازد که در صورت جدی گرفته شدن آن، شاید سرنوشت انقلاب تغییر میکرد.
متأسفانه مباحث او در مورد بنی صدر، حتی مورد انتقاد دوستانش قرار گرفت. مباحثی که البته چندی بعد صحت آن بر همگان آشکار گردید.
برای شهید دیالمه مبانی اعتقادی از هرچیزی مهمتر بود. تفاوت او با دیگران این بود که میزان سنجش افراد برای دیالمه فقط در داشتن سابقه مبارزاتی و عضویت در گروههای خط امامی از جمله حزب جمهوری اسلامی خلاصه نمیشد.
این شد که وقتی میر حسین موسوی به عنوان سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی فعالیت میکرد، ردپای انحراف را تشخیص داد و به طور رسمی و بدون تعارفات سیاسی و مصلحت اندیشی غیر شرعی، انتقاد نموده و بارها به حضور این افراد در حزب اعتراض نمود.
او برای همه مخالفتهایش استدلالهای منطقی و مستند داشت.
سخنرانی شفاف و تاریخی این انقلابی راستین، یک هفته قبل از شهادتش، روشنگر تاریکخانههایی از انقلاب اسلامی مظلوم است اما با این وجود، صدای او و همفکرانش مانند شهید آیت در مورد افراد و جریانهای لانه کرده در حزب به جایی نمیرسید و در هیاهوی روزمرگیها و غفلتهای دوستان و توطئههای دشمنان و مزدورانشان گم گشت.
وی در رابطه با روشنگریهایش، کیفی پر از اسناد علیه یکی از اعضای حزب به همراه داشت تا آنها را به شهید بهشتی ارائه و ایشان را در مورد مسائلی قانع نماید.
همان شب یعنی هفتم تیر سال ۱۳۶۰ تالار اجتماعات حزب جمهوری منفجر میشود و آن کیف هیچگاه به دست نمیآید.
نکته جالب این است که شهید دیالمه، به شهادت مرحوم فردوسی پور، حتی در زیر آوار نیز زنده بوده است و عکسهای موجود از شهادت ایشان نیز دلیلی بر این است که آتش به آن محدوده نرسیده، تا بنا را بر سوختن کیف بگذاریم.
ظاهرا اراده خداوند حکیم بر این بوده تا برای رسوایی بعضی افراد سرنوشت دیگری رقم زند.
اینها سخنان احمدی نژاد نیست.
این سخنان از سوی مخالفان سیاسی آقای موسوی و زهره کاظمی (زهرا رهنورد) پس از خروجشان بر حاکمیت نیست.
این سخنان از کسانی نیست که امروز و پس از نفی جمهوریت و رأی مردم و چندی بعد، نفی اسلامیت و ولایت فقیه از سوی موسوی و پیاده نظامش از خواب بیدار شده اند.
این سخنان، در سال ۱۳۸۸ از دهان خارج نشده است!
اینها، سخنان یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی است که به همراه همفکرانش و به رهبری انقلابی نستوه، شهید حسن آیت، دبیر سیاسی حزب، انحراف را دراقلیتی از حزب دیدند و بیان کردند و هنگامی که موسوی شروع به سیر سریع و مشکوک پله های ترقی در نظام جمهوری اسلامی کرد، در برابر این جریان ایستادند و آنها بهای این ایستادگی را با شهادت خود و دوستانشان پرداختند.
اینها قسمتی از سخنرانی شهید عبدالحمید دیالمه است، یک هفته قبل ازانفجار هفتم تیر که به شهادت او و عمده همفکرانش در حزب جمهوری منجر شد.
“همین الآن هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند.
زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد…
همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند و همه میگفتند که این مطالب را نباید بگویی، معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم…
همین الآن افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست ولی متاسفانه نمیتوانم کاری کنم.
فقط میتوانم به اندازه یک رأی مخالف به آنها بدهم، کار دیگری نمیتوانم بکنم.
یکی از نمونه هایش را که میتوانم به شما بگویم و آن هم آقای موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی.
اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است.
البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع کنید به روزنامه میبینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند.
این ها را من از دید حزب نمی بینم… مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند.
موضعگیریهای روزنامه در بعضی از موارد، کم و بیش موضعگیریهای روزنامه امت (منظور روزنامه دکترپیمان) است.
به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ میکند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمینویسد.
بروید روزنامههای آن زمان را ببینید.
اگر شما یک خط در روزنامه، قبل از سالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض میکنم.
بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق.
سرمقالهای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که اینها اختلاف انگیز است.
یک شب که من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند.
گفت ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمیخواهیم شیوههای آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم.
البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا میگویم والا معنایش این نیست.
برداشتش این بود که شیوههای آناکرونیستیکی یعنی اینکه ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی.
مثلا اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الآن هم یک کاشانی و مصدق طراحی کنیم.
برداشتش از این لغت این بود.
اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبتها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفالههای او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش میگوید اینها مثل مصدق میخواهند رفراندم انجام دهند و این اندازه مصدق را میکوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند.
البته ایشان سابقههای قبلی هم در گروههای منفی داشته است. از جمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان و سامی۱ و او همه در گروه نخشب بودند، بعد از آنجا جدا شدند، پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد، سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقل هستم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقا در داخل روزنامه [جمهوری اسلامی] هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است…
علاوه بر موضعگیری ایشان من موضعگیری خانمش را هم نمی پسندم.
نظر من نیست نظر اسلام است. یک مشت مزخرفاتی را بهم بافته به اسم اسلام… او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد معلوم نیست.
هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن می شود، مخصوصاً اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه میکنند!
در تلویزین میآید در مورد مسائل زن بحث می کند.
الآن با این شخصیتها چه می شود کرد؟
وقتی الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟
هرچه هم داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد.
مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.
سلام
خدا قوت………
یا حق
ای چشم تو چشم چشمه در چشم همه
بی چشم تو نور نیست در چشم همه
چشم همه را نظر به سوی تو بود
از چشم تو چشمه هاست در چشم همه
یا علی مددی…
شما را به خدا اگر پیامم را خواندید برایم دعا کنید.همین که نامم در مسجد الحرام جاری شود یک دنیا ممنونم.
کلا به شما عرض مى کنم ذلیل مرده رو خیلى خوب اومدى داداش
حرف نداشت
قدر شما رو میدونیم یه عالمه 🙂
سلام
کتاب نه ده تون رو خوندم
زیر جالبترین هاش خط کشیدم
و وقت وبی وقت واسه پدرم می خوندم
حق مطلب رو ادا کردید
خیلی عالی بود
خوندن توسایت سخته
کار خوبی کردید که به صورت کتاب منتشر کردید
خدائیش پمپاژ غرور و افتخار بود،ان شالله همیشه بسیجی باشید.
سلام
علاقه مندان به تجدید بیعت با اهل بیت می توانند با ورود به این سایت به آدرس الکترونیکی http://www.beyat.ir هم از مطالب منتشره در این سایت استفاده کرده و هم به صورت آنلاین با اهل بیت و ائمه اطهار(ع) تجدید بیعت نمایند.
خدا خیرتان بدهد که دست از سر سران فتنه بر نمی دارید
سلام علیکم آقا محمود، خوبی؟
نصف شبی درو چرا می کوبی؟
باز اومدی بگی که صبح شد پاشین
صبح شد و ظهر شد و غروب شد پاشین
باز اومدی بگی که وقت کاره
بابا چشای ما هنوز خماره
تا کی می خوای مزاحم ما بشی
تا کی می خوای وایسی و منت کشی
ببین همه خوابن از تو غافل
تو هم برو بخواب کنار ساحل
ولش بکن این ملتو بی خیال
برو سفر ایتالیا با عیال
تو هم بگو آزادی آی جوونا
تحریک بکن ملتو، مثل اونا
تو هم بگو گفتگوی تمدن
بعدش برو با لیزا رایس، نوش جون
ماها فقط خوراک خواب نازیم
بیدار بشیم واسه تو جوک می سازیم
می گیم که نقش یوسفو رد کردی
به دخترای احساسی بد کردی
می گیم زلیخا که پیر و کمون شد
یهو زیر کاپشن تو جوون شد!
بازم می خوای با ما کلنجار کنی؟
بازم می خوای ۲۰ساعته کار کنی؟
چقدر می خوای تلاش کنی تو ۴ سال
دورت تموم شد و نبرده ای حال
بودجه ملت دستته نشستی؟
زدی تو خط فقر و ساده زیستی؟
نشنیدی قبل تو چه حالی برده؟
چی گفته و چی برده و چی خورده
اهل و عیالو برده بود کاخ شاه
زندگی می کرد، شب و روز تو رفاه
ماشین شخصیش یه هواپیما
بود پول خریدش از کجا؟ از ما بود!
گرچه لباس روحانی تنش بود
ولی دمادم دنبال تنش بود
برگزاری کنفرانس برلین
رقص زنا تو جشن ایران زمین
دست دادنش با زنای اجنوی
با جووناش دست داده نه با بی بی
عکسهای جور وا جور با زنهای لخت
ینوری و اونوری و تمام رخ
شب با کیا بود کجا خوابید دیگه
تو موج سوم اینو شاعر میگه
«سلامم را رسان لطفا ” به باران
شکوفه هم اگر دیدی چه بهتر
نشد دریا سحر سارا صنوبر»
محمود ببین ممد چه حالی کرده
بیت المالو اینجوری خالی کرده
شرایط سردم داری همینه
وقتی بشر خوابه کی هست ببینه
مردم می گن روحانی عمومه
شال سیاه هم بسته، پس تمومه
تهمت بی جا نزنید معصومه
دور از گناه و مکروه وحرومه
نگید چقدر خرجای تفریحاش شد
نگید چقدر خرج یه افتتاش شد
نگید چقدر کسری بودجه داره
نگیده پولاشو کجاها میزاره
ممد و بیت المال و جیب عباش؟
دروغ می گن، پولا بوده از باباش
آره محمود، اینجوریاس ریاست
زندگی هست کشمکش و سیاست
۱۸ تیر یادت می یاد چی بودش؟
نامه جام زهر کی بود عمودش؟
از نامه مخفیونه شنیدی؟
به بوش نوشته شده بود، فهمیدی؟
فهمیدی با اون همه یال و کوپال
نیروگاه نطنزو خوابوند ۲ سال
روزنامه های زنجیری رو خوندی
تو توهیناش به مراجع نموندی
اون که می گفت تقلید کار میمونه
مقلد تیپ مایکل جکسونه
رضای خاتمی می گفت اون روزا
امام زمون تاخیر داره، استیضاح!
فکر امام خمینی مال حوزس
گنجی می گفت، آخه اونم تو روضس
اعلمی می گفت: اگه لازم باشه
استیضاح از امام حسینم جاشه!
بی بی می گفت از خاتمی شنیده
آبراهام صهیونیستم شهیده!
شعار اصلاحات تهش همینه؟
عکسای رهبر پاره رو زمینه
یک صد و بیست و هفت نفر بی حیا
تعارف جام زهر بدن به آقا
والله ان قطعتموا یمینی
وقتی نمی گی میشه این می بینی؟
تقصیر ممد نیست مقصر ماییم
بس که خمار و خواب و تو کماییم
محمود بازم می گی آقا غریبه
نامه من غریب الی الحبیبه
بازم می خوای بگی که سر داده هل
من ناصر ینصرنی بهجت
چقدر می گی کرببلا الانه
سید علی تنها تو نهروانه
چقدر می گی خدمت من به سر شد
ضد ولایت فقیه به در شد
بیدار بشید از بیست و دوی خرداد
داره بوی خاتمی دو میاد
نامه جام زهر دو تو راهه
فلاح ببین کدوم مهره سیاهه
محمود بسه، تموم کن این حرفا رو
نصف شبی اینور و اونور نرو
خدا بزرگه خودشه محافظ
خوابم می آد، برو دیگه خدا حافظ!!
برگرفته از سایت ظهور نزدیک است.
یا علی
باحال بود داداش حسین، خوش باشی انشاالله همیشه 🙂
در مورد این مهندس هر چی چیزآوری ببخشید منظورم نوآوری کنین کمه!
به این میگن اوج با مرامی!
قبرستان -گفت و شنود
گفت: یکی از اعضای مرکزیت حزب کارگزاران سازندگی به شدت از احزاب دولت ساخته انتقاد کرده است.
گفتم: ولی اولین حزب دولت ساخته، حزب کارگزاران سازندگی بود که دولت را به شرکت سهامی تبدیل کرده و بعضی از اعضای آن چه آلاف و اولوفی به راه انداخته بودند.
گفت: یکی از اعضای مرکزیت حزب مشارکت هم از احزاب دولت ساخته انتقاد کرده است.
گفتم: دومین حزب دولت ساخته هم حزب مشارکت بود که همراه با حزب کارگزاران سازندگی چه خوش رقصی هایی برای بیگانگان می کردند!
گفت: در فتنه ۸۸ هم این دو حزب در جنایت، وطن فروشی، آدم کشی و خیانت مشارکت مستقیم داشتند و آشکارا با سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل همکاری می کردند.
گفتم: تعداد قابل توجهی از آنها هم به آمریکا و انگلیس پناهنده شده و هم اکنون در خدمت سیا و موساد و MI6 انگلیس هستند.
گفت: یعنی به همین زودی فراموش کرده اند که چکاره بوده و هستند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی بعد از مدتی یکی از دوستان قدیمی خود را دید و بعد از حال و احوال پرسید؛ راستی حال پدرتان چطور است؟ و دوستش گفت؛ پدرم که پارسال فوت کرد و خودت هم در مجلس ختم او شرکت کرده بودی! و یارو که دید بدجوری خیط کاشته گفت؛ منظورم این است که هنوز در همان قبرستان دفن است؟!
خیلی عالی بود
دست شما درد نکنه.
۱۸ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسین زهرا….
مجددا عرض می کنم
فوق العاده بود. ممنون از این همه خلاقیت.
راستی چقدر دلم برای ایزی لایف ها تنگ شده.
احسنت به داداش حسین بسیجیها که همیشه حواسش به همه مسائل هست.
آفرین به شعور شما.
خیر دنیا و آخرت نصیبتان.
سلام به داداش حسین و مبصر قطعه
خداقوت
یاعلی
سلام و خسته نباشید
آقای چیز خودش بهتر از هر کس می دونه تو چه موقعیتی قرار گرفته و خودش بهتر از هر کسی می دونه چه افتضاحی را به بار آورده
برای همین فکر می کنم برای حفظ آبروی بیشتر خودش هم که شده به سراغ بیانیه جدید نره
مگر اینکه کلا مثل شیخ بی سواد تعطیل شده باشه
““میرباقری” باید سه ریال مرا بسازد. زهره هم باید تیتراژ پایانی هی “وی” بگوید! وی. وی. وی. وی. از دست این حکومت جمهوری اسلامی! ”
:D:D:D
عالی بود. خیلی خیلی. ممنون
چی بگم داداشی
ایول چشم انداز یک میلیاردی !
دمت گرم
یاعلی
فکر میکنم اکثر بچه ها کلیپ سخنرانی شهید دیالمه درنقد موسوی و زهرا رهنورد را دیده باشند ولی دیدن دوباره آن خالی از لطف نیست
خدا شهید دیالمه و شهدای انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس و ۸ ماه دفاع مقدس را غریق رحمت کند
برای شادی روحشان صلوات
http://www.4shared.com/video/GO35wNnX/dayalame_mosavi_rahnavard_____.html
دمت گرم حاجی!
سلام .عالی بود.(۲ سال است هر چیزی می گویم که مرا بازداشت کنند، هیچ کس مرا آدم حساب نمی کند. بیانیه که هیچی، جفتک هم بیاندازیم، ما را بازداشت نمی کنند) نظام با هیچ حربه ای جز همین دستگیر نکردن سران فتنه نمیتونست تا این قدر حال این منافقین رو بگیره
جانا سخن از زبان ما می گویی
سلام ! خسته نباشید دستتون درد نکند زیبا بود لطفا بیشتر و بیشتر از این “زوجک” منافق و خدانشناس /میرفسیل موسوی و کوهنورد بنویسید .
سلام برادر متن بسیار جالبی بود. اجرشما با حضرت صاحب العصر(عج). ما همیشه به شما سرمیزنیم و متن های زیباتون رو میخونیم انشاالله همیشه موفق باشید.یاعلی
اللهم احفظ قائدنا امام الخامنه ای
عالی بود
سلام. تولد آقای موسوی کیه؟خسته هم نباشی*
خیلی باحال بود
در زمان قبل و نزدیک انتخابات یکسری به فیس بوک زدم با یک اسم جدید که ساخته بودم برای سر بسر گذاشتن بعضی از دوستان جلبکی ..سبز علوی سبز نبوی را ساختم و یا علی گویان وارد فیس بوک شدم … چشمتان روز بد نبیند که در صفحه خانم زهرا رهنورد .. شرمنده خانم نه ..پرفسور رهنورد دیدم در قسمت معرفی خود زیر تصویر ایشان با پیراهن صورتی و روسری گل مگلی و آرایشی و دیگه … بماند .. نوشته شده بود بانوی اول ایران …. آنقدر خندیدم خندیدم …متاسفانه بعدها این اسم سبز علوی سبز نبوی سوخت و فیس بوک راهم نداد به برم بشینم به پای تصویر پیرهن صورتی بانوی اول ایران
مهندس را فعلا بی خیال شوید اندیشمند بزرگ و بین المللی ” کروبی ” را بچسبید!
درباره شهید آیت هم بنویسید لطفا.
خیلی با مزه بود مخصوصا قسمت وی وی وی آخر سریالشون
خدا نکند زمان، کینه ی فتنه ۸۸ را در دلمان کم رنگ کند
سلام…………..